ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا سعادتیان گفته:
    مدت عضویت: 1905 روز

    سلام به خانواده عباسمنش عزیزم ویدیو رو نگه داشتم تا جواب سوال رو بدم من موقع دیدن موفقیت اطرافیانم احساسات متناقضی رو تجربه میکنم مثلا دیروز عقد دو نفر از اطرافیانم رو دیدم که به عشقش رسیده بود و از ته قلبم چنااان احساس شادی و خوشحالی کردم که انگار خودمم اما بعضی افراد خاص رو که میبینم ارتباط خوبی با پارتنر یا همسرشون دارن واقعا احساس حسادت میکنم با صداقت میگم نمیتونم باهاش مبارزه هم کنم اما عمده احساسات من احساس شادی و آرزوی خوشبختیه یه مینی احساس دیگه هم بعضی اوقات پیش میاد اونم حسرته که چرا منم با اینهمه تلاش ب چنین ارتباطات قشنگی نرسیدم و بقیه با هیچ تلاشی راحت بهش رسیدن این احساسم بعضی اوقات تجربه میکنم ولی کمتر میرم تمرین رو هم تو دفترم انجام بدم به امید روزای قشنگ تر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2999 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد گلم و مریم بانو و دوستان بی نظیرم

    خدا رو هزاران بار شکر می کنم که یکبار دیگه اومدم داخل سایت و یک فایل با ارزش دیگه رو دیدم و شنیدم و طبق گفته استاد عزیزم دقیقه 6 فایل را متوقف کردم و سریعا اومدم و شروع کردم به نوشتن کامنت

    در مورد این سوال که وقتی یکی از نزدیکان ما موفق می شود ما به چه احساسی میرسیم باید بگویم که من قبل از آشنایی با استاد بسیار حسادت می کردم و حس و حالم خیلی بد می‌شد که چطور اون تونسته ولی من نمی تونم به اون موفقیت برسم و مدام در حال حسادت کردن بودم

    اما از زمانیکه با استاد و آموزه های ایشون آشنا شدم بسیار بروی من تاثیر داشت و نگرش منو در مورد موفقیت دیگران تغییر داد و خدا رو شکر دیدگاه منو تغییر داد و یواش یواش حسادت من تبدیل شد به تحسین و الان هر وقت که یکی از نزدیکان یا دوستانم موفق میشن خیلی خیلی اون رو تحسین می کنم و با خودم تکرار می کنم که خدا هزار برابرش رو وارد زندگیش کنه و اگه اون تونسته پس من هم می تونم و می‌شود به این نتیجه رسید و خدا رو شکر از وقتی که این نگرش رو نسبت به موفقیت دیگران دارم موفقیت پشت موفقیت و نتیجه های عالی پی در پی وارد زندگی من میشن و چه آدم های عالی و چه شرایط و ایده های نابی وارد زندگی من میشن و از استاد گلم تشکر می کنم که این مسیر زندگی را به ما نشون دادن تا خیلی راحت بتونیم به اهدافمون برسیم

    خدایا شکرت من هر چه دارم از تو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1804 روز

    بنام الله یکتا رب هادی خدای آسانی ها

    سلااام ب استاد عزیزم

    استاد سپاسگزارم بابت این فایل ارزشمند و بینظیر ان شاالله ک بتونم خوب ازش استفاده کنیم و عمل کنیم بهش

    من 5دقیقه اولو گوش دادم استپ کردم و بعد از نوشتنش تو دفترم

    و خوندن چنتا از کامنت های دوستان

    اومدم ب سوال پاسخ بدم وبعد ادامه فایلو گوش بدم ان شالله

    سوال:اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟

    قبل از آشنایی با این مسیر من حسادت میکردم و خودم و با اون شخص مقایسه میکردم تو ذهنم و حسم بد میشد و احساس بی ارزشی و عقب افتادگی میکردم احساس حقارت انگارتو ذهنم منو تحقیر کرده بود پیش خودم و بقیه

    مخصوصا برای کنکور کسایی ک دولتی قبول میشدن بلافاصله خانواده ام منو باهاشون مقایسه میکرد و من حسم ب شدت بد میشد

    ولی الان خداروشکر خوشحال میشم و تحسین میکنم

    مخصوصا موفقیت کسایی ک توحیطه ی کاری خودم خیاطی هست

    ولی آگاهی هم حسادت میکنم

    مثلا ب مشتری های آجیم ک ایشونم خیاطه

    یا مثلا وقتی خبر میرسه ک فلانی تو امتحان دبیری قبول شده

    بلافاصله باز مامان وبابا شروع میکنن ب مقایسه ک تو چرا امتحان نمیدی

    ی کم حسم بد میشه مخصوصا پریروز ک شنیدم دختر عموم ک تو ی شهر دبگه س دبیری قبول شده با اینکه دوبچه داره

    و باز مقایسه ولی من خداروشکر تونستم ذهنم و ساکت کنم

    با آگاهی هایی ک ازدوره احساس لیاقت

    دریافت کردم

    اینکه هر کدوم از ما موجودات یکتایی هستیم با مسبری یکتا با توانمندی ها و علایق متفاوت و منحصر ب فرد

    من نباید خودم وبا کسی مقایسه کنم

    من باید فقط مسیر یکتای خودم وبرم

    و پتانسیل خوشبختی و ثروت بینهایته برای همه

    و ی مورد دیگه ک قبلا خیلی حسم بد میشد وحسادت میکردم

    بحث ازدواج بود، وقتی خبر ازدواج یکی از دوستان وآشنایان و میشنیدم ذهنم شروع میکرد ب نجوا ک همه ازدواج کردن همه دوستات فقط تو موندی

    و.. حسادت میکردم و حالم گرفته میشد

    ولی الان خوشحال میشم و خداروشکر میکنم و آرزوی خوشبختی دارم براشون

    ی مورد دیگه دختر عموم وقتی کارگاه خیاطی زد و من شنیدم خییلی خوشحال شدم تحسبنش کردم و براش آرزوی موفقیت کردم

    و ب خودم گفتم زکی اگه اون تونسته توهم میتونی اگه اون موفق شده توهم میتونی موفق بشی

    اگه توالان داری توخونه کار میکنی اونم ی روزی توخونه کار میکرد و ادامه داد والان خداروشکر پیشرفت کرده وهرروز در حال رشده

    پس میشه منم میتونم ب خواسته م برسم چون خداوند همیشه داره مارو هدایت میکنه ب سمت خواسته ی قلبی مون

    خدایاشکرت بابت مسیری ک هدایتم کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محبوبه قنواتی گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    سلام سلام سلام

    چقدر جای این فایل خالی بود توی سایت و چقدر تنوع دادید به محصولات به نظرم هر کدوم از محصولات تا بحال خودشون یه پدیده شگرف بودن برای ما و اولین تنوع بین این همه شگفتی دوره قانون سلامتی بود و این فایل که خیلی برام جذاب بود دومی به حساب میاد وقتی دانلودش کردم و شروع کردم به گوش،دادن در خسته ترین حالت ممکن بودم ولی چند بار گوش دادم بهش؛

    از کودکی انقدر از طرف افراد مختلف مخصوصا والدینم مورد توجه بودم که همیشه فکر میکردم بصورت پیش فرض از دیگران بالاترم مثلا از لحاظ چهره، خصوصیات اخلاقی، تحصیلات، هوش و …

    اکثر اوقات اگه کسی رو میدیدم که هم زیبا بود و هم تحصیلات بالایی داشت و هم باهوش بود یا اینکه فقط یکی از این ویژگی ها رو داشت بهش حسادت میکردم نمی تونستم تصور کنم که کسی هست که به اندازه من یا بیشتر از من در یک مسئله موفق باشه. حس میکردم اگر کسی از من زیباتره توجهات به من کمتر میشه کسی که تحصیلات بالایی داره جایگاه منو گرفته. انگار از اول که به دنیا اومدم زیباترین و باهوش ترین و … بودم

    این اولین باره که در زندگیم ابراز حسادت میکنم

    افراد رو بخوام مثال بزنم:

    رویا برای من یه شخصیت سخت هست که میدونم پشتوانه مالی نداره و وقتی از موفقیت هاش می شنوم با خودم میگم چطور این همه مانع رو کنار زده تا به اینجا رسیده بدون هیچ پشتوانه مالی و تنها و تنها با تکیه بر خداوند و اراده خودش از صفر شروع کرد ازدواج کرد تونست پسرش رو کانادا به دنیا بیاره و بعد مهاجرت کنه خودم میدونم که اراده خیلی قوی داره ولی چند سال پیش وقتی همسرم پیشنهاد داد که باهاش تماس بگیر و ازش شرایط رو بپرس تا ما هم ایده بگیریم و فرزندمون رو خارج از ایران به دنیا بیاریم حس حسادت و غرور بی‌جای من اول مانعم شد من تماس گرفتم ازش مشاوره گرفتم ولی اون حسادت و غرور من سر جاش بود هر چند ته دلم خیلی زیاد تحسینش میکردم احساس منفی من از این حس تحسین بیشتر بود این مسئله و احساس ناتوانی درونی خودم باعث شد موفق نشم در این مورد.

    علت موفقیتش به نظرم تضاد در حد زیاد بود در زندگیش. به نظرم با هر سطح مالی که هستی میتونی تلاش کنی باورهای ثروت ساز بسازی تا به اهدافت برسی.

    فرد دیگه ای رو مثال بزنم سارا هست که مادر دو بچه ست، زیبا، خوش پوش و خانومیه که همیشه به خودش میرسه، همیشه ورزش میکنه، استقلال مالی داره تونست با بچه شیرخوار مدرک زبان بگیره در حالیکه سطح اولین زبانش در حد دبیرستان بود، برای روابطش هم ارزش قائله و هم حد و مرز تعیین میکنه و در این مورد هم حس حسادت دارم و هم تحسینش کردم و ایده گرفتم و تا حدودی موفق شدم.

    یاد گرفتم که برای رسیدن به اهدافم باید جدی تر عمل کنم بهانه هایی مثل اینکه بچه کوچک دارم و خواب ندارم و بچه مانع موفقیته کنار بذارم وقت بذارم برای یادگیری و تمرین مهارت های جدید یا تقویت مهارت هایی که از قبل داشتم.

    مورد بعدی مهدیه شخصیه که من رو با این سایت شگفت انگیز آشنا کرد؛ کسی که علیرغم تمام مشکلات و محدودیت ها سعی داره همیشه آرام و منطقی باشه در این یک مورد همیشه تحسینش کردم و ازش ایده گرفتم

    یاد گرفتم به احساساتم مسلط باشم حتی اگه گاهی اوضاع بر وفق مراد نیست زیاد حس بد خودم رو تداوم ندم تا بتونم به تعالی، حس خوب و موفقیت حاصل از اون برسم‌.

    این اولین باره در تمام عمرم که دارم روی خودشناسی وقت میذارم و چقدر این خودآگاهی خوبه چقدر گم شده بود در زندگی من؛ هر از گاهی که از خودم می پرسیدم من دارم چیکار میکنم چه هدفی رو دنبال میکنم جز پوچی هیچ چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسید. حس میکنم یه روزنه یه شکاف کوچک باز شده برای تعیین مسیرم.

    ور در نهایت باور اینکه جهان سرشار از فراوانیه هنوز هم افرادی هستن که بخوام مثال بزنم برای خودم و جواب این سه سوال رو بدم. همشون تونستن به جایگاهی برسن پس من هم میتونم این موفقیت در مقابل اینهمه نعمت هیچی نیست.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    باران پورمند گفته:
    مدت عضویت: 3118 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عباسمش عزیز و بزرگوار ،

    سلام دوستان جان ،

    استاد ازتون سپاسگزارم برای فایلهای ارزشمندتون که آگاهی فارسی زبان های دنیا رو بسیار ارتقاع دادید

    خدا قوت

    به لطف خداوند و آگاهی های شما ، من زندگی ام در این 6 ساله که همراه شما بودم تغییرات بزرگی کرده ،

    اگر بخوام تمرین این جلسه را انجام بدهم ، من از گذشته بسیار بسیار از موفقیت های همه انسان ها ذوق فراوانی میکردم و خدا رو شکر میکنم که همچین انسان‌هایی در فرکانس من هستند که من میتونم از نزدیک ببینم چقدر غذاهای خوشمزه از سلف سرویس متنوع این جهان هستی ، برای خودشون انتخاب کردن و به لطف خدا من با وجود تفاوت فرکانسی زیادی که با این افراد داشتم به دلیل همان احساس ذوق و شادی ام از موفقیتشان ، دقیقا و دقیقا به همان موفقیت های مالی رسیدم که شاید در ذهن خودم هم آن زمان برایم دست نیافتنی بود !!!

    اما در حال حاضر با توجه به اینکه من از وقتی با استاد آشنا شدم به قول خود استاد از بدنه جامعه جدا شدم و یک پیشرفت فوق العاده داشتم نسبت به خانواده و فامیل خیلی پیشرفت مالی فراوانی داشتم که برای بقیه دست نیافتنی بود ، الان دوست دارم ، خودم فقط اول باشم و اگر کسی پیشرفت میکنه خوشحال میشوم ولی دوست دارم من هنوز برتری ام را با اختلاف از بقیه داشته باشم !!!! این احساسات قبلا اصلا در من وجود نداشت و جدید هست !!!

    سوالی که از استاد عزیزم داشتم اینه که : من از 6 سال قبل که با شما آشنا شدم با همسرم به شدت روی فایلهاتون ( به طور خاص روانشناسی ثروت ) کار کردیم و با هم زندگی مان از از زیر صفر در اروپا تبدیل کردیم به یک زندگی فوق العاده لاکچری ، و بیزینس برای همسر من بود و من با توجه با توانایی من در ارتباط گرفتن و تسلطم به زبان آلمانی همه کارهای اداری را به تنهایی انجام میدادم با این تفکر که زندگی مشترک هست و ما با هم زندگی مان را میسازیم و موفق میشویم !!! و به لطف خدا هم ثروت فراوانی وارد زندگی مان شد ولی الان همسرم به من متذکر میشود که این موفقیت فقط برای من هست و تو هیچ نقشی نداشتی !!! در حالی که من پا به پای او کار کردم و من خیلی از تکنیک های مدتیشن و تصویر سازی و شکر گزاری و تابلو کاینات و …. استفاده میکردم و میکنم و همیشه در حال گوش دادن به فایلهای استاد هستم و دفترهای نوشتم در این سال‌ها و خدا متعال هم این خواسته ها را اجابت کرده ،

    من فکر میکنم با این طرز تفکر احساس کم ارزشی در من داره ایجاد میشه چیزی که قبلا در من وجود نداشت و من چون به تنهایی بیزینس شخصی خودم را هنوز نتوانستم ران کنم ، دوست دارم زودتر خودم و تنها خودم بدون کمک همسرم به موفقیت برسم !!!

    استاد عزیز خوشحال میشم نظر ارزشمندتون رو بدونم ️️

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سحر سپهری گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    درود بر شما استاد عزیز و همراهان گرامی

    از آنجایی ک سفت و سخت متعهد شده ام ک تمرینات را انجام دهم پس اومدم کلی در مورد این تمرین بگم ک چه کارهایی انجام داده ام.

    اول اینکه برای اینکه حسادتم نسبت به همکارم ک آموزشگاه دارن کمتر شود.

    هر روز استوریهاشون رو چک میکنم.

    کلی ایده میگیرم ازشون.

    تصمیم گرفتم ک بهشون بازخورد مثبت بدم.

    راستی دیگه هم حالم بد نمیشه وقتی استوریهارو میبینم.

    یه چیز جالب، بجای اینکه حالم بد شه کلی انرژی مثبت گرفتم. فقط با تغییر نگاهم.

    اینکه همه مدرسین ک قبلا همکارم بودن رو میبینم. اونها همچنان مدرس هستند اما من جرات کردم تلاش کردم و الان مدیر یک آموزشگاه کوچک هستم. بهم حس توانمندی میده. و این باور رو تقویت میکنه ک وقتی خداومند بهم توانایی پیشرفت تا این لحظه رو داد بقیش رو هم میده.

    حال بریم سراغ کارهایی ک این دو روز کردم:

    من و همسرم خیلی با عقل و دلی یعنی برخلاف خیلی سنتهای غلط ایران و اونجور ک خودمون دلمون میخواست ازدواج کردیم.و خدارو هزاران مرتبه شکر خیلی زندگی خوبی داریم. و خیلی برای آرامش هم تلاش میکنیم یجورایی یار همیم.

    باور محدود کننده من برای این جریان این هست ک اگر ما ثروتمند شویم، شوهرم رفیق باز میشه، دیگه سرگرم رفیق و باغ و… اینجور چیزها میشه برای من ممکنه وقت کم بذاره. دوست داشتنش کم میشه، یا مهمونی دادن و رفتنمون زیاد میشه ک اینها ترس ها و اضطرابهای ناشی از سبک زندگی خانوادگی من و گذشته من هست ک بهم القا شده.

    حال باور قدرتمندکننده:

    ما صبحها ساعت 7 خونه رو ترک میکنیم. قبلش یه نیم ساعتی با هم بگو بخند میکنیم یه کافی میخوریم و وقت میگذرونیم. چون دیگه تا شب هر دو سرکاریم و کنار هم نیستیم.

    امروز هر دو دوست نداشتیم خونه رو ترک کنیم و مدام غر میزدیم ک کاش امروز جمعه بود و میتونستیم بیشتر با هم وقت بگذرونیم.

    همون لحظه باور قدرتمند به ذهنم رسید:

    ثروتمند شدن عاااااشقانه ترین کار دنیاست.

    بالای دفترم هزاربار نوشتم.

    و انگار همه ترسهام ب یکباره نابود شد.

    آقا اگر ثروتمند باشی، تایمت دست خودته میتونی هر موقع میخوای کار کنی هر موقع میخوای پیش خانوادت باشی. عاااشقانه ترین کار دنیاست چون هر چی دوست داری میتونی برای همسرت بخری، میتونیم با هم سفرهای لذتبخش بریم و اینکه ما هر دو عاشق پیاده روی و ورزشیم و همینطور شنا.

    اما تایم خیلی زیادی رو سرکاریم و روزهای تعطیل هم فقط میخوابیم ک کمبود خواب هفتمون رو جبران کنیم.

    و این من رو بیشتر متعهد میکنه ک برای ثروتمند شدن تلاش کنم.

    باورهامو عوض کنم و مطمئن باشم ک هر کس نتیجه باورهای خودش رو میبینه و اگر من مسائلی رو در کودکی تجربه کردم ک دلخواهم نبوده این باورهای خانواده من و پدر مادر و اطرافیانم بوده و قرار نیست من هم نتیجه ای مانند اونها داشته باشم.

    من تلاش میکنم و باورهای سازنده میسازم و نتیجه زیبا و در شان انسان ایجاد میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زهرا مهدوی گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    درباره جواب این سوال از صبح دارم به گذشته فکر میکنم که بتونم با واقعیت و شفاف جواب بدم ، تا جایی که یادم میاد تحسین کردم موفقیت آدم هارو با اینکه پدرم و اطرافیان چنین خصوصیتی ندارن و موفقیت دیگران رو به سخره میگیرن به هرنحوی

    و چون خودمم از بچگی هروقت نمره خوبی میگرفتم بهم میگفتن بهت کیلویی نمره دادن وگرنه تو درس خون نیستی. کلاس اول راهنمایی بخاطر مقام اول مسابقات علمی از آموزش و پرورش اومدن مدرسه و جشن گرفتن و بهم انگشتر طلا دادن اما مامانم بهم گفت تو کاری نکردی ! و حسادت معلمها و دوستانم رو که مستقیم بهم ابراز میکردن رو تجربه کردم.

    ازین جهت تحسین کردن موفقیت آدمها برام دوتا جنبه داره

    چون هنوزم که هنوزه این تفکرات ادامه داره تو خانواده و تو نگاه اول حس حسادت رو میبینم با شنیدن و دیدن موفقیت‌هام .و بعد همون موفقیت ها میشه سرکوفت مثلا چرا اینقدر کتاب میخونی چی رو میخای ثابت کنی!! چرا به تغذیه ات اهمیت میدی و خودت رو از بقیه جدا میکنی با اینکار!! چرا باشگاه و پیاده روی میری از حق بچه هات میزنی؟!

    با این حال من تو نگاهم به موفقیت نزدیکانم حسادت نیست، میفهمم که طرف زحمت کشیده و همت بخرج داده و همیشه نگاه تحسین آمیزبه کار و موفقیتش دارم اما بخاطر بازخوردی که قبلا بخاطر خودم ازش گرفتم و خوشحالیشو ندیدم شاید منم خیلی ابراز نکنم و نادیده بگیرم تا جبران کنم،

    اما در وجه دیگه یادمه قبل از آشنایی با شماهم و قبل از اینکه دیدگاهم تغییر کنه و آگاهانه تحسین کنم وقتی خواهر همسرم مهاجرت کرد همسرم خیلی نگاه منتقدانه ای داشت ولی من باهاش صحبت کردم و جوری خواهرش رو تحسین کردم که دیگه نتونست مقاومت کنه و باعث غرور و افتخارش شد در نهایت.

    با اینکه فکر میکردم تحسین من بی غرض بوده اما شاید ازین جهت بوده که فکر میکردم خیلی از من بهتر و توانمند تره چیزی که بعدا خلافش رو فهمیدم بخاطر همین نگاه تحسین به موفقیتش بهتر شد از نطر خودم

    نقطه ضعف من برای موفقیت های خودمه که همچنان دیگران نادیده میگیرن احتمالا تو ذهن خودمم ارزشمند نیستن بخاطر باورهای گذشته ، میدونم باید روی دوره احساس لیاقت کار کنم ، اتفاقا موضوع این فایل دقیقا انگار جواب درخواست من از خدا بود عجیب منو بفکر فرو برد

    توی الگو گرفتن از موفقیت های نزدیکان و اطرافیان هم میتونم علت رو تشخیص بدم به لطف آگاهی از قوانین اینکارو میتونم انجام بدم.

    اما درباره مقایسه نمیشه کتمان کنم که یکم ذهنم میره سمت مقایسه ، و با خودم میگم اره خیلی بهتر از منه و حسم بد میشه. اما جالبه که بعدش وقتی میخام با منطق با ذهنم صحبت کنم که بتونم ازین حس بد رها بشم میبینم من چقدر بهتر عمل کردم و نمونه های موفقی داشتم که هرگز ازش صحبت نکردم و به چشمم نیومده و کسی هم طبق معمول تعریفی نکرده! بخاطر همین هم ممکنه حس خود سرزنشگری رو هم تجربه کنم و احتمالا احساس بی لیاقتی.

    در لحظه کارها و موفقیت های خوب خودم یادم نمیاد و این تحسین کردنم گاهی از روی قدرت و احساس خوب و گاهی بخاطر بهتر دونستن اون آدمها از خودم.

    اما حس حسادتم زیاد نیست و علاقه مندم که دیگران رو تحسین کنم و خوبی هاشونو بهشون بازخورد بدم و ازشون تعریف کنم تو انگیزه دادن به آدمها کم و بیش خوب عمل میکنم .

    تشکر و سپاس فراوان بابت این سری از آگاهی ها

    و خداروشکر که تونستم همراه باشم و تو مسیر رشد استفاده کنم از نکات عالی و آموزش های به موقع شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ایمان عزیزی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام و درود بی پایان خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان گلم

    من کاری با گذشته ندارم و اصلا دوست ندارم مرورش کنم پون من تبدیل به شخص دیگری شدم

    خداروشکر من در حال حاضر از موفقیت دوستانم خوشحال میشم و تشویقشونم میکنم و حتی اگه کسی از دوستان و آشنایان نیاز به راهنمایی داشته باشه با کمال میل این کار را انجام میدم.

    در نقطه مقابل در مقابل شکست دوستان و آشنایان هم ناراحت میشم ولی جدیدا دارم سعی میکنم که بی تفاوت باشم نسبت به این موضوع هم بی تفاوت باشم

    البته این موضوع را هم علام کنم هیچکدام از آشنایان و دوستان و فامیل نزدیک من موفقیت آنچنانی کسب نکردند ولی همان موفقیت های کوچک آنها را تحسین کردم.

    ولی فقط یک نفر از افراد روستامون وقتی زندگی اون را بررسی میکنم میبینم و که به شکلی عاااالی تکامل خودش را طی کرد و آرام آرام به موفقیت های بزرگی دست یافت با وجود اینکه حتی دیپلم نداشت و من همیشه اون را تحسین میکردم ولی میدیدم که خیلی ها پشت سر اون کلیییی حرف میزدند

    اما من اراده و پشتکار و ایمان و حرکت اون را تحسین میکنم

    من به این باور رسیدم که هر کس هر جایی هست لیاقتش را دارد و اگر من موفقیت افراد را میبینم باید به خودم بگویم کهببین فلانی توانست پس تو هم مستونی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فريده گفته:
    مدت عضویت: 3941 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان نازنین و همراهانم.

    احساس غبطه خوردن و حسرت همیشه با ما بوده و هست وقتی کسی به موفقیتی می رسه که من دوست داشتم اون شرایط رو داشته باشم غبطه و حسرت سریع سراغم میاد و احساس ناتوانی در خودم می کنم البته به لطف دوره های شما خیلی بهتر شدم ولی صادقانه اعتراف می کنم از خودم بیشتر انتظار داشتم علی رغم اینکه بارها تو دلم برای کسی که فکر می کنم لیاقت یه موقعیتی یا رفاه یا ازدواج و یا… رو نداره آرزوی خوبی کردم و هی تو دلم می گم هرکسی هر جایی هست جای درستشه و دنیا خطا نمی ره و… ولی هنوز اون احساس حسرت و حسادت رو نتونستم خوب کنترل کنم. صادقانه احساس اولیه من حسرت و احساس ناتوانی و شک به خودم دارم و بعدش سعی می کنم آموزش های شمارو به یاد بیارم و گفتگوهام رو مثبت کنم ولی باید تلاش کنم که قدرتش از نجواهی ذهنم کمتر شه و بعضی اوقات حسم رو بد می کنه البته جاهایی هم انگیزه می گیرم اگر این تونسته من می تونم ولی می خوام بگم این گفتگوهای مثبت رو باید خیلی قدرتمند و ادمه دار کنم که بتونه نجوا رو کمرنگ کنه ویه چیزی صادقانه بگم من یکی از نقطه ضعف هام اینه که موفقیت ها و دستاوردهای بقیه رو خیلی بزرگ می کنم تو ذهنم ولی مال خودم رو می گم خوب حالا مگه چی کار کردم همه می تونن یا همه بلدن توی این زمینه بهتر شدم ولی خوب نشدم.

    به لطف آموزش های شما خیلی بیشتر از گذشته آدم ها رو تحسین می کنم و خیلی از گارد ذهنیم نسبت به موفقیت آدم ها کمتر شده ولی اولین حسم حسرت و یا شاید حسادت و شک داشتن به خودمه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    بنام خداوند شکست ناپذیر

    سلام به استاد عزیز و دوستان ارزشمندم

    خداروشکر من موفقیت ها رو تحسین میکنم

    صادقانه بگم یه درصد کمی از حسادت هم هست بخصوص اگه بقیه خیلی از موفقیتای اون شخص تعریف کنن و کمی از حسی هم باشه که خب تو میتونستی الان صد پله بالاتر باشی با اینهمه توانایی ولی الان اون شخص اون کارو انجام داده ، و اینکه انگیزه میشه منم به خودم بیام و فکر کنم که چجوری میتونم موفق تر باشم.

    واقعا درصد تحسین خیلی خیلی بیشتر از درصد حس های بدمه و پس به خود آفرین میگم که افکار قدرتمند کننده دارم.

    و اینکه به خودم میگم قطعا مدار من بالاتر رفته که هم مدار یه فرد موفق هستم، و اون شخص در دایره افراد مرتبط با من قرار داره ، بنابراین امیدم بیشتر میشه.

    موفقیت آشنایان و دوستان و عزیزان واقعا برام باعث سربلندی و افتخاره و هر چی اونا پیش برن و موفق تر باشن واقعا باعث شادی و امیدواری بیشتر من میشه .

    اینکه میبینی یه نفر از حلقه رفقا و عزیزان خودت به موفقیت رسیده ، همین یه فکته که میشود و از کجا به کجا میشه رسید ، چون به گذشته ی فرد واقفیم و دیگه نمیتونیم بگیم اینا بازیه و نمایشه و واقعی نیست ، میشه بیشتر و بیشتر باور کرد که میشود ، پس میتونیم موفقیت دیگران رو هم راحت تر باور کنیم ، اینکه از اول موفق نبودن و تونستن تغییر در زندگیشون بوجود بیارن .

    آره ما از موفقیت افراد در مدارمون سود های زیادی میبریم ، معنوی و مادی.

    برای همگی مون آرزوی موفقیت روز افزون دارم، تا ما هم بتونیم الهام بخش باشیم برای جمعهای بسیار بزرگ.

    مرسی استاد از این سلسله برنامه جدید.

    سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    حالا برم بقیه فایلو ببینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: