«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)


این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1837 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد مهدی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 723 روز

    با درود فراوان به تک تک شما خانواده دوست داشتنی

    زمان انتشار رده پای من در یکشنبه ششم اسفند 1402

    الان حدود ساعت 2 بامداده قول دادم براتون این تمرین رو بذارم قطعا خیلی کمک کننده اس

    —–نشانه امروز من کنترل نجوای شیطان و هدایت خواستن از خدا :

    وقتی برام نجواهای شیطان در طول روز میاد با استفاده از اهرم رنج جلوی نجوا ها رو می گیرم حالا چطوری؟

    در طول روز هر کار اشتباهی که انجام میدادم و امکان داشت زیر تعهداتم بزنم از اهرم رنج اینطوری استفاده می کردم که اگه من این اشتباه رو بکنم دیگه به هدف هام نمی رسم و خودم رو یک فرد ژنده پوش فقیر و طرد شده تصور می کردم که کسی محلش نمی ذاره و بلا فاصله از خدا طلب هدایت می کردم .

    —–

    تمرین دوم : برای جلو گیری از نجوا ها کاری که انجام می دم اینه که ویس دوره رو توی گوشیم به صورت همیشه فعال در منو بار می ذارم وقتی نجوا میاد بلا فاصله ویس رو پلی می کنم و خدا می دونه که سریع فرکانس عوض می شه و حتی شکر گذاری می کنم و به خودم میگم آفرین شیطان رو شکست دادم دمم گرم و مورد دیگر هر بار تایم خالی گیرم میاد ویس رو پلی می کنم خودمو هر لحظه افکارم رو هدایت می کنم به سمت چیزهای مثبت و آموزه های استاد این موضوع چند روز پیش از خدا خواستم که کمکم کنه که دائما فرکانس درست ارسال کنم و این ایده ها بهم الهام شد. خدایا شکرت

    ——–

    تمرین بعد هر شب مثل باشگاه رفتنم ( رزمی کارم ) این کار رو انجام میدم .که راس ساعت 21 باشگاه تنظیم فرکانس و غذای روح دارم خودم این اسم رو گذاشتم میام توی سایت نظرات بچه ها رو می خونم تا جایی که بتونم جواب بچه ها رو میدم.

    ——–

    نشانه بعدی من بهم الهام شد اینه که اگه تمرین های استاد رو نتونستی انجام بدی در طول روز درخواستت رو بگو هرجا گیر کردی قبلش درخواست کن و به خدا بگو ، می دونم خدا برام درستش می کنی یا خدا من می خوام برام درستش کنی اگر هم نشد نگران نباشید موقع اش نرسیده ادامه بدید. مساله من این بود که اگه یه مورد از برنامه های روزم انجام نمی شد از خدا نمی خواستم بقیه خواسته هام رو برام ردیف کنه. آره دوست من …… من می خوام می شود خدا زحمش رو می کشه. کلا خدا رفیق مشتی منه.

    —–

    دوست تون دارم پیروز و سربلند باشید.

    ارادتمند شما مهندس مهدی نژاد

    7 اسفند 1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    حامد دستی گردی گفته:
    مدت عضویت: 559 روز

    سلام به بروبکس عزیز

    یک هدایتی اومد گفت بیا اینجا کامنت بزار اینقدر اشتیاق در من ایجاد کرد که فایل استاد رو قطع کردم و اومد کامنت بزارم چون این هدایتی که اومد بهم میگه کامنت بزار چون قرار خودت چند سال دیگه ببینی و تعجب کنی

    من حامدم حدود 48روز که در سایت عضو هستم و تقریبا هر روز فایل های رایگان استفاده کردم

    و بیکار بودم و فردا دو هفته میشه که سرکار توی پوشاکی در پوشاک ایرانیان مشغول به کار هستم و به این خاطر رفتم چون که میخوام خودم یک تولیدی پوشاک و پوشاکی داشته باشم و با این باور رفتم کار کنم که خودم میتونم یک همین جایی برای خودم داشته باشم

    و اینجایی که کار میکنم هدایت شدم به اینجا چون یک جا برای استخدام رفتم و منو قبول نکردن و با خودم گفت خداوند منو به یک جایی هدایت میکنه که خیلی بهتر و خیلی بزرگتر از اینجا باشه و تا این که هدایت شدم به ایرانیان و همین چند روز پیش داشتم با خدا حرف میزدم و میگفت یک نشونه بفرست که من در مسیر درست هستم یک دفعه اون آقایی رو دیدم که منو قبول نکرد برای کار کردن دیدم اومدم قمیت های کار ساده رو نگاه کرد و رفت

    و یک اتفاق جالب این بود که توی پوشاک ایرانیان آهنگ میزارن و خواننده داشت میگفت این یک نشونه ست و دیگه صد در صد مطمعن شدم که در مسیر درست هستم و اونجایی که میکنم من به عنوان نظافتچی اونجا هستم خیلی دارم لذت میبرم اونقدر دارم لذت میبرم نمی فهم که کی ساعت میگذره و کی شب میشه در صورتی که همکارهای دیگه هی دارن شکایت می کنن در حالی که کار شون از من راحت تره

    اینم یک نشونه هست که من در مسیر درست هستم و الان هیچ پول نقدی ندارم و قراره اولین محصولی که بخره دوره دوازده قدم هست

    و میدونم 3سال دیگه تولیدی پوشاک و پوشاکی خودم رو میزنم و من با این باور شروع کردم که خداوند از من بیشتر میخواد که من به خواسته هام برسم و از من بیشتر میخواد که من ثروتمند بشم

    و خداوند از من بیشتر میخواد که من موفق بشم

    و خداوند از من بیشتر اشتیاق که من شروع کنم

    و خداوند نشونه و هدایت رو از طریق قلبم برای من میفرسته

    و امیدوارم توی بهترین موقعیت این کامنت رو خودم بخون در شرایطی که به اون چیزی که میخواستم رسیده باشم

    این کامنت برای خودم گذاشتم

    بسیار سپاسگزارم از استاد عباس منش

    حامد 1403/02/16

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1976 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    من اگر اینجا هستم، نتیجه‌ی هدایت الهی است و بس.

    اگر روزی از خدا درخواست نکرده بودم که مرا هدایت کند و او که مهربان‌ترین مهربانان است مرا هدایت نمی‌کرد، اینک اینجا نبودم و این‌ها را نمی‌نوشتم.

    دیروز با خانواده به جنگل رفتیم. راستش، من در تربیت فرزندانم موفق نبوده‌ام. نتوانسته‌ام عشق را بین آنان جاری سازم که مهم‌ترین دلیل آن‌هم جاری نبودن عشق در درون خودم هست. با این حال، دیروز تمام تلاش آگاهانه‌ی خودم را کردم تا از لحظه به لحظه‌ی بودنم در جنگل و در کنار عزیزانم لذت ببرم. با خودم در جنگل خلوت می‌کردم و به زیبایی‌های آن و آسمان پاکی که بود و ابرهای زیبایی که بر دامان آبی آن بودند خیره بودم. اتفاقا که نه، ولی براساس قانون جذب، یکی از دوستانم را که دوست داشتم در جنگل ببینم را هم دیدم و گفتگوی کوتاهی داشتیم. همه چیز خوب بود تا زمانی که پسرانم می‌خواستند کباب را آماده کنند. متاسفانه ایشان با هم اختلاف نظر بسیار دارند. کار به مشاجره کشید و مادرشان تصمیم گرفت که یکی( پسر بزرگ) را به خانه بازگرداند و من هم برخلاف همیشه هیچ مخالفتی نکردم. از خدا خواستم که خودش مسئله را حل کند( که خدایا پروردگارا، من از حل مسائل عاجزم و این تویی که حلال هستی).

    خدا را شکر شب هم به خانه‌ی مادر همسرم رفتیم و حتی شما خالی، بسیار خوش گذشت. من تصمیم گرفته‌ام( البته که همه‌اش هدایت الله بوده و هست و خواهد بود) که دیگر برای تغییر دیگران تلاشی نکنم. این را هم به هدایت الهی و از شما استاد بزرگوارم که دست خدا هستید آموخته‌ام و دارم می‌آموزم.

    بنابراین، تلاشی هم برای تغییر شرایط نکردم و همین شد که هر دوی پسرانم در عمل از کارشان پشیمان شدند. گرچه به زبان نیاوردند، ولی عمل آن‌ها نشان می‌داد. پس، آن‌که هدایت کرد، خودش هم کار را با خوشی به پایان برد.

    خدایا پروردگارا، با اطمینان می‌دانم که من نمی‌دانم و این تویی که همه چیز را می‌دانی. پس خودت کارهایم را در دستان پر مهرت بگیر و انجام بده.

    آمین یا رب العالمین

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مرضیه امیری گفته:
    مدت عضویت: 2234 روز

    سلاااام این نقطه از سایت رو جدید کشف کردم😍 بعد برای بار نمیدونم چندم رفتم نشانه امروز رو دیدم اینبار با این تفاوت که دست از مقاومت برداشتم و شروع به دیدن فایل کردم

    “فصل اول سفر به امریکا قسمت ۷۸ ”

    و اما نشانه امروز ، همه چیز از دیروز شروع میشه بعد از خرید فصل ۳ کتاب رویاهایی که رویانیستند و خوندنش، درست بعد از اون(اینم داستان داره که در صحفه خودش مینویسم) از طرف یک عزیزی برام پیام اومد پیشنهاد همکاری در یک کار انلاین، توی خونه، بدون هیچ سرمایه مالی اما استفاده از سرمایه ارزشمند زمان و انرژیم، صحبت در مورد اطلاع دقیق از کار امروز صبح شروع شد ، من اولین باره قراره کاری رو انجام بدم که نتیجه اش برابره با درامد ، ترس از ناشناخته و تحلیل ذهن بر روند کار بر طبق دیده و شنیده های گذشته به من میگفت نباید این کار رو انجام بدی به دلایل مختلف تا بتونه دلیل پیدا کرد ، و دل من اول کار فقط اینو گفت که با انجام ندادنش تغییری ایجاد نمیشه و با انجام دادنش من قدم اول رو برمیدارم ، تجربه میکنم و چون این کار میتونه با دانش اموزهای زیادی سر و کار داشته باشه میتوانم اصل توحید رو بهشون یاداوری کنم میتونم بهشون کمک کنم محکم تر برای تحقق رویاهاشون قدم بردارن و در جهت گسترش ایده و هدف خودمم میتونه این تجربیات برام مفید باشه اما ذهنم هرچیزی که شنیده و دیده و خونده رو ردیف کرد که نه نباید این کارو انجام بدی این مخالف قانونه، تو خودت کار ِ ارزشمندی رو قراره پایه گذاری کنی و … اصلا چرا باید مثل بقیه این کارو انجام بدی … هر بار اومدم سمت نشانه ها ، ببینم به چی هدایت میشم شک داشتم این کار الان نتیجه درخواستمه چون من درخواست استقلال مالی داشتم و حتی یک صدم درصد از این اگاهی و پیشنهاد کار خبرم نداشتم و بهش فکر نمیکردم ،

    حسی به من میگفت این قدم رو بردار من حس میکردم نمیتونم نجوای ذهن و ندای قلب (هدایت خداوند) رو تشخیص بدم

    چندین بار نشانه روباز کردم عاملی باعث میشد حس کنم حوصله اینکه فایل رو ببینم ندارم

    تا اینکه اخر شب بعد از خوندن دوباره فصل ۳ کتاب رویاها حسی بهم گفت توی سایت برو بزن روی خانه و یه نگاه به اون صحفه کن و بعد چشم به اینجا خورد و دیدم عه اینجا جدیده بعد گفتم بذار یه بار دیگه نشانه رو ببینم زدم و یک کامنت خوندم که نوشته بود “به ندای قلبت گوش کن” تصمیم گرفتم فایل رو نگاه کنم (توضیحات فایل رو میذارم برای همون قسمت) این جمله استاد من وقتی یه چیزی که قلبم بهم بگه رو اگر کل مردم جهان چیز دیگه ای حرف دیگه ای بزنن من فقط به ندای قلبم گوش میدم ، استاد ندای قلبم دوست داره هر تغیری رو امتحان کنه و وارد ناشناخته ها بشه اما ذهنم همش میترسه ، میترسه نکنه توی مدار درست نباشم و این اتفاقات حاصل باورهای محدود من باشه نکنه من الان اگاه نیستم انتخاب درستی نکنم

    اما قلبم میگه امتحان کن قدرت زندگیت دست خودته برو واردش بشو اگه دیدی طبق علایقت نیست یا بهت کمکی نمیکنه بیا بیرون

    و اینکه من قبول کردم با این تغییر همراه بشم

    خانم شایسته عزیز صدای زیبات رو تحسین میکنم توجه به نکات مثبتت و ایده فوق العاده فایل های سفرنامه رو تحسین میکنم و سپاسگزارم

    استاد ِ عزیز سپاسگزارم با اگاهی هایی که به من یاداوری کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    سمیه بابائی نیا گفته:
    مدت عضویت: 1999 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان بزرگوار . رپزهایی یادم میاد که هنوز با خداوند مهربانم و خود درونی ام آنقدر نزدیک نبودم و احساسم رو نمیشناختم و اتفاقات منو به هم می‌ریخت و دنبال آرامش بودم و بالاخره این چالش ها اینقدر منو ساخت که خداوند رو در درون خودم یافتم و رها کردن رو آموختم و چقدر اون آرامش خواستنی بود، یک حس قدرت درونی با دستان قدرتمند خداوند و بعد نشانه ها یکی یکی پیدا می شد، استاد عزیز چقدر گوش دادن به فایل هاتون در پیدا کردن این آرامش، مثل معجزه برام بود. راز رسیدن به خواسته ها اعتماد به خداوند مهربان و دوست داشتن و احترام گذاشتن به حس های درونی خودمونه و بعد نشانه ها و الهامات خیلی واضح هدایتگر خواهند بود. خداباااا شکرتت که هستی و من هم اینجام . موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    مجید دهقان گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    درود بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    خداروصدهزاربارشکر که امروز هم بیدار شدم و میتونم این دنیای زیبا رو ببینم

    استاد این اولین یادداشت من هست بعد از یکسال ونیم عضویت در این سایت محمد گونه.

    اون هم به خاطر تضادی که دیروز بهش بر خوردم و برای اولین بار از قوانینی که بارها در محصولات شما شنیده بودم و فکر میکردم که به خوبی اجرا میکنم استفاده کردم و نتیجه عجیبی گرفتم.

    استاد من با یک فایل ایمان از شما در تلگرام که که سال ۹۸یکی از دوستانم برام ارسال کرده بود اشنا شدم چون اون موقع در نتورک مارکتینگ بودم برای از دست ندادن امید و انگیزه این فایل ۱۰دقیقه ایی به دستم رسید و منو واقعا تکون داد و استاد من مثل دیوونه ها مدام این فایل رو گوش میکردم نمیدونستم چه شخصی داره این حرفها رو میزنه ولی خیلی خوب در تار و پودم نقش بسته بود و با گوش کردنش قوت و انرژی زیادی میگرفتم و هر روز با ایمان بیشتر به جلو حرکت میکردم تا اینکه یک شب که شیفت بودم اخه من ۱۷سال کارمند بخش پرستاری یکی از بیمارستانهای دولتی تهران بودم ساعت ۱۱شب بود یک هو ندایی در ذهنم گفت تو که با این فایل کوتاه داری حال میکنی نمیخوایی بدونی چه کسی داره این حرفها رو میزنه و ایا اصلا خودش موفق هست یا نه که با جستجو صدای شما در گوگل با یک سایت فیک اشنا شدم و باز هم به دلم نچسبید دوباره جستجو کردم با اینکه شیفت هم بودم و بیماران مدام بهم تیکه مینداختن که اقا مگه کار نداری ولی من کنجکاو بودم که صاحب اصلی و مکان اصلی و سایت ویا تلگرام این صدا رو پیدا کنم.

    تا اینکه اخرای شیفتم بود و میخواستم برم پاس خوابم که پیداتون کردم و سریع همون موقع عضو سایت عباسمنش شدم و خوشحال خوابیدم چون باید ساعت ۴صبح بیدار میشدم تا اون یکی همکارم استراحت کنه.

    و بعد از بیدار شدنم با ذوق و شوق در سایت شما در حال پیدا کردن خود واقعیم بودم تا اینکه اومدم یکی از محصولات شما رو بخرم وقتی که مراحل خرید رو رفتم جلو عددی که بهم نشون داد برق از چشمهام پرید و ناامیدانه خارج شدم و به خودم گفتم که این اقا هم برای خودش کیسه دوخته من اگه ۶۵۰۰پول داشتم که یکی از اقساطم رو تسویه میکردم .

    و روزها همینجوری گذشت تا اینکه با کتاب رویاها که رویا نیستند که مبلغی هم نداشت از سایت خریدم و پرینت گرفتم و خوندم.

    و بعد هم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم و از نتورک هم اومده بودن بیرون چون با شیوع این بیماری همه جا تعطیل بود و بچه های تیم من هم دیگه دونه دونه رفتند .

    یک شب که با همسرم دعوا کرده بودم و ناراحت بودم در خلوت خودم وارد سایت شدم و باور کنید تا اون موقع این قسمت نشانه امروز هم به چشمم واقعیت نداشت و میدیدم و امتحان میکردم ولی حالم رو خوب نمیکرد تا اینکه بعد از دعوا با همسرم صبح میخواستم برم بیمارستان تو ماشین این دگمه رو زدم و خرید دوره ارزش تضاد برام اومد باز هم ناامیدادنه رفتم بیرون چون پول کافی برای خرید این محصول هم نداشتم .

    ولی مدام در مغزم بود که خدایا من که با یه فایل کوتاه از استاد این همه انرژی میگرفتم و هنوز هم میگیرم چرا نباید ۹۰۰تومن پول داشته باشم تا نشونه ایی که خودت برام باز کردی رو بخرم وببینم که استادم چی میگه.

    نه اینکه نداشته باشم ترس از کمبود پول داشتم که پولام توموم نشه یه موقع.

    تا اینکه دلم رو زدم به دریا و این محصول رو خریدم و شروع کردم با دقت دیدن تا اینکه فهمیدم که چرا اوضاع زندگیم اینقدر نا منظمه و من اصلا ارامش ندارم با اینکه با همین کارمندی تونسته بودم اولین نفری در خانواده باشم که خونه از خودش در مرکز شهر تهران داره و ماشین ایرانی عالی هم داره ولی لذت نمیبره

    استاد من با دیدن این دوره فهمیدم که چرا حالم یه روز خوبه و یه روز بد و روزها همینجوری میگذشت و اوضاع مالیم داشت بهتر میشد که یه ندایی بهم میگفت که از کارمندی بیام بیرون و برای خودم کار کنم اخه استاد من حرفه اصلیم برقکاری صنعتی هست ولی بنا به دلایلی وارد سیستم کارمندی شدم.

    همه این داستان اشنایی من با سایت عباسمنش تا استعفاء من از شغل کارمندی کلا ۴ماه طول کشید با یک ایمان قوی به مسؤل پرستاری گفتم که من از اخر تیرماه دیگه نمیام برام شیفت ننویسید ولی ایشون باور نکرد و من هم آخرین شیفتم رو در دوران کارمندی در سی ام تیرماه ۹۹رو رفتم و دیگه از اول شهریور ۹۹نرفتم و زندگیم با فایلهای رایگان شما دگرگون شد.

    با اینکه مغازه ندارم ولی از سایت دیوار کارهایی رو میگیرم که داداشم الان ۲۰سال مغازه داره تا حالا نگرفته این هم باز لطف خداوند و اموزه های شما هست که شامل حال من شده.

    ولی استاد یه مدت بود که خودم رو گم کردم و تمریناتم رو انجام نمیدادم تا اینکه با دوره قانون افزینش اشنا شدم و از سایت خریدم و باز دوباره شروع کردم اینکه شما بارها در تمام فایلهاتون میگید که این قوانین تا زمانی که بهش به صورت دائم عمل کنی نتیجه میگیری و از هر کجا که دیگه عمل نکنی از همون جا متوقف میشی

    استاد این اتفاق برای من افتاد.

    استاد من یکسال پیش از کارمندی استعفاء دادم و با اموزش های شما در دوره قانون افرینش که تا الان بخش هشتم اومده تو سایت تونستم خونم رو بزرگتر کنم و الان در خونه ۱۲۰متری که همیشه جز نوشته هام بود و در بالکن همین خونه دارم برای شما مینویسم که حالم عالیه عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی هست.خداروصدهزاربارشکر

    استاد دلیل نوشتن این یادداشت به خاطر اتفاقی که دیروز برام افتاد هست و اون هم با همسرم و پسرم جاتون خالی رفتیم رستوران و یک غذای کاملا ایرانی با تمام مخلفات به قول پسرم زدیم بر بدن.

    چشمتون روز بد نبینه استاد نمیدونم چی شد که حالم به طرز بدی بهم ریخت و هر چیزی که پولش رو داده بودم از دهانم به صورت دردناکی خارج شد ببخشید استاد..

    با حال بدم اومدم خونه و افتادم روی فرش و از خدا کمک میخواستم و با خودم میگفتم که این ناخواسته من هست به قول شما به دیگر اعضای بدنم توجه میکردم که سالم و سلامت هستند خداروصدهزاربارشکر

    همسرم هم چون سیکل ماهانگیش بود حال مساعدی نداشت تا اینکه ساعت ۱۲دیشب به یاد حرفهای شما افتادم که ۱۵ساله دارو مصرف نمیکنید و همیشه در مواقع کسالت کمی آبلیمو و عسل میخورید و حالتون عالیه عالیه عالی میشه

    منم به همسرم گفتم که عسل برام بیار گفت که چند روزه تموم شده و نداریم و من باز هم خوابیدم یه هو از خواب پریدم با حالت تهوع که یاد یه چیزی افتادم درخواست از دیگران که همیشه از شما در دوره قانون افرینش شنیده بودم

    استاد با تمام ایمانم برای اولین بار از یکی از همسایگان عالیم درخواست کمک کردم و بهش پیام دادم که من وهمسرم حالمون خوب نیست و توانایی رفتن به بیرون رو نداریم شما عسل در منزل دارید یه دوقاشق به ما بدید.بعد از چند دقیقه زنگ زد گفت بله عزیزم منم گفتم که پسرم رو میفرستم بالا بهش بدید.بعد پسرم رو با یه پیاله کوچیک فرستادم بالا دیدم که با یک شیشه عسل چهل گیاه به قول شما اصل اعلا اومد پایین

    و من استاد با تمام وجود و ایمان قلبیم گفتم خداروصدهزاربارشکر که این قدر قوانین عالی داری که ما همش فراموش میکنیم

    استاد شاید باورتون نشه من اون عسل رو با آبلیمو خوردم و به همسایمون پیام دادم که چه قدر میشه قیمت این عسل ناب لطفا شماره کارت بدید

    استاد میدونید چی گفت

    استاد بهم گفت که ما تو خونمون عسل زیاد میاد و میره و همیشه به دوستانم هدیه میدم و نیازی نیست که پول پرداخت کنی شوکه شده بودم و از سر ذوق زیاد خوابیدم.

    دقیقا چهار ساعت بعد یعنی ساعت ۴.۴۰دقیقه صبح از خواب پریدم و دیدم که هیچ جام درد نمیکنه و حالم عالیه عالی عالی عالی عالی شده همون جا ناخوداگاه سجده کردم و خدای خودم رو شکر کردم و یه چرت ریز زدم.

    یه هو پریدم و اومدم تو سایت و دوباره زدم روی دگمه نشانه امروز من که باز هم دوره ارزش تضاد اومد برام که فهمیدم اون اتفاق به ظاهر بد یه پیام داشته برای من اول اینکه مجید خان دیگه قلیون نکش و دوم که مجید خان به حرفهایی که میزنی خودت هم عمل کن و اومدم تا براتون بنویسم که استاد به لطف شما و مهربانیت خداوند مهربان قانون برای من هم جواب داد و الان دارم با نوشتن این متن به خودم و به خدای خودم قول میدم که همیشه تابع قوانین هستی باشم و عمل کنم.

    استاد اول از خدای خودم بسیار سپاسگزارم که در این دنیای زیبا هستم و بعد از شما بابت این آگاهی که بهم دادید.

    استاد امیدوارم که یک روز از نزدیک بتونم شما رو ببینم و تشکر کنم.

    به امید روزهای پر از سلامتی و ثروت و نعمت…

    خدا نگهدار استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    علي حسين نيا ابكناري گفته:
    مدت عضویت: 1588 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان.

    سلام و عرض ادب و ارادت خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی.

    خدا رو کرور کرور شکر برای وجود پاک و ناب شما که خداوند یک هدیه گرانبها به همه خانواده عباسمنشی داد و آنهم شما هستید. میتونم با جرات بگم که به نظر من شما همون چراغ هدایت و کشتی نجات همه خانواده بزرگ عباسمنش هستید.

    به خداوندی خدا قسم میخورم روزی نیست که من الهامات و نشانه هارو دریافت نکنم اونم به تعداد زیاد از روزی که این هدیه الهی را از دستان پاک خداوند دریافت کردم. هر چند مغز و منطق خیلی مقاومت میکند و حقیقتا اصلا آسون نیست ولی میشه با کار کردن این قوانین در راستای اونا قرار گرفت. و کم کم نشونه ها بیشتر و بیشتر میشن. هیچ عجله ایی نیست چون هم باید قانون تکامل انجام بشه و در راه این انجام شدن تکامل اون احساس خوب رو باید همیشه داشت و در واقع همون حس خوبه که کلید رسیدن به همه نعمات و برکات است.

    مانا باشید در پناه خدای بزرگ ومهربان🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    عطیه گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    خداروشکر خداروشکر و هزاران بار خداروشکر بابت اشنایی من با استاد و این سایت فوق العاده😍😍امروز اخرین روز فروردین ماهه و من از خودم بی نهاییییت راضیم چون در ایام قرنطیه بجای غر زدن تمام مدت فایلای مفید استادو گوش کردم و دیدم و نکته برداری کردم و سعی در نهادینه کردنشون در ذهن و قلبم کردم….در کنارش ورزشمو توی خونه مداوم انجام دادم ودر حال یادگیری زبان انگلیسی بودم که پیش نیاز اهداف ایندم هست😍😍از خدای مهربونم خیلی ممنونم که منو توی این‌مسیر قرار داد.استاد عزیزم ازت ممنونم❤❤🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    زهرا مستانی گفته:
    مدت عضویت: 2279 روز

    سلام به همه دوستان گلم سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز وهرکسی که برا این وب سایت الهامات خداوند رو اجرا میکنه نمیدونم چجوری از خداوند سپاسگذاری کنم ونمیدونم چجوری از دوستان گلم وهمچنین آقای عباس منش وخانم شایسته عزیز تشکر کنم همتون دستانی از طرف خدا بودید برا من هروقت که وارد این وبسایت میشم انگار خدارو بیشتر حس میکنم انگار همه چی رنگ وبوی خدا رو میده وقتی تجربه دوستانم رومیخونم وقتی دیدگاه هاشونو میخونم واقعا خدارو احساس میکنم از کلامشون از باور هایی که میگن از ایده هایی که میگن وقتی به فرایند نشانه های من نگاه میکنم میگم چقدر خدا بندگانش را دوست داره که هرکدوم ازماهارو به شکل های گوناگون هدایت میکنه ودرست ترین جواب هارو از این طریق میگه وانگار« نشانه های من» تنظیم شده تا خداوند ازطریق آقای عباسمنش به ما بگه نگاه کن تا اینجا هدایتت کردم بقیه شو هم به من بسپار من باز هم هدایتت میکنم چقدر اینجا خوبه وقتی روی این دکمه کلیک میکنم میگم چجوری امکان داره یه همچین سیستمی وجود داشته باشه ودرست ترین جواب هارو برا هرکس بییاره به خودم میگم مگه آقای عباس منش ازتک تک سوالات ما خبرداره اما حسم بهم میگه آقای عباس منش کاری نکرده ما بهش گفتیم انجام بده تک تک ایده های این وب سایتو ما بهش گفتیم وایشون فقط انجام داد وتبدیل شد به یه همچین امکانی به نام« نشانه های من» اینجاست که به قدرت خدا پی میبرم به هدایتش ایمان مییارم خدایاشکرت شکرت شکرت

    دوستان چند روزه که خیلی خودم رو مدیون دستان خداوند که دوستانم بودند ویدئو های رایگان بود و…. میدونستم به خدا گفتم خدایا خیلی دوست دارم من هم یه دستی باشم از طرف تو برابقیه دوستانی که درآینده به این وب سایت هدایت میشوند و دوستانی که همین الان دراین وب سایت هستند نمیدونستم چی بنویسم اما هربار که مییومدم بنویسم حسم بهم میگفت الان موقعش نیست اما امروز بهم گفت برو ودیدگاهتو بنویس گفتم چه دیدگاهی؟ گفت: همون نشانه ای که بی نهایت ازش نتیجه گرفتی تا الان اونو بنویس گفتم منظورت قدم اوله گفت: آره

    حالا این داستان رو که داستان هدایت من بود به سمت خوشی؛ حال خوب؛ درک قوانین الهی؛ ایمان بیشتر به خدا اوردن روبراتون تعریف کنم

    من حدود یک هفته پیش خیلی حالم گرفته بود میدونستم تومسیر اشتباه هستم اما نمیدونستم چجوری از این باتلاق بیرون بییام انگار باتمام سرعت داشتم به ته چاه میرفتم خیلی نگران بودم چون قبلا از برنامه های آقای عباس منش استفاده کرده بودم میدونستم من تومسیر اشتباه هستم ومطمئنا هر کاری تو این مسیر انجام بدم اشتباهه اما برا خودم سوال بود که چرا من به این سمت کشیده شدم حسم بهم گفت تو کارکردن رو باورهاتو متوقف کردی به خاطر اینکه توجهی نداشتی رو ورودی های ذهنت به این سمت کشیده شدی به خدا گفتم حالا چکار کنم ؟ یه روز بعدش وقتی از خواب بیدار شدم یه حسی بهم گفت همین حالا برو سراغ گوشیت وبعد دیدم که یه ایمیلی از طرف گروه تحقیقاتی عباس منش برام اومده واون معرفی همین دکمه (نشانه های من )بود که استاد داشتند توضیح میدادندالبته زمانی که این ویدئو رو ندیده بودم نمیدوستم که یه همچین دکمه ای رو آقای عباس منش به وب سایت اضافه کردند جالب اینجا بود که من فکر میکردم همون روز این ایمیل برام اومده اما دیدم چند روزپیش اومده من چون حسم بد بود به سمتش هدایت نشده بودم وقتی دیدم باورتون نمیشه چقدر حسم خوب شده بود انگار دوباره داشتم هدایت میشدم به سمت این وب سایت وبعد از دیدن اون فایل خدا بهم گفت همین حالا برو به وب سایت وقتی رفتم بهم گفت حالا کلیک کن روی نشانه های من وقتی کلیک کردم فایل حزن در قرآن برام اومد من این فایلو دیدم نمیدونید چقدر اشک شوق ریختم تو این فایل خدا بهم گفت علت اینکه تو از مسیر خارج شدی واینقدر نگرانی ؛اینه که تو به من؛ به هدایت من ایمان نداری تونگرانی هاتو نمیتونی از خودت دور کنی چون به چیزی که نمیبینی اعتقاد نداری نمیتونستم بپذیرم حرفشو با خودم میجنگیدم روزبعد بهش گفتم یه چیزی میخوام که دوباره هدایتم کنه نمیدونستم از کجا شروع کنم باورتون نمیشه روزدوم وقتی روی دکمه نشانه های من کلیک کردم هدایت شدم به سمت خرید محصول قدم اول وقتی مبلغش رو نگاه کردم به خدا گفتم خدایا من کلا۲میلیون تومن توحسابم دارم تازه اونم میخوام توبورس سرمایه گذاری کنم اونوقت تومییای به من میگی اینو بخر بهم گفت اگه به من ایمان داری بخر گفتم ایمان دارم اما چجوری توبورس سرمایه‌گذاری کنم گفت ایمان نداری اگه ایمان داشته باشی خرجش میکنی

    تونگران این هستی که نکنه پولت رو خرج کنی دیگه نتونی بدست بییاری اما من بهت کمک میکنم بیشتر از مبلغ قیمت این محصول رو بدست بییاری خلاصه اونروز نتونستم با خودم کنار بییام ومحصول رو بخرم روز سوم و روزچهارم وقتی روی این دکمه میزدم درکمال ناباوری وبا وجود اینکه من یه سوال دیگه از خدا میپرسیدم اما خدابه شکل گوناگون داشت هم جواب اون سوالم رو میداد وهم داشت از طریق دیدگاه های دوستان یا محصولات پیشنهادی پایین صفحه بهم میگفت باید قدم اول رو بخری دیگه شک نکردم که باید بخرم گفتم حتما یه دلیلی داره که این همه داره از طروق مختلف بهم میگه خریدمش و حدود چند روزه که این دوره رو شروع کردم باورتون نمیشه چقدرحالم خوبه انگار که تویه بیابون گم شده بودم وخدا دستمو گرفت آورد اینجا تک تک قسمت هارو که نگاه میکنم انگارخدا داره باهام صحبت میکنه انگار داره بهم میگه چرا گاهی اوقات به نتیجه نمیرسیدی دلیلش چی بود نمیدونید دوستان الان چقدرحالم خوبه چقدر ارامش دارم چقدر ایمانم به خدا بیشتر شده چقدر رها زندگی میکنم انگار تک تک قدم هارو خدا داره بهم میگه برا چیزهای ساده هم ازش کمک میگیرم نمیدونم چجوری حالم رو توصیف کنم اما میخوام بگم استاد عزیزم ممنونم ازت که به الهامات خدا توجه میکنی وانجامشون میدی انگار شما اومدی ویه سری از پیام هارو به مابگی اونم از طرف خدا خدایا ازت سپاس گذارم باورتون نمیشه وقتی شب میشه به خدا میگم ای کاش الان روز بود ومن بیشتر روی خودم کار میکردم

    دوستان تمام این جملات مییومد ومن مینوشتم امیدوارم این دیدگاه به دست دوستانی برسه که جواب هایشان را از داخل این متن پیدا کنند

    خداجونم ممنونم که کمکم کردی بالاخره این متن رو به پایان رسوندم

    شادوپیروز وموفق باشید

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    مهدی مفتح گفته:
    مدت عضویت: 2483 روز

    سلام

    سلام

    به خانواده بزرگ عباس منش

    الخصوص استاد و خانم شایسته عزیز😊

    چندماهی هستش هیچ دیدگاهی نداشتم و حال که این دیدگاه می نویسم باید بگم خیلی چیزها تغییر کرده

    و از اونجایی که ساعت ۵ صبح هستش و خوابم میاد 😁و تمرکز کافی ندارم خواستم فقط از تغییرات مالی گفته باشم .

    حدود یک سال شش ماه پیش که با استاد آشنا شدم هیچی نداشتم هیچی به معنای واقعه ای فقط تجربه کارهای قبلی و یک ایده

    درآمد من منفی بود یعنی علاوه براین که درآمد نداشتم هزینه های من و همسر و….سربه فلک می زد و همش نگران پرداخت هزینه ها بودم

    تمام طلاهای همسرم فروخته بودیم

    و حتی حلقه های دستمان را هم گرو گذاشته بودیم

    و به فکر فروختن ماشین بودیم

    از فایل های رایگان استاد استفاده می کردیم

    و بزرگترین آرزوی ما خرید بسته های استاد بود

    و بالاخره عید سال ۹۸ با شروع قدم ها این امکان مهیا شد و به سختی قدم اول خریدیم

    شروع تغییرات از همان ماه شروع شد و ما به درآمد رسیدیم و باعث شد که ورودی های زندگی ما عوض بشند و امروز باید بدونید که طی هفته گذشته

    ۲ بار به تجسمات خودم که درآمد روزی ده میلیون 10000000

    بود رسیدم

    و در معمولی ترین روز میانگین روزی

    3000000 درآمد دارم

    و البته جالب تر این هستش که بدونید من سود دریافتی که دارم با تامین کننده نصف میکنم میشود این عدد

    🤑🤑🤑🤑

    باورتون میشه سرمایه امروز من فقط ۳ خط تلفن هستش و با این سه خط دارم پول در میارم 😜

    امروز در کنار مجموعه تیگوکالا که اسمش هرروز بیشتر خواهید شنید که مدیر آن مجموعه من باشم به طور مستقیم چهار کارمند و بیش از ده نفر روزانه سهمی از سود مجموعه دارند می برند

    تغییر باور

    🎆🎆🎆🎆🎆

    مشخص کردن اهداف

    حرکت در مسیر و حفظ ایمان

    تقویت قوه تخیل و تجسم سازی

    تلاش برای مراقبت از ورودی ها

    حفظ احساس خوب و باور معجزات

    مساوی رسیدن به خواسته ها

    اگر دوستی تازه عضو خانواده شده باید بدونه که روزهای خوبی در انتظارت هستش

    استاد عزیز

    خدای مهربان دوستان دارم

    با افتخار

    مهدی مفتح

    🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: