ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 73 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد صفری گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    سلام استاد ، بریم سراغ پاسخ به سوالات

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    احساس‌های خوبم اینه که هی میگم دمش گرم ، دمش گرم ، آفرین بهش ، چه راحت انجامش داد و… توی تحسین کردن فردی که موفق شده حسم خوبه چون روش کار کردم، مثلا همین فایل استاد که گوش میدادم، ناخودآگاه هی میگفتم: دم استاد گرم چه حرکت خوبی زده، چه استراتژی باحالی راه انداخته و از قبیل اینا …. یا مورد دیگش موفقیت برادرم که وبسایت راه انداخته، چقدر تحسینش کردم، حتی لوگوی سایتش رو کمک کردم که بسازه و درآمدش خوبه و سنش 7سال ازم کمتره ، حس تحسینم خوبه ولی جا داره بهتر بشه… اما احساس بدم: 3تا احساس بد، موقع موفقیت دیگران میگیرم: اولی اینکه احساس مقایسه‌کردن به خودم میگیرم … دومی اینکه احساس تخریب خودم …. سومی احساس قضاوت اون شخص(این مورد کمتره) … احساس مقایسه کردنم و احساس تخریب خودم(سرزنش) خیلی به چشم میان. بنظرم احساساته من، ریشه در عزت نفس دارن که الان بهم الهام شد.

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    70% خوشحال میشم …. 30% خودم با اون شخص توی یک ترازوی مقایسه قرار میدم و نجواهام شروع میشه ولی خبر خوب اینه که در نهایت به نجواهام غلبه میکنم چون افسار نجواهارو پیدا کردم. ولی باز این احساس مقایسه میاد. البته خیلی وقت‌ها شده که از موفقیت برادرم، پدرم، عمو و خاله‌هام الهام گرفتم و توی مهاجرتم به تهران از فامیلامون انگیزه گرفتم …. توی ازدواج موفقم با زهره جووون که شاگرد استاده، از یک زوج خوشبخت عباسمنشی انرژی و انگیزه گرفتم …. توی خرید ماشین از رفیقای نزدیکم انگیزه گرفتم که راحت میخریدن و پرس‌و‌جو شدم و راحتتر از دوستانم صاحب ماشین شدم ….. توی خونه داشتن از پدرم انگیزه گرفتم، چون از اول متاهلیش خونه داشت و مستاجر نبود و منم از اول متاهلیم خونه دارم و الان یکساله که ازدواج کردم و خونه خودمون هستیم ….. توی خیلی موفقیت‌هام از اطرافیانم انگیزه گرفتم، مثل سایت مهندسی دورکاو که راه انداختم و از یک مهندس موفق انگیزه گرفتم.

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    پاسخ به این سوال، میتونه پاشنه آشیل منو دربیاره؛ حسادتم صفر نیست ولی چون باورم به فراوانی ایده‌ها و شرایط خوبه، بخاطر همین حسادت اینو ندارم که موفقیت برای من نیست و تموم شده و از این قبیل موارد… بلکه بیشتر احساس ناتوانی بهم دست میده که منم اگر به اندازه اون فرکانس میدادم و عمل میکردم ، میتونستم موفق باشم یا من کم کاری کردم و مثل اون شخص نتونستم ، بیشتر از این موارد از عدم درک تکامل هم میاد چون ذهنم یادش میره اون شخص تکاملش طی کرده ولی تو نکردی… خلاصه بخوام قسمت اول سوالات رو جمع بندی کنم >>> با دیدن موفقیت اطرافیانم، احساس خودسرزنشی و مقایسه کردن خودم با اون شخص بهم دست میده … امیدوارم توی این دوره حلش کنم. مرسی استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلی امانی گفته:
      مدت عضویت: 3895 روز

      آفرین آقای صفری. عالی جواب دادید و میشه حس کرد جوابتون ساختگی نیست ادا نیست و همونیه که هستید… امیدوارم روز به روز بیشتر رشد کنید و در تمام جنبه های زندگیتون موفق باشید و سعادتمند. درود بر شما.

      ولی من واکنشم نسبت به موفقیت افراد متفاوته… بستگی داره کی موفق شده باشه مثلا گاهی همکارم موفق میشه و موفقیتشو با دور زدن یه شخص به دست اورده یا بهتر بگم با روش درستی نبوده با زیرآب زدن ، یا رفیق شدن با مدیر و…. نمیخوام وارد حاشیه شم ولی خدایی از موفقیتش شاد نمیشم. روراست بگم به نظرم موفقیتش قابل تحسین نیست از نظر من موفقیاگتی قابل تحسینه که راه رسیدن به اون هم سالم باشه نتیجه ی تلاش خود فرد باشه نه با پارتی و رابطه و… خلاصه اگه فردی واقعا لایق موفقیتی که بهش رسیده باشه صد در صد قابل تحسینه و باید الگو قرارش بدیم و ازش یلاد بگیریم و براش بهتر بخواهیم… نظر شما چیه؟!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سمیرا گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز، مریم جان شایسته و تمامی دوستان

    این اولین باری هست که من در سایت کامنت میگذارم و خیلی خوشحالم که بالاخره این کار رو انجام دادم.

    در مورد سوالات مطرح شده من تا جایی که به یاد دارم از همان دوران مدرسه همیشه از موفقیت همکلاسی ها در گرفتن نمره بالاتر خوشحال می شدم و سعی می کردم با افرادی که در زمینه درسی از من موفقتر هستند دوست باشم حتی تا به امروز همیشه در انتخاب دوستانم نیز همین طور عمل کردم. همیشه سعی دارم با افرادی که از نظر من خلاق و موفق و باهوش هستند دوست شوم. چون از مصاحبت با آنها چیزهای زیادی یاد می گیرم که به پیشرفت خود من چه از لحاظ شغلی چع شخصیتی کمک می کند. همیشه به وجودشان افتخار میکنم و بارها و بارها به خودشان نیز این موضوع را گفته ام که گاهی اوقات به توانمندی ها آنها غبطه می خورم و ذوقشون رو دارم. در مورد افراد نزدیکم همیشه از موفقیتهای انها حتی بیشتر از موفقیت خودم خوشحال شدم و بهشون افتخار کردم. نمونه بارزش پذیرفته شدن دختر دایی ام با رتبه دو رقمی در رشته پزشکی دانشگاه تهران بود و چون من در رشته پزشکی پذیرفته نشده بودم کل فامیل فکر میکردند من حسادت میکنم اما انقدر خوشحال شدم و بالا و پایین پریدم که هنوز بعد سالها یادش میفتم خنده ام میگیره. حتی وقتی تخصص قبول شد. حالا بعد از این همه سال دختر دایی ام میگه هیچکس به اندازه تو برای موفقیتهای من خوشحالی نکرد. چون میدونستم با چه تلاشی درس خونده. در مورد خواهرم همیشه ذوقش رو میکنم چون به شدت انسان خلاق و ایده پردازی هست و وارد هر شرکتی که شده با ایده هاش اون شرکت رو به اوج رسونده. در کل انسانی هستم که با دیدن موفقیت اطرافیانم لذت می برم و افتخار میکنم و حتما حتما بهشون میگم. و در این مدتی که عضو سایت شدم این جمله استاد در ذهنم حک شده و هر روز با خودم تکرار میکنم که حتی اگر یک نفر به موفقیتی که من میخوام رسیده باشه من هم صد در صد می تونم پس چرا حسادت. پس تلاش میکنم و تمرکز صد در صدم رو میگذارم برای رسیدن به هدفم.

    ممنونم از شما استاد و من هر شب در دفتر سپاسگزاریم از خدا تشکر می کنم بابت آشنا شدن با شما و آگاهی هایی که روز به روز بیشتر دریافت می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زمرد سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    به نام خدای مهربان

    با سلام خدمت استاد گرامی و مریم بانوی عزیز

    استاد با افتخار اعلام می‌کنم که من دانشجوی دوره احساس لیاقت بوده، هستم و خواهم بود تا زمانی که زنده ام.

    یک دوره فوق‌العاده و بی نظیر.

    دوره ای که با خود واقعیت آشنا میشی و مبهوت میشی از این همه بی خبری از خودواقعیت.

    دوره ای که بر همه انسانها واجبه که حتما این دوره رو بگذرانند.

    خداوند را سپاسگزارم که در زمان مناسب به این دوره هدایت شدم

    از استاد عزیز و گرامی تشکر میکنم که برای این دوره سنگ تمام گذاشتن.

    موضوع فایل: ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده

    امروز ساعت 2 بعد از ظهر از سرکار برگشتم، با لپ تاپ و هندزفری فایل رو گوش میکردم خواهرم با بچه ها‌ش اومدن، فایل تصاویر قشنگی داشت، خواهرزاده هام کنجکاو شدن و پرسیدن پارتی گرفتن؟ صدا‌شو باز کن ما هم بشنویم،

    گفتم کلاس آموزشی استاد عباسمنشه.

    منم صداشو باز کردم، گفتن باید سوال جواب بدیم؟

    منم از فرصت استفاده کردم گفتم بله، باید جواب بدین،

    منم سوال استاد رو مطرح کردم

    پرسیدم اگر دوستتون در مسابقه برنده بشه، خوشحال میشین یا ناراحت؟

    علی 10 ساله کلاس چهارم دبستان، گفت والله من که خیلی خوشحال میشم،

    گفتم چرا؟ گفت اگر برای خوشحالی دیگران خوشحالی کنم، منم حتما خوشحال میشم.

    ولی آروین 5 ساله که پیش دبستانی میره، لب و لوچشو آویزان کرد و گفت ولی من ناراحت میشم،

    گفتم چرا؟ گفت: چرا اون برنده شده؟

    با شنیدن این پاسخها یاد خودم افتادم

    آروین 5 ساله همون زمرد قبل از گذراندن دوره احساس لیافت بود که به همه حسادت می‌کرد

    علی 10 ساله همون زمرد بعد از گذراندن دوره احساس لیاقته که با دیدن موفقیت دیگران، خوشحال میشه و الگوبرداری میکنه، برای ساختن باور جدید،

    باوری که میگه اگر اون تونسته برنده بشه، پس منم میتونم

    استاد من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم، چون امروز خداوند با من صحبت کرد،

    امروز یک روز بی نظیر و فوق‌العاده برای من بود،

    جالبه، دیشب یک دفتر 100 برگ، تهیه کردم و روش نوشتم: داشتن انتظارات مثبت، تمرین جلسه 12 کشف قوانین زندگی،

    طبق آموزه های استاد که من خالق زندگیم هستم انتظارات مثبتم(محل کار، خانواده، مسیر رفتن به سرکار) رو نوشتم، و خیلی عالی بود

    استاد، من از شما بی نهایت سپاسگزارم.

    در پناه الله یکتا شاد، پیروز و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    اسما میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2730 روز

    استاد عزیزم ، گاهی ازتون دور میشم و کمتر میام سایت ولی وقتی میام اونقدر نور و انرژی دارین ک به خودم میگم دیگه هرگز رها نمیکنم تمرینها و فایلهای استاد رو .

    اول از همه ازتون خیلی ممنونم که همچین چالش بزرگی برامون گذاشتین که در ازای تمرین هامون و اشتیاقمون این دوره رو بیشتر برامون ضبط میکنید ، این موضوع یه اهرم شد برای من که بیام و اینجا بنویسم براتون .

    خیلی جالبه که این اتفاق ی مدت پیش برای من افتاد که یکی از اشناهام به یه موفقیت خیلی خوب رسید و من لحظه ای ک فهمیدم یه کم حس بدی پیدا کردم و گفتم چرا من نه ، چرا اون قبل از من به همچین چیزی رسید و حقیقتش اولش نتونستم خوشحالی خودم رو نشون بدم ، سختم بود .

    اما شاید باورتون نشه همون لحظه باز به خودم اومدم و گفتم چه جالب پس از این روش هم میشه به این خواسته رسید ، پس منم میتونم همینکارو بکنم .

    ذهنم دیگه شروع کرد به اینکه منم میتونم پس میشه پس نیاز نیست کار خیلی زیادی انجام بدم اونطوری که همیشه تو ذهنم بوده تا اینکه به همچین خواسته ای برسم. و از اون روز باورم واقعا قوی تر شده.

    و البته دارم افرادی رو ک اگر ب جایی برسن یه مقدار حالم گرفته بشه اونم از این باور محدود کنندم میاد که من ناتوانم و شما این رو توی این فایل خیلی خوب بهم یاداوری کردین.

    من کل این فایل رو برای خودم نوشتم و تمرین هم در مورد افرادی نوشتم .

    و تلاش میکنم به بهترین شکل ممکن از این فایل استفاده کنم .

    بازم خیلی ممنون و سپاسگزارم از خدای بزرگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فائزه رحیمی انگار گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    درباره پاسخ به سوال ،وقتی من موفقیت فردی رو میدیدم که از خودم سطح بالاتر بود ،البته که از نظر خودم اونو از خودم سطح بالاتر میدیم زیاد حس خاصی نداشتم

    ولی اگر یکی بوده ک اونو از خودم سطح پایین تر میدیدم و اون به یک موفقیتی رسیده بهش حسادت میکردم و یکم احساس بی ارزشی بهم دست می‌داد ک من هیچ کاری نمیتونم انجام بدم

    گرچه که الان خیلی خیلی بهتر شدم و الان هرکسی که به موفقیتی میرسه سعی میکنم تحسینش کنم و بگم اگر اون تونسته پس منم میتونم و این نتایج دوره عزت نفس هست

    و کلا شروع کار کردن من از اونجایی بود که یکی از آشنا های من توی فامیلمون که هم سن خودم هست برای خودش درآمد خوب داشت ،ماشین داشت ،در صورتی که خانوادش هیچ چیز خاصی نداشتن و همشو خودش ساخته بود ،و اون موقع همه برچسب بی بند و باری بهش میزدن که ببین یه دختر میره توی مغازه فروشنگی میکنه که کلی پسر هست و فلان و بسان ،اون موقع دوست پسر هم داشت که خانوادش پولدار بودن و ماشینش رو که خرید من میگفتم اره اینو دوست پسرش براش خریده و کلی حرف و حدیث از سمت هم خودم هم دیگران ،ولی از یه جایی به بعد متوجه این شدم ک آقا همه این برچسب هایی ک من و دیگران داریم به اون میزنیم به خاطر حسادته ،چونکه نمیتونیم موفقیت اونو ببینیم ولی از یه جایی به بعد من به اون نگاه کردم ،دیدم خب ما که هیچ فرقی باهم نمیکنیم، حتی شاید وضع خانواده من خیلی بهتر از اونه ،ولی چرا من هنور هیچ کاری رو شروع نکردم ولی اون الان توی این جایگاهه؟

    و همین فکرا باعث شدش که منم بخوام درآمد داشته باشه ،مهارت کسب کنم و اون انگیزه ای شد برام ک منم دستم توی جیب خودم باشه

    و الان واقعا اون فامیلمون رو که باهم دوست هم شدیم تحسین میکنم و براش آرزوی موفقیت های بیشتر و شادی میکنم و لذت میبرم از اینکه می‌شنوم به فلان موفقیت رسیده

    و در کل نسبت به قبلم خیلی کمتر واقعا حسادت میکنم به دیگران وقتی میبینم به یک موفقیتی رسیدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهرا رجائی گفته:
    مدت عضویت: 2137 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    استاد این فایل فوق العااااده بود بنظرم میتونس ی دوره میلیونی باشه

    خواهش میکنم جلسات بعدش رو هم بذارید

    استاد من نشستم و ی سری مثال ها درین مورد رو نوشتم

    دوتاشو با شما در میون میذارم

    1: چند وقت پیش به طور اتفاقی از هم کلاسی های دوران دبیرستانم رو تو خیابون با یک ماشین آخرین مدل دیدم واقعا حسرت خوردم و این اومد تو ذهنم که چرا با اینکه اون دوستم دانشگاه خوبی مثل من درس نخوند الان همچین ماشینی سواره ولی من بخاطر ورشکستگی همسرم همه دارایی هامو از دست دادم و ی دوچرخه هم ندارم چه برسه به همچین ماشینی پشت سر تو ذهنم اومد که آررره بابا حتما شوهرش براش خریده شانس دارن دیگه

    باورهای مخرب؟

    مقایسه خودم با دیگران

    مقصر دونستم همسرم در شرایطی که دارم

    هر کس دانشگاه خوبی نرفته نباید ماشین مدل بالا داشته باشه

    فقط شوهر آدم میتونه براش ماشین مدل بالا بخره خودش نمیتونه

    حالا چطوری مثبت نگاه کنم؟

    باید فقط و فقط خودم رو با خودم مقایسه کنم

    خودم رو مسئول زندکی خودم بدونم نه همسرم و اوضاعش

    نباید بدون آگاهی از شرایط و تکاملی که دوستم گذرونده در موردش نظر بدم و اگر اطلاعاتی ازش ندارم فقط و فقط تحسینش کنم و برام الهام بشه که منم میتونم چون اون تونسته

    این باور که یک زن خودش هم میتونه به هرچی میخواد برسه و فقط اینطور نیست که همسرش براش خریده باشه

    هیچ چیزی در دنیا مفت به دست نمیاد حتما دوست منم تلاش زیادی کرده که من خبر ندارم از تلاشش و تکاملش، اون دوران مدرسه هم دختر سخت کوشی بود

    مثال دوم:

    دیدن فروش خوب یکی از اقوامم که باعث شد اول خوشحال بشم و تشویق کنم اما از ته دل دوست نداشتم ما قدمی براش برداریم، دوس داشتم خودمون فقط برای خودمون تلاش کنیم چون اوضاع خوبی داریم

    باور های مخرب:

    باور اینکه اگه کسی موفق بشه و به ثروت برسه، ثروت تموم میشه و برای من نمیمونه

    باور اینکه ما فقط باید برای خودمون تلاش کنیم و بقیه رو ول کنیم

    باور اینکه نگا چقد شانسی شانسی بقیه راه جلوشون گذاشتن و اینام دارن به پول میرسن حالا من دارم جون میکنم ولی اونطور که باید کار نمیکنم

    باید محصولی انتخاب کنم که مثه این فامیلمون ازش تناژ بفروشم تا به سود برسم

    باور های جایگزین:

    ثروت نامحدوده و به قول استاد مثل یک سفره پهن میمونه که هرکس به اندازه ظرف خودش برمی‌داره

    کمک به دیگران باعث میشه خودمون هم در مدار موفقیت قرار بگیریم

    هیچ چیزی تو دنیا شانسی و اتفاقی نیس حتما این اقوام ماهم تلاش زیادی کردن و تکامل رو پشت سر گذاشتن

    با هر محصولی میتونی میلیاردر بشی

    استاد عزیزم مثال های زیادی توی ذهنم هست که همین دوتا رو اینجا نوشتم تا هم یادگاری باشه برای خودم هم دوستان استفاده کنن و هم چون شما گفتید اگه ببینید ما مشتاقیم فایل بعدی رو میذارید

    دوستون دارم و قدردان شما و مریم جان هستم

    به امید پروردگار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    امیر شرفی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    سلام استاد عزیز امیدوارم که حالتون عالی باشه خیلی از شما سپاس گزارم بابت این سلسله فایل هایی که میخواهید تهیه کنید که باعث پیشرفت ما میشه و امیدوارم که ما قدر این فایل هارو بدونیم و با تعهد به تمریناتش انجام بدیم و نتایج فوق العاده ای بگیریم .

    این بحث انکار موفقیت دیگران خیلی زیاد دیده میشه هر وقت تو یک جمعی صحبت از یک فرد موفق میشه مخصوصا اگر کلا غریبه باشه یا اصلا اهل ی کشور دیگه ای باشه بقیه خیلی سریع عوامل بیرونی و بهش میبندند و حسادت میورزند و میگند نه فلانی شانس داشته فلانی تو اون ورزش که موفق شده دوپینگ کرده کسی حالیش نشده فلانی برای رسیدن به تیم ملی رشوه و پول داده فلانی معلوم نیست پولش حلاله یا نه و…نمیدونیم که اگر این حرف هارو باور کنیم در موفقیت خود به خود به روی ما بسته میشه و ما نمیتونیم موفق شیم اما اگه با زاویه مثبتی به موفقیت های دیگران نگاه کنیم طوری که ما به خود باوری برسیم و الهام بخش ما باشه اون وقته که ورق برمیگرده ما به احساس خوبی میرسیم و خودمونو باور میکنیم و رسیدن به موفقیت توی ذهنمون راحت و راحت تر میشه چون وقتی ما با زاویه مثبتی به موفقیت های دیگران نگاه کنیم اون وقت دیگه به عوامل بیرونی توجهی نمیکنیم و به عوامل درونی توجه میکنیم و عوامل درونی و ما میتونیم در خودمون ایجاد کنیم و در نتیجه به این باور میرسیم که منم میتونم اینطوری فکر کنم و اینطوری عمل کنم.و این تمرین واقعا هم حس خوبی ایجاد میکنه نسبت به موفقیت های دیگران و هم مارو به خودباوری میرسونه.

    استاد باز هم از شما سپاسگزارم بابت این فایل و این تمرین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    ساره بایلر گفته:
    مدت عضویت: 653 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیزم و خانوم مهربان استاد شایسته جانم

    من ساره هستم متعهد میشوم تا زمانی ک این جلسات برگذار میشود تمرین هارو با جان و دل انجام بدم و در آخر دوره تغییرات قابل توجهی رو در خودم ببینم و احساس کنم

    چون به استاد اعتماد دارم و به اندازه ظرف وجودم قوانین رو درک کردم و در تلاش میکنم هر روز به آگاهی هام اضافه بشه

    استاد من قسمت نوشتن موفقیت های اطرافیانم رو در این کامنت براتون میگم ک قسمت اول تمرین هست

    ولی بصورت کامل تر تو دفتر یا داشت خودم تمرین هارو انجام میدم

    از دوست دوران مدرسه خودم شروع میکنم ک هنوزم باهم در ارتباط هستیم از،اول ابتدایی باهم بودیم اسمش پریسا هست

    ما تو روستا درس میخوندیم ک تا سوم راهنمایی بیشتر مدرسه نداشت تا اون موقع باهم بودیم و بعد اون اگه امکانش بود تحصیل رو در شهر ادامه میدادیم اگر ک نه ترک تحصیل

    من بعد از سوم راهنمایی ازدواج کردم و پریسا هم دیپلم گرفت بعد ازدواج کرد ما باهم در ارتباط بودم و حرف میزدیم ک من بهش گفتم من دارم ادامه تحصیل میدم تو ک دیپلم داری برو کنکور بده و تشویق کردم و اونم انگیزه گرفت کنکور شرکت کرد و چند روز پیش خبر های خوبی رو بهم داد اون الان دانشجو معلم ابتدایی کلی هدف داره همیشه بهم میگه چه قد خوشحال ک کلی هدف و انگیزه داره

    من واقعا از،ته دل خوشحال شدم کلی بهش انگیزه دادم و اونم یه عالمه خوشحال شد

    منم چون بچه دار شم یه کم به تعویق افتاد ادامه تحصیل ولی دوباره شروع میکنم و ادامه میدم چن تا امتحان تا دیپلم دارم ک به لطف خدا اونم تموم میشه

    در این فاصله ک نمیشه درس بخونم رفتم ک گواهینامه بگیرم ک بعدشم ماشین بخرم

    من واقعا از،موفقیت پریسا خوشحال شدم و این مورد اول بود

    مورد دوم در مورد یکی از عمه هام هست چند روز پیش،خونشون بودم و چن تا مورد چشم گیر داره ک همیشه تو ذهن خودم تحسین میکنمش و بعضی وقتا به خودشم میگم

    عمه حمیده دوتا پسر داره و کلی با ادب هستن و من اینو تربیت خیلی خوب عمه و حسن آقا رو تحسین میکنم

    خونشون خیلی تمیز و مرتب ک واقعا باید تحسین کرد

    ارتباط خیلی خوبی با همسرش داره و چه قد به هم احترام می زارن

    ک بازم تحسین کردمشون و بنظر من همه اینا موفقیت هایی هست ک عمه حمیده توانسته کسب کنه ک بازم من با دیدنشون خیلی خوشحال میشم و باور میکنم ک میشه زندگی خیلی خوبی رو ساخت و هر روز بهترش کرد

    مورد سوم یه کم فرق داره پسرم کلاس زبان می ره و چهار نیم سالشه ترم یک ک تموم شد نمرات بچه هارو اعلام کردن و یکی از دوستانش 100 شد و امیر رضا شد 99 اون جا یه کم به هم ریختم و احساس خوبی نداشتم راستش نتونستم تحسین کنم متینا رو متینا دوست پسرم هست اسم قشنگی داره واقعا از حق نگذریم تلاش بیشتری میکرد و بهتر جواب میداد تو کلاس و خب مسلما هم باید اول میشد

    ولی پذیرفتن این موضوع برام کمی سخت بود ولی ازون جایی ک شاگرد استادم خیلی خوب افکار خودم رو کنترل کردم و توانایی های پسرم رو به یاد آوردم و تو تمرین هاش جدی تر شدم در واقع این موضوع رو تضادی دیدم برای بهتر شدن پسرم و به احساس خوب رسیدم و با خوشحالی به مامان متینا و متینا تبریک گفتم خیلی خوبه شاگرد استاد بودن واقعا لذت بخشه خدایا شکرت

    در کل بخوام بگم با شناختی ک از خودم دارم اغلب مواقع بیشتر بیشتر اوقات از،موفقیت های اطرافیانم خوشحال میشم البته این نکته رو هم بگم شاید قبلا این طوری نبودم و چون الان خیلی وقته با استاد آشنا شدم دیگه این شده جز شخصیت من اصلا زیاد یادم از،رفتار های قبل آشنایی با استاد نمیاد

    مهم الانه ک این طوریم و خیلی هم خوشحال

    تمرین من ادامه داره و کامل ترش میکنم

    درس هایی رو ک میتونم ازین اتفاقات بگیرم رو مینویسم و تو زندگی خودم اجرا میکنم و یه کار دیگه ک باید بکنم باید بگردم دنبال موفقیتت های بیشتر تو اطرافم و بنویسم

    منتظر جلسه بعد هستم با تمام وجودم

    استاد جان سپاس گذارم کامتنم رو خوندید دوستون دارم

    دوستای عزیزم تو سایت ممنونم ک کانت من رو خوندید به امید خوندن کامنت های زیبای شما تو سایت

    خدا نگهدار هممون هست و خواهد بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمیرا علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    به نام پرودگار زیبایی ها

    سلام به استاد عزیز

    و دوستانم

    به عنوان رد پا در جواب سوال استاد

    1.اگر یکی از دوستان یانزدیکان به موفقیت قابل توجهی برسد شما چه احساسی درباره موفقیت اون فرد داری؟

    من هر ماه میرم برای ترمیم ناخونم

    با یک دختر خانمی آشنا شدم ک ایشون هر ماه 2ساعت پیش ایشون هستم برای ترمیم

    توی این 2ساعت ما صحبت های زیادی میکنیم

    من وقتی ایشون صحبت میکنه خیلی لذت میبرم همش توی دلم تحسینش میکنم

    با این ک این دختر خانم در خانواده ثروتمندی زندگی میکنه اما بیزینس خودش داره

    با این ک فوق لیسانس یک رشته خوب و کار خوب داشته اما علاقشو دنبال کرده

    برای کار خودش ارزش قائل هستش و هنرشو مفت کار نمیکنه برای جذب مشتری

    کسایی پیشش میان ک برای هنرش ارزش قائل هستن و پول خوبی پرداخت میکنن

    پارتنری داره ک به چشم من بیننده از دور گود عالی هستش

    من همش با خودم وقتی ایشون صحبت میکنه میگم سمیرا ببین چقدر این دختر احساس لیاقت خوبی داره

    توی سی سالگی یک سالن داره

    از این سالن یک ماشین برای خودش خریده

    با آدم هایی معاشرت میکنه ک لول و سطح بالایی داره

    من وقتی ایشون صحبت میکنه همش با خودم میگم جهان پر از فروانی هستش با این ک توی مردم این حرف پر شده ک پول نیست ولی یک خانم داره بیزینس خودشو میچرخونه

    یک خانم داره باور های ثروت ساز برای زندگیش درست میکنه

    همش هی با خودم میگم ببین وقتی خودشو لایق بهترین چیزا میدونه جهان هم اونو لایق میدونه

    من واقعا هر ماه چشم میکشم ک با این خانم صحبت کنم و معاشرت کنم تا چیز های جدید یادبگیرم باور های خوبی پیدا کنم

    من از هر بیزینس و هر آدمی یگ باور ثروتمند برای خودم میگم تا باور پذیریم زیاد بشه

    مثلا یک مغازه در نزدیکی خونه ماست

    با چ هوا گرم باشه چ سرد

    چ برف چ بارون همیشه مغازش شلوغه و من همیشه تحسینش میکنم ک ببین چ باور خوبی داشته ک همیشه مشتری داره

    این صاحب مغازه خودشو لایق ثروت میدونه سمیرا

    خدایا سپاسگزارم برای پیدا کردن پاشنه آشیل های باور های مخرب

    خدایا سپاسگزارم برای ساختن باور های خوب و ثروت ساز

    خدایا سپاسگزارم ک منو هر لحظه هدایت میکنی

    درپناه خدا باشید دوستان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    لیلا هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مهربان و خانم شایسته ی مهربان و دلسوز

    در مورد جواب ب این سوال ک وقتی از نزدیکانم ب یک موفقیت یا کسب یک مقام یا خرید ی ویلا و ماشین مدل بالاتر باید بگم ک

    من تا قبل از اینکه با این مباحث اشنا باشم، با قانون جهان اشنا باشم، هروقت توی افراد نزدیکم متوجه میشدم ک چیزی خریدن یا از لحاظ مالی درامدشون بالاتر رفته، ناخوداگاه حالم بد میشد و حتی تا مدتی رفت ک امدم رو قط میکردم با حتی خواهرم، چرا؟ چون احساسم بد میشد ک ب خودم میگفتم : چرا من نمیتونم اون خونه ؛ اون ماشین رو داشته باشم؟!!!!

    اخه چرا خدا فرق میزاره؟؟

    چرا برای اونا همه چی هست تو زندگی شون؟ ولی برای من نیست؟! و ازین دسته سوالها . . . . .

    ولی الان ک چنددد سال هست اشنا شدم با این قوانین ک اینکه هر فردی خالق زندگی خودشه با فرکانسهاش و افکارش؛ با کانون توجه ش، ب خودم گفتم ن تنها خداوند فرق نمیزاره ، بلکه چقدررر این خدا عادله. این نهایت عدالته ک هر کسی با فرکانسهاش میتونه زندگی شو در تمام جهت ها خلق کنه، حتی مالی، حتی اگر خانم خانه دار باشه، حتی اگر شغلی نداشته باشه، چون فیزیک مهم نیست تو این قانون، فرکانس مهمه ، جایگاه فیزیکی تو این دنیای فیزیکی مهم نیست، فرکانس مهمه، مدار مهمه.

    برای جهان، فیزیک ما مهم نیست. حتی زن یا مرد بودن ما برای این جهان و برای این قوانین مهم نیست.؛ فرکانسها، انرژی ها هستن ک کار میکنن.

    ب این فکر کردم ک منی ک خانم خانه دار هستم و حقوقی ندارم، در امد زندگی من ربطی ب درامد همسرم نداره

    (قبلا اینجوری فکر میکردم ک من ک درامدی ندارم، پس من وابسته ب درامد همسرم هستم. .‌. . ) و قبلا این فکر منو خیییلی ناامید میکرد و اینکه در اخر من هییییچ نقشی در نعیین سرنوشت خودم ندارم. . .

    ولی این قانون ی نور امیدی ب دلم انداخت ک خیییلی منو امیدوار کرد.

    ب خودم گفتم اگر شغل مهم بود و نقش اساسی داشت، پس چرا کسانی ک از صبح زود تا شب کار فیزیکی میکنن؛ مثل نانواها، مثل کارگران زحمتکش ساختمان سازی، چرا وضع مالی حتی متوسطی ندارن؟؟ اونا ک خیییلی کار میکنن؟

    ب این طریق بامنطقی کردن این چیزا تو ذهنم؛ ب خودم قبولوندم ک تلاش فیزیکی اگر با باورهای محدود کننده باشه، اون کار فیزیکیه پشیزی ارزش ندارد.

    و با ب یاد اوردن این چیزها ب خودم گفتم ک تو الان خانم خانه دار هستی با باورهای محدود کننده ی الانت ولی وقتی کار کنی روی باورهات، حتما زندگی مالی ت هم تغییر میکنه

    این هارو گفتم ک جواب کامل بدم ب سوال شما ک احساسم در برابر موفقیت نزدیکانت چیه؟

    وقتی من باور کردم ک خلق زندگی م دست خودمه. ن تنها دیگه با خریدن یک ویلایی ک خواهرم خریده، با خریدن ماشین شاسی بلندی ک برادرم خریده بود، ناراحت نمیشدم، بلکه با توجه ب قانون جهان؛ تحسینشون هم میکردم، و با عشق تبریک هم میگفتم بهشون و مداااام تو دلم میگفتم، : ببین چقدررر ثروت خوبه، میببنی چقدررر رفاه مالی خوبه؟. میبینی چقدررر خوبه ک ادم چندتا خونه داشته باشه؟ میبینی چقدرررر ثروت، اسایش خیال رو برای ادم ب وجود میاره؟

    خدای (نرگس) خواهرم؛ خدای منم هست

    خدای (جواد) برادرم، خدای منم هست،

    قانون برای همه یکی هست

    اگر اون تونسته، پس تو هم میتونی

    اگر خواهرت تونسته ب جای فقط داشتن 1 خونه ی 150 متری 3خابه، 5تااااا خونه و ویلا داشته باشه، تو هم میتونی

    داشتن 5تا خونه طبیعیه، ببین شده، تو داری خواهرت رو جلوی چشمت میبینی،

    پس میشه

    اگر برادرت تونسته بجای 1ماشین، 3تا داشته باشه، تو هم میتونی

    محدودیتی وجود نداره

    خدا ک نعمتهاش بی نهایته

    خدا ک خلق زندگی تو دست خودت داده

    پس اگر خواهرت در حال حاضر 5تا خونه داره

    تو هم میتونی 5تا خونه داشته باشی یا حتی بیشترش رو داشته باشی

    و بعد از این ، من حتی سپاسگزار خواهرم و برادرم شدم ک با بدست اوردن این نعمتها چقدر ب باور من دارن کمک میکنن.

    و همیشه سعی میکنم با شنیدن موفقیتشون، تحسین کنم. تبریک بگم

    ولی

    با اینکه قانون رو میدونم

    با اینکه میدونم باید تحسین کنم ولی باز ی وقتایی هست ک حس م بد میشه، اون لحظه ی اولش

    بعد باززز باید قانون رو ب یادم بیارم

    حتی موفقیت افرادی ک توی سایت میخونم ک در عرض 1سال چقدرررر پیشرفت مالی کردن، حالم رو خوب مبکنه و ب خودم میگم، اگر عمل کنم ب قانون، چقدررررر تغییر میشه ایجاد کرد

    سپاسگزارم بخاطر طرح این سوال

    امیدوارم مفید باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: