«چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه - صفحه 172


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    456MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی «چند باور قدرتمندکننده» برای رفع احساس گناه
    35MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5901 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2678 روز

    درود..

    خیلی وقته کامنت نذاشتم..

    عجله عجله عجله..

    کلی دوره خریدم ولی همش عجله..

    وااااای خدایا دوره عزت نفس خیلی فوق العادس.‌

    این دوره چقد به من قدرت داد..

    امروز که فایل سوم اعتماد به نفس چیست رو دیدم و راجب عذاب وجدان چیست حرفای استاد رو شنیدم..متوجه شدم هنوزم کلی چرندیات توی لایه های زیرین ذهن من بوده و ازش خبر نداشتم..مثل حق الناس و خیلی احساس های گناه دیگه و عذاب وجدان های دروغین..

    برگ اول سفر نامه رو بنویسم و همراه بشم این سفر سی روزه رو..

    کلی فایلای دانلودی هست که من خیلیاشو ندیدم..

    از بس خیلی چیزا برام بدیهی شده بود که واقعا خیلی از دستاوردها و لذت ها و تفریح ها و کمک های خدا رو از یادم بردم..

    منی که قبل از دوره عزت نفس تا سال ها احساس گناه داشتم و تا یک قدمی خود کشی پیش رفتم به شخصی تبدیل شدم که چقد راحت شده با خودش..خدایی که فکر میکردم از من متنفره…حس میکنم دیوونه منه..اینقد هوامو داره که حد نداره..چند بار نزدیک بود ماشین بهم بزنه ولی خدا هوامو داشت..میدونید چیه..من اینجوری میگفتم که بابا منم که باورامو تغییر دادم و درمداری قرار گرفتم که اتفاقات بد کمتر رخ میده، خدا نیس که( درک ضعیف نسبت به قوانین).دیگه نیومدم اینجوری فکر کنم که رضا جان درسته باورتو شاید تغییر دادی ولی ولی خداس که این وسط کارارو میکنه و اونه که شرایط رو برات مهیا میکنه پس فکر نکن تو بودی، خدا بوده که نذاشته مثلا ماشین بهت بزنه.وقتی اینجوری فکر میکنی تازه متوجه میشی خدااا چقد عظیمه..خدا باور تو میشه..خدا به شکل باورت وارد زندگیت میشه..اصن یجورایی خیلی سنگینه فهمیدنش..حالا تو احساس گناه داری اجازه نمیدی خدا هدایتت کنه و اون الهاماتو نمیبینی و اگرم ببینی نمیفهمیشا.خدا داره داد میزنه من کنارتم من کنارتم نگران نباش..تو گناه کار نیستی..خودت این حسو داری..من عاشقتم من دیوونتم..منم که هواتو دارم..

    یه نکته ای که درک کردم اینه که:

    من میگفتم منننم که باورام تغییر کرده منم که شرایط رو دارم بهبود میبخشم خداا نیس که منم..ولی ولی صد درصد اشتباس ..خداس که داره اجابت میکنه..خداس که شرایط رو بهبود میبخشه..همه چی خداس..من خدا همه چی خدا..من نبودم که خدا بود..خدا ماشین رو کنترل کرد که بهم نخورد..اصن خدا و این انرژی اون لحظه همون ماشین بود.خداس که تمام این مدت هوامو داشته…اوووف خیلی سنگینه فهمش..انگار همه چی یکیه..همه چیز خداس..پس من خودم نیستم من یه جسم نیستم من یه خدام..مغزم ارور داد ??

    ای ای اینقد اینا در من بدیهی شده بود که یادم رفته بود تو چه وضعی بودم قبلن..

    اره خدا خیلییی دوسمون داره..

    میگه نترس اروم باش بیخیال اینقد به فکر نداشته هات نباش از زندگیت لذت ببر..

    زودتر پول دار شم..زودتر مهاجرت کنم..عجله عجله عجله..

    یه عمر بزرگترین معضل ذهنیم مهاجرت به تهران بود..الان دو ماهه اینجام چی شد؟ هیچی نشد..( البته تجاربم خیلی زیاد شد)

    ولی هیچ فرقی نداری کجا باشید..

    باید از درون به احساس خوب برسیم و عجله هیچیو درس نمیکنه فقط سردرگم میشید..و از مسیر خارج میشید…

    خیلی وقت بود کامنت نذاشته بودما…آی آدم نفسش باز میشه وقتی کامنت میذاره انگار سبک میشی..

    واااای دوره عزت نفس چقد خوبه وااای خیلی خوبه…وقتی کم کم از حالت تعجیلی بیرون میای خیلی خوبه..

    وقتی با خودت میگی باااابااا گووووور پدر آینده و گذشته بیخیاااااال بابا…اینقد حال میده..

    رویاهاتونو داشته باشید ولی بریزیدشششون دورررر، اینقدبهشون نچسبید خودشون میان به سمتتون..اینجوری خیلی حس بهتری ب ادم میده..بیشتر به فکر ارزشمندتر کردن خودمون باشیم با بالا بردن اعتماد به نفسمون..

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3116 روز

    قسمت سوم

    برادر من هم می گفت مثلاً ما ایرانی ها قرمه سبزی خیلی دوست داریم اما خارجی ها بدشان می آید. و بویش را دوست ندارنذ، از نظر من خیلی بد سلیقه هستند،??

    غذای چینی ها هم می گفت خیلی بد بو است و ما دوست نداریم در حالی که از نظر خودشان لذیذ است.??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    هانا بیگی گفته:
    مدت عضویت: 4082 روز

    سلام به همگی

    شایسته جان درسته استاد همیشه می گن ساختن عزت نفس اولین قدم برای موفقیت هست. من هم این رو قبول دارم. من بچه که بودم خیلی شر و شور بودم. خیلی دوست داشتم مورد توجه باشم. خیلی خودم رو دوست داشتنی می دونستم. رویاهای بزرگ داشتم. اما از طرف خانواده این احساس به شکل های مختلف سرکوب می شد. تا اینکه کم کم با بزرگتر شدنم تمام اون شور و شوق رو از دست دادم. مخصوصا وقتی 15 سالم شد. خیلی آروم شدم. با افکارم خیلی خودم رو محدود کردم تا مورد تأیید اونها باشم. خیلی شیطون بودم و به منظر خودم بامزه. اما به خاطر جلب نظر بقیه مخصوصا مادرم خیلی درس خون شدم. درحالی که علاقه واقعی ام نبود. احساس گناه می کردم فکر می کردم خیلی اذیت اش کردم دیگه بسه. بذار رویا نداشته باشم آسه برم آسه بیام تا اون هم اذیت نشه. اما تو سن 25 سالگی دوباره تصمیم گرفتم خودم باشم و برای خودم زندگی کنم. خیلی دوست دارم دوباره مثل دوران بچگی ام بشم. ارزشمندی رو از درونم پیدا کنم. دوره عزت نفس رو هم تهیه کردم. اما احساس می کنم خیلی تأثیری روی من نداشته. ذهنم به شدت مقاومت می کنه. اصلا نمی تونم با این دوره ارتباط خوبی برقرار کنم. به نظرتون چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

    وقتی استاد این سوال رو مطرح کرد هر چی فکر کردم به دور و بر خودم نگاه کردم نتونستم یه آدم با اعتماد به نفس بالا درست و حسابی پیدا کنم که بگم چه ویژگی هایی دارن افراد با اعتماد به نفس بالا. واقعا خیلی عجیبه. حق با استاد هست 97 درصد آدم های دور و برمون تخریب شدن و اعتماد به نفس ندارن. خیلی ها مثل من هستن. تازه من یه مقدار روی خودم کار کردم و از اونها بهترم. به نظرم مهمترین ویژگی این افراد اینه که نظرات و قضاوت بقیه اصلا براشون مهم نیست و برای دیدگاه خودشون ارزش قائل هستن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3828 روز

    سلام به خانم شایسته ی عزیز ، استاد عزیز و هم فرکانسی های عزیز

    گفتید رد پا بزاریم… من این احساس را سال گذشته تجربه کردم،وقتی زحمت میکشیدم در محل کارم و احساس میکردم که مدیر مجموعه خیلی سرسری از زحماتم میگذرد. نمیدانم چرا این احساس را داشتم، حتی به یکی از همکارانم حسادت میکردم.بخاطر رفتار مدیر با او. هر وقت میخواست می آمد و میرفت. بعد تصمیم گرفتم که تا آخر سال 96 بروم و بعد استعفا بدهم.اما همان احساس عدم اعتماد به نفس نگذاشت که این تصمیم عملی شود.استعفایم را هر روز میبردم و بر میگرداندم.اما متوجه نبودم که این رفتارم از کجا نشأت میگیرد. و بعد در سال 97 نسبت به آن همکارم حس تنفر شدید پیدا کردم و بهش هم گفتم. و البته تا اونجایی هم که میشد زجرش دادم. همین هم حالم را بدتر کرد.بخصوص اینکه ازش خواستم درباره ی این موضوع وقت بذاره و باهم حرف بزنیم اما او قبول نکرد.دیگه اینجا خیلی احساس بی ارزشی کردم که فردی از من 15 سال کوچکتر حاضر نیست وقت بزاره برای چیزی که مسئله هست و روی کار ما اثر مستقیم داره حرف بزنه که هم خودش سبک بشه هم من.

    دیگه هر روز حالم بدتر میشد، بدتر و بدتر، حمل احساس تنفر، حمل احساس حسادت همزمان. و از طرفی بی توجهی های مدیرم نسبت به این موضوع.تنفرم نسبت به او هم شدت گرفت. خیلی روزهای بدی بود و همواره یاد درسهایی که از استاد گرفتم می افتادم که احساس بد= اتفاقات بد هر کار میکردم احساسم خوب بشه نمیشد. به روانکاو مراجعه کردم. و او کمی کمکم کرد ،‌ کمی جراتم بیشتر شد و چند هدف که میخواستم در محل کارم اتفاق بیافتد را بهش رسیدم.( همان موضوع که استاد میگن ریشه در کودکی مان دارد ،‌ من در کودکی بسیار از طرف مادرم تنبیه شدم و همواره ازش میترسیدم. و حس عشق من همیشه توام با ترس فراوان بود و همیشه از اینکه چرا دنیا را محلی نا امن می دیدم و همواره در ترس به سر میبردم متعجب بودم ) اما باز هم حالم خوب نشد. چون دائم به خودم میگفتم اصلا چرا پارسال نرفتی ( بهم الهام شده بود) و این عمل نکردن به الهام هم طور دیگری حالم را بد کرده بود. و نکته ی خیلی مهم اینکه حقوقی که میگرفتم در برابر کاری که میکردم بسیار بسیار بسیار کم بود. دلم میخواست فریاد بزنم بگم آی مردم که به اینجا مراجعه میکنید و این عدد را میپردازید میدانید من چقدر حقوق میگیرم؟ (بیمه هم نیستم) 3ماه از تراپی گذشت و من از نظر جسمی ناتوان تر شدم، خشمم فروکش نمیکرد و روزی مدیرم سرکلاس آمد و دید من وسط کلاس نشسته ام و نمیتوانم کاری انجام بدم. مرا برد به آشپزخانه و گفت میخواهی به مرخصی بروی؟ سریع برگه برداشتم و نوشتم اینجانب به مرخصی نامحدود احتیاج دارم. او گفت نه برو یک ماه و بهت حقوق هم میدم ،‌گفتم نه ، میرم نامحدود تا هر وقت که دلم بخواد. و اینطور شد که اومدم بیرون. و احساس رهایی و آزادی خیلی زیاد داشتم. 2 روز بعد زنگ زد و گفت میایی دوشنبه؟ گفتم خانم …من تازه رفته ام هنوز یک هفته هم نشده…گفت مادرها سراغت را میگیرند…..و بعد اتفاقاتی افتاد که به دلیل عدم حضور من بود ، اونجا تازه ارزش خودم را فهمیدم، و تازه شاید مدیرم قدر من را دانست،‌بهم زنگ زد و گفت من وقت دندانپزشکی دارم اما نمیتوانم بروم چون باید از صبح در کلاس باشم و 2 ماه سخت پیگیرم بود که برگردم. ( وقتی من بودم همیشه با خیال راحت مسافرت میرفتند ) حالا درسهایی که گرفتم: 1- عزت نفس و اعتماد به نفس پایه ی یک زندگی آرام و شاد هستن. من پارسال هم میخواستم محصول عزت نفس استاد را تهیه کنم که موفق نشدم. اما حالا ایمان دارم که این بسته بیشتر از روانشناسی ثروت 1 که میخواستم تهیه اش کنم برام ضروری هستش. اول باید آنرا بگیرم و توش عالی بشم بعد برم سراغ ثروت. 2- یک هفته بعد از بیکار شدنم مدیر دیگری مرا استخدام کرد با این تفاوت که فقط هفته ای 1 روز میرم سرکار و مسئولیتم هم نصف نصف نصف است و همان اندازه حقوق. بعد هم یکی از مادران خودش پیش قدم شد و یک محیط کاری ( که جزء آرزوهام بود) برام فراهم کرد فقط هم 1 ساعت کار است. ( بعد از اینکه من خودم را بخشیدم که با خودم به اندازه ی کافی مهربان نبوده ام و همچنین همه ی کودکی ام و مادرم را بخشیدم که استاد گفتن او آگاهی اش در آن موقع آنقدر بوده ) 3- نسبت به خودم خیلی سخت گیر بودم و توقعات زیاد داشتم ، اما حالا می آموزم چگونه با خودم واقعا مهربان باشم و خودم را دوست بدارم و ارزش خودم را بدانم.و این مسیر همیشگی است. در پناه الله یکتا،‌قادر مهربان، شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    لیلا رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2786 روز

    سلام استاد خوب نازنین امروز قسمت اول عزت نفس رو گوش کردم مهمترین ویژگی شخصی که اعتماد به نفس دارد اینکه راحت هم با خودش هم تو جمع راحت درخواستش میکنه نیازهاشو راحت بیان میکنه خجالتی نیست باور دارد میتونه به همه چیز برسه همسر من این ویژگی رو داره راحت با آدمهای بزرگ و رئیسهای شرکت ارتباط برقرار میکند مردم رو با اخلاقش جذب مکند و بخصوص مشترهاشو با این شرایط روز به روز بیشتر میکند منم از وقتی با شما آشنا شدم خیلی عوض شدم اولا اگر کسی به نظرم اهمیت نمی داد یا اوکی نمی شد ناراحت میشدم الان میگم شد شد نشد خودم با ارزش م لیاقت دارم خدا از جای بهتر میدهد راحت درخواست میکنم بیشتر برای خودم زندگی میکنم خانم شایسته و استاد عزیز دوستت دارم حتما میام میبنمتون تو آمریکا فلوریدا این اتفاق حتما میفته صدر درصد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3379 روز

    سلام خدمت همه ی خانواده ی عزیز و صمیمی و مهربان و توحیدی عباس منش.

    با وجود اینکه این مجموعه فایل رو حداقل 15 بار شنیدم ولی بنا به گفته استاد عباس منش و همسر عزیز و دوست داشتنی استاد خوبم تعهد دادم که دوباره فایلها رو با جان و ‌‌دل گوش بدم.

    واقعا که در هر بار گوش دادن این فایلها، چون هر روز مدارمون بهتر میشه در نتیجه حرفهایی رو میشنویم که قبلا نشنیده بودیم

    و تمرین

    کسانی که عزت نفس دارند به نظر من این خصوصیات رو دارا هستند که :

    از درون آرامش دارند

    این آرامش به خاطر اینکه خودشان را دوست دارند یعنی هر گونه ای که در زمان حال هستند خودشون رو دوست دارند و وقتی به ابعاد مختلف فیزیکی، روحی و روانی و کارهایی که انجام دادند نگاه می‌کنند از خودشون راضی هستند.

    چون می‌خواهند از مسیر زندگیشون لذت ببرند.

    چون قانون تکامل رو دوست دارند.

    چون باور دا ند همیشه بهتر و بهتر می‌شوند.

    اندوهی و غمی از گذشته ندارند و ترسی از آینده در آنها نیست.

    مثل الان من

    که همگی لطف بیکران رب العالمین است.

    با اعتماد به نفس خود را لایق بهترین نعمات خداوند می‌دانند.

    و چون درخواست‌ها و احساس نیازشان را لطفی از جانی رب العالمین می‌دانند، مطمئن هستند خداوندی که این احساس نیاز را در آنها بوجود آورده، حتما شرایط رسیدن به آن درخواست را نیز محیا خواهد ساخت.

    وقتی می‌خواهند درخواستی از خداوند داشته باشند با احساس خوب برآورده شدن آن خواسته، آن درخواست را مطرح می‌کنند.

    وقتی می‌خواهند از شخص دیگری درخواستی نمایند با دیدگاه اینکه آن شخص همیشه به لطف خدا بهترین نسخه از خودش را به او نشان می‌دهد و دوست دارد دستی از دستان خدا باشد تا درخواست او را برآورده سازد، به احساس خوبی می‌رسد.

    ودر نهایت کسی که با خودش در صلح است و خویشتن را دوست دارد و خود را لایق بهترین نعمات خدا می‌داند.

    موفق سربلند، سعادتمند باشیم در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 3568 روز

    سلام

    به همه دوستان و استاد وخانمشایسته عزیز سپاسگزارم از زحمتی که می کشید

    از نظر من ااعتماد به نفس یعنی این که خدا هموار با تو است تو همه موارد کمکت می کنه اگر اشتباهی کرد خودشو سر زنش نمی کنه خودشو می بخشد در جمع راحت صحبت می کنه بیشتر رو خودش وخدا حساب باز می کنه خودشو دوست داره ویرایش دلش کار می کنه حرف مردم برایش مهم نیست پیش افراد بالا تر از خودش از نظر مالی خودشو کم یا کوچیکه نمی دونه توجه ش به خواسته ها ش هست از کارش به راحتی تبلیغ می کنه ممنون قدم بر می داره نیاز به مظلوم نمایی ندارن که کسی دلش به حالش بسوزه همیشه به فکر پیش رفت وابسته به کسی یا چیزی نیست اون خودشه خودشو دوست داره مرتب و منظم هست تمیز و مناسب لباس می پوشه سرشو همیشه بالا نگه می داره.

    سپاسگزارم از خدای مهربانم منو به این مسیر هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سمیه گلشنی فر گفته:
    مدت عضویت: 2434 روز

    سلام.من تازه وارد این خانواده صمیمی شدم.ودر مورد فایل اول اعتماد به نفس به نظرمن کسی که اعتماد به نفس بالا داره.میتونه ویژگیهای متفاوتی از دید افراد متفاوت داشته باشه.

    دیدگاه بنده اینه.1.ادمهایی که اعتماد به نفس بالا دارن.منظم هستند.2.خوش برخورد هستند.3 روابط عمومی سالم بالایی دارند.4.هرکاری که از دستشون بربیاد بدون هیچ حسادتی برای دیگران انجام میدن.5.اهل دروغ و دغل بازی نیستن.6.بسیار دستکار وصادق هستن 7.نقطه تاریکی ندارن که بخوان از برملا شدنش بترسن.

    ممنون که دیدگاه بنده رو هم مشاهده میکنید.روزگارتان خوش وعاقبتتون بخیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    آسمان الهی گفته:
    مدت عضویت: 2463 روز

    ۱-از صحبت در جمع خجالت نمیکشند

    ۲-از وارد شدن به یک جمع واهمه ندارند

    ۳-هنگام خرید از روی خجالت جنس نمیخرند

    ۴-در برخورد با افراد راحتند

    ۵-به فکر تایید و جلب توجه دیگران نیستند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مجید گفته:
    مدت عضویت: 2626 روز

    سلام به استاد ودوستان گروه من هم مثل شما دوستدارم عزت نفس بیشتری داشته باشم وی روزی برسد که مثل استاد دربهترین شرایت زندگی کنیم وبتوانیم به دوستانمان کمک کنیم منهم قوانین رافهمیدم ورابطه ام با خانواده وخداوند بهتر شده سلامتی بهترشد ولی هنوز نتوانستم ازلحاظ مالی به استقلال برسم وتمام مشکلاتم حل بشودوهمان قدرکه کارکردم نتیجه گرفتم هنورباورهایم خراب است وهنوز ایمانم کم است وهنوز ترسها جلویم راگرفته است وامید وارم که یک روز بتوانم مثل استاد فرد مفیدی برای جهان باشم باتشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: