دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    97MB
    8 دقیقه
  • فایل صوتی دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!
    7MB
    8 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

479 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    سلام، استاد فایل ایجاد شغل دست دولت هاست، واقعا!!! رو گوش کردم خیلی باحال بود و انگیزه بخش، الان هم اینو دانلود کردم که گوش بدم، ازتون متشکرم که به من یاد دادین، برای بهترزندگی کردن و شغل داشتن، متکی به خودم باشم و خدای درونم، همین، متشکرم ازشما، ازته دلم، باتمام وجودم، براتون شادی خوشبختی و موفقیت بیشتر میخوام، عالی هستین شما. خداروشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    مرضیه شمس گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    با سلام و درود و احترام حضور جناب عباس منش عزیز و بانو شایسته دوست داشتنی .

    در مورد این فایل یک مثال بسیار دقیق دارم . بابای من چند سال قبل تصمیم گرفت بیشتر اموالش رو به فرزندانش منتقل کنه و به هرکدام یک واحد آپارتمان یا یک باب تجاری داد . داداش کوچکترم حدود ۱۸ سال سن داشت و با علاقه ی فراوان و استعداد بسیار بالا داشت برای زندگیش برنامه می‌ریخت و پیش می‌رفت تا اینکه پدرم یک باب مغازه به ایشون داد و چون داداشم ظرفش اون اندازه نبود بجای اینکه حداقل خودش توش وابسته و بکاری رو استارت بزنه دادش اجاره و لم میداد و اجاره رو خرج میکرد یه مدت بعد از بابام خواست سند خونه خودشون رو بهش بده تا وام بگیره که یه حرکتی بکنه مثلاً .. اون وام بشدت بهره داشت و در واقع نزول بزرگی بود که چون داداشم کار نمی‌کرد اقساطش معوق شد و بدهی های شد ۳ برابر مبلغ وام و داداشم اول مغازه رو فروخت و حدود ۱ سال بعد هم کارشناس بانک برای مصادره خونه ی بابا اومد خونه شون و مجبور شد خونه ی بابا رو هم بفروشه که مامانم بهمین دلیل از بابام جدا شد و رفت توی یه خونه ۵۰ متری که ارث برده بود و بابام هم الان توی روستا زندگی میکنه اونم بعد از ۴۵ سال زحمت و تلاش فراوان که خودش و مادرم متحمل شدن ! خلاصه بعد از حدود ۲ سال که داداشم تقریبا به صفر رسید تصمیم گرفت دوباره روی پای خودش بایسته و از اول شروع کنه با دامادمون هایپر زدن بکمک پس انداز کمی که داشت و الان خدا رو شکر توی چند ماه تقریبا اندازه یک واحد آپارتمانی سرمایه داره و ما هم اونو بخشیدیم چون قبول داریم اون تقصیری ندارم فقط خام و کم تجربه بوده و باد پول فریبش داده . هرچند بعضی مسائل شاید دیگه درست نشه اما بقول شما استاد عزیز اگر سعی کنیم به حال خوب برگردیم خداوند حتما آغوشش بازه و دستمون رو میگیره همونجور که دست من رو گرفت و هدایتم کرد به سایت شما که زندگیم به حق زیر و رو شد و با قبول اینکه باید صبور باشم تا تکاملم طی سه همه چیز داره به نفعم عالی پیش می‌ره و ثروت و عزت و سلامتی جزئی از زندگیم شده .. الهی بینهایت شکرگزارم و از شما بسیار ممنونم . در پناه حق .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!

    پنجمین قسمت از سری فایل های دانلودی باورهای ثروت ساز

    إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ

    آری هدایت به عهده ما است

    خدایااآاا شکرت که هدایتمان را بر عهده گرفتی

    سلام به خداوند وهاب و رزاقم

    سلام به خداوند نور و روشنایی ام

    سلام به خداوند و عشق الهی ام

    سلام به آسونی هااا

    سلام به استاد عزیزم

    و سلام به خانم شایسته ی عزیزم

    و سلام به همه ی ساکنین این فضای بهشتی

    وقتی ما کمک های دلسوزانه ی بیجا و اشتباهی رو به افراد میکنیم نه تنها به آنها کمک نمی کنیم بلکه باعث میشیم که آن افراد از مسیر درستشون هم خارج بشن و از توانایی ها و استعدادهاشون استفاده نکنند

    وقتی در زمستان برای پرندگان روی بالکن منزلمون مواد غذایی میریزیم سبب میشیم که آنها تنبل بار بیان و دیگه بدنبال غذا نباشند و این قدرت حرکت کردن و مسیریابی شون بمرور در نسل های بعدی از بین میره و یواش یواش نسل شون منقرض میشه

    هر وقت این فایل رو نگاه میکنم بیشتر از همیشه به اشتباهات گذشته ام پی می برم

    ما ایرانیان بدلیل احساسی بودن و حس عاطفی که داریم فکر می کنیم باید به همه کمک کنیم و دلسوزی کنیم و با این دلسوزی های بیجا فکر میکنیم داریم بهشون کمک میکنیم در صورتی که ناخواسته داریم به اون شخص و یا پرنده آسیب وارد میکنیم

    دقیقا بخاطر دلسوزی های بی‌جای منه مادر برای پسرم سبب شد که هم اون زندگیش آسیب ببینه و هم من و روابط خانوادگی مون آسیب ببینه تمام زندگیمو از دست دادم.. که شرح حال این موضوع رو در پروفایل و کامنت های چند سال پیشم نوشتم ..

    البته پسرم در همه ی زمینه های زندگی توانمند بود ولی هر وقت اتفاقی پیش میومد ما فوری دلسوزی می کردیم و به دادش می‌رسیدیم و یا فوری کمکش می کردیم .. و یا سریع مشکلشو حل می کردیم .. و کلا فکر میکردیم داریم در حق پسرمون دلسوزی میکنیم .. و این سبب شد که بیش از حد بهش بهاء بدیم و همش مواظبش باشیم که گرگه شاخش نزنه …و اینگونه پُر توقع شد …. و این پر توقعی باعث شد که بزور هم شده ازش حمایت کنیم و بهش باج بدیم و بیش از حد احساس خودبزرگ بینی بهش دست داده بود .. البته بعد از تضادهای پولی و مالی و ورشکستگی های مالی که کلا خانه و زندگی مون رو از دست دادیم تضادها بیشتر و بیشتر شد و اوضاع به بدترین شکل به بدهکاری کشیده شد و رابطه ها تیره و تار شد و خودش هم به حالت قهر و دلخوری و کینه و داستان ها از ما جدا شد .. یک مدتی رفت جزیره کیش زندگی کرد و بعدش دوباره رفت جاهای دیگه و بعدش معلوم نیست اصلا کجاست و هیچوقت نتونستم ببینمش که داره چیکار می‌کنه یعنی حتی حاضر نشد که ببینمش … البته تماس های تلفنی داشتم ولی یا خودشو از من مخفی میکرد و یا آنقدر بحث میکرد که مجبور بودم سکوت کنم و بعدها فهمیدم که حتی نباید پیگیر باشم و یا بفهممم چیکار می‌کنه اصلا.. چون نتیجه ی اعمال و افکار خودش رو بدست میاره .و سعی کردم کلا رهاش کنم .. با اینکه خیلی از این وضعیت ناراحت هستم ولی بقول استاد یا مسیرشو پیدا می‌کنه و زندگیشو درست می‌کنه و خودشو پیدا می‌کنه و بر میگرده یا کلا برای همیشه می‌ره بسمت زندگی که برای خودش ساخته … واقعا از این لحاظ بعنوان یک مادر که قصد و نیتم خیر بود از لحاظ عاطفی خیلی بهم سخت گذشت ولی بمرور و کار کردن روی تغییر باورهام سعی کردم کانون توجه ام رو از دلسوزی و ترحم و به اصطلاح ترحم و خیرخواه بودن بردارم و کلا هر چیزی و یا این شرایط رو بخداوند بسپرم و از خداوند خواستم خودش حلش کنه تا در مسیر درست هدایت بشه

    وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ

    و من کار خود را به خدا وامی‌گذارم، که او کاملا بر احوال بندگان بیناست.

    .. و الان هم کلا چند ماهی هست که تلفنش خاموش هست و هیچ خبری ازش ندارم و حتی نمی‌دونم کجاست و در کجا زندگی می‌کنه و چیکار می‌کنه .. سه چهار ساله که کلا ندیدمش و این چند ماه هم که کلا خبری ازش نیست

    یعنی می‌خوام بگم این فایل رو بارها و بارها و صدها بار دیدم و از ش درس ها یاد گرفتم و بصورت آگاهانه عمل هم میکنم و بخودم قول دادم که منتظر آن روزی باشم که بفهمم بلطف خداوند در مدار هدایت های الهی و در مسیر درست و مناسب راه زندگیشو بدرستی پیدا کرده باشه

    و این آگاهانه عمل کردن در مورد فرزندان ووو هم برای متکدی و یا دیگران بی رحمانه نیست بلکه سبب خیر هم میشود

    وقتی ما به متکدیان کنار خیابان کمک میکنیم یعنی داریم گدا پروری می کنیم

    یعنی داریم آن قدرت و حرکت رو ازشون میگیریم

    یعنی داریم آنها را به تنبلی عادت میدیم

    در واقع این متکدیان برای دلسوزی بیشتر آگاهانه بخودشون صدمه های دلخراشی می‌زنند تا دلسوزی بیشتری رو از طرف افراد دیگر بدست بیارن

    ولی وقتی بهشون کمک نکنیم باعث میشه تلاش کنند و به این درک برسند که از توانایی هاشون استفاده کنند و دست گدایی شون رو سمت اینو اون دراز نکنند و به خداوند توکل کنند و سبب میشه در آینده موفق بشن

    و این موضوع رو باید در مورد خودمون هم جدی بگیریم اینکه یاد بگیریم روی هیچ کس هیچ حسابی باز نکنیم و چشم و گوش مون فقط و فقط بسمت دستان قدرتمند یاری رسان خداوند باشد الهی آمین

    من قبلنا همیشه خیلی دلم برای این متکدیان می‌سوخت و کلا آنقدر دلسوز بودم که برای هر فقری ناراحت میشدم .. مثلا در مورد یکی از آشنا ها همیشه دلم برای پسرهاش می‌سوخت فکر می کردم خیلی فقیرند و غذا ندارند بخورند و یا لباس ندارند ناراحت میشدم و خیلی توجه می کردم ولی الان آنقدر زندگی شون تغییر کرده که باورم نمیشد ..که چندتا خونه و ماشین و کار و پول و غیره دارند حتی خونه شون رو دادند اجاره و از درآمدش ملک و زمین میخرند و تازه میفهمم که چقدر ناآگاهانه به فقر و کمبود توجه میکردم و به خودم ظلم کردم … من از قوانین اطلاعی نداشتم چون بهمون یاد داده بودند که باید کمک کننده باشیم . باید دلسوز و مهربان باشیم .. باید تا سر حد مرگ دلمون برای همه بسوزه و همزاد پنداری کنیم و خیرخواه باشیم و احساس ترحم داشته باشیم و غیره .. خلاصه جاهل بودیم و نا آگاه از قوانین

    ولی شکر خدا بعد از دیدن این فایل ارزشمند استاد عزیزم و آگاهی از قوانین خیلی زود تغییر کردم و دیگه اصلا به هیچ عنوان به متکدیان توجه ای نمیکنم و هیچ احساس ترحم و دلسوزی بهشون ندارم چون فقر و فقارت ناشی از باورهای کمبود هست

    مثلا باور مردم خوب تبریز اینه که به متکدیان و فقیر نباید پول داد

    و بخاطر این باور درست و مناسب هیچ فقیری در تبریز وجود ندارد و اصلا فقیر جایگاهی در آن شهر ندارد.. چه باور بنیادین خوبی دارن خدا رو شکر

    … یعنی یاد گرفتم به  هر  آنچه  که  توجه  کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

    باز هم مثل همیشه این باور رو آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من در این فایل های دانلودی است . 

    .تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه

    به  هر  آنچه  که  توجه  می کنیم  از  ریشه  و  اساس  همون  موضوع  وارد  زندگی مون میشه

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ*

    شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    خدایا من رو آسون کن برای تسلیم و رها و آزاد بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم

    خدای مهربانم شکرت به من نعمت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1531 روز

      سلام به رویا جان عزیزم

      تبریک میگم عالی هستی و من به عنوان مادر واقعا تحسینت میکنم

      اینقدر عالی داری کنترل ذهن انجام میدید.

      کامنتت رو نصفه خوندم و یهو به دلم اومد برات بنویسم و اینکه بهت بگم

      حضرت نوح هم از خدا درخواست کرد. گفت اصلا این پسر تو نیست..

      الهی که همیشه وصل به منبع ورب باشی

      همیشه آرامش درونی داشته باشی وبا خودت در صلح باشی

      و رهایش کنی و تسلیم خدا باشی .وبه خدا بگی من نمی‌دونم تو راه حل مسایل رو می‌دونی و خودت

      از راهی که میدونی من رو هدایت و مسئله رو برام حلش کن.

      بینهایت دوستت دارم رویای عزیز

      خیلی اسمت زیباس و مطمنم که به تک تک خواسته هات و رویاهایی که رویا نیستن رو می‌رسی.

      الهی که در بهترین زمان و مکان همدیگه رو از نزدیک ببینیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1502 روز

    به نام الله بخشنده و بخشایشگر

    با اجازه و راهنمایی خداوند مهربان که منو امروز هدایت کرد به این فایل شروع میکنم به نوشتن

    با توجه به درکم نسبت به قانون تا الان

    تمام این رفتار ها و دلسوزی های بی جا

    به خاطر احساس عدم لیاقت هست

    خیلی از ماها میایم از پولمون می‌بخشیم به دیگران یا به فقیران بلکه لایق بشیم تا بلکه خداوند به ما نگاهی بندازه و به ما پول بیشتری بده

    من خیلی به این صحبت استاد فکر میکنم که اون عملی که انجام میدین مهم نیست نیت پشت اون عمل نتیجه رو برای شما مشخص می‌کنه

    وقتی من با نگاه دلسوزی و ترحم نیام به بقیه کمک میکنم میام به فقیر ها یا حتی به اعضای خانوادم کمک میکنم انگار می‌خوام کار خدارو انجام بدم انگار اونا خودشون خدا ندارن ، بله شاید موقعی هم بشه که من دستی از دستان خداوند بشم تا به کسی کمک کنم

    اما مایی که الان از قانون آگاهیم و زبان احساسمون رو میفهمیم

    باید بدونیم که هرکجا به حس دلسوزی و ترحم داریم به دیگران کمک میکنیم در مسیر غلط هستیم چون حس دلسوزی و ترحم خودش جزئ از احساسات بد هست پس با توجه به قانون نه تنها به اون فرد کمک نمی‌کنیم بلکه داریم خودمون رو هم از مسیر دور میکنیم

    من که خودم تقریبا چند سالی هست که اعراض میکنم از متکدیان خیابانی و جالبه الان هدایت شدم به جزیره ی کیش ، که اینجا اصلا همچین چیزایی نمی‌بینی

    و خیلی هم فکر کردم به کارهایی که قبلا میکردم

    مثلا به صدقه دادن های مادرم یا حتی بعضی از مواقع خودم برای رفع بلا و تحت حفاظت بودن خداوند!!!!!

    بعد واقعا با خودم گفتم یعنی چییییی

    یعنی خداوند محتاج این سکه های ارزان هست تا مثلا از من محافظت کنه؟!

    و دیدم ریشه ی این باور از احساس عدم لیاقت هست که ما خودمون خودمونو همینجوری که هستیم لایق حمایت و حفاظت خداوند نمی‌دونیم بیایم یه قرون دوزار صدقه بدیم بلکه خدا از ما حمایت کنه !!!! واقعا چقدر ما مشرک بودیم و هستیم همین الانم

    یا مثلا تو بحث انفاق

    جالبه من قبل از آشنایی با استاد هم وقتی کمک میکردم

    نمی‌دونم چقدر تو احساس دلسوزی بود اما یادمه خیلی کنترلش میکردم یعنی یه جورایی به این نتیجه رسیده بودم که من نمیتونم زندگی این افراد رو تغییر بدم و یادمه به جای اینکه بهشون پول بدم خودم براشون یه مقدار مایحتاج می‌خریدم می‌بردم خونشون و خیلی هم باهاشون دم خود نمی‌شدم ولی من خودم خیلی حالم خوب میشد از عشقی که بهشون میدادم از شادی اون بچه وقتی مثلا براش یه اسمارتیز می‌خریدم

    و دائم هم به همشون تاکید میکردم که باید برید کار کنید ،

    خیلی موقع ها هم اونا ازم درخواست کمک میکردن و من میگفتم الان نمیتونم ببخشید

    و حتی یک مثال دیگه ای که میتونم بیارم که نشون میده ما نمی‌تونیم به دیگران کمک کنیم

    یکی از شاگردهای ما که زندانی هستن نیاز به مبلغ خیلی کمی داشت برای آزادی که من می‌تونستم راحت پرداخت کنم ، و با رفتاری که اونجا از خودش نشون میداد من پیش خودم فکر میکردم تغییر کرده و یک زن و یک بچه ی شیرخواره هم داشت

    خلاصه من یه روز تصمیم گرفتم که این بنده خدا پولشو بدم آزاد بشه، البته میگم در تمامی این موارد 90٪ به خاطر خودم و احساس خوبی که از این کار می‌گرفتم و برای رضای خدا اینکارو میکردم و میدونستم شاید این کمک من به اون طرف کمکی هم نکنه،

    بعد که آزاد شد و سراغشو از اطرافیانش گرفتم متوجه شدم که دوباره رفته تو کار خلاف و داره مسیر غلط رو دوباره تکرار میکنه،

    و این هر روز دارم بیشتر بهش یقین پیدا میکنم که وقتی ما داریم به کسی کمک میکنیم درواقع داریم به خودمون کمک میکنیم و اگر با احساس جریان نعمت و ثروت تو زندگیمون ببخشیم در مسیر درست هستیم و اصلا حتی نباید پیگیر نتیجه ی اون فرد باشیم نتیجه ی اون فرد بر میگرده به باور های خودش ، ممکنه اون با کمک ما بره بدبخت تر هم بشه،

    اما نمیکنم هست که واقعا تغییر کنه ،

    برای این هم مثال دارم،

    من و چند تا از بچه های باشگاه به دعوت استادم یک مقدار پول جمع کردیم تا یکی از دوستان استادم رو بفرستیم کمپ ترک اعتیاد ،

    و خداروووو شکر اینقدر زندگیش تغییر کرد که ما هربار از شنیدن موفقیت هایش خوشحال میشیم،

    اومد بیرون رفت سر کار رفت بچه هاشو از بهزیستی آورد بیرون برای خودش و بچه های خونه گرفت و کلن افتاد رو سیکل مثبت

    اما میدونین چیه الان که قانون رو میدونم فهمیدم که اون شخص آماده ی تغییر بوده و از خداوند درخواست کمک کرده و هدایت شده تا ما این کمک رو بهش بکنیم و این تغییرات تو زندگیش ایجاد بشه،

    چون حتی یک بار هم ما از زبون خودش شنیدیم که بیاد به ما التماس کنه که به من پول بدین ،

    همون‌طور که خداوند در قرآن می‌فرماید به نیازمندانی کمک کنید به زور چیزی درخواست نمیکنن بلکه شما از تو چهرشون میفهمید که نیاز به کمک دارن،

    که باز هم با تمام این تفاسیر با تمام این صحبت های که در قرآن شده برای انفاق

    اولا که ما کی میتونیم ببخشیم؟!

    وقتی که ظرفمون پر باشه از نعمت، و ما باید از مازاد آنچه داریم ببخشیم ،

    حالا براچی باید ببخشیم؟!

    چون نعمت ها فراوانه باران رحمت الهی داره با شدت می‌باره و وقتی ما با این باور از مازاد آنوه داریم می‌بخشیم خودمون احساس خوبی پیدا میکنیم خودمون لذت می‌بریم خودمون رشد میکنیم

    و به چه کسانی ببخشیم ؟!

    اول از همه خویشاوندان بعد موارد بعدی که در قرآن گفته شده،

    و به نظرم همون بخشش هم قلب ما به ما میگه که به کی ببخشیم به کی نه

    چه راهی درسته چه راهی غلط

    فقط باید بهش توجه کنیم،

    بزرگترین اتفاق از نظر من می‌تونه بخشیدن دانست باشه بخشیدن مهارتت باشه کارآفرینی باشه ایجاد یک ارزش از توانایی هات باشه

    که همه جوره به رشد و گسترش جهان کنم می‌کنه از ثروتی که خلق میشه از کمکی که با ارائه خدمات و محصولاتت به دیگران میکنی

    فرقی هم نمیکنه نانوایی باشه یا مثل ایلان ماسک خودرو های الکترونیکی تولید کنی یا فضا پیما بسازی

    فرقی نمیکنه که یک بیزینس من باشی یا یک ورزشکار موفق یا یک مربی ،

    خود من به شخصه وقتی به کسی چیزی یاد میدم و بابتش بهت دریافت میکنم

    وقتی کار یک بنده خدایی رو راه میندازم و بابتش بهت دریافت میکنم

    وقتی با همون بها های دریافتی میرم برای خودم خانوادم خرید میکنم هدیه میخرم مسافرت میرم

    برای من بالاترین احساس لذت و شادی رو داره

    و زندگی یعنی همین

    زندگی یعنی حرکت در مسیر مورد علاقه‌ی روحت

    زندگی یعنی خودت ازش لذت ببری که با این کار باعث میشه کمک کنید جهان هم جای بهتری برای زندگی کردن بشه،

    ما باید تمرکزمون رو از بیرون برداریم و بگذاریم روی خودمون

    هر چیزی که اون بیرون میبینیم و لمس میکنیم فقط و فقط برای این هستن که ما ببینیم چی رو می‌خوایم و چی رو نمی‌خوایم

    هرچی رو که می‌خوایم داشته باشیم بیشتر بهش توجه کنیم تا به سمتش هدایت بشیم

    هرچی رو که نمی‌خوایم داشته باشیم ازش اعراض کنیم

    و این رو یادمون باشه ما همینطوری که هستیم لایقیم لایق خوشبختی لایق عشق لایق ثروت و نعمت های خداوند ، ما برای اینکه به دنیا بیام مگه کاری کردیم ؟ برای اینکه پدر مادرمون بزرگمون کنن مگه پولی پرداخت کردیم یا بازی دادیم یا به کسی التماس کردیم؟!

    ما عزیز دردونه ی خداوند بودیم و هستیم اون به خودش احسنت گفت وقتی مارو خلق کرد اون تاج پادشاهی و جانشینی رو به سر ما گذاشت وقتی وارد این دنیا شدیم و قدرت خلق زندگیمون رو به صورت صد در صد به خودمون داد

    و ما باید برای برگرداندن احساس لیاقت و ارزشمندیمون جهاد اکبر به راه بندازیم باید باور کنیم که همینطوری که هستیم کافیه کافی هستیم برای دریافت هدایت و حمایت های رب العالمین ما همینطوری که هستیم با هر توانایی و علایقی که داریم با هر شرایط که داریم تو هر جایی از این جهان که هستیم با هر میزان تحصیلاتی که داریم تو هر خانواده ای که بزرگ شدیم

    ما. همینطوری. که. هستیم. لایق و کافی. هستیم و باید برای تحقق خواسته هامون برای ارضای علایق و خواسته هامون حرکت کنیم و دست به عمل و اقدام بزنیم

    انشاالله خداوند همون رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده و نه گمراهان و نه کسانی که بر آنها غضب نموده هدایت کنه ،

    سپاس فراوان سپاس فراوان از استاد عزیزم و خدای استاد عزیزم که این مکان و فضارو برای ما فراهم کردن که درس بگیریم رشد کنیم و به سمت سعادت و خوشبختی حرکت کنیم

    در پناه خداوند باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    حسن اندیشه گفته:
    مدت عضویت: 3997 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و دوست داشتنی و همه ی دوستان عزیزم

    ابتدا از فایلها و مطالب مفید و زیبایی که هر از چند گاهی روی سایت قرار می دهید بسیار سپاگزارم و امیدوارم که همیشه سالم و سرحال و موفق باشید .

    فقط در مورد این مطلب لازم است که عرض کنم بنده با کلیات مطلب شما موافقم ولی همچنان که مستحضرید در قرآن توصیه شده است که مسلمانان باید به بعضی از افراد که به نام مسکین و از راه مانده و… نام برده شده اند کمک کنند تا آنها هم مثل بقیه از امکانات بهره مند باشند که به نظر بنده لازم بود در این فایل اشاره ای به آن می کردید:

    وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا

    ﻭ ﺣﻖ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺣﻖ ﺗﻬﻴﺪﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯ ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭ ﻭﻟﺨﺮﺟﻰ ﻣﻜﻦ .(اسرا 26)

    فَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

    ﭘﺲ [ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺥ ﺑﺨﺸﻰ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻯ ﻭ ﺭﺯﻕ ] ﺣﻖ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪ ﻭ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺪﻩ . ﺍﻳﻦ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺸﻨﻮﺩﻯ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ؛ ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻥ [ ﻛﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺎﻟﻰ ﺭﺍ ﻣﻰ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ]ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﺍﻧﻨﺪ .(روم 38)

    و همچنین در چند جای دیگر قرآن تشویق نکردن افراد برای کمک به مستمندان را کاری ناپسند می شمارد:

    وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ

    ﻭ [ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ] ﺑﻪ ﻃﻌﺎم ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ .(ماعون3)

    وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ

    ﻭ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻃﻌﺎم ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﺪ(فجر18)

    وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ

    ﻭ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻃﻌﺎم ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻩ .(حاقه34)

    وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ

    ﻭ ﺑﻪ ﺗﻬﻴﺪﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻃﻌﺎم ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺩﻳﻢ(مدثر44)

    حال اگر بنده اشتباه می کنم ممنون می شوم که در این زمینه بیشتر توضیح فرمائید.

    با تشکر و سپاس به خاطر زحماتتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حسین یکدل گفته:
      مدت عضویت: 3196 روز

      با سلام و ادب

      کمک کردن و بخشش به انسانهای دیگر عالی و بی نظیر است و یکی از قشنگترین و زیباترین و لذتبخشترین کارهای دنیاست.

      در قرآن هم به انفاق و کمک و غذا دادن به فقرا و افراد مسکین سفارش شده است.

      ولی گداهایی که الان در جامعه هستن 90 درصدشون بخاطر تنبلی و تن پروری دارن گدایی میکنن و بعضی هاشون درآمدهای نجومی دارن و گدایی الان به یک بیزینس و شغل تبدیل شده است.

      استاد عباسمنش هم میگن به گداها کمک نکنین .

      ولی کمک کنید به روش درست و تاثیرگذار که اثربخش باشه

      و به قول معروف دوستی خاله خرسه نباشه یا باعث سوءاستفاده سایرین از جلب احساس ترحم و دلسوزی انسانها نباشه

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مرضیه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2023 روز

    سلام خدمت جناب عباسمنش و خانم شایسته و دوستان در این سایت.

    موردی که من در زندگیم میبینم،برادرم هست که ازهمون کودکی و نوجوانی حمایت بیش از حد از طرف پدر و مادرم میشد و الآنم که سی و خرده ای سن داره و متاهل هست،هنوزم در مشکلات مالی که داره پدر و مادرم حمایتش میکنن و حرفشون اینه که بچه مون هست و اگر ما کمک نکنیم،کی کمک بگنه؟

    خلاصه که به خاطر این حمایت‌ها اوضاع مالی برادرم و شغلش اصلا پیشرفتی نداره و هر جا به مشکل میخوره امیدش به حمایت خانواده ست‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 930 روز

    بنام خدای روزی دهنده

    خدای مهربان و بخشنده ای که وسعتش بی انتهاست

    .

    فایل کوتاه و ارزشمندی بود

    خدای من دیشب به فایلی حدود دوساعت هدایت شدم و حدود یکساعت برای کامنت گذاشتن مشغولش بودم

    و امشب به فایلی حدود هشت دقیقه

    و نکته حالب اینکه هر دو بی نظیر

    هر دو عالی و هدایت کننده

    و چقدر عالیه که میتونم هربار چنین اگاهی هایی بشنوم

    .

    راستش استاد من با گداها مدتهاست که چنین برخوردی دارم

    اما این موضوع رو دررابطه با خودم و خانواده ام بررسی کردم

    از مدتها پیش متوحه شدم مادرم چنین برخوردی با فرزندانش داره

    مثلا اگه یم زخم کوچولو رو دستم می افتاد اونقدر اخی اخی بمیرم وااای…. میگفتن که اصلا نه تنها حس خوبی برام نداشت که خوشم هم نمی اومد

    و با بقیه هم همینطور بودن

    و این مابودیم که میگفتیم چیزیمون نیست!!!

    و همین رفتار باعث شده بود که ما بسیار بی تفاوت بشیم یعنی در واقع رفتار ایشون برای ما اثر برعکس داشت

    یعنی چون لذتی ازدلسوزی نمیبردیم بیشتر مسایل رو از ایشون قایم میکردیم و خودمون حلش میکردیم

    انگار بواسطه رفتار ایشون تضادی درست شده بود که ما متوجه بشیم دقیقا چی میخایم

    خداروشکر

    ومن از این بابت که خداوند چنین اگاهی رو به ماداد خوشحالم

    و از طرفی حالا که خودم مادر هستم سعی کردم همچین دلسوزی هایی نداشته باشم

    و حالت ساپورتیو مضر رو نداشته باشم

    راهنمایی میکنم اما اینکه نزارم تجربه کنه نیست

    و خب همه اینها رو از مادرم یاد گرفتم البته تضادی که ایشون ایجاد کردن

    و خداروشکر میکنم

    و سپاسگزارم از این همه اگاهی های عالی که برای ما دارید

    خداروشکر

    خداحافظتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    امیرحسین صفری گفته:
    مدت عضویت: 773 روز

    به نام خدای مهربان

    دلسوزی بی جا به کبوترها غذا ندهیم

    در یک مقاله ای نوشته بود که دونه دادن به پرندگان در زمستان باعث میشه که قدرت مسیر یابیشون رو در نسل های بعدی از دست بدن و این کار کار مفیدی براشون نیست .

    وقتی که ما هم میایم یه کمک بیجایی میکنیم به افراد نه تنها در نهایت به اونها کمک نمیکنیم بلکه باعث میشیم اونها از مسیر درستشون هم منحرف بشن و اونها از توانایی و استعدادشون استفاده نکنن و یواش یواش اونو از دست میدن .

    وقتی که ما توی زمستون برای پرنده غذا میریزیم و کمک میکنیم به اونها که اونا بتونن سیر باشن و زنده بمونن داریم کمک میکنیم که اونها تنبل بار بیان . اما اگر بهشون غذا ندیم شاید بعضی از اونها به خاطر گشنگی بمیرن اما در نهایت این مهارت قدرت پیدا کردن غذا و مسیر یابیرو در اونها زنده نگه میداریم . و اگر ما به اونها کمک کنیم مشکل جدیتری که برای اونها پیش میاد اینه که طی نسل های بعد توانایی مسیر یابی و پیدا کردن غذا در اونها از بین میره و نسلشون از بین میره .

    حالا نتیجه گیری از این داستان :

    وقتی که ما کمک میکنیم به گداهای خیابانی چیزی که به وجود میاد اینه که شهری پر از گدا به وجود میاد مثل کلکته ی هند و اگر به گداها کمک نکنیم ممکنه تعدادی از اونها بمیرن و اما تعداد بسیار بسیار زیادتری به خاطر اینکه کمکی رو دریافت نمیکنن تلاش میکنن و به خداوند تکیه میکنن نه به غیر خداوند و باعث میشه پیشرفت کنن ، موفق بشن .

    ما ایرانی ها خیلی احساسی هستیم و خیلی کارارو احساسی انجام میدیم و فکر میکنیم که داریم بهشون کمک میکنیم و این موضوع در مورد فرزندانمون هم صادقه و اگر مدام از فرزندانمون حمایت کنیم اگر مدام حواسمون به اونها باشه باعث میشه اونها از توانایی هاشون استفاده نکنن

    اگر خود ما به جایی رسیدیم نه به خاطر اینکه به ما پولی داده شده نه به خاطر حمایت هایی که شده بلکه به خاطر مشکلاتی که بهش برخوردیم و به خاطر تضادهایی که در زندگیمون به وجود امده پیشرفت کردیم نه به خاطر کمک هایی که به ما شده . پس باید این موضوع رو درک کنیم هم در مورد خودمون هم فرزندانمون و هم در مورد تمام مسائل زندگی و این بی رحمی نیست که به اونها کمک نکنیم این آگاهانه کمک نکردنه که با پول ندادن کاری میکنیم که اونا مدتی میان توی خیابون و چیزی گیرشون نمیاد و ( حتی بعضی از اونها بازیگران خیلی ماهری شدن و بعضی هاشون آگاهانه بلا سر خودشون میارن که بتونن دلسوزی و ترهم بیشتری رو به وجود بیارن که مردم بهشون پول بدن ) اما وقتی که به اونها کمک نشه اونها میفهمن که آقا این راه فایده ای نداره و اونها باید از توانایی هاشون استفاده کنن و باید با عزت زندگی کنن و بعد خداوند هدایشون خواهند کرد و مسیرشون رو پیدا خواهند کرد .

    خیلی از بزرگان ما از متکدی گری شروع کردن اما به خاطر اینکه نتیجه نگرفتن به مسیرهای بعدی هدایت شدن و اگر میتونستن نون خودشون رو در بیارن تا همین امروز هم به همون روند ادامه میدادن .

    اگر بچه ی ما میخوره زمین پاشم خون میاد گریه هم میکنه ایرادی نداره این باعث میشه دفعه ی بعدی بیشتر مراقب باشه . اما اگر ما مدام مواظبش باشیم ( بیش از حد ) که زمین نخوره ، گریه نکنه اونا تجربه کسب نمیکنن و ما باید اجازه بدیم بچهامون تجربه کسب کنن ، زمین بخورن ، گریه کنن تا خودشون رو پیدا کنن تجربه کسب کنن و رشد کنن نه با حمایت های بیش از اندازه ما .

    این به خاطر این گفته شد که در کشورهای ثروتمند گدا ندارن و دلیلش این هست که اونا پولی نمیدن به این افراد مثل شهر تبریز خودمون و چقدر این تفکر خوبه

    با این حرفها امیدوارم که نگاه ما به زندگی عوض بشه به کل جهان دلسوزی بیش از حد ترهم بیش از حد و آگاه نبودن از قوانین جهان باعث میشه که نه تنها به اونها کمک نشه بلکه به اونها ضربه بزنیم با اینکه نیت ما خیره .

    در پناه الله مهربان شاد ، سالم ، ثروتمند ، و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید خدا نگهدار .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    محمد آصف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    سلام جناب استاد عزیزم و همه بچه های سایت

    من تازه امروز به این حرفتون رسیدم. البته که خودم از همون بچگی از نعمت پدر و مارد محروم بودم، ولی طی این سال هایی که گذشت دست حمایت خداوند همیشه با من بوده و هست. ولی من هم خدا رو خیلی دیر شناختم شاید هنوز هم اون طور نشناختم. به این دلیل که پدر و مادر نداشتم نمی توانستم که به لطف و کمک کسی اعتماد کنم و اگر هم می کردم هم اکثرا بی جواب بودم. من پیش مادر بزرگم بزرگ شدم. اون خدا بیامرز کار اشتباهی که بود یا شاید بهترین کاری که در حق من کرد همین بود که به همه التماس می کرد که من فرزند شهید هستم. شاید اینطور می توانست ترحم جلب کن ولی خودش همی خیلی کار می کرد ولی به جایی نمی رسید که نمی رسید. البته من چهارمن یتمی بودم که بعد از بچه هاش منو بزرگ کرد ولی با بعضی ازا اشتباهاتش خیلی ترمز ها برای من ساخت که از خدا می خوام که اونا رو برام رفع کنه. ولی همین سختی ها باعث شد که من در زندگیم هر کاری رو خیلی خوب شروع کنم و خوب یاد بگیرم. یه جوری استقلال من هم از همان آوان کودکی شروع شد. من زندگی خیلی سختی داشتم. چندین بار مهاجرت و غیره از من مرد خیلی قوی ساخت. طوری که من شده بودم زبانزد بقیه.

    از این اگاهیهایی که در یافت می کنم هم خیلی خوشحالم. امیدوارم که هر کسی راهش رو پیدا کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    سیرا فرج پور گفته:
    مدت عضویت: 3582 روز

    من تونستم این فایل رو دانلود کنم و گوش کنم من تقریبا 5 درصد درآمدم رو میزارم برای کمک به دیگران و خیریه و معمولا به کمیته امداد یا محک کمک میکنم کاش اگه میشد راجع به این نوع کمک هم اظهار نظر کنید.

    من یک خاطره تلخی از توجه و حمایت بیجا از خانواده ام دارم ولی وارد جزئیاتش نمیشم چون ممکنه انرژی منفی داشته باشه و فقط به این بسنده میکنم که :

    من یک برادری داشتم که 10 سال از من بزرگتر بود و مادرم علاقه زیادی بهش داشت به حدی که باعث حسادت بقیه از جمله من میشد و تقریبا این علاقه زبانزد فامیل بود و جوری بود که باعث میشد مادرم چندین بار بهش کمک کنه که اون چندین بار کار و کسب راه بندازه و همه رو به باد بده و دوباره روز از نو روزی از نو و همیشه مادرم دوباره بهش سرمایه میداد تا کار دیگه ای رو شروع کنه و اجازه نمیداد که کسی هم تو این زمینه دخالت کنه حتی پدرم و این موارد باعث شده بود که پدرم بر عکس مادرم بی توجهی افراطی نسبت به اون داشته باشه .

    خلاصه همه این موارد از یک طرف باعث عدم اعتماد بنفس برادرم شده بود و از طرفی دیگه فکر میکرد که هیچکس غیر از مادرم اونو دوست نداره و جالبه که همیشه باعث آزاد و اذیت مادرم بود .

    مادرم یه جورایی بهش اجازه نمیداد اون تجربه کنه و یادم میاد همش کارهاش یواشکی و پر خطر بود .

    اون موقع که جنگ شده بود اون یواشکی رفته بود جبهه یه جایی به اسم هفت تپه و مادرم شبونه با داییم و پدرم رفته بودن و اونو آورده بودن خونه.

    همیشه بهترین چیزا برای اون بود همیشه پول مادرم ، محبت مادرم ، حمایت مادرم و عشق مادرم مال اون بود ولی در نهایت اونو به شکل بدی و به دست خودش و جلوی چشم مادرم از دست دادیم . این وسط مادرم همه رو مقصر میدونه به جز خودش .

    ارادتمند شما و گروه خوبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      حسین یکدل گفته:
      مدت عضویت: 3196 روز

      سلام دوست عزیز و عضو محترم خانواده صمیمی عباسمنش

      من برداشت خودم را به سوال شما و موضوع ” کمک”. میگم :

      البقره

      یَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ

      ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻰ ﭘﺮﺳﻨﺪ : ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻨﺪ ؟ ﺑﮕﻮ : ﻫﺮ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﺎﻳﻪ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪﻱ ﻛﻪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻥ ﻭ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﻭ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻜﻲ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻴﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ .(٢١۵)

      در قرآن بالای 100 بار درمورد کمک و انفاق به دیگران سفارش شده

      و ترتیب کمک هم ، طبق آیات فراوان ، شبیه آیه بالایی است

      اول پدر و مادر

      بعد نزدیکان

      بعد یتیمان

      و …..

      در ترتیب بالا اولویت کمک به گداها خیلی پایین است

      ثانیا الان گداها ، اکثرا پولدار هستن و دارن از احساسات مردم سوءاستفاده میکنن و گدایی یک شغل پردرآمد شده

      و استاد هم میگن به گداها کمک نکنید که من هم 100% موافقم با نظر استاد.

      ولی کمک به پدرومادر

      و خانواده و اقوام نزدیک

      و یتیمان در تمام آیات قرآنی بالاترین اولویت کمک را دارند

      و دلیلش را نمیدونم ولی به قرآن اعتماد دارم و سعی میکنم طبق همین ترتیب کمک کنم.

      و کمک به پدرو مادر و در مثال شما ، کمک به برادر ، به نظرم جزو واجبات است و چه کاری. لذت بخشتر و بهتر از کمک به پدر و مادر و برادر و خواهر

      و یکی از لذت بخشترین کارها احساس تاثیرگذاری و کمک به خانواده و انسانها است

      ولی باید تعادل را رعایت کنیم

      و با کمک زیادی و بیش ازحد ، دوستی ما دوستی خاله خرسه نباشه

      نه بخیل باشیم و نه خاله خرسه

      پس اول اولویت کمک به پدرومادر و خانواده باشه

      و دوم با رعایت تعادل

      اگه دوستان نظری دارن به اشتراک بذارن تا همگی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش پیشرفت کنیم

      والسلام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: