همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 83


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    284MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1218 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    به نام خدای هدایتگر و مهربان

    سلام به همه عزیزانم

    استاد در مورد کمک کردن باید بگم من اینو میدونم که گاهی در مسیر زندگی با افرادی برخورد می‌کنیم که برای کمک کردن به ما وارد زندگی ما میشن یا ما برای کمک کردن به اونها باهاشون در یک مسیر قرار می‌گیریم و اینجاست که به اصطلاح هر کدوم دستی میشویم از دستان خداوند برای هم و این کمک کردن نه از روی حس ترحم هست نه دلسوزی و نه وظیفه و اینکه بگیم من باید به این کمک کنم و ناجی باشم برای اون شخص

    دیروز توی پارک سه تا پسر بچه رو دیدم که بینهایت شاد و پر از شیطنت‌های کودکانه بودند و سعی داشتن با ایجاد ترحم در بقیه از شون پول بگیرن. اونجا با خودم گفتم ای کاش میشد بهشون کمک کنم و از این روش زندگی کردن رها شن اما با دونستن قانون میدونستم که این سه پسر حتی اگر من بذارمشون خونه خودم و از همه لحاظ کمکشون کنم مسیر خودشون رو میرن و با صحبت کردن که دیگه اصلا فایده نداشت چون به قدری با کارشون راحت بودن و احساس خوبی داشتن که طور دیگه ای نمیتونستن زندگی کنن

    به نظر من کمک کردن خوبه اما به شخص مناسب و در جای مناسب و واقعا خداوند انسانهای هم مدار رو در مسیر هم قرار میده تا به هم کمک کنن کسی که در مسیر موفقیت و برای موفقیت بیشتر خداوند انسان‌هایی در مسیرش قرار میده تا پیشرفت کنه

    من الان بیشتر از قبل حواسم به رفتار و عملکرد افراد هست و فکر می‌کنم رفتار و عملکرد انسانها بهترین نشانه برای شناخت هست

    و البته که شاید روزی اون سه تا پسر تصمیم به تعقیر زندگی خودشون بگیرن و خداوند هم هدایتشون میکنه به انسانهای مناسب برای بهبودشون اما اون هم زمان میبره تا انسانهای مناسبتری شن

    خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    روز 13 سفرنامه

    سلام بچه های پیرو قوانین الهی

    بنظرم همه اون کسایی که خودشون کردن فرشته نجات بقیه خبری از قانون ندارن و اگر هم دارن . ولی دارن نادیده می‌گیرند و در کل بهش عمل نمی‌کنند.

    حتی استاد عباسمنش هم از وقتی قوانین رو درک کرد و باهاشون همسو شد دیگه هیچکسی حتی خواهر یا مادرش یا عزیز ترین دوستاش رو به زود و اجبار نخواست راهنمایی کنه .

    و هر کس اینجاست به خواست قلبی خودشه .

    یه زمانی بود فکر میکردم اگه شدید مذهبی بشم حتما خوشبخت میشم و خدا خیلی بیشتر دوسم می‌داره و اون روزها یادمه دست دخترای فامیل رو میکشیدم تا بیان باهم نماز و قرآن بخونیم . واقعا افتضاح بود کارم . فکر میکردم … نه اونا نمیفهمن …منکه میفهمم باید راهنمایی شون کنم … جالبه هیچکس هم بهم چیزی نمی‌گفت اتفاقا تشویق هم میشدم …. و این منو مسمم می‌کرد. ولی بازیگوشی بچه ها خستم کرد و بعد سه چهار بار بیخیال شدم .

    ولی اون دوران سخت مشغول عبادت بودم . نمازهای طولانی . قرآن خوندن بدون اینکه اصلا چیزی ازش بفهمم … حامله هم بودم و فکر میکردم اینجوری دارم از بچم مراقبت میکنم . خلاصه که فوق‌العاده به خودم و بقیه سخت میگرفتم .

    خداروشکر اون روزها تموم شد ولی الان احساس آرامش خیلی بیشتری دارم .

    من دیگه برای هیچکس حتی بچم اصراری ندارم که اون کاری که من فکر میکنم درسته رو انجام بدن .

    .

    دیگه هیچکس رو راهنمایی نمیکنم فقط در حد گفتن نظر اونم اگه خودش خواست بدونه

    .

    دیگه دلم برای هیچکس نمیسوزه چون میدونم خودش کاری کرده که به اون نقطه از زندگی برسه

    دیگه سعی نمیکنم به کسی خیر برسونم که با خودم فکر کنم به به من چقدر خیر هستم . نه من وقتی خیرم میرسه که خودش ازم بخواد و من هم احساس خوبی از اون کار داشته باشم .

    دیگه وقتی گدایی رو میبینم نه دلم میسوزه نه پولی میدم . هرچند قبلا هم نمی‌دادم ولی کمی احساسم بد میشد که ای بابا چقدر بدبخته . ولی الان فکر میکنم چقدر خودشو بدبخت نشون میده .خدا هدایتش کنه .

    ازینکه این قانون رو فهمیدم خیلی خوشحالم خیلی احساس خیال راحتی میکنم و احساس میکنم حالا بهتر به اهداف خودم میرسن با تمرکز بیشتر چون توجه ام بیشتر روی خودم تا بقیه .

    اینکه فلانی داره عمرش رو تباه میکنه به من ربطی نداره واقعا . من خیلی بخوام هنر کنم خودم رو رشد میدم . اگه منم بیخیال خودم بشم با اون فرقی نمیکنم.

    وقتی ما این قوانین رو رعایت میکنیم اول خودمون احساس عذاب وجدان میکنیم بعد بقیه بهمون میگن بی رحم تو خودخواهی تو فقط بفکر خودتی و….. ولی ما همین‌جا هاست که باید ذهنمون رو کنترل کنیم با یاد آوری قوانین و جوانب رعایت نکردنش و نباید اجازه بدیم احساس مون بر منطق قلبه کنه که دچار جهل نشیم . چون ما یه وقتایی از قانون هم خبر داریم ولی اونقدر احساسی میشیم که رعایتش نمی‌کنیم.

    چقدر استاد درست میگه که ما کی میتونیم به بقیه کمک کنیم یا در مورد خدایی که شناختیم بگیم ؟ وقتی خودمون نتیجه گرفته باشیم وقتی خودمون ثروتمند شده باشیم وقتی خودمون تبدیل به انسانی شدیم که همواره شاد حتی وقتی تو کشورش 90 درصد مردم در حال ناله کردن از زمین و زمان هستن .

    واقعا برای همین نکته س که حرفایی استاد در جان ما نفوذ کرده و قشنگ باور میکنیم و حتی میتونیم خودمون رو بجاش تصور کنیم . چون خودش تمام حرفاش رو تجربه کرده . ولی خیلی از اساتید روحانیون یا حتی روانشناس ها وقتی به زندگی خودشون نگاه میکنی کلا از زندگی نا امید میشی از بس که لب و دهنن فقط یچیزی حفظ کردن و میان یه وقتی و یه پولی ازت میگیرن و هی تکرار و تکرار .

    دقیقا برای همین بود که از یک جایی به بعد که با استاد آشنا شدم پیش هییییییییچ روانشناسی نرفتم و پای هیچ ملا و دکتری نشستم

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد نمازی گفته:
    مدت عضویت: 831 روز

    به نام خدا

    سلام

    کسی که خودش نخواهد بهتر از اون چیزی که هست باشه و پیشرفت کنه اما تمام مردم دنیا هم بخواهند نمیتونن اون ادم رو به خوشبختی و سعادت برسونند و ما هم نباید کسی رو وادار کنیم به تغییر وگرنه به پیشرفت خودمون لطمه زدیم ،ما هیچ اثری در خوشبختی افراد و یا بدبختیشون نداریم ما فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Serveh گفته:
    مدت عضویت: 945 روز

    به نام خالق بی همتا

    سلام

    همه ما به یک اندازه به نعمتهای خدا دسترسی داریم …

    این جمله خیلی ارزشمنده … اگر درکش کنیم دقیقا همون مثال استاد برامون تداعی میشه اینکه گفتن جهان عین یک سلف سرویسه و هر کی هرچی بخواد میتونه بره برداره دلیلی نداره ما چشممون به دست هم باشه . اگه دلت غذای منو میخواد (ثروت . سلامتی . رابطه و…) خب پاشو برو بردار دیگه دلیلی نداره حسرت بخوری

    این یعنی ما هرچی بخوایم رو میتونیم بدست بیاریم فقط یک کلید داره اونم اینه باورش کنیم هم لیاقت خودمون هم فراوانی در جهان و قوانین ثابت خداوند رو …

    هم حسادت بی معنی میشه و هم دلسوزی کردن به حال دیگران و رابین هود شدن …

    خدایا شکرت برای این اگاهی های ناب الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 956 روز

    به نام خداوند وهاب

    الله اکبر به این هدایتی که خداوند در هر لحظه داره مارو به سمتش میبره

    امروز روز 13 از روز شمار تحول زندگیمه

    واین مجموعه فایل هارو استاد جان ومریم خانم عزیز خیلی وقت پیش ترا آماده کردن وقرار دادن روی سایت ولی من بعد از چندین وقت هدایت شدم به اینجا و روز شمارمو شروع کردم وحالا شده 13 روز که گذشته از همراهی من بااین آگاهیی ها وامروز این فایلو دیدم

    وبا هر جمله استاد فقط به خودم میگفتم خدااای من خدااای من تو داری چیکار میکنی با من.بخدا این مسیر سراسر لذته او معجزه ودیدن خداوند که چجور برای تو داره همه چیو میچینه تا تو رشد بکنی وبزرگ بشی وآماده دریافت بیشترو بیشتر از این خان نعمت

    خدایا شکرت

    وحالا مسئله ای که برام پیش اومده همین یکی دوروز پیش ویه جورایی درگیرش شده بودم دقیقا ربط داره به این فایل روز شمارم که چقدر منو آگاه تر کرد وبهم فهموند که مسیرم درسته

    حالا بگم که من بعد از چندین وقت توی سایت بودن وتغیر ایجاد کردن روی خودم حالا دارم میبینم که توی عمل میتونم از آموزه های استاد استفاده بکنم

    چون همین یکی دوروز پیش یه نا خواسته ای برام پیش اومده بود ویه تصمیم خیلی مهم توی خانواده داشتن میگرفتن که من به شدت مخالف اون تصمیم بودم ودلم نمی خواست که اون کار انجام بشه چون تمام اتفاقات بعد از اون تصمیم به نفع هیچ کودممون نبود.ولی خانواده ام یعنی پدر ومادر مصمم بودن به اجرای اون.واینجا جایی بود که داشتن نشون میدادن باورها که تغیر کردن یا فقط حرف مفت بودن که من تغیر کردم.خلاصه اولش دلیلو منطق آوردم براشون وقشنگ توضیح دادم براشون که پیامد این تصمیم مهم چیزی جز نا کامی وناراحتی چیزی در پی نداره ولی اونا اصلا توجهی نداشتن ومصمم ترم تازه شده بودن برای انجامش واینجا من بیاد آورم که من توی زندگی بقیه هیچ تاثیری نمی تونم بزارم چه خوب چه بد واصلا من فقط می تونم خودم وزندگی خودم رو تغیر بدم تازه اونم اگر متعهد باشم روی تغیر ریشه ای باورام واجراشون. وخلاصه از یک طرف خیلی ناراحت میشدم که دارن چه مشکلیو برای خودشون به وجود میارن آخه پدرو مادرمن واز طرفیم ایمان داشتم که من نا توانم توی تغیر دیگران وتغیر زندگیشون و می دونستم که الخیر فی ما وقع است وخدا وند حواسش به همه بنده هاش هست و من نباید کاری بکنم که در آخر بشم آدم بده داستان چون به قول استاد برای به دنیا اومدن پروانه باید صبر کرد نمیشه بریم پیلشو باز کنیم به هوای اینکه زود تر اون پروانه رو داشته باشیم ولذت ببریم نه نمیشه باین کار ما اونو نا بود میکنیم.

    وخلاصه که به خودم گفتم من هیچ کاری انجام نمیدم اگر این قانون قانونه خودش بلده چیکار بکنه وخودش می دونه چی به صلاحه کیه و یه جورایی مسله به اون مهمیو کلا رهاش کردم وسپردم دست خدایی که توانا ترین دست هاست توی کل کیهان وگفتم تو بهتر میدونی.

    و اصلا به طور عجیبی آرامش وجودم پر کرد دیگه نگرانشون نبودم دیگه به خودم نمیگفتم محمود خانوادتن تو دیگه چجور آدمی هستی برو اصلا دعوا بکن باهاشون هر کاری که لازمه رو بکن ونزار این مشکلو برای خودشون درست بکنن (اون ورژن قبلیم اگه هنوز بود تمومه این کارو میکرد )

    وخیلی با خودم احساس در صلح بودن کردم چون می دونستم که کی بهتر از خدا می تونه مراقب ومحافظ خانواده ام باشه کی بهتر از خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاشو دوست داره می تونه خیرشونو بخواد ورشدشون بده

    ورها کردم

    ودر این نا باوری جایی که تصمیمه گرفته شده بود کارم اصلا تموم شده می دونستن یه هوو همه چیز برعکس شد وهمه چیز تغیر کرد واونا اصلا خودشون نظرشون تغیر کرد الله اکبر به این بزرگیت خدایااا که دیوانه دیواانه شدم.

    اصلا مگه می شد اینا که تصمیمشو نو گرفته بودن قول قراراشونم گذاشته بودن حتی 90 درصد کارای لازمشم انجام داده بودن .حالا تغیر کردن وعوض شد داستان

    ودرسی که برام داشت وافتخاری که به خودم میکنم که توی اون شرایط حساس که قبلا اگر همچین چیزی میشد کلو هووم میرختم بهم وهیچ چیزی نمی تونست جلو دارم باشه حالا آروومه آرووم فقط سپردم به دست خداوند ولذت بردم از لحظه هام جوری که صبح اون روزی که قرار بود اونا برن وتصمیمشونو عملی بکنن من ساعت 5 صبحش رفتم زدم به دل کوه ویه کوه نوردی عالی کردم.تازه توی کوهم دنبال یه نوع گیاه دارویی بودم گفتم خدایا تو بهم بگو کودم طرفی برم.(چون دوتا دهانه کوه بود با فاصله نسبتا طولانی از هم که نمی دونستم کودم طرفی برم) وخیلی راحت احساسم بهم گفت سمت چپیو برو ورفتم ودوتا کلا بوته پیدا کردم توی کل مسیرم.وتوی راه برگشتم گفتم از اون یکی مسیرم برگردم شاید اونجاهم باشه و توی اون یکی مسیره بااینکه بیشترم کوه نوردی کردم حتی یه دونه هم ندیدم.وچقدر همونجا خدارو سپاگذاری کردم ولذت بردم از هدایتی که همیشه همرامه وبهم میگه کودم مسیرو برم اگر اعتماد بکنم بهش. وبعدشم اومدم خونه دیدم که داستان تغیر کرده وهمه چیز درستو خوب شده

    واین یکی دوروزه همش داشتم به این اتفاقات فکر میکردم وعشق میکردم وافتخار میکردم به خودم که واقعا تغیراتی توی وجودم شکل گرفته که اینجوری شده.

    وحالاهم این فایل روز شمار 13 که دیگه مهر محکمی کوووبوند پای تموم باورایی که تغیر دادم توی وجودم

    خدایاا شکرت برای این زندگی سراسر زیبایی وهدایت

    خدایا شکرت برای این سایت فوق العاده

    خدایا شکرت برای ایمانی که توی دل مشکلات همه چیو برامون ارامو دلپذیر میکنه

    استاد بی نظیرم ومریم خانم فوق العاده متشکرم ازتون وسپاسگذارتونم

    ومی دونم تنها چیزی که می تونه واقعا سپاسگذاری منو بهتون نشون بده نتایجیه که می تونم از این مسیر بدست بیارم وبیام واینجا با جون دل بنویسم تا بگم منم تونستم وشده

    در پناه الله یک تا شادو سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1320 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    یادگار 13

    سلام استاد عزیزم و مریم خوبم

    همیشه فکرمیکردم اونکه جورکش خانواده و فامیله من تنهام

    نگو اون ور دنیا هم امثال من زیاده

    وقتی پایه و اساس ی باوراشتباه باشه چه فرقی میکنه کجای این کره خاکی باشی

    قبل از عضویت در سایت من شده بودم خیر فامیل

    و پدر و مادر خانواده

    هرکسی پول قرض میخواست من پرداخت میکردم

    و هر کسی هر جای زندگیش لنگ میزد من باید هندل میکردم تا راه بیفته

    همیشه میگفتم چون داداشم دستش خالیه نزارم بچه ها اذیت بشن

    مگه هزینه دوتا بچه چیه

    و هر کاری میکردم تو سن خودشون به هر چی دوست دارن برسن

    یا دختر ی داداش دیگم چون دانشجوست بزار هزینه هاش پرداخت کنم جلو دوستاش کم نداشته باشه

    بماند که الان همین داداشا چاقو به دست دنبال ریختن خون من هستن چون ی روز گفتم شماها دیگه زیادی پروو شدین ی فکری به حال زندگیتون کنین

    من ادم بده شدم چون بهشون بی احترامی کردم و تو روشون وایسادم

    یا اقوام چون دیگه رقم پول قرضی بالا میرفت و میگفتم موجودی ندارم شدم ادم بده که خودشو میگیره

    یا ی صندوق خانواده که راه اندازی کردم و گفتم چون من وام لازم ندارم اسم خودمو نفر اخر نوشتم و الان موقع دیرکرد در پرداخت قسط تذکر میدم

    میگن خودت بده و گفتم ربطی به من نداره

    شدم ادم پررو که به خاطر مبلغ ناچیز داره تذکر میده

    اوووووه از این سوخت ها زیاد دادم

    اما بابت هیچکدامشون ناراحت نیستم و هر چی یادم میاد تک تک مینویسم و از خداوند سپاس گذاری میکنم

    که همه این ها چقدر باعث رشد من شدن خداوکیلی

    دیگران هیچ تقصیری ندارن

    به قول استاد

    هرکسی هرجایی که هست دقیقا سر جای دقیق خودشه

    و من چقدر عاشق این جمله ام

    چقدر جایگاه فعلی من عالیه

    و چه جایگاهی بالاتر از اینکه به لطف خدا و به کمک کلام های طلاگونه استاد تو مسیر رشد و پیشرفتم

    تو مسیر تیک زدن تک تک خواسته هام

    و این چند ماه اخیر چقدر خدارو شاکرم که هر لحظه دارم به جهان هستی خدمت میکنم و باعث پیشرفت و گسترش جهان هستی میشم

    وقتی من شغلی دارم که فوق العاده معنوی و با ارزشه و با فروش فقط یک تکه از جنسم به میلیون ها نفر سود میرسونم (از عوامل تولیدی چین یا هر کشور دیگه گرفتع تا عوامل رسوندن بع دست من و عوامل رسوندن به دست مصرف کننده) و باعث میشم رویاهاشون واقعی شه

    چه نیازی هست که بخوام زندگی اطرافیانم رو هندل کنم؟؟؟

    وقتی روزانه فقط با ی بار بیرون رفتن هزاران خدمت به جهان و خلقش میکنم

    هیچ خلایی نمیمونه که من بخوام چیزی رو هندل کنم

    وقتی همه چیز رو خداوند دقیق چیده و همه اتفاقات در زمان مناسب و در مکان مناسب رخ میده من کی باشم که بخوام پامو از گلیمم درازتر کنم. و باعث رشد کسی بشم!؟؟؟

    یا اصلا چه چیزی یا چه کسی میتونه مهم تر از خود من یا زندگی من باشه که من بخوام وقت بزارم؟؟؟

    مگه ادم اصلا از با خدا بودن و توحیدی بودن وقت هم اضاف میاره که بخواد برای اطرافیان وقت بزاره

    به نظر من اگه ی شبانه روز حتی 36 ساعت هم باشه من شخصا وقت کم میارم برای سپاس گذاری هر لحظه ای که خدا داره منو هدایت میکنه و نعمت میده

    و خدارو بسیار سپاس گذارم که در زندگیم تضادهای فوق العاده ای به من داد تا من الان در این پله و برهه ای اززندگیم باشم که سراسرلذته و سپاس گذاریه

    و این خدایی که الان دارمش اگرهم به گذشته برگردم حاضرم هزاران برابر بیشتر از اون تضادها پرداخت کنم تا به این خدا برسم

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1077 روز

    سلام

    روز بخیر

    روز سیزدهم سفرنامه

    دست برداشتن از تلاش برای تغییر دیگران

    درک بیشتر عدل خداوند،و دسترسی تمام انسان ها و مخلوقات به نعمت های خداوند بصورت کاملا عادلانه و بی نهایت

    امروز من بیشتر به این اصل رسیدم که من ناتوانم در برابر تغییر دیگران

    همیشه دنبال تغییر مادرم بودم،

    چون همیشه خودش را قربانی می‌کند برای فرزندان،

    دنبال حل مشکلات فرزندان به صورتیکه که زندگی خودش تبدیل به جهنم میشود،

    قربانی می‌شود،

    هر فرزندی که نیازی داشته باشد او از خودش،زندگیش،پولش،وقتش،آرامشش،و از وجودش می‌زند برای حل آن مشکل،

    و این باعث شد که برخی از فرزندانش عادت به کمک های او بکنند و آنجور که باید،زندگی نمیکنند،و همیشه دلگرم به پشتوانه ای به نام مادر هستند

    یادمه پس از سال ها جنگ و جدال هایی که سر این موضوع با مادرم داشتم،یک روز با گریه به او گفتم کافیه دیگه،تو رو قرآن تغییر کن،تو رو قرآن به فکر آسایش خودت باش،اینقدر خودت رو قربانی بی لیاقتی یک فرزند نکن

    او جوابی قاطع و دندان شکن به من داد،

    به من گفت،به تو ارتباطی ندارد که من چقدر دارم کمک فلانی ها میکنم،بچه هایم هستند و تا پایان عمرم از آنها محافظت میکنم،

    گریه توی چشمام خشک شد،مگر می‌شود خوبی کسی را بخواهی و بخاطرش گریه کنی،و او به راحتی بگوید به تو ربطی ندارد.

    گذشت و گذشت…

    تا امروزه فهمیدم که آن جمله ‘به تو ربطی ندارد’،کلام خداوند بود که از زبان مادرم به من زده شد.

    مادری که جانش برای من در می آمد، امروز با حالتی خشک و عبوس گفت به تو ربطی ندارد که من چکار میکنم.

    همسرم با شنیدن این حرف خشکش زد،

    من دوباره گریه ام گرفت.

    اما امروز فهمیدم که خداوند قاطعانه به من گفت، ،،،،به تو ربطی ندارد و تو مسئول زندگی حتی مادرت هم نیستی،تو مسئول تغییر هیچکس نیستی،هر کسی جای درستش است،،،،،

    امروز فهمیدم هر کس جهان مجزایی دارد،که هیچکس توانایی کم یا زیاد کردن ذره ای از آن جهان را ندارد به‌غیر از خوده فرد،

    امروز صبح وقتی پس از بیدار شدنم و شکرگزاری به خاطر یک فرصت دیگه برای زندگی و نعمت هام،شروع به دیدن کلیپ زیبای قسمت دوازدهم تمرکز بر نکات مثبت کردم،و وقتی اومدم توی قسمت روز شمار و سفرنامه و این فایل رو دیدم،نگاهم به تغییرم افتاد در این زمینه،

    که چقدر تغییر کردم،که وقتی مادرم از مشکلات بقیه فرزندانش پیش من می‌گوید و می‌گوید که امروز چه کردم برای فلانی،بهش میگم که مامان لطفا از مشکلاتت پیش من حرف نزن،

    میگه مگه من تا کی باید دنبال کار فلانی و فلانی بدَوَم،

    فقط یک جمله بهش میگم،،،،،،،’تو دقیقا در جای درستی قرار داری،و اگر ظلمی به تو شده،فقط از سوی خودت است نه پسرت و نه کس دیگری،

    تا زمانی که نخواهی تغییر کنی همیشه همین بساط وجود دارد،

    خداوندا سپاسگزارم از این همه تغییر محسوس و قائل لمس،که نتیجه اش آرامش و تمرکز بر روی زندگی خودم است،

    برگ سیزدهم

    عاشقتونم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام خدای مهربان .

    سفرنامه قسمت _13

    این فایل منو متوجه یکی از اشتباهاتم کرد که لگد ها ازش خوردم ولی نفهمیدم چرا .

    من همیشه این خوی کمک کردن درونم بوده همیشه با خودم میگفتم چرا بعضیا دارا هستن بعضیا ندار .

    و همیشه با این دیدگاه هرچی داشتم و نداشتم میبخشیدم یا هر فقیری که توی خیابون می‌دیدم دلم براش میسوخت و میگفتم من منجی این شخصم و باید کمکش کنم .

    .

    میدونید با زدن این مثال سلف سرویس بهتر متوجه شدم . که همه به یک اندازه به خدا و نعمت ها دسترسی داریم .

    این چند وقت که دارم روی ترس هام کار میکنم از درخواست کردن . هر موردی که به طور بخوره درخواست میدادم حتی مادرم مثلا روش نمیشد درخواست کنه از کسی .

    من با چنان غروری میگفتم من انجام میدم برات درخواست میکنم از اون آدم.

    کسی روش نمیشد بره در خونه همسایه مون چیزی درخواست کنه من میگفتم من میرم کاری نداره که .

    اما من هم به خودم بد کردم هم به اون آدما چون من نگذاشتم اونا پا روی ترسشون بزارن من نگذاشتم درس این تضاد که باهاش بر خوردن رو یاد بگیرن .

    سپاس گزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    جواد طریقت گفته:
    مدت عضویت: 2137 روز

    خداروشکر بابت این اگاهی سپاسگزارم استاد عزیز

    من روز سیزدهم روزشمار تحول زندگیم هستم و خدارور سپاس گذارم بابت این مسیر توحیدی و از خدا خودش میخوام تو این مسیر کمکم کنه تا بهتر بشناسمش خداروشکر بابت این فایل فوق العاده و پراز اگاهی و ارامش

    دهنده اونجا که استاد میگه باید بپذیرم که از تغییر دیگران ناتوانییم و تسلیم باشیم که ما نمیتونیم کسی رو تغییر

    بدیم و اینکه کاری به کار کسی نداشته باشیم بزاریم بقیه همون خودشون باشن و سعی نکنیم کسی رو تغییر بدییم

    درواقع ما وقتی میخوایم کسی رو تغییر بدیم میخاییم بگییم که تو خوب نیستی درحالی که اون یک جلوه از

    بینهایت جلوه های خدا هست به هر صورتی و خداوند میگه که من هرچه را افریدم نیکو افریدم

    این جمله خیلی به من کمک میکنه که وقتی چیزی رو میبینم که حس بدی بهم میده این جمله رو بیاد میارم

    و احساسم بهتر میشه وسعی میکنم تو این روزا احساسم رو اگاهانه خوب کنم یکم سخت هست ولی

    دارم تلاشم رو میکنم خداروبینهایت شکر به خاطر این ارامش و اگاهی های ناب

    در پناه خدای مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    محمد مردان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلاام سلامی پر از انرژی و و ذوق

    خدمت استاد عزیز

    خانم شایسته مهربان

    و دوستان گلم

    خدارو شکر خدارو شکر که هر چی پیش میریم همه چیز راحت تر میشه خب باید بگم که قسمت زیادی از زندگی من گره خورده بود به دیگران کمک به دیگران کنترل دیگران وابسته بودن به دیگران تلاش برای تغیر دیگران نجات دیگران نمیدونم دلسوزی برای دیگران حرس خوردن برای دیگران تلاش برای اینکه دیگران از من راضی باشن تلاش برای گرفتن تایید دیگران و بحث با دیگران ثابت کردن به دیگران و….

    خیلی چیز های دیگه که من در تلاش بودم که کنترل کنم غافل از اینکه طبیعت من این نیست

    خدایا شکرت شکرت که من رو اوردی اینجا دارم این اگاهی هارو دریافت میکنم و در موردشون در ذهنم در زندگیم کنکاشت میکنم و سعی میکنم که بهتر باشم بهتر زندگی کنم و لذت بیشتری رو تجربه کنم

    خدارو شکر که خدا استادی به من داده که ار همه ی ابعاد با من کار میکنه اره من میتونم ثروت مند باشم ولی در خیلی از مسائل زندگی اذیت کنم خودم رو و ظلم کنم در حق خودم ولی میتونم در همه ی ابعاد زندگی از بهترین نعمت ها بهره مند باشم و بیشترین حد از لذت رو تجربه کنم همین که من فقط روی خودم باید کار کنم و به فکر خواسته ها و تحقق خواسته های خودم باشم خیلی قشنگ و راحت تره تا برای دیگران زندگی کردن این فایلو که دیدم خیلی سبک تر شدم انگار یه باری از روی شانه هام برداشته شد خدارو شکر

    به قول مولانا بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست در خود بطلب هر ان چه خواهی که تویی

    خدارو شکر

    من محمد مردان نژاد

    کاری از دستم بر نمیاد برای کسی و فقط میتونم با تحقق رویای های خودم با یاری الله کاری کنم جهان جای بهتری برای دیگران باشه

    و کسانی که هم مدار من هستند در این مسیر با همراه و از وجود و حضور هم دیگه لذت میبریم ن باید به فکر تغیر کسی باشم ن تواناییشو دارم فقط اگر کسی پرسید که چطور این نتایج رو به دست اوردی مسیرمو نشونش بدم و مسیرم هم چیزی جز هدایت و یاری الله نیست حساب کردن توکل واقعی روی اون نیست خواستن و ایمان به اینکه میتونم شرایطم رو تغیر بدم چیزی جز این ها نیست و خدایی که با رسیدن ما به اهدافمون خوشحال میشه خودای مهربان الله

    شکرت خدا

    مرسی استاد ممنونتم خیلی ارادت دارم

    مرسی خانم شایسته متونت عالیه خیلی قابل فهمه خیلی شمرده شمرده و ساده توضیح دادی و برام مفیده سپاس

    دوستان گلم امید وارم کامنتم براتون مفید بوده باشه

    شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت