این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-28.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-11 21:21:172021-11-09 07:54:07دلسوزی بی جا | به کبوترها غذا ندهیم!
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود فراوان بر استاد عزیزم و دوستان مهربانم
🧡💛💙
استاد یکی از عواملی که من الان در این سایت هستم و اینقدر آگاهی و علم بدست آوردم، خدای خودم را شناختم، از گمراهی و جهالت بیرون اومدم، این بود که مورد حمایت و دلسوزی بیجا قرار نگرفتم
یادمه خیلی شرایط سختی داشتم، روابطم با خانوادم بد بود و من مجبور بودم، مجبور بودم که خودم حرکت کنم، خودم از توانمندی هام و قدرتهای درونی ام استفاده کنم، خلاصه اینکه منی که اون زمان از نوشتن پایان نامه ام مایوس شده بودم، تصمیم و تعهد جدی گرفتم و وارد عمل شدم، برای نوشتن پایان نامه ام، تمامه وجودم را گذاشتم و خدا را شکر با نمره عالی دفاع کردم و تموم شد، بعد از اون شرایط باز هم فوق العاده سخت بود و من دیدم، بهترین کاری که میتونم انجام بدنم اینکه روی باورهام بصورت جدی کار کنم، خلاصه از مهر ماه ۹۷ شروع کردم به کار کردن روی خودم، الان هم ۲-۳ ماهه دوره عزت نفس را کار میکنم و خدا را شکر شرایطم روز به روز بهتر میشه .
من خودم جزو اون آدمهایی بودم که خیلی به همه ترحم و دلسوزی میکردم، ولی نتیجش چی شد، نه تنها به اون افراد کمک نکردم، بلکه اون ترحم و دلسوزی ها را به زندگیه خودم جذب کردم و زندگیه خودم را بدتر و بدتر کردم، من از این ترحم و دلسوزی نسبت به دیگران، خیلی ضربه خوردم.
الان هم اگه یکی بخواهد ترحم و دلسوزی منرا جلب کنه، تو دلم میگم، برو بابا، برای من فیلم بازی نکن، برو خودت به حال خودت یه کاری بکن
خودم هم اصلا دوس ندارم یکی بهم ترحم و دلسوزی کنه و این رو توهین میدونم. خداوند اینقدر بمن عزت داده، تمامه آسمانها و زمین را به تسخیر من دراورده، من را جانشین خودش در زمین قرار داده، تاج شاهی بر سرم نهاده، من هم بیام خودم را ذلیل کنم و ترحم و دلسوزی دیگران را جلب کنم؟
من وقتی این فایل رو دیدم به یک تضادی برخوردم و متوجه یک ترمز که البته پیش تر هم به یک ترمز دیگه که ریشش به همین موضوع بر میگردد شده بودم به همین دلیل در پی باور های قدرتمند کننده شدم و حل این تضاد که به این نتیجه رسیدم که دوست دارم با شما هم اشتراک بگذارم تا شاید تونسته باشم کمکی کرده باشم و این نوع کمک بهترین انفاق هست به نظر من
در مورد کمک به دیگران نیت و باور پشت کمک کردن مهم است همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم و دسترسی داریم به ثروت بی نهایتش ،فراوانی نعمت در همه جنبه ها به زیبایی ها به شادی ها به سلامتی و…و هر کس در هر جایگاهی هست جایگاه درست خودش و فرکانس هایی که ارسال کرده اونو به اونجا کشونده و هر موقع اراده کنه و از خدا بخاد مانند اکثر ماها خداوند از طریق دستان بی نهایتش هدایتش میکنه منی که دارم این متن رو مینویسم خودم در حال حاظر فعلا در شرایط مالی خوبی نیستم ولی از خداوند خاستم و خداوند منو به اینجا یعنی این سایت و اگاهی های استاد عزیزم هدایت کرد ؛حس ترحم و دلسوزی نسبت به دیگران ،مثلا ادم فقیری که وضعیت اصلا خوبی نداره واین باور که تو میتوانی به اون کمک کنی یه نوع شرک هست همان طور که گفتم خداوند برای همه هستش همچنین نعمت های فراوانش و کمک با این نیت وباور وحس پا جای پای خداوند گذاشتن هستش ؛حالا برای کمک کردن باید نیت شما این باشد که من با این کار دارم به خودم کمک میکنم و من نمیتوانم با کمک کردن به کسی زندگی کسی رو تغییر بدم من با این کار به خودم کمک میکنم و این کارو میکنم چون ثروت بی نهایت هستش فراوانی بی نهایت هستش ،اگر هم من کمک نکنم خداوند از دستان بی نهایتش برای کمک به اون فرد استفاده میکنه و کمک من حدالامکان باید به صورت غیر مستقیم باشه که عزت نفس طرف مقابل پایین نیاد .
بهترین کمک به دیگران این هست که خودت به موفقیت وثروت برسی تا بتوانی برای کسانی که می خواهند و در شرایط بدی هستند حرفی برای گفتن داشته باشی و راه رو بهشون نشون بدی به منبع وصلشون کنی نه یه قطره بچکونی دهنشون
به زندگی پر از موفقیت ،ثروت،شادی و پر از عشق و معنویت برسی تا ایینه جلال و شکوه عزمت خداوند باشی دوست دارم در این مورد به چند حدیث زیبا اشاره کنم که به باور های قدرتمند کنندتون هم کمک میکنه :
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله :إنّ اللّه َ تعالى جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، و یُحِبُّ أنْ یَرى أثَرَ نِعمَتِهِ على عَبدِهِ ، و یُبغِضُ البُؤْسَ و التَّباؤسَ .[کنز العمّال : ۱۷۱۶۶.]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :خداوند متعال زیباست، زیبایى را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند. او فقر و فقر نمایى را دشمن مى دارد.
عنه صلى الله علیه و آله :أحْسِنوا لِباسَکُم ، و أصْلِحوا رِحالَکُم، حتّى تَکونوا کأنَّکُم شامَهٌ فی النّاسِ .[کنز العمّال : ۱۷۱۶۴ .]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :لباس خوب بپوشید و خانه هایتان را آباد کنید تا در میان مردم مانند خالِ رخساره باشید.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبصَرَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله رجُلاً شَعْثا شَعْرُ رأسِهِ، وَسِخَهً ثِیابُهُ ، سَیّئهً حالُهُ ، فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مِن الدِّینِ المُتْعَهُ و إظهَارُ النِّعْمَهِ .[الکافی : ۶/۴۳۹/۵.]
امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مردى را دید که موهاى سرش ژولیده ، لباسش کثیف و چرکین و سر و وضعش پریشان و به هم ریخته است، فرمود: لذّت بردن [از نعمتهاى الهى] و نمایاندن نعمت، جزء دین است.
ما با موفق شدن بهترین کمک را به نزدیکان ،خویشاوندان،اشنایان،دوستان و هرکس که با ما در ارتباط هست می کنیم .
و اینم یادتون باشه ما زمانی میتونیم دستی از دستان خداوند باشیم که جز فقرا نباشیم
خداوند گفته توی قران انفاق اول به خویشاوندان و نزدیکان خود به نظر من به این دلیله که ما نزدیکان خودمون رو خوب میشناسیم و به وضعیت زندگیشون شرایطشون وموقعیتشون خوب اشنایی داریم و با کمک به اونها یا بهتره بگم کمک به خودتون می دونید این کمک به نفع اون بشه یا بیشتر به ضررش که مبادا با کمک بی جا ضعیف ترش کنین یا مفت خور بار بیاد .
به نظرتون این ظرب النثل از کجا اومده خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند یا بیشتر از حد خوبی کنی طرف فکر میکنه وضیفه هستش یا حرفایی از این قبیل
یاد اوری کنم بنده های خداوند نیازی به کمک من و شما ندارند ما با این کار به خودمون کمک میکنیم
چون با این کار احساس خوبی به دست میاریم
ثروت خودمون چند برابر افزایش پیدا میکنه به گفته خداوند هفتاد برابر
کمک میکنه به ثروت نچسبیم و رهاتر بشیم و…
در مورد کمک کردن به گدا ها هم اصلا کار درستی نیست در مورد کمک نکردن به اون ها همین بس که اونا با این کار دارن به خداوند شرک میورزن و به جای توکل به خداوند خواستن از خداوند حرکت و تلاش دست جلوی بنده ی خداوند دراز میکنن و هر کس در هر شرایطی میتونه حد اقل روزی خودش رو در با کار کردن در بیاره
من ادم پیری دیدم که با دست رنجش روزی حلال در میاره ادم معلول دیدم که روزی حلال در میاره و خودتون مثال هایی از این قبیل حتما دیدین
و به قول استاد انسان تا به یسری تضاد ها بر نخوره خواسته هاشو نمیشناسه و به سمتشون حرکت نمیکنه اون وضعیت بد سختی بی پولی باید انگیزه ای باشه برا هرکس و به خاطر این تضاد ها به سمت خاسته هاش حرکت کنه
و در اخر پس در مورد کمک کردن همه چی بر میگرده به نیت و ذهنیت و باور ما پشت اون کمک کردن مبادا و مبادا بادیدن این قبیل موارد و توجه بهشون فرکانسش رو ارسال کنیم و ریشه اونو تو زندگی خودمون دعوت کنیم .
هر کس در هر جایگاهی هست در جایگاه درست خودش قرار داره و خودش اون وضعیت رو خلق کرده
خداوند برای همه هست و قوانین بدون تغییرش و همه ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم و میتونیم با استفاده از قوانینش زندگی دلخواه خودمون رو بسازیم
در پناه رب العالمین شاد پیروز ثروتمند و موفق باشین
با یکم فکر کردن به حرفای استاد همه چی رو دوباره به خودمون میتونیم یادآوری کنیمک اصلِ: ((نیازی نیست به کسی برای پیشزفتش کمک کنیم از کجا میاد)). وقتی داشتم به حرفای استاد فکر میکردم تو وسط فایل همش به ذهنم میمود چرا خب دلیلش چیه، اصل کار چیه ک نباید این کارو کرد و یهویی متوجه شدم اصل این داستان اینه ک ما میخایم خودمون رو جای خدا قرار بدیم و بگیم خدا تو اینجا اشتباه کردی باید به این کبوتر غذا بدی الان، باید این بدبخت رو کنار خیابون سروسامون بدی و خیلی چیزای دیگه.
آره هر وقت ما میخایم ی چیزی رو ک فکر میکنیم اشتباه رو درست کنیم دقیقا منظورمون اینه ک خدا و سیستم اشتباه کرده و درستش اینجوریه تو هر قضیه کوچک یا خیلی بزرگی.باور ب اینکه همه چیز تو دنیا سر جای خودشه و ما اصلا کاره ای نسیتیم و توانایی هم نداریم ک بخایم تصمیم بگیریم اینجا جهان اشتباه کرده خیلی تو روند پیشرفت خودمون تاثیر گذاره خیلی زیاد. این مسئله ب نسبت نزدیکترین آدمهای زندگی ما هم صدق میکنه برادر خواهر پدر مادر و حالا هر کسی ، ما باید بدونیم نظم جهان رو هیچ قدرتی ک اصلا قدرت به حساب نمیاد نمیتونه به هم بزنه و دلیل دیگه ای که جهان نمیخاد شما به هر چیزی ترحم کنید اینکه ، اون چیز یا شخص با رفتار شام اون همه ارزش و موهبتی ک درونش هست رو داره زیر سوال میره و اصلا به نظر من خلقت خدا رو داری ی جورایی زیر سوال میبری ک تو ی جای کارت میلنگه. خدایی بودن دقیقا یعنی اینکه این چیزی ک هست درسته خدا کارشو بلده مشکله از این طرف کفه ترازو هستش اون سمت تغییری نکرده و نمیکند و نخواهد کرد.
خودتون رو جای خدا نزارید بجاش بهش ایمان داشته باشین به حرفاش عمل کنین ، قوانینش رو رعایت کنین تا دنیاتون بهشت بشه.
تنها کبوتری که من بهش بیجا دان دادم، همان شخص عزیزی است که در قدم دوم جلسه دوم گفتید،که احساس خوب نداشتن و سعی میکردند با خریدن وسیله و نشون دادن به اطرافیان حالشون خوب کنند ولی در درون داغون بودند.همون آقایی که زانتیا خریده بود ولی سالها بعد ارایشگاه زده بود تو کوچه و شما خیلی ناراحت شدید و بهش گفته بودید چیکار کردی با خودت.
سال ۹۲ ایشون تازه مغازه زده بود و در اوضاع مالی شدیدا بدی به سر می برد ،قبلش هم ماشین سنگین خریده بود و گواهینامه نداشت و ضرر کرده بود و فروخته بود و اصفهان خونه خریده بود ولی درامدی نداشتند و خیلی تو بد اوضاع بودند و اونم همش میگفت من اگه پایه یک داشتم الان ماشینم داشتم ،من اگه پایه یک داشتم حداقل راننده ماشین سنگین بودم و ماهیانه اینقدر میگرفتم،استاد من هم ی نیم سکه داشتم دادم بهش گفتم برو پایه یک بگیر و من هم نیازی به این پول ندارم ،خودت هر زمانی اوضاعت خوب شد بهم بده.
استاد این شخص هیچ وقت خودش حاضر نبود با پول خودش که الان گواهینامه پایه یک ۱۰ ملیونه تقریبا،بره گواهینامه بگیره ولی با لطف بیجا که من در حقش کردم ایشون گواهینامه را گرفت ولی تا سالها بعد در همون مغازه ارایشگری موند ،بعد مغازه را بست و با وام مسکن ماشین سنگین خرید و اختلافات خانوادگیش شروع شد و ماشین فروخت و طلاق گرفتند .
میخوام این نتیجه را بگیریم که اگه من گذاشته بودم این مسیر خودش طی کنه اینقدر توهم ماشین سنگین به وجود نمیومد و الان زندگی خیلی بهتری داشت ولی من اومدم کمک کنم بهش ، ولی بهش گاری وصل کردم و اون هم نا آگاهانه سالهاست داره به خودش میکشه و الان هم میگه من باید جرثقیل بخرم و نون تو جرثقیله.
و اگر این کاری که من کردم نمیکردم حداقل تو همون دو تاشغل خودش ی کاری میکرد و اینقدر از مسیر دور نمیشد.
سلام وقتتون بخیر.یادمه سالها پیش دانشجوی رشته ام بی ای بودم.درس فناوری اطلاعاتمون کتاب بسیار قطوری داشت.استاد هم عادت داشت که هر هفته امتحان بگیره و همین باعث شده بود این درس رو در طول ترم جدی بگیرم.یادمه تو یکی از جلسات سوال بسیار خوبی از استاد پرسیدم که نتیجه مطالعه خوبم بود و باعث تعجب هم کلاسی و هم خونه ایم شد.براش عجیب بود که این درس رو جدی گرفتم.بعد اون جلسه بهم گفت “میدونی تمامی سوالاتی که استاد امتحان میگیره تو گروه ایمیلیمون موجوده و استاد ترم قبل همه رو تو گروه فرستاده”.تازه اینجا یادم اومد که از ترم قبل سوالایی که این استاد برای دانشجوهاش میفرستاد رو دارم.و همین باعث تنبلی شدید من شد و از اون به بعد دیگه اون درس رو نخوندم.قبل هر جلسه تند تند سوالات و جواباشون رو میخوندم و نمره عالی هم میگرفتم ولی دریغ از ذره ای علم که بمن اضافه بشه.به نظرم این یکی از نمونه های محبتی بود که هم کلاسیم میخواست بکنه ولی به ضرر من تموم شد.ممنونم از شما🌷🌷🌷
سلام استاد عزیز و بزرگوار.. خدا را شاکر هستم که با شما آشنا شدم و از صحبت های شما دارم استفاده میکنم..من یک جفت پرنده داشتم هر دفعه که تخم میگذاشتند مداوم تخم ها را چک میکردم بعضی وقتها خودم جوجه را از تخم بیرون میآوردم. جوجه که بدنیا می آمد انواع غذا های مفید به آنها میدادم و همه این رسیدگی ها باعث مردن همه جوجه ها میشدند. تا زمانی که دیگه رها کردم و دیگه توجهات را کم کردم.. هم تخمها جوجه میشدند. هم جوجه ها بزرگ میشدند و کلی زیاد شدند… ممنونم و همه گروه را دوست دارم آنشاله همه دوستان سلامت وشاد باشند
من میخواستم فقط کوتاه یه تجربه شخصی رو بگم من به واسه خواهرم که اوضاع مالی خوبی نداشت دلسوزی میکردم و همش کمکش میکردم به روش های مختلف نه تنها من بلکه همه اعضای خانواده اینکارو میکردن بعد دیدیم زندگیش رو به زوال رفت حتی زندگیش با شوهرش دلشت خراب میشد اینقدر که عادت کرده بودن به کمک دیگران اومده بودن توی یک سوئیت کوچیک تو همسایگیمون به صورت رایگان نشسته بودن و همش انتظار داشتن بقیه کاری بکنن جوری شده بود که خواهرم با وجود شوهر و بچه به سمت مرد دیگه ای رفت و زندگیش داشت نابود میشد تا اینکه همه دیگه این کمک کردن و قطع کردیم همسایمون سوئیت و ازش گرفت ما هم دیگه هیچ کمکی نمیکردیم به خورشون اومدن و الان یه خونه توی بهترین جای محله اجاره کردن دارن زندگی میکنن و بچه هاشونو بزرگ میکنن شوهرش از جایی بهش پول رسید و خونه خوبی اجاره کردن داره کار میکنه و زندگیشو جلو میبره آبجیمم کسب و کار خونگی راه انداخت و فر گازی خریده داره شیرینی و نون های خونگی میپزه و جلو میبره زندگیشو الهی شکررر
سلام وعرض ادب واحترام خدمت دایی سیدعزیزوگل کاملا درسته به نظرمن دل سوزی یعنی خود سوزی وخداسوزی چون قلب ما برای خداهست واگر بخواهیم با دل سوختن هرلحظه اتیشش بزنیم که بجایی نخواهد رسید همه ما هزاران دلیل داریم برای تایید کلام شما من یه زمانی جوجه کبوتری داشتم وازکوچیکی خودم بهش غذامیدادم این پرنده بزرگ شده بود وهنوز دوست داش من بهش غذابدم که اگر مادرپدرش بهش غذا میدادن این توقع رونداش دست درازی در اکوسیستم طبیعت بازخورد خوبی نداره ممنون ازهمه شماعزیزان
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز وهمه دوستان زیبای من، من از بچگی تا سن ۱۸ساگی که درسم تموم شد اصلا کار نکردم و همیشه از طرف پدرم پول بهم میرسید، نه که پول زیاد، پول تو جیبی فقط، پدر منم وضع مالی خوبی نداشت یه کارگر ساده شرکت، ۱۸ سالگی چون نه کاری بلد بودم نه میدونستم به چی علاقه دارم ، نه به درس علاقه داشتم واز شرایط فعلی بیزار… تصمیم گرفتم برم سربازی تا ازاین فضا دوربشم، به دلیل این حمایت بیجا، تا۲۱سالگی مت هیچ چیز از بازار کار نمیدونستم،هیچ چیز از مسائل مالی نمیدونستم، و همش یه نگاهی داشتم که خب بابام حتما یه پولی بهم میده کاری رو شروع کنم!!
بعد سربازی نزدیک به یک سال افسره شده بودم و کاری انجام نمیدادم و منتظر بودم یه کسی یه کاری واسم بکنه، و جدا ازاون هم کلی سوال بی جواب تو ذهنم بود… چون دیگه به خداام باورنداشتم،شرایط خیلی بدی و تجربه کردم که نمیخوام بازش کنم ته ته سیاهی و دیدم و یه روز تصمیم گرفتم کلا همه چی و از اول شروع کنم کلا شهرم رو عوض کنم و از همه جی از خانواده دوستان و این محیط دور بشم و خودم و پیدا کنم خدای واقعی و پیدا کنم، شروع کردم تو دیوار دنبال خونه گشتن و دنبال کار، یه روزی پیش دوستم بودم داشتم قهوه میخوردم توکافه داشتم بهش سوالای ذهنم رو میگفتم گفت امیرحسین یه نفررو بهت معرفی میکنم استاد عباسمنش برو ببین چی میگه و از اون موقع دنیای من عوض شد انکار این آدم همون کسیه که میخوام حرفاش رو بشنوم(حالا راجبش بعدا حتما کامت میزارم)
فقط خواستم بگم از اون موقعی که تصمیم گرفتم اون روند حمایت رو قطع کنم و بزم دنبال رویاهام کلی زندکی من از همه لحاظ تغییر کرد
ممنونم استاد عزیز که دستی شدی از بی نهایت دستان خدا توزندگیم و خوشحالم خانواده ای مثل شما دارم تا اینجا باهم نظراتمون رو بگیم و ازتحربه های هم استفاده کنیم، این اولین کامنت منه و نتونستم شاید خوب بیان کنم ولی گفتم بزار شروع کنم و تکاملم رو توکامنت گذاشتن طی کنم❤❤❤
با نام و یاد فرمانروای جهان♥️
سلام و درود فراوان بر استاد عزیزم و دوستان مهربانم
🧡💛💙
استاد یکی از عواملی که من الان در این سایت هستم و اینقدر آگاهی و علم بدست آوردم، خدای خودم را شناختم، از گمراهی و جهالت بیرون اومدم، این بود که مورد حمایت و دلسوزی بیجا قرار نگرفتم
یادمه خیلی شرایط سختی داشتم، روابطم با خانوادم بد بود و من مجبور بودم، مجبور بودم که خودم حرکت کنم، خودم از توانمندی هام و قدرتهای درونی ام استفاده کنم، خلاصه اینکه منی که اون زمان از نوشتن پایان نامه ام مایوس شده بودم، تصمیم و تعهد جدی گرفتم و وارد عمل شدم، برای نوشتن پایان نامه ام، تمامه وجودم را گذاشتم و خدا را شکر با نمره عالی دفاع کردم و تموم شد، بعد از اون شرایط باز هم فوق العاده سخت بود و من دیدم، بهترین کاری که میتونم انجام بدنم اینکه روی باورهام بصورت جدی کار کنم، خلاصه از مهر ماه ۹۷ شروع کردم به کار کردن روی خودم، الان هم ۲-۳ ماهه دوره عزت نفس را کار میکنم و خدا را شکر شرایطم روز به روز بهتر میشه .
من خودم جزو اون آدمهایی بودم که خیلی به همه ترحم و دلسوزی میکردم، ولی نتیجش چی شد، نه تنها به اون افراد کمک نکردم، بلکه اون ترحم و دلسوزی ها را به زندگیه خودم جذب کردم و زندگیه خودم را بدتر و بدتر کردم، من از این ترحم و دلسوزی نسبت به دیگران، خیلی ضربه خوردم.
الان هم اگه یکی بخواهد ترحم و دلسوزی منرا جلب کنه، تو دلم میگم، برو بابا، برای من فیلم بازی نکن، برو خودت به حال خودت یه کاری بکن
خودم هم اصلا دوس ندارم یکی بهم ترحم و دلسوزی کنه و این رو توهین میدونم. خداوند اینقدر بمن عزت داده، تمامه آسمانها و زمین را به تسخیر من دراورده، من را جانشین خودش در زمین قرار داده، تاج شاهی بر سرم نهاده، من هم بیام خودم را ذلیل کنم و ترحم و دلسوزی دیگران را جلب کنم؟
خداوند هممون را به راه راست هدایت کنه🤲
در پناه الله یکتا شاد و سالم باشید🌼
به نام الله یکتا
با سلام به استاد عزیزم و دوستان همراهم
من وقتی این فایل رو دیدم به یک تضادی برخوردم و متوجه یک ترمز که البته پیش تر هم به یک ترمز دیگه که ریشش به همین موضوع بر میگردد شده بودم به همین دلیل در پی باور های قدرتمند کننده شدم و حل این تضاد که به این نتیجه رسیدم که دوست دارم با شما هم اشتراک بگذارم تا شاید تونسته باشم کمکی کرده باشم و این نوع کمک بهترین انفاق هست به نظر من
در مورد کمک به دیگران نیت و باور پشت کمک کردن مهم است همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم و دسترسی داریم به ثروت بی نهایتش ،فراوانی نعمت در همه جنبه ها به زیبایی ها به شادی ها به سلامتی و…و هر کس در هر جایگاهی هست جایگاه درست خودش و فرکانس هایی که ارسال کرده اونو به اونجا کشونده و هر موقع اراده کنه و از خدا بخاد مانند اکثر ماها خداوند از طریق دستان بی نهایتش هدایتش میکنه منی که دارم این متن رو مینویسم خودم در حال حاظر فعلا در شرایط مالی خوبی نیستم ولی از خداوند خاستم و خداوند منو به اینجا یعنی این سایت و اگاهی های استاد عزیزم هدایت کرد ؛حس ترحم و دلسوزی نسبت به دیگران ،مثلا ادم فقیری که وضعیت اصلا خوبی نداره واین باور که تو میتوانی به اون کمک کنی یه نوع شرک هست همان طور که گفتم خداوند برای همه هستش همچنین نعمت های فراوانش و کمک با این نیت وباور وحس پا جای پای خداوند گذاشتن هستش ؛حالا برای کمک کردن باید نیت شما این باشد که من با این کار دارم به خودم کمک میکنم و من نمیتوانم با کمک کردن به کسی زندگی کسی رو تغییر بدم من با این کار به خودم کمک میکنم و این کارو میکنم چون ثروت بی نهایت هستش فراوانی بی نهایت هستش ،اگر هم من کمک نکنم خداوند از دستان بی نهایتش برای کمک به اون فرد استفاده میکنه و کمک من حدالامکان باید به صورت غیر مستقیم باشه که عزت نفس طرف مقابل پایین نیاد .
بهترین کمک به دیگران این هست که خودت به موفقیت وثروت برسی تا بتوانی برای کسانی که می خواهند و در شرایط بدی هستند حرفی برای گفتن داشته باشی و راه رو بهشون نشون بدی به منبع وصلشون کنی نه یه قطره بچکونی دهنشون
به زندگی پر از موفقیت ،ثروت،شادی و پر از عشق و معنویت برسی تا ایینه جلال و شکوه عزمت خداوند باشی دوست دارم در این مورد به چند حدیث زیبا اشاره کنم که به باور های قدرتمند کنندتون هم کمک میکنه :
رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله :إنّ اللّه َ تعالى جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، و یُحِبُّ أنْ یَرى أثَرَ نِعمَتِهِ على عَبدِهِ ، و یُبغِضُ البُؤْسَ و التَّباؤسَ .[کنز العمّال : ۱۷۱۶۶.]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :خداوند متعال زیباست، زیبایى را دوست دارد و دوست دارد اثر نعمت خود را در بنده اش ببیند. او فقر و فقر نمایى را دشمن مى دارد.
عنه صلى الله علیه و آله :أحْسِنوا لِباسَکُم ، و أصْلِحوا رِحالَکُم، حتّى تَکونوا کأنَّکُم شامَهٌ فی النّاسِ .[کنز العمّال : ۱۷۱۶۴ .]
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :لباس خوب بپوشید و خانه هایتان را آباد کنید تا در میان مردم مانند خالِ رخساره باشید.
الإمامُ الصّادقُ علیه السلام :أبصَرَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله رجُلاً شَعْثا شَعْرُ رأسِهِ، وَسِخَهً ثِیابُهُ ، سَیّئهً حالُهُ ، فقالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : مِن الدِّینِ المُتْعَهُ و إظهَارُ النِّعْمَهِ .[الکافی : ۶/۴۳۹/۵.]
امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مردى را دید که موهاى سرش ژولیده ، لباسش کثیف و چرکین و سر و وضعش پریشان و به هم ریخته است، فرمود: لذّت بردن [از نعمتهاى الهى] و نمایاندن نعمت، جزء دین است.
ما با موفق شدن بهترین کمک را به نزدیکان ،خویشاوندان،اشنایان،دوستان و هرکس که با ما در ارتباط هست می کنیم .
و اینم یادتون باشه ما زمانی میتونیم دستی از دستان خداوند باشیم که جز فقرا نباشیم
خداوند گفته توی قران انفاق اول به خویشاوندان و نزدیکان خود به نظر من به این دلیله که ما نزدیکان خودمون رو خوب میشناسیم و به وضعیت زندگیشون شرایطشون وموقعیتشون خوب اشنایی داریم و با کمک به اونها یا بهتره بگم کمک به خودتون می دونید این کمک به نفع اون بشه یا بیشتر به ضررش که مبادا با کمک بی جا ضعیف ترش کنین یا مفت خور بار بیاد .
به نظرتون این ظرب النثل از کجا اومده خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند یا بیشتر از حد خوبی کنی طرف فکر میکنه وضیفه هستش یا حرفایی از این قبیل
یاد اوری کنم بنده های خداوند نیازی به کمک من و شما ندارند ما با این کار به خودمون کمک میکنیم
چون با این کار احساس خوبی به دست میاریم
ثروت خودمون چند برابر افزایش پیدا میکنه به گفته خداوند هفتاد برابر
کمک میکنه به ثروت نچسبیم و رهاتر بشیم و…
در مورد کمک کردن به گدا ها هم اصلا کار درستی نیست در مورد کمک نکردن به اون ها همین بس که اونا با این کار دارن به خداوند شرک میورزن و به جای توکل به خداوند خواستن از خداوند حرکت و تلاش دست جلوی بنده ی خداوند دراز میکنن و هر کس در هر شرایطی میتونه حد اقل روزی خودش رو در با کار کردن در بیاره
من ادم پیری دیدم که با دست رنجش روزی حلال در میاره ادم معلول دیدم که روزی حلال در میاره و خودتون مثال هایی از این قبیل حتما دیدین
و به قول استاد انسان تا به یسری تضاد ها بر نخوره خواسته هاشو نمیشناسه و به سمتشون حرکت نمیکنه اون وضعیت بد سختی بی پولی باید انگیزه ای باشه برا هرکس و به خاطر این تضاد ها به سمت خاسته هاش حرکت کنه
و در اخر پس در مورد کمک کردن همه چی بر میگرده به نیت و ذهنیت و باور ما پشت اون کمک کردن مبادا و مبادا بادیدن این قبیل موارد و توجه بهشون فرکانسش رو ارسال کنیم و ریشه اونو تو زندگی خودمون دعوت کنیم .
هر کس در هر جایگاهی هست در جایگاه درست خودش قرار داره و خودش اون وضعیت رو خلق کرده
خداوند برای همه هست و قوانین بدون تغییرش و همه ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم و میتونیم با استفاده از قوانینش زندگی دلخواه خودمون رو بسازیم
در پناه رب العالمین شاد پیروز ثروتمند و موفق باشین
سلام به بچه ها و استاد خوبمون
با یکم فکر کردن به حرفای استاد همه چی رو دوباره به خودمون میتونیم یادآوری کنیمک اصلِ: ((نیازی نیست به کسی برای پیشزفتش کمک کنیم از کجا میاد)). وقتی داشتم به حرفای استاد فکر میکردم تو وسط فایل همش به ذهنم میمود چرا خب دلیلش چیه، اصل کار چیه ک نباید این کارو کرد و یهویی متوجه شدم اصل این داستان اینه ک ما میخایم خودمون رو جای خدا قرار بدیم و بگیم خدا تو اینجا اشتباه کردی باید به این کبوتر غذا بدی الان، باید این بدبخت رو کنار خیابون سروسامون بدی و خیلی چیزای دیگه.
آره هر وقت ما میخایم ی چیزی رو ک فکر میکنیم اشتباه رو درست کنیم دقیقا منظورمون اینه ک خدا و سیستم اشتباه کرده و درستش اینجوریه تو هر قضیه کوچک یا خیلی بزرگی.باور ب اینکه همه چیز تو دنیا سر جای خودشه و ما اصلا کاره ای نسیتیم و توانایی هم نداریم ک بخایم تصمیم بگیریم اینجا جهان اشتباه کرده خیلی تو روند پیشرفت خودمون تاثیر گذاره خیلی زیاد. این مسئله ب نسبت نزدیکترین آدمهای زندگی ما هم صدق میکنه برادر خواهر پدر مادر و حالا هر کسی ، ما باید بدونیم نظم جهان رو هیچ قدرتی ک اصلا قدرت به حساب نمیاد نمیتونه به هم بزنه و دلیل دیگه ای که جهان نمیخاد شما به هر چیزی ترحم کنید اینکه ، اون چیز یا شخص با رفتار شام اون همه ارزش و موهبتی ک درونش هست رو داره زیر سوال میره و اصلا به نظر من خلقت خدا رو داری ی جورایی زیر سوال میبری ک تو ی جای کارت میلنگه. خدایی بودن دقیقا یعنی اینکه این چیزی ک هست درسته خدا کارشو بلده مشکله از این طرف کفه ترازو هستش اون سمت تغییری نکرده و نمیکند و نخواهد کرد.
خودتون رو جای خدا نزارید بجاش بهش ایمان داشته باشین به حرفاش عمل کنین ، قوانینش رو رعایت کنین تا دنیاتون بهشت بشه.
بازم ی دنیا ممنون استاد بابت فایل خوبش
عالی هستین.
استاد عزیزم سلام.
تنها کبوتری که من بهش بیجا دان دادم، همان شخص عزیزی است که در قدم دوم جلسه دوم گفتید،که احساس خوب نداشتن و سعی میکردند با خریدن وسیله و نشون دادن به اطرافیان حالشون خوب کنند ولی در درون داغون بودند.همون آقایی که زانتیا خریده بود ولی سالها بعد ارایشگاه زده بود تو کوچه و شما خیلی ناراحت شدید و بهش گفته بودید چیکار کردی با خودت.
سال ۹۲ ایشون تازه مغازه زده بود و در اوضاع مالی شدیدا بدی به سر می برد ،قبلش هم ماشین سنگین خریده بود و گواهینامه نداشت و ضرر کرده بود و فروخته بود و اصفهان خونه خریده بود ولی درامدی نداشتند و خیلی تو بد اوضاع بودند و اونم همش میگفت من اگه پایه یک داشتم الان ماشینم داشتم ،من اگه پایه یک داشتم حداقل راننده ماشین سنگین بودم و ماهیانه اینقدر میگرفتم،استاد من هم ی نیم سکه داشتم دادم بهش گفتم برو پایه یک بگیر و من هم نیازی به این پول ندارم ،خودت هر زمانی اوضاعت خوب شد بهم بده.
استاد این شخص هیچ وقت خودش حاضر نبود با پول خودش که الان گواهینامه پایه یک ۱۰ ملیونه تقریبا،بره گواهینامه بگیره ولی با لطف بیجا که من در حقش کردم ایشون گواهینامه را گرفت ولی تا سالها بعد در همون مغازه ارایشگری موند ،بعد مغازه را بست و با وام مسکن ماشین سنگین خرید و اختلافات خانوادگیش شروع شد و ماشین فروخت و طلاق گرفتند .
میخوام این نتیجه را بگیریم که اگه من گذاشته بودم این مسیر خودش طی کنه اینقدر توهم ماشین سنگین به وجود نمیومد و الان زندگی خیلی بهتری داشت ولی من اومدم کمک کنم بهش ، ولی بهش گاری وصل کردم و اون هم نا آگاهانه سالهاست داره به خودش میکشه و الان هم میگه من باید جرثقیل بخرم و نون تو جرثقیله.
و اگر این کاری که من کردم نمیکردم حداقل تو همون دو تاشغل خودش ی کاری میکرد و اینقدر از مسیر دور نمیشد.
امیدوارم خود استاد این کامنت بخونند.
در پناه الله یکتا شاد و سر بلند باشید
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و تمام هم فرکانسی
من یه رفیقی دارم از دوران بچگی این بنده زمانی ک به دبیرستان رسید بخاطر وضعیت بد مالی خانواده از مدرسه اومد بیرون و رفت سرکار
چندین سال کار و تونست یه واحد خونه بالای خونه ی باباش اینا بسازه
بعد ازدواجبخاطر کنار نیومدن عروس مادر شوهر مجبور شدن برن مستاجری
این آقا هم چندتا شغل عوض کرد و همش داشت برای مردم کار میکرد
آخرین شغلی ک داشت راننده مبل فروشی پیش پسر دایی بنده بود
من دو سال پیش یه زمینی خریدم قرار بود مغازه بسازم
بعد چند ماه ساختم
اوایل شروع ساخت خوردیم ب کرونا
چون مغازه ها تعطیل بود این دوست من هم بیکار بود میومد پیش من و سر مغازه
بالاخره مغازه آماده شد میگفت من مبل فروشی بزنم
یه سرمایه کمی داشت شروع کرد
من از روی دلسوزی مغازه رو ک دادم پول پیش نکرفتم اجاره همچند ماه اول گفتم نده بقیه ماها هم نصف قیمت (در صورتی کلا تو ۱۷ ماه ۴ ماه اجاره داد)
خودم براش از جیبم کلی هزینه کردم
الان بعد دو سال حالا بخاطر افکار نادرست ک مشتری نیست و پول نیست داره جمع میکنه
و شاید این دلسوزی و اجاره نکرفتن بود ک اینطور شد
سلام وقتتون بخیر.یادمه سالها پیش دانشجوی رشته ام بی ای بودم.درس فناوری اطلاعاتمون کتاب بسیار قطوری داشت.استاد هم عادت داشت که هر هفته امتحان بگیره و همین باعث شده بود این درس رو در طول ترم جدی بگیرم.یادمه تو یکی از جلسات سوال بسیار خوبی از استاد پرسیدم که نتیجه مطالعه خوبم بود و باعث تعجب هم کلاسی و هم خونه ایم شد.براش عجیب بود که این درس رو جدی گرفتم.بعد اون جلسه بهم گفت “میدونی تمامی سوالاتی که استاد امتحان میگیره تو گروه ایمیلیمون موجوده و استاد ترم قبل همه رو تو گروه فرستاده”.تازه اینجا یادم اومد که از ترم قبل سوالایی که این استاد برای دانشجوهاش میفرستاد رو دارم.و همین باعث تنبلی شدید من شد و از اون به بعد دیگه اون درس رو نخوندم.قبل هر جلسه تند تند سوالات و جواباشون رو میخوندم و نمره عالی هم میگرفتم ولی دریغ از ذره ای علم که بمن اضافه بشه.به نظرم این یکی از نمونه های محبتی بود که هم کلاسیم میخواست بکنه ولی به ضرر من تموم شد.ممنونم از شما🌷🌷🌷
سلام استاد عزیز و بزرگوار.. خدا را شاکر هستم که با شما آشنا شدم و از صحبت های شما دارم استفاده میکنم..من یک جفت پرنده داشتم هر دفعه که تخم میگذاشتند مداوم تخم ها را چک میکردم بعضی وقتها خودم جوجه را از تخم بیرون میآوردم. جوجه که بدنیا می آمد انواع غذا های مفید به آنها میدادم و همه این رسیدگی ها باعث مردن همه جوجه ها میشدند. تا زمانی که دیگه رها کردم و دیگه توجهات را کم کردم.. هم تخمها جوجه میشدند. هم جوجه ها بزرگ میشدند و کلی زیاد شدند… ممنونم و همه گروه را دوست دارم آنشاله همه دوستان سلامت وشاد باشند
سلام استاد عزیزم و مریم جان و بر و بچه های سایت
من میخواستم فقط کوتاه یه تجربه شخصی رو بگم من به واسه خواهرم که اوضاع مالی خوبی نداشت دلسوزی میکردم و همش کمکش میکردم به روش های مختلف نه تنها من بلکه همه اعضای خانواده اینکارو میکردن بعد دیدیم زندگیش رو به زوال رفت حتی زندگیش با شوهرش دلشت خراب میشد اینقدر که عادت کرده بودن به کمک دیگران اومده بودن توی یک سوئیت کوچیک تو همسایگیمون به صورت رایگان نشسته بودن و همش انتظار داشتن بقیه کاری بکنن جوری شده بود که خواهرم با وجود شوهر و بچه به سمت مرد دیگه ای رفت و زندگیش داشت نابود میشد تا اینکه همه دیگه این کمک کردن و قطع کردیم همسایمون سوئیت و ازش گرفت ما هم دیگه هیچ کمکی نمیکردیم به خورشون اومدن و الان یه خونه توی بهترین جای محله اجاره کردن دارن زندگی میکنن و بچه هاشونو بزرگ میکنن شوهرش از جایی بهش پول رسید و خونه خوبی اجاره کردن داره کار میکنه و زندگیشو جلو میبره آبجیمم کسب و کار خونگی راه انداخت و فر گازی خریده داره شیرینی و نون های خونگی میپزه و جلو میبره زندگیشو الهی شکررر
سلام وعرض ادب واحترام خدمت دایی سیدعزیزوگل کاملا درسته به نظرمن دل سوزی یعنی خود سوزی وخداسوزی چون قلب ما برای خداهست واگر بخواهیم با دل سوختن هرلحظه اتیشش بزنیم که بجایی نخواهد رسید همه ما هزاران دلیل داریم برای تایید کلام شما من یه زمانی جوجه کبوتری داشتم وازکوچیکی خودم بهش غذامیدادم این پرنده بزرگ شده بود وهنوز دوست داش من بهش غذابدم که اگر مادرپدرش بهش غذا میدادن این توقع رونداش دست درازی در اکوسیستم طبیعت بازخورد خوبی نداره ممنون ازهمه شماعزیزان
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز وهمه دوستان زیبای من، من از بچگی تا سن ۱۸ساگی که درسم تموم شد اصلا کار نکردم و همیشه از طرف پدرم پول بهم میرسید، نه که پول زیاد، پول تو جیبی فقط، پدر منم وضع مالی خوبی نداشت یه کارگر ساده شرکت، ۱۸ سالگی چون نه کاری بلد بودم نه میدونستم به چی علاقه دارم ، نه به درس علاقه داشتم واز شرایط فعلی بیزار… تصمیم گرفتم برم سربازی تا ازاین فضا دوربشم، به دلیل این حمایت بیجا، تا۲۱سالگی مت هیچ چیز از بازار کار نمیدونستم،هیچ چیز از مسائل مالی نمیدونستم، و همش یه نگاهی داشتم که خب بابام حتما یه پولی بهم میده کاری رو شروع کنم!!
بعد سربازی نزدیک به یک سال افسره شده بودم و کاری انجام نمیدادم و منتظر بودم یه کسی یه کاری واسم بکنه، و جدا ازاون هم کلی سوال بی جواب تو ذهنم بود… چون دیگه به خداام باورنداشتم،شرایط خیلی بدی و تجربه کردم که نمیخوام بازش کنم ته ته سیاهی و دیدم و یه روز تصمیم گرفتم کلا همه چی و از اول شروع کنم کلا شهرم رو عوض کنم و از همه جی از خانواده دوستان و این محیط دور بشم و خودم و پیدا کنم خدای واقعی و پیدا کنم، شروع کردم تو دیوار دنبال خونه گشتن و دنبال کار، یه روزی پیش دوستم بودم داشتم قهوه میخوردم توکافه داشتم بهش سوالای ذهنم رو میگفتم گفت امیرحسین یه نفررو بهت معرفی میکنم استاد عباسمنش برو ببین چی میگه و از اون موقع دنیای من عوض شد انکار این آدم همون کسیه که میخوام حرفاش رو بشنوم(حالا راجبش بعدا حتما کامت میزارم)
فقط خواستم بگم از اون موقعی که تصمیم گرفتم اون روند حمایت رو قطع کنم و بزم دنبال رویاهام کلی زندکی من از همه لحاظ تغییر کرد
ممنونم استاد عزیز که دستی شدی از بی نهایت دستان خدا توزندگیم و خوشحالم خانواده ای مثل شما دارم تا اینجا باهم نظراتمون رو بگیم و ازتحربه های هم استفاده کنیم، این اولین کامنت منه و نتونستم شاید خوب بیان کنم ولی گفتم بزار شروع کنم و تکاملم رو توکامنت گذاشتن طی کنم❤❤❤