اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و شب بخیر خدمت استاد توانا و خانم شایسته عزیز
استاد واقعا تحسینتون میکنم خیلی توانا هستید توی مثال زدن و بیان موضوعات واقعا بینظیر هستین
خیلی ساده و راحت از طبیعت و محیط اطراف موضوعاتی رو متوجه میشین و اونو به شیوه راحت و ساده بیان میکنین
واقعا فوق العاده هستین
داستان ابوموسی و ترس هاش و خارج نشدن از محیط امنش :)
راستش رو بخواین من هم بعضی جاها از این ترس ها دارم ، و بعضی جاها تا میام یه حرکت جدید بزنم سریع ذهنم میاد وسط شلنگ تخته میندازه که بیا و ببین ، و یه داستانی میسازه که نگو…
خدا رو شکر جدیدا خیلی خیلی بهتر شدم و قلق این ذهن چموش دستم اومده و بلدم یواش یواش ارومش کنم
ولی هرجایی ادم پا روی ترس هاش بزاره واقعا به پوچ بودن اون ترس پی میبره
و هرچی شخصیت ادم بزرگتر بشه دیگه ترس ها توی دایره امنش از بین میره
استاد، یه سری ترس های هستن که خیلی کوچیک و بیخودی هستن ولی به شدت توی دست و پای ادم هستن
یاد صحبت خانم شایسته می افتم که می گفتن دردسر این پیچک های کوچولو از قطع کردن درخت به این قطوری بیشتره
مثلا من همیشه عادت داشتم با گوشیم کامنت بزارم حتی اگه سیستمم روشن بود و احساس خوبم رو به گوشیم وصل کرده بودم ولی الان با سیستم دارم مینویسم و خیلی هم راحتم
در مورد رفتن به مکان های جدید هم همین طور، ارتباط با افراد غریبه ، و یسری موضوعات بیخودی
ولی وقتی ادم پا روی این ترسای کوچیک خودش میزاره واقعا حالش خوب میشه
و به یه احساس اعتماد به نفسی میرسه که من بالاخره این کارو انجام دادم و چه قدر هم لذت بخش بود
ما یه زمان محدودی رو توی این کره خاکی هستیم، بهتره کلی تجربش کنیم و همه جوره ازش لذت ببریم
در هر صورت استادجان بازم میگم شما فوق العاده توانا هستین و تحسین برانگیز
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 118
زیبایی و کیفیت زندگی به عرض آن و تجربه کردن آن است نه به طول آن و طولانی بودنش
تمام نقاط عطف جهان و تمام اختراعات و اکتشافات بزرگ دنیا، از توی دل ترسها رفتن بوجود آمده است
تصور کنیم برادران رایت این شجاعت را بخرج نمیدادند که بخواهند پرواز کنند
یا کریستفکلمب شجاعت کاوشگری و جستجو را نداشت و قاره آمریکا هنوز کشف نشده بود
ویا هزاران مورد و مثال دیگر که اگر افرادی شجاعت در دل ترسها رفتن را نداشتند انسانها هنوز در دل غارها زندگی میکردند یا این رفاه و آسایش فعلی را نداشتند
و یا تصور کنیداین دنیا پُر بود از انسانهایی که میخواستند مثل ابوموسی عمل کنند، چه دنیای خسته و بیروح و کسلکنندهای داشتیم و چقدر زندگی در آن بیمعنا و مفهوم بود
شجاعت و جسارتی را خداوند در وجود انسانها قرار داده است و بعضی از انسانها از وجود آن باخبر بوده و به بهترین شکل از آن استفاده کرده و برکات آن نیز به سایر انسانها رسیده است و هرلحظه باید سپاسگزار خداوند باشم بخاطر این نعمت بزرگ و عظیم
این افراد واقعا تاثیرگذار بوده و قابل تحسین هستند
خداوند من را خلق کرده تا از طریق من دنیای خودش را تجربه کند حال اگر من ترسو بدنیا بیایم و بدون دیدن جاهای دیگر و بدون تجربه هر چیز قشنگی که لذت تجربه کردن را دارد از این دنیا بروم، خداوند به خودش نمیگوید این چه خلقتی بود من انجام دادم و چه تفاوتی بود بین خلق کردن و یا خلق نکردن این انسان!!!
این نگاه شما واقعا زیباست که یکی از عواملی که باعث کیفیت زندگی میشود ترک کردن نقطه امنیت و رفتن در دل ترسهاست، حرکت کردن است و نترسیدن از چیزهای جدید، و مهاجرت کردن
تصور کنم استاد را که اگر در دل ترسها نمیرفت و مهاجرت نمیکرد و یا مهارت جدید را یاد نمیگرفت، هنوز در همان شهر قم مشغول به کار کلوپبازیهای کامپیوتری بود با همان درآمد بخور و نمیر و نهتنها خودش این حجم از تجربههای جدید و مسافرت به کشورهای دنیا را نداشت بلکه هزاران هزاران نفر از اعضا سایت نیز از برکات این شجاعت و جسارت محروم بودند مضاف براینکه این حد از اشاعه توحید و یکتاپرستی نیز در جهان پخش نمیشد
و اما تصمیم من برای عملی کردن آموختههای این فایل:
من همیشه بعدازظهرها باتفاق همسرم به پیادهروی میروم و بیشتر اوقات یک مسیر یکسان را انتخاب میکنیم، ولی از امروز تصمیم گرفته و مکانهای دیگر را نیز برای پیادهروی امتحان میکنم
هر روز یه کار رو به صورت روتین انجام ندیم ،، هر روز غذایی که میخوایم بخوریم رو یه جور طبخ نکنیم
راستش من از اولی که با استاد آشنا شدم سعی کردم متفاوت تر باشم .
همیشه تیپم رو تغییر میدم ،هر روز که میرم بیرون یا محل کار یه تیپ جدید میزنم …
لباسهای تو خونه ای جدید میپوشم
عطر زیاد خریدم و استفاده میکنم
وقتی پیاده روی میرم سعی میکنم همیشه به یک مسیر حرکت نکنم ….
حرف زدنم رو دارم بهتر میکنم ( هر روز سعی میکنم بهتر و شمرده تر صحبت کنم ،یا اصلا حرفی برای گفتن داشته باشم )
رو روابطم دارم کار میکنم سعی میکنم با اطرافیانم بهتر از قبل باشم ….
با همسرم بهتر باشم ..
با خودم بهتر باشم اکثرا تمرین آیینه رو انجام میدم
از. خودم عکسای خیلی قشنگ میگیرم و خودم رو تحسین میکنم
رابطم روبا فرزندم خیلی بهتر کردم و از وجودش لذت میبرم
از درست کردن غذاها به روش جدید لذت میبرم
روش های جدید برای ارتباط برقرار کردن با افراد استفاده میکنم
سعی میکنم از دیگران درخواست کنم
سعی میکنم با افراد غریبه حرف بزنم .در صورتی که من قبلا اصلا اینطور نبودم
منظم و مرتب تر باشم .یک لیست دارم و همه ی کارهایی که قراره تو این روز و یا تو این هفته انجام بشه رو روش مینویسم و تیک میزنم
یاد گرفتم برای خوشحال و راضی کردن خودم از روش های مختلف بهتری استفاده کنم.و ….
یاد گرفتم حسم رو سریع خوب کنم ….
هر موقع میخوام یه چیزی بخرم و یا کار جدیدی یادبگیرند سریع یه سرچ کوتاه میزنم تو اینترنت و اطلاعاتش رو میخونم(البته اینو که میخواستم بنویسم) هی ذهنم میگفت اینو ننویس این کارو همه ی آدمها میکنن اما من مچش روگرفتم و نوشتم و حتی همینو برا خودم یه موفقیت میدونم خدایا شکزت
دوستون دارم دوستای گلم انشالله که در پناه الله خداوند بلند مرتبه .خوش و خرم باشید 26.5.1403
چقدر خدایاشکرت میکنم که این فایلهای روزشمار و ادامه میدم شده برام مثل آب و خوراک
من قبل از شروع روزشمار از کامنت نوشتن میترسیدم یا اینکه میگفتم اصلا نمیدونم چی باید بنویسم اما رفتم توی دل ترسهام و حرکت کردم و شروع کردم الان با این فایل یادم اومد 115روز قبل اگر پا روی ترسم نذاشته بودم الان به این جلسه و تجربه های فوق العاده ایی داشتم نمیرسیدم اصلا از وقتی ادامه دادم حتی دوره های که خریدم و بهتر درک کردم وقتی نوشتم متوجه افکار و باورهای خودم شدم خودمو بهتر شناختم
به نام خدا وسلام به خدا 118 گام روی مدارثروتمندی مادی ومعنوی هستیم خداقوت به همگی.
الهی توراسپاس میگویم که برای مادرابعادنی نی سالم و ثروتمندقوی ظاهرشدی دمت گرم خداجون.
سلام به استادمعلم سایت بهشتی وکل خانواده.
خایاشکرت که به ماگفتی :
شکرنعمت نعمتت افزون کند.
کفرنعمت ازکفت بیرون کند.
یعنی چه؟!بعضی وقتهاهم ترس داشتن برام میشه نعمت وازبس که کنجکاوم وعجولم توهرکاری میگفتن سرمایه گذاری میکردم وچک ولگدهای دنیاراخوردم!وبه جاش ازخیلی ضررهای دیگه جلوگیری کرد.
خدایاشکرت که مراتوراه مستقیم قراردادی وشاه کلیدطلایی رابازهم به دستم دادی گفتی: عجله روبذارکنارگامهاآهسته وپیوسته .
اول: درس ایمان وتوکل به من رویادبگیر.
دوم:غرورت رابشکن ،آرام وشادزندگی کن،به خودت ومن واطرافیان وطبیعت احترام بذار،احساس خوب =اتفاقات خوب کنترل ذهن،توجه به مثبتها،ازناخواسته هااعراض کن،آنچه میخواهی بنویس باجزئیات.
خدایامتشکرم.
من از16مردادنوشتم که عزیزدلم باپسرسومی پایه یک دارن وسیله ی کاربراشون درست کن خیلی به ماشین سنگین علاقه دارن.البته خیلی دوست دارم که ماشین مال خودمون باشه چندروزپیش عزیزدلم به دوستش زنگ زدکه اگه ماشین سراغ داری اطلاع بده میخوام برم سرکارگفت باشه به فکرتون هستم.دوباره عزیزدلم تماس گرفت گفت باشه چشم.دیشب بنده خداتماس گرفت که راننده لازم دارن بدون هیچ معطلی خدابه همین سادگی توسط دستای قدرتمندش برای عزیزدلم وپسرم 10چرخ آماده کردگفت: لیلاخانم گام اول روبردارین تاگامهای بعدی روبرات بردارم.
خدایاشکرت که این ویروس واردبدنم شدکه شوهرم به فکرافتادکه بایدقدمهاروتکاملی طی کنددوباره ازرانندگی برای رضای خدادرمشیت الهی کارگری کنه واین نشانه ای است برای ماکه به زودی خدبه خودمون 10چرخ هدیه داده ومنهِ ملکه توخانه روخودم کارمیکنم.
الخیروفی ماوقع هراتفاقی تودنیامیفته همش به نفع ماس.
وهروزخواسته ام رامینویسم وشکرخداروبه جامیارم وسعی میکنم که ابوموسی نباشم من یک شیریال دارهستم،من یک عقاب هستم ،عاشقتونم که هرکس هرنعمتی به دست آورده به هم دیگه اطلاع رسانی میکنندوبقیه امیدوارتربه خدامیشن این دوره ی روزشمارواقعابایدخوب ازش استفاده کنم !نگم این فایلهارایگانه ازکلمه ی رایگان لذت نمیبرم!!!!!!!
من میگم فایلهای هدیه چون من لایق دریافت هدیه های الهی هستم.خدایاکمکم کن چون من ناپخته هستم وتوپیرفرزانه ای به کمکت نیازمندم.
همه ما یک فرصت کوتاه داریم به نام زندگی پس تا جایی که می تونیم باید تجربه بکنیم این زندگیو
تجربه ای توام با لذت ورشد
خداروسپاسگذارم وقدر دان برای تا به اینجای مسیر زندگیم که فکر میکنم از این فرصتی که دراختیارم بوده تا به امروز خیلی خوب استفاده کردم
و واقعا تجربه کردم زندگیمو با تمامه آن چیزی که در اختیارم بوده ومی تونستم توی اون موقعیت ها استفاده بکنم.
واصلا همین خواهان تجارب بیشتر وباکیفیت تر منو رسونده وهدایتم کرده به جایی که راه تجربه بهتر وبا کیفیت تر رو یاد بگیرم تا بتونم تجربش بکنم
هدایتم کرده به یاد گیری ودرک قوانین هستی
حالا این یاد گیری قوانین ودرکش خودش یه تجربه بی نظیریه که 98٪آدما هیچ وقت هیچ اطلاعی ازش پیدا نمی کنن وفرصتشون تموم میشه
این خوودش کلی جای شکر داره وجای مباهات که بابا این خودش تجربه ایه ناااب که توی دل خودش هزاااران وهزاران تجربه بی نظیر دیگه رو داره
مثل سلامتی بیشتر مثل روابط بهتر مثل اعتماد بنفس بالاتر مثل داشتن نعمت های بیشتر و درکل تجارب بیشتر از این فرصت محدود که معلومم نیست کی تموم بشه توی این دنیا
واصلا تموم این مسیر داره وعده ایو بهم میده که اگر بتونی خوب از این فرصتی که داری استفاده بکنی وراهشو یاد بگیری قانونشو درک بکنی قراره یه زندگی ابدی رو هم تجربه بکنی با کلی از آپشنها و امکانت با کیفیت تری که حتی تصورشم نمی تونی بکنی
استاد منم مدتیه واقعا تصمیم گرفتم از حصاری که خودم واسه خودم ساختم بیرون بیام
ی موضوع واقعا مسخره ای که الان ترکش کردم برای خودمم واضح شد که چقدر مسخره بوده
من هیچوقت دختر مذهبی نبودم
هیچوقت و هیچ تایمی
هیچوقت هم به هیچ اعتقاداتی بی احترامی نکردم
حتی یادمه زمان دبیرستان که شهرستان خیلی کوچکی بودم تصمیم گرفتم بدون چادر برم مدرسه با اینکه از سمت خانواده به شدت اذیت میشدم ولی پای حرفم موندم و چادر استفاده نکردم
اغلب تو فامیل به دختر سرخودی معروف بودم چون اصلا با عقاید فامیل همراهی نمیکردم و تقریبا نوع حجاب منو قبول نداشتن
اما قسمت جالبش اینجاست که من به شدت به پوشش و روسری معتقد بودم
همیشه لباسامو بلند و لش انتخاب میکردم و در هر شرایطی حجاب مو رو رعایت میکردم
انصافا اصلا نمیدونم چرا اخه
همیشه دورهمی یا مهمونی ها حتی اگه هم دخترونه بود من اصلا مانتو از تنم نمیاوردم بیرون
و حتی روسری رو
و همیشه همه فک میکردن من مذهبی ام
اصلا ی مقاومت خاصی داشتم رو این پوشش
هیچوقت عکسمو پروفایل هیچ برنامه ای نمیزاشتم
و عمیقا فک میکردم این پوشش یا این رفتار باعث میشه خیلی دختر موجهی باشم
و همه منو تایید میکنن
اصلا ی موضوع خیلی مسخره
با لباس کامل استخر میرفتم یا تو دریا
و باشگاه چنان لباس پوشیده میپوشیدم که ی سری مربی گفت من چجوری بفهمم تغییرات ماهیچه ها تو اخه
نمیدانم این عقیده یا باور از کجا اومده بود اونم واسه منی که فامیل منو کافر میدونستن
تا اینکه گفتم باید ازاین باور رو بشکنم
حتی اگه هم درست باشه نباید ی موضوعی اینقدر برای من بت باشه
باید حلش کنم که اینقدر توی ذهن من تابو نباشه
اولین کاری که کردم برای باشگاه ی شلوارک خریدم
اولین روز که پوشیدم واقعا احساس لختی میکردم فک میکردم واقعا لختم و همه دارن منو نگاه میکنن
وقتی برگشتم به بچه ها نگاه کردم دیدم هرکی مشغول تمرین خودشه حتی با این پوشش جدیدی که من دارم ی جورایی نسبت به همشون من محجبه تر هستم
و به هر سختی بود اون روز طاقت اوردم و همه میگفتن چقدر اندام خوبی ساختی یا چقدر این مدل لباس بهت میاد چیه اون لگ بلندا میپوشی تو
و دیدم چقدر خودمم این پوشش رو دوست دارم
بعد از مدتی کلا لباس باشگاهمو این مدلی خریدم که انصافا الان که تابستونه چقدر راحتم
دیگه خدارو شکر اصلا هیچ مقاومتی به حجاب مو ندارم
وقتی شالم از سرم می افته اصلا برام مهم نیست تازه بعضی مواقع خودم موهامو میریزم بیرون و میبینم چقدر چهرم قشنگتر میشه
اومدم ی عکسمو پروفایلم گذاشتم و دیدم چقدر اینجوری بهتره
اصلا حس میکنم الان اکانت من جون گرفته و سروصاحب گرفته
الان اکانت مال خودمه و متعلق به خودمه
چند شب پیش ی عکس خودمو استوری کردم با ی متن قشنگ
همه کرور کرور نوشتن که چقدر خوشکلی
و شاید این زیبایی برای من بدیهی شده بود و بابتش شکر گزار نبودم
ی دوستی از اونور دنیا برام پیام گذاشت ی حرفی تو دلم مونده بگم؟
گفتم راحت باش
گفت انصافا خیلی خوشکلی
و من چقدر کیف کردم
گفتم خدایا شکرت تو نعمت به این بزرگی بهم دادی و من هیچوقت بابتش شکرگزار نبودم
به قول ی دوستی وقتی ی چیزی رو ترک میکنم میبینم خیلی چیزا هر روز منو ترک میکنن
و اینقدر خوشحالم این تعصب خرکی رو از ذهنم بیرون کردم که خدا داند.
گفتم مدت ها این همه وقت من ی باور غلط و بی محتوا رو اینقدر تو ذهنم پرورش دادم که ازش فراتر از بت ساخته بودم و گاها دوستام که حجاب نداشتن خیلی زشت باهاشون برخورد میکردم که همیشه هم از من ناراحت میشدن و همیشه تو ذهن من اونا دختر بدی بودن و من دختر موجه و خوب و باوقار بودم
و واقعا دلم میخواد از تک تک اون دخترا عذر خواهی کنم.
استاد من اینقدر جا داره مهاجرت کنم از اخلاق و رفتارام که اصلا نیاز نیست از موقعیت جغرافیایی ام مهاجرت کنم
و وقتی امروز این فایل رو گوش دادم گفتم این ابوموسی لعنتی دقیقا خود منم
اینقدر خوشحالم این افکار مزخرف رو از ذهنم شستم که انصافا حس میکنم دوباره جون گرفتم
خدایا هزاران بار شکرت
و واقعا استاد ازتون ی دنیا ممنونم که اینقدر استادانه در مورد هر موضوعی به ما علم و اگاهی میدین
سلام ساناز جان زیبا دوست هم فرکانسی عزیزم واقعا از اعماق وجودم تحسینتون میکنم که به این درک و اگاهی ها رسیدین کامنتتون بسیار دلچسب بود .دوست عزیزم وقتی زیبایی ها ی چهرتون رو میخوندم بی صبرانه دلم میخواست زود تموم بشه نوشته ها و برم عکستون رو ببینم چقدر چهرتون زیبا و آرامش بخشه امیدوارم حالتون همیشه عالی و در مسیر لذت و فراوانی باشین و روز به روز از رشدتون لذت ببرین . خوشحالم که در در کنارهم هستیم در خانواده بزرگ عباس منشی
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان ، امروز یه فرصت شغلی کارمندی نسبتا خوبی به من معرفی شد … دو دل بودم و به خدا گفتم خدایا به امید تو خودت هدایتم کن الا میرم توی سایت عباس منش و گزینه ی مرا به نشانه ام هدایت کن رو میزنم و خودت بهم بگو دیگ که برم اون شغل یا نه ،
یک قسمت سریال زندگی در بهشت اورد … متن ها رو خوندم تا آخر متن که رسیدم دیدم اوه این جمله خیلی نزدیکه به مسئله ی من و رنگش هم آبیه زدم روش و هدایتم کرد به این ویدیو و من تصمیمو گرفتم که نرم به اون شغل و برای 25 سال خودمو اسیر نکنم و محدود نکنم … من خودم مهارت بسیار خوبی دارم در یک زمینه ای … و یک شغلی هم دارم که دارم درآمد کسب میکنم … (که البته بگم در مسیر تکامل …) پس نیازی نیست این شغلی رو برم که 25 سال خودمو محدودش کنم با باور های اون افرادی که …
(وقتی که ایشون این کارو بهم معرفی کرد هی توی دلم به یاد میاوردم بعضی از حرف های استاد رو بعضی از قوانین رو مثل توحید عملی و باور های ثروت ساز …)
درسته که به گفته خودتون مهارت و رفتن تو دل ترس و تجربه ی یک شغل جدید و اینا ولی این کوتاه مدته اما بعدش چی ؟! من که علاقه ندارم به این شغلی که اونم 25 سال براش کار کنم و وقتمو بگیره … نمیخوام برم توی دل همچین ترسی که واقعا فایده ای برای من نداره مثل این میمونه که برم بالای ساختمون و بگم میخوام توی ترسم برم و خودمون بندازم پایین …
و بله به نتیجه رسیدم این شغلی که بهم پیشنهاد شد نرم که ازادی زمانی نداره و محدوده …
و بیام مسیرم رو ادامه بدم .
ممنونم استاد عزیزم انشالله در دنیا و آخرت شاد پیروز و موفق باشی .
من یه دختر 4 ساله دارم که همیشه سعی میکردم ازش مراقبت کنم و هی همش دستش رو میگرفتم و همش موقع دویدن باهاش میدویدم یا سعی میکردم همیشه مواظبش باشم و این در صورتی هست که اون اینکار رو دوست نداره و بیشتر استقلال میخواد
برای خرید کردن میگه تنهایی میخوام برم سوپری خرید کنم و من تلاش میکنم که این آزادی ها رو بهش بدم
یه چند وقتی هست که یکم زمین میخوره یا دست و پاش زخم میشه بخاطر بازی کردن و دویدن سریعش و همش میخواد از چیزهای بلند بره بالا و چند روز پیش حتی با چونه خورد زمین و خدا رحم کرد و به خیر گذشت، یا همین 10 دقیقه پیش میخواسته چای بریزه و ریخت روی پاش و پوست پاش سوخت و یکم حتی جدا شد از ساق پاش،اما من چون قبل از این حادثه این فایل رو دیدم اصلا نگران و ناراحت نشدم و فقط خدا رو شکر کردم که در همین حد بود و بدتر نبود و از این دید نگاه کردم که بذارم از همین الان که کوچک هست مثل ابوموسی نباشه و زندگی رو اونجوری که دوست داره تجربه کنه،از الله یکتا میخوام که خودش مراقب همه ی ما باشه و ما رو به راه راست و درست هدایت کند….
به نام خدای مهربان
سلام و شب بخیر خدمت استاد توانا و خانم شایسته عزیز
استاد واقعا تحسینتون میکنم خیلی توانا هستید توی مثال زدن و بیان موضوعات واقعا بینظیر هستین
خیلی ساده و راحت از طبیعت و محیط اطراف موضوعاتی رو متوجه میشین و اونو به شیوه راحت و ساده بیان میکنین
واقعا فوق العاده هستین
داستان ابوموسی و ترس هاش و خارج نشدن از محیط امنش :)
راستش رو بخواین من هم بعضی جاها از این ترس ها دارم ، و بعضی جاها تا میام یه حرکت جدید بزنم سریع ذهنم میاد وسط شلنگ تخته میندازه که بیا و ببین ، و یه داستانی میسازه که نگو…
خدا رو شکر جدیدا خیلی خیلی بهتر شدم و قلق این ذهن چموش دستم اومده و بلدم یواش یواش ارومش کنم
ولی هرجایی ادم پا روی ترس هاش بزاره واقعا به پوچ بودن اون ترس پی میبره
و هرچی شخصیت ادم بزرگتر بشه دیگه ترس ها توی دایره امنش از بین میره
استاد، یه سری ترس های هستن که خیلی کوچیک و بیخودی هستن ولی به شدت توی دست و پای ادم هستن
یاد صحبت خانم شایسته می افتم که می گفتن دردسر این پیچک های کوچولو از قطع کردن درخت به این قطوری بیشتره
مثلا من همیشه عادت داشتم با گوشیم کامنت بزارم حتی اگه سیستمم روشن بود و احساس خوبم رو به گوشیم وصل کرده بودم ولی الان با سیستم دارم مینویسم و خیلی هم راحتم
در مورد رفتن به مکان های جدید هم همین طور، ارتباط با افراد غریبه ، و یسری موضوعات بیخودی
ولی وقتی ادم پا روی این ترسای کوچیک خودش میزاره واقعا حالش خوب میشه
و به یه احساس اعتماد به نفسی میرسه که من بالاخره این کارو انجام دادم و چه قدر هم لذت بخش بود
ما یه زمان محدودی رو توی این کره خاکی هستیم، بهتره کلی تجربش کنیم و همه جوره ازش لذت ببریم
در هر صورت استادجان بازم میگم شما فوق العاده توانا هستین و تحسین برانگیز
خداوند بهتون طول عمر با عزت بدهد
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 118
زیبایی و کیفیت زندگی به عرض آن و تجربه کردن آن است نه به طول آن و طولانی بودنش
تمام نقاط عطف جهان و تمام اختراعات و اکتشافات بزرگ دنیا، از توی دل ترسها رفتن بوجود آمده است
تصور کنیم برادران رایت این شجاعت را بخرج نمیدادند که بخواهند پرواز کنند
یا کریستفکلمب شجاعت کاوشگری و جستجو را نداشت و قاره آمریکا هنوز کشف نشده بود
ویا هزاران مورد و مثال دیگر که اگر افرادی شجاعت در دل ترسها رفتن را نداشتند انسانها هنوز در دل غارها زندگی میکردند یا این رفاه و آسایش فعلی را نداشتند
و یا تصور کنیداین دنیا پُر بود از انسانهایی که میخواستند مثل ابوموسی عمل کنند، چه دنیای خسته و بیروح و کسلکنندهای داشتیم و چقدر زندگی در آن بیمعنا و مفهوم بود
شجاعت و جسارتی را خداوند در وجود انسانها قرار داده است و بعضی از انسانها از وجود آن باخبر بوده و به بهترین شکل از آن استفاده کرده و برکات آن نیز به سایر انسانها رسیده است و هرلحظه باید سپاسگزار خداوند باشم بخاطر این نعمت بزرگ و عظیم
این افراد واقعا تاثیرگذار بوده و قابل تحسین هستند
خداوند من را خلق کرده تا از طریق من دنیای خودش را تجربه کند حال اگر من ترسو بدنیا بیایم و بدون دیدن جاهای دیگر و بدون تجربه هر چیز قشنگی که لذت تجربه کردن را دارد از این دنیا بروم، خداوند به خودش نمیگوید این چه خلقتی بود من انجام دادم و چه تفاوتی بود بین خلق کردن و یا خلق نکردن این انسان!!!
این نگاه شما واقعا زیباست که یکی از عواملی که باعث کیفیت زندگی میشود ترک کردن نقطه امنیت و رفتن در دل ترسهاست، حرکت کردن است و نترسیدن از چیزهای جدید، و مهاجرت کردن
تصور کنم استاد را که اگر در دل ترسها نمیرفت و مهاجرت نمیکرد و یا مهارت جدید را یاد نمیگرفت، هنوز در همان شهر قم مشغول به کار کلوپبازیهای کامپیوتری بود با همان درآمد بخور و نمیر و نهتنها خودش این حجم از تجربههای جدید و مسافرت به کشورهای دنیا را نداشت بلکه هزاران هزاران نفر از اعضا سایت نیز از برکات این شجاعت و جسارت محروم بودند مضاف براینکه این حد از اشاعه توحید و یکتاپرستی نیز در جهان پخش نمیشد
و اما تصمیم من برای عملی کردن آموختههای این فایل:
من همیشه بعدازظهرها باتفاق همسرم به پیادهروی میروم و بیشتر اوقات یک مسیر یکسان را انتخاب میکنیم، ولی از امروز تصمیم گرفته و مکانهای دیگر را نیز برای پیادهروی امتحان میکنم
تمامی اعتبار این کامنت صرفا متعلق بخداوند است
سلام به همگی ابوموسی نباشیم
هر روز یه کار رو به صورت روتین انجام ندیم ،، هر روز غذایی که میخوایم بخوریم رو یه جور طبخ نکنیم
راستش من از اولی که با استاد آشنا شدم سعی کردم متفاوت تر باشم .
همیشه تیپم رو تغییر میدم ،هر روز که میرم بیرون یا محل کار یه تیپ جدید میزنم …
لباسهای تو خونه ای جدید میپوشم
عطر زیاد خریدم و استفاده میکنم
وقتی پیاده روی میرم سعی میکنم همیشه به یک مسیر حرکت نکنم ….
حرف زدنم رو دارم بهتر میکنم ( هر روز سعی میکنم بهتر و شمرده تر صحبت کنم ،یا اصلا حرفی برای گفتن داشته باشم )
رو روابطم دارم کار میکنم سعی میکنم با اطرافیانم بهتر از قبل باشم ….
با همسرم بهتر باشم ..
با خودم بهتر باشم اکثرا تمرین آیینه رو انجام میدم
از. خودم عکسای خیلی قشنگ میگیرم و خودم رو تحسین میکنم
رابطم روبا فرزندم خیلی بهتر کردم و از وجودش لذت میبرم
از درست کردن غذاها به روش جدید لذت میبرم
روش های جدید برای ارتباط برقرار کردن با افراد استفاده میکنم
سعی میکنم از دیگران درخواست کنم
سعی میکنم با افراد غریبه حرف بزنم .در صورتی که من قبلا اصلا اینطور نبودم
منظم و مرتب تر باشم .یک لیست دارم و همه ی کارهایی که قراره تو این روز و یا تو این هفته انجام بشه رو روش مینویسم و تیک میزنم
یاد گرفتم برای خوشحال و راضی کردن خودم از روش های مختلف بهتری استفاده کنم.و ….
یاد گرفتم حسم رو سریع خوب کنم ….
هر موقع میخوام یه چیزی بخرم و یا کار جدیدی یادبگیرند سریع یه سرچ کوتاه میزنم تو اینترنت و اطلاعاتش رو میخونم(البته اینو که میخواستم بنویسم) هی ذهنم میگفت اینو ننویس این کارو همه ی آدمها میکنن اما من مچش روگرفتم و نوشتم و حتی همینو برا خودم یه موفقیت میدونم خدایا شکزت
دوستون دارم دوستای گلم انشالله که در پناه الله خداوند بلند مرتبه .خوش و خرم باشید 26.5.1403
1403/8/8
روز115
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد ومریم عزیز و دوستان گل
خدایاشکرت یک روز دیگه و یک زندگی و تجربه جدید
چقدر خدایاشکرت میکنم که این فایلهای روزشمار و ادامه میدم شده برام مثل آب و خوراک
من قبل از شروع روزشمار از کامنت نوشتن میترسیدم یا اینکه میگفتم اصلا نمیدونم چی باید بنویسم اما رفتم توی دل ترسهام و حرکت کردم و شروع کردم الان با این فایل یادم اومد 115روز قبل اگر پا روی ترسم نذاشته بودم الان به این جلسه و تجربه های فوق العاده ایی داشتم نمیرسیدم اصلا از وقتی ادامه دادم حتی دوره های که خریدم و بهتر درک کردم وقتی نوشتم متوجه افکار و باورهای خودم شدم خودمو بهتر شناختم
خدایاشکرت بخاطر همه نعمت های که بهمون دادی
به نام خدا وسلام به خدا 118 گام روی مدارثروتمندی مادی ومعنوی هستیم خداقوت به همگی.
الهی توراسپاس میگویم که برای مادرابعادنی نی سالم و ثروتمندقوی ظاهرشدی دمت گرم خداجون.
سلام به استادمعلم سایت بهشتی وکل خانواده.
خایاشکرت که به ماگفتی :
شکرنعمت نعمتت افزون کند.
کفرنعمت ازکفت بیرون کند.
یعنی چه؟!بعضی وقتهاهم ترس داشتن برام میشه نعمت وازبس که کنجکاوم وعجولم توهرکاری میگفتن سرمایه گذاری میکردم وچک ولگدهای دنیاراخوردم!وبه جاش ازخیلی ضررهای دیگه جلوگیری کرد.
خدایاشکرت که مراتوراه مستقیم قراردادی وشاه کلیدطلایی رابازهم به دستم دادی گفتی: عجله روبذارکنارگامهاآهسته وپیوسته .
اول: درس ایمان وتوکل به من رویادبگیر.
دوم:غرورت رابشکن ،آرام وشادزندگی کن،به خودت ومن واطرافیان وطبیعت احترام بذار،احساس خوب =اتفاقات خوب کنترل ذهن،توجه به مثبتها،ازناخواسته هااعراض کن،آنچه میخواهی بنویس باجزئیات.
خدایامتشکرم.
من از16مردادنوشتم که عزیزدلم باپسرسومی پایه یک دارن وسیله ی کاربراشون درست کن خیلی به ماشین سنگین علاقه دارن.البته خیلی دوست دارم که ماشین مال خودمون باشه چندروزپیش عزیزدلم به دوستش زنگ زدکه اگه ماشین سراغ داری اطلاع بده میخوام برم سرکارگفت باشه به فکرتون هستم.دوباره عزیزدلم تماس گرفت گفت باشه چشم.دیشب بنده خداتماس گرفت که راننده لازم دارن بدون هیچ معطلی خدابه همین سادگی توسط دستای قدرتمندش برای عزیزدلم وپسرم 10چرخ آماده کردگفت: لیلاخانم گام اول روبردارین تاگامهای بعدی روبرات بردارم.
خدایاشکرت که این ویروس واردبدنم شدکه شوهرم به فکرافتادکه بایدقدمهاروتکاملی طی کنددوباره ازرانندگی برای رضای خدادرمشیت الهی کارگری کنه واین نشانه ای است برای ماکه به زودی خدبه خودمون 10چرخ هدیه داده ومنهِ ملکه توخانه روخودم کارمیکنم.
الخیروفی ماوقع هراتفاقی تودنیامیفته همش به نفع ماس.
وهروزخواسته ام رامینویسم وشکرخداروبه جامیارم وسعی میکنم که ابوموسی نباشم من یک شیریال دارهستم،من یک عقاب هستم ،عاشقتونم که هرکس هرنعمتی به دست آورده به هم دیگه اطلاع رسانی میکنندوبقیه امیدوارتربه خدامیشن این دوره ی روزشمارواقعابایدخوب ازش استفاده کنم !نگم این فایلهارایگانه ازکلمه ی رایگان لذت نمیبرم!!!!!!!
من میگم فایلهای هدیه چون من لایق دریافت هدیه های الهی هستم.خدایاکمکم کن چون من ناپخته هستم وتوپیرفرزانه ای به کمکت نیازمندم.
به نام خداوند وهاب وعظیم
همه ما یک فرصت کوتاه داریم به نام زندگی پس تا جایی که می تونیم باید تجربه بکنیم این زندگیو
تجربه ای توام با لذت ورشد
خداروسپاسگذارم وقدر دان برای تا به اینجای مسیر زندگیم که فکر میکنم از این فرصتی که دراختیارم بوده تا به امروز خیلی خوب استفاده کردم
و واقعا تجربه کردم زندگیمو با تمامه آن چیزی که در اختیارم بوده ومی تونستم توی اون موقعیت ها استفاده بکنم.
واصلا همین خواهان تجارب بیشتر وباکیفیت تر منو رسونده وهدایتم کرده به جایی که راه تجربه بهتر وبا کیفیت تر رو یاد بگیرم تا بتونم تجربش بکنم
هدایتم کرده به یاد گیری ودرک قوانین هستی
حالا این یاد گیری قوانین ودرکش خودش یه تجربه بی نظیریه که 98٪آدما هیچ وقت هیچ اطلاعی ازش پیدا نمی کنن وفرصتشون تموم میشه
این خوودش کلی جای شکر داره وجای مباهات که بابا این خودش تجربه ایه ناااب که توی دل خودش هزاااران وهزاران تجربه بی نظیر دیگه رو داره
مثل سلامتی بیشتر مثل روابط بهتر مثل اعتماد بنفس بالاتر مثل داشتن نعمت های بیشتر و درکل تجارب بیشتر از این فرصت محدود که معلومم نیست کی تموم بشه توی این دنیا
واصلا تموم این مسیر داره وعده ایو بهم میده که اگر بتونی خوب از این فرصتی که داری استفاده بکنی وراهشو یاد بگیری قانونشو درک بکنی قراره یه زندگی ابدی رو هم تجربه بکنی با کلی از آپشنها و امکانت با کیفیت تری که حتی تصورشم نمی تونی بکنی
واین خواهان تجربه های بیشتربودن داره مسیر تجربه های بیشترو برام باز میکنه
خدایا شکرت شکرت
ودلم می خواد از همین العان بیشتر تجربه بکنم زندگیمو بیشتر برای خودم وقت بزارم بیشتر با آدمای غریبه صحبت بکنم جاهای بیشتریو برم ببینم
کار های زیادیو می خوام انجام بدم به امید الله مهربانم
استاد عزیزم فقط می خوام ازتون تشکر بکنم که این مسیرو انتخاب کردن وخواستین تجربش بکنن
چون الگویی شدین برای من
که می شود که بشود
دوستتون دارم
امروز روز 118 از روز شمار تحول زندگیمه
118 روزیو تجربه کردم توی زندگیم که هر روزش کلی آگاهیی ومسیر سعادتو به روم باز کرد
118 روزیو تجربه کردم توی زندگیم که متفاوت بوده با کل روزای قبلیی که گذروندم
ومن تجربش کردم
چقدر حرفاتون استاد خوبه که باعث میشه نترسم انجامش بدم با همین ویس های شما من الان توی خونه بزرگتر هستم و الان میتونم لذت بیشتری ببرم
پا گذاشتن روی ترس ها برای همه سخته ولی وقتی ویس های شما را میشنوم دلم قرص میشه انجامش میدم
هر کاری که انجام دادم نتیجه عالی هم گرفتم
ممنون استاد
به نام خدای معجزه ها
یادگار 136
سلام استاد عزیزم و مریم ناز
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
ممنون از فایل ابوموسی
انصافا خیلی دوسش داشتم
قشنگ داشت مسیر اصلی رو گرا میداد
استاد منم مدتیه واقعا تصمیم گرفتم از حصاری که خودم واسه خودم ساختم بیرون بیام
ی موضوع واقعا مسخره ای که الان ترکش کردم برای خودمم واضح شد که چقدر مسخره بوده
من هیچوقت دختر مذهبی نبودم
هیچوقت و هیچ تایمی
هیچوقت هم به هیچ اعتقاداتی بی احترامی نکردم
حتی یادمه زمان دبیرستان که شهرستان خیلی کوچکی بودم تصمیم گرفتم بدون چادر برم مدرسه با اینکه از سمت خانواده به شدت اذیت میشدم ولی پای حرفم موندم و چادر استفاده نکردم
اغلب تو فامیل به دختر سرخودی معروف بودم چون اصلا با عقاید فامیل همراهی نمیکردم و تقریبا نوع حجاب منو قبول نداشتن
اما قسمت جالبش اینجاست که من به شدت به پوشش و روسری معتقد بودم
همیشه لباسامو بلند و لش انتخاب میکردم و در هر شرایطی حجاب مو رو رعایت میکردم
انصافا اصلا نمیدونم چرا اخه
همیشه دورهمی یا مهمونی ها حتی اگه هم دخترونه بود من اصلا مانتو از تنم نمیاوردم بیرون
و حتی روسری رو
و همیشه همه فک میکردن من مذهبی ام
اصلا ی مقاومت خاصی داشتم رو این پوشش
هیچوقت عکسمو پروفایل هیچ برنامه ای نمیزاشتم
و عمیقا فک میکردم این پوشش یا این رفتار باعث میشه خیلی دختر موجهی باشم
و همه منو تایید میکنن
اصلا ی موضوع خیلی مسخره
با لباس کامل استخر میرفتم یا تو دریا
و باشگاه چنان لباس پوشیده میپوشیدم که ی سری مربی گفت من چجوری بفهمم تغییرات ماهیچه ها تو اخه
نمیدانم این عقیده یا باور از کجا اومده بود اونم واسه منی که فامیل منو کافر میدونستن
تا اینکه گفتم باید ازاین باور رو بشکنم
حتی اگه هم درست باشه نباید ی موضوعی اینقدر برای من بت باشه
باید حلش کنم که اینقدر توی ذهن من تابو نباشه
اولین کاری که کردم برای باشگاه ی شلوارک خریدم
اولین روز که پوشیدم واقعا احساس لختی میکردم فک میکردم واقعا لختم و همه دارن منو نگاه میکنن
وقتی برگشتم به بچه ها نگاه کردم دیدم هرکی مشغول تمرین خودشه حتی با این پوشش جدیدی که من دارم ی جورایی نسبت به همشون من محجبه تر هستم
و به هر سختی بود اون روز طاقت اوردم و همه میگفتن چقدر اندام خوبی ساختی یا چقدر این مدل لباس بهت میاد چیه اون لگ بلندا میپوشی تو
و دیدم چقدر خودمم این پوشش رو دوست دارم
بعد از مدتی کلا لباس باشگاهمو این مدلی خریدم که انصافا الان که تابستونه چقدر راحتم
دیگه خدارو شکر اصلا هیچ مقاومتی به حجاب مو ندارم
وقتی شالم از سرم می افته اصلا برام مهم نیست تازه بعضی مواقع خودم موهامو میریزم بیرون و میبینم چقدر چهرم قشنگتر میشه
اومدم ی عکسمو پروفایلم گذاشتم و دیدم چقدر اینجوری بهتره
اصلا حس میکنم الان اکانت من جون گرفته و سروصاحب گرفته
الان اکانت مال خودمه و متعلق به خودمه
چند شب پیش ی عکس خودمو استوری کردم با ی متن قشنگ
همه کرور کرور نوشتن که چقدر خوشکلی
و شاید این زیبایی برای من بدیهی شده بود و بابتش شکر گزار نبودم
ی دوستی از اونور دنیا برام پیام گذاشت ی حرفی تو دلم مونده بگم؟
گفتم راحت باش
گفت انصافا خیلی خوشکلی
و من چقدر کیف کردم
گفتم خدایا شکرت تو نعمت به این بزرگی بهم دادی و من هیچوقت بابتش شکرگزار نبودم
به قول ی دوستی وقتی ی چیزی رو ترک میکنم میبینم خیلی چیزا هر روز منو ترک میکنن
و اینقدر خوشحالم این تعصب خرکی رو از ذهنم بیرون کردم که خدا داند.
گفتم مدت ها این همه وقت من ی باور غلط و بی محتوا رو اینقدر تو ذهنم پرورش دادم که ازش فراتر از بت ساخته بودم و گاها دوستام که حجاب نداشتن خیلی زشت باهاشون برخورد میکردم که همیشه هم از من ناراحت میشدن و همیشه تو ذهن من اونا دختر بدی بودن و من دختر موجه و خوب و باوقار بودم
و واقعا دلم میخواد از تک تک اون دخترا عذر خواهی کنم.
استاد من اینقدر جا داره مهاجرت کنم از اخلاق و رفتارام که اصلا نیاز نیست از موقعیت جغرافیایی ام مهاجرت کنم
و وقتی امروز این فایل رو گوش دادم گفتم این ابوموسی لعنتی دقیقا خود منم
اینقدر خوشحالم این افکار مزخرف رو از ذهنم شستم که انصافا حس میکنم دوباره جون گرفتم
خدایا هزاران بار شکرت
و واقعا استاد ازتون ی دنیا ممنونم که اینقدر استادانه در مورد هر موضوعی به ما علم و اگاهی میدین
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
سلام ساناز جان زیبا دوست هم فرکانسی عزیزم واقعا از اعماق وجودم تحسینتون میکنم که به این درک و اگاهی ها رسیدین کامنتتون بسیار دلچسب بود .دوست عزیزم وقتی زیبایی ها ی چهرتون رو میخوندم بی صبرانه دلم میخواست زود تموم بشه نوشته ها و برم عکستون رو ببینم چقدر چهرتون زیبا و آرامش بخشه امیدوارم حالتون همیشه عالی و در مسیر لذت و فراوانی باشین و روز به روز از رشدتون لذت ببرین . خوشحالم که در در کنارهم هستیم در خانواده بزرگ عباس منشی
به نام خدای معجزه ها
سلام دوست قشنگم
ممنونم که کامنت منو خوندی و ی عالمه کلمات قشنگ برام نوشتی
ممنونم از انگشتای قشنگت که وقت گذاشت و برام تایپ کرد
من قربون چشای قشنگت برم که اینقدر زیبایی دیدی
و ممنونم از خدا که بندگان فوق العاده ای مث شما خلق کرده
شما هم همیشه بهترین هارو خدا واست توکمترین زمان تیک بزنه
و بازم تشکر که هستی اینجا
کنارمون
و انرژی مثبتت تا عمق قلبم تزریق میشه
بمونی همیشه شادو سرحال و پر انرژی
مرا به نشانه ام هدایت کن !!!
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان ، امروز یه فرصت شغلی کارمندی نسبتا خوبی به من معرفی شد … دو دل بودم و به خدا گفتم خدایا به امید تو خودت هدایتم کن الا میرم توی سایت عباس منش و گزینه ی مرا به نشانه ام هدایت کن رو میزنم و خودت بهم بگو دیگ که برم اون شغل یا نه ،
یک قسمت سریال زندگی در بهشت اورد … متن ها رو خوندم تا آخر متن که رسیدم دیدم اوه این جمله خیلی نزدیکه به مسئله ی من و رنگش هم آبیه زدم روش و هدایتم کرد به این ویدیو و من تصمیمو گرفتم که نرم به اون شغل و برای 25 سال خودمو اسیر نکنم و محدود نکنم … من خودم مهارت بسیار خوبی دارم در یک زمینه ای … و یک شغلی هم دارم که دارم درآمد کسب میکنم … (که البته بگم در مسیر تکامل …) پس نیازی نیست این شغلی رو برم که 25 سال خودمو محدودش کنم با باور های اون افرادی که …
(وقتی که ایشون این کارو بهم معرفی کرد هی توی دلم به یاد میاوردم بعضی از حرف های استاد رو بعضی از قوانین رو مثل توحید عملی و باور های ثروت ساز …)
درسته که به گفته خودتون مهارت و رفتن تو دل ترس و تجربه ی یک شغل جدید و اینا ولی این کوتاه مدته اما بعدش چی ؟! من که علاقه ندارم به این شغلی که اونم 25 سال براش کار کنم و وقتمو بگیره … نمیخوام برم توی دل همچین ترسی که واقعا فایده ای برای من نداره مثل این میمونه که برم بالای ساختمون و بگم میخوام توی ترسم برم و خودمون بندازم پایین …
و بله به نتیجه رسیدم این شغلی که بهم پیشنهاد شد نرم که ازادی زمانی نداره و محدوده …
و بیام مسیرم رو ادامه بدم .
ممنونم استاد عزیزم انشالله در دنیا و آخرت شاد پیروز و موفق باشی .
به نام الله یکتا
من یه دختر 4 ساله دارم که همیشه سعی میکردم ازش مراقبت کنم و هی همش دستش رو میگرفتم و همش موقع دویدن باهاش میدویدم یا سعی میکردم همیشه مواظبش باشم و این در صورتی هست که اون اینکار رو دوست نداره و بیشتر استقلال میخواد
برای خرید کردن میگه تنهایی میخوام برم سوپری خرید کنم و من تلاش میکنم که این آزادی ها رو بهش بدم
یه چند وقتی هست که یکم زمین میخوره یا دست و پاش زخم میشه بخاطر بازی کردن و دویدن سریعش و همش میخواد از چیزهای بلند بره بالا و چند روز پیش حتی با چونه خورد زمین و خدا رحم کرد و به خیر گذشت، یا همین 10 دقیقه پیش میخواسته چای بریزه و ریخت روی پاش و پوست پاش سوخت و یکم حتی جدا شد از ساق پاش،اما من چون قبل از این حادثه این فایل رو دیدم اصلا نگران و ناراحت نشدم و فقط خدا رو شکر کردم که در همین حد بود و بدتر نبود و از این دید نگاه کردم که بذارم از همین الان که کوچک هست مثل ابوموسی نباشه و زندگی رو اونجوری که دوست داره تجربه کنه،از الله یکتا میخوام که خودش مراقب همه ی ما باشه و ما رو به راه راست و درست هدایت کند….