اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد ارجمندم ومریمبانوی عزیز ودوستان ارزشمندم
خدا را سپاسگزارم به خاطر این لحظه ،این دم وآرامشی که دارم
اولین بار تقریبا یه هفته قبل از کامنت حمید عزیز به این فایل هدایت شدم اسم این فایل برام سوال بر انگیز بود گفتم خدایا چطوره که من تا حالا اصلا اسم این فایل به گوشم نخورده بنابراین از روی آدرسی که حمید عزیز گذاشته بود هدایت شدم وفایل را دانلود کردم وگوش دادم برام جالب بود چون من تازه دارم سریال زندگی در بهشت را دنبال میکنم
مثل ابوموسی نباشیم آن موقعه گوش دادن این فایل سبب شد من به خودم وتواناییهام بیشتر اعتماد کنم وبرای برداشتن قدمهای کوچک اقدام کنم وهر روز قدمها را تکرار کردم شجاع تر از قبل شدم ترسم کمتر شد
همیشه بخاطر ترسم که نکنه محیط کار بعدی از اینجایی که هستم شرایط بدتری داشته باشد یا حقوق ومزایای کمتر حتی میترسیدم که به این موضوع فکر کنم تا جایی که جهان مرا وادار کرد تا از آن نقطه امن بیرون بیام تازه متوجه شدم چقدر زندگی زیباتر هست وبه اندازه کافی وقت آزاد دارم تا چیزها وشرایط جدید را تجربه کنم وچقدر با ترسم خودم را محدود کرده بودم وتجربه لذت های بیشتر را از خودم گرفته بودم وآرامشی که الان دارم قابل مقایسه با آن موقعه نیست
امروز که دوباره فایل گوش دادم نوشتم که خدایا تو ایده های جدید را به من الهام کن تا یه قدم به سمت تغییر وبهبود بردارم
گفت مادرت را ببین مادر همسرت هم ببین وباهم مقایسه کن دیدم مادرمهر موقعه اراده کرده تنهایی مسافرت رفته ولذتش را برده ولی مادر همسرم از بس ترس از بیماری،گم شدن وتنهایی داره چند سال هست که میخواد بره زیارت ولی هر دفعه که به ایشان پیشنهاد میدیم بهانه میاره واین ویژگی باعث شده یه پله از اطرافیان خود عقب تر باشد وحسرت لذتهایی را بخوره که او هم می تونست مثل دیگران تجربه کند ونکرده ولی وقتی مامانم میگه میخوام برمزیارت مثلا یکی از خواهر یا برادرا بگیم نرو حالا دفعه بعد ،میگه شاید دفعه بعدی نباشه حالا که وقت دارم ومیتونم میرم ولذت میبرم از تنهایی اصلا اباهی نداره اکثر مسافرتهارا تنها بدون پدرم رفته وهمیشه خوشحال وراضی بوده وهنوز از مسافرت نیومده فکر مسافرت بعدی هست همینه که مامانم همیشه شاده از کوچکترین چیزها لذت میبره مامانم عین شما استاد عاشق مرغ وخروس هست جوجه ها که از تخم بیرون میان کلی قربون وصدقه اشون میره وخانم مرغه را دعوا میکنه چرا حواسش به جوجه هاش نیست واینا برامن پراز درس هست وآگاهی تا من پا رو ترسام نزارم تا نقطه امنم را ترک نکنم رشد نمیکنم ونمی تونم لذتهای بیشتری را تجربه کنم با فرهنگها وعقاید دیگه ای آشنا بشم از وقتی تصمیم گرفتم که دوباره رو خودم کار کنم دوست دارم جاهای جدید ،غذاهای جدید تجربه کنم دوست دارم با انسانهای جدید آشنا بشم البته اینکار را کردم رابطه نسبتا خوبی دارم باهاشون چقدر ذوق میکنم وقتی از غذاها وآداب رسوم شهرشون برام میگن وخوشحالم که تصمیم به بیرون آمدن از نقطه امنم وتغییر گرفتم
درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
خیلی خوشحالم که هنوز کامنتی رو سایت نیومده فایلو دیدم و دارم نظر میدم
این نشون میده (به خودم) که تعهدم برای تجربه بهتر زندگی بیشتر شده……هووووووررررراااااا……خدایاشکرت
وقتی حرفاتونو شنیدم خداروهزاران بار شکر کردم که من این ویژگی رو دارم که همیشه دوس دارم حرکت کنم و یه جا ثابت نباشم
چندین بار اوایل کارم شرایطی پیش اومد که می تونستم یه جا بمونم و همون جا استخدام بشم ولی چون سکون و کار تکراری رو دوس نداشتم قبول نکردم
اتفاقا همه و همه هم می گفتن دیوانه ای که قبول نمیکنی
ولی واقعا با کار ثابت حال نمیکردم و نمیکنم
چند روز پیش یکی از همکارای قدیمم بهم زنگ زد و از کارم پرسید…وقتی خودم به گذشتم نگاه کردم دیدم واقعا نسبت به اون ادم قبل زمین تا آسمون فرق کردم
با آدمای جدید اشنا شدم- مهارتای جدید کسب کردم و کلی اتفاقات عالی تو زندگیم افتاده……ولی اگر جای قبلیم مونده بودم واقعا هیچ تجربه ای نداشتم و این همه تغییرم نمیکردم
البته منظورم از تغییر به جز تغییرات زمان آشناییم با دانشگاه عباسمنش دات کام هستا…….
و اون تغییرات اساسی زندگیم باعث شد که الان اینجا باشم….. تو این فرکانس فوق العاده ….بین این دوستان هدایت شده
واقعا خداوند بی نظیرم رو هزاران بار شکر میکنم که ثابت بودن رو دوست نداشتم و ندارم…..
من که با باورای قبلی خودم تونستم اون همه تغییر کنم که همش برمیگرده به ارتباط خوبم با خدا و هدایت هام
ببین الان که باورام داره تغییر میکنه چقد قراره تغییر کنم
خدایا هزاران مرتبه شکرت…..
خداروشکر باورام داره تغییر میکنه به صورت بنیادی
روابطم بی نهایت بهتر شده هم با خدای قشنگم و هم با خانواده و، دوستان و همکارانم و…….
اعتماد به نفسم عالی شده…..خودم متوجه میشم که چقدر تغییر کردم…..بابتش از خدای بینظیرم ممنونم
دیدگاهم نسبت به پول خیلییی تغییر کرده…..هر روز دارم به خودم میگم هرجه پولدارتر بشم نزد خدا محبوبترم…….وای دیروز کلی پول از جاهای ناشناخته به حسابم واریز شد………خدایا شکرت……
سلامتیم عالی شده…….فایلای «آگاهی در پرتو الهی» درباره سلامتی عالین هر روز دارم گوش میدم
با ایمانتر……صبورتر…….مهربانتر….متوکل تر…..سالم تر…… دوستداشتنی ترو…….شدم……خدایا هزاران بار شکرت……
از استاد موحدم. مریم دوستداشتنی و همه دوستان هم فرکانسیم بی نهایت ممنونم که این فضای فوق العاده رو ایجاد کردن
خدای قشنگ و بینظیرم بی نهایت ازت ممنونم که منو به راه راست هدایت کردی…….تو بینظیرترین خدای دنیایی…….عاشقتم خدای قشنگم………
درود بر استادعباس منش عزیزمریم بانو وتمامی اعضای خانواده دوستانی که باخوندن کامنتهاشون کلی انرژی وانگیزه می گیرم
استاد دست مریزاد من دارم دوره عزت نفس رو مرور می کنم ازاین دست تمرینها انجام دادم ولی مدتها یعنی سالهاست می خوام یکبار تنهایی برم اهواز برای اینکه سالهای قبل به مدت سه سال اونجا زندگی کردم وخاطرات خیلییییی خوبی ازشهرومردم مهربونش دارم
ومی خوام به مکانهایی که کار کردم وزندگی کردم تنها سربزنم دوستان قدیمی رو پیدا کنم و کلی دیدارها رو تازه کنم ولی
دائما این خواسته رو به تعویق انداختم وبیشتر هم به خاطر ترس از حرف و قضاوت شدن شدن ولی الان تصمیم گرفتم در اولین فرصت که ممکنه فردا یا هفته اینده باتوجه به شرایطم
این سفر رو به تنهایی برم و یک سفر به دزفول وشایدهم بقیه شهرهای خوزستان که نرفتم قبلا برم و حتما با توکل به خدا نتیجه سفرم و احساسی که پیدا کردم رو در همین فایل و قسمت پنجم دوره عزت نفس خواهم نوشت
از شما و مریم بانو بسیار سپاسگزارم که این فایل رو ضبط کردید وباعث شدید بر ترس هامون غلبه کنیم براتون بهترینها رو از خدا ارزومندم
من خیلی کیف کردم از این تصمیم و این شجاعت که در عین ترس حرکت کنی و بزنی تو گوش ترست. مطمئنم که سفر فوق العاده ای خواهید داشت چون تنهایی خیلی آدم به اصل خودش نزدیکتره و میتونه درک بالاتری از هر چیزی داشته باشه و علاوه بر اون شما با انجام این کار خیلی زندگی قشنگ تری رو تجربه میکنید و همونطور که خودتون میدونید خیلی با عزت نفس تر میشید والبته که به خداوند هم خیلی نزدیک تر میشد چون خدا شجاعان رو دوس داره❤️
۵روز بعد ازاون تصمیم رفتم به تنهایی اهواز وچقدر این سفر فوق العاده بود پراز درس واگاهی پراز اتفاقات قشنگ وغیرمنتظره باورنمی کنی چقدر هم زمانی وچقدر شگفتی مرسی که وقتی تصمیم رو نوشتم کلی بهم انگیزه وامید دادی برات ارزوی بهترینها رو دارم
پا رو باید فراتر از محیط امنمون بذاریم.برای تجربه کردن این دنیا اومدیم.عمر کوتاه ولی پر از داشتن تجربه ی زندگی می ارزه به عمر طولانی بدون تجربه ی زیستن.
پوینت آخرم که گفتین.تکامل فراموش نشه.
استاد خیلی در مورد این فایل با عشق جانم حرف زدیم.اصن یه دنیا درس داره.از زوایای متفاوت بررسیش کردیم تو زندگیه خودمون.
میدونید یه سری دستاوردها رو با هیچ پولی نمیشه خرید.
اینکه یاد بگیری چطور جسارت کنی حتی چطور تکامل رو بپذیری این اعتماد به نفس های به وجود اومده از قدم برداشتن های کوچیک اما مداوم که میشن موتور محرکه ی آدم برای ادامه ی مسیر زندگی با هیچ پولی خریدنی نیستن.
استاد تمرکزم روی سریال باورهای ثروت سازتون هست که امروز به این فایل به محض ورودم به سایت هدایت شدم.
تمام حرفاتون مکمل همدیگه هستن.در اوج هم زمانی برای من.در اوج نشونه و پوینت برای این روزای من.
میدونید من فهمیدم الان وقته حرکت ها و قدم های جدیدمه.نباید خیلی تو باد موفقیت های قبلیم بخوابم.
به قول شما قبل از رسیدن به هدفتون هدف بعدیتونو پیدا کنید.واقعا دوست دارم زندگی رو زندگی کنم نمیخوام فقط سنم عددی بره بالا.
استاد شما در 4 چیز به نظر من خیلیییی متفاوت تر از بقیه عمل میکنید.
تمرکزی عمل کردنتون روی هر چیزی و هر خواسته ای طوریکه کلا محیط فیزیکیتونم جوری تغییر میدید که تنها باشید و هیچ چیز مانع تمرکز صد در صدیتون نشه
تحقیق کردنتون جوری که انگار تنها کار لازم تو زندگیتونه
عمل کردنتون به محض دیدن نشونه ها
مداومتتون
اتفاقا دیشب صحبتتون بود با عشق جانم و من برای تمرکز وصف ناپذیر شما گفتم ببین حتی همین خواب رو که نیاز معمول هر بدنی 8 ساعت در روزه اگه 2 ساعتی نیم ساعت آدم بخوابه اصلا انگاری نخوابیده و بدتر به بدنش و روانش آسیب میرسه.وقتی بدن به اوج بازدهیش میرسه که این خوابه عمیق و پشت هم باشه.حالا برای هر کاری هر هدفی به همین صورت جسته و گریخته قدم برداریم کاملا واضحه که به نتیجه ی مطلوب نخواهیم رسید چه بسا بدتر باعث سرشکستگی و ناامیدی و خراب کردن اعتماد به نفسمونم میشه.این تمرکز معجزه میکنههههه.
استاد من اسطوره ی خروج از محیط های امن زندگیم هستم.
الان در نتایج بووووسیدنیه تلاش ها و زندگی کردن های سال های قبلم زندگی میکنم و دیگه وقتشه قبل از رسیدن به هدف های جدیدم اهداف و چیزهایی که فکر کردن بهشون قند تو دلم آب میکنه رو نشووون کنم.
اصن با این نشون کردنه اهداف جدید لذت انجام و دقتمون برای کارهای الانمون بیشتر شده.
عاشق این خاصیت انسانیم هستم که به هر چیز میرسم بیشترش رو میخوام.
وااای معجزه و شاه کلید قدم برداشتن حفظ اشتیاقه ایجاد شور و شوق زندگیه حسههه زندگیه.
وااای حتی رب العالمین با حسامون باهامون حرف میزنه.
خدایا شکرت که همیشه چیزای بزرگتر و خواستنی تر برای درخواست کردنمون داری و به زیبایی هدایتمون میکنی تا تجربشون کنیم.
آره میخوام زندگی کنم نفس بکشم تجربه کنم و مثل سانتریفیوژ با سوخت الهیم فرررر بخورم.
آره زندگی تجربه کردنه.نفس کشیدنه در آغوش کشیدن عزیزانمونه لبخند زدنه.وااای بوییدن و دیدن گل های رنگارنگه.دیدن آسمون زیبا و پر از ابرای قلمبه قلمبه هست.
یااادم باشه خدا این شگفتی ها رو برای من خلق کرده نکنه ساده ازشون بگذرم.تا نبینمشون درکشون نکنم بیشترشونم درک نمیکنم.
وااای رووحم غرق لذت از دیدن زیبایی هایی هست که مهمون چشمان زیبام در این بدن مادیمه.
استااااد صبحی نمیدونید چه بارون نم نمی میزد اینجا.اصن انگار بارونه داره زمینو چمنا رو نااز میکنه.با یه ملایمتی میباره.
گربهه رو بگووو
انقد با نمک کمین کرده بود نمه نمه به خیال خودش به طعمش نزدیک میشد
مرغای دریایی که اصن همیشه با یه اقتداری پرواز میکنن قشنگ مشخصه ارتفاع میگیرن بعد انگار خودشونو رها میکنن تو باد مثل بادبادک بعد دقیقه ای یه بال کوچیک میزنن اصن عشقی میکنناااا
میبینمشون یاد اون آیه ی قرآن میفتم که مضمونش این بود که من همون پروردگاری هستم که پرندگان رو وسط آسمون هدایت میکنم چرا فک کردی تو بندم رو رها میکنم.
اصن دیگه حرفی نمیمونه به خدا
آره به خودم میگم.ترسیدن بزرگترین خطاست.شرکه.اتلاف عمر و فرصت نازنین زندگیمونه.مگه کم زیبایی هست برای دیدن و تجربه کردن هر کس خاصه وجود خاصه خودش که نریم نبینیم زندگیشون نکنیم لذتشون رو نبریم اونوقت بمونیم تو دایره امن زندگیمون که چی بشه؟؟؟
به خودم میگم.این زندگی حقه منه نعمت منه فرصت رشد و بالندگیه منه بوووم نقاشیه منه ماال منه.جوری بر این بوم رنگ بپاشم که خدا جونم ازون فتبارک الله احسن الخالقین هایی که در بدو خلقتم گفت باازم بگه.والاااااااا
خدایاااا رب من هدایتم کن بیشتر خودمو باور کنم بفهمم چه قدرتی در درون من قرار دادی کمکم کن هییچ وقت جسارتم شجاعتم شوق زندگیم کم نشه تا بیشتر و بیشتر خودمو و دنیاتو و شگفتی هاتو ببینم زندگی کنم نفس بکشم و لذتشو ببرم.
امیدوارم در کنار عشق دلتون ایام بکامتون باشه و سوت زنان خواسته هایتان یکی پس از دیگری در بهترین زمان و در بهترین مکان تحقق پیدا کنه و به کام دلتون بشینه.چند باری بود که میخواستم براتون کامنت بگذارم و تحسینتون کنم بابت موفقیت ها و شجاعتی که در زندگی نشون دادید اما میسر نشد. و الان با خواندن کامنتت انگار حرفهایی که دوست داشتم بزنم رو خودت گفتی و این انگیزه مرا برای نوشتن این کامنت صد چندان کرد.زیرا برایم الگوی خوبی هستی از عمل گرایی و کسی که داره نتایجش رو زندگی میکنه.
خواهر عزیزم چقدر از خواندن این جملاتت لذت بردم و برایم الهام بخش بود:
من اسطوره ی خروج از محیط های امن زندگیم هستم.
الان در نتایج بووووسیدنیه تلاش ها و زندگی کردن های سال های قبلم زندگی میکنم
عاشق این خاصیت انسانیم هستم که به هر چیز میرسم بیشترش رو میخوام.
به خودم میگم.ترسیدن بزرگترین خطاست.شرکه.اتلاف عمر و فرصت نازنین زندگیمونه
به خودم میگم.این زندگی حقه منه نعمت منه فرصت رشد و بالندگیه منه بوووم نقاشیه منه ماال منه.جوری بر این بوم رنگ بپاشم که خدا جونم ازون فتبارک الله احسن الخالقین هایی که در بدو خلقتم گفت باازم بگه.والاااااااا
احساس لطیف و هممداری با خواسته هات از پس جملات و کلامت هویدا بود و این همان چیزی است که برای حرکت برای خلق خواسته هایمان به آن نیاز داریم.
ممنونم که کامنت مینویسی برامون و نتایج زندگیتو با ما به اشتراک می گذارید.تا ایمانمان برای حرکت و قدم برداشتن قوی تر و اراده یمان برای غلبه بر نجواها و ترس هایمان قوی تر گردد. لبریز سعادت و سلامت و ثروت و خوشبختی باشی در پناه خدا.یا حق
استاد خداییییییییییییییی خیلی خوش هیکل شدید خیلی زیاد اصلا بهتون نمی آید که بابا باشید من از نظری کاری خودم می گم یک ذره دیگه شکم پهلو کار داره و بس . 😍😘
استاد یک وقت ندزدنتون عالیییییییییییییییییییییییییی شدید عالی عالی مرحبا 😂👍👍👌👌 این علامت👌 را فرانسوی ها دم گوششان میگذارند و یعنی اینکه perfect عالیه مرحبا
یعنی من هیکل شما را می بنیم می گویم احسنت احسنت شما هم حرف می زنید من یک احسنت می گویم ایول واقعا واقعا عالیه 👩🦰👩🦰👩🦰 فقط میگم ماشاله ماشاله
وقتی در مورد ابوموسی صحبت کردید یاد کتاب پنیر مرا چه کسی جابه جا کردم افتادم.
این چند روزه کار میکنم و یک سره کارهای امسالم را مرور میکنم، خیلی عملگرایی بیشتر بوده است و عالی است خدایا شکرت و از خیلی خیلی جهات که در شرایط زندگی خودم هست عالیتر شده ام و خیلی چیزها یاد گرفتم البته باید بیشتر باشد و میتوانست خیلی بهتر باشد
این مسئله جهانی راستش برای من خیلی وقتها خوب بوده است یعنی نمی خوام با خیلیها رفت و آمد کنم راستش را بگم آییییییییییییییی راحت شدم آیییییییی راحت شدم تا حرف می زنن بیا وووو می گم اصلا نمیشه به خاطر این مسئله وای راحت شدم خیلی حال میکنم خیلی وقتها بهانه ای حسابی و زبان دیگران بند بیاد دارم که دیگه کارتمام می شود
کسی را می شناختم بسیار زیبا بود پزشک بود موقعیت کاری و اجتماعی عالی داشت و چندین سال پیش مسئله ازدواج در سن 40 خیلی بیشتر بود از الان و بیشتر مردم حرف در می اورند و …. همیشه میگفت من ازدواج نمی کنم تا وقتیکه آن کسی که می خوام صد در صد باشه و بیاد اصلا هم عجله ای ندارم الان خیلی خیلی سال است که 40 سالگی با کسی که می خواست ازدواج کرد و زندگی میکند همان طور که می خواهد.
دوستی عزیز دارم که تمام تجربه هایی که من می دانم رادارد و بسیاردخترخوبی است نه قضاوتی داردنه تهمتی و نه غیبتی و … کاملا روی پای خودش است و چارچوب خاص خودش را دارد مهاجرت هم کرده چندسال هم مانده و بعد برگشته و … الان که مجرد است و تازه 40 را گذرانده سالهاست که تنها زندگی میکند و به قول خودش زندگی مجردی ندارد بلکه خانه و زندگیش عین متاهلها است و برای خودش خانه عالی و زندگی ولوازم عالی دارد وبسیار هم راضی است . آدمی نیست که از خودش بگوید و حرفی ازکسی بگوید من هم هیچی نمیپرسم مگر اینکه خودش حرف بزند.
درکلاسهای من شرکت می کرد و چندین سال از روی اسب در خارج ایران افتاده بود وخدا بسیار رحمش کرده بود که قطع نخاع نشده بود ومهره های کمرش 4 یا 5 تایش خورد شده است و با پلاتین و از این جور چیزها سرهم شده است.
سالها پیش که آمد با هم تمرین کنیم، عکس را گفتم بیاورد؛ وقتی عکسش را دیدم گفتم میشه بری؛ اصلا این کلاس مناسب تو نیست یعنی راستش وحشت کردم تمام مهره های پایینی کمرش طبیعی نبود. آخرش هم به زور با تعهد گفتم تمرین کنیم واقعا عکسش وحشتناک بود.
این آدم با این وضع زمستانها میرود اسکی اصلا باورم نمی شد تا اینکه عکسایش را برایم آورد وگفتم سر جدت نرو تو رو خدا نرولیز می خوری و خیلی خیلی برایت خطرناکه و گفت ببین محاله که من کاری نکنم بگیرم بشینم و تکون نخورم گفتم خوب ورزشی دیگر را انجام بده با لباس اسکی و این وضع بدنیت خیلی خطرناکه و خلاصه با اصرار من یک مربی از خود همانجا دارد که هر وقت می رود دستش را میگیرد و آرام آرام اسکی میکند و نامزدی هم دارد که همیشه با هم هستند و می گوید حتی ایشان اجازه نداره به من بگه نه من کار خودم را می کنم واقعا این دختر محشره. به قول خودش اسکی بازی حرفه ای که انجام نمی ده ولی آرام آ رام مربی دستش را میگیره و می ره و اصلا کوتاه بیا هم نیست.
الان هم دکترا میخواند که فکر کنم به تهیه رساله رسیده است وبعد در اداره ای کارمی کند که مدیر فروش است و بعد زبان خارجی هم میخواند پیانومی زند و گربه هم دارد که خودش کارایی دارد وهمیشه خانه داری عالی دارد و بسیار خانه شیک وبزرگی با لوازم زیاد دارد و همیشه خانه تکونی را از بهمن شروع می کند وحسابی خانه تکانی می کندیعنی من باید خودم را بکشم بابا بالای نردبان نرو خطرناکه برای تو اینقدر که گفتم نامزدش لوستر وشیشه ها را میزاره تمیز کنه شیرینی و کیک یکسره میپزه و کلاس ورزش می رود ووووو
می گوید من اصلا حاضر نیستم که بمیرم و زندگی خوبی نداشته باشم اصلا هم برای ازدواج که این همه همه میگویند عجله ندارم نامزدم هر وقت که خواست وهر وقت که من خودم خواستم می گوید و باهم ازدواج میکنیم و …
یعنی با دوستانش قرار می زاره دربند بعد کفش پاشنه 15 سانتی می پوشه که من می گویم والا این کارت اشتباهه تو با این کمرت با این سربالایی بیفتی می خواهی چه کار کنی میگه محاله من خودم را ببازم و من ان طوری که می خواهم زندگی میکنم در هر شرایطی که باشه.
امسال نرم افزارهای زیادی را یاد گرفتم آن هم خودم تنهایی و بهتر بهتر شدم بهتر شدم منظورم نسبت به قبل خودم است نه دیگران به دیگران کاری ندارم
یک مسئله خیلی خیلی برایم مهم بود این قدر این ور و آنور کردم خیلی خیلی بهتر شدم و باید خیلی خیلی بهتر شوم این خیلی برایم مهم بود من شخصیت نجات دهنده داشتم و قضاوت هم خیلی داشتم؛ خیلی روی خودم کار کردم و می کنم که اصلا اصلا کسی را قضاوت نکنم و کاری به کسی نداشته باشم خیلی بهتر شده ام ولی درعین حال خیلی هم کار دارم.
در نظر من همه عالی هستند وهمه خوب هستند یعنی اصلا بد نداریم مگه میشه کسی بخواد به ضرر خودش باشه اگر هست یعنی نمیداند که این می تونه بهتر باشه و من کاره ای نیستم که بخواهم به آن یاد بدهم یا کاری برایش انجام دهم و آن خودش به موقع راهنمایی میشود و من خوبست که در کار خدا دخالت نکنم بشینم دیگری خودش رشد میکند و من در شرایط آن دیگری نیستم و اصلا قضاوتی ندارم. روی این مقوله خیلی کار کردم که خودم را قانع کنم و آرام باشم خیلی سعی کردم وعالی بودم نسبت به قبل خودم.
همیشه همه را تحسین میکنم حتی در دلم و اگر سوالی هم پرسید باز هم تحسینش میکنم و از او تمجید میکنم و هیچ قضاوتی هم ندارم خدا خودش به موقع که درست باشد بنده اش هدایتهایش را دریافت می کند جز تحسین و ترقیب کاری دیگری ندارم چون اصلا به من مربوط نیست.
هر چقدر در این دنیا بهتر زندگی کنیم و روح خود را متعالی کنیم یعنی بیشتر رشد کرده ام و در نتیجه در آن دنیا هم بهتر زندگی میکنم.
کسی به تازگی منزلش را عوض کرده است و روز اول دوم منزل جدیدش که خیلی فاصله با منزل قبلی اش داردناخودآگاه رفته تا دم منزل قبلی بعد گفته که ای وای خانه ما که عوض شده است و اینجا مسئله شرطی بودن خودش را خوب نشان میدهد ما به اینکه چطوری باور داریم عادت میکنیم پس خوبست که عادات خوب را در خود داشته و هر روز هم بهترش کنیم.
اگر بخواهیم به چالش توجه کنیم همین درختان پشت سر شما همین 4 فصل سال که یک جور و یک مدل نمی ما نند یعنی خود خدا تغییر را برای ما خواسته است تغییر کنیم خودش هم همراه ماست.
چقدر این جمله عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی است
همه چیز ممکن است
برای من همیشه
همه چیزها ی خوب ممکن است
چند روز پیش جایی کار داشتم و باید چند دقیقه منتظر میشدم مثل همیشه لطف خدا شامل من هم هست. آقایی آمد و برایم صندلی گذاشت و شروع به صحبت کرد گفت من کوهنوردی می کنم الان کمتر ولی قبلا خیلی زیاد گفت 12 بار پایم شکست که من بار آخراصلا فکر نمیکردم که این پا پا بشود و من بتونم راه بروم ولی به لطف خدا توانستم و هیچ وقت نتوانستم دست از کوهنوردی بردارم و الان هم خیلی خوب راه می رفت که اصلا از شکستگی چیزی برایم معلوم نبود.
هیچ چیزی را به بعد موکول کنیم همین الان انجامش دهیم یعنی just do it now
این وضع جهان خوب نیست ولی برای من خیلی کمک دهنده بود همه خیلی می خواستند در جمعشان باشم و من اصلا دوست نداشتم راحت با بهانه این مسئله همه ساکت شدند وخیلی خوبه
مگر نه اینکه ما یکسره هر روز باید غذا بخوریم مگر میشود وقتی می خواهیم هر روز سیب بخوریم بزاریم آخر هفته و یک دفعه 7 تا سیب بخوریم برای یک هفته این امکان پذیر نیست پس همیشه هم باید روی خود کار کنیم
همیشه برای انگیزه های خود کار کنیم هر روز صبح با فایلهای استاد روز را شروع میکنم و خیلی هم راضی هستم یعنی خودش نشانه آن روز من است این راه من است و راضی هستم و برای من با شرایطی که دارم پیشرفت عالی است نسبت به قبلم
کاری کنیم که زندگیمان ارزش زندگی کردن داشته باشد نه اینکه به قول استادی مثل سالهای پیش که زنها می رفتند قبرستان می نشستند بالای سر مرده به تخمه خوردن و غیبت کردن و این تفریح آنها بود آن هم به بهانه سر زدن به مرده. خودم را بالا بکشیم و هر روز چالش را برای خود داشته باشیم.
تشکر از این فرمایشات عالی از استاد عباس منش و خانم شایسته خوش هیکل 🤩🤔
امروز تهران برفه و این فایل دقیقاااا رایت آن تایم اومد الان برام یعنی الان دیدمش جز اون سه تافایله پایینه سایت که استاد گفتن مثله ابوموسی نباشیم و من هر روز پیاده روی میرفتم گفتم امروز برفه ذهنه دیگه اومد یه لحظه ولی با خودم گفتم میرم با قدرت ماشین رو برمیدارم رانندگی فوق العاده عالی و لذتبخش در زیر برف و سقفه پانا عه سانتافه که رانندگی در زیر برف رو برام لذت بخش تر میکنه وای خدایاشکرت پارک میکنم و میرم پیاده روی که فوق العاده لذتبخشه و خیلی وقته نمیترسم واقعا خیلی وقته با همه چی دوست شدم با همه در صلحم میاد ذهنه اما دوباره میام تو مسیر صبح هم که پا میشم جلسه ی پنجم دوره ی شیوه حل مسائل زندگی رو که فقط این جلسه صدای مریم جون هست گوش میدم هر موقع که با خودم در صلح نیستم بعد به طرز جادویی ای با خودم بی نهایت در صلح وهماهنگی قرار میگیرم وای خیلی خوبه خیلی همه چی اینقد جادویی و رویایی خدایاشکرت عاشقتم و عاشقتونم
بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
خدا رو شکر که باز هم فرصتی شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
استاد ماشالا چقدر خوش تیپ و خوش هیکل شدین
.اون کفش های خوشگلتون رو هم که دیدم یاد اون فایلی افتادم که کلی کفش سفارش دادین همون کفش هایی که باور فراوانی رو توی وجودمون آبیاری کرد .این کفش ها ی چیز دیگه ای رو هم یادم آورد اینکه من هم توی این مدت آشنایی با شما تونستم کفش های خوشگلی برای خودم بخرم چیزی که قبلنا در حد ی جفت بود اما الان چندین جفت کفش توی جا کفشی دارم که هی داره بهشون اضافه میشه اونم کفش های با کیفیت .خدا رو شکر الان مدتیه که خیلی خوب خرید میکنم که نتیجه تاثیر آموزش های شما توی زندگیمه که یکییش همون کم کردن ترس از خرید کردنه با این باور که اونی که حساب من رو پر میکنه خداونده اگر من به رزاقیتش ایمان داشته باشم
بله استاد جان داستان ابوموسی رو قبلا برامون تعریف کرده بودین اما یادآوری اون حتما لازم و ضروری بوده که قلب شما چند بار بهتون الهام کرده که دوباره راجع بهش صحبت کنین
چقدر همین داستان خلوت کردن با این حیوانات در دل طبیعت و تفکر کردن در مورد رفتارهاشون وتعمیم دادن اونها به زندگی آدم ها و این داستان تمثیلی آدم رو به فکر کردن وادار میکنه تا خودش و رفتارهاش رو بررسی کنه
زندگی ابوموسایی:
ریسکی در اون وجود نداره
مبارزه ای در اون وجود نداره
از چالش ها دوری میشه
توسری خوری هست
کنجکاوی برای کشف چیزهای جدید وجود نداره
حاشیه ی امن حفظ میشه همیشه
نگرانی و ترس حاکمه
وقتی این ویژگیها رو شنیدم و ی فلش بکی زدم به قبل از آشنایی با شما استاد تمامی این ویژگی ها در مورد من صدق میکرد
ی زندگی کاملا ابوموسایی که نا آگاهانه برای خودم رقم زده بودم چون این جوری بزرگ شده بودم و واژه هایی مثل ریسک و چالش مفهوم منفی داشت توی ورودیهایی که به من داده شده بود و مخصوصا داشتن ی حاشیه ی امن ی مزیت حساب میشد حاشیه امن مالی حاشیه امن روابط و ………
اما بعد از اینکه با شما استاد آشنا شدم فهمیدم که داستان واقعی که پاداش ها رو به دنیال داره ی چیز دیگه ایه که در جهت مخالف اون ویژگی ها حرکت میکنه و اون داستان داستان:
کنجکاو بودن برای کشف ناشناخته ها
رفتن توی دل ترس ها
روبرو شدن با چالش ها
باج ندادن به خاطر ترس ها
و بیرون اومدن از حاشیه ی امن هاست
و اونجا بود که تصمیم گرفتم کمی تر س هام رو بزارم کنار و کمی جسورتر باشم و برم توی دل ترس هام و شروع کردم
پوششی که به خاطر ترس داشتم رو عوض کردم با پوششی که برام راحت تر بود و ازش لذت میبردم
پا گذاشتم روی ترسم و از ارتفاعی که میترسیدم رفتم بالا و لذت رسیدن به اون بالا رو تجربه کردم
از کنار سگ هایی که ی زمانی ازشون میترسیدم بارها رد شدم و دیگه نترسیدم و لذت شجاع بودن رو تجربه کردم
به حرف مردم کمتر اهمیت دادم و موهای سرم رو کوتاه کردم و راحت شدم و لذت حمام رفتن رو برای خودم زیاد کردم
حجابی که توی خونه برای خودم درست کرده بودم و داشت خفم میکرد رودر حدی که اذیت هم نشم متعادل کردم و از اون پوشش محدود کننده ی کم اومدم بیرون
شیوه های جدید پختن غذا ها رو امتحان کردم
اعتماد به نفسم رو ی کم بهتر کردم که تمام جنبه های زندگی من رو تحت تاثیر خودش قرار داد
ی کم بهتر با چالش ها روبرو شدم و دیگه کمتر زانوی غم بغل میگیرم
و در کل مقدارزیادی از اون زندگی وحشتناک ابوموسایی اومدم بیرون .زندگی که من رو محکم زنجیر کرده بود و توان حرکت رو از من گرفته بودو فرصتهای زیادی رو از من گرفته بودن از جمله فرصت ازدواج کردن رو فقط به خاطر ترس از ناشناخته ها و چالش ها و مهاجرت کردن
الان احساس میکنم قویتر و بزرگ تر شدم و راحت تر میتونم با چالش ها روبرو بشم و مهاجرت کنم چیزهایی که قبلا خیلی ازشون میترسیدم
در مورد سر ریچارد برانسون رفتم ی مصاحبه از ایشون خوندم توی مصاحبه گفته بود که ما خانوادگی اعتقاد داریم که همه چیز رو تجربه کنیم
توی اون مصاحبه یکی از عوامل موفقیت برانسن ریسک پذیریش عنوان شده بود که البته یکی از عوامل موفقیت همه ی افراد موفقه که میشه همون جسارت داشتن برای ورود به دل ناشناخته ها میشه همون ابوموسایی نبودن
سپاسگزارم استاد که که هر بار ما رو به خودمون ارجاع میدین با این آگاهی ها که بهتر خودمون رو بشناسیم
استاد یکی از ویژگی های با شما کار کردن اینه که آدم جسارت پیدا میکنه
آدم اصلا دوست داره بره تو دل ناشناخته ها و اونارو تجربه کنه
من خودم قبلا یه آدم خیلی ترسو با اعتماد به نفس پایین بودم و خیلی هم محافظه کار بودم به خاطر خانواده ای که توش بزرگ شده بودم
از وقتی ازدواج کردم خیلی بهتر شدم چون همسرم روحیه خیلی جسورانه و ریسک پذیر داره منم همیشه ازش یاد میگیرم و در کنارش خیلی رشد کردم
ولی از وقتی خیلی بهتر شدم که با شما آشنا شدم و از آموزشهاتون استفاده میکنم البته هنوز خیلی خیلی جای کار دارم ولی هرروز سعی میکنم یه قدم برای بهتر شدنم و رفتن تو دل ترس هام بردارم
و از نقطه امنم خارج بشم
استاد من به شدت از ارتفاع میترسیدم به خاطر همین هیچ وقت هواپیما سوار نمیشدم
اصلا برای مسافرت رفتن هواپیما جزو گزینه هام نبود و میگفتم نمیخوام هیچ وقت امتحانش کنم
ولی به قول خانم شایسته دیدم این ترس داره جلو خیلی از لذت های منو میگیره و خیلی از زیبایی ها و چیزهای دیگه رو نمیتونم تجربه کنم
تا چند ماه پیش که میخواستیم با همسرم بریم مسافرت خودم پیشنهاد دادم که با هواپیما بریم میخوام تجربه کنم
و وقتی سوار هواپیما شدم دیدم همه اون ترس ها توهم بوده و نه تنها ترس نداره بلکه خیلی خیلی هم لذت بخشه
و به قدری اون روز که ما تو پرواز بودیم آسمون زیبا بود که من محو تماشای زیبایی ها بودم و اصلا نفهمیدم کی رسیدیم به مقصد
شاید این چیزایی که من میگم برای بعضی ها عادی باشه ولی برای من واقعا یه ترس بود
مثلا از آب میترسیدم هیچ وقت استخر نمیرفتم
هم به خاطر اینکه میترسیدم و هم چون شنا بلد نبودم اعتماد به نفس نداشتم که برم جلو بقیه
وقتی با همسرم تو مسافرت بودیم هتلی که بودیم استخر داشت و گفتم الان بهترین موقع ست که برم و تجربه کنم
و رفتم استخر خودم تنها
و یه تجربه فوق العاده بود و بازم دیدم که اصلا ترس نداشته و من این همه سال بیخودی خودم و از لذت ها محروم کرده بودم
و افرادی که اونجا بودن اتفاقا کلی تحسینم کردن که برای اولین بار با اینکه شنا بلد نیستم ولی تنها اومدم و کلی هم راهنماییم کردن و تشویقم کردن که برم حرفه ای یاد بگیرم
یا مثلا به هیچ عنوان تنهایی نمیرفتم خرید رستوران که اصلا هرگز تنها نمیرفتم
چند وقت پیش تنها بودم و میخواستم برای خودم غذا سفارش بدم بعد به خودم گفتم پاشو برو رستوران غذا بخور
کلی ذهنم سعی کرد منصرفم کنه که بابا تو این همه رو خودت کار کردی الان کلی رشد کردی اعتماد به نفس تنهایی رستوران رفتن و داری ولی نیازی نیست بری حتما تجربه کنی
یه غذا سفارش بده بیارن برات
ولی گفتم برای تمرین عزت نفسم هم که شده میرم
و رفتم یه رستوران خیلی خوب نه یه رستوران معمولی و یه غذای خوب سفارش دادم
اتفاقا رستوران هم شلوغ بود
و استاد یاد صحبت شما تو قانون آفرینش افتادم که گفتین از قانون درخواست استفاده کن
ازشون درخواست کردم که میخوام کنار پنجره بشینم چون ویو خیلی خوبی داشت
با اینکه میزهای کنار پنجره مخصوص ۶ نفر به بالا بود ولی گفتم حالا درخواست میکنم
چون معمولا دیدم که رستورانها نمیزارن اونایی که یه نفر یا دونفر هستن دور میز ۶ نفره بشینن چون میزارن برای افرادی که تعدادشون زیاد هست
درخواست کردم که کنار پنجره بشینم و اتفاقا کلی هم استقبال کردن و گفتن اتفاقا ویو خیلی قشنگی هم داره
من فکر میکردم که اگه تنها برم رستوران همه یه جوری بهم نگاه میکنن ولی بر عکس اصلا کسی توجهی به من نکرد
اینم یه تجربه لذت بخش بود
به قول استاد نمیخواد موتور برداری از کوه بری بالا یه قدم کوچیک بردار برای اینکه از نقطه امنت خارج بشی
شاید اینایی که من گفتم برای بعضی بچه ها ترس نباشه ولی برای من بود
و خوشحالم که بر اونا غلبه کردم و واقعا وقتی بر ترس هات آگاهانه غلبه میکنی اعتماد به نفست تصاعدی میره بالا
استاد من و همسرم تو محله ای زندگی میکردیم که اونجا بزرگ شده بودیم و خونه مادر همسرم زندگی میکردیم و همه خانواده من و خانواده همسرم تو یه محله و نزدیک به هم بودیم
ما برای اینکه از نقطه امن مون خارج بشیم از اون خونه رفتیم و رفتیم به یه جای دورتر
درسته تو همون شهریم و نرفتیم یه شهر دیگه یا یه کشور دیگه ولی این مهاجرت و دور شدن از خانواده ها مون برای مایی که چند سال تو نقطه امن مون مونده بودیم و جرات نداشتیم ازش بیایم بیرون خیلی بزرگ بود
و اصلا وقتی رفتیم چقدر درها برامون باز شد چقدر همه چیز تو زندگی مون و کارمون بهتر شد
و چقدر ایمان مون قوی تر شد به خاطر مسائلی که پیش اومد و حلش کردیم تو این مسیر
استاد من و همسرم یه پیشنهاد کاری بهمون شد که یه شاخه ی دیگه ای از حرفه ای که انجام میدیم بود
قبول کردن اون پروژه هم یه کم ترسناک به نظر میومد چون تا حالا به صورت حرفه ای انجامش نداده بودیم
ولی همسرم گفت بالاخره که چی
ما باید اینم بتونیم انجام بدیم باید خودمون و تو این زمینه قوی کنیم چون جزئی از شغلمون هست
همسرم پروژه رو قبول کرد
و وقتی میخواستیم بریم سر کار خداوند طوری هدایت مون کرد و طوری بهمون ترفند ها رو از طریق یکی از بنده هاش یاد داد و ایده هایی رو بهمون الهام کرد که کاری که ما انجام دادیم خیلی خیلی بهتر و حرفه ای تر شد از اونایی که دارن این کار و به طور حرفه ای انجام میدن
در کل
وقتی آگاهانه بر ترس هات غلبه میکنی و از نقطه امنت خارج میشی
✔ اعتماد به نفست خیلی میره بالا و به قول خانم شایسته اعتماد به نفست خیلی میره بالاتر از کسی که ناخودآگاه اون ترس و نداره
✔ایمانت خیلی قوی تر میشه برای رفتن تو دل ترس های بیشتر و خارج شدن از نقطه امنت و انگیزه میگیری برای ادامه مسیر
✔زندگی برات خیلی لذت بخش تر میشه و دوست داری که بازم تجربه های دیگه داشته باشی
✔و لحظه مرگ حسرت نمیخوری که یه سری لذت ها رو تجربه نکردی فقط به خاطر اینکه میترسیدی و محافظه کار بودی
✔وقتی تو برای بهبود خودت قدم برمیداری و تصمیم میگیری بری تو دل ناشناخته ها خداوند قطعا هدایتت میکنه من اینو خیلی تجربه کردم جاهایی که من قدم برداشتم بر ترسم غلبه کنم و خداوند هدایتم کرد
✔تکامل رو رعایت کنیم و هرروز یه قدم برای خارج شدن از نقطه امن و پا گذاشتن رو ترس هامون برداریم
✔یک ساعت زندگی با کیفیت بهتر از صد سال زندگی بی کیفیت هست
و اینم بگم که جلسه دو و سه پشت صحنه سایت تو این زمینه خیلی به من کمک کرد
که مدیر فنی عزیزمون توضیح دادن که چطوری رفتن تو دل ترس ها شون و یه سری کارها رو برای اولین بار انجام میدادن ولی نتیجه عالی میشد
اصلا وقتی اون فایل و گوش دادیم با همسرم تصمیم گرفتیم اون پروژه رو قبول کنیم
و میدونین چیه استاد من قبلا که با قانون آشنا نبودم به خودم حق میدادم که بترسم اصلا میگفتم چرا باید به ترسهام غلبه کنم
اصلا چرا باید ریسک کنم
یعنی از همون حالتی که داشتم راضی بودم و اصلا نمیدونستم که این طور زندگی کردن اصلا جذاب نیست
و زمانی تو به معنای واقعی زندگی کردی که از پتانسیل هات استفاده کنی
و از این همه نعمت هایی که خدا در اختیارت گذاشته لذت ببری
و اینکه اگر جای اهرم رنج و لذت تو ذهنت درست جا بیفته خیلی راحت تر بر ترس هات غلبه میکنی
استاد واقعا ازتون سپاسگزارم برای آموزش های ارزشمندتون
به قول خودتون این فایلها که رایگان رو سایت هستند میلیون دلاری ارزش دارن
وای چقدر لذت بردم از تحریباتی که نوشتی برامون ، بسیار بسیار تحسین برانگیز بود
تو و همسرت عزیزت قطعا یکی از بهترین نمونه های این فایل استاد عزیزمون هستید .
داستان تنهایی رفتنت به استخر و رستوران و درخواستی که داشتی تا داستان جابجایی و انتقال خونه تون و قبول کردن پروژه و … همه و همه خیلی مثال های زیبایی بود که نوشتی .
از صمیم قلبم از خداوند مهربون براتون خیر و برکت و سلامتی و عشق درخواست میکنم . 🤲🤲🤲
ضمنا داستان هدایتت رو که خوندم به آخراش که رسیدم متوجه شدم صورتم از اشک خیس شد و چقدر عشق کردم باهاش.❤❤❤
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته گل و بقیه اعضای سایت چقدر جالبه که همزمانی تصمیمات من با حرف های استاد همیشه اتفاق می افته
من از از فرهنگ خانوادگی میام که ریسک نکردن ارزش محسوب میشه و آدم هایی که ریسک نمی کنند عاقل شمرده می شوند و کسی که دل به دریا میزنه و شجاعت زندگی به سبک شخصی خودش رو داره نکوهش و سرزنش میشه !
به خاطر همین باورها هر وقت من یا خواهر هام کاری خارج از منطقه امن انجام میدادیم نتیجهاش سختی مشکل و رنج بود!
مهمه که با چه باوری شجاعت به خرج می دهیم !!! با چه باورهایی سعی می کنیم به قانون عمل کنیم!!!
من درراستای افزایش عزت نفس و تغییر بیشتر شخصیتم در دو موضوع شروع کردم به خارج شدن از منطقه امن اونم وقتی که نجوا ها خیلی زیاد بود مخصوصاً که فرهنگ سنتی هم یه جورایی اون نجواها رو تایید کنه :
اولیش شروع به زندگی مشترک با همسرم قبل از جشن عروسی در شهر رویاهام شیراز که خانواده های هر دو تامون خیلی مقاومت به خاطر حرف مردم و سنت و فرهنگ جامعه داشتن ما گفتیم فعلاً با همیم تا شرایط جشن مهیا بشه !
نمیدونید منم چقدر نگران نظر خانواده همسرم و فامیل خودم بودم و و با تردید و دودلی اقدام به این کار کردم و تا کمی احساس گناه داشتم که چرا مثل بقیه طبق عرف پیش نرفتیم 😄
شاید از نظر خیلی ها اینکار عادی باشه ولی وقتی از دل سنت های پوسیده و قدیمی کاری هنجار شکن از نظرشون انجام میدی خیلی حرکت شجاعانه اییه !
نتیجه : حالا که از خیلی از ورودی های منفی بدور هستیم و با آرامش لحظات زیبایی رو کنار هم هستیم میگم چقدر خوب چقدر ارزشش رو داشت که از ترسها و تردیدها بگذرم و خودم رو در برزخ در معرض ورودی های اشتباه بودن نگه ندارم فقط به خاطر اینکه نظر مردم در موردم عوض نشه !
مورد دوم مادر من به شدت به آدمهای مطمئن خاصی که خودش میشناسه اطمینان داره و اعتماد میکنه برای خرید و همیشه جز از اون اشخاص سراغ کس دیگه ای نمیره و این شرکه مطلق چون یعنی به غیر از این آدم ها آدم مطمئن دیگه ای وجود نداره !
اصرار داره که همیشه ما هم از همون اشخاصی که خودش میگه خرید کنیم اگر انجام ندیم کلی غر و سرزنش میکنه !
مدتی بود که داشتم دستبند طلا مو تعویض با مدلای جدید کنم قلبم به من گفت برای این که تمرین انجام داده باشی توی همین شیراز که هیچ کس را نمیشناسی باید این کار را انجام بدی !
با خودم کلنجار رفتم و توجیهات الکی می آوردم که نه در شهر خودمون بهتره !
چند روز قبلش با دوستای جدیدم در شیراز رفته بودیم طلافروشی، آنها میخواستند این قسمت از بازار شیراز رو به من نشون بدن (چون من خوزستانی هستم ) من از یک طلافروشی خوشم اومد و قلبم گفت هر وقت می خوای خرید کنی از این خرید کن !
چند روز بعد دستبندم در حین باز کردن کابینت دچار مشکل شد و حالا حسم گفت که باید ایمان و توکلت نشون بدی !
من رفتم و دستبند قدیمیمو با یک انگشتر و یک دستبند تعویض کردم و خیلی خوشحال بودم که به الهام الهیم عمل کردم
بعد از چند روز که به شهرمون برگشته بودم از بانک به من زنگ زدند گفتند شما فلان تاریخ رفته بودید طلافروشی من گفتم آره بعد گفتن در حساب کتاب هاتون مشکلی پیش اومده این شماره شونه بهشون زنگ بزنید !
من زنگ زدم و گفتند که بیایید دستبندجدید تون را دوباره وزن کنیم !
و من که مراجعه کردم به طلافروشی گفتند که ما سیستم حسابداری داریم و کد هر طلایی اختصاصی هست و کدی که روی دستبند شما بوده اشتباه شده با وزن بیشتر حساب شده !
اونا ما به التفاوت را حساب کردن و من یک دستبند دیگه هم با اون پول خریدم و بقیه را نقد به من دادن !
پاداش من برای مستقل عمل کردنم این بود که به مغازه ای هدایت شدم که کاملا قابل اطمینان و امین بودن و به خاطر چند میلیون اشتباه وقت گذاشته بودند و رفته بودند بانک تا شماره من را پیدا کنند و به من بدهکار نمونن !
سیستم حسابداری دقیق داشتن و اگر پیش بقیه مغازه ها می رفتم به این شکل حساب کتاب نمیکردند و چه بسا پولی از من می رفت و خودم نمی فهمیدم !
نیاز نیست حتما به شکل مادرم آبا و اجداد مغازهدار را بشناسم تا بتوانم بهش اطمینان کنم بلکه انسان هایی که من به آنها هدایت می شوم تا وقتی که من در فرکانس مناسب هستم درستکار پاکدست و قابل اطمینان هستند !
پس فرکانس من بر ژن و فامیل و آشنا بودن برتری داره !
چه بسا آدمای خیر و نیک اندیشی که وقتی من باورهای مناسب داشته باشم به آنها برخورد کنم و برایم خیر و شادی به ارمغان بیاورند !
و هم این باور برام ثابت شد که ثروتمندان انسانهای پاکدستی هستند که حق بقیه را نمی خورند و با پول حلال ثروت عظیم به دست میآورند ! و ثروت معنوی است و شخص طلافروش لازم نداره از روی کمبود یا حرص از پول مشتریاش چیزی به ناحق برداره !
خداروشکر که در فرکانس هدایت به آدمای درست و امین هستم !
من واقعا تصمیم گرفتم هنوز بیشتر از دایره امن باوراهام بیام بیرون خیلی بهم لذت داد این تجارب و ترسهام کمتر شد میدونم خدا پشتمه و حمایتم میکنه و پاداش های عظیم میده برای حرکت و زدن به دل ترس ها !
کلی احساس جاری شدن زندگی و انرژی حیات در درونم دارم !
و غلطی حرفای ورودی هام بهم ثابت شد !
و مثل ماهی سیاه کوچولو قصه بچگیام برم اقیانوس و عظمت جهان هستی ببینم !
فارغ از حرفای ماهی های بزرگتر که قانع به برکه کوچیک شون بودن و کلی ترس های متوهمی و غیرواقعی داشتن و ورودی اشتباه و غلط از جهان به ماهی سیاه کوچولو دادند ولی اون باور نکرد و حرکت کرد به سمت اقیانوس !
چقدر این داستان نمادین و زیباست!
استاد ممنونم ازین فایل های عالی که همیشه شما و خانم شایسته الگوی من هستید ! دوستون دارم🌺💖
بنام تنها قدرت جهان هستی
سلام به استاد ارجمندم ومریمبانوی عزیز ودوستان ارزشمندم
خدا را سپاسگزارم به خاطر این لحظه ،این دم وآرامشی که دارم
اولین بار تقریبا یه هفته قبل از کامنت حمید عزیز به این فایل هدایت شدم اسم این فایل برام سوال بر انگیز بود گفتم خدایا چطوره که من تا حالا اصلا اسم این فایل به گوشم نخورده بنابراین از روی آدرسی که حمید عزیز گذاشته بود هدایت شدم وفایل را دانلود کردم وگوش دادم برام جالب بود چون من تازه دارم سریال زندگی در بهشت را دنبال میکنم
مثل ابوموسی نباشیم آن موقعه گوش دادن این فایل سبب شد من به خودم وتواناییهام بیشتر اعتماد کنم وبرای برداشتن قدمهای کوچک اقدام کنم وهر روز قدمها را تکرار کردم شجاع تر از قبل شدم ترسم کمتر شد
همیشه بخاطر ترسم که نکنه محیط کار بعدی از اینجایی که هستم شرایط بدتری داشته باشد یا حقوق ومزایای کمتر حتی میترسیدم که به این موضوع فکر کنم تا جایی که جهان مرا وادار کرد تا از آن نقطه امن بیرون بیام تازه متوجه شدم چقدر زندگی زیباتر هست وبه اندازه کافی وقت آزاد دارم تا چیزها وشرایط جدید را تجربه کنم وچقدر با ترسم خودم را محدود کرده بودم وتجربه لذت های بیشتر را از خودم گرفته بودم وآرامشی که الان دارم قابل مقایسه با آن موقعه نیست
امروز که دوباره فایل گوش دادم نوشتم که خدایا تو ایده های جدید را به من الهام کن تا یه قدم به سمت تغییر وبهبود بردارم
گفت مادرت را ببین مادر همسرت هم ببین وباهم مقایسه کن دیدم مادرمهر موقعه اراده کرده تنهایی مسافرت رفته ولذتش را برده ولی مادر همسرم از بس ترس از بیماری،گم شدن وتنهایی داره چند سال هست که میخواد بره زیارت ولی هر دفعه که به ایشان پیشنهاد میدیم بهانه میاره واین ویژگی باعث شده یه پله از اطرافیان خود عقب تر باشد وحسرت لذتهایی را بخوره که او هم می تونست مثل دیگران تجربه کند ونکرده ولی وقتی مامانم میگه میخوام برمزیارت مثلا یکی از خواهر یا برادرا بگیم نرو حالا دفعه بعد ،میگه شاید دفعه بعدی نباشه حالا که وقت دارم ومیتونم میرم ولذت میبرم از تنهایی اصلا اباهی نداره اکثر مسافرتهارا تنها بدون پدرم رفته وهمیشه خوشحال وراضی بوده وهنوز از مسافرت نیومده فکر مسافرت بعدی هست همینه که مامانم همیشه شاده از کوچکترین چیزها لذت میبره مامانم عین شما استاد عاشق مرغ وخروس هست جوجه ها که از تخم بیرون میان کلی قربون وصدقه اشون میره وخانم مرغه را دعوا میکنه چرا حواسش به جوجه هاش نیست واینا برامن پراز درس هست وآگاهی تا من پا رو ترسام نزارم تا نقطه امنم را ترک نکنم رشد نمیکنم ونمی تونم لذتهای بیشتری را تجربه کنم با فرهنگها وعقاید دیگه ای آشنا بشم از وقتی تصمیم گرفتم که دوباره رو خودم کار کنم دوست دارم جاهای جدید ،غذاهای جدید تجربه کنم دوست دارم با انسانهای جدید آشنا بشم البته اینکار را کردم رابطه نسبتا خوبی دارم باهاشون چقدر ذوق میکنم وقتی از غذاها وآداب رسوم شهرشون برام میگن وخوشحالم که تصمیم به بیرون آمدن از نقطه امنم وتغییر گرفتم
درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام دوست عزیز
واقعا باید باور کنی در مهاجرت پیشرفت هست
مهاجرت از ابن رابطه به رابطه دیگه از ابن کار به کار دیگه از این مکان به مکان دیگه
واقعا تغییر باعث تحول میشه و سکون و ساکن بودن باعث گندیده شدن و روزمرگی میشه
یه تیکه آهنگی میگفت من این کار رو میکنم حتی اگه غلط باشه و ببازم ولی توی باخت تجربه حاصل میشه
باید حرکت کرد ریسک کرد تا بتونی تجربه کسب کنی و بعد پیشرفت کنی
کرم توی پیله اگه تلاش نکنه همونجا حبس میشه و میمیره ولی با تلاش پروانه میشه
پیش به سوی پروانه شدن
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام ودرود فراوان به شما دوست عزیز وارزشمندم
صمیمانه سپاسگزار وجودتم که با عشق برام نوشتید وچه نکات کلیدی و بجایی را به من یادآوری کردید
ممنون عزیزم با توکل به خداوند پیش به سوی پروانه شدن
بهترین بهترینها را برات آرزو دارم
زندگی ووجودت سرشار از عشق ونور الهی
یاحق
((به نام خداوند مهربان))
سلام بهت فهمیه عزیزم
از خوندن کامنتت لذت بردم و چقدررررر تحسین کردم مادر بزرگوارتون رو.
کلا وقتی میبینم افرادی با سن بالا از زندگی لذت میبرن و شجاعانه قدم برمیدارن و سن رو بهانه نمیکنن ، خیلی لذت میبرم.
خودم هم تمام تلاشم رو میکنم که وقتی سنم بالاتر رفت جای اینکه احساس پیری داشته باشم ، هر روز از درون جوون تر بشم و روحیه ی قوی تر و شاد تری داشته باشم.
خدا مادر عزیزتون رو واستون حفظ کنه عزیزم:)
بنام الله
سلام وسلامتی وعشق ونورالهی به شما دوست عزیز وارزشمندم
سپاسگزارم که برام نوشتید
ممنونعزیزم ،بودنت در این مسیر ووجودت تحسین برانگیز وستودنی است
ممنوناز دعای خوبت
خیلی دوستت دارم
بهترین هانصیب قلب مهربان وروح پاکت در پناه الله همواره شاد وسلامت وثروتمند باشید
ب نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام میکنم ب همه ی عزیزان فعال در سایت
سلام ب استاد عزیزو مریم جان عزیزم
استاد من خداروشکر میکنم
ک بیشتر وقتا توی زندگیم ریسک کردم
هم مهاجرت کردم چندین بار
هم برای یک مهارت جدید همیشه اشتیاق دارم
یک مهارتی خواستم یاد بگیرم
ولی فعلا توی این شهر نبود اما کنسلش نکردم
بازم هدایت میشم ب سمتش مطمئنم
خداروشکر میکنم
شجاعتم زیاده حتی زمانی ک کم سن بود
الان بیشتر داره یادم میاد
من حتی توی زمان تحصیلم هم زیادی کنجکاو بود
ک دوبار رشته ی تحصیلیم رو عوض کردم
بااینکه عقب میوفتادم اما من نترسیدم
برای مهاجرت هایی ک داشتم
بدون پول کافی
بدون اینکه بدونم کجا دارم میرم و چ چیزی در انتظارمه
اینکارو انجام دادم
و خداروشکر همیشه ب خدا ایمانم قوی بوده و هست
توی دفترم اتفاقا یجاهایی رو ک نرفتم رو نوشتم ک برم الان شاید نزدیک ب یک هفته س
ک نوشتم
حتما هم میرم و تجربه م بیشتر میشه
خیلی از خداسپاسگذارم برای وجود شما
ک منو ب سایت شما هدایت میکنه منتظر فایل جدید بودم ک امروز دیدم اره فایل جدید گذاشتین
ازخداسپاسگذارم برای این حرفایی ک من از طریق شما میشنوم و هدایت میشم
خیلی دوستون دارم
درپناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند
در دنیا و اخرت باشید
به نام خداوند دانا و توانا
سلام به استاد عزیزم
مریم بانوی دوست داشتنی
و همه دوستای هدایت شده خودم
خیلی خوشحالم که هنوز کامنتی رو سایت نیومده فایلو دیدم و دارم نظر میدم
این نشون میده (به خودم) که تعهدم برای تجربه بهتر زندگی بیشتر شده……هووووووررررراااااا……خدایاشکرت
وقتی حرفاتونو شنیدم خداروهزاران بار شکر کردم که من این ویژگی رو دارم که همیشه دوس دارم حرکت کنم و یه جا ثابت نباشم
چندین بار اوایل کارم شرایطی پیش اومد که می تونستم یه جا بمونم و همون جا استخدام بشم ولی چون سکون و کار تکراری رو دوس نداشتم قبول نکردم
اتفاقا همه و همه هم می گفتن دیوانه ای که قبول نمیکنی
ولی واقعا با کار ثابت حال نمیکردم و نمیکنم
چند روز پیش یکی از همکارای قدیمم بهم زنگ زد و از کارم پرسید…وقتی خودم به گذشتم نگاه کردم دیدم واقعا نسبت به اون ادم قبل زمین تا آسمون فرق کردم
با آدمای جدید اشنا شدم- مهارتای جدید کسب کردم و کلی اتفاقات عالی تو زندگیم افتاده……ولی اگر جای قبلیم مونده بودم واقعا هیچ تجربه ای نداشتم و این همه تغییرم نمیکردم
البته منظورم از تغییر به جز تغییرات زمان آشناییم با دانشگاه عباسمنش دات کام هستا…….
و اون تغییرات اساسی زندگیم باعث شد که الان اینجا باشم….. تو این فرکانس فوق العاده ….بین این دوستان هدایت شده
واقعا خداوند بی نظیرم رو هزاران بار شکر میکنم که ثابت بودن رو دوست نداشتم و ندارم…..
من که با باورای قبلی خودم تونستم اون همه تغییر کنم که همش برمیگرده به ارتباط خوبم با خدا و هدایت هام
ببین الان که باورام داره تغییر میکنه چقد قراره تغییر کنم
خدایا هزاران مرتبه شکرت…..
خداروشکر باورام داره تغییر میکنه به صورت بنیادی
روابطم بی نهایت بهتر شده هم با خدای قشنگم و هم با خانواده و، دوستان و همکارانم و…….
اعتماد به نفسم عالی شده…..خودم متوجه میشم که چقدر تغییر کردم…..بابتش از خدای بینظیرم ممنونم
دیدگاهم نسبت به پول خیلییی تغییر کرده…..هر روز دارم به خودم میگم هرجه پولدارتر بشم نزد خدا محبوبترم…….وای دیروز کلی پول از جاهای ناشناخته به حسابم واریز شد………خدایا شکرت……
سلامتیم عالی شده…….فایلای «آگاهی در پرتو الهی» درباره سلامتی عالین هر روز دارم گوش میدم
با ایمانتر……صبورتر…….مهربانتر….متوکل تر…..سالم تر…… دوستداشتنی ترو…….شدم……خدایا هزاران بار شکرت……
از استاد موحدم. مریم دوستداشتنی و همه دوستان هم فرکانسیم بی نهایت ممنونم که این فضای فوق العاده رو ایجاد کردن
خدای قشنگ و بینظیرم بی نهایت ازت ممنونم که منو به راه راست هدایت کردی…….تو بینظیرترین خدای دنیایی…….عاشقتم خدای قشنگم………
درود بر استادعباس منش عزیزمریم بانو وتمامی اعضای خانواده دوستانی که باخوندن کامنتهاشون کلی انرژی وانگیزه می گیرم
استاد دست مریزاد من دارم دوره عزت نفس رو مرور می کنم ازاین دست تمرینها انجام دادم ولی مدتها یعنی سالهاست می خوام یکبار تنهایی برم اهواز برای اینکه سالهای قبل به مدت سه سال اونجا زندگی کردم وخاطرات خیلییییی خوبی ازشهرومردم مهربونش دارم
ومی خوام به مکانهایی که کار کردم وزندگی کردم تنها سربزنم دوستان قدیمی رو پیدا کنم و کلی دیدارها رو تازه کنم ولی
دائما این خواسته رو به تعویق انداختم وبیشتر هم به خاطر ترس از حرف و قضاوت شدن شدن ولی الان تصمیم گرفتم در اولین فرصت که ممکنه فردا یا هفته اینده باتوجه به شرایطم
این سفر رو به تنهایی برم و یک سفر به دزفول وشایدهم بقیه شهرهای خوزستان که نرفتم قبلا برم و حتما با توکل به خدا نتیجه سفرم و احساسی که پیدا کردم رو در همین فایل و قسمت پنجم دوره عزت نفس خواهم نوشت
از شما و مریم بانو بسیار سپاسگزارم که این فایل رو ضبط کردید وباعث شدید بر ترس هامون غلبه کنیم براتون بهترینها رو از خدا ارزومندم
درود به شما دوست عزیز و شجاع من.
من خیلی کیف کردم از این تصمیم و این شجاعت که در عین ترس حرکت کنی و بزنی تو گوش ترست. مطمئنم که سفر فوق العاده ای خواهید داشت چون تنهایی خیلی آدم به اصل خودش نزدیکتره و میتونه درک بالاتری از هر چیزی داشته باشه و علاوه بر اون شما با انجام این کار خیلی زندگی قشنگ تری رو تجربه میکنید و همونطور که خودتون میدونید خیلی با عزت نفس تر میشید والبته که به خداوند هم خیلی نزدیک تر میشد چون خدا شجاعان رو دوس داره❤️
عاشقتم و امیدوارم سفرت و بترکونی
سلام پرنسس قشنگم روزت طلایی و قشنگ مثل خودت
۵روز بعد ازاون تصمیم رفتم به تنهایی اهواز وچقدر این سفر فوق العاده بود پراز درس واگاهی پراز اتفاقات قشنگ وغیرمنتظره باورنمی کنی چقدر هم زمانی وچقدر شگفتی مرسی که وقتی تصمیم رو نوشتم کلی بهم انگیزه وامید دادی برات ارزوی بهترینها رو دارم
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست.
مثل ابوموسی نباشیم
استاد عشقم درود و سلام خدمت شما.این فایلتونو خیلی دوست دارم.
چقدر زیبا شیک و شکیلین.
این فایل دنیا دنیا درس داره.یک بار کمه گوش کردنش.
پا رو باید فراتر از محیط امنمون بذاریم.برای تجربه کردن این دنیا اومدیم.عمر کوتاه ولی پر از داشتن تجربه ی زندگی می ارزه به عمر طولانی بدون تجربه ی زیستن.
پوینت آخرم که گفتین.تکامل فراموش نشه.
استاد خیلی در مورد این فایل با عشق جانم حرف زدیم.اصن یه دنیا درس داره.از زوایای متفاوت بررسیش کردیم تو زندگیه خودمون.
میدونید یه سری دستاوردها رو با هیچ پولی نمیشه خرید.
اینکه یاد بگیری چطور جسارت کنی حتی چطور تکامل رو بپذیری این اعتماد به نفس های به وجود اومده از قدم برداشتن های کوچیک اما مداوم که میشن موتور محرکه ی آدم برای ادامه ی مسیر زندگی با هیچ پولی خریدنی نیستن.
استاد تمرکزم روی سریال باورهای ثروت سازتون هست که امروز به این فایل به محض ورودم به سایت هدایت شدم.
تمام حرفاتون مکمل همدیگه هستن.در اوج هم زمانی برای من.در اوج نشونه و پوینت برای این روزای من.
میدونید من فهمیدم الان وقته حرکت ها و قدم های جدیدمه.نباید خیلی تو باد موفقیت های قبلیم بخوابم.
به قول شما قبل از رسیدن به هدفتون هدف بعدیتونو پیدا کنید.واقعا دوست دارم زندگی رو زندگی کنم نمیخوام فقط سنم عددی بره بالا.
استاد شما در 4 چیز به نظر من خیلیییی متفاوت تر از بقیه عمل میکنید.
تمرکزی عمل کردنتون روی هر چیزی و هر خواسته ای طوریکه کلا محیط فیزیکیتونم جوری تغییر میدید که تنها باشید و هیچ چیز مانع تمرکز صد در صدیتون نشه
تحقیق کردنتون جوری که انگار تنها کار لازم تو زندگیتونه
عمل کردنتون به محض دیدن نشونه ها
مداومتتون
اتفاقا دیشب صحبتتون بود با عشق جانم و من برای تمرکز وصف ناپذیر شما گفتم ببین حتی همین خواب رو که نیاز معمول هر بدنی 8 ساعت در روزه اگه 2 ساعتی نیم ساعت آدم بخوابه اصلا انگاری نخوابیده و بدتر به بدنش و روانش آسیب میرسه.وقتی بدن به اوج بازدهیش میرسه که این خوابه عمیق و پشت هم باشه.حالا برای هر کاری هر هدفی به همین صورت جسته و گریخته قدم برداریم کاملا واضحه که به نتیجه ی مطلوب نخواهیم رسید چه بسا بدتر باعث سرشکستگی و ناامیدی و خراب کردن اعتماد به نفسمونم میشه.این تمرکز معجزه میکنههههه.
استاد من اسطوره ی خروج از محیط های امن زندگیم هستم.
الان در نتایج بووووسیدنیه تلاش ها و زندگی کردن های سال های قبلم زندگی میکنم و دیگه وقتشه قبل از رسیدن به هدف های جدیدم اهداف و چیزهایی که فکر کردن بهشون قند تو دلم آب میکنه رو نشووون کنم.
اصن با این نشون کردنه اهداف جدید لذت انجام و دقتمون برای کارهای الانمون بیشتر شده.
عاشق این خاصیت انسانیم هستم که به هر چیز میرسم بیشترش رو میخوام.
وااای معجزه و شاه کلید قدم برداشتن حفظ اشتیاقه ایجاد شور و شوق زندگیه حسههه زندگیه.
اصن حس میکنم که اومدیم قشنگ حس هامونو تجربه کنیم متبلور کنیم.
وااای حتی رب العالمین با حسامون باهامون حرف میزنه.
خدایا شکرت که همیشه چیزای بزرگتر و خواستنی تر برای درخواست کردنمون داری و به زیبایی هدایتمون میکنی تا تجربشون کنیم.
آره میخوام زندگی کنم نفس بکشم تجربه کنم و مثل سانتریفیوژ با سوخت الهیم فرررر بخورم.
آره زندگی تجربه کردنه.نفس کشیدنه در آغوش کشیدن عزیزانمونه لبخند زدنه.وااای بوییدن و دیدن گل های رنگارنگه.دیدن آسمون زیبا و پر از ابرای قلمبه قلمبه هست.
یااادم باشه خدا این شگفتی ها رو برای من خلق کرده نکنه ساده ازشون بگذرم.تا نبینمشون درکشون نکنم بیشترشونم درک نمیکنم.
وااای رووحم غرق لذت از دیدن زیبایی هایی هست که مهمون چشمان زیبام در این بدن مادیمه.
استااااد صبحی نمیدونید چه بارون نم نمی میزد اینجا.اصن انگار بارونه داره زمینو چمنا رو نااز میکنه.با یه ملایمتی میباره.
گربهه رو بگووو
انقد با نمک کمین کرده بود نمه نمه به خیال خودش به طعمش نزدیک میشد
مرغای دریایی که اصن همیشه با یه اقتداری پرواز میکنن قشنگ مشخصه ارتفاع میگیرن بعد انگار خودشونو رها میکنن تو باد مثل بادبادک بعد دقیقه ای یه بال کوچیک میزنن اصن عشقی میکنناااا
میبینمشون یاد اون آیه ی قرآن میفتم که مضمونش این بود که من همون پروردگاری هستم که پرندگان رو وسط آسمون هدایت میکنم چرا فک کردی تو بندم رو رها میکنم.
اصن دیگه حرفی نمیمونه به خدا
آره به خودم میگم.ترسیدن بزرگترین خطاست.شرکه.اتلاف عمر و فرصت نازنین زندگیمونه.مگه کم زیبایی هست برای دیدن و تجربه کردن هر کس خاصه وجود خاصه خودش که نریم نبینیم زندگیشون نکنیم لذتشون رو نبریم اونوقت بمونیم تو دایره امن زندگیمون که چی بشه؟؟؟
به خودم میگم.این زندگی حقه منه نعمت منه فرصت رشد و بالندگیه منه بوووم نقاشیه منه ماال منه.جوری بر این بوم رنگ بپاشم که خدا جونم ازون فتبارک الله احسن الخالقین هایی که در بدو خلقتم گفت باازم بگه.والاااااااا
خدایاااا رب من هدایتم کن بیشتر خودمو باور کنم بفهمم چه قدرتی در درون من قرار دادی کمکم کن هییچ وقت جسارتم شجاعتم شوق زندگیم کم نشه تا بیشتر و بیشتر خودمو و دنیاتو و شگفتی هاتو ببینم زندگی کنم نفس بکشم و لذتشو ببرم.
دوست دارم استاد جانم
دوستون دارم دوستان الهیه ارزشمندم
در پناه حق باشید
سلام و درود خداوند بر نگین عزیزم
امیدوارم در کنار عشق دلتون ایام بکامتون باشه و سوت زنان خواسته هایتان یکی پس از دیگری در بهترین زمان و در بهترین مکان تحقق پیدا کنه و به کام دلتون بشینه.چند باری بود که میخواستم براتون کامنت بگذارم و تحسینتون کنم بابت موفقیت ها و شجاعتی که در زندگی نشون دادید اما میسر نشد. و الان با خواندن کامنتت انگار حرفهایی که دوست داشتم بزنم رو خودت گفتی و این انگیزه مرا برای نوشتن این کامنت صد چندان کرد.زیرا برایم الگوی خوبی هستی از عمل گرایی و کسی که داره نتایجش رو زندگی میکنه.
خواهر عزیزم چقدر از خواندن این جملاتت لذت بردم و برایم الهام بخش بود:
من اسطوره ی خروج از محیط های امن زندگیم هستم.
الان در نتایج بووووسیدنیه تلاش ها و زندگی کردن های سال های قبلم زندگی میکنم
عاشق این خاصیت انسانیم هستم که به هر چیز میرسم بیشترش رو میخوام.
به خودم میگم.ترسیدن بزرگترین خطاست.شرکه.اتلاف عمر و فرصت نازنین زندگیمونه
به خودم میگم.این زندگی حقه منه نعمت منه فرصت رشد و بالندگیه منه بوووم نقاشیه منه ماال منه.جوری بر این بوم رنگ بپاشم که خدا جونم ازون فتبارک الله احسن الخالقین هایی که در بدو خلقتم گفت باازم بگه.والاااااااا
احساس لطیف و هممداری با خواسته هات از پس جملات و کلامت هویدا بود و این همان چیزی است که برای حرکت برای خلق خواسته هایمان به آن نیاز داریم.
ممنونم که کامنت مینویسی برامون و نتایج زندگیتو با ما به اشتراک می گذارید.تا ایمانمان برای حرکت و قدم برداشتن قوی تر و اراده یمان برای غلبه بر نجواها و ترس هایمان قوی تر گردد. لبریز سعادت و سلامت و ثروت و خوشبختی باشی در پناه خدا.یا حق
درود و سلام داداشه گلم
سپاسگزاارم بابت این کامنت سراسر نور و پر از مهرتون.خیلییییی خوشحال شدم که برام پیام گذاشتید.شما خیلییی بزرگوارید و نسبت به من محبت دارید.
ممنووونم از دعاهای زیباتون برای من و ایمان دارم که صدها برابرش به سمتتون از درگاه پر از برکت خدا برمیگرده.
رووح بزرگتونو تحسین میکنم.
چقدر این جملتون برای من درس داره.
احساس لطیف و هممداری با خواسته هات از پس جملات و کلامت هویدا بود و این همان چیزی است که برای حرکت برای خلق خواسته هایمان به آن نیاز داریم.
دقیقا همینطوره همه چیز احساساته ماست.
ازتون سپاسگزارم که برام کامنت گذاشتید
ضمنا عکس پروفایلتون خیلیییی زیبااااست.حسابی از دیدنش لذت بردم.ممنووونم.
در کنار خانواده ی عزیزتون غرق شادی و لذت از یکایک لحظات زندگیتون باشید.
سلام
وایییییییییییییی استاد عزیزم چقدررررررررر ویو پشت سرتون زیباست یعنی کارت پستالی کارت پستالی خدا وکیلی عالیه
یعنی چقدر زود درختان سبز شده اند
استاد خداییییییییییییییی خیلی خوش هیکل شدید خیلی زیاد اصلا بهتون نمی آید که بابا باشید من از نظری کاری خودم می گم یک ذره دیگه شکم پهلو کار داره و بس . 😍😘
استاد یک وقت ندزدنتون عالیییییییییییییییییییییییییی شدید عالی عالی مرحبا 😂👍👍👌👌 این علامت👌 را فرانسوی ها دم گوششان میگذارند و یعنی اینکه perfect عالیه مرحبا
یعنی من هیکل شما را می بنیم می گویم احسنت احسنت شما هم حرف می زنید من یک احسنت می گویم ایول واقعا واقعا عالیه 👩🦰👩🦰👩🦰 فقط میگم ماشاله ماشاله
وقتی در مورد ابوموسی صحبت کردید یاد کتاب پنیر مرا چه کسی جابه جا کردم افتادم.
این چند روزه کار میکنم و یک سره کارهای امسالم را مرور میکنم، خیلی عملگرایی بیشتر بوده است و عالی است خدایا شکرت و از خیلی خیلی جهات که در شرایط زندگی خودم هست عالیتر شده ام و خیلی چیزها یاد گرفتم البته باید بیشتر باشد و میتوانست خیلی بهتر باشد
این مسئله جهانی راستش برای من خیلی وقتها خوب بوده است یعنی نمی خوام با خیلیها رفت و آمد کنم راستش را بگم آییییییییییییییی راحت شدم آیییییییی راحت شدم تا حرف می زنن بیا وووو می گم اصلا نمیشه به خاطر این مسئله وای راحت شدم خیلی حال میکنم خیلی وقتها بهانه ای حسابی و زبان دیگران بند بیاد دارم که دیگه کارتمام می شود
کسی را می شناختم بسیار زیبا بود پزشک بود موقعیت کاری و اجتماعی عالی داشت و چندین سال پیش مسئله ازدواج در سن 40 خیلی بیشتر بود از الان و بیشتر مردم حرف در می اورند و …. همیشه میگفت من ازدواج نمی کنم تا وقتیکه آن کسی که می خوام صد در صد باشه و بیاد اصلا هم عجله ای ندارم الان خیلی خیلی سال است که 40 سالگی با کسی که می خواست ازدواج کرد و زندگی میکند همان طور که می خواهد.
دوستی عزیز دارم که تمام تجربه هایی که من می دانم رادارد و بسیاردخترخوبی است نه قضاوتی داردنه تهمتی و نه غیبتی و … کاملا روی پای خودش است و چارچوب خاص خودش را دارد مهاجرت هم کرده چندسال هم مانده و بعد برگشته و … الان که مجرد است و تازه 40 را گذرانده سالهاست که تنها زندگی میکند و به قول خودش زندگی مجردی ندارد بلکه خانه و زندگیش عین متاهلها است و برای خودش خانه عالی و زندگی ولوازم عالی دارد وبسیار هم راضی است . آدمی نیست که از خودش بگوید و حرفی ازکسی بگوید من هم هیچی نمیپرسم مگر اینکه خودش حرف بزند.
درکلاسهای من شرکت می کرد و چندین سال از روی اسب در خارج ایران افتاده بود وخدا بسیار رحمش کرده بود که قطع نخاع نشده بود ومهره های کمرش 4 یا 5 تایش خورد شده است و با پلاتین و از این جور چیزها سرهم شده است.
سالها پیش که آمد با هم تمرین کنیم، عکس را گفتم بیاورد؛ وقتی عکسش را دیدم گفتم میشه بری؛ اصلا این کلاس مناسب تو نیست یعنی راستش وحشت کردم تمام مهره های پایینی کمرش طبیعی نبود. آخرش هم به زور با تعهد گفتم تمرین کنیم واقعا عکسش وحشتناک بود.
این آدم با این وضع زمستانها میرود اسکی اصلا باورم نمی شد تا اینکه عکسایش را برایم آورد وگفتم سر جدت نرو تو رو خدا نرولیز می خوری و خیلی خیلی برایت خطرناکه و گفت ببین محاله که من کاری نکنم بگیرم بشینم و تکون نخورم گفتم خوب ورزشی دیگر را انجام بده با لباس اسکی و این وضع بدنیت خیلی خطرناکه و خلاصه با اصرار من یک مربی از خود همانجا دارد که هر وقت می رود دستش را میگیرد و آرام آرام اسکی میکند و نامزدی هم دارد که همیشه با هم هستند و می گوید حتی ایشان اجازه نداره به من بگه نه من کار خودم را می کنم واقعا این دختر محشره. به قول خودش اسکی بازی حرفه ای که انجام نمی ده ولی آرام آ رام مربی دستش را میگیره و می ره و اصلا کوتاه بیا هم نیست.
الان هم دکترا میخواند که فکر کنم به تهیه رساله رسیده است وبعد در اداره ای کارمی کند که مدیر فروش است و بعد زبان خارجی هم میخواند پیانومی زند و گربه هم دارد که خودش کارایی دارد وهمیشه خانه داری عالی دارد و بسیار خانه شیک وبزرگی با لوازم زیاد دارد و همیشه خانه تکونی را از بهمن شروع می کند وحسابی خانه تکانی می کندیعنی من باید خودم را بکشم بابا بالای نردبان نرو خطرناکه برای تو اینقدر که گفتم نامزدش لوستر وشیشه ها را میزاره تمیز کنه شیرینی و کیک یکسره میپزه و کلاس ورزش می رود ووووو
می گوید من اصلا حاضر نیستم که بمیرم و زندگی خوبی نداشته باشم اصلا هم برای ازدواج که این همه همه میگویند عجله ندارم نامزدم هر وقت که خواست وهر وقت که من خودم خواستم می گوید و باهم ازدواج میکنیم و …
یعنی با دوستانش قرار می زاره دربند بعد کفش پاشنه 15 سانتی می پوشه که من می گویم والا این کارت اشتباهه تو با این کمرت با این سربالایی بیفتی می خواهی چه کار کنی میگه محاله من خودم را ببازم و من ان طوری که می خواهم زندگی میکنم در هر شرایطی که باشه.
امسال نرم افزارهای زیادی را یاد گرفتم آن هم خودم تنهایی و بهتر بهتر شدم بهتر شدم منظورم نسبت به قبل خودم است نه دیگران به دیگران کاری ندارم
یک مسئله خیلی خیلی برایم مهم بود این قدر این ور و آنور کردم خیلی خیلی بهتر شدم و باید خیلی خیلی بهتر شوم این خیلی برایم مهم بود من شخصیت نجات دهنده داشتم و قضاوت هم خیلی داشتم؛ خیلی روی خودم کار کردم و می کنم که اصلا اصلا کسی را قضاوت نکنم و کاری به کسی نداشته باشم خیلی بهتر شده ام ولی درعین حال خیلی هم کار دارم.
در نظر من همه عالی هستند وهمه خوب هستند یعنی اصلا بد نداریم مگه میشه کسی بخواد به ضرر خودش باشه اگر هست یعنی نمیداند که این می تونه بهتر باشه و من کاره ای نیستم که بخواهم به آن یاد بدهم یا کاری برایش انجام دهم و آن خودش به موقع راهنمایی میشود و من خوبست که در کار خدا دخالت نکنم بشینم دیگری خودش رشد میکند و من در شرایط آن دیگری نیستم و اصلا قضاوتی ندارم. روی این مقوله خیلی کار کردم که خودم را قانع کنم و آرام باشم خیلی سعی کردم وعالی بودم نسبت به قبل خودم.
همیشه همه را تحسین میکنم حتی در دلم و اگر سوالی هم پرسید باز هم تحسینش میکنم و از او تمجید میکنم و هیچ قضاوتی هم ندارم خدا خودش به موقع که درست باشد بنده اش هدایتهایش را دریافت می کند جز تحسین و ترقیب کاری دیگری ندارم چون اصلا به من مربوط نیست.
هر چقدر در این دنیا بهتر زندگی کنیم و روح خود را متعالی کنیم یعنی بیشتر رشد کرده ام و در نتیجه در آن دنیا هم بهتر زندگی میکنم.
کسی به تازگی منزلش را عوض کرده است و روز اول دوم منزل جدیدش که خیلی فاصله با منزل قبلی اش داردناخودآگاه رفته تا دم منزل قبلی بعد گفته که ای وای خانه ما که عوض شده است و اینجا مسئله شرطی بودن خودش را خوب نشان میدهد ما به اینکه چطوری باور داریم عادت میکنیم پس خوبست که عادات خوب را در خود داشته و هر روز هم بهترش کنیم.
اگر بخواهیم به چالش توجه کنیم همین درختان پشت سر شما همین 4 فصل سال که یک جور و یک مدل نمی ما نند یعنی خود خدا تغییر را برای ما خواسته است تغییر کنیم خودش هم همراه ماست.
چقدر این جمله عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی است
همه چیز ممکن است
برای من همیشه
همه چیزها ی خوب ممکن است
چند روز پیش جایی کار داشتم و باید چند دقیقه منتظر میشدم مثل همیشه لطف خدا شامل من هم هست. آقایی آمد و برایم صندلی گذاشت و شروع به صحبت کرد گفت من کوهنوردی می کنم الان کمتر ولی قبلا خیلی زیاد گفت 12 بار پایم شکست که من بار آخراصلا فکر نمیکردم که این پا پا بشود و من بتونم راه بروم ولی به لطف خدا توانستم و هیچ وقت نتوانستم دست از کوهنوردی بردارم و الان هم خیلی خوب راه می رفت که اصلا از شکستگی چیزی برایم معلوم نبود.
هیچ چیزی را به بعد موکول کنیم همین الان انجامش دهیم یعنی just do it now
این وضع جهان خوب نیست ولی برای من خیلی کمک دهنده بود همه خیلی می خواستند در جمعشان باشم و من اصلا دوست نداشتم راحت با بهانه این مسئله همه ساکت شدند وخیلی خوبه
مگر نه اینکه ما یکسره هر روز باید غذا بخوریم مگر میشود وقتی می خواهیم هر روز سیب بخوریم بزاریم آخر هفته و یک دفعه 7 تا سیب بخوریم برای یک هفته این امکان پذیر نیست پس همیشه هم باید روی خود کار کنیم
همیشه برای انگیزه های خود کار کنیم هر روز صبح با فایلهای استاد روز را شروع میکنم و خیلی هم راضی هستم یعنی خودش نشانه آن روز من است این راه من است و راضی هستم و برای من با شرایطی که دارم پیشرفت عالی است نسبت به قبلم
کاری کنیم که زندگیمان ارزش زندگی کردن داشته باشد نه اینکه به قول استادی مثل سالهای پیش که زنها می رفتند قبرستان می نشستند بالای سر مرده به تخمه خوردن و غیبت کردن و این تفریح آنها بود آن هم به بهانه سر زدن به مرده. خودم را بالا بکشیم و هر روز چالش را برای خود داشته باشیم.
تشکر از این فرمایشات عالی از استاد عباس منش و خانم شایسته خوش هیکل 🤩🤔
just do it now
سلام آینا بانوی عزیزم
من طبق معمول عااااااشقتم
ببین یعنی منو دیوانه کردی با کامنتهاتون
چقدر لذت بردم از خوندن کامنت زیبا و پر از درستون پر از تجربیات ارزشمندتون
چقدر خنده به لبهام هدیه کردین با اون نوشتن پر از خودتون بودن
واای یعنی اون تیکه ای که اون بنده خدا اشتباه میرفت خونه قبلیش دیگه ترکیدم از خنده🤣🤣🤣
عاشق خودتون و کامنتهاتون هستم که انقدر صادقانه است
براتون بهترین های دنیا و آخرت رو آرزومندم 💝💝💝
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید بزرگ و عزیزم عاشقتونم
امروز تهران برفه و این فایل دقیقاااا رایت آن تایم اومد الان برام یعنی الان دیدمش جز اون سه تافایله پایینه سایت که استاد گفتن مثله ابوموسی نباشیم و من هر روز پیاده روی میرفتم گفتم امروز برفه ذهنه دیگه اومد یه لحظه ولی با خودم گفتم میرم با قدرت ماشین رو برمیدارم رانندگی فوق العاده عالی و لذتبخش در زیر برف و سقفه پانا عه سانتافه که رانندگی در زیر برف رو برام لذت بخش تر میکنه وای خدایاشکرت پارک میکنم و میرم پیاده روی که فوق العاده لذتبخشه و خیلی وقته نمیترسم واقعا خیلی وقته با همه چی دوست شدم با همه در صلحم میاد ذهنه اما دوباره میام تو مسیر صبح هم که پا میشم جلسه ی پنجم دوره ی شیوه حل مسائل زندگی رو که فقط این جلسه صدای مریم جون هست گوش میدم هر موقع که با خودم در صلح نیستم بعد به طرز جادویی ای با خودم بی نهایت در صلح وهماهنگی قرار میگیرم وای خیلی خوبه خیلی همه چی اینقد جادویی و رویایی خدایاشکرت عاشقتم و عاشقتونم
فعلا در پناه الله یکتا باشین
مثل ابوموسی نباشیم
بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
خدا رو شکر که باز هم فرصتی شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
استاد ماشالا چقدر خوش تیپ و خوش هیکل شدین
.اون کفش های خوشگلتون رو هم که دیدم یاد اون فایلی افتادم که کلی کفش سفارش دادین همون کفش هایی که باور فراوانی رو توی وجودمون آبیاری کرد .این کفش ها ی چیز دیگه ای رو هم یادم آورد اینکه من هم توی این مدت آشنایی با شما تونستم کفش های خوشگلی برای خودم بخرم چیزی که قبلنا در حد ی جفت بود اما الان چندین جفت کفش توی جا کفشی دارم که هی داره بهشون اضافه میشه اونم کفش های با کیفیت .خدا رو شکر الان مدتیه که خیلی خوب خرید میکنم که نتیجه تاثیر آموزش های شما توی زندگیمه که یکییش همون کم کردن ترس از خرید کردنه با این باور که اونی که حساب من رو پر میکنه خداونده اگر من به رزاقیتش ایمان داشته باشم
بله استاد جان داستان ابوموسی رو قبلا برامون تعریف کرده بودین اما یادآوری اون حتما لازم و ضروری بوده که قلب شما چند بار بهتون الهام کرده که دوباره راجع بهش صحبت کنین
چقدر همین داستان خلوت کردن با این حیوانات در دل طبیعت و تفکر کردن در مورد رفتارهاشون وتعمیم دادن اونها به زندگی آدم ها و این داستان تمثیلی آدم رو به فکر کردن وادار میکنه تا خودش و رفتارهاش رو بررسی کنه
زندگی ابوموسایی:
ریسکی در اون وجود نداره
مبارزه ای در اون وجود نداره
از چالش ها دوری میشه
توسری خوری هست
کنجکاوی برای کشف چیزهای جدید وجود نداره
حاشیه ی امن حفظ میشه همیشه
نگرانی و ترس حاکمه
وقتی این ویژگیها رو شنیدم و ی فلش بکی زدم به قبل از آشنایی با شما استاد تمامی این ویژگی ها در مورد من صدق میکرد
ی زندگی کاملا ابوموسایی که نا آگاهانه برای خودم رقم زده بودم چون این جوری بزرگ شده بودم و واژه هایی مثل ریسک و چالش مفهوم منفی داشت توی ورودیهایی که به من داده شده بود و مخصوصا داشتن ی حاشیه ی امن ی مزیت حساب میشد حاشیه امن مالی حاشیه امن روابط و ………
اما بعد از اینکه با شما استاد آشنا شدم فهمیدم که داستان واقعی که پاداش ها رو به دنیال داره ی چیز دیگه ایه که در جهت مخالف اون ویژگی ها حرکت میکنه و اون داستان داستان:
کنجکاو بودن برای کشف ناشناخته ها
رفتن توی دل ترس ها
روبرو شدن با چالش ها
باج ندادن به خاطر ترس ها
و بیرون اومدن از حاشیه ی امن هاست
و اونجا بود که تصمیم گرفتم کمی تر س هام رو بزارم کنار و کمی جسورتر باشم و برم توی دل ترس هام و شروع کردم
پوششی که به خاطر ترس داشتم رو عوض کردم با پوششی که برام راحت تر بود و ازش لذت میبردم
پا گذاشتم روی ترسم و از ارتفاعی که میترسیدم رفتم بالا و لذت رسیدن به اون بالا رو تجربه کردم
از کنار سگ هایی که ی زمانی ازشون میترسیدم بارها رد شدم و دیگه نترسیدم و لذت شجاع بودن رو تجربه کردم
به حرف مردم کمتر اهمیت دادم و موهای سرم رو کوتاه کردم و راحت شدم و لذت حمام رفتن رو برای خودم زیاد کردم
حجابی که توی خونه برای خودم درست کرده بودم و داشت خفم میکرد رودر حدی که اذیت هم نشم متعادل کردم و از اون پوشش محدود کننده ی کم اومدم بیرون
شیوه های جدید پختن غذا ها رو امتحان کردم
اعتماد به نفسم رو ی کم بهتر کردم که تمام جنبه های زندگی من رو تحت تاثیر خودش قرار داد
ی کم بهتر با چالش ها روبرو شدم و دیگه کمتر زانوی غم بغل میگیرم
و در کل مقدارزیادی از اون زندگی وحشتناک ابوموسایی اومدم بیرون .زندگی که من رو محکم زنجیر کرده بود و توان حرکت رو از من گرفته بودو فرصتهای زیادی رو از من گرفته بودن از جمله فرصت ازدواج کردن رو فقط به خاطر ترس از ناشناخته ها و چالش ها و مهاجرت کردن
الان احساس میکنم قویتر و بزرگ تر شدم و راحت تر میتونم با چالش ها روبرو بشم و مهاجرت کنم چیزهایی که قبلا خیلی ازشون میترسیدم
در مورد سر ریچارد برانسون رفتم ی مصاحبه از ایشون خوندم توی مصاحبه گفته بود که ما خانوادگی اعتقاد داریم که همه چیز رو تجربه کنیم
توی اون مصاحبه یکی از عوامل موفقیت برانسن ریسک پذیریش عنوان شده بود که البته یکی از عوامل موفقیت همه ی افراد موفقه که میشه همون جسارت داشتن برای ورود به دل ناشناخته ها میشه همون ابوموسایی نبودن
سپاسگزارم استاد که که هر بار ما رو به خودمون ارجاع میدین با این آگاهی ها که بهتر خودمون رو بشناسیم
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا شکرت که در مدار دریافت این آگاهی ها هستم
استاد عاشقتونم خیلی خوشتیپ و خوش استایل شدین
استاد یکی از ویژگی های با شما کار کردن اینه که آدم جسارت پیدا میکنه
آدم اصلا دوست داره بره تو دل ناشناخته ها و اونارو تجربه کنه
من خودم قبلا یه آدم خیلی ترسو با اعتماد به نفس پایین بودم و خیلی هم محافظه کار بودم به خاطر خانواده ای که توش بزرگ شده بودم
از وقتی ازدواج کردم خیلی بهتر شدم چون همسرم روحیه خیلی جسورانه و ریسک پذیر داره منم همیشه ازش یاد میگیرم و در کنارش خیلی رشد کردم
ولی از وقتی خیلی بهتر شدم که با شما آشنا شدم و از آموزشهاتون استفاده میکنم البته هنوز خیلی خیلی جای کار دارم ولی هرروز سعی میکنم یه قدم برای بهتر شدنم و رفتن تو دل ترس هام بردارم
و از نقطه امنم خارج بشم
استاد من به شدت از ارتفاع میترسیدم به خاطر همین هیچ وقت هواپیما سوار نمیشدم
اصلا برای مسافرت رفتن هواپیما جزو گزینه هام نبود و میگفتم نمیخوام هیچ وقت امتحانش کنم
ولی به قول خانم شایسته دیدم این ترس داره جلو خیلی از لذت های منو میگیره و خیلی از زیبایی ها و چیزهای دیگه رو نمیتونم تجربه کنم
تا چند ماه پیش که میخواستیم با همسرم بریم مسافرت خودم پیشنهاد دادم که با هواپیما بریم میخوام تجربه کنم
و وقتی سوار هواپیما شدم دیدم همه اون ترس ها توهم بوده و نه تنها ترس نداره بلکه خیلی خیلی هم لذت بخشه
و به قدری اون روز که ما تو پرواز بودیم آسمون زیبا بود که من محو تماشای زیبایی ها بودم و اصلا نفهمیدم کی رسیدیم به مقصد
شاید این چیزایی که من میگم برای بعضی ها عادی باشه ولی برای من واقعا یه ترس بود
مثلا از آب میترسیدم هیچ وقت استخر نمیرفتم
هم به خاطر اینکه میترسیدم و هم چون شنا بلد نبودم اعتماد به نفس نداشتم که برم جلو بقیه
وقتی با همسرم تو مسافرت بودیم هتلی که بودیم استخر داشت و گفتم الان بهترین موقع ست که برم و تجربه کنم
و رفتم استخر خودم تنها
و یه تجربه فوق العاده بود و بازم دیدم که اصلا ترس نداشته و من این همه سال بیخودی خودم و از لذت ها محروم کرده بودم
و افرادی که اونجا بودن اتفاقا کلی تحسینم کردن که برای اولین بار با اینکه شنا بلد نیستم ولی تنها اومدم و کلی هم راهنماییم کردن و تشویقم کردن که برم حرفه ای یاد بگیرم
یا مثلا به هیچ عنوان تنهایی نمیرفتم خرید رستوران که اصلا هرگز تنها نمیرفتم
چند وقت پیش تنها بودم و میخواستم برای خودم غذا سفارش بدم بعد به خودم گفتم پاشو برو رستوران غذا بخور
کلی ذهنم سعی کرد منصرفم کنه که بابا تو این همه رو خودت کار کردی الان کلی رشد کردی اعتماد به نفس تنهایی رستوران رفتن و داری ولی نیازی نیست بری حتما تجربه کنی
یه غذا سفارش بده بیارن برات
ولی گفتم برای تمرین عزت نفسم هم که شده میرم
و رفتم یه رستوران خیلی خوب نه یه رستوران معمولی و یه غذای خوب سفارش دادم
اتفاقا رستوران هم شلوغ بود
و استاد یاد صحبت شما تو قانون آفرینش افتادم که گفتین از قانون درخواست استفاده کن
ازشون درخواست کردم که میخوام کنار پنجره بشینم چون ویو خیلی خوبی داشت
با اینکه میزهای کنار پنجره مخصوص ۶ نفر به بالا بود ولی گفتم حالا درخواست میکنم
چون معمولا دیدم که رستورانها نمیزارن اونایی که یه نفر یا دونفر هستن دور میز ۶ نفره بشینن چون میزارن برای افرادی که تعدادشون زیاد هست
درخواست کردم که کنار پنجره بشینم و اتفاقا کلی هم استقبال کردن و گفتن اتفاقا ویو خیلی قشنگی هم داره
من فکر میکردم که اگه تنها برم رستوران همه یه جوری بهم نگاه میکنن ولی بر عکس اصلا کسی توجهی به من نکرد
اینم یه تجربه لذت بخش بود
به قول استاد نمیخواد موتور برداری از کوه بری بالا یه قدم کوچیک بردار برای اینکه از نقطه امنت خارج بشی
شاید اینایی که من گفتم برای بعضی بچه ها ترس نباشه ولی برای من بود
و خوشحالم که بر اونا غلبه کردم و واقعا وقتی بر ترس هات آگاهانه غلبه میکنی اعتماد به نفست تصاعدی میره بالا
استاد من و همسرم تو محله ای زندگی میکردیم که اونجا بزرگ شده بودیم و خونه مادر همسرم زندگی میکردیم و همه خانواده من و خانواده همسرم تو یه محله و نزدیک به هم بودیم
ما برای اینکه از نقطه امن مون خارج بشیم از اون خونه رفتیم و رفتیم به یه جای دورتر
درسته تو همون شهریم و نرفتیم یه شهر دیگه یا یه کشور دیگه ولی این مهاجرت و دور شدن از خانواده ها مون برای مایی که چند سال تو نقطه امن مون مونده بودیم و جرات نداشتیم ازش بیایم بیرون خیلی بزرگ بود
و اصلا وقتی رفتیم چقدر درها برامون باز شد چقدر همه چیز تو زندگی مون و کارمون بهتر شد
و چقدر ایمان مون قوی تر شد به خاطر مسائلی که پیش اومد و حلش کردیم تو این مسیر
استاد من و همسرم یه پیشنهاد کاری بهمون شد که یه شاخه ی دیگه ای از حرفه ای که انجام میدیم بود
قبول کردن اون پروژه هم یه کم ترسناک به نظر میومد چون تا حالا به صورت حرفه ای انجامش نداده بودیم
ولی همسرم گفت بالاخره که چی
ما باید اینم بتونیم انجام بدیم باید خودمون و تو این زمینه قوی کنیم چون جزئی از شغلمون هست
همسرم پروژه رو قبول کرد
و وقتی میخواستیم بریم سر کار خداوند طوری هدایت مون کرد و طوری بهمون ترفند ها رو از طریق یکی از بنده هاش یاد داد و ایده هایی رو بهمون الهام کرد که کاری که ما انجام دادیم خیلی خیلی بهتر و حرفه ای تر شد از اونایی که دارن این کار و به طور حرفه ای انجام میدن
در کل
وقتی آگاهانه بر ترس هات غلبه میکنی و از نقطه امنت خارج میشی
✔ اعتماد به نفست خیلی میره بالا و به قول خانم شایسته اعتماد به نفست خیلی میره بالاتر از کسی که ناخودآگاه اون ترس و نداره
✔ایمانت خیلی قوی تر میشه برای رفتن تو دل ترس های بیشتر و خارج شدن از نقطه امنت و انگیزه میگیری برای ادامه مسیر
✔زندگی برات خیلی لذت بخش تر میشه و دوست داری که بازم تجربه های دیگه داشته باشی
✔و لحظه مرگ حسرت نمیخوری که یه سری لذت ها رو تجربه نکردی فقط به خاطر اینکه میترسیدی و محافظه کار بودی
✔وقتی تو برای بهبود خودت قدم برمیداری و تصمیم میگیری بری تو دل ناشناخته ها خداوند قطعا هدایتت میکنه من اینو خیلی تجربه کردم جاهایی که من قدم برداشتم بر ترسم غلبه کنم و خداوند هدایتم کرد
✔تکامل رو رعایت کنیم و هرروز یه قدم برای خارج شدن از نقطه امن و پا گذاشتن رو ترس هامون برداریم
✔یک ساعت زندگی با کیفیت بهتر از صد سال زندگی بی کیفیت هست
و اینم بگم که جلسه دو و سه پشت صحنه سایت تو این زمینه خیلی به من کمک کرد
که مدیر فنی عزیزمون توضیح دادن که چطوری رفتن تو دل ترس ها شون و یه سری کارها رو برای اولین بار انجام میدادن ولی نتیجه عالی میشد
اصلا وقتی اون فایل و گوش دادیم با همسرم تصمیم گرفتیم اون پروژه رو قبول کنیم
و میدونین چیه استاد من قبلا که با قانون آشنا نبودم به خودم حق میدادم که بترسم اصلا میگفتم چرا باید به ترسهام غلبه کنم
اصلا چرا باید ریسک کنم
یعنی از همون حالتی که داشتم راضی بودم و اصلا نمیدونستم که این طور زندگی کردن اصلا جذاب نیست
و زمانی تو به معنای واقعی زندگی کردی که از پتانسیل هات استفاده کنی
و از این همه نعمت هایی که خدا در اختیارت گذاشته لذت ببری
و اینکه اگر جای اهرم رنج و لذت تو ذهنت درست جا بیفته خیلی راحت تر بر ترس هات غلبه میکنی
استاد واقعا ازتون سپاسگزارم برای آموزش های ارزشمندتون
به قول خودتون این فایلها که رایگان رو سایت هستند میلیون دلاری ارزش دارن
خدایا شکرت
مونای عزیزم سلام
وای چقدر لذت بردم از تحریباتی که نوشتی برامون ، بسیار بسیار تحسین برانگیز بود
تو و همسرت عزیزت قطعا یکی از بهترین نمونه های این فایل استاد عزیزمون هستید .
داستان تنهایی رفتنت به استخر و رستوران و درخواستی که داشتی تا داستان جابجایی و انتقال خونه تون و قبول کردن پروژه و … همه و همه خیلی مثال های زیبایی بود که نوشتی .
از صمیم قلبم از خداوند مهربون براتون خیر و برکت و سلامتی و عشق درخواست میکنم . 🤲🤲🤲
ضمنا داستان هدایتت رو که خوندم به آخراش که رسیدم متوجه شدم صورتم از اشک خیس شد و چقدر عشق کردم باهاش.❤❤❤
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته گل و بقیه اعضای سایت چقدر جالبه که همزمانی تصمیمات من با حرف های استاد همیشه اتفاق می افته
من از از فرهنگ خانوادگی میام که ریسک نکردن ارزش محسوب میشه و آدم هایی که ریسک نمی کنند عاقل شمرده می شوند و کسی که دل به دریا میزنه و شجاعت زندگی به سبک شخصی خودش رو داره نکوهش و سرزنش میشه !
به خاطر همین باورها هر وقت من یا خواهر هام کاری خارج از منطقه امن انجام میدادیم نتیجهاش سختی مشکل و رنج بود!
مهمه که با چه باوری شجاعت به خرج می دهیم !!! با چه باورهایی سعی می کنیم به قانون عمل کنیم!!!
من درراستای افزایش عزت نفس و تغییر بیشتر شخصیتم در دو موضوع شروع کردم به خارج شدن از منطقه امن اونم وقتی که نجوا ها خیلی زیاد بود مخصوصاً که فرهنگ سنتی هم یه جورایی اون نجواها رو تایید کنه :
اولیش شروع به زندگی مشترک با همسرم قبل از جشن عروسی در شهر رویاهام شیراز که خانواده های هر دو تامون خیلی مقاومت به خاطر حرف مردم و سنت و فرهنگ جامعه داشتن ما گفتیم فعلاً با همیم تا شرایط جشن مهیا بشه !
نمیدونید منم چقدر نگران نظر خانواده همسرم و فامیل خودم بودم و و با تردید و دودلی اقدام به این کار کردم و تا کمی احساس گناه داشتم که چرا مثل بقیه طبق عرف پیش نرفتیم 😄
شاید از نظر خیلی ها اینکار عادی باشه ولی وقتی از دل سنت های پوسیده و قدیمی کاری هنجار شکن از نظرشون انجام میدی خیلی حرکت شجاعانه اییه !
نتیجه : حالا که از خیلی از ورودی های منفی بدور هستیم و با آرامش لحظات زیبایی رو کنار هم هستیم میگم چقدر خوب چقدر ارزشش رو داشت که از ترسها و تردیدها بگذرم و خودم رو در برزخ در معرض ورودی های اشتباه بودن نگه ندارم فقط به خاطر اینکه نظر مردم در موردم عوض نشه !
مورد دوم مادر من به شدت به آدمهای مطمئن خاصی که خودش میشناسه اطمینان داره و اعتماد میکنه برای خرید و همیشه جز از اون اشخاص سراغ کس دیگه ای نمیره و این شرکه مطلق چون یعنی به غیر از این آدم ها آدم مطمئن دیگه ای وجود نداره !
اصرار داره که همیشه ما هم از همون اشخاصی که خودش میگه خرید کنیم اگر انجام ندیم کلی غر و سرزنش میکنه !
مدتی بود که داشتم دستبند طلا مو تعویض با مدلای جدید کنم قلبم به من گفت برای این که تمرین انجام داده باشی توی همین شیراز که هیچ کس را نمیشناسی باید این کار را انجام بدی !
با خودم کلنجار رفتم و توجیهات الکی می آوردم که نه در شهر خودمون بهتره !
چند روز قبلش با دوستای جدیدم در شیراز رفته بودیم طلافروشی، آنها میخواستند این قسمت از بازار شیراز رو به من نشون بدن (چون من خوزستانی هستم ) من از یک طلافروشی خوشم اومد و قلبم گفت هر وقت می خوای خرید کنی از این خرید کن !
چند روز بعد دستبندم در حین باز کردن کابینت دچار مشکل شد و حالا حسم گفت که باید ایمان و توکلت نشون بدی !
من رفتم و دستبند قدیمیمو با یک انگشتر و یک دستبند تعویض کردم و خیلی خوشحال بودم که به الهام الهیم عمل کردم
بعد از چند روز که به شهرمون برگشته بودم از بانک به من زنگ زدند گفتند شما فلان تاریخ رفته بودید طلافروشی من گفتم آره بعد گفتن در حساب کتاب هاتون مشکلی پیش اومده این شماره شونه بهشون زنگ بزنید !
من زنگ زدم و گفتند که بیایید دستبندجدید تون را دوباره وزن کنیم !
و من که مراجعه کردم به طلافروشی گفتند که ما سیستم حسابداری داریم و کد هر طلایی اختصاصی هست و کدی که روی دستبند شما بوده اشتباه شده با وزن بیشتر حساب شده !
اونا ما به التفاوت را حساب کردن و من یک دستبند دیگه هم با اون پول خریدم و بقیه را نقد به من دادن !
پاداش من برای مستقل عمل کردنم این بود که به مغازه ای هدایت شدم که کاملا قابل اطمینان و امین بودن و به خاطر چند میلیون اشتباه وقت گذاشته بودند و رفته بودند بانک تا شماره من را پیدا کنند و به من بدهکار نمونن !
سیستم حسابداری دقیق داشتن و اگر پیش بقیه مغازه ها می رفتم به این شکل حساب کتاب نمیکردند و چه بسا پولی از من می رفت و خودم نمی فهمیدم !
نیاز نیست حتما به شکل مادرم آبا و اجداد مغازهدار را بشناسم تا بتوانم بهش اطمینان کنم بلکه انسان هایی که من به آنها هدایت می شوم تا وقتی که من در فرکانس مناسب هستم درستکار پاکدست و قابل اطمینان هستند !
پس فرکانس من بر ژن و فامیل و آشنا بودن برتری داره !
چه بسا آدمای خیر و نیک اندیشی که وقتی من باورهای مناسب داشته باشم به آنها برخورد کنم و برایم خیر و شادی به ارمغان بیاورند !
و هم این باور برام ثابت شد که ثروتمندان انسانهای پاکدستی هستند که حق بقیه را نمی خورند و با پول حلال ثروت عظیم به دست میآورند ! و ثروت معنوی است و شخص طلافروش لازم نداره از روی کمبود یا حرص از پول مشتریاش چیزی به ناحق برداره !
خداروشکر که در فرکانس هدایت به آدمای درست و امین هستم !
من واقعا تصمیم گرفتم هنوز بیشتر از دایره امن باوراهام بیام بیرون خیلی بهم لذت داد این تجارب و ترسهام کمتر شد میدونم خدا پشتمه و حمایتم میکنه و پاداش های عظیم میده برای حرکت و زدن به دل ترس ها !
کلی احساس جاری شدن زندگی و انرژی حیات در درونم دارم !
و غلطی حرفای ورودی هام بهم ثابت شد !
و مثل ماهی سیاه کوچولو قصه بچگیام برم اقیانوس و عظمت جهان هستی ببینم !
فارغ از حرفای ماهی های بزرگتر که قانع به برکه کوچیک شون بودن و کلی ترس های متوهمی و غیرواقعی داشتن و ورودی اشتباه و غلط از جهان به ماهی سیاه کوچولو دادند ولی اون باور نکرد و حرکت کرد به سمت اقیانوس !
چقدر این داستان نمادین و زیباست!
استاد ممنونم ازین فایل های عالی که همیشه شما و خانم شایسته الگوی من هستید ! دوستون دارم🌺💖
سلام فرنوش نازنینم
چقدر لذت بردم از خوندن کامنت زیبا و تأثیر گذارت واقعا عالی بود
چقدر تحسینت کردم که انقدر قشنگ تونستی فارغ از نگاه و نظر بقیه الهامی که قلبت بهت گفته بود رو عملی کنی
و چقدر خوشحالم میبینم داری در شهر آرزوهات با تجربیات قشنگ زندگی میکنی
بسیار لذت بردم و چقدر تحت تأثیر قرار گرفتم و قانون الطیبین لطیبات رو تصدیق کردم وقتی از تجربه قشنگت در مورد طلا فروشی نوشتی عزیزم
مبارکت باشه تجربه شیرین داشتن انعمت های دلخواهت و برخورد با این انسانهای شریف
سپاسگزارم که با عشق و اینقدر زیبا این تجربیات قشنگت رو با ما به اشتراک گذاشتی
برای تو زیبا بانو بهترین های دنیا و آخرت رو آرزومندم 💖💖💖
نفیسه عزیز زیر بارون بروی من
سلام
هم قشنگ از خودت مینویسی و هم قشنگ تحسین میکنی.
همه ی نوشته های لوکس و لاکچری و واقعی و با شجاعت را میخونم و لذت میبرم.
تحسینت میکنم و خیلی دوستت دارم.
عروسک خوش هیکل و شجاع و موحد من، نفیسه