ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 14


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    252MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

488 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امین پرسا گفته:
    مدت عضویت: 1466 روز

    درود بر استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه اعضا و کاربران گرامی سایت

    من حدودا 3 سال هست که عضو سایت اسناد عباسمنش هستم اما هر بار که می اومدم کامنت بنویسم و کلا در سایت فعال باشم تنبلی میکردم هر بار میگفتم از فردا و متعهد نبودم و نتایج بزرگی هم نگرفتم تا اینکه امروز اومدم و از خدا نشانه خاستم و گزینه مرا به سوی نشانه ام هدایت کن را کلیک کردم و بعد فایل هر روز بهتر از دیروز برای من امد که در اون استاد گفتن که ما یا به سمت پیشرفت در حرکتیم یا پسرفت و سکون وجود ندارد و من رو به فکر فرو برد که 3 سال عضو سایتی و دوره های متنوعی رو هم گرفتی اما زندگیت از قبل بدتر شده چون نخاستی تغییر کنی نخاستی متعهد باشی و اگر این مسیرو ادامه بدی ایندت هم مثل الانت میشه و این تعهد رو دادم که این تغییر رو در خودم ایجاد کنم که متعهدانه روی خودم و باورهام کار کنم و در سایت فعال باشم

    و من ادمی بودم و هستم که در برابر تغییرات خیلی مقاومت دارم و دلیل اینکه پیشرفت بزرگی هم در زندگیم نکردم همین هست .

    هر چی اومدم فکر کنم که کجاها در برابر تغییرات مقاومت نداشتم چیزی به دهنم نرسید دیدم در همه موارد مقاومت شدید کردم چه در کارم ،چه رابطه عاطفیم و ….

    و مهم ترین تغییری که الان باید ایجاد کنم در موصوع روابط هست که باید انجام بدم چون به شدت روابطم مخدوش هست چه عاطفی و چه کاری و اجتماعی و اون زمانی که نشانه ها اومد و میتونستم زودتر اقدام کنم مدام مقاومت کردم و تعویق انداختم و الان که دیگه چرخ دنده های زندگی داره لهو لودم میکنه میخام تعییر کنم

    و اینکه یاد گرفتم و امیدوارم که بگیرم که در برابر تغییرات مقاومت نکنم چون له میشم چه بهتره که خودمون اون اوایل که نشانه ها رو دریافت کردیم تغییر کنیم و به استقابالش بریم نه اینکه انقدر مقاومت بکنیم که زندگی مجبورمون کنه که تغییر کنیم .

    سپاس از استاد عباسمنش و خانم شایسته گرامی و اعضای محترم سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ارشیا گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    سلام،

    استاد واقعا حرف از تغییر که زدید و مثال ها چقدر موارد مختلف از زندگی خودم یادم رفت.

    -زمانی که معلمی که من خیلی دوستش داشتم و اون هم ظاهرا دوست داشت اما در واقعیت رفتارهاش آزاردهنده بود گذاشت رفت. دراون زمان تضاد بدی بود اما الان نقطه عطف منه. از وقتی که رفت فهپیدم روابط چجوریه، بهتر شدم توش ،وابستگی رو کنترل کردم و افراد از جنس فرشته توسط خدا وارد زندگیم شدنگه همیشه از خدا سپاسگذارم بابت این لطف بزرگش

    – زمانی که توی اساس کشی خونمون زیاد موافق نبودیم من و بابام، ولی با اصرار مامانم رفتیم‌به مکان جدید و چقدر بهتر شد وضعمون. خونرو رسیدگی کردیم و بهوبد بخشیدیم، تبدیل شد به یکی از بهترین مکان های زندیگم.

    – زمانی بود که از مهاجرت به ترکیه میترسیدم، اما بعد از اینککار و دیدن کلی معجزه چقدر مقاومتم کم شد و دیدم بهتر شد که اینکارو کردم

    -زمانی‌که نسبت به ارتباط گرفتن با افراد مقاومت داشتم و دوست داشتم شخصیت تنها و دورنگرامو نگه دارم اما بعد انجام این‌کار چقدر لذت بردم

    -موقعی که به تغییر شخصیتم و ذهنیم درمورد ارتباط گرفتن با افراد خارجی رو مقاومت میکردم اما بعد این تغییر چقدر خوشحالم که این کار رو انجام دادم و الان دوستانی با ملیت های مختلفی دارم!

    -یه مثال ساده دیگه هم یادم اومد، اون زمانس بود که مقاومت داشتم بر پوشیدن لباس های مختلف، مثلا همیشه خدا فقط شلوار جین میپوشیدم، اما وقتی شرایط جوری شد که شلوار چهارجیبه رو هدیه گرفتم و امتحان کردم خیلی دوستش دارم و زا این سبک پوشش راضیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1345 روز

    سلام به بزرگترین استاد دنیا و همراهان و خانواده عزیزم .

    بزرگترین تغییری که به خاطر دارم جدا شدن از همسر اولم بود که 23 سال تمام مشکلات رو تحمل کردم اما از تغییر خیلی می‌ترسیدم اصلا فکرش واسم عذاب آوربود اول اینکه از تنها زندگی کردن می‌ترسیدم و اینکه از پسش برنیام دوم بیش از حد از عکس العمل همسرم درباره جدا شدن می‌ترسیدم چون ایشون آدم خیلی قلدرو بزن بهادری بود و من اصلا از عنوان کردن بحث طلاق می‌ترسیدم فکر میکردم در جا منو می‌کشه اسم طلاق بیارم .به هر حال بعد 23 سال تحمل دل به دریا زدم و بعد از 4 سال مقاومت و پیگیری و بالاخره معجزه وار موفق به طلاق شدم بعد کلی زجرو اذیت ،اما دیگه مصمم شده بودم راهم رو باید تغییر بدم و انجامش دادم و هر بار که به این موضوع فکر میکنم به خودم میگم بازم خیلی زودتر از اینا باید اقدام میکردم .

    کلا من در برابر تغییر خیلی مقاومت میکردم چون وابستگی و دلبستگی شدید نصبت به هر چیزی داشتم ,حتی وقتی می‌خواستیم خونه عوض کنیم یا یادمه توی دوران دبستان وسط سال مجبور شدیم مدرسه رو عوض کنیم و چند ماه به مدرسه غریبه ای رفتیم

    که دل کندن از مدرسه قبل خیلی واسم سخت بود و هر روز چندین دقیقه جلوی مدرسه سابق میایستادیم و با حسرت بهش نگاه میکردیم .

    هر وقت از خونه ای به خونه جدید نقل مکان میکردیم تا مدتها دلتنگ خونه قدیم بودم و انگار قلبم رو یکی توی مشتش فشار میداد. حتی روز آخری که اسباب کشی میکردیم گریه میکردم بابت خاطراتی که داشتم و تغییر مکان .

    به هر حال خیلی تغییر واسم سخت و ترسناک بود .

    تا اینکه با دوره 12 قدم آشنا شدم و الان تغییر واسم خیلی خیلی راحت شده و می‌دونم هر تغییری به خیر و صلاح منه و قطعا چیز بهتری در انتظارمه بنا به قوانین جهان .

    قبلنا به زور تغییر میکردم اما جدیدا به دلخواه ،گرچه هنوز کمی میترسم اما خیلی زود قانع میشم که این موضوع حتما به نفع منه.

    تصمیماتی که برای تغییر روتین زندگیم گرفتم

    بیدار شدن صبح زوده ،راستش جدیدا یه کاری استارت زدم که هنوز مشتری ندارم و هر روز صبح به خودم میگم حالا که مشتری ندارم چرا باید صبح زود برم ؟ تا اینکه با خودم گفتم وقتی من این جمله و این طرز تفکر رو دارم معلومه که مشتری نمیاد من اول خودم باید باور داشته باشم که مشتری میاد اگه من نسبت به کارم متعهد باشم و سر وقت سرکار حاضر باشم .از دو روز پیش تغییر کردم و راس ساعت خودم رو به محل کارم میرسونم ..

    تصمیم تغییر بعدی اینه که واسه خودم برنامه ریزی روزانه داشته باشم تا بتونم از وقتم نهایت استفاده رو ببرم

    مشکل بعدی دیگه م اینه که سختمه وسایلی که لازم ندارم دور بریزم و همش میگم شاید یه روز لازمم شد . تصمیم گرفتم روی این مسأله کار کنم و هر چیزی که مدت زیادی ازش استفاده نکردم رو بریزم دور تا با تقویت کردن باور فراوانی جا برای وسایل جدید باز بشه .

    عبارت تاکیدی .

    همه موفقیتها در دل تغییر به وجود میاد .

    من باید آگاهانه تغییر کنم و با توکل و ایمان حرکت کنم تا به بهترین ورژن خودم تبدیل بشم .

    تغییر کرم ابریشم گر چه خیلی سخته اما نتیجه ای به زیبایی پروانه شدن در پی داره.

    تغییری که باید انجام بدم اما به تعویق انداختم

    تغییر در اصلاح تغذیه تا بدنی سلامت تر داشته باشم و پیگیری درمان و انجام آزمایشات که باید ماه ها پیش میرفتم .

    برنامه ای که برای این تغییر به تعویق انداخته دارم. می‌خوام پس اندازی برای این کار کنار بزارم تا از پس هزینه های آزمایش و دکتر بربیام انشاالله .‌

    از این به بعد باید در جستجو باشم که ببینم چه تغییری باعث پیشرفتم میشه و آگاهانه خودم این تغییر رو انتخاب کنم قبل از اینکه جهان منو مجبور به تغییر کنه .

    استاد سپاس و شکر بابت وجود پر ارزش تون که ما رو به سمت راه های موفقیت هدایت میکنید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    علی عابدینی گفته:
    مدت عضویت: 2957 روز

    به نام خداوند بی نهایت هدایتگر و بی نهایت بخشنده و بی نهایت وهاب

    سلام به استاد عزیز وتمام بچه های عزیز

    استاد بازهم یه فایل بی نظیر و فوق العاده منونم که این فرصت ها رو در اختیار ما گذاشتید.

    ممنونم که زحمت کشیدید و بدون هیچ انتظاری این فایل ها رو آماده کردید برای ما که ما هم مثل شما مسیر پیشرفت رو طی کنیم

    بریم سراغ تمرینات فوق العاده…

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    وقتی تغییری در زندگی ام رخ میده مثل کم شدن درآمد و یا کم شدن مشتری ویا خراب شدن وسیله ای یا چیز دیگه من مقاومت میکنم .البته در بعضی مواقع که باب میلم هست و زمینه ای دارم در اون مورد مقاومتی ندارم و به راحتی قبول میکنم

    در مواقعی واقعا و به شدت قابل باور نیست و اصلا قبول نمکنم اون وضعیت رو و به شدت فرار میکنم و میگم از عهد ام خارج هستش .بشدت از کوره در میرم و حالم بد میشه … وواقعا رفتار هایی ازم سر میزنه که اوضاع رو خراب تر میکنه …

    مرحله اول:

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.

    مثلا در مورد کارم که قبلا رنگ کاری بود و تصمیم گرفتیم بریم نجاری و مقاومتی نداشتیم ولی اوضاع به گونه ای بود که درد نداشت و راحت تر والبته آروم آروم داخلش شدیم و با دست خالی و به گونه ای شروع کردیم که سختی به اون صورت نکشیدیم و کلی مشتری و کلی آدم رو باهاش آشنا شدیم .خیلی راحت تر و درآمدش بهتر بود

    ویا اینکه مغازه ای که زدیم در کنار کارگاه با اینکه پله پله پیش نرفتم والبته سختی های خودش رو داشت وشرایط خودش رو بهتر بود برام .همیشه پول داشتم .همیشه ورودی میومد برام .ادم های جدیدی که میومدن تو مغازه و خرید میکردن از محصولاتمون و باز خورد خوبی که ازشون میگرفتم مثلا میگفتن این کار خیلی عالی بود.از بالاشهرو مشتری های واقعا عالی و ثروتمند میومدن و خرید میکردن چقدر اومیدوار تر میشدم که مشتری هستش کار هستش و…

    مرحه دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.

    سعی کنم هر روزم بهتر از دیروزم باشه

    سعی کنم و آروم آروم اقدام کنم که کمتر عصبانی بشم

    کمتر حرص بخورم

    دنبال مشتری ها ی جدید و تغییرات جدید باشم

    کمتر غذا بخورم و بیشتر ورزش و پیاده روی کنم

    روی فایل ها وتمرینات استاد کار کنم

    روی دوره ها کار کنم

    بد دهنی و حرف های زشت رو کنار بزارم و کارهای زشت رو کنار بزارم

    هر روز خودم رو اصلاح کنم

    با خدا بیشتر حرف بزنم و ارتباطم رو باهاش حفظ کنم و بیشتر ازش هدایت بخواهم

    رو جنبه های زندگیم کار کنم

    دوره ها رو تهیه کردن و حسابی کار کردن

    تو دل ترس هام آروم آروم برم و فرار نکنم از ترس هام چون ترس ها مثل یه سگ میمونه که وقتی فرار میکنی میافته دنبالت و انگار با فرار کردن بیشتر سگ های بیشتری دنبالت میافتن و انگاری میخواهن لت و پارت کنند.

    و با نترسیدن از ش و ایستادن و رفتن تو دلش انوقت اون سگ (ترس واهی؟) پا به فرار میزاره ویا میشه نقطه قوتت .

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    اگه من با کمک خدا روی باور هام کار کنم و شخصیتم رو تغییر بدم و از جنبه های مالی و سلامتی و روابط کلی تغییرکنم و آروم آروم تغییرات رو ادامه بدهم در دراز مدت کلی اتفاقات خوب میافته مثل به راحتی استقلال مالی پیدا میکنم

    وزنم ایده آل میشه و اندامم متاسب میشه

    روابطم بهتر میشه

    نگرانی هام کمتر میشه و از بین میره

    کلی اتفاقات جالب و دوست داشتنی برام میافته

    با تغییرات پیش رفتن باعث بزرگ تر شدنم میشه

    خیلی بیشتر از قبل خدا کمکم میکنه و حواسش بهم هست و کارهامو پیش میبره

    چقدر اعتماد بنفسم بیشتر میشه

    و…

    مرحه چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    بیشتر کردن درآمدم

    اصلاح اخلاق و گفتار و رفتارم و خوش اخلاق بودن

    ورزش کردن و کم خوردن غذا

    نگرانی رو از خودم دور کردن

    عمل گرا بودن

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    بالا بردن درآمدام : باید شروع کنم در کنار این تمرین ها ی استاد در مورد کارم تجربه کسب کردن. دنبال مشتری های جدید رفتن . نترسیدن و حرکت کردن.ترسیدن از اینکه درجا بزنم و هیچ کاری نکنم. حسابی روی ثروت 1 کار کنم تا همیشه و در نظرات شرکت کردن

    در مورد اضافه وزنم و ورزش کردن: باید هر روز ورزش کنم

    برنج رو حذف کنم .کمتر بخورم .بیشتر بجوم غذا ها رو.بیستر پیاده روی و ورزش کنم

    آرامشم رو حفظ کنم .جنبه ها ی مثبت رو بیشتر دیدن و حس خوب رو حفظ کردن

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    باید از این به بعد از تغییرات فرار نکنم .به استقبال تغییرات برم.از اینکه اتفاقی و یا شرایطی پیش اومد فرار نکنم و خودم رو بیشتر مسئول بدونم و به حاشیه ها توجه نکنم و دنبال اصل باشم.

    روی خودم کار کنم بیشتر

    اگر شرایط و اتفاقی پیش افتاد با آغوش باز دنبالش برم و حلش کنم و دنبال یادگیری و پیشرفت باشم

    به قول استاد تغییرات همیشه هستن و اجتناب ناپذیر هستن و نمیتونیم جلوش رو بگیریم و باید به استقبال تغییرات بریم

    مثل همین عوض شدن فصل ها که هر کدوم برای خودش موهبت و نعمتی هستش .مثلا زمستان که برف میاد علاوه بر تامین آب برای تابستان باعث کلی فرصت های پولساز میشه مثل اسکی و مسابقات زمستانه

    و تغییرات موهبت هایی داره که وقتی تو دلش نری نصیبت نمیشه .

    ممنون از استاد بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    جواد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2739 روز

    به نام خدا

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته و همه دوستان عزیز که دارند چشمان زیباشون رو به خوندن کامنت من مشغول میکنند(عجب جمله سنگینی ، چشماتون مشغوله؟خخخخ)

    اما بعد

    تغییر به نظرم سختترین کار دنیاست مثل پوست انداختن ماره مثل دگردیسی پروانه

    من سالها پیش تصمیم گرفتم انعطاف پذیر تر باشم

    از روزی که فهمیدم همه چیز در حال تغییره هیچ چیز ثابت نیست و من هم یک روز مثل حرفی که استاد میگن یک کتاب خوندم بنام چه کسی پنیر مرا جابجا کرد و تصمیم گرفتم به مرحله ای برسم که آمادگی هر گونه تغییر رو داشته باشم البته من منظورم تغییرات جبریه مثلا از دست دادن کسی ، موقعیتی، و این مدلها و تقریبا باهاش کنار اومدم و اذیت نمیشم

    تغییر شغل هم همینطور من باهاش اذیت نمیشم

    تغییر منزل هم داشتم اونم باهاش کنار اومدم شاید یکی از دلایلش هم سفر کردن باشه چون در سفر شما دائم دارین تغییر رو میبینین مثلا عید ما بوشهر بودیم در دریا آبتنی میکردیم بعد اومدیم یاسوج برف میومد بعد اومدیم اصفهان آفتابی بود بعد رفتیم شمال بارونی بود و…

    بقیش باشه بعد گوش کردن فایل

    چقدر جالب که استاد هم همون کتاب رو تو این فایل معرفی کردند

    اما

    من نمیدونم از کی ولی کلا انگار میدونستم که معمولا هیچ چیزی ثابت نیست و همه چیز در حال تغییر هست اولین تغییر که یادم میاد چون انتخابی بود انتخاب رشته و تغییر شهر محل تحصیلم و سبک زندگی در خوابگاه بود که خب تو اون سن و سال 15 16 سالگی اتفاق افتاد و چالش‌های خودش رو داشته و هنوزم پشیمان نیستم.

    بعد در موضوع شغلی من یک مدت در شرکت مخابرات پیمانکار بودم و شاید 8 9 سال بماند که بخاطر همون روحیه تغییر پذیری نصب دستگاه های جدید مثل تجهیزات فیبر نوری و رادیو که اون زمان تازه راه اندازی شده بود رو یاد گرفتم و رفتم تو کارش طوری که درامدم از نصب دستگاه ها بیشتر از درامدم در قرارداد ماهانه میشد.

    حتی یادم میاد یه دستگاه نو آورده بودند بنام oltمربوط به فیبر نوری ک من دفترچه راهنمای انگلیسی اون رو با کتاب دیکشنری ترجمه کردم و رفتم نصب کردم.

    بعد یه مدت سهام شرکت به بخش خصوصی واگذار شد و کارهای پیمانکاری کم شدمن سریع اومدم بیرون واسه خودم و سیم کشی ساختمان انجام میدادم .سال 86 یه یخبندان طولانی تو کشور داشتیم که لوله‌های آب همه یخ زده و ترکید و من از خونه خودمون شروع کردم لوله کشی و بعد در کنار سیم کشی لوله کشی ساختمان هم میکردم.گذشت و لوله های 5 لایه اومد من اونا رو هم شروع گردم کار کردن یادمه خیلی همکاران مقاومت داشتند می‌گفتند اینا لوله های بدرد نخور هستند (جای استیکر خالی که عمق قضیه رو نشون بدم)

    گذشت و شوفاژ کشی خونه ها مد شد من سریع رفتم شاگردی و اومدم اونم یاد گرفتم و انجام دادم

    کم کم کار سیم کشی که برام کوچیک شده بود میدادم به نیروهام

    گذشت و دولت یه طرحی داشت برای صرف جویی در مصرف آب کشاورزی با اجرای آبیاری قطره ای و رفتم اونم یاد گرفتم و انجام دادم .

    خلاصه بعد یه مدتی با اینکه درامدم بد نبود احساس کردم کار سنگینی دارم که داره کمرم رو عیب میندازه و انداخته بود

    در یه عملیات انتحاری رفتم وارد کار بازاریابی مواد غذایی (اینجا هم استیکر میخاد)اما بیشتر برا اینکه اموراتم بگذره و دیدم نه اون چیزی که میخام نیست در پی یک هدایت اومدم تو رسته گردشگری که علاقه ام بود و اقامتگاه بومگردی زدم اونم اولین رو در منطقه

    خداییش خوبم پیشرفت کرد تا جایی که پندمیک شد و کارها خوابید بد جورم خوابید.رفتم به معدن و بعنوان نیروی کارشناسی hse ایمنی و بهداشت مشغول شدم بعد یه مدت بقول خانم رزا دیدم برام کوچیکه و همزمان بود با شروع قدم اول 12 قدم .چند تا پیشنهاد عمرانی دادم و مدیرمون من رو گذاشت مسئول عمران مجتمع معدنی یه مدت گذشت و بعد چند ماه شدم مسئول واحد امور عمومی که این جایگاه شغلی رو هم خودم ایجاد کردم و پیشنهاد دادم و قبول کردند .اما از اونجایی که ته دلم بکار اقامتگاه بومگردی بود و اینکار معدن تمام وقتم حتی تعطیلات من رو گرفته بود با وجود جایگاه عالی و حقوق مناسب و مخالف مدیر با انصراف من از شرکت اومدم بیرون و رفتم دوباره بومگردی و چون پندمیک هنوز ادامه داشت موندم چون نه میشد برگردم معدن نه مهمون میامد اقامتگاه و داشت داستان میشد

    بعد یکماهش یه ایده ای از دوستی بهم الهام شد برای کار فروش اینترنتی و رفتم با توجه به بانک اطلاعاتی که از مهمانان اقامتگاه داشتم پیام دادم بهشون برای فروش محصولات محلی و شروع شد در حدی که میرفتم پست همه کارمندان میومدند کمک من از بس زیاد بود اما چون سایتی که پلتفرم فروشگاه رو بمن داده بود یه دفعه کارمزدا رو برد بالا دیدم برام نمیصرفه و اومدم خودم کارمیکردم تلفنی و بعدم در وبسایتم قسمت فروشگاه رو فعال کردم خلاصه من سالی که معدن بودم بدلیلی خونه ام رو فروخته بودم و زمین خریده بودم که بسازم اما از تورم عقب بودم و نشده بود و من بعد 11 سال دوباره مستاجر شده بودم .

    یه دفعه تصمیم گرفتم برم خونه بسازم برا خودم در حالی که پول نداشتم اما…

    بقیه اش رو در کامنت بعدی انشالله

    والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    سلام

    تغییر.همیشه با خودش تغییرات دیگه به دنبال داره.

    یعنی یک تغییر،به صورت خودکار تغییرات دیگه ای رو با خودش داره.

    مثل تغییر باور.وقتی یه باور رو تغییر میدی به خودی خود چندین باور دیگه هم تغییر میکنن.

    مثلا من از وقتی که روی تغییر باور نعمت های خداوند همه ارزشمند و قابل احترام هستند کار کردم.به خودی خود رو منو و میل غذاییم هم تاثیر بزرگی گذاشته و از اون موقع غذاهایی رو میخورم که در گذشته حتی نگاه هم بهشون نمیکردم.

    در گذشته تغییرات ناخودآگاه و ناخواسته زیادی مثل تغییر مدرسه و محل زندگی برام رخ داده بود که به اجبار بوده و چقدر در کودکی یه نوجوانی درد میکشیدم.

    اما پس از مدتی میدیدم که نه چقدر اون تغییر برام خوب بوده و اصلا بد نبوده.

    مثلا در دوران راهنمایی من 3 تا مدرسه رو به اجبار خانوادم عوض کردم که هر بار فکر میکردم که واقعا بد و دردناکه.اما دیدم نه دوستان جدید پیدا کردم که حتی با یکی از همون دوستان هنوز ارتباط بسیار مهم و صمیمی داریم که اتفاقا همکار هم هستیم و چقدر بع هم کمک میکنیم.

    اون تغییر مدرسه باعث شکل گیری و آشنایی این ارتباط شد و امروز ما همدیگه رو داریم و چقدر همون دوست در عرصه کار بهم کمک میکنه.و سبب خیر شده.

    استاد من برای دستیابی به خواسته ها و اهدافم حاضرم دست به هر تغییر مثبتی بزنم.

    نه اینکه برای رسیدن به هدفم تغییر کنم د دست به خلاف بزنم،نه.

    اما واقعا انسان ترسویی نیستم.

    برای هدف هام دست به هر کاری میزنم.

    مثلا من یه هدف داشتم که برم یه شهر دیگه زندگی کنم و وقتی زمانش شد توی 5 رور صفر تا صد کار و مهاجرت انجام شد.بدون هیچ درد احساسی یا وابستگی.

    و حتی الان کا برنامه دارم که مهاجرت کنم به خارج از کشور،این تغییر رو با آغوش باز می پذیرم.

    همیشه پشت پرده تغییر ،یه ترس های کوچیکی هم وجود داره اما مهاجرت بهشون نمیدم.

    مثلا از همین الان که هنوز به خارج از کشور مهاجرت نکردم،یه ترس خیلی خیلی ضعیفی میاد تو وجودم که نکنه مثلا کار و بارم خوب نباشه یا موفق نشم.که این همون نجواهای شیطانی هست که همیشه همراه بد الهامات خداوند میاد.اما کلام خدا همیشه بالاتر و قوی تره و بهم میگه که نترس و ادامه بده چون خدا نمیزاره بار شما روی زمین بمونه..

    بخش دوم

    تغییر مدرسه.که به اجبار خانوادم بود.

    اما منجر به دوستی جدیدی شد که تا به امروز ادامه دار شد و من و دوستم هنوز با هم رفیقیم و حتی همکار هم هستیم و با اینکه خودم یه فرد بسیار فنی و زبردستی هستم اما همین دوستم توی مسائل کاری چقدر بهم کمک میکنه و به لطف خدا چقدر هوام رو داره و چون ایشون نزدیک 10 سال از من بیشتر سابقه کار دارن بخاطر همین همیشه هوای من رو داره.

    تغییر در ذائقه غذایی.

    من چند وقتی هست که بعضی از غذا هایی رو که دوست نداشتم در گذشته. اما الان اون غذا ها رو می‌خورم و همیشه میگم پسر چقدر خوشمزه و باحاله. چقدر ارزش غذایی داره.

    چقدر همسرم خوشحال شد.

    قطع کردن استفاده از تلویزیون و ماهواره.

    که چقدر این تغییر به من کمک کرد که اول اینکه من ورودی نامناسب به دهنم نمیدم.

    اخبار گوش نمیدم.

    و من از دایره دری وری های جامعه کشیدم کنار.

    و خیلی موارد دیگه که حضور ذهن ندارم.

    مرحله سوم.

    جهان همواره در حال تغییر و گسترشِ.و این اتفاق بسیار برای من کمک کننده است.

    تغییر رو به جلو همه با خودش نتایج زود هنگام داره.

    تغییر ناگهانی،به معنی ایمان به خداست.

    تغییر کمک میکنه من هر روز نتایج ملموس بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    روح الله فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 692 روز

    بنام خداوندوهاب

    باسلام خدمت استادودوستان همراه

    بعداز شروع کارکردن روی ثروت یک که بصورت جدی از ابانماه شروع کردم

    افکارم بسیاربسیارمثبت شده وبصورت کاملا جدی ومدام بافایلها زندگی میکنم

    بطور کاملاعجیب توی این مدت حدودا 7یا8بارپول پیداکردم.ی بار ی وسیله پیداکردم

    که ازاول عمرم تا قبل دوره هیچی پیدانکرده بودم سابقه نداشت

    من باشروع دوره صبح واخرشب پیاده روی میکنم وبه فایلها گوش میدم

    وباخودم وخدای خودم حرف میزنم

    که قبلنا اصلا این اخلاق ونداشتم که با خداحرف بزنم

    یاباخودم حرفهای مثبت وخوب بزنم

    واین تغییر ازذهن من شروع شده

    وی جورایی ی اتفاقات خوب میفته که قبلن نبود

    قشنگ میتونم افکارم وکنترل کنم

    صبرم زیادشده

    اخلاقم بهترشده

    خلاصه که همه چی عالیه فقط میخام ورودی مالی بگیرم

    وازادی مالی وثروتمندی وتجربه کنم

    اینجا توی این مسیر به داشته های شخصی خودم پی بردم

    خودمو شناختم وبه خودم افتخارکردم.چیزی که قبلن نکرده بودم

    قبلا همش ازخودم انتقادمیکردم،باخودم غریبه بودم

    اینجا فهمیدم که

    چه توانایی خاصی دارم که خودم خبرنداشتم

    کارهایی کردم که به نوع خودش بینظیر بوده

    همه تحسین میکردن و من خودم بی اهمیت میدیدمش

    اینجا فهمیدم چه شخصیت منحصربفردی وچه توانایی خاصی دارم

    اینجا دوست داشتن خودم ویادگرفتم

    اینجا فهمیدم اولویت اول باید خودم باشم

    اینجا فهمیدم رفتارهای غلط گذشته با خودم و

    اینجا متوجه که من چقدرخاص ودوستداشتنی هستم

    که قبلنا اصلا نمیدونستم

    قبلن همه منو تحسین میکردن ومنو ادم موفق میدیدن بخاطر تواناییهام،ومن خودمو تحقیر میکردم

    اینجا خود اصلی مو شناختم

    اینجا فهمیدم من ی دونه ام خاصم

    خودموقبول کردم

    به خودم افتخارکردم

    خودموبغل کردم

    باخودم رفیق شدم بخاطر:

    سلامتیم،زیباییم،اخلاق خوبم،بخاطر روابط عمومی خوبم

    بخاطرخلاقیت ونواوری درشغلم

    بخاطر معاشرت خوب بادیگران

    بخاطر حل مسایل زندگیم

    بخاطر نبوغ ونواوری درهر کاری

    بخاطر هزاران نکته مثبتی که دارم

    خداروهزاران بارشکر

    من تومرحله شخصیتی تغییرمثبت داشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    زهرا راد گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    به نام خداوند هدایتگر و مهربانم .

    خدایی که هر چه دارم و هرچه هستم از اوست .تسلیم امرو اویم و محتاج لطف او .

    سلام استادم ممنون برای فایل های ارزشمند و دل انگیزتون .

    در مقابل تغییرات چه واکنشی داریم؟

    من کلاً در برابر تغییرات مقاومت نمی‌کنم و خیلی منعطف هستم و خودم رو با شرایط وفق میدم.

    چه زمانی که ازدواج کردم از شهر خودم به شهر دیگه‌ای اومدم خونمونو عوض کردیم. کارم رو متوقف کردم .دوباره کارمو شروع کردم .محل کارم تغییر می‌کرد.

    هر موردی که برام پیش میومد در مقابلش انعطاف داشتم. و خودم رو با شرایط وفق می‌دادم.

    اما این دیدی که استاد میگن که می‌تونید به بالاتر از این توجه کنید.اینکه این تغییرات برای این اومدن که تو رو رشد بدن و با این دید که می‌تونه به رشد من کمک کنه بهش نگاه کنم مسلماً می‌تونه برای من نتایج خیلی عالی‌تری داشته باشه.

    همینطور که استاد تو اولین فایل در مورد تحسین دیگران میگن که من یاد گرفتم دیگران رو تحسین کنم و یک کلمه‌ای که همیشه سر زبونم هست اینکه تحسین میکنم فلانی رو که این کارو کرده و تحسین میکنم فلان شرکت و …

    در مورد فایل دوم که در مورد چالش‌ها جناب استاد میگن اینکه چالش‌ها برای این اومدند که ما رو رشد بدن باید انجامش بدیم و با تجربه اون چالش در اصل میشه رشد کرد پیشرفت کرد و مسیر تکامل رو طی کرد. در فایل سوم که در مورد مشکلات و مواجه با مشکلات استاد میگن اونم همینطور هست که میگن مشکلات میان تا ما رو رشد بدن و به ما کمک کنند تا مسیر تکاملمونو طی کنیم.

    در اصل در همه فایل هایی که استاد مطرح می‌کنند یه نکته خیلی جالبه برای من همشون ما باید حالمونو خوب کنیم به حال خوب برسیم ولی یه چیزی که فراتر از اون حالت احساس خوب و حال خوبه اینکه باور کنی اون مشکله اون چالشه اون تغییره اومدن تا من رشد کنم تا من بتونم به مرحله بالاتر برم. و میشه نگاه من اینطور باشه که این‌ها همشون یه فرصتن یه نعمتن پس وقتی دید من و باور من این بشه دیگه اون احساس بده به وجود نمیاد.

    چقدر زیباست که از بالا به مسائل نگاه کنیم مسائل برامون کوچیک میشن باورهامون کامل‌تر و جامع‌تر می‌شه و می‌تونه به ما این درک و فهم رو بده که تو می‌تونی مسلط باشی بر شرایطت.

    …..مرحله اول…….

    من قبلا در مقابل سرکار رفتن مقاومت داشتم .اینکه هر روز صبح از خواب بیدار شم و برم سر کار .شوهرم نظرش این بود تو خونه بودن ذهنتو فسیل می‌کنه. به هر حال رفتم سرکار و الان خیلی راضیم و با خودم میگم چرا وقتی تو خونه پدرم بودم به فکرش نبودم .چرا اینقدر زمان رو از دست دادم چرا که هم دستم تو جیب خودم بود و خودم نیازهای خودم رو اوکی میکردم .تو کار دقیقتر شدم .مسئولیت پذیرتر شدم .روابط با دیگران رو یاد گرفتم .یاد گرفتم درگیر حواشی نباشم ،برای رشد در کارم تلاش کنم .برای کارم و خودم ارزش قائل باشم .بتونم در مورد خودم و کارم و ارزش هام راحت تر صحبت کنم .

    برای سر کارم در مقابل کار فروش مقاومت داشتم و این تغییر رو نمیخواستم قبول کنم ولی وقتی وارد کار فروش شدم ،دیدم من اصلا صحبت کردن رو دوست دارم و این ارتباط برای من جذابه .قبلا تلفن های خونه رو خودم جواب می دادم. اون انرژی و حال خوب رو همیشه داشتم و این تغییر باعث شد این تمایل و این علاقه رو تجربه کنم. و مسلما موفق تر شدم .و ارزشمتدتر شدم .

    در مقابل غذاهای جدید و متفاوت با غذاهای روتین که درست می‌کردم خیلی مقاومت می‌کردم و در حالی که بچه ها این نیاز رو داشتن ولی وقتی تجربه کردم این تغییر برام لذت بخش بود و باعث شد بتونم غذاهای جدید دیکه ای رو در لیست غذایی ام بیارم .

    مواردی رو که باید در اون تغییرات داشته باشم .

    در ارتباط با نحوه ی برخوردم با دخترام . و باید بررسی کنم بچه ها کجا احساس نیاز می‌کنند بیشتر خودم رو اوکی کنم و کجاها اشتباه یاد گرفتن ،از مسیر درست، کار درست رو یادشون بدم.

    در مورد نحوه ی کارم و نحوه ی تماس هام و مکالماتم .و استفاده از شرایط آنلاین. دارم یه کار روتین رو انجام میدم برون تغییر و این مسلما نمی‌تونه باعث نتایج عالی در کارم بشه .

    و باید من بتونم

    تغییر در باور فراوانی ام با توجه به اینکه شاغلم و درآمد دارم هنوز نمی‌تونم اون نیازهای رو به راحتی تهیه کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربانم

    سلام استاد عزیزم سپاسگزارم بخاطر دوره‌ای بی‌نظیر ذهنیت محدود کننده در مقابل ذهنیت قدرتمند کننده .

    جواب به سوال اول :من در مقابل تغییرات زندگی ام همیشه اول از همه ترس میاد سراغم و گفتگو های منفی ذهنی اما همیشه با وجود ترس هایم که قرار چی بشه و آیا من از پس این تغییرات بر میام یا نه یک شجاعتی درون قلبم ایجاد میشد و میشه که تغییر را بپذیرم و حرکت کنم و همیشه بعد از هر تغییری زندگی من بی نهایت رشد کرده و خداوند به من خیر و برکت داده و هزاران قدم از تمام جنبه های زندگی رشد و پیشرفتم داشته ام .

    و در حال حاضر یک تغییر بزرگ بدون اینکه من بخوام برام ایجاد شد و بیست روزی درگیر بودم با ترس های وجودم و آنها را یکی یکی شناختم و روی خودم کار می‌کردم و هر بار اقدام عملی برای این تغییر رخ داده انجام می‌دادم و تنها یک چیز برای ایمان قلبی من مانده بود که با این فایل بسیار ارزشمند کامل شد و دقیقا در زمان درسته خداوند توسط کلام شرین و گویای شما بامن سخن گفت که حرکت کن و این تغییر را خدا برایت رقم زده و خداوند منبع خیر و برکت است و همین کافی بود برای اینکه امروز تمام کار ها با لذت و آسانی انجام شد و تغییرات در زندگی من رقم خورد و ایمان و یقین قلبی دارم که در این تغییر بزرگ برای من خیر و برکت و ثروت و سلامتی و روابط بهتر در مقایس بزرگتر را به همراه خود دارد و من باز هم مانند تجربیات گذشته ام این جمله را میگم که چقدر خوب شد که تغیر اتفاق افتاد و ما حرکت کردیم و همه این برکت ها و نعمت ها و اتفاقاتی که برای ما افتاد را خدا برای ما انجام داد و خداوند هم کارها را بسیار ساده و آسان تر و لذت بخش تر کرد و نعمت بسیار بهتر و بزرگتری به ما داده و من از خدا سپاسگزارم که هر چه دارم از اوست که منبع تمام نعمت هاست خدایا شکرت.

    و تغییراتی که باید آگاهانه هر روز برای خودم داشته باشم بهبود شخصیتم ،بهبود باور هایم ،بهبود در رفتار و واکنش‌هایم ،بهبود در ذهنیت ثروتمندم،بهبود در مهارتم در کاری که دوستش دارم ،بهبود در ایمان و توحیدم و….این راه برای من تا ابد ادامه دار باشد و خداوند در تمام لحظات زندگیم به سمت تغییر و رشد هدایتم کند و همیشه نور هدایتش بر سرم بتابد و هرگز مرا از خودش دور نسازد و اجازه دهد که به قول استاد عزیزم روی شانه های قدرتمندش بنشینم و متواضع و سپاسگزار قلبی او باشم و درهای بهشت به رویم باز شود آمین و خداوند قادر و مالک و نگهدار من در این مسیر رشد و یکتا پرستی است و من سپاسگزارم.

    استاد بزرگوارم بینهایت سپاسگزار شما هستم که دوره ای با ارزش را وهابانه در اختیار ما گذاشته ای دوستت دارم پایدار و خوشبخت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محدثه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    بنام خدای رزاق م،بخشنده ومهربانم

    سللم وسپااااس خداوندی ک یاریگر ذهنمه وبیادم میاره تموم مسیررررری ک تا ب اینجا تغییر کردم….

    سلام ب استاد عزیز،سیدبزرگوار وتمامی دوستان

    و سپاااس فروان استاد عزیز چون تمامی تغییراتم رو بعد از ورودم ب این مسیر میبینم…بلطف الهیی تا جایی همراهیم کنه باز گو میکنم…

    صادقانه بخوام بگم قبل از ورودم ب این‌مسیر تک تک مثالهایی رو ک درباره نگرش تغییر زدید رو در زندگیم داشتم وهم اکنونم دارم برخی شون رو ک فقط دقت نکرده بودم……

    از تغییر ،درسته ترس داریم اما گاهی این ترس بموجب برخورد با عادتهاییست ک فکر میکنیم پسندیده ست…..!

    واما تمرین )مرحله اول

    چه تغییراتی داشتم ک نتایج مثبتی داشته ؟از بچگی پرخواب بودم دوران دانشگاه اگه کمی ساعت خوابم دیر یا زود میشه بهم میریختم کسل بودم..عصبی میشدم…(یجورایی بشدت خواب دوست)

    واما بعد از ازدواج وبچه داری دیدم میشه ،میشه تغییر گرد سحرخیز تر شوم و عصبی نشم ،با عشق ب کارای خودم برسم واز بزرگ شدن فرشته های خونم لذت ببرم وبهم نریزم …میشه سحر خیز باشم واین تغییر رخ داد نتیجه ی مثبتش هم شد عادت خوب سحرخیزی ک خیلی تو ی کارم و زندگیم تاثیر داشت واینو زمانی دیدم ک اطرافیانم اینو میگفتن ک چطور میتونی اول صبح پاشی وصبحانه بخوری‌..!یعنی فک کنید اینقدر تعییر برا اونا بزرگ بود ک خودمم فکر نمیکردم

    تعییر بعدی هدفدار شدن زندگیم بود…روزها میومد ومیرفت ک من اینقدر ب محیط راکد کارم عادت کرده بودم و با درامدی کم تقریبا ،ک حتی بفکر تغییر شرایط نبودم چون قانع کننده بود برام مثلا و یجورایی ترس از دست دادن کاری ک شاید بعد نباشه(بی ایمانی بد متاسفانه)

    اما بلطف الههی نمیدونم چیشد اونقدر هدایت خدای مهربانم همراهم بود ک مرا آرام آرام وارد مسیری کرد ک جریت کنم و تغییری در کارم بدم….نتیجه ش درامد بیشتر ن خیلی ولی بلطف الهیی آنقدری ک تفاوت رو احساس میکنم کاملا….

    آرامش ،صبر توکل ایمان وتوحییییییبیبد اصل درک خدا پیشم تغییر کرد وعجیب تغیییری …

    تو خود پای درره بنه وهیچ مپرس ک خود بگویدت ک چون باید رفت….

    نمیدونم نتایجش رو کم کم بیاد میارم..آدم ترسو ،اشک دم مشک و یجورایی بی اعتماد ب توانایی هاش و اینکه همه دارن بهش ظلم میکنن…میشه تغییرو توی رفتار دید..آرام تر متوکل تر وبلطف الهی نزدیک شدن ب کتابی ک سرشار از هدایته…

    اما مرحله ی 2

    آگاهانه بخواهم تغییر ایجاد کنم ؟؟از کجا شروع کنم کلااا بلطف الهی الان نسبت ب گذشته خیلی کمتر مقاومت نشون میدم گاهی هم نااگاهنه رخ میده اما بعد انگار ی تلنگر بهم بگه ک بسع رهاااتر باش…

    مثلا الان بهتر پایه ی سفرای یهویی م…بقولی هدایتی ک هرجا خدابرد …(قبلا بشدت آدم برنامه ریزی برا سفر بودم تا مقصد مشخص نبود اصلا نمیرفتم وهمسرم همیشه شاکی )ک چرا نمیای از فرصت لحظهی استفاده کنی حالا ی جاایی میریم وخوش میگذره …اما الان بقولی پایه شم…شکر خدا رفتم ودیدم خدا چه نشونه هایی بهم نشون داد وچع لذت هایی ک بردم‌..الهی شکر

    نمونه ی مهم تغییر اخیرم…تغیییر در سبک خوردن نوشیدنی ها…ک بشدت علاقه داشتم وبعلت دندون درایی ک همیشگی بود وپوسیدگی هاایی ک تمومی نشد الان اینم بلطف الهی ازش گذر کردم یکساله ک هیچ نوشیدنی گازداری نخوردم…و الان برنامه ی دارم بلطف الهی برای تعییر سبک غذایی دوری از سس وانواع فست فود ک متاسفانه بشدت خانوادگی علاقمندیم.، اینو باید تغییییر بدم کم کم ک خیییییلی باهاش مقاومت دارم…

    برای تغییر اجرای مسیر هدفم قدمی برداشتم ک بلطف الههی متفاوت از سری قبله…یجورایی دلم وایمانم محکم تره خدارو بیشتر میبینم توی کارم‌.از مسیرری ک باید اطلاعاتم رو توی رسیدن ب هدفم زیادتر کنم و مطالعه داشته باشم…خدارو بینهایت سپاااس ک دارم تغییر در سبک مطالعه م رو میبینم اونم هدایت ب چه منابعی !اتفاقا داشتم ب همسرم میگفتم همین چند وقته پیش ک این تغییر توی مطالعه ی من فارغ از نتیجه ش چع چیزهااایی ک بمن یاد میده و چه ایمااانی درمن قوی میکنه‌…الهی شکر اینم از لطف خودته ای مهربان…

    مرحله ی 3

    چه تاکیبداتی بخودم دارم ،فارغ از اون عبارت ک بخوام طوطی وار تکرارش کنم جوری ک اوایل بعلت درک ناقص م از قانون انجامش میدادم‌…

    ابنجوری بگم چجور این تغییرات رو ببینم ک ب آرمش قلبی وایمانی محکم تر برسم…

    اینکه خدای من درست بموقع این تغییر و سرراهم گذاشت ک من درسشو بگیرم.

    الهی شکرت خداجونم همزمانی این تغییرلت با شرایطم عجیب رنگ وبوی موفقیت داره…

    شکرت ک منو بمسیری هدایت کردی ک لذت ببرم از تغییرات وجودیم..

    ممنونتم ک این تغییررو برای رشو ایمانم وبزرگ شدن روحم قراردادی…

    الهی شکرت ک توفبق اجباری (تغییر)همیشه برای من خیر کثیره…

    ممنونتم ک با تغییرلت کوچیک وبزرگ زندگیم ظرفم رو بزرگتر کردی

    ممنونتم ک بادیدن نشونه هات ،روحم رو تغییر دادی..

    ممنونتم ک نگرش دیدم ،سبک زندگیم رو تغییر دادی

    ممنونتم ک شجاعم کردی وگفتی ..همه چیز از خودت آغاز میشود…

    پای درره بنه وهیچ مپرس

    ک خود بگویدت ک چون باید رفت‌‌…

    ردپای شروع تغییرات وسیعتر ،27 بهمن ماه 1402

    بینهایت سپاااس ..سپاااس ک این تغییر را درسبک آموزش تون در نشر آگاهی های ناب هستی ،قرار دادین…سپاااس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: