پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 38 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    205MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    11MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

881 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1258 روز

    به نام او که درهای لطف ورحمتش بر همگان باز است

    سپاسگزار خداوندی که مرا در این مسیر الهی قرار داد

    سپاسگزار خداوندی که استاد را راهنمای ما در این مسیر قرار داد

    چند وقتیه خواسته هام شدید شده خیلی دلم میخواست تو این مسیر عمل گرا تر بشم منی که تا پارسال اگه میگفتن چند تا خواسته بگو باید کلی فکر میکردم الان کلی خواسته دارم اون موقع اگه ازم میپرسیدن بزرگترین خواستت چیه میگفتم بنده ی خوب خدا شم

    یعنی سر جمع سه چهار تا ارزوی معنوی میکردم مادی که اصلا حرف و شو هم نزن

    اون موقع نمیدونم چرا اینجوری بودم ولی الان میفهمم بس که خودمو لایق نمیدونستم اصلا مگه میشد من ،من بخوام حتی کوچکترین خواستم که شاید بعضی اوقات یه مانتو بود( اونم به راحتی نه با گریه وزاری) ،براورده بشه

    انقدر برای یه خواسته کوچیک مادی مباییست روزها دعوا کنم تا انجام میشد

    میدونی چرا چون رزقمو از دست شوهرم میدونستم اونم هر روز منت این‌و سرم میزاشت که من دارم خرجتو میدم اه چه روزایی

    خوب بود گذشت خداروشکر جایگاهم بهتر شده

    البته منت گزاشتن همچنان ادامه دار ولی یه چیز فرق کرده منی که عزت نفسم زیر صفر بود منفی ده بود الان اومده شده صفر واین یعنی حرکت یعنی دنیا رو ی یه پاشنه نمیگرده یعنی اینکه دنیا در حال تغییر وحرکته خدایا شکرت

    اون موقع خیال میکردم خدا فقط همدمِ نه چیز دیگر خیال میکردم سرنوشت من اینجوره وغیر از این نیست خیال میکردم من چون از لحاظ شخصیتی ضعیفم دیگه باید با این شخصیت بسازم تا اخر عمر، خدایا شکرت الان ورق برگشته ویکی اومده تو زندگیم(استاد ) که حرفاش، کارهاش با حرف ها وکارهایی که تو دنیایه که من توشم فرق داره خدایا شکرت

    بعضی اوقات که پیشرفت بچه های سایت رو میبینم توقعم میره بالا خودمو اذیت میکنم چند روزی پکرم نجواها میریزن سرم

    خوشحالم که بچه ها پیشرفت میکنن واز اینکه روز به روز جوون ها دارن میان به این سمت وکلی رشد میکنن از ته وجودم به وجد میام وخدا رو شکر میکنم

    اما به خودم نگاه میکنم میگم کجاییی یک سالو خرده ای هنوز اندر خم یک کوچه ای

    دوباره گذشتمو به یاد میارم میگم چی بودم چی شدم نجواها رو میخوابونم

    اما اعتراف میکنم اینبار نجواها زورشون بیشتره

    میگن بابا کجای کاری انقدر دوساله نشستی تو خونه خودتو حبس کردی که روی خودت کار کنی

    این چند تا پیشرفت درونی رو میخواستی نکنی ؟

    یع ذره خداتو بیشتر شناختی یه ذره هم عزت نفست بهتر شد یکمم خودتو شناختی

    خدایی دیگه چیکار کردی

    امروز نشستم خواسته هامو نوشتم اول صبح میخواستم برم شهر دکتر

    از همون اول تضاد ها اومدن سراغم کنترل کردم خودمو دیگه تا ظهر چنان سیلی خوردم تا الان که دارم تایپ میکنم اثراتش هست از مطب دکتر تا خونه خواهر شوهرم که راه طولانی بود پیاده اومدم وفقط نجواها رو خاموش میکردم بغض گرفته بودم یواششکی گریه میکردم اما راستش نجواها انقدر شدید بود وسیلی انقدر محکم بود که تو جسمم نمایان شد هر کاری میکردم اوضاع درونمو قایمش کنم اما جسم فریادش میزد

    هنوزم وقتی در موردش فکر میکنم اشکم در میاد

    گفتم مریم این تضاد تو رو رشد میده تو رو قوی میکنه

    ذهنم میگفت برو بابا یه ساله داری همینو میگی

    گفتم مریم این تضاد میخواد بگه رزقتو از خدا بخواه به جیب شوهرت دل نبند

    ذهن گفت تو که ترشی درست کردی گفتی مشتریش با خدا کوووو؟

    گفتم مریم به نکات مثبت فکر کن اینکع سالمی میتونی راه بری میتونی ببینی میتونی نفس بکشی بچه های سالم داری اینکه خدا تو مسیری قرارت داده که با ادم هایی اشنا شدی که همه فرکانسشون بالاست استادی داری که خیلی خیلی مهارت داره وداره به تو مسیر موفقیت رو نشون میده

    مریم همین گوشی که دسته وتوتستی به راحتی اسنپ بگیری وتورو از یه نقطه شهر ببره به نقطه دیگه، تا ازمایشتو بگیری ……

    تو مسیر که اینا رو میگفتم یکم اروم میشدم ولی باز دوباره….. موقعی که شکستن قلبم رو که یادم میومد اشک امونمو میبرید وای خدایا چقدر سخته کنترل ذهن رهاش کردم خیلی ازم انرژی برد جسمم زار میزد

    اومدم خونه نتونستم به چشمان همسرم نگاه کنم با اینکه با خودم گفتم مریم اون مقصر نیست اینا باورهای قبلی توعه کع به وسیله این ادم نشون داده شده این نه یکی دیگه میومد همین تضاد رو برات پیش میورد بعدتوبه میکردم کع خدایا پاکم کن از این باورها که نمیدونم چین ولی باعث این تضاد شدن

    ولی باز کنترل از دستم خارج میشد همسرم که ازم سوال میکرد جوابشو نمیدادم

    اخ مریم مریم زیبایه من چه روز هایی رو داری میگذرونی چقدر تغییر سخته چقدر رشد درد داره

    اینکهه یه عمر باعث تمام درد هاتو وزجر هاتو یکی دیگه بدونی ولی یکی بیاد بگه کجایه کاری اون باهث نبوده خودت باعثش شدی حالا بازم اینجای کار سخت نیست چون من همون موقع پذیرفتمش وحتی گارد نگرفتم اما قبول کردن که مهم نیست عمل بهش مهمه ووقتی من به همسرم نگاه نکنم وباهاش قهر باشم یعنی نپذیرفتمش

    حالا میفهمم عمل به قان‌ون چقدر سخته چه جهاد اکبری میخواد

    ولی به خودمم حق میدم اخه فکر کن یه ادمی تو زندگیته وفقط اون شده مسئول ایجاد تضاد

    وتازه شب وروز هم روبه روته

    استقلال مالی ندارم فقط باید از دست اون بگیرم

    استقلال مکانی ندارم هر روز و هرشب تو یه خونه ای که حتی اسمونو هم نمیبینم الان بیست ساله باهاشم دریغ از یک مسافرت

    عشق ومحبت صفر …..

    میدونم میدونم اینا همه تضاد هایی هست که خودم ایجاد کردم اما دیگه با این تاتی تاتی کردنا راه به جایی نمیبرم دیگه خسته شدم

    منم دلم یه زندگی پر از عشق ومحبتو میخواد

    منم دلم ازادی مالی میخواد که بتونم هر چیو احتیاج دارم ودوست دارم به راحتی بخرم بدونه اینکه کسی مانع بشه

    منم دلم ازادی مکانی میخواد ارزو به دلم برای اینکه یه شب برم تو پارک هوای خوبشو استشمام کنم

    یا جمعه ها برم تو طبیعت از سبزی وطراوات درختان واسمون ابیش لذت ببرم

    دلم سفر میخواد دلمارتباط با ادم هایی رو میخواد که ازشون یاد بگیرم زتدگی رو، مزشو، عشق رو ،ازادی رو ،خنده از روی اخلاص وپاکی رو

    بخدا بعضی روزا دلتنگم برای ماه تو اسمون

    مریم بلند شو اینقدر خودتو زجر نده

    بلند شو این حق توعه از نعمت خدا بهره ببری

    اسمون حقه توع فراوانی هوای پاک خنده شادی لذت بردن در طبیعت حق توعه خدا اینا رو مسخر تو کرده اگه بلند نشی ویه تعهد درست حسابی به خودت ندی به خودت ظلم کردی

    بلند شو ازفردا نه از همین الان بساز زندگیتو خلق کن ایندَتو

    یه خونه با اسکلت بندی بهت داده بلند شو خودت بسازش مگه ارزوت نبود خودت انتخاب کنی اون چیزیو که میخوای پس بلند شو خونه ذهنتو به زیبایی بساز باورهای قشنگ توش بزار از بهترین وبا کیفیت ترین ابزار استفاده کن بعد دست به کار شو طوری سیمان بزن لای اجرها تا محکم شن طوری بنا رو بساز که هیچ طوفانی اون‌و نتونه خراب کنه

    دست به زانو بزار ویه یا حق بگو واز خودش طلب گشایش کن

    از خوذش بخواه که بهت ایمان بده راه رو برات روشن کنه

    درک الهامات رو بهت بده دلتو قوی کنه تا بتونی به الهامات عمل کنی پاهاتو استوار وثابت قدم کنه تا محکم قدم برداری تا نلرزی

    خدایا یقین رو بر قلبم روانه کن

    اکاهیمو به قوانینت بالا ببر

    من تسلیمم در برابرت

    تو هادیم باش

    حامیم باش که قطعا توقدرتمند وعظیمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    سلام استادخوب و دوست داشتنی

    ممنونم از این فایل زیبایی کهوتهیه کردید و چقدد باعث شد که من تشکیق بشم و دوره کشف قوانین رو بخرم و الان رو جلسه 1 دارم کارمیکنم، و اما چواب سوال رو بدم درمورد روابط.

    خب قبلا الگوها یجور دیگه بود و اوضاع متفاوت، خداروشکر از یه جایی به بعد حسابی با فیال های رایگان و تعدادی از محصولات پایه ای مثل کتاب ها تونستم‌که تِیرات عظیمی بدم و انسان های فوق الااده ای رو جذب کنم، انسان های توانا،آدم هایی که خنده داره کاراشون و بامزن،کارشون درسته، خیلیاشونم اهل ورزش و کلا آدم نسابی دورم زیاده.

    اما مسئله اینه که اکثرا افراد با اختلاف سنی زیاد دور و اطرافم هستن و خیلی کم تر شده که سن خودم میدا بشه و وقتیم میشه خب روابط خوبه اما وقتی دوستم با جنس مخالف چالش ها زیاده، گاهی وقتا مشغول اینستاگرام یکشون میشم و عکسا ها و استوری اارو که میبینم به تعداد زیاد ناخودآگاه حالت گقایسه برای من سختی زیادی ایچادمیکنه.

    خیلی وقتا این آدم ها فوق العادن اما زیاد نیمشه که ارتباط رو با صممیت برد و وقتیم میرسه یه چیزی از درون میشه که حدس میزنم مربوط به اسحاس ایاقت بوده که باعث میشه ترس ها دوباره بریزن بیرون و طبق فرکانس ها همت چیز تغییر کنه و ارتباط افت کنه و کمی سرد بشه. دوباره مثل چرخه به حد خوب میرسید و بعدش با یکسری افکاری که هیچ ایده ی مشخصی برای مقابله باهاش نداشتم.

    افرادی هم خیلی وقتا بود که خیلی خوشم‌میومد ولی شاید پیش میومد ارتباط آنچنانی ادامه نده و یا زیاد پیگیر نباشه.

    خیلی وقتا هم همه کارمیکنم و واقعا درخواستپ‌رو مینویم یا به خ ا میگم، تمرکز برنکات مثبت دارم و حلاصه همه کارمیکنم اما آخرش فردی که گیدم‌میاد سنش بالاتره اما خیلی دوستداره برقاری ارتباط رو با اینکه من سماسگذارم اما میخوام‌کسی باشه که سن خودمه.

    خواستم‌تمرینی رو انجام بدم‌که پشتش تعهده و متعهد باشم به تغییر و عمل و نه حرف بی عمل!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    مينا غفوري گفته:
    مدت عضویت: 1129 روز

    بنام خداوند هدایتگرم به سمت خواسته هایم به صورت طبیعی

    سلام و دورود بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    من دقت کردم افرادی که جذب میکنم همش نیاز به حمایت دارن یا مشکل مالی دارن

    همیشه من باید به اون ها امید بدم و بگم بهترش هست ،بهتر از اینم میشه

    چند وقت پیش که تو فکر بودم داشتم به این فکر میکردم چرا کسایی که در کار و دوستان نزدیک هستن و هرروز میبینمشون چرا یه لول بالاتر نیستن چرا اونا همیشه نیاز به حمایت دارن چرا کسی الان نیست من ببینم و بشه الگوی خوب من

    یا حمایت عاطفی و مالی مخصوصا

    واقعا تو مبحث قرض دادن پول و نه گفتن به بعضیا و دلسوزی بیجا باید روی خودم کار کنم تا افرادیو جذب کنم که شرایط مالی خوب دارن و نیازی به این چیزا ندارن

    یه رودرواسی خاصی تو این مبحث قرض دادن یا دلسوزی نمیدونم کدام مجبورم کرد چند روز پیش به کسی پول بدم با اینکه خودم اونو لازم دارم

    بعد از جابه جایی واقعا اذیت شدم رفتم تو فکر که چرا طرف مشکل مالی میخوره به تو زنگ میزنه و تو هم حتما باید بدی چراااااا؟؟؟؟؟

    خدایا هدایتم که تا رها تر زندگی کنم در قیدو بند دلسوزی ،رودرواسی ، و…نباشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    خورشید گفته:
    مدت عضویت: 1953 روز

    به نام خداوند وهابم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان خوبم

    این فایل چقدر برام پر از آگاهیه

    من دارم روی عزت نفسم کار میکنم و الان جلسه سومم، با گوش کردن به این فایل یه سری الگوهای تکراری برای خودم پیدا کردم که ریشه بیشترشون احساس عدم ارزشمندی و احساس عدم لیاقته.

    اما الگوهای تکرار شونده؛

    از زمانی که یه بچه 5 یا 6 ساله بودم، هر چند وقت یکبار با یکی قهر میکنم.

    حالا این قهر کردن به دنبال یه بحث ممکنه پیش بیاد و یا ممکنه خیلی الکی و بی دلیل پیش بیاد. ممکنه من مقصر باشم و یا من کاملا بی تقصیر باشم. این قهر کردن ها خیلی برام آزاردهنده میشه. احساس بدی می‌گیرم. مخصوصا وقتی طرف مقابل سعی می‌کنه بهم بی احترامی کنه مثلا پشتشو به من میکنه و منو کاملا نادیده میگیره یا با بقیه گرم میگیره و من تنها میمونم، این یه الگوی تکرار شونده است که با آدمهای مختلف برای من تکرار میشه و من گاهی خودم هم متعجب میشم که چطوره آدمهایی که من میبینم اینقدر از این نظر شبیه هم هستن. این قهر کردن ها با دوستام، مادرم و اعضای خانواده ام، همکارام توی شرکت و …. برام اتفاق افتاده.

    یه مورد دیگه اینه که من همیشه توی جمع فامیل یا دوستام یا توی جمع کلاس و یا حتی محیط کارم، یه آدم کوچیک دیده میشم یه آدمی که هیچ کسی روش حساب باز نمیکنه. انگار من رو اصلا نمیبینن. انگار محوم. انگار نامرئی ام. انگار غایبم و دیده نمیشم. هیچ ارزشی ندارم. هیچ حرفی برای گفتن ندارم. هیچ جاذبه ای ندارم. انگار من مثل یه بچه‌ام که توی جمع بزرگتر ها نشستم. حرفهای اونها رو گوش می‌کنم.

    و

    کسایی که توی زندگیم هستن، خیلی وقتها بوده که برای من وقت کافی نداشتن. بودن با بقیه و صحبت کردن با بقیه رو به بودن با من و صحبت کردن با من ترجیح میدن. جالبه که این موارد رو زمانی تجربه میکردم که من میخواستم کنار اونها باشم و باهاشون وقت بگذرونم ولی اونا بودن کنار بقیه و انجام دادن کارهاشون و زنگ زدن به بقیه رو ترجیح دادن، یا اینکه خسته بودن و بارها و بارها در این مواقع احساس تنهایی و بی ارزشی بهم دست داده.

    این موارد رو خودم با باورهای خودم ایجاد کردم و میکنم و

    قول میدم خودم هم احساس ارزشمندی رو به خودم برمیگردونم و احساس لیاقتم رو بالاتر و بالاتر می‌برم.

    خوندن کامنت های دوستان خیلی نکات مفیدی داشت برام، سپاسگزارم از همه دوستان که نظرات و دیدگاه تون رو با بقیه به اشتراک میزارید.

    خدای وهابم سپاسگزارم که هر روز آگاهی بیشتری رو نصیبم می‌کنی.

    استاد عزیز خیلی دوست دارم و خیلی این فایل و آگاهی هاش بهم چسبید. ازتون سپاسگزارم.

    دوستتون دارم

    براتون از خدای وهابم ثروت روزافزون رو خواستارم.

    خورشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1420 روز

    سلام استاد عزیزم

    دقیقا من این حس رو داشتم یه ویژگی که همیشه منو اذیت میکنه اینکه برای خواهرم که دارم باهاش کار میکنم وکار اصلیشون رو من انجام میدم البته کمکی چون من کار م پوسته وایشون آرایشگره ومن تمام تلاشمو میکنم تا کارهاشو درست انجام بده ومن میدونم این ایراد منه که بخوام کسی رو تغییر بدم واین بر خلاف اصل جهانه و نادیده گرفتن عدالت خداست پس باید خودمو در این مورد تغییر بدم

    ویا در این مورد که دخترم تو سن بلوغه وجواب منو میده خیلی ناراحت میشم وهمش میگم تو سن بلوغه وبعد خوب میشه

    ویا در مورد اینکه نتونستم خونه دلخواهم رو بخرم وچند وقتی که استپ خوردم بشدت حال منو خراب میکنه استاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2403 روز

    به نام خدا سلام

    استاد عزیزم سلام

    مریم عزیزم سلام

    دوستای خوبم سلام

    خدایا خودت کمکم کن برای نوشتن و کشف ترمزها و الگوهای تکراری

    وقتی این فایل رو دیدم گفتم من روابط خوبی و تجربه میکنم و زیاد به نطرم مهم نیومد سوال استاد ولی وقتی اومدم کامنت های دوستان و خوندم و فکر کردم یک الگوی تکراری رو تو روابطم بهش رسیدم که همیشه زجرم میداد

    چرا این الگو یادم رفته بود؟ چون خیلی وقته تنهام وبا دوستی ارتباط ندارم

    یادمه همیشه با هر فردی که دوست بودم خودمو براش میکشتم تا با من صمیمی بشه ولی من همیشه اولویت چندم دوستام بودم من همیشه اونا رو در اولویت قرار میدادم ولی اونا نه و زیاد به من اهمیت نمیدادن مثلا الان اگه من به دوستای قدیمی ام زنگ نزنم اونا زنگ نمیزنن

    ادم های بشدت خونسردی هستند در مقابل من

    همیشه مهمونی که میرم حتی خونه مامانم بهم حرمت نمیکنند و خیلی ساده برام مهمونی میگیرن

    احساس میکنم چون من برای خودم ارزش قائل نیستم اونا هم برای من ارزش قائل نیستن

    همیشه دوست داشتم با دیگران دوست بشم ولی خیلی سخت دوست پیدا میکردم و میکنم و اون افراد هیچ وقت با من صمیمی نشدن و اگه شدن پن بهشون باج میدادم و یا حتی میذاشتم که بهم توهین کنند

    همیشه تو پیدا کردن دوست احساس بدبختی میکنم و احساس میکنم کسی منو دوست نداره چون خومو دوست ندارم.

    خیلی کم پیش میاد کسی بیاد طرفم و بخواد با من دوست بشه

    و افرادی که من دوست دارم باهاشون ارتباط بگیرم منو جدی نمیگیرن و این منو آزار میده

    قبلنا همه افرادی که با من دوست میشدن و یا ارتباط برقرار میکردن مسئله داشتن و من مشاورشون بودم ولی الان خیلی کم شده

    ولی ویژگی مشترک خوبی که دوستان و اطرافیانم دارن ادم های قوی و موفق و ثروتمندی هستند.چون من دوست دارم با افراد موفق در ارتباط باشم

    ادامه دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    یونس چاپاشی گفته:
    مدت عضویت: 1932 روز

    سلام استاد عزیزم

    و اما جواب سوال؛ چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    به غیرازیکی دوتااز دوستانم بقیه تقریبا بیکارن و همیشه پول لازمن

    تقریبا درصد عملگراییشون و تصمیمگیریشون صفره

    همیشه دارم میرسونمشون خونه

    تقریبا دوستای زیادی نداشتن و روابط اجتماعی متوسطی دارن

    از لحاظ سطح اجتماعی ادمای معمولی و خاکی هستن

    مشتری های سطح متوسط جامعه به سمتم میان

    در مورد کار هم همکاراییو دوست دارم که خاکی و تقریبا ضعیف هستند و افراد قوی ومتمرکز و بی منت رو نمیتونم ارتباط برقرار کنم

    همه از مرزهام رد میشن،هر چند خودم در مشخص کردن حدوحدود ومرز ضعیف هستم

    استاد جان مرسی که با دادن این الگوها دارید این سیمانی که درون مغز من هست رو میتراشید و من و به فکر کردن وادار میکنید و اینکه نسبت به اتفاقات بی تفاوت نباشیم و اونها رو ریشه یابی کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1198 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد با عشق خودم و همچنین مریم عزیز و خانواده با عشق عباس منش

    خیلی ممنون و سپاسگزارم از استاد که وقت میزاره و این فایلهای اموزنده رو برای رشد و شکوفای خانوادش تهیه میکنه

    خدا شکر میکنم که هر روز دارم بهتر قوانیین رو درک میکنم و تو زندگیم دارم از قوانیین استفاده میکنم و زندگی بهتری رو تجربه میکنم

    در جواب این سوال استاد که داریم چه امهای رو با چه ویژگی های داریم جذب میکنیم

    من چند وقتی میشه که اکثر ادمهای که باهاشون وارد رابطه میشم میبینم که یه جورایی دارن نا خواسته دارن از قوانیین استفاده میکنن و اکثرا هم دوستی ندارن در حد دوتا دوست

    یک ویژگی دیگه ای که دارن فکر میکنن همه چیز رو میدونن اونهم کامل

    یک ویژگی دیگه غیبت کردن هست که هر چی سعی میکنم دوستای که به سمت من بیان این نقص رو نداشته باشن و توجهشون رو نکات مثبت باشه نمیشه

    یه وژگی دیگه ای که ادمهای اطراف من دارن اینه که اکسرا خیلی ناله میکنن از شرایط بد اقتصادی و کمبود پول و گرونی اجناس که این هم منو خیلی اذیت میکنه

    که البته به شکر خداوند و از وقتی که دارم روی خودم کار میکنم و فهمیدم که من خالق صد در صد زندگیمم دارم ادمهای اطرافم رو بعضی ها رو خودم حذف میکنم بعضی ها رو هم سپردم به جهان که حذف کنه چون میخام مدارم بیاد بالاتر و هر روز بهتر افکار و کانون توجهم رو بزارم روی خواسته هام

    ودر اخر همه رو به خداوند بزرگ میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Mina Ahmadi گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    به نام خداوند جان

    سلام و درود به استاد مهربانم و دوستان عزیزم

    اول از همه با توجه به مسائل گفته شده در این فایل خیلی در طول گوش دادن به این فایل به روابط و افراد نزدیک و حتی دوستانی که داشتم و الان نیستن و دوستان جدیدم فکر کردم.

    اول از همه با پایش دوستان و نزدیکانی که با آنها در رابطه نزدیک بودم احساس میکنم من به عنوان حامی و پشتیبان همیشگی بودم و در اصل میشه گفت توی اکثر رابطه ها من سنگ صبور بودم و گاها هستم هر چند تماما دارم از این رابطه ها دوری میکنم تا وروردی های ذهنم کنترل بشه.اصلا دوست ندارم همیشه نقش مشاور رو داشته باشم و شنونده ناله های دوستانم باشم در این مدت یکسال و اندی که بیشتر در تلاش برای کار کردن روی افکار و ورودی های ذهنم هستم سعی کردم از این افراد دوری کنم.افرادی که همیشه از زندگی خودشون ناراضی هستند و سعی در قربانی نشان دادن خودشون دارند در صورتی که با توجه به شناختی که من تا به الان از قوانین پیدا کردم البته با کمک استاد مهربانم میتوانستم از بیرون هزاران نکته مثبت در زندگی آنها نام ببرم تا دیگر احساس قربانی بودن نکنند.ولی این انرژی که باید صرف میکردم تا به آنها یاد دهم از نکات مثبت و حتی موفقیت های کوچک زندگی لذت ببرند باعث میشد تمرکز من از کار کردن روی خودم برداشته بشه. پس تمام تلاشم برای کم کردن آدمهای ناراضی اطرافم بوده و حتی گاهی متوجه شدم من با کار کردن روی شخصیت و باورهای خودم تونستم جاذب افرادی باشم که با زندگی بسیار دوست هستند و درک خوبی از قوانین دارند.

    الان که به گذشته و حال دوستانم نگاه میکنم دایره دوستانم کوچک شده و تعدادشان از انگشتان دست کمتره که این باعث شده تمرکز من بیشتر بر روی خودم و افکارم باشه.

    در اصل این قانون برای من شکل گرفته که هرکس با من همراه باشه به سمتم میاد پس نیاز نیست برای پیدا کردن دوست از خودم بگذرم قدم اول دوستی با خودم و رابطه ی بهتر داشتن با خودمه و بعد از اون خداوند باری تعالی افراد درست رو به سمت من هدایت میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    کیمیا گفته:
    مدت عضویت: 842 روز

    سلام به بهترین و عزیزترین و تاثیرگذار ترین استاد دنیااااااا

    من به این سوال خیلی فکر کردم و هم الگو های مثبت پیدا کردم و هم الگو های منفی

    تا جایی که به ذهنم برسه مینویسمشون اینجا که هم خودم بعدا بتونم مرورشون کنم هم دوستای قشنگم بتونن بخونن:

    -اولین و مهم ترین چیز برای من توی روابط اینه که همیشه افراد وجهه خوبشونو بهم نشون میدن.اصولا ادمایی که بهم نزدیک میشن خوب ترین و مهربون ترین ورژنشونو بهم نشون میدن.من از همون دوران مدرسه توی کلاس بهترین و مهربون ترین و عالم ترین معلما میوفتادم.مدیر و ناظم مدرسه که اصولا خیلی خشک و جدی بودن با من بینهایت مهربون و شوخ طبع بودن.تمام صاحب کارایی که پیششون کار میکردم باهام راه میومدن بهم اهمیت میدادن وخیلی ازم تعریف میکردن.ادمایی بودن که شنیده بودم به شدت نامناسب و خاص هستن ولی با من طوری رفتار میکردن که هیچکس باورش نمیشد این ادم مهربون و موادب همون ادمه نا مناسبه…

    – یکی دیگه از الگو های تکرار شونده برای من اینه که معمولا آدمایی که باهاشون آشنا میشم و ارتباط برقرار میکنن باهام خیلی سنشون ازم بیشتره.تقریبا همشون بالای 5 سال ازم بزرگترن.احساس میکنم افراد همسن و سال خودمو نمیتونم درک کنم.حرفاشونو نمیفهمم…با افراد بزرگتر از خودم خیلی ارتباط خوبی دارم.مادرم و عمم که بهترین دوستام هستن جفتشون بیست سال ازم بزرگترن.همدمم دوازده سال ازم بزرگتره.یار تمرینی باشگاهم ازم 9سال بزرگتره.دوستام زمانی که توی کافیشاپ کار میکردم همشون بالای پنج سال ازم بزرگتر بودن و….

    -الگوی بعدی که کشفش کردم اینه افرادی که بهم نزدیک هستن و باهاشون رابطه عاطفی دارم اصولا سخنران های خوبی هستن.کلا زیاد صحبت میکنن…مادرم خیلی نصیحت میکنه..همدمم خیلی راهنمایی میکنه و سعی داره مدام چیزی بهم یاد بده…عمم خیلی درد و دل میکنه و ازم تعریف میکنه..و دوستام هم مدام در حال تعریف کردن اتفاقات یا شرایطشون برای من هستن .. من در رابطه با اطرافیانم اکثر مواقع شنونده هستم .

    -افرادی که با من در ارتباط هستن معمولا آدمای ثروتمندی نیستن و از لحاظ مالی توی شرایط متوسط قرار دارن .خیلی هاشونم وابستگی مالی به وام و پول پدر مادر و شوهر و دوست پسر و این چیزا دارن…کمتر کسیرو در روابطم دیدم که ثروتمند یا خودساخته باشه و وابستگی مالی نداشته باشه…

    این ویژگی هایی که نوشتم توی روابط من بیشترین میزان اشتراک رو داشته ..قطعا موارد بیشتری هست ولی الان همینا به ذهنم رسیدن.

    استاد بابت اینهمه آگاهی بی قید و شرطی که در اختیارمون میزارید ازتون خیلی سپاسگزارم

    امیدوارم حال دلتون همیشه عاااالی عااااالی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: