این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-31 08:31:162024-06-09 14:57:06به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و شب به خیر به دوستانی که نوشته منو می خونند.
خدا رو شکر که حالم خوبه و در جمع خوبان هستم.
خدا رو شکر که تکنولوژی این امکان رو داده که همه ما از مکان ها و زمان های مختلف با هم دور هم باشیم.
خدا رو شکر که با دوستان و معلم خوبی همسفر هستم.
همچون شرک خفی، واقعا باور به کمبود خفی نیز وجود دارد.
من با وجود علاقه شدیدم به گوش کردن فایل روز بعدی سفرنامه، تصمیم گرفتم در این فابل کمی تامل و تفکر کنم و در خودم سیری کنم. در باورهایی که دارم.
وقتی این چند روز باورهامو مرور می کردم، باورم نمی شد من که ادعای باورهای عالی و قدرتمند رو در تصورات خودم داشتم، چقدر با حقیقت فاصله داشتم. تازه این نتیجه تنها چند روز اخیر ذهن خودم بود! یک ماه، یک سال و یا چندین سالهای عمر گذشته چه ها که با باورهای اشتباه خودم نکردم!
چند تا از باورهایی که نیاز به تغییر دارم عبارتند از:
۱. هنوز که هنوزه من تصور می کنم نوع شغل عامل مهم هست در درآمد. من در کار انرژی خورشیدی و پاک هستم. خوب ما در کشوری نفت خیز هستیم و در حال حاضر چون امکان فروش نفت هم نیست، دولت اقبالی نداره از اینکه از این صنعت استقبال کنه! خوب من هم در کل این دیدگاه منطقی رو دارم . اما در همین مدت نشانه های برای من اتفاق افتاد که تضاد درونی موجود ذهن خود آگاهم )همان موارد منطقی بالا) با ذهن آگاهی برترم (قدرت باور مافوق منطق ذهن آگاه هست) را کمی به نفع ذهن آگاه برترم سوق داد. مثلا
الف) شخصی با ما تماس گرفت و ضمن معرفی شرکت خود، اعلام کرد در قبال نصب این سیستم ها پول بلا عوض می دهد! البته در نوشته های قبلیم اشاره کردم! ما رو میگی، داشتم توی دلم می گفتم، این دنیا چقدر تنوع داره! همی نو کم داشتیم یارو ما رو گذاشته سر کار ! وقت من رو داره می گیره! خلاصه با اینکه توی دلم به حرفاش می خندیدم اما از روی این حس که به مثبت فکر کن و به شانس فرصت بده، گوش کردم و تحویلش گرفتم و جالبه که الان چند پروژه داریم پیش می بریم و قطعی شده. جالب اینجاست تا جاییکه من اطلاع دارم از هم صنفی های ما این رو اطلاع ندارند، البته جدیده!
ب) امروز از یکی از شرکت هایی که پروژه نصب خورشیدی داشتیم، به همکارم پیشنهاد داده بودند که کارهای بنایی کوچکی براشون انجام دهیم که به مراتب سودش بیشتر از کار اصلی ما هست و البته کار ساده ای هست. اولش با همکارم مخالفت کردم که ایندکار تخصصی هست و ما نباید از مسیر اصلی شرکت دور شویم ولی بعد که همکارم توضیح دادند کار ساده ای هست و به مراتب درآمد خوبی دارد، با خودم گفتم این می تونه یک نشانه باشه از این که همین شغل هم می تونه برکت و فراوانی بالایی داشته باشه اگر در مسیر حرکت به نشانه ها توجه و استقبال کنیم. لذا با در نظر گرفتن مسولیت و توانایی انجام کار و نحوه بکار گیری استا کار مناسب، با آن موافقت کردم.
ج) چند روز پیش با شخصی آشنا شدم که بالای پشت بام منزل همین سیستم خورشیدی رو نصب کرده بود. ازش علت موضوع را جویا شدم و اینکه اقتصادی نیست، گفت آره می دونم اما من به عشق و علاقه محیط زیست و انرژی پاک این کا رو کردم. ایشان استاد رشته معماری دانشگاه شهید بهشتی بودند و البته منزل ایشان نیز بالا تهران بود. بعد گفتگو و با توجه به مطالب سایت، گفتم عجب! من اگر در فرکانس مناسب باشم و باور های مناسب، چه بسا افراد زیادی از این اشخاص رو ملاقات کنم که بسیار علاقمند به این کار هستند. البته همین الان که دارم اینو می نویسم، به ذهنم می رسه که باید سایت شرکت رو با این مطالب غنی تر کرده تا مثل آهن ربا بتونه این افراد رو که نیاز به خدمات ما رو دارند جذب کنه
د) ما پس از تقریبا ۴ سال انتظار و اون هم تقریبا با شرایطی که در بالا اشاره کردم که خورشیدی توجیه پذیر نیست و بالای ۷ سال بازگشت سرمایه آن طول می کشه، سرمایه گذاری وارد توافق شده و کارهای سرمایه گذاری و همچنین اجرایی نیروگاه خورشیدی با سرمایه مورد نیاز بالغ بر ۱۸۰ میلیارد تومان رو داره برای ما انجام می ده! نه من بلکه بقیه همکاران صنف ما هاج و واج موندیم این داره با چه عقل سلیمی انجام می ده! البته شما می دونید کسی که توانایی کسب ثروت بالایی داشته قطعا آدم باهوش و دانایی هست و این سرمایه گذار نیز با علم به همه جوانب کار و در راستای اهداف و منفعت خویش( که من مطلع نیستم) در حال حرکت هست.
ه) مطالب دیگری نیز در حین نوشتن این به ذهنم می رسد که خوب جالب هست اما در حوصله این شاید نگنجد.
من در ابتدا گفتم چند باور نادرست خودم رو می نویسم اما فعلا به همین یکی اکتفا کنیم چون همین هم به درازا کشید!
جمع بندی: در کمال تعجب توانایی ذهن و آگاهیی برتر (باور، ذهن ناخودآگاه) به مراتب بالاتر از ذهن و آگاهیی ارادی و منطقی هست. واقعا هست ! همینطور که معلم عزیز هم با باورهاش به نتایج عالی رسیده واقعا این کار می کنه، جواب می ده! تو این مسیر حرکت کنیم، نشانه هاش ظاهر می شود، البته باید با ذهن باز درک کنیم و آماده پذیرش باشیم. اهل خلوت کردن با خودمون و بررسی قانون علت و معلول در هر روز باشیم.
نکته جالب توجه اینجاست، تاثیر باورها آنی و فوری ( حداقل در شروع کار) نیست و ماید کمی با امیدواری صبر کنیم! نشانه ها و نتایج با کم تاخیر از راه می رسند!
قشنگی این کار بازی جالبی هست که با این قانون شگفت آور انجام داد. قاعده بازی رو که می دونی، همین الان یک دست بازی بازی کن و ازش لذت ببر.
اونقدر بازی کن تا مثل معلم عزیز و دوست داشتنی آقای حسین عباس منش و فرشته نازنین همراه او خانم مریم شایسته، حرفه ای این کار شویم. ضمن اینکه اونها به معنای ما از داشتن معلم باتجربه مثل ما برخوردار نبودند و اما ما می تونیم از تجربه اونها نهایت بهره رو ببریم.
دوست دارم از فایل های ارزشمند سایت و همچنین ایده بکر مرور مطالب سایت مجدد تشکر کنم.
خدا رو شکر بخاطر ۴۰ دقیقه ای که ذهنم در نوشتن زیبایی ها و حال خوب سپری شد.
خدا رو شکر که حال خوبی دارم و این حال خوبم رو با دوستانی که نوشته منو می خونند به اشتراک می گذارم.
همتون رو دوست دارم و به امید شنیدن خبرهای موفقیت و نتایج بازی جالبتون.
خدا رو شکر که در روز 24 ام روزشمار تحول زندگی هستم
یعنی یه فایل رو که آدم گوش کنه فکر کنه بهش درکش کنه تمرینش رو انجام بده تازه یعنی رو باورهاش کار کرده
خدایا شکرت که هر روز دارم متعهد تر میشم و با دیدن این فایل و چند بار گوش کردن به وضعیت باورهای خودم پی بردم و خیلی نکات مهم رو فهمیدم
من خیلی راجب اینکه وقتی آدم موفق و پولداری رو دیدم یا شنیدم عکس العمل خودم چی بوده فکر کردم
و برای خودم خیلی جالب هست که واقعا من افراد موفق رو می دیدم اعراض می کردم و حس بدی میگرفتم وحالم بد میشد دوست داشتم سر به تنش نباشه و همیشه از اونا رو بر میگردوندم و بخاطر همین موفقیت و ثروت رو همیشه داشتم از خودم دور میکردم
اصلا به قسمت دوم نمی رسید که بیام بپرستم یا بدونم اقا این موفقیت از راه درست بدست اومده یا نادرست.
و اگر یه نفر تونسته من هم میتونم
خب وقتی من باورم اینطوری بوده چطوری میتونستم یه آدم پولدار و موفقی بشم
خدایا شکرت ازت خواسته بودم که کمکم کنی که بتونم باورهای خودم رو اصلاح کنم و به روش جدیدی زندگی کنم خدایا ازت ممنونم که به درخواستم جواب دادی و ازین بابت خدا رو خیلی خیلی شاکرم
من وقتی افراد موفق الان می بینم باید تحسین شون کنم و خوشحال بشم که یه نفر دیگه تونست و من هم میتونم و این ثابت می کنه که جهان هر روز در حال گسترش و پیشرفته و هر کسی در مسیر درست باشه به راحتی با ساختن باورهای درست و اقدام عملی به آنچه که می فهمد و پی می برد میتواند مسیر موفقیت و ثروتی که برای بقیه سخت به نظر میاد برسه اینا رو برای خودم مینویسم که یادم نره قوانین چیه و چطوری کار میکنه
در مورد تجربه خودم که تونسته باشم انجام میدم می تونم بگم که
سال 90 وقتی که دیگه ازدواج کردم و تصمیم گرفتم وارد زندگی بشم یادم میاد که اصلا دوست نداشتم تحت هیچ عنوان مستاجر کسی باشم و یه ثانیه هم نمی تونستم تصورش کنم اون سال تو تهران پول زیادی هم نداشتم وقتی اگثر دوستان میدیدن ازدواج کردم با یه لبخند تلخ تبریک می گفتن و می ترسوندن که حالا وارد زندگی میشی و خودت خیلی چیزا مثل گرونی و خرج و کرایه خونه و … رو متوجه میشی
در مورد چیزای دیگه ترس تو وجودم بود اما نه در مورد مستاجر شدن می گفتم هر طوری هست من باید خونه بخرم اونم در بهترین نقطه شهر که هم خوب باشه هم به محل کارم نزدیک باشه و هم با پولی که دارم جور در بیاد. البته کل پولی که داشتم به زور 10 میلیون میشد البته نقد هم نبود کامل. اما من می گفتم باید بشه و باور داشتم که میشود الگویی هم واقعا نداشتم دور و برم اکثرا مستاجر بودن.
بخاطر همین شروع کردم به دنبال خونه گشتن برای خرید
وارد بنگاه ها میشدم تو محله های مختلف تقریبا 2 یا 3 ماهی بود که میگشتم روزنامه همشهری رو دنبال میکردم
مثلا وارد یه بنگا میشدم میگفت چقد پول داری اولین سوالشون همیشه همین بود منم هی میگفتم شما فرض کن من 20 تومن دارم و بخوام وام هم بگیرم یه سری ها که نیشخند میزدن یه سری ها بدین موقعیت های خونه رو معرفی میکردن یه سری ها میگفتن نمیشه یه سری ها یه راههایی میگفتن من همه اون پیشنهادای جالب رو پیگیر میشدم مثلا میگفتن باید بری نواب اونجا میتونی گیر بیاری میرفتم هر ایده ای بهم داده میشد واقعا اجراش می کردم نمی ترسیدم چون واقعا میخواستم به خواسته ام برسم مثلا رفتم نواب چند تا مورد هم دیدم زیاد خوشم نمی اومد از اون محل و وضعیتش
بخاطر همین حتی مثلا اون موقع یه خونه تقریبا خوب 53 متری پیدا کردم با 57 میلیون تومان توافق هم کردیم که بخریم و قرار بنگاه هم گذاشتیم یادمه همسر من کاملا یه آدم منطقی که پولش رو از کجا میخوای بیاری اخه چطوری و ….
من گوشم بدهکار نبود میگفتم درست میشه برای خودم خیلی جالب بود ما رفتیم بنگاه و از اون 10 میلیون که نقد نبود همه ش من 1 میلیون با خودم بردم و مسئول بنگاه گفت بنویسیم گفتم بنویسید و چند نفر هم تو بنگاه بودن
هیچ وقت یادم نمی ره که خدا چقد منو دوست داشت اون شب
خونه وام داشت تو رهن مستاجر هم بود و من رو اینا حساب کرده بودم موقعی که رسید که به قسمت اینکه چقدش رو الان بیعانه می پردازید من گفتم یک میلیون تومان
همه شروع کردن با حرف زدن و مخ زدن ما چون فکر میکردن من دارم و الان نمی خوام بدم
منم شروع کردم به ایجاد شرط و شروط
مثلا من میگفتم چرا سندش رو نیاوردید مگه از رو کپی سند میشه قرارداد نوشت؟ چرا مدارک پرداخت وامش کامل نیست ؟ چرا قرارداد مستاجر رو نیاوردید و ازین حرفا….
مسئول بنگاه اینا براش مهم نبود هی میگفت درستش میکنیم و تو فقط 10 یا 15 میلیون الان بده
خلاصه کار به دعوا و حرف شد و معامله بهم ریخت و من خیلی خوشحال برگشتم و خدا رو شکر کردم که جور نشد چون واقعا کاسه ای زیر نیم کاسه بود.
بعد از اون بازم من گشتم میگفتم میشه و پیدا میکنم با همین شرایط
بجز خانواده همسرم کسی از این جریان هم خبر نداشت اونا هم میگفتن نمی شه و زیاد حرفم رو قبول نداشتن
یادم تقریبا تمام غرب تهران جنوب محله های خوب و بد و هرجایی یه موردی بود میرفتم میدیدم زنگ میزدم قیمت میگرفتم
خدا شاهده یه لحظه هم فکر نکردم که نمیشه میگفتم نمی دونم چه جوری ولی من نمیخوام مستاجر باشم
تا اینکه یه روز روزنامه همشهری رو باز کردم و یه مورد نزدیک خونه خانواده همسرم رو دیدم و تماس گرفتم و گفتش 50 متر طبقه چهارم بدون آسانسور و پارکینک و فقط انباری داره 60 میلیون سال 90 و منم گفتم باشه رفتم دیدم مورد تمییزی بود چون 4 سال تخلیه بود بعدا همسرم رو بردم اونم دید بدش نیومد و گفت از مستاجرشدن که بهتره و پولشو میخوای چکار کنی منم گفتم جور میشه
محله ای که بود با این قیمت برای ما خیلی خوب بود چون به شرایط من میخورد
خلاصه ما قرار بنگاه گذاشتیم و شروع کردم به نقد کردن پول و با کلی این ور و اون ور اینو بفروش و حقوق زودتر بگیر و قرض و اینا من 20 تومن جمع کردم و موقع معامله گفتم اقا 20 تومن الان میدم 20 تومن 10 روزه 20 میلیون هم موقع انتقال سند.
و یه چک 10 روزه دادم به مبلغ 20 میلیون.
برنامه م این بود که رهن کامل بدم 20 تومن تو این 10 روز
قرارداد رو نوشتیم و اومدیم بیرون و خدا رو شکر کردم خیلی خوشحال بودم چون هر چی من میگفتم طرف خدا رو شکر قبول کرد همون روز مدارک رو بردم به بنگاه محل گفتم رهن کامل بده 20 تومن اونم گفت گرونه نمیان و از این حرفا گفتم بده بابا ولش کن
خدا رو شکر 3 روز بعد یه پسر خیلی خوب و مودب و بچه شهرستان حاضر شد که خونه رو بگیره و همه کارا انجام شد و 20 میلیون رو داد و یکساله نوشتیم و چک هم پاس شد.
یادم نمیره چقد خدا رو شکر کردم که چقد راحت همه چی اوکی شد وقتی یه کاری بخوای چطوری جور میشه
حالا تصور کنید اول ازدواج و در پی مراسم عروسی و … دستت خالی تنهای تنها توی تهران و خدا شاهده کسی حمایتم نکرد فقط و فقط خودم بودم اینکه بگی کسی اومده باشه کمک کرده باشه نه نبود. فقط باورهای درست و کمک و دستان خداوند بود و باور شجاعت خودم درین مورد.
چشم بهم زدیم 4 ماه بعد برای زدن سند رسید و من باید 20 تومن دیگه میدادم برای انتقال سند و …
روز سند زدن طرف نیومد سند انتقال بده من میخواستم باز مهلت بگیرم یا اینکه مدارک رو بگیرم باهاش وام مسکن بگیرم یه هفته ای پول رو بدم بهش اون موقع وام مسکن 18 میلیون بود در صورتی که اصلا دوست نداشتم وام بگیرم چون شرایطش خیلی افتضاح بود.
برای خودم غیر قابل باور بود که اتفاقاتی افتاد و سند دچار یه داستانهایی شد که 3 سال بعد به نام من شد بدون اینگه من 20 تومن بدم و طلبکار هم شدم چون کسی که سند بنامش بود رفته بود پول نزول کرده و بود و ماجراهایی شد که من همش میگفتم این به نفع منه چون من الان پول ندارم که بدم سند بنام من بشه
سال بعد یه ماشین داشتم فروختم و پول مستاجر رو با یکماه تاخیر دادم و صاحب خونه شدم و سند هنوز مشکل داشت اونم گفتم درست میشه که سه سال بعد درست شد و من با 40 میلیون صاحب یه خونه ای شدم که سال 96 به قیمت 170 فروختم و یه خونه دیگه خریدم و اونم الان تقریبا 900 میلیون ارزش داره و اینطوری شد که ما صاحب یه خونه معمولی شدیم و از خدا میخوام که الانم با همون دستان خودش خونه بهتر و بزرگتر بده
البته الان باورهام خیلی بهتر شده و ایمان دارم بهتر و بیشر از اینا رو میتونم داشته باشم
باور دارم که من میتونم خالق شرایط و زندگیم باشم
باور اینو دارم که اگر استاد تونسته اون همه ملک رو از راه درست بخره من هم میتونم از راه درست و خیلی راحت بخرم
باور اینو دارم زندگی قانون باور و فرکانس و افکاره
باور اینو دارم اگر زندگی رضایتبخشی نداشتم بخاطر باورهای غلط بود و نداشتن الکوهای مناسب و نبود آموزش درست رسیدن به خواسته ها بوده و نه شانس و پدرپولدار و ….
باور اینو دارم هر روز توی جهان ماشین ها خونه های و زمین ها و ویلاهای و زمینهای زیادی برای زندگی بهتر آدمها درست میشن و منم میتونم داشته باشم
باور به فراوانی نعمت ها و ثروت های بی نهایت خداوند دارم
باور اینو دارم که منم لیاقت بیشتر از اینا رو دارم و هیچی کمتر از بقیه ندارم
باور اینو دارم هر روز باید بهتر بشم و یادم نره همیشه هدفگذاری کنم
باور اینو دارم اگه یکی تونسته من هم صد در صد میتونم
یادم نره اخلاق شکرگذارانه داشتم باشم هر روز و خودم رو موقعی که به خواسته هام رسیدم ببینم
خدایا شکرت
لحظه ای که اول کامنت بود هی میگفتم اخه چی بنویسم و چقدر نوشتم و چقدر راحت و عالی بود و چقد خوب شد اینم انجام دادم
ممنون از تمام کسانی که برای این سایت عالی زحمت میکشند
این کامنت ردپایی از خودم بود امیدوارم که هر روز بهتر بشم
سلام به استاد عزیزم. سلام به خانم شایسته نازنین و همسفرهای بی نظیرم
روز ۲۴ سفر من: بجای کوچک کردن خواسته هات باوراتو بزرگ کن
این ردپای منه تو ۲۴ روز سفر شگفت انگیزم به اعماق آگاهیها و قوانین جهان خداوند
استاد راستش وقتی گفتین درآمد چند میلیاردی در ماه منم شگفت زده شدم و گفتم ای خدااااا چندددد میلللییاااااارددد در ماااه.
خدایی هضمش برای ذهن منم یکم سخت بود ولی نیومدم بگم نمیشه و امکان نداره و از اینجور حرفها. گفتم حتما هست که استاد میگه
البته اینم بگم من قبلا بارها این فایلو شنیده بودم ولی اصلا یادم نمیاد کلمه چند میلیاردی رو شنیده باشم.یعنی تو مدار شنیدنش نبودم ولی الان که شنیدم طبق قانون تکامل یعنی من یه پله اومدم بالاتر و یه سوراخ دیگه ظرفم بسته شده😊😊 الهی شکککرت.شکککرت شکرت
منم یه چیزهایی یادم اومد که گفتنش خالی از لطف نیست و فکر کنم خیلی از دخترها مثل من درگیر یه همچین چیزی بودن. راستش یادم میاد وقتی که جوانتر بودم یعنی تو سنین ازدواج اینقددر من اعتماد به نفسم پایین بود و اینقدر خودمو دست پایینتر از دوستام میدیدم که همیشه فکر میکردم اونا از من هم خیلی خوشگلترن و هم خیلی خوش تیپ تر. و طبق قانون خب خواستگارای خیلی کمی داشتم که یا اصلا پاشون به خونه باز نمیشد و اگر هم میومدن کلا قضیه سر نمی گرفت و از ریشه خشک میشد😂😂
بعد وقتی که دوستام در مورد خواستگاراشون حرف میزدن و میگفتن که کلی خواستگار دارن و مثلا هفته ای یه خواستگار براشون میاد من چکار میکردم؟ خب معلومه انکااار 😎😎 میگفتم برو بابا معلومه دروغ میگن. چه خبره که هفته ای یه خواستگار بیاد. یعنی واقعا اگه اینهمه خواستگار داشته پس چرا تابحال ازدواج نکرده و…………
یعنی من بجای تحسین کردن اونا چون نمیتونستم باور کنم که آره همچین امکانی هم وجود داره دایم تو ذهنم انکار شون میکردم و نتیجه شم که گفتن نداره😂😂
حالا که میفهمم همه اتفاقات گذشته وحال زندگی منو فقط و فقط باورهام تشکیل داده به خودم میگم
خب حالا که من خالق زندگی خودم بودم و هستم سعی می کنم از این به بعد باورهایی در ذهنم بسازم که منو وصل کنه به سرچشمه همه نعمتها و خوبیها. باورهایی بسازم که اگه استاد و دوستانم تونستن پس منم میتونم.
و
موفقیت مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصد آن و من الان همین جایی که هستم نسبت به چند ماه قبلم خیللللی تغییر کردم و این یعنی رشد و پیشرفت و من به خودم افتخار می کنم بابت این تغییرات مثبتم
عاشقتم استاد که داری منو عاشق خودم و خدای خودم میکنی💚💚💚💚
چقدر خوشحالم که تا این لحظه تونستم به تعهدم پایبند بمونم و در بیستو چهارمین روز از سفرم هستم😄
راستش دلم نمیخواد تموم بشه، اولا یکم برام پایبند بودم سخت بود اما وقتی بعد از چهار پنج روز نتیجشو دیدم، انگار شده جزوی از وجودم! دوست دارم و میدونم باید تا آخر عمرم این روندو ادامه بدم اگه نتایج پایدار و بزرگ میخوام، امروز در حال کار کردن روی باورهای توحیدی بودم، و فهمیدم که چقدررر یواشکی شرک میورزم، حتی خیلی وقتا هم بلند بلند چون فکر میکنم خوبه، فکر میکنم نشان دهنده ی اینه که ببینید به من لطف کردید بخدا ارزششو دارم ،نشانه ی انسان قدردانی بودنه، اما قدر دان کی؟ارزشمند از نظر کی؟ پروردگار عالمیان یا یکی مثله خودت که محتاج پروردگاره و بدون اون هیچه؟ فهمیدم ما آدماییم که گاهی بیخودی به هم قدرت و مقام میدیم، از هم بت میسازیم و میگیم چرا بت پرستی رواج پیدا کرده، در صورتی که خودمونیم که تصمیم گرفتیم از آدما بت بسازیم و بپرستیمشون، به شخصه خودم زمانی که دیگران بهم لطف میکردن حس میکردم شانس بهم رو کرده یا اون فرد خیلی انسان خوبیه و به من محبت داره و هیچ جوره نمیتونستم خودمو راضی کنم که این لطف از طرف خداست، میگفتم من که تاحالا ندیدم خدا بیاد پایین بهم بگه آفرین کارت خوب بود، ولی این بنده خدا زحمت کشیده ازم تمجید کرده (وای که چقدر خودمو حقیر میدونستم و نالایق در برابر تعریفات، حتی یه زمانی به بقیه میگفتم اصلا ازم تعریف نکنن چون خوشم نمیاد، ولی حقیقت این بود که نمیتونستم حرفاشونو بپذیرم، انقدر از خودم منزجر بودم که نگو، جالبه اونا هم هیچ اصراری نمیکردن و من سالیان سال هیچچ تعریفی نشنیدم، همش تقصیر خودم بود، همش بخاطر باورهای خودم بود، تازه فکر میکردم چقدر خاکی و فروتنم! خدایااا چقدر خوشحالم که این عذاب نه تنها تموم شد بلکه تبدیل به بهشتی پر از نعمت شد!🌸💖)
استاد این فایل شما خیلیییی توحیدیه🌸 البته همه ی فایلهاتون توش توحید موج میزنه ولی حس میکنم این یکی توش بحث حساب نکردن رو غیر از خدا خیلی مهمه! چون مثلا توی قضیه ی کامنت یا عضو و فالور گرفتن خیلی هامون فکر میکنیم که مردم باید از ما خوششون بیاد و فالومون کنن یا کامنت برامون بزارن، حس میکنیم باید بقیه تاییدمون کنن تا کسی بشیم، من خودم به شخصه دیدم وقتایی که پیجای موفقیتیو فالو میکردم خیلی وقتا از طرف اون پیج به پیام برام میومد که از اینکه فالومون کردین سپاسگزاریم یا همش پیگیری میکردن که آیا از مطالبشون خوشم اومده؟ خب به نظرم این خوبه که شما بخواید مطالبو بهتر کنید ولی اینکه بخواید اینهمه زمان بزارید با تک تک فالورا حرف بزنیدو رضایتشونو جلب کنید خیلی کار اضافه اییه و در نهایت اگه اون فرد خودش نخواد تاثیر چندانی نداره، یابزارید بگم هیچ تاثیری چون ما نمیتونیم با زور زدن بقیه رو خوشبخت کنیم یا فالور بگیریم. به قول شما در فایل توحید عملی دو ،کیو گول میزنیم؟ آیا ما واقعا توکلمون به خداست یا توکلمون به اون چهار تا فالوریه که با التماس مظرشونو جلب کردیم؟
موضوع فراتر از اینهاست! موضوع باورهای ماست!! موضوع قلب ماست که با خداست یا با بنده هاش…
خدایا چقدر امروز حالم خوب بود، استاد واقعا تاثیر باورهای توحیدیه، تازه من دومین روزیه که دارم روشون کار میکنم و فقطم حرفهای شما در فایل توحید عملی یک و دوعه! ولی انقدر نکته داشت و مثالهای طلایی زدید که حیفم میومد ننویسمشون، همه ی مثالهاتونو زیر جملات تاکیدیم نوشتم که بهتر برام جا بیوفته، وای که چقدر شما مثالهای فوقالعادهای میزنید و بانو شایسته که انقدر قشنگ خلاصه و لپ کلام فایلهاتون رو مینویسن🌸
سپاسگزارتونم دستهای مهربون خداا😄💖
میخوام منم مثله شما باورهامو در رابطه با مخاطبهای فعال بهتر کنم. راستی یک مثال خیلی خفن در رابطه با همین موضوع، گویا جدیدا مد شده که افراد رکورد میزنن که توی کمترین زمان چجوری بیشترین فااور هارو میگیرن، و گویا دختر خانومی بوده که توی چهار ماه چهار میلیون فالور جذب کرده (توی یکی از همین رسانه های اجتماعی!) واقعا آدم بعد از دیدن اینا ایمان میاره که میشود. تازه کار خاصیم نمیکرده و از همین ویدئوهای فان میساخته.
منم توی کار خودم میخوام باورهامو بهتر کنم تا مخاطبان بیشتری رو جذب کنم.
استاد این باور شما خیلی به من کمک کرد :
خداوند برای من مخاطبانم رو میفرسته، چون من چیزی دارم برای ارائه و اونها هم خواستار ارائه ی من هستن پس جهان مارو به سمت هم هدایت میکنه و نیازی نیست که من هیچ کار خاصی انجام بدم!
چقدر این باور توحیدیه!!! چقدر توش آرامش و اطمینانه! استاد جالبه بدونید که انقدر هرروز به مطالب جدید توی فایلهای رایگان چند سال پیشتون برمیخورم که وقت نمیکنم برم سراغ محصولات😂
واقعا کلامتون از جنس دیگه اییه، از طلاست، از نوره.
همه چیز همینه ,همه چیز برمیگرده به همین باور ولاغیر,قدیما آدما که به هم میرسیدن رایجترین دعای خیرشون اینا بودن ایمانت سلامت باشه,خدا بهمون ایمان بده,اونا ارزش ایمان وباور رو میدونستن وهرگز باورهای قدرتمند کننده جدای از ایمان به خدا نیستن ومیشه دو طرف یک معادله برابر هستن .
چقدر خوبه که ایمانمون به خدا بیشتر میشه وهمزمان ثروتمندتر هم میشیم سالمتر میشیم,روابطمون بهتر میشه,رضایت وشادی وشکرگزاریمون بیشتر میشه وهمه اینها میوه ها وماحصل ایمان به خداست.
واقعا باید با عزم واراده آهنین روی باورهامون وایمانمون کار کنیم واون جهاد اکبر رو به انجام برسونیم خدایا توی این راه هم خودت کمکمون کن وخودت هدایتمون کن وراه روبرامون هموار کن وکارها رو برامون آسان وردیف کن.الهی آمین
اسم?طراحی سایت?شانس? واقعا چقدر از این باورهای محدود کننده وشرک آمیز تو وجود خودمون هم داره جولان میده وما ازش بیخبریم ?
واقعا همینه به ازای هر کدوم ار باورهای محدود کننده ما ایمانی ضعیفتر وشرکی خفی در وجودمون داریم وایجاد باور قدرتمند کننده یعنی همون ایمان وباور.
خداوندا تا حالا نمیدونستم که اگر فقیرم, اگر بیمارم , اگر ثروتمند نیستم ,اگر روابط خوبی ندارم یعنی اینکه من بهت باور ندارم ایمانی ضعیف دارم ودر شرک وکفر بسر میبر. هرگز قصد قضاوت کسی رو ندارم اما انروز میخوان که خودم خودم رو قضاوت کنم وخودم نامه اعمالم رو جلوی خودم بگذارم وبدم دست خودم .
به قول قرآن :خودتون خودتون رو قضاوت کنین که خودتون برای قضاوت خودتون کافی هستین.
خداوندا با هر شیوه ای که مصلحت میدونی ما رو تو مسیر ایمان وموفقیت وثروت وسلامتی وروابط وعشق وایمان وشکرگزاری راهنمایی وهدایت کن وبهمون جرات وجسارت عمل بده وگوش شنوا وچشم بینا وقلب آگاه برای شنیدن ودیدن ودرک هدایت وآگاهیهای الهی.
بله استاد عزیزم منم قبل از اشناییم همچین محدودیت های ذهنی رو داشتم باور نمیکردم داشتن درامد مالی بالا موفقیت های انچنانی رو نمیتونستم باور کنم و نمیپذیرفتم که میشود😕
خوشحالم که تونستم تا به حدی تونستم این باور مخرب رو توی وجودم تغییر بدم .
خوشحالم و باور میکنم وقتی که موفقیت ادمهای اطرافمو میبینم میپذیرم که میشود رسیدن به خواسته ها امکان پذیر است.
موفقیت ادمها به من ثابت میکند که میشود و موفقیتاشون رو باید تحسین کنم با تحسین کردنشون میتونم راحت تر بپذیرم که باور پذیر تر بشه برام که میشود .
وقتی یه خواسته ای دارم باید باورهای مناسب اون رو بسازم تا بهش برسم .
هر اتفاق خوبی هر موفقیتی هر ثروتی که برای کسی رخ داده اینو به من نشون میده که منم میتونم اونارو تجربه کنم.
باید مواظب باشم که باورهای مخرب باعث شک و تردید برام نشن که نمیشه به هر انچه میخوای برسی
تحسینتون میکنم استاد جان بدون الگو به این حد از موفقیت در همه زمینه ها رسیدین فتبارک الله .
یاد میگیرم اگر کسی به خواسته ای نرسیده به این معنا نیست که هیچ کس نمیتونه برسه واگه کسی به موفقیتی رسیده ثابت میکنه منم میتونم ومن باید تحسینشون کنم .
باورهای محدودمو عوض میکنم
خواسته هامو بزرگترشون میکنم و متناسب با خواسته هام باور های قدرتمند کننده میسازم هر باور محدودی رو نمیشنوم
موفقیت ادما هیچ ربطی به عوامل بیرونی نداره وتنها به باور ما بر میگرده
فرکانس های متفاوت از بقیه نتایج متفاوت از بقیه رو بوجود میاره
هر فکری که به من احساس بد بده باور بد و مخربیه و هر فکری که به من احساس خوب بده باور خوب و عالیه
استاد عزیزم من تونستم باور سلامتی خوبی ایجاد کنم
من گردن درد شدیدی داشتم ودکتر بهم گفت که نباید کار کنی ولی من با باورهای سلامتی که ایجاد کردم و باور کردم که هر روز بدن من سلول های جدید و سالم تولید میکنه گردن دردمو خوب کردم و الان در سلامتی ام
وقتی به ۸،۹سال قبل بر میگردم برا حرفه خیاطی که میخواستم شروع کنم کلی بهم گفتن که سخته نمیشه و کلی باورهای محدود برام ایجاد میکردن ولی من گفتم که میتونم ولز اوو موقع این اگاهی ها رو نداشتم و نااگاهانت از این باور استفاده کردم ولی الان در کارم خوبم و باور میکنم که بهتر و عالییتر تم میشم و خیلی از اتفاقات ریز و درشت زندگیم که میگفتن نمیشه و من عملیش کردم با این فایل فوق العاده برام باور پذیر شد کت میشه و من میتونم پس اگاهانه تصمیم میگیرم خواسته هامو بزرگتر بکنم و باور های قدرتمند کننده تری بسازم (توی ساخت باورهای مناسب با خواسته ام مشکل دارم و امیدوارم با تهیه دوره هاتون یاد بگیرم باورهای مناسب با خواسته ام رو بسازم).
بنام الله یکتا..سلام دوستان هم فرکانسی..روز 24سفر…امروز خیلی زیاد احساس عالی داشتم باتمام وجودم خدارو درقلبم حس میکنم ..باورهام خیلی مشکل دارن من اراده کرده ام تاباتمام وجودم باهدایت خدایم بتونم باورهامو قوی کنم اماازیه باوری که اطرافیانم گفته بودن ومن بهش توجه کردم وخیلی اذیت شدم میگم شاید به دوستی کمک کرد من بعد ازدواجم به مرور زمان که اوضاع مالیمون هم یکم بهتر شد همه اطرافیان همیشه میگفتم باید مراقب مرد بود هر کی پولدار بشه بیراه میره ومن که از اول زمینشوداشتم این گفته هام بدتر شد ومن هرروز نگرانتر شکاک تر هر روزم از دیروز بدحالتر اینقد توجه کردم وکنترل میکردم که یه نشانه هایی از پنهون کاری دیدم ولی بخدا قسم باتمام قلبم ایمان داشتم که همسرم باایمانه وهمیشه از اول میگف هر عملی عکس العملی داره یه جورایی به زندگیاطرافیان که نگاه میکرد میگف ادم باید بدونه هر کارش تو دنیا جواب داره قانون نمیدونست ولی برا خودش خط قرمز داشت بهرحال من بکنجکاویام طبق قانون باید یه چیزی هم میافتم دوستان من اینقد درعذاب خودساختم بودم که همش از خدا یه راهی مخاستم تا اینکه کتاب اسکاویل شین وغیره وخوندم وهمش دنبال تغییر همسرم بودم تابیشتر توجه کنه به من ..من تکاملی داشتم پیش میرفتم که خدا منو به سایت استاد رسوند اونم بادیدن فایل استاد در پیچ یه کس دیگه خدا اینقد ارام شدم که واقعا دلم گف همینه اومدم سایت فهمیدم باورم باید تغییر بدم نه همسرم فهمیدم جهان من با باورهام ساخته میشه نه با حرف زدن دعوا کردن با همسرم دوستان الان روفایلای رایگان که نمیشه روش قیمت گذاشت کار میکنم وخیلی ارومم همین ارامش برام میلیاردهاثروت ارزش داره..از خدا خواستم هدایتم کنه تا دوره عزت نفس بعد دوره عشق ومودت روبخرم..این تجربمو گفتم تا بگم اگه من ایمان داشته باشم که دنیای من باورهامه نه همسرم تنها تلاش میکنم خودم روتغییر دهم..من باایمان قوانین رو پذیرفتم هر روز هر اتفاقی در زندگی خودم واطرافم را باقانون تفسیر میکنم وایمان دارم که من لیاقت بهترینهارو دارم دیگه درسایه توحید که به کمک استاد درقلبم ساخته شده نگران هیچ چیز نیستم هرچند شیطان ذهن دست بردار نیس هر لحظه منو وسوسه میکنه ولی یاد خدا ارامبخش دلم شده..الانم ذهنم همش میگه اینارو مینویسی که چی مثلا میتونی موفق باشی کاری نکردی ولی خدای درونم میگه زهرا تو خیلی خوب پیس میری تو میتونی موفق میشی من تو را ارزشمند ولایق خلق نمودم پس میشود تو لایق عشق واقعی هستی باور کن..فقط باید تمرین وتکراررررررر داشته باشم خدایا شکرت از اینکه اینجام..ازینکه ارومم..استاد ازتون سپاسگزارم
خداروشکر میکنم که خدای مهربانم همواره درحال هدایت وحمایت من است
واقعا نمیدونم چی بگم فقط میخوام ردپا بگذارم برای خودم ودیگران یه روزی یه جایی برگردم پیام های که گذاشتم بخونم بگم .آفرین زینب جان مسیر درستی رفتی اینم نتیجه ی توکل وباور وایمان به خدا مهربانت که بهترین ها را درمسیر قرار میدهد. خدای مهربانم شکرت❤❤❤
سلام و شب به خیر به دوستانی که نوشته منو می خونند.
خدا رو شکر که حالم خوبه و در جمع خوبان هستم.
خدا رو شکر که تکنولوژی این امکان رو داده که همه ما از مکان ها و زمان های مختلف با هم دور هم باشیم.
خدا رو شکر که با دوستان و معلم خوبی همسفر هستم.
همچون شرک خفی، واقعا باور به کمبود خفی نیز وجود دارد.
من با وجود علاقه شدیدم به گوش کردن فایل روز بعدی سفرنامه، تصمیم گرفتم در این فابل کمی تامل و تفکر کنم و در خودم سیری کنم. در باورهایی که دارم.
وقتی این چند روز باورهامو مرور می کردم، باورم نمی شد من که ادعای باورهای عالی و قدرتمند رو در تصورات خودم داشتم، چقدر با حقیقت فاصله داشتم. تازه این نتیجه تنها چند روز اخیر ذهن خودم بود! یک ماه، یک سال و یا چندین سالهای عمر گذشته چه ها که با باورهای اشتباه خودم نکردم!
چند تا از باورهایی که نیاز به تغییر دارم عبارتند از:
۱. هنوز که هنوزه من تصور می کنم نوع شغل عامل مهم هست در درآمد. من در کار انرژی خورشیدی و پاک هستم. خوب ما در کشوری نفت خیز هستیم و در حال حاضر چون امکان فروش نفت هم نیست، دولت اقبالی نداره از اینکه از این صنعت استقبال کنه! خوب من هم در کل این دیدگاه منطقی رو دارم . اما در همین مدت نشانه های برای من اتفاق افتاد که تضاد درونی موجود ذهن خود آگاهم )همان موارد منطقی بالا) با ذهن آگاهی برترم (قدرت باور مافوق منطق ذهن آگاه هست) را کمی به نفع ذهن آگاه برترم سوق داد. مثلا
الف) شخصی با ما تماس گرفت و ضمن معرفی شرکت خود، اعلام کرد در قبال نصب این سیستم ها پول بلا عوض می دهد! البته در نوشته های قبلیم اشاره کردم! ما رو میگی، داشتم توی دلم می گفتم، این دنیا چقدر تنوع داره! همی نو کم داشتیم یارو ما رو گذاشته سر کار ! وقت من رو داره می گیره! خلاصه با اینکه توی دلم به حرفاش می خندیدم اما از روی این حس که به مثبت فکر کن و به شانس فرصت بده، گوش کردم و تحویلش گرفتم و جالبه که الان چند پروژه داریم پیش می بریم و قطعی شده. جالب اینجاست تا جاییکه من اطلاع دارم از هم صنفی های ما این رو اطلاع ندارند، البته جدیده!
ب) امروز از یکی از شرکت هایی که پروژه نصب خورشیدی داشتیم، به همکارم پیشنهاد داده بودند که کارهای بنایی کوچکی براشون انجام دهیم که به مراتب سودش بیشتر از کار اصلی ما هست و البته کار ساده ای هست. اولش با همکارم مخالفت کردم که ایندکار تخصصی هست و ما نباید از مسیر اصلی شرکت دور شویم ولی بعد که همکارم توضیح دادند کار ساده ای هست و به مراتب درآمد خوبی دارد، با خودم گفتم این می تونه یک نشانه باشه از این که همین شغل هم می تونه برکت و فراوانی بالایی داشته باشه اگر در مسیر حرکت به نشانه ها توجه و استقبال کنیم. لذا با در نظر گرفتن مسولیت و توانایی انجام کار و نحوه بکار گیری استا کار مناسب، با آن موافقت کردم.
ج) چند روز پیش با شخصی آشنا شدم که بالای پشت بام منزل همین سیستم خورشیدی رو نصب کرده بود. ازش علت موضوع را جویا شدم و اینکه اقتصادی نیست، گفت آره می دونم اما من به عشق و علاقه محیط زیست و انرژی پاک این کا رو کردم. ایشان استاد رشته معماری دانشگاه شهید بهشتی بودند و البته منزل ایشان نیز بالا تهران بود. بعد گفتگو و با توجه به مطالب سایت، گفتم عجب! من اگر در فرکانس مناسب باشم و باور های مناسب، چه بسا افراد زیادی از این اشخاص رو ملاقات کنم که بسیار علاقمند به این کار هستند. البته همین الان که دارم اینو می نویسم، به ذهنم می رسه که باید سایت شرکت رو با این مطالب غنی تر کرده تا مثل آهن ربا بتونه این افراد رو که نیاز به خدمات ما رو دارند جذب کنه
د) ما پس از تقریبا ۴ سال انتظار و اون هم تقریبا با شرایطی که در بالا اشاره کردم که خورشیدی توجیه پذیر نیست و بالای ۷ سال بازگشت سرمایه آن طول می کشه، سرمایه گذاری وارد توافق شده و کارهای سرمایه گذاری و همچنین اجرایی نیروگاه خورشیدی با سرمایه مورد نیاز بالغ بر ۱۸۰ میلیارد تومان رو داره برای ما انجام می ده! نه من بلکه بقیه همکاران صنف ما هاج و واج موندیم این داره با چه عقل سلیمی انجام می ده! البته شما می دونید کسی که توانایی کسب ثروت بالایی داشته قطعا آدم باهوش و دانایی هست و این سرمایه گذار نیز با علم به همه جوانب کار و در راستای اهداف و منفعت خویش( که من مطلع نیستم) در حال حرکت هست.
ه) مطالب دیگری نیز در حین نوشتن این به ذهنم می رسد که خوب جالب هست اما در حوصله این شاید نگنجد.
من در ابتدا گفتم چند باور نادرست خودم رو می نویسم اما فعلا به همین یکی اکتفا کنیم چون همین هم به درازا کشید!
جمع بندی: در کمال تعجب توانایی ذهن و آگاهیی برتر (باور، ذهن ناخودآگاه) به مراتب بالاتر از ذهن و آگاهیی ارادی و منطقی هست. واقعا هست ! همینطور که معلم عزیز هم با باورهاش به نتایج عالی رسیده واقعا این کار می کنه، جواب می ده! تو این مسیر حرکت کنیم، نشانه هاش ظاهر می شود، البته باید با ذهن باز درک کنیم و آماده پذیرش باشیم. اهل خلوت کردن با خودمون و بررسی قانون علت و معلول در هر روز باشیم.
نکته جالب توجه اینجاست، تاثیر باورها آنی و فوری ( حداقل در شروع کار) نیست و ماید کمی با امیدواری صبر کنیم! نشانه ها و نتایج با کم تاخیر از راه می رسند!
قشنگی این کار بازی جالبی هست که با این قانون شگفت آور انجام داد. قاعده بازی رو که می دونی، همین الان یک دست بازی بازی کن و ازش لذت ببر.
اونقدر بازی کن تا مثل معلم عزیز و دوست داشتنی آقای حسین عباس منش و فرشته نازنین همراه او خانم مریم شایسته، حرفه ای این کار شویم. ضمن اینکه اونها به معنای ما از داشتن معلم باتجربه مثل ما برخوردار نبودند و اما ما می تونیم از تجربه اونها نهایت بهره رو ببریم.
دوست دارم از فایل های ارزشمند سایت و همچنین ایده بکر مرور مطالب سایت مجدد تشکر کنم.
خدا رو شکر بخاطر ۴۰ دقیقه ای که ذهنم در نوشتن زیبایی ها و حال خوب سپری شد.
خدا رو شکر که حال خوبی دارم و این حال خوبم رو با دوستانی که نوشته منو می خونند به اشتراک می گذارم.
همتون رو دوست دارم و به امید شنیدن خبرهای موفقیت و نتایج بازی جالبتون.
سلام و درود
خدا رو شکر که در روز 24 ام روزشمار تحول زندگی هستم
یعنی یه فایل رو که آدم گوش کنه فکر کنه بهش درکش کنه تمرینش رو انجام بده تازه یعنی رو باورهاش کار کرده
خدایا شکرت که هر روز دارم متعهد تر میشم و با دیدن این فایل و چند بار گوش کردن به وضعیت باورهای خودم پی بردم و خیلی نکات مهم رو فهمیدم
من خیلی راجب اینکه وقتی آدم موفق و پولداری رو دیدم یا شنیدم عکس العمل خودم چی بوده فکر کردم
و برای خودم خیلی جالب هست که واقعا من افراد موفق رو می دیدم اعراض می کردم و حس بدی میگرفتم وحالم بد میشد دوست داشتم سر به تنش نباشه و همیشه از اونا رو بر میگردوندم و بخاطر همین موفقیت و ثروت رو همیشه داشتم از خودم دور میکردم
اصلا به قسمت دوم نمی رسید که بیام بپرستم یا بدونم اقا این موفقیت از راه درست بدست اومده یا نادرست.
و اگر یه نفر تونسته من هم میتونم
خب وقتی من باورم اینطوری بوده چطوری میتونستم یه آدم پولدار و موفقی بشم
خدایا شکرت ازت خواسته بودم که کمکم کنی که بتونم باورهای خودم رو اصلاح کنم و به روش جدیدی زندگی کنم خدایا ازت ممنونم که به درخواستم جواب دادی و ازین بابت خدا رو خیلی خیلی شاکرم
من وقتی افراد موفق الان می بینم باید تحسین شون کنم و خوشحال بشم که یه نفر دیگه تونست و من هم میتونم و این ثابت می کنه که جهان هر روز در حال گسترش و پیشرفته و هر کسی در مسیر درست باشه به راحتی با ساختن باورهای درست و اقدام عملی به آنچه که می فهمد و پی می برد میتواند مسیر موفقیت و ثروتی که برای بقیه سخت به نظر میاد برسه اینا رو برای خودم مینویسم که یادم نره قوانین چیه و چطوری کار میکنه
در مورد تجربه خودم که تونسته باشم انجام میدم می تونم بگم که
سال 90 وقتی که دیگه ازدواج کردم و تصمیم گرفتم وارد زندگی بشم یادم میاد که اصلا دوست نداشتم تحت هیچ عنوان مستاجر کسی باشم و یه ثانیه هم نمی تونستم تصورش کنم اون سال تو تهران پول زیادی هم نداشتم وقتی اگثر دوستان میدیدن ازدواج کردم با یه لبخند تلخ تبریک می گفتن و می ترسوندن که حالا وارد زندگی میشی و خودت خیلی چیزا مثل گرونی و خرج و کرایه خونه و … رو متوجه میشی
در مورد چیزای دیگه ترس تو وجودم بود اما نه در مورد مستاجر شدن می گفتم هر طوری هست من باید خونه بخرم اونم در بهترین نقطه شهر که هم خوب باشه هم به محل کارم نزدیک باشه و هم با پولی که دارم جور در بیاد. البته کل پولی که داشتم به زور 10 میلیون میشد البته نقد هم نبود کامل. اما من می گفتم باید بشه و باور داشتم که میشود الگویی هم واقعا نداشتم دور و برم اکثرا مستاجر بودن.
بخاطر همین شروع کردم به دنبال خونه گشتن برای خرید
وارد بنگاه ها میشدم تو محله های مختلف تقریبا 2 یا 3 ماهی بود که میگشتم روزنامه همشهری رو دنبال میکردم
مثلا وارد یه بنگا میشدم میگفت چقد پول داری اولین سوالشون همیشه همین بود منم هی میگفتم شما فرض کن من 20 تومن دارم و بخوام وام هم بگیرم یه سری ها که نیشخند میزدن یه سری ها بدین موقعیت های خونه رو معرفی میکردن یه سری ها میگفتن نمیشه یه سری ها یه راههایی میگفتن من همه اون پیشنهادای جالب رو پیگیر میشدم مثلا میگفتن باید بری نواب اونجا میتونی گیر بیاری میرفتم هر ایده ای بهم داده میشد واقعا اجراش می کردم نمی ترسیدم چون واقعا میخواستم به خواسته ام برسم مثلا رفتم نواب چند تا مورد هم دیدم زیاد خوشم نمی اومد از اون محل و وضعیتش
بخاطر همین حتی مثلا اون موقع یه خونه تقریبا خوب 53 متری پیدا کردم با 57 میلیون تومان توافق هم کردیم که بخریم و قرار بنگاه هم گذاشتیم یادمه همسر من کاملا یه آدم منطقی که پولش رو از کجا میخوای بیاری اخه چطوری و ….
من گوشم بدهکار نبود میگفتم درست میشه برای خودم خیلی جالب بود ما رفتیم بنگاه و از اون 10 میلیون که نقد نبود همه ش من 1 میلیون با خودم بردم و مسئول بنگاه گفت بنویسیم گفتم بنویسید و چند نفر هم تو بنگاه بودن
هیچ وقت یادم نمی ره که خدا چقد منو دوست داشت اون شب
خونه وام داشت تو رهن مستاجر هم بود و من رو اینا حساب کرده بودم موقعی که رسید که به قسمت اینکه چقدش رو الان بیعانه می پردازید من گفتم یک میلیون تومان
همه شروع کردن با حرف زدن و مخ زدن ما چون فکر میکردن من دارم و الان نمی خوام بدم
منم شروع کردم به ایجاد شرط و شروط
مثلا من میگفتم چرا سندش رو نیاوردید مگه از رو کپی سند میشه قرارداد نوشت؟ چرا مدارک پرداخت وامش کامل نیست ؟ چرا قرارداد مستاجر رو نیاوردید و ازین حرفا….
مسئول بنگاه اینا براش مهم نبود هی میگفت درستش میکنیم و تو فقط 10 یا 15 میلیون الان بده
خلاصه کار به دعوا و حرف شد و معامله بهم ریخت و من خیلی خوشحال برگشتم و خدا رو شکر کردم که جور نشد چون واقعا کاسه ای زیر نیم کاسه بود.
بعد از اون بازم من گشتم میگفتم میشه و پیدا میکنم با همین شرایط
بجز خانواده همسرم کسی از این جریان هم خبر نداشت اونا هم میگفتن نمی شه و زیاد حرفم رو قبول نداشتن
یادم تقریبا تمام غرب تهران جنوب محله های خوب و بد و هرجایی یه موردی بود میرفتم میدیدم زنگ میزدم قیمت میگرفتم
خدا شاهده یه لحظه هم فکر نکردم که نمیشه میگفتم نمی دونم چه جوری ولی من نمیخوام مستاجر باشم
تا اینکه یه روز روزنامه همشهری رو باز کردم و یه مورد نزدیک خونه خانواده همسرم رو دیدم و تماس گرفتم و گفتش 50 متر طبقه چهارم بدون آسانسور و پارکینک و فقط انباری داره 60 میلیون سال 90 و منم گفتم باشه رفتم دیدم مورد تمییزی بود چون 4 سال تخلیه بود بعدا همسرم رو بردم اونم دید بدش نیومد و گفت از مستاجرشدن که بهتره و پولشو میخوای چکار کنی منم گفتم جور میشه
محله ای که بود با این قیمت برای ما خیلی خوب بود چون به شرایط من میخورد
خلاصه ما قرار بنگاه گذاشتیم و شروع کردم به نقد کردن پول و با کلی این ور و اون ور اینو بفروش و حقوق زودتر بگیر و قرض و اینا من 20 تومن جمع کردم و موقع معامله گفتم اقا 20 تومن الان میدم 20 تومن 10 روزه 20 میلیون هم موقع انتقال سند.
و یه چک 10 روزه دادم به مبلغ 20 میلیون.
برنامه م این بود که رهن کامل بدم 20 تومن تو این 10 روز
قرارداد رو نوشتیم و اومدیم بیرون و خدا رو شکر کردم خیلی خوشحال بودم چون هر چی من میگفتم طرف خدا رو شکر قبول کرد همون روز مدارک رو بردم به بنگاه محل گفتم رهن کامل بده 20 تومن اونم گفت گرونه نمیان و از این حرفا گفتم بده بابا ولش کن
خدا رو شکر 3 روز بعد یه پسر خیلی خوب و مودب و بچه شهرستان حاضر شد که خونه رو بگیره و همه کارا انجام شد و 20 میلیون رو داد و یکساله نوشتیم و چک هم پاس شد.
یادم نمیره چقد خدا رو شکر کردم که چقد راحت همه چی اوکی شد وقتی یه کاری بخوای چطوری جور میشه
حالا تصور کنید اول ازدواج و در پی مراسم عروسی و … دستت خالی تنهای تنها توی تهران و خدا شاهده کسی حمایتم نکرد فقط و فقط خودم بودم اینکه بگی کسی اومده باشه کمک کرده باشه نه نبود. فقط باورهای درست و کمک و دستان خداوند بود و باور شجاعت خودم درین مورد.
چشم بهم زدیم 4 ماه بعد برای زدن سند رسید و من باید 20 تومن دیگه میدادم برای انتقال سند و …
روز سند زدن طرف نیومد سند انتقال بده من میخواستم باز مهلت بگیرم یا اینکه مدارک رو بگیرم باهاش وام مسکن بگیرم یه هفته ای پول رو بدم بهش اون موقع وام مسکن 18 میلیون بود در صورتی که اصلا دوست نداشتم وام بگیرم چون شرایطش خیلی افتضاح بود.
برای خودم غیر قابل باور بود که اتفاقاتی افتاد و سند دچار یه داستانهایی شد که 3 سال بعد به نام من شد بدون اینگه من 20 تومن بدم و طلبکار هم شدم چون کسی که سند بنامش بود رفته بود پول نزول کرده و بود و ماجراهایی شد که من همش میگفتم این به نفع منه چون من الان پول ندارم که بدم سند بنام من بشه
سال بعد یه ماشین داشتم فروختم و پول مستاجر رو با یکماه تاخیر دادم و صاحب خونه شدم و سند هنوز مشکل داشت اونم گفتم درست میشه که سه سال بعد درست شد و من با 40 میلیون صاحب یه خونه ای شدم که سال 96 به قیمت 170 فروختم و یه خونه دیگه خریدم و اونم الان تقریبا 900 میلیون ارزش داره و اینطوری شد که ما صاحب یه خونه معمولی شدیم و از خدا میخوام که الانم با همون دستان خودش خونه بهتر و بزرگتر بده
البته الان باورهام خیلی بهتر شده و ایمان دارم بهتر و بیشر از اینا رو میتونم داشته باشم
باور دارم که من میتونم خالق شرایط و زندگیم باشم
باور اینو دارم که اگر استاد تونسته اون همه ملک رو از راه درست بخره من هم میتونم از راه درست و خیلی راحت بخرم
باور اینو دارم زندگی قانون باور و فرکانس و افکاره
باور اینو دارم اگر زندگی رضایتبخشی نداشتم بخاطر باورهای غلط بود و نداشتن الکوهای مناسب و نبود آموزش درست رسیدن به خواسته ها بوده و نه شانس و پدرپولدار و ….
باور اینو دارم هر روز توی جهان ماشین ها خونه های و زمین ها و ویلاهای و زمینهای زیادی برای زندگی بهتر آدمها درست میشن و منم میتونم داشته باشم
باور به فراوانی نعمت ها و ثروت های بی نهایت خداوند دارم
باور اینو دارم که منم لیاقت بیشتر از اینا رو دارم و هیچی کمتر از بقیه ندارم
باور اینو دارم هر روز باید بهتر بشم و یادم نره همیشه هدفگذاری کنم
باور اینو دارم اگه یکی تونسته من هم صد در صد میتونم
یادم نره اخلاق شکرگذارانه داشتم باشم هر روز و خودم رو موقعی که به خواسته هام رسیدم ببینم
خدایا شکرت
لحظه ای که اول کامنت بود هی میگفتم اخه چی بنویسم و چقدر نوشتم و چقدر راحت و عالی بود و چقد خوب شد اینم انجام دادم
ممنون از تمام کسانی که برای این سایت عالی زحمت میکشند
این کامنت ردپایی از خودم بود امیدوارم که هر روز بهتر بشم
سپاس از همه عزیزان و کامنت هاشون
بنام خدایی که هدایتگر هر لحظه من است.
سلام به استاد عزیزم. سلام به خانم شایسته نازنین و همسفرهای بی نظیرم
روز ۲۴ سفر من: بجای کوچک کردن خواسته هات باوراتو بزرگ کن
این ردپای منه تو ۲۴ روز سفر شگفت انگیزم به اعماق آگاهیها و قوانین جهان خداوند
استاد راستش وقتی گفتین درآمد چند میلیاردی در ماه منم شگفت زده شدم و گفتم ای خدااااا چندددد میلللییاااااارددد در ماااه.
خدایی هضمش برای ذهن منم یکم سخت بود ولی نیومدم بگم نمیشه و امکان نداره و از اینجور حرفها. گفتم حتما هست که استاد میگه
البته اینم بگم من قبلا بارها این فایلو شنیده بودم ولی اصلا یادم نمیاد کلمه چند میلیاردی رو شنیده باشم.یعنی تو مدار شنیدنش نبودم ولی الان که شنیدم طبق قانون تکامل یعنی من یه پله اومدم بالاتر و یه سوراخ دیگه ظرفم بسته شده😊😊 الهی شکککرت.شکککرت شکرت
منم یه چیزهایی یادم اومد که گفتنش خالی از لطف نیست و فکر کنم خیلی از دخترها مثل من درگیر یه همچین چیزی بودن. راستش یادم میاد وقتی که جوانتر بودم یعنی تو سنین ازدواج اینقددر من اعتماد به نفسم پایین بود و اینقدر خودمو دست پایینتر از دوستام میدیدم که همیشه فکر میکردم اونا از من هم خیلی خوشگلترن و هم خیلی خوش تیپ تر. و طبق قانون خب خواستگارای خیلی کمی داشتم که یا اصلا پاشون به خونه باز نمیشد و اگر هم میومدن کلا قضیه سر نمی گرفت و از ریشه خشک میشد😂😂
بعد وقتی که دوستام در مورد خواستگاراشون حرف میزدن و میگفتن که کلی خواستگار دارن و مثلا هفته ای یه خواستگار براشون میاد من چکار میکردم؟ خب معلومه انکااار 😎😎 میگفتم برو بابا معلومه دروغ میگن. چه خبره که هفته ای یه خواستگار بیاد. یعنی واقعا اگه اینهمه خواستگار داشته پس چرا تابحال ازدواج نکرده و…………
یعنی من بجای تحسین کردن اونا چون نمیتونستم باور کنم که آره همچین امکانی هم وجود داره دایم تو ذهنم انکار شون میکردم و نتیجه شم که گفتن نداره😂😂
حالا که میفهمم همه اتفاقات گذشته وحال زندگی منو فقط و فقط باورهام تشکیل داده به خودم میگم
خب حالا که من خالق زندگی خودم بودم و هستم سعی می کنم از این به بعد باورهایی در ذهنم بسازم که منو وصل کنه به سرچشمه همه نعمتها و خوبیها. باورهایی بسازم که اگه استاد و دوستانم تونستن پس منم میتونم.
و
موفقیت مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصد آن و من الان همین جایی که هستم نسبت به چند ماه قبلم خیللللی تغییر کردم و این یعنی رشد و پیشرفت و من به خودم افتخار می کنم بابت این تغییرات مثبتم
عاشقتم استاد که داری منو عاشق خودم و خدای خودم میکنی💚💚💚💚
سلام خیلی خوب بود
من الان دارم باور هام رو به صورت تمرکزی قدرت می بخشم
پنج تا باور رو انتخاب کردم دارم دائما با خودم تکرار می کنم در موردشون صحبت می کنم و…
این فایل به من انگیزه می دهد که قدرتمند تر کار کنم
من با افرادی زندگی کردم که تاثیر باور های محدود کننده رو عینا توی زندگیشون مشاهده کردم
از وقتی که با قانون آشنا شدم این برام کاملا هم توی زندگی خودم و هم زندگی دیگران برام واضح هست که باور های ما داره همه چیز رو خلق می کنه
من ایمان دارم که می تونم به هر موفقیتی که خواهانش هستم برسم
ثروتمندان رو تحسین می کنم و اونها سندی هستند برای من که رسیدن به خواسته ها امکان پذیر است
زندگی خودم و خیلی بچه های دیگه و استاد کاملا مشخص است که از وقتی با این سایت آشنا شدیم چقدر نتایجمون متفاوت شده
الان برای ما تا حدی باور پذیر شده کا همه چیز باور است
ولی باید بیشتر کار کنیم و بیشتر باور کنیم و این روند ادامه دارد
اسستاد جان شما رو تحسین می کنم که الگویی فوق العاده برای ما هستید که کلی باور مون رو قوی می کنید
سپاسگزارم
شاد ثروتمند و سلامت باشید.
سلاممممم استاد جونمممم که عاشقتم
بخدا حرفاتون استاد باید طلا گرفت من تو همین مدت که خوب رو خودم کار کردم از هر جهت زندگیم از قبل عالی تر شده الهی شکر
هم از لحاظ روابط، سلامتی، ثروت، عزت نفس و مهمتر از همه حال دلم که عالیه
وای خدایا شکرت
خدایا ممنونم ازت که همیشه هوام رو داری همیشه واسم بهترین ها رومیخوای
این مدت چند نفر حسادت کردن و بد خواه بودن ولی بخدا من هیچ ضرری نکردم اینقدر خدا واسه من پازل زندگیم روچیده که تمام نقشه هاشون بر باد رفت
یعنی وقتی به این همه لطف خدا نگاه میکنم اشک تو چشمم جاری میشه
خدایا ممنونم که همه رو واسطه میکنی که بمن خیر برسونن
بخدا اگه ما خوب باشیم و خدا رو باور کنیم خدا بهمون همه چی میده
امروز پدرم یه ملکی به نام من زد که من هیچ وقت فکرش نمیکردم و اینا همش لطف خداست پدرم فقط یه واسطه بوده واسه رسوندن من به نعمت خداوند
الهی میلیاردها بار شکرت
خدایا عاشقتم
استاد جانم بخدا شما بینظیری الهی خدا خیرتون بده که زندگی هممون رو شیرین میکنی
من خیلی خداوند رو بابت بودن در این مسیر شکر میکنم❣️❣️❣️💜🧡💜
چقدر خوشحالم که تا این لحظه تونستم به تعهدم پایبند بمونم و در بیستو چهارمین روز از سفرم هستم😄
راستش دلم نمیخواد تموم بشه، اولا یکم برام پایبند بودم سخت بود اما وقتی بعد از چهار پنج روز نتیجشو دیدم، انگار شده جزوی از وجودم! دوست دارم و میدونم باید تا آخر عمرم این روندو ادامه بدم اگه نتایج پایدار و بزرگ میخوام، امروز در حال کار کردن روی باورهای توحیدی بودم، و فهمیدم که چقدررر یواشکی شرک میورزم، حتی خیلی وقتا هم بلند بلند چون فکر میکنم خوبه، فکر میکنم نشان دهنده ی اینه که ببینید به من لطف کردید بخدا ارزششو دارم ،نشانه ی انسان قدردانی بودنه، اما قدر دان کی؟ارزشمند از نظر کی؟ پروردگار عالمیان یا یکی مثله خودت که محتاج پروردگاره و بدون اون هیچه؟ فهمیدم ما آدماییم که گاهی بیخودی به هم قدرت و مقام میدیم، از هم بت میسازیم و میگیم چرا بت پرستی رواج پیدا کرده، در صورتی که خودمونیم که تصمیم گرفتیم از آدما بت بسازیم و بپرستیمشون، به شخصه خودم زمانی که دیگران بهم لطف میکردن حس میکردم شانس بهم رو کرده یا اون فرد خیلی انسان خوبیه و به من محبت داره و هیچ جوره نمیتونستم خودمو راضی کنم که این لطف از طرف خداست، میگفتم من که تاحالا ندیدم خدا بیاد پایین بهم بگه آفرین کارت خوب بود، ولی این بنده خدا زحمت کشیده ازم تمجید کرده (وای که چقدر خودمو حقیر میدونستم و نالایق در برابر تعریفات، حتی یه زمانی به بقیه میگفتم اصلا ازم تعریف نکنن چون خوشم نمیاد، ولی حقیقت این بود که نمیتونستم حرفاشونو بپذیرم، انقدر از خودم منزجر بودم که نگو، جالبه اونا هم هیچ اصراری نمیکردن و من سالیان سال هیچچ تعریفی نشنیدم، همش تقصیر خودم بود، همش بخاطر باورهای خودم بود، تازه فکر میکردم چقدر خاکی و فروتنم! خدایااا چقدر خوشحالم که این عذاب نه تنها تموم شد بلکه تبدیل به بهشتی پر از نعمت شد!🌸💖)
استاد این فایل شما خیلیییی توحیدیه🌸 البته همه ی فایلهاتون توش توحید موج میزنه ولی حس میکنم این یکی توش بحث حساب نکردن رو غیر از خدا خیلی مهمه! چون مثلا توی قضیه ی کامنت یا عضو و فالور گرفتن خیلی هامون فکر میکنیم که مردم باید از ما خوششون بیاد و فالومون کنن یا کامنت برامون بزارن، حس میکنیم باید بقیه تاییدمون کنن تا کسی بشیم، من خودم به شخصه دیدم وقتایی که پیجای موفقیتیو فالو میکردم خیلی وقتا از طرف اون پیج به پیام برام میومد که از اینکه فالومون کردین سپاسگزاریم یا همش پیگیری میکردن که آیا از مطالبشون خوشم اومده؟ خب به نظرم این خوبه که شما بخواید مطالبو بهتر کنید ولی اینکه بخواید اینهمه زمان بزارید با تک تک فالورا حرف بزنیدو رضایتشونو جلب کنید خیلی کار اضافه اییه و در نهایت اگه اون فرد خودش نخواد تاثیر چندانی نداره، یابزارید بگم هیچ تاثیری چون ما نمیتونیم با زور زدن بقیه رو خوشبخت کنیم یا فالور بگیریم. به قول شما در فایل توحید عملی دو ،کیو گول میزنیم؟ آیا ما واقعا توکلمون به خداست یا توکلمون به اون چهار تا فالوریه که با التماس مظرشونو جلب کردیم؟
موضوع فراتر از اینهاست! موضوع باورهای ماست!! موضوع قلب ماست که با خداست یا با بنده هاش…
خدایا چقدر امروز حالم خوب بود، استاد واقعا تاثیر باورهای توحیدیه، تازه من دومین روزیه که دارم روشون کار میکنم و فقطم حرفهای شما در فایل توحید عملی یک و دوعه! ولی انقدر نکته داشت و مثالهای طلایی زدید که حیفم میومد ننویسمشون، همه ی مثالهاتونو زیر جملات تاکیدیم نوشتم که بهتر برام جا بیوفته، وای که چقدر شما مثالهای فوقالعادهای میزنید و بانو شایسته که انقدر قشنگ خلاصه و لپ کلام فایلهاتون رو مینویسن🌸
سپاسگزارتونم دستهای مهربون خداا😄💖
میخوام منم مثله شما باورهامو در رابطه با مخاطبهای فعال بهتر کنم. راستی یک مثال خیلی خفن در رابطه با همین موضوع، گویا جدیدا مد شده که افراد رکورد میزنن که توی کمترین زمان چجوری بیشترین فااور هارو میگیرن، و گویا دختر خانومی بوده که توی چهار ماه چهار میلیون فالور جذب کرده (توی یکی از همین رسانه های اجتماعی!) واقعا آدم بعد از دیدن اینا ایمان میاره که میشود. تازه کار خاصیم نمیکرده و از همین ویدئوهای فان میساخته.
منم توی کار خودم میخوام باورهامو بهتر کنم تا مخاطبان بیشتری رو جذب کنم.
استاد این باور شما خیلی به من کمک کرد :
خداوند برای من مخاطبانم رو میفرسته، چون من چیزی دارم برای ارائه و اونها هم خواستار ارائه ی من هستن پس جهان مارو به سمت هم هدایت میکنه و نیازی نیست که من هیچ کار خاصی انجام بدم!
چقدر این باور توحیدیه!!! چقدر توش آرامش و اطمینانه! استاد جالبه بدونید که انقدر هرروز به مطالب جدید توی فایلهای رایگان چند سال پیشتون برمیخورم که وقت نمیکنم برم سراغ محصولات😂
واقعا کلامتون از جنس دیگه اییه، از طلاست، از نوره.
سلام خداوند بینهایت وثروتمند
واستاد عشق وثروت
باور باور باور باور باور وباز هم باور…..
همه چیز همینه ,همه چیز برمیگرده به همین باور ولاغیر,قدیما آدما که به هم میرسیدن رایجترین دعای خیرشون اینا بودن ایمانت سلامت باشه,خدا بهمون ایمان بده,اونا ارزش ایمان وباور رو میدونستن وهرگز باورهای قدرتمند کننده جدای از ایمان به خدا نیستن ومیشه دو طرف یک معادله برابر هستن .
چقدر خوبه که ایمانمون به خدا بیشتر میشه وهمزمان ثروتمندتر هم میشیم سالمتر میشیم,روابطمون بهتر میشه,رضایت وشادی وشکرگزاریمون بیشتر میشه وهمه اینها میوه ها وماحصل ایمان به خداست.
واقعا باید با عزم واراده آهنین روی باورهامون وایمانمون کار کنیم واون جهاد اکبر رو به انجام برسونیم خدایا توی این راه هم خودت کمکمون کن وخودت هدایتمون کن وراه روبرامون هموار کن وکارها رو برامون آسان وردیف کن.الهی آمین
اسم?طراحی سایت?شانس? واقعا چقدر از این باورهای محدود کننده وشرک آمیز تو وجود خودمون هم داره جولان میده وما ازش بیخبریم ?
واقعا همینه به ازای هر کدوم ار باورهای محدود کننده ما ایمانی ضعیفتر وشرکی خفی در وجودمون داریم وایجاد باور قدرتمند کننده یعنی همون ایمان وباور.
خداوندا تا حالا نمیدونستم که اگر فقیرم, اگر بیمارم , اگر ثروتمند نیستم ,اگر روابط خوبی ندارم یعنی اینکه من بهت باور ندارم ایمانی ضعیف دارم ودر شرک وکفر بسر میبر. هرگز قصد قضاوت کسی رو ندارم اما انروز میخوان که خودم خودم رو قضاوت کنم وخودم نامه اعمالم رو جلوی خودم بگذارم وبدم دست خودم .
به قول قرآن :خودتون خودتون رو قضاوت کنین که خودتون برای قضاوت خودتون کافی هستین.
خداوندا با هر شیوه ای که مصلحت میدونی ما رو تو مسیر ایمان وموفقیت وثروت وسلامتی وروابط وعشق وایمان وشکرگزاری راهنمایی وهدایت کن وبهمون جرات وجسارت عمل بده وگوش شنوا وچشم بینا وقلب آگاه برای شنیدن ودیدن ودرک هدایت وآگاهیهای الهی.
الهی آمین
بنام رب
سلام استاد عزیزم و بانو مریم جان گلم
روز بیست و چهارم سفرم
بله استاد عزیزم منم قبل از اشناییم همچین محدودیت های ذهنی رو داشتم باور نمیکردم داشتن درامد مالی بالا موفقیت های انچنانی رو نمیتونستم باور کنم و نمیپذیرفتم که میشود😕
خوشحالم که تونستم تا به حدی تونستم این باور مخرب رو توی وجودم تغییر بدم .
خوشحالم و باور میکنم وقتی که موفقیت ادمهای اطرافمو میبینم میپذیرم که میشود رسیدن به خواسته ها امکان پذیر است.
موفقیت ادمها به من ثابت میکند که میشود و موفقیتاشون رو باید تحسین کنم با تحسین کردنشون میتونم راحت تر بپذیرم که باور پذیر تر بشه برام که میشود .
وقتی یه خواسته ای دارم باید باورهای مناسب اون رو بسازم تا بهش برسم .
هر اتفاق خوبی هر موفقیتی هر ثروتی که برای کسی رخ داده اینو به من نشون میده که منم میتونم اونارو تجربه کنم.
باید مواظب باشم که باورهای مخرب باعث شک و تردید برام نشن که نمیشه به هر انچه میخوای برسی
تحسینتون میکنم استاد جان بدون الگو به این حد از موفقیت در همه زمینه ها رسیدین فتبارک الله .
یاد میگیرم اگر کسی به خواسته ای نرسیده به این معنا نیست که هیچ کس نمیتونه برسه واگه کسی به موفقیتی رسیده ثابت میکنه منم میتونم ومن باید تحسینشون کنم .
باورهای محدودمو عوض میکنم
خواسته هامو بزرگترشون میکنم و متناسب با خواسته هام باور های قدرتمند کننده میسازم هر باور محدودی رو نمیشنوم
موفقیت ادما هیچ ربطی به عوامل بیرونی نداره وتنها به باور ما بر میگرده
فرکانس های متفاوت از بقیه نتایج متفاوت از بقیه رو بوجود میاره
هر فکری که به من احساس بد بده باور بد و مخربیه و هر فکری که به من احساس خوب بده باور خوب و عالیه
استاد عزیزم من تونستم باور سلامتی خوبی ایجاد کنم
من گردن درد شدیدی داشتم ودکتر بهم گفت که نباید کار کنی ولی من با باورهای سلامتی که ایجاد کردم و باور کردم که هر روز بدن من سلول های جدید و سالم تولید میکنه گردن دردمو خوب کردم و الان در سلامتی ام
وقتی به ۸،۹سال قبل بر میگردم برا حرفه خیاطی که میخواستم شروع کنم کلی بهم گفتن که سخته نمیشه و کلی باورهای محدود برام ایجاد میکردن ولی من گفتم که میتونم ولز اوو موقع این اگاهی ها رو نداشتم و نااگاهانت از این باور استفاده کردم ولی الان در کارم خوبم و باور میکنم که بهتر و عالییتر تم میشم و خیلی از اتفاقات ریز و درشت زندگیم که میگفتن نمیشه و من عملیش کردم با این فایل فوق العاده برام باور پذیر شد کت میشه و من میتونم پس اگاهانه تصمیم میگیرم خواسته هامو بزرگتر بکنم و باور های قدرتمند کننده تری بسازم (توی ساخت باورهای مناسب با خواسته ام مشکل دارم و امیدوارم با تهیه دوره هاتون یاد بگیرم باورهای مناسب با خواسته ام رو بسازم).
بینهایت سپاسگزارم ازتون❤
بنام الله یکتا..سلام دوستان هم فرکانسی..روز 24سفر…امروز خیلی زیاد احساس عالی داشتم باتمام وجودم خدارو درقلبم حس میکنم ..باورهام خیلی مشکل دارن من اراده کرده ام تاباتمام وجودم باهدایت خدایم بتونم باورهامو قوی کنم اماازیه باوری که اطرافیانم گفته بودن ومن بهش توجه کردم وخیلی اذیت شدم میگم شاید به دوستی کمک کرد من بعد ازدواجم به مرور زمان که اوضاع مالیمون هم یکم بهتر شد همه اطرافیان همیشه میگفتم باید مراقب مرد بود هر کی پولدار بشه بیراه میره ومن که از اول زمینشوداشتم این گفته هام بدتر شد ومن هرروز نگرانتر شکاک تر هر روزم از دیروز بدحالتر اینقد توجه کردم وکنترل میکردم که یه نشانه هایی از پنهون کاری دیدم ولی بخدا قسم باتمام قلبم ایمان داشتم که همسرم باایمانه وهمیشه از اول میگف هر عملی عکس العملی داره یه جورایی به زندگیاطرافیان که نگاه میکرد میگف ادم باید بدونه هر کارش تو دنیا جواب داره قانون نمیدونست ولی برا خودش خط قرمز داشت بهرحال من بکنجکاویام طبق قانون باید یه چیزی هم میافتم دوستان من اینقد درعذاب خودساختم بودم که همش از خدا یه راهی مخاستم تا اینکه کتاب اسکاویل شین وغیره وخوندم وهمش دنبال تغییر همسرم بودم تابیشتر توجه کنه به من ..من تکاملی داشتم پیش میرفتم که خدا منو به سایت استاد رسوند اونم بادیدن فایل استاد در پیچ یه کس دیگه خدا اینقد ارام شدم که واقعا دلم گف همینه اومدم سایت فهمیدم باورم باید تغییر بدم نه همسرم فهمیدم جهان من با باورهام ساخته میشه نه با حرف زدن دعوا کردن با همسرم دوستان الان روفایلای رایگان که نمیشه روش قیمت گذاشت کار میکنم وخیلی ارومم همین ارامش برام میلیاردهاثروت ارزش داره..از خدا خواستم هدایتم کنه تا دوره عزت نفس بعد دوره عشق ومودت روبخرم..این تجربمو گفتم تا بگم اگه من ایمان داشته باشم که دنیای من باورهامه نه همسرم تنها تلاش میکنم خودم روتغییر دهم..من باایمان قوانین رو پذیرفتم هر روز هر اتفاقی در زندگی خودم واطرافم را باقانون تفسیر میکنم وایمان دارم که من لیاقت بهترینهارو دارم دیگه درسایه توحید که به کمک استاد درقلبم ساخته شده نگران هیچ چیز نیستم هرچند شیطان ذهن دست بردار نیس هر لحظه منو وسوسه میکنه ولی یاد خدا ارامبخش دلم شده..الانم ذهنم همش میگه اینارو مینویسی که چی مثلا میتونی موفق باشی کاری نکردی ولی خدای درونم میگه زهرا تو خیلی خوب پیس میری تو میتونی موفق میشی من تو را ارزشمند ولایق خلق نمودم پس میشود تو لایق عشق واقعی هستی باور کن..فقط باید تمرین وتکراررررررر داشته باشم خدایا شکرت از اینکه اینجام..ازینکه ارومم..استاد ازتون سپاسگزارم
بسم الله الرحمن الرحیم
خداروشکر میکنم که خدای مهربانم همواره درحال هدایت وحمایت من است
واقعا نمیدونم چی بگم فقط میخوام ردپا بگذارم برای خودم ودیگران یه روزی یه جایی برگردم پیام های که گذاشتم بخونم بگم .آفرین زینب جان مسیر درستی رفتی اینم نتیجه ی توکل وباور وایمان به خدا مهربانت که بهترین ها را درمسیر قرار میدهد. خدای مهربانم شکرت❤❤❤