«تجربه‌های من از اعتماد به نشانه‌ام» - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)


این صفحه ساخته شده تا در بخش نظرات آن‌، فقط داستان‌های‌تان درباره جزئیات و شروع مسیری هدایتی نوشته شود که با کلیک روی دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» آغاز شد.

اینکه چطور آن نشانه‌ را تشخیص دادید‌؛

و آن نشانه‌ها چه زنگ‌هایی در وجودت به صدا درآورد و به چه تصمیماتی انجامید؛
و چه پله‌های متوالی از قدم‌های پی در پی را یکی پس از دیگری به تو نشان داد‌؛
و چه «تغییراتِ از اساس متفاوت با رویه‌های قبلی‌ات» را در شخصیت و در وجودت رقم زد‌؛

و چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود.

و در نهایت‌، ادامه دادن در آن مسیر مهارتها‌، تجربه‌ها‌، ایمان و عزت نفسی را در وجودت ساخته که بین شمای کنونی و آدم قبلی فاصله انداخته و نسخه‌ی با ایمان‌تر در شخصیت‌‌ات ساخته که گوش به زنگ پیغام نشانه‌ها و بنیان کردن تمام جنبه‌های زندگی‌اش بر جدّی گرفتنِ مسیر هدایتی‌ نشانه‌هاست.

داستان هدایت تو به نشانه‌هایی که برای حل مسائل‌تان به آنها هدایت می‌شوی‌، و قدم‌های عملی و تکاملی‌ای که در جهت آن هدایت برمی‌داری و تجربیاتی که-در ادامه- برای‌ اشتراک با این خانواده در این صفحه نوشته می‌شود‌، از دل اعتمادی ناب متولد می‌شود که‌ -حتی با وجود نجواهای ذهن‌تان-، نسبت به  ساز و کار هدایت‌گونه‌ی خداوند‌، در قلب‌تان می‌سازید و به قول خداوند:

ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
أُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. بقره

این جریان هدایت که همواره در جهان جاری است‌، فقط آنهایی را با خود همراه می‌سازد که تقوا پیشه کرده و ذهن‌شان را کنترل می‌کنند و به نشانه‌ها اعتماد می‌کنند و تسلیم‌ مسیر هدایت‌شان می‌شوند و  رستگاران‌ و متبرّک شدگان آنها هستند.

زیرا خداوند هرگز برای یاری ما‌، قوانینش را نقض‌، معلق یا موقتاً غیر فعال نمی‌کند‌، بلکه به شیوه‌های کاملاً طبیعی‌، منطقی و هماهنگ با سازو کار جهان‌ هدایت خود را به سمت‌تان جاری می‌سازد.

ما از طریق ایده‌ها و نشانه‌هایی هدایت می‌شویم که  به واسطه‌ی قرار گرفتن یک کلمه یا جمله‌، یا خواندن داستان و تجربه‌ای که برای‌مان الگو می‌شود‌‌ و مرز ناممکن‌ها را در ذهن‌مان جابه جا می‌کند‌، یا راهکاری که دیگری برای مسئله‌ای متفاوت اجرایش کرده‌، یا گوش دادن به یک فایل و درک یک مفهوم از آن و…‌، به ما الهام می‌شود.

نقطه مشترک این نشانه‌ها این است که‌ همه‌ی آنها‌، «پیغامی واضح از اولین اقدام برای حل مسائل‌مان» را در دل خود دارند.

پیغامی که فقط و فقط برای خودمان و از طریق خودمان قابل تشخیص و قابل درک است.

زیرا این وعده‌ی خداوند است که:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

گفتيم همگى از بهشت فرود آييد، پس چون از جانب من هدايتى براى شما آمد، آنان كه از هدايت من پيروى كنند هرگز بيمناك و اندوهگين نخواهند شد. بقره 38

نکته مهم:

در راستای هدف‌ما درباره نظم بخشیدن به محتوای سایت‌، در این صفحه فقط نظراتی منتشر می‌شود که درباره داستان و مسیر هدایت شده‌ای که به واسطه استفاده از دکمه «مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن» نوشته‌اید.

منتظر خواندن داستان‌ها و روندی هستیم که در مسیر هدایت‌تان طی می‌کنید و نتایجی که پله به پله شما را رشد و به مرحله‌ی بالاتر هدایت می‌کند.

وقتی از قدرت کانون توجه‌مان برای دیدن‌، به خاطر آوردن و مرور کردن مسیر این هدایت استفاده می‌کنیم‌، یعنی با نوشتن درباره جرئیات این مسیر‌ و به اشتراک گذاشتن با سایر اعضای خانواده‌‌مان‌، صدق بالحسنی می‌شویم‌، آرام آرام‌، جنس محکم‌تری از ایمان و یقین در وجودمان نهادینه می‌شود که جانمایه و شخصیت ما را تغییر می‌دهد و به قول قرآن‌، چشمان‌مان را برای تشخیصِ بهتر و دقیق ترِ نشانه‌های هدایت بیناتر می‌کند.

1837 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا شب خیز گفته:
    مدت عضویت: 3521 روز

    زمانی که خواهر و سه فرزندش را در زلزله بم از دست دادم ، اولش شوکه شدم ، و بر سر خود کوبیدم ، انگشتری در دست داشتم که خیلی دوستش داشتم ، همان موقع شکست ، همان موقع با این که قانون را بلد نبودم متوجه شدم خدا در آن گیر و داد ، حواسش هست که من به این انگشتر وابسته هستم ، همان لحظه سجده ی شکر کردم و فهمیدم خدایی که وابستگی به یک انگشتر را نمی پذیرد ، نباید من بی تابی و بی صبری کنم و به غیر خدا وابسته باشم ، خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    وحید گلباف گفته:
    مدت عضویت: 2352 روز

    سلام به خانواده ی عزیزم

    یه حدیث از حضرت علی هست که احتمالا همه بلدن

    که حضرت میگن با 5نفر که همنشین بشی تو میشی نفر ششم اون جمع. یعنی اگه اون 5نفرمثلا دزد باشن تو هم میشی مثل اونها

    حالا حساب کن من تو خانواده ی هستم که همه سری تو سرا دارن همه بینظیر هستن همه یکتا پرستن همه ثروتمند همه سلامتن همه از اگاهی های جهان هستی مطلع هستن. وهزار تا چیز دیگه و تازه مقایسه کنید. با حدیث حضزت علی 5نفر کجا واین تعداد از همنشین عالی از هر نظر کجا تازه برای همنشنی هم محدودیت زمانی نداریم یعنی شب وروز نداریم. صبح وظهر نداریم در هر زمان یه هزاران هم فرکانسی داریم که میتونم باهاشون همنشین بشیم خدایا هزاران بار شکر هزارن بار سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مهدی عباسی گفته:
    مدت عضویت: 611 روز

    وقتی یه چشمه از دل زمین میزنه بیرون نمیدونه از کدوم مسیر باید بره تا برسه به دریا

    پس رها میکنه خودشو تو دل زمین میزاره زمین هدایتش کنه

    از کنار سنگ ها و صخره ها رد میشه از تو دل جنگل ها و دشت ها رد میشه

    تا بلاخره به دریا میرسه

    به دریا میرسه

    رها باش ازاد باش بزار زمین تو رو هدایت کنه به سمت دریایی که میخوای بری

    گاهی همنشین سنگ ها و صخره ها میشی ازش لذت ببر

    گاهی از بلندی کوه ها میفتی لذت ببر بزار هیجانش تمام وجودتو بگیره

    دوباره رها شو جاری شو

    به جنگل که رسیدی تراوت ببخش از بلندی درختایی که خلاف جاذبه به سمت یه جاذبه بزرگتر کشیده شدن یادبگیر

    به خودت بگو جاذبه دریا خیلی قوی تر از خشکیه

    دوباره رهاشو آرام باش بزار دریا صدای خودشو بهت برسونه

    همانند بادی که قاصدک ها رو هدایت میکنه

    قاصدک هم رهاست

    آرام است

    رهاست در جریانی که جریان دارد.

    رها باش قاصدکم

    آنقدر رها که چشمانت را میبندی و دریا را تصور میکنی

    عظمت دریا رو حس میکنی

    گرمای گرمی بخش دریا را در آغوشت حس میکنی

    گرم میشوی

    چشمانت را باز میکنی آرامی آرام

    آری تو خود عمری دریا را در درونت به همراه داشتی

    تو خود دریایی که رها هستی که آرامی

    که در جریانی

    تو از اول دریا بودی و غرق بودی در آن

    آخر چطور میشود قطره ای عظمت کل دریایش را ببیند و عظمت خود را ندیده باشد.

    آرام باش تو خود دریایی

    رها باش تو خود دریایی

    تو خود در عظمت دریایی

    نوشته: از قاصدکی قطره گون گمشده ای که دیگه نمیخواد گم بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    این داستان امروز من است

    اکنون که در حال نوشتن این فایل هستم من در مغازه خودم مشغول به گوش دادن به فایل های استاد هستم

    اکنون من خودم صاحب کسب و کار خودم هستم

    من خودم برای خودم تصمیم می گیرم و خودم کارفرمای خودم هستم

    اکنون من می دانم که همه چیز در دستهای خودم و باورهای خودم است

    فایل های باورهای ثروت ساز

    روزشمار تحول زندگی من واقعا برای من معجزه بود

    همه چیز برای من از زمانی شروع شد که خواستم تغییر کنم

    جهان هستی هم مقدمات این راه را برای من هموار کرد

    یک فایل از استا عزیز و یک بیت از آن فایل زندگی من را رقم زد

    همیشه ترس داشتم

    دنبال یک حمایت کننده و یک حمایتگر بودم

    آنوقت همیشه محتاج دیگران بودم

    این بیت شعر در من غوغا کرد

    تو خود پای به راه در نه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون بایدت کرد

    وقتی که این را شنیدم با خودم گفتم من می توانم و تنها کافی است که حرکت کنم

    قدم در راه گذاشتم

    دیگر به فردا و اتفاقات آن فکر نکردم

    به خود او سپردم

    در این میان دوره شیوه حل مسائل واقعا برای من کارساز بود

    واقعا به این درک رسیدم که ریشه حل همه مسائل در دل خود آن مسئله است و بی هیچ چون و چرایی من تسلیم شدم و علت وقوع آن را پذیرفتم

    می دانم که خودم خالق زندگی خودم هستم و این در دوره عملی دستیابی به رویاها به وضوح استاد برای من تشریح کردند

    همه چیز از زمانی شروع شد که خواستم تغییر کنم و دوره احساس لیاقت در این وسط برای من یک سکوی پرش بود و در نهایت با دانستن قوانین ثابت بر این جهان که آنهم در دوره کشف قوانین زندگی برای من به وجود آمد خودم برای خودم یکی از موفقترین کسانی شدم که اکنون در زندگی خودم صاحب کسب و کار شخصی خودم هستم و چقدر این حس و حال برای من عالی و فوق العاده است

    خداوند را ممنون هستم که من را در این راه هدایت کرده است و به من این امید را داده است که فقط کافی است که قدم بردارم

    زیبایی اطراف خودم را ببینم

    تمرین ستاره قطبی در دوره دوزاده قدم برای من یک معجزه بود تا هر روز حال خوب را تجربه کنم

    آنوقت من با خودم عهد می بندم که همیشه زیبایی ببینم و جز زیبایی چیزی را دریافت نکنم

    من می توانم

    این باور را در تمام فایل های استاد چه دانلودی و چه دوره ها اکنون کسب کرده است

    کسی است که همیشه در حال هدایت کردن من است

    کافی است که از او بخواهم

    سپاس از خدای هدایت گر خودم

    جهان ما پر از فراوانی است

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    کیمیا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    به نام الله هدایت گرم که هر لحظه در حال هدایتم هست و هر ثانیه بیشتر و بیشتر عاشقش میشم از این رحمان و رحیم بودنش ازینکه اینجوری عاشق بنده هاست اینکه اینجوری حواسش به بنده هاش هستش

    همون خدایی که گفته من از رگ گردن بهت نزدیکترم هرچی خواستی بی‌واسطه از من بخواه از خودم بخواه زیادم بخواه هرچی باشه اگر ایمان داشته باشی اگر اعتماد کنی بهم هرچی خواستی رو بهت میدم تو یه قدم بردار سمت من ببین من چجوری برات جبرانش میکنم

    همون خدایی که خیلی وقتها ازون جایی که فکرشو نمی‌کردیم طوری حال داده بهمون که اصلا تا چند ساعت تو‌ شُک بودیم که چجوری شد که اینجوری درستش کرد

    همون خدایی که اینقدر بهمون نعمت داده که اگر بخواهیم بشماریم اصلا قاطی میکنیم ولی خب چه میشه کرد انسان کفور هستش انسان فراموشکار هستش انسان یادش می‌ره اینا همون نعمت‌هایی هست که اگر یکیش رو از ما بگیرن دیگه دنیا رو سرمون خراب میشه و حالمون گرفته میشه اما الان که داریمش قدرشو نمی‌دونیم

    یکی از قشنگ ترین و باحال ترین نعمتی که دارم همین نشونه هست که انگار خدا داره باهام حرف میزنه میگم الان چیکار کنم خدا دستمو میگیره میگه بیا این دکمه رو بزن تا بهت بگم

    صبح با حال عجیبی که اصلا نمی‌دونم چرا و از کجا اینجوری بهم ریخت با حال یأس و کلافگی بعد نوشتن سناریو و شکرگزاری گفتم خدایا چیکار کنم دوباره دستمو گرفتو آورد گفت بزن نشونه رو‌ تا بهت بگم منو برد سمت فایلهای قانون آفرینش همون فایل های که چندماه پیش با گوش دادنش معجزه ها رو به چشم در زندگی دیدم همون دوره ای که هربار گوشش میدادم میگفتم با ذوق عااااااا هاااااان فهمیدممممممم چیشد فهمیدممممممم کجا رو درست کنم ، آره همون دوره دوباره برم گردوند گفت ببین، نتیجه گرفتی ازش ولش نکن دیگه ، قرار نیست یبار نگا کنی چارتا تمرین رو انجام بدی و بخوای همون‌جوری پیش بری بشین دوباره دفتر قانون آفرینش رو‌بخون بشین دوباره سر فصلاشو‌نگاه کن منم که دختر خوبی شدم هرچی میگه رو گوش میدم رفتم سر فصلا رو نگاه کردم و دیدم بله دقیقاً مشکلم رو پیدا کردم و مثل همیشه خدا کارش درسته و منو برد همون جایی که باید میبرد همون جایی که باید الان درستش میکردم برد منو به قانون رهایی به همون جایی که پاشنه اشیلم شده بود گفت رها کن دیگه ، فهمیدم چی میخوای برو دنبال کارت دیگه ، میخوای زندگیت رو تعطیل کنی تا زمانی که به خواستت برسی ؟ قراره زندگی نکنی و همش فکرت رو‌مشغول کنی تا زمانی که بهش برسی؟ اینجوری قراره برسی ؟

    من هم تسلیم شدم مثل همیشه مثل همون دورانی که یاد گرفتم تسلیم بودن رو یاد گرفتم اعتماد کردن به خالقم رو به خدایی که همیشه از اعتماد بهش سود بردم گفتم تسلیمم ببخشید هرچی تو بگی من رها کردم و همون لحظه آرامش دوباره برگشت به من

    اصلا چجوری من باید همین نعمت نشونه رو شکر کنم اینکه اینقدر خوب میتونم حرف خدارو بفهمم اینکه اینقدر هر روز بیشتر و بیشتر دارم بهش نزدیک میشم و بیشتر میتونم درخواست کنم و بیشتر میتونم قانون رو درک کنم هرچقدر شکرت کنم کمه خدا جون مرسی که حواست بهم هست و مراقبمی مرسی که همه جوره داری هدایتم‌میکنی گاهی وقتا گوشم رو میگیری میگی برگرد به مسیرت تا بدتر از اینا رو ندید

    خداااایااااا عااااااااشقتممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    امیر ارکان فر گفته:
    مدت عضویت: 3996 روز

    سلام استاد دوست داشتنی من و خانم شایسته عزیز

    .

    چطور از میان هزاران شیوه‌‌، روند و مسیری برایت سَرَند و غربال شد که بهترین‌، نزدیک‌ترین‌، لذت‌بخش ترین‌، پرثمرترین و قابل اجراترین شیوه با امکانات‌ و شرایط آن لحظه‌ات بود:

    .

    امروز صبح زود از خانه حرکت کردم به سمت محل کارم تا مثل روز های دیگه به قولم عمل کنم و از زمان اول صبح که کاری ندارم برای ضبط دوره آموزشی استفاده کنم…..

    من کلید درب ورودی مدرسه غواصی رو دارم که محل کار من هست اما همکارم درب بعد از ورودی اصلی رو قفل کرده بود و من نتونستم به ضبط دوره بپردازم نشستم پای کامپیوتر و مثل همیشه سایت عباسمنش و باز کردم و تصمیم گرفتم از طبقه بندی کلید ها فایلی رو انتخاب کنم برای امروز صبح ام……

    توی فایل استاد دعوت ام کرد که از هدایت خداوند استفاده کنم برای تمام کارهای زندگی ام حتی برای غذا خوردنم!!! و در ادامه گفت که ایشون هم به صورت کاملا هدایتی قابلیتی روی سایت اضافه کرده و ….. دیگه ادامه رو خودتون میدونید!

    رفتم سراغش:

    ازش پرسیدم چرا اینقدر فاصله افتاده بین ضبط دوره آموزشی من چطور

    این فاصله ها رو از بین ببرم؟ یا بهتر بگم چرا اینقدر کارها کند پیش میره یه هدایت لازم دارم برای اینکه سریع تر انجامش بدم:

    چیزی که تو ذهنم بود این بود که الان به فایلی میرسم که خداوند از طریق استاد به من میگه باید از این کارت دست بکشی و تمرکزی به ضبط دوره ها بپردازی اما نتیجه چیز دیگه ای بود!!!!

    .

    .

    این قسمتی از کامنت یکی از کاربران سایت بود که استاد به عنوان برگزیده انتخاب کرده بود و اون فرد به خوبی از سریال زندگی در بهشت درس گرفته بود….

    .

    (همین نشون دادن آسان گرفتن در پخت غذا چقدر باعث شده در وقت و زمان صرفه جویی بشه و ذهن ما فضای بیشتری داشته باشه برای رسیدگی به بقیه کارهامون)

    .

    .

    خداوند کار خودش و انجام داد اون به من گفت باید کارها آسان گرفته بشه

    با همین امکاناتی که داری

    باید شروع کنی

    تجهیزات خاص نمیخواد

    دکور خاص نمیخواد

    زمان مناسب همین الان هست

    با ساده ترین وبا کیفیت ترین شکلی که میتونی انجامش بده

    چیزی که فقط فقط من میدونم چقدر توی اون مشکل دارم و پاشنه عاشیل من هست

    کمالگرایی!!!!!

    و خداوند داشت من رو هدایت میکرد به بهبود گرایی….

    یاد دوره شیوه حل مسایل زندگی افتادم که خانم شایسته عزیز

    چقدر عالی در این دوره توضیحات لازم رو داده

    اگه داری این کامنت و میخونی و مثل من دچار بیماری کمالگرایی هستی حتما حتما اون دوره رو تهیه کن و لذت ببر از صحبت های خانم شایسته دوست داشتنی

    من از امروز با این هدایت واضح خداوند دیگه هیچ بهانه ای خداوند برای من باقی نگذاشت و سلاحی به دستان من داد به نام هدایت و گفت با همین جلو برو

    تا قدم بعدی رو هم به تو بگم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    نسیمه رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 389 روز

    سلام استادخوب ومهربونم

    خیییلی خیییلی خوشحال که میتونم حرفهایم که نمیتونم برای هرکسی بیان کنم اینجابادوستانم هم فرکانسم به اشتراک بذارم وباهم لذت ببریم از اتفاقات خوبم بعدازبدنیاومدن بچه دومم زندگیم ازهمه لحاظ سخت شده بودطوریکه نمازمیخوندم ترک کردم نمازخوندنم رو و میگفت کوخدااگرهم باشه خدابراهرکسی که خودش دوست داره همون طورکه گفته یرزوقو من یشا خب پس من جزاین افرادنیستم اگربودم چراروی خوش زندگی رونمیبینم وکلی گله وشکایت میکردم بخدا وخودم‌و با کس و ناکس مقایسه میکردم حتی باخداجوری صحبت ودرددل میکردم که طلبکارانه بودبجایی رسیدم که احساس میکردم خدایی وجودنداره چطوراونایی که مسلمان نیستن اینهمه پیشرفت کردن مااینجوری موندیم چرااونیکه نمازنمیخونه وروزه نمیگرفت بیشترازاونیکه ادعامیکردباخداست چرااونیکه نمازنمیخوندبیشترمیبخشیدچرااونیکه داره ونمازمیخونه نمیبخشه و کلی چرا وچراهای بی جواب تایه روزی توتلگرام تاب میخوردم که کانال یه استاددیگه ای که بعدهافهمیدم خودش ازشاگردان استادبودن آشناشدم باقانون جذب و کلی کتابهای قانون جذب و کتاب شکرگزاری وشروع تغییرات خودم چنان تغییرایجادشدکه هرکسی منوبعدازاون مدتیکه کارمیکردم روی خودم متوجه تغییراحوالم میشدومیپرسیدن چیزی شده اتفاقی شده صورتت چقدبشاش شده چقدسرحال هستی وبعدبااستادععزیزم عباسمنش آشناشدم که هروقت دفترشکرگزاذیم روبازمیکردم یکی ازده موردشکرگزاریم هکینکه من رو بااین دواستادعزیزآشناکردبوده وهست من یادگرفتم وباچشم دیدم وقتی یادبگیریم چطور درخواست کنیم خداوجودداره ودرهرلحظه اجابت میکنه وهدایت چطوری اجابت وهدایت میکنه خودش راهشومیدونه منی که داشتم دیوانه میشدم باسوالهای بی جوابم با فرستادن یه پیام تبلیغی توتلگرام منوباقانون جهان و درست زندگی کردن آشناکرد واستادعزیزم عباسمنش روسرراهم گذاشت تامنوباخودش دوباره دوست وآشناکنه وازحالت خدای کلیشه ای که قبلامیشناختم خارج کردکه افتخارم به یه نمازبودکه دوتاکلمه حفظ کرده بودم وتندوتندمیگفتمشون انگارمسابقه نمازبودتاهم کلام شدن باخداونمازی بودکه حاضربودم همه کارروانجام بدم امانمازه 5دقیقه ای رومیذاشتم اخرین کاری که بایدانجام میدادم چون لذتی نداشت برام

    الان بااینکه نمازنمیخونم اماخداروشکرارتباطم باخداخییلی عالیه وشبی نیست بدون حرف زدن باخدابخوابم قبل از خوابیدنم کلی باخداحرف میزنم ومشورت میگیرم بعدمیخوابم بااستادعباسمنش معنای توکل رو متوجه شدم وتوکلم واینجوری که هراتفاقی میفته حتمابه نفع منه.

    خداروشاکرم که بازفرصت نوشتن کامنت بهم داده شدو باخوندن کامنتهای دوستان خوبم به آگاهیهایم افزوده بشه خداروشکررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    لیلا شب خیز گفته:
    مدت عضویت: 3521 روز

    سلام دوستان عزیزم

    سوالی از خدا داشتم

    انگشتر نقره و انگشتر طلای خود را کنار یکدیگر گذاشته بودم ، امروز رفتم که آن ها را به دستم کنم دیدم انگشت نقره سیاه شده و انگشتر طلا هم مقداری تغییر رنگ داده ،

    همان موقع صدای خدا را شنیدم که فرمود

    کبوتر با کبوتر ، باز با باز ، کند همجنس با همجنس پرواز

    😄😄😄😄

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    ارمان مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3643 روز

    من تجربه ام از قسمت سایت خیلی جالبه

    من داشتم در مورد الهامات تحقیق میکردم (نحوه اتصال به خدا و نشانه ها ) اول حسم گفت برو تو بخش عقل کامنت بزار که دوستان با عمل کردن به الهامات چه نتیجه ای گرفتن من اینکار انجام دادم ولی یه دونه کامنت بیشتر نگرفت ناراحت شدم گفتم خدایا چرا اینجوری شد

    بعد چند روز استاد تو لایو ۱۳ در مورد الهامات صحبت کرو که واقعا گنجینه است چند دقیقه بعد حسم گفت کامنت ها بخون که منم گوش کردم همه کامنت ها خوندم وقتی داشتم کامنت ها می خوندم از یکی کامنت ها متنی خوندم که برام جالب بود اینکه لازم نیست برای کارهای خیلی بزرگ از خدا سوال کنی این خدا هر سوالی داشته باشی جواب میده

    بعد اومدم برای خدا نوشتم که میخوام بیشتر در مورد الهامات بدونم که استاد فایل ارزشمندی نشانه من برای واضح شدن گذاشت روی سایت که من بیشتر کامنت ها خوندم و هنوزم در حال نکته برداری و عمل کردن به الهامات هستم

    جالبه دباره در خواست هدایت کردم استاد گفت واضح بنویس که چه چیزی میخوای بعد دکمه بزن

    هدایت شدم به نکات مثبت قسمت ۱۰ واقعا عالی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    ناصر خالدي گفته:
    مدت عضویت: 2871 روز

    با سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته و هم هدایتی هایم دوستان عزیز .

    آقا امروز تمرین آگاهانه انجام دادم و با تمرکز و بیداری و هشیاری کامل . همسرم برای افطار و شام سوال کرد چی درست کنیم ؟

    من به همسرم گفتم بیا این را از خدا بخواهیم به ما نشان دهد . خیلی جالب هدایت شدیم به فایل نشانه های من برای امروز . و در آن فیلم راننده اوبر که یک عزیز افغانی بودنند به شما گفت جوجه کباب و …..

    به خانمم گفتم این هم نشانه الله ، امشب جوجه کباب درست کنیم . جالب بود و عالی . البته خیلی لذت بردیم ولی تعجب نکردم چون در حال کار کردن روی نشانه ها و قوانین موفقیتی هستم . سپاسگذارم ، واقعا چه تمرین و قانونی از این بالاتر ؟که کوچکترین تا بزرگترین سوال ما و پرسش و درخواست ما از مبع اصلی یعنی الله دریافت بشه ؟هم گارانتی کنه و هم پشتیبانی مادام العمر تا ابد و آخرت ؟آقای عباسمنش چیزی که شما به ما یاد دادین توی هیچ کتابی نبست ؟در هیچ عقلی نیومده و گفته نشده ؟مثل رویا و خواب ، ولی شما باور کردی و راه رو رفتی و ما هم ایمان داریم . معجزه و رخ دادهای زندگی در این سطح معجزه است . سپاس بی کران از جنابعالی از این در گرانبها . از این روشنگری شما . از این ارتباطی که در درون داری و در حال آموزش اون هستی . شکر گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: