این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چون یکم ناراحتم میکنه نمیخوام زیاد توضیح بدم فقط اینو بگم بزرگترین چالش زندگیم فوت همسرم در اوج جوانی مان بوده که من بعداز چند ماه تونستم با این چالش کنار بیام خودم رو جمع وجور کردم و به زندگی ام ادامه دادم بچه ها رو به مدرسه فرستادم کارها ومسئولیت های دو برابر شده رو انجام دادم حتی اگه ماشین خراب میشد خودم میبردم تعمیرگاه و از برادرام کمتر کمک میگرفتم،با این چالش، چالش های زیادی تو زندگی ام اومد که بزرگترین آنها شغل همسرم بود که نتونستم مدیریت کنم به برادرام سپردم
ولی خدا روشکر 10دی ماه امسال خودم رو بااین چالش روبرو کردم و مدیریت کارم رو بعهده گرفتم،.
چالشهای زیادی تو زندگیم بوده که بعضی از چالشها رو حل کردم،بعضی رو ازش رد کردم و فراموششون کردم،به نوعی بیخیال شدم ،شاید فکر میکردم نمیتونم حلشون کنم بایدبزارم کنار،در کل من وقتی به چالش میخوردم زیاد با خدا حرف میزدم و توکل میکردم به خودش،
یه چالش ورشکستگی در کارم درسال 97 داشتم
که در دوره 12 قدم نوشتم چطور با ورود به قدم سوم همشون حل شد،خداروشکر
(تمرین)مرحله اول]]]]
چالشی که دارم چون تازه چالش بزرگ زندگی ام،ک مدیریت کارگاه هست رو برعهده گرفتم باهاش روبرو شدم که به یاری خدا با ایمان وتوکل خدای بزرگ من میتونم چالشهای کوچک رو حل کنم وتک تک دارم حل میکنم و باهاشون دارم رو برو میشم،فقط چالش ورزشی مونده که اونم ان شاالله به زودی باهاش بلید روبرو بشم
(تمرین )))مرحله دوم]]]]]]
برای تغییرذهن خیلی تلاش کردم وهمان طور که گفتم دوره حل مسائل بسیار کمکم کرد،
من دارم سعی میکنم تمرکز کنم به آینده که خیلی نعمتهای قشنگی خدا با حل این چالش بهم میده و به فرموده استاد از مسیر لذت میبرم چون خیلی چیزها قراره یاد بگیرم،
هر روز که پسرم از کارگاه میاد بجای حرفهای نا امید کننده و اینکه اگه نشد و اگه شکست بخوریم،اگه به گفته داداشم، که ما نمیتونیم ما قطعآ پشیمون میشیم،،،بهش میگم پسرم به گفته استاد عباسمنش ما داریم قانون تکامل خود رو تی میکنیم و زود هم به یاری خدا تی خواهیم کرد،از مسیر لذت ببریم،از نعمتهای بسیار قشنگی که خداوند قراره بهمون بده،بهش میگم سوت زنان و سر حال وقبراق،از این جنگل زیبا اما پر پیچ وخم رد کن،حتی به خودمم میگم مبادا گاری به پاهامون ببندیم،و همه اینها لطف خداونده که با شما آشنا شدم
سوال : وقتی در زندگیتون به چالشی بر می خورید چه واکنشی دارید؟
استاد از شما یاد گرفتم که هر چالشی درسی داره . و یا حتی پشت اون چالش نعمتی هست که اگه درست با چالش برخورد کنیم دریافتش می کنیم .اما قبلاً اینطوری نبودم، همیشه غر میزدم ، همیشه می گفتم چقدر بدشانسم. یا میگفتم فلان اشتباه رو کردم خدا داره عذابم می کنه یا اینکه خداوند داره منو آزمایش میکنه و و و چالش یا حل نمیشد و دائم تکرار میشد یا با بدبختی حل میشد. اما الان دیگه اینطوری نیستم. در هر زمینه ای که چالش داشته باشم ، از کارهای ساده خونه ام بگیریم تا کارهای مهم روال تدریسم دیگه اون حرفا رو نمیگم ، میگم حتماً خدا پشت این چالش یه نعمتی قرار داده باید بتونم به اون نعمت دست پیدا کنم. البته همیشه اینطور نیست که اینو سریع بفهمم. هنوزم گاهی خیلی کم پیش اومده که در لحظه های اول شاخکام تیز نباشه ، قاطی کنم غر بزنم و یا حتی عصبانی بشم اما حدا اکثر بعد از ده بیست دقیقه حالم خوب میشه و بعد فکر می کنم که چرا این پیش اومد قراره چی ازش بگیرم ، و تقریباً همیشه بعد از چالش یه نعمتی به دست آوردم. و یا کارم آسانتر شده و یا مثلاً قبلاً از یه روشی کار رو انجام میدادم بعد اون چالش باعث شد که مسیر انجام کارم عوض بشه و خیلی آسانتر بشه برام. مخصوصاً تو این یک سال اخیر هر چالشی که داشتم هم سریعتر حل شده و هم بعدش زندگی برام دلچسب تر و آسونتر شده.الان که این سوال رو پرسیدین یاد چند تا چالش مهم افتادم که به لطف خدا باهاشون درست برخورد کردم و حلشون کردم که تمامشون باعث شدن که من راحتی و آسانی زیادی رو بعدش تجربه کنم.
در حال حاضر یه چالشی هست که چند ساله برام پیش اومده اما نمیدونم باید باهاش چکار کنم. یه مدتی هم دنبال حلش بودم نتونستم کاری براش انجام بدم.از خیلی ها پرسیدم اما به جواب خوبی برای حلش نرسیدم.خیلی هم در برابرش احساس عجز و نادانی و بی اطلاعی می کردم. اما از پارسال از خدا کمک خواستم ، جواب این بود من خودم روی خودم کار کنم اون درست میشه. روی خودم کارن رو خیلی جدی تر گرفتم اما بازم ذهنم رو آزار میداد. الان سه چهار ماهی هست که تصمیم گرفتم نذارم اون چالش تو ذهن من تاثیر بذاره و هر بار که یادم میاد سعی می کنم آرامشم رو حفظ کنم. تو حفظ آرامش موفق بودم. از پیشرفت مالی و نتایج دیگه ای که این مدت سه چهار ماه اخیر داشتم میشه گفت که این حفظ آدامش اولین قدمی بود که باید برمیداشتم. اما اینکه به جز این حفظ آرامش باید چکار کنم نمی دونم. دوست دارم برم ادامه ی فایل رو گوش کنم حتماً به راه حل های خوبی میرسم.برای تهیه ی این فایل ها ممنونم استاد ، خدا به شما قوّت بده. سلام خانم شایسته ی عزیز. از شما هم ممنونم که استاد رو یاری میکنید. خدا به شما هم قوّت بده عزیزم.
من برم بقیه ی فایل رو گوش کنم که سخت مشتاقم .خدایا شکرت
توی حال و هوای خودم با سراشر از حال خوب بودم (و الانم هستم) که یک آگاهی خیلی خوبی بهم داده شد و سریع حسم گفت بیام توی این صفحه بنویسم و منم پیروی کردم از این احساس کلا وقتی که به حسم گوش میدم اتفاقات عالی میفته
داشتم به این فکر میکردم که دیدگاه مثبت نسبت به هرچیز چقدر میتونه زندگی مارو متفاوت کنه و چقدر اتفاقا هماهنگ هست با این سلسله فایل ها که آقا به هرچیزی دیدگاه مثبت داشته باش یعنی چی
مثلا میدونی که باید روی ترمز های ثروتسازت کار کنی برای اینکه پول و ثورت بیاد توی زندگیت اگر میبینی مقاومت داری یا برات سخته بیا دیدگاهت رو سریع تغییر بده بگو ایولل وقتشه روی تزم هام کار کنم،الان فرصت کارکردن روی ترمز هامه
یا
اکر میبینی نسبت به آموزش دیدن توی کارت مقاومت داری و دوست داری به تعویقش بندازی بیا اگاهی پیدا کن از دیدگاهت و تغییرش بده واحساست رو نسبت بهش خوب کن
بگو الان وقت اموزش و یادگیریه ،الان وقتشه که هوش فوق العاده خودم رو ازش در راه آموزش استفاده کنم
چقدر واقعا این دیدگاه ها میتونه قشنگ و متفاوت باشه و متمایز میکنه ذهنیت قدرتمند کننده رو با ذهنیت محدود کننده
مرور جلسات رو اگر تا الان بخوایم داشته باشیم طبق این اصل
در جلسه اول یاد گرفتیم که تغییر دیدگاه بدیم نسبت به موفقیت افراد و اگر یکی موفق شده بگیم ایول این نشون داد امکان پذیره چقدر مسیر منو برام واضح کرد چقدر خوبه که منم انسانم و منم میتونم باور هاش رو بسازم و “اینطوری با تغییر دیدگاه حسمون رو خوب میکنیم و نتایج رو در زندکی خودمون گسترش میدیم”
جلسه دوم: یاد گرفتیم ذهنمون رو نسبت به مسائل زندگی تغییر بدیم و دیدگاه مثبت داشته باشیم به این موضوع یعنی وقتی به مسئله ایی بر میخوریم ویا میخوایم بریم تو دل چالشی بگیم :چه پله رشدی برای من فراهم شده ،چقدر این جهان قشنگه وقتی با چالش همراه باشه همینطوری که بازی هارو چالش ها جذاب کردند،چقدر خوشم میاد خودم رو به چالش بکشم تا ظرفم رو بزرک کنم و اینقدر این کار رو و این دیدگاه رو واین گفتگو های ذهنی رو با تراکم بالا تکرار و تکرار کنیم که احساسمون مثبت بشه و واقعا عاشقانه با آغوش باز چالش هارو بپذیریم و هر موقع هم حس کردیم که داره این احساسه کمرنگ میشه از همین فرمول استفاده کنیم “اینطوری با تغییر دیدگاهمون حسمون رو مثبت میکنیم و نتایج رو در زندگی خودمون گسترش میدیم”
در جلسه سوم : یاد گرفتیم ذهنمون رو نسبت به اشتباهاتی که مرتکب میشیم تغییر بدیم و اون اشتباه رو درسی بگیریم برای بهتر کردن مسیرمون و اشتباهات رو اصلا یک سرعت بخش به نتایج بدونیم یک کلاس آموزشی برای مسیرمون بدونیم که بهمون درس میده و به دید هزینه ایی برای اون درس ها بهش نگاه کنیم و عاشقانه باهاش برخورد کنیم و اون درس هارو بگیریم و بگیم : من اشتبه کردم این یعنی قراره یک درسی رو یاد بگیرم و تمام تمرکزمون رو بزاریم روی درس و رشدی که میتونه برای ما داشته باشه ،اشتباه جزوی از مسیره همین که من اشتباه کردم یعنی تو مسیرم پس همین نشونه خوبیه این دیدگاه چقدر احساس خوبی بهمون میده ؟ فقط باید بدونم که این چیزیه که واقعا نتیجه رو هم تغییر میده و اگر ایمان داشته باشم دیگه هرکاری میکنم ،هر چقدر لازم باشه تکرار میکنم تا اون احساس رو در خودم به وجود بیارم
یا مثلا انتقاد دیگران که خودش میتونه موضوع مناسبی برای این سلسله فایل ها باشه اقا وقتی یکی منو انتقاد میکنه به همون اندازه که میتونه برام مفید باشه به همون اندازه میتونه اسیب زننده باشه ،برمیگرده به دیدگاه من که من باید بگم خب یک انتقاد شد بهم این یعنی یک ویژگی در من بهش اشاره شد که اگر روی اون کار کنم کلی رشد میکنم پس خیلی ممنون دمتم گرم خیلی انتقاد به جا و عالی کردی و ذهن قدرتمند میره تا اون موضوع رو اصلاح کنه
و چقدر این موضوع واقعا میتونه تعیین کننده باشه که زندگیمون بهشت باشه
من الان مثلا میدونم که باید تمرین کنم ، میدونم که باید روی ترمز هام کار کنم اگر نتونم دیدگاه خوبی نسبت به اینکار داشته باشم و این دیدگاه رو نتونم ایجاد کنم که اقا این تمرین کردن و کار کردن روی ترمز ها خیلی جذابه خیلی میتونه لذت بخش باشه امکان داره هعی به تعویقش بندازم
اینارو دارم میگم چون پاشنه آشیل خودمه
یعنی یکی از دلایل من برای کار نکردنم روی باور های ثروتساز اینه که نتونستم درست این دیدگاه رو ایجاد کنم اما الان خیلی حرفه ایی تر شدم توی این موضوع الان فهمیدم که اولش هم اگر نتونم ایجاد کنم اگر ادامه بدم خودش ایجاد میشه
و چقدر این موضوع میتونه زندگی مارو سرشار از لذت کنه اگر ما بتونیم توی هرلحظه از زندگیمون این دیدگاه رو داشته باشیم .
وقتی فایل گوش میخوام بدم اول این ذوق وشوق رو ایجاد کنم و گوش کنم
وقتی میخوام تمرین کنم اول این کار رو بکنم
وقتی میدونم باید توی کارم آموزش ببینم این رو ایجاد کنم شاید 5 دقیقه 10 دقیقه ادامه بدی و نتونی اما روش بمون بلاخره بعد از 30 دقیقه بدون وقفه جهت دهی دادن گفتگو های ذهنیت مگه میشه که اون اتفاق توی ذهنت نیفته؟
خیلی دوست داشتم این موضوع رو حالا که بهم گفته شد بیام درمورد صحبت کنم و برای خودم ذخیرش کنم تا بارها و بارها خودم بخونمش
من آدمی ترسو بودم همیشه.و از چالشها و سختیها و دعوا و جر و بحث خیلی میترسیدم همیشه و سعی میکردم از همچین شرایطی دور باشم.برای همین وقتی چالش هم تو زندگیم پیش می اومد ازش فرار میکردم و به قول استاد به جای حل مسئله آشغالارو زیر میل قایم میکردم.ولی از وقتی اومدم تو سایت استاد یه جورای تو تمام جنبه های شخصیتیم تغییراتی ایجاد شده.هم شجاعتر شدم.هم عزت نفسم بیشتر شده.هم اعتماد به نفسم بالاتر رفته.هم خودباوریم تقویت شده.و خیلی چیزهای مثبت دیگه.خودمو بیشتر دوست دارم.به خودم بیشتر بها میدم.خلاصه دارم سربالایی میرم هرچند شیبش زیاده و ازش بالا رفتن سخته ولی میدونم کم کم شیبش کمتر میشه.
چند جمله استاد تو کل زندگیم خیلی به من امید میدن و کمکم میکنن.1)الخیرو فی ما وقع
وقتی مشکلی پیش میاد و یا اتفاقی میفته وقتی با خودم این جمله رو چند بار تو دلم تکرار می کنم انگار اب سرد میریزی رو آتیش و دیگه مطمین میشم که پایان اون کار خیره و دیگه اصلا بهش فکر نمیکنم.
2)جمله(برو تو دل ترسات)این هم خیلی جاها بهم کمک میکنه.وقتی یه چالشی برام پیش میاد و از اینکه عکس العملی نشون بدم میترسم این جمله که به ذهنم میاد با جرات تمام میرم جلو و با جسارت میرم تو دلش و خیلی عجیبه که به راحتی حل میشه بیشتر مواقع و اون ترسی که ازش داشتم بیخود بوده.
3)همه خواسته هامونو بی واسطه از خدا بخواییم چون اگه کسیو واسطه بکنیم این یه جور شرکه و اینکه از غیر خدا انتظار برآورده شدن خواسته هامونو نداشته باشیم
خلاصه هر جمله استاد یه جواهریه که باید قدرشو بدونیم.
من گفتم قبلا از چالشها فرار میکردم و به جای حل کردنش صورت مسئله رو پاک میکردم ولی الان سعی میکنم حلش کنم و تلاشمو میکنم.
در حال حاضر چالش که من دارم اینه که تو کارم که خیاطیه و 20 سالی میشه آموزش دیدم نمیتونم پیشرفت کنم و مشتریهامو نگه دارم.وقتی خوب نشستم و با خودم فکر کردم دیدم این دیواری که من درست کردم در مورد کارم یه دیوار کجه و آموزش من اصولی نبوده .پس من برای اینکه به موفقیت برسم باید اول این دیوار کج رو خراب کنم و از نو بسازم با پیریزی محکم.و تمرین مداوم داشته باشم تو کارم تا حرفه ای تر بشم.برای این کار اول باید یه دوره آموزش خوب و اصولی ببینم و قدم به قدم جلو برم.من متاسفانه کمال گرا هستم و وقتی میخوام یه کاریو انجام بدم میگم باید بهترن باشه و کوچکترین عیب و نقصی نداشته باشه کارم و عجولم چون کاریو که شروع میکنم پله اولو بالا نرفته میخوام برسم پله آخر و اینا رو باید روش کار کنم تا تو کارم موفق بشم.
خلاصه خیلی با خودم کار دارم ولی میدونم نتیجه میگیرم.چون دارم میبینم که مدارم داره بالاتر میره.اینو تو این چند روز اخیر به وضوح حس کردم و چقدر خوشحال شدم.
استاد ازتون ممنونم که هستید ممنونم که تو مسیر زندگی من قرار گرفتید و ممنونم که تصمیم گرفتید مردم رو آگاهتر کنید.
باسلام استاد عزیزم عشقم دوست دارم خدا میدونه شما چقدر درقلب من جا داری چون باعث تحول زندگیم شدی وچقدر ارامش ب زندگیم امد چقد نعمت وچقد پیشرفت
استاد عزیزم من نخاستم کامنت بذارم تا زمانیکه توی حرفه ام موفق بشم اما دیدم این فایل برای منه چقد برای منه ودقیقا یکی از چالشهام امروز حل شد
من دارم خیاطی یاد میگیرم ودر کامنتای قبلی عزت نفس گفتم پله ب پله تکاملی دوتا لباس اول ک دوختم دوختش راحتتربود اما مدلاش ابتدایی بود حقیقت بازهم مربی تحسینم کرد وگفت واقعا عالی هستی اولین هنرجوی باهوش وزرنگم هستی چقد زود میفهمی وعمل میکنی
همسرم یک پارچه برای دختر قشنگمون انتخاب کرد که من حتی جنس پارچه هارو بلد نبودم اما قشنگ بود
خب من نمیدونستم قراره چ اتفاقی بیفته وچقد ترس داشتم برای اولین باره میخام برای دخترم سارافون بدوزم اون هم برای بیرون ومهمانی
وای خدای من اما گفتم باید وارد ترسهام بشم پس چطور میخام خیاط بشم وبرای مردم بدوزم خلاصه من مدل انتخاب کردم سخت بود خیلی ریزه کاری داشت
ومن نمیدونستم پارچه ریش میشه چون کنفی هستش باید پس دوز بشه
من شروع کردم بااموزشها چالشها زیاد بود چندجای لباس نیاز ب اصلاح داشت ترسها اومد وچقد ذهنم گف تو مال این حرفا نیستی بابا فقط داری خودتو خسته میکنه حالا شوهرت میگه تو یاد نمیگیری
خیلی بهم ریختم وحتی اشک ریختم
ب خدا گفتم خدایا من موندم تو کمکم کن مثل همیشه تو میدونی من نمیدونم چون همه چیز تویی
خلاصه اون شب جمع کردم وخابیدم روزبعد ک ارامتر شدم خدا ایده داد ک برو فلان جاش اینکار کن انجام دادم مربی پیام داد ک عکس بفرس فرستادم گف وای من فک کردم ایراد داره چین لباس درستش کردی خوب شده بعد دوباره کم کم همه کارهایی ک داشت انجام دادم پله ب پله چقد جالب همش بهم گفته شد امشب چقد خوشحال شدم خداوند پله دیگری برام باز کرد مربی گف برو چرخت ودرست کن ک روانتربشه وپس دوزی رو یاد بگیر
قبلن امتحان کرده بودم پس دوزی چرخم خوب نبود نخها رو گره میزد
الان یه حسی گف خودت امتحان کن حالا من این وقت شب با شکم باردار چرخ رو کجا ببرم
من امتحانش کردم وکل لباس رو پس دوز کردم وای انگار دنیارو بهم دادن کار تمیز شد ویک چیز جدید هم یاد گرفتم ولباس 90 درصدش کامل شد چقد از خدا تشکر کردم چقد اعتماد بنفسم زیاد شد فردا انشالله کار اخر لباس دخترم رو انجام میدم وتمام میشه اما چ درسهایی گرفتم
با پارچه ها اشنا شدم با مدلها
ودقیقا مربیم بهم گف تازه کارها این مدل واین پارچه رو استفاده نمیکنن چون سخته
اینو گف ب خودم افتخار کردم بابا افرین این یک چالش باعث رشدت شد فردا بهترها رو یاد میگیری ومیدوزی وبا تمام دوختها پارچه ها اشنا میشی
وتشکر کردم بابت دوره عزت نفس همش 2 ماهه خریدمش الان کجا و2 ماه پیش کجا بودم خدای من
من پله پله دارم رشد میکنم فقط خدا میدونه سال دیگه چقدر من پیشرفت کردم
توی تمام جنبه ها سلامتی روابط عزت نفس توی حرفه ام وتو وضعیت مالی
و چه عواملی باعث شده من به سراغ حلش نرم و در صورتی که حل بشه چی میشه؟
من سالها به خاطر اینکه ترس داشتم از قبولی از آزمون دکتری به سراغ آزمون نمیرفتم البته ترس من بیشتر به این دیدگاه برمیگشت که دوستان نزدیکم در ذهن من کاشته بودند که دانشگاه و تحصیل باید در دانشگاههای برتر باشه و علت این چالش کمال گرایی بوده درحالی که با نگاه به اطراف خودم و عقبه خودم الان متوجه شدم که چون ذهنیت محدود کننده ای داشتم نتوانستم قدم بردارم و به این خاطر ناخودآگاه من و خروجی اش عدم اعتماد به نفسی در من ایجاد کرده که به این گونه جلوه میکنه که چون از یک طرف دیدگاه کمال گرایی دارم و از طرف دیگر به آن مسیر حرکت نکردم به من گفته که تو نمیتوانی در َشغلت موفق بشی و هزاران دلیل آورده که تو نمیتوانی درحالی که من به گذشته خودم نگاه میکنم هروقت اراده کردم و کل توانم را صرف کاری کردم نتیجه گرفتم ازجمله آزمون ورودی شغلم که درآن زمان محدود کسانی موفق میشدند یا آزمون که اخیرا در ان موفق شدم که آزمونی است بسیار سخت، و کل داستان اینه که باورهای محدود کننده من باعث عدم حرکت من شدن مثلا باور کمال گرایی ،باور کمبود مشتری ، باور دوری از خانواده و چالش های آن، باور کمبود پول ،
در مقابل اگر من در این مسیر حرکت کنم و بازهم تمام انرژی ام را بزارم و برام قبولی مهم باشه قطعا موفق خواهم شد و موفقیت من باز اسباب اعتماد به نفسم را فراهم میکنه و باز هم باعث میشه دامنه ارتباطات من بیشتر بشه و بیشتر تجربه کسب کنم و با ارتباط باورهام بهتر و بهتر میشن وبدون شک به سمت تخصصی شدن میرم و قطعا وقتی سواد و مهارت ها بیشتر بشه اعتماد به نفس و عزت نفسم بیشتر میشه و خودبه خود جذب مشتری و سپس پول میکنم.
ضمن اینکه یک باور نهانی و شرک آلود وجود داره که تو نمیتوانی در حالی که گذشته من عکس آن را احراز و اثبات نموده این نجوا فکر کنم همان ترس از شکست باشه که یک چالش بزرگ هستش که تا الان نگذاشته من حرکت کنم و این ترس باعث شده من به دنبال تخصص و مهارت نباشم و از این شاخه به آن شاخه بپرم .و از استاد عزیزم کمال تشکر را دارم چراکه با پیگیری برنامه های ایشان من شناختی هرچند جزئی پیدا کردم و با تکرار و تمرین و از بین بردن علف های حرز که همان باورهای محدود کننده هستند الان درحال حرکت به جلو هستم .و انشاالله موفقیتی دیگر کسب خواهم نمود .
اما فعلا با توجه به اینکه نزدیک آزمون هستم کل تمرکزم روی مرور منابع قبلا خوانده شده است و راز موفقیتم اینه که به نتیجه و دانشگاه مد نظر توجه نکنم و در این مسیر کوتاه لذت ببرم و بعداز آن باید هرروز با برنامه های مکرر و کوتاه آماده بشم برای مرحله دوم و قطعا بعداز گذر نهایی وارد مراحل دیگری خواهم شد که اگر به آنها و چالش های پیش رو فکر کنم یقینا باورهای محدود کننده دوباره تقویت میشن و من را از حرکت بازخواهند داشت درنتیجه باید اهداف را کوچک کوچک و خرد نمود و برای بدست آوردن آنها کل توان را بکار بست .
چالشی که من خیلی وقته میدونم باید حل بشه ازش فرار میکنم هربار تا ی جایی پیش میرم ولش میکنم در حوزه روابط و عزت نفسه
من میبینم که عزت نفس پایینم چقدر انرژی ازم میگیره چقدر با ضعیف برخورد کردن و عزت نفس نداشتن خیلی اسون وقتی تو جمعی قرار میکیرم احساسم بد میشه و کلی افکار سرزنشگر میاد سراغم
تو اونقدری باید زیبا نیستی تو ارزشمند نیستی تو جرئت نداری تو چشم جنس مخالفت نگاه کنی همش فراری و فکر میکنی بدترین وضعیت چهره داری یا مثلا اوکی درسته چشای خوشگلی داری کلی نکته مثبت ولی اونقدری باید خوب نیستی اونقدر جذاب نیستی
و همه اینا باعث میشه کلی غل زنجیر به پاهام وصل کنم و اجازه نده از فرصت هام استفاده کنم و لذت ببرم از جهان اطرافم
من ذهنم این بود که وقتی از اول با عزت نفس نبودم وقتی پدر مادرم سر هر چیز کوچیکی منو سرزنش کردن و هیچ چیزی به عنوان عزت نفس بهم یاد ندادن دیگ هم هیچ وقت نمیتونم درست عمل کنم و تو این مورد خودمو تغییر بدم
خیلی احساس ناتوانی میکردم
چقدر به نکته خوبی اشاره کردید استاد چ پیشنهاد عالی دادین که کاری به نتیجه نهایی نداشته باشیم از این سفری ک پیش میریم لذت ببریم از جای کوچیک شروع کنیم در حد توانمون انجام بدین بعد به خودمون انگیزه بدیم برا قدم های بعدی کاری به اینده نداشتن و نتیجه اخر نداشتن واقعا یکی از اونچیزاییه که دوست دارم انجامش بدم
ی جور ترس از درست عمل نکردن و از عهده انجام صحیح تمرینات دوره عزت نفس برنمیام منو به مسیری هدایت کرد که نخوام روی خودم کار کنم و با چهار تا ادا بخوام عزت تفسمو. افزایش بدم نه به صورت بنیادین شکافتن باورهای مخربم
مرحله سوم تو دفترم مینویسم
کامنت گذاشتن منو وادار میکنه به فکر کردن و تعهد داشتن
سلام ودرود فراوان خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گل محبوبه هستم یک نجات یافته
ومیخوام یه سلام عرض کنم خدمت دوستان هم فرکانسی….
بریم سراغ سوال فایل….
من تا قبلا از اینکه که انقدر جدی روی سایت وقانون کار کنم نسبت به مسائل به شدت ناامید و دلسرد میشدم یا از بیخ از مسائل فرار میکردم
کلا سعی میکردم هیچ خواستی نداشته باشم کیه زندگی خیلی ساده داشته باشم و هیچ هدفی نداشته باشم که نخوام چالشی رو حل کنم .ولی به فرمود استاد تو فایل ارزشمندشون که گفتن اگه تو مسئله از زندگیت که مشکل داری به چالش میخوری تا پیشرفت کنی.
من هم به لطف خدا و جهان هستی چون نمیخواستم تغییر کنم دنیا با چک ولقد مجبورم کرد با چالش روبرو بشم و تغییر کنم و پیشرفت کنم .منی که ترس داشتم با روبرو شدن با کار برای خودم انجام دادن وهمیشه دوست داشتم واسه کسی کار کنم که مسولیت با من نباشه .الان خودم تو چالش کار از خودم کردم یه کارگاه کوچولو راه اندازی کردم به عنوان کار خیاطی میدونم تو مسیر آموزش های خیلی زیادی یاد میگیرم عزت نفسم بالا میره قدرت پیدا میکنم واز اون آدم وابسته تبدیل میشم به یه آدم مستقل و خیلی به جهان هستی خدمت میکنم …..
چه چالشی در زندگیم هست که من بجای حلش دارم ازش فرار میکنم؟؟
اینکه بیام پا در دل ترسهام در رابطه با یسری کارهای مربوط به درآمد زایی کنم و چونکه تا الان وارد خیلی هاشون نشدم همش تفره میرم و میندازم عقب و ازشون فرار میکنم و من از الان به بعد به خودم قول میدم که از اشتراک گذاری های آموزشی کارم یسری کارهای حتی کوچک شروع کنم که بالاخره در طی مسیر راه ها و ایده های بهتر درآمدزایی پیدا میکنم هرچند تا الان چندتا کار عملی در رابطه با کارم انجام دادم مثل راه اندازی باشگاه،تمرین و آموزش در فضای باز و…اما باید بازم بیشتر انجام بدم و پا در دل یسری ترس هایی که خودم میدونم دارم بذارم تا کم کم در طی این مسیر هم بیشتر یاد بگیرم هم از مسیر زندگی لذت ببرم
مرحله دوم
برای تغیر ذهنیت قدرتمند کننده بجای تمرکز فقط بر روی نتیجه نهایی بذارم بیام از مسیر شگفت انگیز این مسیر لذتبخش برا خودم بسازم و استفاده کنم و یاد بگیرم فارغ از اینکه شکست بخورم یا به نتیجه دلخواهم نرسم ،و من چند ماه پیش اینکارو کردم و پا در دل یکی از ترس هام گذاشتم و واقعا هم نتیجه برام مهم نبود بلکه تنها چیزی که برام مهم بود واردش بشم و اینکارو کردم رفتم در مسابقه رشته خودم شرکت کردم و نتیجه دلخواهمو نگرفتم اما تونستم به خودم و ذهنم بگم دیدی من تونستم شکستت بدم و از همون روزها وارد یه مرحله موفقیت و پیشرفت در کار خودم شدم و باعث شد که بلندشم بیام تهران که الان چندماهه که تهرانم با کلی پیشرفت در مهارت خودم و کلی درس ها یاد گرفتم
مرحله سوم
کارهایی که برا این مرحله باید انجام شود لیست کن و کار از قدم های کوچک شروع کن تا آروم آروم هم نتیجه کسب کنی هم لذت ببری
از همون اول در تایپ این کامنت کاملا فکر میکردم دارم در جلسات دوره شیوه حل مساله جواب میدم و فکر میکنم
چونکه واقعا بارها شده گه این هیولای بزرگ تماما کمالگرایی رو در وجود من به موج می آورد و هنوزم هم یه عالمه از این موج ها رو دارم،اما شکرخدا چونکه تا الان قدم های زیاد کوچک برداشتم و عمل کردم باعث شده که آرامش بیشتری هم برا خودم کسب کنم چونکه باعث رازی تر شدن وجودم شده که پس من توانایی انجام کارهارو دارم
مثلا تخصص من اینجوریه که:
عضله سازی
انعطافی
نفس
تکنیک
تمرکز
درونی
سلاح های مختلف مربوطه
سرعت
قدرت
و….
هرزمان که من مینشستم همزمان به همشون فکر میکردم باعث میشد که اصلا هیچ کاری نکنم چونکه کوهی از انجام کار و مسائل جلوم سبز میشد ولی با کمک تجربه های قبلم در شغل های قبلیم بخصوص در شغل هنری که داشتم و با کمک این دوره شیوه حل مسائل اومدم هرروز با انجام و تمرکز روی فقط تمرینات و نکات همون روز تعیین شده باعث شده که من بیشتر با خودم و جهانم نرم تر و ریلکس تر بشم و همون باعث بیشتر روغنکاری شدن چرخ زندگیم بشه و الان بجایی رسیدم اغلب مواقع در تمام مسائل زندگیم جمله ای که بر زبانم جاری میشه
«من میتونم چونکه اونایی که برام قبلا خیلی برام عجیب و غریب و غیرقابل حل بودن اما من تونستم حل شون کنم پس من تمام مسائل زندگیمو میتونم حل کنم»
زمانی که من دوره عزت نفس شروع کردم عمل به تمرینات جلسه اول یکیش کسب انعطاف بسیار خوب پاهام شد،دو اینکه اولین کتاب خودمو چاپ کردم بااینکه نتیجه دلخواهمو نگرفتم اما باعث یه عالمه باور قوی در وجودم شد که من میتونم و لیاقت خیلی موفقیتهارو دارم
نقاط عطف زندگیم
مثل آسیب جسمانیم که فکر میکردم زندگیم به آخر رسیده اما منو نکشت بلکه قویترم ساخت از خیلی بابت ها و خودباوری بیشتر در وجود من بیدار شد
مثل ازدواج مادرم که تا سالها نمیتونسم بپذیرم و باهاش کنار بیام اما بعد از تغییر باورهام بازم من خیلی قدرتمندتر شدم که قسمت عظیم باورسازیش برام این بود که من باید اصل زندگی برام مهم باشه نه فرعیات
و……
اما کلیت کانون توجهم اغلب مواقع خوشبینی و موفقیت و هدایت الهی ست
واقعاخداایناروبه شماالهام میکنه ک دقیقاموضوعاتیوکه ماباهاش درگیریم شمادرموردش فایل میزاریدوبه زیبایی اندازه یه دوره عالی مارورشدمیده
خداروهزاران مرتبه شکروسپاسگزارشمااستادعزیزم بابت این فایل عالی
سوال این فایل عالی:
به طورکلی بامسائل یاچالش هایی که درزندگی برایت بوجودمی آیدچه برخوردی داری؟
بستگی به نوع چالش برخوردام متفاوته،توبعضی چالش هاکه هنوزباگ بزرگتری دارم به محضی چالش پیش میادبهم میریزم
احساس عجزوناتوانی وترس بهم دست میده
ویه ساعتی به همین روال بهم میریزم وبعدسعی میکنم خودموپیداکنم بافکت هایی که توچالش های گذشته داشتم وباگذشتن ازون چالش هارشدوجهش داشتم ومنوکلی به جلوبردن روهی مرورمیکنم مینویسمشون
وکم کم بامرورآگاهیهام سعی میکنم نجواهای ذهنم روکمرنگ ترکنم
میام باورهامومینویسم درمورداون چالش باورسازی میکنم وباخودم صحبت میکنم که این چالش اومده چه درسی بهت بده؟؟
تواینجاباگ داری خداونداین چالش روفرستاده تااین باگم ازبین ببری ازپسش بربیای وقوی تربشی همونجوری که چالشای گذشته روحل که کردی چقدتوروروبه جلوبردن وعزت نفستوبیشترکردن
بعدمیام راه حل هامومینویسم وتویکی دوساعت نجواهای ذهنم کمترمیشه واون احساس ناتوانی وترس کمرنگ ترمیشه ومیرم تویه حالت تدافعی که بایدحل بشه وازحالت فراردرمیام ودقیقاازوقتی که محکم وایمیسم برای مقابله دقیقاجهانم تغییرمیکنه
ره حل هامیان
الهامات میاد
قوت قلب میگیرم
شجاعتم بیشترمیشه
ووقتی که شجاعتم بیشترمیشه جهان همراستامیشه بامن
باوراینکه خداوندمنوهدایت میکنه به بهترشدن به خیربه قوی ترشدن همواره توقلبم تکرارمیشه
استادجان دقیقاباآموزه های شمامن به این باوررسیدم که همونجوری چالش های قبلی الان نقطه قوت من شدن این چالشم اومده ک من تکاملموطی کنم وشخصیت قوی تری داشته باشم درمسیراهدافم
همین دوسه ماه پیش چالش بزرگی توکارم داشتم که باکمبودنقدینگی مواجه شدم
بعدازطی مراحل اولیه ومسلط شدن به خودم به این باوررسیدم که ذهنموازچالش بردارم وروی باورام کارکنم وخداوندمنوهدایت میکنه
ودرلحظه ای که من رهاکردم وروی باورهای توحیدیم کارکردم به طورمعجزه آسایی مبلغ موردنیازم حتی بیشترخداوندرسوند
این فکت قوی برام شدکه توبقیه چالشهام همیشه صف اول وایمیسه وخودنمایی میکنه ک من محکم تروایسم
استادجان اگه همون اول اون ترس نیادسراغم یعنی ترسه میادولی بتونم خودموکنترل کنم واین فرکانسوبه جهان بفرستم دقیقاهمه چی تغییرمیکنه وهمه چی به نفع من تغییرمیکنه همونجوری که تاالان ایجوربوده
سست و اندوهگین نشوید اگر شما به راستی مومن باشید برتری خواهید یافت
سوره آل عمران آیه 139
دقیقامصداق این آیه مبارکه
ودقیقاهروقت محکم وایسادم برتری پیداکردم وجهان پاداششوبهم داده
یابهتره بگم پاداشهاشوبهم داده
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ
به زودی پروردگارت پاداشی به تو ادا میکند که کاملا راضی خواهی شد
سوره ضحی آیه 5
همون آدمایی که قولایی داده بودن یهویی خلف وعده کردن ومطمعنن منم شرک ورزیدم وخداونداین چالش روبرام بوجودآوردوالان خودشون میان یاتماس میگیرن که توکارم یه جوری بهم کمک کنن
خودشون توش موندن من به چه قدرتی وصلم که ایقدکارام ساده وروون دارن جلومیرن
هرکی ازیه طریقی داره تومسیرم کاراموانجام میده فقط خودم میدونم که ایناپاداشن وخداوندهمه رومسخرمن کرده
استادآدمایی که وقت سرخاروندن ندارن وایمیسن واسه من فرم بانکی وبقیه فرماروپرمیکنن درحالی که میتونن بدن کارمندشون انجامش بده
من میدونم که خدای من داره انجامش میده
پاداش منه این همه لطف
توشغل من کارای بانکی من که بایدضمانت بزاری وکلی دنگ وفنگ داره کارمن بابهترین شرایط وراحت ترین شرایط نسبت به بقیه انجام میشه
یه دفعه دوستام میبینن میگن رئیس بانک مرکزی آشناته؟؟؟
نمیدونن که صاحب کل جهان آشنای منه
استادطبق آموزه های شمامن به این باوررسیدم که خداوندقدم به قدم بهم همه چیومیگه
الذی خلقنی فهو یهدین
همان خدایی که مرا بیافرید و مرا هدایت میفرماید.
شعراء 78
امروزدقیقاقدم بعدیوازطریق یکی ازون افرادی که یهویی جاخالی داده بودن بهم گفته شدومن همون لحظه متوجه شدم که خدای من داره باهام حرف میزنه وقدم بعدیوبهم میگه
استادمن بعدحل هرچالشی عزت نفسی پیدامیکنم که باوردارم چون خدارودارم هرکاریوازپسش برمیام
توکلم چن برابرمیشه باایمان به اینکه من حرکت میکنم خودش بهم میگه
سلام ودرودخدمت استاد عباسمنش عزیز وخانواده عباسمنشی
درمورد چه چالش هایی در زندگی داشتم
چون یکم ناراحتم میکنه نمیخوام زیاد توضیح بدم فقط اینو بگم بزرگترین چالش زندگیم فوت همسرم در اوج جوانی مان بوده که من بعداز چند ماه تونستم با این چالش کنار بیام خودم رو جمع وجور کردم و به زندگی ام ادامه دادم بچه ها رو به مدرسه فرستادم کارها ومسئولیت های دو برابر شده رو انجام دادم حتی اگه ماشین خراب میشد خودم میبردم تعمیرگاه و از برادرام کمتر کمک میگرفتم،با این چالش، چالش های زیادی تو زندگی ام اومد که بزرگترین آنها شغل همسرم بود که نتونستم مدیریت کنم به برادرام سپردم
ولی خدا روشکر 10دی ماه امسال خودم رو بااین چالش روبرو کردم و مدیریت کارم رو بعهده گرفتم،.
چالشهای زیادی تو زندگیم بوده که بعضی از چالشها رو حل کردم،بعضی رو ازش رد کردم و فراموششون کردم،به نوعی بیخیال شدم ،شاید فکر میکردم نمیتونم حلشون کنم بایدبزارم کنار،در کل من وقتی به چالش میخوردم زیاد با خدا حرف میزدم و توکل میکردم به خودش،
یه چالش ورشکستگی در کارم درسال 97 داشتم
که در دوره 12 قدم نوشتم چطور با ورود به قدم سوم همشون حل شد،خداروشکر
(تمرین)مرحله اول]]]]
چالشی که دارم چون تازه چالش بزرگ زندگی ام،ک مدیریت کارگاه هست رو برعهده گرفتم باهاش روبرو شدم که به یاری خدا با ایمان وتوکل خدای بزرگ من میتونم چالشهای کوچک رو حل کنم وتک تک دارم حل میکنم و باهاشون دارم رو برو میشم،فقط چالش ورزشی مونده که اونم ان شاالله به زودی باهاش بلید روبرو بشم
(تمرین )))مرحله دوم]]]]]]
برای تغییرذهن خیلی تلاش کردم وهمان طور که گفتم دوره حل مسائل بسیار کمکم کرد،
من دارم سعی میکنم تمرکز کنم به آینده که خیلی نعمتهای قشنگی خدا با حل این چالش بهم میده و به فرموده استاد از مسیر لذت میبرم چون خیلی چیزها قراره یاد بگیرم،
هر روز که پسرم از کارگاه میاد بجای حرفهای نا امید کننده و اینکه اگه نشد و اگه شکست بخوریم،اگه به گفته داداشم، که ما نمیتونیم ما قطعآ پشیمون میشیم،،،بهش میگم پسرم به گفته استاد عباسمنش ما داریم قانون تکامل خود رو تی میکنیم و زود هم به یاری خدا تی خواهیم کرد،از مسیر لذت ببریم،از نعمتهای بسیار قشنگی که خداوند قراره بهمون بده،بهش میگم سوت زنان و سر حال وقبراق،از این جنگل زیبا اما پر پیچ وخم رد کن،حتی به خودمم میگم مبادا گاری به پاهامون ببندیم،و همه اینها لطف خداونده که با شما آشنا شدم
ممنونم ازت استاد جان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عباس منش عزیز
سوال : وقتی در زندگیتون به چالشی بر می خورید چه واکنشی دارید؟
استاد از شما یاد گرفتم که هر چالشی درسی داره . و یا حتی پشت اون چالش نعمتی هست که اگه درست با چالش برخورد کنیم دریافتش می کنیم .اما قبلاً اینطوری نبودم، همیشه غر میزدم ، همیشه می گفتم چقدر بدشانسم. یا میگفتم فلان اشتباه رو کردم خدا داره عذابم می کنه یا اینکه خداوند داره منو آزمایش میکنه و و و چالش یا حل نمیشد و دائم تکرار میشد یا با بدبختی حل میشد. اما الان دیگه اینطوری نیستم. در هر زمینه ای که چالش داشته باشم ، از کارهای ساده خونه ام بگیریم تا کارهای مهم روال تدریسم دیگه اون حرفا رو نمیگم ، میگم حتماً خدا پشت این چالش یه نعمتی قرار داده باید بتونم به اون نعمت دست پیدا کنم. البته همیشه اینطور نیست که اینو سریع بفهمم. هنوزم گاهی خیلی کم پیش اومده که در لحظه های اول شاخکام تیز نباشه ، قاطی کنم غر بزنم و یا حتی عصبانی بشم اما حدا اکثر بعد از ده بیست دقیقه حالم خوب میشه و بعد فکر می کنم که چرا این پیش اومد قراره چی ازش بگیرم ، و تقریباً همیشه بعد از چالش یه نعمتی به دست آوردم. و یا کارم آسانتر شده و یا مثلاً قبلاً از یه روشی کار رو انجام میدادم بعد اون چالش باعث شد که مسیر انجام کارم عوض بشه و خیلی آسانتر بشه برام. مخصوصاً تو این یک سال اخیر هر چالشی که داشتم هم سریعتر حل شده و هم بعدش زندگی برام دلچسب تر و آسونتر شده.الان که این سوال رو پرسیدین یاد چند تا چالش مهم افتادم که به لطف خدا باهاشون درست برخورد کردم و حلشون کردم که تمامشون باعث شدن که من راحتی و آسانی زیادی رو بعدش تجربه کنم.
در حال حاضر یه چالشی هست که چند ساله برام پیش اومده اما نمیدونم باید باهاش چکار کنم. یه مدتی هم دنبال حلش بودم نتونستم کاری براش انجام بدم.از خیلی ها پرسیدم اما به جواب خوبی برای حلش نرسیدم.خیلی هم در برابرش احساس عجز و نادانی و بی اطلاعی می کردم. اما از پارسال از خدا کمک خواستم ، جواب این بود من خودم روی خودم کار کنم اون درست میشه. روی خودم کارن رو خیلی جدی تر گرفتم اما بازم ذهنم رو آزار میداد. الان سه چهار ماهی هست که تصمیم گرفتم نذارم اون چالش تو ذهن من تاثیر بذاره و هر بار که یادم میاد سعی می کنم آرامشم رو حفظ کنم. تو حفظ آرامش موفق بودم. از پیشرفت مالی و نتایج دیگه ای که این مدت سه چهار ماه اخیر داشتم میشه گفت که این حفظ آدامش اولین قدمی بود که باید برمیداشتم. اما اینکه به جز این حفظ آرامش باید چکار کنم نمی دونم. دوست دارم برم ادامه ی فایل رو گوش کنم حتماً به راه حل های خوبی میرسم.برای تهیه ی این فایل ها ممنونم استاد ، خدا به شما قوّت بده. سلام خانم شایسته ی عزیز. از شما هم ممنونم که استاد رو یاری میکنید. خدا به شما هم قوّت بده عزیزم.
من برم بقیه ی فایل رو گوش کنم که سخت مشتاقم .خدایا شکرت
اللهم ثبّت اقدامنا…
به نام خدای مهربان
توی حال و هوای خودم با سراشر از حال خوب بودم (و الانم هستم) که یک آگاهی خیلی خوبی بهم داده شد و سریع حسم گفت بیام توی این صفحه بنویسم و منم پیروی کردم از این احساس کلا وقتی که به حسم گوش میدم اتفاقات عالی میفته
داشتم به این فکر میکردم که دیدگاه مثبت نسبت به هرچیز چقدر میتونه زندگی مارو متفاوت کنه و چقدر اتفاقا هماهنگ هست با این سلسله فایل ها که آقا به هرچیزی دیدگاه مثبت داشته باش یعنی چی
مثلا میدونی که باید روی ترمز های ثروتسازت کار کنی برای اینکه پول و ثورت بیاد توی زندگیت اگر میبینی مقاومت داری یا برات سخته بیا دیدگاهت رو سریع تغییر بده بگو ایولل وقتشه روی تزم هام کار کنم،الان فرصت کارکردن روی ترمز هامه
یا
اکر میبینی نسبت به آموزش دیدن توی کارت مقاومت داری و دوست داری به تعویقش بندازی بیا اگاهی پیدا کن از دیدگاهت و تغییرش بده واحساست رو نسبت بهش خوب کن
بگو الان وقت اموزش و یادگیریه ،الان وقتشه که هوش فوق العاده خودم رو ازش در راه آموزش استفاده کنم
چقدر واقعا این دیدگاه ها میتونه قشنگ و متفاوت باشه و متمایز میکنه ذهنیت قدرتمند کننده رو با ذهنیت محدود کننده
مرور جلسات رو اگر تا الان بخوایم داشته باشیم طبق این اصل
در جلسه اول یاد گرفتیم که تغییر دیدگاه بدیم نسبت به موفقیت افراد و اگر یکی موفق شده بگیم ایول این نشون داد امکان پذیره چقدر مسیر منو برام واضح کرد چقدر خوبه که منم انسانم و منم میتونم باور هاش رو بسازم و “اینطوری با تغییر دیدگاه حسمون رو خوب میکنیم و نتایج رو در زندکی خودمون گسترش میدیم”
جلسه دوم: یاد گرفتیم ذهنمون رو نسبت به مسائل زندگی تغییر بدیم و دیدگاه مثبت داشته باشیم به این موضوع یعنی وقتی به مسئله ایی بر میخوریم ویا میخوایم بریم تو دل چالشی بگیم :چه پله رشدی برای من فراهم شده ،چقدر این جهان قشنگه وقتی با چالش همراه باشه همینطوری که بازی هارو چالش ها جذاب کردند،چقدر خوشم میاد خودم رو به چالش بکشم تا ظرفم رو بزرک کنم و اینقدر این کار رو و این دیدگاه رو واین گفتگو های ذهنی رو با تراکم بالا تکرار و تکرار کنیم که احساسمون مثبت بشه و واقعا عاشقانه با آغوش باز چالش هارو بپذیریم و هر موقع هم حس کردیم که داره این احساسه کمرنگ میشه از همین فرمول استفاده کنیم “اینطوری با تغییر دیدگاهمون حسمون رو مثبت میکنیم و نتایج رو در زندگی خودمون گسترش میدیم”
در جلسه سوم : یاد گرفتیم ذهنمون رو نسبت به اشتباهاتی که مرتکب میشیم تغییر بدیم و اون اشتباه رو درسی بگیریم برای بهتر کردن مسیرمون و اشتباهات رو اصلا یک سرعت بخش به نتایج بدونیم یک کلاس آموزشی برای مسیرمون بدونیم که بهمون درس میده و به دید هزینه ایی برای اون درس ها بهش نگاه کنیم و عاشقانه باهاش برخورد کنیم و اون درس هارو بگیریم و بگیم : من اشتبه کردم این یعنی قراره یک درسی رو یاد بگیرم و تمام تمرکزمون رو بزاریم روی درس و رشدی که میتونه برای ما داشته باشه ،اشتباه جزوی از مسیره همین که من اشتباه کردم یعنی تو مسیرم پس همین نشونه خوبیه این دیدگاه چقدر احساس خوبی بهمون میده ؟ فقط باید بدونم که این چیزیه که واقعا نتیجه رو هم تغییر میده و اگر ایمان داشته باشم دیگه هرکاری میکنم ،هر چقدر لازم باشه تکرار میکنم تا اون احساس رو در خودم به وجود بیارم
یا مثلا انتقاد دیگران که خودش میتونه موضوع مناسبی برای این سلسله فایل ها باشه اقا وقتی یکی منو انتقاد میکنه به همون اندازه که میتونه برام مفید باشه به همون اندازه میتونه اسیب زننده باشه ،برمیگرده به دیدگاه من که من باید بگم خب یک انتقاد شد بهم این یعنی یک ویژگی در من بهش اشاره شد که اگر روی اون کار کنم کلی رشد میکنم پس خیلی ممنون دمتم گرم خیلی انتقاد به جا و عالی کردی و ذهن قدرتمند میره تا اون موضوع رو اصلاح کنه
و چقدر این موضوع واقعا میتونه تعیین کننده باشه که زندگیمون بهشت باشه
من الان مثلا میدونم که باید تمرین کنم ، میدونم که باید روی ترمز هام کار کنم اگر نتونم دیدگاه خوبی نسبت به اینکار داشته باشم و این دیدگاه رو نتونم ایجاد کنم که اقا این تمرین کردن و کار کردن روی ترمز ها خیلی جذابه خیلی میتونه لذت بخش باشه امکان داره هعی به تعویقش بندازم
اینارو دارم میگم چون پاشنه آشیل خودمه
یعنی یکی از دلایل من برای کار نکردنم روی باور های ثروتساز اینه که نتونستم درست این دیدگاه رو ایجاد کنم اما الان خیلی حرفه ایی تر شدم توی این موضوع الان فهمیدم که اولش هم اگر نتونم ایجاد کنم اگر ادامه بدم خودش ایجاد میشه
و چقدر این موضوع میتونه زندگی مارو سرشار از لذت کنه اگر ما بتونیم توی هرلحظه از زندگیمون این دیدگاه رو داشته باشیم .
وقتی فایل گوش میخوام بدم اول این ذوق وشوق رو ایجاد کنم و گوش کنم
وقتی میخوام تمرین کنم اول این کار رو بکنم
وقتی میدونم باید توی کارم آموزش ببینم این رو ایجاد کنم شاید 5 دقیقه 10 دقیقه ادامه بدی و نتونی اما روش بمون بلاخره بعد از 30 دقیقه بدون وقفه جهت دهی دادن گفتگو های ذهنیت مگه میشه که اون اتفاق توی ذهنت نیفته؟
خیلی دوست داشتم این موضوع رو حالا که بهم گفته شد بیام درمورد صحبت کنم و برای خودم ذخیرش کنم تا بارها و بارها خودم بخونمش
خدای یار و نگهدارمون در این مسیر زیبا
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان.
من آدمی ترسو بودم همیشه.و از چالشها و سختیها و دعوا و جر و بحث خیلی میترسیدم همیشه و سعی میکردم از همچین شرایطی دور باشم.برای همین وقتی چالش هم تو زندگیم پیش می اومد ازش فرار میکردم و به قول استاد به جای حل مسئله آشغالارو زیر میل قایم میکردم.ولی از وقتی اومدم تو سایت استاد یه جورای تو تمام جنبه های شخصیتیم تغییراتی ایجاد شده.هم شجاعتر شدم.هم عزت نفسم بیشتر شده.هم اعتماد به نفسم بالاتر رفته.هم خودباوریم تقویت شده.و خیلی چیزهای مثبت دیگه.خودمو بیشتر دوست دارم.به خودم بیشتر بها میدم.خلاصه دارم سربالایی میرم هرچند شیبش زیاده و ازش بالا رفتن سخته ولی میدونم کم کم شیبش کمتر میشه.
چند جمله استاد تو کل زندگیم خیلی به من امید میدن و کمکم میکنن.1)الخیرو فی ما وقع
وقتی مشکلی پیش میاد و یا اتفاقی میفته وقتی با خودم این جمله رو چند بار تو دلم تکرار می کنم انگار اب سرد میریزی رو آتیش و دیگه مطمین میشم که پایان اون کار خیره و دیگه اصلا بهش فکر نمیکنم.
2)جمله(برو تو دل ترسات)این هم خیلی جاها بهم کمک میکنه.وقتی یه چالشی برام پیش میاد و از اینکه عکس العملی نشون بدم میترسم این جمله که به ذهنم میاد با جرات تمام میرم جلو و با جسارت میرم تو دلش و خیلی عجیبه که به راحتی حل میشه بیشتر مواقع و اون ترسی که ازش داشتم بیخود بوده.
3)همه خواسته هامونو بی واسطه از خدا بخواییم چون اگه کسیو واسطه بکنیم این یه جور شرکه و اینکه از غیر خدا انتظار برآورده شدن خواسته هامونو نداشته باشیم
خلاصه هر جمله استاد یه جواهریه که باید قدرشو بدونیم.
من گفتم قبلا از چالشها فرار میکردم و به جای حل کردنش صورت مسئله رو پاک میکردم ولی الان سعی میکنم حلش کنم و تلاشمو میکنم.
در حال حاضر چالش که من دارم اینه که تو کارم که خیاطیه و 20 سالی میشه آموزش دیدم نمیتونم پیشرفت کنم و مشتریهامو نگه دارم.وقتی خوب نشستم و با خودم فکر کردم دیدم این دیواری که من درست کردم در مورد کارم یه دیوار کجه و آموزش من اصولی نبوده .پس من برای اینکه به موفقیت برسم باید اول این دیوار کج رو خراب کنم و از نو بسازم با پیریزی محکم.و تمرین مداوم داشته باشم تو کارم تا حرفه ای تر بشم.برای این کار اول باید یه دوره آموزش خوب و اصولی ببینم و قدم به قدم جلو برم.من متاسفانه کمال گرا هستم و وقتی میخوام یه کاریو انجام بدم میگم باید بهترن باشه و کوچکترین عیب و نقصی نداشته باشه کارم و عجولم چون کاریو که شروع میکنم پله اولو بالا نرفته میخوام برسم پله آخر و اینا رو باید روش کار کنم تا تو کارم موفق بشم.
خلاصه خیلی با خودم کار دارم ولی میدونم نتیجه میگیرم.چون دارم میبینم که مدارم داره بالاتر میره.اینو تو این چند روز اخیر به وضوح حس کردم و چقدر خوشحال شدم.
استاد ازتون ممنونم که هستید ممنونم که تو مسیر زندگی من قرار گرفتید و ممنونم که تصمیم گرفتید مردم رو آگاهتر کنید.
موفق و پیروز و سربلند باشید
باسلام استاد عزیزم عشقم دوست دارم خدا میدونه شما چقدر درقلب من جا داری چون باعث تحول زندگیم شدی وچقدر ارامش ب زندگیم امد چقد نعمت وچقد پیشرفت
استاد عزیزم من نخاستم کامنت بذارم تا زمانیکه توی حرفه ام موفق بشم اما دیدم این فایل برای منه چقد برای منه ودقیقا یکی از چالشهام امروز حل شد
من دارم خیاطی یاد میگیرم ودر کامنتای قبلی عزت نفس گفتم پله ب پله تکاملی دوتا لباس اول ک دوختم دوختش راحتتربود اما مدلاش ابتدایی بود حقیقت بازهم مربی تحسینم کرد وگفت واقعا عالی هستی اولین هنرجوی باهوش وزرنگم هستی چقد زود میفهمی وعمل میکنی
همسرم یک پارچه برای دختر قشنگمون انتخاب کرد که من حتی جنس پارچه هارو بلد نبودم اما قشنگ بود
خب من نمیدونستم قراره چ اتفاقی بیفته وچقد ترس داشتم برای اولین باره میخام برای دخترم سارافون بدوزم اون هم برای بیرون ومهمانی
وای خدای من اما گفتم باید وارد ترسهام بشم پس چطور میخام خیاط بشم وبرای مردم بدوزم خلاصه من مدل انتخاب کردم سخت بود خیلی ریزه کاری داشت
ومن نمیدونستم پارچه ریش میشه چون کنفی هستش باید پس دوز بشه
من شروع کردم بااموزشها چالشها زیاد بود چندجای لباس نیاز ب اصلاح داشت ترسها اومد وچقد ذهنم گف تو مال این حرفا نیستی بابا فقط داری خودتو خسته میکنه حالا شوهرت میگه تو یاد نمیگیری
خیلی بهم ریختم وحتی اشک ریختم
ب خدا گفتم خدایا من موندم تو کمکم کن مثل همیشه تو میدونی من نمیدونم چون همه چیز تویی
توی دفترم ستاره قطبی ب خدا گفتم میخام سارافون دخترم قشنگ بشه
خلاصه اون شب جمع کردم وخابیدم روزبعد ک ارامتر شدم خدا ایده داد ک برو فلان جاش اینکار کن انجام دادم مربی پیام داد ک عکس بفرس فرستادم گف وای من فک کردم ایراد داره چین لباس درستش کردی خوب شده بعد دوباره کم کم همه کارهایی ک داشت انجام دادم پله ب پله چقد جالب همش بهم گفته شد امشب چقد خوشحال شدم خداوند پله دیگری برام باز کرد مربی گف برو چرخت ودرست کن ک روانتربشه وپس دوزی رو یاد بگیر
قبلن امتحان کرده بودم پس دوزی چرخم خوب نبود نخها رو گره میزد
الان یه حسی گف خودت امتحان کن حالا من این وقت شب با شکم باردار چرخ رو کجا ببرم
من امتحانش کردم وکل لباس رو پس دوز کردم وای انگار دنیارو بهم دادن کار تمیز شد ویک چیز جدید هم یاد گرفتم ولباس 90 درصدش کامل شد چقد از خدا تشکر کردم چقد اعتماد بنفسم زیاد شد فردا انشالله کار اخر لباس دخترم رو انجام میدم وتمام میشه اما چ درسهایی گرفتم
با پارچه ها اشنا شدم با مدلها
ودقیقا مربیم بهم گف تازه کارها این مدل واین پارچه رو استفاده نمیکنن چون سخته
اینو گف ب خودم افتخار کردم بابا افرین این یک چالش باعث رشدت شد فردا بهترها رو یاد میگیری ومیدوزی وبا تمام دوختها پارچه ها اشنا میشی
وتشکر کردم بابت دوره عزت نفس همش 2 ماهه خریدمش الان کجا و2 ماه پیش کجا بودم خدای من
من پله پله دارم رشد میکنم فقط خدا میدونه سال دیگه چقدر من پیشرفت کردم
توی تمام جنبه ها سلامتی روابط عزت نفس توی حرفه ام وتو وضعیت مالی
استاد سپاسگذارم ازت
با سلام
تمرین جلسه دوم
سوال چالش من سالهاست چی بوده؟
و چه عواملی باعث شده من به سراغ حلش نرم و در صورتی که حل بشه چی میشه؟
من سالها به خاطر اینکه ترس داشتم از قبولی از آزمون دکتری به سراغ آزمون نمیرفتم البته ترس من بیشتر به این دیدگاه برمیگشت که دوستان نزدیکم در ذهن من کاشته بودند که دانشگاه و تحصیل باید در دانشگاههای برتر باشه و علت این چالش کمال گرایی بوده درحالی که با نگاه به اطراف خودم و عقبه خودم الان متوجه شدم که چون ذهنیت محدود کننده ای داشتم نتوانستم قدم بردارم و به این خاطر ناخودآگاه من و خروجی اش عدم اعتماد به نفسی در من ایجاد کرده که به این گونه جلوه میکنه که چون از یک طرف دیدگاه کمال گرایی دارم و از طرف دیگر به آن مسیر حرکت نکردم به من گفته که تو نمیتوانی در َشغلت موفق بشی و هزاران دلیل آورده که تو نمیتوانی درحالی که من به گذشته خودم نگاه میکنم هروقت اراده کردم و کل توانم را صرف کاری کردم نتیجه گرفتم ازجمله آزمون ورودی شغلم که درآن زمان محدود کسانی موفق میشدند یا آزمون که اخیرا در ان موفق شدم که آزمونی است بسیار سخت، و کل داستان اینه که باورهای محدود کننده من باعث عدم حرکت من شدن مثلا باور کمال گرایی ،باور کمبود مشتری ، باور دوری از خانواده و چالش های آن، باور کمبود پول ،
در مقابل اگر من در این مسیر حرکت کنم و بازهم تمام انرژی ام را بزارم و برام قبولی مهم باشه قطعا موفق خواهم شد و موفقیت من باز اسباب اعتماد به نفسم را فراهم میکنه و باز هم باعث میشه دامنه ارتباطات من بیشتر بشه و بیشتر تجربه کسب کنم و با ارتباط باورهام بهتر و بهتر میشن وبدون شک به سمت تخصصی شدن میرم و قطعا وقتی سواد و مهارت ها بیشتر بشه اعتماد به نفس و عزت نفسم بیشتر میشه و خودبه خود جذب مشتری و سپس پول میکنم.
ضمن اینکه یک باور نهانی و شرک آلود وجود داره که تو نمیتوانی در حالی که گذشته من عکس آن را احراز و اثبات نموده این نجوا فکر کنم همان ترس از شکست باشه که یک چالش بزرگ هستش که تا الان نگذاشته من حرکت کنم و این ترس باعث شده من به دنبال تخصص و مهارت نباشم و از این شاخه به آن شاخه بپرم .و از استاد عزیزم کمال تشکر را دارم چراکه با پیگیری برنامه های ایشان من شناختی هرچند جزئی پیدا کردم و با تکرار و تمرین و از بین بردن علف های حرز که همان باورهای محدود کننده هستند الان درحال حرکت به جلو هستم .و انشاالله موفقیتی دیگر کسب خواهم نمود .
اما فعلا با توجه به اینکه نزدیک آزمون هستم کل تمرکزم روی مرور منابع قبلا خوانده شده است و راز موفقیتم اینه که به نتیجه و دانشگاه مد نظر توجه نکنم و در این مسیر کوتاه لذت ببرم و بعداز آن باید هرروز با برنامه های مکرر و کوتاه آماده بشم برای مرحله دوم و قطعا بعداز گذر نهایی وارد مراحل دیگری خواهم شد که اگر به آنها و چالش های پیش رو فکر کنم یقینا باورهای محدود کننده دوباره تقویت میشن و من را از حرکت بازخواهند داشت درنتیجه باید اهداف را کوچک کوچک و خرد نمود و برای بدست آوردن آنها کل توان را بکار بست .
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان
به عنوان تمرین این جلسه :
چالشی که من خیلی وقته میدونم باید حل بشه ازش فرار میکنم هربار تا ی جایی پیش میرم ولش میکنم در حوزه روابط و عزت نفسه
من میبینم که عزت نفس پایینم چقدر انرژی ازم میگیره چقدر با ضعیف برخورد کردن و عزت نفس نداشتن خیلی اسون وقتی تو جمعی قرار میکیرم احساسم بد میشه و کلی افکار سرزنشگر میاد سراغم
تو اونقدری باید زیبا نیستی تو ارزشمند نیستی تو جرئت نداری تو چشم جنس مخالفت نگاه کنی همش فراری و فکر میکنی بدترین وضعیت چهره داری یا مثلا اوکی درسته چشای خوشگلی داری کلی نکته مثبت ولی اونقدری باید خوب نیستی اونقدر جذاب نیستی
و همه اینا باعث میشه کلی غل زنجیر به پاهام وصل کنم و اجازه نده از فرصت هام استفاده کنم و لذت ببرم از جهان اطرافم
من ذهنم این بود که وقتی از اول با عزت نفس نبودم وقتی پدر مادرم سر هر چیز کوچیکی منو سرزنش کردن و هیچ چیزی به عنوان عزت نفس بهم یاد ندادن دیگ هم هیچ وقت نمیتونم درست عمل کنم و تو این مورد خودمو تغییر بدم
خیلی احساس ناتوانی میکردم
چقدر به نکته خوبی اشاره کردید استاد چ پیشنهاد عالی دادین که کاری به نتیجه نهایی نداشته باشیم از این سفری ک پیش میریم لذت ببریم از جای کوچیک شروع کنیم در حد توانمون انجام بدین بعد به خودمون انگیزه بدیم برا قدم های بعدی کاری به اینده نداشتن و نتیجه اخر نداشتن واقعا یکی از اونچیزاییه که دوست دارم انجامش بدم
ی جور ترس از درست عمل نکردن و از عهده انجام صحیح تمرینات دوره عزت نفس برنمیام منو به مسیری هدایت کرد که نخوام روی خودم کار کنم و با چهار تا ادا بخوام عزت تفسمو. افزایش بدم نه به صورت بنیادین شکافتن باورهای مخربم
مرحله سوم تو دفترم مینویسم
کامنت گذاشتن منو وادار میکنه به فکر کردن و تعهد داشتن
سپاس از کلام با ارزش شما استاد عزیز
در پناه خدای یگانه شاد و سلامت باشید
سلام ودرود فراوان خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گل محبوبه هستم یک نجات یافته
ومیخوام یه سلام عرض کنم خدمت دوستان هم فرکانسی….
بریم سراغ سوال فایل….
من تا قبلا از اینکه که انقدر جدی روی سایت وقانون کار کنم نسبت به مسائل به شدت ناامید و دلسرد میشدم یا از بیخ از مسائل فرار میکردم
کلا سعی میکردم هیچ خواستی نداشته باشم کیه زندگی خیلی ساده داشته باشم و هیچ هدفی نداشته باشم که نخوام چالشی رو حل کنم .ولی به فرمود استاد تو فایل ارزشمندشون که گفتن اگه تو مسئله از زندگیت که مشکل داری به چالش میخوری تا پیشرفت کنی.
من هم به لطف خدا و جهان هستی چون نمیخواستم تغییر کنم دنیا با چک ولقد مجبورم کرد با چالش روبرو بشم و تغییر کنم و پیشرفت کنم .منی که ترس داشتم با روبرو شدن با کار برای خودم انجام دادن وهمیشه دوست داشتم واسه کسی کار کنم که مسولیت با من نباشه .الان خودم تو چالش کار از خودم کردم یه کارگاه کوچولو راه اندازی کردم به عنوان کار خیاطی میدونم تو مسیر آموزش های خیلی زیادی یاد میگیرم عزت نفسم بالا میره قدرت پیدا میکنم واز اون آدم وابسته تبدیل میشم به یه آدم مستقل و خیلی به جهان هستی خدمت میکنم …..
دوست دار شما محبوب یا حق……
به نام حضرت حق
سلام به جمع الهی زندگیم
مرحله اول
چه چالشی در زندگیم هست که من بجای حلش دارم ازش فرار میکنم؟؟
اینکه بیام پا در دل ترسهام در رابطه با یسری کارهای مربوط به درآمد زایی کنم و چونکه تا الان وارد خیلی هاشون نشدم همش تفره میرم و میندازم عقب و ازشون فرار میکنم و من از الان به بعد به خودم قول میدم که از اشتراک گذاری های آموزشی کارم یسری کارهای حتی کوچک شروع کنم که بالاخره در طی مسیر راه ها و ایده های بهتر درآمدزایی پیدا میکنم هرچند تا الان چندتا کار عملی در رابطه با کارم انجام دادم مثل راه اندازی باشگاه،تمرین و آموزش در فضای باز و…اما باید بازم بیشتر انجام بدم و پا در دل یسری ترس هایی که خودم میدونم دارم بذارم تا کم کم در طی این مسیر هم بیشتر یاد بگیرم هم از مسیر زندگی لذت ببرم
مرحله دوم
برای تغیر ذهنیت قدرتمند کننده بجای تمرکز فقط بر روی نتیجه نهایی بذارم بیام از مسیر شگفت انگیز این مسیر لذتبخش برا خودم بسازم و استفاده کنم و یاد بگیرم فارغ از اینکه شکست بخورم یا به نتیجه دلخواهم نرسم ،و من چند ماه پیش اینکارو کردم و پا در دل یکی از ترس هام گذاشتم و واقعا هم نتیجه برام مهم نبود بلکه تنها چیزی که برام مهم بود واردش بشم و اینکارو کردم رفتم در مسابقه رشته خودم شرکت کردم و نتیجه دلخواهمو نگرفتم اما تونستم به خودم و ذهنم بگم دیدی من تونستم شکستت بدم و از همون روزها وارد یه مرحله موفقیت و پیشرفت در کار خودم شدم و باعث شد که بلندشم بیام تهران که الان چندماهه که تهرانم با کلی پیشرفت در مهارت خودم و کلی درس ها یاد گرفتم
مرحله سوم
کارهایی که برا این مرحله باید انجام شود لیست کن و کار از قدم های کوچک شروع کن تا آروم آروم هم نتیجه کسب کنی هم لذت ببری
از همون اول در تایپ این کامنت کاملا فکر میکردم دارم در جلسات دوره شیوه حل مساله جواب میدم و فکر میکنم
چونکه واقعا بارها شده گه این هیولای بزرگ تماما کمالگرایی رو در وجود من به موج می آورد و هنوزم هم یه عالمه از این موج ها رو دارم،اما شکرخدا چونکه تا الان قدم های زیاد کوچک برداشتم و عمل کردم باعث شده که آرامش بیشتری هم برا خودم کسب کنم چونکه باعث رازی تر شدن وجودم شده که پس من توانایی انجام کارهارو دارم
مثلا تخصص من اینجوریه که:
عضله سازی
انعطافی
نفس
تکنیک
تمرکز
درونی
سلاح های مختلف مربوطه
سرعت
قدرت
و….
هرزمان که من مینشستم همزمان به همشون فکر میکردم باعث میشد که اصلا هیچ کاری نکنم چونکه کوهی از انجام کار و مسائل جلوم سبز میشد ولی با کمک تجربه های قبلم در شغل های قبلیم بخصوص در شغل هنری که داشتم و با کمک این دوره شیوه حل مسائل اومدم هرروز با انجام و تمرکز روی فقط تمرینات و نکات همون روز تعیین شده باعث شده که من بیشتر با خودم و جهانم نرم تر و ریلکس تر بشم و همون باعث بیشتر روغنکاری شدن چرخ زندگیم بشه و الان بجایی رسیدم اغلب مواقع در تمام مسائل زندگیم جمله ای که بر زبانم جاری میشه
«من میتونم چونکه اونایی که برام قبلا خیلی برام عجیب و غریب و غیرقابل حل بودن اما من تونستم حل شون کنم پس من تمام مسائل زندگیمو میتونم حل کنم»
زمانی که من دوره عزت نفس شروع کردم عمل به تمرینات جلسه اول یکیش کسب انعطاف بسیار خوب پاهام شد،دو اینکه اولین کتاب خودمو چاپ کردم بااینکه نتیجه دلخواهمو نگرفتم اما باعث یه عالمه باور قوی در وجودم شد که من میتونم و لیاقت خیلی موفقیتهارو دارم
نقاط عطف زندگیم
مثل آسیب جسمانیم که فکر میکردم زندگیم به آخر رسیده اما منو نکشت بلکه قویترم ساخت از خیلی بابت ها و خودباوری بیشتر در وجود من بیدار شد
مثل ازدواج مادرم که تا سالها نمیتونسم بپذیرم و باهاش کنار بیام اما بعد از تغییر باورهام بازم من خیلی قدرتمندتر شدم که قسمت عظیم باورسازیش برام این بود که من باید اصل زندگی برام مهم باشه نه فرعیات
و……
اما کلیت کانون توجهم اغلب مواقع خوشبینی و موفقیت و هدایت الهی ست
دوستتون دارم.
به نام خداوندبخشنده ومهربان
سلام به استادخوشتیپم وخانم شایسته ی عزیز
سلام به خانواده بزرگ وتوحیدیه عباسمنش
استادبااین فایل هنوزم دارم تحسینتون میکنم وآفرین گفتن ازدهنم نمیفته
واقعاخداایناروبه شماالهام میکنه ک دقیقاموضوعاتیوکه ماباهاش درگیریم شمادرموردش فایل میزاریدوبه زیبایی اندازه یه دوره عالی مارورشدمیده
خداروهزاران مرتبه شکروسپاسگزارشمااستادعزیزم بابت این فایل عالی
سوال این فایل عالی:
به طورکلی بامسائل یاچالش هایی که درزندگی برایت بوجودمی آیدچه برخوردی داری؟
بستگی به نوع چالش برخوردام متفاوته،توبعضی چالش هاکه هنوزباگ بزرگتری دارم به محضی چالش پیش میادبهم میریزم
احساس عجزوناتوانی وترس بهم دست میده
ویه ساعتی به همین روال بهم میریزم وبعدسعی میکنم خودموپیداکنم بافکت هایی که توچالش های گذشته داشتم وباگذشتن ازون چالش هارشدوجهش داشتم ومنوکلی به جلوبردن روهی مرورمیکنم مینویسمشون
وکم کم بامرورآگاهیهام سعی میکنم نجواهای ذهنم روکمرنگ ترکنم
میام باورهامومینویسم درمورداون چالش باورسازی میکنم وباخودم صحبت میکنم که این چالش اومده چه درسی بهت بده؟؟
تواینجاباگ داری خداونداین چالش روفرستاده تااین باگم ازبین ببری ازپسش بربیای وقوی تربشی همونجوری که چالشای گذشته روحل که کردی چقدتوروروبه جلوبردن وعزت نفستوبیشترکردن
بعدمیام راه حل هامومینویسم وتویکی دوساعت نجواهای ذهنم کمترمیشه واون احساس ناتوانی وترس کمرنگ ترمیشه ومیرم تویه حالت تدافعی که بایدحل بشه وازحالت فراردرمیام ودقیقاازوقتی که محکم وایمیسم برای مقابله دقیقاجهانم تغییرمیکنه
ره حل هامیان
الهامات میاد
قوت قلب میگیرم
شجاعتم بیشترمیشه
ووقتی که شجاعتم بیشترمیشه جهان همراستامیشه بامن
باوراینکه خداوندمنوهدایت میکنه به بهترشدن به خیربه قوی ترشدن همواره توقلبم تکرارمیشه
استادجان دقیقاباآموزه های شمامن به این باوررسیدم که همونجوری چالش های قبلی الان نقطه قوت من شدن این چالشم اومده ک من تکاملموطی کنم وشخصیت قوی تری داشته باشم درمسیراهدافم
همین دوسه ماه پیش چالش بزرگی توکارم داشتم که باکمبودنقدینگی مواجه شدم
بعدازطی مراحل اولیه ومسلط شدن به خودم به این باوررسیدم که ذهنموازچالش بردارم وروی باورام کارکنم وخداوندمنوهدایت میکنه
ودرلحظه ای که من رهاکردم وروی باورهای توحیدیم کارکردم به طورمعجزه آسایی مبلغ موردنیازم حتی بیشترخداوندرسوند
این فکت قوی برام شدکه توبقیه چالشهام همیشه صف اول وایمیسه وخودنمایی میکنه ک من محکم تروایسم
استادجان اگه همون اول اون ترس نیادسراغم یعنی ترسه میادولی بتونم خودموکنترل کنم واین فرکانسوبه جهان بفرستم دقیقاهمه چی تغییرمیکنه وهمه چی به نفع من تغییرمیکنه همونجوری که تاالان ایجوربوده
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
سست و اندوهگین نشوید اگر شما به راستی مومن باشید برتری خواهید یافت
سوره آل عمران آیه 139
دقیقامصداق این آیه مبارکه
ودقیقاهروقت محکم وایسادم برتری پیداکردم وجهان پاداششوبهم داده
یابهتره بگم پاداشهاشوبهم داده
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ
به زودی پروردگارت پاداشی به تو ادا میکند که کاملا راضی خواهی شد
سوره ضحی آیه 5
همون آدمایی که قولایی داده بودن یهویی خلف وعده کردن ومطمعنن منم شرک ورزیدم وخداونداین چالش روبرام بوجودآوردوالان خودشون میان یاتماس میگیرن که توکارم یه جوری بهم کمک کنن
خودشون توش موندن من به چه قدرتی وصلم که ایقدکارام ساده وروون دارن جلومیرن
هرکی ازیه طریقی داره تومسیرم کاراموانجام میده فقط خودم میدونم که ایناپاداشن وخداوندهمه رومسخرمن کرده
استادآدمایی که وقت سرخاروندن ندارن وایمیسن واسه من فرم بانکی وبقیه فرماروپرمیکنن درحالی که میتونن بدن کارمندشون انجامش بده
من میدونم که خدای من داره انجامش میده
پاداش منه این همه لطف
توشغل من کارای بانکی من که بایدضمانت بزاری وکلی دنگ وفنگ داره کارمن بابهترین شرایط وراحت ترین شرایط نسبت به بقیه انجام میشه
یه دفعه دوستام میبینن میگن رئیس بانک مرکزی آشناته؟؟؟
نمیدونن که صاحب کل جهان آشنای منه
استادطبق آموزه های شمامن به این باوررسیدم که خداوندقدم به قدم بهم همه چیومیگه
الذی خلقنی فهو یهدین
همان خدایی که مرا بیافرید و مرا هدایت میفرماید.
شعراء 78
امروزدقیقاقدم بعدیوازطریق یکی ازون افرادی که یهویی جاخالی داده بودن بهم گفته شدومن همون لحظه متوجه شدم که خدای من داره باهام حرف میزنه وقدم بعدیوبهم میگه
استادمن بعدحل هرچالشی عزت نفسی پیدامیکنم که باوردارم چون خدارودارم هرکاریوازپسش برمیام
توکلم چن برابرمیشه باایمان به اینکه من حرکت میکنم خودش بهم میگه
فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ
هنگامی که در کارها تصمیم گرفتی به خدا توکل کن که خدا توکل کنندگان را دوست دارد
سوره آل عمران آیه 159
ودفعه بعدی که چالش پیش بیادمن قوی ترم وبهترازدفعه قبل انجامش میدم
کم کم مسیرچالش هابرام عادی ترمیشن وقدرت مقابله من بیشتروتسلطم بیشترمیشه وزودتربه راه حل میرسم
«راه حل مسئله درخودمسئله است»
خداروهزاران مرتبه شکر
استادجان سپاسگزارم ازت بابت این فایل عالی وپرازدرس ونکات عالی
درپناه رب العالمین باشید