ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    175MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1440 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا خشاب نیا گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسی…

    پاسخ من به سوال اول؟

    اگه از دوستان و آشنایان و نزدیک اعضای خانواده باشه در مرحله اول حس حسادت میاد اما همان لحظه شروع می‌کنم آگاهانه درون ذهن خودم به تحسین کردن و از خداوند بابت این پیشرفتی که نزدیکم رخ داده سپاسگزاری می‌کنم اما اگر کسی ادامه‌دار صحبت کنه دیگه کنترل ذهن برام سخت می‌شه انگاری صداهای نجواهای ذهنم بیشتر می‌شه که بهم میگه تو عقب افتادی بی‌عرضه هستی شروع می‌کنه به مقایسه کردن و حس حسادتم بیشتر و بیشتر می‌شه و به میزانی که اون شخص ادامه بده احساسات من شدت بیشتری پیدا می‌کنه و با اینکه در ظاهر نشون میدم که واسشون خوشحالم اما از درون کاملاً متفاوت هست و انگار ذهنم دیگه مجالی برای آگاهانه فکر کردن به من نمیده.

    موفقیت نزدیکان:

    1) خواهرم موفق شده که درآمدش رو چند برابر کنه، خونه ثبت نام کنه، ی آیفون واسه خودش بخره ،مسافرت بره و کلی تجربه‌های بی‌نظیر داشته باشه. وقتی که موفقیت‌هاش رو می‌بینم حس عقب افتادگی می‌گیرم حس اینکه من چقدر ناتوان و ضعیفم و این تجربه‌ها رو انگار هیچ وقت نمی‌تونم داشته باشم و اینکه انگار توی مسابقه هستم و خیلی وقتا حس سرخوردگی و تلف شدن عمرم رو پیدا میکنم.

    تغییر دیدگاه: یکی از باورهای منفی که پیدا کردم در خودم باور اینکه در اعماق ذهنم حس می‌کنم انسان بی‌عرضه‌ای هستم. بنابراین من باید دیدگاهم را در مورد خودم عوض کنم، وموفقیت‌هایی را که تا به الان کسب کرده‌ام را بتونم ببینم، بیشتر نجواهای ذهن من به خاطر ضعفم در دستاوردهای مالی هست و معمولاً ذهنم از این طریق همواره به من حمله می‌کنه و با بولد کردن آن میاد ک چشمم رو روی تمام نتایج دیگم ببنده

    بنابراین اولین و مهمترین درسی ک باید بگیرم درس خود باوریه .

    درس بعدی اینکه اون الان چند سال تو این کار داره تلاش می‌کنه و من یادمه که از چه شرایطی شروع کرد و الان به این مرحله رسیده و یک تکاملی رو طی کرده و بارها به تضاد خورده اما پا پس نکشیده…

    چیزی ک واقعا پاشنه آشیل منه : طی کردن تکامل با پشتکار و من باید رو این قسمت خیلی کار کنم

    درس سوم: خواهرم تو شرایطی مهاجرت کرد به ی شهر دیگه ک هیچ پشتوانه ای نداشت و انگار فقط ایمان قوی داشت و خودش میگفت خیلی به آینده فکر نمیکرد که قراره چی بشه و یه درس خیلی مهم ک میتونم ازش بگیرم اینه نترسم و به جای حساب کتابای ذهنم و رفتن تو آینده روی خدا حساب کنم و همون لحظه رو خوب زندگی کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    به نام خداوند فراوانیها

    الهی به امید هدایت هر لحظه تو مینویسم

    سلام استاد بزرگوار و آگاهم

    سلام مریم شایسته نازنینم

    سلام دوستان مسیر آگاهی و خودشناسی

    بسیار شاکرم که امروز بعد از چندین روز از دانلود کردن این فایل، فرصت مناسب فراهم شد که بیام و این فایل ارزشمند رو گوش بدم و بخوام با تمرکز در موردش بنویسم و مانند هر بار، از خداوند میخوام که در این نوشتار، با من همراه باشه و کلمات مناسب را بیاره زیر انگشتانم تا تایپ بشه

    و بسیار همزمانی جالبی پیش اومد که وقتی وارد سایت شدم دیدم دوستی برام کامنت گذاشته و رفتم و دیدم خدایاااااا، در موردفایل قدرت حسادت در برابر قدرت تحسین هست که دقیقا ارتباط مستقیم با این فایا داره و این نشانه برم دقیق تر نشان داد که اولا من در مسیر درستی هستم چون این روزها خیلی جدی تر از قل دارم روی خودشناسیم کار میکنم و ثانیا اینکه باید برای این سری فایلها، حتما بنویسم و تمرکز بذارم تا درسشون رو بگیرم و استفاده کنم

    پس خدایا به امید تو

    اول بایداز شخصیت خودم بگم که قبلا در این زمینه چطور بودم و حالا کجای کارم

    یعنی دقیقا زهرای قبل از آشنایی با استاد عباسمنش و زهرای بعد از آشنایی

    اگر بخوام خلاصه کنم باید بگم که من قبل از آشنایی با شما و فایل هاتون و اینکه حس و حال بد، نتایج و اتفاقات بد رو رقم میزنه من کلا توی در و دیوار بودم

    حس حسادتم بسیار زیاد بود. الان از این نقطه ضعف صحبت میکنم چون موضوع اصلی این فایله

    توی دوران مدرسه رقابت شدید با همکلاسیها و اگر کسی نیم نمره بیشتر از من میشد، دیگه با گریه و زاری و خود خوری، خودم رو داغون میکردم

    احساس بی لیاقتی بهم دست میداد و حس میکردم که من لیاقت توجه و هزینه هایی که بابام برام میکنه نیستم

    یعنی به معنای واقعی کلمه، د یه احساس گناه و احساسی منفی بودم و این خیلی من رو اذیت میکرد و از اونجاییکه حال و احساس بد= اتفاقات بد، همه چیز دست به دست هم میداد تا من در این حس و حال بد باقی بمونم

    بزرگ تر که شدم، به چیزهای دیگه حسادت میکردم و جوری وانمودمیکردم که یعنی اون فرد موفق تر از من، لیاقت نداشته و حالا یا شانس بوده یا دری به تخته خورده و از این حرفا تا به اون موفقیت یا دستاورد خاص رسیده

    اما حالا…. حالا قضیه خیلی فرق کرده

    دارم میبینم منکه قبلا هم خیلی موفق بودم اما چرا با این حسادتها خودم رو اذیت میکردم و از دریافت خیلی نعمت ها محروم

    یعنی دقیقا خودم در نعمت ها رو به زندگیم میبستم

    دوست دارم با جواب دادن به سوالهای شما استاد عزیزم، حس و حال فعلی خودم رو بهتر شرح بدم

    اگر یه فرد نزدیک به من موفق بشه، من چه حسی پیدا میکنم؟

    خب باید بگم مدتها هست که دیگه با شنیدن یا دیدن خبر موفقیت بقیه، مخصوصا افراد نزدیک به خودم اول خوشحال میشم و سعی میکنم حتما بهش تبریک بگم چون وقتی تبریک میگم یه جورایی له خودم ثابت میکنم که ببین بقیه موفق شدن حالا در هر زمینه ای ، پس من هم میتونم در زمینه مورد علاه و خواست خودم موفق بشم . مثلا چند تا از موفقیت های همین اخیر رو بنویسم:

    شیوا دوستم رئیس دانشکده مهارت شد

    نادیا دوستم، دانشیار فیزیک شد

    حسین داداشم، توی زمینه شخصیتی خیلی موفق شده و رشد کرده

    اینها مواردی بودن که دقیقا توی همین چند ماه اخیر رخ داده ، حالا واکنش و حس من به این موفقیت ها:

    اول شیوا:

    بهش خیلی تبریک گفتم و گفتم شما واقعا لیاقتش رو داری. باید بگم واقعا باور دارم که ایشون لیاقت ریاست رو دارن چون بسیار صبور، مهربان، خوش برخورد و در واجهه با مشکلات، خیلی صبورانه و درست و منطقی تصمیم میگیرن.

    برعکسش من، یه فردی هستم که خیلی صبور نیستم و باورتون نمیشه گاهی اگر یه دانشجو یک سوال رو برای بار دوم از من بپرسه با عصبانیت بهش جواب میدم… یعنی موفقیت شیوا به من این رو نشون داد که من اگر بخوام در زمینه شغل خودم رشد کنم باید صبور تر باشم . باید این قدرت و توانایی رو در خودم پرورش بدم که شاید خیلی افراد مثل من نباشند که سریع همه مطالب رو بگیرن و درک کنند و من باید به اونها بیشتر توضیح بدم. خب من الان در پستی که هستم به خاطر تجربه ای هست که دارم پس یعنی من باید در برابر افراد پایین تر از خودم که دانش و مهارت کمتری دارند، با برخوردی صبورانه تر، مهربان تر برخورد کنم. من باید در برخورد با مشکلات، کمی قوی تر ظاهر بشم. خودمو نبازمو در واقع خودم رو بالاتر از اون مشکل ببینم، یعنی اگر مشکل من نمرش 10 هست، من خودم باید 20 باشم و این ایمان و باور رو به توانایی خودم داشته باشم که من، قبلا از عهده فلان مشکل بر اومدم پس باز هم میتونم و ایمان داشته باشم و از خدا بخوام کمک کنه

    و باید بگم این ارتقا درجه دوستم، همچنین باعث میشه که من ازش بیشتر ایده بگیرم و ببینم من دوست دارم به چه پستی و جایگاهی برسم و جالبه که من با تجزیه و تحلیل خودم به این نتیجه رسیدم که نمیخوام با محدود کردن خودم و اختصاص دادن تایم بیشتری به کار اداری؛ خودم رو محدود کنم و از بقیه آزادی هام کم کنم

    یعنی در کمال احترامی که بدوستم وپست جدیدش قائلم، نمیخوام پستی داشته باشم که منو محدود کنه اما از اینکه ایشون رو به این پست گذاشتن من متوجه شدم ایشون چه ارزش ها و توانایی هایی داره که تونسته به این پست برسه و خیلی براش خوشحالم

    موفقیت دوستم نادیا:

    ایشون استاد رشته فیزیک هستن. بسیار آرام، متین، مودب ، منطقی، پرتلاش و متعهد

    همیشه آرامش و وقار ایشون رو ستایش کردم. آرامش ظاهری ایشون نشان دهنده آرامش درونی ایشون هست که من خیلی دلم میخواد به این درجه از آرامش برسم که دقیقا در بیرونم هم نشون داده بشه

    من خودم میدونم که درون خیلی آرامی نارم و عصبانی و گاهی پرخاشگری من به خاطر همین آرام نبودن درون هست و من تا حالا چندین بار به ایشون گفتم که خیلی آرامش شما رو دوست دارم

    ایشون همین چند ماهه از استادیاری به درجه دانشیاری رسیدند که نیازمند انجام کارهای علمی، چاپ مقالات وکتابهای زیاد هست که خیلی عالی به این درجه رسیدند

    من تبریک براشون فرستادم و نوشتم که شما به حق، شایسته این درجه هستید و اقعا هم در قلبم به این قضیه ایمان دارم و هیچ حس حسادت یا بی لیاقتی ندارم اما فهمیدم که منم میتونم با تلاش بیشتر به این درجه برسم

    همچنین موفقیت ایشون باعث شد که من دقیقا بررسی کنم برای دانشیاری باید چه کارهایی انجام بدم، چه مقالاتای چاپ کنم و سایر موارد و براشون برنامه میریزم و آروم آروم بدون اذیت کردن خودم و با لذت بردن از این مسیر، براش حرکت میکنم

    یعنی این موفقیت ها، نه تنها از من انگیزه رو نمیگیره وحالم رو بد نمیکنه بلکه دقیقا به من نشون میده که من چی میخوام

    آیا منم می خوام به این پست و درجه برسم؟؟

    برای رسیدن به این درجه، چه اقداماتی باید انجام بشه ؟؟

    و این رو اکیدا در راس کارهای خودم و علاقم و شغلم قرار دادم که اصلا قرار نیست سختی بکشم

    اصلا قرار نیست فقط به اون نتیجه نهایی نگاه کنم بلکه باید آرام و تکاملی پیش برم و از مسیرم لذت ببرم چون بلاخره که من میرسم حالا شاید با مدت زمان بیشتر اما در حالی که ازش لذت بردم و حسرت یسری چیزهایی که از دست دادم رو نخورم

    مثلا ایشون میگفت من 6 ماه، در شبانه روز، کلا 5 ساعت بیکار نبودم و از صبح تا شب روس مقاله و کتاب و جمع آوری مطالب لازم سپری کردمو واقعا خودمو اذیت کردم اما من واقعا میخوام وقتی به دانشیاری رسیدم و کسی ازم پرسید مسیرش سخت بود؟؟ بگم نه بابا، فقط حال کردم و به علاقم پرداختم

    و اینها به من خیلی حس خوبی میدن و باعث میشن مسیر خودم رو آگاهانه تر انتخاب کنم وازشون درس بگیرم

    سومین موفقیت در مورد داداشم هست که تی زمینه رشد شخصیتی خیلی رشد کرده:

    مهمترش اینه که من و ایشون در این مسیر خیلی به هم کمک میکنیم

    دقیقا من مدام ازش سوال میپرسم، راهنمایی میخوام و برای خودم رفع ابهام میکنم

    ایشون دوره های رشد شخصیتی خیلی زیادی رو شرکت کرده و از سالها پیش داره کار میکنه

    خب من باید سیر تکاملی ایشون رو ببینم و از اشون درس بگیرم و خوشحالم که فردی رو در کنار خودم دارم که همینطور که داره روی خودش کار میکنه، به من هم کمک میکنهو هم بهم انگیزه میده

    و ما بطور مداوم همدیگه رو تحسین میکنیم و از همدیگه حال خوب میگیریم

    و باید بگم اونقدری که من بقیه رو تحسین میکنم و موفقیت هاشون رو تبریک میگم، در محل کارم و بیرون و دوستان و آشایان ، من هم خیلی تحسین میشم

    من هم خیلی مورد توجه و احترام قرار میگیرم اما خودم میدونم که جای کار دارم و این نه تنها من رو ناامید نمیکنه بلکه من رو بسیار قوی تر و با انگیزه تر میکنه

    مثلا یه همکار دارم که بسیار انسان محترم و با سوادی هست و هر بار که ازش یه چیزی می پرسم، بدون درخواست من ، خیلی چیزهای متفاوتی به من یاد میده و حتی قراره فردا لپ تاپم رو ببرم دانشگاه و کلی سایت های متفاوت برای کارهای علمی و مقاله نویسی رو بهم نشون بده که کار من رو بسیار آسان ترو شیرین تر میکنه و این قطعا بسیار ایمان امسد من رو قوی تر میکنه و از خداوندم هزاران بار سپاسگذارم که چنین دستان و انسان های ارزشمندی رو در مسیر من قرار داده تا قدر و ارزششون رو بدونم و برای رشدو بهبودم آسن تر و با حس مثبت تر و آامش بیشتری گام بردارم

    استادم نمیدونم چطور تشکر کنم که باعث میشید ما اینقدر تمرکزی به مسائل و باورهامون نگاه کنیم

    دقیق تر در واقع خودشناسی کنیم

    واقعا من از داشتن استادی چون شما به خودم می بالم و بسیار شادم که لیاقت چنین آموزش هایی رو دارم

    سپاس بی کران

    باز هم خواهم نوشت

    این فعلا بازخورد فایل اول هست

    به امید زیبا ترین تجربها و اتفاقات برای هممون

    با عشق: زهرا سادات حسینی

    تا بعد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حسین پورنجات گفته:
    مدت عضویت: 344 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درود خدمت استاد جان

    این فایل رو من چندبار گوش کردم و هر بار گوش کردم برام تازگی داشت و نکات جدیدی رو درذهنم روشن میشد

    ولی به گوش کردن اکتفا نکردم اومدم شروع کردم نکته برداری و نوشتن

    چقدر اینجوری بهتر بود و بهتر نکات رو میگرفتم

    استاد من واقعا این چندتا باورهای محدود کننده

    که گفتین در مورد موفقیت افراد

    من داشتم و ریشه در وجودم داشتن

    ولی با شنیدن این فایل

    همه اونا رو امروز شناختم و گفتم ببین اینا

    رو تو داشتی اما هیچوقت به دنبال بهبود اونا نبودی

    نخواستی که این باورهای محدود کننده رو ریشه کن کنی همینا بوده که نمیزاشت تو رشد کنی و به موفقیت های بیشتر برسی

    اومدم نوشتم این باورهایی که شما گفتین

    خودمم فکر کردم که آیا منم جز این باورهای محدود کننده باوری دارم که ترمز ذهنی من شده؟

    چرا من نخوام موفقیت افراد رو ببینم

    چرا من این نگرش رو نداشته باشم که بابا اگه اون تونسته پس تو هم میتونی

    اگه اون 24 ساعت زمان خدا بهش داده به تو هم داده

    اگه اون انسانه نیاز به خواب داره نیاز به آب داره نیاز به اکسیژن غذا و… داره تو هم داری

    وقتی من میبینم خدا سیستم همه ما رو یه جور آفریده اما فقط طرز تفکرمون فرق داره

    پس چرا من موفق نشم؟

    این باور باعث شد که منم در وجودم برام امکان پذیر باشه

    باورهای محدود کننده مثل حسادت کینه شانسی بودن خدا براش خواسته

    پارتی داشته پول داشته وام گرفته آشنا داشته

    قیافه خوب داشته

    نباید داشته باشم

    اگه اون به موفقیتی رسیده اعتماد به نفسش بیشتر شده و تونسته موفقیت های بعدیش هم براش امکان پذیر باشه

    پس منم اگه الگو برداری صحیح کنم موفقیتی برسم اعتماد به نفسم بالا بره میتونم موفقیت های بیشتری کسب کنم چون به خود باوری رسیدم

    نه دخیل کردن عوامل بیرونی

    استاد واقعا ازتون ممنونم که ریشه ای اومدین و این باورها رو گفتین

    و ما بتونیم به درک خوبی برسیم که امکان پذیره

    ازتون تشکر میکنم

    در پناه الله یکتا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    یاسمن رضانیا گفته:
    مدت عضویت: 2450 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خب اولش به خودم گفتم معلومه انگیزه میگیرم

    اما شیطانی که قول داده نجواهاش رو ت این مواقع به کار بندازه ممکن من رو با نجواهایی که ببین اون با تو شروع کردا ،نصف توام نیست ببینی چقدر موفق شد ببینی چطوری با ی کار ساده تونست با سیاست بیاد بالا ببین تو چه فرقی با اون داشتی

    من رو با این نجواها عصبی میکنه تا جاییی که حتی ممکن خودخوری کنی و روحیت رو ببازی و بگی که شاید من تو این کار استعداد ندارم همون کاری که با عشق تا دیروز داشتی تجربش میکردی

    شاید بگی اگر من در اون هنر و رشته استعداد داشتم اینطوری پشتیبانی میشدم موفق تر بودم

    گاهی حتی با اینکه شرایط اون دوست و اشنا رو هم میدونی که از زیر صفر شروع کرده اما ذهنت دست به انکار میزنه و همه چی رو قشنگ برعلیه تو میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    به نام قدرت مطلق

    عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته

    خوب راجع به این سوال که چه حسی دارم وقتی یکی از دوستانم به یک موفقیت مثلا یک موفقیت مالی بزرگ دست پیدا میکنه ؟

    میشه گفت اوایل قبل از اینکه روی باورهام کار کنم این اتفاق به محض رخ دادم منو اذیت میکرد و اون وجه حسادت من رو برانگیخته میکرد ولی به شکر خدا ‌‌از وقتی که دارم به صورت تعهدی روی باورهام کار میکنم این موضوع خیلی بهتر شده و حتی من سعی میکنم که اون بنده خدا رو حالا اگه فامیلم باشه یا دوستم باشه تحسین کنم و بار ها و بارها این کارو انجام دادم و این در حالیه که خودم هنوز از لحاظ مالی پیشرفت زیادی نداشتم (البته این قدم اوله و در ادامه به لطف خدا موفقیت های بسیاری حاصل میشه ) ولی هیچ وقت با قدرت نمیشه گفت که این حس حسادت یا عدم لیاقت در برخورد با موفقیت دوستان از بین میره چون همیشه بین صفر و صد هست ،ینی تمام موضوعات اینطوریه

    حالا میخوام دقیق تر بررسی کنم که این رفتار یا بهتر بگم این حس از کجا داره آب میخوره

    قطعا یک طرف طناب برمیگرده به عزت نفس و احساس لیاقت چون اگه از عزت نفس خوبی برخوردار باشم میگم من انسان توانایی ام و قطعا من هم میتونم برسم به این جور موفقیت ها

    2سر دیگع این طناب بر میگرده به باور های من یعنی من اگه از این موضوع مطلع باشم که هر چیزی رو که من تحسین کنم اون چیز گرایش پیدا میکنه به زندگی من و اگر تخریب کنم و حسادت کنم و ناراحت بشم به این معناست که من اون موفقیت رو نمیخام ،درست در این لحظه هست که من میتونم طرف رو تحسین کنم چون میدونم اگه تحسین کنم دارم این پالس رو میفرستم به جهان هستی که منم میخام از این موفقیت ها و این تغییر نگرش و رفتار حاصل نمیشه مگر با آگاهی و ایجاد باور .

    مرسی ازتون استاد عزیز بهترین هارو براتون آرزومندم امیدوارم در موفقیت های خیلی بالاتر همیشه ببینمتون ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مرضیه اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    صحبت های ابتدایی شما قبل از شروع بحث اشاره کردید که آدم چقدر می تونه با تغییر ذهنیت هاش تغییر کنه انگار که اصلا اون آدم قبلی رو خودم هم نمی شناسم – من این را تو همین مدتی که دارم روی باورهام کار می کنم لمس کردم

    و بذارید صحبت شما رو اینطوری کامل کنم که اتفاقا تو همون موضوعی که نقطه ضعفم بوده چون رفتم ریشه ای کار کردم از خیلی ها که اون موضوع براشون نقطه ضعف هم نبوده جلو افتادم

    مثلا من خودم را مسئول حال و زندگی و سلامتی دیگران می دونستم و سالها بابت این باور اشتباه از زندگی خودم عقب افتادم و تمرکز و انرژی ام صرف دیگران میشده به دلایل گوناگون که ریشه در تربیت و فرهنگ و مذهب داره ولی از زمانی که ریشه ای روی این موضوع کار کردم و اقدامات اساسی در زندگیم رخ داد حالا نگاه می کنم که من چقدر در تصمیم گیری های زندگیم مستقل تر از بقیه عمل می کنم. چقدر برام وظایف و مسئولیت هام شفاف شده چقدر با خودم در صلح شدم دیگه می دونم کجا چه تصمیمی درسته دچار تردید نمیشم دچار عذاب وجدان و احساس گناه نمیشم نمی شینم ساعت ها و روزها فکر کنم که برای دیگران چیکار کنم دیگه تو کار خدا دخالت نمی کنم دلسوزی بیجا نمی کنم و و و …..

    استاد همین یک باور باعث شده که من کلی حالم بهتر بشه

    و حتی در روابط آینده ام می دونم که جایگاهم چیه و تمرکزم باید روی خودم باشه

    راحت تر میرم تو جمع ها

    کمتر قضاوت می کنم

    کمتر دیگران را هدایت می کنم

    کمتر دخالت می کنم

    تمرکز و انرژیم را برای خودم خرج می کنم

    محترم تر شدم

    آرام تر شدم

    صبورتر شدم

    استاد من قبلا آدم کم صبری بودم و خیلی اوقات آشفته بودم

    تو این یک سال اخیر صفت بارز من که وقتی دیگران چه آشنایان چه غریبه ها به من در برخورد اول میگن صبر و آرامشم است.

    استاد اینا تغییره

    اینا نتیجه کار کردن روی ذهنه

    اینا نتیجه باورهای صحیح و اصولیه

    اینا نتیجه ارزش های درسته

    استاد من می خوام با خودم در صلح بشم باید باورهای درست داشته باشم

    باید ذهن قدرتمند داشته باشم

    باید ارزش های اصولی و صحیح داشته باشم

    وگرنه نمیشه دیگه

    حالا هی بشین مراقبه کن

    هی بشین تجسم کن

    هی بشین تکرار کن و بنویس

    و اینکه این فایل هیچ تفاوتی از لحاظ محتوا و کیفیت و نحوه ارائه با فایل های محصولات شما نداره واقعا از اینکه اینگونه سخاوتمندانه آگاهی را نشر می دهید و این امکان را فراهم می آورید که هرکس که در این سایت حضور داره از آگاهی ها استفاده کنه از شما سپسگزاریم و مطمئنا صدها برابر به زندگی شما نعمت و ثروت و عشق بر میگرده

    سوال شما:

    سوال قسمت اول:

    اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟

    آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!

    آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!

    یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!

    استاد الان که این سوال را پرسیدید داشتم خودم را با قبل خودم مقایسه میکردم

    دیدم الان وقتی نعمت های دیگران را می بینم حس بد ندارم

    حس اینکه خدا برای من نخواسته و خدا مرا نمی بینه ندارم

    حس اینکه چقدر من بدبختم چقدر من بی استعدادم ندارم

    حس سرزنش خودم را ندارم

    از زمین و زمان شاکی نمیشم

    خیلی آرام هستم

    تبریک میگم به فرد

    نه حس بدی به او دارم نه حس بدی به خودم نه از خدا شاکیم نه از دنیا

    نه کسی را مقصر می دونم نه خودم رو

    می دونم که اگر من هم می خوام به این خواسته برسم نیازه که باورهام را اصلاح کنم

    خواسته اش را میفرستم و از اینکه خواسته من واضح شده تشکر می کنم از خداوند

    از خداوند درخواست بهترش را می کنم و می خواهم مرا به اون سمت هدایت کنه

    حس خودم را خوب نگه می دارم

    دیگه عوامل بیرونی را مقصر عامل به حساب نمیارم

    می دونم که من اگر بخواهم و در مدار درستی باشم خواسته برای من هم فراهم میشه

    چرا به اینجا رسیدم

    چون دیدم که خواسته های من وقتی درخواست می کنم و مقاومتی ندارم به دست میارمشون

    دیدم که خداوند در لحظه پاسخ میده و همه آدم ها به یک اندازه به خداوند دسترسی دارند

    دیدم که با تغییر باورها و تغییر فرکانس و مدارم همه چی آسون میشه

    دیگه می دونم که مسیر همینه راه را گم نمی کنم و فراموش نمی کنم که راه رسیدن به هر چیز همینه

    فقط در هر مسئله ای که گیر هستم می دونم که نیازه روی باورهام کار کنم

    این هم زمان نیاز داره

    ولی بعدش شیرینه و لذت بخش

    همه اینها را به لطف الله مهربانم و آموزش های شما یاد گرفتم

    دوستون دارم استاد

    بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    سلام بر عزیزانم

    استاد عزیزم خیلی از شما سپاسگذارم برای این فایل ارزشمند

    استاد جان وقتی به این سوال فکر کردم متوجه شدم که من نسبت به گذشته م تغبیر کردم چون که کلا دیدگاه من درمورد موفقیت تغییر کرده مثلا اگه قبلا میشنیدبم یکی از اطرافیانم ازدواج کرده یه کمی حسودیم میشد و این احساسو داشتم که بقیه رفتن و من جا موندم و این احساس که چرا موقعیت خوب برای من پیش نمیاد حتما من خیلی چیزا کم دارم که کسی منو نمیخواد اما الان که فکر میکنم میبینم به تمام رابطه هایی که قبلا حسادت کردم و حسرتشون رو خوردم اصلا رابطه های خوبی نبوده و بعد از به مدت یا به جدایی بدی ختم شده یا اگه الان هم رابطه شون وجود داشته باشه اصلا هیچ کدوم از طرفین از رابطه راضی نیستن پس من الکی برای چیزی که خوب نبوده حسادت کردم و الان میبینم که حال من هزار برابر بهتر از حال کساییه که قبلا بهشون حسادت کردم الان به خودم میبالم که دارم با احساس ارزشمندی و باورهای درست وارد رابطه میشم و میتونم یه رابطه عالی رو برای خودم بسازم همین چند وقت پیش یکی از نزدیکانم بعد از سالها انتظاروارد یه رابطه ای شد که به زعم خودش خیلی رویایی و عالیه و خیلی راضیه راستش من اولش یه کمی حسادت کردم اما یه کم دیگ که گذشت دیدم این رابطه هیچ عشقی تووش نیست و تمامش وابستگیه به قول خودتون بیماریه

    میبینم که دختره هرروز داره یه جای صورتشو دستکاری میکنه واسه رضایت پسره و فقط وقتی خوشحاله که با پسره باشه و وقتی که اون نیست شدیدا احساس غم داره و شبها دیر میخوابه و صبح ها زود بیدار میشه فقط به این خاطر اینکه باهاش چت کنه و از حالش با خبر شه وقتی این رفتارهارو توو رابطه ش دیدم دیگه حس حسادتم از بین رفت وقتی دیدم که این رفتارا کاملا مغایره با آگاهی هایی که در دوره عشق و مودت یاد گرفتم و به خودم بالیدم که دارم روی باورهام کار میکنم تا وارد یک رابطه درست و حسابی بشم که هیچ وابستگیی تووش نباشه

    درمورد مسائل مالی هم مثلا قبلا می دیدم کسی خونه یا ماشین خریده نه اینکه حسادت کنم اما همش با خودم میگفتم ای کاش میشد منم مثل اون پیشرفت کنم و ماشبن بخرم اما حالا که فکر میکنم میبینم همه اونایی که حسرت رشد مالیشونو میخوردم با کلی قصد و وام و بدهی به اون شرایط رسیدن و حالا میفهمم که من اصلا دوست ندارم از اون مسیرها به اون شرایط برسم

    استاد جان یکی از نزدیکانم 2 سال پیش یه موبایل قسطی خرید اونموقع موبایل من خیلی مدل پایین تر و ارزونتر از واسه اون بود و من چون یاد گرفته بودم نباید چیزی رو قسطی بخرم صبر کردم تا امسال به لطف خدای مهربانم یک گوشی عالی و نقد خریدم و جالبه که همون موبایل خواهرم که هنوز قصدش تموم نشده خراب شده و در حال حاضر داره قصد یک موبایل خراب شده رو پرداخت میکنه

    اما در کل درمورد مسائل مالی یادم نمیاد که از پیشرفت کسی حسم بد شده باشه اما درمورد روابط چرا هنوز یه حسادتهایی توو وجودم هست به خاطر همینه که من در زمینه مالی تا حالا نتایج خوبی گرفتم اما در روابط هنوز به نتیجه دلخواهم نرسیدم

    و استاد عزیز همون طور که خودتون فرمودین بستگی داره که اون شخصی که به موفقیت رسیده کی باشه چون بعضی ها اصلا برام مهم نیست که موفق بشن یا نه اما بعضی ها موفقیتشون خوشحالم میکنه

    مثلا یکی از دوستانم در دوران دانشجویی اصلا وضعیت درسیش خوب نبود و بعد از دانشگاه رفت دوره های آرایشگری و کلی پیشرفت کرد و میدونم که خیلی از لحاظ مالی پیشرفت کرده و این منو خوشحال کرد و بهم انگیزه داد که منم میتونم به موفقیت برسم

    توو دوران تحصیل وقتی بعضی از هم کلاسی هام نمره های بالاتر از من میگرفتن عصبانی میشدم چون میدونستم تقلب کردن ولی من تقلب نمیکردم کلی درس میخوندم و آخرش اونا بدون زحمتی بالاتر از من میشدن همیشه دوست داشتم اون جور افراد دستشون روو بشه و کارنامه های قبولیشون منو عصبانی میکرد اما مثلا درمورد خواهر خودم این احساسو نداشتم اون همیشه شاگرد اول و زرنگ بود و از اینکه نمره های بالا میگرفت و توو مدرسه بهش جایزه میدادن خیلی خوشحال میشدم و یه جورایی بهش افتخار میکردم

    راستش این اواخر کسی از نزدیکانم به موفقیتی نرسیدن که من ببینم چه عکس العملی از خودم نشون میدم همه انگار توو یه سطح موندن و تکون نمیخورن اما خبر خوب اینه که خودم به خیلی از موفقیتها رسیدم و همش داره بیشتر و بیشتر میشه در واقع من این روزها شاهد موفقیتهای خودم هستم تا اطرافیانم و خدارو هزاربار شکر میکنم برای مسیری که درش هستم

    استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم بی نهایت از شما سپاسگذارم برای این فایل بسیار ارزشمند و استاد جان خیلی ازتون ممنونم که دارید دوره جدید برامون آماده میکنید بی صبرانه منتظرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان گرامی

    خیلی خوشحالم بابت این فایل بی نظیر و امیدوارم که این سلسله فایل ها ادامه دار باشد

    در مورد جواب سوالی که پرسیدید استاد جان همون جا ویدئو رو استاپ کردم

    و به جواب فکر کردم و اول توی دفترم جواب و نوشتم که اینجاهم مکتوبش میکنم

    چه احساسی بهت دست میده وقتی میبینی که یکی از نزدیکانت موفقیتی رو کسب کرده؟؟

    از اونجایی که میدونم احساس حسادت ،احساس ناتوانی و هر نگاهی که باعث بشه احساسم بد بشه منو فرسنگ ها از موفقیت دور میکنه

    تمام سعی مو میکنم آگاهانه با حرفهای خوب و مثبت به گفتگو های ذهنیم جهت بدم جوری که احساسم بد نشه

    مثلآ تو همچین مواقعی به خودم میگم ایول اگه فلانی تونسته این یعنی شدنیه این نشون میده که منم میتونم

    به هر موفقیتی برسم

    سعی میکنم به طرف تبریک بگم تحسینش کنم و این باور رو در خودم ایجاد کنم که منم میتونم به این موفقیت و حتی بالاتر برسم

    چون اهمیت این موضوع و میدونم تمام سعی مومیکنم که اون احساس حسادت و ناتوانی رو تا جایی که میتونم از خودم دور کنم و ذهنمو کنترل کنم

    از اونجایی که حرف زدن با خودم خیلی به من کمک میکنه همیشه از این تکنیک استفاده میکنم

    مثلا تو زمینه ی کاری خودم دیدم که دوستم چقدر به موفقیت های بالایی رسیده و خیلی خوشحال شدم براش

    چون این امیدو انگیزه رو بهم میده که پس برای منم اتفاق میفته این موفقیت ها چیزیه که شدنیه و بستگی به ایمان و استمرار من داره

    این ها چیزهایی بود که در رابطه با دوست عزیزم تجربه کرده بودم این جنس از احساساتو

    در مورد نزدیکانم هر چقدر فکر کردم کسی رو پیدا نکردم که به موفقیت خاصی رسیده که بخوام واکنش خودمو تو این زمینه بدونم هر چند که از موقعی که تو این مسیر هستم سعی میکنم همیشه از زاویه ای نگاه کنم که در آخر اون احساس من بد نشه

    نمیخوام بگم خیلی خوب عمل میکنم ولی تمام سعی مو میکنم حسادت نورزم

    من تقریبا یک سال و خورده ایه که کار مورد علاقه ی خودمو پیدا کردم و تو این زمینه مدرک لازمو گرفتم دارم سعی میکنم مهارت هامو بهبود بدم هربار

    مطالعه کنم

    تا کم کم بتونم از این کارم به درآمدم برسم

    در مورد باورهای محدود کننده ای که توی فایل بهش اشاره فرمودید

    که مثلا با خودمون فکر می‌کنیم که مثلا من قابلیت شوندارم

    استعداد شو ندارم

    یه لحظه فکر کردم که منم گاهی اوقات این افکار در ذهنم میچرخونم و چقدر خوشحالم که شما این باور محدود کننده رو گفتید که بیشتر حواسم باشه به افکارم

    در مورد باور های قدرتمند کننده ای که فرمودید و اینکه باید اگه موفقیت آدمها رو ببینیم مخصوصا هم نزدیکان

    باید خوشحال بشیم و انگیزه بگیریم و این موفقیته برامون الهام بخش بشه

    برای موفق شدن مون

    همه ی جزئیاتی که فرمودید و نوشتم تا همیشه مرور کنم که یادم نره تنها رازه تغییر زندگی و رسیدن به موفقیت تغییر افکار و باورها در جهت خواسته ها و بودن در مسیر درسته

    چون جهان بازتاب افکار و باورهای ماست سپاسگزارم استاد عزیزم که هر بار به یه شکلی این قانون مهم رو برامون یادآوری میکنید که فراموش نکنیم اصل چیه و وارد حواشی نشیم

    در همین لحظه ای که داشتم به صحبت های شما گوش میدادم ونت بر میداشتم

    ایده ای که به ذهنم اومد این بود که برم در مورد موفقیت مربی خودم ازش سوال کنم به مسیری که طی کرده و کارهایی که انجام داده پرس‌وجو کنم

    و اما در مورد قسمت تمرینی که فرمودید که

    موفقیت افراد نزدیک به خود را بنویس

    همان طور که بالا هم اشاره کردم موفقیت خاصی رو در بین نزدیکانم نمیبینم که بخوام عنوانش کنم و احساسم و تو اون زمینه بگم

    اما دوستان و کسانی هستن که موفقیت هاشون بی نظیر بوده مثلا دوست من که یه مربی عالی شده و کلی هم در کارش پیشرفت کرده و همیشه چه با خودم و چه به خود دوستم تحسینش کردم و کلی انگیزه و امید ازش میگیرم و خوشحالم که تونسته این موفقیت هارو کسب کنه چون اینطوری ذهن من براش باور پذیر میشه که شدنیه و امکان پذیره

    و درسهایی که از این دوست عزیزم میتونم بگیرم اینه که ایمان و توکلم به خداوند همیشگی باشه و پشتکارو استمرار داشته باشم تسلیم نشم و وارد دل ترسهام بشم جسارت به خرج بدم که خداوند قطعا پاسخ میده به ایمان و توکلم

    استاد یک دنیا از شما سپاسگزارم که این فایل های ارزشمند و بصورت رایگان در اختیار ما قرار میدید تا کسانی که مثل من هنوز نتونستن دوره های شمارو تهیه کنن بتونن به این شیوه زندگی شون و تغییر بدن البته با عمل به این آگاهی ها

    خدایا شکرت بخاطر این سایت الهی و توحیدی

    و خدایا صد هزار مرتبه شکرت بخاطر حضورم در این سایت

    بی صبرانه منتظر فایل بعدی هستم

    که تا اون موقع تمرینات گفته شده رو سعی میکنم انجام بدم سعی که نمیکنم قطعا میخوام انجامشون بدم چون دیگه میدونم فقط با اجرای این آگاهی ها در عمله که زندگی و شخصیت افراد تغییر میکنه

    خدایا شکرت بخاطر این حجم از آگاهی هایی که از این فایل ناب دریافت کردم

    بی نهایت سپاسگزارم و قدردان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    هدی قائمی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    سلام به استاد بینظیرم و مریم عزیز و تمامی دوستان عباس منشی

    خوب واقعیت من از موفقیت دوستانم خوشحال نمیشدم ولی تقریبا ناخودآگاه یک هفته ای میشه که رو خودم دارم کار میکنم که این احساس حسادت رو از بین ببرم ولی یه نکته ای هست مغزم هزار دلیل میاره که تو حسادت نمیکنی این حقه تو هست که بهتر باشی و….. ولی خیلی زود متوجه فریب مغزم میشم و هنوز نتونستم مغز و احساسم رو یکی کنم فقط می‌دونم که حسادت میکنم و در لحظه به خودم یاد آوری میکنم که نباید حسادت کنم یا قضاوت و هنوز به تعامل نرسیدم .

    و از افراد نزدیک خودم مثل خواهر برادر پدر یا دخترام خیلی خوشحال میشم به اندازه ای که اشک شوق میریزم و این حسادتم برای دوستان یا فامیل درجه سه هست که با هدایت خداوند و استاد عزیزم و کامنت های دوستانم این بیماری حسادت رو کنار میزارم همینجا تعهد میدم که به زودی از این بیماری رها خواهم شد

    موفق باشین تمامی دوستانم و سپاسگزار استادم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مهربانو گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    سلام استاد خیلی از شما سپاسگزارم که آگاهی های ناب خودتون رو در سلسه فایلهای در اختیار ما میزارید

    در مورد سوال که در مقابل موفقیت اطرافیان چه احساسی به من دست میدهد؟

    قبلنا که حقیقت حسادت میکردم وناخودآگاه خودم رو با اون طرف مقایسه میکردم که اون که از من پایین تر یا جوان تره ویا خورده شیشه داره به اصطلاح

    مثلا دختر عموی من که خیلی از من دیرتر ازدواج کرده حالا خونه از من بزرگتر خریده وهمسرش سمت خوبی داره با اینکه من خودم خانوادم رو بالاتر ز اونا میدیدم

    یا گاهی به اشتباه همسرم رو با برادرهاش مقایسه میکردم که اونا تازه رفتن سرکار خونه وماشین وزندگیشون به راهه ما که خیلی ساله داریم کار میکنیم اما اونا در ظاهر جلوترن این مقایسه که چرا همیشه من رو اذیت می‌کرد چون خودم وهمسرم رو خیرخواه تر از اونا همیشه میدیدم اما بعد ازآنجایی ب قوانین متوجه شدم اصل کار باورهاست

    اون اطرافیان موفق که خودم رو باهاشون مقایسه میکردم در واقع از باورهاشون خبر ندارم

    یکی دیگه از دلایل ناراحت شدن هم احساس که دیگه آنچنان موردتایید دیگران نیستیم وخودمون رو ناخودآگاه پایین تر میدیدم واحساس میکردم بقیه به اون افرد که موفق ترن وپولدارترن بیشترتوجه واعتماد واحترام میزارن واین باعث می‌شد بگردم ویه نکته منفی در زندگی اون فرد پیداکنم تا خیالم راحت بشه نه بابا اونا هم مشکل دارن ویه جورهایی خودم رو آروم میکردم یعنی..

    اما بعد از آشنایی با قوانین وقتی فهمیدم او فردی که از درآمدش راضی نیست اما همیشه داره پیشرفت میکنه در واقع اصل مطلب اون ارتعاشی هست که 23ساعت و50دقیقه بقیه روز میفرسته نه اون 10 دقیقه عدم رضایت که من میبینم اصل اون باورهاشه سعی میکنم تحسینش کنم وشکرگذاری کنم واسش که زندگیش چقد خوبه ورو به رشده واینکه ببینم چطور داره به خواسته اش میرسه البته که خیلی‌هاشون با گرفتن وام وقرض هست که به قول استاد خط قرمزن پس شاید بعضی مواقع از اون افراد مشاوره بگیری هم زیاد درست نباشه

    اما در کل منظور استاد پیدا کردن الگوهای درست هستن که خیلی عالی میشه ما نکات مثبت وبرجسته زندگی دیگران رو بتونیم الگو قرار بدیم واصل باورهای درستشون رو پیدا کنیم

    با تشکر از استاد که ما رو کمک میکنن برای درک بهتر وزندگی شیرین تر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: