این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-15 06:19:162024-11-08 04:57:00آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟
409نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
همیشه باور داشتم هر که در این درگه مقرب تر است،جام بلا بیشترش میدهند.
با این باور زندگی بسیار سختی برای خودم درست کرده بودم و از اینکه جام بلای بیشتری نسیبم میشد خوشحال بودم و امیدوار بودم یه روزی در باز میشه و منم یه شبه همه مشکلاتم حل میشه و تلافی این همه بلا را خدا سرم در میاره یا اگه نشد تو اون دنیا جام بهشته.
بسیار مذهبی بودم و فوق العاده دلسوز.
امکان نداشت شخصی از اطرافیانم مشکلی داشته باشه و من واسه حل مشکل اون اقدام نکنم.
خدا میدونه بارها از بقیه پول قرض میکردم تا کار یکی دیگه را راه بندازم و بارها میشد طرف پول را بهم پس نمیداد و من هی از این و اون میگرفتم تا قرضی که گرفتما پس بدم و آخرشم از درآمد خودم صاف میکردم بدهی را و یه مدت این وسط عذاب میکشیدم و دلیلش دلسوزی بود.
حالا جالب اینجا بود باز یه آدم مشکل داره دیگه که میدیدم،همون اشتباه را تکرار میکردم.
چندین بار بخاطر اینکه کار بقیه را راه بندازم رفتم و ضامن وام گرفتنشون شدم و میلیونی بدهکار شدم چون طرف قسط ها را نمیداد و خودم زحمتشا میکشیدم.
هر چقد میڴذشت من بدهکارتر میشدم و جالبه حال میکردم با این اوضام و یه جورایی از درون به خودم افتخار میکردم که حداقل کار طرف را راه انداختم عوضش خدا به من برکت میده،ولی هیچ خبری از برکت تازه بدتر هم میشد.
کارمند بودم و حقوق بگیر ولی بخاطر اوضاع مالی که واسه خودم درست کرده بودم مجرد بودم و اصلا شرایط متاهل شدن را نداشتم.
یکی از دوستام درگیر مواد مخدر شد.من رفتم که فردین بازی کنم و رفیقم را نجات بدم،غافل از اینکه کم مونده بود خودم بیفتم تو دام اعتیاد که خدا رحم کرد و این طرفی دیگه نرفتم.واقعا خدا را شکر
همیشه نقل از ائمه میشنیدم که واسه مردم فداکاری میکردن،منم میخواستم همون کارا بکنم.
همیشه دعای توسل میخوندم به شدت به ائمه متوسل میشدم تا کمکم کنن و خیلی به توسل کردن اعتقاد داشتم و تعجب میکردم چرا کمکم نمیکنن و چرا اوضام تغییر نمیکنه.
خلاصه زندگی را خیلی خراب کردم.
روزی یکی از دوستام اومد پیشم و صحبت رفت سمت مطالعه کردن و از این حرفا.
تو اون گیر و دار هوس کرده بودم لیسانس بگیرم.
از اون دوستم پرسیدم که میخوام قدرت مطالعم بره بالا راهی نداری برامون.
رفیقم محصول تند خوانی استاد را داشت و گفت این تمرینا را انجام بده بهتر میشی.
من چند روز انجام دادم و زیاد باهاش حال نکردم.ولی اونجا یه شماره پیامکی داشت که اگه میخواستی خبرهای گروه تحقیقاتی عباسمنش را دریافت کنی باید عدد فلان را براش بفرستی.
منم فرستادم .
تا یه روز پیام اومد دوره روانشاسی ثروت حضوری تهران.
من که اصلا شرایطش را نداشتم و نرفتم.
چند روز بعد پیام اومد سی دی های صوتی و تصویری سمینار هم هست اگه میخواین بخرین.
من با همین رفیقم شراکتی خریدیمش.
استاد شرمنده دیگه دارم صادقانه حرف میزنم.
هنوزم اون دی وی دی ها را دارم.
شروع کردم گوش کردن اوایلش اصلا انگار مدار هیچ جوره به هم نمیخورد.هی هم پشیمون میشدم که الکی پول را دادیم به چی.
استاد حتی یه سمینار معرفی رایگان هم تو شهر ما برگذار کردین که اونم اومدم و اتفاقا ردیف اول نشستم ولی باز میگفتم اینا کاسبیه.
زیاد تمرینا را انجام ندادم تا بعد مدتها همون رفیقم گفت:پسر یه کلیپ دیدم استاد از آمریکا تو یه باغ خفن فیلم گرفته.رفتم دیدمش که شما از ساختن دوره ثروت سه صحبت کردین.
انگار یه جرقه ای خورد.
از دوستم آدرس سایت را گرفتم شروع کردم دانلود کردن.
آقا خیلی انگار این دفعه بیشتر حال میداد.
تا اینکه یه فایل از سیستمی بودن خدا شنیدم و اولش گفتم استغفر الله این آقا پول وثروت کافرش کرده.
از طرفی هم عقاید خودم راجبه خدا ریشه درست و حسابی نداشت.
خدا را شکر هدایت شدم به اینکه شاید این آقا داره درست میگه بریم تو قرآن ببینیم.
رفتیم تو کارش و آروم آروم از سیستم دلسوزی اومدم بیرون.
با رعایت تکامل هر کس کمک میخواست که خیلی از توانم بیشتر بود کمک نمیکردم که اعتراف میکنم اوایل واقعا برام سخت بود.
یواش یواش کلا درخواستهایی که اطرافیانم داشتن و من مجبور بودم تیکه ای از خودم را بکنم بدم به اونا را با قدرت میگفتم نه شرمنده.
یواش یواش شرمنده گفتن را هم برداشتم و فقط میگفتم عذر میخوام نه.
توحید اومد به زندگیم.
یه بار دیگه اون دی وی دی ثروت که داشتم را شروع کردم و رفتم تو کار پول.
تمام بدهی هام که هیچ کدوم مال خودم نبود را آروم آروم صاف کردم.
به لطف خدا هدایت شدم به یه حرفه ای که نمیدونستم چقد من علاقه بهش دارم.
چون کارمند بودم پاره وقت رفتم شاگردی و بعد با تمرکز بالا چسبیدم و خدا را شکر درآمد آروم آروم اومد سمتم.
خدا را شکر ازدواج کردم با همسری فوق العاده.
کارگاه زدم و درآمدم خیلی زیاد شد.
تو دوران پندمیک من بسیار شناخته تر شدم و کلی پول ساختم و نقطه شروع همون نوروز پندمیک بود.
خدا را شکر ماشین خریدم و اوضاع مالیم خیلی خوب شد و تونستم ملک هم بخرم.
الان اکثر اوقات دلسوزی به کسی نمیکنم گاهی حواسم نیست ولی زود جمع میکنم.
تمام اون افراد متوقع از اطرافم رفتند و تنها شدم و این عالیه.
به لطف خدا خیلی هدایتهای خوبی دریافت میکنم ولی باید اعتراف کنم بخاطر ترس گاهی اوقات قدم برنمیدارم.خدا را شکر ترسهام به نسبت قبل خیلی کمتر شده،
دست از دعای توسل کشیدم و الان ایمان دارم تکیه کردن به هر کس غیر از خداوند شرک محسوب میشه و امیدوارم خدا یاری کنه که مشرک نباشم چون مخفیه.
از روزی که سیستمی بودن خدا را باور کردم چقد احساس بهتری دارم و هر کسی را که میبینم که اوضاش خرابه یاد گذشتم میفتم و میگم این دقیقا سر جای خودشه چون در ڴذشته با افکار و باورهای من،جای من اونجا بود و وقتی این باورها تا حدودی عوض شد جای من هم عوض شد،پس این بنده خدا که حال و روزش خوب نیست با دلسوزی و کمک من جاش بهتر نمیشه ،پس جاش همین جاس مگه اینکه باورش را تغییر بده تا این سیستم قدرتمند جاشا تغییر بده.
حالا هر چقد قدرت این خداوند را باور کنم و فقط روی این قدرت تکیه کنم جای بهتری تو این سیستم پیدا میکنم.
استاد جان ازت بی نهایت سپاسڱذارم که به رسالتت که ترویج توحید بود عالی عمل کردی و خدا را بی نهایت سپاسڱذارم که من را هدایت که به این مسیر توحیدی.
اعضای عزیز و همکلاسی های گلم.همتونا دوست دارم و براتون بهترینها را آرزو میکنم
داشتم با خودم فکر میکردم که اینهمه وقته دارم روی خودم کار میکنم، ولی باز هم وقتی قانون رو به این شکل و از این زاویه از زبون شما شنیدم استاد، کلی شگفت زده شدم و کلی ابعاد جدید از شخصیتم داره دستم میاد
تازه میفهمم خیلیییی از جاهایی که نمیتونم به احساس بهتر برسم و کلافه و ناراحتم، انگار در عمق وجودم منتظرم که خدا دلش برام بسوزه و بگه: عزیزمممم الهی چقدر شرایط داره بهت فشار میاره. و اینجوری یه دری رو برام باز کنه
از روزی که این فایل رو. شنیدم دائم دارم با خودم تکرار میکنم:
خداوند هرگز دلش برای کسی نمیسوزه و این زیباترین نوع عدالته
هرگز سعی نکن ضعیف و مظلوم باشی چون جهان افراد ضعیف رو حذف میکنه و این افراد قوی هستن که میمونن و پیشرفت میکنن
آگاهی های این فایل تا حد زیادی با کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم همپوشانی داشتن، اونجا هم دقیقا راجع به این صحبت کردین که خداوند سیستمی عمل میکنه
این یعنی مهم نیست من چقدر میشینم گریه و زاری و ضجه میکنم در برابر خدا، اگر احساس بدی رو داشته باشم لاجرم اتفاقات بدی رو تجربه میکنم و برعکس!
و در مورد میزان کتک خور بودنم، باید بگم که هر چقدر که بیشتر روی این موضوع کار میکنم بهتر و بهتر میشم.
یعنی شخصیت من جوری بود که تا اون مشت و لگده شروع نمیشد تغییری در رفتار من رخ نمیداد
ولی مثلا در زمینه توحیدی بودن، مخصوصا در روابط، اینقدر روش حساس شدم که الان با حتی یک اشاره به خودم میام و هوشیار میشم. منظورم روی آدما حساب باز نکردنه
خیلی دوست دارم روزی برسه که من هم در تمام زمینه های زندگیم به چنین حساسیتی برسم استاد و مثل شما بگم: با یک تذکر کوچیک به خودم میام
و تحسینتون میکنم بخاطر جایگاهی که دارید
و میدونم خدایی که از قعر ناامیدی تا اینجای مسیر هدایتم کرده، در ادامه هم در کنارم خواهد بود
استاد نگرشتون به طوفان و احساس خوب داشتن حتی در این شرایط هم باعث شدن خیلی به خودم بیام و واقعا قلبا تحسین کنم شخصیت محکم و استوارتون رو
و خیلی خوشحالم که در سلامت و امنیت هستید و بهترین هارو براتون آرزو دارم
1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟
جواب: دلیل تقلا های من به خاطر این بوده که فکر میکردم باید حتما بلا سرم بیاد تا موفق بشم. توی بیزنس اول باید مشتری نداشته باشم و از بقیه بخوام برام تبلیغات کنن یا همون ک استاد گفتن اول خاک بخورم و یا چشمم به دست بقیه باشه تا دلشون بسوزه و کمکم کنند تا پول دربیارم و پیشرفت کنم چون دختر کم سن و سال هستم و بیزنس خودم رو تو بازار راه اندازی کردم. عجله هم خیلی میکردم و تصمیمات عجولانه میگرفتم و پشیمون میشدم!
دلیل یکسری موفقیت هام این بوده که از درون احساس خود ارزشمندی کردم و به خداوند توکل کردم، سعی کردم تکامل رو رعایت کنم و عجله نکنم
2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:
خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛
یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؛
جواب: مثالی که همیشه میزنم برای خودم و شاید قبلا در کامنت ها نوشتم درمورد رابطه عاطفی هست. وقتی 22 ساله ام بود از نظر شخصیتی مثل الان خیلی قوی نبودم و با خاستگاری که داشتم میخاستم ازدواج کنم اما به دلایلی این ازدواج کنسل شد و من خیلی از نظر احساسی ضربه خوردم و روزای بدی رو میگذروندم و خودمو گناهکار میدیدم و اذیت میکردم. فکر میکردم با اذیت کردن خودم خداوند منو میبینه و کمکم میکنه اما روز به روز حالم بدتر میشد و زجر بیشتری میکشیدم. هیچ اعتماد به نفسی برام نمونده بود و عرت نفسم با خاک یکسان شده بود جوری که فکر میکردم از اون بدتر دیگه نمیشه و بعد تصمیم به تغییر گرفتم و البته به این نتیجه رسیدم چون اون بلا سرم اومد من پیشرفت کردم و وارد یک رابطه عاطفی خیلی خوب شدم و اگه اون اتفاق نمیفتاد من شاید تعییر نمیکردم و این نگاه رو دارم که تا بلا سرم نیاد ، درست نمیشم و یا درس نمیگیرم از زندگی یا یاد نمیگیرم هیچ چیزی رو!
3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.
فکر میکنم در حال حاضر شرایط به همین صورت هست که من مجدد در رابطه عاطفی فعلیم به تضاد برخوردم و به جای اینکه از خودم ضعف نشون بدم و حالم بد بشه و مثل قبل رفتار کنم دارم روی شخصیت و افکارم کار میکنم. به پارتنرم وابسته نشدم و با هم حرف زدیم که اگر باید در کنار هم قرار بگیریم همه چیز خوب پیش میره در غیر این صورت مسیرمون با خوشی و آرزو برای موفقیت و خوشبختی دوتامون و با دل خوش از هم جدا میشه حداقلش اینه ک در آینده برای تلاش نکردن پشیمون نمیشیم
درعین حال که دوتامون این رو قبول کردیم داریم روی شخصیتمون کار میکنیم و من روی بیزنس خودم تمرکز دارم و دارم هر روز بهبودش میدم و از خداوند میخوام تا باز هم منو هدایت کنه
این ماه که سعی کردم روی باور هام کار کنم با اینکه سفارش چندان زیادی نداشتم اما پول عایدات، برق، مواد اولیه ام برای ماه بعدی رو بدست اوردم و غیر از اون پول عایدات یکماه گذشته، مالیات و حسابدارم رو پرداخت کردم اونم از درامد قنادی خودم و میدونم تاثیر کار کردن روی افکارم هست و اتفاقات قشنگ دیگه ای که در کنارش افتاده برام و این تضادی هم که برخوردم مطمعنم که باعث پیشرفت من و آسوده تر زندگی کردنم میشه!
4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟ میخوام قانون خداوند رو بیشتر درک کنم و طبق قوانین پیش برم و محصولات رو جدی تر پیش ببرم و روش کار کنم و بیشتر بنویسم تا خودم رو بیشتر بشناسم
برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟ کار کردن روی باور هام با استفاده از محصول احساس لیاقت
هرگز به شما دیر توصیف نمیگردد زان طرفه ای که خدا به شما تقدیر داشت
سلام بر استاد عزیز و گرامی و مریم بانو همراه شایسته و بینظیر استاد
و سلام خدمت دوستان هم فرکانسی این سایت بزرگ به وسعت جهان
إیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ(پرورداگارا) تنها تو را میپرستیم (تسلیم تو هستیم) و تنها از تو (فقط خودت) یاری میجوییم.
خدا رو شکر که خداوند هدایتم کرد یک فایل توحیدی و پر از درس و نکته از استاد ببینم، بشنوم، گوش کنم، یادداشت برداری کنم، در موردش فکر کنم، بعدش با همسرجان عشقم و عزیزم و هم فرکانسیم در مورد صحبت کنم و الان بیام کامنت بزارم، خداجونم خودت برام بنویس الهی به امید تو…
خوب که فکر میکنم دلیل موفقیتها و دست آوردهایی که قبلا داشتم به نظرم، نترسیدن و رفتن تو دل کار بوده، توکل کردن به خود خدای قادر و مهربان، توجه کردن به الگوها و درس گرفتن از اتفاقات و باج ندادن به بعضی نجواهای شیطانی و حتی بعضی آدمهایی که در مسیرم بودن، و اونجایی که تقلا کردم و نتیجه نگرفتم غرور داشتم و خدا رو در نظر نگرفتم و به ذهن و افکار خودم متکی شدم و قشنگ ریل نجواها و افکار و اعمال و رفتاری شیطان برام پهن شده و منم به ذهن خودم متکی شدم و فکر کردم درسته و انجام دادم و نتیجه نگرفتم که هیچ…تازه برگشت به عقب هم داشتم.. من کارمندم و اون اوایل کارم چون خیلی به خدا متوکل بودم هر روز موفقیتهایی رو کسب میکردم که الان که فکر میکنم با اون سن خدمتی و اون تازه کار بودنم موفقیتهای عالی بوده ولی با افزایش سن خدمتی و جاهایی که خدا رو در نظر نگرفتم و مغرور به خودم شدم قشنگ از ریل خارج شدم.. حتی من در حین کارمندی شغل دومی هم به راه انداختم و ابتدا خوب بودم چون نترس و متوکل به خدا بودم ولی بعدش باز هم از ریل توکل خارج شدم و نتیجه نگرفتم
جاهایی که قوی بودم و ضعف نشون ندادم و از چیزی نترسیدم قشنگ و راحت و آسون جواب گرفتم و نتایج خوبی هم به دست آوردم ولی جاهایی که ضعیف بودم و دوست داشتم خدا برام دلسوزی کنه…نه تنها دلسوزی نکرده بلکه با یک لگد محکم بهم ضربه زده و با سر خوردم زمین… یه جاهایی تلنگرهای الله رو متوجه شدم و همون موقع که متوجه شدم اشتباه رو ادامه ندادم و حتی کار رو بهبود دادم ولی بعضی جاها تلنگرها رو متوجه نشدم و اونقدر ضربه خوردم که نزدیک ناک اوت شدنم تازه بیدار شدم که یا خیلی دیر بوده یا خیلی دردسر کشیدم که جبران کنم…
در بحث سلامتی تغذیه نامناسب و اونقدر تحرکم کم شد و ورزش کردنم کم شد که وزنم بالا رفت و بعدشم افزایش وزن که با قد 176 سانتیمتر شدم 104کیلوگرم و بیماری فشارخون و مصرف دارو و زانو درد بهش اضافه شد، و اردیبهشت امسال 105/5 کیلو وزنم شد یعنی حدود 30 کیلو اضافه وزن شکم و پهلو که دیگه به خودم اومدم و با الهام گرفتن از خداوند و هدایت خدا و گرایش بیشتر به این سایت بزرگ و بهره برداری از کامنتهای دوستان در مورد قانون سلامتی تا الان حدود 15کیلو کاهش وزن داشتم و انشالله با خرید قانون سلامتی برسم به وزن ایده آل و یک بدن عضلانی و همچنین تقویت باورهای توحیدی که همه چیز خداست الان هم در مورد بحث مالی اونقدر به تلنگرهای خدا گوش ندادم و توجه نکردم که هر روز شرایط مالی بدتر شد و قسط و بدهکاری و فکر کنم خدا اون ضربه محکمو رو زد که به فکر باشم که هم باورهای توحیدی رو تقویت کنم و هم باورهای ثروت ساز که کم کم دارم بدهی رو پرداخت میکنم و به امید خدا قسطها رو روال کنم و بعدش کلن وامها رو تسویه کنم و ذهنم رو از هرگونه بدهی و قسط و وام پاک کنم و شرایط رو هر روز با دیدن گوش دادن یادداشت کردن و تمرین کردن و اجرا و عمل کردن به قوانین بهبود ببخشم.
برنامه:
هر روز فایل نشانه امروز من را باز میکنم نگاه میکنم یاداشت میکنم و تمرین و اجرا میکنم
خدا رو شکر تا الان دوسوم فایل های رایگان دانلودی اجرای توحید در عمل اکثر انها رو گوش دادم و یادداشت برداری کردم و در حال تکرار و تمرین و اجرای اونها هستم
از طریق اکانت همسرم دوره عزت نفس رو خریداری کردیم و در حال گوش دادن و نگاه کردن و یاداشت برداری و تمرین تکرار و اجرای عملی هستم
دوره 12 قدم، قدم اول و قدم دوم رو باز از طریق اکانت همسرجانم تا الان خریداری کردیم و قدمهای بعدی رو هم طبق برنامه ماهانه در دست خرید داریم و در حال گوش دادن و نگاه کردن و یاداشت برداری و تمرین تکرار و اجرای عملی قدمهای خریداری شده هستیم که تو این چند وقت نتایج خوبی از این مسیر جدید گرفتیم که در بعضی فایلها کامنت گذاشتم و با توکل به خدا و هدایت رب العالمین تو این مسیر پایدار و مداوم باشم
خدایا هزاران بار شکرت خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
موقعی که در حال شنیدن این فایل بودم و زمانی که استاد فرمودند موجودات ضعیف زودتر از بین میروند حتی حیوانات هم توجهی به بچه های ضعیفشون نمیکنند یاد گربه هایی افتادم که چندین ساله که توی حیاط خونمون زادو ولد میکنند
دقیقا به چشم دیدم بچه گربه هایی که ناتوان و مریض بودند و مادرشون حتی تلاشی نمیکرد که به اونها شیر بده و من حرص میخوردم و هرکاری میکردم تا اون بچه حالش بهتر بشه حالا با دارو دادن و دکتر بردن و هیچ نتیجه ای که نداشت به کنار و حال خراب خودم ی طرف و یادمه که خدارو متهم میکردم به بیرحمی
البته که اونموقع شاگرد استاد نبودم و به خدا التماس میکردم که حال بچه گربه رو خوب کنه ولی دریغ از نتیجه.
از وقتی که با قانون و کارکرد جهان آشنا شدم فهمیدم که حتی اگر من که اشرف مخلوقات هستم و خدا دنیارو مسخر من کرده،اگه خودمو بهبود ندم در هر جنبه ای قطعا نابود میشم.
مورد دیگه ای که میخوام بگم اینه که من خانه دار هستم و منبع درامدی ندارم و همیشه چشمم به کمک همسرم بود و حتی تا یکسال پیش هم که تازه دوره فوقالعاده 12 قدم و کار میکردم این دیدگاه و داشتم که همسرمو جای خدایم گذاشته بودم و همیشه ما بحث داشتیم سر پول و این دور باطل سالیان طولانی ادامه داشت و این خود شرک توی وجودم بود
ولی به خدایم قسم از وقتی دوره 12 قدمو کار کردم و تنها خدایم و منبع روزی دونستم دیگه هیچ بحثی بین منو همسرم که پیش نیومد هیچ حتی بیشتر از انتظارم هم پول دریافت میکنم.خدایا شکرت که همش از لطف خودته و بس.
تضادی که خیلی وقته درگیرش بودم اینه که همیشه در حال خوردن بودم و استراحتی به معده بدبختم نمیدادم و دلیل احمقانه ام هم این بود که ورزش میکنم تا اینکه دردهای معده ام شروع شد و باز هم توجهی نمیکردم کار به جایی رسید که اوضاعم بهم ریخت و با آموزشهای دوره قانون سلامت که پسرم خریداری کرده بود یسری اطلاعات در مورد کارکرد بدن بدست آوردم و به خودم اومدم و تا اون ضربه بزرگه رو نخوردم خودمو بهبود دادم.
خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی که هر بار مقدار کمی درک میکنم و تمام تلاشمو میکنم تا عملکردمو هر بار بهتر و بهتر کنم.
استاد جانم سپاسگزارم از تمام درسهایی که با جون و دل به ما آموزش میدهید.
خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم در این مسیر زیبا همراه هستم.
استاد بینهایت خوشحالم شما را سالم و سلامت دیدم و البته خب من مطمئن بودم شما در سلامت هستید.
یاد اون فایلی افتادم که شما هدایت شدید به پارک ملی شن های سفید که انگار پر زا برف هست و میخواستید بیایید ایران اما به هدایت الله رفتید سفر به دور آمریکا. تو اون فایل یه جمله برای من طلایی وجود داشت.
وقتی ما مدارمون عوض بشه، دسترسی نداریم به مدارها، مکانها، شرایط نازیبا
به عبارتی وقتی مدارمون بالا میره لاجرم در شرایط مناسب قرار میگیرم
بنابراین وقتی شنیدم توی فلوریدا میخواد طوفان با درجه 6 فکر کنم بیاد، اصلا نگران شما نبودم و نشدم.
چون مطمئنم شمایی که اینقدر روی خودت کار میکنی و باورهای مناسبی داری؛ قطعا هدایت میشید به مکان مناسب.
مثال هاش توی قرآن بسیار زیاد هست.
نکته بعدی و خوبی که توی این فایل برام زیبا بود و قابل توجه؛ این نگاه مردم آمریکا به مسائل هست.
اینکه یک نفر بیاد و خوبی مردم را ببینه و اینقدر زیبا بگه که خوبی مردم بعد از طوفان بیشتر مشخص می شود.
تازه همین که مردم اینقدر همدل و هم مسیر هستند هم خیلی زیباست.
بریم سراغ نکات اصلی فایل:
تمام نکات زیبا و دیدگاهی که از شما آموختم؛ که همه اش لطف خدای یکتا بوده، بر میگرده به این قانون که خداوند یک سیستم هست.
این بدین معناست که ما با رعایت قوانین؛ هرجای این دنیا باشیم، شرایط بهتر و بهتر و بهتر را دریافت میکنیم.
و همینطور که استاد گفتن قوی بودن یعنی قوی بودن در توکل و ایمان به خدا که من این رو درک کردم و فهمیدم که قوی بودن نه از لحاظ جسمی بلکه قوی بودن ایمانمان نسبت به خداست که به ما کمک میکنه
چه افرادی که بدنی کامل ندارند اما با همون بدن به قدرت و شهرت و موفقیتهای بزرگی رسیدن و به جاهایی رسیدن که یک انسان سالم حسرت اون رو میخوره
وقتی خداوند ایمان و توکل ما رو نسبت به خودش میبینه خدا هم دست به کار میشه همونطور که خودش گفت بخوانید مرا تا جابت کنم شما را
وقتی ایمان و توکلمون به خدا باشه خودش از غیب و از بینهایت راه برامون میرسونه و میشه همون افرادی که به غیب ایمان دارن
خدایا شکرت که تو را دارم و تو هستی و خودت برایم کافی هستی
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
خدا میبینه دیگه ،دلش میسوزه براش،خدا آخرش بهش رحم مینکه چون داره میبینه داره زجر می کشه….
آخه چه رحمی بکنه به کسی که داره به صراط کَجَقیم میره ؟!خدا رحم میکنه به کسی که توی مسیر قانون مندیش حرکت کنه….
شما داری در جهت غرب حرکت می کنی برای دیدن طلوع خورشید خدا مثلا دلش برات بسوزه میاد مشرق و مغرب رو عوض میکنه اونوقت برات نه قربونت برم تا وقتی تو تغییر نکنی تا تو تغییر جهت ندی خدا چه رحمی بکنه …مثلا بیاد از کل سیستمش رو کل قانونش رو تغییر بده تا تو توی جهت غرب طلوع خورشید رو ببینی ….اصلا…
برای سنت ها و قانون مندی خدا هیچ تغییری وجود ندارد
،اگر تو خودت رو با قوانین تطبیق بدی شرایط و نتایج برات تغییر میکنه….
وقتی شما تغییر جهت میدی و میای تو مسیر قانونمندی خدا از همون لحظه همه چیز تغییر میکنه اما به شرط اینکه تو هم جهت بشی با قانونش …
جریان هدایت فقط به تو میگه ؛بقول قرآن خیر و شرتون رو بهتون میگه فالهمها فجورها و تقواها حالا انتخاب کن ….
تو باید انتخاب بکنی….
خدا برات انتخاب نمیکنه….
کسی که ایمان داره یه اصلاحاتی هم توی مسیرش انجام میده….
اگه میگه ایمان داری اما هیچ عمل اصلاحی برای این که در مسیر خداوند باشی انجام نمیدی که کلا ول معتلی….
پاداش ها برای کسی هست که ایمان داره و نشونه این که چقدر ایمان داری اینه که چقدر داری عمل میکنی….
الذین آمنو و عمل الصالحات…کسانی که ایمان می آورند و عمل صالح انجام میدم….
عمل صالح مترجمان نوشتن یعنی کار نیکو….
اما اگه منظور از صالح نیکو بود خدا میتونست بگه حسنه ،خیر و یا هر چیز دیگه….
در واقع عمل صالح یه کار اصلاحی هست…
شما میخوای گرمای خورشید رو دریافت بکنی باید خودتم یه کاری بکنی …باید خودتم یه اصلاحی انجام بدی و تغییر رویه ای داشته باشی….باید تو هم از توی غار بیای بیرون و به میزانی که تو باور میکنی که نور خورشیدی و گرمای انرژی بخشی وجود داره حرکت میکنی بسمت بیرون اومدن از غار تاریک و سرد و به میزانی که برگشت میکنی گرمای انرژی بخش رو دریافت میکنی….
اما اگه تو چسبیدیم به دماغه انتهای غار و حاضر نیستی برگردی و بیای بیرون به خاطر ترسات،بخاطر بی ایمانیت خدا بیاد مثلا تو یه گونی گرمای انرژی بخش و نور رو برات بفرسته….
امام باقر (ع) میفرماید:«از مردی نفرت دارم که در کار دنیای خود تنبل باشد. آن کس که در کار دنیای خویش تنبل است، در کار آخرتش تنبلتر خواهد بود.(کلینی-محمد بن یعقوب-ص85)
تنبلی از بی ایمانی میاد و الا اگه کسی باور داشته باشه که نور خورشیدی هست اگه باور داشته باشه رزقی هست،اگه باور داشته باشه به وهابیت خداوند ،به رزاقیت خداوند حرکت میکنه به میزانی که باور داره …
و نتیجه اون دریافت پاداش هاست…
تنبل ترین آدم هم برای انجام یه سری کارا خیلی تیزه،خیلی بزه….
فکر نکنید چون تنبلید حرکت نمیکنید نه چون بی ایمانی رخنه کرده تو وجودت حرکت نمیکنی….
اگه کار نمیکنی روی باورات چون باور نداری که کار کردن روی باورات نتیجه میده و الا اگه باور داشتی یه راهی براش گیر نیاوردی…
میگی وقت ندارم …نه …نه …بذار یه مثال بزنم برات تا ببینی که اگه بخوای از زیر سنگم باشه گیر میاری اون وقت رو ….خیلی هم زرنگ میشی….
یه پسر جوونی رو در نظر بگیر که شبا تا دیر وقت بیداره و از اون طرف روزا تا لنگ ظهر خوابه… حالا همین پسر مثلا میره توی پارک و یه دختر رو میبینه و یک دل نه صد دل عاشقش میشه….
حالا اون دختره ؛یه دختر ورزش کاره که مثلاً صبح زود میره واسه کوه نوردی …
حالا این پسرجوون ما که تا لنگ ظهر خواب بود بنظرت چی کار میکنه …
برای دیدن این دختر هم سحر خیز میشه…
مهم ورزشکار ….
انگیزه نداری چون باور نداری….
چون ایمان نداری….
چون به غیب، به اجابت خواسته هات که توسط خداوند انجام شده باور نداری…بذار خیالت رو راحت کنم …البته ببخشیدا اما شما هنوز به صداقت خدا باور نداری…
چون فکر میکنی خدا الکی یه چیزی رو گفته تا دلت رو خوش کنه….
و الا اگه کسی باور داشته باشه ایمان داشته باشه که وعده های خدا حقیقته و وجود داره دیگه نگران نیست ،دیگه شک ندارم ،دیگه از این دست به اون دست نمیکنه….
اگه باور داری که خواسته تو رو اجابت کرده اجابت کننده درخواست هاته اونوقت میای و میگی خدایا خودت من رو هدایتم کن چون تویی که به مسیر دستیابی به رسیدم به خواسته ها آگاهی و بعد میای حرکت میکنی و چون باور داری که هدایت میشی ،هدایت میشی….
چون باور داری بهت گفته میشه در زمان مناسبش اونوقت بجای هر کار بیرونی و استرس داشتن برای این که چطور میشه ،از چه راهی میشه میای به اولین ابهامی که بهت میشه عمل میکنی و اونقدر این عمل رو انجام میدی تا به ثبات فرکانسی برسی بعد جریان هدایت میاد با توجه به اون شرایط ایمانی تو ،با توجه به ظرف وجودی تو قدم بعدی رو بهت میگه….
ببین دارم چی میگما….
نمیدونم متوجهی یا چشات خوابه….
یکم توجهت رو بیشتر کن که دارم بهت یه موضوع مهم رو میگما….
قدم بعدی رو بهت میگه نه این که کل رویه و مسیر رفتن رو….
نمیدونم چقدر میتونیم همین یه جمله رو درکش بکنیم اما میدونم به میزانی که من و شما این رو درک بکنیم اونوقت وقتی در مسیر خواسته هامون خداوند رو هدایتگر خودمون میایم انتخابمیکنیم می پذیریم که خدایا من نمیدونم و نو بهتر از من میدونی اگه گفتی این کار رو انجام بدم حتما لازمه که انجامش بدم هر چند من هنوز نمی فهمم و درکم نمیرسه که این قدم چطوری مثلا میخواد من رو به اون خواسته ام برسونه….
مثل دانش آموزی میمونه که با هدف این که مثلاً میخواد بشه مثل ایلان ماسک اومده پیش معلم و استاد اون و حالا به نظرتون اون استاد از همون اول میاد انتگرال و مشتق رو بهش یاد میده یا میاد میگه مثلا معادله فلان رو حل کن …نه میاد از جمع و تفریق شروع میکنه ….
اگه بیاد از همون نقطه اول مشتق و انتگرال رو بهش بگه کلا این دانش آموز آب روغن قاطی میکنه و کلا زده از هر همچین خواسته ای….
کسانی که [صادقانه] ایمان آوردهاند، [بیتاب از این که هنوز فرمان مقابله با متجاوزان صادر نشده] پیوسته میپرسند: چرا سورهای [در مقابله با متجاوزان] نازل نمیشود؟ پس چون [در اجابت به چنین آمادگی و اشتیاق] سورهای محکم [=صریح و آشکار] نازل میشود، که در آن [ضرورت] مقابله دفاعی مطرح شده، بیماردلان [منافق] را میبینی که [برخلاف مؤمنان] همچون مدهوش شدگان از ترس مرگ [با دیدگان وحشت زده] به تو مینگرند! پس [همان مرگ] سزاوار آنهاست [که عزّت و غیرت دفاع ندارند].
مثل ما میمونه ما هنوز اون حد ایمان رو نداریم بعد انتظار داریم که الهام و قدمی بیشتر از توانمون بهمون گفته بشه ….
شمایی که هنوز از عرض یه جوی نیم متری نپریدی وقتی بهت گفته بشه از عرض دو تا صخره به فاصله سه متری بپری از شدت ترس مثل آهو تو عسل گیر میکنی….
اگر بپری هم خشتک جر وا جر میشه بعد از شدت خجالت حتی این که بری تو جمع ها هم شرکت کنی میترسی…
میشی مثل مثال مار گزیده از ریشمون سیاه -سفیدم میترسه…..
اینا رو برای خودم گفتم با این تفاوت که بهم گفته شد بیام به اشتراکش بذارم و بمونه بعنوان رد پایی از من و بکار بیاد برای افرادی که در مدار دریافت آگاهی اون هستن …
سپاسگزارلطف بی کران خداوندم که من را به مسیرراست مسیرکسانی که نعمت و سلامتی وخوشبختی داده است هدایت میکند
وقتی این فایل رو گوش دادم یاد نمرود افتادم که چقدر به قدرتش مینازید و گردن کشی میکرد و خیال خودش میتونست کار خداروانجام بده و فکر میکرد خدا به این شکلی کهخودش یه آدمو میکشه و یه آدمو اززندان آزاد میکنه،به همین شکل هم خدا موجودات رو زنده میکنه و می میراند
چقدر زیبا خداوند به گردن کشی اون جواب میده،و فقط با یکپشه اون رو به هلاکت می رسونه!
الله اکبر!چقدر این داستان برای من درس داره،چقدر وقتی که این آیه رو میخونم به هیچبودن خودم و به بی قدرتی خودم پی میبرم
نمرود بااون ادعایی که میکرد،مالوثروتش به دادش نرسید،و فقط بایک پشه جونشو از دست داد
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذی حَاجَ إِبْراهیمَ فی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین؛ آیا از [حالِ] آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مىنازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه میکرد، خبر نیافتى؟ آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند.» گفت: «من [هم] زنده مىکنم و [هم] مىمیرانم.» ابراهیم گفت: «خدا[ىِ من] خورشید را از خاور برمىآورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمىکند.». / آیه258 سوره بقره
چقدر زیبا ابراهیم از نمرود درخواست میکنه که اگه میتونی خورشید رو از غرب بیرون بیار
ولی وقتی که آدم گمراه بشه باهیچ کدوم ازین نشونه ها بیدار نمیشه
کسی که راه هدایت رو با کفر ورزیدنش گم کرده باشه،هیچوقت درک نمیکنه که درمقابل عظمت خداوند هیچ وپوچه
این داستان رو هزاران بار بهخودم یاداوری میکنم که اون ذهن چموشم نخواد هیچ وقت هیچ عامل بیرونی رو بزرگ و مهم جلوه بده
این داستان رو هزاران بار برای خودم تعریف میکنم که وقتی جلوی قاضی ملق بازی کنم،خدا به یک روشی بینی منو به زمین میسابه که اصلا فکرشم نکنم…
خدای من چقدر بعداز این فایل من یه احساس دیگه ای نسبت به خدا پیداکردم
چقدر عاشق این خدای قانونمند شدم که انقدر دقیق و منظم داره همه چیز رو مدیریت میکنه
حتی اینجور اتفاقات مثل طوفان هم خیلی بی نقص در یک زمانی اتفاق میوفته که حتی اون آدمی که باید تواین اتفاق ازبین بره ازبین میره!!!
بازهم این طوفان منو یاد داستان حضرت لوط میندازه که چقدر درزمان مناسب حضرت لوط و یارانش ازاون شهر بیرون میرن و بعدش اون اتفاق برای قوم لوط میوفته!
بدون اینکه لوط دستش زخمی بشه،بدون اینکه بخواد قومش رو نفرین کنه یا بدوبیراه بهشون بگه،فقط این رو میدونست که نتیجه ی کارهاشونو میبینن و در زمان بسیار مناسب به ندای قلبش گوش میده و ازون شهر بیرون میزنه
عاشق این داستانای قرآنی ام،که انقدر زیبا خداوند در زمان وموقعیت مناسبی هدایتشون میکنه و از هربلایی درامان میمونند الله اکبر ازین قدرت و عظمت و عدالت بی نقص خداوند خدایاششششکرت
توی همین طوفان همونایی که به موقع شهر رو ترک کردند اونها ایمانشون رو نشون دادند
من یه قسمت یک دقیقه ای از این طوفان رو دیدم که یک نفر داشت تواون موقعیت فیلم میگرفت وطوفان به شدت داشت درختارو از جامیکند ولی اون نفر فقط دادوبیداد میکرد و فیلم میگرفت،یلحظه تعجب کردم که مگه واجب بود که تو تواین صحنه باشی و فیلم بگیری و جیغو سرصدا راه بندازی؟!
یعنی این فیلم مهم تر ازجونت بود که تواون موقعیت بمونی و فیلم بگیری؟!
واقعا تعجب کردم که اون آدم براش مهم بود اون فیلم رو بگیره و جونش درخطر بیوفته.
خلاصه که چقدر استاد این صحبتاتون پر از حسوحال الهیه،چقدر آدم افتاده تر میشه،چقدر ادم متواضع تر میشه،چقدر از غرور آدم کم میشه وقتی که به عمق اینجور اتفاقات فکر میکنه،میفهمه که خدا تو هیچموردی باهیچ کس شوخی نمیکنه
چقدر این آیه های کوتاه ولی اطمینان بخش رودوست دارم
که خدا میگه
من بهترین محافظم
من بهترین مکارم
من کارهارو به بهترین شکل مدیریت میکنم
من آگاهم
من بصیرم
من شنوای بینایم
من حسابرس دقیقم
من بهترین انتقام گیرنده ام
من بهترین عزت دهنده و خارکننده ام
اصلا اینجملات رو که میشنوم دیگه خیالم راحت میشه
دیگه از هیچ چیزی عیراز قدرت و عظمت خداوند نمیترسم
دیگه دوست دارم توهمه ی کارهام بگم اُفَوِّضُ اَمری اِلَی الله اِنَّ الله بصیرٌ بِالعِباد و همه چیز رو به اون بسپرم که اون نظام کل هستی رو بادقت تمام داره مدیریت میکنه
خداروصدهزارمرتبه شکر برای این حسوحال نابم،برای این روز پرازآگاهی،برای این رزقی که خدابهم داد تا به روحم غذای ناب بدم….
بنام خداوند بخشنده ومهربان، بنام او که هر چه دارم از اوست
سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی زیبا ودوستان الهی ام
خدارا سپاسگزارم بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه
خداراسپاسگزارم که در این مسیر توحیدی قرار دارم وهر روز بیشتر درک میکنم تفاوت بین تفکر افرادی که به این مسیر هدایت شدند با آحاد جامعه
خداراسپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کرد تا آنطور که شایسته هست زندگی کنم ولذت ببرم
خدا را سپاسگزارم که خودش رو دارم سپاسگزارم که چنین خالق مهربان ومدبری دارم
استاد جان این فایل از آن دسته فایلهایی بود که هرچی گوش کنی هنوز نیاز داری بشنوی
تا به عمق وجودت بشینه آگاهیهای این فایل پر از حس آرامش بود آرامشی که از داشتن خالقی قدرتمند ومدبر نشأت گرفته وقتی من باور کنم وایمان وتوکل کنم نه غمی دارم ونه ترسی چه حس خوبی داره وقتی بدونی یکی رو داری که همه جوره هواتو داره
از آگاهیهای این فایل متوجه شدم اصطلاح بلاهای طبیعی تمام موهبت های الهی است اگر ما زاویه نگاهمون را به مسائل عوض کنیم وبه دید مثبت به آنها بنگریم چقدر این بلاهای طبیعی سبب پیشرفت تکنولوژی وراحت تر شدن کارها شده چقدر سبب شده تا انسانها رشد کنند که بتوانند با تکنولوژی وقوانین ثابت حاکم بر جهان هستی ،زمان رخ دادن طوفان نوع آن وشدت آن را تخمین بزنند پس وقتی از زاویه دیگری به این اتفاقات یا تضادهای زندگیمون نگاه کنیم متوجه موهبت ها وخیر وبرکاتی که در آنها نهفته شده است میشویم
میدونید استاد وقتی ما نگاه احساسی به خداوند نداشته باشیم وخداوند را بعنوان یه سیستم باور کنیم که با وضع کردن قوانین ثابتی داره جهان را اداره میکند احساس قدرت بیشتری میکنیم چون این سیستم قدرت خلق زندگیمان را به خود ما واگذار کرده فقط کافی است باور کنیم وتوکل کنیم وحرکت کنیم
هر لحظه از فایل که در خصوص قانون جهان وطبیعت توضیح میدادید که ضعیفان محکوم به نابودی اند وقوی ها بر روی زمین باقی می ماندند دنبال نمونه های عینی آن در زندگی ام می گشتم زمانی که دختر بچه ای بیش نبود هر وقت مقابل کوه قرار می گرفتم ناخودآگاه عظمت وقدرت پروردگار در ذهنم نقش میبست همیشه میگفتم خدایا تو چقدر بزرگی وچه قدرتی داری وقتی مامانم کمک میکرد به جوجه ای که تلاش میکرد از تخم بیرون بیاید میگفتم چرا اینکار رو می کنی میگفت ماما ضعیفه بقیه خودشون آمدند بیرون ولی او نتونسته بیاد حالا کمکش کنم تا بتونه از تخم بیاد بیرون وهمانطور که شما اشاره کردید با تمام مراقبتهایی که مامانم از آن جوجه ضعیف میکرد بلاخره آن جوجه یازیر پای مادرش یا در دعوا با بقیه جوجه ها میمرد من آن موقعه این مسائل را درک نمیکردم یا وقتی مستند حیات وحش را نگاه میکردم که مثلا دوگوزن نر یا هرگونه ای دیگر بر سر تعیین رئیس گله باهم می جنگیدند تو دلم کلی به آنکه ضعیف تر بود فحش می دادم که تو که میدونی ضعیفی مجبوری بجنگی برو زندگیت رو بکن ولی غافل بودم از اینکه این قانون طبیعت است که ضعیفها از بین بروند وقوی ها بمانند
استاد جان من قبل از آشنایی با شما وقانون در زندگی زناشویی سابقم از جمله افرادی بودم که این باور رو داشتم هرچه سختی بکشم آن دنیا خدا بهم پاداش میده چون هر روز می دیدم با اینکه من بیشتر تلاش میکنم ،بیشتر گریه وزاری میکنم وضع زندگیم بدتر وبدتر میشه تا یه جایی بقول شما نه اینکه بگم چون سختی زیاد کشیدم الان خدا پاداشم داد نه از جایی که من تسلیم شدم از جایی که دیگه رو آدمها حساب نکردم از جایی که قدرت را دادم به خودش واز او هدایت خواستم بند وابستگی هام را پاره کردم وترس از حرف مردم ورفتن آبروی پدر ومادرم را گذاشتم کنار از ایشون جدا شدم آن زندگی مرا بزرگتر کرد وسبب شد بفهمم که جور دیگه ای هم میشه زندگی کرد فقط کافی است ایمان بیارم وتسلیم باشم وفقط به خودش توکل کنم چند ماه بعد از جدایی ام به طور خیلی اتفاقی (که قطعا هیچ اتفاقی اتفاقی نیست ) من با شما وسایت شما آشنا شدم با اینکه اول راه بودم ذهنم به پذیرش بسیاری از مطالب مقاومت داشت ولی با کار کردن روی عزت نفسم واحساس لیاقتم تونستم همسری را جذب کنم که همیشه در رویاهایم بدنبالش بودم ولی بعد از مدتی من درگیر حواشی ونتیجه ای که از درک وعمل به قانون گرفته بودم شدم آنقدر درگیر حواشی بودم وبه اصطلاح میخواستم با عقل ناقص خودم همه چیز را درست کنم فراموش کردم من قدرت تغییر دیگران را ندارم فراموش کردم به جای اینکه وقت وانرژی ام را برا تغییر دیگران بزارم صرف تغییر رفتار وشخصیت درونی خودم کنم نشانه ها را دیدم ولی اعتنا نکردم هر دفعه یکم اوضاع سخت می شد همان نگاه احساسی به خدا در وجودم بیدار میشد میگفتم ایندفعه را به خیر بگذرون تا دفعه بعد استاد من از آن دسته آدمهایی بود که چک ولگد محکمی از جهان خوردم آنقدر که اگر بر نمی گشتم نابود می شدم بعد از آن تضاد متعهد تر از قبل به مسیر برگشتم وسعی کردم کمی بیشتر از قبل رو خودم کار کنم وهمین جور این زمان را افزایش بدم سعی کردم دست از تغییر دیگران بردارم ،دلسوزی بی جا به حال کسی نداشته باشم وباور کردم عدل خدا را واینکه هرکسی هرجایی هست سرجای درست خودش هست تلاش کردم با گوش دادن به آگاهیهای جلسات قدم اول ودوم وسوم همیشه مراقب کانون توجه ام باشم سپاسگزار باشم به خاطر هر لحظه از زندگیم ونعمتهای ریز ودرشتی که در زندگی دارم وزاویه نگاهم را به مسائل عوض کنم وباور کردم هر اتفاق ومسئله ای پیش آید فقط خیر مطلق هست
استادجان از شما سپاسگزارم از شما در این فایل آموختم از خدا بخواهم مرا هدایت کند به مسیر درست آن هم بدون چک ولگد
عاشقتونم
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت
بنام خدا.
سلام به استاد و همه دوستان گل.
خدا مثل مادری مهربان عمل میکنه؟
سالهای سال این باور قلبی من بود.
همیشه باور داشتم هر که در این درگه مقرب تر است،جام بلا بیشترش میدهند.
با این باور زندگی بسیار سختی برای خودم درست کرده بودم و از اینکه جام بلای بیشتری نسیبم میشد خوشحال بودم و امیدوار بودم یه روزی در باز میشه و منم یه شبه همه مشکلاتم حل میشه و تلافی این همه بلا را خدا سرم در میاره یا اگه نشد تو اون دنیا جام بهشته.
بسیار مذهبی بودم و فوق العاده دلسوز.
امکان نداشت شخصی از اطرافیانم مشکلی داشته باشه و من واسه حل مشکل اون اقدام نکنم.
خدا میدونه بارها از بقیه پول قرض میکردم تا کار یکی دیگه را راه بندازم و بارها میشد طرف پول را بهم پس نمیداد و من هی از این و اون میگرفتم تا قرضی که گرفتما پس بدم و آخرشم از درآمد خودم صاف میکردم بدهی را و یه مدت این وسط عذاب میکشیدم و دلیلش دلسوزی بود.
حالا جالب اینجا بود باز یه آدم مشکل داره دیگه که میدیدم،همون اشتباه را تکرار میکردم.
چندین بار بخاطر اینکه کار بقیه را راه بندازم رفتم و ضامن وام گرفتنشون شدم و میلیونی بدهکار شدم چون طرف قسط ها را نمیداد و خودم زحمتشا میکشیدم.
هر چقد میڴذشت من بدهکارتر میشدم و جالبه حال میکردم با این اوضام و یه جورایی از درون به خودم افتخار میکردم که حداقل کار طرف را راه انداختم عوضش خدا به من برکت میده،ولی هیچ خبری از برکت تازه بدتر هم میشد.
کارمند بودم و حقوق بگیر ولی بخاطر اوضاع مالی که واسه خودم درست کرده بودم مجرد بودم و اصلا شرایط متاهل شدن را نداشتم.
یکی از دوستام درگیر مواد مخدر شد.من رفتم که فردین بازی کنم و رفیقم را نجات بدم،غافل از اینکه کم مونده بود خودم بیفتم تو دام اعتیاد که خدا رحم کرد و این طرفی دیگه نرفتم.واقعا خدا را شکر
همیشه نقل از ائمه میشنیدم که واسه مردم فداکاری میکردن،منم میخواستم همون کارا بکنم.
همیشه دعای توسل میخوندم به شدت به ائمه متوسل میشدم تا کمکم کنن و خیلی به توسل کردن اعتقاد داشتم و تعجب میکردم چرا کمکم نمیکنن و چرا اوضام تغییر نمیکنه.
خلاصه زندگی را خیلی خراب کردم.
روزی یکی از دوستام اومد پیشم و صحبت رفت سمت مطالعه کردن و از این حرفا.
تو اون گیر و دار هوس کرده بودم لیسانس بگیرم.
از اون دوستم پرسیدم که میخوام قدرت مطالعم بره بالا راهی نداری برامون.
رفیقم محصول تند خوانی استاد را داشت و گفت این تمرینا را انجام بده بهتر میشی.
من چند روز انجام دادم و زیاد باهاش حال نکردم.ولی اونجا یه شماره پیامکی داشت که اگه میخواستی خبرهای گروه تحقیقاتی عباسمنش را دریافت کنی باید عدد فلان را براش بفرستی.
منم فرستادم .
تا یه روز پیام اومد دوره روانشاسی ثروت حضوری تهران.
من که اصلا شرایطش را نداشتم و نرفتم.
چند روز بعد پیام اومد سی دی های صوتی و تصویری سمینار هم هست اگه میخواین بخرین.
من با همین رفیقم شراکتی خریدیمش.
استاد شرمنده دیگه دارم صادقانه حرف میزنم.
هنوزم اون دی وی دی ها را دارم.
شروع کردم گوش کردن اوایلش اصلا انگار مدار هیچ جوره به هم نمیخورد.هی هم پشیمون میشدم که الکی پول را دادیم به چی.
استاد حتی یه سمینار معرفی رایگان هم تو شهر ما برگذار کردین که اونم اومدم و اتفاقا ردیف اول نشستم ولی باز میگفتم اینا کاسبیه.
زیاد تمرینا را انجام ندادم تا بعد مدتها همون رفیقم گفت:پسر یه کلیپ دیدم استاد از آمریکا تو یه باغ خفن فیلم گرفته.رفتم دیدمش که شما از ساختن دوره ثروت سه صحبت کردین.
انگار یه جرقه ای خورد.
از دوستم آدرس سایت را گرفتم شروع کردم دانلود کردن.
آقا خیلی انگار این دفعه بیشتر حال میداد.
تا اینکه یه فایل از سیستمی بودن خدا شنیدم و اولش گفتم استغفر الله این آقا پول وثروت کافرش کرده.
از طرفی هم عقاید خودم راجبه خدا ریشه درست و حسابی نداشت.
خدا را شکر هدایت شدم به اینکه شاید این آقا داره درست میگه بریم تو قرآن ببینیم.
اونجا شد که شروع کردم به باور کردن.
حرفای توحیدی شما را میشنیدم میرفتم سراغ قرآن میدیدم خیلی تطابق داره.
رفتیم تو کارش و آروم آروم از سیستم دلسوزی اومدم بیرون.
با رعایت تکامل هر کس کمک میخواست که خیلی از توانم بیشتر بود کمک نمیکردم که اعتراف میکنم اوایل واقعا برام سخت بود.
یواش یواش کلا درخواستهایی که اطرافیانم داشتن و من مجبور بودم تیکه ای از خودم را بکنم بدم به اونا را با قدرت میگفتم نه شرمنده.
یواش یواش شرمنده گفتن را هم برداشتم و فقط میگفتم عذر میخوام نه.
توحید اومد به زندگیم.
یه بار دیگه اون دی وی دی ثروت که داشتم را شروع کردم و رفتم تو کار پول.
تمام بدهی هام که هیچ کدوم مال خودم نبود را آروم آروم صاف کردم.
به لطف خدا هدایت شدم به یه حرفه ای که نمیدونستم چقد من علاقه بهش دارم.
چون کارمند بودم پاره وقت رفتم شاگردی و بعد با تمرکز بالا چسبیدم و خدا را شکر درآمد آروم آروم اومد سمتم.
خدا را شکر ازدواج کردم با همسری فوق العاده.
کارگاه زدم و درآمدم خیلی زیاد شد.
تو دوران پندمیک من بسیار شناخته تر شدم و کلی پول ساختم و نقطه شروع همون نوروز پندمیک بود.
خدا را شکر ماشین خریدم و اوضاع مالیم خیلی خوب شد و تونستم ملک هم بخرم.
الان اکثر اوقات دلسوزی به کسی نمیکنم گاهی حواسم نیست ولی زود جمع میکنم.
تمام اون افراد متوقع از اطرافم رفتند و تنها شدم و این عالیه.
به لطف خدا خیلی هدایتهای خوبی دریافت میکنم ولی باید اعتراف کنم بخاطر ترس گاهی اوقات قدم برنمیدارم.خدا را شکر ترسهام به نسبت قبل خیلی کمتر شده،
دست از دعای توسل کشیدم و الان ایمان دارم تکیه کردن به هر کس غیر از خداوند شرک محسوب میشه و امیدوارم خدا یاری کنه که مشرک نباشم چون مخفیه.
از روزی که سیستمی بودن خدا را باور کردم چقد احساس بهتری دارم و هر کسی را که میبینم که اوضاش خرابه یاد گذشتم میفتم و میگم این دقیقا سر جای خودشه چون در ڴذشته با افکار و باورهای من،جای من اونجا بود و وقتی این باورها تا حدودی عوض شد جای من هم عوض شد،پس این بنده خدا که حال و روزش خوب نیست با دلسوزی و کمک من جاش بهتر نمیشه ،پس جاش همین جاس مگه اینکه باورش را تغییر بده تا این سیستم قدرتمند جاشا تغییر بده.
حالا هر چقد قدرت این خداوند را باور کنم و فقط روی این قدرت تکیه کنم جای بهتری تو این سیستم پیدا میکنم.
استاد جان ازت بی نهایت سپاسڱذارم که به رسالتت که ترویج توحید بود عالی عمل کردی و خدا را بی نهایت سپاسڱذارم که من را هدایت که به این مسیر توحیدی.
اعضای عزیز و همکلاسی های گلم.همتونا دوست دارم و براتون بهترینها را آرزو میکنم
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد و مریم عزیز، و همه دوستان خوبم
داشتم با خودم فکر میکردم که اینهمه وقته دارم روی خودم کار میکنم، ولی باز هم وقتی قانون رو به این شکل و از این زاویه از زبون شما شنیدم استاد، کلی شگفت زده شدم و کلی ابعاد جدید از شخصیتم داره دستم میاد
تازه میفهمم خیلیییی از جاهایی که نمیتونم به احساس بهتر برسم و کلافه و ناراحتم، انگار در عمق وجودم منتظرم که خدا دلش برام بسوزه و بگه: عزیزمممم الهی چقدر شرایط داره بهت فشار میاره. و اینجوری یه دری رو برام باز کنه
از روزی که این فایل رو. شنیدم دائم دارم با خودم تکرار میکنم:
خداوند هرگز دلش برای کسی نمیسوزه و این زیباترین نوع عدالته
هرگز سعی نکن ضعیف و مظلوم باشی چون جهان افراد ضعیف رو حذف میکنه و این افراد قوی هستن که میمونن و پیشرفت میکنن
آگاهی های این فایل تا حد زیادی با کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم همپوشانی داشتن، اونجا هم دقیقا راجع به این صحبت کردین که خداوند سیستمی عمل میکنه
این یعنی مهم نیست من چقدر میشینم گریه و زاری و ضجه میکنم در برابر خدا، اگر احساس بدی رو داشته باشم لاجرم اتفاقات بدی رو تجربه میکنم و برعکس!
و در مورد میزان کتک خور بودنم، باید بگم که هر چقدر که بیشتر روی این موضوع کار میکنم بهتر و بهتر میشم.
یعنی شخصیت من جوری بود که تا اون مشت و لگده شروع نمیشد تغییری در رفتار من رخ نمیداد
ولی مثلا در زمینه توحیدی بودن، مخصوصا در روابط، اینقدر روش حساس شدم که الان با حتی یک اشاره به خودم میام و هوشیار میشم. منظورم روی آدما حساب باز نکردنه
خیلی دوست دارم روزی برسه که من هم در تمام زمینه های زندگیم به چنین حساسیتی برسم استاد و مثل شما بگم: با یک تذکر کوچیک به خودم میام
و تحسینتون میکنم بخاطر جایگاهی که دارید
و میدونم خدایی که از قعر ناامیدی تا اینجای مسیر هدایتم کرده، در ادامه هم در کنارم خواهد بود
استاد نگرشتون به طوفان و احساس خوب داشتن حتی در این شرایط هم باعث شدن خیلی به خودم بیام و واقعا قلبا تحسین کنم شخصیت محکم و استوارتون رو
و خیلی خوشحالم که در سلامت و امنیت هستید و بهترین هارو براتون آرزو دارم
با آرزوی قشنگترین تجربه ها برای همه دوستان خوبم
سلام تمرین این جلسه:
1) با توجه به درکی که از “شناخت صحیح خداوند و اجرای توحید در عمل” از آگاهی های این فایل داشتید و “الگوهای رفتاری” که در خود یافتید، فکر می کنید دلیل یک سری موفقیت های شما چه بوده و دلیل یک سری تقلاها اما به نتیجه نرسیدن ها، چه بوده است؟
جواب: دلیل تقلا های من به خاطر این بوده که فکر میکردم باید حتما بلا سرم بیاد تا موفق بشم. توی بیزنس اول باید مشتری نداشته باشم و از بقیه بخوام برام تبلیغات کنن یا همون ک استاد گفتن اول خاک بخورم و یا چشمم به دست بقیه باشه تا دلشون بسوزه و کمکم کنند تا پول دربیارم و پیشرفت کنم چون دختر کم سن و سال هستم و بیزنس خودم رو تو بازار راه اندازی کردم. عجله هم خیلی میکردم و تصمیمات عجولانه میگرفتم و پشیمون میشدم!
دلیل یکسری موفقیت هام این بوده که از درون احساس خود ارزشمندی کردم و به خداوند توکل کردم، سعی کردم تکامل رو رعایت کنم و عجله نکنم
2) جزئیات تجربیاتی را بنویسید که: به جای بهبود دادن ضعف های ایمانی و شخصیتی خود، سپس هدایت خواستن از خداوند و حرکت کردن، خداوند را مثل مادر مهربانی تصور کردید که هوای فرزند ضعیف تر را بیشتر دارد و با این توهم که خداوند مثل مادر مهربان، بی ایمانی، ضعیفی و شرک شما را با مهربانی اش جبران می کند، زحمت ایجاد هیچ بهبودی را در باورها و عملکرد خود ندادید. سپس این نگرش شرک آلود چه عواقبی برای شما داشت و این شناخت نادرست از خداوند، چه بلایی به سرتان آورد؟
مواردی را ذکر کنید که: با وجود نشانه های بسیار خداوند برای تغییر و بهبود ضعف های شخصیتی، همچنان به همان شیوه قبلی ادامه می دادید و منتظر نتایج متفاوت از قبل هم بودید؟! حتی در آخر هم چون تغییری در اوضاع ایجاد نشد، به این نتیجه رسیدید که:
خدا ظالم است و صدای شما را نمی شنود؛
یا درست است در این جهان شرایط سختی دارم اما خداوند پاداش مرا در آن دنیا خواهد داد؛
جواب: مثالی که همیشه میزنم برای خودم و شاید قبلا در کامنت ها نوشتم درمورد رابطه عاطفی هست. وقتی 22 ساله ام بود از نظر شخصیتی مثل الان خیلی قوی نبودم و با خاستگاری که داشتم میخاستم ازدواج کنم اما به دلایلی این ازدواج کنسل شد و من خیلی از نظر احساسی ضربه خوردم و روزای بدی رو میگذروندم و خودمو گناهکار میدیدم و اذیت میکردم. فکر میکردم با اذیت کردن خودم خداوند منو میبینه و کمکم میکنه اما روز به روز حالم بدتر میشد و زجر بیشتری میکشیدم. هیچ اعتماد به نفسی برام نمونده بود و عرت نفسم با خاک یکسان شده بود جوری که فکر میکردم از اون بدتر دیگه نمیشه و بعد تصمیم به تغییر گرفتم و البته به این نتیجه رسیدم چون اون بلا سرم اومد من پیشرفت کردم و وارد یک رابطه عاطفی خیلی خوب شدم و اگه اون اتفاق نمیفتاد من شاید تعییر نمیکردم و این نگاه رو دارم که تا بلا سرم نیاد ، درست نمیشم و یا درس نمیگیرم از زندگی یا یاد نمیگیرم هیچ چیزی رو!
3) درباره تجربیاتی بنویسید که برعکس، سعی کردید به جای نگاه احساسی به خداوند، قوانین این نیرو را درک کنید، روی بهبود شخصیت خود کار کنید، ایمان و توکل خود را تقویت کنید، هدایت بخواهید و با توکل حرکت کنید. بنویسید به خاطر استمرار در این مسیر تفکری، چه پاداش هایی دریافت کردید؟
مواردی را ذکر کنید که: در مواجهه با تضاد، پیغام خداوند را فهمیدید، تغییرات و بهبودهای لازم را ایجاد کردید، هر بار سریعتر از قبل نشانه ها را تشخیص دادید، هر بار شرک ها را بیشتر تشخیص دادید و به اجرای توحید در عمل نزدیک تر شدید، به صورت مستمر باورها و عملکرد خود را بهبود بخشیدید و به همان نسبت، هم هدایت ها شفاف تر شد، راهکارها سریعتر آمد، تضادها به نفع شما تمام شد و حل آن مسائل، شما را در تمام ابعاد رشد داد.
فکر میکنم در حال حاضر شرایط به همین صورت هست که من مجدد در رابطه عاطفی فعلیم به تضاد برخوردم و به جای اینکه از خودم ضعف نشون بدم و حالم بد بشه و مثل قبل رفتار کنم دارم روی شخصیت و افکارم کار میکنم. به پارتنرم وابسته نشدم و با هم حرف زدیم که اگر باید در کنار هم قرار بگیریم همه چیز خوب پیش میره در غیر این صورت مسیرمون با خوشی و آرزو برای موفقیت و خوشبختی دوتامون و با دل خوش از هم جدا میشه حداقلش اینه ک در آینده برای تلاش نکردن پشیمون نمیشیم
درعین حال که دوتامون این رو قبول کردیم داریم روی شخصیتمون کار میکنیم و من روی بیزنس خودم تمرکز دارم و دارم هر روز بهبودش میدم و از خداوند میخوام تا باز هم منو هدایت کنه
این ماه که سعی کردم روی باور هام کار کنم با اینکه سفارش چندان زیادی نداشتم اما پول عایدات، برق، مواد اولیه ام برای ماه بعدی رو بدست اوردم و غیر از اون پول عایدات یکماه گذشته، مالیات و حسابدارم رو پرداخت کردم اونم از درامد قنادی خودم و میدونم تاثیر کار کردن روی افکارم هست و اتفاقات قشنگ دیگه ای که در کنارش افتاده برام و این تضادی هم که برخوردم مطمعنم که باعث پیشرفت من و آسوده تر زندگی کردنم میشه!
4) اکنون که قوانین خداوند را فهمیدید – این مقدار از درک اجرای توحید در عمل – شما را به چه نتیجه ای رسانده و چه تصمیمی گرفته اید؟ میخوام قانون خداوند رو بیشتر درک کنم و طبق قوانین پیش برم و محصولات رو جدی تر پیش ببرم و روش کار کنم و بیشتر بنویسم تا خودم رو بیشتر بشناسم
برنامه شما برای هماهنگ شدن با قوانین بدون تغییر خداوند و ایجاد عملکرد توحیدی چیست؟ کار کردن روی باور هام با استفاده از محصول احساس لیاقت
بنام خدا و بیاد خدا و برای خدا
هرگز به شما دیر توصیف نمیگردد زان طرفه ای که خدا به شما تقدیر داشت
سلام بر استاد عزیز و گرامی و مریم بانو همراه شایسته و بینظیر استاد
و سلام خدمت دوستان هم فرکانسی این سایت بزرگ به وسعت جهان
إیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ(پرورداگارا) تنها تو را میپرستیم (تسلیم تو هستیم) و تنها از تو (فقط خودت) یاری میجوییم.
خدا رو شکر که خداوند هدایتم کرد یک فایل توحیدی و پر از درس و نکته از استاد ببینم، بشنوم، گوش کنم، یادداشت برداری کنم، در موردش فکر کنم، بعدش با همسرجان عشقم و عزیزم و هم فرکانسیم در مورد صحبت کنم و الان بیام کامنت بزارم، خداجونم خودت برام بنویس الهی به امید تو…
خوب که فکر میکنم دلیل موفقیتها و دست آوردهایی که قبلا داشتم به نظرم، نترسیدن و رفتن تو دل کار بوده، توکل کردن به خود خدای قادر و مهربان، توجه کردن به الگوها و درس گرفتن از اتفاقات و باج ندادن به بعضی نجواهای شیطانی و حتی بعضی آدمهایی که در مسیرم بودن، و اونجایی که تقلا کردم و نتیجه نگرفتم غرور داشتم و خدا رو در نظر نگرفتم و به ذهن و افکار خودم متکی شدم و قشنگ ریل نجواها و افکار و اعمال و رفتاری شیطان برام پهن شده و منم به ذهن خودم متکی شدم و فکر کردم درسته و انجام دادم و نتیجه نگرفتم که هیچ…تازه برگشت به عقب هم داشتم.. من کارمندم و اون اوایل کارم چون خیلی به خدا متوکل بودم هر روز موفقیتهایی رو کسب میکردم که الان که فکر میکنم با اون سن خدمتی و اون تازه کار بودنم موفقیتهای عالی بوده ولی با افزایش سن خدمتی و جاهایی که خدا رو در نظر نگرفتم و مغرور به خودم شدم قشنگ از ریل خارج شدم.. حتی من در حین کارمندی شغل دومی هم به راه انداختم و ابتدا خوب بودم چون نترس و متوکل به خدا بودم ولی بعدش باز هم از ریل توکل خارج شدم و نتیجه نگرفتم
جاهایی که قوی بودم و ضعف نشون ندادم و از چیزی نترسیدم قشنگ و راحت و آسون جواب گرفتم و نتایج خوبی هم به دست آوردم ولی جاهایی که ضعیف بودم و دوست داشتم خدا برام دلسوزی کنه…نه تنها دلسوزی نکرده بلکه با یک لگد محکم بهم ضربه زده و با سر خوردم زمین… یه جاهایی تلنگرهای الله رو متوجه شدم و همون موقع که متوجه شدم اشتباه رو ادامه ندادم و حتی کار رو بهبود دادم ولی بعضی جاها تلنگرها رو متوجه نشدم و اونقدر ضربه خوردم که نزدیک ناک اوت شدنم تازه بیدار شدم که یا خیلی دیر بوده یا خیلی دردسر کشیدم که جبران کنم…
در بحث سلامتی تغذیه نامناسب و اونقدر تحرکم کم شد و ورزش کردنم کم شد که وزنم بالا رفت و بعدشم افزایش وزن که با قد 176 سانتیمتر شدم 104کیلوگرم و بیماری فشارخون و مصرف دارو و زانو درد بهش اضافه شد، و اردیبهشت امسال 105/5 کیلو وزنم شد یعنی حدود 30 کیلو اضافه وزن شکم و پهلو که دیگه به خودم اومدم و با الهام گرفتن از خداوند و هدایت خدا و گرایش بیشتر به این سایت بزرگ و بهره برداری از کامنتهای دوستان در مورد قانون سلامتی تا الان حدود 15کیلو کاهش وزن داشتم و انشالله با خرید قانون سلامتی برسم به وزن ایده آل و یک بدن عضلانی و همچنین تقویت باورهای توحیدی که همه چیز خداست الان هم در مورد بحث مالی اونقدر به تلنگرهای خدا گوش ندادم و توجه نکردم که هر روز شرایط مالی بدتر شد و قسط و بدهکاری و فکر کنم خدا اون ضربه محکمو رو زد که به فکر باشم که هم باورهای توحیدی رو تقویت کنم و هم باورهای ثروت ساز که کم کم دارم بدهی رو پرداخت میکنم و به امید خدا قسطها رو روال کنم و بعدش کلن وامها رو تسویه کنم و ذهنم رو از هرگونه بدهی و قسط و وام پاک کنم و شرایط رو هر روز با دیدن گوش دادن یادداشت کردن و تمرین کردن و اجرا و عمل کردن به قوانین بهبود ببخشم.
برنامه:
هر روز فایل نشانه امروز من را باز میکنم نگاه میکنم یاداشت میکنم و تمرین و اجرا میکنم
خدا رو شکر تا الان دوسوم فایل های رایگان دانلودی اجرای توحید در عمل اکثر انها رو گوش دادم و یادداشت برداری کردم و در حال تکرار و تمرین و اجرای اونها هستم
از طریق اکانت همسرم دوره عزت نفس رو خریداری کردیم و در حال گوش دادن و نگاه کردن و یاداشت برداری و تمرین تکرار و اجرای عملی هستم
دوره 12 قدم، قدم اول و قدم دوم رو باز از طریق اکانت همسرجانم تا الان خریداری کردیم و قدمهای بعدی رو هم طبق برنامه ماهانه در دست خرید داریم و در حال گوش دادن و نگاه کردن و یاداشت برداری و تمرین تکرار و اجرای عملی قدمهای خریداری شده هستیم که تو این چند وقت نتایج خوبی از این مسیر جدید گرفتیم که در بعضی فایلها کامنت گذاشتم و با توکل به خدا و هدایت رب العالمین تو این مسیر پایدار و مداوم باشم
خدایا هزاران بار شکرت خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
خدایا هدایت هر ثانیه زندگیمو به خودت سپردم.
خدایا من نمیدونم چکار کنم خودت بهم بگو چکار کنم؟
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته
و همه دوستان عزیزم در این مکان آموزشی
موقعی که در حال شنیدن این فایل بودم و زمانی که استاد فرمودند موجودات ضعیف زودتر از بین میروند حتی حیوانات هم توجهی به بچه های ضعیفشون نمیکنند یاد گربه هایی افتادم که چندین ساله که توی حیاط خونمون زادو ولد میکنند
دقیقا به چشم دیدم بچه گربه هایی که ناتوان و مریض بودند و مادرشون حتی تلاشی نمیکرد که به اونها شیر بده و من حرص میخوردم و هرکاری میکردم تا اون بچه حالش بهتر بشه حالا با دارو دادن و دکتر بردن و هیچ نتیجه ای که نداشت به کنار و حال خراب خودم ی طرف و یادمه که خدارو متهم میکردم به بیرحمی
البته که اونموقع شاگرد استاد نبودم و به خدا التماس میکردم که حال بچه گربه رو خوب کنه ولی دریغ از نتیجه.
از وقتی که با قانون و کارکرد جهان آشنا شدم فهمیدم که حتی اگر من که اشرف مخلوقات هستم و خدا دنیارو مسخر من کرده،اگه خودمو بهبود ندم در هر جنبه ای قطعا نابود میشم.
مورد دیگه ای که میخوام بگم اینه که من خانه دار هستم و منبع درامدی ندارم و همیشه چشمم به کمک همسرم بود و حتی تا یکسال پیش هم که تازه دوره فوقالعاده 12 قدم و کار میکردم این دیدگاه و داشتم که همسرمو جای خدایم گذاشته بودم و همیشه ما بحث داشتیم سر پول و این دور باطل سالیان طولانی ادامه داشت و این خود شرک توی وجودم بود
ولی به خدایم قسم از وقتی دوره 12 قدمو کار کردم و تنها خدایم و منبع روزی دونستم دیگه هیچ بحثی بین منو همسرم که پیش نیومد هیچ حتی بیشتر از انتظارم هم پول دریافت میکنم.خدایا شکرت که همش از لطف خودته و بس.
تضادی که خیلی وقته درگیرش بودم اینه که همیشه در حال خوردن بودم و استراحتی به معده بدبختم نمیدادم و دلیل احمقانه ام هم این بود که ورزش میکنم تا اینکه دردهای معده ام شروع شد و باز هم توجهی نمیکردم کار به جایی رسید که اوضاعم بهم ریخت و با آموزشهای دوره قانون سلامت که پسرم خریداری کرده بود یسری اطلاعات در مورد کارکرد بدن بدست آوردم و به خودم اومدم و تا اون ضربه بزرگه رو نخوردم خودمو بهبود دادم.
خدایا شکرت بخاطر این همه آگاهی که هر بار مقدار کمی درک میکنم و تمام تلاشمو میکنم تا عملکردمو هر بار بهتر و بهتر کنم.
استاد جانم سپاسگزارم از تمام درسهایی که با جون و دل به ما آموزش میدهید.
یاحق
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر میکنم با شما استاد عزیزم در این مسیر زیبا همراه هستم.
استاد بینهایت خوشحالم شما را سالم و سلامت دیدم و البته خب من مطمئن بودم شما در سلامت هستید.
یاد اون فایلی افتادم که شما هدایت شدید به پارک ملی شن های سفید که انگار پر زا برف هست و میخواستید بیایید ایران اما به هدایت الله رفتید سفر به دور آمریکا. تو اون فایل یه جمله برای من طلایی وجود داشت.
وقتی ما مدارمون عوض بشه، دسترسی نداریم به مدارها، مکانها، شرایط نازیبا
به عبارتی وقتی مدارمون بالا میره لاجرم در شرایط مناسب قرار میگیرم
بنابراین وقتی شنیدم توی فلوریدا میخواد طوفان با درجه 6 فکر کنم بیاد، اصلا نگران شما نبودم و نشدم.
چون مطمئنم شمایی که اینقدر روی خودت کار میکنی و باورهای مناسبی داری؛ قطعا هدایت میشید به مکان مناسب.
مثال هاش توی قرآن بسیار زیاد هست.
نکته بعدی و خوبی که توی این فایل برام زیبا بود و قابل توجه؛ این نگاه مردم آمریکا به مسائل هست.
اینکه یک نفر بیاد و خوبی مردم را ببینه و اینقدر زیبا بگه که خوبی مردم بعد از طوفان بیشتر مشخص می شود.
تازه همین که مردم اینقدر همدل و هم مسیر هستند هم خیلی زیباست.
بریم سراغ نکات اصلی فایل:
تمام نکات زیبا و دیدگاهی که از شما آموختم؛ که همه اش لطف خدای یکتا بوده، بر میگرده به این قانون که خداوند یک سیستم هست.
این بدین معناست که ما با رعایت قوانین؛ هرجای این دنیا باشیم، شرایط بهتر و بهتر و بهتر را دریافت میکنیم.
طوفان میشه؟ هدایت میشیم به مکان بهتر، شرایط بهتر، اتفاقات بهتر.
خداروشکر. واقعا ممنونم از شما استاد عزیزم.
بینهایت دوستون دارم و خدا میدونه چقدر دیدت لبخند شما احساس خوبی به من میده.
عاشقتونم استاد.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
جهان کمک میکنه به انسانهای قوی برای رشد کردن
و همینطور که استاد گفتن قوی بودن یعنی قوی بودن در توکل و ایمان به خدا که من این رو درک کردم و فهمیدم که قوی بودن نه از لحاظ جسمی بلکه قوی بودن ایمانمان نسبت به خداست که به ما کمک میکنه
چه افرادی که بدنی کامل ندارند اما با همون بدن به قدرت و شهرت و موفقیتهای بزرگی رسیدن و به جاهایی رسیدن که یک انسان سالم حسرت اون رو میخوره
وقتی خداوند ایمان و توکل ما رو نسبت به خودش میبینه خدا هم دست به کار میشه همونطور که خودش گفت بخوانید مرا تا جابت کنم شما را
وقتی ایمان و توکلمون به خدا باشه خودش از غیب و از بینهایت راه برامون میرسونه و میشه همون افرادی که به غیب ایمان دارن
خدایا شکرت که تو را دارم و تو هستی و خودت برایم کافی هستی
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام
خدا میبینه دیگه ،دلش میسوزه براش،خدا آخرش بهش رحم مینکه چون داره میبینه داره زجر می کشه….
آخه چه رحمی بکنه به کسی که داره به صراط کَجَقیم میره ؟!خدا رحم میکنه به کسی که توی مسیر قانون مندیش حرکت کنه….
شما داری در جهت غرب حرکت می کنی برای دیدن طلوع خورشید خدا مثلا دلش برات بسوزه میاد مشرق و مغرب رو عوض میکنه اونوقت برات نه قربونت برم تا وقتی تو تغییر نکنی تا تو تغییر جهت ندی خدا چه رحمی بکنه …مثلا بیاد از کل سیستمش رو کل قانونش رو تغییر بده تا تو توی جهت غرب طلوع خورشید رو ببینی ….اصلا…
برای سنت ها و قانون مندی خدا هیچ تغییری وجود ندارد
،اگر تو خودت رو با قوانین تطبیق بدی شرایط و نتایج برات تغییر میکنه….
وقتی شما تغییر جهت میدی و میای تو مسیر قانونمندی خدا از همون لحظه همه چیز تغییر میکنه اما به شرط اینکه تو هم جهت بشی با قانونش …
جریان هدایت فقط به تو میگه ؛بقول قرآن خیر و شرتون رو بهتون میگه فالهمها فجورها و تقواها حالا انتخاب کن ….
تو باید انتخاب بکنی….
خدا برات انتخاب نمیکنه….
کسی که ایمان داره یه اصلاحاتی هم توی مسیرش انجام میده….
اگه میگه ایمان داری اما هیچ عمل اصلاحی برای این که در مسیر خداوند باشی انجام نمیدی که کلا ول معتلی….
پاداش ها برای کسی هست که ایمان داره و نشونه این که چقدر ایمان داری اینه که چقدر داری عمل میکنی….
الذین آمنو و عمل الصالحات…کسانی که ایمان می آورند و عمل صالح انجام میدم….
عمل صالح مترجمان نوشتن یعنی کار نیکو….
اما اگه منظور از صالح نیکو بود خدا میتونست بگه حسنه ،خیر و یا هر چیز دیگه….
در واقع عمل صالح یه کار اصلاحی هست…
شما میخوای گرمای خورشید رو دریافت بکنی باید خودتم یه کاری بکنی …باید خودتم یه اصلاحی انجام بدی و تغییر رویه ای داشته باشی….باید تو هم از توی غار بیای بیرون و به میزانی که تو باور میکنی که نور خورشیدی و گرمای انرژی بخشی وجود داره حرکت میکنی بسمت بیرون اومدن از غار تاریک و سرد و به میزانی که برگشت میکنی گرمای انرژی بخش رو دریافت میکنی….
اما اگه تو چسبیدیم به دماغه انتهای غار و حاضر نیستی برگردی و بیای بیرون به خاطر ترسات،بخاطر بی ایمانیت خدا بیاد مثلا تو یه گونی گرمای انرژی بخش و نور رو برات بفرسته….
امام باقر (ع) میفرماید:«از مردی نفرت دارم که در کار دنیای خود تنبل باشد. آن کس که در کار دنیای خویش تنبل است، در کار آخرتش تنبلتر خواهد بود.(کلینی-محمد بن یعقوب-ص85)
تنبلی از بی ایمانی میاد و الا اگه کسی باور داشته باشه که نور خورشیدی هست اگه باور داشته باشه رزقی هست،اگه باور داشته باشه به وهابیت خداوند ،به رزاقیت خداوند حرکت میکنه به میزانی که باور داره …
و نتیجه اون دریافت پاداش هاست…
تنبل ترین آدم هم برای انجام یه سری کارا خیلی تیزه،خیلی بزه….
فکر نکنید چون تنبلید حرکت نمیکنید نه چون بی ایمانی رخنه کرده تو وجودت حرکت نمیکنی….
اگه کار نمیکنی روی باورات چون باور نداری که کار کردن روی باورات نتیجه میده و الا اگه باور داشتی یه راهی براش گیر نیاوردی…
میگی وقت ندارم …نه …نه …بذار یه مثال بزنم برات تا ببینی که اگه بخوای از زیر سنگم باشه گیر میاری اون وقت رو ….خیلی هم زرنگ میشی….
یه پسر جوونی رو در نظر بگیر که شبا تا دیر وقت بیداره و از اون طرف روزا تا لنگ ظهر خوابه… حالا همین پسر مثلا میره توی پارک و یه دختر رو میبینه و یک دل نه صد دل عاشقش میشه….
حالا اون دختره ؛یه دختر ورزش کاره که مثلاً صبح زود میره واسه کوه نوردی …
حالا این پسرجوون ما که تا لنگ ظهر خواب بود بنظرت چی کار میکنه …
برای دیدن این دختر هم سحر خیز میشه…
مهم ورزشکار ….
انگیزه نداری چون باور نداری….
چون ایمان نداری….
چون به غیب، به اجابت خواسته هات که توسط خداوند انجام شده باور نداری…بذار خیالت رو راحت کنم …البته ببخشیدا اما شما هنوز به صداقت خدا باور نداری…
چون فکر میکنی خدا الکی یه چیزی رو گفته تا دلت رو خوش کنه….
و الا اگه کسی باور داشته باشه ایمان داشته باشه که وعده های خدا حقیقته و وجود داره دیگه نگران نیست ،دیگه شک ندارم ،دیگه از این دست به اون دست نمیکنه….
اگه باور داری که خواسته تو رو اجابت کرده اجابت کننده درخواست هاته اونوقت میای و میگی خدایا خودت من رو هدایتم کن چون تویی که به مسیر دستیابی به رسیدم به خواسته ها آگاهی و بعد میای حرکت میکنی و چون باور داری که هدایت میشی ،هدایت میشی….
چون باور داری بهت گفته میشه در زمان مناسبش اونوقت بجای هر کار بیرونی و استرس داشتن برای این که چطور میشه ،از چه راهی میشه میای به اولین ابهامی که بهت میشه عمل میکنی و اونقدر این عمل رو انجام میدی تا به ثبات فرکانسی برسی بعد جریان هدایت میاد با توجه به اون شرایط ایمانی تو ،با توجه به ظرف وجودی تو قدم بعدی رو بهت میگه….
ببین دارم چی میگما….
نمیدونم متوجهی یا چشات خوابه….
یکم توجهت رو بیشتر کن که دارم بهت یه موضوع مهم رو میگما….
قدم بعدی رو بهت میگه نه این که کل رویه و مسیر رفتن رو….
نمیدونم چقدر میتونیم همین یه جمله رو درکش بکنیم اما میدونم به میزانی که من و شما این رو درک بکنیم اونوقت وقتی در مسیر خواسته هامون خداوند رو هدایتگر خودمون میایم انتخابمیکنیم می پذیریم که خدایا من نمیدونم و نو بهتر از من میدونی اگه گفتی این کار رو انجام بدم حتما لازمه که انجامش بدم هر چند من هنوز نمی فهمم و درکم نمیرسه که این قدم چطوری مثلا میخواد من رو به اون خواسته ام برسونه….
مثل دانش آموزی میمونه که با هدف این که مثلاً میخواد بشه مثل ایلان ماسک اومده پیش معلم و استاد اون و حالا به نظرتون اون استاد از همون اول میاد انتگرال و مشتق رو بهش یاد میده یا میاد میگه مثلا معادله فلان رو حل کن …نه میاد از جمع و تفریق شروع میکنه ….
اگه بیاد از همون نقطه اول مشتق و انتگرال رو بهش بگه کلا این دانش آموز آب روغن قاطی میکنه و کلا زده از هر همچین خواسته ای….
تو قرآن در مورد این موضوع خیلی قشنگ میگه ….
محمد:20
وَیَقُـولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَـوْلَا نُزِّلَتْ سُورَهٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ مُّحْکَمَهٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ
کسانی که [صادقانه] ایمان آوردهاند، [بیتاب از این که هنوز فرمان مقابله با متجاوزان صادر نشده] پیوسته میپرسند: چرا سورهای [در مقابله با متجاوزان] نازل نمیشود؟ پس چون [در اجابت به چنین آمادگی و اشتیاق] سورهای محکم [=صریح و آشکار] نازل میشود، که در آن [ضرورت] مقابله دفاعی مطرح شده، بیماردلان [منافق] را میبینی که [برخلاف مؤمنان] همچون مدهوش شدگان از ترس مرگ [با دیدگان وحشت زده] به تو مینگرند! پس [همان مرگ] سزاوار آنهاست [که عزّت و غیرت دفاع ندارند].
مثل ما میمونه ما هنوز اون حد ایمان رو نداریم بعد انتظار داریم که الهام و قدمی بیشتر از توانمون بهمون گفته بشه ….
شمایی که هنوز از عرض یه جوی نیم متری نپریدی وقتی بهت گفته بشه از عرض دو تا صخره به فاصله سه متری بپری از شدت ترس مثل آهو تو عسل گیر میکنی….
اگر بپری هم خشتک جر وا جر میشه بعد از شدت خجالت حتی این که بری تو جمع ها هم شرکت کنی میترسی…
میشی مثل مثال مار گزیده از ریشمون سیاه -سفیدم میترسه…..
اینا رو برای خودم گفتم با این تفاوت که بهم گفته شد بیام به اشتراکش بذارم و بمونه بعنوان رد پایی از من و بکار بیاد برای افرادی که در مدار دریافت آگاهی اون هستن …
خداوند به همگی ما برکت بدهد
به نام خدای مهربان
سلامودرود مجدد به استاد عزیز
سپاسگزارلطف بی کران خداوندم که من را به مسیرراست مسیرکسانی که نعمت و سلامتی وخوشبختی داده است هدایت میکند
وقتی این فایل رو گوش دادم یاد نمرود افتادم که چقدر به قدرتش مینازید و گردن کشی میکرد و خیال خودش میتونست کار خداروانجام بده و فکر میکرد خدا به این شکلی کهخودش یه آدمو میکشه و یه آدمو اززندان آزاد میکنه،به همین شکل هم خدا موجودات رو زنده میکنه و می میراند
چقدر زیبا خداوند به گردن کشی اون جواب میده،و فقط با یکپشه اون رو به هلاکت می رسونه!
الله اکبر!چقدر این داستان برای من درس داره،چقدر وقتی که این آیه رو میخونم به هیچبودن خودم و به بی قدرتی خودم پی میبرم
نمرود بااون ادعایی که میکرد،مالوثروتش به دادش نرسید،و فقط بایک پشه جونشو از دست داد
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذی حَاجَ إِبْراهیمَ فی رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ قالَ إِبْراهیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین؛ آیا از [حالِ] آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مىنازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه میکرد، خبر نیافتى؟ آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسى است که زنده مىکند و مىمیراند.» گفت: «من [هم] زنده مىکنم و [هم] مىمیرانم.» ابراهیم گفت: «خدا[ىِ من] خورشید را از خاور برمىآورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمىکند.». / آیه258 سوره بقره
چقدر زیبا ابراهیم از نمرود درخواست میکنه که اگه میتونی خورشید رو از غرب بیرون بیار
ولی وقتی که آدم گمراه بشه باهیچ کدوم ازین نشونه ها بیدار نمیشه
کسی که راه هدایت رو با کفر ورزیدنش گم کرده باشه،هیچوقت درک نمیکنه که درمقابل عظمت خداوند هیچ وپوچه
این داستان رو هزاران بار بهخودم یاداوری میکنم که اون ذهن چموشم نخواد هیچ وقت هیچ عامل بیرونی رو بزرگ و مهم جلوه بده
این داستان رو هزاران بار برای خودم تعریف میکنم که وقتی جلوی قاضی ملق بازی کنم،خدا به یک روشی بینی منو به زمین میسابه که اصلا فکرشم نکنم…
خدای من چقدر بعداز این فایل من یه احساس دیگه ای نسبت به خدا پیداکردم
چقدر عاشق این خدای قانونمند شدم که انقدر دقیق و منظم داره همه چیز رو مدیریت میکنه
حتی اینجور اتفاقات مثل طوفان هم خیلی بی نقص در یک زمانی اتفاق میوفته که حتی اون آدمی که باید تواین اتفاق ازبین بره ازبین میره!!!
بازهم این طوفان منو یاد داستان حضرت لوط میندازه که چقدر درزمان مناسب حضرت لوط و یارانش ازاون شهر بیرون میرن و بعدش اون اتفاق برای قوم لوط میوفته!
بدون اینکه لوط دستش زخمی بشه،بدون اینکه بخواد قومش رو نفرین کنه یا بدوبیراه بهشون بگه،فقط این رو میدونست که نتیجه ی کارهاشونو میبینن و در زمان بسیار مناسب به ندای قلبش گوش میده و ازون شهر بیرون میزنه
عاشق این داستانای قرآنی ام،که انقدر زیبا خداوند در زمان وموقعیت مناسبی هدایتشون میکنه و از هربلایی درامان میمونند الله اکبر ازین قدرت و عظمت و عدالت بی نقص خداوند خدایاششششکرت
توی همین طوفان همونایی که به موقع شهر رو ترک کردند اونها ایمانشون رو نشون دادند
من یه قسمت یک دقیقه ای از این طوفان رو دیدم که یک نفر داشت تواون موقعیت فیلم میگرفت وطوفان به شدت داشت درختارو از جامیکند ولی اون نفر فقط دادوبیداد میکرد و فیلم میگرفت،یلحظه تعجب کردم که مگه واجب بود که تو تواین صحنه باشی و فیلم بگیری و جیغو سرصدا راه بندازی؟!
یعنی این فیلم مهم تر ازجونت بود که تواون موقعیت بمونی و فیلم بگیری؟!
واقعا تعجب کردم که اون آدم براش مهم بود اون فیلم رو بگیره و جونش درخطر بیوفته.
خلاصه که چقدر استاد این صحبتاتون پر از حسوحال الهیه،چقدر آدم افتاده تر میشه،چقدر ادم متواضع تر میشه،چقدر از غرور آدم کم میشه وقتی که به عمق اینجور اتفاقات فکر میکنه،میفهمه که خدا تو هیچموردی باهیچ کس شوخی نمیکنه
چقدر این آیه های کوتاه ولی اطمینان بخش رودوست دارم
که خدا میگه
من بهترین محافظم
من بهترین مکارم
من کارهارو به بهترین شکل مدیریت میکنم
من آگاهم
من بصیرم
من شنوای بینایم
من حسابرس دقیقم
من بهترین انتقام گیرنده ام
من بهترین عزت دهنده و خارکننده ام
اصلا اینجملات رو که میشنوم دیگه خیالم راحت میشه
دیگه از هیچ چیزی عیراز قدرت و عظمت خداوند نمیترسم
دیگه دوست دارم توهمه ی کارهام بگم اُفَوِّضُ اَمری اِلَی الله اِنَّ الله بصیرٌ بِالعِباد و همه چیز رو به اون بسپرم که اون نظام کل هستی رو بادقت تمام داره مدیریت میکنه
خداروصدهزارمرتبه شکر برای این حسوحال نابم،برای این روز پرازآگاهی،برای این رزقی که خدابهم داد تا به روحم غذای ناب بدم….
هرکجاهستید شادوپیروز باشید
بنام خداوند بخشنده ومهربان، بنام او که هر چه دارم از اوست
سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی زیبا ودوستان الهی ام
خدارا سپاسگزارم بخاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه
خداراسپاسگزارم که در این مسیر توحیدی قرار دارم وهر روز بیشتر درک میکنم تفاوت بین تفکر افرادی که به این مسیر هدایت شدند با آحاد جامعه
خداراسپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کرد تا آنطور که شایسته هست زندگی کنم ولذت ببرم
خدا را سپاسگزارم که خودش رو دارم سپاسگزارم که چنین خالق مهربان ومدبری دارم
استاد جان این فایل از آن دسته فایلهایی بود که هرچی گوش کنی هنوز نیاز داری بشنوی
تا به عمق وجودت بشینه آگاهیهای این فایل پر از حس آرامش بود آرامشی که از داشتن خالقی قدرتمند ومدبر نشأت گرفته وقتی من باور کنم وایمان وتوکل کنم نه غمی دارم ونه ترسی چه حس خوبی داره وقتی بدونی یکی رو داری که همه جوره هواتو داره
از آگاهیهای این فایل متوجه شدم اصطلاح بلاهای طبیعی تمام موهبت های الهی است اگر ما زاویه نگاهمون را به مسائل عوض کنیم وبه دید مثبت به آنها بنگریم چقدر این بلاهای طبیعی سبب پیشرفت تکنولوژی وراحت تر شدن کارها شده چقدر سبب شده تا انسانها رشد کنند که بتوانند با تکنولوژی وقوانین ثابت حاکم بر جهان هستی ،زمان رخ دادن طوفان نوع آن وشدت آن را تخمین بزنند پس وقتی از زاویه دیگری به این اتفاقات یا تضادهای زندگیمون نگاه کنیم متوجه موهبت ها وخیر وبرکاتی که در آنها نهفته شده است میشویم
میدونید استاد وقتی ما نگاه احساسی به خداوند نداشته باشیم وخداوند را بعنوان یه سیستم باور کنیم که با وضع کردن قوانین ثابتی داره جهان را اداره میکند احساس قدرت بیشتری میکنیم چون این سیستم قدرت خلق زندگیمان را به خود ما واگذار کرده فقط کافی است باور کنیم وتوکل کنیم وحرکت کنیم
هر لحظه از فایل که در خصوص قانون جهان وطبیعت توضیح میدادید که ضعیفان محکوم به نابودی اند وقوی ها بر روی زمین باقی می ماندند دنبال نمونه های عینی آن در زندگی ام می گشتم زمانی که دختر بچه ای بیش نبود هر وقت مقابل کوه قرار می گرفتم ناخودآگاه عظمت وقدرت پروردگار در ذهنم نقش میبست همیشه میگفتم خدایا تو چقدر بزرگی وچه قدرتی داری وقتی مامانم کمک میکرد به جوجه ای که تلاش میکرد از تخم بیرون بیاید میگفتم چرا اینکار رو می کنی میگفت ماما ضعیفه بقیه خودشون آمدند بیرون ولی او نتونسته بیاد حالا کمکش کنم تا بتونه از تخم بیاد بیرون وهمانطور که شما اشاره کردید با تمام مراقبتهایی که مامانم از آن جوجه ضعیف میکرد بلاخره آن جوجه یازیر پای مادرش یا در دعوا با بقیه جوجه ها میمرد من آن موقعه این مسائل را درک نمیکردم یا وقتی مستند حیات وحش را نگاه میکردم که مثلا دوگوزن نر یا هرگونه ای دیگر بر سر تعیین رئیس گله باهم می جنگیدند تو دلم کلی به آنکه ضعیف تر بود فحش می دادم که تو که میدونی ضعیفی مجبوری بجنگی برو زندگیت رو بکن ولی غافل بودم از اینکه این قانون طبیعت است که ضعیفها از بین بروند وقوی ها بمانند
استاد جان من قبل از آشنایی با شما وقانون در زندگی زناشویی سابقم از جمله افرادی بودم که این باور رو داشتم هرچه سختی بکشم آن دنیا خدا بهم پاداش میده چون هر روز می دیدم با اینکه من بیشتر تلاش میکنم ،بیشتر گریه وزاری میکنم وضع زندگیم بدتر وبدتر میشه تا یه جایی بقول شما نه اینکه بگم چون سختی زیاد کشیدم الان خدا پاداشم داد نه از جایی که من تسلیم شدم از جایی که دیگه رو آدمها حساب نکردم از جایی که قدرت را دادم به خودش واز او هدایت خواستم بند وابستگی هام را پاره کردم وترس از حرف مردم ورفتن آبروی پدر ومادرم را گذاشتم کنار از ایشون جدا شدم آن زندگی مرا بزرگتر کرد وسبب شد بفهمم که جور دیگه ای هم میشه زندگی کرد فقط کافی است ایمان بیارم وتسلیم باشم وفقط به خودش توکل کنم چند ماه بعد از جدایی ام به طور خیلی اتفاقی (که قطعا هیچ اتفاقی اتفاقی نیست ) من با شما وسایت شما آشنا شدم با اینکه اول راه بودم ذهنم به پذیرش بسیاری از مطالب مقاومت داشت ولی با کار کردن روی عزت نفسم واحساس لیاقتم تونستم همسری را جذب کنم که همیشه در رویاهایم بدنبالش بودم ولی بعد از مدتی من درگیر حواشی ونتیجه ای که از درک وعمل به قانون گرفته بودم شدم آنقدر درگیر حواشی بودم وبه اصطلاح میخواستم با عقل ناقص خودم همه چیز را درست کنم فراموش کردم من قدرت تغییر دیگران را ندارم فراموش کردم به جای اینکه وقت وانرژی ام را برا تغییر دیگران بزارم صرف تغییر رفتار وشخصیت درونی خودم کنم نشانه ها را دیدم ولی اعتنا نکردم هر دفعه یکم اوضاع سخت می شد همان نگاه احساسی به خدا در وجودم بیدار میشد میگفتم ایندفعه را به خیر بگذرون تا دفعه بعد استاد من از آن دسته آدمهایی بود که چک ولگد محکمی از جهان خوردم آنقدر که اگر بر نمی گشتم نابود می شدم بعد از آن تضاد متعهد تر از قبل به مسیر برگشتم وسعی کردم کمی بیشتر از قبل رو خودم کار کنم وهمین جور این زمان را افزایش بدم سعی کردم دست از تغییر دیگران بردارم ،دلسوزی بی جا به حال کسی نداشته باشم وباور کردم عدل خدا را واینکه هرکسی هرجایی هست سرجای درست خودش هست تلاش کردم با گوش دادن به آگاهیهای جلسات قدم اول ودوم وسوم همیشه مراقب کانون توجه ام باشم سپاسگزار باشم به خاطر هر لحظه از زندگیم ونعمتهای ریز ودرشتی که در زندگی دارم وزاویه نگاهم را به مسائل عوض کنم وباور کردم هر اتفاق ومسئله ای پیش آید فقط خیر مطلق هست
استادجان از شما سپاسگزارم از شما در این فایل آموختم از خدا بخواهم مرا هدایت کند به مسیر درست آن هم بدون چک ولگد
عاشقتونم
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت