این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-31 08:31:162024-06-09 14:57:06به جای کوچک کردن خواسته ات، باورت را بزرگتر کن
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
۲۴رومین روز از سفر گذشت و خداراشکر روز به روز داریم فرکانس های خوبی ارسال میکنیم به جهان هستی با دیدن و شنیدن این فایل ها خدایا شکرت بخاطر این نعمت سایت عباس منش👏👏👏❤
نکته اای که از این آموزها آموختم این بود که::
هرگاه یکنفرو دیدم که موفق و ثروتمنده توی دلم و ذهنم تحسینش کنم و براش آرزو خوشبختی و ثروت بیشترو کنم و به خودم یادآور بشم که اگه این تونسته به این معنیه که من هم میتونم چون قوانین جهان هستی برای همه یکسانه پس باورهامو قوی کنم خواسته هامو کوچیک نکنم👍👍 …چقدر خوب شد این فایل با فایل جدید استاد درمورد رویا هاتو باور کن چقدر مچ شدن باهم خدایاشکرت😃👏❤❤من قبلا وقتی که یک آدم موفق را تو بیزنسم میدیدم به خودم میگفتم خوب طرف سرمایه زیاد داره،، فلان قیمتهارا میده،،در مکان خاصیه و هزاراتا باور غلط دیگه …یا وقتی که زورم نمیرسید میگفتم پول کلا بده 😆😆و کلی ترمز دیگه …اما از وقتی که با قوانین بیشتر آشنا شدم و قدرت باورها را فهمیدم اومدم رو خودم بیشتر کار کردم مثلا تو زمینه سرمایه زیاد برای فروش زیاد که یکی از پاشنه های آشیلمه..اومدم اول تکرار کردم بارهاو بارهاو بارها و بعد کاری که جهان میکنه کمکت میکنه که قوی تر بشه باورهای جدیدت ..چند نفر از دوستان اومدن و گذشته افراد موفق شهرمو بهم گفتن و گفتن که از صفر و کوچک ترین چیزی که داشتن شروع کردن و الان شدن اون حاجی بازاری معروف ..و من دوباره تکرار کردم و دنبال الگو ها گشتم و یک ذره ذهنم منطقی شد وادامه دادم تا اینکه یک مشتری ( دستان خدا) اومد و نصف فروش ماه قبلم را خرید کرداین در صورتی بود که من هیچ کدوم از اون محصولات و برندها را نداشتم اما اون گفت حساب کن این پولش یک هفته دیگه میام 😀😀واینطور من هم پول خریدو داشتم هم سودم را بردم این اتفاق باور اینکه مشتری خوب خیلی زیاده ،، بدون سرمایه میشه ،، و…را قوی تر کرد در من و با تکرارش این ماه دوتا از اون مشتری ها اومدن .خدایا شکرت 😀❤❤❤…خدایا شکرت که قوانینی وضع کردی که خودمون خالق صددرصدی شرایط و اتفاق ها هستیم …❤❤❤❤
بازم بحث شیرینه باور …اساس تمام قانون و بزرگترین پشت گرمی و پشتوانه ی ما… وقتی بهش فکر میکنم کافیه باورت رو عوض کنی تا همه چی عوض بشه تمام وجودم غرق شادی میشه اما وقتی به عمل میرسه ، تغیر باور میشه همون کانون توجه و اعراض! یعنی کانون توجهت رو بذاری روی تمام چیزهایی که بهت ثابت میکنه باورت درسته و اعراض از همه ی ناخواسته ها و در نهایت تکرار و تکرار این خواسته ست جوری که ملکه ی ذهنت بشه و مهمترین قسمتش رها بودنه .
برای من استاد عزیزم مهمترین بحث داشتن زندگی مستقله که اگه به پنج سال قبل برگردم حتی در تصورم نبود که یک روزی جدابشم و اگر کسی میگفت جدا بشی ان شالله میگفتم نه اصلا من هیچوقت جدا نمیشم و به جای بزرگ کردن باورم که داشتن حق خودم یعنی استقلاله خواسته مو کوچکتر میکردم که خواهرشوهرم ازدواج کنه بره و من راحت بشم و با مادرشوهر و پدرشوهرم زندگی کنم و اما به مرور با زیاد شدن تنشها کم کم این خواسته در من شکل گرفت که از خانواده ی همسرم جدا بشم و وقتی اولین کلمه ها رو به زبان آوردم آنچنان قشرقی به پا شد که خدا داند خواهر شوهرهای من که زندگی مستقل و خونه های خیلی شاهانه دارن شدیدا ابراز مخالفت کردند که تو حق نداری جدا بشی و باید تا ابدبا خاواده باشی و خودشونم بیشتر طول این چندسال رو خونه ی ما هستن و انگار اصلا ازدواج نکردن و به شدت حس ریاست دارن و باوجود تمام تنشهایی که داریم بازم میگن نه ما که باهات زندگی نمیکنیم مهم اینه با مادرو پدرم باشی ما مهمونیم خوب و بد بودنمون مهم نیست!!!! و مادرشوهر و پدرشوهرم شدیدا مخالفت کردند و اما شوهرم که فاجعه بود انقد باهام دعوا کرد حرفهای بدی زد که بماند … خلاصه وقتی من وارد این مسیر شدم و شروع به نوشتن خواسته م کردم و هر مطلبی میخوندم با همین قضیه تطبیق میدادم تجسم میکردم زندگی مستقل دارم و شکرگذاری میکردم و اولین بار از همسرم خواستم یه خونه دیگه بخریم که من یه سرویس مستقل داشته باشم ولی خوب جدا نباشیم همسفره باشیم و من کارهاشونو بکنم ولی خوب به جای اینکه مثل الان تویه اتاق باشم یه سرویس کامل داشته باشم و شبی که ایشون قبول کرد من از خوشحالی خوابمم نمیبرد و کم م زمان تعیین میکردم که مثلا تا فلان تاریخ من خونه ی مستقل خواهم داشت و این موضوع منو به جداشدن چسپونده بود . جوری شده بود که تمام تمرکز و تمرین من شب و روز نوشتن تجسمهام از زندگی مستقل بود و هر بار اون تاریخ میرسید که من تعیین کرده بوم و جدا نشده بودم بیشتر حالم بد میشد و من سختتر تمرین میکردم و سختتر هم میچسپیدم تا امسال تابستون که باز برامون یه مشکل بزرگ پیش اومد و من از تمرینهام فاصله گرفتم چون اصلا وقت نداشتم و دقیقا روزی که میخواستم دوباره شروع کنم گوشیم سوخت دقیقا الان سه ماهه من چیزی ننوشتم چو ن اصلا نه فرصتش بود نه حس قبلی و یه جورهایی به رهایی رسیدم از قضیه ی جداشن یه کم فاصله گرفتم و به طرز عجیبی داشت باورم میشد که این پاییز جدا میشم و گرنه تصمیم قطعی گرفتم طلاق میگیرم وتموم و دیگه این عذاب رو تحمل نمیکنم و در اولین نشانه دو نفر از فامیلهای همسرم بهم گفتن که خانواده ی همسرت گفتن امسال عروسمون رو جدا میکنیم و این اولین نشانه های جواب دادن تمرین هام بود که سالهای قبل بهم میگفتن مادرشوهرت پیش ما گریه کرده گفته عروس من چقد به دردنخوره که طلب زندگی مستقل داره و میخواد منو از یک پسرم جدا کنه ولی الان برعکس خودشون به مردم میگن جداش میکنیم و بعد هم که مرحله ی دوم رسید که در کامنت قبلیم گفتم شخصی که همسرم چندین ساله میشناستش ازش خواست براش سرمایه گذاری کنه و سود خیلی خوبی کردن الان همسرم توانایی خرید خونه در محله ی دلخواهش رو داره و منتظره از این سرمایه گذاری بزرگتری که کردن بازم سود کنه بتونه خونه دو سرویسه بگیره و همون همسری که وقتی بحث جداشدن میشد زمین و زمان رو بهم میدوخت الان از ایده هاش میگه که توی خونه مستقلم چطور باشه و چکارکنه و خیلی استقبال میکنه وقتی من از ایده های آشپزیم براش میگم و یا از سفرهایی که میریم و باهم میشنیم عکسهای غذاهای متنوع و ویلاها رو نگاه میکنیم . این نتیجه ی تکرار خواسته م در وهله ی اول برای باور کردن ضمیر ناخودآگاهم و رها کردن در وهله ی دوم هست و حالا من به سرنخ رسیدم و مدام باید شکرگذاری کنم تا این سرنخ به گلوله کاموا برسه و من به آروزی خودم برسم و این خبر شیرین رو به استاد عزیزم بدم چون حسم بهم میگه ایشون کامنتهای ما رو فقط نمیخونه بلکه باهاشون زندگی میکنه و نتیجه گرفتن ما بیشتر از خودمون ایشونو خوشحال میکنه .
این ویدئو واقعا برام نشونه بود. نشونه ای که باورهام رو در زمینه کاری و سایتم تقویت کنم. اصلا عحیب غریب بود…یک ماهه که مرتب دارم اینجا می چرخم و فایل می بینم و گوش میدم و خدا عااالی هدایتم می کنه. فعلا نتونستم دوره ای رو خریداری کنم و از فصل اول روزشمار شروع کردم و این بین به یک سری فایلهای دیگه هم هدایت شدم و گفتنی نیست که جقدررررر شرایط زندگیم فرق کرده. به یکی از رویاهای زندگیم رسیدم و تو مسیر رسیدن به یکی از اهدافم قرار گرفتم….فقط می دونم خدا خیلییییی قشنگ می چینه…خیلییییییی
به نام خداوند موفق وثروتمند وسلامت وسرشار از شادی وعشق
به نام خدایی که تنها منبع نعمت وثروت ووتمام وبی هاست که قدرتش رو در دست باورهای خودم قرار داده که به میزان قدرت باورهایم از این خوان نعمت بهره ببرم.
به نام خدایی که تنها فرمانروای جهان است.
سلام برهمه دوستان واستاد عزیزم.
پله 24 ام سفر تحول زندگیم : به جای کوچک کردن رویاهایت باورهایت رو بزرگ کن.
وقتی به گذشته زندگیم نیگاه میکنم چقدر کار دنیا درست بوده و آدم های هم مدار خودم وارد زندگیم میشدن.
تو دوران کارشناسیم یکی از درس ها جزوه اش زیاد نبود ولی کلی بچه ها در مورد استاد بد میگفتند که امتحانش سخته فکر کنم دستگاه ها وروش های آزمایشگاهی بود من واسه امتحانش 3 بار خوب خونده بودمش ولی اینقدر تو ذهنم سوالات استاد رو غول کرده بود که سر جلسه ذهنم قفل کرد و دیگه نمیتونستم جواب بدم و خداکمک کرد پاس شدم اما یک درس دیگه به نام سلولی ومولکولی هم درس سنگین تری بود و جزوه اش حداقل 10 برابر اون بود تودو روز فرجه تونسته بودم نصفشرو بخونم شب قبل از امتحان بچه ها یک پیام اومد که سوال های ترمهای قبل 5 سوال بود و منم اینو که دیدم رفتم پیش بچه های که ترم های قبل گذرونده بودن ازشون پرسیدم گفتن آره و گفتن که از اون فصلی که من نخونده بودم یک سوال میاد منم این رو خیر دیدم ووشحال برگشتم اتاقم ودو صفحه از فصل جدید رو خوندم دیدم کار یک شب خوندن نیست خیلی سخته گفتم حالا که از این 1 سوال میاد میزارمش کنار برم یه دور دیگه اون هایی رو که خوندم مرور کنم ان شالله امتحانم رو خوب میدم. صبح با خوشحالی بیدارشدم ورفتم دانشگاه دوستام همه استرس داشتن من خوشحال بودم تعجب میکردن یک فصل نخوندم واینقدر خوشحالم گفتم آره نخوندم وای میدونم به هر حال امتحانم وب میدم. رفتم سر جلسه ونوشتم ده صفحه نوشتم بدون اینکه خطی خالی بزارم واون یک دونه رو جواب ندادم و امتحانش 3 ساعت طول کشید و دوستام با اینکه کامل خونده بودن زیر 15 آورده بودند و من شده بودم 19/25.
این فقط بخاطر حال وب وباورهای خودم بود
خدایاشکرت بابت این آگاهی ها ودرکشون
خدایاشکرت بابت این توانمندی که هرروز وهر شب از افکارم رو بررسی میکنم آگاهانه و آگاهانه سعی میکنم حالم خوبباشه.
2-3 روز پیش مسائلی اتفاق افتاد و گفتم اگر منم که با باورهام دارم اتفاقات رو خلق میکنم پس این آدمها ورفتارشون رو من دارمدر زندگیم خلق میکنم اما به چه باوریه؟ دو روز طول کشید که منشا اش رو پیدا کنم و روش کار کنم وای وقتی روش کار کردم چقدر آروم شد چقدر سبک شدم وای خدای من شکرت
من فکر میکردم که تحسین کردن رو یاد گرفتم ولی دیشب متوجه شدم نه اینطور نیست . چون دارم رفتارهای قبلیم رو در این زمینه انجام میدم مگه میشه باورم تغییر کرده باشه ولی رفتارم همون قبلی باشه. شروع کردم به تحسین کردم خودم و دیگران حتی کوچک ترین موفقیت های خودم ودیگران باشه.
واقعا از شما تشکر میکنم استاد بایت سایت عالیتون وواقعا بهتون تبریک میگم و روز بروز در همه ابعاد عالی تر باشید .
تبریک میگم استاد بابت این همه شاگرد موفق و عملگرای که دارین و این همه موفقیت برای خودشون خلق میکنن. و این کامنت های قشنگ وتاثیرگزاری که مینویسند و که هیچ جا گیر نمیان جز اینجا.
ممنون از خانم شایسته عزیز که متن های فوق العاده زیبایی که مینویسند که آدم حداقل یک روز فط به این متن ها ارزشمند فکر کنه که زندگیش چدر در این مسیره. واا خدای من شکرت شکرت
خدای من شکرت که بهم فرصت دادی امروز با این سفر در این سرزمین فو الاده سرشار از زیبایی و نعمت همراه باشم.
وقتی به رفتارهای آدم های موفقی ه میشناسم نگاه میکنم میبینم که این افراد به زیبایی دارن این قوانین رو استفاده میکنن بلا میگفتم چرا این کارها رو انجام میدن و الان میگم پشت این رفتار چه باوری پشت این موفیت چه باوریه خدایاشکرت بابت این آگاهی ها.
میگن پشت هر مرد موفق یک زنی هست یه نظرم باید بجاش بگن ” پشت هر مرد یا هر زن موفقی باورهای قدرتمندی است” نه چیزیا کس دیگه ای.
خدایاشکرت شکرت شکرت
خدایا تنها تورا میپرستیم وتنها از تو یاری میجویییم
خدایامرا به راه راست راه درست زندگی کردن هدایتمون کن.
سلام خدمت استاد عزیز و سلام خدمت همه عباسمنشی های دوست داشتنی
خدارو بار دیگه شکر میکنم که یک فایل زیبا از این سفر رو گوش کردم و حالم فوق العاده خوبه.این فایل هم مثل بقیه فایل های استاد فوق العاده بود و منو پر از انرژی و انگیزه کرد.
من امشب یاد گرفتم که باور های منه که زندگی.منو خلق میکنه و هر چقد باور های قدرتمند کننده بیشتری داشته باشم میتونم نتایج فوق العاده عالی تری نیز بدست بیارم.
من تو این فایل یاد گرفتم.که نتایج و موفقیت دیگران رو تحسین کنم
و اگر کسی به درامد و موفقیت زیادی دست پیدا کرده باید متوجه باورهای او بشم و ببینم چه باورهایی داشته که تونسته به این موفقیت
دست پیدا کنه.
خدارو شکر میکنم که علت موفقیت رو دارم درک میکنم و متوجه میشم که انسان ها با باورهاشون زندگی میکنن و میتونن با باورهایی که دارن هر چیزی که میخوان رو خلق کنند.
خدایا بی نهایت ازت سپاسگذارم
ممنونم از استاد عزیز و تمام کسانی که در این سایت زحمت کشیدن و میکشن🌸🌸🌸🌸
سلام خدمت دوستان و استاد قدرتمندم فایل ۲۴مین روز از روزشمار تحول زندگی من
تو این فایل استاد به ما یاد دادن که موفقیت افراد رو تحسین کنیم و بدونیم و باور کنیم وقتی کسی به موفقیتی رسیده پس میشود که ماهم به اون موفقیت و بالاتر برسیم بخدا از این زیباتر و عادلانه تر قانونی نیست
به نام خدا روز ۲۴ سفرنامه.من فهمیدم که موفقیت های دیگران میبنی تحسین خدارو سپاس گذاری کن که جهان این همه وسعت داره پیدا میکنه.فهمیدم که عامل اصلی زندگی خودم هستم.اگه شرایط به دل خواه من پیش نمیره باید باورهامو عوض کنم من میتونم مثل کلش اف کلنز مپ خودم رو یا زندگیمو هرجوری که دوست دارم عشق بکنم بسازم.من فقط کافیه ورودی های ذهنم کنترل کنم.تا باورهای جدید ایجاد بشن
دیشب با دیدن این فایل یه الهامی به من شد و من اونرو مینوشتم .من اصلا تو عمرم راجع به چنین چیزی حتی فکر هم نمیکردم ولی انگار دیشب به من یکی داشت دیکته میکرد که چی بنویسم و قشنگ دو صفحه نوشتم!
برای این فایل فوقالعاده باید بگم که من از جامعه ای اومدم که بهم گفتن قانع باش،نون پنیر خور باش،زیاده نخواه که اگه بخوای خدا یه پسگردنی بهت میزنه و میشونتت سر جات یااااا اگرم تو رو به خواسته های دنیاییت رسوند دیگه آخرتت نابود شدست.این حرفا پاشنه ی آشیل من یکی که خیلی هست ،شما رو نمیدونم!
ولی من میدونستم یه جای کار برا این حرفا میلنگه و باورش نداشتم.خوب باور نداشتم این موضوع رو و میدونستم یه چیز بهتری هست ،اون موقعی که تمام اون حرفای غلط بالا تو ذهنم گفته میشد.
حدس بزنین چی شد!من بلاخره بعد از مدتی به این باورم که خدا یه طور دیگه ایه رسیدم و الان اینجام.این فک کنم باوریه که تقریبا نیمی از ماها بهش رسیدیم و داریم تجربش میکنیم و مهم ترین باورمون بود.
حالا یه تجربه ی دیگم از خودم بخوام بکم اینه که ما ترم پیش به خاطر شرایط بیماری کلاسهامون همه مجازی شد،این وسط همه آه و ناله میکردن میگفتن ما نمیفهمیم!نمراتمون پایین میشه!میافتیم درسارو و عقب میافتیم!
من وسط اون بلبشو به شدت خوشحال بودم چون مجازی شدن دانشگاه باعث شد خودمو و خواسته هامو پیدا کنم.به دوستام میگفتم نه بابا تازه راحت شدیم با هم امتحان میدیم و نمراتمون بالاتر میشه،بابا سر کلاسی ولی تو رخت خوابی،اصن نمیخواد بیای سر کلاس کی میفهمه که نیومدی.
ولی همچنان بچه ها غر میزدن و منم داشتم عشق دنیا رو میکردم(البته این ترم اون عشقه بیشتر شده!)
گذشت تا شد پایانترم،من به معنای واقعی هر چی پروژه و تمرین بود میدادم بیرون برام انجام بدن و همینطور امتحان ها رو هم پیش بچه ها بودم و باهاشون امتحان میدادم!شاید باورتون نشه منی که قبلش خسته شده بودم از رشتم و آرزوم این بودکه بدون خوندن درسام فقط درسامو پاس بشم،اون ترم برام این اتفاق افتاد تازه با نمره های بالاتر از همیشه!!!اوانایی که خونده بودن از منم کمتر شده بودن.
همه ی این نمرات بالا به خاطر این بود که من میدونستم و باور کرده بودم میتونم این ترم نمرات بهتری بگیرم و اتفاق افتاد.
تصمیم دارم برای این ترمم مدارم رو بالاتر ببرم تا این اتفاقات حتی از ترم پیشمم جذابتر بشه برام.
و یه چیز دیگه اینه که من از استاد بارها شنیدم که گفتن باورهاتو تغییر بده منم هی میگفتم خوب بگو چطوریییی تا تو مقدمه ی این فایل بهش برخوردم براتون میزارم تا باز هم بخونیدیش.
اگر نتایج متفاوتتری میخواهی، باید باورهای متفاوتتری بسازی و اگر میخواهی باورهای قدرتمندکنندهای بسازی، باید به ذهنت متفاوت تجزیه و تحلیل کردن را، آگاهانه بیاموزی.
یعنی اگر دست آورهای فرد موفقی را میبینی که هیچ ارتباطی به بهترین دستاورد زندگیات نیز ندارد، آگاهانه به ذهنت بگویی: اگر او توانسته، پس من هم میتوانم!
تهش چی میشه برا من یعنی اینکه الان یه فردی جلومه و داره موفقیت هاش رو برام میگه من تو فکرم باید تحسینش کنم و آفرین بگم که تونسته و باورهاشو میان حرفاش جستوجو کنم اون وقته که تیک ذهنیم میخوره و میگم اکیییییی فهمیدم و خودم رو رسیده به مقصد بدونم.
خدایا شکرت به خاطر اینهمه آگاهی و هدایت از جانبت
خدایا شکرت به خاطر این فضای آموزشی که بهش هدایت شدم
افرادی هستند ه نمیتونن موفقیت دیگران رو درک کنن بابت این میان میگن آخه چجوری؟؟این فقط با دزدیه با کلاهبرداریه با رانت به اینجا رسیده ولی نمیدونه که این افراد با باور های صحیح به این نقاط رسیدن
ما اگه باورهایمان زو درست کنیم به همه چیز می رسیم
ما وقتی یه اتفاق بزرگ رو میبینیم باید بگیم وقتی این تونسته منم میتونم و باید بگردی و باورش رو بسازی و راهش رو پیدا کنی
ما شرایطمون رو با باور هامون خلق میکنیم،تمام شرایط و اتفاقات زندگی رو خودمون با باور هامون میسازیم
وقتی یه چیزی میخوای بجای اینکه خواسته هات رو کوچیک کنی باید باورهات رو بزرگ کنی
و هروقت موفقیتی رو میبینی باید تحسینش کنی باید تاییدش کنی تا باورهات قوی تر بشه
درود بر تمام دستان خداوند بر روی زمین🌷
۲۴رومین روز از سفر گذشت و خداراشکر روز به روز داریم فرکانس های خوبی ارسال میکنیم به جهان هستی با دیدن و شنیدن این فایل ها خدایا شکرت بخاطر این نعمت سایت عباس منش👏👏👏❤
نکته اای که از این آموزها آموختم این بود که::
هرگاه یکنفرو دیدم که موفق و ثروتمنده توی دلم و ذهنم تحسینش کنم و براش آرزو خوشبختی و ثروت بیشترو کنم و به خودم یادآور بشم که اگه این تونسته به این معنیه که من هم میتونم چون قوانین جهان هستی برای همه یکسانه پس باورهامو قوی کنم خواسته هامو کوچیک نکنم👍👍 …چقدر خوب شد این فایل با فایل جدید استاد درمورد رویا هاتو باور کن چقدر مچ شدن باهم خدایاشکرت😃👏❤❤من قبلا وقتی که یک آدم موفق را تو بیزنسم میدیدم به خودم میگفتم خوب طرف سرمایه زیاد داره،، فلان قیمتهارا میده،،در مکان خاصیه و هزاراتا باور غلط دیگه …یا وقتی که زورم نمیرسید میگفتم پول کلا بده 😆😆و کلی ترمز دیگه …اما از وقتی که با قوانین بیشتر آشنا شدم و قدرت باورها را فهمیدم اومدم رو خودم بیشتر کار کردم مثلا تو زمینه سرمایه زیاد برای فروش زیاد که یکی از پاشنه های آشیلمه..اومدم اول تکرار کردم بارهاو بارهاو بارها و بعد کاری که جهان میکنه کمکت میکنه که قوی تر بشه باورهای جدیدت ..چند نفر از دوستان اومدن و گذشته افراد موفق شهرمو بهم گفتن و گفتن که از صفر و کوچک ترین چیزی که داشتن شروع کردن و الان شدن اون حاجی بازاری معروف ..و من دوباره تکرار کردم و دنبال الگو ها گشتم و یک ذره ذهنم منطقی شد وادامه دادم تا اینکه یک مشتری ( دستان خدا) اومد و نصف فروش ماه قبلم را خرید کرداین در صورتی بود که من هیچ کدوم از اون محصولات و برندها را نداشتم اما اون گفت حساب کن این پولش یک هفته دیگه میام 😀😀واینطور من هم پول خریدو داشتم هم سودم را بردم این اتفاق باور اینکه مشتری خوب خیلی زیاده ،، بدون سرمایه میشه ،، و…را قوی تر کرد در من و با تکرارش این ماه دوتا از اون مشتری ها اومدن .خدایا شکرت 😀❤❤❤…خدایا شکرت که قوانینی وضع کردی که خودمون خالق صددرصدی شرایط و اتفاق ها هستیم …❤❤❤❤
سلام به رهروان راه حقیقت
روزشمارتحول زندگی من رو بیست و چهارم
بازم بحث شیرینه باور …اساس تمام قانون و بزرگترین پشت گرمی و پشتوانه ی ما… وقتی بهش فکر میکنم کافیه باورت رو عوض کنی تا همه چی عوض بشه تمام وجودم غرق شادی میشه اما وقتی به عمل میرسه ، تغیر باور میشه همون کانون توجه و اعراض! یعنی کانون توجهت رو بذاری روی تمام چیزهایی که بهت ثابت میکنه باورت درسته و اعراض از همه ی ناخواسته ها و در نهایت تکرار و تکرار این خواسته ست جوری که ملکه ی ذهنت بشه و مهمترین قسمتش رها بودنه .
برای من استاد عزیزم مهمترین بحث داشتن زندگی مستقله که اگه به پنج سال قبل برگردم حتی در تصورم نبود که یک روزی جدابشم و اگر کسی میگفت جدا بشی ان شالله میگفتم نه اصلا من هیچوقت جدا نمیشم و به جای بزرگ کردن باورم که داشتن حق خودم یعنی استقلاله خواسته مو کوچکتر میکردم که خواهرشوهرم ازدواج کنه بره و من راحت بشم و با مادرشوهر و پدرشوهرم زندگی کنم و اما به مرور با زیاد شدن تنشها کم کم این خواسته در من شکل گرفت که از خانواده ی همسرم جدا بشم و وقتی اولین کلمه ها رو به زبان آوردم آنچنان قشرقی به پا شد که خدا داند خواهر شوهرهای من که زندگی مستقل و خونه های خیلی شاهانه دارن شدیدا ابراز مخالفت کردند که تو حق نداری جدا بشی و باید تا ابدبا خاواده باشی و خودشونم بیشتر طول این چندسال رو خونه ی ما هستن و انگار اصلا ازدواج نکردن و به شدت حس ریاست دارن و باوجود تمام تنشهایی که داریم بازم میگن نه ما که باهات زندگی نمیکنیم مهم اینه با مادرو پدرم باشی ما مهمونیم خوب و بد بودنمون مهم نیست!!!! و مادرشوهر و پدرشوهرم شدیدا مخالفت کردند و اما شوهرم که فاجعه بود انقد باهام دعوا کرد حرفهای بدی زد که بماند … خلاصه وقتی من وارد این مسیر شدم و شروع به نوشتن خواسته م کردم و هر مطلبی میخوندم با همین قضیه تطبیق میدادم تجسم میکردم زندگی مستقل دارم و شکرگذاری میکردم و اولین بار از همسرم خواستم یه خونه دیگه بخریم که من یه سرویس مستقل داشته باشم ولی خوب جدا نباشیم همسفره باشیم و من کارهاشونو بکنم ولی خوب به جای اینکه مثل الان تویه اتاق باشم یه سرویس کامل داشته باشم و شبی که ایشون قبول کرد من از خوشحالی خوابمم نمیبرد و کم م زمان تعیین میکردم که مثلا تا فلان تاریخ من خونه ی مستقل خواهم داشت و این موضوع منو به جداشدن چسپونده بود . جوری شده بود که تمام تمرکز و تمرین من شب و روز نوشتن تجسمهام از زندگی مستقل بود و هر بار اون تاریخ میرسید که من تعیین کرده بوم و جدا نشده بودم بیشتر حالم بد میشد و من سختتر تمرین میکردم و سختتر هم میچسپیدم تا امسال تابستون که باز برامون یه مشکل بزرگ پیش اومد و من از تمرینهام فاصله گرفتم چون اصلا وقت نداشتم و دقیقا روزی که میخواستم دوباره شروع کنم گوشیم سوخت دقیقا الان سه ماهه من چیزی ننوشتم چو ن اصلا نه فرصتش بود نه حس قبلی و یه جورهایی به رهایی رسیدم از قضیه ی جداشن یه کم فاصله گرفتم و به طرز عجیبی داشت باورم میشد که این پاییز جدا میشم و گرنه تصمیم قطعی گرفتم طلاق میگیرم وتموم و دیگه این عذاب رو تحمل نمیکنم و در اولین نشانه دو نفر از فامیلهای همسرم بهم گفتن که خانواده ی همسرت گفتن امسال عروسمون رو جدا میکنیم و این اولین نشانه های جواب دادن تمرین هام بود که سالهای قبل بهم میگفتن مادرشوهرت پیش ما گریه کرده گفته عروس من چقد به دردنخوره که طلب زندگی مستقل داره و میخواد منو از یک پسرم جدا کنه ولی الان برعکس خودشون به مردم میگن جداش میکنیم و بعد هم که مرحله ی دوم رسید که در کامنت قبلیم گفتم شخصی که همسرم چندین ساله میشناستش ازش خواست براش سرمایه گذاری کنه و سود خیلی خوبی کردن الان همسرم توانایی خرید خونه در محله ی دلخواهش رو داره و منتظره از این سرمایه گذاری بزرگتری که کردن بازم سود کنه بتونه خونه دو سرویسه بگیره و همون همسری که وقتی بحث جداشدن میشد زمین و زمان رو بهم میدوخت الان از ایده هاش میگه که توی خونه مستقلم چطور باشه و چکارکنه و خیلی استقبال میکنه وقتی من از ایده های آشپزیم براش میگم و یا از سفرهایی که میریم و باهم میشنیم عکسهای غذاهای متنوع و ویلاها رو نگاه میکنیم . این نتیجه ی تکرار خواسته م در وهله ی اول برای باور کردن ضمیر ناخودآگاهم و رها کردن در وهله ی دوم هست و حالا من به سرنخ رسیدم و مدام باید شکرگذاری کنم تا این سرنخ به گلوله کاموا برسه و من به آروزی خودم برسم و این خبر شیرین رو به استاد عزیزم بدم چون حسم بهم میگه ایشون کامنتهای ما رو فقط نمیخونه بلکه باهاشون زندگی میکنه و نتیجه گرفتن ما بیشتر از خودمون ایشونو خوشحال میکنه .
خدایا شکرت
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
این ویدئو واقعا برام نشونه بود. نشونه ای که باورهام رو در زمینه کاری و سایتم تقویت کنم. اصلا عحیب غریب بود…یک ماهه که مرتب دارم اینجا می چرخم و فایل می بینم و گوش میدم و خدا عااالی هدایتم می کنه. فعلا نتونستم دوره ای رو خریداری کنم و از فصل اول روزشمار شروع کردم و این بین به یک سری فایلهای دیگه هم هدایت شدم و گفتنی نیست که جقدررررر شرایط زندگیم فرق کرده. به یکی از رویاهای زندگیم رسیدم و تو مسیر رسیدن به یکی از اهدافم قرار گرفتم….فقط می دونم خدا خیلییییی قشنگ می چینه…خیلییییییی
خدا رو شکر می کنم برای هدایتم به این مسیر
به نام خداوند موفق وثروتمند وسلامت وسرشار از شادی وعشق
به نام خدایی که تنها منبع نعمت وثروت ووتمام وبی هاست که قدرتش رو در دست باورهای خودم قرار داده که به میزان قدرت باورهایم از این خوان نعمت بهره ببرم.
به نام خدایی که تنها فرمانروای جهان است.
سلام برهمه دوستان واستاد عزیزم.
پله 24 ام سفر تحول زندگیم : به جای کوچک کردن رویاهایت باورهایت رو بزرگ کن.
وقتی به گذشته زندگیم نیگاه میکنم چقدر کار دنیا درست بوده و آدم های هم مدار خودم وارد زندگیم میشدن.
تو دوران کارشناسیم یکی از درس ها جزوه اش زیاد نبود ولی کلی بچه ها در مورد استاد بد میگفتند که امتحانش سخته فکر کنم دستگاه ها وروش های آزمایشگاهی بود من واسه امتحانش 3 بار خوب خونده بودمش ولی اینقدر تو ذهنم سوالات استاد رو غول کرده بود که سر جلسه ذهنم قفل کرد و دیگه نمیتونستم جواب بدم و خداکمک کرد پاس شدم اما یک درس دیگه به نام سلولی ومولکولی هم درس سنگین تری بود و جزوه اش حداقل 10 برابر اون بود تودو روز فرجه تونسته بودم نصفشرو بخونم شب قبل از امتحان بچه ها یک پیام اومد که سوال های ترمهای قبل 5 سوال بود و منم اینو که دیدم رفتم پیش بچه های که ترم های قبل گذرونده بودن ازشون پرسیدم گفتن آره و گفتن که از اون فصلی که من نخونده بودم یک سوال میاد منم این رو خیر دیدم ووشحال برگشتم اتاقم ودو صفحه از فصل جدید رو خوندم دیدم کار یک شب خوندن نیست خیلی سخته گفتم حالا که از این 1 سوال میاد میزارمش کنار برم یه دور دیگه اون هایی رو که خوندم مرور کنم ان شالله امتحانم رو خوب میدم. صبح با خوشحالی بیدارشدم ورفتم دانشگاه دوستام همه استرس داشتن من خوشحال بودم تعجب میکردن یک فصل نخوندم واینقدر خوشحالم گفتم آره نخوندم وای میدونم به هر حال امتحانم وب میدم. رفتم سر جلسه ونوشتم ده صفحه نوشتم بدون اینکه خطی خالی بزارم واون یک دونه رو جواب ندادم و امتحانش 3 ساعت طول کشید و دوستام با اینکه کامل خونده بودن زیر 15 آورده بودند و من شده بودم 19/25.
این فقط بخاطر حال وب وباورهای خودم بود
خدایاشکرت بابت این آگاهی ها ودرکشون
خدایاشکرت بابت این توانمندی که هرروز وهر شب از افکارم رو بررسی میکنم آگاهانه و آگاهانه سعی میکنم حالم خوبباشه.
2-3 روز پیش مسائلی اتفاق افتاد و گفتم اگر منم که با باورهام دارم اتفاقات رو خلق میکنم پس این آدمها ورفتارشون رو من دارمدر زندگیم خلق میکنم اما به چه باوریه؟ دو روز طول کشید که منشا اش رو پیدا کنم و روش کار کنم وای وقتی روش کار کردم چقدر آروم شد چقدر سبک شدم وای خدای من شکرت
من فکر میکردم که تحسین کردن رو یاد گرفتم ولی دیشب متوجه شدم نه اینطور نیست . چون دارم رفتارهای قبلیم رو در این زمینه انجام میدم مگه میشه باورم تغییر کرده باشه ولی رفتارم همون قبلی باشه. شروع کردم به تحسین کردم خودم و دیگران حتی کوچک ترین موفقیت های خودم ودیگران باشه.
واقعا از شما تشکر میکنم استاد بایت سایت عالیتون وواقعا بهتون تبریک میگم و روز بروز در همه ابعاد عالی تر باشید .
تبریک میگم استاد بابت این همه شاگرد موفق و عملگرای که دارین و این همه موفقیت برای خودشون خلق میکنن. و این کامنت های قشنگ وتاثیرگزاری که مینویسند و که هیچ جا گیر نمیان جز اینجا.
ممنون از خانم شایسته عزیز که متن های فوق العاده زیبایی که مینویسند که آدم حداقل یک روز فط به این متن ها ارزشمند فکر کنه که زندگیش چدر در این مسیره. واا خدای من شکرت شکرت
خدای من شکرت که بهم فرصت دادی امروز با این سفر در این سرزمین فو الاده سرشار از زیبایی و نعمت همراه باشم.
وقتی به رفتارهای آدم های موفقی ه میشناسم نگاه میکنم میبینم که این افراد به زیبایی دارن این قوانین رو استفاده میکنن بلا میگفتم چرا این کارها رو انجام میدن و الان میگم پشت این رفتار چه باوری پشت این موفیت چه باوریه خدایاشکرت بابت این آگاهی ها.
میگن پشت هر مرد موفق یک زنی هست یه نظرم باید بجاش بگن ” پشت هر مرد یا هر زن موفقی باورهای قدرتمندی است” نه چیزیا کس دیگه ای.
خدایاشکرت شکرت شکرت
خدایا تنها تورا میپرستیم وتنها از تو یاری میجویییم
خدایامرا به راه راست راه درست زندگی کردن هدایتمون کن.
در پناه الله یکتا شادو سعادتمند باشی.
سلام خدمت استاد عزیز و سلام خدمت همه عباسمنشی های دوست داشتنی
خدارو بار دیگه شکر میکنم که یک فایل زیبا از این سفر رو گوش کردم و حالم فوق العاده خوبه.این فایل هم مثل بقیه فایل های استاد فوق العاده بود و منو پر از انرژی و انگیزه کرد.
من امشب یاد گرفتم که باور های منه که زندگی.منو خلق میکنه و هر چقد باور های قدرتمند کننده بیشتری داشته باشم میتونم نتایج فوق العاده عالی تری نیز بدست بیارم.
من تو این فایل یاد گرفتم.که نتایج و موفقیت دیگران رو تحسین کنم
و اگر کسی به درامد و موفقیت زیادی دست پیدا کرده باید متوجه باورهای او بشم و ببینم چه باورهایی داشته که تونسته به این موفقیت
دست پیدا کنه.
خدارو شکر میکنم که علت موفقیت رو دارم درک میکنم و متوجه میشم که انسان ها با باورهاشون زندگی میکنن و میتونن با باورهایی که دارن هر چیزی که میخوان رو خلق کنند.
خدایا بی نهایت ازت سپاسگذارم
ممنونم از استاد عزیز و تمام کسانی که در این سایت زحمت کشیدن و میکشن🌸🌸🌸🌸
سلام خدمت دوستان و استاد قدرتمندم فایل ۲۴مین روز از روزشمار تحول زندگی من
تو این فایل استاد به ما یاد دادن که موفقیت افراد رو تحسین کنیم و بدونیم و باور کنیم وقتی کسی به موفقیتی رسیده پس میشود که ماهم به اون موفقیت و بالاتر برسیم بخدا از این زیباتر و عادلانه تر قانونی نیست
خدایا شکرت
به نام خدا روز ۲۴ سفرنامه.من فهمیدم که موفقیت های دیگران میبنی تحسین خدارو سپاس گذاری کن که جهان این همه وسعت داره پیدا میکنه.فهمیدم که عامل اصلی زندگی خودم هستم.اگه شرایط به دل خواه من پیش نمیره باید باورهامو عوض کنم من میتونم مثل کلش اف کلنز مپ خودم رو یا زندگیمو هرجوری که دوست دارم عشق بکنم بسازم.من فقط کافیه ورودی های ذهنم کنترل کنم.تا باورهای جدید ایجاد بشن
سلام به استاد عزیز و مریم عزیزم
به نام خدای شادیها
دیشب با دیدن این فایل یه الهامی به من شد و من اونرو مینوشتم .من اصلا تو عمرم راجع به چنین چیزی حتی فکر هم نمیکردم ولی انگار دیشب به من یکی داشت دیکته میکرد که چی بنویسم و قشنگ دو صفحه نوشتم!
برای این فایل فوقالعاده باید بگم که من از جامعه ای اومدم که بهم گفتن قانع باش،نون پنیر خور باش،زیاده نخواه که اگه بخوای خدا یه پسگردنی بهت میزنه و میشونتت سر جات یااااا اگرم تو رو به خواسته های دنیاییت رسوند دیگه آخرتت نابود شدست.این حرفا پاشنه ی آشیل من یکی که خیلی هست ،شما رو نمیدونم!
ولی من میدونستم یه جای کار برا این حرفا میلنگه و باورش نداشتم.خوب باور نداشتم این موضوع رو و میدونستم یه چیز بهتری هست ،اون موقعی که تمام اون حرفای غلط بالا تو ذهنم گفته میشد.
حدس بزنین چی شد!من بلاخره بعد از مدتی به این باورم که خدا یه طور دیگه ایه رسیدم و الان اینجام.این فک کنم باوریه که تقریبا نیمی از ماها بهش رسیدیم و داریم تجربش میکنیم و مهم ترین باورمون بود.
حالا یه تجربه ی دیگم از خودم بخوام بکم اینه که ما ترم پیش به خاطر شرایط بیماری کلاسهامون همه مجازی شد،این وسط همه آه و ناله میکردن میگفتن ما نمیفهمیم!نمراتمون پایین میشه!میافتیم درسارو و عقب میافتیم!
من وسط اون بلبشو به شدت خوشحال بودم چون مجازی شدن دانشگاه باعث شد خودمو و خواسته هامو پیدا کنم.به دوستام میگفتم نه بابا تازه راحت شدیم با هم امتحان میدیم و نمراتمون بالاتر میشه،بابا سر کلاسی ولی تو رخت خوابی،اصن نمیخواد بیای سر کلاس کی میفهمه که نیومدی.
ولی همچنان بچه ها غر میزدن و منم داشتم عشق دنیا رو میکردم(البته این ترم اون عشقه بیشتر شده!)
گذشت تا شد پایانترم،من به معنای واقعی هر چی پروژه و تمرین بود میدادم بیرون برام انجام بدن و همینطور امتحان ها رو هم پیش بچه ها بودم و باهاشون امتحان میدادم!شاید باورتون نشه منی که قبلش خسته شده بودم از رشتم و آرزوم این بودکه بدون خوندن درسام فقط درسامو پاس بشم،اون ترم برام این اتفاق افتاد تازه با نمره های بالاتر از همیشه!!!اوانایی که خونده بودن از منم کمتر شده بودن.
همه ی این نمرات بالا به خاطر این بود که من میدونستم و باور کرده بودم میتونم این ترم نمرات بهتری بگیرم و اتفاق افتاد.
تصمیم دارم برای این ترمم مدارم رو بالاتر ببرم تا این اتفاقات حتی از ترم پیشمم جذابتر بشه برام.
و یه چیز دیگه اینه که من از استاد بارها شنیدم که گفتن باورهاتو تغییر بده منم هی میگفتم خوب بگو چطوریییی تا تو مقدمه ی این فایل بهش برخوردم براتون میزارم تا باز هم بخونیدیش.
اگر نتایج متفاوتتری میخواهی، باید باورهای متفاوتتری بسازی و اگر میخواهی باورهای قدرتمندکنندهای بسازی، باید به ذهنت متفاوت تجزیه و تحلیل کردن را، آگاهانه بیاموزی.
یعنی اگر دست آورهای فرد موفقی را میبینی که هیچ ارتباطی به بهترین دستاورد زندگیات نیز ندارد، آگاهانه به ذهنت بگویی: اگر او توانسته، پس من هم میتوانم!
تهش چی میشه برا من یعنی اینکه الان یه فردی جلومه و داره موفقیت هاش رو برام میگه من تو فکرم باید تحسینش کنم و آفرین بگم که تونسته و باورهاشو میان حرفاش جستوجو کنم اون وقته که تیک ذهنیم میخوره و میگم اکیییییی فهمیدم و خودم رو رسیده به مقصد بدونم.
خدایا شکرت به خاطر اینهمه آگاهی و هدایت از جانبت
خدایا شکرت به خاطر این فضای آموزشی که بهش هدایت شدم
بیست و چهارمین رد پای من در سفرنامه.
سلام و درود
افرادی هستند ه نمیتونن موفقیت دیگران رو درک کنن بابت این میان میگن آخه چجوری؟؟این فقط با دزدیه با کلاهبرداریه با رانت به اینجا رسیده ولی نمیدونه که این افراد با باور های صحیح به این نقاط رسیدن
ما اگه باورهایمان زو درست کنیم به همه چیز می رسیم
ما وقتی یه اتفاق بزرگ رو میبینیم باید بگیم وقتی این تونسته منم میتونم و باید بگردی و باورش رو بسازی و راهش رو پیدا کنی
ما شرایطمون رو با باور هامون خلق میکنیم،تمام شرایط و اتفاقات زندگی رو خودمون با باور هامون میسازیم
وقتی یه چیزی میخوای بجای اینکه خواسته هات رو کوچیک کنی باید باورهات رو بزرگ کنی
و هروقت موفقیتی رو میبینی باید تحسینش کنی باید تاییدش کنی تا باورهات قوی تر بشه
درود و سلام
تجربه ی من در این راه که چند سالی میشه در مسیرش زندگی میکنم اینه که از خواسته های کوچک و موفقیت کوچک شروع کنیم تا بتونیم بر این ذهن چموش لگام بزنیم
یادآوری این موفقیت های به ظاهر کوچک ذهن رو خاموش میکنه
اون موقع است که خواسته های بزرگ قابل باور میشه و رسیدن بهشون راحت تر .
اگر دیگران تونستن من باید بتونم
در پناه حق