ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 120 (به ترتیب امتیاز)
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1175MB25 دقیقه
- فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 124MB25 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
بابت این فایل های جدید و سازنده و ارزشمند بسیار سپاسگزارم از خدا و از شما استادان جانم
بریم سراغ خودشناسی بیشتر باشد که کمک کنم به خودم که بهتر شوم و قوی تر شوم
تمرین :
قدم اول
موفقیت افراد نزدیک خودت را بنویس
علی : موفقیت مالی بزیزینسی ارتباطهای خوب داشتن همسر و فرزند
علیرضا: موفقیت در روابط و داشتن آرزوی های من مثل خونه و ماشین 207 ٫داشتن لوازم خوب برای خونه
رضا : موفقیت های پشت سرهم توی همه چیز و درآمد های فراوان و شادی بیشتر توی زندگیش با اینکه تازه باهاش آشنا شدم و اون من رو نمیشناسه و از افراد نزدیک به من هم نیست ولی به شدت دوسش دارم و آدم موفقی هست
_چه احساسی دارم در موفقیت این افراد
علی :
احساس حسادت که اون الان ماشین و کار خودش رو داره و درآمدش خیلی بیشتر شده اما من همچنان شاگرد کسی دیگه هستم با حقوق ناچیزکه اون روابط بسیار خوبی داره با جنس مخالف اما من هنوز اندر خم یک کوچه ام که اون با این همه که سطحش از من پایینترین اما موفقیت های بیشتری رو بدست آورده
علیرضا: بعضی وقتا حس بدی دارم که چطور یک نفر که از من خیلی کوچکتره این همه به خواسته های من رسیده و من هنوز نزدیکش هم نشدم (حسادت) _حس بد که اون تونسته با دختر های زیادی ارتباط بگیره و من نمیتونم و نتونستم و همین باعث شده که خودم رو ناتوان بدونم و بی عرضه
رضا: حس بد دارم که وقتی میبینم این همه موفقیت پشت سرهم بدست بیاره اما من هنوز نتونستم با اینکه اون 10 سال توی کار خودش هست و تازه به موفقیت ها رسیده اما من تازه 2 ماه هست که شروع کردم کار خودم رو
_چه ایده های الهام بخشی یا خوداوری ای میتونه موفقیت این افراد در من ایجاد کنه از چه زاویه ی مثبتی میتونم موفقیت این فرد رو ببینم برای پیشرفت کردن موفق شدن
علی : اینکه من مهاجرت کردم و به کار بزرگی انجام دادم و میتونم با طی کردن تکامل بهتر بشم و بزودی کسب و کار و بیزینس پر سود خودم رو داشته باشم _اینکه خیلی ها دوست دارند با من ارتباط داشته باشند چون من لایق هستم ،اینکه وقتی اون تونسته به این باور خوب برسه پس من هم میتونم برسم
علیرضا : ،در عوض من خانواده ام کنارم هست.م میتونم روی پای خودم بایستم و نقدا چیزی بخرم نه اینکه قسطی _ اینکه چون در محیطی هست که دختر وجود داره اما در شغل من نیست اما باز هم به من میگم که میتونم چون اون تونسته پس من هم میتونم
رضا : بعد از ده سال طی کردن مراحل به این نتیجه های بزرگ رسیده قرار نیست که من هم توی 3 ماه به نتیجه اون برسم و تا همین جا هم خیلی خوب رشد کردم و بهتر شدم و میدونم که با استمرار داشتن میتونم به موفقیت های بیشتر و بهتر مثل رضا برسم چون اون تونسته پس من هم میتونم فقط با ادامه دادن و بهتر شدن خودم
_ چه درسهایی میتونم بگیرم از این موفقیت هایی که اونها گرفتند :
علی : درس نترسیده و توکل داشتن به خدا و حرکت کردن که رفت و خونش رو فروخت و الان صاحب کار و مغازه هست _درس خودباوری که خودش رو ارزشمند تونسته
علیرضا : دوست داشتن خودش ارزش قائل بودن برای خودش که حاضر نیست هر چیزی رو به هر قیمتی داشته باشه
