این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاسگزارم برای فایل فوق العاده ای که آماده کردید و توی قسمت ” یک “ هم ازش صحبت کردید پس حتما یعنی درست کردن باورهامون توی زمینه “حسادت “ به موفقیت های دیگران ، توی اولویت قرار داره و مسئله ی مهمیه.
حقیقتش من اولش همش هرچی فکر میکردم اینطوری بودم که من واقعا حسودی نمیکنم آنچنان به کسی و البته تا جایی هم درسته و این نتیجه تربیت ذهنم با فایل های شماست که طی این چند سال توی ناخودآگاهم رفته و خوشحالم که موفقیت های دیگران بیشتر بهم انگیزه میده تا حس بد . این کمترین و کمترین نتیجه ای هست که میشه از فعال بودن توی سایت شما گرفت
اما توی این تمرین تلاش کردم ، تلاش کردم و واقعا تلاش کردم که تا جایی که میتونم با خودم صادق باشم و ببینم توی زیرین ترین لایه های حسیم آیا نسبت به موفقیت بقیه حس بدی ندارم؟
و با خودم تعارف نداشته باشم و راحت اون لایه Evil درونم رو فعال کنم تا ببینم چه حسی داره به موفقیت های دیگران . و خب متوجه یه موضوع شدم اونم اینه که من توی آشنا ها بیشتر این حس بد رو دارم تا غریبه ها .
و یک چارت بزرگ کشیدم و تمام مراحلی که گفتید رو انجام دادم و چقدر حس بهتری گرفتم بعد از انجام این تمرین .
و استاد عزیز چون فرمودید اکتیو بودنمون رو نشون بدید الان میخوام چارتم رو share کنم باهاتون
البته اگه قسمت کامنت ها قابلیت چارت کشیدن داشت خیلی خیلی بهتر و مرتب تر میتونستم براتون بنویسم .
چارت شامل 5 ستونه
اسم ، موفقیت ، احساس من در برابر آن موفقیت ها
از چه زاویه ای میتونم نگاه کنم که motivate شم و حس بهتری داشته باشم ، درس هایی که از موفقیت افراد میتونم بگیرم .
البته اسامی رو اینجا به جاشون عدد نوشتم و از دوستان ممنون میشم اگه موارد بهتری در قسمت تغییر زاویه دید به نظرشون میاد برام بنویسن
شماره 1 : موفق توی روابط اجتماعی و ایجاد رابطه دوستی در مدت زمان کم ، احساس من ؟ همچین آدمی نباید همچین توانایی داشته باشه و من نداشته باشم ( همچین آدمی نوشتم چون خیلی وقت پیش باهاش به مشکل خوردم )
تغییر زاویه دید : 1، یک آدمه و این توانایی رو تونسته توی خودش ایجاد کنه پس من هم میتونم . درسی که میتونم بگیرم از این موفقیت ؟ 1 به بقیه حس مهم بودن میده و این باعث میشه آدما حس خوبی پیدا کنن و بخواهند باهاش دوستی ایجاد کنند
شماره 2 (فامیل ) : موفق توی خرید لوازم آیفون ، احساس من ؟ فقط من باید توی فامیل آیفون داشته باشم که از بقیه بهتر بمونم و بقیه بهتر از من نشن . تغییر زاویه دید : این نشون میده که فراوانی داره بیشتر میشه و فامیل داره وضعشون خوب میشه و خدارو صد هزار مرتبه شکر تو تنگنا زندگی نمیکنن . درسی که میتونم بگیرم از موفقیت های 2 ؟
2 به وضع مالی خانوادش نگاه نکرد و اوضاع بد مالی رو مثل اون ها نپذیرفت و با تلاش مداوم موفق شد ، این نشون میده سرنوشت مالی خانواده ی من هم سرنوشت مالی من رو تعیین نمیکنه .
شماره 3( فامیل ) : موفق توی خرید ماشین و همه ی پروداکت های شرکت اپل توی سن “من “، احساس من ؟ چرا من نباید توی این سن به این موفقیت ها میرسیدم و اون زود تر رسید ؟. تغییر زاویه دید : این هم باز نشون دهنده ی فراوانیه و اگه اون تونسته تو این سن به این موفقیت ها برسه پس من هم میتونم ، چون هر دو انسانیم و توانایی های یکسان برخورداریم ، درس هایی که میتونم بگیرم؟ اینکه به دست آوردن پول های درشت توی سن کم غیر ممکن نیست و با تلاش درست میشه بهش رسید
شماره 4: موفق توی ارائه دادن تابلو هاش توی یک گالری موفق و فروختن بیشتر آثارش توی سن کم و داشتن پدر و مادر روشنفکر، احساس من ؟ حس عقب افتادن و احساس قربانی شدن به دلیل به دنیا نیامدن در همچون خانواده ای . تغییر زاویه دید : اگه ایشون تونسته پس منم میتونم و نمونه ی خوبیه برای تقویت باور فروش آثار هنری و اینکه همه خانواده ی پرفکت ندارن و خانواده ی منم در مقایسه با خانواده های دیگه خانواده ی خوبی هستن.درس هایی که میتونم بگیرم ؟ 4 این عزت نفس رو داشت که کاراش رو هرچی که بود ارائه بده پس من هم باید روی این موضوع کار کنم.
البته مواردی که برای خودم نوشتم خیلی بیشترن و تقریبا تمام اطرافیانم ، و احساسم بهشون رو زیر ذره بین قرار دادم
حتما اگه نکته ای به نظرتون اومد توی نوشته هام برام بنویسید
ممنون از استاد و دوستان عزیزم که کامنتم رو مطالعه کردید
سلام و به امید خدا و هدایتش مینویسم مثل 890 نفر قبلی. منم شروع جدی دارم برای انجام تمریناتی که هنوز شروع نکرده نشانه و هدایتهاش برام قابل لمسه.
افرادی که پیشرفتشون باعث نگرانی در من شد و احساس باطل بودن فعالیت هام رو بهم داد رو لیست میکنم و از خداوند میخام
هدایتم کنه و باور و دیدگاهم رو عوض کنم
تا بتونم به خودم کمک کنم
1. دختر داییم که موفقیت در ازدواج و زندگیش داشت بسیار باعث حسادت و ناراحتی من بود و همیشه احساس نیاز به موقعیت اون رو داشتم
و داشتم واقعا عذاب میکشیدم
تا اینکه از همسرش جدا شد و من متاسفانه خوشحال شدم
باور درست و کمک کننده به خودم.
فاطمه اگر تونست به موقعیت الانش برسه تو هم میتونی
تو نمیدونی اون چه باورهایی داشته که زندگیش با این شرایط پیش رفته
ولی میدونی که خودت چه باورهایی داری
در دنیا فراوانی نعمت وجود داره و من میتونم هر کدوم که دوست داشتم رو داشته باشم و زندگی منحصر به فرد برای خودم باب سلیقه و خواسته خودم.
دوستم مائده تونست موفقیت شغلی بدست بیاره و من احساس بی هنری و تنبلی و عقب ماندگی کردم
دیدگاه درست.:ببین هاجر اگه موفقیتی بدست آورد اصلا منتظر کسی نبود خودش شروع کننده بوده و میتونست به خواسته اش برسه
تو اگه میخای به خواسته ای برسی نباید منتظر کسی بمونی تا همراهیت کنه و راه رو بهت نشون بده. از خطر کردن نترس و بهای خواسته هات رو بده و از خدا کمک بخاه. منتظر تایید یا نفی دیگران برای ادامه راهت نباش
الان که نگاه میکنم نگاه حسادت بر انگیز و باور اشتباهی که به موفقیت های کوچیک و بزرگ بقیه داشتم فقط به خاطر ترسهای خودمه و عصبانیت از خودم که بخاطر ترس هاو احتیاطهای بی موقع و مسخره فقط به خودم ظلم کردم و الان باعث عدم احساس لیاقت و عقب ماندگی من شده
نه مادر و نه شرایط پدر و نه حرفهای بقیه رونباید باور میکردم و تاثیر عمیق میذاشت روی من که متاسفانه تا الان همینطور بوده
برای بقیه بیشتر از خواسته و علاقه خودم احترام قائل شدم
خودم رو عقب زدم بخاطر رضایت بقیه که بهم بگن به به چه دختر خوبی
من متعهدانه به خودم قول میدم کوچکترین باور های محدود کننده را با هدایت الله در جهت پیشرفت و تعالی خودم تغییر بدم.
مثل حسادت، بد خواستن برای دیگران، ناراحتی از خوشحالی بقیه.
ممنون بابت اگاهی های با ارزشی که برامون قرار میدید.
خوشحالم که در این مسیر قرار گرفتم و از استاد عباس منش ممنونم .
امروز میخوام از موفقیت دوستم صبا صحبت کنم .
صبا در حال تحصیل در رشته ی پزشکی هست و من در حال اتمام دامپزشکی هستم , پس اشراف کامل به حجم و مباحث رشته های حوزه ی درمان دارم , یادمه وقتی شروع کردم این تصور رو نداشتم که در کنار درسم توانمدی های دیگه ام هم نه فقط به طور معمول بلکه در سطح بالا و هماهنگ با درسم بتونه رشد کنه چون تصوری که از سختی و حجم داشتم همه چیز رو برام سخت تر میکرد و با وجود تلاش زیاد نتایج خیلی متفاوت بود ، تا اینکه تصمیم گرفتم الگو داشته باشم و دقت کنم و صبا یکی از بهترین الگو های من بوده و هست و دیدم با هربار فکر کردن به موفقیت دوستم احساس بی نظیری دارم و بیشتر به این موضوع دقت کردم , صبا تحصیل در رشته ی پزشکی رو در روسیه و به زبان روسی شروع کرد , استاد آناتومی ( که آناتومی یکی از مهم ترین و سخت ترین درس ها برای دانشجویی هست که این مسیر رو شروع کرده ) ، استاد سخت گیر با سطح انتظار بالا از دانشجو بوده خیلی از دانشجو های مهاجر رضایتی نشون نمیداده و بیان میکرده که خیلی بهتون امیدی ندارم ولی صبا نتیجه رو تغییر داد اون تونست در امتحان آناتومی اون هم به زبان روسی بهترین نتیجه ممکن رو کسب کنه و استاد حرفش رو پس گرفت و بله بسیار بهش افتخار کرد .
صبا الان بعد از گذشت چند سال از اون روز در حال تدریس اناتومی به دانشجو های جدید هست و بهشون کمک میکنه این مسیر رو همونقدر لذت بخش پیش برن , صبا در حال تدریس زبان روسی به زبان آموزاش هم هست در حالی که تلاش میکنه دکتر خوبی بشه , اون به زبان انگلیسی و فرانسه مسلطه و در حال یاد گیری زبان اسپانیایی هست و اینها بی نظیره برای من و فقط یک ذهنیت به من میده ( ذهنیت امکان ) و من نگاه میکنم لذت میبرم انجام میدم و یادگیری با ایت ذهنیت برای من تبدیل شده به بخش مهم زندگی و یاد گرفتم تلاش معنای دیگه ای داره پس همیشه با وقار و اعتماد به توانمندی خودتون یک قدم دیگه رو هم بردارید 🩷
همیشه در حال مقایسه کردن با هم سن و سالهای خودم یا با دوستای خودمم این موضوع باعث میشد که نتونم ذهنمو کنترل کنم و گوشه گیر و تنها باشم
اما از وقتی تصمیم گرفتم روی باورهام کار کنم خودم رو با دیروزم مقایسه میکنم
یادمه هر وقت کسی از فامیل از بچههای فامیل یا از دوستامون موفق میشد سکوت میکردند و خودم رو دائم سرزنش میکردم یا همین موضوع کنکور وقتی فهمیدم چند تا از دوستام موفق شدن نمیدونم ناخودآگاه حس بدی بهم دست داد و استوریهاشونو بیصدا کردم و خیلی گریه کردم همیشه خودم رو سرزنش میکردم چرا اونها میتونن من نمیتونن حتماً مشکل از خودمه حتماً یک ترمزی در کاره
حالا فهمیدم این ترمز چیه
دیروز که این فایل زیبا رو دیدم ناخودآگاه اسم یکی از دوستام به گفته استاد توی دفتر نوشتند بعد چند وقت بهش زنگ زدم
باورم نمیشد خیلی بهم کمک کرد سوالی که چند هفته دنبالش بودم اون به راحتی جواب داد
و خیلی بهم انگیزه داد
واقعا ممنونم استاد که این فایلهای با ارزش رو در اختیار ما میذارید واقعاً نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم اول خدا را شکر میکنم و بعد از شما خیلی ممنونم که این فایلهای زیبا رو برای ما ضبط میکنید
جوری به فایل هاتون به وابسته شدم که اگر یک روز نبینم نمیتونم ذهنمو کنترل کنم
با فایلهای شما زندگی من تغییر کرده یک تغییر اساسی که خودمم باورم نمیشه
خودم رو پارسالم مقایسه میکنم با فائزه پارسال که هیچ درآمدی نداشت ولی امسال تو کارش موفقه
خودم رو با فائزه پارسال مقایسه میکنم که بلاتکلیف بود ولی الان میدونه هدفش چیه
خودمو با فائزه پارسال مقایسه میکنم که هر کاری میکردم زود مریض میشدم اما امسال در سلامتی کاملم فائزه پارسال توی هر کاری اذیت میشد اما الان نه
دارم یاد میگیرم که از آدمای موفق اطرافم کمک بگیرم درس
استاد از شما خواهش میکنم که این فایلو ادامه بدید و قسمت های بد م ضبط کنید
که بقیه ترمزهای افکارمونم پیدا کنیم
و نکته دوم اینکه واقعاً شما درست میگید وقتی آدم بهای چیزیو بده قدرشو بیشتر میدونه
سلام استاد عزیزم . من اکثر اوقات که کسی رو موفق تر از خودم می بینم احساس می کنم اون از من باهوش تره بیشتر و زودتر از من چیزی رو یاد میگیرهو من اکثر اوقات نسبت آدم هایی که خیلی خوب پیشرفت مالی میکنند یک اصطلاح همیشه دارم میگم ماشاا… نوش جونش عرضه داشته عقلش رسیده چکار کنه که بیشترین بازدهی رو داشته باشه وگر نه همه باید میتونستنو این که واقعا همیشه آدم های موفق رو تحسین میکنم خوشحال میشوم و حس تحقیر بیشتر نسبت به خودم پیدا می کنم و این که استاد من وقتی یک کاری انجام میده وقتی میام بگم پس منم میتونم ندای درونیم میگه اونا باهوش ترن مخصوصا در خصوص یادگیری مسایل فنی و کامپیوتر و یا زبان جدید این طوریم اگه میشه در مورد این سد ذهنی هوش هم صحبت کنین چون استاد همیشه میگن اگه اون تونسته منم میتونم ولی من ذهنم میگه خب اینا خیلی تیز هوشن و از هوش بالایی برخوردارن .نمیدونم این که خب در هر حال افراد همه هوش یکسانی ندارن لطفا راهنمایی بفرمایید
در تمرین جلسه اول و نوشتن لیست افراد موفقی که میشناختمشون در مورد خصوصیاتشون به موارد مشترکی رسیدم که برام جالب بود و انشاالله که بتونم با تمرکز و تمرین در این موارد و عمل کردن در موردشان به نتایج عالی برسم
1_بیشتر اعتقاد به کسب و کار شخصی خودشون داشتند و کار مورد علاقه خودشون رو راهاندازی کردند
2-اغلب شکرگزار بودند و کمتر ازشون ناسپاسی و اعتراض دیدم
3-همیشه با ظاهری زیبا و با آرامش دیدمشون
4-در مورد کارها ومسایل با افراد غیر مرتبط حرفی نمیزنند
5-در مورد حرف و حدیث تهمتهایی که اغلب در مورد
موفقیت کاریشون هست با کسی صحبت و یا بحث نداشتند
6-همیشه ظاهری آرام دارند به طوری که از ظاهرشونمیشه بفهمی که مشکل یا مسئلهای دارند
7-در مورد کارهاشون پشتکارزیادی داشتند
8-در جمعهابا همسر و فرزندشون با آرامی و احترام صحبت میکنند
9-در مورد مسائل و مشکلات دیگران کمتر ابراز نظر می کنند
10-در جمع زیاد صحبت نمیکنند و اغلب حرفهای منطقی میزنند
11-در مورد موفقیت شکستهاشون با کسی صحبت نمیکنند
12-قبل از هر چیزی بیشتر به موفقیت و پیشرفت خودشون توجه و تمرکز دارند
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
دوستم نوشین :
ایشون در حال حاظر دارند کار میکنند و مستقل هم هستند ما باهم همکلاس هم هستیم در دانشگاه
من همیشه از همون اول که دانشجو شدم دوست داشتم خودم کار کنم و پول دربیارم و خرج و مخارجم رو خودم بدم و من و نوشین دوست داشتیم که کار پیدا کنیم وقتی که سراغ استخدامی ها میرفتیم و دنبال کار بودیم و نمیشد یه حس امنیتی حسی که خب حداقل منو و اون باهمیم مثل هم و کار نداریم خوبه اینجوری بعد ایشون گفتند که من با خالم یه پروژه عکاسی برداشتیم و الان سرکار هستم خب اولش من واقعا حس بدی بهم دست داد نه از اینکه حسادت کنم و بگم چه شانسی و الان داره پول درمیاره و اینا از اینکه من عقبم نکنه من عقب افتادم نکنه بقیه که دارند کار میکنند زودتر به جایی برسند من که دارم درس میخونم هنوز و کاری پیدا نکردم
این احساسات بود که به من غلبه کرد و چند روزی بود که ذهنم درگیر بود حس پوچی داشتم حس اینکه من بی عرضه هستم و هیچ توانایی ندارم حس اینکه خب من عقب افتادم الان هم سن و سالیام کار میکنند ولی من نه !
(من واقعا دوست دارم مستقل بشم و خودم رو پای خودم بایستم )
حس اینکه من کسیو ندارم که باهاش کار کنم کسی نیست که بخواد برای من کار پیدا کنه و نوشین خاله اش کمکش کرده اون اینجوری تونسته و اینجور افکار و نجواهای سرسام آور
خب من از خیلی قبل تر روی کنترل ذهنم کار میکردم و فایل های دانلودی رو گوش میدادم کلا خودمو آنالیز میکردم در هر شرایطی که اینجا چجوری ذهنمو کنترل کنم مثلا الان چجوری ذهنمو کنترل کنم خب مثلا فلان جا چکار کنیم ، خلاصه گفتم خب الان زمانشه و باید ذهنمو کنترل کنم
گفتم اول اینکه نوشین تکامل اش رو طی کرده اون قبلا هم کار میکرده حتی به گفته خودشون جایی کار میکرده که حقوق کمی بش میدادند ولی دوست داشته تجربه کسب کنه
دوم اینکه نوشین روی یکسری مهارت ها کار کرده و خب حقش هم هست که الان بتونه باش کار کنه
سوم اینکه مطمئنا نوشین یسری باورها داره که تونسته
و چهارم اینکه همیشه هم خاله شون نبوده که کمک کنه و درسته کمک میکرده بشون ولی نه همیشه پس صرفا نباید نتیجه بگیریم که باید کسی باشه که شرایط رو برای ما فراهم کنه
و بعد حرف استاد رو یادم اومد که( میگن هرکسی هرجایی که هست در هر جایگاهی که هست دقیقا در جای درستش قرار داره چون خداونده عادله و این دنیا عدالت داره )
من هم گفتم آره آره دقیقا غیرممکنه که هیچ چیزی سرجاش نباشه مطمئنا هم نوشین دقیقا جای درستش قرار داره و من هم همینطور در جایگاه خودم قرار دارم باتوجه به مدار و باورهام
بعد حرف دیگه ایی از استاد رو به ذهنم گفتم به اون نجواها که باید باید موفقیت بقیه رو تحسین کنم تا خودمم بهش برسم
گفتم زهرا مگه قبلا تو هرکسی که به موفقیتی میرسید تحسین نمیکردی!؟ پس الان هم تحسین کن !
دیدم واقعا ها من خیلی تحسین میکردم همه رو چی شد چون خودم میخواستم برسم به این هدفم و نشد؟! گفتم منم میخوام کار کنم منم میخوام خدایا منم میخوام که کار کنم و پول دربیارم و خرج و مخارجم رو خودم بدم میخوام حسش کنم میخوام تجربه کنم و ببینم چه مزه ایی میده چجوریه پس تحسین میکنم
ولی باز هم این صدا در ذهنم بود که زهرا تو عقبی تو از بقیه هم سنی هات عقبتری اون ها از الان دارند کار میکنند تو هنوز کار نمیکنی تو عرضه کار پیدا کردن هم نداری واقعا سخته کنترل ذهن کار سختیه که ذهنت رو قانع کنی
گفتم خود استاد هم( میگن که تو حوزه کاری من ، منم از خیلی از بقیه دوستان عقبتر بودم ولی ایشون کار کردند رو خودشون باورهای درستی رو ایجاد کردند و وقتی کار کردند و شروع کردند از خیلیا که جلوتر بودند و زودتر شروع کرده بودند جلوتر رفتند و حتی به درآمد رسیدند و درآمد کم نه زیاد )
گفتم من عقب نیستم من دارم تکامل ام رو طی میکنم دارم روی خودم کار میکنم حتما هم مگه باید کسی باشه به من کمک کنه ؟ مگه باید حتما خواهر بردار یا خاله یا هرکسی باشه که به من کمک کنه ؟
مگه ما روی باور های توحیدی کار نمیکنیم ؟!
مگه زهرا نمیگی که میخوای یه آدم موحد باشی خب بیا رو خدا حساب باز کن فقط از اون کمک بخواه چرا باید روی آدما حساب کنم ؟!
مگه استاد نمیگن که عامل خوشبختی بشر توحیده و عامل بدبختی بشر شرکه !!
اصلا چرا باید خودمو با بقیه دوستام با بقیه مقایسه کنم ؟! چرا آخه مگه هرکسی در جایگاه درستش نیست؟! چرا حسادت چرا حس پوچی اصلا ؟
مگه هرکسی با باورهایی که داره زندگی خودشو خلق نمیکنه؟!
و گفتم چرا از این دید به این قضیه نگاه نکنم که خب من کار میکنم روی باورهام روی خودم اتفاقا وقت بیشتری دارم که روی خودم کار کنم
کار نمیکنم و الان مستقل نیستم اشکالی نداره خب
ما خودمون رو ارتقا میدیم و در زمان درستش هم کار پیدا میشه پول میاد
الان واقعا خیلی خیلی خوشحالم که این آرامش رو دارم این زندگی پر از سلامتی و آرامش رو دارم این رابطه عالی و معنوی رو با خدا دارم رابطه ایی که قبلاً هیچ وقت نداشتم اینقدر دارم با خدای خودم عشق میکنم که میدونم مطمئنم باید فقط رو خودم کار کنم پول هم میاد همین!!
دوستم نرگس :
از صمیمی ترین و قدیمی ترین دوستام هستند
خب ایشون هم دانشجو هستند.
من رشته ایی دیگه درس میخونم و ایشون رشته ایی دیگه که در اتاق عمل هستند
و خب چند وقتی هست که گفتند که درحال آموزش یه حرفه هستند و منم عاشق اون حرفه هستم ولی خب برای آموزشش و تهیه ابزار و وسایلش که مبلغ خیلی زیاد بود نتوانسته بودم برم ( این هم به خاطر باور های خودم بوده ) خلاصه اولش خیلی حس بدی بهم دست داد که من باز هم عقبم نرگس هم این حرفه رو یاد گرفت ولی من نه نتونستم و وقتی که میکفتند که من هنوز اول کارم هست و مشتری ندارم یجورایی حس خوبی داشتم که نمیتونه ( این احساسات به دلیل باورهای نامناسب خودمون هست ولی من واقعا دوست نداشتم این احساسات رو )
حسی که داشتم میگفتم که آخه نرگس که رشته ایی که داره تحصیل میکنه خیلی خوبه و حالا باز هم حرفه ایی دیگه رو داره یاد میگیره ؟!
واقعا حس حسادت بهم دست داد
میگفتم خب نرگس خانواده اش وضعیت مالی خوبی داره معلومه که همه این ها رو میتونه یادبگیره و آموزش ببینه
ماشین هم داره راحت میره دانشگاه راحت سرکارش
خلاصه هرچی حس بد و ناجور بود که درونم داشت خودشو ظاهر میکرد
اما من تبریک میگفتم ولی حس درونی که داشتم رو دوست نداشتم و میگفتم من این حس رو دوست ندارم من از این احساسات خوشم نمیاد و میخوام که تحسین کنم نرگس رو
و دوباره گفتم زهرا باید ذهنت رو کنترل کنی باید احساساتت رو کنترل کنی وگرنه این این ها در تو رشد میکنند و ریشه میکنند در ذهن و روحت
گفتم ببین زهرا نرگس مطمئنا لیاقت درس خواندن در این رشته رو داشته چون ما از راهنمایی باهم بودیم درسته منم نمرات خوبی کسب میکردم ولی نرگس خیلی بیشتر تلاش میکرد و همیشه شاگرد اول بود
و بسیار بیشتر تلاش میکرد و درس میخواند و معتقدم باورهایی داشته که توانسته در دانشگاه دولتی در رشته اتاق عمل قبول بشه
و گفتم که خب پس دوباره مرور میکنیم که هرکسی هرجایی که هست دقیقا در جایگاه درستش قرار داره
گفتم که زهرا صرفا نباید که پول زیادی داشته باشیم که بریم تا کاری رو انجام بدیم ؟! درسته من هم میتونستم از پدرم پول بگیرم ولی من میخوام تکاملم رو طی کنم و از صفر شروع کنم خودم با پولی که درآوردم برم هرچیزی که دوستدارم رو یاد بگیرم هیچ وقت هم دیر نیست هیچ وقت هم عقب نیستم
بخدا باور هامو درست کنم همه چیز درست میشه
مگه نیست کسایی که در سنین خیلی زیاد و پیر به موفقیت های بزرگی رسیدند اصلا مگه به سنه؟!
گفتم من هم باید تحسین کنم نرگس رو حتی شروع کردم به تشویق اش و حسابی انگیزه و امید دادم بهشون
گفتم من باید تحسین کنم موفقیت های بقیه رو تا خودم هم بتونم به اون موفقیت هام برسم
من شروع میکنم نرگس هم از قبل شروع کرده بود تکامل اش رو طی کرده بود
گفتم مگه میشه همینجوری الکی کسی به جایی برسه
مطمئنا باورهای درست درمورد اون هدف داره
منم قدم اول رو برمیدارم و شروع کردم فایل
(اصل و اساسی که صاحب یک کسب و کار موفق باید بداند)
رو کار کردن همینجوری گوش میدادم مدام در حال گوش دادن بودم
حتی اون فایل رو من نوشتم و گاهی میخوندم هم میخوندم هم میشنیدم بمباران کرده بودم خودمو
از اینکه هرکاری پتانسیل ثروت ساختن رو داره رو بارها و بارها میگفتم با خودم ( هرکاری که من دوست داشته باشم پتانسیل یکسانی برای ثروت ساختن داره نسبت به تمام کارهای دیگه )
من از کاری که عاشقشم میتونم پول دربیارم
مهم باوره باوره باید باورهام رو درمورد پول و ثروت درست کنم وکافیه برم دنبال عشق و علاقه ام
میدونم هنوز جای کار دارم ولی خیلی بهتر شدم
این تضادها این احساسات و این نجواها درسته که واقعا اذیت کننده هستند ولی انگیزه ایی برای جلو رفتن و پیدا کردند باور های نادرست و جایگزین کردن باورهای مناسب خیلی لازم هستند
اول از همه خداوند رو شاکر و سپاسگذارم که جزو این خانواده هستم این از بهترین نعهمتهای زندگی منه
و میخوام بگم این فایل ها جواب سوالات من ودرخواست های من به کائنات بوده خداروشکر️
من قبلا اینطور بودم که وقتی کسی به موفقیتی میرسید انکارش میکردم و توی ذهنم و حتی در گفتار اون موفقیت رو تحقیر میکردم
بعضی موفقیت ها و پیشرفت ها تو زندگی اطرافیانم رو سعی میکردم نبینم و نادیده بگیرم
مثلا خواهر شوهرم وضعیت مالیشون خیلی از ما بهتر بود ولی خوب ناله هم زیاد میکرد وقتی چیزی میخریدن مثلا ماشین خارجی گرفتن گفتن با کلی وام و قرض گرفتیم من اصلا دوست نداشتم ماشینشونو ببینم و به زور بهشون تبریک میگفتم وقتی خونه خریدن هم همینطور کلا انقدر حسادت درونم پنهان بود و درحال بزرگ شدن بود که خودم متوجه نبودم انقدر که دیگه از اون شخص بدم میومد و نمیتونستم اخبار رو درمورد خودش و تغییرات زندگیش بشنوم حتی بچه هاشو هم دوست نداشتم
اما حالا که یه مدته روی خودم کار کردم واقعا خودشو وبچه هاشو دوست دارم و مهربونیشو نسبت به خودم میبینم هفته ی پیش رفتم خونش دیدم تلویزیون و یخچال جدید گرفته تبریک گفتم رفتم یخچالشو از نزدیک نگاه کردم در صورتی که قبلا ذوق نمیکردم برای این چیزا از خودشم کلی تعریف کردم که خوشکل تر شده، چقدر خودم احساس بهتری داشتم و بچه هاشو چقدر بیشتر دوست داشتم.
از همکارانم اگر کسی زودتر از من به موفقیتی میرسید موفقیتش رو نادیده میگرفتم ولی برای جنگیدن با این احساسم موفقیت های دیگران روتبریک میگم
هنوزم این احساس درونم کاملا درست نشده چون وقتی میبینم کسی از من جلو زده استرس میگیرم و میدونم این نشونه ی خوبی نیست اما راستش گاهی خودمم نمیدونم درونم چه خبره.
مثلا خودم نمیدونستم که حسادت درونم خیلی زیاده ولی خداروشکر که متوجه شدم
امیدوارم با این دوره بتونم باورهای محدودکننده ام رو بیشتر پیدا کنم و اصلاحشون کنم
خیلی خوشحالم از اینکه همچین دوره ای در حال برگزاری هست و از شما استاد عزیز سپاسگذارم
واقعا احساس خوبی ایجاد میشه وقتی با تفکر پیشرفت و رشد به دیگران و موفقیت هاشون فکر کنیم و این احساس خوب مطمئناً آثار شگفت انگیزی رو در پی خواهد داشت برامون .. استاد عزیزم ممنونم بابت همه فایلهای رایگانتون – ان شالله خیرش بسیار فراتر از تصور در زندگی هممون نشون داده بشه .
سلام استاد
وقت شما و تمام دوستان بخیر
سپاسگزارم برای فایل فوق العاده ای که آماده کردید و توی قسمت ” یک “ هم ازش صحبت کردید پس حتما یعنی درست کردن باورهامون توی زمینه “حسادت “ به موفقیت های دیگران ، توی اولویت قرار داره و مسئله ی مهمیه.
حقیقتش من اولش همش هرچی فکر میکردم اینطوری بودم که من واقعا حسودی نمیکنم آنچنان به کسی و البته تا جایی هم درسته و این نتیجه تربیت ذهنم با فایل های شماست که طی این چند سال توی ناخودآگاهم رفته و خوشحالم که موفقیت های دیگران بیشتر بهم انگیزه میده تا حس بد . این کمترین و کمترین نتیجه ای هست که میشه از فعال بودن توی سایت شما گرفت
اما توی این تمرین تلاش کردم ، تلاش کردم و واقعا تلاش کردم که تا جایی که میتونم با خودم صادق باشم و ببینم توی زیرین ترین لایه های حسیم آیا نسبت به موفقیت بقیه حس بدی ندارم؟
و با خودم تعارف نداشته باشم و راحت اون لایه Evil درونم رو فعال کنم تا ببینم چه حسی داره به موفقیت های دیگران . و خب متوجه یه موضوع شدم اونم اینه که من توی آشنا ها بیشتر این حس بد رو دارم تا غریبه ها .
و یک چارت بزرگ کشیدم و تمام مراحلی که گفتید رو انجام دادم و چقدر حس بهتری گرفتم بعد از انجام این تمرین .
و استاد عزیز چون فرمودید اکتیو بودنمون رو نشون بدید الان میخوام چارتم رو share کنم باهاتون
البته اگه قسمت کامنت ها قابلیت چارت کشیدن داشت خیلی خیلی بهتر و مرتب تر میتونستم براتون بنویسم .
چارت شامل 5 ستونه
اسم ، موفقیت ، احساس من در برابر آن موفقیت ها
از چه زاویه ای میتونم نگاه کنم که motivate شم و حس بهتری داشته باشم ، درس هایی که از موفقیت افراد میتونم بگیرم .
البته اسامی رو اینجا به جاشون عدد نوشتم و از دوستان ممنون میشم اگه موارد بهتری در قسمت تغییر زاویه دید به نظرشون میاد برام بنویسن
شماره 1 : موفق توی روابط اجتماعی و ایجاد رابطه دوستی در مدت زمان کم ، احساس من ؟ همچین آدمی نباید همچین توانایی داشته باشه و من نداشته باشم ( همچین آدمی نوشتم چون خیلی وقت پیش باهاش به مشکل خوردم )
تغییر زاویه دید : 1، یک آدمه و این توانایی رو تونسته توی خودش ایجاد کنه پس من هم میتونم . درسی که میتونم بگیرم از این موفقیت ؟ 1 به بقیه حس مهم بودن میده و این باعث میشه آدما حس خوبی پیدا کنن و بخواهند باهاش دوستی ایجاد کنند
شماره 2 (فامیل ) : موفق توی خرید لوازم آیفون ، احساس من ؟ فقط من باید توی فامیل آیفون داشته باشم که از بقیه بهتر بمونم و بقیه بهتر از من نشن . تغییر زاویه دید : این نشون میده که فراوانی داره بیشتر میشه و فامیل داره وضعشون خوب میشه و خدارو صد هزار مرتبه شکر تو تنگنا زندگی نمیکنن . درسی که میتونم بگیرم از موفقیت های 2 ؟
2 به وضع مالی خانوادش نگاه نکرد و اوضاع بد مالی رو مثل اون ها نپذیرفت و با تلاش مداوم موفق شد ، این نشون میده سرنوشت مالی خانواده ی من هم سرنوشت مالی من رو تعیین نمیکنه .
شماره 3( فامیل ) : موفق توی خرید ماشین و همه ی پروداکت های شرکت اپل توی سن “من “، احساس من ؟ چرا من نباید توی این سن به این موفقیت ها میرسیدم و اون زود تر رسید ؟. تغییر زاویه دید : این هم باز نشون دهنده ی فراوانیه و اگه اون تونسته تو این سن به این موفقیت ها برسه پس من هم میتونم ، چون هر دو انسانیم و توانایی های یکسان برخورداریم ، درس هایی که میتونم بگیرم؟ اینکه به دست آوردن پول های درشت توی سن کم غیر ممکن نیست و با تلاش درست میشه بهش رسید
شماره 4: موفق توی ارائه دادن تابلو هاش توی یک گالری موفق و فروختن بیشتر آثارش توی سن کم و داشتن پدر و مادر روشنفکر، احساس من ؟ حس عقب افتادن و احساس قربانی شدن به دلیل به دنیا نیامدن در همچون خانواده ای . تغییر زاویه دید : اگه ایشون تونسته پس منم میتونم و نمونه ی خوبیه برای تقویت باور فروش آثار هنری و اینکه همه خانواده ی پرفکت ندارن و خانواده ی منم در مقایسه با خانواده های دیگه خانواده ی خوبی هستن.درس هایی که میتونم بگیرم ؟ 4 این عزت نفس رو داشت که کاراش رو هرچی که بود ارائه بده پس من هم باید روی این موضوع کار کنم.
البته مواردی که برای خودم نوشتم خیلی بیشترن و تقریبا تمام اطرافیانم ، و احساسم بهشون رو زیر ذره بین قرار دادم
حتما اگه نکته ای به نظرتون اومد توی نوشته هام برام بنویسید
ممنون از استاد و دوستان عزیزم که کامنتم رو مطالعه کردید
با آرزوی موفقیت برای همه
سلام و به امید خدا و هدایتش مینویسم مثل 890 نفر قبلی. منم شروع جدی دارم برای انجام تمریناتی که هنوز شروع نکرده نشانه و هدایتهاش برام قابل لمسه.
افرادی که پیشرفتشون باعث نگرانی در من شد و احساس باطل بودن فعالیت هام رو بهم داد رو لیست میکنم و از خداوند میخام
هدایتم کنه و باور و دیدگاهم رو عوض کنم
تا بتونم به خودم کمک کنم
1. دختر داییم که موفقیت در ازدواج و زندگیش داشت بسیار باعث حسادت و ناراحتی من بود و همیشه احساس نیاز به موقعیت اون رو داشتم
و داشتم واقعا عذاب میکشیدم
تا اینکه از همسرش جدا شد و من متاسفانه خوشحال شدم
باور درست و کمک کننده به خودم.
فاطمه اگر تونست به موقعیت الانش برسه تو هم میتونی
تو نمیدونی اون چه باورهایی داشته که زندگیش با این شرایط پیش رفته
ولی میدونی که خودت چه باورهایی داری
در دنیا فراوانی نعمت وجود داره و من میتونم هر کدوم که دوست داشتم رو داشته باشم و زندگی منحصر به فرد برای خودم باب سلیقه و خواسته خودم.
دوستم مائده تونست موفقیت شغلی بدست بیاره و من احساس بی هنری و تنبلی و عقب ماندگی کردم
دیدگاه درست.:ببین هاجر اگه موفقیتی بدست آورد اصلا منتظر کسی نبود خودش شروع کننده بوده و میتونست به خواسته اش برسه
تو اگه میخای به خواسته ای برسی نباید منتظر کسی بمونی تا همراهیت کنه و راه رو بهت نشون بده. از خطر کردن نترس و بهای خواسته هات رو بده و از خدا کمک بخاه. منتظر تایید یا نفی دیگران برای ادامه راهت نباش
الان که نگاه میکنم نگاه حسادت بر انگیز و باور اشتباهی که به موفقیت های کوچیک و بزرگ بقیه داشتم فقط به خاطر ترسهای خودمه و عصبانیت از خودم که بخاطر ترس هاو احتیاطهای بی موقع و مسخره فقط به خودم ظلم کردم و الان باعث عدم احساس لیاقت و عقب ماندگی من شده
نه مادر و نه شرایط پدر و نه حرفهای بقیه رونباید باور میکردم و تاثیر عمیق میذاشت روی من که متاسفانه تا الان همینطور بوده
برای بقیه بیشتر از خواسته و علاقه خودم احترام قائل شدم
خودم رو عقب زدم بخاطر رضایت بقیه که بهم بگن به به چه دختر خوبی
من متعهدانه به خودم قول میدم کوچکترین باور های محدود کننده را با هدایت الله در جهت پیشرفت و تعالی خودم تغییر بدم.
مثل حسادت، بد خواستن برای دیگران، ناراحتی از خوشحالی بقیه.
ممنون بابت اگاهی های با ارزشی که برامون قرار میدید.
سلام ب استاد بزرگ
و سلام ب خانم شایسته ی عزیزم ک واقعا شایسته ی این زندگی پربرکت هستن در کنار استادمون
حقیقتا فایل تکون دهنده ایی بود
یادمه تا مدت پیش ینی حدود 2سال پیش
من از کوچکترین دستاوردها و موفقیت هر انسانی چ اوت شخص رو میشناختم چ شناختی ازش نداشتم
و فقط صرفا موفقیتش بگوشم رسیده بود
بسیاررر خوشحال میشدم و تحسین میکردم
2سال پیش من عضو گروهی بودم
ک باهم کار میکردیم
و فقط روی نکات مثبت زوم میکردیم
خوبی ها
ویژگی های مثبت همدیگ رو گوش زد میکردیم
برای ارتقاء هم تلاش میکردیم
برای هم سنگ تموم میذاشتیم ک از هر جهت بالا بیایم
و کاملا دیدگاهمون این بود ک همه باید رشد کنن
مدتب گذشت ب دلایل زیادی من دیگ اون گروه نرفتم
و مسیر خودمو شروع کردم
اعتراف میکنم بعد از4سال گروهی کارکردن
و یهو جدا شدن
کار اسونی نبود
بلاخره شروع کردم و تونستم کمی روی قلتک زندگی بیفتم
اما کم کم اون دیدگاه ها کمرنگ شدن
کم کم مث بقیه مردم جامعه شدم
کم کم کمبود ها نتونستن ها نشدن ها ضعف ها داشتن برام پرررنگ تر میشدن
چون از خودسازی دور شده بودم
از اون ارمان ها از اون عقاید زیبا دور شدم
ک خداروشکر بوسیله مادرم
با استاد اشنایی بیشتری پیدا کردم
حرفای استاد قشنگ بدل مینشست
و این بابت خدارو خیلی خیلی شکر میکنم
و سپاسگزارم
و اما درمورد این فایل جدید
باید بگم اره منم دیگ خیلی از موفقیت دیگران مث قبل خوشحال نمیشم
خداروشکر میکنم ک بنده ایی تونسته حرکت مثبتی بزنه در راستای زندگیش
اما تو ذهنم میاد ک
همه دارن حرکت میکنن همه نتیجه بدست اوردن
توهم ک فقط علم ب علمت اضاف میکنی
توام ک استعدادهات بذار هی خاک بخوره
بذار همه برن جلو
همه بدرخشن و تو این دست اون دست کن
خلاصه
خودمم از این قضیه خوشحال نیستم
دلم میخاد برگردم ب همون شادی پررر انرژی روزای قبل
و واقعا از صمیم قلب تحسین و تمجید کنم
هر کسی هر شخصی ک دستاورد بوجود میاره
خدایا کمک کن ک ب راه بهترین بندگانت هدایت شویم
کمک کن ک ب راه صالحان و دوستدارانت هدایت بشیم
راه آنانی ک ثروت و نعمت فراوان دادی
راه کسانی ک باتوکل ب تو همیشه بهترین انتخابها رو انجام دادن
و در نهایت رضایت و توجه تورو ب خودشون جلب کردن
آمین رب العالمین
16بهمن 1402 ساعت13:51
سلام به همه امیدوارم که خوب باشید ️
خوشحالم که در این مسیر قرار گرفتم و از استاد عباس منش ممنونم .
امروز میخوام از موفقیت دوستم صبا صحبت کنم .
صبا در حال تحصیل در رشته ی پزشکی هست و من در حال اتمام دامپزشکی هستم , پس اشراف کامل به حجم و مباحث رشته های حوزه ی درمان دارم , یادمه وقتی شروع کردم این تصور رو نداشتم که در کنار درسم توانمدی های دیگه ام هم نه فقط به طور معمول بلکه در سطح بالا و هماهنگ با درسم بتونه رشد کنه چون تصوری که از سختی و حجم داشتم همه چیز رو برام سخت تر میکرد و با وجود تلاش زیاد نتایج خیلی متفاوت بود ، تا اینکه تصمیم گرفتم الگو داشته باشم و دقت کنم و صبا یکی از بهترین الگو های من بوده و هست و دیدم با هربار فکر کردن به موفقیت دوستم احساس بی نظیری دارم و بیشتر به این موضوع دقت کردم , صبا تحصیل در رشته ی پزشکی رو در روسیه و به زبان روسی شروع کرد , استاد آناتومی ( که آناتومی یکی از مهم ترین و سخت ترین درس ها برای دانشجویی هست که این مسیر رو شروع کرده ) ، استاد سخت گیر با سطح انتظار بالا از دانشجو بوده خیلی از دانشجو های مهاجر رضایتی نشون نمیداده و بیان میکرده که خیلی بهتون امیدی ندارم ولی صبا نتیجه رو تغییر داد اون تونست در امتحان آناتومی اون هم به زبان روسی بهترین نتیجه ممکن رو کسب کنه و استاد حرفش رو پس گرفت و بله بسیار بهش افتخار کرد .
صبا الان بعد از گذشت چند سال از اون روز در حال تدریس اناتومی به دانشجو های جدید هست و بهشون کمک میکنه این مسیر رو همونقدر لذت بخش پیش برن , صبا در حال تدریس زبان روسی به زبان آموزاش هم هست در حالی که تلاش میکنه دکتر خوبی بشه , اون به زبان انگلیسی و فرانسه مسلطه و در حال یاد گیری زبان اسپانیایی هست و اینها بی نظیره برای من و فقط یک ذهنیت به من میده ( ذهنیت امکان ) و من نگاه میکنم لذت میبرم انجام میدم و یادگیری با ایت ذهنیت برای من تبدیل شده به بخش مهم زندگی و یاد گرفتم تلاش معنای دیگه ای داره پس همیشه با وقار و اعتماد به توانمندی خودتون یک قدم دیگه رو هم بردارید 🩷
به نام پناه همه عالم
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم
همیشه در حال مقایسه کردن با هم سن و سالهای خودم یا با دوستای خودمم این موضوع باعث میشد که نتونم ذهنمو کنترل کنم و گوشه گیر و تنها باشم
اما از وقتی تصمیم گرفتم روی باورهام کار کنم خودم رو با دیروزم مقایسه میکنم
یادمه هر وقت کسی از فامیل از بچههای فامیل یا از دوستامون موفق میشد سکوت میکردند و خودم رو دائم سرزنش میکردم یا همین موضوع کنکور وقتی فهمیدم چند تا از دوستام موفق شدن نمیدونم ناخودآگاه حس بدی بهم دست داد و استوریهاشونو بیصدا کردم و خیلی گریه کردم همیشه خودم رو سرزنش میکردم چرا اونها میتونن من نمیتونن حتماً مشکل از خودمه حتماً یک ترمزی در کاره
حالا فهمیدم این ترمز چیه
دیروز که این فایل زیبا رو دیدم ناخودآگاه اسم یکی از دوستام به گفته استاد توی دفتر نوشتند بعد چند وقت بهش زنگ زدم
باورم نمیشد خیلی بهم کمک کرد سوالی که چند هفته دنبالش بودم اون به راحتی جواب داد
و خیلی بهم انگیزه داد
واقعا ممنونم استاد که این فایلهای با ارزش رو در اختیار ما میذارید واقعاً نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم اول خدا را شکر میکنم و بعد از شما خیلی ممنونم که این فایلهای زیبا رو برای ما ضبط میکنید
جوری به فایل هاتون به وابسته شدم که اگر یک روز نبینم نمیتونم ذهنمو کنترل کنم
با فایلهای شما زندگی من تغییر کرده یک تغییر اساسی که خودمم باورم نمیشه
خودم رو پارسالم مقایسه میکنم با فائزه پارسال که هیچ درآمدی نداشت ولی امسال تو کارش موفقه
خودم رو با فائزه پارسال مقایسه میکنم که بلاتکلیف بود ولی الان میدونه هدفش چیه
خودمو با فائزه پارسال مقایسه میکنم که هر کاری میکردم زود مریض میشدم اما امسال در سلامتی کاملم فائزه پارسال توی هر کاری اذیت میشد اما الان نه
دارم یاد میگیرم که از آدمای موفق اطرافم کمک بگیرم درس
استاد از شما خواهش میکنم که این فایلو ادامه بدید و قسمت های بد م ضبط کنید
که بقیه ترمزهای افکارمونم پیدا کنیم
و نکته دوم اینکه واقعاً شما درست میگید وقتی آدم بهای چیزیو بده قدرشو بیشتر میدونه
من از وقتی مستقل شدم اینو میفهمم درک میکنم
منمونم از شما بابت این سایت ارزشمند
دوستان منمونم از شما بابت این کامنت های زیبا
سلام استاد عزیزم . من اکثر اوقات که کسی رو موفق تر از خودم می بینم احساس می کنم اون از من باهوش تره بیشتر و زودتر از من چیزی رو یاد میگیرهو من اکثر اوقات نسبت آدم هایی که خیلی خوب پیشرفت مالی میکنند یک اصطلاح همیشه دارم میگم ماشاا… نوش جونش عرضه داشته عقلش رسیده چکار کنه که بیشترین بازدهی رو داشته باشه وگر نه همه باید میتونستنو این که واقعا همیشه آدم های موفق رو تحسین میکنم خوشحال میشوم و حس تحقیر بیشتر نسبت به خودم پیدا می کنم و این که استاد من وقتی یک کاری انجام میده وقتی میام بگم پس منم میتونم ندای درونیم میگه اونا باهوش ترن مخصوصا در خصوص یادگیری مسایل فنی و کامپیوتر و یا زبان جدید این طوریم اگه میشه در مورد این سد ذهنی هوش هم صحبت کنین چون استاد همیشه میگن اگه اون تونسته منم میتونم ولی من ذهنم میگه خب اینا خیلی تیز هوشن و از هوش بالایی برخوردارن .نمیدونم این که خب در هر حال افراد همه هوش یکسانی ندارن لطفا راهنمایی بفرمایید
باعرض سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی
در تمرین جلسه اول و نوشتن لیست افراد موفقی که میشناختمشون در مورد خصوصیاتشون به موارد مشترکی رسیدم که برام جالب بود و انشاالله که بتونم با تمرکز و تمرین در این موارد و عمل کردن در موردشان به نتایج عالی برسم
1_بیشتر اعتقاد به کسب و کار شخصی خودشون داشتند و کار مورد علاقه خودشون رو راهاندازی کردند
2-اغلب شکرگزار بودند و کمتر ازشون ناسپاسی و اعتراض دیدم
3-همیشه با ظاهری زیبا و با آرامش دیدمشون
4-در مورد کارها ومسایل با افراد غیر مرتبط حرفی نمیزنند
5-در مورد حرف و حدیث تهمتهایی که اغلب در مورد
موفقیت کاریشون هست با کسی صحبت و یا بحث نداشتند
6-همیشه ظاهری آرام دارند به طوری که از ظاهرشونمیشه بفهمی که مشکل یا مسئلهای دارند
7-در مورد کارهاشون پشتکارزیادی داشتند
8-در جمعهابا همسر و فرزندشون با آرامی و احترام صحبت میکنند
9-در مورد مسائل و مشکلات دیگران کمتر ابراز نظر می کنند
10-در جمع زیاد صحبت نمیکنند و اغلب حرفهای منطقی میزنند
11-در مورد موفقیت شکستهاشون با کسی صحبت نمیکنند
12-قبل از هر چیزی بیشتر به موفقیت و پیشرفت خودشون توجه و تمرکز دارند
13-همیشه با افراد موفق ارتباط بیشتری دارند
به نام ابرقدرت مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان خوبم
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
دوستم نوشین :
ایشون در حال حاظر دارند کار میکنند و مستقل هم هستند ما باهم همکلاس هم هستیم در دانشگاه
من همیشه از همون اول که دانشجو شدم دوست داشتم خودم کار کنم و پول دربیارم و خرج و مخارجم رو خودم بدم و من و نوشین دوست داشتیم که کار پیدا کنیم وقتی که سراغ استخدامی ها میرفتیم و دنبال کار بودیم و نمیشد یه حس امنیتی حسی که خب حداقل منو و اون باهمیم مثل هم و کار نداریم خوبه اینجوری بعد ایشون گفتند که من با خالم یه پروژه عکاسی برداشتیم و الان سرکار هستم خب اولش من واقعا حس بدی بهم دست داد نه از اینکه حسادت کنم و بگم چه شانسی و الان داره پول درمیاره و اینا از اینکه من عقبم نکنه من عقب افتادم نکنه بقیه که دارند کار میکنند زودتر به جایی برسند من که دارم درس میخونم هنوز و کاری پیدا نکردم
این احساسات بود که به من غلبه کرد و چند روزی بود که ذهنم درگیر بود حس پوچی داشتم حس اینکه من بی عرضه هستم و هیچ توانایی ندارم حس اینکه خب من عقب افتادم الان هم سن و سالیام کار میکنند ولی من نه !
(من واقعا دوست دارم مستقل بشم و خودم رو پای خودم بایستم )
حس اینکه من کسیو ندارم که باهاش کار کنم کسی نیست که بخواد برای من کار پیدا کنه و نوشین خاله اش کمکش کرده اون اینجوری تونسته و اینجور افکار و نجواهای سرسام آور
خب من از خیلی قبل تر روی کنترل ذهنم کار میکردم و فایل های دانلودی رو گوش میدادم کلا خودمو آنالیز میکردم در هر شرایطی که اینجا چجوری ذهنمو کنترل کنم مثلا الان چجوری ذهنمو کنترل کنم خب مثلا فلان جا چکار کنیم ، خلاصه گفتم خب الان زمانشه و باید ذهنمو کنترل کنم
گفتم اول اینکه نوشین تکامل اش رو طی کرده اون قبلا هم کار میکرده حتی به گفته خودشون جایی کار میکرده که حقوق کمی بش میدادند ولی دوست داشته تجربه کسب کنه
دوم اینکه نوشین روی یکسری مهارت ها کار کرده و خب حقش هم هست که الان بتونه باش کار کنه
سوم اینکه مطمئنا نوشین یسری باورها داره که تونسته
و چهارم اینکه همیشه هم خاله شون نبوده که کمک کنه و درسته کمک میکرده بشون ولی نه همیشه پس صرفا نباید نتیجه بگیریم که باید کسی باشه که شرایط رو برای ما فراهم کنه
و بعد حرف استاد رو یادم اومد که( میگن هرکسی هرجایی که هست در هر جایگاهی که هست دقیقا در جای درستش قرار داره چون خداونده عادله و این دنیا عدالت داره )
من هم گفتم آره آره دقیقا غیرممکنه که هیچ چیزی سرجاش نباشه مطمئنا هم نوشین دقیقا جای درستش قرار داره و من هم همینطور در جایگاه خودم قرار دارم باتوجه به مدار و باورهام
بعد حرف دیگه ایی از استاد رو به ذهنم گفتم به اون نجواها که باید باید موفقیت بقیه رو تحسین کنم تا خودمم بهش برسم
گفتم زهرا مگه قبلا تو هرکسی که به موفقیتی میرسید تحسین نمیکردی!؟ پس الان هم تحسین کن !
دیدم واقعا ها من خیلی تحسین میکردم همه رو چی شد چون خودم میخواستم برسم به این هدفم و نشد؟! گفتم منم میخوام کار کنم منم میخوام خدایا منم میخوام که کار کنم و پول دربیارم و خرج و مخارجم رو خودم بدم میخوام حسش کنم میخوام تجربه کنم و ببینم چه مزه ایی میده چجوریه پس تحسین میکنم
ولی باز هم این صدا در ذهنم بود که زهرا تو عقبی تو از بقیه هم سنی هات عقبتری اون ها از الان دارند کار میکنند تو هنوز کار نمیکنی تو عرضه کار پیدا کردن هم نداری واقعا سخته کنترل ذهن کار سختیه که ذهنت رو قانع کنی
گفتم خود استاد هم( میگن که تو حوزه کاری من ، منم از خیلی از بقیه دوستان عقبتر بودم ولی ایشون کار کردند رو خودشون باورهای درستی رو ایجاد کردند و وقتی کار کردند و شروع کردند از خیلیا که جلوتر بودند و زودتر شروع کرده بودند جلوتر رفتند و حتی به درآمد رسیدند و درآمد کم نه زیاد )
گفتم من عقب نیستم من دارم تکامل ام رو طی میکنم دارم روی خودم کار میکنم حتما هم مگه باید کسی باشه به من کمک کنه ؟ مگه باید حتما خواهر بردار یا خاله یا هرکسی باشه که به من کمک کنه ؟
مگه ما روی باور های توحیدی کار نمیکنیم ؟!
مگه زهرا نمیگی که میخوای یه آدم موحد باشی خب بیا رو خدا حساب باز کن فقط از اون کمک بخواه چرا باید روی آدما حساب کنم ؟!
مگه استاد نمیگن که عامل خوشبختی بشر توحیده و عامل بدبختی بشر شرکه !!
اصلا چرا باید خودمو با بقیه دوستام با بقیه مقایسه کنم ؟! چرا آخه مگه هرکسی در جایگاه درستش نیست؟! چرا حسادت چرا حس پوچی اصلا ؟
مگه هرکسی با باورهایی که داره زندگی خودشو خلق نمیکنه؟!
و گفتم چرا از این دید به این قضیه نگاه نکنم که خب من کار میکنم روی باورهام روی خودم اتفاقا وقت بیشتری دارم که روی خودم کار کنم
کار نمیکنم و الان مستقل نیستم اشکالی نداره خب
ما خودمون رو ارتقا میدیم و در زمان درستش هم کار پیدا میشه پول میاد
الان واقعا خیلی خیلی خوشحالم که این آرامش رو دارم این زندگی پر از سلامتی و آرامش رو دارم این رابطه عالی و معنوی رو با خدا دارم رابطه ایی که قبلاً هیچ وقت نداشتم اینقدر دارم با خدای خودم عشق میکنم که میدونم مطمئنم باید فقط رو خودم کار کنم پول هم میاد همین!!
دوستم نرگس :
از صمیمی ترین و قدیمی ترین دوستام هستند
خب ایشون هم دانشجو هستند.
من رشته ایی دیگه درس میخونم و ایشون رشته ایی دیگه که در اتاق عمل هستند
و خب چند وقتی هست که گفتند که درحال آموزش یه حرفه هستند و منم عاشق اون حرفه هستم ولی خب برای آموزشش و تهیه ابزار و وسایلش که مبلغ خیلی زیاد بود نتوانسته بودم برم ( این هم به خاطر باور های خودم بوده ) خلاصه اولش خیلی حس بدی بهم دست داد که من باز هم عقبم نرگس هم این حرفه رو یاد گرفت ولی من نه نتونستم و وقتی که میکفتند که من هنوز اول کارم هست و مشتری ندارم یجورایی حس خوبی داشتم که نمیتونه ( این احساسات به دلیل باورهای نامناسب خودمون هست ولی من واقعا دوست نداشتم این احساسات رو )
حسی که داشتم میگفتم که آخه نرگس که رشته ایی که داره تحصیل میکنه خیلی خوبه و حالا باز هم حرفه ایی دیگه رو داره یاد میگیره ؟!
واقعا حس حسادت بهم دست داد
میگفتم خب نرگس خانواده اش وضعیت مالی خوبی داره معلومه که همه این ها رو میتونه یادبگیره و آموزش ببینه
ماشین هم داره راحت میره دانشگاه راحت سرکارش
خلاصه هرچی حس بد و ناجور بود که درونم داشت خودشو ظاهر میکرد
اما من تبریک میگفتم ولی حس درونی که داشتم رو دوست نداشتم و میگفتم من این حس رو دوست ندارم من از این احساسات خوشم نمیاد و میخوام که تحسین کنم نرگس رو
و دوباره گفتم زهرا باید ذهنت رو کنترل کنی باید احساساتت رو کنترل کنی وگرنه این این ها در تو رشد میکنند و ریشه میکنند در ذهن و روحت
گفتم ببین زهرا نرگس مطمئنا لیاقت درس خواندن در این رشته رو داشته چون ما از راهنمایی باهم بودیم درسته منم نمرات خوبی کسب میکردم ولی نرگس خیلی بیشتر تلاش میکرد و همیشه شاگرد اول بود
و بسیار بیشتر تلاش میکرد و درس میخواند و معتقدم باورهایی داشته که توانسته در دانشگاه دولتی در رشته اتاق عمل قبول بشه
و گفتم که خب پس دوباره مرور میکنیم که هرکسی هرجایی که هست دقیقا در جایگاه درستش قرار داره
گفتم که زهرا صرفا نباید که پول زیادی داشته باشیم که بریم تا کاری رو انجام بدیم ؟! درسته من هم میتونستم از پدرم پول بگیرم ولی من میخوام تکاملم رو طی کنم و از صفر شروع کنم خودم با پولی که درآوردم برم هرچیزی که دوستدارم رو یاد بگیرم هیچ وقت هم دیر نیست هیچ وقت هم عقب نیستم
بخدا باور هامو درست کنم همه چیز درست میشه
مگه نیست کسایی که در سنین خیلی زیاد و پیر به موفقیت های بزرگی رسیدند اصلا مگه به سنه؟!
گفتم من هم باید تحسین کنم نرگس رو حتی شروع کردم به تشویق اش و حسابی انگیزه و امید دادم بهشون
گفتم من باید تحسین کنم موفقیت های بقیه رو تا خودم هم بتونم به اون موفقیت هام برسم
من شروع میکنم نرگس هم از قبل شروع کرده بود تکامل اش رو طی کرده بود
گفتم مگه میشه همینجوری الکی کسی به جایی برسه
مطمئنا باورهای درست درمورد اون هدف داره
منم قدم اول رو برمیدارم و شروع کردم فایل
(اصل و اساسی که صاحب یک کسب و کار موفق باید بداند)
رو کار کردن همینجوری گوش میدادم مدام در حال گوش دادن بودم
حتی اون فایل رو من نوشتم و گاهی میخوندم هم میخوندم هم میشنیدم بمباران کرده بودم خودمو
از اینکه هرکاری پتانسیل ثروت ساختن رو داره رو بارها و بارها میگفتم با خودم ( هرکاری که من دوست داشته باشم پتانسیل یکسانی برای ثروت ساختن داره نسبت به تمام کارهای دیگه )
من از کاری که عاشقشم میتونم پول دربیارم
مهم باوره باوره باید باورهام رو درمورد پول و ثروت درست کنم وکافیه برم دنبال عشق و علاقه ام
میدونم هنوز جای کار دارم ولی خیلی بهتر شدم
این تضادها این احساسات و این نجواها درسته که واقعا اذیت کننده هستند ولی انگیزه ایی برای جلو رفتن و پیدا کردند باور های نادرست و جایگزین کردن باورهای مناسب خیلی لازم هستند
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گل️
اول از همه خداوند رو شاکر و سپاسگذارم که جزو این خانواده هستم این از بهترین نعهمتهای زندگی منه
و میخوام بگم این فایل ها جواب سوالات من ودرخواست های من به کائنات بوده خداروشکر️
من قبلا اینطور بودم که وقتی کسی به موفقیتی میرسید انکارش میکردم و توی ذهنم و حتی در گفتار اون موفقیت رو تحقیر میکردم
بعضی موفقیت ها و پیشرفت ها تو زندگی اطرافیانم رو سعی میکردم نبینم و نادیده بگیرم
مثلا خواهر شوهرم وضعیت مالیشون خیلی از ما بهتر بود ولی خوب ناله هم زیاد میکرد وقتی چیزی میخریدن مثلا ماشین خارجی گرفتن گفتن با کلی وام و قرض گرفتیم من اصلا دوست نداشتم ماشینشونو ببینم و به زور بهشون تبریک میگفتم وقتی خونه خریدن هم همینطور کلا انقدر حسادت درونم پنهان بود و درحال بزرگ شدن بود که خودم متوجه نبودم انقدر که دیگه از اون شخص بدم میومد و نمیتونستم اخبار رو درمورد خودش و تغییرات زندگیش بشنوم حتی بچه هاشو هم دوست نداشتم
اما حالا که یه مدته روی خودم کار کردم واقعا خودشو وبچه هاشو دوست دارم و مهربونیشو نسبت به خودم میبینم هفته ی پیش رفتم خونش دیدم تلویزیون و یخچال جدید گرفته تبریک گفتم رفتم یخچالشو از نزدیک نگاه کردم در صورتی که قبلا ذوق نمیکردم برای این چیزا از خودشم کلی تعریف کردم که خوشکل تر شده، چقدر خودم احساس بهتری داشتم و بچه هاشو چقدر بیشتر دوست داشتم.
از همکارانم اگر کسی زودتر از من به موفقیتی میرسید موفقیتش رو نادیده میگرفتم ولی برای جنگیدن با این احساسم موفقیت های دیگران روتبریک میگم
هنوزم این احساس درونم کاملا درست نشده چون وقتی میبینم کسی از من جلو زده استرس میگیرم و میدونم این نشونه ی خوبی نیست اما راستش گاهی خودمم نمیدونم درونم چه خبره.
مثلا خودم نمیدونستم که حسادت درونم خیلی زیاده ولی خداروشکر که متوجه شدم
امیدوارم با این دوره بتونم باورهای محدودکننده ام رو بیشتر پیدا کنم و اصلاحشون کنم
خیلی خوشحالم از اینکه همچین دوره ای در حال برگزاری هست و از شما استاد عزیز سپاسگذارم
سلام
بسیار سپاسگزارم از فایلهایی عالی که میذارید .
واقعا احساس خوبی ایجاد میشه وقتی با تفکر پیشرفت و رشد به دیگران و موفقیت هاشون فکر کنیم و این احساس خوب مطمئناً آثار شگفت انگیزی رو در پی خواهد داشت برامون .. استاد عزیزم ممنونم بابت همه فایلهای رایگانتون – ان شالله خیرش بسیار فراتر از تصور در زندگی هممون نشون داده بشه .