همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم - صفحه 81


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    284MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی همه ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1218 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صدیقه گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    به نام خداوندی که بهترین وکیل ماست .

    سلام و عرض ارادت خدمت استاد بزرگوارم و مریم خانم عزیزم و خانواده ی صمیمی استاد عباسمنش عزیزم

    از اونجایی که بچه ی بزرگ خانواده هستم ، و ماشاءالله خانواده ی پر جمعیتی هم هستیم ، از بچگی نگهداری و مراقبت خواهران و برادرانم و به من می سپردند ، حتی خیلی از وقتها نگهداری بچه های فامیل هم به من می سپردند ، و عادت کرده بودم که باید همیشه مراقب خواهران و برادرانم باشم، همیشه نگران شان بودم ، نسبت به حل مسائل شان احساس مسئولیت میکردم ، مهم ترین کار زندگی من ، فکر و ذکر زندگیم در طول عمرم ، شده بود ، به اصطلاح حل کردن و دخالت در مسایل خانواده ام . ! تا کی این ادامه داشت ؟!

    تا همین چند روز پیش ! تا اینکه این سخنان گوهربار استاد عباسمنش عزیز و از این فایل شنیدم ، و به خودم اومدم ، گفتم : صدیقه ! دیگه اینجا وقتشه ! باید اینجا یاد بگیری و عمل کنی ! باید از همینجا این مسخره بازی هارو تمومش کنی !

    متاسفم به اینهمه عقب ماندگی ، به این همه تعصب بیجا ! متاسفم !.

    بحث سرزنش خودم نیست ، بحث خودشناسی خودم است .

    حالا به یک باگ بزرگ زندگیم پی بردم ، حالا فهمیدم خیلی از عقب ماندگی های من در جنبه های دیگر زندگیم ، از درک نکردن این قوانین جهان هستی بوده ! متاسفم

    خدارو شاکرم که هدایتم کرد به این مسیر الهی .

    خدارو شکر بالاخره این عیبم و یافتم و درمانش هم پیدا کردم .خیلی خوشحال و سپاسگزارم.

    خدارو شاکرم آشنایم کرد با استاد سید حسین عباسمنش ، به پیامبرم ! ( کسی که پیام های الهی را به ما می رساند ) .

    خدایا شکرت چه دستان زیبایی داری ! که من می بینم .

    چقدر قشنگ و راحت و زیبا می توان اینجا خدارو بهتر حس کرد .

    چقدر شیرین و دلپذیر می توان اینجا خدارو درک کرد .

    خدایا برای اینهمه خوبی و مهربونی که نسبت به ما داری ، بی نهایت سپاسگزارم، عاشقتم

    از این فایل یاد گرفتم و خیلی خوب عمل کردم ، به خودم تبارک الله می گویم .

    دوباره چند روز پیش یه مسئله ای خیلی بزرگ و مهم برای خانواده ی برادرم پیش اومد ، علی رغم گذشته ، نه تماس گرفتم و نه حضوری رفتم ، اصلا در موردش وارد بحث های دیگر اعضای خانواده ام نیز نشدم ، چندین بار مادرم مثل گذشته ازم درخواست کرد که باهاشون صحبت کنم ،در کمال احترام به مادرم ، اصلا دخالت نکردم ، حتی خانوم برادرم هم بهم مراجعه کرد ، دیدم من در جایگاهی نیستم که بتوانم او را راهنمایی کنم ، و با توجه به دیدگاه های متضادی که با من داشت ، من توانایی تغییر او را ندارم ، هیچ حرفی نزدم ، فقط خیلی کم از روی آداب مهمان داری کمی همدردی ظاهری کردم و فقط به حرف هایش گوش دادم .

    دوباره برادرم خواست با من صحبت کند ، به او گفتم : من توان کمک کردن به او را ندارم و نمی خواهم بر اساس افکار من تصمیم بگیرد ،به او گفتم: متاسفم که نمی توانم کمکش کنم .

    خیلی خود داری کردم ، راستش خیلی با خودم درگیر بودم ، خیلی بهم فشار می آمد ، صبر کردم ، از خدا کمک خواستم تا آرام و ساکت باشم .

    مدام با خودم تکرار می کردم :

    هرکسی در هر جایگاهی هست ، جای درستشه.

    من توان تغییر سرنوشت دیگران و ندارم .

    ترک یک عادت چندین ساله ، مثل ترک اعتیاد بود ، برام خیلی سخت بود ، بارها حرفهای استاد و گوش کردم و مقاله ی مریم خانم و گفته های استاد و نوشتم، و به آرامش رسیدم ، الآن هم اونهارو سپردم به خدای خودشون ، با قدرت و نیرو گرفتن از این فایل که انگار خدا با من حرف میزد زاویه 180 درجه متفاوت از قبل رفتار کردم . و الآن بسیار راضی و خوشحالم . خدارو شکر

    از این فایل بسیار ارزشمند و حرفهای خدا با صدای دلنشین استاد عباسمنش یاد گرفتم و متعهد می شوم در تمام لحظات زندگیم به آنها عمل کنم :

    هر زمانی که تلاش میکنم تا فرد دیگری را تغییر دهم ، همان موقع بیشتر از همیشه از مسیر رشد دور می مانم .

    خیلی خوبه که در همین اولین روزهای مسیر سفرم ، که بسم الله گفته ام ، به فرمایش مریم جان عزیزم ب بسم الله این مسیر اینه که برای هماهنگی با قوانین این سفر ، درک کنم که تمام اتفاقات زندگی هر کسی بدون استثناء ، نتیجه ی باورها و فرکانس های خودش است .

    اگر میخواهم خوشبختی را به زندگیم بیآورم ، باید دست از نگرانی درباره ی دیگران بردارم .

    همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم و به موهبت های الهی دسترسی داریم ، چرا باید فکر کنم که من بهتر از کس دیگری میدانم و یا توانمندترم !

    چه بسا او خودش راه حل مسائلش را بدون من بهتر حل کند ! که همینطور هم می شود .

    من آمده ام تا عهده دار امور خودم باشم .

    من آمده ام برای ساختن بهتر زندگیم .

    من آمده ام برای درک بهتر قوانین الهی .

    من آمده ام برای تجربه ی شادی بیشتر .

    من آمده ام برای ساختن باورهای قدرتمند کننده تر

    من آمده ام که عشق فریاد کنم …!!

    طبیعی تر و خداگونه تر زندگی کنم .

    تا با تمرکز بر آنچه مدت زمان بیشتری در احساس بهتر بمانم .

    تمرکز کنم هر روز نسخه ی بهتری از خودم بسازم .

    به عدل خدا ایمان کامل داشته باشم ، خدا بسیار عادل است ، خدا پر از خیر و برکت است ، اگر بتوانیم او را خوب بشناسیم به او وصل شویم ، می توانیم کن فیکون بکنیم .

    خدایی را شاکرم که توانایی خلق زندگیمان را به وسیله ی ارتعاشات باورهایمان و فرکانسهایمان به ما بخشیده است.

    در پناه نور و عشق الهی باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1542 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگر

    روز سینزدهم روزشمارت تحول زندگی من

    خداروشکر می‌کنم که به من این فرصت رو داده در این مسیر بمونم و این توان و اراده و قدرت رو داشته باشم که بتونم این آگاهی ها رو گوش بدم، در موردش بنویسم و آنچه درک کردم رو به عمل برسونم.

    امروز کمی برای انجام روزشمار تحول زندگی من احساس می‌کردم کنترل ذهن سخت شده و توانش نیست و آگاهی‌ها به عمل شاید نرسه ولی با خودم گفتم وقتی شرایط اینجوری میشه اگر بتونم ذهنم رو کنترل کنم پاداش می‌گیرم. من باید ادامه بدم اگر میخوام نتایجم متفاوت بشه. اگر در این شرایط بتونم خودم رو در مسیر نگه‌دارم کارم برای روزهای بعدی راحت‌تر میشه و می‌تونم عادت کنم به تمرین کردن و ردپا گذاشتن. خداروشکر یک خواب خیلی خوب و انرژی بخش هم بعد از اینکه قسمت به این قسمت گوش دادم که هدایت الله بود انجام دادم و الان ذهنم و بدنم پر انرژی تر و خیلی آماده تر هست برای اینکه بتونم در مورد این فایل بنویسم.

    نکته اولی که استاد در این فایل بهش اشاره کرد این بود که دلیل اینکه پشت سر هم فایل قرار داده نمیشه این هست که من سعی می‌کنم هدایت بشم و یک حسی من رو بیاره برای صحبت کردن، گاهی میشه هر روز این اتفاق می‌افته گاهی میشه روزی دو بار این اتفاق می‌افته و گاهی میشه هم یک هفته یکبار یا دو هفته و یک ماه یک بار این اتفاق می‌افته و پوینت مثبت این موضوع این هست که در مورد تهیه فایلها من اجازه میدم هدایت بشم و حرفی رو میزنم که سوالات زیادی رو پاسخ میده و تاثیرگذاره و دلیل اینکه خیلی از افراد میگن استاد دقیقا من به این آگاهی که شما گذاشتی احتیاج داشتم و میخواستم پاسخ این سوالم داده بشه و این آگاهی که شما گذاشتی دقیقا پاسخی بود که منتظرش بودم این هست که اجازه میدم هدایت بشم و حسم در موردش بهم بگه که انجامش بدم. من این برداشت رو دارم که استاد سعی میکنه به الهاماتش گوش بده و از اونها استفاده میکنه برای آماده سازی فایلها و یکی از دلایلی که انقدر این فایلها تاثیر گذار هست توجه به الهامات هست.

    نکته بعدی که استاد در این فایل بهش اشاره کرد این بود که یک دوستی متوجه شد که پسر برادر شوهرش در شرایط مالی محیطی و اقتصادی بدی هست و بیکار هست و گفت من بهش کمک میکنم و دستش رو میگیرم میارمش پیش خودم بهش امکانات میدم تا این بره در یک جایی شروع به کار کنه و موفق بشه و این اتفاق نمی‌افته. و بعد این دوست عزیز متوجه میشه اون فرد که اومده پیششون و میخواسته بهش کمک کنه هیچ تمرکزی روی هدفش نداشته و هیچ درسی نخونده و هیچ تلاشی نکرده و هیچ تمرکزی نگذاشته و به همین دلیل هم نتیجه ای نگرفته و بعد باهاش اینطور صحبت میکنه که یک فکری به حال خودت بکن تو اصلا وقت و انرژی و تمرکزی نگذاشتی که موفق نشدی و اون بنده خدا هم ناراحت میشه و تصمیم میگیره برگرده. نکته این داستان این هست که این دوست عزیزمون این تفکر رو داشت که میتونه «دست کسی که خودش نمیخواد تغییر کنه رو بگیره و کمکش کنه که تغییر کنه» و به همین دلیل هم این کار رو انجام داد و از این موضوع ضربه خورد.

    چیزی که از این داستان متوجه شدم این هست که «وقتی فردی خودش نمیخواهد تغییر کند اگر ما بخواهیم تغییرش بدیم ضربه میخوریم» چرا؟ چون ما با کمک کردن به فردی که خودش نمیخواد تغییر کنیم هم داریم به خودمون ضربه میزنیم (از نظر روانی، مالی، روابط و .. داریم براش هزینه بی فایده می‌کنیم) و همچنین داریم به اون فرد ضربه می‌زنیم. چرا که میخوایم درد و رنج و عذاب رو از اون فرد بگیریم و براش نتیجه‌ای لذت بخش براش ایجاد کنیم درحالی که «درد و رنج و عذاب» برای «بیدار شدن» اون فرد ضروری هست. مثل دردی که یک کرم در پیله‌ای که درست کرده میکشه که پیله رو پاره کنه و بتونه بیاد بیرون و این درد و رنج باز کردن پیله قوی‌اش میکنه که بتونه تبدیل به یک پروانه زیبا و قوی و قابل پرواز کردن بشه. اگر این درد و رنج رو حذف کنیم و به عنوان مثال پیله رو خودمون برای پروانه باز کنیم اون پروانه زودتر میمیره و شاید هرگز به پرواز کردن هم نرسه چون اون توانایی بدنی لازم و .. درش ایجاد نشده. بنابراین ما با کمک کردن به افرادی که خودشون نمیخواهند تغییر کنند داریم به خودمون و به اونها ضربه می‌زنیم.

    نکته بعدی که استاد در این فایل بهش اشاره کرد و چقدر مهم و ارزشمند هست این هست که «ما نه می‌توانیم زندگی کسی را به سمت خوبی تغییر بدهیم و نه میتوانیم زندگی کسی را به سمت بدی تغییر بدهیم» یعنی اگر کسی در مسیر نادرست هست ما نمیتونیم به مسیر درست ببریمش و اگر کسی در مسیر درست هست ما نمیتونیم اون رو به مسیر نادرست ببریمش و در هر دو صورت عاجز هستیم از انجام این کار. این موضوع چقدر برای خود من مقاومت ایجاد کرده و من چقدر فکر می‌کنم که با کمک کردن به دیگران دارم به اونها کمک میکنم و دارم به اونها خیر میرسونم و دارم باعث بهبود زندگیشون میشم و این در حالی هست که من هرگز نمیتونم این کار رو انجام بدم و من هرگز نمیتوانم به کسی خوبی کنم و از اون طرفش اگر من به کسی کمک نکنم یا دستش رو نگیرم یا حتی اگر بخوام آگاهانه کسی رو بدبخت کنم هم نمیتوانم به اون فرد ضربه ای بزنم و بدی بکنم و جهان راهی برای این موضوع پیدا میکنه

    نکته بعدی ای که این فایل داشت که بسیار مهم هست اینه که «ما با کمک کردن به دیگران داریم به خودمون کمک میکنیم نه به اونها و ما با بدی کردن به دیگران داریم به خودمون ضربه میزنیم نه به اونها»

    نکته دیگه این هست که افرادی که میگن ما برای خدمت به خلق آفریده شده ایم و مگر انسان جز خدمت به خلق برای چیز دیگه آفریده شده این هست که این افراد یا خیلی خوب خدمت نکردن و خیلی خوب بلا سرشون نیومده با این کار یا اینکه این افراد قوانین جهان هستی رو درک نکردن و نمیدونن ما نمیتونیم کسی رو تغییر بدیم تا وقتی خودش نخواهد

    نکته دیگه‌ای که این فایل براش داشت درک این موضوع بود که تا خودم نخواهم تغییر کنم، اتفاق جدیدی تو زندگیم نمی‌افته و کسی نمیتونه بیاد دست من رو بگیره و خوشبختم کنه. وقتی استاد داشت شرایط اون فرد رو میگفت که یک عالمه امکانات براش فراهم کردن ولی هیچ تغییری نکرد به این فکر کردم که محمدصادق عزیزم، اگر تو خودت نخواهی تغییر کنی واقعا هیچ کس دیگه هم نمیتونه تغییرت بده و اگر نمیخواهی درد و رنج سراغت بیاد خودت حرکت کن و تغییر کن قبل از اینکه مجبور بشی. خودت بخواه که تغییر کنی.. منتظر کسی نباش که بیاد تغییرت بده که اصلا امکان پذیر نیست. واقعا من خیلی مطالب رو میدونم که باید تو زندگیم اجراشون کنم ولی خودم نمیخوام تغییر کنم و اجراشون نمیکنم یعنی تا خودم نخواهم خبری از تغییر و نتایج جدید نیست.

    مثال جالبی که استاد در رابطه با کمک کردن به دیگران گفت مثال بافه‌ها و رستوران‌های سلف سرویس هست که تو پول دادی و رفتی تو بافه و کلی غذا برای خودت برداشتی و نشستی داری میخوری و بعد یکی دیگه هم پول داده اومده تو بافه نشسته رو صندلی و داره تو رو نگاه میکنه با حسرت.. واقعا واکنشی که تو این مواقع داریم چی هست؟ بهش بگیم من نمیخوام بخورم بیا تو غذا من رو بخور؟!! نه میگیم آقا جون بلند شو برو از تو بافه هر چی دلت میخواد بردار هم ظرف هست و هم غذا هست و هم نوشیدنی هست همه چیز هست چرا من رو با حسرت نگاه میکنی حالت خوبه؟ برو بردار بخور دیگه پسر. ما هرگز در این شرایط نمیگیم خب من غذا نمیخورم تو بیا بخور.. نه میگیم برو بردار همه چی هست.

    نکته مهم این فایل این هست که همه‌ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم دسترسی داریم. اینطور نیست که یک سری افراد به خداوند نزدیک تر باشند و یک سری افراد از خداوند دور تر باشند. همه به یک اندازه دسترسی دارند بنابراین همه میتوانند از خداوند بخواهند که کمکشون کنه و هدایتشون کنه و زندگیشون رو تغییر بدهند و لازم نیست که فکر کنیم یک عده رو که خودشون نمیخواهند تغییر کنند رو ما باید دست کنیم و تغییرشون بدیم تا زندگیشون بهتر بشه و اگر این کار رو انجام بدیم به خودمون و به اونها ضربه زدیم.

    اگر با این نیت به کسی کمک می‌کنیم که من دارم زندگی اون رو تغییر میدم و بهبود میدم داریم اشتباه فکر میکنیم و ضربه‌اش رو میخوریم.

    نیت باید این باشه که اگر کمکی داریم می‌کنیم داریم به خودمون کمک می‌کنیم. اگر عشقی می‌ورزیم داریم به خودمون کمک می‌کنیم و ما نمی‌تونیم زندگی دیگران رو تغییر بدیم به سمت خوبی یا بدی.

    عاشقتونم. بهترینها رو براتون میخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    استاد عزیزم و مریم گلم سلام

    ممنون از فایل بی نظیرتون که مث ی پتک قشنگ میکوبه به باورهای مخرب من و اینقدری صداش بلند بود که اگه نتونم خودمو اصلاح کنم قطعا دیگه هیچوقت نمیتونم

    استاد قشنگم خیلی ازت ممنونم که با مثال های خیلی خیلی ساده و قابل فهم اینقدر واضح قانون رو بهمون آموزش میدی و واقعا من نوعی اگه نفهمم که دیگه بودن تو این سایت ی مزاحمت برای شماست

    قطعا خارج از بحث نیست که من هم زخم خورده این باور اشتباه بودم که اگه به کسی کمک می کنم دارم زندگیشو نجات میدم .

    تقریبا دوسال پیش یکی از افراد درجه یک رو اوردم دفترم و بهش شغل دادم گفتم هم کمک هزینه دانشگاهش بشه هم دختره پیش خودم باشه و ازش مراقبت کنم که تو جامعه آسیب نبینه از اینکه حقوق میگرفت و تمامی هزینه های دیگش هم بهش میدادم و حتی هر از گاهی کادوهای گرون قیمت براش تهیه میکردم انصافا اغراق نکردم تا جایی که دیدم نه تنها باعث رشدش نشدم بلکه پنهانی کارهای خودشو انجام میده و چقدر در موقعیت هایی که قرار میگرفتم با رفتارهاش باعث اذیت من میشد

    اصلا این ها به کنار

    حرف هایی از مادرش به من رسید که هرکی جای من بود تا حالا سکته کرده بود و در شرایطی که من پدرمو از دست دادم رفتارهایی انجام داد که بماند

    ی روز خیلی قاطعانه بهش گفتم تو با رفتارهات ی سلام علیک ساده این خانواده رو از بین میبری بهتره برای ادامه خواسته هات سمت من نیای

    برام مهم نبود ناراحت میشه یا بعدا خانوادش چی میگن فقط میخواستم مسئولیت الکی که خودم برای خودم تراشیده بودم از بین ببرم و ذهن خودمو آروم کنم

    به نظر من چون انسان ها احساساتی هستن و کنترل احساسات ندارن گاها میخوان جایگاه خدارو هم اشغال کنن و از بعد دل رحمی مثلا دارن کمک میکنن

    خداروشکر که الان در این مسیر قرار گرفتم جایگاه خودمو میدونم و جایگاه خدارو هم میدونم

    خدایی که رشد و پیشرفت منو هم گردن نمیگیره میگه خودت قدم بردار خودت تلاش کن خودت باورهاتو درست کن و به قول استاد در این خان نعمت غرق شو دلیلی نداره مسئولیت رشد دیگران رو هم گردن من بنداره که

    با خودم عهد بستم به درجه ای از ثروت برسم که هرکی پرسید از کجا آمد فقط انگشتم ببرم بالا وبگم خدا داده توهم از خدا بخواه

    با خودم عهد بستم هرکی پیشرفت منو دید و واقعا دنبالش بود که رشد کنه بگم این آدرس سایت برو توهم مث من وقت بزار باورهات درست کن به هرچی میخوای برس

    با خودم عهد بستم به ثروت که رسیدم فقط برای حال دل خودم لذت ببرم و زندگی کنم و اصلا برام مهم نباشه زندگی اطرافیانم چون همون خدایی که این زندگی رو به من داده سر جای خودشه و خدای اوناهم هست اوناهم برن در خونه خدا تا خدا بهشون هرچی میخوان بدن.

    و استاد قشنگم با تک تک سلول های بدنم ازت سپاس گذارم که چراغ راه زندگی من شدی بیشتر از رسیدن به خواسته هام نوع رسیدن به خواسته هام برام خیلی خیلی لذت بخشه و من قانونی یاد گرفتم که ی روش ثابت برای رسیدن به هر خواسته ای هست و این روش چقدر معنوی و روحانی هستش و چقدر بیشتر از هر خواسته ای با خدا بودن بهم حال میده و لذت بخشه

    خدای مهربونم بسیار سپاس گذارم که اینقدر عاشق منی که منو در این مسیر رشد و پیشرفت قرار دادی

    خدای قشنگم رفیق فاب من

    بهت قول میدم همیشه باعث افتخارت باشم که همیشه بهم افتخار کنی و به همه ثابت کنم فرصتی که تو بهم دادی به بهترین شکل ازش استفاده کردم.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1054 روز

    آگاهی هایی که در قدم 13 روز شمار تحول زندگی من:

    1.به ندا و الهامات درونت توجه کن ،همه ما هدایت میشیم‌ .

    2.هر روز دنبال آگاهی نور عشق و درک قوانین جهان هستی باشیم.

    3.کبوتر با کبوتر باز با باز .

    4.کسی که خودش نخواهد تغییر کنه کسی نمیتونه بهش کمک کنه و تغییر کنه.

    5.ما باید بپذیریم که نه می‌توانیم به سمت خوبی هدایت کنیم نه میتونیم به سمت بدی هدایت کنیم.

    6.ما فقط میتونیم زندگی ،شرایط و تجربه های خودمون ،شخصیت خودمون رو تغییر بدیم

    7. وقتی کسی خودش بخواد تغییر کنه چه ما بخواهیم چه نخواهیم خداوند با بی نهایت دست و راه ها بهش یاری می رسونه .

    8.تک تک ما به یک اندازه به خدا نزدیک هستیم

    فارغ از هر جنس ،دین ،ملیت و…

    9.همه ی ما به یک اندازه به نعمتهای خداوند دسترسی داریم.

    10. مثال پیله پروانه یا جوجه ای که از تخم میخواد بیرون بیاد اگه ما بخواهیم به زور اونها رو نجات بدیم به پرسه رشد اونها کمک نمیکنیم در واقع میشیم آدم بده داستان.

    توی سلف رستوران سرویس دنیا ما فقط میتونیم برای خودمون غذا برداریم نمیتونیم به کسی به زور غذا بدیم یا مانع از غذا خوردن کسی بشیم.

    11. درد ،گشنگی،تشنگی،غم ،دربه دری،بیچگارگی و هر رنجی برای بیداری انسان لازم هست.

    12.ما چطور میتونیم به خلق کمک کنیم

    با الگو سازی خودمون به عنوان یک شخص آرام موفق ثروتمند و آگاه میتونیم به خلق کمک کنیم.

    و نیت کمک هم باید اینطوری باشه که ما دستی از دستان خدا هستیم که با این خدمت به یک انسان در واقع داریم به خودمون کمک میکنیم.

    13.نتایج ما حرف میزنه و میتونه کمک کننده باشه اگه دیگران پرسیدن اونوقت بگید.

    14 .ما باید تسلیم باشیم در مقابل تغییر دیگران

    اگه این قوانین رو درک نکنیم ضربه های روحی عاطفی و مالی میخوریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    در اقوام نزدیکم خانمی مطلقه ای بود که رابطه ای رو با اقایی شروع کرده بود

    البته بدون اطلاع خانواده ( خانم اقا اطلاع نداشت)

    از دید کسی مث من از بیرون گود این ی رابطه خودازاری برای خانم بود

    ریز مسائل نمیخوام تعریف کنم ک تمرکز ب نکات منفی نشه

    ولی تو اون ده سال اینقدرر من اون خانم میگفتم که بیخیال این مرد بشو …

    ولی شرک

    امان

    الان میفهمم

    توجیه خانم که بنظر الکی بود این بودش که این اقا سمت شغلی خوبی داره و بعدا در اینده برای پسرم میتونه کاری کنه( پسر اون خانم اون زمان ٧ یا ٨ ساله بود)

    خلاصه این رابطه کاملا بیمارگونه ١٠ سال طول کشید

    و هی من خانم نصیحت میکردم اونم تایید میکرد ولی بازم ادامه میداد ( باور کمبود، عدم لیاقت)

    و بالاخره رابطه در سال ١۴٠٠ یهو بهم خورد

    و الان چقدر اون خانم حالش بهتر

    ی جفت روحی عالی پیدا کرده

    که بر عکس اون اقا که مدام تخقیرش میکرد، ب این خانم انگیزه میده

    و مثالهای فراوان دارم از جاهایی که فکر میکردم من ناحی میتونم باشم و بعد میدیدم فقط خودم خسته کردم و تازه از نظر روحی هم من تحت الشعاع قرار میداد

    الان متوجه شدم و دست از نصحیت و دلسوزی برداشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    بنام نامی الله.

    سلام استاد عزیزم ،یکی از پاشنه های اشیل من دقیقاااا همین مسئله بود،بجای تمرکز روی خودم و کار کردن روی خودم همیشه میخواستم به بقیه درس بدم ،همش نگاهم به بقیه بود که که اونا چکار میکنن ،همش میخواستم با چیز هایی که شنیدم زندگی بقیه رو تغییر بدم ،اون موقه ها خیلی راجب قوانین اگاهی نداشتم ، همش انگار میخواستم به بقیه بفهمونم ،استاد من نتیجه این کارو گرفتم ،وقتی شروع میکردم به بقیه بفهمونم قوانینو ،تو این مسیر چون اونا در پی قانع کردن من بودن ،منو در مسیر به شک و دو دلی مینداختن ،من به اونا کمک که نمیکردم هیج بدتر خودمم از مسیر خارج میشدم ،یاده اون حرفی از شما افتادم در آموزه دوره عشق و مودت که گفتید وسوسه نشید این حرفارو برید به کسی بگید ، از همون موقه هرچقدر اگاهیم بیشتر شد ،این وسوسه کمتر شد که برم به کسی بگم که تو مدار نیست ،انگار اون زمان ها میخواستم جلوی این تضادا رو بگیرم ،انگار میخواستم بگم فقطططط باید خوبی باشه فقطططس باید آدمای مثبت باشن ،اما فهمیدم تضاد یه قانون هست ،تو نمیتونی باهاش بجنگی ،یاد این آیه افتادم که:

    انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانمایضل علیها و ما انت علیهم بوکیل ): (همانا این کتاب را بر تو به حق نازل کردیم برای مردم ، پس هر کس از هدایت آن بهره مند شود، به نفع خود اوست و هر کس گمراه گردد، علیه خود اوست و تو مسئول و وکیل آنها نیستی.

    هرچقدر بیشتر میگذره این باور برام قوی تر میشه که ،هیچ کسی هیچ قدرتی تو زندگی من نداره،منم هیج قدرتی تو زندگی کسی ندارم ،این یک قانون است.

    باید به این باور برسیم هرکسی فقطططط مسئول زندگی خودشه ،تو کسی رو نمیتونی نجات بدی وقتی اون خودش نمیخواد.

    خدایاشکرتتتتتتتتت.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زهرا چگینی گفته:
    مدت عضویت: 886 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز سیزدهم سفرنامه

    با درود و سلام به اساتید گرانقدر و همه دوستان

    آگاهی های نابی که از این فایل کسب کردم:

    “همه ما به یک اندازه به خوان نعمت الهی دسترسی داریم”

    همین جمله کافی است که من مشرک نباشم. خدایا شکرت که من هم مانند همه انسانهای موفق ، خوشبخت و توانمند می‌توانم هرآنچه را بخواهم با کمک خودت و تغییر باورهایم بدست بیاورم. فقط کافیست که اراده کنم و حرکت کنم و روی هیچ کس و هیچ چیز جز حمایت و هدایت خودت حساب نکنم.

    “من از تغییر دیگران عاجزم”

    من مسئول زندگی هیچ کس بجز خود نیستم. هر کس همین الان در جای درست خودش قرار دارد و این یعنی خداوند عادل است. من حتی نمیتوانم سرنوشت فرزند خود را تغییر دهم. به عنوان یک مادر سهم زمینی خود را انجام می‌دهم اما اینکه آینده او چگونه باشد و به کجا برسد فقط و فقط به خود او بستگی دارد. پس از امروز حرص الکی نمیخورم و بایدها و نبایدها کمتر می‌شود چون من ذره ای نمیتوانم مانع او شوم یا به او کمک کنم. فقط کافیست خودش بخواهند. تلاش برای تغییر زندگی هر فردی بجز خودم یعنی دور شدن از مسیر رشد و پیشرفت. پس همه انرژی و زمانی را که برای دیگران می‌گذاشتم صرف خودم خواهم کرد. چون بهترین سرمایه گذاری روی خودم هست و تلاش میکنم تا با تمرکز بر خودم زمان بیشتری در احساس خوب باشم. وقتی نتیجه دست من باشد دیگران برای من و حرفم ارزش قائل هستند و در غیر اینصورت دیگران حتی اگر حق با من هم باشد، به من گوش نخواهند داد و راه خودشان را می‌روند.

    ” همه چیز بایستی به راحتی و سادگی و کاملا طبیعی به شما برسد”

    اگر نگرانی و تلاش زیادی در مورد یه مسئله دارم یعنی راهم اشتباه است. باید آن را بدرستی بررسی کنم تا دلیل تلاش بیهوده را بفهمم. شاید قوانین جهان هستی را خوب درک نکرده ام یا شاید تضادی باشد که باعث شود خودم را بهتر تجربه کنم وبه درک بهتری از قوانین برسم.

    سپاسگزار اشتراک گذاری این همه آگاهی و قوانین طلایی جهان هستی هستم. آرزوی بهترین ها برای شما و تک تک اجزای جهان هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1389 روز

    با سلام خدمت استاد و مریم خانم شایسته

    روز سیزدهم و تعهد من !

    در ارتباط با اینک تلاش کردم تا بقیه رو‌کمک کنم یا تغییر بدم کلی تجربه های ناموفق دارم و اونقدر این داستان رو تکرار کردم که بالاخره با بدترین حالت،یاد گرفتن که من کاری از دستم بر نمیاد

    یادمه چندسال پیش،یکییو برای اینک پیشرفت مالی کنه ،به عنوان مهمان پذیرفتیم و در مغازه ی پدرم کاری بهش دادیم و شبها به خانه ی ما می امد

    غذای گرم،لباس های شسته شده و جای خواب نرم و تمیز

    همه چی محیا بود

    ما تصمیم و هدفمون کمک به این فرد بود ک بیاد تهران و تکونی به زندگیش بده

    در نهایت فرارو کلی ناراحتی و سرزنشه ما از طرف خودش و خانوادش

    که بچه ی ما اذیت شدو زندانی بودو هزارویکی حرف

    که در تمام اون لحظات ک ما خدمات میدادیم،فقط به پیشرفت اون فرد فکر میکردیم

    و در تمام همون لحظات،خود فرد و خانوادش حس نگرانی و بدبخت شدنو اذیتو ازار

    باورای ما با باورای اونها فرق داشت

    و ایکاش هیچ وقت بااین تفاوته باور،تلاشی به تغییر یا ایجاد هدف برای ایشون نمیکردیم

    که نه تنها اون فرد پیشرفتی نکرد بلکه سالها،ما برای همون چندماه خدمات هم بازخواستو قضاوت شدیم

    حالا یاد گرفتم که چرا ما فکر میکردیم میشه اون ادمو تغییر داد!؟

    فکر میکنم تکرار این جملات از بچگی از زبون خانواده و دوس اشنا

    باعث شده بود من فکر کنم میشه ادمهارو تغییر داد

    دریغ ازینک اصلا اگاهی داشته باشم ک باوری وجود داره،فرکانسی وجود داره

    شنیده بودم فلانی ببین چجوری شوهرشو عوض کرد

    یا دوستشو یا خواهرشو برادرشو

    فلانی اینجوری نبود که!حرف میزد همه جز چشم چیزی نمیگفتن جرات نداشتن،اما نگا زنش چجوری عوضش کرده و‌موشش کرده!

    فلانی دادو بیداد میکرد،نگا چجوری جلو زنش چشم قربانه

    فلانی تو خونه باباش،دست ب سیاه سفید نمیزد نگا چجوری عوضش کردن داره چجوری ظرف میشوره

    فلانی ولخرج بود نگا چجوری خسیسش کردن

    فلانی خسیس بود نگا ججوری دستو دلبازش کردن ب نفع خودشون

    فلانی بخور بخواب بود،نگا چجوری کاریش کردن

    فلانی از خانوادشو محله و شهرش جدا نمیشد،نگا زنش چیکار کرد و کجا بردتش

    خلاصه این جمله ها،همیشه دوره بره من بوده

    و باوره من شده بود

    ولی خدارشکر بالاخره درسشو گرفتم

    و بازهم باید تلاش کنم و مرورجمله ی

    نه من میتونم به کسی کمک کنم نه کسی به من

    نه من میتونم باعث خوشبختیه کسی بشم نه کسی واسه من

    نه کسی میتونه منو بدبخت کنه نه من

    نه کسی میتونه ظلم کنه بمن نه من ب کسی

    همه اینها زمانی اتفاق میفته ک طرف توی فرکانس دریافتش باشه

    و تا الان من به زور میخواستم فرکانس ادمارو برای بهتر بودن،اگاه تر شدن،و خیلی چیزای دیگ تغییر بدم

    حتی گاهی از یک منظره یا غذا یا هرچیزی هم لذت برده بودم خیلی دوس داشتم کسایی ک دوسشون دارم هم همون جارو برن یا همون غذارو بخورن!

    تلاشمم میکردم اینکارو کنم ببرمشون

    ولی الان به این درک رسیدم که اکه تو فرکانس اون لذت باشن،نیاز به تلاش من نیس ،اون ها هم میرسن بهش

    و این باگو توی خودم برطرف کنم که من خودمو مسئول خوشحالی بقیه نکنم خدا خودش حواسش هست

    خیلی وقتا از خوشحالیشون ،از اینک اونارو توی اون محیطی ک بمن خوش گذشته ببینم،خیلی بهم لذت داده

    ولی اعتراف میکنم بعضی وقتام هم به زور بردمشون یا غذایی که بهم خیلی چسبیده خریدم،اما اونا لذت نبردن و خیلی ناراحت شدم

    کلا باید درون خودم با خودمو خودم باشم

    خداروشکر که بازهم این حس ارامش رو بوجود اوردم

    چون اینکه بخوای کمک کنی به کسی به زور،باعث حس مسئولیت داشتن میده و این حس،نگران میکنه که حالا چی میشع،حالا چیکار کنم ،طرف اذیت نشع و هزارتا مساله ی دیگه

    اما حالا انگار بار مسئولیت اضافیو میذاری زمینو سبک میشی

    فقط خودتو میبنی و همه چی،برای خودته

    رسالتت خودتی و خودتی و خودتی

    به قادر بودن خدا بیشتر ایمان میاری

    توکل و ایمان به خدا قوی تر میشه

    میدونی ک همون خدا،که حواسش به تو هست به پدرو مادرو خانوادت هم هست،حالا اونان ک باید بخوان،نه تو جای اونها

    خدایاشششکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 854 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم همه‌ی ما به یک اندازه به نعمت های خداوند دسترسی داریم ما از تعقیر دیگران عاجزیم هر کسی مسئول زندگی خودش است هیچ کس به اندازه ی ارزنی توانایی تعقیر دیگران را ندارد وقتی ما می‌توانیم به دیگران کمک کنیم که اول به خودمان کمک کرده باشیم وقتی حسابی در همه‌ی موارد پیشرفت کرده باشیم اون وقت اطرافیان اگر خواستن از ما تقاضا می‌کنند در این صورت ما کمک می‌کنیم

    نوح پیامبر هم نتوانست به فرزند خودش کمک کند

    چرا که در مسیر درست نبود ودر واقع هم مدار نبودند

    وقتی با تضاد بر خورد می‌کنیم خواسته ها شکل می‌گیرند با این تضاد ها به رشد و پیشرفت می رسیم

    طبیعی زندگی کردن حق ماست وقتی در مدار درست قرار بگیریم زندگی پر از نعمت و فراوانی وعشق می شود در غیر این صورت همه‌ی زندگی زجر و رنج آور می شود

    این ماجرای همسایه استاد را من هم در اوایل زندگیم تجربه کردم واقعا درد اون را حسابی حس می‌کنم واقعا همین طور است آخرش هم آدم بده شدیم چقدر این جهان هستی منظم کارها را انجام می‌دهد وما هیچ توانایی در این قانون نداریم البته اگر به این درک برسیم

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می‌خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 841 روز

    سلام به تمام دوستان

    سلام به استاد عزیزم سلام به شایسته عزیز

    سلام به زنده گی

    روزی رسان چنان روزی رساند که هزار عاقل حیران بماند به نام یاد خدا

    چقدر حرف هایتان درست دقیق هست استاد عزیز من این تجربه را از نزدیک شاهد بودیم

    مامایم برادر مادرم میخواست شوهر خاله مه را که معتاد هست درمان کند تغییر بدهد تا زنده گی شان بهتر شود و من همینقدر میدانستم تا انسان خودش تصمیم به تغییر نگیرد ما نمی توانیم کسی را تغییر بدهیم خوب مامایم شوهر خاله مه در بیمارستان معتادان بستر کرد چقدر پول جمع کرد بالایش مصرف کردن تا صحت یاب شود و دیگر مواد استفاده نکند چند روز هر طرف همرایش میرفت همرایش در کار گرفته بود بعد از یک مدت دوباره مواد استفاده کرد و روابط این دو دانه خراب شد و به کدورت انجامید

    چقدر حرف هایتان دقیق هست و چقدر قوانین خدا تغییر ناپذیر

    خدایا شکررررت صد هزار بار که هر روز مرا آگاه تر و دانا تر میسازی الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: