این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با عرض سلام خدمت استاد و تمام خانواده صمیمی عباسمنش
تغییر خیلی وقتها لازم هست که انسان حرکتی بکنه که به جهان هستی نشان بدی که من ارزشمندم می تونم تغییر کنم باید گوهر درونمون پیدا کنیم
با مهاجرت از روستا به شهر تغییر بزرگی بود برای من و همسرم چون همسرم مقاومت زیادی داشت که هر کسی بره شهر از گرسنگی میمیره باور محدود کننده همسرم روی ما هم تاثیر داشت ولی چون روستامون همه رفتن ما شدیم آخر خونه ای که مهاجرت کردیم
چون فکر می کنه در آمد فقط در روستاست
تغییر دیگه که دوست دارم اینه که درآمد داشته باشم ولی همسرم برام سدی شده که نمی زاره
هنوز نتوستم تغییر ایجاد کنم باید ترس کنار بزارم واحساس لیاقت کنم چون خودم دارم چوبش می خورم یا باید تغییر کنی یا سر خواسته هاتو ببری
یعنی نباید آبروی خدا رو ببریم که مخلوقات ضعیف داره
با شخصیت جدید می تونم نشان بدم که ضعیف نیستم
بخدا خیلی تو روستا کارهای کردم حتی مرد هم نتونسته انجام بده از بس همش تحقیر شدم خودم دست کم گرفتم
ما با جهان سخاوتمندی طرف هستیم انسان مومن زیرک هست نباید دنبال چیزهای مفت باشیم هر چیز بها داره با تغییر با تفکر …
باید پول بسازم اگه حرکت کنم خداوند هم کمکم میکنه من توسط خداوند حمایت می شوم
خداوند دوست داره من تغیییر کنم
اولین تغییری که برام جذاب بود این سایت الهی هست که کلی زندگی ام رو تغییر داد تکان داد آرامش ام بیشتر شد قانون خداوند یاد گرفتم خیلی چیزها یاد گرفتم از خداوند ممنونم آگاهی ام بیشتر شد خدایا هزاران مرتبه شکرت
چقدر کامنت شما به دلم نشست و اون حس قشنگ رو بهم منتقل کرد. و شما چه بانوی قوی و قدرتمندی هستی که از اون محیط خودت رو بیرون کشیدی و داری با اقلیت جامعه زندگی می کنی.
اقلیتی که از دوندگی های روزمره دست کشیده اند و میخواهند راهی ساده تر و لذت بخش تر این دنیای زیبا را بیابند و البته که استاد آنها و بیشتر اعضا در حال طی این مسیر زیبا هستند و ان شاءالله ما هم بتونیم به سادگی و راحتی پا در مسیر بگذاریم.
مریم بانو مراقب اون همه خوبی های خودت باش.
شما بانوی بی نظیری هستی.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم. 🪷
واقعا با طرح این سوال ها درهایی از آگاهی به روی همه باز میشه ….
خود من وقتی توی فرکانس خوب هستم تغییرات رو خیلی راحت می پذیرم و نتیجه فوق العاده می شه و وقتی توی فرکانس خوبی نیستم انگار یادم می ره و گاهی به شدت واکنش نشون می دم و بعدش از خودم تعجب می کنم که چرا اینجوریی رفتار کردم و البته که نتیجه هم رضایت بخش نیست…
چند سال پیش به یکباره صاحب خونه اومد و گفت باید سریع تخلیه کنید و مادرم به شدت به هم ریخت ولی اون موقع چون با استاد آشنا شده بودم به مادرم گفتم حتما توش خیرتی هست و با اینکه واقعا شرایط خوب نبود و خونه هم گیر نمی یومد ولی احساسم خوب بود و متوکل بودم که دقیقا دو یا سه روز بعد همسایمون خونش رو تخلیه کرد و ما اولین گزینه برای اجاره کردنش بودیم و فقط اساسیه رو از این خونه به خونه انتقال دادیم و خونش هم از خونه قبلی و صاحب خونه قبلی بهتر بود…..
یه بارم رفته بودیم شمال و روی قله کوه منتظر بودیم تا خونه ی رویایی که اجاره کرده بودیم رو تحویل بگیریم که متوجه شدیم اصلا رزرو نشده و ما بدون هیچ و جا و مکان بعد از ساعت ها رانندگی رو قله کوه مونده بودیم و همه حالشون گرفته شده بود و من بازم چون توی فرکانس خوبی بودم به بقیه گفتم حتما آخرش به نفع ماست که در عرض چند دقیقه یه نفر پیدا شد که چند تا خونه داشت و یکیش رو با نصف قیمت خونه ای که می خواستیم بگیریم با یه منظره عالی بهمون کرایه داد و ما چون ارزون تر گرفتیم یه شب اضافه هم وایستادیم و کلی خوش گذشت….
البته قبل از آشنایی با استاد معمولا به شدت با تغییرات حالم گرفته می شد ولی الان خیلی وضعیت بهتر شده …
بعد از فکر کردن به این فایل به یه موضوع جالب رسیدم و اون اینکه تغییراتی که به صورت اجتناب ناپذیر توی زندگی رخ می دن بااعتماد به خداوند و گفتن اینکه حتما توش خیرتی هست باعث میشه اون موضوع حتی اگه ظاهرش بد باشه بازم به نفعمون تموم بشه مثل این همه مثال که استاد گفتن توی زندگی خودشون و توی زندگی هممون هم وجود داره که قطعا و صدرصد اگه بعد از به وجود اومدنش ذهن کنترل بشه نتیجه به نفع شخصی که خودشو کنترل کرده تموم میشه ولی نه برای بقیه افراد…
ولی در رابطه با تغییرات خود خواسته به نظرم موضوع یکم متفاوته واین رو به وضوح توی خیلی از موضوعات زندگی خودم و بقیه دیدم… وقتی من از شرایطی راضی نیستم اگر در مسیر و فرکانس درست نباشم هر تغییری هم که خود خواسته بدم احتمالا فایده نداره ولی اگر توی مسیر درست باشم اون تغییر به صورت هدایتی به سمتم میاد و به صورت واضح فرقش رو می فهمم که کدوم با ذهن خودم هست و کدوم رو خداوند بهم گفته مثلا من یه روز به شدت به پول احتیاج داشتم و از خداوند خواستم که یه راهی بهم نشون بده و چون در فرکانس احساس خوب بودم یه پیشنهاد کاری در عرض چند ساعت بهم شدو من با کله رفتم سراغش و با خوشحالی انجامش دادم و اوضاع درست شد …ولی زمانی بوده که به پول احتیاج داشتم و با خودم گفتم خوب حالا چیکار کنم چیزی که ذهنم می رسه اینکه که باید تغییر بدم اوضاع رو و برم یه کاری انجام بدم و در به در دنبال کار رفتم و هر جا مشغول شدم انگار جهنم بوده و یا اصلا مشکلم حل نشده چون توی فرکانس درست نبودم و می خواستم هر جور شده اوضاع رو تغییر بدم با ذهن محدودم تصمیم به تغییر گرفتم و چون خبری از هدایت نبوده نتیجه هم افتضاح بوده…
مثل کسی که به خاطر فرار از شرایط کشور به هر قیمتی تن به مهاجرت می ده و بعد از مهاجرت هم نه تنها وضعش خوب نمی شه که بدتر می شه در صورتی که اگر در فرکانس مناسب بود خداوند بهترین تصمیم رو برای تغییر بهش نشون می داد …
نمونه ی کاملا واضح این مثال داستان بنی اسرائیل هست که با اینکه موسی می تونست همه ی شب ها اونها رو مخفیانه فراری بده و به اصطلاح شرایط ناخواسته رو با ذهنش عوض کنه تا زمانی که هدایت نیومد این کار رو نکرد و بعد از هدایت بدون هیچ نشونه ای از نتیجه به الهام عمل کرد و نتیجش رو هم گرفت در صورتی که به گفته قرآن بنی اسرائیل بارها به موسی شکایت کردن که چرا برای تغییر کاری نمی کنی چون ما قبل از تو هم توی همین وضعیت بودیم وموسی فقط می گه الان باید صبر کنیم تا هدایت بیاد…
هر چقدر مثال توی زندگیم نگاه می کنم می بینم که تغییرات خود خواسته ی من برای زندگیم تنها وقتی به نتیجه دلخواه رسیده که در مسیر هدایت بوده و گرنه نتیجه که می خواستم نبوده و فقط وقتی با پذیرش شرایط و تسلیم شدن دوباره به مسیر هدایت اومدم وضعیت درست شده…
مثل یونس که چون دید قومش تغییر نمی کنن گفت باید از اینجا برم و بدون هدایت شروع به تغییر شرایط داد و به اصطلاح از ذهن خودش کمک گرفت و بعد توی دهن ماهی افتاد و وقتی دوباره تسلیم شد خداوند اون رو هدایتش کرد به سمت درست…
بنابراین هرجا توی زندگی تغییر غیر قابل پیش بینی رخ داد جوابش اعتمادبه خداوند و احساس خوب هست تا هدایت شدن…و اگر شرایطی نادلخواه هست فقط زمانی تغییر درست خواهد بود که با احساس خوب همراه باشه وگرنه نتیجه احتمالا برعکس میشه…
مثل کسی که به پول احتیاج داره و برای تغییر شرایط به هرکاری حاضره تن بده و عزت نفسش رو از بین ببره…در صورتی که ممکنه ما هنوز برای تغییر آماده نباشیم و با ذهن منطقی تصمیم بگیریم و نتیجه درست نشه…
مثل آدمی که فکر می کنه سن ازدواجش رسیده و باید به هر قیمتی ازدواج کنه و بدون در نظر گرفتن خواسته های قلبش به هر رابطه ای تن بده و بعدش پشیمون بشه در صورتی که کار درست این بوده که درخواستش رو به خداوند بگه و از اون بخواد بهترین زمان و مکان شرایط و آدم ها رو سر راهش بزاره و بعد دیگه اعتماد کنه و تسلیم باشه….که اساس آموزه های استاد هم همین هست….
در کل فکر می کنم تغییر شرایط نادلخواه براساس نجوای ذهن در بهترین حالت مسیر رو دور می کنه و تغییر براساس احساس خوب و هدایت بهترین شرایط رو ایجاد می کنه که نتیجه ی تسلیم و عمل به هدایت هست…
به نظرم باید برای تغییر شرایط اول از خداوند درخواست کنیم و بعد با احساس اعتماد و تسلیم به هدایت خداوند عمل کنیم
هر چقدر فکر می کنم می بینم وقتی تغییر برام سخت بوده که با ذهن منطقیم تصمیم گرفتم و وقتی تغییر آسون بوده که با تسلیم و اعتماد به خداوند و هدایت همراه بوده ….به قول خداوند فسنیسره للیسری …آماده برای آسونی ها…
به عنوان جمله ی تاکیدی فکر می کنم این دعای معروف خیلی درست و به جا هست..
به نکات خیلی خوبی اشاره کردی و ذهن من رو درباره ی خیلی از مشکلات زندگیم باز کردی اتفاقا ابهامی درباره ی همین تغییرات خود خواسته برای بهبود شرایط داشتم که با توضیح خوب تو رشته کار تا حدودی دستم اومد . چند وقتی است که تغییرات خیلی زیادی در زندگی ام بوجود اومده و با این تغییرات اوضاع مالی ام در آینده یک مقدار نامعلومه من هم با آموزه های استاد فقط تلاشم این هست که احساسم رو خوب نگه دارم ولی نجواهای ذهنم برای کسب درآمد بیشتر رهام نمیکنه و اینکه شما در متنتون به این موضوع اشاره کردید که بخاطر تغییر در اوضاع مالی بدون درخواست از خداوند و بدون دریافت الهامات میخوایم خودمون تغییر ایجاد کنیم و تن به هر کاری میدیم و عزت نفس خودمون رو میاریم پایین ، این حرفتون یه راهنمای بزرگ بود برای من که دقیقا داشتم به همین سمت میرفتم و تمرکزم بسیار کم شده بود و اتفاقا ذهنم با یه سری از سخن های استاد که من درست متوجه نشده بودم داشت گمراهم میکرد ولی تصمیم گرفتم اول از خداوند درخواست درآمد بیشتر بکنم و بعد منتظر الهامات خداوند بشم .
.
خداوند رو هزاران مرتبه شکر میکنم بخاطر این هدایت عالی و بموقع اش و شکر بخاطر وجود استاد عزیز و دوستان همفرکانسی سایت ️️️
خدایا درمن جاری شو تا بتوانم بنویسم که تو بهترین نویسنده یی
امروز هم به خاطر بودن و زیستن از تو سپاسگذارم .
ازت ممنونم استاد جانم که با پرسیدن این سوالات من رو وادار کردید کمی فکر کنم و اینسری سوالات به ما نشون میدهند که کمی خودمون رو مقایسه کنیم با یکسال قبلم
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟؟؟
برای پاسخ این سوال باید برگردم به زهرای 2 سال قبل
زمانی که جهان اون رو وادار کرد از جایی که بدنیا آمده بود وبزرگ شده بود و ازدواج کرده بود و کارو زندگیش رو منوط به اونجا میدید ،جدا بشه وبه شهری بزرگ و غریب بدون هیچ فامیلی مهاجرت کنه
زهرایی که تمام خواهر وبرادراش رو باید ترک میکرد حتی شغلش که سالها براش زحمت کشیده بود رو باید میزاشت و میومد به شهری بزرگ
و هزاران چالش رو باید حل میکرد تا این قضیه رو حل میکرد .
نجواها بسیار زیاد میومدند و من رو نگران میکردند ولی من ایمانم رو قوی کردم و بر نحواها پیروز شدم
این درصورتی بود که هنوز با استاد آشنا نشده بودم
وقتی قبولش میکنی و بر ترسهات غلیه میکنی خداوند هم پاداشها شو بهت میدهد .ما تونستیم در مکانی عالی با امکاناتی عالی ومحله یی عالی خونه بگیریم و من هم تونستم از کارم که 8 سال براش زحمت کشیده بودم خودم رو جدا کنم و به مکان جدید منتقل کنم واینجا بود که با استاد آشنا شدم واز این به بعد کارها برام راحتتر و قابل قبولتر شد .
از زمانی که به شهر بزرگتر اومدم دیدم وسیع تر شده با آدم های جدیدی آشنا شدم که یکی از دیگری بهتر
به مکان های بسیار زیباتری هدایت شدم و کلا رشد کردم بر ترس هام غلبه کردم و یاد گرفتم با انسانهای جدیدی ارتباط برقرار کنم و من قبول کردم این تغییر و جابجایی من رو به خدا نزدیک کرد دل از همه بریدم و به خدا بیشتر توکل کردم و با تنهایی خودم کلی تونستم روی خودم کارکنم و یک زهرای دیگه یی بشم
از لونجا که آشنایی با استاد من رو به این دیدگاه رسوند میخوام ازتون تشکر کنم استاد جانمم سپاسگذارتم و عاشقتم
من تبدیل شدم به یک زهرایی با دیدکاه کاملا متفاوت
بزرررگ شدم استاد با ترس هام مواجه شدم تونستم مسئله حل کنم تونستم با مسائل مالی مواجه بشم و حلشون کنم
منی که 45 سال در یک مکان کوچک زندگی کردم الان به خودم افتخار میکنم که تونستم درشهری دیگر وکلان شهر رشد کنم وبه خوبی از عهده ی مسائلم بر بیام .
وحالا دائم دوست دارم تغییر کنم توی یکی از فایل ها توی دوره دوازده قدم هم به این مورد اشاره کردید که تغییر کنید ومن از همون موقع دنبال تغییر هستم
درمورد درست کردن ویدئو مشکل داشتم ولی رفتم گشتم وچند تا برنامه دانلود کردم والان براحتی میتونم ویدئو بسازم و کلیپ بسازم و احتیاج به کسی ندارم
برای آشپزی دنبال راه های سریع و راحتم و غذاهای مختلف و امتحانشون میکنم
برای رفتن به مکان های جدید آمادگی کامل دارم
از مسیرهای جدید میرم
و همینطور سعی میکنم ادامه بدم و باز دوباره به جای جدید نقل مکان کنم .
این فقط به خاطر حضور دراین سایت و گوش دادن و عمل کردن به توصیه های استاد عزیزم هست و صد البته توکل به خدایی که اگر هر جای دنیا باشی زیر سایه ی رحمتش هستی و نه ترس و نگرانی نفهومی ندارد
جمله ی که در مواجه با تغییرات میتونم بگم اینه
من به آنچه پیش رویم است با اعجاب مینگرم
و با هر تغییر من بزرگتر میشوم و به خدا نزدیکتر میشوم
امروز یه کار دیگه کردم اینم بگم وپایان
صبح دخترم گفت توی اتاقم سوسکه و منم قبلا میترسیدم ولی اینبار به خودم گفتم آخه چرا از یه موجود زنده ی کوچک میترسی آخه اونکه از تو بیشتر میترسه اونم که جزئی ازاین هستیه چرا ازش بدت میاد و با این جملات رفتم که بگیرمش مبل و کشیدم کنار دیدم چپه افتاده زیر مبل و دست پا میزنه ولی نمیتونه برگرده منم رفتم یه نایلون آوردم و گفتم اشکال نداره با همین نایلون میگیرمش برای بار اول و گرفتمش به همین راحتی اصلا نترسیدم و بردمش بیرون رهاش کردم
چون استاد گفته بود با ترسات کنار بیا منم انجامش دادم و واقعا دیدم اصلا ترسی نداشته والسلام
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
استاد تقریبا در تمام مراحل زندگیم آمادگی هرگونه تغییر داشتم ودارم.البته در گذشته آمادگیم گاهن همراه با استرس وترس ونگرانی بود اما الآن نه با تمام انرژی آماده تغییرم
تمرین مرحله اول:
تغییراتی که در گذشته در زندگیم اتفاق افتاد ودر حال حاضر متوجه شدم که چقدر به نفعم شده
1-زود ازدواج کردنم:اول ناراضی بودم وبا اسرار پدر ومادرم ازدواج کردم اما الآن وقتی کانون گرم زندگیم وهمسر وبچهام ونتیجه های بدست اومده رو میبینم هزاران بار خداروشکر میکنم وسپاسگزار خداوندم هستم به خاطر این اتفاق زیبای زندگیم.
مرحله دوم:
تغییری که در حال حاضر در زندگیم ایجاد کردم اینکه علاوه بر خانه داری ورسیدن به امور خانه بیرون از خانه هم همراه همسرم همکاری داشته باشم وفعالیت کنم ویه چند ساعتی در روز از کار خونه وبچها که همیشه کنار شون بودم دور باشم که این دور بودن باعث شده وابستگی بچها نسبت بهم کم بشه وزهرام در انجام تکالیفش یکم خودساخته بشه،درآمد داشته باشم،تو جامعه باشم،اعتماد به نفسم بره بالا تر وقدرت بگیرم برا تجربه های بزرگتر،سحر خیز باشم،هر روز شاهد طلوع وغروب خورشیدباشم،معجزات خداوندم رو در زندگیم بهتر درک کنم وایمانم بیشتر بشه برای حرکت کردن وادامه دادن به مسیر توحیدی که هستم.
مرحله سوم:
عبارت تاکیدی که بهم کمک میکنه تا در برابر تغییرات زندگیم مقاومت نداشته باشم اینکه:هر اتفاق وهر تغییر در زندگیم باعث رشد وپیشرفتم میشه وبا این باور که خداوندم خیر وصلاح منو میخاد وهراتفاق چه ظاهر خوب داشته باشه چه بد،در آخربنفع منه ومنو به خواسته هام میرسونه.
مرحله چهار:
مورد1-تغییری که باید در روند زندگیم ایجاد کنم
قدرت نه گفتن داشته باشم در مقابل درخواست اطرافیان،نسبت به قبلم خیلی بهتر شدم ولی هنوز جای کار دارم.
مورد2-برای خودم وکارم ارزش قائل باشم ودر برابرکاری که برا طرف مقابل انجام میدم (حالا خیاطی ،نونوایی ویا هر کار دیه…) هزینه کاری که انجام دادم رو بگیرم حتی از همسرم.
مورد3-وابستگیم رو نسبت به اطرافیانم مخصوصا همسر کم کنم تا اعتماد بنفسم بره بالا وبه توانایی های درونم باورم داشته باشم تا بتوانم در زندگیم قدمهای بزرگتر بردارم وبه نتیجه های بزرگتربرسم.
این دومین کامنتم برای این فایله و میخوام تغییرات دیگه ای ک احساس میکنم باید تو زندگیم ایجاد کنم و بنویسم.
تغییر در همه چیز باعث برزگ تر شدن انسان میشه باعث میشه از خیلی از مسائلی ک در زندگی براش پیش میاد بزرگ تر بشه و به راحتی مسائل و حل کنه.هر پیشرفتی ک در جهان رخ داده به خاطر ایجاد تغییر بوده وگرنه الان ما باید با گاری به هر جایی ک میخواستیم بریم یا با تلفن های قدیمی به دیگران زنگ میزدیم.
برای چه تغییراتی مقاومت دارم؟
وقتی با یک چیز به صلح برسم و کاملا باهاش اوکی بشم و دوسش داشته باشم دیگ دوست ندارم تغییرش بدم .مثلا من راهی ک برای کلاسم میرم رو خیلی دوست دارم هم خلوته هم از محل خوبی میگزره هم میشه با سرعت رانندگی کنم بدون اینک هی بخوام ترمز کلاج بگیرم.
درسته ک با هر چیزی ک به صلح برسم دوست ندارم تغییر کنه ولی اگرم تغییر کنه سعی میکنم خودمو زود به شرایط پیش اومده وفق بدم و به دنبال پیشرفت بیشتر باشم. به نظر من دلیلی ک باعث میشه ما در برابر تغییراتی مقاومت داشته باشیم وابسته بودن. و هر چی قدر وابستگیمونو در همه جنبه های زندگی کم تر کنیم مقاومتمون هم در برابر تغییرات کمتر میشه.
بعضی از تغییراتی ک باید در زندگیم ایجاد کنم:
1.تغییر در لایف استایلم مثلا من خیلی دوست دارم شبا زود بخوابم و صبحا زود بیدار بشم این طوری هم سرحال تر و پرانرژی تر میشم هم به همه کارام میرسم.
مثلا دوست دارم ورزش کردن و به لایف استایلم اضافه کنم و به خاطر مشغله هام همش عقب میوفته ولی باید یه فکری براش کنم.
2.تغییر در باورام در مورد سلامتی ،ثروت،رابطه.
3.من با مردم خیلی رابطه خوبی دارم و سریع با همه جوش میخورم ولی دوست دارم ک عالی تر بشم ک خب مستلزم اینه ک من رفتار و برخوردم با مردم و تغییر بدم و عالی تر کنم.
باورهایی که در برابر تغییراتی ک خودش اتفاق میوفته دارم علاوه بر اون مورد هایی ک در کامنت قبلم گفتم
1.الخیر و فی ما وقع.هر اتفاقی ک در زندگی میوفته خیره و خدا خودش در قران گفته ک اتفاق هایی ک فکر میکردین بده ولی خیر بوده و چ اتفاقهایی ک فکر میکردین خیره ولی شر بوده و خدا میداند و شما نمیدانید.
2.هر اتفاقی میوفته برای اینه ک سلامتی، نعمت ها و ثروت های بیشتر به زندگیم بیاد.
سلام درود به استاد آگاه و توحیدیم سلام به مریم عزیزم
استاد عزیز با این فایلهاتون همه رو زنده میکنین ذهنها همه آماده و هوشیار میشن برای اینکه امروز باید کجاهای مغز و افکار و باورهامو درست کنم ممنونتم سپاسگزارتم
استاد کلا من تغییر کردن رو دوست دارم و حس و حالم خوب میشه هر چند وقت وسایل خونه رو جابجا میکنم اما تغییر بزرگ جابجایی منزله که چند سالی میشه
تکونی نخوردیم اونم درست میشه به وقتش و اما به نظر من تغییر بزرگ در زندگیم تو این 30 سال تغییر در سبک زندگیم بوده تغییر در خودمون بوده در اخلاق و روش در شخصیتمون و خیلی زندگی رو عوض کرد خیلی به آرامش رسیدیم
سوال بعدی چه عبارت های تاکیدی رو بکار میبریم؟
اولش بگم تمام عبارتهای تاکیدی رو از شمایاد گرفتم تا چند ماه پیش هر روز میگفتم خداوندروزی رسان بی حساب است
خدایا من حل تمام مسائل زندگیم رو به تو میسپارم و جواب هم میگرفتم نتیجه مثبت میگرفتم این عبارتهای تاکیدی رو استاد فکر کنم در قدم 6 یا 7 میگه و خیلی حسه خوبی داره من اینجا به دوتاش اشاره کردم و زیاد هستن و خیلی زیبا
من برای یه مسله ای که داشتیم چند ساله پیش همسرم میخواست بره دادگاه من از صبح با ایمان قلبی همین عبارتها رو گفتم و تا ظهر جوابمو گرفتم و همونجا سجده شکر گذاشتم که خدایا شکرت سپاسگزارتم تو همه رو داری برام درست میکنی چون به تو سپردم
ولی الان که توحید عملی رو گوش میدم به خصوص توحید عملی 10 رویه مدتی هست همش میگم خدایا هر آنچه که دارم از آنه توست من در برابر قدرت تو هیچم من به تو وابسته هستم من محتاج تو هستم تو کمکم کن که تو برایم همه چیزی و دارم با تمام وجود میرم جلو
در مورد سوال سوم: من از اول دوست داشتم خودم پول در بیارم از همسرم نگیرم و وقتی با استاد آشنا شدم و هدفهامو نوشتم درخواست کردن رو یاد گرفتم تا اینکه الان مغازه پوشاک دارم و خودم دارم پول در میارم و با همین همه کارهامو انجام میدم و دوست داشتم مستقل باشم که شدم اینها همه رو مدیون وجود شما هستیم که ما رو آگاه کردین به قوانین این جهان زیبا
وقتی این قوانین رو شناختیم خدا رو هر روز بهتر و بهتر میشناسیم و درکش میکنیم و به همون اندازه نتایج عوض میشه داریم به همه چیز میرسیم
آرامش داره میاد خوشبختی داره میاد
پول و ثروت قابل لمس داره میاد
انسها و شرایط خوب داره میاد
خونه خوب داره میاد
ماشین خوب داره میاد هر روز بیشتر و بیشتر فقط باید تا زنده هستیم خدا رو فراموش نکنیم شرک نورزیم آگاهانه وبا کنترل ذهن قدم برداریم و هدایت از او بخواهیم و او را قدرته مطلق بدانیم او همه چیز میشود همه کس را به شرطه ایمان
خدایا کمکم کن تا زنده هستم قدرتتو فراموش نکنم که وقتی تو رو در زندگیم بیارم همه چیز درست میشود و با تو به همه چیز میرسم خدایا شکرت سپاسگزارم
خدایا من یه قطره هستم که به اقیانوس وصل شدم خدایا من با قدرت تو قدرت گرفتم و قدرت تغییر گرفتم تغییر خودم و زندگیم خدایا شکرت
استاد کمال تشکر رو دارم هر چقدر تشکر کنیم همه اعضای سایت باهم روزی هزاران هزاربار تشکر کنند بازهم کمه کاری که در حقه همه ما کردی کمه
من از خدای خودم میخواهم جواب تمامه خوبیهاتو بده جواب تمامه بیدار کردن ماها رو بده جواب تمام خوبیهات بهشت برین باشد بهترینها نصیبت
وقتی تغیری در روند روتین زندگی شما رخ میدهد چه واکنشی نشان میدهید؟
من مقاومت دارم در برابر تغیر روتین زندگیم این چیزیه که من مشکل دارم توش هر وقت تغیری در روتین زندگیم اتفاق میفته اون رو به چشم یه مشکل میبینم و میخام شرایط رو برگردونم به حالت قبلی
من قبلا اصلا نمیدونستم این یه مشکله
من باید یادبگیرم که در برابر تغیرات زندگی چه کوچیک چه بزرگ منعطف باشم
تنها چیزی که در زندگیه ما تغیر نمیکنه تغیر شرایط زندگیمون هست همیشه و همیشه شرایط زندگی ما در حال تغیره و ما این رو باید بپذیریم و به چشم پیشرفت و حرکت رو به جلو ببینیم
تغیر خوبه تغیر یک فرصت جدیده من باید با آغوش باز برم به سمت تغیرات زندگیم من باید به چشم یک پیشرفت و اتفاق خوب ببینم تغیر رو
بیا و تغیرات کوچیک رو خودت تو زندگیت ایجاد کن تا ذهنت کم کم آماده ی تغیرات بشه مثلا تو رستوران غذای کاملا جدید سفارش بده یا مسیر رفتن به محل کارت رو تغیر بده یا دکوراسیون خونت رو عوض کن
باورهای مناسب در مورد تغیر:
تغیر کمک میکنه که من پیشرفت کنم
من هر وقت تغیری تو زندگیم اتفاق افتاده باعث پیشرفتم شده پس با آغوش باز به سمت تغیر ها میرم
در دل تغیر فرصت هایی هست برای پیشرفت و یاد گیری
جهان همیشه در حال تغیر و من با تغیر خودم هماهنگ میشم با این جهان و به موفقیت های بی نهایت بزرگی میرسم
تمام تغیرات زندگیه من از طرف خداونده و در نهایت باعث خیر و نعمت برای من میشه
تغیراتی که من در گذشته پذیرفتم و باعث پیشرفت من شد:
وقتی که مدرسه به من گفت که باید زنگهای ورزش رو آنلاین برگزار کنید من اولش مقاومت داشتم و میترسیدم چون ما تو کلاسهای حضوری بچه هارو میبردیم ورزشگاه و اونجا فوتبال بازی میکردن و این نقطه امن من بود با آنلاین شدن من باید خودم ورزش میکردم و فیلم میگرفتم از خودم ادیت میکردم و میگذاشتم توی کانال تازه برای هر رده ورزش متفاوت بعد بچه ها از خودشون فیلم میگرفتن میفرستادن برای من و من بهشون بازخورد میدادم این تغیر برای من سخت بود اما وقتی قبول کردم و رفتم انجامش دادم هم از لحاظ درامدی برای من بهتر شد هم اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفت برای انجام کارهای آنلاین هم کلی چیز یاد گرفتم تو این مسیر
من برای ورود به شغل مربی گری هم باید تغیر اثاثی میدادم در روند زندگیم روتین زندگی من این بود که صبح تا بعد از ظهر میرفتم سر کاری که اصلا بهش علاقه نداشتم ولی نیاز داشتم به پولش بعد از ظهر بر میگشتم و حالا فایلهای استاد رو میدیدم و کار میکردم روی باورهام یا کارهای دیگه ،خبری از تغیر نبود هر چیم کار میکردم روی باورهام اون اتفاقی که میخاستم نمیفتاد تا این که واقعا کلافه شده بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم یه روز یه کامنت از یکی از بچه های سایت خوندم که دقیقا شرایط من رو داشته بود و شرایط رو تغیر داده بود و هم رفته بود تو کار مورد علاقش هم وارد یک رابطه ی فوق العاده شده بود گفتم منم باید این کارو انجام بدم گفتم من تا ابد هم این کارو انجام بدم خبری از شغل جدید نیست پیش خودم گفتم هررررررر کاری تو حوضه ی مورد علاقم که ورزش فوتبال بود باشه رو انجام میدم مهم نیست چی باشه من میخام شروع کنم هیچی دیگه رفتم سرچ کردم تو سایتهای کاریابی یهو دیدم نوشته استخدام تدارکات تیم فوتبال گفتم اشکال نداره انجمش میدم زنگ زدم و قرار گذاشتم که برم اونجا رفتم اونجا دیدم یه زمین فوتبال سر سبزه و با یه شخص خوشتیپ و قد بلند ملاقات کردم گفت اقا ما کار خیلی زیادی نمیخایم انجام بدی ما فقط میخایم این چمن رو آبیاری کنی بعد که تمرینات شروع میشه توپ و وسایل رو از انبار برای مربی ها بیاری و بعد جمع کنی گفتم باشه گفت برای شروع امروز چمن رو آب بده ما هم با یه شلنگ بزرگ و فواره آب مخصوص آب دادن چمن شروع کردیم به کار حسم 50،50 بود به کار هم خوشحال بودم که یه قدم جدید برداشتم و یه دری باز شده هم یه حسی بود بهم میگفت این کاری نیست که تو باید انجام بدی هنر تو توی فوتبال بیشتر از اینه که بیای چمنارو آب بدی هیچی توی دودلی خیلی بزرگی بودم که ادامه بدم این کار رو یا برگردم به روتین قبلی خودم به طرف هم گفتم تا فردا خبرت میکنم که میام یا نه توی یه دودلی بزرگی بود تا شب که زنگ زدم به دوستم که بازیکن جوانان یکی از بهترین تیمهای ایرانه خلاصه داستانو براش گفتم یهو بهم گفت محمد میخای بری تو یکی از تیم ها مربی گری کنی گفتم من که تا حالا مربی گری نکردم گفت بابا تو عمرتو فوتسال و فوتبال بازی کردی کار خاصی که نمیخاد بکنی سر مربی بهت میگه چیکار انجام بدی تو هم براش انجام میدی گفتم باشه گفت من زنگ میزنم به مدیر یکی از تیم ها که قبلا مربیمون بوده خیلی باهام دوسته خبرشو بهت میدم ما کانکت شدیم به این بنده خدا رفتیم برای مصاحبه رفتم دفتر باشگاه و اولین سوالی که از من پرسید این بود که هدفت از انجام این کار چیه ؟ گفتم من عاشق فوتبالم من عاشق ورزشم من اصلا نمیتونم از فوتبال دور باشم من میتونم ساعتها بشینم و فوتبال بازی کردن چندتا بچه رو تو کوچه ببینم من عاشق اینم که تو این حوضه فعالیت کنم خیلی خوشش اومد از حرفام و اطلاعات رو گرفتو قرار شد بهم زنگ بزنه از اون لحظه ای که من از دفتر باشگاه اومدم بیرون حتی یک لحظه هم نمیتونستم از فکر اینکه الان زنگ میزنه بیام بیرون و بعد از چند هفته باهام تماس گرفتو مربی گری رو شروع کردم و دیدم چقدرررررررر کار بلدم که میتونم یاد بدم به بچه ها و چقدررررررررر کار هست که باید یاد بگیرم برای پیشرفت و موفقیت خداراشکر هر سال کارم رو به پیشرفت بوده درامدم رو به پیشرفت بوده چیزهای جدید یاد گرفتم و یاد خواهم گرفت یه کم طولانی شد داستانم ولی مثل فیلم از جلوی چشام رد میشد و من مینوشتم
خیلی مثال دارم از تغیراتی که در زندگیم اتفاق افتاد و باعث پیشرفتم شد
تغیراتی که فکر میکنم باید انجام بدم در زندگیم وهنوز انجام ندادم:
تغیر اول سبک تغزیم هست میدونم که اشتباهه و باید تغیرش بدم الان یکساله شیرینی جات رو به طور کامل حذف کردم و نتایجشم گرفتم اما باید دوره قانون سلامتی رو تهیه کنم و به کل تحول عظیمی تو سبک غذاییم بدم
تغیر دوم باید حواشی رو کمتر کنم و مطالعاتم رو در مورد شغلم بیشتر کنم خیلی دوست دارم خوره اطلاعات بشم تو شغلم و هی ایده هارو تست کنم
در تمام جنبه های زندگی تغییر بوده ،هست و خواهد بود کسی نیست که بگوید مسیر زندگی من ثابت و بدون تغییر است.
ولی تغییرات هرکسی نسبت به خود فرد نتیجه را متفاوت میسازد شاید برای دونفر تغییر ایجاد شده اما هرکدام نتیجه ی متفاوتی میگیرند.
مرحله اول:
بهترین تغییری که انجام داده ام به صورت آگاهانه و الان هرروز بهتر از دیروز شکرگزار این موضوع هستم حذف تلویزیون ،رسانه ،شبکه های اجتماعی و دوستان منفی است که در تنهایی لذت بخش خودم هستم و بیشترین وقت را برای رشد خودم میگزارم و خیلی راضی هستم و به کسی دلبستگی ندارم هرچند ذهن من بیشترین مقاومت را داشت برای تغییر ولی من آن را انجام دادم و ای کاش زودتر از این موضوع آگاه بودم.
مرحله دوم:
در تمرین هایی که استاد در برنامه ها داده اند و این اصل را آموختم نمیشود یک شبه تغییرا بزرگ ایجاد کرد اما قدم به قدم و با هرروز کار کردن میشود رشد کرد و به آنچه میخواهی رسید.
تمرین ها :
زودبیدار شدن از ساعت مقرر
زود حاضر شدنداز زمان مقرر در سر کار
رفت و آمد از مسیرهای جدید
پیاده روی و کوهنوردی در تنهایی
تمرین قانون درخواست در هر موقعیتی
مرحله سوم :
موفقیت های الانم به خاطر تغییرات گذشته ام بوده است و با تغییرات الان موفقیت های بسیاری کسب خواهم کرد
خداوند مرا در مسیر درست و در شرایط درست و افراد درست قرار میدهد
تغییر کردن باعث میشود به خواسته هایی برسم که مسیر آنها را نمیدونم
به محض اینکه سوالات رو دیدم اولین چیزی که به ذهنم اومد تغییرات رفتاری دخترم در دوره نوجوانی بود دخترم گوشه گیر شد و من نتونستم این رو بپذیرم و مدام دوست داشتم بدونم چه چیزهایی تو فکرشو چه کارهایی تو مدرسه انجام میده تا به اصطلاح خودم خیالم راحت شه متوجه شدم که دخترم کارهای روزمره ش رو قبل از خواب مینویسه تو دفترش و اینقدر اعتماد داشت به من که همیشه کلید کمدش رو میزاشت بمونه .من نادان میرفتم هر روز یواشکی دفترش رو میخوندم و از اونجایی که همه ما آدمها اگر کسی از افکارمون باخبر شه افکاری که خیلی هاشون فقط تو فکره و هیچوقت عملی نمیشه قطعا یه چیزهای نگان کننده ای رو پیدا میکنیم و طبق قانون جهان وقتی نگران میشیمناخودآگاه طرز فکرم و طرز رفتارم نسبت به دخترم بد میشد و این احساسات بد لاجرم اتفاقات بد رو به دنبال داشت اینقدر به این کار زشت فضولیم ادامه دادم و به پس کله ایهای جهان اهمیت ندادم تا بالاخره یه روز فهمیدم دخترم یکی از افکار کنجکاوانه اش رو عملی کرده و دلهره شدید
و از اونجایی که وقتی آرامش نداشته باشی مغزت هم خوب کار نمیکنه رفتم به مشاور مدرسه گفتم و مدرسه به شدت ضربه زد به اعتماد به نفس و به آرامش دخترم .اتفاقات بد و نگرانی ها پشت سر هم تکرار شد تا اینکه بالاخره به حالت اضطرار و عجز از خدا کمک خواستم و راه حل رو خدا در یکی از فایلهای استاد به من گفت که نباید دیگه دفتر دخترم رو بخونم
این کار رو کردم و به لطف خدا به یک مشاور خوب هدایت شدم و فقط در جلسه سوم چهارم مشاوره دخترم تبدیل شد به یک دختر شاد و همه چیز روز به روز بهتر شد برای من
از طرف دیگه همین تغییرات نوجوانی برای همسرم خیلی بیشتر از من سخت بود به طوریکه اون فقط میخواست با ریاست دخترم رو بشونه سر جاش که هیچ تغییری نکنه و مقابله های دخترم که حاضر نبود حرف پدرش رو بپذیره اوایل من میگفتم اینقدر با بابا کل کل نکن یه کم شالت رو بکش جلوتر ولی بعد متوجه شدم من دارم دخترم رو مثل خودم ترسو بار میارم دیگه هیچی نگفتم و فقط از خدا کمک خواستم و تلاش کردم احساسم رو در هر لحظه خوب نگه دارم به لطف خدا همسرم هدایت شد به یک کتاب در مورد رفتار با نوجوان که این کتاب باعث شد همسرم خیلی از تغییرات دخترم رو بپذیره و رفتارش رو با دخترم دوستانه کنه
و حالا خداروشکر میکنم بخاطر تغییرات طبیعی دخترم بخاطر مقاومت هایی که دخترم کرد و روش سنتی پدرانش رو نپذیرفت چون میکنم الان چقدر حالش خوبه چقدر احساس لیاقتش بالا هست و چقدر اعتماد بنفس داره و چقدر تلاش میکنه برای سالم زیستن
یه سری تغییرات رو من براحتی میپذیرم مثلا شش ماهی یه بار دکوراسیون عوض میکنم به راحتی مهاجرت رو میپذیرم و مهاجرت و حتی اثاث کشی برام لذت بخش ترین تغییرات هست تا حالا چند تا شهر عوض کردیم و در یک سال سه بار اثاث کشی کردم با لذت
ولی یک سری تغییرات سخته
مثلا با اینکه 6 ساله کرمان زندگی میکنم هنوز فقط تو یکی دو تا خیابون میرم برای خرید امسال تصمیم دارم حتما یه منطقه دیگه که کلی مرکز خرید داره و هنوز اونجا نرفتم بخاطر اینکه دقیق بلد نیستم برم همیشه همون جای قبلی میرفتم امسال برای خرید عیدم تصمیم دارم برم یه جاهای جدید
عبارات تاکیدی
من هر جا برم انسانهای خوب سر راهم قرار میگیرند
جاهای جدید کلی به من درس جدید میده که یه روزی برای پیشبرد اهدافم به دردم میخوره
یه تغییر ی که خیلی خوب پذیرفتمش اینه که محل باشگاهم قرار بود تغییر کنه فقط از خدا هدایت خواستم و به طرزی معجزه آسا به یه باشگاه فوق العاده هدایت شدم
تغییر پر کردن I wish هام هم از جمله تغییراتی بود که واقعا برام زجر آور بود ولی دارم یه قدمهایی براش برمیدارم امیدوارم بتونم ادامه بدم و لذت ببرم
با عرض سلام خدمت استاد و تمام خانواده صمیمی عباسمنش
تغییر خیلی وقتها لازم هست که انسان حرکتی بکنه که به جهان هستی نشان بدی که من ارزشمندم می تونم تغییر کنم باید گوهر درونمون پیدا کنیم
با مهاجرت از روستا به شهر تغییر بزرگی بود برای من و همسرم چون همسرم مقاومت زیادی داشت که هر کسی بره شهر از گرسنگی میمیره باور محدود کننده همسرم روی ما هم تاثیر داشت ولی چون روستامون همه رفتن ما شدیم آخر خونه ای که مهاجرت کردیم
چون فکر می کنه در آمد فقط در روستاست
تغییر دیگه که دوست دارم اینه که درآمد داشته باشم ولی همسرم برام سدی شده که نمی زاره
هنوز نتوستم تغییر ایجاد کنم باید ترس کنار بزارم واحساس لیاقت کنم چون خودم دارم چوبش می خورم یا باید تغییر کنی یا سر خواسته هاتو ببری
یعنی نباید آبروی خدا رو ببریم که مخلوقات ضعیف داره
با شخصیت جدید می تونم نشان بدم که ضعیف نیستم
بخدا خیلی تو روستا کارهای کردم حتی مرد هم نتونسته انجام بده از بس همش تحقیر شدم خودم دست کم گرفتم
ما با جهان سخاوتمندی طرف هستیم انسان مومن زیرک هست نباید دنبال چیزهای مفت باشیم هر چیز بها داره با تغییر با تفکر …
باید پول بسازم اگه حرکت کنم خداوند هم کمکم میکنه من توسط خداوند حمایت می شوم
خداوند دوست داره من تغیییر کنم
اولین تغییری که برام جذاب بود این سایت الهی هست که کلی زندگی ام رو تغییر داد تکان داد آرامش ام بیشتر شد قانون خداوند یاد گرفتم خیلی چیزها یاد گرفتم از خداوند ممنونم آگاهی ام بیشتر شد خدایا هزاران مرتبه شکرت
جهان هستی عاشق اینه که من بگم چی می خوام
خداوند سفارش من رو به تمام مخلوقاتش کرده
در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام مریم بانوی عزیزم 🪷
چقدر کامنت شما به دلم نشست و اون حس قشنگ رو بهم منتقل کرد. و شما چه بانوی قوی و قدرتمندی هستی که از اون محیط خودت رو بیرون کشیدی و داری با اقلیت جامعه زندگی می کنی.
اقلیتی که از دوندگی های روزمره دست کشیده اند و میخواهند راهی ساده تر و لذت بخش تر این دنیای زیبا را بیابند و البته که استاد آنها و بیشتر اعضا در حال طی این مسیر زیبا هستند و ان شاءالله ما هم بتونیم به سادگی و راحتی پا در مسیر بگذاریم.
مریم بانو مراقب اون همه خوبی های خودت باش.
شما بانوی بی نظیری هستی.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم. 🪷
درود به استاد عزیز و خانواده صمیمی عباس منش..
واقعا با طرح این سوال ها درهایی از آگاهی به روی همه باز میشه ….
خود من وقتی توی فرکانس خوب هستم تغییرات رو خیلی راحت می پذیرم و نتیجه فوق العاده می شه و وقتی توی فرکانس خوبی نیستم انگار یادم می ره و گاهی به شدت واکنش نشون می دم و بعدش از خودم تعجب می کنم که چرا اینجوریی رفتار کردم و البته که نتیجه هم رضایت بخش نیست…
چند سال پیش به یکباره صاحب خونه اومد و گفت باید سریع تخلیه کنید و مادرم به شدت به هم ریخت ولی اون موقع چون با استاد آشنا شده بودم به مادرم گفتم حتما توش خیرتی هست و با اینکه واقعا شرایط خوب نبود و خونه هم گیر نمی یومد ولی احساسم خوب بود و متوکل بودم که دقیقا دو یا سه روز بعد همسایمون خونش رو تخلیه کرد و ما اولین گزینه برای اجاره کردنش بودیم و فقط اساسیه رو از این خونه به خونه انتقال دادیم و خونش هم از خونه قبلی و صاحب خونه قبلی بهتر بود…..
یه بارم رفته بودیم شمال و روی قله کوه منتظر بودیم تا خونه ی رویایی که اجاره کرده بودیم رو تحویل بگیریم که متوجه شدیم اصلا رزرو نشده و ما بدون هیچ و جا و مکان بعد از ساعت ها رانندگی رو قله کوه مونده بودیم و همه حالشون گرفته شده بود و من بازم چون توی فرکانس خوبی بودم به بقیه گفتم حتما آخرش به نفع ماست که در عرض چند دقیقه یه نفر پیدا شد که چند تا خونه داشت و یکیش رو با نصف قیمت خونه ای که می خواستیم بگیریم با یه منظره عالی بهمون کرایه داد و ما چون ارزون تر گرفتیم یه شب اضافه هم وایستادیم و کلی خوش گذشت….
البته قبل از آشنایی با استاد معمولا به شدت با تغییرات حالم گرفته می شد ولی الان خیلی وضعیت بهتر شده …
بعد از فکر کردن به این فایل به یه موضوع جالب رسیدم و اون اینکه تغییراتی که به صورت اجتناب ناپذیر توی زندگی رخ می دن بااعتماد به خداوند و گفتن اینکه حتما توش خیرتی هست باعث میشه اون موضوع حتی اگه ظاهرش بد باشه بازم به نفعمون تموم بشه مثل این همه مثال که استاد گفتن توی زندگی خودشون و توی زندگی هممون هم وجود داره که قطعا و صدرصد اگه بعد از به وجود اومدنش ذهن کنترل بشه نتیجه به نفع شخصی که خودشو کنترل کرده تموم میشه ولی نه برای بقیه افراد…
ولی در رابطه با تغییرات خود خواسته به نظرم موضوع یکم متفاوته واین رو به وضوح توی خیلی از موضوعات زندگی خودم و بقیه دیدم… وقتی من از شرایطی راضی نیستم اگر در مسیر و فرکانس درست نباشم هر تغییری هم که خود خواسته بدم احتمالا فایده نداره ولی اگر توی مسیر درست باشم اون تغییر به صورت هدایتی به سمتم میاد و به صورت واضح فرقش رو می فهمم که کدوم با ذهن خودم هست و کدوم رو خداوند بهم گفته مثلا من یه روز به شدت به پول احتیاج داشتم و از خداوند خواستم که یه راهی بهم نشون بده و چون در فرکانس احساس خوب بودم یه پیشنهاد کاری در عرض چند ساعت بهم شدو من با کله رفتم سراغش و با خوشحالی انجامش دادم و اوضاع درست شد …ولی زمانی بوده که به پول احتیاج داشتم و با خودم گفتم خوب حالا چیکار کنم چیزی که ذهنم می رسه اینکه که باید تغییر بدم اوضاع رو و برم یه کاری انجام بدم و در به در دنبال کار رفتم و هر جا مشغول شدم انگار جهنم بوده و یا اصلا مشکلم حل نشده چون توی فرکانس درست نبودم و می خواستم هر جور شده اوضاع رو تغییر بدم با ذهن محدودم تصمیم به تغییر گرفتم و چون خبری از هدایت نبوده نتیجه هم افتضاح بوده…
مثل کسی که به خاطر فرار از شرایط کشور به هر قیمتی تن به مهاجرت می ده و بعد از مهاجرت هم نه تنها وضعش خوب نمی شه که بدتر می شه در صورتی که اگر در فرکانس مناسب بود خداوند بهترین تصمیم رو برای تغییر بهش نشون می داد …
نمونه ی کاملا واضح این مثال داستان بنی اسرائیل هست که با اینکه موسی می تونست همه ی شب ها اونها رو مخفیانه فراری بده و به اصطلاح شرایط ناخواسته رو با ذهنش عوض کنه تا زمانی که هدایت نیومد این کار رو نکرد و بعد از هدایت بدون هیچ نشونه ای از نتیجه به الهام عمل کرد و نتیجش رو هم گرفت در صورتی که به گفته قرآن بنی اسرائیل بارها به موسی شکایت کردن که چرا برای تغییر کاری نمی کنی چون ما قبل از تو هم توی همین وضعیت بودیم وموسی فقط می گه الان باید صبر کنیم تا هدایت بیاد…
هر چقدر مثال توی زندگیم نگاه می کنم می بینم که تغییرات خود خواسته ی من برای زندگیم تنها وقتی به نتیجه دلخواه رسیده که در مسیر هدایت بوده و گرنه نتیجه که می خواستم نبوده و فقط وقتی با پذیرش شرایط و تسلیم شدن دوباره به مسیر هدایت اومدم وضعیت درست شده…
مثل یونس که چون دید قومش تغییر نمی کنن گفت باید از اینجا برم و بدون هدایت شروع به تغییر شرایط داد و به اصطلاح از ذهن خودش کمک گرفت و بعد توی دهن ماهی افتاد و وقتی دوباره تسلیم شد خداوند اون رو هدایتش کرد به سمت درست…
بنابراین هرجا توی زندگی تغییر غیر قابل پیش بینی رخ داد جوابش اعتمادبه خداوند و احساس خوب هست تا هدایت شدن…و اگر شرایطی نادلخواه هست فقط زمانی تغییر درست خواهد بود که با احساس خوب همراه باشه وگرنه نتیجه احتمالا برعکس میشه…
مثل کسی که به پول احتیاج داره و برای تغییر شرایط به هرکاری حاضره تن بده و عزت نفسش رو از بین ببره…در صورتی که ممکنه ما هنوز برای تغییر آماده نباشیم و با ذهن منطقی تصمیم بگیریم و نتیجه درست نشه…
مثل آدمی که فکر می کنه سن ازدواجش رسیده و باید به هر قیمتی ازدواج کنه و بدون در نظر گرفتن خواسته های قلبش به هر رابطه ای تن بده و بعدش پشیمون بشه در صورتی که کار درست این بوده که درخواستش رو به خداوند بگه و از اون بخواد بهترین زمان و مکان شرایط و آدم ها رو سر راهش بزاره و بعد دیگه اعتماد کنه و تسلیم باشه….که اساس آموزه های استاد هم همین هست….
در کل فکر می کنم تغییر شرایط نادلخواه براساس نجوای ذهن در بهترین حالت مسیر رو دور می کنه و تغییر براساس احساس خوب و هدایت بهترین شرایط رو ایجاد می کنه که نتیجه ی تسلیم و عمل به هدایت هست…
به نظرم باید برای تغییر شرایط اول از خداوند درخواست کنیم و بعد با احساس اعتماد و تسلیم به هدایت خداوند عمل کنیم
هر چقدر فکر می کنم می بینم وقتی تغییر برام سخت بوده که با ذهن منطقیم تصمیم گرفتم و وقتی تغییر آسون بوده که با تسلیم و اعتماد به خداوند و هدایت همراه بوده ….به قول خداوند فسنیسره للیسری …آماده برای آسونی ها…
به عنوان جمله ی تاکیدی فکر می کنم این دعای معروف خیلی درست و به جا هست..
خداوندا
آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که
نمی توانم تغییر دهم
و شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم
ودانشی…
تا بدانم تفاوت آن دو را.
در پناه الله مهربان….
سلام محمد عزیز
به نکات خیلی خوبی اشاره کردی و ذهن من رو درباره ی خیلی از مشکلات زندگیم باز کردی اتفاقا ابهامی درباره ی همین تغییرات خود خواسته برای بهبود شرایط داشتم که با توضیح خوب تو رشته کار تا حدودی دستم اومد . چند وقتی است که تغییرات خیلی زیادی در زندگی ام بوجود اومده و با این تغییرات اوضاع مالی ام در آینده یک مقدار نامعلومه من هم با آموزه های استاد فقط تلاشم این هست که احساسم رو خوب نگه دارم ولی نجواهای ذهنم برای کسب درآمد بیشتر رهام نمیکنه و اینکه شما در متنتون به این موضوع اشاره کردید که بخاطر تغییر در اوضاع مالی بدون درخواست از خداوند و بدون دریافت الهامات میخوایم خودمون تغییر ایجاد کنیم و تن به هر کاری میدیم و عزت نفس خودمون رو میاریم پایین ، این حرفتون یه راهنمای بزرگ بود برای من که دقیقا داشتم به همین سمت میرفتم و تمرکزم بسیار کم شده بود و اتفاقا ذهنم با یه سری از سخن های استاد که من درست متوجه نشده بودم داشت گمراهم میکرد ولی تصمیم گرفتم اول از خداوند درخواست درآمد بیشتر بکنم و بعد منتظر الهامات خداوند بشم .
.
خداوند رو هزاران مرتبه شکر میکنم بخاطر این هدایت عالی و بموقع اش و شکر بخاطر وجود استاد عزیز و دوستان همفرکانسی سایت ️️️
به نام فرمانروای جهان هستی
سلام بر استاد عزیزم وتمام دوستان همفرکانسیم
خدایا درمن جاری شو تا بتوانم بنویسم که تو بهترین نویسنده یی
امروز هم به خاطر بودن و زیستن از تو سپاسگذارم .
ازت ممنونم استاد جانم که با پرسیدن این سوالات من رو وادار کردید کمی فکر کنم و اینسری سوالات به ما نشون میدهند که کمی خودمون رو مقایسه کنیم با یکسال قبلم
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟؟؟
برای پاسخ این سوال باید برگردم به زهرای 2 سال قبل
زمانی که جهان اون رو وادار کرد از جایی که بدنیا آمده بود وبزرگ شده بود و ازدواج کرده بود و کارو زندگیش رو منوط به اونجا میدید ،جدا بشه وبه شهری بزرگ و غریب بدون هیچ فامیلی مهاجرت کنه
زهرایی که تمام خواهر وبرادراش رو باید ترک میکرد حتی شغلش که سالها براش زحمت کشیده بود رو باید میزاشت و میومد به شهری بزرگ
و هزاران چالش رو باید حل میکرد تا این قضیه رو حل میکرد .
نجواها بسیار زیاد میومدند و من رو نگران میکردند ولی من ایمانم رو قوی کردم و بر نحواها پیروز شدم
این درصورتی بود که هنوز با استاد آشنا نشده بودم
وقتی قبولش میکنی و بر ترسهات غلیه میکنی خداوند هم پاداشها شو بهت میدهد .ما تونستیم در مکانی عالی با امکاناتی عالی ومحله یی عالی خونه بگیریم و من هم تونستم از کارم که 8 سال براش زحمت کشیده بودم خودم رو جدا کنم و به مکان جدید منتقل کنم واینجا بود که با استاد آشنا شدم واز این به بعد کارها برام راحتتر و قابل قبولتر شد .
از زمانی که به شهر بزرگتر اومدم دیدم وسیع تر شده با آدم های جدیدی آشنا شدم که یکی از دیگری بهتر
به مکان های بسیار زیباتری هدایت شدم و کلا رشد کردم بر ترس هام غلبه کردم و یاد گرفتم با انسانهای جدیدی ارتباط برقرار کنم و من قبول کردم این تغییر و جابجایی من رو به خدا نزدیک کرد دل از همه بریدم و به خدا بیشتر توکل کردم و با تنهایی خودم کلی تونستم روی خودم کارکنم و یک زهرای دیگه یی بشم
از لونجا که آشنایی با استاد من رو به این دیدگاه رسوند میخوام ازتون تشکر کنم استاد جانمم سپاسگذارتم و عاشقتم
من تبدیل شدم به یک زهرایی با دیدکاه کاملا متفاوت
بزرررگ شدم استاد با ترس هام مواجه شدم تونستم مسئله حل کنم تونستم با مسائل مالی مواجه بشم و حلشون کنم
منی که 45 سال در یک مکان کوچک زندگی کردم الان به خودم افتخار میکنم که تونستم درشهری دیگر وکلان شهر رشد کنم وبه خوبی از عهده ی مسائلم بر بیام .
وحالا دائم دوست دارم تغییر کنم توی یکی از فایل ها توی دوره دوازده قدم هم به این مورد اشاره کردید که تغییر کنید ومن از همون موقع دنبال تغییر هستم
درمورد درست کردن ویدئو مشکل داشتم ولی رفتم گشتم وچند تا برنامه دانلود کردم والان براحتی میتونم ویدئو بسازم و کلیپ بسازم و احتیاج به کسی ندارم
برای آشپزی دنبال راه های سریع و راحتم و غذاهای مختلف و امتحانشون میکنم
برای رفتن به مکان های جدید آمادگی کامل دارم
از مسیرهای جدید میرم
و همینطور سعی میکنم ادامه بدم و باز دوباره به جای جدید نقل مکان کنم .
این فقط به خاطر حضور دراین سایت و گوش دادن و عمل کردن به توصیه های استاد عزیزم هست و صد البته توکل به خدایی که اگر هر جای دنیا باشی زیر سایه ی رحمتش هستی و نه ترس و نگرانی نفهومی ندارد
جمله ی که در مواجه با تغییرات میتونم بگم اینه
من به آنچه پیش رویم است با اعجاب مینگرم
و با هر تغییر من بزرگتر میشوم و به خدا نزدیکتر میشوم
امروز یه کار دیگه کردم اینم بگم وپایان
صبح دخترم گفت توی اتاقم سوسکه و منم قبلا میترسیدم ولی اینبار به خودم گفتم آخه چرا از یه موجود زنده ی کوچک میترسی آخه اونکه از تو بیشتر میترسه اونم که جزئی ازاین هستیه چرا ازش بدت میاد و با این جملات رفتم که بگیرمش مبل و کشیدم کنار دیدم چپه افتاده زیر مبل و دست پا میزنه ولی نمیتونه برگرده منم رفتم یه نایلون آوردم و گفتم اشکال نداره با همین نایلون میگیرمش برای بار اول و گرفتمش به همین راحتی اصلا نترسیدم و بردمش بیرون رهاش کردم
چون استاد گفته بود با ترسات کنار بیا منم انجامش دادم و واقعا دیدم اصلا ترسی نداشته والسلام
عاشقتوووونم درپناه الله باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام استاد عزیزم وخانم شایسته نازنینم وتمام دوستان توحیدیم انشاالله هرکجا هستین شاد وپیروز باشین
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
استاد تقریبا در تمام مراحل زندگیم آمادگی هرگونه تغییر داشتم ودارم.البته در گذشته آمادگیم گاهن همراه با استرس وترس ونگرانی بود اما الآن نه با تمام انرژی آماده تغییرم
تمرین مرحله اول:
تغییراتی که در گذشته در زندگیم اتفاق افتاد ودر حال حاضر متوجه شدم که چقدر به نفعم شده
1-زود ازدواج کردنم:اول ناراضی بودم وبا اسرار پدر ومادرم ازدواج کردم اما الآن وقتی کانون گرم زندگیم وهمسر وبچهام ونتیجه های بدست اومده رو میبینم هزاران بار خداروشکر میکنم وسپاسگزار خداوندم هستم به خاطر این اتفاق زیبای زندگیم.
مرحله دوم:
تغییری که در حال حاضر در زندگیم ایجاد کردم اینکه علاوه بر خانه داری ورسیدن به امور خانه بیرون از خانه هم همراه همسرم همکاری داشته باشم وفعالیت کنم ویه چند ساعتی در روز از کار خونه وبچها که همیشه کنار شون بودم دور باشم که این دور بودن باعث شده وابستگی بچها نسبت بهم کم بشه وزهرام در انجام تکالیفش یکم خودساخته بشه،درآمد داشته باشم،تو جامعه باشم،اعتماد به نفسم بره بالا تر وقدرت بگیرم برا تجربه های بزرگتر،سحر خیز باشم،هر روز شاهد طلوع وغروب خورشیدباشم،معجزات خداوندم رو در زندگیم بهتر درک کنم وایمانم بیشتر بشه برای حرکت کردن وادامه دادن به مسیر توحیدی که هستم.
مرحله سوم:
عبارت تاکیدی که بهم کمک میکنه تا در برابر تغییرات زندگیم مقاومت نداشته باشم اینکه:هر اتفاق وهر تغییر در زندگیم باعث رشد وپیشرفتم میشه وبا این باور که خداوندم خیر وصلاح منو میخاد وهراتفاق چه ظاهر خوب داشته باشه چه بد،در آخربنفع منه ومنو به خواسته هام میرسونه.
مرحله چهار:
مورد1-تغییری که باید در روند زندگیم ایجاد کنم
قدرت نه گفتن داشته باشم در مقابل درخواست اطرافیان،نسبت به قبلم خیلی بهتر شدم ولی هنوز جای کار دارم.
مورد2-برای خودم وکارم ارزش قائل باشم ودر برابرکاری که برا طرف مقابل انجام میدم (حالا خیاطی ،نونوایی ویا هر کار دیه…) هزینه کاری که انجام دادم رو بگیرم حتی از همسرم.
مورد3-وابستگیم رو نسبت به اطرافیانم مخصوصا همسر کم کنم تا اعتماد بنفسم بره بالا وبه توانایی های درونم باورم داشته باشم تا بتوانم در زندگیم قدمهای بزرگتر بردارم وبه نتیجه های بزرگتربرسم.
انشاالله
درپناه الله مهربان شاد وسالم وثروتمند باشید.
به نام خدای مهربان
این دومین کامنتم برای این فایله و میخوام تغییرات دیگه ای ک احساس میکنم باید تو زندگیم ایجاد کنم و بنویسم.
تغییر در همه چیز باعث برزگ تر شدن انسان میشه باعث میشه از خیلی از مسائلی ک در زندگی براش پیش میاد بزرگ تر بشه و به راحتی مسائل و حل کنه.هر پیشرفتی ک در جهان رخ داده به خاطر ایجاد تغییر بوده وگرنه الان ما باید با گاری به هر جایی ک میخواستیم بریم یا با تلفن های قدیمی به دیگران زنگ میزدیم.
برای چه تغییراتی مقاومت دارم؟
وقتی با یک چیز به صلح برسم و کاملا باهاش اوکی بشم و دوسش داشته باشم دیگ دوست ندارم تغییرش بدم .مثلا من راهی ک برای کلاسم میرم رو خیلی دوست دارم هم خلوته هم از محل خوبی میگزره هم میشه با سرعت رانندگی کنم بدون اینک هی بخوام ترمز کلاج بگیرم.
درسته ک با هر چیزی ک به صلح برسم دوست ندارم تغییر کنه ولی اگرم تغییر کنه سعی میکنم خودمو زود به شرایط پیش اومده وفق بدم و به دنبال پیشرفت بیشتر باشم. به نظر من دلیلی ک باعث میشه ما در برابر تغییراتی مقاومت داشته باشیم وابسته بودن. و هر چی قدر وابستگیمونو در همه جنبه های زندگی کم تر کنیم مقاومتمون هم در برابر تغییرات کمتر میشه.
بعضی از تغییراتی ک باید در زندگیم ایجاد کنم:
1.تغییر در لایف استایلم مثلا من خیلی دوست دارم شبا زود بخوابم و صبحا زود بیدار بشم این طوری هم سرحال تر و پرانرژی تر میشم هم به همه کارام میرسم.
مثلا دوست دارم ورزش کردن و به لایف استایلم اضافه کنم و به خاطر مشغله هام همش عقب میوفته ولی باید یه فکری براش کنم.
2.تغییر در باورام در مورد سلامتی ،ثروت،رابطه.
3.من با مردم خیلی رابطه خوبی دارم و سریع با همه جوش میخورم ولی دوست دارم ک عالی تر بشم ک خب مستلزم اینه ک من رفتار و برخوردم با مردم و تغییر بدم و عالی تر کنم.
باورهایی که در برابر تغییراتی ک خودش اتفاق میوفته دارم علاوه بر اون مورد هایی ک در کامنت قبلم گفتم
1.الخیر و فی ما وقع.هر اتفاقی ک در زندگی میوفته خیره و خدا خودش در قران گفته ک اتفاق هایی ک فکر میکردین بده ولی خیر بوده و چ اتفاقهایی ک فکر میکردین خیره ولی شر بوده و خدا میداند و شما نمیدانید.
2.هر اتفاقی میوفته برای اینه ک سلامتی، نعمت ها و ثروت های بیشتر به زندگیم بیاد.
در پناه الله باشید.
به نام خدای مهربان و بخشنده
خدایا من هر آنچه که دارم همه از آنه توست
سلام درود به استاد آگاه و توحیدیم سلام به مریم عزیزم
استاد عزیز با این فایلهاتون همه رو زنده میکنین ذهنها همه آماده و هوشیار میشن برای اینکه امروز باید کجاهای مغز و افکار و باورهامو درست کنم ممنونتم سپاسگزارتم
استاد کلا من تغییر کردن رو دوست دارم و حس و حالم خوب میشه هر چند وقت وسایل خونه رو جابجا میکنم اما تغییر بزرگ جابجایی منزله که چند سالی میشه
تکونی نخوردیم اونم درست میشه به وقتش و اما به نظر من تغییر بزرگ در زندگیم تو این 30 سال تغییر در سبک زندگیم بوده تغییر در خودمون بوده در اخلاق و روش در شخصیتمون و خیلی زندگی رو عوض کرد خیلی به آرامش رسیدیم
سوال بعدی چه عبارت های تاکیدی رو بکار میبریم؟
اولش بگم تمام عبارتهای تاکیدی رو از شمایاد گرفتم تا چند ماه پیش هر روز میگفتم خداوندروزی رسان بی حساب است
خدایا من حل تمام مسائل زندگیم رو به تو میسپارم و جواب هم میگرفتم نتیجه مثبت میگرفتم این عبارتهای تاکیدی رو استاد فکر کنم در قدم 6 یا 7 میگه و خیلی حسه خوبی داره من اینجا به دوتاش اشاره کردم و زیاد هستن و خیلی زیبا
من برای یه مسله ای که داشتیم چند ساله پیش همسرم میخواست بره دادگاه من از صبح با ایمان قلبی همین عبارتها رو گفتم و تا ظهر جوابمو گرفتم و همونجا سجده شکر گذاشتم که خدایا شکرت سپاسگزارتم تو همه رو داری برام درست میکنی چون به تو سپردم
ولی الان که توحید عملی رو گوش میدم به خصوص توحید عملی 10 رویه مدتی هست همش میگم خدایا هر آنچه که دارم از آنه توست من در برابر قدرت تو هیچم من به تو وابسته هستم من محتاج تو هستم تو کمکم کن که تو برایم همه چیزی و دارم با تمام وجود میرم جلو
در مورد سوال سوم: من از اول دوست داشتم خودم پول در بیارم از همسرم نگیرم و وقتی با استاد آشنا شدم و هدفهامو نوشتم درخواست کردن رو یاد گرفتم تا اینکه الان مغازه پوشاک دارم و خودم دارم پول در میارم و با همین همه کارهامو انجام میدم و دوست داشتم مستقل باشم که شدم اینها همه رو مدیون وجود شما هستیم که ما رو آگاه کردین به قوانین این جهان زیبا
وقتی این قوانین رو شناختیم خدا رو هر روز بهتر و بهتر میشناسیم و درکش میکنیم و به همون اندازه نتایج عوض میشه داریم به همه چیز میرسیم
آرامش داره میاد خوشبختی داره میاد
پول و ثروت قابل لمس داره میاد
انسها و شرایط خوب داره میاد
خونه خوب داره میاد
ماشین خوب داره میاد هر روز بیشتر و بیشتر فقط باید تا زنده هستیم خدا رو فراموش نکنیم شرک نورزیم آگاهانه وبا کنترل ذهن قدم برداریم و هدایت از او بخواهیم و او را قدرته مطلق بدانیم او همه چیز میشود همه کس را به شرطه ایمان
خدایا کمکم کن تا زنده هستم قدرتتو فراموش نکنم که وقتی تو رو در زندگیم بیارم همه چیز درست میشود و با تو به همه چیز میرسم خدایا شکرت سپاسگزارم
خدایا من یه قطره هستم که به اقیانوس وصل شدم خدایا من با قدرت تو قدرت گرفتم و قدرت تغییر گرفتم تغییر خودم و زندگیم خدایا شکرت
استاد کمال تشکر رو دارم هر چقدر تشکر کنیم همه اعضای سایت باهم روزی هزاران هزاربار تشکر کنند بازهم کمه کاری که در حقه همه ما کردی کمه
من از خدای خودم میخواهم جواب تمامه خوبیهاتو بده جواب تمامه بیدار کردن ماها رو بده جواب تمام خوبیهات بهشت برین باشد بهترینها نصیبت
بهترینها نصیبه دوستان توحیدیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی تغیری در روند روتین زندگی شما رخ میدهد چه واکنشی نشان میدهید؟
من مقاومت دارم در برابر تغیر روتین زندگیم این چیزیه که من مشکل دارم توش هر وقت تغیری در روتین زندگیم اتفاق میفته اون رو به چشم یه مشکل میبینم و میخام شرایط رو برگردونم به حالت قبلی
من قبلا اصلا نمیدونستم این یه مشکله
من باید یادبگیرم که در برابر تغیرات زندگی چه کوچیک چه بزرگ منعطف باشم
تنها چیزی که در زندگیه ما تغیر نمیکنه تغیر شرایط زندگیمون هست همیشه و همیشه شرایط زندگی ما در حال تغیره و ما این رو باید بپذیریم و به چشم پیشرفت و حرکت رو به جلو ببینیم
تغیر خوبه تغیر یک فرصت جدیده من باید با آغوش باز برم به سمت تغیرات زندگیم من باید به چشم یک پیشرفت و اتفاق خوب ببینم تغیر رو
بیا و تغیرات کوچیک رو خودت تو زندگیت ایجاد کن تا ذهنت کم کم آماده ی تغیرات بشه مثلا تو رستوران غذای کاملا جدید سفارش بده یا مسیر رفتن به محل کارت رو تغیر بده یا دکوراسیون خونت رو عوض کن
باورهای مناسب در مورد تغیر:
تغیر کمک میکنه که من پیشرفت کنم
من هر وقت تغیری تو زندگیم اتفاق افتاده باعث پیشرفتم شده پس با آغوش باز به سمت تغیر ها میرم
در دل تغیر فرصت هایی هست برای پیشرفت و یاد گیری
جهان همیشه در حال تغیر و من با تغیر خودم هماهنگ میشم با این جهان و به موفقیت های بی نهایت بزرگی میرسم
تمام تغیرات زندگیه من از طرف خداونده و در نهایت باعث خیر و نعمت برای من میشه
تغیراتی که من در گذشته پذیرفتم و باعث پیشرفت من شد:
وقتی که مدرسه به من گفت که باید زنگهای ورزش رو آنلاین برگزار کنید من اولش مقاومت داشتم و میترسیدم چون ما تو کلاسهای حضوری بچه هارو میبردیم ورزشگاه و اونجا فوتبال بازی میکردن و این نقطه امن من بود با آنلاین شدن من باید خودم ورزش میکردم و فیلم میگرفتم از خودم ادیت میکردم و میگذاشتم توی کانال تازه برای هر رده ورزش متفاوت بعد بچه ها از خودشون فیلم میگرفتن میفرستادن برای من و من بهشون بازخورد میدادم این تغیر برای من سخت بود اما وقتی قبول کردم و رفتم انجامش دادم هم از لحاظ درامدی برای من بهتر شد هم اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفت برای انجام کارهای آنلاین هم کلی چیز یاد گرفتم تو این مسیر
من برای ورود به شغل مربی گری هم باید تغیر اثاثی میدادم در روند زندگیم روتین زندگی من این بود که صبح تا بعد از ظهر میرفتم سر کاری که اصلا بهش علاقه نداشتم ولی نیاز داشتم به پولش بعد از ظهر بر میگشتم و حالا فایلهای استاد رو میدیدم و کار میکردم روی باورهام یا کارهای دیگه ،خبری از تغیر نبود هر چیم کار میکردم روی باورهام اون اتفاقی که میخاستم نمیفتاد تا این که واقعا کلافه شده بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم یه روز یه کامنت از یکی از بچه های سایت خوندم که دقیقا شرایط من رو داشته بود و شرایط رو تغیر داده بود و هم رفته بود تو کار مورد علاقش هم وارد یک رابطه ی فوق العاده شده بود گفتم منم باید این کارو انجام بدم گفتم من تا ابد هم این کارو انجام بدم خبری از شغل جدید نیست پیش خودم گفتم هررررررر کاری تو حوضه ی مورد علاقم که ورزش فوتبال بود باشه رو انجام میدم مهم نیست چی باشه من میخام شروع کنم هیچی دیگه رفتم سرچ کردم تو سایتهای کاریابی یهو دیدم نوشته استخدام تدارکات تیم فوتبال گفتم اشکال نداره انجمش میدم زنگ زدم و قرار گذاشتم که برم اونجا رفتم اونجا دیدم یه زمین فوتبال سر سبزه و با یه شخص خوشتیپ و قد بلند ملاقات کردم گفت اقا ما کار خیلی زیادی نمیخایم انجام بدی ما فقط میخایم این چمن رو آبیاری کنی بعد که تمرینات شروع میشه توپ و وسایل رو از انبار برای مربی ها بیاری و بعد جمع کنی گفتم باشه گفت برای شروع امروز چمن رو آب بده ما هم با یه شلنگ بزرگ و فواره آب مخصوص آب دادن چمن شروع کردیم به کار حسم 50،50 بود به کار هم خوشحال بودم که یه قدم جدید برداشتم و یه دری باز شده هم یه حسی بود بهم میگفت این کاری نیست که تو باید انجام بدی هنر تو توی فوتبال بیشتر از اینه که بیای چمنارو آب بدی هیچی توی دودلی خیلی بزرگی بودم که ادامه بدم این کار رو یا برگردم به روتین قبلی خودم به طرف هم گفتم تا فردا خبرت میکنم که میام یا نه توی یه دودلی بزرگی بود تا شب که زنگ زدم به دوستم که بازیکن جوانان یکی از بهترین تیمهای ایرانه خلاصه داستانو براش گفتم یهو بهم گفت محمد میخای بری تو یکی از تیم ها مربی گری کنی گفتم من که تا حالا مربی گری نکردم گفت بابا تو عمرتو فوتسال و فوتبال بازی کردی کار خاصی که نمیخاد بکنی سر مربی بهت میگه چیکار انجام بدی تو هم براش انجام میدی گفتم باشه گفت من زنگ میزنم به مدیر یکی از تیم ها که قبلا مربیمون بوده خیلی باهام دوسته خبرشو بهت میدم ما کانکت شدیم به این بنده خدا رفتیم برای مصاحبه رفتم دفتر باشگاه و اولین سوالی که از من پرسید این بود که هدفت از انجام این کار چیه ؟ گفتم من عاشق فوتبالم من عاشق ورزشم من اصلا نمیتونم از فوتبال دور باشم من میتونم ساعتها بشینم و فوتبال بازی کردن چندتا بچه رو تو کوچه ببینم من عاشق اینم که تو این حوضه فعالیت کنم خیلی خوشش اومد از حرفام و اطلاعات رو گرفتو قرار شد بهم زنگ بزنه از اون لحظه ای که من از دفتر باشگاه اومدم بیرون حتی یک لحظه هم نمیتونستم از فکر اینکه الان زنگ میزنه بیام بیرون و بعد از چند هفته باهام تماس گرفتو مربی گری رو شروع کردم و دیدم چقدرررررررر کار بلدم که میتونم یاد بدم به بچه ها و چقدررررررررر کار هست که باید یاد بگیرم برای پیشرفت و موفقیت خداراشکر هر سال کارم رو به پیشرفت بوده درامدم رو به پیشرفت بوده چیزهای جدید یاد گرفتم و یاد خواهم گرفت یه کم طولانی شد داستانم ولی مثل فیلم از جلوی چشام رد میشد و من مینوشتم
خیلی مثال دارم از تغیراتی که در زندگیم اتفاق افتاد و باعث پیشرفتم شد
تغیراتی که فکر میکنم باید انجام بدم در زندگیم وهنوز انجام ندادم:
تغیر اول سبک تغزیم هست میدونم که اشتباهه و باید تغیرش بدم الان یکساله شیرینی جات رو به طور کامل حذف کردم و نتایجشم گرفتم اما باید دوره قانون سلامتی رو تهیه کنم و به کل تحول عظیمی تو سبک غذاییم بدم
تغیر دوم باید حواشی رو کمتر کنم و مطالعاتم رو در مورد شغلم بیشتر کنم خیلی دوست دارم خوره اطلاعات بشم تو شغلم و هی ایده هارو تست کنم
این دوتا تغیر تو اولویت هست که باید انجامشون بدم
در پناه الله شاد و ثروتمند باشیم
به نام الله هدایتگر
سلام به استاد عزیز و همه ی دوستان عزیز
تغییر کلمه ای است که در جهان تغییر نمیکند
در تمام جنبه های زندگی تغییر بوده ،هست و خواهد بود کسی نیست که بگوید مسیر زندگی من ثابت و بدون تغییر است.
ولی تغییرات هرکسی نسبت به خود فرد نتیجه را متفاوت میسازد شاید برای دونفر تغییر ایجاد شده اما هرکدام نتیجه ی متفاوتی میگیرند.
مرحله اول:
بهترین تغییری که انجام داده ام به صورت آگاهانه و الان هرروز بهتر از دیروز شکرگزار این موضوع هستم حذف تلویزیون ،رسانه ،شبکه های اجتماعی و دوستان منفی است که در تنهایی لذت بخش خودم هستم و بیشترین وقت را برای رشد خودم میگزارم و خیلی راضی هستم و به کسی دلبستگی ندارم هرچند ذهن من بیشترین مقاومت را داشت برای تغییر ولی من آن را انجام دادم و ای کاش زودتر از این موضوع آگاه بودم.
مرحله دوم:
در تمرین هایی که استاد در برنامه ها داده اند و این اصل را آموختم نمیشود یک شبه تغییرا بزرگ ایجاد کرد اما قدم به قدم و با هرروز کار کردن میشود رشد کرد و به آنچه میخواهی رسید.
تمرین ها :
زودبیدار شدن از ساعت مقرر
زود حاضر شدنداز زمان مقرر در سر کار
رفت و آمد از مسیرهای جدید
پیاده روی و کوهنوردی در تنهایی
تمرین قانون درخواست در هر موقعیتی
مرحله سوم :
موفقیت های الانم به خاطر تغییرات گذشته ام بوده است و با تغییرات الان موفقیت های بسیاری کسب خواهم کرد
خداوند مرا در مسیر درست و در شرایط درست و افراد درست قرار میدهد
تغییر کردن باعث میشود به خواسته هایی برسم که مسیر آنها را نمیدونم
سلام به خانواده عزیزم
به محض اینکه سوالات رو دیدم اولین چیزی که به ذهنم اومد تغییرات رفتاری دخترم در دوره نوجوانی بود دخترم گوشه گیر شد و من نتونستم این رو بپذیرم و مدام دوست داشتم بدونم چه چیزهایی تو فکرشو چه کارهایی تو مدرسه انجام میده تا به اصطلاح خودم خیالم راحت شه متوجه شدم که دخترم کارهای روزمره ش رو قبل از خواب مینویسه تو دفترش و اینقدر اعتماد داشت به من که همیشه کلید کمدش رو میزاشت بمونه .من نادان میرفتم هر روز یواشکی دفترش رو میخوندم و از اونجایی که همه ما آدمها اگر کسی از افکارمون باخبر شه افکاری که خیلی هاشون فقط تو فکره و هیچوقت عملی نمیشه قطعا یه چیزهای نگان کننده ای رو پیدا میکنیم و طبق قانون جهان وقتی نگران میشیمناخودآگاه طرز فکرم و طرز رفتارم نسبت به دخترم بد میشد و این احساسات بد لاجرم اتفاقات بد رو به دنبال داشت اینقدر به این کار زشت فضولیم ادامه دادم و به پس کله ایهای جهان اهمیت ندادم تا بالاخره یه روز فهمیدم دخترم یکی از افکار کنجکاوانه اش رو عملی کرده و دلهره شدید
و از اونجایی که وقتی آرامش نداشته باشی مغزت هم خوب کار نمیکنه رفتم به مشاور مدرسه گفتم و مدرسه به شدت ضربه زد به اعتماد به نفس و به آرامش دخترم .اتفاقات بد و نگرانی ها پشت سر هم تکرار شد تا اینکه بالاخره به حالت اضطرار و عجز از خدا کمک خواستم و راه حل رو خدا در یکی از فایلهای استاد به من گفت که نباید دیگه دفتر دخترم رو بخونم
این کار رو کردم و به لطف خدا به یک مشاور خوب هدایت شدم و فقط در جلسه سوم چهارم مشاوره دخترم تبدیل شد به یک دختر شاد و همه چیز روز به روز بهتر شد برای من
از طرف دیگه همین تغییرات نوجوانی برای همسرم خیلی بیشتر از من سخت بود به طوریکه اون فقط میخواست با ریاست دخترم رو بشونه سر جاش که هیچ تغییری نکنه و مقابله های دخترم که حاضر نبود حرف پدرش رو بپذیره اوایل من میگفتم اینقدر با بابا کل کل نکن یه کم شالت رو بکش جلوتر ولی بعد متوجه شدم من دارم دخترم رو مثل خودم ترسو بار میارم دیگه هیچی نگفتم و فقط از خدا کمک خواستم و تلاش کردم احساسم رو در هر لحظه خوب نگه دارم به لطف خدا همسرم هدایت شد به یک کتاب در مورد رفتار با نوجوان که این کتاب باعث شد همسرم خیلی از تغییرات دخترم رو بپذیره و رفتارش رو با دخترم دوستانه کنه
و حالا خداروشکر میکنم بخاطر تغییرات طبیعی دخترم بخاطر مقاومت هایی که دخترم کرد و روش سنتی پدرانش رو نپذیرفت چون میکنم الان چقدر حالش خوبه چقدر احساس لیاقتش بالا هست و چقدر اعتماد بنفس داره و چقدر تلاش میکنه برای سالم زیستن
یه سری تغییرات رو من براحتی میپذیرم مثلا شش ماهی یه بار دکوراسیون عوض میکنم به راحتی مهاجرت رو میپذیرم و مهاجرت و حتی اثاث کشی برام لذت بخش ترین تغییرات هست تا حالا چند تا شهر عوض کردیم و در یک سال سه بار اثاث کشی کردم با لذت
ولی یک سری تغییرات سخته
مثلا با اینکه 6 ساله کرمان زندگی میکنم هنوز فقط تو یکی دو تا خیابون میرم برای خرید امسال تصمیم دارم حتما یه منطقه دیگه که کلی مرکز خرید داره و هنوز اونجا نرفتم بخاطر اینکه دقیق بلد نیستم برم همیشه همون جای قبلی میرفتم امسال برای خرید عیدم تصمیم دارم برم یه جاهای جدید
عبارات تاکیدی
من هر جا برم انسانهای خوب سر راهم قرار میگیرند
جاهای جدید کلی به من درس جدید میده که یه روزی برای پیشبرد اهدافم به دردم میخوره
یه تغییر ی که خیلی خوب پذیرفتمش اینه که محل باشگاهم قرار بود تغییر کنه فقط از خدا هدایت خواستم و به طرزی معجزه آسا به یه باشگاه فوق العاده هدایت شدم
تغییر پر کردن I wish هام هم از جمله تغییراتی بود که واقعا برام زجر آور بود ولی دارم یه قدمهایی براش برمیدارم امیدوارم بتونم ادامه بدم و لذت ببرم
برنامه ام فعلا پر کردن Iwishها
و رفتن به خیابان های جدید برای خرید کردن
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و خانم مریم شایسته عزیزم
استاد تغییر بزرگی که من در زندگی خودم انجام دادم و شاید بزرگترین و از دید من ترسناکترین تغییر بود
این بود من از محیط کار خودم خیلی ناراضی بودم وخیلی مدت هم از ترس بیکار ماندن اقدام نمی کردم
ولی روزی تصمیم گرفتم پس از سالیان سال کار کردم نروم سر کار
استاد معجزه پشت معجزه وارد زندگی من شد
استاد از راهنمای شما در چند دوره که خریدم و عمل کردم نتایج فوق العاده گرفتم بی نهایت از وجود
دوره های شما پروردگار را شاکرم از شما استاد فوق العاده ودوست داشتنی و مریم شایسته عزیزم و از
تمام همکاران شما در گروه تحقیقاتی عباس منش کمال تشکر دارم همیشه دعای من پشت شما عزیزانم است
خدا نگهدارتان