سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۴

نوشته‌ی زیبا و تأثیر احسون عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

اولا تشکر کنم از خانم شایسته و استاد که به ما این امکان رو میدن که با فرهنگ ها و نکات و اتفاقات جالبی که در اونجا هست آشنا بشیم و خدا رو شکر می کنم بخاطر تکنولوژی و اینترنت که چنین امکانی رو فراهم کرده .

می دونم بسیاری از هموطنان خودمون که شاید ساکن همون پنسیلوانیا و اوهایو هستن شاید هنوز اسم آمیش ها رو نشنیدن و شاید هرگز چیزی ازشون متوجه نشن ولی ما به برکت این سایت و محبت و نکته سنجی خانم شایسته و استاد عزیز می تونیم از همین ایران با چیزهای جالبی در دل آمریکا آشنا بشیم و امیدوارم خدا قوت و طول عمر بده بهتون و ما رو با چیزهای جالب تر بیشتری آشنا کنین .

همیشه دوست داشتم بتونم سفرهای بسیار برم، مسافرت کنم و آدم ها و فرهنگ ها و اتفاقات جدید رو ببینم و خیلی خوشحالم بابت اینکه اگر هنوز امکانش برام فراهم نشده ولی به مدد نگاه تیزبین خانم شایسته و دل مهربونشون و پشتیبانی و همراهی استاد عزیز با ایشون و با وجود اینترنت می تونم از راه دور حداقل تجربشون کنم . این خودش یعنی باید قدر تکنولوژی و اینترنت رو بدونم و سپاسگزارشون باشم و یادم باشه که کم نعمتی نیستن.

اما میرم سراغ نکات این فایل از اول :

اولین نکته ای که به ذهنم میرسه اینه که چرا توی همچین دوره زمونه ای چنین انسان هایی هستند؟

اعتقادات مذهبی و اطرافیان و قضاوتشون چکار کرده با این آدم ها؟

مگه چه تناقضی هست بین استفاده از دستاوردهای علمی و فناورانه با آموزه های دینی؟

واقعا تو سر این آدم ها چی می گذره که استفاده از تکنولوژی رو و آسان گرفتن زندگی رو متناسب با گناه و جهنم رفتن می بینن و فکر می کنن باید همه چی در بدوی و اولیه ترین شکل ممکن باشه ؟

واقعا چکار می کنه نوع اعتقادات و باورها و جهان بینی یک انسان با اون آدم.

واقعا خود من چقدر از باورها و اعتقاداتی که توی کله ام هست رو از محیطم و پدر و مادرم و اطرافیانم و جامعه و مذهبم بهم تزریق کردن؟

واقعا چقدر از چیزهایی که توی سرم کردن، درسته؟

به این فکر می کنم ک خب هرکس با هر آیین و نگرش و اعتقاداتی فکر می کنه اونها درست ترین و شاید تنها ترین روش درست رو دارن زندگی می کنن . اگر آمیش ها فکر می کنن پاک ترین و بهترین بندگان هستن و اونها رهروان حقیقت اند و من هم همین فکر رو دارم و پیروان آیین های دیگه هم همین باور رو راجع به دین و اعتقاداتشون دارن پس حقیقت چیه؟

حقیقت بنظرم این میاد که انسان آزاده. آزاده تا جایی که به دیگران صدمه نمی زنه به سبک خودش زندگی کنه و انسان ها هم باید به انتخاب هم احترام بذارن. ما این حق رو نداریم که بگیم فقط اونچه من می فهمم درسته و من راه حقیقت رو پیدا کردم و فقط روشی که من میگم درسته. یک لحظه وقتی فکر می کنم که اگر مثلا حکومت آمریکا دست آمیش ها باشه و اونها بخوان به همه بگن از این به بعد آیین رسمی آمریکا آمیش هست و باید همه قوانین مارو رعایت کنن اصلا مو به تنم سیخ میشه.

فکر کن انتخاب و آزادی این همه مردم سلب میشه و نمی تونن سبک زندگی خودشون رو داشته باشن و نمی تونن از دستاوردهای علمی استفاده کنن. یک سبک زندگی سخت و پر از کارهای فیزیکی.

واقعا باور و نگاه و ذهنیت های یک انسان همه چیزه. آشنایی با آمیش ها به من بیشتر از قبل ثابت کرد که باور و اعتقاد تو همه چیزه. نگاه تو، برداشت تو، تفسیر و قضاوت تو همه چیزه و تو طوری زندگی می کنی که درک کردی و باور کردی. 

نکته بعدی که به ذهنم رسید بحث “تعصب” هست. واقعا تعصب از کجا میاد؟

مطمئنا این آمیش ها روی دینشون و باورهاشون تعصب دارن. توی ترجمه همون آهنگ هم معلومه که خودشون و راهشون رو پاک ترین و بهترین راه می دونن. فقط خوبیشون اینه که واقعا زندگی خودشون رو می کنن و کاری به کار بقیه ندارن. برای همینم هست که تو آمریکا بهشون اجازه میدن زندگیشون رو کنن و خودشون باشن و مکتبشون هم اینه که به کسی هیچ اخم و ترش رویی حتی نکنن و این قابل تحسینه. 

واقعا اونچه از آمریکا برام خیلی قابل تحسینه وجود قانون شهروندی توی این کشوره. اینکه اونچه داره کشور رو اداره می کنه تعصبات دینی و مذهبی نیست. به مردمش تا جایی که میشه سعی می کنه متعصبانه و نژادی و مذهبی نگاه نکنه. شاید کشوری هست با نگاه سرمایه داری. ولی حداقل از نظر شخصی انسان ها تا جایی که مزاحمتی ایجاد نکنن و نگاهشون و اعتقاداتشون رو دیکته نکنن به کسی آزادن که سبک زندگی خودشون رو داشته باشن و کسی هم حق توهین و مقابله و بی احترامی و آزار اونها رو نداره و قانون حقوق شهروندی برای همه هست و ازشون دفاع می کنه.

یکبار دیگه برای من ثابت شد که نباید تعصب داشت. نه روی جهان بینی و اعتقادات خودت، نه روی دین و مذهب خودت، نه روی نژاد و ژن خودت، نه روی شهر و محله و کشور خودت. تو می تونی اینها رو دوست داشته باشی و حتی بهشون افتخار کنی و ازشون جلوی بی حرمتی ها دفاع کنی ولی حق این رو نداری خودت و دوست داشتنیهات و اعتقاداتت رو به دیگران تحمیل کنی و ادعای بالاتر و بیشتر بودن و بیشتر فهمیدن از دیگران کنی و یا بخوای به دیگران توهین و بی حرمتی کنی. راز با آرامش زندگی کردن آمریکایی ها کنار همدیگه همین قانون شهروندی هست که هرکس می تونه اعتقاد و سبک زندگی خودش رو داشته باشه ولی کسی حق دیکته کردن نگاه خودش و یا بی حرمتی به نگاه و اعتقادات دیگران رو نداره.

قضیه آمیش ها به من درس دیگه ای داد. گاهی شاید تو اعتقادی داری و مطمئنی درسته و داری بهترین راه رو میری که اصلا مورد رضایت خداست. مورد رضایت ترین. ولی از کجا معلوم؟ … شاید اتفاقا اصلا داری خلاف مسیر آفرینش حرکت می کنی؟ … آیا تکنولوژی که از علم الهی میاد و برای راحتی زندگی انسان، فقط انسان رو از خدا دور می کنه و باعث گناهه؟ … با خودم میگم از این به بعد هر وقت تعصب پیدا کردی روی یه موضوع و اعتقادی یک آن به خودت بیا! … با خودت بگو نکنه یه درصد حتی ممکنه اشتباه می کنم؟ نکنه اینطور که من باور کردم اشتباه باشه؟ بر چه مبنایی دارم همچین فکری می کنم؟ ریشه اش از کجاست؟ بهم تحمیل شده یا خودم بهش رسیدم؟ و خیلی سوالات و بررسی های دیگه.

نکته دیگه و اما متفاوت اینکه همین الانشم نباید تعصب داشته باشم. یعنی قضاوت نکنم آمیش هارو. واقعا خب دارن اشتباه می کنن و باورهای اشتباهی دارن. ولی اما من جای یکی از اونها بودم تابحال؟ … اگر من هم در خانواده ای آمیش به دنیا اومده بودم چی؟ … مگه الان مسلمانی و شیعه بودن من رو خودم انتخاب کرده بودم؟ … پس کافیه به انتخابشون احترام بذارم و قضاوت نکنم و سعی نکنم نگاهم رو تحمیل کنم. فکرش رو کن مثلا یه آمیش بخواد از نگاه دین خودش من رو امر به معروف و نهی از منکر کنه و دائم بیاد باهام حرف بزنه و توضیح بده. گیر بده که مثلا حق نداری و نباید از تکنولوژی استفاده کنی؟ … پس همینطور که اون برای من آزار دهنده هست، توضیحات من به اونها هم همینطوره براشون. پس نباید حق دخالت به خودم بدم. ضمن اینکه درست مثل همون مثالی که خانم شایسته زدن از اون دختری که قیام کرد برای زندگی خودش و نپذیرفت هرچی بهش گفته بودن و تا دکترا ادامه داد، هرکس دیگه ای هم می تونه تعقل کنه و به اونچه باور داره عمل کنه و شجاعت لازمش رو داشته باشه که طوری که صحیح می دونه و بادرکی که بهش رسیده زندگی کنه و لازم نیست ما دخالت کنیم.

نکته دیگه اینکه میگن حتی چیز خوب رو از دشمنت هم که هست یاد بگیر. آنچه مشهوده آمیش ها انسان های خوبی هستن و آزارشون به کسی نمی رسه و مثل یک گروه مزاحم برای کسی نیستن و قدرت طلب هم نیستند و دارن زندگی خودشون رو می کنن. شاید هم بخاطر جمعیت کمشون باشه ولی به هرحال الان اینطورند. توی همون ترجمه آهنگ من نکات مثبتی به چشمم خورد. اینکه مثلا ب چهره همسرش توی زمین کشاورزی نگاه می کنه و صفا می کنه از صاف و ساده بودن همسرش. اینکه لذت می بره از دوشیدن شیر گاوها و شخم زدن زمین و غذا دادن به مرغ و خروس ها. اینکه یک زندگی مینیمالیستی و ساده دارن و بدور از تجملات و حرف و قضاوت مردم و برای دل و اعتقاد خودشون زندگی می کنن، اینکه کسی رو آزار نمیدن و اخلاقی زندگی می کنن واقعا نکات مثبت و آموزنده ای هست که میشه ازشون یاد گرفت. حتی گاهی دور شدن و کم کردن استفاده از تکنولوژی و آشتی با طبیعت و نزدیک شدن به سبک زندگی روستایی و وقت گذراندن بیشتر با خانواده چیز بدی نیست، منتهی آمیش ها توی این قضیه دچار تفریط هستن و افراط و تفریط توی هیچ چیز بنظر خوب نیست و هرچیزی بجای خود. ولی به هرحال همین آمیش ها و همین سبک زندگیشون هم نکات مثبت زیادی داره. اینقدر دارن در صلح با خودشون و بدور از اهمیت دادن به چیزهای بی ارزش و حرف دیگران سبک زندگی خودشون رو انجام میدن و این خودش ارزشمنده.

نکته دیگه درس صبوری و گذشت و احترام هست. خود آمیش ها انسان های بدی نیستن و آزارشون به کسی نمی رسه ولی بعضی کارهاشون با دنیای امروز نمیخونه. مثلا اینکه درشکه ای بیاد تو خیابون و ترافیک ایجاد کنه . ولی با این حال بازم می بینیم که اینقدر فهم و درک متقابل اونجا بالاست که بازهم احترام میذارن با صبوری، بخشش، بزرگواری و صبر و گذشت. چون میدونن که از عمد نمی کنن و قصد آزار ندارن و این نگاهشون و اعتقادشون هست.

یه چیز دیگه که تو ذهنم جرقه زد این بود که ببین ؟!… تو شاید تو ایرانی و غر می زنی که چرا مثلا آمریکا نیستم و ذهنت تو این قضیه اذیتت کنه یا مثلا میگه اونجا فقط میشه زندگی کرد و اونجا مهد امکانات و تکنولوژی و اینهاست و اینجا نمیشه و اینها. ولی ببین در دل همون امریکا کسایی هستن که حتی پشت کردن به این چیزها و حتی از برق هم استفاده نمی کنن و باز دارن چقدر از زندگیشون لذت می برن. اگر میخوای بری آمریکا هم بیشتر بخاطر همین قانون شهروندی و احترامی که به عقاید هم میذارن بخواه اونجا رو وگرنه می بینی که همونجاشم خیلیا مینیمالیستی و ساده زیستی رو انتخاب کردن. حتی در این حد!

وقتی استاد کتاب رو سمت دوربین گرفتن که روش نوشته بود عروسی آمیش ها سریع یک نکته ای رو یادم اومد. دوستی داشتم که با دختری آشنا و بهم بشدت علاقمند شده بودن و بخاطر تفاوت مذهبی خانواده ها که خانواده دختر اهل سنت بود و پسر زرتشتی حتی تهدید به قتلش کردن و این ازدواج سر نگرفت و هردو افسرده شدن و مجرد هستن و مشکلات زیادی پیدا کردن. الان هم دوستی دارم که بشدت بهم علاقه دارند ولی دختر از خانواده های مذهب اهل حق هست و پسر شیعه و دختر حتی جرات نداره که با خانواده اش مطرح کنه و میگه صد در صد جواب منفی هست و تازه ابروی خودم هم میره که چرا از چارچوب خانوادگی و سنت ما خارج شدی و فقط باید با اهل حق ازدواج کنی. حالا هردو موندن که چکار کنن. خلاصه اینکه کاش آدم ها آزاد بودن در همه جا و این تعصبات نبود. به هرحال همه ی ما انسانیم. چرا باید برای یک نسل و بجای اونها تصمیم گرفت. عنوان این کتاب من رو یاد این دوتا ماجرا انداخت.

نکته دیگه اینکه زندگی آمیش ها به من ثابت کرد هر زمانه ای ویژگی های خودش رو داره. نمی تونی خیلی متفاوت از زمانه باشی. بقول استاد باید خود رو آداپت کنی و کنار بیای. باید همگام زمانه در سطح جهان بود. باید با مناسبات حرکت کرد و بعضی چیزها دیگه اصلا غیر قابل اجتناب هست توی دنیای امروز. اونوقت بخوای اجتناب کنی وضعیت خنده داری پیدا می کنی. میگی تکنولوژی نباشه ولی مجبوری سوار درشکه بشی که خودش هم به هرحال در زمان خودش تکنولوژی محسوب می شده. اصلا خود چرخ یک اختراع بوده و خنده دار تر اینکه باید درشکت چراغ راهنما داشته باشه. یا از دوچرخه استفاده می کنی ولی خودت رو گول می زنی که اگه رکابش رو بردارم دیگه امروزی نیست. یا خودت رو فریب میدی که لباس های امروزی و با کیفیت پارچه ی امروزی می پوشم ولی دکمه نمی زنم. یا مغازه دارم و اجناست رو می فروشی ولی دستگاه کارت خوان که ته تکنولوژی هست رو داری. واقعا همراه نشدن با روند جهان و پیشرفتش محکوم به شکست هست و خب اگر هم پافشاری باشه یه همچین پارادوکس هایی دیده میشه که یه آدم می بینی زندگیش شده جمع تناقض ها و اعتقادات متناقض و مختلف. و بسیاری از آدم ها تو همین کشور خودمونم گیر کردن بین نگاه مذهبی و روشنفکری و تکنولوژی و پیشرفت و سنت و مدرنیته و دچار مشکلات روانی بسیاری شدن. با خودم گفتم یه بار بشین و سعی کن نگرش و اعتقاد خودت رو انتخاب کنی و تعادلی ایجاد کنی بین دیدگاه های ذهنیت که شبیه معجونی از چند چیز مختلف و متناقض شده. صد البته که این سایت و آموزه هاش تونسته یک سرهم بندی و تعادل و همسویی ایجاد کنه بین نگاه به موفقیت و شادی و قرآن و مذهب اسلام و ثروتمند شدن و تکنولوژی و دیگه از اون تناقضات خبری نیست و حالا آرامش بیشتری دارم و اینها رو مقابل هم نمی بینم.

و نکته آخر و شاید مهمترین نکته ای که گرفتم این بود که تو آزادی. تو آزادی تحقیق کنی و بقدر آنچه فهمیده ای عمل کنی. تو آزادی وقتی فهمیدی و درکت این بود که مسیری که تا بحال می رفتی اشتباه بوده بخوای مسیر جدیدی که درک کردی رو بری. اونچه جلوی تو رو گرفته باورهای منفی و اشتباهه توئه. باورهایی مخرب و دورکننده از چیزی که حس می کنی درسته ولی در لباس اعتقادات مذهبی و سنت ها و نژادپرستی ها و قوانین زمینی و یا من درآوردی. اگر چیزی روی می خوای که فکر می کنی درسته و حق طبیعیت هست و مخالف قوانین هستی و الهی هم نیست، باید شهامت و شجاعتش رو داشته باشی که بتونی بایستی . بتونی روی حرفت و نگاهت بایستی و آزاده باشی. حتی اگر شاید تهش ب قیمت جونت تموم بشه. محرم نزدیکه. خیلیا فقط لباس مشکی می پوشن و گریه و ماتم می گیرن ولی پیام حسین(ع) رو نگرفتن. حسین ایستاد روی چیزی که مطمئن بود حق هست و درست هست. اگر پس از تحقیق و تفکر و جستجو و بررسی های زیاد به این نتیجه رسیدیم چیزی می خواهیم که حق هست، غیر الهی هم نیست و ظلم و ستم و آزار هم نمیده کسی رو و خواسته ی ما هم هست باید یاد بگیریم در مقابل قانون های من درآوردی و زمینی انسان ها و تعصبات بیجای دینی و رسم و رسوم های پوچ و نژاد پرستی و غیره و ناحق بایستیم و حق رو طلب کنیم و آزادگی رو.

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۴
    248MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شایان فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    بنام خدا

    سلام به تمام کسانی که این متن رو میخونن و

    سپاس گذارم از استاد عباس منش و خانوم شایسته که با عشق این تصاویر زیبا و پرمعنا رو برامون ضبت و ثبت میکنن

    این که هرکی هر عقیده ای داره و این احترام دو طرفه حاکمه بر اون فضای کشور خیلی برام جذابه

    او قسمتی که استاد راجبش حرف میزد من دلم میخواست زود ببینمش هی تعریف میکرد استاد هی تشنه تر میشدم که ببینم مخصوصا اون مادری که بچشو رو دوچرخه داشت میبرد و اون کالسکه واقعا فوقلعاده بود

    همینه که جهانو زیبا میکنه این تنوع رنگ این تنوع عقیده تنوع خواسته تنوع زبان تنوع ظاهر حتی قیافه

    من تاحالا اسم امیشارو نشنیده بودم دیده بودم تو فیلما اینجوری لباس میپوشن

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای این همه تنوع که تو این جهان زیبا خلق کردی

    و هزاران هزار مرتبه شکرت که قدرت انتخواب و خلق زنگیمو دست خودم دادی

    شاد، سلامت، قدرتمند، ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و اخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بنام خدای هدایتگرم

    وای خدای من باور نکردنی این هدایت زیباست

    من نمیدونستم چطور باور کنم ک پاشنه اشیلم رو بهبود بدم

    قدم پنجم جلسه اول رسیدم یکم ناراحت شدم خدایا چطور باور کنم ک میشود زندگی کنم ب سبک خودم و بقیه ب سبک خودشون وقرار نیست مردمو قضاوت کنم یا انهارو ارشاد کنم یا راهکار بدم یا ب راه راست هدایتشون کنم

    امروز چند نشانه دیدم

    اولی دوستی پاسخ کامنت برام گذاشته بود ک تو مدارت بالارفته ونگران پاشنه های اشیلت نباش ک راه حل براشون پیدا میشه وبیشتر مدارت بالامیره اول صبح نقطه ابی رنگ برام پررنگ شد خدایا شکرت

    دومین نشانه جلسه دوم قدم پنجم ک باورهای خیلی خوبی درمورد این موضوع استاد گفتن و بازهم یکبار گوش،دادم حسم بهتر شد ب این موضوع

    سومین نشانه این فایل بود ک زدم روی نشانه ی من

    واین فایل اومد

    اگه اینها معجزه نیست پس چی هست

    اگه خدا بامن صحبت نمیکنه پس چی هست

    اگه دنیا قانون فرکانس نیست پس چی هست

    هر باور محدود کننده ای ک توی خودمو پیدا کردم

    شبی ک نوشتم خدایا نشانه هارو بیار هدایتم کن

    شب خابیدم صبح از اول صبح نشانه باران شدم

    دارم روی موضوع حرفه ام ک هنری هست کار میکنم نشانه باران شدم

    درمورد این موضوع هم نشانه ها شروع شد از امروز

    حتی درمورد ورود ب مدار افراد موفقتر وخروج از افراد ناموفق هم نشانه ها امد

    حتی توی تلویزیون بچم ک روشن میکنه نشانه ها میات

    ک مردم حریم خصوصی دارن

    مردم حق انتخاب دارن

    یا طرف میگه چ بخام چ نخام درامد عالی دارم

    یا همش درمورد هنر وموفقیت توی هنر صحبت میشه

    امروز استادم بهم گف اگه توی هنرت فعالتر نشی از گروه هنرجوها حذفت میکنم البته ب همه ی ما این حرفو زد

    چقد جالبه من خوشحال شدم ب جای ناراحت گفتمش خیلی کار خوبی کردی چون نوشته بود ناراحت نشید بچه ها اگر از گروه من حذف شدید

    گفتم این پیامی هست باید من پیشرفت کنم

    هم توی هنرم

    هم توی 12 قدم

    ومدارهای بالاتری برم

    امروز قبل شنیدن این حرف از استادم من دست بکار شده بودم و تمرینم رو انجام داده بودم ومشتاقترشدم ک بیشتر تلاش کنم

    واین اهرم رنج ولذت رو انگار توی ذهنم قوی کرد

    ک فاطمه پیشرفت نکنی حذف میشی از این جاهایی ک الان توشون هستی چون قرار نیس متوقف باشی یا درجا بزنی قراره همونجور ک توی ماه قبل ک مدارت بالا رفت این ماه هم مدارت رو بالاببری عزیزم

    و خداوند ب شجاعان پاسخ میدهد فاطمه

    با توکل ب خدا استمرار داشته باش وقدمهای جدید رو بردار

    وقت قدم برداشتنه دیگه …

    سپاسگذارم خداجونم عاشقتم

    سپاسگذارم استاد جان ومریم بانوی مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زهرا عابدینی گفته:
    مدت عضویت: 1300 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیز،

    چقدر این فیلم انرژی دهنده و سرشار از زیبایی هاس.

    اون مناظر عالی و فروشگاه مواد غذایی و شیرینی هایی که خودشون تهیه کردند .

    حتی مدل لباس ها و دوچرخه و کالسکه ها پر از هیجان و تازگی برای من بود .

    روزی عالی و سرشار از انرژی رو برای من رقم زدین و از شما سپاسگزارم برای تهیه این فیلم و از خدا هم بی نهایت سپاسگزارم که شما رو در مسیر زندگی ام قرار داد .

    خدا شکرت برای این همه زیبایی و خدایا شکرت که توان دیدن این همه زیبایی و درک شون رو پیدا کردم .

    دقیقا نکته جالبی که برای من هم این ویدئو داشت احترام گذاشتن به عقاید دیگران برای زندگی دلخواه شون و آزادی مورد نظر هست .

    خدایا شکرت که خالق این همه زیبایی هستی وخدایا شکرت که توان دیدن و درک این همه زیبایی روبه من دادی .

    خدایا هزاران مرتبه شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 731 روز

    به نام خداوندی که هرچه داریم از آن اوست.

    سلام به مریم جانم و استاد عزیز

    خیلی خیلی ازتون ممنونم که با تمام محدودیتی که در مورد فیلم برداری از آمیش ها وجود داشت این فایل رو تهیه کردین و به ما هم این فرصت رو دادین که با این گروه از مردم در آمریکا آشنا بشیم.

    همونطور که خودتون هم در توضیحات این فایل اشاره کردین واقعا مهم ترین درسی که میشه از سبک زندگی این گروه گرفت فارغ از اینکه این سبک زندگی درسته یا غلط ، اینه که اگر کشوری مثل آمریکا ادعایی از جنس آزادی داره ، این فقط یه شعار نیست و داره در عمل هم اینو نشون میده.

    کسی در این کشور نمیخواد به زور کسی رو ببره سمتی که فکر میکنه درسته و بخواد این گروه رو با عرف و اکثریت جامعه جامعه همراه کنه.

    نه تنها این پذیرش وجود داره بلکه امکانات مورد نیاز زندگی راحت تر به این سبک هم براشون فراهم شده که واقعا فکر کردن بهش خیلی منو تحت تاثیر قرار میده.

    اینکه بیای در فضای پارکینگ های عمومی برای اسب های گاری های آمیش ها سایه بان درست کنی یا تابلوهای راهنمایی رانندگی رو برای این گروه به صورت کاستوم شده و با ادبیات اسب هاشون بسازی واقعا به نظرم اوج احترام به این گروه و نشون دادنش در عمل.

    اینکه نه تنها تحت هیچ فشاری برای تغییر قرارشون نمیدی بلکه به این شکل از سبک زندگی شون هم حمایت میکنی.

    یه مورد دیگه که تو صحبت های شما برام جالب بود این بود که در همین گروه هم میشه افرادی باشن که باورهاشون در مورد ثروت به قدری درست باشه که مردم برای کیک ها و پای سیب هاشون از روز قبل صف ببندن و بخوان اوردر ثبت کنن.

    این یه نمونه ی خیلی خوب هم از باور فراوانی مشتری هم اینکه هیچ عاملی حتی آمیش بودن هم نمیتونه جلوی ساخت ثروت رو در یه فرد بگیره مادامی که باورهاش در مورد ثروت درست باشه.

    اینکه همه چیز باوره یه بار دیگه هم در این فایل از این جنس مرور میشه که با اینکه به شما و مریم جان گفته شده این افراد دوست ندارن ازشون فیلم برداری بشه اما با این حال میبینیم مریم جان بدون پذیرش این باور محدود کننده ، موفق به ضبط ویدئوهایی از این گروه شده که حتی عده ای از اونها به دوربین شما نگاه میکنن و لبخند هم میزنن.

    بازم از زیبایی ها و نکاتی که در این فایل با ما به اشتراک گذاشتین ممنونم :)

    در پناه الله یکتا باشیم همگی:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    بنام خداوند مهربان

    خدایا هر آنچه ک دارم همه از آن توست

    سلام استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز

    این فایل رو دیدم و خواستم کامنت بزارم ی مثال بهم گفته شد که بنویسم که خدا به همه ما ی کلید داده و بهر کدوم ما ی دنیای مجزا داده و همه چی داخل این دنیا بی نهایته بما گفته بنده من اینا همش برای تو هست و به تو امانت میدم برو استفاده کن و حالش رو ببر و قدران باش و از چیزایی که دادم نهایت استفاده رو ببر

    خیلی ها چون باور کمبود دارن یعنی اساس و باور بنیادیشون روی کمبود میچربه و هدایت میشن بجاهایی که نعمتی دریافت نمیکنن چون ته ذهنشون اینه که هر چه از امکانات روی زمین کمتر استفاده کنیم بخدا نزدیکتریم و توی کشور خودمون چنین باوری رو بخوردمون داده بودن که هرچی اینجا فقیر تر باشی در عوضش توی بهشت همه چی داری و هیچ وقت به ثروت فکر نمیکردیم چون ته ذهنمون این باور بود

    آمیش ها ک در کشور آمریکا زندگی میکنن چقدر با احترام برخورد میکنن و کاری به کسی ندارن و آزاد زندگی میکنن و برام خیلی جالب بود که هیچ تکنولوژی استفاده نمیکنن حتی دوچرخه هاشون رکاب نداشت و هر کسی هرجایی هست چ فقیر و چ ثروتمند جای درستش همونجا ما انتخاب میکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: