این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-28.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-11 21:21:172021-11-09 07:54:07دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و دوستان هم فرکانسی
چقدر فایل خوبی بود استاد مدت ها بین کمک کردن و صدقه و انفاق که در قران آومده و گدا پروری و کشتن عزت نفس آدما با کمک بی جا سر در گم بودم
الان با شنیدن این فایل خیلی چیزا برام روشن شد
کمک باید بجا باشه مثلا اگر به پیرمرد یا پیرزن یا بچه ای که درآمدی نداره و توان و شرایط کار کردن نداره در حد معقول و طوری که عزت نفسشونو نکشیم کمک کنیم خوبه
اما بعضی اوقات میایم به کسی کمک می کنیم که شرایط و توان کار داره و فقط به تنبلی و بی عاری عادت کرده و همین باعث گدا پروری میشه
10سال پیش توهمین روزها پول خیلی خوبی از کاسبی در میاوردم وتنها دلیل اینکه کاسبی رو شروع کردم تضاد مالی وحساب باز کردن روی انسانهایی که ازشون جوابی نبود مثل خانواده
خدا روهزاران بار شکر که خانواده ام به من هیچ کمکی نکرد واین تضاد باعث پیشرفت من شد وباعث شد من صاحب یک خونه وزمین شوم
اما با گذشت زمان وراضی بودن از شرایط حال وسخت بودن کاسبی (البته بیشتر در ذهنم سخت شده بود نه درعمل)
باعث شد برم کارگری وسپس کارمند
هرچند مسیری که در کارمندی طی کردم ودرحال طی کردن هستم خیلی درسهای بزرگی به من داد اما باید خیلی زوتر از اینها ازاین حاشیه امن بیرون میومدم
دقیقا مثل قورباغهای می مونه که اول داخل یک آب با دمای ایده ال ولی کم کم اون آب رو داغ میکنن و قورباغه عادت میکنه به اون محیط
ودیگه رقم بیرون اومدن نداره
استاد جان من ایمانی به مانند شما ندارم
که یک روزه از محل کارم بیام بیرون چون دربیرون مهارتی رو کسب نکردم وتنها ایده ای که در ذهنم میرسه فروش زمینم وسپس خرید یک زمین دیگه وبه همین شکل ادامه دادن
درخصوص موضوع کمک کردن که اصلا به گدا ها کمک نمیکنم
اما بعضی اوقات به افرادی که درحال جمع کردن ضایعات هستن یه کمک کوچک میکنم
استادجان بابت این فایل زیبا ممنونم ازت یک تلنگر بسیار بزرگ بود برام که یاد گذشته بیفتم وتا اینکه آب داغتر نشده ازش بیام بیرون
از فردا فکر کنم هیج کاری ندارم وچیری که درحال حاضر با شرایطم سازگار هست رو شروع کنم وکسب درآمد کنم هرچند کم اما شروع کنم چون یادمه چیزی که باعث پیشرفت مالیم شد اون ذوق وانگیزه وباور یقینا بیشتر هم میشه درآمد داشت باعث ادامه دادن مسیرم بود
وقتی تازه وارد سایت شده بودم واز استاد در مورد دلسوزی بیجا میشنیدم ذهنم خیلی مقاومت داشت چون من جزو اون دسته از افرادی بودم که خیلی برای دیگران وفامیل ودوستان دلسوزی میکردم واز روی خیر خواهی حتی خودم رو گاهی به زحمت زیاد می انداختم واگه نمی تونستم گاهی برای کسی که درخواستی داشت کاری کنم احساس گناه وعذاب وجدان زیادی می کردم
اما الان مدت زیادی هست که دیگه حد الامکان از روی دلسوزی به کسی کمک نمیکنم واگر هم به کسی کمک میکنم از روی اطاعت امر خداوند هست نه دلسوزی
مهارت نه گفتن رو خیلی خوب یاد گرفتم وهر روز هم بهتر میشم
من به خیلی ها کمک کردم ولی بعد دیدم طرف فک کرده وظیفه منه
یا در فامیل داریم کسی رو که مادر وبرادرهاش چون بچه آخر بوده وعیالوار بهش دلسوزی کردن وکمکش کردن ولی اون هیچ پیشرفتی نکرده وتازه متوقع تر شده والان تو خرج روزانه خانواده مونده
من حتی الان سعی میکنم برای بچه هام دلسوزی بیجا نکنم با اینکه برام سخته ولی اونها رو به دست پروردگار سپردم با اینکه همسرم ب این کار من مخالفه وبه جورایی ما رو مالک بچه هامون میدونه ولی من معتقدم ما دروازه ورود اونها به این دنیا هستیم
مادرهای زیادی در فامیل دیدم که دلسوزی بی اندازه به بچه ها به خصوص پسرهاشون داشتن ونتیجه برعکس گرفتن و چون نگاه ناظرشون به بچه ها درست نبوده بیشتر به اونها ضرر زدن
این رو هم بگم از وقتی دلسوزی نسبت به دیگران رو کنار گذاشتم واین تفکر رو که هر کس هر جایی هست جای درستش هست رو جایگزین کردم آرامش من صد چندان شده وبیخودی حس عذاب وجدان ندارم
این فایل بعنوان نشانه امروزم دریافت کردم و لذت بردم سپاس گزارم از شما استاد عزیز
من در این موضوع در مورد تجربه شخصی خودم بگم
من هروقت کسی بهم کمک نکرده قوی ترم کرده باعث شده وجهی از توانایی هامو ببینم بفهمم ک ب تنهایی از پسش برمیام
شاید اولش برام ناراحت کننده بوده میگفتم چ بی احساس ولی در واقع بهم واقعا کمک کرده در ظاهر کاری نکرده برام ولی در باطن من قوی تر کرده
اینکه گفتین باید بزاریم بچه هامون تجربه کنن حتی اشتباه بزاریم گریه کنن واقعا همینه اینطوری قوی تر میشن بزرگتر میشن ولی کسی ک ب تضادی برنخوره و همش مورد کمک و حمایت واقع بشه ب موجود ضعیف و وابستهی تبدیل میشه
شادی که من خودم باید دست بردارم از حمایت خواستن های بیهوده و سعی کنم خودم رو تو شرایطی بندازم که تین حمایت های اضافی وجود نداتشه باشه،نمیگم که بدم وسط بیبونی که هیچ آدمی نیست،بلکه میخوام برم به شهری که دانشگاهم هست و اونجا زندگیمو شروع کنم به ساختن، خب من خیلی گاهی انتظاراتی دارم از خانوادم، مثلا خب سال ها دوست داشتم که یک ماشین نو بخرن و خب دوست اتشم تجربه کنم، اما بخ نخریدن!یعنی امکانش میش نیمد در ایران!این مسئله وب هتره بگم خلا تبدیل شد به خواسته شدید و باعث شد که انقدر راجب ماشنی تحقیق کنم که بشم که ماشنی باز تمام عیار!
ولی خب هنوز تو ذهنم هست که ایناب اید رنت کنن!اینا باید ماشین میخریدن و نخریدن پس حداقل میخوام که این مدلو رنت کنن که بسیار دوست دارش بودم!
خب درسته خیلی تضاد زیادی بود که بخوای هرروز مسافت زیادی رو پیاده، با اتبوس،مترو بری و حتی گاهی تاکسی هم به راحتی ماشین شخصی نیست.
خب شاید این انتظارات باعث بشه که آدم تنبل بار بیاد و همینطور انتظارات داشته باشه،خب خداروشکر که دوره کشف قوانین زندگی رو دارمکه خیلی تو این راه کمکم و درکمک این نشانه روزی که اومد برام قراره که بتونپ اقدامات عملی کنم برای اینخ بی انتظار از کسی جز خدا به حواسته ها برسم و از خود خدا بخوام، نه پدرو مادر، نه دولت، نه جامعه و…
یعنی انتظار و درخوسات احترام داتشه بتشم ولی شایو بقیشو بختره بذارمبه مای خدا!
درود خمت استاد عباس منش گرامی من یک تجربه دارم مربوط به این موضوع که به کبوتر ها غذا ندهید
موضوع برای چند سال پیشه
موضوع اینه من یک عمو دارم که سه چهار سال از من بزرگ تره و خانواده پدرم خیلی برادر و خواهر هستند ده دوازده نفری جز پدر بزرگ و مادر بزرگم این بنده خدا عموی من واسه کنکور میخوند و خب اینا توی روستا زندگی میکردند و باید میرفت گاو ها رو ببره چرا و بره زمین ها رو آب یاری کنه بعدش هر وقت اونجا میرفتم این همش شکایت می کرد که اره من نمیتونم درس بخونم و همش دنبال بردن گاو ها به چرا و آبیاری زمینم بعدش پسر عموم خواست بهش کمک کنه و گفت بیا خونه ما که داخل شهر بود و بیا یکسال اونجا درستو بخون اونم کلی خوشحال و رفت بهش اتاق دادن برای این کلاس های کنکور ثبت نامش کردن بعد اون بنده خدا امتحان کنکور داد و قبول نشد بعد از اون موضوع کلی میومد در موردشون بد میگفت پیش ما اره اینا خیلی بد با من رفتار کردن و چون دختر عموم هم با اون کنکور داشت میگفت دخترشون بهم نکرده خلاصه رابطشون سر این موضوع به هم خورد
بعد از این موضوع خب پسر عموم می گفت که سر سفره گریه میکرده من اگه قبول نشم بدبخت میشم و فلان و بهمان
حتی به دختر عموم گفته بود که تو درست خوبه خودت درس نخون بیا برای من بگو
حالا که دارم به این موضوع فکر میکنم بابا ین طرف اصلا باور هاش در این راستا نبوده و توی فرکانش شکست بوده و رابطه اش هم با این بنده خدا ها که خواستن کمکش کنن هم خراب شده و این که چون خیلی براش مهم بوده بهش نرسیده هنوزم داره توی اون روستا زمین آبیاری میکنه اگه توی روستا زندگی کردنش باعت شده قبول نشه خب خیلی از رتبه های تک رقمی بچه روستا بودن هر سال اینطوریه شرایطه برونی اصلا دخیل نبوده اگه میبود برای همه اتفاق می افتاد هیچ رتبه تک رقمی بچه روستا نبود پس این موضوع اصلا نقشی نداشت فقط باور های ذهنی اون فرد میتونه اونو موفق کنه یا زمین بزنه
یعنی اون فقط توجش به این بود اگه نشه بدبخت میشم اگه نشه
سلام .روز به روز ایمان من به قوانین بیشتر میشه درست در موقعی که این سوال برام پیش آمده بود من هدایت شدم به این فایل خدایا شکررررررررررررررررررررررررررررت
از استاد عباسنش هم که دستی از دستان خداوند هستن برای من سپاس گذارم
سلام به استاد عزیزم یاد کمک. کردن خودم افتادم یاد دلسوزی کردن خودم افتادم حدود یک سال پیش با یه دوستی آشنا شدم خیلی بهش کمک کردم قوانین خوب یاد بگیره اما با اینکه دوست من اصن قوانین نمیخواست یاد بگیره تمریناتشی انجام نمیداد و همین طور به من میگفت من الان باور ساختم من فکر میکردم واقعا باور ساخته همین چند وقت پیش کسب و کار خودش رو شروع کرد دیدم اصلا نمیتونه رشد کنه گفتم مگه باور نساختی؟
به من جواب داد که من باور اشتباهی گرفته بودم با یک فکر
تمام چیزی که من بهش یاد دادم به نظر خودم هدر رفت روزانه ۶ ساعت با هم حرف میزدیم در مورد قانون و در آخر من بیشتر رشد کردم امشب این دوست زندگیم کلا حذف کردم چون باعث رشد من نمیشد
چه به موقع بود؛ من عاشق این فایل هستم و همیشه یادم هست و هر از گاهی آنها هم حتما می بینم که الکی احساساتی نشوم.
انواع گداها را دیدم که یکی خانه سه طبقه دارد با سه تا زن بعد سالهاست که سر چهارراهی گدایی می کند و یک گدایی که اگر بهش کمک نکنی شروع می کند به فحش دادن….
من وقتی بچه های کوچک را می بینم به خودم میگویم اگر کمک کنم آینده این بچه را خراب می کنم بزار به این کار عادت نکنه و خودش را بسازد و آینده اش را بهتر کند ؛ من که سالهای زیادی است که کمک نمی کنم ولی اگرم دلم بسوزد فوری یاد این فایل می افتادم.
ولی دلسوزیهای بی جایم زندگیم را خراب کرد و ویران کرد همیشه یادم هست که دلسوزی نتیجه اش چی می شود.
همیشه و درمقطعی که باید تصمیمی حساس میگرفتم دلسوزی برای فرزند خودم هم نکردم و این خیلی باعث پیشرفتش شده است خدایاشکرت؛ من از این دلسوزیها خیلی چیزها یاد گرفتم وقتی ازاین دلسوزیها می کنم مانع پیشرفت خودم می شوم و اگر با وضع مالی و روحی بهتر بیشتر بتونم کمک کنم با این کارم جلوی این کار را می گیرم؛ خوب است موقعی دلسوزی یاد این فایل باشم که هستم و کوتاه و عالی است عاشق فایلهایی ازاین جور موضوعات کوتاه و به یاد ماندنی از استادمان هستم.
وقتی زندگیم زیر و رو شد همانهایی که من برایشان خودم را می کشتم ودلسوزی می کردم رفتند سر زندگی خودشان و شاد و خرم ویادی هم از من نکردند که هیچ؛ حتی کوچکترین کاری که می توانستند انجام بدهند را ندادند مثلا جواب تلفنهایی که متعلق به من بود را بدهند. اینجا یاد گرفتم که این دلسوزیهای بی جاحقم است خدایا شکرت
سلام بر خداوند رزاق و وهاب
درود بر تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق شاد و خوشحال باشیم همگی
خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرایی سایت
بسیار فایل عالی بود!
حواسمان باشد که دلسوزی نکنیم
ترحم های بیهوده در جوامع امروزی بیشتر مانع پیشرفت و حرکت جهان هستی میشوند!
اگر هم بخواهم تجربیاتی را از دلسوزی هایی بیان کنم که بیشتر مانع پیشرفت شده اند میتوانم به این مسائل اشاره کنم:
بعضی اوقات مادرم اصرار میکند که بیایم سر میز شام و ناهار و به صرف غذا بپردازم
در صورتی که من آن موقع گشنه نیستم و دارم مطالب شما رو با عشق میخونم و گوش میدم و اینکار در آن زمان برای من مفید است!
و شاید خیلی مسائل دیگر که الان به ذهنم نمیرسند…!
وقتی به پرندگان و فقیر ها می خواهیم نان برسانیم
در اصل داریم توجه خودمان را بر روی کمبود ها و فقر می گذاریم و فرکانس های منفی به جهان هستی ارسال میکنیم
علاوه بر اینکه این نوع دلسوزی به دیگران کمکی نمیکند بلکه باعث میشود فقر و مسائل منفی را هم به زندگی خودمان و آن افراد بیشتر و بیشتر دعوت کنیم
اگر هم دقت کرده باشیم بیشتر افراد متوسط و سطح پایین از لحاظ درآمد در جامعه به فقرا خیلی توجه میکنند
و افراد ثروتمند اصلا ترحمی نسبت به افراد فقیر ندارند
این مورد کاملا در جوامع بشری امروزی در کشور های جهان سوم بسیار مشهود است
پس سعی کنیم با توجه نکردن به فقرا آنها را به سمت درست هدایت کنیم و خودمان هم در مسیر درست قرار بگیریم
با اینکار به پیشرفت جهان بیشتر کمک میکنیم
کما اینکه با دلسوزی و ترحم هم به پیشرفت جهان کمک میکنیم چون در هر صورت چرخ های جهان در حال حرکت هستند
این مسائلی که گفته شد هم کاملا با عدل خداوند سازگاری دارد
سپاسگزار خداوند هستم که من را به مسیر ارزشمندی و عزّت در دنیا و آخرت هدایت کرد
ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر اعضای سایت
آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران
در پناه خداوند عمری با ارزش و با عزّت داشته باشیم همگی
من بهترین هستم چون فقط به مسائل و نکاتی در اطراف زندگیم توجه میکنم، که همواره احساس خوبی به من میدهند!
بدرود
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان و دوستان هم فرکانسی
چقدر فایل خوبی بود استاد مدت ها بین کمک کردن و صدقه و انفاق که در قران آومده و گدا پروری و کشتن عزت نفس آدما با کمک بی جا سر در گم بودم
الان با شنیدن این فایل خیلی چیزا برام روشن شد
کمک باید بجا باشه مثلا اگر به پیرمرد یا پیرزن یا بچه ای که درآمدی نداره و توان و شرایط کار کردن نداره در حد معقول و طوری که عزت نفسشونو نکشیم کمک کنیم خوبه
اما بعضی اوقات میایم به کسی کمک می کنیم که شرایط و توان کار داره و فقط به تنبلی و بی عاری عادت کرده و همین باعث گدا پروری میشه
بنام خالق زیبایی
سلام استاد جان
قدم 32
چقدرشنیدن این جملات زیبا وبجا بود
10سال پیش توهمین روزها پول خیلی خوبی از کاسبی در میاوردم وتنها دلیل اینکه کاسبی رو شروع کردم تضاد مالی وحساب باز کردن روی انسانهایی که ازشون جوابی نبود مثل خانواده
خدا روهزاران بار شکر که خانواده ام به من هیچ کمکی نکرد واین تضاد باعث پیشرفت من شد وباعث شد من صاحب یک خونه وزمین شوم
اما با گذشت زمان وراضی بودن از شرایط حال وسخت بودن کاسبی (البته بیشتر در ذهنم سخت شده بود نه درعمل)
باعث شد برم کارگری وسپس کارمند
هرچند مسیری که در کارمندی طی کردم ودرحال طی کردن هستم خیلی درسهای بزرگی به من داد اما باید خیلی زوتر از اینها ازاین حاشیه امن بیرون میومدم
دقیقا مثل قورباغهای می مونه که اول داخل یک آب با دمای ایده ال ولی کم کم اون آب رو داغ میکنن و قورباغه عادت میکنه به اون محیط
ودیگه رقم بیرون اومدن نداره
استاد جان من ایمانی به مانند شما ندارم
که یک روزه از محل کارم بیام بیرون چون دربیرون مهارتی رو کسب نکردم وتنها ایده ای که در ذهنم میرسه فروش زمینم وسپس خرید یک زمین دیگه وبه همین شکل ادامه دادن
درخصوص موضوع کمک کردن که اصلا به گدا ها کمک نمیکنم
اما بعضی اوقات به افرادی که درحال جمع کردن ضایعات هستن یه کمک کوچک میکنم
استادجان بابت این فایل زیبا ممنونم ازت یک تلنگر بسیار بزرگ بود برام که یاد گذشته بیفتم وتا اینکه آب داغتر نشده ازش بیام بیرون
از فردا فکر کنم هیج کاری ندارم وچیری که درحال حاضر با شرایطم سازگار هست رو شروع کنم وکسب درآمد کنم هرچند کم اما شروع کنم چون یادمه چیزی که باعث پیشرفت مالیم شد اون ذوق وانگیزه وباور یقینا بیشتر هم میشه درآمد داشت باعث ادامه دادن مسیرم بود
خدایا شکرت بابت همه چیز
تمرین این قسمت:
1:به یاد تضادهایی که باعث پیشرفت
وبه یاد تنبلیهایی که باعث افت شد
با سلام وادب
امروز در روز شمار تحولم به این فایل راهنمایی شدم
وقتی تازه وارد سایت شده بودم واز استاد در مورد دلسوزی بیجا میشنیدم ذهنم خیلی مقاومت داشت چون من جزو اون دسته از افرادی بودم که خیلی برای دیگران وفامیل ودوستان دلسوزی میکردم واز روی خیر خواهی حتی خودم رو گاهی به زحمت زیاد می انداختم واگه نمی تونستم گاهی برای کسی که درخواستی داشت کاری کنم احساس گناه وعذاب وجدان زیادی می کردم
اما الان مدت زیادی هست که دیگه حد الامکان از روی دلسوزی به کسی کمک نمیکنم واگر هم به کسی کمک میکنم از روی اطاعت امر خداوند هست نه دلسوزی
مهارت نه گفتن رو خیلی خوب یاد گرفتم وهر روز هم بهتر میشم
من به خیلی ها کمک کردم ولی بعد دیدم طرف فک کرده وظیفه منه
یا در فامیل داریم کسی رو که مادر وبرادرهاش چون بچه آخر بوده وعیالوار بهش دلسوزی کردن وکمکش کردن ولی اون هیچ پیشرفتی نکرده وتازه متوقع تر شده والان تو خرج روزانه خانواده مونده
من حتی الان سعی میکنم برای بچه هام دلسوزی بیجا نکنم با اینکه برام سخته ولی اونها رو به دست پروردگار سپردم با اینکه همسرم ب این کار من مخالفه وبه جورایی ما رو مالک بچه هامون میدونه ولی من معتقدم ما دروازه ورود اونها به این دنیا هستیم
مادرهای زیادی در فامیل دیدم که دلسوزی بی اندازه به بچه ها به خصوص پسرهاشون داشتن ونتیجه برعکس گرفتن و چون نگاه ناظرشون به بچه ها درست نبوده بیشتر به اونها ضرر زدن
این رو هم بگم از وقتی دلسوزی نسبت به دیگران رو کنار گذاشتم واین تفکر رو که هر کس هر جایی هست جای درستش هست رو جایگزین کردم آرامش من صد چندان شده وبیخودی حس عذاب وجدان ندارم
ممنون از استاد به خاطر این آگاهیها
سلام و درود
به نام عشق
این فایل بعنوان نشانه امروزم دریافت کردم و لذت بردم سپاس گزارم از شما استاد عزیز
من در این موضوع در مورد تجربه شخصی خودم بگم
من هروقت کسی بهم کمک نکرده قوی ترم کرده باعث شده وجهی از توانایی هامو ببینم بفهمم ک ب تنهایی از پسش برمیام
شاید اولش برام ناراحت کننده بوده میگفتم چ بی احساس ولی در واقع بهم واقعا کمک کرده در ظاهر کاری نکرده برام ولی در باطن من قوی تر کرده
اینکه گفتین باید بزاریم بچه هامون تجربه کنن حتی اشتباه بزاریم گریه کنن واقعا همینه اینطوری قوی تر میشن بزرگتر میشن ولی کسی ک ب تضادی برنخوره و همش مورد کمک و حمایت واقع بشه ب موجود ضعیف و وابستهی تبدیل میشه
سلام استادجان
شادی که من خودم باید دست بردارم از حمایت خواستن های بیهوده و سعی کنم خودم رو تو شرایطی بندازم که تین حمایت های اضافی وجود نداتشه باشه،نمیگم که بدم وسط بیبونی که هیچ آدمی نیست،بلکه میخوام برم به شهری که دانشگاهم هست و اونجا زندگیمو شروع کنم به ساختن، خب من خیلی گاهی انتظاراتی دارم از خانوادم، مثلا خب سال ها دوست داشتم که یک ماشین نو بخرن و خب دوست اتشم تجربه کنم، اما بخ نخریدن!یعنی امکانش میش نیمد در ایران!این مسئله وب هتره بگم خلا تبدیل شد به خواسته شدید و باعث شد که انقدر راجب ماشنی تحقیق کنم که بشم که ماشنی باز تمام عیار!
ولی خب هنوز تو ذهنم هست که ایناب اید رنت کنن!اینا باید ماشین میخریدن و نخریدن پس حداقل میخوام که این مدلو رنت کنن که بسیار دوست دارش بودم!
خب درسته خیلی تضاد زیادی بود که بخوای هرروز مسافت زیادی رو پیاده، با اتبوس،مترو بری و حتی گاهی تاکسی هم به راحتی ماشین شخصی نیست.
خب شاید این انتظارات باعث بشه که آدم تنبل بار بیاد و همینطور انتظارات داشته باشه،خب خداروشکر که دوره کشف قوانین زندگی رو دارمکه خیلی تو این راه کمکم و درکمک این نشانه روزی که اومد برام قراره که بتونپ اقدامات عملی کنم برای اینخ بی انتظار از کسی جز خدا به حواسته ها برسم و از خود خدا بخوام، نه پدرو مادر، نه دولت، نه جامعه و…
یعنی انتظار و درخوسات احترام داتشه بتشم ولی شایو بقیشو بختره بذارمبه مای خدا!
ممنون از شما و خوحالم از نشانه روزم.
درود خمت استاد عباس منش گرامی من یک تجربه دارم مربوط به این موضوع که به کبوتر ها غذا ندهید
موضوع برای چند سال پیشه
موضوع اینه من یک عمو دارم که سه چهار سال از من بزرگ تره و خانواده پدرم خیلی برادر و خواهر هستند ده دوازده نفری جز پدر بزرگ و مادر بزرگم این بنده خدا عموی من واسه کنکور میخوند و خب اینا توی روستا زندگی میکردند و باید میرفت گاو ها رو ببره چرا و بره زمین ها رو آب یاری کنه بعدش هر وقت اونجا میرفتم این همش شکایت می کرد که اره من نمیتونم درس بخونم و همش دنبال بردن گاو ها به چرا و آبیاری زمینم بعدش پسر عموم خواست بهش کمک کنه و گفت بیا خونه ما که داخل شهر بود و بیا یکسال اونجا درستو بخون اونم کلی خوشحال و رفت بهش اتاق دادن برای این کلاس های کنکور ثبت نامش کردن بعد اون بنده خدا امتحان کنکور داد و قبول نشد بعد از اون موضوع کلی میومد در موردشون بد میگفت پیش ما اره اینا خیلی بد با من رفتار کردن و چون دختر عموم هم با اون کنکور داشت میگفت دخترشون بهم نکرده خلاصه رابطشون سر این موضوع به هم خورد
بعد از این موضوع خب پسر عموم می گفت که سر سفره گریه میکرده من اگه قبول نشم بدبخت میشم و فلان و بهمان
حتی به دختر عموم گفته بود که تو درست خوبه خودت درس نخون بیا برای من بگو
حالا که دارم به این موضوع فکر میکنم بابا ین طرف اصلا باور هاش در این راستا نبوده و توی فرکانش شکست بوده و رابطه اش هم با این بنده خدا ها که خواستن کمکش کنن هم خراب شده و این که چون خیلی براش مهم بوده بهش نرسیده هنوزم داره توی اون روستا زمین آبیاری میکنه اگه توی روستا زندگی کردنش باعت شده قبول نشه خب خیلی از رتبه های تک رقمی بچه روستا بودن هر سال اینطوریه شرایطه برونی اصلا دخیل نبوده اگه میبود برای همه اتفاق می افتاد هیچ رتبه تک رقمی بچه روستا نبود پس این موضوع اصلا نقشی نداشت فقط باور های ذهنی اون فرد میتونه اونو موفق کنه یا زمین بزنه
یعنی اون فقط توجش به این بود اگه نشه بدبخت میشم اگه نشه
اصلا نیومده بود بیاد بگه اگه بشه چی میشه اگه بشه میتونم شاغل شم متخصص شم
با سپاس
شاد پیروز باشید
سلام .روز به روز ایمان من به قوانین بیشتر میشه درست در موقعی که این سوال برام پیش آمده بود من هدایت شدم به این فایل خدایا شکررررررررررررررررررررررررررررت
از استاد عباسنش هم که دستی از دستان خداوند هستن برای من سپاس گذارم
سلام به استاد عزیزم یاد کمک. کردن خودم افتادم یاد دلسوزی کردن خودم افتادم حدود یک سال پیش با یه دوستی آشنا شدم خیلی بهش کمک کردم قوانین خوب یاد بگیره اما با اینکه دوست من اصن قوانین نمیخواست یاد بگیره تمریناتشی انجام نمیداد و همین طور به من میگفت من الان باور ساختم من فکر میکردم واقعا باور ساخته همین چند وقت پیش کسب و کار خودش رو شروع کرد دیدم اصلا نمیتونه رشد کنه گفتم مگه باور نساختی؟
به من جواب داد که من باور اشتباهی گرفته بودم با یک فکر
تمام چیزی که من بهش یاد دادم به نظر خودم هدر رفت روزانه ۶ ساعت با هم حرف میزدیم در مورد قانون و در آخر من بیشتر رشد کردم امشب این دوست زندگیم کلا حذف کردم چون باعث رشد من نمیشد
واقعاً این فایل فوق العاده بود عاشقتم ?
سلام
چه به موقع بود؛ من عاشق این فایل هستم و همیشه یادم هست و هر از گاهی آنها هم حتما می بینم که الکی احساساتی نشوم.
انواع گداها را دیدم که یکی خانه سه طبقه دارد با سه تا زن بعد سالهاست که سر چهارراهی گدایی می کند و یک گدایی که اگر بهش کمک نکنی شروع می کند به فحش دادن….
من وقتی بچه های کوچک را می بینم به خودم میگویم اگر کمک کنم آینده این بچه را خراب می کنم بزار به این کار عادت نکنه و خودش را بسازد و آینده اش را بهتر کند ؛ من که سالهای زیادی است که کمک نمی کنم ولی اگرم دلم بسوزد فوری یاد این فایل می افتادم.
ولی دلسوزیهای بی جایم زندگیم را خراب کرد و ویران کرد همیشه یادم هست که دلسوزی نتیجه اش چی می شود.
همیشه و درمقطعی که باید تصمیمی حساس میگرفتم دلسوزی برای فرزند خودم هم نکردم و این خیلی باعث پیشرفتش شده است خدایاشکرت؛ من از این دلسوزیها خیلی چیزها یاد گرفتم وقتی ازاین دلسوزیها می کنم مانع پیشرفت خودم می شوم و اگر با وضع مالی و روحی بهتر بیشتر بتونم کمک کنم با این کارم جلوی این کار را می گیرم؛ خوب است موقعی دلسوزی یاد این فایل باشم که هستم و کوتاه و عالی است عاشق فایلهایی ازاین جور موضوعات کوتاه و به یاد ماندنی از استادمان هستم.
وقتی زندگیم زیر و رو شد همانهایی که من برایشان خودم را می کشتم ودلسوزی می کردم رفتند سر زندگی خودشان و شاد و خرم ویادی هم از من نکردند که هیچ؛ حتی کوچکترین کاری که می توانستند انجام بدهند را ندادند مثلا جواب تلفنهایی که متعلق به من بود را بدهند. اینجا یاد گرفتم که این دلسوزیهای بی جاحقم است خدایا شکرت
خدایا شکرت