دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم! - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    97MB
    8 دقیقه
  • فایل صوتی دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!
    7MB
    8 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

479 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریناز گفته:
    مدت عضویت: 2658 روز

    سلام. خداروشکر که امکان استفاده از سایت و قسمت نظرات هستم.

    خیلی برام جالب بود حرفهاتون. اولش گارد گرفتم که یعنی چی خدا تو قران کلی راجع به انفاق و بخشش و کمک به فقرا ایه گفته اما به این فکر کردم که شما یک سالی گویا توی خیابونها زندگی کردید در بچگی و کسی این حرف رو میزنه که شاید مثل گداها توی خیابون بوده. شاید کمکی بهتون نشده و تونستید با خدا و خلاقیت درونتون ارتباط بگیرید. بعدم به خودم نگاه کردم. ایا این اصول رو رعایت میکنم. دیدم بله. منم اعتقاد دارم خرید از کودکان کار تعدادشون رو بیشتر میکنه هرچند گلهی وسوسه انگیزه. ولی دیدم که مردم به کودکلنی که کار میکنند پول میدهند نه به گداها و بهش هم میگن. یا کسانیکه در کنار فروشندگی گدایی و التماس میکنند. توی مترو. یاد دختر جوانی افتادم که توی مترو با وسیله ای اهنگ میخوند بدون ناراحتی از مسخره کردن دختران دیگه. با وجود پاهای نافرم و معلول و عجیب و من همیشه به او کمک کردم چون لدت بردم از صداش الان فکر کردم شاید خدا کمکش کرده و بهش الهام شده از صدای خوبش استفاده کنه و چه تمرین کنترل ذهن خوبی داره وقتی بخاطر ظاهرش مسخره میشه و توجهی نمیکنه و به کارش میپردازه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    رضا مصنعی گفته:
    مدت عضویت: 3563 روز

    سلام

    خیلی موقعها با دلسوزی در حق دیگران بشدت اونا رو تنبل و متکی به خود بار میاریم و ازشون آدمای متوقعی میسازیم.این آدما در عین حال که مسئولیت کاراشون رو در اکثر موارد به دوش دیگران میندازن به شدت خودشون رو بری از خطا و اشتباه میبینن و خبری از زندگی پارازیتی خودشون ندارن.

    با همکاری نا آگاهانه با این افراد هم اونا رو دچار عادات بدی خواهیم کرد و هم خودمان در آینه به عوارض این رویه اشتباه برخورد خواهیم کرد.

    اعمالی مثل:

    مغازه داری که وسایل مورد نیاز همکار و همسایشو دایما بهش قرض میده.

    مادری که بچه هاش رو تا سنین بالا چک میکنه که چی بپوشن و چی بخورن.

    همکلاسی که دایما به دوستاش که دست خالی اومدن کلاس خودکارو و مداد و کاغذ قرض میده.

    اجازه دادن به یک فرد تا خارج از صف ، سرویس مورد نظرشو دریافت کنه چون ماشینش رو بد جا پارک کرده.

    سکوت و تایید عادات و رفتارهای بد افراد تا غرورشون نشکنه

    تایید حرفهای دیگران در عین حال که میدونیم این آگاهی اونا صحیح نیست و ممکنه به خودشون یا اطرافیانشون صدمه بزنه تا خجالت زده نشن

    کمکهای مالی و ساپورتهای نابجا و گاه و بیگاه پدر و مادرها برای فرزندان مجرد یا متاهل

    قبول کردن دایمی خواسته های درست و غلط فرزند کوچکمون با این توجیه که بچه است و اشکال نداره

    باز کردن در برای همسایه ای که دایما برای اینکه کلید نداره زنگ خونه شما رو میزنه

    و یک مثال خیلی جالب دیگه:

    چند سال پیش یک دوره کمکهای اولیه تحت نظر سازمان هلال احمر دیدم که تو جلسه اولش مربی مربوطه که بسیار حرفه ای و دوره دیده و با تجربه بود گفت اگر با مجروحی مواجه شدید که خونریزی داشت هر چقدر هم مسلط هستید هرگز بدون دستکش بهش دست نمیزنید!

    برای ما بسیار تعجب آور بود ولی ایشان در جواب گفت احتمال بیماری خونی وجود داره.

    وظیفه ماست جان یک نفر رو نجات بدیم نه اینکه جان یک نفر دیگه رو هم (که خودمون هستیم)به خطر بندازیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فاطیما و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیز و استاد خوبم

    برای این موضع میخوام موضوع دلسوزی بیش از اندازه پدرم رو مثال بزنم . نسبت به همه فرزندانش مخصوصا خواهر بزرگم

    از زمانی که ازدواج کرد خواهرم با دلیل و بی دلیل به خواهرم و شوهرش پول میداد اگر تصادف میکردن پول درست کردن ماشینو بهشون میداد اگر مسافرت میرفتن مبلغ زیادی برای خرج مسافرت بهشون میداد و زندگی خواهرم اینجوری شده بود که هر شب مهمونی و خوش گذرونی و بریز و بپاش داشتن و همیشه میگفتن بابا هست بهمون پول میده اشکال نداره

    و زمانی رسید که صاحبخونه خواهرم گفت باید خالی کنین و از اونجایی که بابام یه خونه خالی داشت بهشون گفت به مدت یکسال برین اینجا زندگی کنین تا دستتون بیوفته جلو و پول پس انداز کنین و بتونین یه خونه بهتر اجاره کنین . یه سال موندنشون تبدیل شد به پنج سال و هر روز وضع زندگیشون بدتر و دعواهاشون بیشتر شده بود و دیگه این کمک های بابامو وظیفه میدونستن نه لطف . هر چقدر هم من یا مامانم میگفتیم بابا اشتباهه کارت میگفت نه بچمه میخوام راحت باشه .

    تا این که پنج سال تموم شد و بابام دیگه به زوور راضیشون کرد که برید یه خونه اجاره کنید که تااازه پول پیش خونه رو هم باز خود بابام داد !!

    یک سال اونجا زندگی کردن و هر روز دعواهای خواهرم و شوهرش بیشتر میشد ولی بابام فقط میخواست با پول دادن بیشتر زندگیشون رو درست کنه که باهم بمونن الان یکسال گذشته از اون موقع و خواهرم دخترشو از دست داد کلا خونه ندارن دیگه و خواهرم با ما زندگی میکنه و شوهرش هم جدا زندگی میکنه و هنوز که هنوزه بابام به این باور نرسیده که کارش اشتباهه .

    من زمانی که اینارو دیدم به خودم قول دادم که فقط و فقط به خودم و خدای خودم تکیه کنم و نذارم کسی برام دلسوزی بیجا بکنه چون همین که روی خدا حساب کنم قطعا همه چی برام به بهترین نحو ممکن پیش میره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فاطمه راد گفته:
    مدت عضویت: 3543 روز

    سلام بر استادم اقای عباس منش و دوستان بزرگوارشون

    خداقوت

    من امروز فایل رو دانلود کردم و گوش دادم و کاملا به این نتیجه ایمان پیدا کردم و اضافه میکنم علاوه براینکه با کمک بیجا به طرف مقابل به او اسیب می زنیم ، بیشتر به خودمون آسیب میزنیم

    من یک سال یه دختر خانوم رو به محل کار خودم اوردم و خیلی تلاش کردم کمکش کنم ایشون یه رابطه ی اشتباه با یک مرد متاهل داشت و بیماری وسواس داشت و هزار و یک اخلاق ازار دهنده ،چند ماه اول خیلی بهش کمک کردم ساعت ها باهاش صحبت کردم ایشون هم به من به خاطر مشکل مالی کمک کرد که کاش نمیکرد به واسطه ی کمکش پیش همه تحقیر شدم که این اشتباه من بود ،فرستادمش دوره های مدیریت براش مدرک گرفتم اما بعداز شش ماه دیگه داشتم دیونه میشدم ، هیچ فایده ای که نداشت ،اخرش هم مثل یه دشمن رفتار کرد ، کسی که همش میگفت فاطمه از مادرم بیشتر بهم لطف کرده خیلی راحت راحت کلی حرف و حدیث و اعصاب خوردی درست کرد . یکسال خودم و حتی خانواده ام هر کاری برای این دختر کردیم اما اون راه خودش میرفت بازهم با مردهای متاهلی بیشتری دوست می شد و هر روز یه بیماری جدید توخودش کشف میکرد !!!

    خلاصه اینکه ادم های خیلی مشکل دار تا خودشون نخوان کسی نمی تونه کمکش کنه و کمک فقط اسیب زدن به خودت و اعتبار خودت هست .

    امیدوارم همیشه موفق و موید باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    امیر خان گفته:
    مدت عضویت: 3700 روز

    ???? با سلام ????

    متاسفانه بحث یارانه دادن به مردم نیز مصداق بارز همین بحث است که باعث شد مردم بیشتر به سمت فقیر شدن سوق پیدا کنند و هر ماه مردم چشم به روز واریز یارانه بیندازند و تواناییهای خود را فراموش کنند ان شالله در آینده شاهد سیاست های این چنین غلطی نباشیم.

    ???? با تشکر????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    حسین و سکینه گفته:
    مدت عضویت: 2121 روز

    سلام خانواده ی عزیزم من همیشه مبالغ زیادی به دیگران کمک میکردم و اگر یه زمانی پول نقد تو جیبم نبود که بخام کمک کنم احساس بدی پیدا میکردم و فک میکردم الان خدا ناراحت میشه .ولی از الان تصمیم گرفتم به هیچ عنوان به افراد متکدی کنار خیابان کمک نکنم .چون فهمیدم که بزرگترین کمک به فقیران اینه که من خودم جزوشون نباشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    نداء عرب گفته:
    مدت عضویت: 2298 روز

    سلام به همه عزیزان دوست داشتنی

    استاد اول از شما بابت این فایل ممنونم ، من قبلا هم گوشش داده بودم ولی خوب با افزایش سطح آگاهی ، درک هم بالاتر میره و هر دفعه لذتی میده که با سری قبل قابل قیاس نیست . من قبلًا خیلی کمک مالی به این و اون داشتم ؛ یه بخش از اون مربوط به احساس خوب خودم بود که خدایا شکرت که بهم دادی و منم میتونم از این سفره پربرکتم به بقیه هم سهمی بدم .

    الان که دارم بروز شده دوره عزت نفس رو مجدد گوش میدم به یه حقیقتی راجع بخودم پی بودم و در نوع خودش برام جالب بود ؛ در ظاهر هدف من از بخشش ، حس خوبِ خودم بوده ولی در واقعیت بخاطر این بوده که به این وسیله دیگران رو دور و بر خودم داشته باشم و نگهدارم و اینکه به من اینطوری اعتبار بدن 🥺😞😔

    أوائل راجع به پذیرش این مساله مقاومت داشتم و هی برای خودم توجیه میاوردم توسط ذهنم ولی خوب شکر خدای مهربون که تونستم بعد از شناسایی پذیراش هم بشم و یه جوری منطقی تر باهاش برخورد کنم و الان خیلی خیلی به مراتب کمتر از قبل در این مورد إحساسی عمل میکنم و اگه هم موردی بوده به مفهوم واقعی کلمه برای دل خودم و حال خوبتر خودم هست 🤗😃😀

    دایی من در فامیل نسبت به بقیه وضعیت رفاهی پایینتری دارن و هر سال هم برای زیارت به مشهد میرن و از اونجا با من تماس میگرفتن که خانم مهندس ما اینجاییم و دعاگوی شما و …

    همین تماس کافی بود که من به کارتشون یک میلیون واریز کنم و سال گذشته که کمتر ریختم احساس گناه زیاد داشتم و بهشون گفتم برید رستوران پسران کریم ؛ ناهار و هزینه رفت و برگشت به هتل رو مهمون من هستین 😵

    که یه وقتی به تعریفی که پیش خاله هام از من میدادن ، خدشه ای وارد نشه 😔

    امسال همین سناریو تکرار شد و ایشون برام از اونجا از مقابل ضریح فولاد یه فیلم فرستادن که یعنی ما مشهدیم ؛ من هم براشون پیام دادم وای چقدر عالییییی ، زیارت قبول و خیلی بهتون خوش بگذره و همینننننن و لا غیر .

    اینطوری خیلی برام بهتر شد ، از منطقی بودنم لذت بیشتری میبرم و با خدا هم دوست ترم چرا که قبلا با بذل و بخششم متوقع میشدم و وقتی خواسته م انجام نمیشد از خدا سرخورده میشدم و مرتب حرفهای نابجا باهاش رد وبدل میکردم که ؛ آره اوناییکه تو رو نمیشناسن باهاشون بهتری ، منی که مرتب دستم تو کار خیره انگار نه انگار و از این حرفا فکرها و فرکانسهای بد 😫😩

    نعوذبالله انگار داشتم به خدا باج میدادم و میخواستم اینجوری سبیلش رو چرب کنم 😭😱😓😥😰🤭

    خدایا شکرت که من رو از جهالت رها کردی و نور و روشنایی برام به ارمغان آوردی ممنونتم عزیزم خدا جونم 🤗🤗🤗🥰🥰🥰

    جوری شد که به مامانم که گفتم دایی مشهده ( معمولا فقط من از این سفر مطلع میشدم و مامانم در جریان قرار نمیگرفت ) أزم پرسید با توجه به اینکه خودت هم سفر بودی و کلی هزینه داشتی چقدر برای داییت فرستادی ؟؟؟ گفتم هیچی فقط براش دعا کردم بهشون خیلی خوش بگذره و خدا جیبش رو پر کنه

    مامانم از تعجب چشماش گرد شد 😯😧

    گفت نه میبینم واقعًا این فایلا روت اثر گذاشته 🙂 ( آخه من از طریق ماساژور مامانم با استاد آشنا شدم ولی فقط من دوره میخرم ایشون فایلهای رایگان رو گوش میدن و وقتی جایی با هم میریم در طول مسیر أزم میخوان براشون فایلهای استاد رو بذارم و اکثر وقتا با هم راجع بهشون حرف میزنیم و دنبال نشونه ها ویا تطابق اونا تو زندگیمون هستیم )

    استاد ممنونم که دست خوب و قشنگ خدا برای هدایت ما شدین 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

    برای همه عالیترینهای خدا رو میخوام که از عالی فقط باید جنس عالی خواست 🤲🤲🤲

    دوستتون دارم 🤗🤗🤗🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    پریسا تقیخانی گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    سلام استاد عزیز ممنون از فایل زیباتون مثل همیشه راجب این موضوع منم خیلی موافقم و هیچ وقت به گدایی کمک نکردم ولی ما توی یه موسسسه فرهنگی کار میکنیم که کارهای خیر هم زیاد انجام میشد ،سالیان زیادی بود که یه خانواده فقیر و تحت پوشش داشتیم البته با کلی تحقیقات و سر زدن و خلاصه کلی کارهای مربوط که حتی برای عروسی دخترش‌ن جهزیه دادیم و در عروسی هم شرکت کردیم و یه روز از هم محلیاشون خبر اوردن که اینا فقیر نیستن اینا یه خونه دیگه با وسایل شیک دارن که اینجارو نگه داشتن برای کمک شماها بهشون و ما تا مدتی تو شوک بودیم ،،،خواستم بگم اونا ذهن و طبعشون فقیر بود و اون سبک زندگی و دوست داشتن فقط کمکهای ما انگار جایی که لیاقتشون نبود انبار شده بود..و واقعا از اون روز تصمیم گرفتم به هیچ گدایی کمک نکنم تا با توکل به خدا و زحمت به جایی برسه ،،،از این به بعد کبوتر هم بهش اضافه میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زهرا فلاحتی گفته:
    مدت عضویت: 2373 روز

    خدااااای من،،، من امروز دچار عذاب وجدان شدم که ماه رمضان هست و من روزه میشم ولی اصلا به فکر فقرا نیستم و داشتم فکر میکردم که یه مقدار پول بزارم جلو ماشین و امروز هر فقیری دیدم بهش بدم که الان زدم رو هدایت نشانه ام و این فایل اومد…خیلی جالب بود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    طاهره جان گفته:
    مدت عضویت: 2775 روز

    سلام سلام

    نشانه امروز من ۲۷ تیرماه ۱۳۹۹

    این فایل رو قبلا هم گوش دادم ولی به این درک نرسیده بودم

    البته در دوره ۱۲ قدم طبق اموزه ها و ارزش قائل شدن برا خودم و کار روی اوضاع مالیم و ثروتم از این کارم دست کشیدم ولی با این فایل متوجه شدم هنوز درونم چیزایی مونده و هست

    من به جز گداهای خیابونی و و کسایی که نیومدن در خونه کمک میکردیم طبق باورای مادرم

    که باید کسی که اومد در حیاط دست خالی نره

    و طبق باور خودم اگه کمک من به این خانوما باعث میشه جلوی فساد و فحشا رو بگیره اگه خانم یود صددرصد کمک میکردم

    و کم کم بهتر شدم و الان یادم نمیاد اخرین بار می کمک کردم

    و الان مترجه شدم من بخاطر کارمند بودنم و درامد داشتنم

    به داداشم پول میدادم و به مادر و بیشتر به داداسم و الان که دیگه ی سال دوره ۱۲ قدم دیگه پولی بهش ندادم

    الان داره میره سرکار و خیلی رشد شخصیتی و از همه نظر بهتر شده

    و همچنین مادرم با اصول بیشتر چون پسرم پیش مادرمه ماهیانه بجز پول خیلی کمک های دیگه میکردم و بعد که کمتر کردم

    مادرم الان باور فراوانیش و کلا عباس منشی شده

    چون همیشه میگفت ندارم کلا همیشه خونه خالی بود ولی الان با رشد مادرم خونه همیشه پره بخچال پره و… مادرم از این رو به اون رو شده.

    خدا رو هزار بار سپاسگزارم هر روز با اگاهی های بیشتر و عمل بیشتر

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: