این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ما فراموش می کنیم که همه چیز در ذهن ما خلق می شود.
افکار ما شکل می گیرند و پررنگ می شوند و اتفاقات را شکل می دهند .
حالا در مورد هر باوری چه از طرف دیگران چه جامعه چه گذشتگان به ما تلقین شود و آن را بپذیریم برای ما صادق است.
اگر ورزشکاری بپذیرد که با بالا رفتن سنش عمر ورزش حرفه اش تمام می شود و دیگر کارآیی سابق را ندارد و بازنشسته می شود واقعا برایش رخ می دهد. همین طور بر عکس آن صادق است.
در کار هم همین است افراد بسیاری بعد 60 سالگی یا 30 سال کار بازنشسته می شوند . در حالی که در خیلی کشورها می بینیم هنوز افراد مسن به راحتی در سنین بالا همچنان فعالیت و کار می کنند.
به نظر من حتما لازم نیست شخصی یک هدف را در تمام عمرش انتخاب کند و آن را ادامه دهد . مثلا هر سال بخواهد المپیک شرکت کند و مثلا قهرمان کشتی شود می تواند بعد از زمان مناسبی به عرصه های دیگر یا ورزش های دیگری بپردازد . این به خاطر پیشرفت است اهداف انسان در طی مراحل مختلف عوض می شود.
اما اگر ورزشکاری همچنان بخواهد و روی توان بدنی اش کار کند و باورهای درست داشته باشد می تواند نشان دهد این سن باز نشستگی می تواند افزایش پیدا کند .
من یه کلیپ دیدم از دکتر معظمی که یه کتاب تو دستش بود که یه دانشمند یه نظریه داده بود که توش نوشته بود باورها توی ژنهای ما هم تاثییر میزارن.
اگه این فرضیه درست باشه پس باورهای منفی عامل ایجاد یک جهش ژنتیکی و ایجاد یه بیماری ژنتیکی در اون نسل میشه نه اینکه بگیم آنزیم دی ان اِی پلیمراز کارشو درست انجام نداده و نتونسته ژن ناقص رو موقع همانند سازی دی ان اِی ترمیم کنه(البته این فقط در حد نظریس)
حالا اگه ما بتونیم کاری کنیم که ژن پیری سلولها دیرتر روشن بشه یا اصلاً روشن نشه در نتیجه اون سلول هیچ وقت پیر نمیشه. حالا شما در نظر بگیرید یه سلول ماهیچه ای هیچ وقت پیر نشه چه اتفاقی میافته.
طبیعتاً اون ماهیچه تا آخر عمر قدرت و استقامتشو حفظ میکنه.
پس با فرض درست بودن نظریه بالا ما میتونیم با باورها مون ژتهامون رو کنترل کنیم و با این وجود نه هیچ بیماری ای لاعلاجه و نه هیچ شخص صد ساله ای توان بدنیشو از دست میده.
یه همکار خانوم دارم من که ایشون 56 سالشه و اصلاً یه چروکم رو صورتش نیست و کاملاً جوانه
وقتی سنشو گفت خُشکم زد
در ادامه توضیح ما از نظر ژنتیکی به پدرم رفتیم و نشون نمیده پیر شدیم
لازم به ذکره که این خانوم انرژیش از منم بیشتره.
از نظر علمی هم ثابت شده که اگه یه سلول تا وقتی که احتیاجاتش برطرف بشه میتونه زنده و سالم بمونه.
و به نظر من زنده موندن امام زمان(عج) هم معجزه نیست
امکان داره با باورهایی که ساخته و داره اون باورا باعث شده باشه که اون سلولهای بدنش سالم و جوان بمونه بعد هزار و خورده ای سال.
تازه باور رو توان فیزیکیم تاثیر گذاره.
به طور مثال روان شناسان اومدن روی تعدادی از ورزشکارا تست باور انجام دادن.
اونا با مربی صحبت کردن و بیشترین وزنه ای رو که هر فرد میتونسته تا اون روز ببره بالای سرش رو یادداشت کردن
بعدش یکسری وزنه طراحی کردن که وزنشون مثلاً 120 بوده ولی رو وزنه نوشته 100
روز اول مربی میگه امروز میخوایم سبک تر کار کنیم و لازم نیست فشار بیارید.
مثلا اگه یکی نهایت وزنه ای که میزده 110 بوده امروز باید وزنه 100 بزنه. اما این وزنه در اصل 120 کیلو بوده که در حالت عادی این ورزشکار به ذهنشم خطور نمیکرده که بتونه این وزنه رو ببره بالای سر.
و پیش خودش میگفته چنین چیزی محاله که بتونم تو یه روز مثلاً 10 کیلو اضافه کنم به رکوردم.
ولی چون فکر میکرده وزنه 100 کیلو هستش و مثل آب خوردن میبرمش بالای سر در نتیجه با این باور وزنه رو برده به راحتی بالای سرش.
در حالیکه وزن اصلی وزنه 120 بوده.
حالا برعکسشم انجام دادن.
روز بعد یکسری وزنه آوردن که مثلا 100 بود ولی روش نوشته بود 120
مربی گفت بچه ها امروز میخوایم سنگیتر کار کنیم
و جالبه شخصی که در حالت وزنه 100 کیلویی رو مثل آب خوردن بلند میکرد اون روز نتونست اون وزنه رو که وزنش در اصل 100 کیلو بود و روش فقط نوشتن 120 رو بلند کنه.
چرا؟ چون اون باور کرده بود که نمیتونه و این باور به بدن و عضلاتش این دستور رو داد که نتونه اون وزنه 100 کیلویی رو بلند کنه.
در واقع باز هم به حرف استاد میرسیم که جهان به شما ثابت میکنه که دارید درست فکر میکنید و باوراتون درسته.
مثال دیگه راجر بنیستره
اگه اشتباه نکنم تا قبل از آپریل 1995 (سال دقیقشو یادم نیست) همه پزشکا و فیزیولوژیست های دنیا به این نتیجه رسیده بودن که فیزیک انسان به یه شکلیه که نمیتونه یک مایل رو زیر دو دقیقه بِدَوه.
این باور سالها بعنوان یک حقیقت پذیرفته شده بود.
تا اینکه اون سال راجر بنیستر تونست چند ثانیه زیر دو دقیقه اون مسافتو بِدَوه.
بعد از اون در همون سال آدمهای زیادی رکورد راجربنیستر رو بارهل شکستن. تازه خیلیاشونم دانش آموز بودن که به بلوغ هم نرسیده بودن.
چی شد؟
یه باور جدید بوجود اومد.
هر کسی که پاشو میزاشت توی میدون با خودش میگفت یکی قبل از من تونسته پس منم میتونم.
و الان یک مایل زیر دو دقیقه جز بدیهیاته
هر کسی با کمی تمرین میتونه بهش دست پیدا کنه.
این دو تا مثال واقعی رو زدم که ساختارای ذهنیتون بشکنه و منطقاتون عوض شه.
یادتون باشه آدمای منطقی دنیا رو تغییر نمیدن این آدمای دیوونن که دنیا رو تغییر میدن.
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی . من متاسفانه نتونستم نظرم را درمورد سوال چه باوری درباره خداوند در ذهن مان بسازیم که بیشترین آرامش، انگیزه و ایمان را در ما برای اقدام برای تحقق خواسته هامان ایجاد نماید را در زمان مقرر بدم . اما دوست دارم مطلبی با بیان آیات قرآن بگم تا شاید در درک ما از خالق هستی و قویتر شدن ایمان مان تاثیری داشته باشه
گفتم : خسته ام
گفتی : لا تقنطوا من رحمه الله (از رحمت خدا نا امید نشید / زمر 53)
گفتم : هیشکی نمی دونه تو دلم چی میگذره
گفتی : ان الله یحول بین المر و قلبه (خدا حائل هست بین انسان و قلبش / انفال/24
گفتم: غیر از تو کسی ندارم
گفتی : نحن اقرب الیه من حبل الورید (ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم / ق 16
گفتی : و ما یدریک لعل الساعه تکون قریبا(تو چه میدونی !شاید موعدش نزدیک باشه / احزاب 63
گفتم :تو بزرگی و نزدیکت برای من کوچیک خیلی دوره تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی : و اتبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله ( کارهایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه / یونس 109
گفتم : خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور. من بنده اتهستم و ظرف صبرم کوچیک یه اشاره کنی تمومه
گفتی : عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم( شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه / بقره 216
گفتم : اناعبدک الضعیف الذلیل.. چطور دلت میاد
گفتی : ان الله بالناس لرئوف رحیم ( خدا نسبت به همه مردم نسبت به همه مهربونه / بقره 143
گفتم :دلم گرفته
گفتی : بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا (مردم به چه دل خوش کردن؟ باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن
گفتم : اصلا بی خیال .توکلت علی الله
گفتی : ان الله یخب المتوکلین ( خدا اونایی رو که توکل می کنن دوست داره / آل عمران 159
گفتم خیلی چاکریم :
گفتی : و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصبته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره( بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می کنن.اگه خیری بهشون برسه امن و آرامش پیدا می کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن رو گردون میشن . خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن / حج11
گفتم : چقدر احساس تنهایی می کنم
گفتی : فانی قریب (من نزدیکم / بقره 186
گفتم : تو همیشه نزدیکی من دورم . کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی : و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال ( هر صبح و عصر پروزدگارت رو پیش خودت باخوف و تضزع و با صدای آهسته یاد کن / اعراف 205
گفتم : این هم توفیق می خواهد
گفتی : الا تحبون ان یغفرالله لکم (دوست نداید خدا ببخشدتون؟ / نور22
گفتم : معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی : و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه (پس از خدا بخواین ببخشدتون و بعد توبه کنید / هود 90
گفتم با این همه گناه آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی : الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبه عن عباده (مگه نمیدونی خداست که توبه رو از بنده هاش قبول میکنه / توبه 104
گفتم : دیگه روی توبه ندارم
گفتی : الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب ( خدا عزیز و دانا .او آمرزنده ی گناه هست و پذیرنده توبه /غافر2-3
گفتم : بااین همه گناه.برای کدوم گناهم توبه کنم
گفتی : ان الله یغفر الذنوب جمیعا ( خدا همه گناهان را می بخشه / زمر 53
گفتم : یعنی بازم بیام؟ بازم منو می بخشی؟
گفتی : و من یغفر الذنوب الا الله ( بجر خدا کیه که گناهان را ببخشه؟ / آل عمران 135
ناخواسته گفتم : الهی و ربی من لی غیرک
گفتی : الیس الله بکاف عبده ( خدا برای بنده اش کافی نیست ؟ / زمر 36
گفتم : در برابر این همه مهربونیت چیکار می تونم بکنم ؟
گفتی : یا ایها الذین آمنو اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمومنین رحیما ( ای مومنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید .او کسی هست که خودش و فرشته هایش بر شما درود و رحمت می فرستن تا شما رو از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به موممنین مهربونه / احزاب 41-43
این دقیقا سوالیه که من بعد از گذروندن دوره روانشناسی ثروت2 از خودم پرسیدم. و به 3علت و دلیل رسیدم:
اول اینکه پاشنه آشیل همه ی ما انسان ها همینه و درست جواب این سواله که چرا حضرت نوح انقدر عمر طولانی داشت؟ چجوری تونست توی اون سن و سال یه کشتی هم بسازه؟
بله دقیقا. در آن زمان انسانها عمر طولانی داشتند. زندگی میکردند بدون آنکه به عمر خودشون توجه کنند.
ما به عمر خودمون و به اعضا و جوارح خودمون حساس شده ایم. نجوای شیطان در گوشمون زمزمه میکنه که تو دیگه پیر شدی. ببین دست و پات دیگه جون ندارن!؟ ببین نمیتونی کاری بکنی. ببین که چقدر ضعیف تر شدی!؟
و ورزشکاران هم توی ناخودآگاهشون همینارو دارن. به پوستشون نگاه میکنن بعد به تارهای موهاشون که یکی یکی داره سفید میشه ونجوا هم هی تکرار میکنه که دیگه تو نمیتونی. عضلاتت داره مستهلک میشه و این روند ادامه داره تا اینکه ورزشکار در همون سن 30 تا 35سالگی ورزش رو کنار میذاره.
دوم اینکه باور خرابی وجود داره که ورزش حرفه ای عمر رو کوتاه میکنه. ورزشکاران حرفه ای فقط تا یه حدی میتونن ورزش کنند و بعد از اون دچار بیماریهای فیزیکی زیادی میشن. به این دلیل هم ورزشکار سعی میکنه نهایتا تا سن 40سالگی بیشتر ورزش نکنه تا مابقی عمرشو بتونه در سلامت بیشتری باشه.
سوم اینکه عشق در ورزشکاران کامل نیست. برای مثال، یک ورزشکار طی چندسالی تمرین خودشو به جام جهانی میرسونه و در اونجا مدال کسب میکنه. اینجاست که میشه پایان راهش. و خیلی زود عشقش تموم میشه. به آخر میرسه. هدفی بالاتر از کسب مدال در جام جهانی نداره. انگار که بعد از دریافت مدال در جام جهانی، بازنشست میشه. و عمری رو که داره بعد از مدال گرفتنش طی میکنه، دقیقا همانند انسانهای معمولیه که بازنشست میشن و عمرشون توی سراشیبی قرار میگیره.
ولی به نظر من میشه عمر رو طولانی کرد. میشه سلامتی رو پایدار کرد. میشه تمام اعضا و جوارح رو برای همیشه و تا لحظه مرگ، صحیح و سالم داشته باشیم.
منم دارم روی باورهام کار میکنم. باور سازی با جملاتی مثل:
*من همواره در سلامتی کامل به سر میبرم.
*خدایا شکرت که چنان اسکلت و عضلات قوی ای به من دادی که با هربار بلند کردن وزنه و بارهای سنگین، اسکلت و عضلات من قوی تر میشوند. (توضیح این باور اینه که من از سال 1386که 18سال سن داشتم، به دلیل کمک در ساختن خانه مان دچار دیسک کمر شدم. بسیاری از پزشکان گفتند که تو تا آخر عمرت همینجوری خواهی بود و دیگه نمیتونی چیزی بلند کنی. و خیلی از اوقات هم درد، منو از پا مینداخت. ولی به لطف خدا و استاد عباسمنش حدود 1ساله که دیگه هیچ دردی ندارم. این هم جمله عالی من بود که تونست باورمو درست کنه)
*بدن من سرشار از گلبول های سفید قدرتمندی است که از من در مقابل هرعفونتی نگهداری میکند تا من در سلامتی کامل باشم. (این باور رو هم اخیراً توی خودم پیداش کردم. از نوجوانی به دلیل اینکه موتورسیکلت سوار بودم، پزشکان گفته بودند که من سینوزیت دارم و همیشه دارای عفونت بینی هستم. من تمام تلاشمو کردم تا از دارو برای رفع عفونت هام استفاده نکنم. و الان هم به لطف خدا عالی ام)
*بدن من چنان قدرتمند است که هرچیزی را که باعث تغییر در جسم، عروق و اندام زیبایم میشود را خیلی سریع از بین میبرد. و همواره بدن من از پس خودش برمی آید (این باور هم برای این دلیل بود که هیکلم روبه بد فرمی میرفت و تونستم جلوشو بگیرم. خدارو بسیار سپاسگزارم)
در اینجا لازم دونستم نکته ای رو که همسرم همین الان گفت رو هم اضافه کنم: استاد مثالی رو از یک ورزشکار گفته بودند که در مسابقات دوندگی، یک ورزشکار رکوردی را زده بود که تا سالیان سال هیچکس باور نداشت که میشه رکوردی بالاتر از اون رو هم زد. بعد از چندسال یک نفر رکورد بالاتر رو زد و بعد از اون ورزشکاران زیادی تونستند حتی رکوردهای بالاتری بزنند. پس سن هم میتونه صدق بر این قضیه باشه. اگر فقط یک ورزشکاری رکورد سن رو بزنه، از اون به بعد بقیه هم در سن های بالاتر با همون عضلات و قدرت جوانی ورزش خواهند کرد
در آخر ممنونم از همتون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید و ممنونم از استاد عزیز که با سوالاتشون تلنگری به ما میزنن و باعث میشن تا ما کمی به فکر فرو بریم.
سلام خدمت استاد عزیز و تمامی اعضای خانواده ی صمیمی عباسمنش
مدتهاست دارم به این موضوع فکر میکنم . در چند ماهه ی اخیر بیشتر از همیشه به این موضوع فکر کردم و شاید بهتره بگم خیلی عمیقتر به صحبتهای شما در مورد باور فکر میکنم . کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم و گفتگو با خدا رو چندین بار خوندم و خیلی سعی کردم خدای سیستمی رو بشناسم که خیلی متفاوت از خدایی بوده که توی ذهنم بوده و نکته ی جالب اینجاست که وقتی با این دیدگاه در مورد خدا آشنا شدم تازه متوجه شدم چه خدایی توی ذهنم بوده ، چون تا قبل از این فکر میکردم هیچوقت نتوستم از خدا تصویری توی ذهنم داشته باشم و وقتی صحبتهای فایل قبلی شما رو در مورد خدا شنیدم و سوالتون رو مطرح کردید این موضوع برام خیلی عمیقتر شد. سعی کردم براش تصویری پیدا کنم . بنظرم رسید باید اول بدونم باور دقیقا یعنی چی ، اونوقت میتونم به نقشش در زندگی پی ببرم . باور در واقع از نظر من یک الگو هستش یا قالب . اگه به کار خیاطها . آشپزها . راننده ها . نجارها و هر کار دیگه ای نگاه کنیم می بینیم که همه ی اونها ممکنه یک چیز مشابه رو درست کنند ولی به شکلهای مختلف و با نقشه ها و الگوهای مختلف . اگه اونا الگوشون رو عوض کنن شاید بتونن در مدت زمان کوتاهتری همون کار رو انجام بدن . حالا برگردیم به تاثیر باور در جوان موندن یا هر چیز دیگه ای . اگه ما قبول کنیم که باورها قالبهای ذهنی هستند نه ظرفیت ذهنی اونوقت کافیه تمرکز و تمرین کنیم برای ایجاد یک قالب جدید نه عوض کردن قالب قبلی . اونوقت قالب و الگوی جدید مثل برنامه ی کامپیوتری عمل میکنه . سوال شما در مورد ورزشکاران و سن ورزشی اونا بود ولی من این مسئله رو به جاهای دیگه هم بردم . شما بارها میگید در جهانی که انرژی حاکمه غیرممکنی وجود نداره . الان میشنویم که میگن خانومها تا 40 سالگی میتونن باردار بشن . یا بچه ها از فلان سن میتونن سواد یاد بگیرند و نمونه های اندکی که متفاوت با این الگوها وجود دارند رو بعنوان استثناء یاد میکنند . در حالیکه اگه اونها رو بعنوان اینکه این ها برای همه قابل انجام هست معرفی کنند اونوقت ما شاهد تغییر خیلی چیزها خواهیم بود مثل اون دونده ای که تونست رکورد دو ماراتن رو بشکنه و بعدها این رکورد توسط بچه های دبیرستانی هم شکسته شد .
من دیشب داشتم به حضرت مریم و باردار شدنش در حالیکه مجرد بود فکر میکردم . واقعا باور حضرت مریم چی بوده که تونست اینکارو انجام بده و چه بسا اگه روی این باور تمرکز بشه افراد دیگه ای هم به همین صورت بتونن صاحب فرزند بشند
در جهانی که انرژی بر اون حاکمه هیچ چیز محال نیست . انسان زمانی توی غار زندگی میکرد اونوقت چه اتفاقاتی افتاد تا انسان به این نقطه و این تمدن و پیشرفت فعلی برسه و خیلی بامزه است که ما داریم باور میکنیم در اینده این رباتها هستند که جهان رو تسخیر میکنند . خیلی جالبه که ما انسانها به ساخته ی دست انسان قدرت نامحدود میدیم و براش قدرت مافوق طبیعت متصور میشیم اونوقت به باوری که تونسته همچین تکنولوژی ای رو بسازه ایمان و باور نداریم و اون رو محدود به اندک افرادی که دانشمند میدونیم کردیم و از حالا داریم باور سازی میکنیم برای محدود شدن انسانها توسط رباتهایی که کنترلشون تماما دست خود انسانه.
استاد ازتون ممنونم که با این سوالات باعث میشید به تک تک کلماتتون و آموزشهاتون با دقت گوش کنیم و عمیقتر بهش فکر کنیم و سپاس از تمام دوستانی که این مطلب رو میخونن.
برای همگی آرزوی ثروت ، خوشبختی، سلامت و سعادت در دنیا و آخرت رو دارم .
اما تاالان زنده وسلامتیم.پس همیشه دودوتاچهارتا نیست.اگه باوروچیزی که بهتون گفته میشه حاالاازطرف هرفردمتخصصی هم که باشه وقتی بهت حس خوب نمی ده،میتونی بدون محدودیت به پیش بری.وبه نتیجه متفاوت از دیگران برسید،ببخشید که طولانی شدودرچندقسمت ارسال شد
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان عزیز. هیچ شکی در این نیست که همه چیز به باور بر میگرده…دوستان بدن انسان بینهایت قدرتمند است اما چه چیزی باعث شده تا ما این قدرت را باور نداشته باشیم مثل احساس ارزشمندی ما است که ما ان را داریم اما باورش نداریم و در نهایت نتیجه ای که میخواهیم حاصل مان نمیشود. یک مستندی میدیدم در مورد توانایی های خارق العاده بدن انسان ومثالهایی که اورده بود که واقعا اتفاق افتاده بودند در حدی بودند که برای من یکی با عقلم اصلا جور در نمیومد که بابا مگه اصلا چنین چیزی ممکنه که یک انسان کاملا معمولی که شاید اصلا توی عمرش ورزش هم نکرده باشد اما کارهایی کرده برای نجات جان خودش یا عزیزانش در مواقع بحرانی و خطرناک که ورزشکاران ان رشته اصلا به ذهنشان نمیرسد همچنین رکوردی را بزنند.ان محقق در ان مستند میگفت که یک انسان معمولی که زندگی معمولی ای دارد در کل عمرش کمتر از ده درصد از انرژی موجود در ماهیچه هایش را استفاده میکند وورزشکاران دوومیدانی بیشترین استفاده را میبرند چیزی حدود 50درصد یا کمتر از 50 درصد است. این مطالب باید ما را به فکر فرو ببرد. یکی از دوستان من هم یک مستندی رو دیده بود که برایم تعریف میکرد که یک انسان و یک شیر را به مدت دوهفته در دو قفس جدا از هم میگذارند و فقط به انها اب میدهند که زنده بمانند…فرض کنید که یک شیر با ان درجه از وحشی گری بعد از دو هفته غذا نخوردن چه میشود!.بعد از دو هفته انسان را به داخل قفس شیر می اندازند…به نظر شما چه اتفاقی افتاد؟(این سوال این هفتمون است تا هفته ی بعد هم بیشتر وقت ندارید به نفر برنده هم پوست همان شیر را جایزه میدهیم!!!!!.)…خب شاید بگوئید که شیر دخل انسان را اورد دیگه …اما اصلا این طوری نیست…انسان به پشت گردن شیر میپرد و گردن شیر را میشکاند و شکمش را هم پاره میکند و میخورد.دوستان افرادی هم هستند که از این انرژی استفاده ی زیادی کردند مثل بروس لی/اویاما که اصلا فیلمش موجود است که با گاو کشتی میگیرد و گردنش را میشکاند/محمدعلی کلی و خیلی های دیگر که این بزرگان معروفترین انها بودند و خود من هم کسی را میشناسم به نام حاج احمد علمایی که پایه گذار سبک رزم انتظاران هستند وواقعا پیرمرد هستند واقعا پیر هستند ولی هنوز که هنوزه بعد ازچندین وچند سال خودشان شاگردهایشان را ورزش میدهند و با انها ورزش میکنند در طول کلاس و از جوانی که در اوج هست اماده تر هستند وخیلی دیگه از افراد مسن که دوستان مثالهای بسیار زیبا وزیادی زده اند که برای خود من خیلی درس داشت.دوستان خود من هم این انرژی بسیار بسیار زیاد را تجربه کرده ام من حدودشش سال از دوران نوجوانی را به شدت وبسیار بسیار بسیارسخت ورزش میکردم وبه خودم فشار میاوردم و بعد از یک مدتی حدود 3 سال من میتوانستم با یک پا مساحت 5هزاروچند صد متر را لیله بروم بدون هیچ استراحتی ویک ضرب یا اینکه دویدن برای من مثل پیاده روی بود و اصلا خسته نمیشدم وهرچه قدرساعت ومسافت را که میخواستم میدویدم یا اینکه 400تا شنا میرفتم دوتا ست 400تایی یا اینکه 876تا شکم سرعتی میرفتم یک ضرب وکلی کارهای دیگه… .
دوستان اصل اینجاست که تمام مقدار انرژیی که از ماهیچه ها خارج میشود و اصلا کل فعالیت های بدن به دستور مغز و ذهن انسان است وبخاطر برنامه ریزی های این دستگاه است.و یک اصل دیگر اینکه ما انرژی هستیم و این ما هستیم که به این انرژی شکل میدهیم و همه اش به باور ما بستگی دارد اگر یک ورزشکاری یا هرفرد دیگر این باور را در خودش نهادینه بکند که انرژِی و قدرت من همواره بینهایت است و تحت هیچ شرایطی کاسته نمیشود دسترسی من به این انرزی بینهایت بسیار ساده و راحت است …میتواند در مدت زمان کم نتایج بسیار شگفت انگیزی را بدست اورد به راحتی …چون کفتم دیگه همه اش برنامه ریزی ذهن است و ما انتخاب میکنیم که چه مقدار و چه زمان از این انرژی بی نهایت استفاده بکنیم .چون انرزی انسان که بی نهایت است و اگر کسی باورهای محدود کننده ای دراین مورد داشته باشد وقی سنش بالاتر میرود طبق برنامه ریزی ذهن ..ذهنش دستور به کاهش روند این انرژ میدهد با اینکه انرژی بی نهایت است.من هم اگر این مسئله ی باورها را میدانستم لازم نبود که بسیار به خودم فشار بیاورم.
یک موضوع دیگری هم که میخواهم بگویم که الان به ذهنم رسید این است پایه ی تمام این حرفهای من عشق است.ازواکنشهای فوق العاده انسانهای معمولی برای حفظ جان خودشان یا عزیزانشان تا بروس لی ها تا پیرمردهایی که از جوانها هم شادابترند تاخود من که باعث شد چنین فشاری به خودم بیاوردم پایه ی همه ی این ها موضوع عشق است که اگر عشق را از تمام این اتفاقات فاکتور بگیریم هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.نمیدونم چرا…نتیجه ام را گرفتم ازمتن بالا اما این یکی همین الان بهدلم افتاد ونمیدونم چه نتیجه ای میشود گرفت…دوستان عزیزم اگر شما چیزی به دلتان می افتد لطفا بنویسید تا هم من وهم دیگران نهایت استفاده را ببریم.
استاد عزیز لطفا اگر امکانش هست یک توضیحی برای این مطلب من بدهید که نوشته شد که چه باوری متناسب با این نوشته ی من مناسب است. این بند اخری رو اصلا از خودم ننوشتم.
دوستان منتظر خبرهای بسیار بسیار فوق العاده از من باشید در مورد مسائل مالی تا اطمینان هممون بیشتر بشه.هر کجا هستید شاد وپیروز باشید.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عباسمنش عزیزم و هم فرکانسی های گرامی خانواده عباسمنش
سخن خود را با این جمله آغاز میکنم کهدر دنیا هیچ محدودیتی تعریف نشده و محدودیت زائیده ی ذهن بشر است.
فکر میکنم تمام جواب این سوال در این جمله نهفته شده است چرا که انسان با وجود و حضورش در این جهان محدودیت ها رو پایه ریزی کرده برای کنترل ذهن محدود خودش.
در صورتیکه هر کدام از ما جلوه ای از خود خدا هستیم بدون هیچ محدودیتی،با تمام و کمال قدرت ، باور وخلاقیت
محدودیتی برای ما تعریف نشده مگر در ذهن خودآگاه ویا ناخودآگاه ما
با توجه به اینکه تجربه ای چندین ساله در مورد ورزش های رزمی دارم باید اعتراف کنم بهترین استادکاران ورزش های رزمی در سنین بالا نبوغ و بلوغ خود را نشان داده اند شاید همه دیده باشیم در فیلم های رزمی چینی و غیره… استاد در سنین بالا از توانایی های بدنی و ذهنی بسیار بالایی برخوردار است که این مهم ذهن من رو به این سمت سوغ میدهد که انسان آفریننده زندگی خویش است چون خداوند به انسان این توانایی را داده که هر طوری که میخواهد باورهای خود را بسازد و در نهایت خداوند به انسان کمک میکند تا در نهایت به خواسته ی خود برسد خواه خیر باشد یا شر .
پس مسیر اصلی موفقیت از باورهای درستی میگذرد که هر کس برای خودش میسازد
ما فراموش می کنیم که همه چیز در ذهن ما خلق می شود.
افکار ما شکل می گیرند و پررنگ می شوند و اتفاقات را شکل می دهند .
حالا در مورد هر باوری چه از طرف دیگران چه جامعه چه گذشتگان به ما تلقین شود و آن را بپذیریم برای ما صادق است.
اگر ورزشکاری بپذیرد که با بالا رفتن سنش عمر ورزش حرفه اش تمام می شود و دیگر کارآیی سابق را ندارد و بازنشسته می شود واقعا برایش رخ می دهد. همین طور بر عکس آن صادق است.
در کار هم همین است افراد بسیاری بعد 60 سالگی یا 30 سال کار بازنشسته می شوند . در حالی که در خیلی کشورها می بینیم هنوز افراد مسن به راحتی در سنین بالا همچنان فعالیت و کار می کنند.
به نظر من حتما لازم نیست شخصی یک هدف را در تمام عمرش انتخاب کند و آن را ادامه دهد . مثلا هر سال بخواهد المپیک شرکت کند و مثلا قهرمان کشتی شود می تواند بعد از زمان مناسبی به عرصه های دیگر یا ورزش های دیگری بپردازد . این به خاطر پیشرفت است اهداف انسان در طی مراحل مختلف عوض می شود.
اما اگر ورزشکاری همچنان بخواهد و روی توان بدنی اش کار کند و باورهای درست داشته باشد می تواند نشان دهد این سن باز نشستگی می تواند افزایش پیدا کند .
سلام
دیدگاهتون رو خوندم
به هدفهای جدید افراد اشاره کردید
موفق و موید باشید
سلام استاد و دوستانی که این نظر رو میخونید.
وقتتون بخیر.
من یه کلیپ دیدم از دکتر معظمی که یه کتاب تو دستش بود که یه دانشمند یه نظریه داده بود که توش نوشته بود باورها توی ژنهای ما هم تاثییر میزارن.
اگه این فرضیه درست باشه پس باورهای منفی عامل ایجاد یک جهش ژنتیکی و ایجاد یه بیماری ژنتیکی در اون نسل میشه نه اینکه بگیم آنزیم دی ان اِی پلیمراز کارشو درست انجام نداده و نتونسته ژن ناقص رو موقع همانند سازی دی ان اِی ترمیم کنه(البته این فقط در حد نظریس)
حالا اگه ما بتونیم کاری کنیم که ژن پیری سلولها دیرتر روشن بشه یا اصلاً روشن نشه در نتیجه اون سلول هیچ وقت پیر نمیشه. حالا شما در نظر بگیرید یه سلول ماهیچه ای هیچ وقت پیر نشه چه اتفاقی میافته.
طبیعتاً اون ماهیچه تا آخر عمر قدرت و استقامتشو حفظ میکنه.
پس با فرض درست بودن نظریه بالا ما میتونیم با باورها مون ژتهامون رو کنترل کنیم و با این وجود نه هیچ بیماری ای لاعلاجه و نه هیچ شخص صد ساله ای توان بدنیشو از دست میده.
یه همکار خانوم دارم من که ایشون 56 سالشه و اصلاً یه چروکم رو صورتش نیست و کاملاً جوانه
وقتی سنشو گفت خُشکم زد
در ادامه توضیح ما از نظر ژنتیکی به پدرم رفتیم و نشون نمیده پیر شدیم
لازم به ذکره که این خانوم انرژیش از منم بیشتره.
از نظر علمی هم ثابت شده که اگه یه سلول تا وقتی که احتیاجاتش برطرف بشه میتونه زنده و سالم بمونه.
و به نظر من زنده موندن امام زمان(عج) هم معجزه نیست
امکان داره با باورهایی که ساخته و داره اون باورا باعث شده باشه که اون سلولهای بدنش سالم و جوان بمونه بعد هزار و خورده ای سال.
تازه باور رو توان فیزیکیم تاثیر گذاره.
به طور مثال روان شناسان اومدن روی تعدادی از ورزشکارا تست باور انجام دادن.
اونا با مربی صحبت کردن و بیشترین وزنه ای رو که هر فرد میتونسته تا اون روز ببره بالای سرش رو یادداشت کردن
بعدش یکسری وزنه طراحی کردن که وزنشون مثلاً 120 بوده ولی رو وزنه نوشته 100
روز اول مربی میگه امروز میخوایم سبک تر کار کنیم و لازم نیست فشار بیارید.
مثلا اگه یکی نهایت وزنه ای که میزده 110 بوده امروز باید وزنه 100 بزنه. اما این وزنه در اصل 120 کیلو بوده که در حالت عادی این ورزشکار به ذهنشم خطور نمیکرده که بتونه این وزنه رو ببره بالای سر.
و پیش خودش میگفته چنین چیزی محاله که بتونم تو یه روز مثلاً 10 کیلو اضافه کنم به رکوردم.
ولی چون فکر میکرده وزنه 100 کیلو هستش و مثل آب خوردن میبرمش بالای سر در نتیجه با این باور وزنه رو برده به راحتی بالای سرش.
در حالیکه وزن اصلی وزنه 120 بوده.
حالا برعکسشم انجام دادن.
روز بعد یکسری وزنه آوردن که مثلا 100 بود ولی روش نوشته بود 120
مربی گفت بچه ها امروز میخوایم سنگیتر کار کنیم
و جالبه شخصی که در حالت وزنه 100 کیلویی رو مثل آب خوردن بلند میکرد اون روز نتونست اون وزنه رو که وزنش در اصل 100 کیلو بود و روش فقط نوشتن 120 رو بلند کنه.
چرا؟ چون اون باور کرده بود که نمیتونه و این باور به بدن و عضلاتش این دستور رو داد که نتونه اون وزنه 100 کیلویی رو بلند کنه.
در واقع باز هم به حرف استاد میرسیم که جهان به شما ثابت میکنه که دارید درست فکر میکنید و باوراتون درسته.
مثال دیگه راجر بنیستره
اگه اشتباه نکنم تا قبل از آپریل 1995 (سال دقیقشو یادم نیست) همه پزشکا و فیزیولوژیست های دنیا به این نتیجه رسیده بودن که فیزیک انسان به یه شکلیه که نمیتونه یک مایل رو زیر دو دقیقه بِدَوه.
این باور سالها بعنوان یک حقیقت پذیرفته شده بود.
تا اینکه اون سال راجر بنیستر تونست چند ثانیه زیر دو دقیقه اون مسافتو بِدَوه.
بعد از اون در همون سال آدمهای زیادی رکورد راجربنیستر رو بارهل شکستن. تازه خیلیاشونم دانش آموز بودن که به بلوغ هم نرسیده بودن.
چی شد؟
یه باور جدید بوجود اومد.
هر کسی که پاشو میزاشت توی میدون با خودش میگفت یکی قبل از من تونسته پس منم میتونم.
و الان یک مایل زیر دو دقیقه جز بدیهیاته
هر کسی با کمی تمرین میتونه بهش دست پیدا کنه.
این دو تا مثال واقعی رو زدم که ساختارای ذهنیتون بشکنه و منطقاتون عوض شه.
یادتون باشه آدمای منطقی دنیا رو تغییر نمیدن این آدمای دیوونن که دنیا رو تغییر میدن.
دیوونه باشید.
دمتون گرم.
مرسی از صبوریتون.
سلام ، خیلی خوب وعالی بود دوست خوبم
خواهش میکنم.
مرسی از لطفتون
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی . من متاسفانه نتونستم نظرم را درمورد سوال چه باوری درباره خداوند در ذهن مان بسازیم که بیشترین آرامش، انگیزه و ایمان را در ما برای اقدام برای تحقق خواسته هامان ایجاد نماید را در زمان مقرر بدم . اما دوست دارم مطلبی با بیان آیات قرآن بگم تا شاید در درک ما از خالق هستی و قویتر شدن ایمان مان تاثیری داشته باشه
گفتم : خسته ام
گفتی : لا تقنطوا من رحمه الله (از رحمت خدا نا امید نشید / زمر 53)
گفتم : هیشکی نمی دونه تو دلم چی میگذره
گفتی : ان الله یحول بین المر و قلبه (خدا حائل هست بین انسان و قلبش / انفال/24
گفتم: غیر از تو کسی ندارم
گفتی : نحن اقرب الیه من حبل الورید (ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم / ق 16
گفتم:ولی انگار اصلا منو فراموش کردی
گفتی : فاذکرونی اذکرکم( منو یاد کنید تا یاد شما باشم / بقره 152
گفتم: تاکی باید صبرکرد؟
گفتی : و ما یدریک لعل الساعه تکون قریبا(تو چه میدونی !شاید موعدش نزدیک باشه / احزاب 63
گفتم :تو بزرگی و نزدیکت برای من کوچیک خیلی دوره تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی : و اتبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله ( کارهایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه / یونس 109
گفتم : خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور. من بنده اتهستم و ظرف صبرم کوچیک یه اشاره کنی تمومه
گفتی : عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم( شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه / بقره 216
گفتم : اناعبدک الضعیف الذلیل.. چطور دلت میاد
گفتی : ان الله بالناس لرئوف رحیم ( خدا نسبت به همه مردم نسبت به همه مهربونه / بقره 143
گفتم :دلم گرفته
گفتی : بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا (مردم به چه دل خوش کردن؟ باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن
گفتم : اصلا بی خیال .توکلت علی الله
گفتی : ان الله یخب المتوکلین ( خدا اونایی رو که توکل می کنن دوست داره / آل عمران 159
گفتم خیلی چاکریم :
گفتی : و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصبته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره( بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می کنن.اگه خیری بهشون برسه امن و آرامش پیدا می کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن رو گردون میشن . خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن / حج11
گفتم : چقدر احساس تنهایی می کنم
گفتی : فانی قریب (من نزدیکم / بقره 186
گفتم : تو همیشه نزدیکی من دورم . کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی : و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال ( هر صبح و عصر پروزدگارت رو پیش خودت باخوف و تضزع و با صدای آهسته یاد کن / اعراف 205
گفتم : این هم توفیق می خواهد
گفتی : الا تحبون ان یغفرالله لکم (دوست نداید خدا ببخشدتون؟ / نور22
گفتم : معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی : و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه (پس از خدا بخواین ببخشدتون و بعد توبه کنید / هود 90
گفتم با این همه گناه آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی : الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبه عن عباده (مگه نمیدونی خداست که توبه رو از بنده هاش قبول میکنه / توبه 104
گفتم : دیگه روی توبه ندارم
گفتی : الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب ( خدا عزیز و دانا .او آمرزنده ی گناه هست و پذیرنده توبه /غافر2-3
گفتم : بااین همه گناه.برای کدوم گناهم توبه کنم
گفتی : ان الله یغفر الذنوب جمیعا ( خدا همه گناهان را می بخشه / زمر 53
گفتم : یعنی بازم بیام؟ بازم منو می بخشی؟
گفتی : و من یغفر الذنوب الا الله ( بجر خدا کیه که گناهان را ببخشه؟ / آل عمران 135
ناخواسته گفتم : الهی و ربی من لی غیرک
گفتی : الیس الله بکاف عبده ( خدا برای بنده اش کافی نیست ؟ / زمر 36
گفتم : در برابر این همه مهربونیت چیکار می تونم بکنم ؟
گفتی : یا ایها الذین آمنو اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمومنین رحیما ( ای مومنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید .او کسی هست که خودش و فرشته هایش بر شما درود و رحمت می فرستن تا شما رو از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به موممنین مهربونه / احزاب 41-43
همیشه دلشاد و پیروز سعادتمند باشید
شما فوق العاده اید
نوشته هاتون تکون دهنده بود
بی نهایت ازتون سپاس گزارم که وقت گذاشتید این همه آیه زیبا رو نوشتید
آقا مهدی خدا پشت و پناهت باشه هر جا که باشی
سلام
دوست عزیز دیدگاهتون رو خوندم
و ممنون از شما
که از قرآن برامون مطلب گزاشتی
تمام آیه ها قشنگ بود
موفق و موید باشید
سلام به همه دوستان پرانرژی
چقدر سوالتون جالب بود!!!
این دقیقا سوالیه که من بعد از گذروندن دوره روانشناسی ثروت2 از خودم پرسیدم. و به 3علت و دلیل رسیدم:
اول اینکه پاشنه آشیل همه ی ما انسان ها همینه و درست جواب این سواله که چرا حضرت نوح انقدر عمر طولانی داشت؟ چجوری تونست توی اون سن و سال یه کشتی هم بسازه؟
بله دقیقا. در آن زمان انسانها عمر طولانی داشتند. زندگی میکردند بدون آنکه به عمر خودشون توجه کنند.
ما به عمر خودمون و به اعضا و جوارح خودمون حساس شده ایم. نجوای شیطان در گوشمون زمزمه میکنه که تو دیگه پیر شدی. ببین دست و پات دیگه جون ندارن!؟ ببین نمیتونی کاری بکنی. ببین که چقدر ضعیف تر شدی!؟
و ورزشکاران هم توی ناخودآگاهشون همینارو دارن. به پوستشون نگاه میکنن بعد به تارهای موهاشون که یکی یکی داره سفید میشه ونجوا هم هی تکرار میکنه که دیگه تو نمیتونی. عضلاتت داره مستهلک میشه و این روند ادامه داره تا اینکه ورزشکار در همون سن 30 تا 35سالگی ورزش رو کنار میذاره.
دوم اینکه باور خرابی وجود داره که ورزش حرفه ای عمر رو کوتاه میکنه. ورزشکاران حرفه ای فقط تا یه حدی میتونن ورزش کنند و بعد از اون دچار بیماریهای فیزیکی زیادی میشن. به این دلیل هم ورزشکار سعی میکنه نهایتا تا سن 40سالگی بیشتر ورزش نکنه تا مابقی عمرشو بتونه در سلامت بیشتری باشه.
سوم اینکه عشق در ورزشکاران کامل نیست. برای مثال، یک ورزشکار طی چندسالی تمرین خودشو به جام جهانی میرسونه و در اونجا مدال کسب میکنه. اینجاست که میشه پایان راهش. و خیلی زود عشقش تموم میشه. به آخر میرسه. هدفی بالاتر از کسب مدال در جام جهانی نداره. انگار که بعد از دریافت مدال در جام جهانی، بازنشست میشه. و عمری رو که داره بعد از مدال گرفتنش طی میکنه، دقیقا همانند انسانهای معمولیه که بازنشست میشن و عمرشون توی سراشیبی قرار میگیره.
ولی به نظر من میشه عمر رو طولانی کرد. میشه سلامتی رو پایدار کرد. میشه تمام اعضا و جوارح رو برای همیشه و تا لحظه مرگ، صحیح و سالم داشته باشیم.
منم دارم روی باورهام کار میکنم. باور سازی با جملاتی مثل:
*من همواره در سلامتی کامل به سر میبرم.
*خدایا شکرت که چنان اسکلت و عضلات قوی ای به من دادی که با هربار بلند کردن وزنه و بارهای سنگین، اسکلت و عضلات من قوی تر میشوند. (توضیح این باور اینه که من از سال 1386که 18سال سن داشتم، به دلیل کمک در ساختن خانه مان دچار دیسک کمر شدم. بسیاری از پزشکان گفتند که تو تا آخر عمرت همینجوری خواهی بود و دیگه نمیتونی چیزی بلند کنی. و خیلی از اوقات هم درد، منو از پا مینداخت. ولی به لطف خدا و استاد عباسمنش حدود 1ساله که دیگه هیچ دردی ندارم. این هم جمله عالی من بود که تونست باورمو درست کنه)
*بدن من سرشار از گلبول های سفید قدرتمندی است که از من در مقابل هرعفونتی نگهداری میکند تا من در سلامتی کامل باشم. (این باور رو هم اخیراً توی خودم پیداش کردم. از نوجوانی به دلیل اینکه موتورسیکلت سوار بودم، پزشکان گفته بودند که من سینوزیت دارم و همیشه دارای عفونت بینی هستم. من تمام تلاشمو کردم تا از دارو برای رفع عفونت هام استفاده نکنم. و الان هم به لطف خدا عالی ام)
*بدن من چنان قدرتمند است که هرچیزی را که باعث تغییر در جسم، عروق و اندام زیبایم میشود را خیلی سریع از بین میبرد. و همواره بدن من از پس خودش برمی آید (این باور هم برای این دلیل بود که هیکلم روبه بد فرمی میرفت و تونستم جلوشو بگیرم. خدارو بسیار سپاسگزارم)
در اینجا لازم دونستم نکته ای رو که همسرم همین الان گفت رو هم اضافه کنم: استاد مثالی رو از یک ورزشکار گفته بودند که در مسابقات دوندگی، یک ورزشکار رکوردی را زده بود که تا سالیان سال هیچکس باور نداشت که میشه رکوردی بالاتر از اون رو هم زد. بعد از چندسال یک نفر رکورد بالاتر رو زد و بعد از اون ورزشکاران زیادی تونستند حتی رکوردهای بالاتری بزنند. پس سن هم میتونه صدق بر این قضیه باشه. اگر فقط یک ورزشکاری رکورد سن رو بزنه، از اون به بعد بقیه هم در سن های بالاتر با همون عضلات و قدرت جوانی ورزش خواهند کرد
در آخر ممنونم از همتون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید و ممنونم از استاد عزیز که با سوالاتشون تلنگری به ما میزنن و باعث میشن تا ما کمی به فکر فرو بریم.
همیشه شاد و سرحال و پیروز باشید
سلام
دیدگاهتون رو خوندم
به باورهای سلامتی اشاره کردید جالب بود
موفق و موید باشید
سلام. سپاسگزارم از شما
سلام خدمت استاد عزیز و تمامی اعضای خانواده ی صمیمی عباسمنش
مدتهاست دارم به این موضوع فکر میکنم . در چند ماهه ی اخیر بیشتر از همیشه به این موضوع فکر کردم و شاید بهتره بگم خیلی عمیقتر به صحبتهای شما در مورد باور فکر میکنم . کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم و گفتگو با خدا رو چندین بار خوندم و خیلی سعی کردم خدای سیستمی رو بشناسم که خیلی متفاوت از خدایی بوده که توی ذهنم بوده و نکته ی جالب اینجاست که وقتی با این دیدگاه در مورد خدا آشنا شدم تازه متوجه شدم چه خدایی توی ذهنم بوده ، چون تا قبل از این فکر میکردم هیچوقت نتوستم از خدا تصویری توی ذهنم داشته باشم و وقتی صحبتهای فایل قبلی شما رو در مورد خدا شنیدم و سوالتون رو مطرح کردید این موضوع برام خیلی عمیقتر شد. سعی کردم براش تصویری پیدا کنم . بنظرم رسید باید اول بدونم باور دقیقا یعنی چی ، اونوقت میتونم به نقشش در زندگی پی ببرم . باور در واقع از نظر من یک الگو هستش یا قالب . اگه به کار خیاطها . آشپزها . راننده ها . نجارها و هر کار دیگه ای نگاه کنیم می بینیم که همه ی اونها ممکنه یک چیز مشابه رو درست کنند ولی به شکلهای مختلف و با نقشه ها و الگوهای مختلف . اگه اونا الگوشون رو عوض کنن شاید بتونن در مدت زمان کوتاهتری همون کار رو انجام بدن . حالا برگردیم به تاثیر باور در جوان موندن یا هر چیز دیگه ای . اگه ما قبول کنیم که باورها قالبهای ذهنی هستند نه ظرفیت ذهنی اونوقت کافیه تمرکز و تمرین کنیم برای ایجاد یک قالب جدید نه عوض کردن قالب قبلی . اونوقت قالب و الگوی جدید مثل برنامه ی کامپیوتری عمل میکنه . سوال شما در مورد ورزشکاران و سن ورزشی اونا بود ولی من این مسئله رو به جاهای دیگه هم بردم . شما بارها میگید در جهانی که انرژی حاکمه غیرممکنی وجود نداره . الان میشنویم که میگن خانومها تا 40 سالگی میتونن باردار بشن . یا بچه ها از فلان سن میتونن سواد یاد بگیرند و نمونه های اندکی که متفاوت با این الگوها وجود دارند رو بعنوان استثناء یاد میکنند . در حالیکه اگه اونها رو بعنوان اینکه این ها برای همه قابل انجام هست معرفی کنند اونوقت ما شاهد تغییر خیلی چیزها خواهیم بود مثل اون دونده ای که تونست رکورد دو ماراتن رو بشکنه و بعدها این رکورد توسط بچه های دبیرستانی هم شکسته شد .
من دیشب داشتم به حضرت مریم و باردار شدنش در حالیکه مجرد بود فکر میکردم . واقعا باور حضرت مریم چی بوده که تونست اینکارو انجام بده و چه بسا اگه روی این باور تمرکز بشه افراد دیگه ای هم به همین صورت بتونن صاحب فرزند بشند
در جهانی که انرژی بر اون حاکمه هیچ چیز محال نیست . انسان زمانی توی غار زندگی میکرد اونوقت چه اتفاقاتی افتاد تا انسان به این نقطه و این تمدن و پیشرفت فعلی برسه و خیلی بامزه است که ما داریم باور میکنیم در اینده این رباتها هستند که جهان رو تسخیر میکنند . خیلی جالبه که ما انسانها به ساخته ی دست انسان قدرت نامحدود میدیم و براش قدرت مافوق طبیعت متصور میشیم اونوقت به باوری که تونسته همچین تکنولوژی ای رو بسازه ایمان و باور نداریم و اون رو محدود به اندک افرادی که دانشمند میدونیم کردیم و از حالا داریم باور سازی میکنیم برای محدود شدن انسانها توسط رباتهایی که کنترلشون تماما دست خود انسانه.
استاد ازتون ممنونم که با این سوالات باعث میشید به تک تک کلماتتون و آموزشهاتون با دقت گوش کنیم و عمیقتر بهش فکر کنیم و سپاس از تمام دوستانی که این مطلب رو میخونن.
برای همگی آرزوی ثروت ، خوشبختی، سلامت و سعادت در دنیا و آخرت رو دارم .
در پناه خدای یکتا شاد باشید و پاینده
سلام
دیدگاهتون خوندم
جالب بود
موفق و موید باشید
سپاسگزارم
سلام
دیدگاهتون خوندم
به الگوها و باورها افراد اشاره کردید
موفق و موید باشید
اما تاالان زنده وسلامتیم.پس همیشه دودوتاچهارتا نیست.اگه باوروچیزی که بهتون گفته میشه حاالاازطرف هرفردمتخصصی هم که باشه وقتی بهت حس خوب نمی ده،میتونی بدون محدودیت به پیش بری.وبه نتیجه متفاوت از دیگران برسید،ببخشید که طولانی شدودرچندقسمت ارسال شد
سلام آقای جاوید
بسیار جامع و الهام بخش بود. مرسی
سلام خدمت حمید اقای جاوید…خیلی خیلی فوق العاده بود دمتون گرم.ایشالا موفق باشید.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان عزیز. هیچ شکی در این نیست که همه چیز به باور بر میگرده…دوستان بدن انسان بینهایت قدرتمند است اما چه چیزی باعث شده تا ما این قدرت را باور نداشته باشیم مثل احساس ارزشمندی ما است که ما ان را داریم اما باورش نداریم و در نهایت نتیجه ای که میخواهیم حاصل مان نمیشود. یک مستندی میدیدم در مورد توانایی های خارق العاده بدن انسان ومثالهایی که اورده بود که واقعا اتفاق افتاده بودند در حدی بودند که برای من یکی با عقلم اصلا جور در نمیومد که بابا مگه اصلا چنین چیزی ممکنه که یک انسان کاملا معمولی که شاید اصلا توی عمرش ورزش هم نکرده باشد اما کارهایی کرده برای نجات جان خودش یا عزیزانش در مواقع بحرانی و خطرناک که ورزشکاران ان رشته اصلا به ذهنشان نمیرسد همچنین رکوردی را بزنند.ان محقق در ان مستند میگفت که یک انسان معمولی که زندگی معمولی ای دارد در کل عمرش کمتر از ده درصد از انرژی موجود در ماهیچه هایش را استفاده میکند وورزشکاران دوومیدانی بیشترین استفاده را میبرند چیزی حدود 50درصد یا کمتر از 50 درصد است. این مطالب باید ما را به فکر فرو ببرد. یکی از دوستان من هم یک مستندی رو دیده بود که برایم تعریف میکرد که یک انسان و یک شیر را به مدت دوهفته در دو قفس جدا از هم میگذارند و فقط به انها اب میدهند که زنده بمانند…فرض کنید که یک شیر با ان درجه از وحشی گری بعد از دو هفته غذا نخوردن چه میشود!.بعد از دو هفته انسان را به داخل قفس شیر می اندازند…به نظر شما چه اتفاقی افتاد؟(این سوال این هفتمون است تا هفته ی بعد هم بیشتر وقت ندارید به نفر برنده هم پوست همان شیر را جایزه میدهیم!!!!!.)…خب شاید بگوئید که شیر دخل انسان را اورد دیگه …اما اصلا این طوری نیست…انسان به پشت گردن شیر میپرد و گردن شیر را میشکاند و شکمش را هم پاره میکند و میخورد.دوستان افرادی هم هستند که از این انرژی استفاده ی زیادی کردند مثل بروس لی/اویاما که اصلا فیلمش موجود است که با گاو کشتی میگیرد و گردنش را میشکاند/محمدعلی کلی و خیلی های دیگر که این بزرگان معروفترین انها بودند و خود من هم کسی را میشناسم به نام حاج احمد علمایی که پایه گذار سبک رزم انتظاران هستند وواقعا پیرمرد هستند واقعا پیر هستند ولی هنوز که هنوزه بعد ازچندین وچند سال خودشان شاگردهایشان را ورزش میدهند و با انها ورزش میکنند در طول کلاس و از جوانی که در اوج هست اماده تر هستند وخیلی دیگه از افراد مسن که دوستان مثالهای بسیار زیبا وزیادی زده اند که برای خود من خیلی درس داشت.دوستان خود من هم این انرژی بسیار بسیار زیاد را تجربه کرده ام من حدودشش سال از دوران نوجوانی را به شدت وبسیار بسیار بسیارسخت ورزش میکردم وبه خودم فشار میاوردم و بعد از یک مدتی حدود 3 سال من میتوانستم با یک پا مساحت 5هزاروچند صد متر را لیله بروم بدون هیچ استراحتی ویک ضرب یا اینکه دویدن برای من مثل پیاده روی بود و اصلا خسته نمیشدم وهرچه قدرساعت ومسافت را که میخواستم میدویدم یا اینکه 400تا شنا میرفتم دوتا ست 400تایی یا اینکه 876تا شکم سرعتی میرفتم یک ضرب وکلی کارهای دیگه… .
دوستان اصل اینجاست که تمام مقدار انرژیی که از ماهیچه ها خارج میشود و اصلا کل فعالیت های بدن به دستور مغز و ذهن انسان است وبخاطر برنامه ریزی های این دستگاه است.و یک اصل دیگر اینکه ما انرژی هستیم و این ما هستیم که به این انرژی شکل میدهیم و همه اش به باور ما بستگی دارد اگر یک ورزشکاری یا هرفرد دیگر این باور را در خودش نهادینه بکند که انرژِی و قدرت من همواره بینهایت است و تحت هیچ شرایطی کاسته نمیشود دسترسی من به این انرزی بینهایت بسیار ساده و راحت است …میتواند در مدت زمان کم نتایج بسیار شگفت انگیزی را بدست اورد به راحتی …چون کفتم دیگه همه اش برنامه ریزی ذهن است و ما انتخاب میکنیم که چه مقدار و چه زمان از این انرژی بی نهایت استفاده بکنیم .چون انرزی انسان که بی نهایت است و اگر کسی باورهای محدود کننده ای دراین مورد داشته باشد وقی سنش بالاتر میرود طبق برنامه ریزی ذهن ..ذهنش دستور به کاهش روند این انرژ میدهد با اینکه انرژی بی نهایت است.من هم اگر این مسئله ی باورها را میدانستم لازم نبود که بسیار به خودم فشار بیاورم.
یک موضوع دیگری هم که میخواهم بگویم که الان به ذهنم رسید این است پایه ی تمام این حرفهای من عشق است.ازواکنشهای فوق العاده انسانهای معمولی برای حفظ جان خودشان یا عزیزانشان تا بروس لی ها تا پیرمردهایی که از جوانها هم شادابترند تاخود من که باعث شد چنین فشاری به خودم بیاوردم پایه ی همه ی این ها موضوع عشق است که اگر عشق را از تمام این اتفاقات فاکتور بگیریم هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.نمیدونم چرا…نتیجه ام را گرفتم ازمتن بالا اما این یکی همین الان بهدلم افتاد ونمیدونم چه نتیجه ای میشود گرفت…دوستان عزیزم اگر شما چیزی به دلتان می افتد لطفا بنویسید تا هم من وهم دیگران نهایت استفاده را ببریم.
استاد عزیز لطفا اگر امکانش هست یک توضیحی برای این مطلب من بدهید که نوشته شد که چه باوری متناسب با این نوشته ی من مناسب است. این بند اخری رو اصلا از خودم ننوشتم.
دوستان منتظر خبرهای بسیار بسیار فوق العاده از من باشید در مورد مسائل مالی تا اطمینان هممون بیشتر بشه.هر کجا هستید شاد وپیروز باشید.
سلام
دوست عزیز
نظرتون رو خوندم
به باورها و عشق اشاره کردید
موفق و موید باشید
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عباسمنش عزیزم و هم فرکانسی های گرامی خانواده عباسمنش
سخن خود را با این جمله آغاز میکنم کهدر دنیا هیچ محدودیتی تعریف نشده و محدودیت زائیده ی ذهن بشر است.
فکر میکنم تمام جواب این سوال در این جمله نهفته شده است چرا که انسان با وجود و حضورش در این جهان محدودیت ها رو پایه ریزی کرده برای کنترل ذهن محدود خودش.
در صورتیکه هر کدام از ما جلوه ای از خود خدا هستیم بدون هیچ محدودیتی،با تمام و کمال قدرت ، باور وخلاقیت
محدودیتی برای ما تعریف نشده مگر در ذهن خودآگاه ویا ناخودآگاه ما
با توجه به اینکه تجربه ای چندین ساله در مورد ورزش های رزمی دارم باید اعتراف کنم بهترین استادکاران ورزش های رزمی در سنین بالا نبوغ و بلوغ خود را نشان داده اند شاید همه دیده باشیم در فیلم های رزمی چینی و غیره… استاد در سنین بالا از توانایی های بدنی و ذهنی بسیار بالایی برخوردار است که این مهم ذهن من رو به این سمت سوغ میدهد که انسان آفریننده زندگی خویش است چون خداوند به انسان این توانایی را داده که هر طوری که میخواهد باورهای خود را بسازد و در نهایت خداوند به انسان کمک میکند تا در نهایت به خواسته ی خود برسد خواه خیر باشد یا شر .
پس مسیر اصلی موفقیت از باورهای درستی میگذرد که هر کس برای خودش میسازد
سلام
دیدگاهتون رو خوندم
به باورها ی درست افراد اشاره کردید
موفق و موید باشید
سلام دوست عزیز ممنون از لطفتون موفق و موید باشید