رضا : استمرار داشتن ادامه دادن هر روز بهتر شدن حتی با وجود مسخره شدن درس قوی بودن و نترسیده بدون ترس میره توی دل حریف هاش محکم صحبت کردن تمرکز کردن زیاد در کارش لذت بردن از کارش
البته خیلی جاها به خیلی افراد حسادت میکنم اما واقعا عمدی نیست و بخدا خیلی دوست داشتم که میبینم موفقیت هاشون اما حس کوچک دیدن خودم و کارهای بزرگی که انجام دادم رو اصلا ذهنم نمیبینه
اما رفته رفته هی بهتر شدم و میشم و خداروشکر توی این مسیر کلی چیزها یاد گرفتم از استاد عزیزم و همه دوستان این سایت
خدا پشت و پناه هممون
سلام و درود به همه کسایی که تو این سایت هستند و اثرات تاثیر گذار به جا می گذارند
این جانب یکی از پاشنه های آشیل من همین احساس حسادت هست و اصلا نمیدونم از کجا اومده چرا بوده و از این بعد معیوب که تو وجودم هست ناراحت بودم و دنبال راهی برای درمان آن میگشتم و همیشه میدیم یا میشنیدم که فرد یا افرادی نزدیک به خودم موفق میشدن درون من خوشحال نمیشد و با بررسی هایی که ازشون کردمو تو دفترم نوشتم اینا بود
احساس عدم توانایی -احساس این که موفقیت محدوده و هرچه بیشتر شه از شانس من کم میشه -طرف باباش پولدار بوده خودش چی داشته -شانس داشته -خدا اونو بیشتر دوست داشته -استعدادش بیشتر بوده و …
و از طرفی با این ویژگی ها اولش چنان ناراحت و عصبانی میشدم بعدش دوست داشتم به طرف بچسبم که فکر نکنه من ادم حسودیم اینطوری اروممیشدم و دنبال راهی برای درمونش بودم
این احساسات در درون من رخ میداد و هرگز نمیزاشتم تو رفتارم شکل بگیره که آبروم بره
و از طرفی هم دوست داشتم با اون طرف ارتباط بگیرم که چه کارهایی کرده وای روم نمیشد
ولی با راهکار هایی که توبسته روانشناسی ثروت یک و عزت نفس میشه کار کرد تو این زمینه
ضعف ها من بیشتر نداشتن عزت نفس هست که بلد نیستم درخواست کنم یا رومنمیشه
کمبود باور فراوانی
سلام خدمت دوستان عزیز در سایت و استاد عباس منش دوست داشتنی.
من چندین ماهه که عضو سایت شدم و خیلی از فایل های دانلودی رو دیدم و چندین دوره هم خریدم و نکته جالب ماجرا اینجاست که هر از چند گاهی که به آموزه ها عمل کردم سریع نتیجه های خوب گرفتم و به محض اینکه کنار گذاشتم ورق برگشته.
در حال حاضر 4ماهه که مهاجرت کردم و با تمام سختی هاش این کار رو انجام دادم و چند روزیه که مدام تو سرم غوغاست که برگردم ایران،و پشت پا بزنم به تمام هدف هایی که براشون این همه جنگیدم…
ذهنم هزاران محدودیت برای این کشوری که هستم درست کرده بود و حالا کشوری که ازش بابت ده ها هزاران محدودیت مهاجرت کرده بودم رو امن تر و راحت تر بهم نشون میداد.
امشب تصمیم گرفتم ادامه بدم و از قضا هم این ویدئو رو امشب دیدم که بسیار متناسب با شرایط حال حاضر منه؛این موضوع رو به فال نیک میگیرم و امیدوارم که الله مهربان یاری کنه و بتونم در این مسیر ثابت قدم و مانا بمونم.
سلام بر استاد و دوستان عزیزم
تمرین من
نفر اول که این چند روز دیدم همکارم که متوجه شدم داره کم کم ماشین میخره و داره به سمت کسب کارش میره که.
من حالم نسبتا بد شد چون هم خوشحال شدم که آفرین تونسته و هم ناراحت که خاک بر سرت چرا تو نه اینجا باور کمبود هست چون فکر میکنم که خیلی تو من ریشه کرده باور کمبود و باید تغییرش بدم.
ایده ای که میگیرم این که پول هام جمع کنم و همیشه پول بسازم چون من گاهی تا یکم پول میسازم انگار یه باوری درونم میگه یسه دیگه بسه و من باید این باور با باور اینکه همیشه باید پول بسازی عوض کنم.
نفر دوم کسی در شهر تهران که دیدم در شغل من جایزه گرفته و من ایندفعه خوشحال شدم و گفتم که پس منم میتونم برم چون اون تونسته منم میتونم ولی کمی هم احساس بد
درسی که گرفتم این که منم پس میتونم فقط باید خودم باور کنم که تو این زمینه مشگل دارم خیلی و هی ایمان خودمو نسبت به خودم از دست میدم و باید ایمانم رو حفظ کنم.
ایده ای که گرفتم این که باید ادامه داد و جسور و در عین حال صبور بود که من جفتش رو کم دارم و دایره امن خودم رو خیلی جدی گرفتم و هی فقط داخل این دایره چرخ میزنم ولی قول میدم که از امروز از ترس هام خارج بشم و نتیجش بگیرم.
نفر سوم خانم همکار که همسن من نیست ولی موفقیت عالی گرفته و من احساسم عالی شد و فهمیدم پس میشود کسی شهرستان شروع به کار کرده باشد و بتواند با بزرگان اون حرفه همکار شود و کار های عالی بسازد.
ایده ای که گرفتم این که پس من باید اول کارم رو به نحو احسنت انجام بدم تا بتونم جزو 5 درصدی شغلم باشم و همیشه تمرین داشته باشم چون من تو این زمینه هم مشگل دارم و هی تمرین ول میکنم و میگم حالا فردا حالا فردا .
درس هایی که تا اینجا گرفتم صبور باشم جسور باشم و هر روز تمرین انجام بدم تا اماده باشم
کارم رو به نحو احسنت انجام بدم و همیشه بهترین خودم رو نشون بدم
حواشی رو کم کنم و مطالعه رو زیاد کنم و فقط تمرکزی کار کنم.
پول هام جمع کنم و همیشه پول بسازم.
این ها درس هاست ولی مشگل اصلی من احساس لیاقتم هست کسی از دوستان اگر ایده ای داره برای افزایش احساس لیاقتم اگر میتونه ایده اش رو بهم بگه ممنون میشم.
باسلام و درود بر استاد عباسمنش عزیزو خانم شایسته گرامی وهمه دوستان فرکانس مثبت
در جواب به سؤال مطرح شده ،باتوجه به توضیحات ارزشمند استاد من از موفقیت دیگران حس حسادت ندارم اما حس خوبی هم ندارم .من بیشتر خودم رو مسئول موفق نشدن خودم میدونم وبا خودم میگم اگر فلان کار رو انجام داده بودم الان موفقتر بودم .
امیدوارم بتونم ذهنیت خودم رو تغییر بدم وهمیشه موفق باشم
با آرزوی موفقیت سلامتی شادی و خوشبختی وثروتمندی برای تکتک عزیزان
سلام به استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسیم
من اگه ازاقوامم به موفقیت برسه احساس حسادتم بیشتره واقعا هرچی فکرمیکنم نمیتونم به خودم که دروغ بگم .
مثلا دوست دوران کودکیم که همکلاسیمم بود طلاق گرفته وچندوقته پیس پزشکی قبول شده دانشگاست ومن جلوی بقیه حتی همسرم همش میگفتم دمش گرم کم نیوورد واین چیزا ولی توی دلم همش این بود که ناراحت بودم میگفتم تواین سن تودوتا بچه داری ولی اون چی راحت درس میخونه واینجور چیزا وخودمم باهاش مقایسه میکردم یا حتی زن داداشم گوشی جدید خریده بود بااین که گوشیش نو بود واینا ومن جلوی خودش وبقیه تبریک گفتم وخودمو خوشحال نشون میدادم ولی از درون حسادت میکردم
یا حتی برادر شوهرام مغازه زدن ومن حسودی میکردم که چرا شوهرمن اینکارو نکرده
ویاداییم ماشین خریده بود چقدر میگفتم خوشحالم ولی یه حسی ازدرونم بازم احساس حسادتمو نشون میداد
کلا من از موفقیت اطرافیانم یا ناراحت میشم یا حسادت میکنم یا مقایسه واقعا ازته دل فکرکنم فقط برای طلا خریدن مامانم وخونه خریدن داداشم خوشحال شدم .
من طبق صحبت های شما فیلم رو استپ کردم ونوشتم چون دوست دارم بمونه تا بعدا بهم یادآوری بشه چه احساسی داشتم
حالا برم ادامه صحبت های شما استاد عزیزم روببینم
سلام خدمت استاد و دوستان گرامی در این سایت ارزشمند .
در مورد بخش اول بحثهای استاد من مروری در زندگی خودم انجام دادم و دیدم هر وقت موفقیت دوستان یا بستگان نزدیک را میدیدم تقریباً احساس خوشحالی میکردم کاملاً رضایت در وجودم حس میشد اما یک نکته و آن اینکه وقتی موفقیتها مالی بود من احساس حسادت نیز در عین رضایت داشتم و این حسادت به خاطر مقایسه شرایط خودم با آنها بود و الان هم با آموزشهای دوره احساس لیاقت و این فایل حاضر تقریباً مطمئن شدم که همین احساس مقایسه باعث احساس منفی جذب ناخواستهها شده است در موردمن شده است به طوری که شرایط مالیم تا قبل از آشنایی با سایت استاد عباس منش منفی بود و از سال 91 تا 99 رشد زندگی مالی من منفی بود و این بسیار رنجآور بود.
و اما در مورد موفقیتهای افراد و دیدگاهها و احساسهایی که به من میدن.
1 .علیرضا انسان جوان فعال و پرتلاش هست که وقتی شنیدم تو کسب و کار تازهاش صاحب مغازه شده و کارمند جذب کرده خیلی خوشحال شدم و وآرزوی موفقیت قلبی براش دارم،
وقتی باز طبق صحبتهای بالا احساس حسادت هم داشتم که چرا اون با این سن جوانش به این موفقیتها رسیده ولی من با 30 سال تجربه کاری و تخصصی که دارم هنوز به اون شرایط نرسیدم .وقتی دقیقتر میشیم که مثبت نگاه کنیم و صحبتهایی که با علیرضا داشتم متوجه شدم که اون تمرکز عالی رو کارش داره از هر ابزاری که در مسیرش هست به خوبی استفاده میکنه برای موفقیت بیشتر و تا حدودی هم قوانین رو خوب شناخته و با استفاده از قوانین در مسیر زندگیش به جذب خواستههاش موفق شده.
2. حسین یکی از بهترین عزیزان من در زندگی که �بابرادرانش شریکی کار میکرد پس از مدتها تصمیم گرفت که مستقل کار کند و خود من بر اساس باورهای غلطی که داشتم سعی میکردم مانع شوم ولی شکر خدا با قدرت کارشو شروع کرد و به نجواهای ما توجهی نکرد و الان یک سیستم کسب و کار عالی راهاندازی کرده و به میزان فراوانی ،به آزادی مالی و آزادی مکانی و آزادی زمانی رسیده است و من خیلی از این موفقیت ایشان خوشحال هستم پس از بررسی نحوه عملکرد ایشان متوجه تمرکز در کارش و توکل به خداوند بزرگ و اعتماد به نفس و احساس لیاقت تو وجودش شدم که فکر میکنم مجموع همین چند عامل برای موفقیت ایشان نکات اساسی باشد .
با تشکر مجدد از استاد عباس منش به خاطر تلاشهایی که در جهت هدایت ما و سایر عزیزان دارندورزوی سعادت و سلامتی وعاقبت بخیری در هر دو دنیا برای تمام عزیزان و استاد دارم .
سلام
1)خواهرم که تو سن 38 سالگی تونست به آرزوش برسه و رشته ی پزشکی قبول بشه
دیدگاه من : خیلی براش خوش حال بودم و ذوق میکردم هر جا میرم ازش تعریف میکنم و بهش افتخار میکنم چون حس میکنم بخشی از وجود خودمه
از پشتکارش ایده گرفتم و این موضوع که همون ژن رو من هم دارم دلگرمم میکنه. و خیلی خوشحالم که منم تو این راه خیلی خوب تونستم بهش انگیزه بدم و باورش به خودش رو بهبود ببخشم
2 )دختر خاله هام آزمونی که من سه سال پیش قبول شدم رو قبول شدن
وقتی خبر رو شنیدم حس خوبی نداشتم و احساس میکردم ارزش کار من پایین اومده و به این فکر افتادم که ارشد بخونم و تک رقمی بشم و رتبه رو بکنم تو چششون تا چششون درآد
باور محدود کننده ش این بود که ……..! نمیدونم باور محدود کنندش کجاست کسی کیتونه راهنماییم کنه؟؟؟؟؟
3)از کودکی فکر میکردم خیلی هنرمندم و نقاشی و کارای هنریم رودست نداره تا این که خواهرم که خونه داره شروع کرد به نقاشی کشیدن و کارش از من بهتر بود.
احساسم این بود که ازش کم استعداد ترم حس میکردم برچسب هنرمند از روم برداشته شده حس میکردم هر چی تلاش کنم نمیتونم بهش برسم
باور درست فکر میکنم اینه که آبجیم به خاطر کلاس آمو:شی که چند سال پیش رفته بود و زمانی که داشت تونسته بود کارای هنری ش رو بهتر کنه و من فقط مارای خوبش رو دیدم نقاشی هایی که ریخته بود بیرون و خراب کرده رو که ندیدم
منم اگر زمان بگذارم همون قدر موفق میشم چون هم علاقه و هم ذوقش رو دارم
بنام اللهی یکتا
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان.
اول از همه تشکر میکنم از شما استاد گلم و اینو بگم که همیشه برای موفقیت های شما احساس خوبی داشتم و همیشه گفتم خدا بیشتر بهتون بده چون واقعا لایقش هستین.
برای همه اطرافیانم هم همینطور خصوصا هرکسی رو که وقتی دنبال الگوهای موفق میگشتم،پیدا کردم.
خیلی از اطرافیانم رو دیدم که موفق شدند حتی اونایی که با حرفهای خودم و تغییرات خودم ،تغییر کردن و پیشرفت کردن و البته که از زمان اشنایی با شما و خصوصا کار کردن دوره ثروت1 و شیوه حل مسائل بسیار پیشرفت کردم و قدم به قدم رو به رشد و تکامل هستم و ازین بابت خیلی خوشحالم.
واسه همه ادمهای اطرافم و پیشرفتهاشون بسیار خوشحال میشم و تشویقشون میکنم
بعصی وقتا موفقیتهایی ازشون میبینم و بهشون گوشزد میکنم که خودشون هم بهش توجه نمیکردند و با گفتن من حس خوبی بهشون وست میده و اینو برای خودم جزو تصدیق نکات مثبت و انرژی بخش میدونم.
فقط الان یه نکته طلایی ریز توی این فایل پیدا کردم ،چون خیلی ریزبینانه بهش نگاه کردم …
این نکته شاید متفاوت باشه با اغلب نظرات و شایدم به خیلی از ماها بخوره و کمک کنه برای بهبودش
نکته این بود…
من وقتی موفقیتهایی رو از افرادی که پایینتر از خودم بودند،،میبینم،،،
یه چیزی ته ذهن و احساسم بهم میگه تو عقب افتادی
و دیگران دارن ازت جلو میزنن
جالبه که نه حسودیم میشه و ناراحت میشم بلکه خوشحالم میشم ولی این حسسم ته احساسام پیدا کردم.
شاید همین حس باعث جنب و جوش من و تلاش بیشترم بکنه ولی فکر میکنم تا الان که پیداش کردم،،برام خوب نبوده چون حس خوبی بهم نمیداد.
حالا تبدیلش میکنم به نکته خوب و طلایی ماجرا و روش کار میکنم تا از همین حس،یه بمب انرژی بسازم برای پیشرفت بیشتر خودم.
استاد بی نهایت سپاسگذارم از اگاهیهاتون.
اینم بگم خیلی از روند خودم راصی هستم و با حس و حال خوب دارم رو به تکامل و پیشرفت میرم جلو .
درگیر کارهای عالی شدم و اتفاقات خوبی رو دارم تجربه میکنم .
کارهای لیست اهدافم یکی یکی دارن تیک میخورن
واین یه حس فوق العادس
دلم میخواد واسه همتون اتفاق بیفته
سلام استاد به یاری خدا میخوام از این به بعد تا وقتی که اینقدری روی خودم کار کرده باشم که حال دلم خوب شده باشه و به اون چیزایی که میخوام رسیده بتشم تمام تمرینات روانجام بدم و استمرار داشته باشم من خیلی تو این مسیر اومدم ورها کردم ولی این دفعه دیگه فرق میکنه
تمرین اول))بستگی داره موفقیتشون تو چه زمینه ای باشه وقتی توی زمینه روابط هست خیلی ناراحت میشم چون من تو این زمینه هیج وقت خوب نبودم حالم بدمیشه حسادت میکنم از اینکه برای اون شخص شد ولی برای من نمیشه مخصوصا اگه اون فرد از افراد نزدیک باشه