این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تمامی دوستان گرانقدر
سوال این قسمت:
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
سعی میکنم اون مسئله یا چالش رو از جوانب مختلف بررسی کنم و بدون هیچ پیش فرضی بپذیرمش تا بتونم تمرکزم رو بزرام روی راه حلش و درسی که از این چالش میگیریم . از خودم سوال کنم برای حل این موضوع الان چه اقدام و عملی میتونم انجام بدم که بتونم تا حدودی بهتر و راحتر روند حل کردنش رو به جلو ببرم. البته بعضی از این مسائل میتونه مشترک باش و برای دیگران هم ممکن اتفاق بیفته که میش با راهنمایی و مشورت تا حدودی راه حلش رو پیدا کرد.و از این زاویه ببینم که با انداختن خودم تو این چالش میتونم قوی تر بشم و موفقیت های بیشتری رو کسب کنم.
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟
قطعا با حل این مسئله میتونم هم چیز جدیدی یاد بگیرم و هم موجب رشد و پیشرفت خودم باشم و بتونم از این فرصتی که بواسطه این چالش درگیرش هستم به بهبودی شرایطم کمک کرده باشم
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
گاها ذهن اینطور میخاد دستور بده و نشون میده که بیخیال بشم و وارد اون چالش نشم چون یا میترسم یا هر علت دیگه ای ولی تمام تلاشم بر این بوده که بتونم با اون مسئله روبرو بشم و برم تو دلش و تمام تلاشموکنم تا بتونم پیروز باشم حتی اگه بظاهر شکست بخورم .
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
مهاجرت شغلی و مکانی
مرحله دوم:
با ورود به این چالش میتونم قوی تر و شجاع تر عمل کنم و بشم وتمرکز بیشتری روی اهداف و خواسته هام بزارم و با محیط و افراد جدیدی آشنا بشم و از اون حاشیه امنی که درست کردم خارج بشم و از افراد وابسته و سمی ای که نزدیکم هستند فاصله پیدا کنم و تجربه های تازه تری داشته باشم در واقع با انداختن خودم تو این چالش میتونم موهبات رشد بیشتر خودم رو فراهم کنم و کرده باشم .
توانایی و مهارتهام رو در زمینه یادگیری زبان و ارتباط بیشتر با افراد جدید محک بزنم و تلاش کنم روی بهبود خودم با توکل و رفتن تو دل این چالش موجب برکات زیادی در زندگیم شده باشم وبا این سفر زندگیم قشنگتر و زیباتربش
به آزادی بیشتر و شرایط بهتری هدایت بشم و بتونم هر زمان که بخام به خواسته هام و اهدافم جامه عمل بپوشونم
به توانمندی بیشتر در پول سازی و خلق خواسته هام برسم و کسب و کار شخصی خودم رو ادامه بدم و پیشرفت چشمگیری در این حوزه داشته باشم .
هر زمان که خواستم بدون محدودیت سفر کنم و کسب درآمد داشته باشم و روی حوزه موفقیت وتوسعه فردیم تمرکز بیشتری بزارم
توانمندی بیشتر در کنترل احساساتم و ذهنم ایجاد شود
میتونم با آرامش بیشتری زمانم رو برنامه ریزی و مدیریت کنم و به علاقه مندی های دیگم برسم
میتونم متوکل تر و با ایمان تر قدم بر دارم و بر ترسم غلبه کنم و سفر تو دل این چالشو زیباتر و لذت بخش کنم.
مرحله سوم:
برای رفتن تو دل این چالش بیام با افرادی که مهاجرت کردن و این حرکت منجر به موفقیتشون شده و زندگی موفق تری داشتند ارتباط بگیرم و باورهایی که داشتند رو بشنوم و بررسی کنم
برنامه ای بزارم برای دیدن زیبایی ها و مکان های جدید
فرهنگ و آداب و رسوم اون منطقه ای که میخام برم رو بررسی کنم
هر روز هر چند اندک زمانی رو برای یادگیری زبان جدید بزرام
برنامه ای برای بیزینس شخصیم داشته باشم و اهداف مالیم رو به بخش های هفتگی و ماهانه و سالانه تقسیم کنم و بنسبت درآمدم بیام سرمایه ام رو تقسیم کنم و هزینه ها و سرمایه گذاریهام رو در فرصتهایی که هست و میبینم انجام بدم
الگوهایی که موفق عمل کردند و به هدفشون رسیدند رو بررسی کنم و عملکردشون رو مشاهده کنم تا بازبینی در روند یادگیری و رشد بیزینس خودم داشته باشم
باورهایی که میتونه سازنده باش و تقویتم کنه تو این حوزه رو تکرار و پیاده کنم تا عظلات ذهنیم قوی تر بش
روش درست و منطقی پولسازی در بیزینسم رو اجرا کنم و قدم ب قدم رشد کنم
مسائل و چالشهایی که حل میکنم منجر به توسعه فردی و رشدم در زندگی و کسب وکار شخصیم میش
استمرار داشته باشم تو مسیرم و هر روز روی بهبود خودم و شرایط فعلیم قدم بر دارم هر چند که مقاومتهای ذهنیم میخاد منو از حرکت باز داره
واکنش اولیه من نسبت به چالش ها معمولا اولا یا ترس،یا عصبانیت،یا تعجب با اینکه میگم آخه چرا من یا آخه چرا الان این اتفاق؟؟؟؟؟؟؟
اما به لطف خدا این واکنش اولیه شاید به 2 یا 5 دقیقه نرسه و سریعا دنبال راه حل میگردم.سریعا فکر میکنم که باید چکار کنم.
به لطف پروردگارم،پس از هدایتم به این مسیر،آرام آرام این واکنش های اولیه که با ترس مواجه بود و ادامه داشت.
اما الان دیگه اون عصبانیت و ترس ها زمانشون کم و کم و کمتر شده و الان شده شاید 2 یا 5 دقیقه و سریع از خدا کمک میخوام و دنبال راه حل میگردم.
اما استاد در چالش های مالی معمولا در کنار درخواست از خداوند،راهکارهای اشتباه هم میاد توی ذهنم.مثلا قرض کردن.یا خودم رو به آب و آتیش زدن.
اما در مرحله ی عصبانیت و ترس باقی نمیمونم.
احتمال میدم این از ضعف ایمانم نسبت به کمک های خداوند میاد.
بله
الان که نوشتمش دقیقا ترمز رو پیدا کردم.
اره پیداش کردم من.
ایمانم ضعیفه نسبت به اینکه خداوند این قدرت رو داره که در لحظه ورق رو به نفع من برگردونه و نتیجه اون چالش برا من مطلوب بشه.
خدایا شکرت.من تونستم یه ترمز دیگه پیدا کنم.
استاد من همیشه استمرار در مسیر موندن در ریل قوانین برام یه چالش سنگین بود.و همیشه میگفتم یا خدا مگه من میتونم این همه آیتم رو هر روز در کنار هم رعایت کنم و روی اونها کار کنم.
و مخصوصا استمرار.و دیدن انتهای مسیر و نتیجه،اذیتم میکرد و میکنه.
اما الان یک هفته که من دارم روی دو تا باور کار میکنم
و آرام آرام دارم قدم بر میدارم.
اصلا هول نمیکنم
اصلا فشار نمیارم.
اصلا زور نمیزنم.
این دو باور ریشه ای(باور به فراوانی ثروت و فرصت های ثروت ساز و باور به اینکه پول به راحتی به دست میاد و خیلی آسونه کسب پول و ثروت.)
الان هر روز دارم منطق میارم برآب ذهنم.شواهد میارم براش.میرم توی گوگل و کلی مثال از تمام کسب و کارهایی که چقدر آسون و بی دغدغه پول های فراوان رو کسب میکنند رو در میارم و مرتب با خودم حرف میزنم راجع به این دو موضوع.
احساس میکنم اینجوری سبک سبک و بدون عجله،بخدا قسم جواب میده.بله جواب میده.
چون فشار بع خودم نمیارم و در روزمره این کار رو انجام میدم.عالیه
عالیه بخدا
من هر روز دنبال قدم های کوچیکی میگردم که باید برای خلق خواسته هام بردارم
فکر میکنم خوب جواب میگیرم.چون نشانه هاش رو دارم میبینم
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
الان در این مدت که با سایت اشنا شده ام این نگاه را دارم که من این مسئله یا چالش را باید حل کنم تا پیشرفت کنم و خودم هم باید حلش کنم
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
قبلا اره احساس ناامیدی میکردم و از دیگران کمک میخواستم و انتظار داشتم انها کمک کنند و اگه نمیکردند ناراحت میشدم و پیش خودم میگفتم خوشحال میشن از شکست من و خیلی ناامید میشدم و همیشه عصبی بودم
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
پول ساختن
تلاش میکنم ولی یجورایی هم فرار میکنم مثلا میگم خودش درست میشه از روبرو شدن با کار میترسم
میگم نکنه کاری بگیرم و سخت باشه نتونم انجامش بدم سرمایه هم ندارم و دوباره برم زیر قرض ،(البته من تعهد داده بودم به خودم که قرض نکنم میدونم توجیح خوبی نیست ولی یه کار گرفتم پله نداشتم و به دوستانم زنگ زدم که پله قرض کنم و گفتن سر کاریم و ندادن و دیگه پول قرض گرفتم و پله خریدم و تعهدمو شکستم و یجورایی احساس گناه میکنم این خیلی منو اذیت میکنه)
مرحله دوم:
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی. یعنی به جای تمرکز بر این ذهنیت که:
” اگر شکست بخورم؛ اگر این راهکار جواب ندهد؛ اگر نتوانم با وجود تلاش مسئله را حل کنم؛ و این شکل از اگر های ناامید کننده، “
ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:
زمانی که کفگیرم به ته دیگ میخوره کار میگیرم و هر جوری باشه اونو درست میکنم و میدانم که پیشرفت میکنم با هر دهنه ای که نصب میکنم و میدانم که چقد بهم کمک میکنه و چقد ادمای بیشتری منو میشناسن اگه کار بیشتر بگیرم و انجام دهم استاد یجایی تو یکی از دوره هاش فک کنم راهنمای عملی یا کسب و کار بود گفتن بعضیا یه جایی متوقف میشن میگن خب این خوبه ،من همین که یکاری انجام میدم اینجوری میشم میگم فعلا خوبه یعنی کاری هم بهم زنگ میزنه قشنگ جواب میدم قیمت میدم طرف راضیم میشه ولی ته دلم خودم راضی نیستم و اونم دیگه زنگ نمیزنه خودم با فکر خودم خرابش میکنم.
مرحله سوم:
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن. یعنی آن هیولایی که این چالش در ذهن شما ترسیم کرده است را به اجزای کوچک و قدم های قابل اجرا تقسیم کن تا ترس شما از کلیت ماجرا بریزد و جرأت ورود به روند را پیدا کنی. سپس تمام تمرکز خود را فقط بر برداشتن قدم اول بگذار.
1.من باید هر کاری که به من زنگ میزند و طرف راضی میشه قرار داد بیندم تا احساس مسولیت کنم که من قرار داد بستم و بیعانه گرفتم و باید انجام دهم
2.دلیل های منطقی بیاورم که من با اینجوری کار کردن نمیتونم به ثروت و بی نیازی مالی که میخوام برسم هرچقدرم که فایل گوش بدم بی فایدس
شعر حضرت سعدی
عالم بی عمل به چه ماند ،به زنبور بی عسله
3.با درامدم وسایل کارم را بیشتر ارتقا بدم و انگیزه ام بیشتر شود تا برای کار کردن مشتاق تر شوم که وسیله جدیدم امتحان کنم و کار با اینم یاد بگیرم و راحتر میکنه کارمو و…
تشکر میکنم از استاد عباس منش و خانم شایسته بخاطر این راهنمایی ها و شفاف سازی ها
و هم خانواده های عزیزم در این سایت
ممنون میشم که با نظراتتون کمک میکنید زودتر سوالاتمو حل کنم.
آرزوی موفقیت و شادمانی و آرامش و ثروت رو برای تک تک عزیزان
سلام و صد سلام به روی ماه استاد عزیزم و مریم جان شایسته
و همه همفرکانسی های خوبم
سوال اول
-به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
همون لحظه اول به این فکر میکنم که چه گناهی کردم که خداوند که شاید نه ولی کارما یا نتیجه فرکانسیم شد این چالش: مثلا توی اتوبان ساعت 10:30 شب در هوای سرد چرخ ماشینم پنچر شد و بدتر از اون زاپاس هم پنچر بعد از یکی دوساعت معطلی لبه اتوبان تحمل شرایط سخت بعد از خستگی یک روز کاری پر مشغله به دردسر انداختن اعضای خانواده…فقط به این فکر میکردم که چه فکری و یا چه عملی رو انجام دادم که کائنات یا خداوند من رو به این شکل مجازات کرد… این اولین برخوردم هست با چالش…
در چالش های بزرگتر حس بدم شدیدتره و حتی به عدم خودباوری و تخریب خودم و دوری از خداوند و غیره می انجامه…
کمی زمان میبره تا اون چالش رو بپذیرم و مدام خوددرگیری شدیدی با خدای خودم دارم که تو اگر حواست بود من به این دردسر دچار نمیشدم …
نکته جالبی که در صحبت های شما بود اینکه قانون جهان به این شکل هست که چالش وجود دارند برای رشد ما انسانها فکر میکنم ناعادلانه است ولی حداقل خوشحالم که شما به عنوان دست خداوند این نکته گفتید که این قانون جهان هست و ربطی به مجازات و کارما نداره…
-آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
ابداً همچین فکری نمیکنم، اتفاقا اگر زندگی آرام و بدون چالش داشته باشم فکر میکنم زندگیم پیشرفت کرده که به یک ثبات توام با آرامش رسیدم…
-یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
در گام اول احساس ناتوانی می کنم ولی اهل فرار نیستم و مسئله رو حل میکنم و با چالش روبه رو میشم…
-مرحله اول:در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
در حال حاضر چالش من طراحی سایت خودم هست در حوزه آموزش نرم افزارهای گرافیکی و اداری، من مدرس نرم افزارهای گرافیکی و اداری هستم و در حوزه طراحی سایت و سئو اطلاعاتی ندارم و هزینه طراحی سایت و سئو رو هم ندارم که یک متخصص برای من سایت بسازند ولی تصمیم به اینکار گرفتم و هزینه و هم وقت زیادی صرف کردم
تقریبا دوسالی هست که مشغولم و هنوز در ب بسم الله هستم… هرازگاهی ناامید شدم ولی همچنان با قدرت به دنبال راهکار هستم…
-مرحله دوم:
– – چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؟
استقلال مالی و مکانی و زمانی، آموزش اصولی و به همه کسانی که علاقمند هستند تمام زیر و زبر نرم افزارها رو به ساده ترین روش یاد بگیرند و از آموزش هاش به صورت کاربردی استفاده کنند…
انتقال این همه سال تجربه و نکته به افراد دیگر که باعث رشد و پیشرفتشون در حوزه مهارتهای فردیشون بشه…
– -بر چه ترس هایی غلبه می کنم؟
غلبه بر ترس عدم خودباوری خودم
اینکه من هم میتونم مثل اینهمه سایت موفق که تونستند…
– – توکل من چقدر بیشتر می شود؟
واقعا هر دفعه که رشد کوچیکی در این حوزه دارم و راهکار جدید و یا افراد تازه ای رو پیدا میکنم احساس میکنم که خدا رو دارم و احساسش میکنم…
چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؟
مهارت های نرم افزاری بیشتر
مهارت ارتباط با دیگران
مهارت بازاریابی دیجیتال
مهارت دیجیتال مارکتینگ
مهارت خودشناسی و خود باوری
مهارت مدیریت وقت و زمان
مهارت برنامه ریزی و اولویت بندی کردن اهداف بزرگ و کوچک
– -چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛
توانایی بهره وری از حاصل دسترنج خودم، تا الان من فردی هستم که حاصل تلاش و زحمتهام نصیب مدیران و رئیسهای آموزشگاه های آموزشی میشه..
اینکه بتونم همه دسترنج خودم رو خودم کسب کنم واقعا لذت بخشه و امیدوار کننده است…
– -چه نعمت هایی به من داده می شود؛
اعتماد به نفس بالاتر، زمان آزاد برای خودم و اعضای خانواده ام، پول و ثروت، اعتبار شغلی، تفریح و مسافرت و آرامش و آسایش توماً با هم
چه پیشرفت هایی می کنم؛
در زمینه خودشناسی و خودباوری قطعا خیلی رشد می کنم، در زمینه های مهارتهای ارتباطی و نرم افزاری پیشرفت خواهم کرد…
– مرحله سوم:
تقسیم کار و الویت بندی اهداف کوچک
مدیریت مالی و هزینه ها
استخدام یک کد نویس حرفه ای
مطالعه و آموزش حوزه سئو
تهیه ویدئوها و مقاله های سایت
کم کردن زمان کار برای دیگران و تمرکز بیشتر رو کار و هدف خودم…
وقتی به چالشی بر میخوری چه واکنشی داری؟ به لطف خداوند من تو این مورد خیلی خوبم. کلا وقتی به مسیله ای برمیخورم امید به زندگی و امید بهبود شرایط در من چند برابر میشه و خیلی خوب میتونم ذهنم و کنترل کنم و مثالای زیادی هم براش دارم. خیلی خوب میتونم شرایط سخت و مدیریت کنم.
تمرین:
بزرگ ترین چالشت در حال حاضر:
در حال حاضر بزرگترین چالش من کارم هست .اولین تجربه های کاریم و دارم میگذرونم و تجربه ی زیادی ندارم . و مهم ترین موضوع در زندگیم در حال حاضر اینه که بتونم توی کارم عالی جلو برم و کلی تجربه کسب کنم.
فقط صرف ورود به این چالش:
بر چه ترس هایی غلبه می کنم؟
ترس از شروع. من مدت ها بود که میخواستم این کارمو شروع کنم اما میترسیدم و انتظار داشتم اول اون کار و خوب یاد بگیرم بعد برم رو کس دیگه ای اجرا کنم.یعنی بخاطر همین کمال گرایی خیلی وقت بود که حرکت نمیکردم. ولی وارد ترسم شدم و کارمو شروع کردم.کار من تدریس شیمی هست.تو این مدتی که میترسیدم نه تنها شروع نمیکردم بلکه قصدم بود که اگر هم شروع کنم از کلاس نهم و دهم شروع کنم .دواردهم سخته نمیتونم اما دقیقا دانش اموزی جذب کردم که کلاس دوازدهم هست و کنکوریه و من نه تنها دوازدهم بلکه دهم و یازدهم هم باید به ایشون یاد بدم . علاوه بر این ترس های زیادی رو واردش شدم.مثلا در حال حاضر من مشاور این دانش اموز هم هستم و دارم بهش برنامه میدم . من میترسیدم که قبلا این کار و بکنم.
توکل من چقدر بیشتر می شود؟
خیلی خیلی بیشتر میشه. وقتی کاری رو شروع میکنی که هیچ تجربه ای از قبل در اون کار نداری/عملا هر قدمی که میخوای برداری رو باید با توکل به خدا و با تکیه به هدایتش برداری.
چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؟
من باید نکات مختلف درس خوندن و یاد بگیرم مثل افزایش سرعت مطالعه/افزایش اعتماد به نفس/کنترل استرس زمان امتحان/نحوه ی برنامه نویسی/مسیولیت پذیر بودن
چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؟
من با این کار متوجه شدم که مشاوره دادن و خیلی دوست دارم. من بعد از این کار بلدم که چطور بصورت اصولی برنامه بریزم/راه های افزایش تمرکز و سرعت مطالعه رو بلدم/بلدم که چطوری اعتماد به نفس یه دانش اموز و زیاد کنم البته با کمک خودش/بلدم که بهتر درس بدم/
چه نعمت هایی به من داده می شود؟
من هر ماه دارم پول جذب میکنم و علاوه بر استقلال فردی .استقلال مالیم هم بیشتر میشه.
تجربه میکنم تجربه میکنم تجربه میکنم
چه پیشرفت هایی می کنم؟
اعتماد به نفسم خیلی بیشتر میشه/ سابقه ی کار دارم /چگونگی مدیریت یه دانش اموز و یاد میگیرم/
اقدامات مربوطه رو توی دفترم نوشتم.
استاد عزیزم و مریم عزیز…چقدر هوشمندانه وزیرکانه سوالای تمرین و طرح کردید. به طوریکه این سوالا رو جواب بدی مستقیما خودتو بیشتر میشناسی و میفهمی کجاها پاشنه اشیلته و باید روش کار کنی.
استادد عزیزم شما توی کار خودتون فوق العاده هستید ممنونم ازتون.
از صمیم قلبم از هر دوی شما سپاسگزارم بابت این فایل هدیه ی بسیار بسیار بسیار ارزشمند.
خدارا سپاسگزارم که مرا به این سایت ووجود ارزشمند شما هدایت کرد.
یک چالش بزرگ مالی در زندگی من ایجاد شد در زمانی که با شما اشنا شدم البته این چالش مربوط میشه به شرایط مالی همسرم ومن همیشه به خودم میگم چرا این شرایط برای من ایجاد شد وخوب فکر می کنم می بینم به خاطر توجه ونگاههای اطرافیانم بود که به حرفهای اونها توجه می کردم به حدی که احساساتم را درگیر می کرد ونتیجه همه اون فرکانسهایی است که نا اگاهانه فرستادم واینگونه شرایط زندگی من رقم خورد واکنون اون چالش برای ما تموم نشده.
ولی خداراشکر می کنم که با استاد بی نظیرم اشنا شدم و توانستم تا حد زیادی افکارم را کنترل کنم وحال خودم را خوب کنم وفقط روی خدا حساب باز کنم
این چالش تا حالا برای من وهمسرم درسهای بزرگی داشته وچه قدر ما را قوی تر کرده وبه لطف ورحمت خداوند امیدوارتر. خداراشکر که من در مورد مشکلات این چالش با کسی حرف نزدم و حتی طوری رفتار کردم که کسی در مورد اون موضوع از من سوالی نپرسه و از هیچ کسی کمک نخواستم و روزهای خیلی سخت را فقط به خدای توانا توکل کردم وتا حالا خیلی کمک گرفتم واولین چیزی که بهش رسیدم ارامش بوده که حتی در زندگی اطرافیانم نمی بینم. استاد عزیزم از شما سپاسگزارم برای این فایلهای ارزشمندتون وصحبتهای توحیدی که قوانین جهان را به ما یاد دادید تا با چالشهای زندگیمون از زاویه دیگری نگاه کنیم واز قدرت مطلق جهان هدایت بطلبیم.
استاد عزیزم این چالش درسهای زیادی برای من داشت وخدارا شکر می کنم به اندازه ای که روی خودم کار کردم نتیجه مطلوب گرفتم وهنوز باید خیلی روی خودم کار کنم که نتیجه نهایی هم برای ما به خیر وخوبی تمام بشه. این چالش بزرگ زندگی من بود که چالشهای کوچک تر هم تحت تاثیر خودش قرار داده وکار را برای من سخت کرده البته خیلی زود سعی می کنم از اون حالت بیرون بیام وفقط فایلهای شما را گوش میدم واز خداوند در قران نشانه ای را جستجو می کنم وحال خودم را بهتر می کنم
چالش بعدی من استقلال مالی هست که هنوز ترس در وجودم هست ومی ترسم که اقدامی برای اون انجام بدم وفکر می کنم تضاد مالی ما که حل بشه قدرت من برای انجام اون کار بیشتر میشه وخودم را محدود می کنم. در حالی که باید نگاهم را نسبت به این چالش تغییر بدم وباورهای مناسبی دراین راستا برای خودم بسازم وبا دیدن الگوهای مناسب وبا رعایت تکامل به این هدفم در زندگی برسم.
استاد مهربانم از شما بی نهایت سپاسگزارم که با طرح چنین سوالاتی ذهن ما را به چالش می کشید تا به خودشناسی برسیم ودنیای درونمون را تغییر بدیم
وقتی به چالشی بر میخوری آیا از آن فرار میکنی یا آن را موقعیتی برای رشد میبینی ؟
باید صادق باشم در روابط سعی میکنم از این چالش فرار کنم
اما دیشب دیگه مسئله ای پیش اومد که من باید از اون لاک خودم بیرون میومدم و حل میکردم و تمامی این دلایلی که باعث میشد من دروغ بگم توی این موضوع رو به زبون آوردم و دیدم که من از ترس ناراحتی پارتنر خودم خودم چه خیانتی به خودم میکردم اما دیگه نمیخوام پنهان کنم و از دیشب گفتم بهش و حتا این تو کار هم بود که اونو زودتر حل کرده بودم من دوس دارم تو همه زمینها صادق باشم اصلا ذات من دوس داره صادق باشه راست بگه این کار منو بزرگ میکنه
اما در روابط مالی این فرصتی شده برای پیشرفت برای من چون محل کارم طوری بود که کار کردن اونارو دوس نداشتم شیوه اون آدمارو گفتم که نمیخوام اینجا باشم و به محض بیرون زدن از اونجا فرصتی شد برای پیشرفت من سهم قبلی من به من برگشت
بدون اصلا حرفی خداوند اونو به من برگشت داد
و توی کاری که جدیدا دارم انجام میدم خیلی پیشرفتها حاصل شده که من واقعا دارم لذت میبرم همکارهای جدید و عالی و من خیلی پیشرفت کردم وقتی این موضوع رو حل کردم حل مسائل باعث بزرگ تر شدن در من شد پس باید مسائل رو حل گرد و با پنهان کاری و دروغ نباید اونارو زد زیر مبل ما حق زندگی داریم باید بریم تو دل مسائل
اونا میخوان مارو بزرگ کنن هرجا نترسیدم و زدیم تو مسائل و حل کردیم همه چیز عالی شد و چقد بزرگتر شدم
چقد ایمانم قوی تر شد دقیقا اونا اومدن که منو رشد بدن
چالشهادفرصتی هدیه هستن از سوی خداوند برای پیشرفت
هیچ چالشی منو از بین نمیبره منو رشد میده بزرگتر میکنه
باورهای قدرتمند کنند داشته باشیم اونا مارو رشد میدن
باورهای محدود کنه مثلا مجازات الهی هستن از طرف خداوند
جهان یک مسیر است که با حل مسائل ما پیشرفت میکنیم
باید داوطلبانه بریم تو دل چالشها و بریم که رشد کنیم این آدمهایی که قبل چالش بزنن تو دل چالشها اونا پیشرفت میکنن
وقتی بری تو دل چالشا و ترس ها پیشرفت میکنی جهان به تو پاداش میده
شاید اولش ترس بر ما خیلی غلبه کنه اما با کلام خودمون جهت دهی کنیم ذهن رو آگاهانه بدونیم که چه پیشرفتی برای ما حاصل میشه
وقتی یک فردی براش موقعیتی پیش اومده که مهاجرت کنه
دوتا فکر داریم
یک نفر راحت میزنه تودلش و رشد میکنه با باورهای قوی
اما ی فردی نه میترسه و پیشرفت نمیکنه و شاید هم برگرده که شاید نه حتما پس چالشها اومدن که مارو رشد بدن
چه چالش و مسئله ای توی زندگی ما هست که باید اون رو حل کنیم
در مرحله بعدی این چالش چطوری منو رشد میده چقد رشد میده و پاداش دریافت میکنم
همین روابط من پر از ترس بودم و از اون وقتی که اومدم زدم تو دل ترها چقد رابطه من خدایی تر شده
با اینکه گلایه کردم اما حلش کردم و الا چقد من راحت تر شدم در روابطم
یا کار من خیلی سخت بود برام جامو تغییر بدم اما وقتی تغییر دادم روابطم چقد بهتر شد
چقد آدمای مختلف اومدن سر راهم چقد بهتر شد و من با مناطق آشنا شدم
و قیمت های مختلف ملک اومد دستم واقعا باید خداروشکر کنم
البته همه اینا قدمهای کوچیک بود و منو رشد داد هروز با املاکی دیگه آشنا شدم هروز با ی سازنده و الا میبینم بعضی مناطق چقد الا دوست و آشنا دارم واقعا عالی شده این دقیقا همون چالش که من زدم تودلش
قبل اومدن چالش و من چقد بزرگتر شدم
روابط خیلی آروم تر بود اما در اونم رشد کردم و چقد عالی تر شده از همین امروز رابطه من چقد بهتر شده
و کارم طوری شده تو هر املاکی دلم بخواد معامله میکنم و اصلا هم مهم نیست کجا باشم
واقعا در زمینه مشاور املاک من جایی که ی فرد باید دوسال زمان بذاره و من با رفتن تو دل ترسهام چه پیشرفتی کردم
الا میفهمم چالشها چه رشدی به آدم میدن خداروشکر
چالشها اومدن منو رشد بدن خدایا شکرت
در این مسیر اومدم گفتم من هروز با سه تا سازنده باید رابطه برقرار کنم فایل فروش داشته باشم که فوق العاده شده
تو این راه بودن آدمایی که شماره ندادن و شاید منو تحویل نگرفتن اما تا اینطوری شد گفتم الخیرفی ما وقع حتما کار کردن با این آدم برای من درست نیست
تحسین کردن خودمون خیلی قدرتمند میکنه مارو واقعا با نگاه به ایلان ماسک ما میبینیم که میشه هر کاری کرد ما چه قدرتی داریم الا شما ببین تسلا چه ثروتی به دست اورده تو مدت زمانی کوتا
چقد مسائل بزرگی رو حل کرد واقعا دمش گرم
واقعا اول صبحی این فایل رو گوش دادم و چقد انگیزه بالاتری گرفتم و دلم میخواد چالش حل کنم
هر مسئله ای حل کنم باعث میشود ایمان اطرافیان هم قوی تر شود
عالی بود این فایل و چقد باعث رشد من میشه خدا بدونه استاد ممنونم امروز با تمرکز بالا گوش دادم این فایل رو تمرین حل کردم و چقد ایمانم قوی تر شد مرسی استاد حکیمم
دربرخورد به چالش هایی که برمیخورید یا یک مسئله ای در زندگیتون پیش میاد چه واکنشی نشون میدید،چه برخوردی با اون مسئله دارید؟
در جواب به این سوال باید بگم که اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که احساس ناتوانی میکردم و میکنم از زمانی که بیشتر روی خودم کار میکنم به اگاهی رسیدم که از دل هر تضاد و ناخواسته ای میشه به رشد و پیشرفت بیشتر رسید و تضادها میان که شخصیت مارو رشد بدن اما تا به الان این آگاهی به عمل نرسیده که واقعا بگم نه دیگه از تضادهام نمیترسم و ازشون فرار نمیکنم اما میدونم که میشه به این نقطه رسید برای همین این مسیر رو ادامه میدم تا در سطح ناخودآگاه قدرتمندتر بشم و همون دید اولیه م هم به تضادها تغییر کنه..
البته فکر میکنم بوده مواردی که در اونها بهتر عمل کردم و اعتماد به نفس بیشتری داشتم اما در بعضی موارد هم کاملا احساس ناتوانی میکنم …
تمرین این جلسه:
چه چالش و مسئله ای در زندگیتون هست که به خاطر ترس ازش فرار میکنید؟ یه چالشی هست که می دونید باید حلش کنید ولی دارید ازش فرار میکنید؟
خوب استاد الان تقریبا چند ساله چالش من کسب و کارهست، دلم میخواد درآمد مستقل داشته باشم اما بعدها که توی سایت فعالیت داشتم فهمیدم موضوع داشتن درآمد من به عدم عزت نفس و اعتماد به نفسم برمیگرده این که میخواستم همیشه خودم رو به دیگران اثبات کنم و برای همین صرفا درآمد داشتن رو انتخاب میکردم اما الان خیلی بهتر شدم خودم رو ارزشمند میدونم فارغ از داشتن یا نداشتن درآمد شخصی و کمی بهبود داشتم البته که هنوز باید روش کار کنم و روز به روز دارم در پذیرش خودم همینطوری که هستم بهتر و بهتر میشم …
الان دیگه بعد از پایین و بالاهایی که داشتم و تجربه کارهای مختلف در محیط های کاری به این قطعیت رسیدم که دوست دارم ارزش خلق کنم و کسب و کار مستقل خودم رو داشته باشم پس الان چالش من که میخوام با استفاده از تمریناتی که شما دادید روش کار کنم چالش ایجاد و گسترش کسب و کارم باشه …
من همیشه دوست داشتم ارزشی خلق کنم که بدونم همین الان مشتری داره و برای مردم شناخته شده ست تا مردم آمادگی پرداخت بها براش داشته باشند اما الان یه موضع انتخاب کردم که شاید برام خیلی بزرگ دیده میشه در نظرم چون احساس میکنم جامعه الان شاید براش زیاد ارزش قائل نباشه چون اکثرا فقط به فکر نیازهای اساسی خوراک و پوشاک هستن اما ارزشی که من قراره خلق کنم برای همه مردم نیست برای کسایی که ارزششو میدونن و من نمیتونم کل یک جامعه رو تغییر بدم اما قطعا هستن افرادی که ارزش کار منو بفهمن و بابتش بها پرداخت کنن.
من میخوام یه فضای پرورش فکری کودک و نوجوان راه اندازی کنم و محصولات مرتبط که خودم قبولش داشته باشم ارائه بدم یا حتی محصولات اختصاصی تولید کنم اما خوب این میشه گفت چشم انداز چندین ساله منه
خوب استاد این هدف و چالشی که من انتخاب کردم و میخوام واردش بشم خیلی بزرگ تر از اندازه الان منه ،یعنی باوجود اینکه چندین ماهه بهش علاقمند شدم و دوست دارم انجامش بدم اما چون به نظرم یک هیولای ترسناک میاد همش دارم به فردا موکولش میکنم میگم از فردا براش اقدام میکنم و همینطوری روزها داره میگذره اما این سری فایلها که از شما روی سایت اومد برای من هدیه خداست که با یه راهکار عملی واردش بشم …
تمرین2:بیاید ذهنیتتون رو در مورد اون چالش تغییر بدید به جای اینکه روی مرحله نهایی تمرکز کنید بیاید روی سفری که برای حل این چالش دارید تمرکز کنید…اگه شکست بخورم چی میشه؟ اگه جواب نده چی میشه؟ بگید چه چیزهایی توی برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت،چه مهارت هایی کسب خواهم کرد، چه توانایی هایی در من بیدار میشه ،چقدر ترس هام کمتر میشه،چه نعمت هایی به من داده میشه،چه پیشرفت هایی میکنم فارغ از اینکه از پسش بربیام یا برنیام!!
خوب من همیشه همین نقطه نهایی کارم رو در نظر میگرفتم و میگفتم آخه چطوری انجامش بدم!
من این همه توانایی ندارم!
من اصلا تحصیلاتم ربطی به این حوزه نداره!
اگه شکست بخورم و کم بیارم چی؟ آبروم میره و مورد تمسخر قرار میگیرم!
بهتر نیست کسب و کاری رو انتخاب کنی که نتیجه ش معلوم باشه نه اینکه نمیدونی چی میشه و اصلا متقاضی داره یا نه!
اما تصمیم گرفتم این چالش رو انتخاب کنم و برم تو دلش چون الان باوردارم انسان هرکاری رو که دوست داشته باشه انجام بده میتونه انجام بده و خداوند هدایتش میکنه به سمت خواسته ش و ایده ها میان فقط باید نترسی و براش حرکت کنی، خوب با این باور جدیدم من میخوام اجراییش کنم و مطمئنم تو دل این مسیر هم رشد شخصیتی میکنم و هم مسیرم برام واضح و واضح تر میشه…
تمرین3: بیاید کارهایی که باید برای حل این چالش انجام بدید به قسمت های کوچیک قابل مدیریت و قابل انجام تقسیم کنید و تمرکز کنید روی قدم اول…
جوری که یک سنگ بزرگ نباشه که نتونید برش دارید یه چیز کوچیک باشه و هربار بهتر و بهتر بشه..
خوب من میخوام این هدف بزرگ رو بشکنم به قسمتهای کوچیک قابل انجام ..
خیلی هدایتی با کتاب هایی توی این مسیر آشنا شدم که خط خوبی به من داد برای اینکه یه سری مسائل پایه تو این حوزه رو بدونم و چندین تا هستن یکی دوتاشو خوندم اما احساس میکنم باید بیشتر تکرارشون کنم تا خوب برام جابیفته پس من به عنوان قدم اول از امروز 20 بهمن ماه 1402 تعهد میدم که هفته ای یک کتاب بخونم و یک مقاله در این حوزه در وبسایتی که آماده کردم منتشر کنم ،چون دارم همزمان خودم هم آموزش میبینم برام خیلی دور از دسترسه که بتونم روزانه محتوا تولید کنم پس فعلا و در این سطح از آمادگیم میگم هفته ای یه کتاب و یه مقاله با توجه به درکم و به قدم های بعدی که چه جوری میخواد به درآمد منتهی بشه یا چه جوری قراره محصول فیزیکی تولید بشه فکر نمیکنم چون ایمان دارم وقتش که بشه ،آمادگیم که بیشتر بشه خداوند هدایتم میکنه
قدم بعدی که میتونم برای این چالشم انتخاب کنم ایجاد ارتباط با افرادی هست که به نوعی با این حوزه سروکار دارن و من میتونم برای تقویت باورهام باهاشون ملاقات کنم پس باید بگردم دنبال این الگوها در شهرم…
#پس قدم اول مطالعه تخصصی در مورد این حوزه به صورت روزانه
#فکر در مورد مقاله و ساماندهی مطالب برای انتشار مقاله به صورت هفتگی
#ارتباط گرفتن با افرادی که به نوعی در این حوزه یا حوزه های مشابه فعالن
#پیگیری فایل های رایگان روزشمارتحول زندگی من برای بهبود باورهام و رشد شخصیتم برای ادامه مسیری که پیش رو دارم
تمرین 4: بیاید تمرکز کنید و بنویسید توی هر مرحله که برنامه ریزی کرده بودید چقدر پیشرفت داشتید،چه کارهایی انجام دادید اونا رو ببینید و خودتونو تشویق کنید بابتش فارغ از نتیجه پایانی که کی حاصل میشه
خوب من هر روز که خودم رو با اون نقطه پایانی که مدنظرمه مقایسه میکردم کلافه تر و گیج تر میشدم در مورد این مسیر ناشناخته اما الان که قراره زاویه دیدم رو تغییر بدم میبینم خداروشکر که من هدفم علاقه م مشخص شده برام یعنی کشف رسالتم هدفی که عاشقشم و دوست دارم حتی رایگان انجامش بدم…
من با کتاب هایی آشنا شدم که اصلا دری از آگاهی رو به روی من باز کردن و تهیه شون کردم و بخشی شون رو هم خوندم این خیلی عالیه که میدونم از کجا شروع کنم…
من وب سایتم رو آماده کردم یعنی بستر فراهمه چی از این بهتر ،خداروشکر علی رغم ترس هام واردش شدم و براش هزینه کردم این یعنی ایمان به خود و الهاماتم…
من الان دانشی رو کسب کردم که با خودم میگم اساسی ترین نیاز هر پدر و مادریه در رشد فرزندانشون ولی چرا تو جامعه ما یا حتی تو مدارس ما هیچ توجهی بهش نشده و نمیشه!!!
پس خداروشکر برای اینکه به این مسیر هدایت شدم و چیزایی میدونم که همین الان بالای 90 درصد هیچ اطلاعی ازش ندارن…
خداروشکر که این ایده به این والایی رو دارم و چه گسترشی میتونه توی نسل جدید ایجاد کنه…
وای استاد من چرا به این قسمت های خوبی که گفتم هرروز تمرکز نمیکردم و احساس ترس داشتم از مسیر و آینده ای که مطمئن نیستم ازش در صورتی که قانون جهانه به اندازه ای که ارزش خلق کنی جهان پاداش میده بهت فقط ادامه بده و همین قدم های کوچیک رو بردار و ناامید نشو قطعا میشه چرا نشه!!!
تمرکز کنید قبلا چه کارهایی یاد نداشتم و الان یاد گرفتم و انحامش دادم،تمرکز کنید روی بهبودها
من زمانی که مهندسی فناوری اطلاعات گرفتم اصلا تجربه عملی نداشتم اما وقتی وارد محیط کارشدم عالی میتونستم انجامش بدم در صورتی که همیشه فکر میکردم هیچی بلد نیستم اما قتی وارد محیط کارشدم خیلی خوب هم انجامش میدادم چون من هرکاری رو که بخوام انجام بدم عالی انجام میدم پس حتما تو این حوزه هم میتونم
من چندسال پیش که از روی علاقه طراحی و پشتیبانی وردپرس رو یادگرفتم عالی انجامش دادم و حتی درآمد هم داشتم ازش چون عالی بودم در اون حوزه پس حتما توی مسیر علاقه م هم میتونم عالی عمل کنم
من توی ورزش تنیس روی میز هم عالی بودم و حتی وارد مسابقات شدم
من هربار که یه ایده خلاقانه داشتم عالی انجامش دادم و کلی تحسین شدم
پس این مسیرهم شدنیه و یه چالش جدید برای من…
انشالله بیام و از روند رو به جلوم براتون بنویسم
دوست دارم در پایان کامنتم از چالشی که چند روز پیش و در نتیجه عمل به آموزه های این سایت درخودم ایجاد کردم بگم که چه احساس فوق العاده ای بعد حلش داشتم خوب من رانندگی میکنم اما همیشه از پمپ بنزین رفتن ترس داشتم و همیشه از شوهرم میخواستم ماشینو بنزین بزنه و آماده به من تحویل بده و یکی دوبار هم که مجبورشدم بنزین بزنم رفتم به نزدیک ترین پمپ بنزین خونمون و خودم بنزین زدم:)
نمیدونم چرا جرات نمیکردم برم یه پمپ بنزین دیگه و همین پمپ بنزین محلمون رو همون یکی دوباری که رفتم انتخاب کردم چون اونجا ترسم کمتر بود اما این بار تصمیم گرفتم آگاهانه برم خودم بنزین بزنم و برای شکستن نقطه امنم هم دورترین پمپ بنزین به خونمون رو انتخاب کردم واقعا استرس داشتم میترسیدم:)
اما انجامش دادم و بعدش واقعا احساس میکردم یه پله اومدم بالا واقعا برام جالب بود این عملکرد ذهن که چطوری تلاش میکنه ما رو در محدوده امنمون نگه داره طفلی و وقتی میخوای خلاف فرمانش عمل کنی چقدر بهت استرس و نگرانی تزریق میکنه اما ما بزرگتر از ذهنمون هستیم :)
استاد عزیزم بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که چنین دوره ارزشمندی رو به ما هدیه دادید..
من تو همین چند روز و با انجام تمرینات جلسه یک و دو، خیلی نتایج درونی داشتم و واقعا خوشحالم از این موضوع
سوال؛
به طور کلی با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت به وجود می آید چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که :این چالش فرصتی برای بهبود و یادگیری و پیشرفتم است؟
یا احساس ناتوانی و نا امیدی می کنی و سعی میکنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟
پاسخ:
هر چه به خاطر میارم همیشه انجام کارهای جدید واسم مشکلی نداشته حتی دوستداشتم یادبگیرم..و همیشه هم خوب عمل کردم..گاهی توی زندگی خودم و حتی خانواده ام مسایل و چالشهای بزرگی رو حل کردم که هم خودم اعتماد به نفسم بالاتر رفت و هم دیگران برای من احترام بیشتری قائل بودند..
اما گاهی که خیییییلی کم پیش اومده شاید بیشتر به خاطر وابستگی حاضر به وارد شدن به چالشی نبودم..
مثلا چند سال پیش از من خواستند که مسئولیت یکی از کلینکهای مربوط به بیمارستان رو به عهده بگیرم..من تو کارم عااااللی بودم ولی از اونجاییکه با همکاران خوش بودیم و دیگه سالها همدیگه رو میشناختیم قبول نکردم با اینکه فرصت خیلی خوبی بود.و بخشی هم به خاطر اینکه میگفتم اگر ی وقت از پسش بر نیام کل سابقه ام زیر سوال میره و خلاصه که نپذیرفتم..
اما در زندگی ام کارهای بزرگی کردم و اثرات بزرگی حتی در روند زندگی خانواده ام گذاشتم.
مرحله اول:
اما چالشی که خیییلی انجامش واسم سخت بود و ازش فرار میکردم انجام تمرین اگهی بازرگانی در جلسه 6 عزت نفس بود…دو یا 3 ماه میشه که ذهنم اجازه نمیداد این تمرین رو انجام بدم..البته فقط دوبار انجام دادم یکبار برای همسرم و یکبار هم برای خواهرم و دیگه ترس و ترس از اینکه چی میگن؟؟ پشت سرم چی میگن؟ تو دلشون چی میگن؟!!!!!! وووووووو
اما استاد جانم وقتی در این فایل گفتید اصلا به نتیجه فکر نکن که چی میشه فقط وارد مسیر بشو من دیروز دوبار در سختترین جمعها که ذهنم خیلی بازی میداد وارد این چالش شدم و تمرین رو انجام دادم و دیدم اصلا و اصلا سخت نبود..اتفاقا همه دست زدند واسم و تحسینم میکردند و تازه ویژگیهای مثبت دیگه ای هم اونا اضافه میکردند..من بسیار از شما سپاسگزارم..اصلا نمیدونید من چقدرررر سبک شدم و چقدر خودم رو تحسین میکنم..نمیدونم باید با چه کلامی از شما سپاسگزاری کنم که من در همین دو جلسه دوتا تغییر اساسی کردم..خدایا شکرررررررررررت
مرحله دوم:
واقعا من اینکارو در انجام چالش بالا انجام دادم
و چقدر تحسین دریافت کردم
چقدر اعتماد به نفسم برای انجام مجدد این تمرین بالاتر رفت
می ترسیدم جلوی بعضی ها اجرا کنم و اتفاقا همونها خیلی تشویقم کردند
احساس سبکی و آرامش دارم
خودم رو تحسین میکنم و به خودم افتخار میکنم
مرحله سوم:
من چون میخوام بارها این تمرین رو انجام بدهم در جمعهای غریبه و دوستان تصمیم گرفتم هر روز 5 دقیقه جلوی آینه انجام بدم با صدای نسبتا بلند و تصور کنم در جمعی که خصوصا واسم سختتر هست دارم انجام میدم و همه تحسین میکنند.
از جمعهای کوچک و یا حتی تک نفره شروع میکنم و کم کم در جمعهای بزرگتر حتما میتوانم و اصلا واسم مهم نیست که نتیجه چیه و اونها چی میگن!!!!
فقط انجام میدم و حواسم به اینه که چه فوایدی برای رشد شخصیتم و در نتیجه زندگی ام ، دارد.
باز هم خدارا شکر میکنم که من را به این مسیر هدایت کرد..من هر روز دارم شناخت بیشتری نسبت به خودم پیدا میکنم و این در روابط و زندگی ام خیلی واسم موثر بوده..
خودم رو خیلی تحسین میکنم که در بزرگترین چالش زندگی هر فردی که تغییر شخصیتی است وارد شدم و مستمر و مصمم ادامه میدهم و هر روز نتایج بسیار درخشانی دریافت میکنم که نمونه اش شناخت بهتر خودم هست با انجام تمرینات،کامنت گذاشتن،کامنت خواندن،اعراض،کنترل کانون توجه، داشتن احساس خوب،و هر روز بیشتر و بیشتر خودم رو تحسین میکنم و به خودم افتخار میکنم..
استاد عزیزم خدارو شکر که شمارو دارم چون تمام این تغییراتم رو مدیون وجود پربرکت و پر از مهر شما هستم
از همه دوستانی که تجربیاتشون رو به اشتراک میگذارن خیلی ممنونم چون واقعا مطالعه کامنتهای ارزشمند شما در این مسیرِ بی نظیر خیلی به من کمک میکنه و انگیزه میده.
دوستتون دارم
در پناه خدای بسیار عطا کننده و دانا روز و روزگارتان عااااالی
در مورد سوال این جلسه فعلا به چالشی بر نخوردم اما از تجربیاتم میگم
مرحله اول
چند سال پیش توی خونه ی آپارتمانی زندگی میکردیم که همسایه ها همیشه با هم دعوا داشتند به خاطر شارژ ساختمان و من که به دنبال آرامش بودم مجبور شدم به خاطر اینکه سر و صدا ها تموم بشه هزینه ی شارژ ساختمان رو کامل من پرداخت کنم تا دیگه اونا باهم بحث نکنند ولی این کارم اشتباه بود چون اونا هر بار به دعواشون سر یه مسائل پوچ و بی ارزش ادامه میدادن تا جایی که ناخواسته پای منم به اون دعواها کشیدن و کلا چند سال همین بود شرایط ما
بارها به همسرم میگفتم بیا خونه رو بفروشیم و از این آپارتمان بریم حتی شده مستاجر بشیم من راضی هستم دیگه این دعوا ها و تنش ها رو نمیتونم تحمل کنم چون من در مسیر استاد عباس منش بودم و داشتم رو خودم کار میکردم و این مسائل با مسیر من کاملا در تضاد بود و به شدت برام نشتی انرژی به همراه داشت
هر بار همسرم به دلایلی قبول نمیکرد مثل این دلایل:
که من روی این خونه زیاد خرج کردم
مستاجری سخته با این پول نمیشه خونه خرید و….
ولی نگاه من به این مسئله فرق میکرد
نگاه من این بود این یه نشونه ست از طرف خداوند چون من مدارم تغییر کرده و دیگه با این همسایه ها هم مدار نیستم خداوند قرار من رو در مدار جدید قرار بده و این چیزیه که باید ازش خودمو بکنم و این خیلی برام بهتره
ولی همسرم مدام از این موضوع فرار میکرد
مرحله دوم
من به دلایلی که همسرم برای فرار کردن از این مسئله داشت خیلی فکر میکردم
اگر حق با همسرم باشه چی؟
اگر من از این خونه برم و دیگه خونه دار نشم چی
خب ما یه زمین دویست متری هم داشتیم و ایده من این بود که میرم روی زمینم خونه میسازم ولی یه قرون هم پول نداشتم فقط سی میلیون ته حساب بانکی ما بود
اومدم ذهنیتم رو این جوری قدرتمندش کردم
خب این مسئله تنها راه حلش همینه که من باید از اینجا برم چون منکه نمیتونم رفتار همسایه ها رو تغییر بدم یکی دوتا نیستند که حتی اگر یه نفرم باشه قدرت تغییرشون رو من ندارم
اما میتونم با رفتن از اینجا از این جهنم خلاص بشم
درسته که روی این خونه زیاد خرج کردم اشکال نداره به میزانی که خرج کردم تو این خونه زندگی کردم و الانم بخوام بفروشم رو قیمت خونه تاثیر داره
درسته که الان پول ندارم اما با همون سی تومنی که دارم میرم کارای قانونی ساخت و ساز خونه رو انجام میدم یعنی میرم کارای شهرداری رو انجام میدم و پروانه ساختمان میگیرم حالا بعدش خدا بزرگه خودش پول می رسونه و خونه رو میسازیم
مرحله سوم
اومدم باهمسرم صحبت کردم و گفتم ازت میخوام اون سی تومن رو بدی به من کاری بهش نداشته باشی گفت برا چی میخوایی گفتم میخوام خونه بسازم در حالیکه داشت به من میخندید و میگفت توهم زدی ولی قبول کرد گفت باشه این تنها پس اندازی هست که داریم اونم برا شما ولی اینم بدون این راهی که داری میری اشتباه هست و اشتباه هست واشتباه و یه روزی دست از پا درازتر میایی و کاسه چه کنم چه کنم دستت میگیری
گفتم اشکال نداره بزار تستش کنم همینی که میگی
تا بعد باورم بشه حق با شما بوده خخخ
خلاصه من رفتم و اقدام کردم با دست خالی اون زمان دوره 12قدم رو کار میکردم که خیلی کمک کرد به من رفتم کاراش رو انجام دادم و حالا بماند که هیچی پولم نداشتم و اومدم طراحی یه خونه دوبلکس رو به همراه پارکینگ در سه طبقه انجام دادم یعنی خداوند منو هدایتم کرد که این کار رو بکن چون یکی از آرزوهام این بود که خونه دوبلکس داشته باشم و خدا به من گفت قدم به قدم جلو برو
بعد از اینکه طراحی ساختمان تموم شد از خونه آپارتمانی رفتم مستاجری و اون خونه رو موقت اجاره دادم تا خریدار پیدا کنم
یه مقداری کم به من ارث رسید که فقط تونستم مقداری میلگرد بخرم و پی خونه رو بکنم و استارت کار ساخت و ساز رو بزنم و تموم شد و همونجا متوقف شدیم
تا اینکه خونه رو با یه قیمت نسبتا خوبی فروختیم و بنایی ما ادامه پیدا کرد و بعدم خداوند از بی نهایت راهها هزینه های ساخت و ساز رو برام جور کرد و الانم توی خونه ی دوبلکس خودمون داریم در آرامش کامل زندگی میکنیم البته که ساخت و ساز خونمون یه مسیر تکاملی بود و قدم به قدم پیش رفته و هنوزم یکم کار داره
خیلی تجربه ی عالی بود برام و کلی برام درس داشت
همسرم مدام خداروشکر میکنه که به حرفم گوش کرد و از اون خونه اومدیم بیرون
نعمت هایی که با حل کردن به این چالش بهش رسیدم
اول آرامشی بود که سخت لازم داشتم
دوم پسرم به خاطر تغییر مکان شاغل شد یعنی شرایط تغییر مکان یه جوری رقم خورد که با یه نفر آشنا شدیم وپسرم رفت سرکار
سوم اون زمان منم کار میکردم مسیرم به محل کارم نزدیکتر شد
چهارم تجربه ی لذت بخشی از ساخت و ساز خونمون داشتیم
پنجم خونه رو سرشار از زیبایی درست کردیم که کلی برام دیدن این زیبایی ها لذت داره
ششم پشت خونمون کلی زیبایی و سزسبزی داره
هفتم به آزادی زمانی رسیدم
هشتم خونمون به فک و فامیل نزدیکتر شد و این برای پسرام خیلی بهتر بود
نهم درکنار اینکه خونه ساختیم یه جای دیگه هم سرمایه گذاری کردیم
وکلی اتفاقات خوب دیگه
اگر من از اون خراب شده خودمو نمیکندم هنوزم شرایطم همون بود چون هنوزم از طریق دوستام میشنوم که ساکنین اون آپارتمان هنوز با خودشون درگیر هستند تا حدی که زد و خورد دارند دادگاه و پاسگاه دارند و….
خداروشکر میکنم واز استادم سپاسگزارم
خداروشکر میکنم که به این مسیر هدایت شدم و کلی دارم حتی با برخورد با تضادها از زندگیم لذت میبرم سپاس
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و تمامی دوستان گرانقدر
سوال این قسمت:
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
سعی میکنم اون مسئله یا چالش رو از جوانب مختلف بررسی کنم و بدون هیچ پیش فرضی بپذیرمش تا بتونم تمرکزم رو بزرام روی راه حلش و درسی که از این چالش میگیریم . از خودم سوال کنم برای حل این موضوع الان چه اقدام و عملی میتونم انجام بدم که بتونم تا حدودی بهتر و راحتر روند حل کردنش رو به جلو ببرم. البته بعضی از این مسائل میتونه مشترک باش و برای دیگران هم ممکن اتفاق بیفته که میش با راهنمایی و مشورت تا حدودی راه حلش رو پیدا کرد.و از این زاویه ببینم که با انداختن خودم تو این چالش میتونم قوی تر بشم و موفقیت های بیشتری رو کسب کنم.
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟
قطعا با حل این مسئله میتونم هم چیز جدیدی یاد بگیرم و هم موجب رشد و پیشرفت خودم باشم و بتونم از این فرصتی که بواسطه این چالش درگیرش هستم به بهبودی شرایطم کمک کرده باشم
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
گاها ذهن اینطور میخاد دستور بده و نشون میده که بیخیال بشم و وارد اون چالش نشم چون یا میترسم یا هر علت دیگه ای ولی تمام تلاشم بر این بوده که بتونم با اون مسئله روبرو بشم و برم تو دلش و تمام تلاشموکنم تا بتونم پیروز باشم حتی اگه بظاهر شکست بخورم .
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
مهاجرت شغلی و مکانی
مرحله دوم:
با ورود به این چالش میتونم قوی تر و شجاع تر عمل کنم و بشم وتمرکز بیشتری روی اهداف و خواسته هام بزارم و با محیط و افراد جدیدی آشنا بشم و از اون حاشیه امنی که درست کردم خارج بشم و از افراد وابسته و سمی ای که نزدیکم هستند فاصله پیدا کنم و تجربه های تازه تری داشته باشم در واقع با انداختن خودم تو این چالش میتونم موهبات رشد بیشتر خودم رو فراهم کنم و کرده باشم .
توانایی و مهارتهام رو در زمینه یادگیری زبان و ارتباط بیشتر با افراد جدید محک بزنم و تلاش کنم روی بهبود خودم با توکل و رفتن تو دل این چالش موجب برکات زیادی در زندگیم شده باشم وبا این سفر زندگیم قشنگتر و زیباتربش
به آزادی بیشتر و شرایط بهتری هدایت بشم و بتونم هر زمان که بخام به خواسته هام و اهدافم جامه عمل بپوشونم
به توانمندی بیشتر در پول سازی و خلق خواسته هام برسم و کسب و کار شخصی خودم رو ادامه بدم و پیشرفت چشمگیری در این حوزه داشته باشم .
هر زمان که خواستم بدون محدودیت سفر کنم و کسب درآمد داشته باشم و روی حوزه موفقیت وتوسعه فردیم تمرکز بیشتری بزارم
توانمندی بیشتر در کنترل احساساتم و ذهنم ایجاد شود
میتونم با آرامش بیشتری زمانم رو برنامه ریزی و مدیریت کنم و به علاقه مندی های دیگم برسم
میتونم متوکل تر و با ایمان تر قدم بر دارم و بر ترسم غلبه کنم و سفر تو دل این چالشو زیباتر و لذت بخش کنم.
مرحله سوم:
برای رفتن تو دل این چالش بیام با افرادی که مهاجرت کردن و این حرکت منجر به موفقیتشون شده و زندگی موفق تری داشتند ارتباط بگیرم و باورهایی که داشتند رو بشنوم و بررسی کنم
برنامه ای بزارم برای دیدن زیبایی ها و مکان های جدید
فرهنگ و آداب و رسوم اون منطقه ای که میخام برم رو بررسی کنم
هر روز هر چند اندک زمانی رو برای یادگیری زبان جدید بزرام
برنامه ای برای بیزینس شخصیم داشته باشم و اهداف مالیم رو به بخش های هفتگی و ماهانه و سالانه تقسیم کنم و بنسبت درآمدم بیام سرمایه ام رو تقسیم کنم و هزینه ها و سرمایه گذاریهام رو در فرصتهایی که هست و میبینم انجام بدم
الگوهایی که موفق عمل کردند و به هدفشون رسیدند رو بررسی کنم و عملکردشون رو مشاهده کنم تا بازبینی در روند یادگیری و رشد بیزینس خودم داشته باشم
باورهایی که میتونه سازنده باش و تقویتم کنه تو این حوزه رو تکرار و پیاده کنم تا عظلات ذهنیم قوی تر بش
روش درست و منطقی پولسازی در بیزینسم رو اجرا کنم و قدم ب قدم رشد کنم
مسائل و چالشهایی که حل میکنم منجر به توسعه فردی و رشدم در زندگی و کسب وکار شخصیم میش
استمرار داشته باشم تو مسیرم و هر روز روی بهبود خودم و شرایط فعلیم قدم بر دارم هر چند که مقاومتهای ذهنیم میخاد منو از حرکت باز داره
سلام
واکنش اولیه من نسبت به چالش ها معمولا اولا یا ترس،یا عصبانیت،یا تعجب با اینکه میگم آخه چرا من یا آخه چرا الان این اتفاق؟؟؟؟؟؟؟
اما به لطف خدا این واکنش اولیه شاید به 2 یا 5 دقیقه نرسه و سریعا دنبال راه حل میگردم.سریعا فکر میکنم که باید چکار کنم.
به لطف پروردگارم،پس از هدایتم به این مسیر،آرام آرام این واکنش های اولیه که با ترس مواجه بود و ادامه داشت.
اما الان دیگه اون عصبانیت و ترس ها زمانشون کم و کم و کمتر شده و الان شده شاید 2 یا 5 دقیقه و سریع از خدا کمک میخوام و دنبال راه حل میگردم.
اما استاد در چالش های مالی معمولا در کنار درخواست از خداوند،راهکارهای اشتباه هم میاد توی ذهنم.مثلا قرض کردن.یا خودم رو به آب و آتیش زدن.
اما در مرحله ی عصبانیت و ترس باقی نمیمونم.
احتمال میدم این از ضعف ایمانم نسبت به کمک های خداوند میاد.
بله
الان که نوشتمش دقیقا ترمز رو پیدا کردم.
اره پیداش کردم من.
ایمانم ضعیفه نسبت به اینکه خداوند این قدرت رو داره که در لحظه ورق رو به نفع من برگردونه و نتیجه اون چالش برا من مطلوب بشه.
خدایا شکرت.من تونستم یه ترمز دیگه پیدا کنم.
استاد من همیشه استمرار در مسیر موندن در ریل قوانین برام یه چالش سنگین بود.و همیشه میگفتم یا خدا مگه من میتونم این همه آیتم رو هر روز در کنار هم رعایت کنم و روی اونها کار کنم.
و مخصوصا استمرار.و دیدن انتهای مسیر و نتیجه،اذیتم میکرد و میکنه.
اما الان یک هفته که من دارم روی دو تا باور کار میکنم
و آرام آرام دارم قدم بر میدارم.
اصلا هول نمیکنم
اصلا فشار نمیارم.
اصلا زور نمیزنم.
این دو باور ریشه ای(باور به فراوانی ثروت و فرصت های ثروت ساز و باور به اینکه پول به راحتی به دست میاد و خیلی آسونه کسب پول و ثروت.)
الان هر روز دارم منطق میارم برآب ذهنم.شواهد میارم براش.میرم توی گوگل و کلی مثال از تمام کسب و کارهایی که چقدر آسون و بی دغدغه پول های فراوان رو کسب میکنند رو در میارم و مرتب با خودم حرف میزنم راجع به این دو موضوع.
احساس میکنم اینجوری سبک سبک و بدون عجله،بخدا قسم جواب میده.بله جواب میده.
چون فشار بع خودم نمیارم و در روزمره این کار رو انجام میدم.عالیه
عالیه بخدا
من هر روز دنبال قدم های کوچیکی میگردم که باید برای خلق خواسته هام بردارم
فکر میکنم خوب جواب میگیرم.چون نشانه هاش رو دارم میبینم
شاد باشید استاد عزیزم
درود خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته
و دوستان عزیزم در این سایت
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
الان در این مدت که با سایت اشنا شده ام این نگاه را دارم که من این مسئله یا چالش را باید حل کنم تا پیشرفت کنم و خودم هم باید حلش کنم
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
قبلا اره احساس ناامیدی میکردم و از دیگران کمک میخواستم و انتظار داشتم انها کمک کنند و اگه نمیکردند ناراحت میشدم و پیش خودم میگفتم خوشحال میشن از شکست من و خیلی ناامید میشدم و همیشه عصبی بودم
مرحله اول:
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
پول ساختن
تلاش میکنم ولی یجورایی هم فرار میکنم مثلا میگم خودش درست میشه از روبرو شدن با کار میترسم
میگم نکنه کاری بگیرم و سخت باشه نتونم انجامش بدم سرمایه هم ندارم و دوباره برم زیر قرض ،(البته من تعهد داده بودم به خودم که قرض نکنم میدونم توجیح خوبی نیست ولی یه کار گرفتم پله نداشتم و به دوستانم زنگ زدم که پله قرض کنم و گفتن سر کاریم و ندادن و دیگه پول قرض گرفتم و پله خریدم و تعهدمو شکستم و یجورایی احساس گناه میکنم این خیلی منو اذیت میکنه)
مرحله دوم:
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی. یعنی به جای تمرکز بر این ذهنیت که:
” اگر شکست بخورم؛ اگر این راهکار جواب ندهد؛ اگر نتوانم با وجود تلاش مسئله را حل کنم؛ و این شکل از اگر های ناامید کننده، “
ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:
زمانی که کفگیرم به ته دیگ میخوره کار میگیرم و هر جوری باشه اونو درست میکنم و میدانم که پیشرفت میکنم با هر دهنه ای که نصب میکنم و میدانم که چقد بهم کمک میکنه و چقد ادمای بیشتری منو میشناسن اگه کار بیشتر بگیرم و انجام دهم استاد یجایی تو یکی از دوره هاش فک کنم راهنمای عملی یا کسب و کار بود گفتن بعضیا یه جایی متوقف میشن میگن خب این خوبه ،من همین که یکاری انجام میدم اینجوری میشم میگم فعلا خوبه یعنی کاری هم بهم زنگ میزنه قشنگ جواب میدم قیمت میدم طرف راضیم میشه ولی ته دلم خودم راضی نیستم و اونم دیگه زنگ نمیزنه خودم با فکر خودم خرابش میکنم.
مرحله سوم:
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن. یعنی آن هیولایی که این چالش در ذهن شما ترسیم کرده است را به اجزای کوچک و قدم های قابل اجرا تقسیم کن تا ترس شما از کلیت ماجرا بریزد و جرأت ورود به روند را پیدا کنی. سپس تمام تمرکز خود را فقط بر برداشتن قدم اول بگذار.
1.من باید هر کاری که به من زنگ میزند و طرف راضی میشه قرار داد بیندم تا احساس مسولیت کنم که من قرار داد بستم و بیعانه گرفتم و باید انجام دهم
2.دلیل های منطقی بیاورم که من با اینجوری کار کردن نمیتونم به ثروت و بی نیازی مالی که میخوام برسم هرچقدرم که فایل گوش بدم بی فایدس
شعر حضرت سعدی
عالم بی عمل به چه ماند ،به زنبور بی عسله
3.با درامدم وسایل کارم را بیشتر ارتقا بدم و انگیزه ام بیشتر شود تا برای کار کردن مشتاق تر شوم که وسیله جدیدم امتحان کنم و کار با اینم یاد بگیرم و راحتر میکنه کارمو و…
تشکر میکنم از استاد عباس منش و خانم شایسته بخاطر این راهنمایی ها و شفاف سازی ها
و هم خانواده های عزیزم در این سایت
ممنون میشم که با نظراتتون کمک میکنید زودتر سوالاتمو حل کنم.
آرزوی موفقیت و شادمانی و آرامش و ثروت رو برای تک تک عزیزان
تا کامنت دیگر بدرود
سلام و صد سلام به روی ماه استاد عزیزم و مریم جان شایسته
و همه همفرکانسی های خوبم
سوال اول
-به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
همون لحظه اول به این فکر میکنم که چه گناهی کردم که خداوند که شاید نه ولی کارما یا نتیجه فرکانسیم شد این چالش: مثلا توی اتوبان ساعت 10:30 شب در هوای سرد چرخ ماشینم پنچر شد و بدتر از اون زاپاس هم پنچر بعد از یکی دوساعت معطلی لبه اتوبان تحمل شرایط سخت بعد از خستگی یک روز کاری پر مشغله به دردسر انداختن اعضای خانواده…فقط به این فکر میکردم که چه فکری و یا چه عملی رو انجام دادم که کائنات یا خداوند من رو به این شکل مجازات کرد… این اولین برخوردم هست با چالش…
در چالش های بزرگتر حس بدم شدیدتره و حتی به عدم خودباوری و تخریب خودم و دوری از خداوند و غیره می انجامه…
کمی زمان میبره تا اون چالش رو بپذیرم و مدام خوددرگیری شدیدی با خدای خودم دارم که تو اگر حواست بود من به این دردسر دچار نمیشدم …
نکته جالبی که در صحبت های شما بود اینکه قانون جهان به این شکل هست که چالش وجود دارند برای رشد ما انسانها فکر میکنم ناعادلانه است ولی حداقل خوشحالم که شما به عنوان دست خداوند این نکته گفتید که این قانون جهان هست و ربطی به مجازات و کارما نداره…
-آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
ابداً همچین فکری نمیکنم، اتفاقا اگر زندگی آرام و بدون چالش داشته باشم فکر میکنم زندگیم پیشرفت کرده که به یک ثبات توام با آرامش رسیدم…
-یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
در گام اول احساس ناتوانی می کنم ولی اهل فرار نیستم و مسئله رو حل میکنم و با چالش روبه رو میشم…
-مرحله اول:در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
در حال حاضر چالش من طراحی سایت خودم هست در حوزه آموزش نرم افزارهای گرافیکی و اداری، من مدرس نرم افزارهای گرافیکی و اداری هستم و در حوزه طراحی سایت و سئو اطلاعاتی ندارم و هزینه طراحی سایت و سئو رو هم ندارم که یک متخصص برای من سایت بسازند ولی تصمیم به اینکار گرفتم و هزینه و هم وقت زیادی صرف کردم
تقریبا دوسالی هست که مشغولم و هنوز در ب بسم الله هستم… هرازگاهی ناامید شدم ولی همچنان با قدرت به دنبال راهکار هستم…
-مرحله دوم:
– – چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؟
استقلال مالی و مکانی و زمانی، آموزش اصولی و به همه کسانی که علاقمند هستند تمام زیر و زبر نرم افزارها رو به ساده ترین روش یاد بگیرند و از آموزش هاش به صورت کاربردی استفاده کنند…
انتقال این همه سال تجربه و نکته به افراد دیگر که باعث رشد و پیشرفتشون در حوزه مهارتهای فردیشون بشه…
– -بر چه ترس هایی غلبه می کنم؟
غلبه بر ترس عدم خودباوری خودم
اینکه من هم میتونم مثل اینهمه سایت موفق که تونستند…
– – توکل من چقدر بیشتر می شود؟
واقعا هر دفعه که رشد کوچیکی در این حوزه دارم و راهکار جدید و یا افراد تازه ای رو پیدا میکنم احساس میکنم که خدا رو دارم و احساسش میکنم…
چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؟
مهارت های نرم افزاری بیشتر
مهارت ارتباط با دیگران
مهارت بازاریابی دیجیتال
مهارت دیجیتال مارکتینگ
مهارت خودشناسی و خود باوری
مهارت مدیریت وقت و زمان
مهارت برنامه ریزی و اولویت بندی کردن اهداف بزرگ و کوچک
– -چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛
توانایی بهره وری از حاصل دسترنج خودم، تا الان من فردی هستم که حاصل تلاش و زحمتهام نصیب مدیران و رئیسهای آموزشگاه های آموزشی میشه..
اینکه بتونم همه دسترنج خودم رو خودم کسب کنم واقعا لذت بخشه و امیدوار کننده است…
– -چه نعمت هایی به من داده می شود؛
اعتماد به نفس بالاتر، زمان آزاد برای خودم و اعضای خانواده ام، پول و ثروت، اعتبار شغلی، تفریح و مسافرت و آرامش و آسایش توماً با هم
چه پیشرفت هایی می کنم؛
در زمینه خودشناسی و خودباوری قطعا خیلی رشد می کنم، در زمینه های مهارتهای ارتباطی و نرم افزاری پیشرفت خواهم کرد…
– مرحله سوم:
تقسیم کار و الویت بندی اهداف کوچک
مدیریت مالی و هزینه ها
استخدام یک کد نویس حرفه ای
مطالعه و آموزش حوزه سئو
تهیه ویدئوها و مقاله های سایت
کم کردن زمان کار برای دیگران و تمرکز بیشتر رو کار و هدف خودم…
در پایان از تون تشکر می کنم استادم…
به نام خداوند مهربان.
وقتی به چالشی بر میخوری چه واکنشی داری؟ به لطف خداوند من تو این مورد خیلی خوبم. کلا وقتی به مسیله ای برمیخورم امید به زندگی و امید بهبود شرایط در من چند برابر میشه و خیلی خوب میتونم ذهنم و کنترل کنم و مثالای زیادی هم براش دارم. خیلی خوب میتونم شرایط سخت و مدیریت کنم.
تمرین:
بزرگ ترین چالشت در حال حاضر:
در حال حاضر بزرگترین چالش من کارم هست .اولین تجربه های کاریم و دارم میگذرونم و تجربه ی زیادی ندارم . و مهم ترین موضوع در زندگیم در حال حاضر اینه که بتونم توی کارم عالی جلو برم و کلی تجربه کسب کنم.
فقط صرف ورود به این چالش:
بر چه ترس هایی غلبه می کنم؟
ترس از شروع. من مدت ها بود که میخواستم این کارمو شروع کنم اما میترسیدم و انتظار داشتم اول اون کار و خوب یاد بگیرم بعد برم رو کس دیگه ای اجرا کنم.یعنی بخاطر همین کمال گرایی خیلی وقت بود که حرکت نمیکردم. ولی وارد ترسم شدم و کارمو شروع کردم.کار من تدریس شیمی هست.تو این مدتی که میترسیدم نه تنها شروع نمیکردم بلکه قصدم بود که اگر هم شروع کنم از کلاس نهم و دهم شروع کنم .دواردهم سخته نمیتونم اما دقیقا دانش اموزی جذب کردم که کلاس دوازدهم هست و کنکوریه و من نه تنها دوازدهم بلکه دهم و یازدهم هم باید به ایشون یاد بدم . علاوه بر این ترس های زیادی رو واردش شدم.مثلا در حال حاضر من مشاور این دانش اموز هم هستم و دارم بهش برنامه میدم . من میترسیدم که قبلا این کار و بکنم.
توکل من چقدر بیشتر می شود؟
خیلی خیلی بیشتر میشه. وقتی کاری رو شروع میکنی که هیچ تجربه ای از قبل در اون کار نداری/عملا هر قدمی که میخوای برداری رو باید با توکل به خدا و با تکیه به هدایتش برداری.
چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؟
من باید نکات مختلف درس خوندن و یاد بگیرم مثل افزایش سرعت مطالعه/افزایش اعتماد به نفس/کنترل استرس زمان امتحان/نحوه ی برنامه نویسی/مسیولیت پذیر بودن
چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؟
من با این کار متوجه شدم که مشاوره دادن و خیلی دوست دارم. من بعد از این کار بلدم که چطور بصورت اصولی برنامه بریزم/راه های افزایش تمرکز و سرعت مطالعه رو بلدم/بلدم که چطوری اعتماد به نفس یه دانش اموز و زیاد کنم البته با کمک خودش/بلدم که بهتر درس بدم/
چه نعمت هایی به من داده می شود؟
من هر ماه دارم پول جذب میکنم و علاوه بر استقلال فردی .استقلال مالیم هم بیشتر میشه.
تجربه میکنم تجربه میکنم تجربه میکنم
چه پیشرفت هایی می کنم؟
اعتماد به نفسم خیلی بیشتر میشه/ سابقه ی کار دارم /چگونگی مدیریت یه دانش اموز و یاد میگیرم/
اقدامات مربوطه رو توی دفترم نوشتم.
استاد عزیزم و مریم عزیز…چقدر هوشمندانه وزیرکانه سوالای تمرین و طرح کردید. به طوریکه این سوالا رو جواب بدی مستقیما خودتو بیشتر میشناسی و میفهمی کجاها پاشنه اشیلته و باید روش کار کنی.
استادد عزیزم شما توی کار خودتون فوق العاده هستید ممنونم ازتون.
از صمیم قلبم از هر دوی شما سپاسگزارم بابت این فایل هدیه ی بسیار بسیار بسیار ارزشمند.
دوستون دارم
به نام خدای توانا
سلام بر استاد عزیزم
خدارا سپاسگزارم که مرا به این سایت ووجود ارزشمند شما هدایت کرد.
یک چالش بزرگ مالی در زندگی من ایجاد شد در زمانی که با شما اشنا شدم البته این چالش مربوط میشه به شرایط مالی همسرم ومن همیشه به خودم میگم چرا این شرایط برای من ایجاد شد وخوب فکر می کنم می بینم به خاطر توجه ونگاههای اطرافیانم بود که به حرفهای اونها توجه می کردم به حدی که احساساتم را درگیر می کرد ونتیجه همه اون فرکانسهایی است که نا اگاهانه فرستادم واینگونه شرایط زندگی من رقم خورد واکنون اون چالش برای ما تموم نشده.
ولی خداراشکر می کنم که با استاد بی نظیرم اشنا شدم و توانستم تا حد زیادی افکارم را کنترل کنم وحال خودم را خوب کنم وفقط روی خدا حساب باز کنم
این چالش تا حالا برای من وهمسرم درسهای بزرگی داشته وچه قدر ما را قوی تر کرده وبه لطف ورحمت خداوند امیدوارتر. خداراشکر که من در مورد مشکلات این چالش با کسی حرف نزدم و حتی طوری رفتار کردم که کسی در مورد اون موضوع از من سوالی نپرسه و از هیچ کسی کمک نخواستم و روزهای خیلی سخت را فقط به خدای توانا توکل کردم وتا حالا خیلی کمک گرفتم واولین چیزی که بهش رسیدم ارامش بوده که حتی در زندگی اطرافیانم نمی بینم. استاد عزیزم از شما سپاسگزارم برای این فایلهای ارزشمندتون وصحبتهای توحیدی که قوانین جهان را به ما یاد دادید تا با چالشهای زندگیمون از زاویه دیگری نگاه کنیم واز قدرت مطلق جهان هدایت بطلبیم.
استاد عزیزم این چالش درسهای زیادی برای من داشت وخدارا شکر می کنم به اندازه ای که روی خودم کار کردم نتیجه مطلوب گرفتم وهنوز باید خیلی روی خودم کار کنم که نتیجه نهایی هم برای ما به خیر وخوبی تمام بشه. این چالش بزرگ زندگی من بود که چالشهای کوچک تر هم تحت تاثیر خودش قرار داده وکار را برای من سخت کرده البته خیلی زود سعی می کنم از اون حالت بیرون بیام وفقط فایلهای شما را گوش میدم واز خداوند در قران نشانه ای را جستجو می کنم وحال خودم را بهتر می کنم
چالش بعدی من استقلال مالی هست که هنوز ترس در وجودم هست ومی ترسم که اقدامی برای اون انجام بدم وفکر می کنم تضاد مالی ما که حل بشه قدرت من برای انجام اون کار بیشتر میشه وخودم را محدود می کنم. در حالی که باید نگاهم را نسبت به این چالش تغییر بدم وباورهای مناسبی دراین راستا برای خودم بسازم وبا دیدن الگوهای مناسب وبا رعایت تکامل به این هدفم در زندگی برسم.
استاد مهربانم از شما بی نهایت سپاسگزارم که با طرح چنین سوالاتی ذهن ما را به چالش می کشید تا به خودشناسی برسیم ودنیای درونمون را تغییر بدیم
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیزم
و همه دوستان
وقتی به چالشی بر میخوری آیا از آن فرار میکنی یا آن را موقعیتی برای رشد میبینی ؟
باید صادق باشم در روابط سعی میکنم از این چالش فرار کنم
اما دیشب دیگه مسئله ای پیش اومد که من باید از اون لاک خودم بیرون میومدم و حل میکردم و تمامی این دلایلی که باعث میشد من دروغ بگم توی این موضوع رو به زبون آوردم و دیدم که من از ترس ناراحتی پارتنر خودم خودم چه خیانتی به خودم میکردم اما دیگه نمیخوام پنهان کنم و از دیشب گفتم بهش و حتا این تو کار هم بود که اونو زودتر حل کرده بودم من دوس دارم تو همه زمینها صادق باشم اصلا ذات من دوس داره صادق باشه راست بگه این کار منو بزرگ میکنه
اما در روابط مالی این فرصتی شده برای پیشرفت برای من چون محل کارم طوری بود که کار کردن اونارو دوس نداشتم شیوه اون آدمارو گفتم که نمیخوام اینجا باشم و به محض بیرون زدن از اونجا فرصتی شد برای پیشرفت من سهم قبلی من به من برگشت
بدون اصلا حرفی خداوند اونو به من برگشت داد
و توی کاری که جدیدا دارم انجام میدم خیلی پیشرفتها حاصل شده که من واقعا دارم لذت میبرم همکارهای جدید و عالی و من خیلی پیشرفت کردم وقتی این موضوع رو حل کردم حل مسائل باعث بزرگ تر شدن در من شد پس باید مسائل رو حل گرد و با پنهان کاری و دروغ نباید اونارو زد زیر مبل ما حق زندگی داریم باید بریم تو دل مسائل
اونا میخوان مارو بزرگ کنن هرجا نترسیدم و زدیم تو مسائل و حل کردیم همه چیز عالی شد و چقد بزرگتر شدم
چقد ایمانم قوی تر شد دقیقا اونا اومدن که منو رشد بدن
چالشهادفرصتی هدیه هستن از سوی خداوند برای پیشرفت
هیچ چالشی منو از بین نمیبره منو رشد میده بزرگتر میکنه
باورهای قدرتمند کنند داشته باشیم اونا مارو رشد میدن
باورهای محدود کنه مثلا مجازات الهی هستن از طرف خداوند
جهان یک مسیر است که با حل مسائل ما پیشرفت میکنیم
باید داوطلبانه بریم تو دل چالشها و بریم که رشد کنیم این آدمهایی که قبل چالش بزنن تو دل چالشها اونا پیشرفت میکنن
وقتی بری تو دل چالشا و ترس ها پیشرفت میکنی جهان به تو پاداش میده
شاید اولش ترس بر ما خیلی غلبه کنه اما با کلام خودمون جهت دهی کنیم ذهن رو آگاهانه بدونیم که چه پیشرفتی برای ما حاصل میشه
وقتی یک فردی براش موقعیتی پیش اومده که مهاجرت کنه
دوتا فکر داریم
یک نفر راحت میزنه تودلش و رشد میکنه با باورهای قوی
اما ی فردی نه میترسه و پیشرفت نمیکنه و شاید هم برگرده که شاید نه حتما پس چالشها اومدن که مارو رشد بدن
چه چالش و مسئله ای توی زندگی ما هست که باید اون رو حل کنیم
در مرحله بعدی این چالش چطوری منو رشد میده چقد رشد میده و پاداش دریافت میکنم
همین روابط من پر از ترس بودم و از اون وقتی که اومدم زدم تو دل ترها چقد رابطه من خدایی تر شده
با اینکه گلایه کردم اما حلش کردم و الا چقد من راحت تر شدم در روابطم
یا کار من خیلی سخت بود برام جامو تغییر بدم اما وقتی تغییر دادم روابطم چقد بهتر شد
چقد آدمای مختلف اومدن سر راهم چقد بهتر شد و من با مناطق آشنا شدم
و قیمت های مختلف ملک اومد دستم واقعا باید خداروشکر کنم
البته همه اینا قدمهای کوچیک بود و منو رشد داد هروز با املاکی دیگه آشنا شدم هروز با ی سازنده و الا میبینم بعضی مناطق چقد الا دوست و آشنا دارم واقعا عالی شده این دقیقا همون چالش که من زدم تودلش
قبل اومدن چالش و من چقد بزرگتر شدم
روابط خیلی آروم تر بود اما در اونم رشد کردم و چقد عالی تر شده از همین امروز رابطه من چقد بهتر شده
و کارم طوری شده تو هر املاکی دلم بخواد معامله میکنم و اصلا هم مهم نیست کجا باشم
واقعا در زمینه مشاور املاک من جایی که ی فرد باید دوسال زمان بذاره و من با رفتن تو دل ترسهام چه پیشرفتی کردم
الا میفهمم چالشها چه رشدی به آدم میدن خداروشکر
چالشها اومدن منو رشد بدن خدایا شکرت
در این مسیر اومدم گفتم من هروز با سه تا سازنده باید رابطه برقرار کنم فایل فروش داشته باشم که فوق العاده شده
تو این راه بودن آدمایی که شماره ندادن و شاید منو تحویل نگرفتن اما تا اینطوری شد گفتم الخیرفی ما وقع حتما کار کردن با این آدم برای من درست نیست
تحسین کردن خودمون خیلی قدرتمند میکنه مارو واقعا با نگاه به ایلان ماسک ما میبینیم که میشه هر کاری کرد ما چه قدرتی داریم الا شما ببین تسلا چه ثروتی به دست اورده تو مدت زمانی کوتا
چقد مسائل بزرگی رو حل کرد واقعا دمش گرم
واقعا اول صبحی این فایل رو گوش دادم و چقد انگیزه بالاتری گرفتم و دلم میخواد چالش حل کنم
هر مسئله ای حل کنم باعث میشود ایمان اطرافیان هم قوی تر شود
عالی بود این فایل و چقد باعث رشد من میشه خدا بدونه استاد ممنونم امروز با تمرکز بالا گوش دادم این فایل رو تمرین حل کردم و چقد ایمانم قوی تر شد مرسی استاد حکیمم
ازت ممنونم مرد بهشتی
در پناه حق شاد سالم و سلامت باشید
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم
دربرخورد به چالش هایی که برمیخورید یا یک مسئله ای در زندگیتون پیش میاد چه واکنشی نشون میدید،چه برخوردی با اون مسئله دارید؟
در جواب به این سوال باید بگم که اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که احساس ناتوانی میکردم و میکنم از زمانی که بیشتر روی خودم کار میکنم به اگاهی رسیدم که از دل هر تضاد و ناخواسته ای میشه به رشد و پیشرفت بیشتر رسید و تضادها میان که شخصیت مارو رشد بدن اما تا به الان این آگاهی به عمل نرسیده که واقعا بگم نه دیگه از تضادهام نمیترسم و ازشون فرار نمیکنم اما میدونم که میشه به این نقطه رسید برای همین این مسیر رو ادامه میدم تا در سطح ناخودآگاه قدرتمندتر بشم و همون دید اولیه م هم به تضادها تغییر کنه..
البته فکر میکنم بوده مواردی که در اونها بهتر عمل کردم و اعتماد به نفس بیشتری داشتم اما در بعضی موارد هم کاملا احساس ناتوانی میکنم …
تمرین این جلسه:
چه چالش و مسئله ای در زندگیتون هست که به خاطر ترس ازش فرار میکنید؟ یه چالشی هست که می دونید باید حلش کنید ولی دارید ازش فرار میکنید؟
خوب استاد الان تقریبا چند ساله چالش من کسب و کارهست، دلم میخواد درآمد مستقل داشته باشم اما بعدها که توی سایت فعالیت داشتم فهمیدم موضوع داشتن درآمد من به عدم عزت نفس و اعتماد به نفسم برمیگرده این که میخواستم همیشه خودم رو به دیگران اثبات کنم و برای همین صرفا درآمد داشتن رو انتخاب میکردم اما الان خیلی بهتر شدم خودم رو ارزشمند میدونم فارغ از داشتن یا نداشتن درآمد شخصی و کمی بهبود داشتم البته که هنوز باید روش کار کنم و روز به روز دارم در پذیرش خودم همینطوری که هستم بهتر و بهتر میشم …
الان دیگه بعد از پایین و بالاهایی که داشتم و تجربه کارهای مختلف در محیط های کاری به این قطعیت رسیدم که دوست دارم ارزش خلق کنم و کسب و کار مستقل خودم رو داشته باشم پس الان چالش من که میخوام با استفاده از تمریناتی که شما دادید روش کار کنم چالش ایجاد و گسترش کسب و کارم باشه …
من همیشه دوست داشتم ارزشی خلق کنم که بدونم همین الان مشتری داره و برای مردم شناخته شده ست تا مردم آمادگی پرداخت بها براش داشته باشند اما الان یه موضع انتخاب کردم که شاید برام خیلی بزرگ دیده میشه در نظرم چون احساس میکنم جامعه الان شاید براش زیاد ارزش قائل نباشه چون اکثرا فقط به فکر نیازهای اساسی خوراک و پوشاک هستن اما ارزشی که من قراره خلق کنم برای همه مردم نیست برای کسایی که ارزششو میدونن و من نمیتونم کل یک جامعه رو تغییر بدم اما قطعا هستن افرادی که ارزش کار منو بفهمن و بابتش بها پرداخت کنن.
من میخوام یه فضای پرورش فکری کودک و نوجوان راه اندازی کنم و محصولات مرتبط که خودم قبولش داشته باشم ارائه بدم یا حتی محصولات اختصاصی تولید کنم اما خوب این میشه گفت چشم انداز چندین ساله منه
خوب استاد این هدف و چالشی که من انتخاب کردم و میخوام واردش بشم خیلی بزرگ تر از اندازه الان منه ،یعنی باوجود اینکه چندین ماهه بهش علاقمند شدم و دوست دارم انجامش بدم اما چون به نظرم یک هیولای ترسناک میاد همش دارم به فردا موکولش میکنم میگم از فردا براش اقدام میکنم و همینطوری روزها داره میگذره اما این سری فایلها که از شما روی سایت اومد برای من هدیه خداست که با یه راهکار عملی واردش بشم …
تمرین2:بیاید ذهنیتتون رو در مورد اون چالش تغییر بدید به جای اینکه روی مرحله نهایی تمرکز کنید بیاید روی سفری که برای حل این چالش دارید تمرکز کنید…اگه شکست بخورم چی میشه؟ اگه جواب نده چی میشه؟ بگید چه چیزهایی توی برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت،چه مهارت هایی کسب خواهم کرد، چه توانایی هایی در من بیدار میشه ،چقدر ترس هام کمتر میشه،چه نعمت هایی به من داده میشه،چه پیشرفت هایی میکنم فارغ از اینکه از پسش بربیام یا برنیام!!
خوب من همیشه همین نقطه نهایی کارم رو در نظر میگرفتم و میگفتم آخه چطوری انجامش بدم!
من این همه توانایی ندارم!
من اصلا تحصیلاتم ربطی به این حوزه نداره!
اگه شکست بخورم و کم بیارم چی؟ آبروم میره و مورد تمسخر قرار میگیرم!
بهتر نیست کسب و کاری رو انتخاب کنی که نتیجه ش معلوم باشه نه اینکه نمیدونی چی میشه و اصلا متقاضی داره یا نه!
اما تصمیم گرفتم این چالش رو انتخاب کنم و برم تو دلش چون الان باوردارم انسان هرکاری رو که دوست داشته باشه انجام بده میتونه انجام بده و خداوند هدایتش میکنه به سمت خواسته ش و ایده ها میان فقط باید نترسی و براش حرکت کنی، خوب با این باور جدیدم من میخوام اجراییش کنم و مطمئنم تو دل این مسیر هم رشد شخصیتی میکنم و هم مسیرم برام واضح و واضح تر میشه…
تمرین3: بیاید کارهایی که باید برای حل این چالش انجام بدید به قسمت های کوچیک قابل مدیریت و قابل انجام تقسیم کنید و تمرکز کنید روی قدم اول…
جوری که یک سنگ بزرگ نباشه که نتونید برش دارید یه چیز کوچیک باشه و هربار بهتر و بهتر بشه..
خوب من میخوام این هدف بزرگ رو بشکنم به قسمتهای کوچیک قابل انجام ..
خیلی هدایتی با کتاب هایی توی این مسیر آشنا شدم که خط خوبی به من داد برای اینکه یه سری مسائل پایه تو این حوزه رو بدونم و چندین تا هستن یکی دوتاشو خوندم اما احساس میکنم باید بیشتر تکرارشون کنم تا خوب برام جابیفته پس من به عنوان قدم اول از امروز 20 بهمن ماه 1402 تعهد میدم که هفته ای یک کتاب بخونم و یک مقاله در این حوزه در وبسایتی که آماده کردم منتشر کنم ،چون دارم همزمان خودم هم آموزش میبینم برام خیلی دور از دسترسه که بتونم روزانه محتوا تولید کنم پس فعلا و در این سطح از آمادگیم میگم هفته ای یه کتاب و یه مقاله با توجه به درکم و به قدم های بعدی که چه جوری میخواد به درآمد منتهی بشه یا چه جوری قراره محصول فیزیکی تولید بشه فکر نمیکنم چون ایمان دارم وقتش که بشه ،آمادگیم که بیشتر بشه خداوند هدایتم میکنه
قدم بعدی که میتونم برای این چالشم انتخاب کنم ایجاد ارتباط با افرادی هست که به نوعی با این حوزه سروکار دارن و من میتونم برای تقویت باورهام باهاشون ملاقات کنم پس باید بگردم دنبال این الگوها در شهرم…
#پس قدم اول مطالعه تخصصی در مورد این حوزه به صورت روزانه
#فکر در مورد مقاله و ساماندهی مطالب برای انتشار مقاله به صورت هفتگی
#ارتباط گرفتن با افرادی که به نوعی در این حوزه یا حوزه های مشابه فعالن
#پیگیری فایل های رایگان روزشمارتحول زندگی من برای بهبود باورهام و رشد شخصیتم برای ادامه مسیری که پیش رو دارم
تمرین 4: بیاید تمرکز کنید و بنویسید توی هر مرحله که برنامه ریزی کرده بودید چقدر پیشرفت داشتید،چه کارهایی انجام دادید اونا رو ببینید و خودتونو تشویق کنید بابتش فارغ از نتیجه پایانی که کی حاصل میشه
خوب من هر روز که خودم رو با اون نقطه پایانی که مدنظرمه مقایسه میکردم کلافه تر و گیج تر میشدم در مورد این مسیر ناشناخته اما الان که قراره زاویه دیدم رو تغییر بدم میبینم خداروشکر که من هدفم علاقه م مشخص شده برام یعنی کشف رسالتم هدفی که عاشقشم و دوست دارم حتی رایگان انجامش بدم…
من با کتاب هایی آشنا شدم که اصلا دری از آگاهی رو به روی من باز کردن و تهیه شون کردم و بخشی شون رو هم خوندم این خیلی عالیه که میدونم از کجا شروع کنم…
من وب سایتم رو آماده کردم یعنی بستر فراهمه چی از این بهتر ،خداروشکر علی رغم ترس هام واردش شدم و براش هزینه کردم این یعنی ایمان به خود و الهاماتم…
من الان دانشی رو کسب کردم که با خودم میگم اساسی ترین نیاز هر پدر و مادریه در رشد فرزندانشون ولی چرا تو جامعه ما یا حتی تو مدارس ما هیچ توجهی بهش نشده و نمیشه!!!
پس خداروشکر برای اینکه به این مسیر هدایت شدم و چیزایی میدونم که همین الان بالای 90 درصد هیچ اطلاعی ازش ندارن…
خداروشکر که این ایده به این والایی رو دارم و چه گسترشی میتونه توی نسل جدید ایجاد کنه…
وای استاد من چرا به این قسمت های خوبی که گفتم هرروز تمرکز نمیکردم و احساس ترس داشتم از مسیر و آینده ای که مطمئن نیستم ازش در صورتی که قانون جهانه به اندازه ای که ارزش خلق کنی جهان پاداش میده بهت فقط ادامه بده و همین قدم های کوچیک رو بردار و ناامید نشو قطعا میشه چرا نشه!!!
تمرکز کنید قبلا چه کارهایی یاد نداشتم و الان یاد گرفتم و انحامش دادم،تمرکز کنید روی بهبودها
من زمانی که مهندسی فناوری اطلاعات گرفتم اصلا تجربه عملی نداشتم اما وقتی وارد محیط کارشدم عالی میتونستم انجامش بدم در صورتی که همیشه فکر میکردم هیچی بلد نیستم اما قتی وارد محیط کارشدم خیلی خوب هم انجامش میدادم چون من هرکاری رو که بخوام انجام بدم عالی انجام میدم پس حتما تو این حوزه هم میتونم
من چندسال پیش که از روی علاقه طراحی و پشتیبانی وردپرس رو یادگرفتم عالی انجامش دادم و حتی درآمد هم داشتم ازش چون عالی بودم در اون حوزه پس حتما توی مسیر علاقه م هم میتونم عالی عمل کنم
من توی ورزش تنیس روی میز هم عالی بودم و حتی وارد مسابقات شدم
من هربار که یه ایده خلاقانه داشتم عالی انجامش دادم و کلی تحسین شدم
پس این مسیرهم شدنیه و یه چالش جدید برای من…
انشالله بیام و از روند رو به جلوم براتون بنویسم
دوست دارم در پایان کامنتم از چالشی که چند روز پیش و در نتیجه عمل به آموزه های این سایت درخودم ایجاد کردم بگم که چه احساس فوق العاده ای بعد حلش داشتم خوب من رانندگی میکنم اما همیشه از پمپ بنزین رفتن ترس داشتم و همیشه از شوهرم میخواستم ماشینو بنزین بزنه و آماده به من تحویل بده و یکی دوبار هم که مجبورشدم بنزین بزنم رفتم به نزدیک ترین پمپ بنزین خونمون و خودم بنزین زدم:)
نمیدونم چرا جرات نمیکردم برم یه پمپ بنزین دیگه و همین پمپ بنزین محلمون رو همون یکی دوباری که رفتم انتخاب کردم چون اونجا ترسم کمتر بود اما این بار تصمیم گرفتم آگاهانه برم خودم بنزین بزنم و برای شکستن نقطه امنم هم دورترین پمپ بنزین به خونمون رو انتخاب کردم واقعا استرس داشتم میترسیدم:)
اما انجامش دادم و بعدش واقعا احساس میکردم یه پله اومدم بالا واقعا برام جالب بود این عملکرد ذهن که چطوری تلاش میکنه ما رو در محدوده امنمون نگه داره طفلی و وقتی میخوای خلاف فرمانش عمل کنی چقدر بهت استرس و نگرانی تزریق میکنه اما ما بزرگتر از ذهنمون هستیم :)
به نام یگانه قدرت جهان هستی
سلام خدمت استاد عزیزم ،مریم جانم و دوستان گرامی
ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده،2
استاد عزیزم بسیار بسیار از شما سپاسگزارم که چنین دوره ارزشمندی رو به ما هدیه دادید..
من تو همین چند روز و با انجام تمرینات جلسه یک و دو، خیلی نتایج درونی داشتم و واقعا خوشحالم از این موضوع
سوال؛
به طور کلی با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت به وجود می آید چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که :این چالش فرصتی برای بهبود و یادگیری و پیشرفتم است؟
یا احساس ناتوانی و نا امیدی می کنی و سعی میکنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟
پاسخ:
هر چه به خاطر میارم همیشه انجام کارهای جدید واسم مشکلی نداشته حتی دوستداشتم یادبگیرم..و همیشه هم خوب عمل کردم..گاهی توی زندگی خودم و حتی خانواده ام مسایل و چالشهای بزرگی رو حل کردم که هم خودم اعتماد به نفسم بالاتر رفت و هم دیگران برای من احترام بیشتری قائل بودند..
اما گاهی که خیییییلی کم پیش اومده شاید بیشتر به خاطر وابستگی حاضر به وارد شدن به چالشی نبودم..
مثلا چند سال پیش از من خواستند که مسئولیت یکی از کلینکهای مربوط به بیمارستان رو به عهده بگیرم..من تو کارم عااااللی بودم ولی از اونجاییکه با همکاران خوش بودیم و دیگه سالها همدیگه رو میشناختیم قبول نکردم با اینکه فرصت خیلی خوبی بود.و بخشی هم به خاطر اینکه میگفتم اگر ی وقت از پسش بر نیام کل سابقه ام زیر سوال میره و خلاصه که نپذیرفتم..
اما در زندگی ام کارهای بزرگی کردم و اثرات بزرگی حتی در روند زندگی خانواده ام گذاشتم.
مرحله اول:
اما چالشی که خیییلی انجامش واسم سخت بود و ازش فرار میکردم انجام تمرین اگهی بازرگانی در جلسه 6 عزت نفس بود…دو یا 3 ماه میشه که ذهنم اجازه نمیداد این تمرین رو انجام بدم..البته فقط دوبار انجام دادم یکبار برای همسرم و یکبار هم برای خواهرم و دیگه ترس و ترس از اینکه چی میگن؟؟ پشت سرم چی میگن؟ تو دلشون چی میگن؟!!!!!! وووووووو
اما استاد جانم وقتی در این فایل گفتید اصلا به نتیجه فکر نکن که چی میشه فقط وارد مسیر بشو من دیروز دوبار در سختترین جمعها که ذهنم خیلی بازی میداد وارد این چالش شدم و تمرین رو انجام دادم و دیدم اصلا و اصلا سخت نبود..اتفاقا همه دست زدند واسم و تحسینم میکردند و تازه ویژگیهای مثبت دیگه ای هم اونا اضافه میکردند..من بسیار از شما سپاسگزارم..اصلا نمیدونید من چقدرررر سبک شدم و چقدر خودم رو تحسین میکنم..نمیدونم باید با چه کلامی از شما سپاسگزاری کنم که من در همین دو جلسه دوتا تغییر اساسی کردم..خدایا شکرررررررررررت
مرحله دوم:
واقعا من اینکارو در انجام چالش بالا انجام دادم
و چقدر تحسین دریافت کردم
چقدر اعتماد به نفسم برای انجام مجدد این تمرین بالاتر رفت
می ترسیدم جلوی بعضی ها اجرا کنم و اتفاقا همونها خیلی تشویقم کردند
احساس سبکی و آرامش دارم
خودم رو تحسین میکنم و به خودم افتخار میکنم
مرحله سوم:
من چون میخوام بارها این تمرین رو انجام بدهم در جمعهای غریبه و دوستان تصمیم گرفتم هر روز 5 دقیقه جلوی آینه انجام بدم با صدای نسبتا بلند و تصور کنم در جمعی که خصوصا واسم سختتر هست دارم انجام میدم و همه تحسین میکنند.
از جمعهای کوچک و یا حتی تک نفره شروع میکنم و کم کم در جمعهای بزرگتر حتما میتوانم و اصلا واسم مهم نیست که نتیجه چیه و اونها چی میگن!!!!
فقط انجام میدم و حواسم به اینه که چه فوایدی برای رشد شخصیتم و در نتیجه زندگی ام ، دارد.
باز هم خدارا شکر میکنم که من را به این مسیر هدایت کرد..من هر روز دارم شناخت بیشتری نسبت به خودم پیدا میکنم و این در روابط و زندگی ام خیلی واسم موثر بوده..
خودم رو خیلی تحسین میکنم که در بزرگترین چالش زندگی هر فردی که تغییر شخصیتی است وارد شدم و مستمر و مصمم ادامه میدهم و هر روز نتایج بسیار درخشانی دریافت میکنم که نمونه اش شناخت بهتر خودم هست با انجام تمرینات،کامنت گذاشتن،کامنت خواندن،اعراض،کنترل کانون توجه، داشتن احساس خوب،و هر روز بیشتر و بیشتر خودم رو تحسین میکنم و به خودم افتخار میکنم..
استاد عزیزم خدارو شکر که شمارو دارم چون تمام این تغییراتم رو مدیون وجود پربرکت و پر از مهر شما هستم
از همه دوستانی که تجربیاتشون رو به اشتراک میگذارن خیلی ممنونم چون واقعا مطالعه کامنتهای ارزشمند شما در این مسیرِ بی نظیر خیلی به من کمک میکنه و انگیزه میده.
دوستتون دارم
در پناه خدای بسیار عطا کننده و دانا روز و روزگارتان عااااالی
سلام استاد بی نظیرم
در مورد سوال این جلسه فعلا به چالشی بر نخوردم اما از تجربیاتم میگم
مرحله اول
چند سال پیش توی خونه ی آپارتمانی زندگی میکردیم که همسایه ها همیشه با هم دعوا داشتند به خاطر شارژ ساختمان و من که به دنبال آرامش بودم مجبور شدم به خاطر اینکه سر و صدا ها تموم بشه هزینه ی شارژ ساختمان رو کامل من پرداخت کنم تا دیگه اونا باهم بحث نکنند ولی این کارم اشتباه بود چون اونا هر بار به دعواشون سر یه مسائل پوچ و بی ارزش ادامه میدادن تا جایی که ناخواسته پای منم به اون دعواها کشیدن و کلا چند سال همین بود شرایط ما
بارها به همسرم میگفتم بیا خونه رو بفروشیم و از این آپارتمان بریم حتی شده مستاجر بشیم من راضی هستم دیگه این دعوا ها و تنش ها رو نمیتونم تحمل کنم چون من در مسیر استاد عباس منش بودم و داشتم رو خودم کار میکردم و این مسائل با مسیر من کاملا در تضاد بود و به شدت برام نشتی انرژی به همراه داشت
هر بار همسرم به دلایلی قبول نمیکرد مثل این دلایل:
که من روی این خونه زیاد خرج کردم
مستاجری سخته با این پول نمیشه خونه خرید و….
ولی نگاه من به این مسئله فرق میکرد
نگاه من این بود این یه نشونه ست از طرف خداوند چون من مدارم تغییر کرده و دیگه با این همسایه ها هم مدار نیستم خداوند قرار من رو در مدار جدید قرار بده و این چیزیه که باید ازش خودمو بکنم و این خیلی برام بهتره
ولی همسرم مدام از این موضوع فرار میکرد
مرحله دوم
من به دلایلی که همسرم برای فرار کردن از این مسئله داشت خیلی فکر میکردم
اگر حق با همسرم باشه چی؟
اگر من از این خونه برم و دیگه خونه دار نشم چی
خب ما یه زمین دویست متری هم داشتیم و ایده من این بود که میرم روی زمینم خونه میسازم ولی یه قرون هم پول نداشتم فقط سی میلیون ته حساب بانکی ما بود
اومدم ذهنیتم رو این جوری قدرتمندش کردم
خب این مسئله تنها راه حلش همینه که من باید از اینجا برم چون منکه نمیتونم رفتار همسایه ها رو تغییر بدم یکی دوتا نیستند که حتی اگر یه نفرم باشه قدرت تغییرشون رو من ندارم
اما میتونم با رفتن از اینجا از این جهنم خلاص بشم
درسته که روی این خونه زیاد خرج کردم اشکال نداره به میزانی که خرج کردم تو این خونه زندگی کردم و الانم بخوام بفروشم رو قیمت خونه تاثیر داره
درسته که الان پول ندارم اما با همون سی تومنی که دارم میرم کارای قانونی ساخت و ساز خونه رو انجام میدم یعنی میرم کارای شهرداری رو انجام میدم و پروانه ساختمان میگیرم حالا بعدش خدا بزرگه خودش پول می رسونه و خونه رو میسازیم
مرحله سوم
اومدم باهمسرم صحبت کردم و گفتم ازت میخوام اون سی تومن رو بدی به من کاری بهش نداشته باشی گفت برا چی میخوایی گفتم میخوام خونه بسازم در حالیکه داشت به من میخندید و میگفت توهم زدی ولی قبول کرد گفت باشه این تنها پس اندازی هست که داریم اونم برا شما ولی اینم بدون این راهی که داری میری اشتباه هست و اشتباه هست واشتباه و یه روزی دست از پا درازتر میایی و کاسه چه کنم چه کنم دستت میگیری
گفتم اشکال نداره بزار تستش کنم همینی که میگی
تا بعد باورم بشه حق با شما بوده خخخ
خلاصه من رفتم و اقدام کردم با دست خالی اون زمان دوره 12قدم رو کار میکردم که خیلی کمک کرد به من رفتم کاراش رو انجام دادم و حالا بماند که هیچی پولم نداشتم و اومدم طراحی یه خونه دوبلکس رو به همراه پارکینگ در سه طبقه انجام دادم یعنی خداوند منو هدایتم کرد که این کار رو بکن چون یکی از آرزوهام این بود که خونه دوبلکس داشته باشم و خدا به من گفت قدم به قدم جلو برو
بعد از اینکه طراحی ساختمان تموم شد از خونه آپارتمانی رفتم مستاجری و اون خونه رو موقت اجاره دادم تا خریدار پیدا کنم
یه مقداری کم به من ارث رسید که فقط تونستم مقداری میلگرد بخرم و پی خونه رو بکنم و استارت کار ساخت و ساز رو بزنم و تموم شد و همونجا متوقف شدیم
تا اینکه خونه رو با یه قیمت نسبتا خوبی فروختیم و بنایی ما ادامه پیدا کرد و بعدم خداوند از بی نهایت راهها هزینه های ساخت و ساز رو برام جور کرد و الانم توی خونه ی دوبلکس خودمون داریم در آرامش کامل زندگی میکنیم البته که ساخت و ساز خونمون یه مسیر تکاملی بود و قدم به قدم پیش رفته و هنوزم یکم کار داره
خیلی تجربه ی عالی بود برام و کلی برام درس داشت
همسرم مدام خداروشکر میکنه که به حرفم گوش کرد و از اون خونه اومدیم بیرون
نعمت هایی که با حل کردن به این چالش بهش رسیدم
اول آرامشی بود که سخت لازم داشتم
دوم پسرم به خاطر تغییر مکان شاغل شد یعنی شرایط تغییر مکان یه جوری رقم خورد که با یه نفر آشنا شدیم وپسرم رفت سرکار
سوم اون زمان منم کار میکردم مسیرم به محل کارم نزدیکتر شد
چهارم تجربه ی لذت بخشی از ساخت و ساز خونمون داشتیم
پنجم خونه رو سرشار از زیبایی درست کردیم که کلی برام دیدن این زیبایی ها لذت داره
ششم پشت خونمون کلی زیبایی و سزسبزی داره
هفتم به آزادی زمانی رسیدم
هشتم خونمون به فک و فامیل نزدیکتر شد و این برای پسرام خیلی بهتر بود
نهم درکنار اینکه خونه ساختیم یه جای دیگه هم سرمایه گذاری کردیم
وکلی اتفاقات خوب دیگه
اگر من از اون خراب شده خودمو نمیکندم هنوزم شرایطم همون بود چون هنوزم از طریق دوستام میشنوم که ساکنین اون آپارتمان هنوز با خودشون درگیر هستند تا حدی که زد و خورد دارند دادگاه و پاسگاه دارند و….
خداروشکر میکنم واز استادم سپاسگزارم
خداروشکر میکنم که به این مسیر هدایت شدم و کلی دارم حتی با برخورد با تضادها از زندگیم لذت میبرم سپاس