ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 75 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا نصر گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    تمرینات :

    1_همسرم

    2_مینا

    3_زهره

    4_عموم

    احساسم نسبت به موفقیت های همسرم اینکه هم براش خوشحال میشم وهم احساس بدی میگیرم که چرا اون هر چیزی را اراده کنه انجام بده انجام میده واحساس ناتوانی شدیدی بهم دست میده

    مینا دختر عموم که الان یک عکاس حرفه ای من همیشه پیشرفتش را می‌بینم خیلی براش خوشحال میشم ولی تهش از دست خودم عصبانیم که چرا من نمیتونم به اهدافم برسم

    خواهرم زهره که توی مسیر موفقیت در جایگاه تقریبا شبیه بهم بودیم ولی اون چند ماهی کارهاش را با تمرکز بیشتری انجام میدم وموفقیت هاش روز به روز بیشتر میشه من واقعا از ته قلبم براش خوشحالم ولی احساس میکنم دارم ازش عقب می‌افتم

    عموم که از زمانی که من یادم میاد پول دار بوده وبا شنیدن زیاد شدن داراییش همیشه خوشحال میشدم ولی همیشه اخلاقها ورفتارهاش را با پدرم مقایسه میکردم که از نظر مالی باور های اون را نداشت (البته الان میفهمم که به خاطر چیزی به اسم باور نتایجشون باهم فرق داشت )قبلا فکر میکردم نتایجش شانسیه

    در مورد همسرم ایده ی که میتونم بگیرم اینه مثل اون تا به هدفم نرسیدم دست برندارم وتمام تلاشم را بکنم

    الهامی که از دختر عموم میتونم بگیرم اینه که تلاش مستمر انجام بدم وزود جا نزنم تا به اهدافم برسم

    در مورد خواهرم زهره میتونم ازش یاد بگیرم که روی اهدافم متمرکز بشم واعتماد به نفسم را بالاتر ببرم

    درسی را که از عموم میتونم بگیرم اینکه این آدم هیچ وقت حرف دیگران برای کارهای که میخواسته انجام بده براش مهم نبود و من احساس میکنم علت موفقیتش این بوده که هر کاری که خودش فکر میکرده درست بوده انجام میداده ومورد دیگه اینکه هیچ کدام از کارهای که قرار بکنه را با کسی درمیون نمیذاشت بعدش که موفق میشد تازه افراد دیگه متوجه می‌شدند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فرشته محجوبی گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام خدمت استادبزرگوار ومریم نازنین وهمه دوستانم دراین سایت بی نظیر.قبل از هرچیز ابتدا باید بابت فایلهای عالی وفوق العاده که مسیر زندگی من و همسرم و متحول کرده ازشما تشکر کنم.

    بابت سوال از خودم درمورد موفقیتهای اطرافیان باید عرض کنم که من فکرمیکنم هرانسانی یک مقدار احساس حسادت دروجودش داشته باشه البته میدونم به میزانی که روی ذهنمون کار میکنیم واز فایلهای شما استفاده میکنیم این حسادت کمتروکمتر میشه من درگذشته قبل از اینکه باسایت شما آشنا بشم این حس حسادت و درخودم زیاد میدیدم و وقتی کسی از اطرافیان یا حتی افراد غریبه به موفقیتی میرسیدند احساس میکردم که من توانمندی وشانسی که اونا دارند وندارم اما با گوش دادن به فایلها و دوره های عالی شما تونستم این حس حسادت و در وجود خودم خیلی کم کنم الان وقتی فرد موفقی و میبینم به خودم میگم فرشته وقتی اون تونسته موفق بشه تو هم میتونی علت موفقیت اون شخص نزدیکی به خدای درونش وتلاش وتمرین و وقت و زمانی هست که برای موفقیش گذاشته واین نشانه عدالت خداست که همه ما میتونیم موفق بشیم و به تمام خواسته هامون دست پیدا کنیم استاد نازنینم اولین الگوی موفقیت برای من خود شما هستید و من با دیدن موفقیتهای شما تونستم زندگیمو تغییر بدم نمونه تغییرات زندگی من اینه که من با دوره قلنون سلامتی شما از وزن 68کیلو به وزن54کیلو رسیدم و با داشتن47سال سن در سلامت کامل هستم ومشکل چربی خونی که داشتم کاملا از بین رفته مورد دیگه درمورد کسب وکارم من با دوره دوازده قدم واصول کسب و کار موفق تونستم با کارمندی خداحافظی کنم وبه درآمد دلاری برسم تمام اینها باعث شد من باور کنم که میتونم مثل بقیه افراد موفق پیشرفت کنم وبجای حسادت سعی کنم روز به روز بهتر از قبل عمل کنم و هر روز چیز جدیدی یاد بگیرم تا بتونم باعث رشد جهان وکمک به دیگران برای رسیدن به موفقیت بشم عاشقانه دوستتون دارم وخداروشکر میکنم که کمکم کرد تا با شما استاد نازنین آشنا بشم برای شما وهمه دوستان عزیزم درسایت آرزوی موفقیت وسلامتی دارم درپناه خدای مهربان وبخشنده باشید️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حامد احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1750 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام خدمت همه عزیزان

    استاد قبل از آشنایی با شما اگه کسی رو میدیدم تو اطرافیان حالا غریبه یا آشنا که یه پیشرفتی کرده مخصوصا از لحاظ مالی حالا اگه ماشین جدید گرفته یا مثلا خونه جدید گرفته یا فلان درآمد رو داره احساس خشم و عصبانیت و بی عرضگی میکردم و به زمین و زمان فحش می‌دادم و حالم خیلی بد میشد و داد وبیداد میکردم یا تلاش میکردم که موفقیت دیگران رو کم اهمیت جلو بدم مثلا میگفتم فلان زمینِشو فروخته یا گوسفنداش رو فروخته فلان ماشین رو خریده یا یه نگاهی که خیلی مرسوم سمت ما هر کسی یه موفقیتی کسب کرده میگن که زیرخاکی پیدا کرده یا از خلاف به دست آورده و کلی چرت و پرت و باورهای مخرب دیگه که کلا رایج تو اکثریت جامعه که با کار کردن نمیشه این همه پول ساخت و از این مزخرفات

    ولی الان خدا رو شکر خیلی خوب شدم نسبت به قبل همین یه ساعت پیش چند نفر رد دیدم که ماشین جدید خریدن و ناخودآگاه احساسم خوب شد و سپاسگزاری کردم با خودم گفتم که میشه ولی یه وقتهایی هنوز هم میشه که احساسم بد میشه و یه جورایی شک میکنم به خودم و توانایی هام و قانون و همه چیز و نجواها شروع میشه که این فایل و دوره داری گوش میکنی و آخرش هم هیچی ولش کن این مسخره بازی ها رو و… دیگه خودتون میدونید ولی تلاش میکنم آگاهانه که ذهنم رو کنترل کنم و برگردم به مسیر با استفاده از فایل ها و دوره ها تمرکز بر زیبایی ها و یواش یواش حالم رو خوب کنم و به احساس سپاسگزاری برسم که تا حدودی خوب عمل میکنم خدا رو شکر

    مرسی از همه عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    منصوره مهرابی گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام و عرض ادب

    وقتی به عملکرد و نتایج کارهام نگاه می‌کنم متوجه میشم که من باورهای محدود کننده ی زیادی دارم که از قضا چون به مرز خورشتایی هم نرسیدم شاید به راحتی نتونم اونها رو از بین ببرم اما از وقتی دوره ی احساس لیاقت و کشف قوانین رو‌گوش کردم متوجه شدم یکی از باورهای بسیار قدرتمند و تخریب کننده ی دستاوردهای من نداشتن احساس لیاقت هست که زیر بنای اون حسادت همراه با بخیل بودن هست

    امروز استاد یه فایل گذاشتن و چند تا سوال پرسیدن که برخورد شما در برابر موفقیت اطرافیانتون چی هست؟صادقانه بخوام نظرم رو بگم برخورد من به دسته بندی های متعددی تقسیم میشه شاید بتونم بگم برای یه عده که خیلی دوستشون دارم حس خوب و شادی آوری باشه اما در قبال خیلی ها هم حس تنفر و حسادت با غم و اندوه هست مثال می‌زنی

    من در برخورد با موفقیت های بسیار پیش پا افتاده بعضی از اطرافیان حالم به شدت خراب میشه چون فکر می‌کنم طرف اصلا استحقاق و لیاقت نداشته مثلا از خرید کردن جزیی اون فرد ,مسافرتش،تعمیر خونه اش،سرکار رفتن پاره وقتش،حتی غذای خوب درست کردنش حالم بد میشه و حس حسادت توام باغصه و انتقال جویی سراغم میاد و این در حالی هست که خودم خونه ی خوب دارم

    صداها برابر اون طرف خرید می‌کنم ،مسافرت می‌رم و چندین شغل دارم و آشپز بسیار ماهری هستم و در تمام زمینه هایی که من به بقیه حسادت می‌کنم به لحاظ پیشرفت الگو و نیروی الهام بخش برای دیگرانم

    و خودم میدونم که تنها عامل نرسیدن هام همین بخیل و حسود بودنه

    فکر نمیکنم اونا لیاقتشون از من بیشتره

    یا فکر نمیکنم دنیای فراوانی نیست

    فکرم این هست که اونا لیاقت ندارن اونا تلاشی نکردن که بخوانید دستاوردی برسن

    باید زیر دست من و بقیه باشن

    چون اونا بدجنسن باید زندگیشون پر ازچالش باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم صدر گفته:
    مدت عضویت: 591 روز

    سلام من امروز این فایل رو‌کوش کردم و واقعا تک به تک چیزایی بود که احساس کرده بودم در برخورد با افراد موفق، حتی یادمه در دوران مدرسه من شاگرد اول بودم اما یکی دیگه از همکلاسیام اومد و جایگاه اول رو گرفت و من از اون به بعد به قول استاد پاپس کشیدم و احساس کردم من هوش کافی ندارم و از همه مهمتر دچار کمالگرایی شدم و چون بهم اثبات سده بود همیشه نمیتونی اول باشی کم کم توی همه مراحل زندگیم خودم رو کنار کشیدم، حتی اگه کسی وارد زندگیم میشد به عمد از زندگیم خارجش میکردم چون فکر میکردم از من بهتر هست پس بهتره اجازه بدم با بهتر از من باشه و خیلی تجربه های دیگه…دیشب خیلی دلم میخواست توی یکی از دوره ها شرکت کنم امروز که اینستا پست رو دیدم که یه دوره به تین صورت داره برگزار میشه خیلی خوشحال شدم.ممنون از استاد و همه که این شرایط رو فراهم کردن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    میثم شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته

    استاد من دقیقا قبل از آشنایی با شما و برنامه ها و دوره های شما، چون توانایی های خودم رو نمی‌شناختم و ضعف های زیادی داشتم . هر روز تو سر خودم میزدم . شخصی که موفق بود یا به یه جایگاهی رسید بود که منم دوست داشتم اونجایگاه رو داشته باشم :مثل موفقیت مالی رسیدن به ثروت خونه ماشین سفر های لاکچری .

    از این الگو ها دور و بر من تو دوست آشنا زیاد بود. که من کاملا حسادت میکردم راضی نبودم اسمشون رو بشنوم.

    تا جایی که من خودم خدارو شکر کسب و کار خودم رو راه انداختم حالا این بار این حسادت و احساس عقب ماندگی رو به همکارانی داشتم که تو زمینه کاری من موفق بودن و عالی پیش میرفتن.

    اما از زمانی که وارد خانواده شما شدم و با دوره ارزش مند عزت نفس آشنا شدم انگار یه تولد دوباره ای بود برای من. تونستم با خودم آشنا بشم خودم رو بیشتر بشناسم و خودم رو دوست داشته باشم .و با شناسایی ضعف ها و توانمندی هام و قدرت دادن بهشون بتونم یاد بگیرم یواش یواش باید با الگو گرفتن از همون افراد موفق و همکاران موفق انگیزه ای بسازم تا باور کنم من هم می تونم به اون جایگاه دست پیدا کنم . و آدمی شدم که هیچ کاری رو نمی گم نمی تونم میگم اگر بلد نباشم یاد میگیرم و انجامش میدم . و الان با احساس آرامش و ایمان هر فردی که موفق باشه یا به خواسته ای رسیده رو با اعتماد به نفس تحسین می‌کنم .

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    با سلام خدمت شما استاد عزیزم

    قبلا خیلی حسادت میکردم، و برای این که اون حس درد ناشی از حسادت رو تو ذهنم آروم کنم به خودم تلقین میکردم که موفقیت دیگران اصلا به من ربطی ندارد، البته این قضیه را بعد از این که روی خودشناسی کار کردم متوجه شدم، و بازی های ذهنم را بهتر شناختم.

    الان هم حسادت را احساس میکنم، وقتی چنین احساسی را حس میکنم، صرفا به خودم یاد آوری میکنم که این یک امر طبیعی است، بعد از چند دقیقه که متظر بر افکارم می شوم و تلاش نمیکنم تا آن ها را تغییر بدهم خود به خود از بین میروند.

    البته اخیرا با کمک فایل های شما، وقتی موفقیت اطرافیان را می بینم به خودم یاد آوری می کنم که موفقیت اطرافیان من باعث بالا تر رفتن سطح آن ها می شود و پیشرفت آن ها در نهایت روی زندگی من هم تاثیر می گذارد، پس موفقیت دیگران در حقیقت موفقیت من است.

    در مورد این موضوع، در جنبه های دیگر هم روی خودم کار کرده ام، مثلا باور جدید های جدید مشابهی را در ذهنم ساخته ام، مثلا خوشبختی دیگران خوشبختی من است، سلامتی دیگران سلامتی من است و…

    دوستان عزیزم، من در تلگرام یک کانال شخصی دارم که فقط خودم در آن عضو هستم.

    هر ایده ای، هر فایلی از استاد که خیلی برایم تاثیر گذار باشد، شکرگزاری ها، موارد مثبت زندگیم و هر چیزی که باعث رشد کردنم می شود را در آن قرار می دهم و می نویسم.

    تمرین این فایل را هم که مسائل شخصی ام هست را در آن می نویسم تا همیشه به آن دسترسی داشته باشم.

    شاید این ایده برای شما هم مفید باشد.

    خداوند عزیزم رو هزاران بار شاکرم که من رو به سوی استاد عباسمنش عزیز هدایت کرد.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمد علی کیا کجوری گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    نمسته

    سارا هستم همسر علی جانم

    قبل از اینکه تجربه خودمو از این فایل بنویسم دوست دارم از استاد عزیزم و مریم جانم نهایت سپاسگزاری رو بکنم و یک خدا قوت به شما عزیزانم و همه دوستانی که به جد دارن روی خودشون کار میکنن بگم.

    برای من جالبه که من نسبت به بعضی افراد حس حسادت دارم و بعضی افراد نه…

    همیشه هم برام سوال بوده که چرا اینطوری میشه…

    گاهی موفقیت اون فردی که بهش حسادت میکنم از اون فردی که موفق شده و من حسادتی ندارم بسیار کوچک تره ولی من حس خوبی نسبت بهش نمیگیرم.

    بعضی اوقات میگم نکنه که اون فرد نسبت به من حس حسادت داره که من هم اینو ازش دریافت میکنم ( اما فکر میکنم این توجیح ذهنمه که نخواد من از ریشه مسیله رو حل کنم)

    همه این صحبت هایی که کردم برای سارا ی شاید یک سال پیش بود. من توی این یک سال که البته هر روز داره کار کردن روی خودم جدی تر میشه خیلی زیاد تغییر کردم ..

    نسبت به یکی از اقوام حسادت داشتم به شدت طوری که هر بار که میدیم ایشون رو واقعا احساس بدی بهم دست میداد نسبت به خودم به شدت احساس کوچیک بودم عدم اعتماد به نفس احساس نالایق بودن و سرزنش و کلا تا یک هفته قبل و بعد زندگی برام جهنم میشد کلی ذهنم منو تخریب میکرد. و برای جبران این حس میرفتم سراغ اینکه مثلا اگر با اون فرد در مهمونی دعوت هستم لباسی برم بخرم که خیلی شیک و گرون باشه بلکه از طریق اینها بتونم احساس خود ارزشمندی رو در خودم ایجاد کنم جالبه که اغلب مواقع سر لباس خریدن بلا سرم میومد…تا اینکه یه روز واقعا عاجزانه از خداوند خواستم که این همه حس بد رو کمک کنه که از وجودم ببرم و به فصل 6 کتاب رویاهایی که رویا نیستند هدایت شدم. اون فصل نوع نگاه من رو به کل تغییر داد و از اونجایی که استاد همیشه میگن پاشن های آشیل هیچ وقت از بین نمیرن و باید همیشه روی اونها کار کنی من هم هر از گاهی این فصل رو میخونم و به خودم یادآوری میکنم…

    من با تقویت باورهای توحیدی تونستم به این حسم غلبه کنم تا جایی که در حال حاضر رابطه ایی بسیار عالی با هم داریم و اون شخص به من میگه که سارا تو چه قدر شخصیت قدرتمندی داری و من باید از تو یاد بگیرم. مدام تحسینش میکنم. مدام بهش بابت تمام موفقیت هایی که کسب میکنه تبریک میگم. حتی یکبار ازش خواستم که بهم بگه چه جوری موفق شده و چه نگاهی رو داشته .. جالب بود میگفت من خودم رو لایق ترین فرد تو جهان میدونم و خودم و توانییهامو خیلی باور دارم و اصلا به کم قانع نیستم و دوست دارم بهترین نعمت های خدا برای من باشه.. اون میگفت که من همیشه نکات مثبت هر چیزی رو میبینم و سعی میکنم که بیشتر شکر گزار باشم… خلاصه کلی با هم دوست هستیم و ازش یاد میگیرم و همیشه با خودم میگم اگر اون تونسته پس منم میتونم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رقیه خانمرادی گفته:
    مدت عضویت: 591 روز

    سلام استادعزیز من تازه عضو شدم نوپا هستم

    تمرینات من از ذهنیت محدود

    موفقیت

    سمیرا. شغل خوب درآمد خوب حسم نسبت بهش حسادت بودچون پدرش حامیش بوده

    ایده ایی که در من ایجاد می‌کنه پایند بودن برای هدفش

    شیوا همسر خوب و خانواده ی پول دار منظورم سن ازدواجشه حسم بهش خدا دوسش داشته

    ایده ای که در من ایجاد شده بها ندادن به حرف اطرافیان

    لیلا شغل عالی حسم پارتی بازی

    ایده ای که ایجاد کرده با بدترین شرایط خودشو بالا کشید خواسته ی خودش مهمتر از بقیه بود تو زندگی خودش

    نتیجه ای که تو ذهن من میاد فقط اینکه که برای رسیدن به هر چیزی یا هر هدفی فقط خودتی وخودت تلاش خودت باور خودت خودتو دست کم نگیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سمیه علی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    با سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    من اصلا نمیدونستم این نگاه درسته ولی چند تا از خانمها هستندتو دوست و اشنا که کارهاشون براحتی پیش میره مثلا اراده میکنند خونه بخرند همه چی دست به دست هم میده و شرایط جور میشه

    معمولا باورها اینحوری خودشونو نشون میدند که وقتی اولین بار میشنوی طرف یه پشرفت مالی کرده اولین فکری که به ذهن ادم‌میاد چیه ؟

    تو بحث خونه خریدن دوستم اولین فکری که به ذهنم اومد این بود که اون خانم خیلی بیخیال و خونسرده

    تو مورد دوم که از دوستان صمیمی هستند و خیلی از عادتهای روزانه شون با خبر خستم بازهم بحث خرید خونه سه خواب تو منطقه خوب اینکه توی همون خونه ای که هستند به نکات مثبتش توجه میکنند و این دوستم همیشه سپاسگزار هست وبه هر انچه که داره افتخار میکنه و بزرگنمایی میکنه مثلا شغلی نداره ولی ناراحت نیست و از خانه داریش لذت میبره و بهترین غذاها رو میزاره بهترین خانه داری رو انجام میده

    و وقتی من میشنوم که دوستم‌خونه خریده قانون برام مرور میشه میگم عه چه جالب این دوستم خیلی سپاسگزاره و خودشو لایق میدونه

    پس طبق قانون باید هدایت بشود به خونه بزرگتر

    یا بکی از دوستام خلیی ماشینشو خوب نگه میداشت همیشه تمیز و دستمال کشیده به طرز عجیبی جور شد و کارمند بانک شد بهش وام خوب دادند . ماشینشو از پژو پارس تبدیل کرد به دویست و هفت و من با شمیدنش خیلی خوشحال شدم و گفتم طبق قانون اونی که از این ماشین لذت میبره و قدردان هست ماشین بهتر بهش داده میشود

    الان متوجه شدم من اصلا حسودی نمیکنم چون ذهنم سریع میره سمت تحلیل و اولین جمله ای که میگه اینکه طبق قانون باید به اون ادم داده شود و این نگاه رو مدیون استاد عزیزم هستم

    مثال دیگه یکی از دوستانم به محض برخورد با تضاد به طرز چشمگیری تمرکزشو از روش برمیداره و میزاره روی خواسته اش و اتفاقات شکلش تغیر میکنه و به سمت خوبی میره و من چون قانونش رو میدونم نه تنها حسودی نمیکنم بلکه از اینکه طرف ناخواسته انقدر عالی عمل میکنه خوشحال میشم چون همین ادم رو اگه بخای جالشو خوب کنی و کمکش کنی گلی ازت انرژی میگیره ولی وقتی مسیرو درست می ره کار من هم راحت میشه و نیازی به صرف انرژی نداره

    استاد ممنون که به محض اینکه ایده ای به ذهنتون میاد سریع در موردش فایل اماده میکنید خیلی فایل ارزشمندی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: