سفر به دور آمریکا | قسمت ۵۵ - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

400 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3256 روز

    به نام خدا

    سلام استاد و خانم شایسته

    چه چیزی بود این سفر

    باورش نکردم هنوز بعنوان جهان مادی

    وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿18﴾سوگند به صبح چون دمیدن گیرد (18)

    تنها غیر زنده ای که نفس میکشد صبح است

    من حرفی برای گفتن ندارم راجب این همه زیبایی چون کلمه در مقابل احساس ابزار ضعیفیه

    خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم شما دستانی از دستان خدا هستین که این زیبایی ها رو بما هم نشون بدین که این ایمان هم در ما ایجاد بشه که ما هم میتونیم همچین جاهایی رو ببینیم

    پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    arezu گفته:
    مدت عضویت: 1621 روز

    سلام مریم جان دوست عزیزم💋

    سلام استاد عزیزم🙏

    خداروشکر میکنم ک هستم ک شما دونفر رو شناختم ک این زیبایی ها رو ب چشم خودم ببینم

    توی این یه ماهی ک گذشت دوبار یا بیشتر دقیق یادم نیس استاد توی فایل هاشون میگفتن از زیبایی ها اونقدر ب وجد اومدن ک اشک شوق از چشمانشون اومد

    حقیقتش درکش نکردم یا بگم باورم نمیشد

    تا اینکه امروز عصر این فایل رو دیدم

    باورم نمیشد از زیبایی ها، از اینکه خدارو دارم، دارم ا‌شک میریزم 😍

    باورم نمیشد ک چقدر حس کردم خوبه خدارو دارم

    چقدر بهش احساس وابستگی کردم

    ی لحظه حس کردم اگه نبود واقعا واقعا ما هیچ پناهگاهی نداشتیم

    خانواده، همسر، عشق، پول یا هر چیز دیگه بالاخره روزی هستن یا نیستن و دائمی در کنار ما نیستن

    (چ جمله بندی شد🥴)

    حس کردم اگه خدارو نداشته باشم چقدر تنها و بدبخت بودم

    چقدر خوبه ک دارمش

    از بس گاهی حسود میشم الان فقط خدارو فقط واسه خودم میبینم

    الان دیگه باورم میشه اشک ریختن استاد یعنی چی

    ممنونم ازتون ی دنیا ک منو به خدا نزدیک تر کردید

    اخ ک دلم میخواد فقط گریه کنم اونم از ذوق بودنش از اینکه داریمش، همه ما

    ممنونم ازتون واقعا

    دوستتون دارم یه دنیااااااااااااااااا💋

    ب امید دیدارتون ✨🌸

    مطمئنم👍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی شیبانی گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    سلام

    دوست عزیز و مهربانم خدا را شاکرم که تو این مطلب واین کامنت بسیارزیبا وتاثیرگذار را در این سایت واینجا قرار دادی

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که من رو در مسیر هدایت قرارداد

    خدا را صد هزار مرتبه شکر که دستم را گرفت و من را به این مسیر بسیار بسیار زیبا و پر از شادی و لذت و تفریح و راحتی و آسانی قرار داد که من اراده کنم و خواسته هام به وجود بیاد

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که من به تمام خواسته هام دارم میرسم و خداوند از طریق دستانش داره من رو هدایت میکنه به سمت مسیری که پر از خوشبختی و پر از شادی و نعمت ولذت هست

    بسیار بسیار از شما دوست عزیز و تمام خانواده زمین عباس منش شاکر و سپاسگزارم برای اینکه این کامنت های زیبا را می نویسید که وقتی آدم اونها رو میخونه اشک شادی و اشک لذت میریزه

    چقدر کار کردن در این فضای صمیمی خوبه و چقدر خوندن این کامنت ها به آدم احساس خوبی میده که همانا احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب و من هر روز در زندگی در حال مشاهده اتفاقات خوب و شادی هستم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3152 روز

    قسمت 42 را می دیدم.

    در حل مسئله برای پله اتوبوس یا سایر موضوعات دیگه مثل اینترنت و … همیشه جالب است با رها کردن و ایمان داشتن است که به متخصص یا کسی که وارد این کار است هدایت می شوید هر بار هم زمان کوتاهی برد این بار یک روز مرتبه قبل حدود دو روز .این موضوع جالب است که خدا بندگانش را به شرط ایمان به بهترین کمک ها هدایت می کند و بیش از یک بار است نمی شود گفت خوش شانسی یا اتفاقی است این کمک خداوند است.

    چقدر حوله 100 دلاری آقای عباس منش جالب بود .

    چرا اون خانم ایرانی که غذا ها رو آماده می کرد تصویرشو نشون ندادید؟ شاید دوست نداشت. اگر من بودم و با شما روبرو می شدم و شما را می دیدم که دوست داشتم نشونم بدهید مثل تمام مردم عادی آمریکایی که خانم شایسته تصاویرشون را در حالات مختلف نشون می داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نازنین بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3394 روز

    سلامی پر از عشق

    همیشه از رقص مولانا شنیده بودم, ولی فکر نمکیردم خودم ناخودآگاه بلندشم و دیوانه وار برقصم بچرخم

    این سنگینترین فایلی بود که دیدم الان ۱ ساعت از رقص رهایم میگذره, گفتم صبح مینویسم, دلم فقط سکوت میخواست, من رها رها کردم, خودش آرومم کرد,بقلم کرد بوسم کرد, بردم جایی از خونه نمایی از اسمون و شهر ونشونم داد, خوابیدم رو تخت ,گفت کجا بریم , همهچیز سکوت بود, اول دیدم, جلو یک عالمه وایسادم,سیراب نبودم,رفتیم تو یک جنگل سیراب نبودم گفتم من میخوام روی نور بخوابم به آسمان نگاه کنم, حس رهای خالص

    خدا عشق من چقدر خوبه که میتونم این حرف ها رو اینجا بنویسم, و یک عالمه عشق دیگه اینجا هستن, و اینها رو میخونن, و این حرفها رو لازم نیست درون خودم با اینکه اینقدر درونی نگه دارم, و عشق هایی هستن که میخونن, لذت میبرنن , عاشقتونم, مرسی بابت تک تک حضورتون, چقدر من خوشبختم, که جایی برای خلق کردی, که چیزهایی که خیلی درونی , اینقدر راحت بنویسم, و راحتم

    عشق بازی گنجشگ ها اون جاده گرگ و میش صبح , این دیوانه کننده ترین موزیک صدایی که تا الان در عمرم شنیدم, و من و از خود بیخود کرد, خوردن آب به لب ساحل با ترکیب صدای یک بلبل تمام عشق که داشت شعر سهراب و میخوند, تمام موهای بدنم و مور مور شد, نمیدونستم با ادیدن این فایل چیکار کنم, فقط شروع کردم به رقص , یا باید میزدم بیرون میدوئیدم

    رقصی که رهایی, همیشه فکر میکردم, استیو وقتی ال اس دی میزده چی میشده, که گفته بود بیل میزد بهتر

    من دیوانه هدایت شدم, امروز اومد, گفت خوب نازی حالا باید برنامه ریزی سرت داره شلوغ میشه, من خندیدم , قبلا ها بلوا راه مینداخت, گفتم ببین , من عاشق , آدم عاشق , فقط میره دنبال عشقش , تو سکوت , من هیچی نمیدونم, فقط میدونم همه چی و میدونم, تو داری میبینی , هر روز معجز ه هاش و, هر روز هدایتش و , هر روز عشقش و چرای اینقدر تلاش میکنی , که برنامه ریزی کنم, چرا اینقدر تلاش میکنی که توذهنم به آدم ها بگم , چرا اینقدر تلاش میکنی , که فکر کنم , چه طوری , ازکجا, کی , چه شکلی حتی کوچکترین چیزها رو , تا کی میخواهی , مگه نمیبی نشانه ها رو , همین امروز از صبح من و خواهرم رفتیم چیذر با دوستاش, همون آدم هایی که قبلا من فقط قضاوت میکردم, که اینها هیچی نمیدونن, مگه نمدیدی چطوری به من عشق میداد از طرسق اونها, مگه ندیدی , چثدر نعمت توی کوچه و خیابون های چیذر و اندرزگو بود و آدم ها چه لذتی میبردن, مگه ندیدی آدم ها چقدر قشنگ روی طبلها میزدن, و علم های زیبا پر از پر, پر از دخترها و پسرهای خوش تیپ, با ماشین های قشنگ و خفن, من هیچ سالی اینها رو اینجوری با این آدم های فوق العاد تجربه نکردهبودم, این آیا چیزی جز هدایت حودشه, ولی تو صبح داشتی میگفتی نرو, کارهات مهم تر , همش عزاداری , همش دختر پسر بازی اونجا,اینها قانون و نمیفهمم, , اینها عقب موندن, تو داشتی من و از تجربه های جدیدی که من چیزی جز عشق جاری در آدم ها ندیدم, که یک اجتماع همگانی پر از لذت , که عقایدشون برای خودشون محترمه, و به زمانش که لازم باشه, هدایت میشن به درک اینکه , ایمان حسین و تسلیم بودن و توحید حسین اصل داستان, اصلا خود من هم یک زمانی سالهای دور درگیر گرفتن حاجت بودم, از حسین و عباس, تضاد که نفمیدم کجای کارم اشتباه , من و به این مسیر کشید, و این تکامل من بود, و ممکن تمام این ها در زی تکاملشون هستن,

    چرا باید حرف تو ورو گوش بدم ,و اینقدر درگیر بشم با عقاید و طرز تفکر افراد, و من و از دیدن این اجتماع و هیجان دور کنه, همین علم ها و دسته ها برای یک توریست میتونه جذاب باشه, من اولین باری بود که رفتم و ذهنم آرومتر در سکوت دنبال زیبایی ها بود ,و واقعا خوش گذشت , و خندییم و چیزهای خوش مزه خوش مزه خوردیم

    نشونه دیگه امرزو و بگم برات, مامک از آمریکا زنگ زد, و گفت این دفعه رفتی آنکارا, حتما برای مصاحبه آمریکا برو, اونجا که هستی , حالا امتحان کن دیگه,چرا باید حرف تو ررو گوش بدم, میخوای بشینم باز برات بگم, نمیبینی چطور از طریق یک ذوربین و یه عاشق, به من چطور زیبایی ها رو نشون میده, چرا کسی که اینقدر عاشقم و در آرامشم , باهاش , رها کنم, و دنبال برنامه ریزی برای کارهام باشم, دنبال پسری باشم که عاشقم, دنبال پول باشم, من با اون همه اینها رو راحت دارم, اون همه خواسته هی من و خلق کرده و آماده است, اگر تو ساکت تر باشی, من آماده دریافت میشم, واقعا چرا اینقدر حرف میزنی , عزیزم, من با عشقم دارم میرم, تو هم اگر میخواهی بیای , ولی باید بدونی که باید , ساکت باشی, چون من یک صدا رو فقط میتونم, بشنوم, همزمان نمیتونم , ۲ تا صدا رو بشنوم, تا الان تو حرف میزدی , عزیزم, دیگه بهتر نیست به نظرت ساکت بشی , دیگه خودت میدونی

    به خدا من عاشقتونم تک تکتون و میبوسم

    استاد عشقم, خانم شایسته عاشقم, بی نهایت من سپاسگزارم, من به خودم افتخار میکنم, من تونستم, وارد جمعی بشم, که به من پیشنهاد دادن که همه با هم بریم بیرون, و مراسم علم ها و تو چیذر ببینم, در حالی که این اکیپ هر سال میرفتن, و نگم درگیریهای ذهنم و به این آدم ها , واین مراسمات , استاد چقدر آدم ها متفاوت از تفکر من هم , فوق العاده هستن, طبل زدن , علم ها حرکت علم ها , همه چیز زیبا بود و پر از غذاهای خوشمزه, تو کوچه و پس کوچه های اندرزگو, چیذر, این هماهنگی لازم بود ایجاد بشه, تا درونم آماده فستیوال های آمریکا بشه, استادم , صلح درونی , استاد عزیزم, خانم شایسته عزیزم, من موفق تر شدم, نسبت به کنترل ذهنم برای قضاوت آدم ها نسبت به طرز تفکر و موقعیتی کهدارند, و تمام سعیم و میکنم, که بهتر و بهتر بشم, کار کردن روی این باورم, ذهنم و آرومتر, و قلبم و بازتر, و همه چیز سکوت

    دعای من اینه, خدایا من و رها کن , همه چیز تویی, فقط میخواهم با تو باشم, همه چیز خودتی .

    چقدر خوب شد اینها رو نوشتم, نمیدونستم , خدایا هزار مرتبه شکرت به خاطر این سایت, وانرزی که میتونم اینجا تخلیه کنم

    این فایل, فقط و فقط خدا بود, همش شگوه جلال و عزت

    حتی آهنگهاش چه از طبیعتش چه از صدای آدم ها , شاید این هفتمین فایل توحید عملی بود, از زبان تصاویر

    دلم میخواهد در سکوت و در ذهنم فیلم و مرور کنم و عشق بازی کنم

    بی نهایت عاشقتونم

    خانم فرهادی عاشقتم , دلم برات صدات تنگه

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم , فقط این و میتونم بگم , در باره این عشق بی نهایتت, سپاسگزارم بوس بوس

    بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سمانه خادمی گفته:
    مدت عضویت: 2368 روز

    سلام بر استاد عزیز و مریم جان دوست داشتنی و مایک با محبت

    به به چه زیبا چه زیبا خدایا شکرت صد هزار شکر هزاران هزاران شکر به خاطر این همه زیبایی هایی که برای ما خلق کردی لذت ببریم

    آهنگ های بسیار زیبا و دوست داشتنی از جنس خدا گذاشتید بسیار سپاس

    خیلی زیبا خیلی عالی بی نهایت سپاس خدا جونم

    از مریم عزیز به همراه استاد عزیز که از وقت باارزشتان برای ضبط صحنه های زیبا می گذارید بسیار سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2356 روز

    سلام به استاد خوبم و خانواده عزیزشون.توی این کامنت فقط میخوام بابت موزیک های بسیار زیبایی که برای تدوین فیلم انتخاب میکنید تشکر کنم.خدامیدونه جدایی از تعالیمتون با انتخاب این موزیک ها به بچه ها چه کمک ها کردین.خدارو شکر که این موزیک هارو به وسیله ی شما بهم معرفی کرد.خیلی بهم کمک کرد .تشکر فراوان.در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3742 روز

    سلام به همه

    وای خدای من نمیدونم چی بگم.نمیدونم اشک بریزم یا بنویسم.بدنم برای بار دوم که این فایل رو دیدم لرزید از عشق به خدا و اوج عبادت من همینه.دفعه اولم همین بود.چقدر زیبایی توی این قسمت بود و هست که هنوز ندیدم.میخکوب شدم به صندلی و فقط میگم چقدر زیبا خدایا شکرت.همین.چیزی جز این نمیتونستم بگم و نمیتونم بگم.چشام هرلحظه در آستانه خیس شدنه.عظمت خدا رو تو این فایل دیدم.آخه اگه بخوام در مورد زیبایی ها بگم که انتهایی نداره هرثانیش قشنگ بود و پر از زیبایی.حتی از شیب زمین هم میشه لذت برد و من لذت بردم.از سایه ای که درختا انداخته بودن رو زمین.از اون فضای زیبای کنار ساحل.میخوام بازم این فایل رو ببینم.میخواستم کار دیگه ای بکنم و یه فیلم دیگه ببینم ولی خدا بهم گفت بشین نظرات رو بخون و بعدشم گفت فایل رو تو تلوزیون ببین که هردوش لذتی بهم داد که فقط باید تجربش کرد تا فهمید.قلبم یه طور خاصی میزد.احساسم به شدت عالی.هنوزم از یادآوری صحنه ها به وجد میام.نمیدونم قسمت بعدی چیه ولی من میخوام از این لذت ببرم حسابی و بعد که سیر شدم و تمامش رو دیدم بیام بعدی.از اینم میگذرم.ولی خدا از من نمیگذره و منو نشونه گرفته و داره بمباران نعمت میکنه و خواهد کرد.چقدر روزام و شبام زیبا شده.هر روز کلی معجزس برام و بزرگترین معجزه و نعمت زندگیم ، نفس کشیدنم هست.اینکه دارم هدایت میشم.اینکه خدا منو تنها نذاشته و چطور جهان به تسخیر منه.

    شب وقتی سرمو رو بالشت میزارم از اتفاقات خوب دیروزم سپاسگزارم و مشتاقم ببینم خداوند فردا چه معجزاتی برای من آماده کرده.زندگیم رنگ و بوی خدایی گرفته.در آرامشم دارم به دریا وصل میشم.این دریای بینهایت خداوند که هرچی ازش برمیداری بیشتر میشه.

    خدا رو شکر بینهایت شکر.چی میتونم جز این بگم.از وقتی این سفرنامه رو خداوند با برنامه خودش به وسیله دست خودش شروع کرده ، خدا میدونه چه تغییراتی در همه ایجاد شده.بعضی وقتا از خودم میپرسم واقعا چقدر سریع یه ری اکشن خوب نشون دادی از خودت ناخودآگاه و بعد که پلی بک میکنم میبینم که این فایلهای سفرنامه چقدر تاثیرش عمیق بوده در ذهن من.

    یه زمانی همین روند رو داشتیم ولی با چه باورهای داغونی از جامعه صدا سیما و … میشنیدیم و میدیدیم ، الان چه باورهای قدرتمندکننده ای با چه وضوحی و چه تاثیر گذاری ای می بینیم و ذهنمون بمباران میشه با این افکار جدید.خدایا شکر بابت این نعمت بزرگ.

    یکی از چیزهایی که شبا به خاطرش سپاسگزارم و جز نکات مثبتم هست همین فایلهای سفرنامه هست.

    ممنونم استاد و خانم شایسته و مایک و همه دوستانی که با عشق میاید و نظر میزارید.عاشقتونم.

    … در میان راه در یک روستا خانه ای دیدم خوب و آشنا

    زود پرسیدم پدر اینجا کجاست؟ گفت اینجا خانه خوب خداست

    گفت اینجا میشود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

    با وضویی دست و رویی تازه کرد با دل خود گفتگویی تازه کرد

    گفتمش پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست اینجا در زمین

    گفت آری خانه او بی ریاست فرشهایش از گلیم و بوریاست

    مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل آیینه است

    عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی

    تازه فهمیدم خدایم این خداست این خدای مهربان و آشناست

    دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیک تر

    آن خدای پیش از این را باد برد نام او را هم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود چون حبابی نقش روی آب بود

    میتوانم بعد از این با این خدا دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا

    میتوان با این خدا پرواز کرد سفره دل را برایش باز کرد

    میتوان درباره گل حرف زد صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

    چکه چکه مثل باران راز گفت با دو قطره صد هزاران راز گفت

    میتوان با او صمیمی حرف زد مثل یاران قدیمی حرف زد

    میتوان تصنیفی از پرواز خواند با الفبای سکوت آواز خواند

    میتوان مثل علفها حرف زد با زبانی بی الفبا حرف زد

    میتوان درباره هرچیز گفت میتوان شعری خیال انگیز گفت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: