به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن - صفحه 8


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    419MB
    35 دقیقه
  • فایل صوتی به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن
    32MB
    35 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1193 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mehdi Zare گفته:
    مدت عضویت: 3825 روز

    سلام به استاد خوبم عباس منش

    همین چن وقت پیش سایتی رو دیدم که کاملا شبیه سایت شما بود خیلی تعجب کردم گفتم شاید یکی از کاربران این سایت هست رفته سایت زده و چون علاقه مند بوده به سایت elmeservat.com بوده قالب و طراحی سایت خودش رو این جوری طراحی کرده و کلی سوال دیگه برام پیش اومد که چرا دقیقا شبیه سایت شماست.الان که این فایل رو گوش کردم کلی خندم گرفت و فهمیدم جریان از چه قراره.

    در این چند مدت که با سایت آشنا شدم و قوانین رو شناختم یکی از چیزهایی که با اون سروکار داشتم تغییر باورها بوده است.چندین راه رو یاد گرفتم مثل گوش کردن و مرور به فایل هایی که باور جدید به ما میده یا این که بریم کتاب زندگی نامه افراد موفق رو بخونیم یا… ولی من دوست داشتم که توی یک لحظه چندین باور رو تغییر بدم که در زمان کمتری موفق بشوم بعدش یه سری اتفاقات افتاد و با فایل های با عنوان subliminal massage (چیز هایی که ذهن خودآگاه شما نمیتونه درک کنه ولی ذهن ناخودآگاه شما میتونه) آشنا شدم و بعد من فهمیدم که اگر بتونم دو سه صدا یا بیشتر رو با هم مخلوط کنم ذهن ناخودآگاه آگاه من میتونه همه ی اونا رو بشنوه و تفسیر کنه و به مرور زمان تغییر کنه.بعدش رفتم یاد گرفتم که چطور چندین باور خودم رو مخلوط کنم با برنامه ای به اسم audacity آشنا شدم و بعد چندین باور که میخواستم رو با هم مخلوط کردم و اون رو بک گراند صدای بارون(شما میتونید هر صدای که دوست داشتید مثل صدای پرنگان یا صدای موزیک بی صدا مثل پیانو )گذاشتم که به طوری که صدای خیلی کمی رو بتونم بشنوم.و خدا رو شکر میکنم که در این چند مدت این روش جواب داده و دارم در این مسیر حرکت میکنم و فایل های جدید میسازم و گوش میکنم. حتی میتونید مدیتیشن با این فایل ها کنید که تاثیرشون هزار برابر میشه. پیشنهاد من اینه که شما هم این روش رو امتحان کنید برای مثال میتونید فایل های عزت نفس استاد رو با هم قاطی کنید و همگی رو در یک ساعت مرور کنید یا این که باور های خودتون رو با این روش سریع تر تغییر بدید. به قول استاد عباس منش در دوره هدف گذاری از این اهرم استفاده کنید.

    مثال دیگه ای که خیلی شخصی هست و من هم کمتر علاقه به اون دارم که الان درباره ی اون صحبت کنم ولی به خاطر اینکه استاد عباس منش که گفتن مثال بیارید اینجا میگم اینه که همیشه دوست داشتم زیبا تر باشم از لحاظ ظاهری و قیافه و این که فکر میکردم که تغییر ناپذیره مثل خیلی ها که خودشون همچنین دیدگاهی دارن باوجود این که دوست دارن زیبا تر باشن و دوست دارن ویژگی های ظاهری مورد نظرشون رو داشته باشن ولی به دلیل باور هاشون تغییری نمی کنن. این موضوع موضوعی هست که کمتر کسی درباره ی اون صحبت میکنه و خیلی باورش سخته ولی باور کنید که میشود.من این کارو دارم میکنم و خیلی نتیجه گرفتم در زمان خیلی کمی که با این موضوع آشنا شدم و باورش کردم.من یه مدت تمام تمرکزم رو گذاشتم روی این موضوع و تحقیق کردم از درونم سوال پرسیدم و به این نتیجه رسیدم که این کار شدنی هست.شما میتونید رنگ چشماتون رو تغییر بدین رنگ موهاتون رو به هر رنگی تغییر بدین در زمان خیلی کم 6 ماه و یا کمتر بستگی به خودتون داره.یکی از راه هایی که میتونید ویژگی های ظاهری مورد نظرتون رو بدست بیارید به یوتیوب برید و سرچ کنید به زبان انگلیسی و فایل های تصویری و صوتی به صورت subliminal massage هست درباره ی این موضوع که میتونید از اون ها کمک بگیرید.

    نکته ی خیلی مهمی باید رعایت کنید اینه که فقط برای خودتون بخواهید تغییر کنید نه به خاطر تایید شدن از جانب دیگران.

    متشکرم از بابت فایل فوق العادتون بویژه مثال کشتی کریستف کلمپ که زدید. که خیلی جالب و تامل بر انگیز بود و من رو به یاد تئوری مدارها انداخت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مصطفی یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 3082 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان

    تشکر میکنم از شما چون خیلی مطالب مفیدی از شما یاد گرفتم

    من 10 سال پیش از پدرم درخواست کردم که با هم شرکت کوچیکیو راه بندازیم و دو نفری شروع به کاار کنیم این موضوع در حالی داشت اتفاق می افتاد که من تازه خدمت سربازیم تمام شده بود و تازه میخواستم وارد کار شوم و پدرم هم از شرکاش که 5 نفر از پر تجربه ها بودن جدا شده بود و شرایط مالی معمولی رو داشتیم .

    دفتر رو اجاره کردیم و من در شروع کار به پدرم گفتم میخواهم به این فکر کنم که در این سال 150 میلیون در امد داشته باشیم اون زمان برای ما مبلغ قابل توجهی بود و اصلا فراموش نمیکنم که پدرم به من گفت در شرکت قبلی ما 5 6 نفر با تجربه بودیم این اتفاق نیوفتاد حالا تو با تجربه کم این رویای دست نیافتنی رو داری ! انگار یه چیزی در وجودم بهم گفت نشون بده به پدرت که میتونی و من با پدرم هیچ صحبتی در رابطه با این موضوع نکردم , ما به ماه هشتم رسیده بودیم و هنوز خیلی مانده بود تا به اون در امد برسیم ولی من هنوز باورش داشتم تا تنها با دو کار بزرگ که تا حالا نه پدرم این مدل کار را گرفته بود و نه شرکای قبلیش ,تونستیم به مبلغ مورد نظر برسیم و تعجب پدرم و دوستانی که از هدف و باور من خبر داشتن رو شاهد بودم و خیلی حال خوبی داشتم از اینکه میدیدم پدرم کاملا نظرش در رابطه با من عوض شد و دیگه داشت رو من حساب میکرد.

    امروز از وضعیت بسیار خوب مالی برخوردارم و همچنین از لحاظ روحی و اگر به خانواده یا دوستان نزدیکم بگویم میخواهم فلان هدف رو دنبال کنم دیگر به من نمیخندند و میگن تو میتونی چون از این مدل موارد در زندگی من زیاد اتفاق افتاده و در حال اتفاق افتادن هست.

    ارزوی سلامتی و باور عالی دارم برای اقای عباسمنش و دوستان گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی عموشاهی گفته:
    مدت عضویت: 3367 روز

    سلام و درود بر استاد عباسمنش

    قبل از آشنایی با شما مدتها در اینترنت سایتهای موفقیت را بازدید میکردم و مطالب و مباحثی که بعضا مفید بودند ولی در مورد من سخت بود چون تکرار چیزهایی بود که از اول دبستان شنیده بودم مانند سعی و تلاش و کوشش و نابرده رنج و زجر و ….

    یکی از باورهای غلط من این بود که وقتی ثروتمندی را میدیدم دنبال نقص عضو یا بیماریی تو ظاهرش میگشتم چون ذهن منطقی من دونفر از دوستانم که بعد از اینکه به مال زیادی رسیدند مصدوم و معلول شده بودند را الگو قرار داده و میگفت خدا با دادن پول و ثروت زیاد سلامتی را میگیرد.

    اما باورها و طرز فکر تکراری نتیجه خوب که نمیداد چون اگر قرار بود نتیجه بده بعد سی چهل سال تا الان داده بود. مدتی جستجو را رها میکردم ولی مدتی بعد دوباره با سرچ کلمات کلیدی دنبال چیز جدیدی میگشتم .تا اینکه فایل گزارش جلسه دهم قانون آفرینش و خدا را بهتر بشناسیم 1و 2 را در یوتیوپ دانلود کردم که خیلی با درونم موافق بود و باورهای توحیدی شما کاملا در آن مشهود بود که باعث شد عضو سایت شوم.پس از عضویت و دانلود تمام فایلهای رایگان روز به روز به باورهای اشتباه خودم پی بردم و کتاب صوتی راز ثروت تاثیر خوبی در من گذاشت.با اینکه هنوز محصولی از سایت تهیه نکرده ام ولی در جهت اصلاح آن طرز فکرهای مخرب هستم.الان که این فایل را تماشا میکردم یاد یک ضرب المثل منسوب به چینیها افتادم به این مضمون که یک خرگوش فقط به اندازه خودش از رودخانه آب میخورد و یک فیل هم به اندازه خودش یا اینکه به قول قدیمیها هر کسی آب قلب خودش را میخورد یعنی زندگی هر فردی نتیجه طرز فکر و باورهای اوست.

    عضویت در این سایت افتخارم بوده و باعث نزدیکی فرکانس فکری ام با شما و اعضاء خردمند آن میشود. از جنابعالی و تیم قدرتمندتان خانم فرهادی و خانم شایسته صمیمانه تشکر میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    امیرپرویز سالاری گفته:
    مدت عضویت: 3286 روز

    سلام و خسته نباشید دوستان گرامی

    من میخوام داستان قبول شدن و رتبه تک رقمی آوردن خودم رو تو آزمونی براتون تعریف کنم که یه ماه قبل از این آزمون هیچ اطلاعاتی در موردش نداشتم

    اوایل امسال بود بیکار تو خونه نشسته بودم که یکی از دوستان بهم زنگ زد بعد از احوال پرسی گفت که امیر یه آزمونی هست اگه قبول شی و مدرکش رو بگیری پول خوبی توشه گفت من نمیتونم شرکت کنم مدرک تحصیلی من بهش نمیخوره ولی تو میتونی برو شرکت کن بعدش باهم کار میکنیم از این حرفا .

    دیدم چن روز هی پیگیره زنگ میزنه حتما برو ثبت نام کن خیلی خوبه پول خوبی از توش در میات . از اونجا که میدونستم این دوست ما الکی به کسی آمار نمیده حتما یه چیزی هست که این قد اصرار میکنه رفتم ثبت نام کردم متوجه شدم که 300 نفر ظرفیت قبولی داره تو کل کشور بعدش آمار ثبت نامی ها رو گرفتم فهمیدم 28000 نفر ثبت نام کردن گفتم بیخیال من که هیچی از این درسا نمیفهمم و تجربه و تخصصی تو این رشته ندارم قبولم نمیشم با این همه ثبت نامی و ظرفیت پذیرش این امتحان هم تخصصی هست خیلی ها درسش رو خوندم بهتره ما بریم سراغ همون کار خودمون وقت الکی هم نزارم که بی فایدش دیدم دوباره اون دوستم زنگ زد گفت چی شد ثبت نام کردی کتاباش رو نمونه سوالات رو برات پیدا کردم گفتم بیخیال تو این وقت کم که 20 روز مونده به امتحان این همه ثبت نامی و متخصص که ثبت نام کردن من قبول نمیشم بیخیال ما شو من حتی الفبای این رشته رو هم نمیدونم.

    دیدم فردا دوباره زنگ زد گفت امیر یه کلاس فشرده برا این آزمون گذاشتن نفری سه میلیون پولشه بیا شرکت کن من پول کلاس رو بهت میدم . اینجوری که گفت یه جرقه ایی تو ذهن من روشن شد که این دوست ما آب از دستش نمیچکه چطور میخوات پول این کلاس سه میلیونی رو بده اونم برا من نه خودش اومدم آمار این آزمون رو گرفتم دیدم بله عجب پولی توشه اگه بتونی مدرک رو بگیری خودم سه میلیون رو دادم بدون اینکه به دوستم بگم رفتم کلاس رفتم اونجا چند جلسه از کلاس گذشته بود با خواهش ثبت نام شدم تازه اونجا فهمیدم از این کلاسا تو کل ایران گذاشتن و فقط برا شهر ما 500 نفر ثبت نام کردن که بیان این کلاسای آمادگی آزمون بعدش کسایی اومده بودن که کارشون ورشتشون همین بود و چند بار تو این آزمون شرکت کرده بودن و قبول نشده بودن همه اومده بودن کلاس خلاصه ما رفتیم سر این کلاس 500 نفری که سالن دانشگاه هم اجاره کرده بودن برا اینکه این جمعیت که اونجا جا بشن خلاصه دیدم که هم اینکاره هستن و من الفبای این رشته رو هم نمیفهمم از اونجا که خیلی به خودم ایمان دارم و کارهای خیلی سخت رو انجام دادم اومدم رو یه کاغذ نوشتم خدایا من بهت قول میدم تمام تلاشم رو برای این آزمون انجام بدم نتیجش با تو و امضا کردم تا روز آزمون همش این تو ذهنم بود تلاش کن نتیجه ردیف میشه خیلی ها می گفتن وقت تلف نکن بچه 28000نفر ثبت نام کردن تو که هیچی از این رشته نمیفهمی میخوای قبول بشی؟ و.بارها تو مسیر دلسرد میشدم ولی باز یادم میومد که نوشتم تلاش کنم نتیجش رو خدا ردیف میکنه خلاصه چن روز مونده بود به آزمون یه اعتمادبنفس بالای داشتم و همش به خودم.میگفتم اصلا نگران نباش و فقط آماده شو برا آزمون نتیجش عالی میشه. شب آزمون تا صبح خواب نرفتم صبح رفتم سر جلسه دیدم سوالات نصفش اصلا اون چیزی نیست که تو منابع اعلام کردن و من نخوندم دیدم همه معترض شدن به امتحان تنها کاری که کردم این بود که گوشم رو گرفتم تا صدای دیگران رو نشونم گفتم بعد امتحان وقت برا اعتراض هست و با قلبم تا جایی که تونستم به سوالات پاسخ دادم از جلسه نا امید اومدم بیرون چون اصلا انتظار همچین امتحانی رو نداشتم و فقط به خدا گفتم من همه تلاشم رو کردم یک ماه بعد نتیجه امتحان رو اعلام کردن حدس بزنید رتبه من چند شد؟ توی 28000 نفر من نفر 29 شدم از تعجب و خوشحالی نمیدونستم چکار کنم منی که اولش هیچی در مورد این رشته نمیدونستم بین این همه متخصص این رتبه رو آوردم اشکم در اومد با خدا گفتم فقط بخاطر این قبول شدم که مطمعن بودماگه همه تلاشم رو کنم جوابش رو بهم میدی این موضوع باور منو چسپوند به سقف اگه مطمئن باشی نتیجه میگیری و تلاش کنی حتما نتیجه میگیری الان یک سال از این داستان گذشته خیلی ها هنوز میگن ما نفهمیدم تو چطور قبول شدی.

    من باور داشتم که اگه همه تلاشم رو کنم نتیجه رو خدا بهم میده و با تمام وجود تلاش کردم و نتیجه عالی رو خدا بهم داد

    من باور کردم که کارهای خیلی بزرگ رو میشه انجام داد و نفر اول توی اون کار شد حتی اگه هیچی ازش ندونی خیلی دوس داشتم این داستان رو به اشتراک بزارم

    مرسی که داستان منو خوندین با آرزوی موفقیت و سلامتی برا شما دوستان گرامی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    میلاد محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3080 روز

    استاد عزیز سلام من و ماردم مدت زیادیه که با فایل های شما در یوتیوب و سایتتون آشنایی دارم و بسیار چیز ها از شما آموخته ام.امروز بعد از مدت ها که که فایلاتون ‍‍‍پیگیری میکردم تصمیم گرفتم پروفایل خودمو بسازم چون دچار چالشی هستم که مدت هاست گریبان منو گگرفته.من به حرفاتون ایمان دارم اما مشکل من عهد شکنیه.من هر بار که برنامه ریزی میکنم در زندگیم نه تنها به اون ها وفا کن بلکه دقیقا کارو بدترم میکنم یعنی اون روزایی که برنامه ای ندارم منسجم ترم.همیشه وقتایی که تصمیم به کاری میکنم دقیقا همون روز بیشتر اون کارو خراب میکنم.چه در مراحل شغلی چه ارتباطی چه مالی و…

    با وجود اینکه استعدادهای خاصی در حوزه نرم افزاری و وب دارم که اگه از نزدیک پیش من باشید تعجب میکنید چرا از لحاظ مالی انقد داغونم و انگگار تلاشام در یک سیکل معیوبه.

    خیلی دوست دارم بسته ثروتو تهیه کنم ولی در واقع هیچ پولی ندارم که صرف کنم ولی این کامنتم برای درخواست بسته مجانی نیست.مشکل اینجاست که مثلا من در کنکور هم منابع خوبی داشتم ولی نمیخوندمشون .یعنی من ادم عملگرایی تا امروزی که این پیامو نوشتم نبودم.کمی از این قضیه میتونه ژنتیکی باشه ولی حتما اراده انسانی میتونه بر این امر غلبه کنه.

    ادمی هستم که همین حرفای شما را چنان با آب و تاب و باورپذیر برای دیگران توضیح میدهم که اگر شما هم پیش من بشینید شاید تحت تاثیر حرفای امید دهنده ی من قرار بگیرید ولی نکته ی اینجاست که در عمل صفرم

    مثلا شده داشتم همین باورای ذهن ثروتمندتون گوش میکردم و بعد یک قضیه ی فشار مالی دقیقا پیش اومد و من دقیقا با همون باورهای افراد کاملا فقیر باهاش برخورد کردم.چیکار کنم استاد که انقد عهد نشکونم؟دقیقا مثل معتادی شدم که آگاهانه میدونم کارم اشتباهه حتی در هنگام اشتباهه یه ندایی رو احساس میکنم که حرکتم غلطه ولی ادامه میدیمش.

    واقعا هزار بار توبه شکستم.حتما امیدی دارم که این پیامو دادم.شبی نیست که قبل از خاب ها دقایق زیادی رو صرف تحلیل کارهای روزانم نکنم و برای فردا و اصلاح اونا برنامه ریزی نکنم ولی صبح روز از نو و روزی از نو.

    واقعا کلافه شدم که بالاخره اولین کامنتمو گذاشتم.میخام اصلاح بشم و میدونم اگه عهد شکنی من در زندگی از بین بره در تمام جنبه ها میتونم پیشرفت کنم.چون واقعا بزرگترین مشکل من در همه ی این کارا تعهد نداشتن به خانواده کار درس و……. است و وقتی که عهد میشکنم انگار اون روی من بالا میاید و قید کل قوانینی که گفتیدو میزنم و انگار به نقطه صفر برمیگردم و همه چی رو زیر پا میذارم و این روند روزانه زندگیه من شده.

    حتی برگه ای گذاشته ام در همه جای خانه که جمله ای از فیثاغورثه:اراده انسانی در کنار سرنوشت او استاده و چرخ تکامل او را اداره میکند

    میدونید چی میگم؟من کاملا اگاهم به رفتارم.من نمیخام عهد شکن باشم.لطفا راهنمایی بفرمایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مصطفی قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 3267 روز

    سلام به استاد عزیز ….و گروه تحقیقاتی عباس منش …چیزی که برام جالبه تا به امروز داشتم از فایل رایگان استفاده میگردم و توجهی به قسمت نظرات نداشتم با این که استاد چند بار در فایل های رایگان دیگر امار سایت رو گفته بودن ولی این دفعه دیگه گفتم باید نگاه کنم و بعد از این که دیدم واقعا ایمانم قوی تر شد چون واقعا نتایج دوستان فوق العادس و همچنین امار سایتون نسبت به سایت های دیگه فوقالعادس …و در اخر خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که در روند ی قرار گرفتم که تنوستم استاد خودمو پیدا کنم …از استاد عزیز تشکر میکنم که این فایل هارو برامون قرار میده …

    منتظر فایل های بعدی تون هسیم استاد …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 3538 روز

    سلام و خدا قوت به استاد عزیزم

    سلام به دوستای گلم

    استاد واقعا ازتون ممنونم بابت این فایل.دقیقا چیزی بود که این چند روز داشتم بهش فکر میکردم و فقط بخودم میگفتم باورات باید تغییر بدی

    آخه منم یه سایت فروشگاه اینترنتی دارم. حرفاتون کاملا درک میکنم

    روزایی که به خودم میگم امروز فروش خوبه و اصلا فروش ربطی به این حرفا نداره اوضاع خوبه اما روزایی که باورام خرابه و حالم خوب نیست خوب اوضاعم جالب نیست

    ما سال 94 کارمون شروع کردیم و میتونم بگم 3 بار کارمون صفر شد

    دفعه چهارم توکلم بخدا کردم و از صفر شروع کردم بدون اینکه رو کمک برنامه نویس و اینا حساب کنم

    اینقدر تخقیق کردم تا روش پیدا کردم و شروع کردم

    من هیچی اصلا از این فضا نمیدونستم اما اون روز بخودم گفتم تو میتونی. تو استاد تبدیل نشدنی ها به شدنی هاییه. پشتکار تو عالیه. شکر خدا شروع کردیم و جلو اومدیم اما ابان دیگه یاد گرفتم همه چی باوره

    هروقت یجای کار خراب میشه میگم باورات ایراد داره و تلاشم میکنم درستش کنم

    حق با شماست وقتی اوضاع خراب میشه که حرفای منفی بقیه رو قبول میکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    محمد حسن فدایی حسین اباد گفته:
    مدت عضویت: 3106 روز

    با سلام و عرض احترام خدمت تمامی خوش باوران همگروه و عرض سلام و خدا قوت ویژه به استاد عزیز و دست اندر کاران گرامی و سازندگان اندیشه‌ها

    چندی است در خدمت شما هستم و بهره زیادی می‌برم. اشنایی من کمی عجیب بود و در زمانی اشنا شدم که واقعاً منفی گرایی ذهن من به اوج رسیده بود و واقعاً افسرده شده بودم.

    داشتم با سرعت هم شغل اداری و رستورانم را از دست می‌دادم. چون در باور من تمام دولتمردان دزد و شارلاتان بودند و همگی هم بجای کار راه اندازی فقط سنگ اندازی می‌کردند. تمامی کارگران من چه اشنا و چه بیگانه دزد بودند و تمامی اشنایان و خانواده ام در باورم فقط قصد تیغیدن و چاپیدن من رو داشتن!

    مملکت به نظرم رو به زوال بود و واقعاً از هرچیزی که اطرافم بود حالم به هم می‌خورد. شبها با نگرانی و تنفر خوابم می‌برد و صبحها با حالتی بیدار می‌شدم که گویا دوباره وارد بدبختی شده‌ام. واقعاً زندگی از دید من و باورم افتضاح بود. جالبه دوستان بدونن اینقدر درگیر این مزخرفات و این باورهای محدود و غلط شده بودم و غرق در افکار منفی بودم که واقعاً مشکلات از در و دیوار و بی وقفه و باهم بر سرم هوار می‌شدند و لحظه به لحظه حالم بدتر می‌شد.

    اکثر شیفت‌های بیمارستانم رو به همکاران دیگر می‌دادم و خودم پایان ماه ناچارا یا غیبت می‌خوردم یا مرخصی استحقاقی رد می‌کردم. وضعیت رستورانم هر روز بدتر و افتضاحتر می‌شد، تا دو ماه پیش که دیگر توان پرداخت چکهایم را نداشتم و به نظرم برکت و سود از شغلم رفته بود.

    این قضیه اینقدر پیش رفت که کلی از چکهایم پاس نشد و از نگرانی طلبکاران و اعتراض مشتریان مثل یک انسان فلج و بیمار (البته واقعاً از نظر روحی بیمار شده بودم) خانه نشین شدم. از صدای زنگ موبایلم قلبم از دهانم بیرون می‌زد و ناچارا هر دو خطم را خاموش کردم. همسر و فرزندانم که غریب به دو دهه آرزو داشتند بدلیل فعالیت‌های زیاد من وقت بیشتری را با انها بگذرانم حالا با این که سعی می‌کردند نگرانی خودشان را نشان ندهند و به اصطلاح بروی خودشان نیاورند ولی طاقت نیاورده و اصرار می‌کردند که به مشاور و یا روانپزشک مراجعه کنم.

    من هم که حوصله خودم را نداشتم و از همه متنفر شده بودم در باورم این بود که اعضای خانواده از ترس کم شدن ولخرجیشان این پیشنهادها را می‌دهند و میترسند که دیگر نتوانند مثل قبل خرج کنند. نزدیک بود که یکدفعه همه چیز را رها کنم و واقعا همه چیز مثل باورم افتضاح شده بود. ضمناً با این که واقعاً تمایل ندارم راجع به بعضی جزئیات گپ وگفتی داشته باشم ولی چون باورم این است که این مطالب شاید بعضی‌های دیگر را هم از اشتباه دراورد عرض می‌کنم.

    چون باورم خیلی منفی شده بود یکسری قرصهای غیر متعارف رو هم شروع کرده بودم چون به نظرم می‌رسید استرسم رو کم می‌کنند و این داروها هم شده بود مزید بر علت. یکماه قبل تقریباً اوایل دیماه سال نود و پنج یک شب با بی حوصلگی با لپ تابم داشتم اینترنت رو سرچ می‌کردم و راجع به مشاغل مختلف و کارهای موفق و رستورانداران موفق وقت گذرانی می‌کردم که به سایت وزین شما رسیدم و الان قطع به یقین میدانم راهنمایی شدم. به لطف خدای متعال با دیدن یک فایل رایگان چنان تغییری در خودم حس کردم که بعد از چند روز از خانه بیرون زدم (ناگفته نماند که من نزدیک به بیست روز یا بیشتر بود که فقط برای خرید سیگار تا سر کوچه می‌رفتم و گاهی تا چند روز در خانه می‌ماندم) و چند ساعتی رو در خیابان رانندگی کردم خیلی بی هدف تا مناطق ییلاقی مشهد (طرقبه وشاندیز) رفتم و مدام با خودم راجع به فایلی که دیدم و در اون اقای عباسمنش خوبم در مورد باورها صحبت می‌کردند حرف زدم و فکر کردم.

    برایم خیلی جالب بود دیدم که من هر وقت در گذشته راجع به چیزی فکر می‌کردم و می‌خواستم، به هر شکل ممکن بدستش میاوردم و هرموقع راجع به چیزی فکر منفی داشتم حتی راجع به پنچری ماشین به چند ساعت نکشیده سرم میامد. سابقاً فکر می‌کردم حس ششم من خیلی قوی هستش ولی الان میدونم اون افکار فقط نوعی باور بودند.

    بعد از برگشتن به خونه و پس از عضویت شروع کردم به دانلود تمامی فایلهای صوتی و تصویری و چند بار بعضی فایلها رو دیدم. الان تمامی امکانت همراه من شده فایلهای این سایت. چند بار ایمیل زدم و یکبار خواستم که در صورت امکان به من بصورتی همکاری بشه که بتونم بسته ثروت رو تهیه کنم که با راهنمایی خوب و استادانه خانم شایسته فهمیدم هر چیزی لیاقت میخواد و من هنوز اماده نیستم.

    اینجا از خانم شایسته هم تشکر می‌کنم که با این تدریس یاد دادند کلاً فکر نسیه و چک و بدهکاری رو از مغزم بیرون بریزم. اگه عزیزان دقت کنند همین مسئله بدهکاری و چک و قسط خودش به تنهایی یک قطب استرس زای بزرگ به حساب میاد و من تصمیم گرفتم در اسرع وقت و با یاری گرفتن از وجود نازنین خداوند همه بدهکاری و چکهایم را تسویه کنم.

    استاد عزیز و یاران محترم بعد از گذشت این سی و اندی روز تقریباً تمامی چکهای برگشتیم رو پرداخت کردم و جالبه بدونین من بعد زنده شدن مجددم که به معجزه بیشتر شبیه هستش با تمامی طلبکاران صحبت کردم و چون باورم رو اصلاح کردم همه اونا رو خیلی صبور و منطقی دیدم همه این عزیزان به شکیبایی صبر کردند و دوباره بهم لطف کردند و با من با وجود بد حسابی کار کردند و کار می‌کنند.

    از اون همه بدهکاری تقریباً مبلغ جزیی باقی مونده و تصمیم دارم به محض ایجاد لیاقت بسته روانشناسی ثروت و تمامی محصولات رو خریداری کنم و از اون مهم‌تر و جالبتر اینه که ایده‌های خیلی خیلی خوب و پولسازی به ذهنم میرسه و همشون رو مکتوب می‌کنم و هنوز برای بعضی از اون ایده‌ها وقت نکردم در ذهنم یک ایده خیلی پولساز با روش میتوز (من چون پرستارم خیلی خوب میتوز رو بلدم) به ذهنم رسیده که به محض ازاد شدن یکی از سرمایه گزاری های گذشتم که تا حالا ازش غافل بودم وارد سرمایه گذاری میتوز می‌شوم.

    الان که با شما مکاتبه می‌کنم تمامی کارگران رستوران که چند ماه حقوق از من طلبکار بودند و می‌خواستند ترکم کنند با روحیه‌ای خیلی عالی و با خنده رویی مشغول به کار هستند و خیلی از طلبشون رو گرفتند. دوستان این اتفاقات مثبت که در این مدت کم برایم اتفاق افتاد قبلاً حتی در چند ماه که وضعیت بازار مساعد بود هم به نظر بعید می‌رسید ولی هر چی از معجزه باور مثبت بگویم کم گفتم و ترسم از این این است که اگه بعضی اتفاقات رو که بعد از ایجاد باور مثبت برایم افتاد برای خوش باوران عزیز بازگو کنم متهم بشم به توهم ولی خود خدا شاهد این اتفاقات خوب و مبارک هست. در بیمارستان هم دوباره با روحیه‌ای خوب و جدی کارم رو شروع کردم. دوستان، من در فاصله‌ای و زمانی کمتر از چند ماه جهنم و بهشت دنیا را تجربه کردم. سختی و فقر و بدهکاری و ثروت رو هم در کنار هم دیدم.

    عزیزان، من ایمان پیدا کردم خداوند بی نهایت مهربان است و بینهایت ثروت آفریده است. ایمان دارم، ما با باور میتونیم به جهنم خدا داخل شویم و با باور میتونیم داخل بهشت خدا بشیم. عالیجنابان ایمان دارم باور ما همه چیز ما را در احاطه خودش دارد.

    ضمناً من متعهد شدم به خودم تا سال آینده ده برابر درامدم رو فقط در رستوران بدست بیارم. راجع به چند شاخه دیگر هم دارم روی باورام کار می‌کنم به محض شفافیت ذهن و باورم اونها رو هم با لطف خدا و با قدرت شروع می‌کنم. از این که وقتتون رو گرفتم عذر خواهی می‌کنم. امیدوارم همگی از خود استاد عباسمنش و همکارانشون گرفته تا همه دوستان هم گروه و همه انسان‌های روی زمین خدا، لحظه به لحظه خوش باورتر باشیم تا به حقیقت هستی برسیم. بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    دنیای آرامش گفته:
    مدت عضویت: 3380 روز

    سلام به دوست گرامی آقای رضا عطارروشن..بابت تجربیاتتون ممنونم و بسیار خوشحال شدم از موفقیتتون..انشاالله 30 بشه 300 و 3000 و هرماه یه صفر به این عدد اضافه بشه و همیشه سالمو خوشبخت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    پویا حقایقی گفته:
    مدت عضویت: 3860 روز

    سلام و عرض احترام خدمت استاد عزیزم و دوستان بی نظیرم….

    واقعا به قدری از صحبت های استادم لذت بردم که دیدن این ویدیو 1 ساعت طول کشید…

    انقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که وسط صحبت های استادم ویدیو رو stop کردم و دست زدم برای استادم و کلی تحسین کردم….

    گفتن از تغییر باورهام و نتایج این تغییرات خودم رو خیلی به وجد میاره …مخصوصا در زمینه شغلم….

    من به تازگی خودم رو اتقا شغلی دادم (با تغییر باورهای محدودم) و از تک فروشی و مغازه داری به تولید و توزیع کالای مربوط به بیزنسم رسیدم(به لطف خدا)….

    اول بگم که اقدام برای این ارتقای شغلیم خیلی ریسک بالا و شهامت میخواست که از یک محیطی شغلی که سالها(حدود10سال) در آن قرار داشتم طی 3 روز و آن هم با دیدن فایل (تصمیم گیری) استاد که طوفانی از تغییر رو در من بپا کرد رخ داد (کسانی که سالهاست شغل آزاد دارند و جرات تغییر ندارند بهتر درکم میکنند)…..

    اولین موفقیتم ایستادن جلوی افکار منفی ذهنم و مقاوت های جهان بود که هر ثانیه تو ذهنم بهم میگفتن که : تو موفق نمیشی…برگرد سر جای اول…بدبخت میشی…همینم که داری از دست میدی…

    و بلا فاصله بصورت رگباری جواب همه این افکار منفی رو با افکار مثبتم بمباران میکردم : تو بی نظیری…هرجا باشی موفق و ثروتمندی….به راحت ادامه بده چون خدا راهنماییت کرده…تو فوق العاده ای …تو به زودی به نفر اول شغلت در کشور تبدیل میشوی…

    بعد از گذشتن از این مرحله و با استفاده از قانون سوال (فصل 5 قانون آفرینش ) ایده ها و نتایج خارق العاده ای رو گرفتم که گفتنش خیلی برام لذت بخشه…از خودم پرسیدم چی کار کنم که در آمدم در این شرایط خیلی بیشتر بشه….!!!!؟؟

    و اینجا بود که جواب های بی نظیر و عالی سرازیر شدن …اولین جواب این بود که برو محصولت رو با کمترین هزینه و با همان کیفیت سابق تولید کن تا به سود خوبی برسی….این جواب خودش باعث شد که این سوال رو از خودم بپرسم که چطوری میشه محصولم رو با همان کیفیت سابق اما با هزینه کمتر تولید کنم !!!؟؟؟

    خیلی منو به فکر وا داشت و با خودم گفتم که این یک راهنمایی از طرف خداوند رزاق و وهابم است و اتفاقات عالی قراره برام بیوفته….

    و اینجا بود که شروع کردم به تغییر باورهام و همش به خودم گفتم که میشه و تو میتونی….

    2 روز بعد رفتم برای خرید مواد اولیه تولید محصولاتم ( شدیدا با این باور که من میتونم….. وبه خودم میگفتم معجزه ای در راه است….)

    رفتم به بازار (قسمت فروش مواد اولیه محصولاتم ) و کلی گشتم و قیمت هارو پرسیدم و تقریبا همه جا مثل سابق بودن و تا اینجا تغییری رخ نداد….

    تا اینکه در لحظاتی که در وجودم اشتیاق سوزان برای رسیدن به باور جدیدم داشتم یک مغازه که خیلی شیک بود و از دور انگار داد میزد محصولاتش از همه گرون تره نظر منو به خودش جلب کرد…

    با اینکه به نظرم گران فروش میومد ولی یه حسی بهم گفت که برم داخل و قیمت هارو بپرسم….همین که رفتم داخل با کلی محصولات لوکس و عالی مواجه شدم که تا اون روز نظیرشونو ندیده بودم و محو تماشا بودم…از فروشنده قیمت خواستم و واسم جالب بود که با اینکه محصولاتش نسبت به همه جا بهتر و لوکس تر بود ولی قیمتش با اونا برابر بود و من متعجب شدم و به خودم گفتم اینجا همون جایی که من دنبالش بودم…( اما بمب تغییر باورم این نبود و اتفاق جاب و شگفت انگیز دیگه ای افتاد….!!!)

    من کلی خوشحال شدم و به فروشنده گفتم از همه محصولاتت میخوام و مشغول انتخاب شدم…..و در همین هنگام دیدم فروشنده یک لیست قیمت از زیر پیشخوان درآورد و گفت قیمت ها تغییر کرده و قیمت های جدید رو الان بهت میگم…( باور کنید که بد به دلم راه ندادم و با اشتیاق منتظر شنیدن بودم و گفتم خدا هوامو داره…)

    در کمال تعجب فروشنده بهم گفت چون ازین جنس ها زیاد وارد کردیم تمامی این جنس هایی رو که مببینی 40% از قیمتی که اول بهت گفتم کم میشه…!!!

    و واقعا زبونم بند اومده بود….تمامی جنس های لوکس و بی نظیر رو 40% زیر قیمت همه جا خریدم و اونجا بود که فهمیدم تغییر باور چقدرررررر قدرتمنده……و چه شرایطی رو میتونه ایجاد کنه…..

    دوستان عزیزم من با جزییات توضیح دادم که درک کنید تغییر باور رو…..و به خودم قول دادم که تا ابد همین روند رو ادامه بدهم….

    از خداوند رزاق و وهابم آرزوی شادی و سلامتی برای تک تک دوستان هم فرکانسیم خواستارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: