سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵ - صفحه 27

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵
    28MB
    41 دقیقه
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۵
    578MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

405 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2610 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درود

    قسمت 45

    این قسمت ما رو دعوت میکنه به تفکر کردن و به تعقل کردن و نپذیرفتن هر چیزی و هر موضوعی که به ما احساس بدی میده …

    ایه های مختلفی توی قران هست و در انتهای ایه میگه بزای قومی که تفکر میکنند ..

    إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَهً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

    یعنی خود قران داره ما رو دعوت میکنه به تفکر کردن و تعقل کردن…

    یعنی ما باید تفکر کنیم و تعقل کنیم در نشانه های خداوند …. تفکر و تعقل کنیم برای موضوعات مختلف…. تحقیق و بررسی کنیم و هر حرفی رو به راحتی و چشم و گوش بسته نپذیریم…

    ما انسانیم و خداوند به قدرت تفکر و تعقل داده بزای اینکه بتونیم با اون مسیر زندگیمون رو ازادانه انتخاب کنیم و چشم و گوش بسته حرف های دیگران رو نپذیریم و راحبش تحقیق و بررسی کنیم .

    اینکه مثلا به من گفتن پول دراوردن سخته و نعمت ها کمه !!

    اینکه مثلا به من گفتن امریکا اینجوریه و اونجوریه !!

    اینکه مثلا به من گفتن ادمای ثروتمند ادمای فاسد و بدین !!

    اینکه مثلا به من گفتن ازدواج کردن سخته و لایق ازدواج با ادم مناسب نیستی !!

    اینکه مثلا به من گفتن لر ها ،، عرب ها ،، بختیاری ها ،، کورد ها،، فارس ها،، لک ها ،، بلوچ ها،، ترک ها وووووو اینا اونجورین و فلان و بهمانن !!!

    وووووووو یه عالمه دیدگاه تفکر و باور و عقیده که اغلب از گذشتگان به من رسیده و توی ذهنم هست و خیلی خیلی هم ریشه دار هستن !!

    من به عنوان یک انسان قدرت تفکر داره خیلی از این دیدگاه ها رو چشم و گوش بسته پذیرفتم !!!

    وقتی به زندگیت نگاه میکنی و نتایجت رو یه طرف کفه ترازو میذاری و باورهای محدود کنندت رو یه طرف کفه ترازو میذاری میبینی اینقدر کفه ی ترازوی باورهای محدود کننده سنگینه که فرصتی برای شکوفا شدن زندگیت نذاشتن اصلا !!

    خیلی از اذم ها دقیقا عین ربات هستن که بهشون برنامه میدی و اینا هیچ قدرتی برای تجزیه و تحلیل ندارن!!

    مثلا به من کفتن ازدواج کردن سخته و من لایق ازدواج با ادم مناسب نیستم !!

    چرا هیچ وقت از خودم سوال نکردم که چرا ؟؟ چرا فکر میکنم لایق نیستم ؟؟ چرا اصلا فکز میکنم ازدواج سخته ؟؟

    وقتی این سوال رو از خودم میپرسم یه عالمه پاسخ میاد وسط:

    اخه زنه غر غروه و خیلی هم متوقع و هی همش طلا و جواهر میخواد ..

    اخه زنه همش بحث میکنه ..

    اخه زنه ازادی هات رو میگیره و محدودت میکنه ..

    اخه زنه همش میخواد ارایس کنه کلی باید خرج ارایش اینو بدی !!!

    ووووو

    وقتی این سوال رو از خودم میپرسم تازه عمق فاجعه پیدا میسه و تازه متوجه میشه چرا هر کاری میکنم وارد رابطه عاطفی نمیتونم بسم چون این نوع نگرش ها رو دارم و نمیدونم اصلا از کجا اومده !!!

    احتمالا نشستم با چهار تا ادم دری وری صحبت کردم و بحث کردم و اونا هم تفکر خودشون رو به من القا کردن و منم هی بهش فکرم نکردم !!!

    یعنی من باید فقط بیشنم روزها و سال ها زمان بذارم از خودم سوال کنم چرا ؟؟ و بعد پاسخ ها رو یادداشت کنم !!!

    و بعد اون وقت متوجه میشم که چرا این نتایج داره رقم میخوره و چرا هر چی تلاش میکنم اوضاع سخت تر میشه !! …

    چون در پایه و اساس نگاهم وباورم نسبت به خودم ایراد داره !! و به همین دلیل احساس لیاقت از من گرفته شده ..

    …………

    به جای بحث کردن با استاد عباس منش و قانع کردن ایسون و قانع کردن دیگران باید سعی کنم یک عملگرای خوب باشم و عملکردم رو هی نزدیکتر کنم به این صحبت ها ..

    ما توی جامعه ای هستیم که همش ادم ها از همدیگه ایراد میگیرن و بحث میکنن و درصدد قانع کردن همدیگه هستن ….

    وظیفه ی من چیه ؟؟

    بشینم با اونا بحث کنم که نه من درست میگم چون استاد عباس من گوش میدم !! ؟؟

    نه نه ….. چون اصولا کسی بحث میکنه و میخواد بقیه رو قانع کنه در مسیر نادرسته …

    خیلی هم این موضوع فراموش میسه ها !!! چون ادم همش دوست داره بحث کنه !!

    ……….

    من یه هنرجو داشتم این الحق بود یعنی علی الله ی بود و سن بالایی هم داشت ولی بسیار بسیار انسان خوبی بود ،، خیلی فهیم بودن ایشون…

    و منم اتفاقا خیلی با عشق بهشون یوگا اموزش میدادم .. ولی دیگه دنبال تغییر عقیده ایشون که نبودم .. گفتم ادم بسیار خوبیه ..چقدر قشنگ صحبت میکنه …

    اصلا وظیفه ی من تغییر دیگران نیست که …

    وظیفه ی پیامبرشم نبوده !!!

    …………………..

    تعصب و غرور ادم رو کور میکنه .. بی فکری ادم رو کور میکنه …

    همیسع یادم باسه از خودم زیاد سوال کنم ..

    یادم باسه چشم و گوش بسته نباشم..

    یادم باشه دنبال بحث کردن و قانع کردن دیگران نباشم ..

    یادم باشه تعصب نداشته باشم..

    یادم باشه توجهم به زیبایی ها باشه.

    یادم باشه بزای خودم و وجودم ارزش قائل باشم..

    یادم باشه بزای ادم ها احترام قائل باشم با هر نوع عقیده و باوری که دارن.

    یادم باشه هز جوری خودم باشم جهان اطرافم اونجوری میشه.. یعنی اگر بد خلق باشم ادم های بدخلق دورم رو میگیرن … اگر فقط حرف بزنم و عمل نکنم همین مدل ادم ها دورم رو میگیرن .. اگر قاطی پاتی باشم همین مدل ادم ها دورم رو میگیرن … اگر منفی باشم و هی بخوام بقیه رو قانع کنم و بحث کنم همین مدل ادم ها دورم رو میگیرن …… و اگر نگاهم زیبا باشه و کلامم زیبا بشه و بحث نکنم و زیبا بین باشم و سرم به کار خودم باشه و دنبال حاشیه نباشم بنابراین همین مدل ادم ها دورم رو میگیرن ،، ممکنه تعدادشون کمتر باشه ولی چون خودم دارم جزو اقلیت میشم پس بنابراین اقلیت ها رو جذب میکنم ..

    در نهایت هر شخصیتی داشته باشم همون زو جذب میکنم …

    پس مراقب کلامم باشم..

    (( چون کلام من نشان دهنده ی شخصیت من هستش ))

    ………………..

    فایل تصویری:

    چقدر پنیرهای باحالی بودن خیلی ازین پنیرای سوزاخ دار دوست دارم تجربه کنم .. توی کارتون تام و جری زیاد دیدم و لی هیچ وقت تجربش نکردم ..

    واقعا آمیش ها چقدر ادم های باحالی هستن .. کالسکه هاشون و دوچرخه هاشون خیلی بامزس..

    در راستای حل مسائل اون دستگاه که خلال دندون میزد بیزون چه باحال بود ..

    اون متن داخل اون بورد رو با گوگل ترنسلیت ترجمه کردم … در راستای حل مسایل از یک نرم افزار استفاده کردم که متن رو از عکس استخراج میکنه و بعد متن رو دادم به گوگل ترجمه .. امیداورم درست باشه .. البته خودم هم چکش کردم.. زبانم خیلی جالب نیست ولی میشه فهمید چی گفته ..

    AMISH BUGGY

    Devout Amish neither own nor drive automobiles. They either walk or hitch a horse to a buggy. The typical, hand- made “Ohio style” buggy displayed here has oaken rims and oaken wheel spokes, covered with iron tires. These Buggies are built locally by six full-time Amish craftsmen — each in his own shop. It takes approximately 22 days for one man to build one buggy. He makes everything but the wheels. All are built from memory with no plans or blueprints, and the buggy design has virtually remained unchanged for over two hundred years.

    The springs are imported from England, and Amish special- ists supply parts such as the wheels and hardware. For night driving, all buggies must have red lights, the power of which is supplied by a 12-volt battery. These buggies sell for approximately $3,500.00, and there are about 2,100 of them in the immediate area. Keeping them repaired and running are over fifteen Amish buggy-repairmen

    کالسکه آمیش

    آمیش های مومن نه اتومبیل دارند و نه رانندگی می کنند. آنها یا راه می روند یا اسب را با کالسکه می برند. کالسکه معمولی و دست ساز «سبک اوهایو» که در اینجا نمایش داده می شود دارای رینگ های بلوطی و پره های چرخ بلوط است که با لاستیک های آهنی پوشانده شده است. این کالسکه‌ها به‌صورت محلی توسط شش صنعتگر تمام وقت آمیش ساخته می‌شوند – هر کدام در مغازه خود. تقریباً 22 روز طول می کشد تا یک مرد یک کالسکه بسازد. او همه چیز می سازد جز چرخ ها. همه از حفظ ساخته شده اند، بدون طرح یا نقشه، و طراحی کالسکه تقریباً برای بیش از دویست سال بدون تغییر باقی مانده است.

    فنرها از انگلستان وارد می شوند و متخصصان آمیش قطعاتی مانند چرخ و سخت افزار را تامین می کنند. برای رانندگی در شب، همه کالسکه ها باید دارای چراغ قرمز باشند که برق آن از یک باتری 12 ولتی تامین می شود. این کالسکه‌ها تقریباً 3500 دلار به فروش می‌رسند و حدود 2100 عدد از آن‌ها در منطقه نزدیک وجود دارد. تعمیر و نگهداری آنها توسط بیش از پانزده تعمیرکار کالسکه آمیش انجام می شود.

    ……………………………..

    نکته ی قابل توجه در این متن اینه که کالسکه آمیش ها برای رانندگی در شب مجهز شده به لایت رد یا چراغ خطر یا چراغ قرمز !!!

    یه جورایی دارن از تکنولوژی استفاده میکنن دگ !!

    حالا خودشون رو گول بزنن ما سنتی هستیم ولی اینجا میبینیم که اینا همش خودش یه جور تکنولوژیه !!!

    به هرحال لذت بردم .. خیلی جالب بود .. ادم های در صلحی هستند .. لباس هاشون خیلی باحاله …

    سادکی و صلح و دوستی رو میسه توی نگاهشون دید ..

    و مهتر از همه احترامیه که مردم و ادم ها برای این افراد قایل هستن.. اینکه مثلا درشکه توی خیابون باسه و راه رو سد کنه و هیکس هیچی نگه نشون از فرهنگ بالای این مردم داره ..

    حااا توی ایران کافیه یه نفر یه لحظه چراغ قرمز رو دیرتر رد کنه .. چه بوق و باق و بدبختی ای درست میشه !!!

    …………………………………………………

    راستی دیروز یه چیز جالب و باحال دیدم. یه ماشین رو توی خیابون دیدم که پشتش نوشته بود (( in god we trust ))

    بعد گفتم عه چه باحال چه نشونه ی خوبیه ..

    چون همیشه پشت ماشین ها میدیم که آدم ها آیه (( و ان یکاد )) رو میزنن !!

    الان هم بعد از نوشتن کامنت خودم رفتم کامنت منتخب دوستمون رو خوندم که راجب (( in god we trust )) توضیح دادن ،، خیلی جالب بود برام..

    واقعا تفاوت هست بین نگاه توحیدی و نگاه شرک آمیز..

    اینی که مردم امریکا پشت اسکناسشون (( in god we trust )) رو میزنن و مردم ایران پشت ماشینشون (( و ان یکاد )) رو میزنن !!!

    ایه ای که حتی ترجمش هم بلد نیستن !!!

    اینه تفاوت ها !!!

    این چیزاس باعث پیسرفت و ثروت کشور امریکا شده ..

    در واقع همین نگاه توحیدیشون !!

    که اونا پشت اسکناسشون میزنن (( in god we trust )).. یعنی (( ما به خدا ایمان داریم یا توکل ما بر خداست ))..

    و اون وقت ما از چشم زخم میترسیم و چسبیدیم به یک آیه ای که حتی ترجمش هم بلد نیستیم و حتی نمیدونیم راجب چیه !!

    ……………………………………………………………..

    و با تشکر از موزیک زیبای god country

    god bless our home

    کلید قسمت 45

    smile and say cheese

    خدایا شکزت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهـره گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان

    بهِ نامِ خُداوَندی کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…

    سلام و درود خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیزم

    استاد عزیزم من دیشب یک نشونه خواسته از خداوند

    ازش خواستم بهم نشون بده بهم بگه آیا زمان مناسبی هست

    ک من قدم اول دوره دوازده قدم را بخرم یا نه؟

    نشونه را زدم دیدم سفر به دور آمریکاهست

    اولش گفتم آخه این چربطی داره خدا ؟

    بعد طبق فرمایشات همیشگی شما گفتم خب بزار فایلو نگاه کنم شاید داخلش یه حرفی نشونه ای از داوزده قدم باشه

    یا اینکه تو کامنتا باشه

    اومدم پایین دیدم فایل علاوه بر تصویری ، صوتی هم داره

    گفتم یعنی چی

    سریال سفرنامه ک همیشه تصویریه

    چرا این صوتی داره ؟

    این برام نشونه ی بزرگی بود ک حتما این جوابی واسه ی من داره

    ک لابد صوتی هم هست

    قبل اینکه فایل را گوش بدم

    عجولانه رفتار کردم

    گفتم کامنتا را بخونم ببینم نشونه میبینم

    ک دونفر تو صفحه اول گفتن دوره داوزده قدم دارن و نتایج موفق آمیزی داشتن

    من همینکه اسم دوازده قدم دیدم گفتم این همون نشونست دیگه

    من باید بخرم

    بعد اومدم فایلو گوش دادم

    دیدم شما اوایل صحبتتون در مورد دوره دوازده قدم گفتید

    گفتم الله اکبر

    حتی آخر فایل هم در مورد دوره دوازده قدم گفتید

    دیگه خداوند چجوری بهم بگه

    درسته اقدام کن

    بعد همینجوری گوش دادم استاد

    استاد عزیزم این سایت شما واقعا یک سایت معمولی نیست

    استاد این سایت الهی و معنوی زیر نظر خداوند داره

    مدیریت میشه

    اصلا خود خداوند داره بطور واضح داره آدمها را بسمت پیشرفت و موفقیت بسمت خواسته هاشون هدایت میکنه

    آخه مگه میشه ؟ این همه همزمانی ؟

    این اندازه دقیق ؟

    من دو روزه دارم روی عزت نفس کار میکنم .

    و پریروز تو دفترم نوشتم

    خدایا فرکانسم اومده پایین

    گیجم گمراهم کمکم کن

    انگیزه اولیه منو هزار برابرش کن بهم بده

    بهم برنامه بده

    چطور و از کجا شروع کنم

    دیشب ک این فایلو گوش دادم

    شما گفتید آقا تمرکز فقط و فقط روی خودت باشه

    فقط شخص خودت

    چیکار داری ب بقیه ک چیکار میکنن چطور رفتار میکنن

    تو باید آزادی فکر ب بقیه بدی

    همونطور ک دوست نداری بقیه باهات کاری نداشته باشند

    تو هم بقیه را اذیت نکن

    نشتی انرژی بعضیا زیاده

    بخاطر اینکه کلی انرژی گذاشتن بخاطر اینکه بقیه را متقاعد کنن جور دیگه ای زندگی کنن

    اگر میخای نتایج متفاوت بگیری

    باید درونا عوض بشی

    دیدگاه ما اینه ک بقیه را اصلاح کنیم ک من دیدگاهم اینه تو هم باید مثل من فکر کنی

    استاد بمن واضح گفت عزت نفس عزت نفس

    فقط خودت فقط خودت

    فقط روی خودت کار کن خودت را اصلاح کن

    کاری ب بقیه نداشته باش

    اول خودت را درست کن درست رفتار کن

    جهان بقیه را درست میکنه

    آره عزیزم خدا و جهان اون آدمهایی ک لایق تو هستند را تو مسیرت قرار میده

    تو فقط و فقط تمرکزت روی خودت باشه

    خداوند از طریق استاد بمن گفت

    ک برنامه ی من اول دوره ی عزت نفس باشه

    من همزمان تمرکزم ب این بود نکات مثبت دخترمو بنویسم

    نکات مثبت همسرمو بنویسم .

    ک اونا بشن اون کسایی ک من میخام

    سنارییو بنویسم .

    ک زندگیم بشه

    اون چیزی ک میخام و خلقش کنم

    اما با این فایل استاد گفت بیا نکات مثبت خودت را بنویس

    بیا روی خودت کار کن

    خودت را از درون تغییر بده

    هم خودت را دوست داشته باش هم دیگران

    هم بخودت احترام بذار هم ب دیگران

    استاد گفت تمرکز بزار روی خودت ن خانواده ات

    و من جواب گرفتم

    ک هم قدم اول بخرم

    هم فقط دوره عزت نفس کار کنم .

    اصل خودم هستم

    اصل من باید تغییر کنم .

    خداوند و جهان آدمهای هم فرکانس را در مسیرم قرار میده

    قرار نیست من کاری کنم .

    استاد عزیزم من دنیا دنیا سپاسگزارم‌

    استاد من قدردان محبت و آموزه های شما هستم

    راستی من همین الان قدم اول را خیلی خیلی راحت خریدم

    بعد اومدم این کامنتو نوشتم

    و چقدر حس بی نظیری داشتم بعد از خرید

    چون ب لطف خداوند ب این مسیر در زمان مناسب هدایت شدم

    خداوندا سپاسگزارم

    خدایاااااا شکررت

    ممنونم ک اینقدر واضح و درست جوابمو دادی

    ممنونم ک آگاهم کردی

    و ممنونم ک من را به راه راست هدایتم کردی

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سهند گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    درود و عشق بر نوریان…

    حالتون چطوره…

    عاقا این قسمت چقدر مربوط بود به فیلم

    چه کسانی میتوانند مهاجرت کنند…

    و من کامنتی گذاشتم زیر اون مجموعه که کاملا مصدق حرف های استاد هست…

    و این نگاه قضاوت گرانه رو کلا از خودم کنار زدم

    یعنی چه ما بگیم فلانی بد هست قضاوتش کردیم

    و چه بگیم فلانی خوب هست باز قضاوتش کردیم…

    شاید خوب باشه در منظر خدا و ما بگیم بده…

    و شاید در منظر خدا بد باشه و ما بگیم خوبه…

    اصلا برچسب گذاری رو از روی آدما برداریم و تا ذهن میخواد کسیو قضاوت کنیم…

    فقط در جوابش بگیم آره اینجور عقیده ای هم هست و جهان هستی متنوع هست و جا برای همه عقاید داره… و این عقیده هم باشد باشه

    چون جهان بهش نیاز دااره…

    فقط تنها سودی که برای ما داره انرژی ما هدر نمیره…

    چند روز پیشا توی دوران انتخابات ریاست جمهوری بودیم و بازار قضاوت شنیدن و گفتن گرم بود دور برم….

    من تمام سعیمو کردم که دهنم رو باز نکنم بگم فلانی خوبه یاد بد…

    یعنی جلوی اولین کلمه رو هم میگرفتم…

    قدیما خیلی قضاوت میکردم …

    ولی الان دارم یاد میگیرم و تمام سعیمو میکنم که اینو ملکه ذهنم کنم تا تبدیل به رفتارم بشه…

    هیچی دیگه خیلی جاها میومد دهنم باز شه و من کنترلش میکردم…

    میدونی همین یه کلمه رو هم بخوایی بگی چقدر از انرژیت هدر میره..

    چقدر باید فکت باز بشه… لبانت حرکت کنه زبون بچرخه…

    حنجره کار کنه… ریه ها نفس رو خارج کنند… و مهم تر از همه کانون توجه خودمون رو از روی زیبایی ها برداریم که بخووایم بگیم فلانی خوبه یا بده…

    میدونی چقدر انرژی هدر میره…

    در عوض میتونیم این انرژی رو در جهت زیبایی ها خرج کنیم و فرکانس های زیبا بفرسیم و جهان از همون جنس رو وارد زندگیمون کنیم…

    یادمه استاد توی یه فایلی از دروه دوازده قدم میگفت که من توی تهران توی مسیر برگشت خونه به درخت های توی بلوار زیاد نگاه میکردم

    حتما به سرسبزی ها زیاد توجه میکرده و الانشو ببینید کجاست؟

    جهان بی نهایت سر سبزی دور و برش خلق کرده که فقط زیبایی ببینه و بس…

    این اون چیزیه که استاد داره فایل ها براش میگیره و واقعا به خیر ما حرف میزنه…

    من که بهش ایمان دارم و میپذیرم تک تک حرف هاشو و نتیجشم میگیرم در زندگیم…

    خداروصد هزار مرتبه شکر…

    من عاشقتون هستم…

    دوستارتون سهند (:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2713 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز در دانشگاه خودشناسی و عشق و همینطور به همراه همیشگی استاد ،مریم جان

    این فایل نشونه امروز من بود از مکان و زمانی که همه پرچم خودشون گرفتن بالا و میگن ما درست میگیم و بیا با ما باش و به اصطلاح دارن یار کشی میکنن

    کل فضای اینروزا شده دو دسته

    با حجاب و بی حجاب

    حکومتی و مردمی

    شیعه و سنی

    اصولگرا و اصلاح طلب

    سیاسی و غیر سیاسی

    مذهبی و غیر مذهبی

    هر کدوم میگن اونی که ما میگیم درسته و بقیه اشتباه میکنن

    من روزهای اولی که با سایت استاد آشنا شده بودم مصادف بود با فایلهای مصاحبه با استاد و در فایل شماره 5 استاد موضوعی رو مطرح کردن درباره خودشون و رابطشون به عنوان دوستی با خانم شایسته

    و اونجا خیلی انتقاد شد از دیدگاه ایشون

    ولی من نمیدونم چرا هیچ مخافت و مقاومتی نداشتم و اومدم کامنت نوشتم که بچه ها از دید دیگه به موضوع نگاه کنید بلخره هر کس یه سبک خاص رو برای خودش معیار قرار میده

    و یادمه استاد در فایل توضیحات اون جلسه قشنگ موضوع رو باز کردن و توضیح دادن که باید سبکا و سلائق مختلف رو بپذیریم و نخوایم کسی رو قضاوت کنیم

    و من از اون فایل درکم به این موضوع کلا عوض شد

    در همه زمینه ها سعی کردم برای خودم یه سبک شخصی و یه اصولی رو به عنوان معیارهای شخصی خودم در نظر بگیرم و از قضاوت آدما نترسم و به قول استاد خودم باشم و نخوام نقاب به چهره بزنم و اونجوری بشم که بقیه دوست دارن

    در مورد مسئله حجاب، ارتباط با خدا ،ارتباط با خانواده، سیاست، شغل و درآمد و ….

    اونکاری رو انجام میدم که خودم دوست دارم

    در ضمن بلندگو هم نشدم که به بقیه بگم من دارم چیکار مبکنم اتفاقا خیلی ساکت تر شدم

    ساکتی نه به معنای خجالتی و نداشتن اعتماد بنفس بلکه صلاح نمیدونم در جمع در خصوص موضوعاتی که مطرح میشه اظهار نظر کنم

    هر وقت نجوا میاد که تو هم یه چیزی بگو حرف تو درست تر و منطقی تره همونجا سریع میگم زهرا همین الان زیپ دهنت بکش و چیزی نگو وگرنه به ضرر خودت تموم میشه

    البته همیشه خوب نیستم و جاهایی هم بوده که سوتی دادم ولی به نسبت قبل بهتر شدم

    واین رو مدیون استاد هستم

    انگار یه چیزایی تو ذهنم هست ، ولی وقتی از زبون استاد میشنوم که راهنمایی میکه برام درستیش ثابت میشه و شک نمبکنم و همون کاری رو انجام میدم که استاد میگه

    در پناه تنها فرمانروای جهان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 870 روز

    سلام خدمت استاد و همه دوستانم در این سایت توحیدی

    بنظرم اگه فردی در مدار دریافت آگاهی های این فایل باشه، دیدش نسبت به جهان خیلی فرق می کنه و خیلی سعی می کنه تا بفهمه که چه حرفا و باوراییو راجع به پدیده های جهان اطرافش داره؛

    بنظرم یکی از مهم ترین عاملی که باعث میشه تا مثلا انسان یک باور دینی رو بپذیره، شک هست.

    به طوری که همه ما از کودکی یکسری باور هارو از اطرافیان شنیدیم و از شک این که اگه این کارو انجام ندم، در اون دنیا میرم جهنم و… ، اون باور رو میپذیریم.

    ولی وقتی وارد مسیر قانون شدم، یک چیز رو اول برای خودم روشن کردم، این که اگه بخوام یک حرف رو قبول کنم که از سمت بقیه به من گفته شده، دقیقا مثل وقتیه که کافران توی قرآن میگند ما پیرو آیین گذشتگانمون هستیم

    از وقتی که یادم میاد، این حرف که جهان و آخرت دست ما ایرانیا، مسلمونا، شیعه یا سنی و… هست رو قبول نکردم

    این که مردم بقیه کشور ها چون توی محیط غیر از دین ما بزرگ شدن، رو مردم بلاد کفر بنامیم، قبول نداشتم

    و دلیل این که اصلا این حرفا رو شنیدم، محیط زندگیمه، شهری که من زندگی می کنم، به شدت مذهبی هست و گاها حرفاییو از اطرافیانم میشنوم که تعجب می کنم

    من توی دوران مدرسم هم حرفاییو میشنیدم که واقعا برام عجیب بود

    این که یک فرد کافر توی کتاب دینی مدارسمون به عنوان نجس معرفی میشد و همکلاسیام درمورد این که مثلا اگه با فرد کافر سهوا برخورد داشته باشیم، نمازمون قبول خواهد بود یا نه و… همیشه برام عجیب بود و نمیتونستم بپذیرم که یک انسان رو با هر اعتقاداتی نجس بنامم

    توی همین ایران هم خیلی از افراد به ظاهر روشنفکر که درمورد درگیری های حکومت و مردم شعار میدن و لفظ حقوق بشر رو به لب دارن، بار ها و بارها به افراد افغانستانی توهین می کنند و حتی افراد رو به خشونت با این افراد تشویق می کنند

    دلیل این رفتار ها هم فضای مجازی و ورودی های نامناسب هست که به اون قوم نسبت میدن

    به این که مثلا بسیجی ها فلانن

    سنی ها یا شیعه ها فلانن

    مردم فلان شهر فلانن

    و…

    ولی همیشه باید یادم باشه که یک حرف یا باور رو از کجا دارم، از کی شنیدمش و چرا پذیرفتمش

    یکی از مزیت های سفر همینه که آدم شخصیتش بزرگ میشه

    وقتی جهان رو با تمام تفاوت ها و بزرگیاش می بینی

    وقتی با مردم مختلف و با اعتقادات مختلف ملاقات می کنی

    اونوقته که باور ها شکسته میشن

    وقتی مثلا با یک رفیق بسیجی که خیلی رفتار خوبی داره رفیق میشی

    یک فرد سنی توی خیابون با رفتار عالی کمکت می کنه

    مردم همون شهر که میگفتن مردمش فلان و فلانند، به خوبی ازت میزبانی می کنن

    راجع به شهر یک مثال بزنم، من مدرسم توی یک شهر دیگه بود؛

    پدر من راجع به مردم اون شهر این باور رو داشت که خیلی خودخواهند و اصلا نمیذارن که مثلا یک غریبه توی شهرشون به جایی برسه

    این باور در حدی بود که پدر من از خرداد که تعطیل می شدیم، هر هفته پیگیری میکرد که چه زمانی تاریخ ثبت نام مدرسه جدیدم توی اون شهره تا سریع ثبت نام کنه و مبادا کسی جای منو بگیره

    من این باورو نداشتم

    و به جرئت میگم رفتار همکلاسیایی که توی اون شهر داشتم، از همکلاسیام توی شهر خودمون باهام بهتر بود

    ولی پدر من هروفت توی اون شهر کاری داشت، به بد ترین شکل ممکن اون کار براش پیش میرفت

    و اینجاست که این آلارم توی ذهنم فعال میشه که چه باورایی رو راجع به جهان اطرافم پذیرفتم که باعث تجربه بد در اون مورد شده؟

    همه افراد با تمام اعتقادات مورد احترام هستند و این ما هستیم که با باورهایمان تجرمون رو در مواجهه با اون فرد یا کشور یا هر پدیده دیگه ای، تعیین می کنیم

    واقعا میشه قانون رو توی تمام پدیده های جهان دید

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    به نام خداوند مهربانی ها

    سلام عرض می کنم خدمت استاد عباس منش و استاد شایسته ، سلام عرض می کنم خدمت تمامی دوستان ارزشمندم

    یه توضیحی بدهم برای آینده‌ی خودم و شما دوستانی که این متن رو مطالعه می کنید

    مدل به نام خدا نوشتن و تموم کردن کامنتم و مدل سلام علیک کردن اول دیدگاه های من … تقریبا هیچ وقت شبیه به دیدگاه قبلیم نیست … من آدم تنوع طلبی هستم ، ایده هام رو تست می کنم ، حتی مدتی بود ، دیدگاه هایی که می‌نوشتم با این نگرش که این یه متن علمیه مثل یه مطلبی که تو یه وب سایت قرار دادم … بدون سلام و خدا حافظی و بدون به نام خدا بود ، البته به نام خدا رو همیشه به صورت کلامی قبل از نوشتن می گفتم ، در واقع داشتم تمرین نویسندگی می‌کردم و ایده هام رو تست می کردم که اگر چطور بنویسم ، اون متن تأثیر گذار تر و جذاب تر میشه؟

    الان «به نام خدا» رو در ادامه اش صفت «مهربانی» رو استفاده کردم چون می خواهم در مورد «در صلح بودن با خود» در مورد «مسیر خوشبختی ، از اصول گرایی می گذرد» صحبت کنم

    الان قبل از فامیلی خانم شایسته از کلمه‌ی «استاد» استفاده کردم چون می خواستم این مفهوم رو برسونم که خانم شایسته ، با تولید این سفرنامه ، توضیحات متنی و کلامی که روی فایل ها داشتند و زبان تصاویر ، درس های ارزشمندی رو به من یاد دادند.

    (اگه شمایی که داری این متن رو می خوانی تجربه یا تجربیاتی از نویسندگی داشتی ، ممنون میشم راهنمایی بهم بدهی ، احساس می کنم در آینده ای نزدیک برای کسب و کارم وب سایت راه اندازی می کنم، دوست دارم تا اون موقع هر بار مهارت های گویندگی و در این مثال نویسندگی ام را بهتر و بهتر کنم)

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    دوست دارم اینجا یه سری سوال های خوب از خودم بپرسم و پاسخ بدهم

    1- اوایل که با استاد عباس منش و آموزهای ایشون آشنا شده بودی به چه شکل صحبت های استاد رو در ذهنت تثبیت می کردی ، به شکلی که بشه جزوی از عادت هایت و دیگه به همون شکل عمل کنی و رفتار کنی؟

    1-وقتی یه فایلی گوش می دادم و حسم می کفت این بخش از فایل خیلی مهمه ، اون چند دقیقه یا چند ثانیه رو ، چندین و چند بار بر می گردوندم عقب و دوباره و دوباره گوشش می دادم.

    2-با حرکات سر تایید می کردم و زیر لب به خودم می گفتم آفرین ، دقیقاً ، دقیقااااا ، این درسته.

    3-یادمه در مورد اگاهی های همون فایل به خودم آموزش میدادم ، یعنی انگار دو نفر هستیم ، یه معلم و یه دانش آموز و بعد همون صحبت های استاد رو با تأکید و با مثال آوردن باز می کردم و برای خودم شرح می‌دادم.

    2- اگر کسی متوجه میشد شما قانون جذبی هستی یا دانشجو‌ی استاد عباس منش هستی و شما مورد تمسخر قرار می داد ، به چه شکل ذهنت رو کنترل می کردی و سعی می کردی واکنش نشان ندهی؟

    1- می رفتم بیرون … منظورم همون فضای خیابون ، کوچه یا پارک هستش ، هرجایی که بتوانم با خودم راحت حرف بزنم و عامل حواس پرتی نداشته باشم ، به خودم لبخند میزدم و یه جورایی خودم رو در آغوش می کشیدم و می گفتم:

    تو مسیرت درسته ، نتایج گواهی دهنده‌ی مسیر درستی هست که داری میری

    دلیل این که تو اینجا هستی ، آرامشی که داری ، روابط خوبی که با آدم ها داری ، رابطه‌ی معنوی‌ای که با خداوند داری و باهاش رفیق هستی و … تمرکز کردن بر روی همین آگاهی هاست ، تو تمرکزت رو بگذار روی خودت ، روی پیشرفتت ، روی هدف هایت و مطمئن باش وقتی به ثبات فرکانسی برسی ، هربار جهان یا آدم های اطرافت رو عوض می کنه آدم های بهتری کنارت قرار میده یا تو رو هدایت می کنه به جاهای بهتر و می برت پیش آدم ها بهتر ، این کاره جهانه.

    2- آزاد اندیشی یعنی همون شیوه دموکراسی یعنی این که من اجازه بدهم دیگران حرفشون رو بزنند ، نخواهم باهاشون بحث کنم. و درستی چیزی رو بهشون ثابت کنم … اگه بخوهم این مسیر رو برم یعنی دارم انرژیم رو هدر می دهم و اتفاقاً به خاطر احساس بدم ، به مراتب مدارم پایین تر هم میاد.

    درستش اینه که به خودم بگم حرف دیگران پشیزی در زندگی من تاثیری نداره ، یا رفتار دیگران … چون این من هستم که دارم با افکارم ، با فرکانس هایم ، با باورهایم زندگیم رو خلق می کنم ، نقطه سر خط.

    3- چطور هدف گذاری می کردم و به اهدافم می رسیدم؟

    1- قانون تکامل رو رعایت می کردم، از سنگ بزرگ شروع نمی کردم ، اول یه هدف مالی خیلی کوچولو که با توجه به سطح در آمدم در یک ماه می توانستم بهش برسم رو انتخاب می کردم … بهش می‌رسیدم ، خوشحالی می کردم به خودم تبریک می گفتم و بعد میرفتم سراغ هدف بعدی‌ای که باز هم تو همون رنج قیمتی بود … و این سیکل رو چندین و چند بار تکرار می کردم تا باور کنم که این منم که دارم با باور هایم و عملکردم این ثروت رو خلق می کنم و این چیزها رو می خرم ، شانسی و همینجوری الکی این نتایج به وجود نیومده … بعد با توجه به این نتایج می گفتم اوکی ، حالا میرم سراغ هدفی مالی که یه کمی بزرگتر هستش.

    2- حرف دیگران رو از زندگیم حذف می کردم ، نمی گفتم ، می خواهم به فلان چیز برسم تا به این و اون نشون بدهم ، می گفتم من می خواهم بهش برسم تا از رسیدن بهش لذت ببرم و قدرت بگیرم که من می توانم به هدف هام برسم ، آلردی وقتی من به هدف هام برسم ، کم کم یه سری آدم ها هم میان تایید می کنند و به به چه چه می کنند و این نیاز اجتماعی تایید طلبی هم که جزیی از وجود بشر هست ، در من هم وجود داره ، به مرور زمان خودش برطرف میشه

    3- به خواستم نمی چسبم ، نمیگم پس کی به خواسته‌ام میرسم؟؟!!

    به خودم میگم

    بزرگترین وظیفه‌ی من صبر به معنای ایمان داشتن به خداست که وقتی من دارم کارم به درستی انجام می‌دهم خدا هم کارش رو درست انجام میده و ثروت و نعمت رو بهم میده.

    بزگترین وظیفه‌ی من تمرکز بر نکات مثبت افراد موفق هستش ، آدم های دور و برم که خوب پول میسازن ، باااااید بتوانم چشم دیدنشون رو داشته باشم و به خودم بگم ایول این ها خط شکن هستند برای من ، اگه این ها دارند تو همین شغل من ، همچین پول های خفنی میسازن ، بدون شک من هم می توانم ، این ها هیچ برتری خاصی نسبت به من ندارند ، یه روزی این ها همینجایی که من هستم یا حتی خیلی پایین تر بودن، من باید تکاملم رو طی کنم، باید قدم ها رو با آرامش و با لذت ، بردارم و من هم میرسم.

    بزرگترین وظیفه‌ی من اینه که وقتی میام خونه یا میرم مسافرت یا حالا یه تفریحی چیزی دارم … منظورم اینه که فضای کاری خارج میشم ، دیگه ذهنم هم کاملاً از فضای کاری بیارم بیرون ، بگذارم روی خودم ، کار کردن روی باورهایم و لذت بردن از زندگیم ، این چیزی که باید برایش خیلی تمرین کنم.

    4-چطور انگیزه های خودم رو در طی مسیر زنده نگه می داشتم و دل سرد نمی شدم؟؟ چطور می توانستم خودم رو در مسیر درست نگه دارم و شبیه به اکثریت جامعه نشم؟؟!!

    به خودم می‌گفتم لازمه‌ی این که هدف مناسب داشته باشی و برایش حرکت کنی اینه که فکر نکنی زندگی اون چیزیه که اکثریت جامعه دارند تجربه‌اش می کنند … یک بی هدفی … یک‌ بی انگیزگی … همینجوری گذروندن روزگار و پذیرفتن این بدبختی های و بی پولی ها و… اگه اینجوری فکر کنی … تو هم نتیجه‌ی بقیه‌ی جامعه رو می گیری… اما اگر نه نپذیری این موضوعات رو و به خودت بگی «من هدف دارم ، من انگیزه دارم ، من برای خودم ارزش قائلم ، من لیاقت یه زندگی عالی رو دارم» اگه این ها رو هزاران بار به خودت بگی ، کمکت می کنه حرکت کنی و نتیجه بگیری ، بعد خود اون نتایج هر بار بهت کمک می کنه و اعتماد به نفس بیشتری بهت میده.

    5- چطور برای دل خودت زندگی می کردی و سبک شخصی خودت رو در جنبه هایی مختلف از زندگیت پیش می بردی؟؟

    یه جوابی الان داره به ذهنم میرسه اونم اینه که ««مسیر خوشبختی از اصول گرایی می گذرد»» روزی هزار بار این رو به مثل یه ذکر به خودم بگم

    اما کاری که اون وقت ها خییلییی خوب انجامش میدادم این بود که الگو هایی رو پیدا می کردم ، چه خانم و چه آقا ، بزرگتر و یا کوچکتر از خودم ، هم شغل خودم یا در مشاغل دیگه ، هم شهری خودم یا در شهر های دیگه …

    افرادی که خودشون و راحتی خودشون رو اولویت اول قرار می دادند ، خیلی خودشون رو دوست داشتن و به خودشون عشق می ورزیدن بی قید و شرط ، اتفاقا بر عکس اون چیزی که ذهن منطقی ام میگه ، خیلی هم آدم ها دوستشون داشتند و خیلی هم مورد عزت و احترام قرار می گرفتند و این قانون رو به من ثابت می کرد که ببییییین ، جهان داره بدون شک به فرکانس ها و باورهای این آدمه پاسخ میده ، پس اگه اون توانسته من هم می‌توانم سبک شخصی خودم رو داشته باشم و اصلا این رکن اول موفقیت در هر قسمتی از زندگیم هست و باید من یه آدم اصول گرا باشم و در هر قسمتی از زندگی ام سبک شخصی خودم رو داشته باشم ، تا … بتوانم به موفقیت برسم ، نقطه سر خط.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    شاید این سوال و پاسخ های خودشناسی و مکالمه با خودم رو در این صفحه ادامه بدهم

    چون استاد در این فایل حول محور «لطفا گوسفند نباشیم» صحبت کرد ، من سرچ کردم دیدم این عنوان یه کتاب هستش! که اتفاقاً خیلی هم پر فروش بوده و فکر کنم هنوز هم هست.

    وقتی مقدمه و توضیحات کتاب رو خواندم و آگاهی های این فایل هم گوش دادم ، خداوند بهم گفت بهتره که اینجا به این شکل دیدگاه بنویسم

    همیشه دوست داشتم این مدل مصاحبه رو با خودم داشته باشم ، همیشه هم جاخالی میدادم و از انجام دادن این کار فراری بودم :)) نمیدونم چرا … الان که کار سختی نبود ، شاید اون موقع ها عزت نفسم خیلی بالا نبوده و برایم سخت بوده!!

    به هر حال … خدایا شکرت ، خوشحالم

    خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همه‌ی ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 500 روز

    به نام خداوندبخشنده بخشایشگر

    سلام

    نکته ایی که باعث پیشرفت کشورهای جهان اول شده این که تمام افراد با عقاید متفاوت کنار یک دیگر ازادانه زندگی می کنند.تا وقتی که البته باعث اسیب وازار دیگران نشود.

    جهان سوم به شدت افراد عقاید خودشون درست می دانند و توقع دارند تمام افراد مشابه آنهافکر کنن و اعتقاد دارند یا با مایی یا بر ضد مایی

    برای مثال امسال عید ما به مشهد رفته بودیم برای زیارت ما از حجاب نسبتا کاملی هم برخورداریم بودیم شاید یه مقدار موهامون معلوم بود ولی یه خانم چادری انقدروحشیانه عقاید خودش به ما تحمبل کردکه ما مجبور شدیم از اتوبوس پیاده بشویم و کلی مسافت پیاده روی کنیم

    اگر قصد هدایتشدن به جاهای زیبا تررا دارید باید خودتون از درون زیباتر بشید و از درون تغییر کنید نمی شود از درون یک فردپلید با عقاید شیطانی و بد باشید ولی توقع داشنه باشید جهان اطرافتون خوب باشه‌.

    هرجا هستید تحت هر شرایطی که هستید نتیجه افکار و باورهای شماست.

    استاد میخوام فوکوس بیشتری کنم روی این جمله من در یه خانواده محدود کننده به شدت با افکارهای ضد زن هستم که همیشه عقاید بدی دارن راجب دیگران قضاوت میکنن و دخترهاشون محدود میکنن کاملا تفکر مرد سالاری دارند و به زنها به چشم افراد حقیر و دست دوم و که مایه ننگ هستن نگاه میکنن و به شدت روابط با جنس مخالف بد میدونن و کلا یه جورایی دخترهای نسل ما مرده متحرک هستن .من اوایل زیاد برای مخالفت با این عقاید مبارزه میکردم ولی هی پایدار تر میشد و هست برام

    الان متوجه دوتانکته شدم الان .

    یک اینکه دائم مبارزه من با خانواده برای تابو شکنی بدتر باعث قرار گرفتن من در اون مدار می شود مثلا دائم با دوستانم اطرافیانم یا دختران فامیل روی این موضوع تمرکز می کنیم و راجبش صحبت می کنیم و بیشتر و بیشتر در این مدار قرار گرفته و جذبش می کنیم برای مثال اکثرا دختران خانواده با اشخاصی بدتر از خانواده خودمون ازدواج کردند.

    نکته دوم که من متوجه شدم که یه ترمز پنهانی ناهشیار من بود این بود که من ناخواسته دیگران قضاوت می کردم .مثلا در گذشته یه دختری می دیدم که خیلی راحت با پسرها میگرده تفریح داره دست میده دوست پسر داره قضاوتش میکردم شاید فکر میکردم ادم روشنفکری هستم اما درونم بود این چیز.یا مثلا خانم هایی که به خودشون می رسیدن مرتب بودن لباس های باز می پوشیدن و یا خیلی راحت ازاد مستقل بودن تو ذهن خودم بهشون برچسب میزدم که دوتا دلیل داره یکی حسادت عمیق من که در لایه های پنهانی ذهنم بود و الان متوجه شدم و دیگری تاثیری که محیطی که درش بزرگ شده بودم .

    من متوجه شدم که همیشه حسادت پنهانی درون خودم داشتم که خودش به شکل های مختلف نشان می داد و میخواستم با حجاب کامل گرفتن و قضاوت دیگران خودم انسان بهتر کامل تری از اونا نشان بدهم که متوجه شدم زهی خیال باطل

    خدا به حجاب من کاری نداره خدا به قلب من نگاه میکنه .

    من ادم حسودی و اهل غیبت بودم و به شدت دارم با این ویژگی ها مبارزه میکنم.

    پس اینکه من با درون کثیف والوده و قلب ونفس حسود خودم باعث شدم جهان اطرافم الوده و پر از افراد محدود کننده باشه.

    *

    عشق را بیمعرفت معنا مکن

    زر نداری مشت خود را وا مکن

    گر نداری دانش ترکیب رنگ

    بین گلها زشت یا زیبا مکن

    خوب دیدن شرط انسان بودن است

    عیب را در این و آن پیدا مکن

    دل شکود روشن زشمع اعتراف

    با کس ار بد کرده ای حاشا مکن

    ای که از لرزیدن دل آگهی

    هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن

    زر بدست طفل دادن ابلهیست

    اشک را نذر غم دنیا مکن

    پیرو خورشید یا آئینه باش

    هرچه عریان دیده ای افشا مکن ..مولانا

    من کلی خودم دوست اهل کشور افغانستان دارم اما یه مدت افکار غلط داشتم که بودن انها باعث اشغال کارهای خوب و دانشگاه ها مکان های خوب می شود و…که اینم تاثیر شبکه های مجازی بود که صدرصد باور غلط اشتباه و باور کمبود در جهان هستی است.

    *

    استاد باید اعتراف کنم من خیلی اهل قضاوت بودم و دائم همه قضاوت میکردم و خودم بهتر از همه میدانسستم که من مذهبیم من با کسی رابطه نداشتم منم منم منم زیاد کردم در حالی که هیچ غلطی نکردهه بودم و الان دارم تو تنهایی خودم غوطه ور میشم و در جهنمی که خودم برای خودم با حرفام با غیبت هام با افکارم با درد ودلام ساختم هستم ولی استاد جان 3 ماه دارم خیلی رو خودم کار میکنم و تقریبا 70 درصد بهتر شدم.

    من چقدر انسان حسودی بودم مثلا یه رابطه عاشقانه می دیدم کلی حسادت می ورزیدم اما الان فقط تعریف میکنم .

    و از روزی که وارد این صفحه شدم اینستاگرامم دلیت اکانت کردم و چندین ساعت در روز این ویس ها گوش میدم.

    و واقعا دیدگاهم بهتر شده .

    واقعا مصداق حرف شما من خاله زنک بودم که زنگ بزن غیبت همه کن

    چرا بقیه شبیه منن فکر نمیکنن چرا فلانی چندتا. بچه داره چرا این شوهر کرد چرا اون نکرد و…

    واقعا دلیل کمتر نتیجه گرفتم این بود که حتی توقع داشتم مادرپدرمم شبیه من فکر کنن و فکر میکردم همه اخلاقششون مشکل داره و من خوبم

    قول می دهم که از این لحظه به بعد کاری نداشته باشم بقیه چیکار میکنن چه فکری میکنن چه کار باید کنن نکنن فقط فقط راجب یه نفر صحبت میکنم و یک نفر قضاوت کنم اونم شخص مرضیه است.

    نکته هیچ کس با هیچ دینی و هیچ عقیده ایی قضاوت نکن سنی شیعه و ارمنی مسیحیی همه همه با ارزش هستن. چون دینت به خاطر موقعیت ایی که درش متولد شدی و شنیده هات هست

    *

    اولا از همه با خودت در صلح باش تا جهان با تو در صلح باشه.

    *

    هرچیزی که هرچی بهت گفت قبول نکن تا مطمنن نشدی که واقعا درسته.

    گوسفند نباشید تحقیق کنید.حرف درست هرکس گفت قبول کن و حرف نادرست هرکس گفت رد کن

    *

    اگر می خوای افراد خوب جذب کنی اول اول اول باید خودت انسان درست خوبی باشی .نمیشه تو ذاتت بد باشع خوبی جذب کنی.

    همان طور که تو دوست نداری دیگران فکر تو تغییر بدهن و تو مجبور کنن مثل اونا فکر کنی

    پس توام دیگران مجبور نکن که مثل تو فکر کنن

    هرچی برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند و هرچی برای خودت بد میدانی برای دیگران هم بد بدون.

    به دیگران احترام بزار تا بهت احترام بزارن.

    اگر مسیر درست پیدا کردی ایمان و عمل داشته باش.و اصلا دیگران قضاوت نکن و از قضاوت هایی که میشی ناراحت نباش .

    اگر می خوای واقعا حس خوب داشته باشی باید دیگران از فکرت بریزی بیرون

    اگر افکار دیگران برات مهم باشه هیچ گاه پیشرفت نمی کنی.

    *

    اگر نتایج متفاوت می خوای باید به صورت واقعی از درون تغییر کنی وگرنه هیچ .حرف الکی فایده نداره

    02:02

    دوست دار شما مرضیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سمیه چنکشی گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    باسلام

    خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته و دوستان هم فرکانسی عزیزم

    امروز این سوال تو ذهنم بود که خدایا تو راهنمایی واین همه نشانه ها که درمورد خواسته ام داشتم وتو نشانم دادی و من شکر گزار تو بودم پس این تضادها چی هست که پیش امده

    وارد سایت شدم و دکمه من را به سوی نشانه ام هدایت کن زدم و قسمت 45سفر به دور آمریکا آمد و پیش خودم گفتم که من که این قسمت را دیدم واین یعنی چه جوابی داره برای سوال من دیدگاه علی عزیز که به عنوان متن انتخوابی قبل از دانلود فایل خوندم وجوابم رو گرفتم جمله In God we trust مابه خدا ایمان داریم خدای من چه جوابی به من دادی به من گفتی که ایمانم را به تو حفظکنم ونگران نباشم که همه ی قدرت از آن توست وبنده ی خدا هیچ قدرتی ندارد و هیچ برگی بدون اجازه ی تو نمی افتد

    خدایا من راهدایت کن تا هیچ وقت ذره ای از ایمانم به تو کم نشود وناامید د رگاهت نشوم

    خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری می جویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    حمیدرضا ملکی گفته:
    مدت عضویت: 494 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    استاد این فایل واقعا یه حس فوق العاده ای بهم دادمن الان دوره ی 12قدم روخریداری کردم

    خداروصد هزار مرتبه شکر میکنم که به این دوره ی عالی هدایت شدم این فایل

    انگار برا من درست شده بود نمیدونم چطور حرفم و بهتون ادا کنم انگار دارم یه

    دوره ای رو گوش میدم که از 12 قدم برام ارزشمنده همین ک دارم گوش میدم

    این احساسه کلن تغییر میکنه انگار این حرفه رو از ته ته ته دلتون زدید نه این که

    حرف های دیگتون از ته دلتون نباشهاااا( نه)اگه بخوام در چن کلمه این حسی رو که به این صحبتاتون داشتمو بگم

    ( من تو صحبت های شما خودمو میدیدم ک همه ی اینا رو دارم تو وجودم ولی اصلا ارزشی واسه اینی ک

    تو وجودم داشتم ونمیدیدم حس میکردم این شخصیته مشکل داره ولی تا الان نمی دونستم ک بهترین بودم خبر نداشتم)

    و اینم میدونم خیلیییییی بهتررررررینم که الان تو این سایت هستم ک کمکم کرده و شما شدید دستی از دستان خداوند

    که هم خدارو خوب شناختم هم خودمو عاشقتونم استاد

    خدایا بابت این لحظه به لحظه زندگیم و حال خوبم ازت ممنونم:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    نگین گواری گفته:
    مدت عضویت: 2126 روز

    سلام به همه دوستان بخصوص استاد عزیزم و مریم خانم نازنین.

    وای استاد اینکه میگید همه بهم احترام میذارن با هر چهره و مذهب و قومیتی خییلی خوبه و البته این اخلاق و رفتار رو داشتن خیلی هم سخته برای من نیاز به تمرین داره، من خییلی شنیدم که طرف از فلان منطقه شهر بوده، فلان جا بزرگ شده الان ببین به کجاها رسیده؟! چقدر پول درآورده و…

    یبار یه نفر بهم گفت همونطور که آدمایی هم سطح ما رفتن شهر بزرگتر خب این آدما هم اومدن جای بهتر شهر دارن زندگی میکنن.

    فکر میکنم این حرف ها از این نشأت میگیره که من حسادت میکنم که اونا پیشرفت کردن ولی من به اندازه اونا پیشرفت نکردم، یادمه یبار تو حرفام به دوستم گفتم اگه ما به اندازه فلانی تغییر کرده بودیم الان باید خارج از کشور میبودیم! این حرفم چند نکته داره:

    1) من خارج از کشور رو بهتر میدونم (با اینکه تا حالا نرفتم من برای جای دیگه رفتن بااید با این شهر که همیشه ازش بد گفتم و خواستم برم به صلح برسم)

    2) خودم رو بالاتر از اون شخص میدونم (خب تغییر خوبه ولی دلیل نمیشه اونو پایین بدونم و حالا که شبیه من شده بگم سطحش بالاتر اومده، همه ارزشمندن، درواقع من ارزشمندی رو به شهر و منطقه ای که توش زندگی میکنم گره زدم)

    3) خودم رو خوب نمیبینم (خوبه تغییر کنم و دیدم بازتر بشه اما اول باید از اینی که هستم لذت ببرم).

    حس میکنم چند وقته حرف زدنم در این مورد خیلی بهتر شده اما بااز هم هست، من باید به نقطه ای برسم که از ته دل و ناخودآگاه درباره آدما (از هر منطقه ای) خوب صحبت کنم نه اینکه آگاهانه حرف زدنم رو کنترل کنم. از حالا به بعد هر موقع خواستم از این حرفا بزنم باید تو ذهنم به خودم بگم اون تونسته تو هم اگه میتونی به همون اندازه تغییر کن، مهاجرت کن!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: