پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

881 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرانک عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1646 روز

    سلام استاد عزیز و دوست داشتنی

    من معمولآ کسانی که دورو برم هستن فکر میکنم یه جورایی دوست دارن من کمکشون کنم منظورم اینه که من چون دوست دارم وقتی شادم و خوشحال این و انتقال بدم به اطرافیان و یا وقتی بیرون و تفریح میرم سعی کنم بستگان درجه اولم هم کنارم باشن یه موقع هایی که نمیتونم عذاب وجدان میگیریم حتی اگه خودمم بتونم این و هضم کنم یکی به من انگار یادآوری میکنه و دوباره اون حس برمیگرده سعیم بر مدیریته خیلی هم خیلی جاها سعی کردم به خواسته دلم توجه کنم ولی بازم انگار اقناع نمیشم

    هر بار میخوام جایی تفریح برم میگم کاش فلانی و فلانی و …. هم بتونم ببرم. بارها و بارها هم انجام دادم لذت هم میبرم ولی بعضیا وقتا نمیشه ناراحت میشم لذت نمی‌برم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رها آزادی گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    سلام سید جانم

    من شیر فهم نشدم در رابطه با اینکه با تغییر فرکانسای من اطرافیان من تغییر میکنن محیط من تغییر میکنه

    به نظر من تا حرکتی نباشه تغییری رخ نمیده

    من 13 سال پیش که ازدواج کردن دین داشتم و اعتقاداتم مثل همسرم بود الان که 6 ساله کلا بی دین شدم و فقط سبک و راه من شما و سایت عباسمنش و قرآن شده و واقعا هم قلب من رضایت 100 درصدی داره از این سبک زندگیم که کاملا بی دینم و اعتقادات گذشتمو که منو به نابودی کشونده بود ، سوزاندم و آتش زدم کهدفقط عمر من رو حروم کرد …

    حالا با اون فردی که یه روزی هم کیش هم بودیم اعتقاداتمون هین هم بود زمین تا آسمون فرق داریم

    و من میخوام تکلیفم مشخص باشه تو زندگیم من موندم حرکت کنم و برم از این زندگی و دو تا دخترامو به همسرم بدم و برم …

    یا بشیم رو تغیییر فرکانسم کار کنم

    من 6 ساله راه دومو انتخاب کردم و روز به روز همسرم حتی از قبل هم متدین تر شده جوری که منو بچه هام رو مجبور میکنه به روش های غیر انسانی که پوشش مطابق میل اون رو داشته باشیم

    و این خیلی به نظر من وحشتناکه …

    من میخوام توجه نکنم اما چیزیه که مربوط به منه و من هیچ عشق و عاطفه ای به این آقا که همسر من هست ندارم و به خاطر دخترام موندم ….

    آیا این تغییر فرکانس بدون حرکت جواب میده ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا قناد باشی گفته:
      مدت عضویت: 780 روز

      سلام بانو من در شرایط شبیه به شما بودم قبلا منتهی برای من طرف مقابلم خیلی خیلی غیر مذهبی بود یعنی کاملا متضاد مذهب بود بیش از اندازه با مرد ها راحت بود من هم دوتا بچه داشتم یک روزی به خودم اومدم اون روز استاد رو نمیشناختم ولی ناخودآگاه بعضی چیزها را میخوندم یا از مادرم حرف های انگیزشی می‌شنیدم به نظر من راهی جز فرار نداشتم چون به هر طرف میرفتم با داد زدن و کولی بازی درآوردن و مظلوم نمایی جلوی بچه ها و دیگران همه توجه هات رو به خود جلب می‌کرد مت هم چون مهارت خوب دفاع کردن نداشتم از دستش راهی جز پذیرفتن مثل یک برده را نداشتم تا اینکه شرایط مالی هم به زیر صفر رسید اون هم هر روز بد رفتاری میشد نمیتونست جدا بشه چون همش از حرف دیگران می‌ترسید منم توی ترس خودش مجبور به کارهای خطرناک میگرد منم یک روز گفتم بگذار من فرار کنم از دستش و قایم بشوم بعدش که اوضاع درست شد میام بچه هام رو متوجه میکنم و جبران میکنم تازه الانم توی این شرایط بچه هام هم با این دعواها بدتر عصبی می‌شوند و هر روز دیدشون به زندگی بدتر و ماندگارتر می‌شود تا اینکه یک روز رفتم رفتم 3 روز توی خیابان توی باران و سرما زندگی کردم تا اینکه دنیال کار میگشتم خدا من را برد در وسط هتل شروع به کار کردم و بعد شرایطم بهتر شد بچه هم پیش مادرم بودن یکیشون یکیشون هم پیش مادر اون بود الان خلاصه کلام بچه هام هردو عاشق من هستند و 6 ساله از اون ماجرا می‌گذرد فقط خودم باید روی خودم کار کنم تا از تنهایی در بیام..

      بانوی عزیز اینها رو کفتم که جرات پیدا کنی و بدانی خدا حواسش هست به شما اقدام کن تحمل نکن بچه ها حالی کن قبل از رفتن یا منصفانه جدا شو نزار روحت بیشتر با این جور مردی در عذاب بمانه البته من اطلاعت زیادی ندارم از زندگی شما فقط تجربه خودم را میگم بقیش خودت میدانی بانو ولی اگر سوالی داشتید که بتونم جواب بدهم میدم فقط فقط باورتو به خدا بیشتر کن تمام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    علی عضدی گفته:
    مدت عضویت: 1361 روز

    سلام احترام خدمت استاد عزیزم.

    جواب سوال 2:

    من چند باری که خواستم رابطه عاطفی رو شروع کنم وقتی که وارد رابطه که می شدم با هر فرد جدید، یک سری تشابه هایی داشتن.

    مثلا این که همش به دنبال این بودن که بهشون ترحم بشه و یا هر روز با من سر صحبت رو با این جملات شروع می کردن: (امروز خیلی خسته شدم، سرم بدجور درد می کنه یا امروز فلان اتفاق بدی افتاد برام) و….. مثال های شبیه به این که توی تمامی روابطم تکرار می شد و من از این موضوع خیلی بدم می اومد که طرف مقابلم همش با من درد و دل کنه که با این نگاه که من دلداری بدم که بلکه احساسشون خوب بشه، یا یک مقداری اخلاقشون تند بود و بداخلاقی می کردن. و من خیلی زود خسته می شدم از این افراد و رابطه رو تموم می کردم. و همیشه به دنبال این هستم که یک رابطه عاطفی رو شروع کنم با یک فرد قوی و مستقل محکم و بسیارصبور و مهربان. اما متسفانه موفق نشدم…

    ولی روابطی که من با دوستان خودم و دوربری های خودم دارم. دقیقا مثل خودم هستن مستقل با معرفت و تقریبا خیلی کم پیش اومده در مورد مشکلاتشون حرف بزنن و زمان هایی که با هم داریم میگذرونیم بسیار لذت می بریم و کلی شادی و احساس خوب داریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    سلام ب استاد عزیزم.خانم شایسته عزیز و دوستان بزرگوار

    میخوام اینجا ی سوال بپرسم اونم اینکه شخصی ک اعتیاد داره چ باورهایی ممکنه داشته باشه ک اونو ب اعتیاد کشوندن؟و احتمالا توانایی ترک اون رو هم ازش گرفتن؟برای ترک اعتیاد چ باورهایی رو باید تغییر داد؟عایا موضوع فقط عزت نفس هست؟؟

    ممنون میشم اگر دوستان جواب بدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهدی مهربخش گفته:
    مدت عضویت: 1166 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    الگوهای تکرار شونده که اکثر افرادی که باهاشون وارد رابطه میشم اینه که

    اکثرا پول لازم هستن و از من پول میخان

    اکثرا کلی مشکل دارن و میخان با من درد و دل کنند

    همشون تهش ازم سواستفاده میکنند

    بیشتر با جنس مخالف سن بالا رابطه میگیرم و انگاری که هم سن و سال های من ازم فراری اند

    دوستیم با همشون به طریقی از بین میره و هیچ دوستی پایداری ندارم

    ولی جدا ازنکات منفی هرکسی که با من وارد رابطه میشه بشدت شیفته و وابسته به من میشه و هرکاری برا من انجام میدن

    و من همیشه شخص محبوب جمع هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مرتضی آستاد گفته:
    مدت عضویت: 945 روز

    سلام استاد عزیزم و سلام به همه ی دوستان عزیزی که با کامنت های شما دارم زندگی میکنم و دارم کل زندگی خودمو کنکاش میکنم سپاسگذارم از شما استاد که بدون منت دارین این فایلها رو برای ما میدارین عاشقتم من

    من از زمانی که یادمه کلن به جنس مخالف رابطه ی خاصی نداشتم و حتی به خاطر باورهای مذهبی نگاهشون هم نمیکردم که نکنه گناه نکنم من چهار سال دانشگاه بودم حتی با یه نفر از دخترهای هم کلاسی نه حرفی زدم و نه با کسی دوست بودم یادمه یه بار قبل کلاس یه دختر بهم سلام کرد و من یه لحظه شوکه شدم از کارش و با سر پایین جوابشو دادم ولی ته دلم واقعن دوست داشتم که با یه نفر دوست باشم ولی اعتماد به نفسم اینقدر پایین بود نمیتونستم به کسی پیشنهاد بدم و فکرم این بود که من بچه ی روستا کارگری میکنم چجوری یه دختر شهری با من دوست بشه و احساس لیاقت نداشتم این نکته رو دیشب وقتی داشتم کامنت سید علی عزیز رو میخوندم به ذهنم اومد که عه من هم اینجوری بودم الان هم فعلن با کسی وارد رابطه نشدم ولی رابطم با جنس مخالف بهتر شده و براحتی باهاشون حرف میزنم و تو چشمشون نگاه میکنم

    ولی باز نگاهم به جنس مخالف هنوز چطور بگم فک میکنم فقط واسه رابطه جنسی هستن و دارم روی این باور کار میکنم که یه جور دیگه بهشون نگاه کنم و الان توی ذهنم یه نفر هست که دختر عموم هستش و از وقتی که توی فکرم اومده چندین تا نشونه دیدم که خودش و خانوادش دوست دارن باهم ازدواج کنیم ولی من هنوز اقدام عملی نکردم یه بار به عموم گفتم که بهشون بگه ولی نگفت

    جواب سوال :از نظر کاری من الان چند ماه هست که کسب وکارم رو شروع کردم و اکثر مشتری هایی که بهشون قیمت میگم دنبال تخفیف هستن و میگن کمتر حساب کن یا میگن گرونه با اینکه من دارم با قیمت خوب میدم هفته پیش نشستم فکر کردم دیدم خودم هر جایی که میرم برای خرید دنبال چیزهای ارزون هستم و میخام تخفیف بگیرم یا وقتی یه نفر ازم قیمت میپرسه تو فکرم اینه که الان نگه گرونه ودارم روی این کار میکنم و الان بااعتماد به نفس قیمت رو میگم و به خودم میگم که محصول من باارزشه و هر کسی که بخاد باید بهاشو پرداخت کنه

    یه سری از مشتری هام هم هستن که هم با قیمت مشکل دارن هم پولشون رو دیر میدن والان دا رم‌ این الگوها رو در میارم تا فیلتر کنم

    من همیشه دوست دارم که یه نفر ازم تعریف کنه و تحسینم کنه و از اینکه یه نفر انتقاد کنه خوشم نمیاد

    یا همیشه آدم های ضعیف و بی پول به پستم میخورن که نیاز به کمک دارن

    از زمانی که آگاهانه تصمیم گرفتم با احترام افراد رو صدا کنم همه با پسوند آقا صدام میکنن و خودم دارم میبینم که چقدر این کارم تاثیر دا ره و حتی افرادی که سنشون از من بیشتر هستش به من میگن آقا مرتضی یا آقای مهندس درصورتی که من توی ابتدایی و راهنمایی آرزوم بود که اسم منو صدا کنن و با یه اسمی که روم گداشته بودن صدام میکردن و همین باعث شد که توی جمعی نرم تا صدام نکنن و مسخره نشم همین باعث شد که من کلن روابط اجتماعی من صعیف بشه واز آدم هافراری بشم

    یه الگوی دیگه که داره چند وقتیه تکرار میشه پیش هر کسی میرم از مالیات زیاد میناله یا از گرونی و مشکلات کشور حرف میزنن توی ماشین

    خدارو شاکرم که توی این سایت هستم و میتونم حرف دلم رو بزنم بدون قضاوت و مسخره شدن

    فعلن خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    گیتی جابری گفته:
    مدت عضویت: 1443 روز

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان مهربان

    و دوستان فوق العاده سایت عباسمنش دات کام

    واااای که چقدر جالب و عجیب بود برام مسئله ی اتفاقات تکرار شونده حال حاضر من

    و جالبتر از اون, علت این اتفاق.

    چون بخاطر باور هام نه تنها این مسئله رو ایراد نمیدونستم بلکه یه جورایی در نظر خودم جزو سجایای اخلاقی محسوب میشد

    حالا قضیه چیه

    من سه سال قبل در شرایطی که حقوق بگیر بودم و هیچوقت فکر ش رو هم نمیکردم که یه روز خودم به چندین نفر حقوق بدم با شرایطی که به شکل معجزه اسا به سمت شروع کار, هدایت, یا درواقع هل داده شدم, بیزینسم رو شروع کردم.

    الان با این فایل استاد انگار یه پرده از جلوی چشمم برداشته شد

    راستش اولین واکنش احساسیم بهت زدگی بود از اینکه چطور استاد به اییییین آگاهی های ناب و دست اول دست پیدا کرده, چیزهایی که در هییچ کتابی نوشته نشده و هیییچ جا به گوش مون هم نخورده

    سه سال هست که من با نیروهای خیلی خوب کارم رو انجام میدم فقط در بخش خدمه هیچوقت یه نیروی توانمند, تمیز و کاری نداشتم و همیشه با وجود پرداخت حقوق به اون رضایت و تمیزی مورد نظر و ارتباطشون با مراجعین نرسیدم

    و هیچوقت هم دلم نیومده که با وجود نارضایتی خودم از کارشون , بیرون شون کنم و فقط یه فشار کاری و عصبی روی خودم بوده

    چون همیشه فکر میکردم که اگه من اینا رو اخراج کنم درحالیکه به این حقوق نیاز دارن بخاطر بی تجربگی یا سن بالا یا وضعیت نابسامان خانواده شون جای دیگه کار پیدا نمیکنن

    و از سر دلرحمی و دلسوزی با وجود اینکه خودم خیلی اذیت میشم, اخراج نمی کنم

    هر چی درخواست نیرو هم میدم افرادی که مراجعه میکنن مشابه قبلیها هستن و عملا فرد مناسبی که نیاز نباشه هرلحظه بالای سرش باشم و یا خرابکاریهاشو درست کنم پیدا نمیشه

    و الان متوجه چیزی شدم که حتی یک درصد هم فکر نمیکردم این به اصطلاح نوعدوستی و کمک به افراد ضعیف عامل اینهمه مشکلات و صرف انرژی فراوان برای من باشه

    و اینکه این حس ترحم باعث شده افرادی به من مراجعه کنند که ضعیف و نیازمند حمایت هستن.

    یعنی با خودم که فکر میکنم میگم اگر این فایل رو نمیشنیدم امممکان نداشت حتی یک درصد به درستی کار مثلا انسان دوستانه م شک کنم.

    واقعا استاد شما بینظیرید

    از خدا درخواست کرده بودم هر زمان امادگی دریافت و عمل به هر اگاهی رو داشتم به اون اگاهی هایی که نیاز دارم هدایت بشم

    قصد داشتم دوره کشف قوانین زندگی رو چند وقت دیگه تهیه کنم که مثلا مشغله کاری م کمتر بشه و بتونم تمرینات رو انجام بدم

    چون با این ماجراها صبح تا شب م درگیر کار یا نگرانی ها و مشکلات ناشی از این مسائل بوده و هست

    با این فایل فوق العاده که درست در مورد مسئله من بود متوجه شدم الان وقتشه که دوره رو تهیه کنم

    و اینکارو انجام دادم.

    امیدوارم چند وقت دیگه خیر رفع این مشکل و جذب یک نیروی فوق العاده و عالی رو کامنت بذارم (:

    بینهایت متشکرم استادِ جانم

    بی نظیرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نیما مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2459 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته و عرض ادب خدمت همه دوستان هم فرکانسی ام

    استاد عزیزم واقعا با تمام وجود تحسینتون میکنم بابت این فایل فوق‌العاده

    خیلی از الگو هایی که در موردش صحبت کردید دقیقا در حوزه روابط توی زندگی من بارها و بارها اتفاق افتاده

    کسانی که با من در رابطه بودند از دسته افرادی بودند که مسائل و مشکلاتشان را با من در میان می‌گذاشتند و من هم تا جایی که برام ممکن بود بهشون کمک میکردم و خیلی زیاد براشون وقت میگذاشتم

    و یا افرادی بودند که از نظر سنی از من بزرگتر بودند چند سالی

    توی روابطی که داشتیم از من طلب پول یا اینکه براشون کاری انجام بدم یا براشون شغلی پیدا کنم

    یا اینکه دردودل هاشون رو پیش من میگفتن و من محرم اسرارشون بودم

    و پترن های مشابه دیگه

    این الگو ها خیلی توی زندگی من تکرار شد

    البته با کار کردن روی خودم و دوره های آموزشی شما استاد عزیزم خیلی کم تر و کمرنگ تر شدن اما بارها و بارها برام اتفاق افتاده بود چند سالی هست که دیگه تکرار نشد و البته دلیل تکرار نشدن هم این هست که از یه جایی به بعد توی زندگی تنها زندگی میکنم و تمام تمرکزم روی کسب وکارم هست

    اما توی این زمینه انگار هنوز باور هایی وجود داره که وقتی بخوام وارد رابطه بشم ممکن هست دوباره از جنس همون افراد برام اتفاق بیفته

    اما نکته طلایی این چند فایلی که با موضوع الگو های تکرار شونده روی سایت گذاشتید این بود برام که تازه دارم به یه شناخت خیلی عمیق تری از خودم میرسم و اینکه باید باور های مخرب رو شناسایی کنم و تا دلیل این اتفاقات مشابه هم رو پیدا کنم

    چقدر این آموزش ها من رو داره وارد دنیای جدیدی از خودم می‌کنه که به شناخت بهتری از خودم ، باورهام ، تفکراتم ، و هویت اصلی خودم برسم

    واقعا ازتون سپاسگزارم بابت این آموزش ها که باور دارم باید تک تک جملاتتون رو باید با طلا نوشت

    عاشقتم استاد عزیزم

    از خداوند سلامتی و عزت و ثروت بی پایان رو براتون می‌خوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    امیر جباری گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    ما گوشت و پوست و استخونیم و یک روح (قطره‌ای از دریای خودِ خدا، که البته با چشم دیده نمیشه!!!) در وجود ما است. گوشتِ مغزِ ما همانند سیم پیچی، فرستنده‌ای حساب شده و دقیق است که تجربیاتِ آینده‌ی ما را با ظرافت و حساسیت 100% از طریقِ ارسالِ امواجِ مغزی به کیهان، برای ما رقم میزند؛ هر فردی میتواند موجِ متفاوتی هم ارسال کند و کاملاً شخصی است.

    یک معامله‌ی پایاپای که موجِ مغزی ارسال میکنم به هستی، هستی هم سرنوشت مرا دقیقاً بر اساس همان به من برمیگرداند. و هیچ‌گونه ظلمی هم صورت نمی‌گیرد و هر کس در گروِ امواجِ مغزیِ خودش است.

    ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری:

    یعنی چی این شعر؟ یعنی:

    * مثلاً یه دونه برنج که ما توی بشقابمون میبینیم، به دلیلِ شرایط مساعدِ رشد که براش فراهم شده بود، رشد کرد و سپس پخته شد و اومد توی بشقاب. منظور از شرایط، آب و هوا هست مثلاً که به دلیلِ گردشِ منظمِ زمین و حرکت منظم سیاره ها و ستاره های دیگر به طوریکه با زمین برخورد نکنن و هزار و یک چیزِ دیگه که مربوط میشه به کلِ کیهان، دونه برنج رو رشد دادند و حتی در نهایت برای پخته شدنش هم که خودتون بهتر میدونین که چقدر کارها انجام شد!

    حالا در نظر بگیر که این یک دونه‌ی برنج، درخواستِ یک کشاورز مثلاً بوده به درگاهِ یگانه اللهِ عالم که روزیش کنه یا ممکنه که یک افراد یا موجوداتِ دیگه‌ای هم اینو میخواستند. *

    همه‌ی افکار ما موج به جهاان ارسال میکنن اما بعضی افکار چون قدرتمندن موج قویتری ارسال میکنن که در نتیجه نتایج عظیم‌تر و سریعتری رو در پی دارند!

    باید مراقب افکارمون باشیم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3569 روز

    1-چه نوع افرادی در ارتباطات جذب می کنم؟ من افرادی که بیشتر با اون ها در ارتباط هستم از لحاظ مالی درامد خوبی ندارند و از لحاظ تعداد دوست با فرادی خیلی کمی دوست هستن همیشه افرادی به سمت کسب کار من میان که برای کار من ارزش قائل نیستن و من بیشتر موقع ها باید دنبال پول باشم (این اتفاقات مالی از وقتی برای من رخ داد که من دوره ها مثل قبل تمرینات انجام ندادم) /// با جنس مخالف هنوز که هنوزه یکی از ترمزهای قوی که من دارم و نمیتونم ارتباط بر قرار کنم فکر می کنم این احساس گناه باعث شده که من نتونم ارتباط بر قرار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2232 روز

      به نام خدای توانا و مهربان

      سلام آقای مشایخی

      چقدر زیبا نوشتید و چقدر خوب درک کردید پاشنه های آشیلتون رو…

      من هم دقیقاً 2 تا از مواردی که در اون درگیر هستم

      همین دوتاست

      یکی اینکه همیشه‌ی همیشه من باید بدووم دنبال پول

      یکی هم اینکه من هم هنوز در ارتباط برقرار کردن یعنی به زبان ساده تر جرعت دوست شدن با دختر رو ندارم

      ممنونم که با دیدگاهتون به من هم کمک کردید

      در پناه خداوند مهربان و توانا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: