اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این فایل از اون جنس فایل هاست که هربار آدم گوش میده حس خوبی بهش دست میده اینکه چقدر وقتی از دایره امنت بیای بیرون کلی تجربه کسب میکنی
وقتی استاد داشتند صحبت میکردند و از لابه لای درختان زیبا می دیدم ماشین ها دارند رد میشند و از جاده پیداست گفتم چرا راه دور بریم مریم خانم شایسته عزیزم چقدر با ایمان پا رو ترس هاش می زاره و جای به ابن بزرگی شب های زیادی بدون استاد زندگی میکنه در صورتی که خانمی هایی هستند با اینکه تو آپارتمان زندگی میکنند اگه همسرسون نباشه میرند خونه مامانشون که تنها نخواند یا در خونه 3 قفله میکنند تا یه وقت اتفاقی نیفته و از هر صدایی کلی ترس از خودشون میسازند
واقعا قابل تحسین هستی مریم جان
.اینکه دقیقا تو ابن فایل حرف از مهاجرت شد و ما برای بعد از عید برنامه داریم برای مهاجرت به تهران و برای منی که از تهران بدم میومد دقیقا هم نمبدونم برای چی
شاید ماجرای گربه دستش به گوش نمیرسید بود…. یا شاید ابنکه همش شلوغی از تهران دیده بودم ویا…. هزارتا باور محدود کننده ولی میخوام پا بزارم رو ترس هام و برای خودم بهترین هارا رقم بزنم
با هدف اینکه
بیرون برم از نقطه امنم
فاصله بگیرم با فامیل
دنیای جدید با فرهنگ جدید را تجربه کنم
حرف مردم برام مهم نباشه
ذهنم باز بشه و فراوانی های بیشتری را ببینم (مرکزهای تفریحی بیشتر آپارتمان های بلند تر مراکز خرید لوکس تر ماشین های خفن تر تکنولوژی پیشرفته تر افراد از شهر مختلف بیشتر و….)
انشالله تجربه خانه از خود داشتن
سبک زندگی جدید خود را ساختن
و
و
و
خدا ثانیه به ثانیه همراه منه و چون من لایق بهترین ها هستم قراره کلی منو سوپرایز کنه
چقدر این جمله آدم رو دچار نگرانی میکنه و چقدر نجواها هجوم میارند وقتی بهش فکر میکنی.اما اینم مثل بقیه جنبه های زندگی یه عضله ای داره که هرچقدر روش کار کنی قویتر و قویتر میشه به همون نسبت وقتی به خودت و شرایط زندگیت نگاه میکنی میبینی چقدر شجاعتر جسورتر بیباک تر شدی.و در کمال تعجب میبینی چنان این عضله قوی شده که سایر جنبه های زندگیت رو هم خیلی خوب در بر گرفته و اونا رو هم داره پوشش میده در صورتی که تو از گفتگو و صحبت کردن با افراد غریبه شروع کردی از تغیر مسیرت از خونه به محل کار از خوردن غذاهای جدید و ناآشنا اما الان میبینی داری بیزینسهای جدید رو تجربه میکنی روشها فروش جدید مهاجرت به یه کشور جدید.یاد گرفتن یه زبان جدید شروع بیزینس خودت و بعد فکر میکنی با خودت میگی اولین قدم چقدر کوچیک و بدیهی بود اما ببین با استمرار ورزیدن و ادامه دادن این مسیر ببین منو به کجاها رسوندن من الان کوچکترین ارتباطی نه از لحاظ شخصیتی نه از لحاظ مالی نه روابط نه حالو احساس خوب نه کیفیت زندگی به قبل از اون اولین قدم کوچک ندارم و برات خوب جا میوفته این جمله طلایی که تغیرات بزرگ از قدمهای کوچک شروع میشود.
همیشه در هر شرایطی از همون جایی که هستیم با همون شرایط و امکاناتی که داریم میتونیم قدمهای کوچک رو برداریم و آروم آروم جلو بریم و به اندازه ای که قدم برمیداریم با باورهای قدرتمند کننده و نتیجه میگیریم ظرف وجودی ما هم رشد میکنه و شد میکنه و رشد میکنه و زمانی که برمیگردیم پشت سرمون رو نگاه میکنیم میگیم واوووو خدای من چی شد چطوری شد.من کجا بودم به کجا رسیدم خدایا شکرت.
اما بقیه ای که نمیدونند میگند چطوری شد این طرف تا دیروز هیچی نبود الان ببین چه خونه ای زندگی چه شرایطی درآمدی.نمیدونند که این مسیر از یه قدم کوچیک شروع شده الان رسیده به اینجا.یه قدمی که خودشم فکرش رو نمیکرد تغییر مسیر خونه تا محل کارش و تجربه مسیرهای جدید اونو به این درآمدهای نجومی جدید برسونه.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم چقدر خوشحالم که این فایل زیبا را دیدم امیدوارم که بتونم به این آگاهی ها عمل کنم تشکر از شما استاد عزیز و مریم جون که این فایل پر محتوا را تهیه کردید به خدا این فایل ها چندین میلیون ارزش دارند اگر من فقط تنها به این آگاهی ها عمل کنم چقدر پیشرفت میکنم من یک سالی است که عضو سایت هستم
ولی یه هفته ای نتونستم با اون ایمیلم کار کنم و بعد مجبور شدم که با یک ایمیل جدید وارد شوم
تازه تو این یه سال دوره دوازده قدم را خریدم وکلی کتاب های صوتی ولی الان هیچ دسترسی به اون محصولات ندارم البته که انها را دانلود کردم ولی انگار خودم را غریبه میدانم چون که میتوانم کامنت دوستان همراه را بخوانم دوستان عزیز که تجربه دارند من را راهنمایی کنند با تشکر
من در سریال زندگی در بهشت ابوموسی را دیدم
اون حرف ها استاد چقدر خنده دار بود واون روز چقدر درسها یاد گرفتم واقعا خداوند به شجاعان پاداش میدهد اگر ما یک قدم برداریم خداوند هزاران قدم برداریم وقتی وارد ترس ها میشویم کلی تجربه کسب میکنیم کلی آدم های جدید را ملاقات میکنیم یکی از این ترسهای من این بود که همیشه به خودم و بچههام فشار میآوردم که طوری رفتار کنید که مردم پشت سرمان حرفی نزنند ولی الان یه آدم دیگه ای شدم با آموزش های استاد عزیزم در دوره دوازده قدم خدا را شکر دیگه اون کار درست را انجام میدهم ودیگر کاری با دیگران ندارم سرم را کردم تو زندگی خودم ودارم
از این زندگی جدیدم لذت میبرم من خیلی رسیک ها تو زندگیم داشتم با این که همسرم مخالف این کار بود ولی من همیشه اون را هل میدادم چه در مسافرت های جدید و در پیشرفت زندگی وخرید لوازم خانگی یا باغ و خونه ولی این من را هیچ وقت قانع نکردم این را هم بگویم که من هیچ درآمدی نداشتم ولی همیشه به آینده نگاه میکردم
خدا را شکر که دراین مسیر الهی قرار گرفتم
من الان وقتی خودم را با پارسال مقایسه میکنم یه ادم دیگه ای شدم کمی صبور تر کمی متوکل تر کمی شجاع تر که حالا این اول راه است هر روز سعی می کنم که به این آموزش ها عمل کنم وطی کردن تکامل به نقطه اوج برسم وبعد بیایم کامنت بنویسم به امید اون روز نزدیک
خیلی تحسین کردم من تحسین کردن رو از این خانواده یاد گرفتم ..
واقعا هر جای این سایت آگاهی است که میشه بدست آورد وبرای ما که تشنه آگاهی هستیم خیلی لذت بخشه وقتی فایلی رو باز میکنیم ودرست چیزی یا مبحثی را میشنویم که منتظرش بودیم خدایا شکرت
سپاسگذارم
که هستم وهرلحظه خودم رو با خودم مقایسه میکنم
سپاسگذارم که صبح روز دوشنبه آخر سالم رو سلامت سرحال قبراق ودنبال درک قوانین ودر کنار خودواقعیم هستم این بسیار مهم است من باخودم هستم در صلح هستم ابوموسی فایل بینظیر استاد رو درک میکنم ونقطه امن رو میفهمم وبسیار سپاسگذارم .
در ایران که دو هفته ای میشه که سبزه ها به استقبال بهار رفتن و وقتی اونها رو در حین عبور تماشا میکنم یاد اون عادت شما در خوابیدن راحت روی چمن ها میفتم و میگم استاد لحظات خوبی رو تجربه میکنن با این حس خوبی که این چمن های نرم و سبز به آدم میده من خودم شخصا عاشق طبیعت و سبزه هستم و اصلا تماشای درختان برام عین تماشا کردن یه فیلم فضایی میمونه و میگم در جهان تاریک بیرون اتمسفر زمین ما .تصور این موجودات زنده روی کره ی زمین واقعا شگفت انگیزه و این حاله ی اتمسفر و این جدایی بین روشنایی و تاریکی چه عظمتی در خودش رشد داده .
استاد عزیزم باید به عرضتون برسونم .
سمیرای 38 ساله ی خونه نشین، خونه دار و بچه دار
تبدیل شد به دانشجوی رشته ی معماری و نو آموز زبان و یک راننده .
بله دقیقا از 8 مهر بعد از آوار شدن بخشی از زندگیم روی سرم و دیدن اینکه تا چه حد آسیب پذیر هستم و اجازه دادم دنیا یک لقد محکم نثار پهلوی من بکند .
بلند شدم و لباس ابوموسی رو از تن تنبل و بی خاصیتم کندم و لباس جهاد رو به تن کردم .
حالا اون اتفاق که الگوی تکراری زندگی من بود و من این بار ازش یه پله ساختم برای پرشم بماند .
که واقعا اصلا دوست ندارم بهش فک کنم …
خلاصه در اولین قدم اومدم به خودم ارزش دادم و طی توافقی جدی ماهایانه از همسرم طلب مبلغ مشخصی از پول دادم و ایشون هم میدونن که باید در قبال کار بی شرمانه اش درخواستهای منو اجابت میکردن .
استاد با اون مبلغ رفتم در اولین گام کلاس زبان ثبت نام کردم .
دومین گام رفتم آرایشگاه و برای تفریح پوستم رو پاک سازی کردم البته از اعماق وجودم به این کار اعتقاد ندارم و میدونستم فقط الکیه و دارم پولم رو هدر میدم
اما گفتم اشکالی نداره همسرم باید متوجه ی یکسری تغییرات به واسطه ی عمل زشتش بشه .
خلاصه دو تا سیصد و پنجاه تومن دادم و تفریح کردم سومین گام رفتم کلاس آموزش رانندگی ثبت نام کردم و آیین نامه رو با اولین حضور و بدون غلط برای خودم به عنوان اولین موفقیت با ارزش در کل زندگی
ام ثبت کردم البته به تازگی ثبت نهایی شد چون افسر سه جلسه ردم کرد ️️️️
البته بین گام یک و دو یه کار مهم دیگه کردم .
به دلیل اون اتفاق خیلی غیر منتظره و زشتی که همسرم رقم زده بود در قبال این 15 سال زندگی وفادارانه من.
ایشون با نهایت شرمندگی مجبور شدن در پی امضایی در دفتر خانه حق طلاق رو به من بدن .
البته من شرط کرده بودم .حالا دلیلش رو میگم
استاد من میدونم و میدونستم که این کار بر خلاف قوانینه جهانه و این کار من با آموزش ها و درسهایی که از شما یاد گرفتم تناقض داره و همش به مدت دو هفته با خودم درگیر بودم و میگفتم این کار برای من سودی نداره و من اگه بخوام از این آدم جدا بشم و برم جهان خودش این کار رو برام انجام میدهد ….
اما استاد این کار برای من دو تا مزیت و نکته داشت اول که همسرم بفهمه که من اون سمیرای سابق و سر به زیر و تو سری خور نیستم و دیگه نمیتونه با من این کار و بکنه و البته این رو هم بگم برای اینکه نشون بدم که دیگه دارم قدرتمند میشم و دیگه ضعیف نیستم انجامش دادم و اون برگه اصلا برای من ارزش نداره چون ارزش های من تو زندگی که با این فرد دارم بالاتره ولی ایشون این راه و انتخاب کرده و من هم تا الان مانع میشدم اما الان اون برگه یه جورایی برای من راه بازه بازه جدا شدن هست بدون درگیری.
و من ماهیت و شجاعت انجام این کار رو رو دوست دارم و اصلا فک نمیکردم اون سمیرای وابسته و ضعیف روزی یه برگه ی حق دستش باشه
و میخوام بگم اون غلبه کردنه بر ضعف خودم برام مهمه و گر نه اصلا نمیدونم اون برگه الان کجاست .
و در گام چهارمی که در همون وسط مسط های کلاس زبان و آموزش رانندگی برداشتم. اومدم در سایت دانشگاه عملی و کاربردی کرج یه پیش ثبت نام در رشته ی معماری کردم و اتفاقات به طرز آسون و جادویی برام افتاد و من الان یک دانشجوی رشته ی معماری هستم و آسون و بدون زجر و کنکور و هفت خان مراسم ورود به دانشگاه ایران …
وارد دانشگاه شدم با استادهایی عالی و بشدت دوست داشتنی و میخوام اون تعاریف شما از دوستی با استادهاتون رو اجرا کنم تا این چندین ترم تا رسیدن به یک مهارت برام آسون تر و شیرین تر باشه .
استاد ابوموسی مثال کامل و جامعی هست برای همه ی ما
من مثل ابوموسی نیستم
حداقل الان دیگه نیستم.
اما سالها پیش بودم از ابوموسی هم بدتر بودم و به لطف آفتاب حرف های تاثیر گذار شما وارد این مسیر شدم .
وقتی آرزوهام رو بخرم وقتی حقوقم رو در کارت بانکی ام دریافت کنم و وقتی آرزوهای بچه هامو برآورده کنم همه و همه نتیجه ی این کار خیر شما میشه و چقدر خدا شما رو دوست داره و محبوب خداوند هستید که این اتفاقات به واسطه ی وجود شما رقم خورد .
خدا میدونه که چقدر سپاس گزار شما هستم.
دوست دارم کامنتم رو شما مطالعه کنید استادعزیزم اگه کار و پروژه ی جدیدتون نیاز به تمرکز نداره دیگه اما کامنت امروز هم توسط یکی از دستان خوب خدا رقم خورد اون دوست عزیزی که در سایت هستن . من ماهاست که کامنت نزاشتم .و در پاسخ به کامنت ایشون اومدم در قسمت نظرات.
البته خدا شاهده که همین چند روز پیش داشتم فایل صوتی ابوموسی رو گوش میکردم و گفتم بیام و استاد رو از وضعیت جدید و موفق خودم آگاه کنم .کامنتی هم نوشتم اما نفرستادم نمیدونم چرا .اما حالا نوشتم
شاید خودم امروز صبح به این تمرکز روی پیشرفتم احتیاج داشتم تا بتونم روز خوبی رو برای خودم رقم بزنم روز گذشته با همسرم سر موضوعی بحث داشتم و امروز هم امتحان ترم دوم زبان دارم و کمی استرس دارم و
به دلیل اینکه یه جوارایی در کنار این کارها از درون باخودم صادق نبودم و نجواها داره و داشت کار خودشو میکرد و الان هم انجام میده
اوضاع مالی بدی رو به واسطه ی افکار منفی و گفته های منفی و دنباله رویی همسرم در پی اتفاقات اخیر کشور تجربه میکنم .
و در اولین فرصت به دنبال کسب درآمد هستم ولی در این قسمت هنوز ضعیف عمل میکنم .امیدوارم بتونم در این تعطیلات ذهنم رو جمع کنم و از مسیر پر تلاطم پیش روم بتونم مسیر آرامش رو پیدا کنم .
هر وقت شمارو میبینم که استایلتون تغییر کرده و خوش تیپ تر شدید یاد حرفتون میوفتم که گفتید هدف شما ازین آموزشها در سطح شهر و کشور خودتون نبوده و هدف شما رسیدن به تدریس مباحث موفقیت در سطح جهانی اون هم از حد عالی و بهترین مدرس در بین بهترینهای جهان.
نمیدونم چرا وقتی میبینمتون حس درونم بهم اینو میگه که حتما بهترین در سطح جهان میشید.
اون موقع به خودم میگم :
مونا
هی
مونا
کجای کاری؟؟؟؟؟؟
وقتی استاد تونسته تو هم میتونی اونی بشی که میخواستی.
من تازه متوجه یکی از پاشنههای مرموز وجودم شدم،
اینو تو محصول جدید شیوه حل مسائل زندگی متوجه شدم.
همیشه فکر میکردم:
آدم خیلی شجاعی هستم.
قدرت انجام هر کاری به راحتی دارم.
فقط کافیه که اراده کنم
عین آب خوردم از پسش برمیام.
اما ای دل غافل؛
حالا متوجه شدم که اتفاقا برعکسه .
اونجوری که تصور میکردم نبوده و متاسفانه منه مونا اصلا حاضر نیستم از(((( حریم امن )))) افکار و ذهنم بیرون بیام.
متوجه شدم دوست دارم همه چیز مرتب و حساب شده و از قبل با برنامه ریزی که مو لای درزش نره پیش بره .
الهی صد هزار مرتبه شکر بابت اینکه در این مسیر ثابت قدم هستم
و هر روز دارم بیشتر خودم رو تجربه می کنم
و تو این مدت که با استاد هستم چقدر تغییر کردم
من هم تو این ماه های اخیر جاها و اتفاق هایی رو تجربه کردم و از منطقه امن خودم خارج شدم که بسیار لذت بخش بود و کلی بزرگ شدم و رشد کردم و تجربه های جدید کسب کردم.
اولین چیزی که باید تغییر می دادم پوشش چادرم بود که باهاش راحت نبودم مخصوصا تابستان
اما به دلیل عقاید مذهبی محبور بودم بپوشم
یه روز تصمیم گرفتم راحتی خودم اولویت باشه و چادر رو گذاشتم کنار
هر چند گاهی عذاب وجدان ناشی از اگاهی های غلط میومد سراغم تا اینکه با فایل های حجاب در قران استاد مواجه شدم و خداروشکر این قل و زنجیر ها رو پاره کردم و سبک شدم و بعد از اون فایل چقدر راحت تونستم خیلی از چیزهایی که پوشش چادر نمیزاشت تجربه کنم تجربه کردم و لذت بردم و دلیل لذتم هم این بود که عذاب وجدان نداشتم.
یکی دیگه اش هم تجربه موج های خروشان در مشهد بود که خیلی خیلی لذت بردم.
گرفتن گواهینامه رانندگی، چون خیلی برام کار سختی بود و می ترسییدم و الان هر روز خیلی راحت و لذت بخش با ماشین خودم میرم محل کارم و بر می گردم. اگر رانندگی یاد نمی گرفتم از چه لذت هایی محروم میشدم که الان دارم تجربه می کنم.
پا گذاشتم روی این عقیده مذهبی که زن ها نباید بدون اجازه شوهر کاری بکنن یا بیرون برن با کلا باید خودشون رو فراموش کنن و هر چی شوهر میگه بگن چشم، یا برای رضایت شوهر موهاشون رو رنگ کنن یا طبق میل اون ها لباس بپوشن و آرایش کنن
خداروشکر الان اولویت خودم هستم گاهی هم میشه از همسرم مشورت می گیرم ولی طوری نیست که خودم رو فراموش کنم
چون قبلا خودن رو فراموش می کردم و هر چی پدر و مادر یا همسر می گفت به دلیل عقاید مذهبی می گفتم چشم
استاد نمی دونید چقدر رها شدم از این قل و زنجیر های الکی
زندگی ابوموسی زندگی خیلی راحتیه، دور از هیاهوی جامعه، دور از دغدغه، دور از هیجان، ودوراز لذت
والبته دور از ترس وتجربه است.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
ظاهر زندگی به سبک ابوموسی ساده و راحت است،
ولی بی نتیجه، بدون هیجان و لذت بردن
زندگی به سبک ابوموسی چون بی کیفیت هست فرقی نداره که یک سال عمر کنی یا 100 سال، چون کل ایام تکراری هست ، مسافرت نمیره ، اگر هم بره یکجای تکراری که همیشه قبلا میرفته، غذا هم همیشه تکراری و تنوع نداره ، همیشه یک مدل لباس، یک مدِل تفریح، ویک مدل مسافرت تازه اگه بره.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
واقعا چی باعث میشه که انسان سبک زندگی ابوموسی را که اصلا کیفیت نداره را انتخاب میکنه و اصلا هم نمی خواد عوض کنه.
شما همیشه میگی در هر لحظه در هر کاری که میکنی در هر محیطی که هستی داری به قوانین فکر میکنی . تصورش برای خیلی از ماها غیر ممکنه چون ذهن همه ما مدام اسیر افکار خودشه . این مثال ابوموسی نشون میده استاد چقدر واقعا از هر چیزی داری استفاده میکنی برای یادآوری به خودتون و ماها برای طبق قانون زندگی کردن , سپاسگزارم . شما همیشه عاشق آزادی بودید و این تفاوت بزرگ شما با بسیاری از آدمهاست . خود من و خیلیها مثل پرنده ای که توی قفس به دنیا اومده به قفس عادت داریم و زندگی رو خارج از قفس غیر ممکن میدونستیم . قفسی که نسل در نسل در ذهن ما ساخته شده و واقعیت بیرونی نداره اما شما این قفس رو نپذیرفتی و مثل عقابی که ته ذهنش میدونسته که میتونه بالای کوهها پرواز کنه تصمیم گرفتی بپری و پریدی و از بالای بلندترین آرزوها گذشتی و به دستشون آوردی و به ما داری از اون بالا فریاد میزنی که شما هم میتونید ,دنبالم بیایید , بپرید و لذت ببرید . هر کدام ما تا یه حدی داریم سعی میکنیم بپریم و خود من با اینکه بارها از محیط امنم اومدم بیرون ولی باز به محیط امن بعدی عادت کردم و ذهنم گفته تو یه پله اومدی اینجا دیگه عالیه کافیه و نگذاشته پله بعدی رو فتح کنم . مطمئنا با تکرار مثل شما و یادآوری مداوم و گوش دادن مداوم و عمل مداوم میتونیم پله های بعدی رو فتح کنیم . شاید یه روز پرواز کنیم در کنار شما استاد عزیزم . تولدتان مبارک
به به عجب حرکت زیبایی که هرروز یک فایل روزشمار داریم
خیلی سپاسگزارم از این حرکت زیبا
خب اول رفتم توی نت گوشی بنویسم درباره این آگاهی ناب بعد یهو قلبم گفت برو تو سایت بنویس شاید کامنتت به یه نفر حس خوب و انگیزه بده
یاد حرفی افتادم که به دخترم زدم
هر وقت میگفت مامان خوش بحال همکلاسی هام که اینجا کشور خودشونه ، خونه های خیلی بزرگ دارن فامیلی شون کنارشونه آخر هفته میرن خونه فامیلی شون ،
من با افتخار بهش میگفتم عزیزم بجاش تو زندگی در کشورهای مختلف و تجربه کردی ، جاهایی که همکلاسی هات ندیدن ، تو چند تا زبون میتونی حرف بزنی و بفهمی اما اونا نمیتونن ، تو شرایط مختلف تجربه کردی اما اونا همیشه تو اتاق خواب شون بودن
و از اینکه اینقدر خوب زندگی و زندگی کردم با تمام لحظه هاش ،خندیدم ،گریه کردم به خودم افتخار میکنم
الانم که باز بوی رفتن میاد و من مثل پروانه میخوام پرواز کنم نمیخوام مثل یک کرم روی زمین بخزم و با حسرت به پروانه ها نگاه کنم منم هم میتونم پروانه باشم و در اوج لذت ببرم
تمام لحظه هایی و که حرکت کردم و ی کاری انجام دادم تو ذهنم ثبت شده اما روزهایی که ابوموسی بودم بدون هیچ رد پایی تموم شده
خدایا میخوام دوباره بزنم به دل جاده ها و ببینم این جهان زیبا رو
خدایا با تو من توان و قدرت مضاعف میگیرم تا خودم باور کنم و به یاد بیارم شجاعتی که من و به این نقطه رسوند خدا جونم من میخوام بازم با ی شجاعت از جنس خودت حرکت جدید و شروع کنم و برای این شروع فقط حمایت خودت و میخوام و بس
تو باشی من فاتح و مالک جهانم
خدا جونم خودت گفتی از من بخواه تا بهت بدم ،
منم فقط فقط فقط روی خودت حساب کردم میدونم که دریا رو برام باز میکنی باور دارم که آتیش و برام گلستان میکنی خدایا هزاران بار برام معجزه کردی اینبار هم من قدم اول برداشتم میدونم راه و برام آسون میکنی تا لذت ببرم و تجربه کنم خدایا عجب قدرت و نیرویی بهم میده یاد تو ، خدایا تنها با خواستن از تو نیرو میگیرم برای گسترش خودم خدا جونم عاشقتم
خداوندا تسلیمم به خواست و اراده تو و که خواست و اراده تو چیزی جز خواست و اراده من نیست
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
این فایل از اون جنس فایل هاست که هربار آدم گوش میده حس خوبی بهش دست میده اینکه چقدر وقتی از دایره امنت بیای بیرون کلی تجربه کسب میکنی
وقتی استاد داشتند صحبت میکردند و از لابه لای درختان زیبا می دیدم ماشین ها دارند رد میشند و از جاده پیداست گفتم چرا راه دور بریم مریم خانم شایسته عزیزم چقدر با ایمان پا رو ترس هاش می زاره و جای به ابن بزرگی شب های زیادی بدون استاد زندگی میکنه در صورتی که خانمی هایی هستند با اینکه تو آپارتمان زندگی میکنند اگه همسرسون نباشه میرند خونه مامانشون که تنها نخواند یا در خونه 3 قفله میکنند تا یه وقت اتفاقی نیفته و از هر صدایی کلی ترس از خودشون میسازند
واقعا قابل تحسین هستی مریم جان
.اینکه دقیقا تو ابن فایل حرف از مهاجرت شد و ما برای بعد از عید برنامه داریم برای مهاجرت به تهران و برای منی که از تهران بدم میومد دقیقا هم نمبدونم برای چی
شاید ماجرای گربه دستش به گوش نمیرسید بود…. یا شاید ابنکه همش شلوغی از تهران دیده بودم ویا…. هزارتا باور محدود کننده ولی میخوام پا بزارم رو ترس هام و برای خودم بهترین هارا رقم بزنم
با هدف اینکه
بیرون برم از نقطه امنم
فاصله بگیرم با فامیل
دنیای جدید با فرهنگ جدید را تجربه کنم
حرف مردم برام مهم نباشه
ذهنم باز بشه و فراوانی های بیشتری را ببینم (مرکزهای تفریحی بیشتر آپارتمان های بلند تر مراکز خرید لوکس تر ماشین های خفن تر تکنولوژی پیشرفته تر افراد از شهر مختلف بیشتر و….)
انشالله تجربه خانه از خود داشتن
سبک زندگی جدید خود را ساختن
و
و
و
خدا ثانیه به ثانیه همراه منه و چون من لایق بهترین ها هستم قراره کلی منو سوپرایز کنه
وای چه جقدر من عاشقتم آرام جانم(خدا)
سلام به همه خانواده عزیزم
حرکت کردن و نمودن تو نقطه امن.
چقدر این جمله آدم رو دچار نگرانی میکنه و چقدر نجواها هجوم میارند وقتی بهش فکر میکنی.اما اینم مثل بقیه جنبه های زندگی یه عضله ای داره که هرچقدر روش کار کنی قویتر و قویتر میشه به همون نسبت وقتی به خودت و شرایط زندگیت نگاه میکنی میبینی چقدر شجاعتر جسورتر بیباک تر شدی.و در کمال تعجب میبینی چنان این عضله قوی شده که سایر جنبه های زندگیت رو هم خیلی خوب در بر گرفته و اونا رو هم داره پوشش میده در صورتی که تو از گفتگو و صحبت کردن با افراد غریبه شروع کردی از تغیر مسیرت از خونه به محل کار از خوردن غذاهای جدید و ناآشنا اما الان میبینی داری بیزینسهای جدید رو تجربه میکنی روشها فروش جدید مهاجرت به یه کشور جدید.یاد گرفتن یه زبان جدید شروع بیزینس خودت و بعد فکر میکنی با خودت میگی اولین قدم چقدر کوچیک و بدیهی بود اما ببین با استمرار ورزیدن و ادامه دادن این مسیر ببین منو به کجاها رسوندن من الان کوچکترین ارتباطی نه از لحاظ شخصیتی نه از لحاظ مالی نه روابط نه حالو احساس خوب نه کیفیت زندگی به قبل از اون اولین قدم کوچک ندارم و برات خوب جا میوفته این جمله طلایی که تغیرات بزرگ از قدمهای کوچک شروع میشود.
همیشه در هر شرایطی از همون جایی که هستیم با همون شرایط و امکاناتی که داریم میتونیم قدمهای کوچک رو برداریم و آروم آروم جلو بریم و به اندازه ای که قدم برمیداریم با باورهای قدرتمند کننده و نتیجه میگیریم ظرف وجودی ما هم رشد میکنه و شد میکنه و رشد میکنه و زمانی که برمیگردیم پشت سرمون رو نگاه میکنیم میگیم واوووو خدای من چی شد چطوری شد.من کجا بودم به کجا رسیدم خدایا شکرت.
اما بقیه ای که نمیدونند میگند چطوری شد این طرف تا دیروز هیچی نبود الان ببین چه خونه ای زندگی چه شرایطی درآمدی.نمیدونند که این مسیر از یه قدم کوچیک شروع شده الان رسیده به اینجا.یه قدمی که خودشم فکرش رو نمیکرد تغییر مسیر خونه تا محل کارش و تجربه مسیرهای جدید اونو به این درآمدهای نجومی جدید برسونه.
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم چقدر خوشحالم که این فایل زیبا را دیدم امیدوارم که بتونم به این آگاهی ها عمل کنم تشکر از شما استاد عزیز و مریم جون که این فایل پر محتوا را تهیه کردید به خدا این فایل ها چندین میلیون ارزش دارند اگر من فقط تنها به این آگاهی ها عمل کنم چقدر پیشرفت میکنم من یک سالی است که عضو سایت هستم
ولی یه هفته ای نتونستم با اون ایمیلم کار کنم و بعد مجبور شدم که با یک ایمیل جدید وارد شوم
تازه تو این یه سال دوره دوازده قدم را خریدم وکلی کتاب های صوتی ولی الان هیچ دسترسی به اون محصولات ندارم البته که انها را دانلود کردم ولی انگار خودم را غریبه میدانم چون که میتوانم کامنت دوستان همراه را بخوانم دوستان عزیز که تجربه دارند من را راهنمایی کنند با تشکر
من در سریال زندگی در بهشت ابوموسی را دیدم
اون حرف ها استاد چقدر خنده دار بود واون روز چقدر درسها یاد گرفتم واقعا خداوند به شجاعان پاداش میدهد اگر ما یک قدم برداریم خداوند هزاران قدم برداریم وقتی وارد ترس ها میشویم کلی تجربه کسب میکنیم کلی آدم های جدید را ملاقات میکنیم یکی از این ترسهای من این بود که همیشه به خودم و بچههام فشار میآوردم که طوری رفتار کنید که مردم پشت سرمان حرفی نزنند ولی الان یه آدم دیگه ای شدم با آموزش های استاد عزیزم در دوره دوازده قدم خدا را شکر دیگه اون کار درست را انجام میدهم ودیگر کاری با دیگران ندارم سرم را کردم تو زندگی خودم ودارم
از این زندگی جدیدم لذت میبرم من خیلی رسیک ها تو زندگیم داشتم با این که همسرم مخالف این کار بود ولی من همیشه اون را هل میدادم چه در مسافرت های جدید و در پیشرفت زندگی وخرید لوازم خانگی یا باغ و خونه ولی این من را هیچ وقت قانع نکردم این را هم بگویم که من هیچ درآمدی نداشتم ولی همیشه به آینده نگاه میکردم
خدا را شکر که دراین مسیر الهی قرار گرفتم
من الان وقتی خودم را با پارسال مقایسه میکنم یه ادم دیگه ای شدم کمی صبور تر کمی متوکل تر کمی شجاع تر که حالا این اول راه است هر روز سعی می کنم که به این آموزش ها عمل کنم وطی کردن تکامل به نقطه اوج برسم وبعد بیایم کامنت بنویسم به امید اون روز نزدیک
سلام
سلام استاد عزیزم
سلام بانوی زیبای این خانواده سبز
سلام دوستام خوبم
خیلی تحسین کردم من تحسین کردن رو از این خانواده یاد گرفتم ..
واقعا هر جای این سایت آگاهی است که میشه بدست آورد وبرای ما که تشنه آگاهی هستیم خیلی لذت بخشه وقتی فایلی رو باز میکنیم ودرست چیزی یا مبحثی را میشنویم که منتظرش بودیم خدایا شکرت
سپاسگذارم
که هستم وهرلحظه خودم رو با خودم مقایسه میکنم
سپاسگذارم که صبح روز دوشنبه آخر سالم رو سلامت سرحال قبراق ودنبال درک قوانین ودر کنار خودواقعیم هستم این بسیار مهم است من باخودم هستم در صلح هستم ابوموسی فایل بینظیر استاد رو درک میکنم ونقطه امن رو میفهمم وبسیار سپاسگذارم .
بابت چیزهای ساده سپاسگذارم
سپاسگذارم بابت همین سفر نامه
سپاسگذارم بابت بهر نو رسیده
سپاسگذارم بابت نوروز 1402
سپاسگذارم بابت اینکه باخودم آشتی کردم
سپاسگذارم
سپاسگذارم ….
به نام خالق زیبایی ها
سلام و درود بر استاد عزیزم و خانم مهربان سایت .
نمیدونم به پارادایس زیبا برگشتید یا نه .
در ایران که دو هفته ای میشه که سبزه ها به استقبال بهار رفتن و وقتی اونها رو در حین عبور تماشا میکنم یاد اون عادت شما در خوابیدن راحت روی چمن ها میفتم و میگم استاد لحظات خوبی رو تجربه میکنن با این حس خوبی که این چمن های نرم و سبز به آدم میده من خودم شخصا عاشق طبیعت و سبزه هستم و اصلا تماشای درختان برام عین تماشا کردن یه فیلم فضایی میمونه و میگم در جهان تاریک بیرون اتمسفر زمین ما .تصور این موجودات زنده روی کره ی زمین واقعا شگفت انگیزه و این حاله ی اتمسفر و این جدایی بین روشنایی و تاریکی چه عظمتی در خودش رشد داده .
استاد عزیزم باید به عرضتون برسونم .
سمیرای 38 ساله ی خونه نشین، خونه دار و بچه دار
تبدیل شد به دانشجوی رشته ی معماری و نو آموز زبان و یک راننده .
بله دقیقا از 8 مهر بعد از آوار شدن بخشی از زندگیم روی سرم و دیدن اینکه تا چه حد آسیب پذیر هستم و اجازه دادم دنیا یک لقد محکم نثار پهلوی من بکند .
بلند شدم و لباس ابوموسی رو از تن تنبل و بی خاصیتم کندم و لباس جهاد رو به تن کردم .
حالا اون اتفاق که الگوی تکراری زندگی من بود و من این بار ازش یه پله ساختم برای پرشم بماند .
که واقعا اصلا دوست ندارم بهش فک کنم …
خلاصه در اولین قدم اومدم به خودم ارزش دادم و طی توافقی جدی ماهایانه از همسرم طلب مبلغ مشخصی از پول دادم و ایشون هم میدونن که باید در قبال کار بی شرمانه اش درخواستهای منو اجابت میکردن .
استاد با اون مبلغ رفتم در اولین گام کلاس زبان ثبت نام کردم .
دومین گام رفتم آرایشگاه و برای تفریح پوستم رو پاک سازی کردم البته از اعماق وجودم به این کار اعتقاد ندارم و میدونستم فقط الکیه و دارم پولم رو هدر میدم
اما گفتم اشکالی نداره همسرم باید متوجه ی یکسری تغییرات به واسطه ی عمل زشتش بشه .
خلاصه دو تا سیصد و پنجاه تومن دادم و تفریح کردم سومین گام رفتم کلاس آموزش رانندگی ثبت نام کردم و آیین نامه رو با اولین حضور و بدون غلط برای خودم به عنوان اولین موفقیت با ارزش در کل زندگی
ام ثبت کردم البته به تازگی ثبت نهایی شد چون افسر سه جلسه ردم کرد ️️️️
البته بین گام یک و دو یه کار مهم دیگه کردم .
به دلیل اون اتفاق خیلی غیر منتظره و زشتی که همسرم رقم زده بود در قبال این 15 سال زندگی وفادارانه من.
ایشون با نهایت شرمندگی مجبور شدن در پی امضایی در دفتر خانه حق طلاق رو به من بدن .
البته من شرط کرده بودم .حالا دلیلش رو میگم
استاد من میدونم و میدونستم که این کار بر خلاف قوانینه جهانه و این کار من با آموزش ها و درسهایی که از شما یاد گرفتم تناقض داره و همش به مدت دو هفته با خودم درگیر بودم و میگفتم این کار برای من سودی نداره و من اگه بخوام از این آدم جدا بشم و برم جهان خودش این کار رو برام انجام میدهد ….
اما استاد این کار برای من دو تا مزیت و نکته داشت اول که همسرم بفهمه که من اون سمیرای سابق و سر به زیر و تو سری خور نیستم و دیگه نمیتونه با من این کار و بکنه و البته این رو هم بگم برای اینکه نشون بدم که دیگه دارم قدرتمند میشم و دیگه ضعیف نیستم انجامش دادم و اون برگه اصلا برای من ارزش نداره چون ارزش های من تو زندگی که با این فرد دارم بالاتره ولی ایشون این راه و انتخاب کرده و من هم تا الان مانع میشدم اما الان اون برگه یه جورایی برای من راه بازه بازه جدا شدن هست بدون درگیری.
و من ماهیت و شجاعت انجام این کار رو رو دوست دارم و اصلا فک نمیکردم اون سمیرای وابسته و ضعیف روزی یه برگه ی حق دستش باشه
و میخوام بگم اون غلبه کردنه بر ضعف خودم برام مهمه و گر نه اصلا نمیدونم اون برگه الان کجاست .
و در گام چهارمی که در همون وسط مسط های کلاس زبان و آموزش رانندگی برداشتم. اومدم در سایت دانشگاه عملی و کاربردی کرج یه پیش ثبت نام در رشته ی معماری کردم و اتفاقات به طرز آسون و جادویی برام افتاد و من الان یک دانشجوی رشته ی معماری هستم و آسون و بدون زجر و کنکور و هفت خان مراسم ورود به دانشگاه ایران …
وارد دانشگاه شدم با استادهایی عالی و بشدت دوست داشتنی و میخوام اون تعاریف شما از دوستی با استادهاتون رو اجرا کنم تا این چندین ترم تا رسیدن به یک مهارت برام آسون تر و شیرین تر باشه .
استاد ابوموسی مثال کامل و جامعی هست برای همه ی ما
من مثل ابوموسی نیستم
حداقل الان دیگه نیستم.
اما سالها پیش بودم از ابوموسی هم بدتر بودم و به لطف آفتاب حرف های تاثیر گذار شما وارد این مسیر شدم .
وقتی آرزوهام رو بخرم وقتی حقوقم رو در کارت بانکی ام دریافت کنم و وقتی آرزوهای بچه هامو برآورده کنم همه و همه نتیجه ی این کار خیر شما میشه و چقدر خدا شما رو دوست داره و محبوب خداوند هستید که این اتفاقات به واسطه ی وجود شما رقم خورد .
خدا میدونه که چقدر سپاس گزار شما هستم.
دوست دارم کامنتم رو شما مطالعه کنید استادعزیزم اگه کار و پروژه ی جدیدتون نیاز به تمرکز نداره دیگه اما کامنت امروز هم توسط یکی از دستان خوب خدا رقم خورد اون دوست عزیزی که در سایت هستن . من ماهاست که کامنت نزاشتم .و در پاسخ به کامنت ایشون اومدم در قسمت نظرات.
البته خدا شاهده که همین چند روز پیش داشتم فایل صوتی ابوموسی رو گوش میکردم و گفتم بیام و استاد رو از وضعیت جدید و موفق خودم آگاه کنم .کامنتی هم نوشتم اما نفرستادم نمیدونم چرا .اما حالا نوشتم
شاید خودم امروز صبح به این تمرکز روی پیشرفتم احتیاج داشتم تا بتونم روز خوبی رو برای خودم رقم بزنم روز گذشته با همسرم سر موضوعی بحث داشتم و امروز هم امتحان ترم دوم زبان دارم و کمی استرس دارم و
به دلیل اینکه یه جوارایی در کنار این کارها از درون باخودم صادق نبودم و نجواها داره و داشت کار خودشو میکرد و الان هم انجام میده
اوضاع مالی بدی رو به واسطه ی افکار منفی و گفته های منفی و دنباله رویی همسرم در پی اتفاقات اخیر کشور تجربه میکنم .
و در اولین فرصت به دنبال کسب درآمد هستم ولی در این قسمت هنوز ضعیف عمل میکنم .امیدوارم بتونم در این تعطیلات ذهنم رو جمع کنم و از مسیر پر تلاطم پیش روم بتونم مسیر آرامش رو پیدا کنم .
ازتون سپاس گزارم استاد عزیزم و خدانگهدار
درود بیکران
سلام بر استاد عزیزم
استاد بزرگوار چقدر خوش تیپ و خوش استایل شدید. بهتون تبریک میگم.
انشالله همیشه زیر سایه الله سلامت و شاد باشید.
هر وقت شمارو میبینم که استایلتون تغییر کرده و خوش تیپ تر شدید یاد حرفتون میوفتم که گفتید هدف شما ازین آموزشها در سطح شهر و کشور خودتون نبوده و هدف شما رسیدن به تدریس مباحث موفقیت در سطح جهانی اون هم از حد عالی و بهترین مدرس در بین بهترینهای جهان.
نمیدونم چرا وقتی میبینمتون حس درونم بهم اینو میگه که حتما بهترین در سطح جهان میشید.
اون موقع به خودم میگم :
مونا
هی
مونا
کجای کاری؟؟؟؟؟؟
وقتی استاد تونسته تو هم میتونی اونی بشی که میخواستی.
من تازه متوجه یکی از پاشنههای مرموز وجودم شدم،
اینو تو محصول جدید شیوه حل مسائل زندگی متوجه شدم.
همیشه فکر میکردم:
آدم خیلی شجاعی هستم.
قدرت انجام هر کاری به راحتی دارم.
فقط کافیه که اراده کنم
عین آب خوردم از پسش برمیام.
اما ای دل غافل؛
حالا متوجه شدم که اتفاقا برعکسه .
اونجوری که تصور میکردم نبوده و متاسفانه منه مونا اصلا حاضر نیستم از(((( حریم امن )))) افکار و ذهنم بیرون بیام.
متوجه شدم دوست دارم همه چیز مرتب و حساب شده و از قبل با برنامه ریزی که مو لای درزش نره پیش بره .
آروم آهسته برم یه وقت گربه هه شاخم نزنه.
خدای من، دقیقا کجام؟؟؟؟؟؟؟
من کجاوووووو ، افکارم کجا !!!!!!
من چطور تا حالا متوجه این ترس لعنتی نشده بودم .
چطور گول شجاعت پهلوان پنبهای خودمو خورده بودم؟؟؟؟؟
حالا میفهمم تا حالا چرا هیچی تو زندگیم تغییر نکرده؟
آخه مونا من
عزیزم
چرا میترسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از کی میترسی؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی از ترسهام در حال حاضر نگهداری دو تا فرشته کوچولومه.
ترس اینکه میخوام برم بیرون چطور هواشون داشته باشم؟؟؟؟؟؟
چطور مدیریت کنم که اتفاقی پیش نیاد؟؟؟؟؟
چطور وقتی من و همسر جان میشینیم تو ماشین هر دو هم زمان شیر نخوان؟؟؟؟؟؟؟
چطور مراقب باشم بچه اولم به بچه دومم صدمه نزنه؟؟؟؟
انقدر دلم میخواد برم بیرون حال و هوای عوض بشه.
اما ترس آماده کردنشون دارم،
ترس ازینکه اینو پوشاک کنم .
لباس اونو بکنم تنش،
شیر هردوتون بیارم،
نکنه یه وقت چیزی از قلم بندازم بعد نداشتنش اذیتم کنه و…. الا آخر.
خدایا کمکم کن دراین مرحله از زندگیم با شادمانی و لذت از ثانیه به ثانیه لذت ببرم .
هدایتم کن به مسیر راحتی و شادی، مسیری سر تا سر لذت و خوشی.
خدای من، هدایتم کن به آرامش بیشتر و توفیق خارج شدن از دنیای تنگ و تاریک حریم ((((مثلا امن ذهنم ))).
کمک کن ابو موسی نباشم
من زندگی پر از هیجان و انرژی دوست دارم
هدایتم کن.
موفق و پیروز باشید.
سلام سلام استاد عزیزم
سلام دوستان هم فرکانسی
الهی صد هزار مرتبه شکر بابت اینکه در این مسیر ثابت قدم هستم
و هر روز دارم بیشتر خودم رو تجربه می کنم
و تو این مدت که با استاد هستم چقدر تغییر کردم
من هم تو این ماه های اخیر جاها و اتفاق هایی رو تجربه کردم و از منطقه امن خودم خارج شدم که بسیار لذت بخش بود و کلی بزرگ شدم و رشد کردم و تجربه های جدید کسب کردم.
اولین چیزی که باید تغییر می دادم پوشش چادرم بود که باهاش راحت نبودم مخصوصا تابستان
اما به دلیل عقاید مذهبی محبور بودم بپوشم
یه روز تصمیم گرفتم راحتی خودم اولویت باشه و چادر رو گذاشتم کنار
هر چند گاهی عذاب وجدان ناشی از اگاهی های غلط میومد سراغم تا اینکه با فایل های حجاب در قران استاد مواجه شدم و خداروشکر این قل و زنجیر ها رو پاره کردم و سبک شدم و بعد از اون فایل چقدر راحت تونستم خیلی از چیزهایی که پوشش چادر نمیزاشت تجربه کنم تجربه کردم و لذت بردم و دلیل لذتم هم این بود که عذاب وجدان نداشتم.
یکی دیگه اش هم تجربه موج های خروشان در مشهد بود که خیلی خیلی لذت بردم.
گرفتن گواهینامه رانندگی، چون خیلی برام کار سختی بود و می ترسییدم و الان هر روز خیلی راحت و لذت بخش با ماشین خودم میرم محل کارم و بر می گردم. اگر رانندگی یاد نمی گرفتم از چه لذت هایی محروم میشدم که الان دارم تجربه می کنم.
پا گذاشتم روی این عقیده مذهبی که زن ها نباید بدون اجازه شوهر کاری بکنن یا بیرون برن با کلا باید خودشون رو فراموش کنن و هر چی شوهر میگه بگن چشم، یا برای رضایت شوهر موهاشون رو رنگ کنن یا طبق میل اون ها لباس بپوشن و آرایش کنن
خداروشکر الان اولویت خودم هستم گاهی هم میشه از همسرم مشورت می گیرم ولی طوری نیست که خودم رو فراموش کنم
چون قبلا خودن رو فراموش می کردم و هر چی پدر و مادر یا همسر می گفت به دلیل عقاید مذهبی می گفتم چشم
استاد نمی دونید چقدر رها شدم از این قل و زنجیر های الکی
چقدر دارم لدت می برم از زندگی
تازه من اول کارم
هنوز اگاهی هام کامل نیست
قبل از اشنایی با شما دقیقا ابوموسی بودم
اما الان نیستم
البته باید روی خودم کار کنم
ترمزهام و منطقه های امنم رو شناسایی کنم
کویر هام رو شناسایی کنم
اما رشد من بسیار بسیار چشم گیر بوده خداروشکر
مررررسی از اینکه هستید
در آغوش خدا باشیم.
سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته
سلام به همه دوستان گلم
موضوع فایل درمورد زندگی به سبک ابوموسی هست
زندگی ابوموسی زندگی خیلی راحتیه، دور از هیاهوی جامعه، دور از دغدغه، دور از هیجان، ودوراز لذت
والبته دور از ترس وتجربه است.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
ظاهر زندگی به سبک ابوموسی ساده و راحت است،
ولی بی نتیجه، بدون هیجان و لذت بردن
زندگی به سبک ابوموسی چون بی کیفیت هست فرقی نداره که یک سال عمر کنی یا 100 سال، چون کل ایام تکراری هست ، مسافرت نمیره ، اگر هم بره یکجای تکراری که همیشه قبلا میرفته، غذا هم همیشه تکراری و تنوع نداره ، همیشه یک مدل لباس، یک مدِل تفریح، ویک مدل مسافرت تازه اگه بره.
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
واقعا چی باعث میشه که انسان سبک زندگی ابوموسی را که اصلا کیفیت نداره را انتخاب میکنه و اصلا هم نمی خواد عوض کنه.
من فکر میکنم مساله اصلی همان ایمان و ترس است.
انسان ی که ایمان پایین داره محکوم به این سبک هست
با سلام به استاد گرامی
شما همیشه میگی در هر لحظه در هر کاری که میکنی در هر محیطی که هستی داری به قوانین فکر میکنی . تصورش برای خیلی از ماها غیر ممکنه چون ذهن همه ما مدام اسیر افکار خودشه . این مثال ابوموسی نشون میده استاد چقدر واقعا از هر چیزی داری استفاده میکنی برای یادآوری به خودتون و ماها برای طبق قانون زندگی کردن , سپاسگزارم . شما همیشه عاشق آزادی بودید و این تفاوت بزرگ شما با بسیاری از آدمهاست . خود من و خیلیها مثل پرنده ای که توی قفس به دنیا اومده به قفس عادت داریم و زندگی رو خارج از قفس غیر ممکن میدونستیم . قفسی که نسل در نسل در ذهن ما ساخته شده و واقعیت بیرونی نداره اما شما این قفس رو نپذیرفتی و مثل عقابی که ته ذهنش میدونسته که میتونه بالای کوهها پرواز کنه تصمیم گرفتی بپری و پریدی و از بالای بلندترین آرزوها گذشتی و به دستشون آوردی و به ما داری از اون بالا فریاد میزنی که شما هم میتونید ,دنبالم بیایید , بپرید و لذت ببرید . هر کدام ما تا یه حدی داریم سعی میکنیم بپریم و خود من با اینکه بارها از محیط امنم اومدم بیرون ولی باز به محیط امن بعدی عادت کردم و ذهنم گفته تو یه پله اومدی اینجا دیگه عالیه کافیه و نگذاشته پله بعدی رو فتح کنم . مطمئنا با تکرار مثل شما و یادآوری مداوم و گوش دادن مداوم و عمل مداوم میتونیم پله های بعدی رو فتح کنیم . شاید یه روز پرواز کنیم در کنار شما استاد عزیزم . تولدتان مبارک
بنام رب العالمین
به به عجب حرکت زیبایی که هرروز یک فایل روزشمار داریم
خیلی سپاسگزارم از این حرکت زیبا
خب اول رفتم توی نت گوشی بنویسم درباره این آگاهی ناب بعد یهو قلبم گفت برو تو سایت بنویس شاید کامنتت به یه نفر حس خوب و انگیزه بده
یاد حرفی افتادم که به دخترم زدم
هر وقت میگفت مامان خوش بحال همکلاسی هام که اینجا کشور خودشونه ، خونه های خیلی بزرگ دارن فامیلی شون کنارشونه آخر هفته میرن خونه فامیلی شون ،
من با افتخار بهش میگفتم عزیزم بجاش تو زندگی در کشورهای مختلف و تجربه کردی ، جاهایی که همکلاسی هات ندیدن ، تو چند تا زبون میتونی حرف بزنی و بفهمی اما اونا نمیتونن ، تو شرایط مختلف تجربه کردی اما اونا همیشه تو اتاق خواب شون بودن
و از اینکه اینقدر خوب زندگی و زندگی کردم با تمام لحظه هاش ،خندیدم ،گریه کردم به خودم افتخار میکنم
الانم که باز بوی رفتن میاد و من مثل پروانه میخوام پرواز کنم نمیخوام مثل یک کرم روی زمین بخزم و با حسرت به پروانه ها نگاه کنم منم هم میتونم پروانه باشم و در اوج لذت ببرم
تمام لحظه هایی و که حرکت کردم و ی کاری انجام دادم تو ذهنم ثبت شده اما روزهایی که ابوموسی بودم بدون هیچ رد پایی تموم شده
خدایا میخوام دوباره بزنم به دل جاده ها و ببینم این جهان زیبا رو
خدایا با تو من توان و قدرت مضاعف میگیرم تا خودم باور کنم و به یاد بیارم شجاعتی که من و به این نقطه رسوند خدا جونم من میخوام بازم با ی شجاعت از جنس خودت حرکت جدید و شروع کنم و برای این شروع فقط حمایت خودت و میخوام و بس
تو باشی من فاتح و مالک جهانم
خدا جونم خودت گفتی از من بخواه تا بهت بدم ،
منم فقط فقط فقط روی خودت حساب کردم میدونم که دریا رو برام باز میکنی باور دارم که آتیش و برام گلستان میکنی خدایا هزاران بار برام معجزه کردی اینبار هم من قدم اول برداشتم میدونم راه و برام آسون میکنی تا لذت ببرم و تجربه کنم خدایا عجب قدرت و نیرویی بهم میده یاد تو ، خدایا تنها با خواستن از تو نیرو میگیرم برای گسترش خودم خدا جونم عاشقتم
خداوندا تسلیمم به خواست و اراده تو و که خواست و اراده تو چیزی جز خواست و اراده من نیست
خدایا سپاسگزارتم