سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۲ - صفحه 34

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    160MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

419 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میلاد خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام استاد عزیزم

    به به سفر عشق است

    خیلی لذت بردم از اصلی که خانم شایسته در توضیحات این فایل قرار دادن دمشون گرم

    نعمت‌های زندگی‌‌ی ما‌، به تناسب باورهای خودمان و به تناسب توانایی‌ ما در کنترل ذهن‌، وارد زندگی‌مان می‌شود و راه کنترل ذهن‌، سرگرم کردن ذهن از طریق یافتن نکات مثبت هر لحظه از زندگی‌ است. راه هدایت به سمت نعمت‌های بیشتر و همفرکانس شدن با خواسته‌ها‌، آگاه بودن از داشته‌های این لحظه‌، لذت بردن از آنها و سپاسگزاری به خاطر آنهاست.

    راه ورود به مدار زیبایی‌های بیشتر‌، روابط عاشقانه‌تر و مکان‌های باکیفیت‌تر‌، پیدا کردن زیبایی‌ها و نکات مثبت آدمها‌، اتفاقات و محیطی است که همین حالا با آن احاطه شده‌ایم و لذت بردن از همین‌هاست.

    یعنی همه چیز همینه و برای تجربیات بیشتر و لذت بخش تر باید در هر لحظه جوری به دنیا نگاه کنیم و فاصله ذهن و روحمون رو کم کنیم که به احساس بهتری برسیم،خلاص

    خدایا شکرت

    هرچی بدست میارم کمه! واقعا کمه من بیشتر میخام

    میخام خیلی خیلی خیلی خیلی راحتر از الانم خرید کنم

    میخام خیلی بیشتر از زندگی و مسیرم لذت ببریم

    میخام آزادی خیلی خیلی بیشتری رو تجربه کنم

    میخام زندگی و رابطه رویایی رو تجربه کنم

    میخام بیشتر به سمت فراوانی ها هدایت بشم همونطور که در این فایل دیدم و هرروزم دارم در طول روز می بینم و تایید و تحسین می کنم.

    چقدر ایده و فراوانی در ساخت تجهیزات نظامی و دفاعی هست و هرروز داره بیشتر میشه

    چقدر فرصت برای ثروت سازی هست و هرروز داره بیشتر میشه

    جهان برپایه فراوانیه

    من خالق زندگی خودم هستم

    من مسؤل شادی خودم هستم

    هرچقدر ثروتمندتر میشوم به خدا نزدیکتر و نزد خدا محبوب تر میشوم

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    به نام خالق هستی بخش

    سلام استاد و مریم جان

    وای خدای من چه جای قشنگی الان هستید و میخواهید صبحونه بخورید

    نوش جان گوارای وجودتان

    و زندگی دیدن زیبایی ها توجه به آنها است

    نوجوان بودم فیلم جنگی دوست داشتم الان نه

    فقط وسایل جنگی دو دوست دارم

    لباسهای رنگ ارتش هم خیلی خوشکل هستند

    خیلی باحال بود نارنجک دست مایک و آهنگ و سپس جاده زیبا ی زیبا

    خدایا شکرت بابت زیبایی های جهان هستی

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته و دوستان نازنینم.

    دیروز طرفای ظهر بود که رفتم کوه آبیدر و خیلی ها اومده بودن برف بازی و سرسره بازی.

    من واقعیتش خیییییلی سرمایی هستم و حتی دستمم به برفا نمیزدم اما همه با انواع و اقسام وسیله اومده بودن سرسره بازی رو برفا

    یکی با تیوپ

    یکی با پلاستیک

    یکی با کیسه زباله

    یکی با کفی ماشین

    هرکی به جور لذت می‌برد.

    یه دختر خیلی خوشکله نازی بود که با مامانش اومده بود و بنده خدا مامانش سختش بود که محکم هلش بده که سر بخوره اون دختره بچه هم دوست داشت خیلی با سرعت سر بخوره تا پایین.

    من گفته بودم که ،یکی از لذت هام ،دادنه لذت بردن و خندیدن و شوق کردنه دیگرانه.

    من به مامانش گفتم بزار من هلش میدم.

    اینقدر محکم هلش دادم و اینقدر با سرعت رفت که مامانه از ترس گفت :

    یا الله!!!

    (وقتی خودشون میگن یا الله با لهجه ی خیلی قشنگ و غلیظی میگن)

    اما خوده دختره کییییف کرده بود و بدو بدو دوباره اومد بالا که من هلش بدم،اما مامانش میگفت نه تورو خدا خسته میشید!

    دستتون درد نکنه!

    زحمت افتادین!

    (حالا نمیدونم بخاطر دخترش که محکم هلش میدادم بود یا واقعا تو فکر من بود!)

    گفتم نه من خودم دوست دارم ببینم بچه ها بهشون خوش میگذره!

    خلاصه اونجا من شده بودم مسئول هل دادنه بچه ها!!!

    یه عمو عمویی راه افتاد اونجا و همه از من میخواستن که هلشون بدم

    منم از خدا خواسته،اما هرچی تلاش کردم نتونستم یکیشون رو بندازم تو دره!

    خلاصه بعد از کلی حال کردن رفتم بالا تر که آدمای هم سن خودم بودن!!!

    لطفا اگه حتی علاقه ای به سرسره بازی ندارین حداقل برید سرسره بازی بقیه رو نگاه کنین!!!

    اینننننقدر من خندیدم!

    اینقدر خندیدم !!!

    که صدای خنده ام تو همه فیلما هست!

    مثلا می‌دیدی یه آقایی بود حدودا 50 سالش بود،رو به سراشیبی ایستاده بود،یه بچه‌ی 7،8ساله از بالا سر میخورد و از کناره اون آقاهه رد میشد بعد با کف دستش میزد زیر پای اون مرده!!!

    اون مرده هم که نمیدونست از کجا خورده تا میخواست به خودش بیاد بووووم با کمر میخورد رو زمین!!!

    اینقدر از این زدن زیر همدیگه فیلم گرفتم که دیدنشون کلی حالمو خوب میکنه!

    البته افتادنشون چیزی نبود که آسیب ببینن!!

    بعد از لذت بردن از دیدنه سرسره بازیه بقیه،دو ساعتی با دلفین تو شهر چرخیدم و از رانندگی تو سربالایی و سرازیری با گوش دادنه آهنگ های مسیح و آرش لذت بردم،بعدش رفتم آرایشگاه و وقتی اون آقا فهمید مسافرم ،گفت از شما 50 تمن کمتر میگیرم منم کلی تشکر کردم و اومدم خونه.

    روز بعدش رفتم پل معلق!!!

    طول پل 330 متر!

    ارتفاع تا زمین 88 متر!

    برا اینکه بدونی 88 متر چقدر بلنده یه نگاه به سقف بالای سرت کن!

    ارتفاع سقف بالای سرت در بلند ترین حالت ممکن 3 متره!!!

    اومدم که برم روی پل دیدم یه پسر 15،14 ساله داده برمیگرده از روی پل و وقتی من رفتم روی پل دیدم پشت سرم داده میاد!

    گفتم رفتی تا آخر و برگشتی!؟

    گفت نه !

    میترسم برم.

    گفتم ترس نداره که!!!

    بیا

    پشت سر خودم بیا

    کمی مقاومت می‌کرد

    خیلی ترسیده بود تازه اوله پل بود و هرچی بری جلو تر شکم پل و خمیدگی پل بیشتر میشه و خییلی بیشتر تکون میخوره و بیشتر زیر پات رو خالی میبینی!

    بهش گفتم من پل های خیلی خطرناکی رفتم ،نگاه کن به سیم بکسل ها!

    چقدر به همدیگه نزدیکن!!!

    تو فقط زمانی میوفتی که خودت از عمد بخوای خودتو بندازی!!!

    کم کم بهم اعتماد کرد

    (سعی کردم به صورت منطقی ترس رو براش از بین ببرم و بهش شجاعت بدم و وقتی بهش گفتم من جلوی تو میرم ،این ایمان بهش دست داده بود که اتفاقی نمی‌افته و اینکه آدم همیشه به یک الگو نگاه کنه بینهایت میتونه کمکش کنه که حتی زمانی که می‌ترسه، زمانی که سختشه ولی عمل کنه و از اون الگو پیروی کنه !

    کم کم پشت سرم اومد و وقنی دید یه کم تکون های پل داره شدید میشه ترسید گفت من دیگه نمیام میترسم!

    بنده خدا با دوتا دستاش دوطرف سیم بکسل هارو گرفته بود و هم دستاش از سرما یخ زده هم میترسید، چون اونجا هم ارتفاع داشت و هم فضا باز بود دما طرفای صفر درجه بود،یه برف ریزی هم می‌بارید!

    بعد دیدم نه فایده نداره باید دست بزارم روی نقطه ضعف کوردها!!!

    یه خانمی با یه آقایی از روبرومون داشتن از روی پل برمیگشتن، بهش گفتم می‌ترسی بیای!؟

    گفت آره من برمیگردم

    گفتن اون خانمه رو نگاه کن!

    ما که از اون خانمه کمتر نیستیم !

    من میرم تو اگه می‌ترسی برگرد

    و پشتمون کردم بهش و شروع کردم به راه رفتن دیدم یهو گفت

    باشه میام اما برگشتنی از پایین میام، از روی پل برنمیگردم برگشتم نگاش کردم ،گفتم بزن قدش!!!

    محکم دستشو زد به دستمو رفتیم.

    رسیدیم وسطای پل یه کم ترسناک بود واسش گفتم همینجا وایسا ازت عکس بگیرم

    چندتا عکس ازش گرفتم،یه عکس دونفره هم با گوشی خودم ازش گرفتم و بهش گفتم زیر پات رو نگاه نکن،سرگیجه میگیری،جلوتو نگاه کن

    (تو عکسش اینننقدر اخمو بود که قشنگ معلوم بود کلی فوش و بو و بیراه داشت بهم میگفت تو دلشو و میگفت تو از کجا پیداش شد لعنتی!!!)

    اما منی که دستام تو جیب کاپشنم بود و راحت قدم میزدم روی پل چوبی معلق کم کم این شجاعت هم بهش انتقال داده شد،تا اینکه رسیدیم آخر پل،یه تخته چوبی بود 3،4دقیقه نشستیم روی تخته و باهاش حرف زدم و بهش فهموندم که چچچقدر قدرتمنده!

    بهش گفتم خیلی از هم سن و سال‌های تو جرأت ندارن بیان اینجا اما تو خیلی مرد هستی و شجاع هستی که یا اینکه میترسیدی!

    اما اومدی!

    دمت گرم!

    بنده خدا دستاش یخ زده بود از سرما ،بهش گفتم دستاتو بهم بده تا دستاتو گرم کنم دستاشو کف دستامو کلی تند تند روی پشت و روی دستاش کشوندم تا دستاش گرم شد،چهره ی سرما سوخته ای داشت ،گفت من روستایی ام.

    بعدش میدونی چی شد!؟

    گوشیش زنگ خورد خانواده اش گفتن بیا میخوایم بریم و بعدش بلند شد گفت من باید برم گفتم باشه برو، تو از زیر پل از پله ها میری!؟

    با یک قاطعیت و جسارتی و اطمینانی گفت نه!

    از همین جا که اومدم برمیگردم.

    تو مسیر برگشتن گفت الان دیگه نمیترسم و بهش گفتم یه کاری بهت بگم انجام میدی!؟

    گفت چی!‌

    گفتم دستاتو مثله من بزار تو جیبت و سیم بکسل هارو نگیر.

    گفت باشه

    و تا آخر مسیر همونی که جرأت قدم برداشتن تا 2 متری پل رو نداشت همون مسیر دستاش تو جیبش بود و روی پل قدم میزد!!!

    خدارو شکرت

    خداروخیلی شکرت

    میدونی !

    اینکه بتونم اینقدر با آدما تو هر سنی ارتباط برقرار کنم این لطف و نعمت خداونده.

    به قوله خدا تو قرآن میگه که:

    هر خیری به شما می‌رسد از طرف خداست!!!

    بعد از پل برگشتم و دیدم یه زن و شوهری با دختر 7،8سالشون دارن برف بازی میکنن!

    رفتم ایستادم پیشه مرده،گفت تا جوونی بگرد،من 40 سالمه اگه 2 میلیارد بهم بدن بگن برو خارج از کشور، هیچ ذوق و حوصله ای ندارم الانم با اسرار بچه ام اومدم

    تو این صحبت‌ها با آدمای جامعه است که آدم تفاوت خودشو متوجه میشه با بقیه!!!

    تفاوت تأثیر این فایل ها!

    تغییر نگرش به اتفاقات زندگی!

    این آقا بخاطر اختلافش با برادراش روی ارث و میراث میگفت 10 سال از عمرم در تنش گذشت!!!

    اینجاهاست که حرفه استاد عباسمنش معنی پیدا میکنه که میگه

    تو رو جانانه عزیزتون نتایج رو فقط تو پول نبینید!!!

    حاله خوب رو چقدر میتونید بخرید!

    روابط خوب

    سلامتی

    خواب آرام رو چقدر میتونید با پول بخرید!!!

    خدارو خیلی شکرت.

    خدارو خیلی شکرت.

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم ساعت 5 عصره و تا یکی دو ساعت دیگه سنندج رو به مقصد کرمانشاه به لطف و رحمت خدای واحد ترک میکنم.

    من مسافرت های زیا ی رفتم اما نمیدونم چرا یه حسه دلتنگی نسبت به اینجا دارم

    اما از خدا میخوام همینجا این قول رو بهم بده که به زودی برگردم اینجا و در یک فصل متفاوت ،سنندج و روستاهای پلکانی و آبشارها ی حیرت انگیزش رو ببینم.

    از قلبم از مردم سنندج تشکر میکنم و از صمیم قلبم وظیفه خودم دونستم که هدیه ی کوچیکی از طرف خودم به همه ی مردم خوش قلبه سنندج تقدیم کنم و از خانم ژینا صالحی میخوام که هدیه ای که خریدم واسه مردم عزیز سنندج رو تحویل بگیرن و به صاحب اون رستوران گفتم که یک دوستی میاد و این امانتی رو از شما میگیره با فلان مشخصات.

    من این هدیه رو امروز صبح خریدم و به امانت دادم به کافه رستوان ژیوان،روبروی کافه رستوران پاتشا ،هست

    این کافه رستوران کمی پایین تر از فلکه اوراز سمته چپ سر جاده اصلی میشه.

    چیزی که من از مردم سنندج دیدم مردمی هستن با همون شخصیت و تفکر سنتی و ساده که این باعث میشه خیلی راحت تر و بی پرده بشه ارتباط برقرار کرد.

    با قلبم دوستون دارم

    با قلبم دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 97 رای:
    • -
      مریم مهدوی فر گفته:
      مدت عضویت: 906 روز

      در زندگـــــی …

      دنبالِ ڪسانی حرڪت ڪنید ،

      ڪہ هرچه به جنبه‌های خصوصی‌ترِ

      زندگـی ایشـان نزدیڪ شوید

      تجلـی ایمـــان را بیشتـر ببینیـد .

      (شهید بهشتی)

      سلام و عرض ادب واحترام خدمت آقا ابراهیم عزیز ،خداقوت

      خداروشاکروسپاسگزارم بابت لحظه لحظه های زیبای امروز که با باران پربرکتش، زیبایی هایش دوچندان شده و من که هر دفعه به حیاط و گل و درختان نگاه می اندازم و عظمت خداوند را در گوشه گوشه زندگیم که لبریز از معجزه هایش هست می بینم ،غرق در خوشبختی و شکرگزاری عمیق می شوم و اشک شوقم جاری می شود،خدایاشکرت…..

      بعد از خواب ظهر بیدارشدم و کارهایم را انجام دادم و همزمان بادیدن والیبال که ورزش مورد علاقه ام هست ، ایمیل دوستانِ عزیزم را دریافت کردم که ایمیل شما هم هرروز چون نگینی بر صفحه گوشی زیبایم می درخشد را خواندم و مثل همیشه تاثیر گذار و درس هایی در دلِ خودش.

      شما چند ماه پیش سفری به بوشهر داشتید که امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه و من به مصطفی جان گفتم که آقا ابراهیم تشریف آورده اند ولی خُب قهوه خانه مان پذیرای مهمان هست اما خانه هنوز تکمیل نشده بود هر چند که آدرس قهوه خانه که در گورک کله بندی هست رو مصطفی جان در گوگل ثبت کرده اند، من گفتم اگر خواست خداوند باشد هدایت می شوند چون ،منزل ما بوشهر نیست و ما جزء شهرستان تنگستان هستیم(اهرم) و در روستا زندگی می کنیم یک روستای بی نظیر که این روستابه لطف خداوند و بودن ما در این فرکانس ،توسط دونفر که جزء شاگردان استاد عباس منش هستند هرروز زیبا و زیباتر می شود و رو به رشد وپیشرفت در همه زمینه ها….

      آقا ابراهیم چقدر خندیدم اونجا که دختر بچه رو هُل دادید و از زبون مادرش صحبت کردید و بعد فرمودید یکیشونم داخل دره نرفت وااااای الان هم که می نویسم مُردم از خندههههههههه ،خدا نَکُشتت خیلی عالی بود هرچند خودم هم با مصطفی جان خیلی شوخی و خنده می کنیم و زندگیمون رو زیباتر و شاد کرده ایم به ویژه از جانب من که بیشتر این زمینه خندیدن فراهم میشه.

      ولی اونجا که در مورد آقا پسر روی پل معلق توضیح دادید یه لحظه اشک تو چشمام جمع شد از طرز برخوردتون باهاشون به ویژه دستانش رو که گرم کردید و جسارت و شجاعتی که بهشون دادید با تاثیر کلام های زیبا و تاثیر گذارتان، واقعا برای خودِ من درس داشت .

      و گفتم خدایا این آقا ابراهیم حتی اگه به خواست تو و هدایت های اعجاب‌انگیزات، داروندارش رو بدهد که مهریه خانمش را پرداخت کند و سبکبال شود،آنقدر ایمانش قوی شده که مثل استاد گرانقدرمان با یک ساک اما با بودنشان در این فرکانس و درجه اعتماد و ایمان، با این شخصیت عالی ،یک زندگی زیر سایه وهابیت خودت از نو بسازد

      و من امیدوارم همه مسائل زندگیت با توکل ،صبر و امیدت به خداوند ،آگاهانه و به لطف خداوند حل و فصل شود ،الهی آمین.

      در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، موفق و عالی باشید و بدرخشید آقا ابراهیم.

      خدایا بی نهایت شکرت شکرت شکرت

      متشکرم متشکرم متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    کبری صباحی گفته:
    مدت عضویت: 1101 روز

    بنام خالق توانا.. خدایاآسونم کن برای آسونی ها ی بیشتر وهدایتم کن سمت زیبایی های بیشتر..

    سلام به استاد عزیر ومربم بانوی نازنین.

    خدایاشکرت ترکیب این طبیعت زیبا با این صبحانه فوق العاده وگوجه گیلاسی هایی که آب دهنتو راه میندازه واین رابطه فوق‌العاده عاشقانه واین صفا وسادگی چقدر ترکیب جادویی شده.. خدایاشکرت..

    به قول مریم جون سفربه دور آمریکا اشپزی ورانندگی رو به ما نمی آموزد بلکه از زبان تصاویر بدیعی به ما می‌گوید که محدودیت رو نپذیر.. ماهمین الان هم میتونیم شاد باشیم شادی ذهنیه.. ما باید با تغییر دید گاه وذهنیتمون شادی وتجربه کنیم نه از عوامل بیرونی..

    همین املت وگوجه ساده چنان شادی ولذتی بما میده که لذتش از صدبار کباب خوردن دربهترین رستوران های شهر بیشتره اگر ما یه جور دیگه ای فکر کنیم وبا دید مثبت نظاره گر دنیای اطرافمون باشیم..

    لذت بردن از طبیعت،، لذت بردن از آواز پرندگان. لذت بردن از وسایل جنگی. لذت بردن از آشپزی در دل طبیعت لذت بردن از فیلمبرداری از زیبایی ها.. لذت بردن از بودن با عشقت.. لذت بردن از پسرت.. لذت بردن از داشته ها وسپاسگزار بودن بخاطر نعمت هایی که الان در دسترست هس ومیتونی به راحتی ازشون استفاده کنی.. سپاسگزار بودن به خاطر پاهایی که میتونی راه بری، بدوی.. سپاسگزار بودن به خاطر چشمایی که میتونی اینهمه زیبایی رو تجربه کنی سپاسگزاربودن به خاطر این طبیعت زیبایی که میتونی با وجود کیلومتر ها کیلومتر فاصله ای که داری اونو از لنز دوربین مریم جون ببینی.. سپاسگزار بودن به خاطر همفرکانس شدن با این دوعزیز مهربون این دستان خدا که این زیبایی هارو باتو به اشتراک میزارن وتورو هم تو شادیهاشون شریک میکنن…

    خدایا شکرت چقدر حالم خوبه این روزها وچقدر عالیتر میشم وقتی که نعمتهاتو شمارش میکنم وچقدر بیشتر لذت میبرم که نعمتهایی که بهم دادی چقدر نامحدودن که هرچی میشمارم تموم نمیشه خدایا بینهایت شکرت که منو به این مسیر هدایت کردی خدایا شکرت شکرت شکرت.. هیچ جوره نمیتونم سپاسگزار نعمت هات باشم بسکه زیاده.. اما توراشاکرم که با به خاطر آوردن نعمتهات وشاکر بودن بخاطر اونا میتونم گوشه ای از این لطف بیکرانت که بهم عنایت کردی وجبران کنم.. خدایا بینهایت سپاسگزارم.. استاد عزیزم مریم نازنین فرشته ی خوبیها ازت بینهایت سپاسگزارم..

    در پناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2851 روز

    به نام خدا

    قسمت دوازدهم سفر به دور آمریکا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و مایک عزیز

    چقدر امریکا سرسبزه اصلا حیرت انگیزه این سرسبزی و اون ابرهای بزرگ و حجیم

    این جاده ها وسط این همه سرسبزی یکی از زیبایی های این کشور که باید اومد دید

    استاد چقدر تحسین میکنم این شور و شوق و این علاقه شما رو، زندگی یعنی همین تجربهای کوچک دوست داشتنی

    به عینه دیدم ذهن چقدر وقتی یه مسئله کوچیک یا عادی میوفته ذهن بزرگش میکنه گاهی میخواد اشک ادم دربیاره ولی من باید توی این مسیر تمرین کنم هر بار که قانون بهتر درک کردم سعی کنم توی کنترل ذهن بهتر باشم

    اون تیکه نوشته بودین ما میتونیم نعمت ها در تمام جنبه ها تجربه کنیم نشانه بود دقیقا امروز فایل گام 11 استاد توی فایل مصاحبه درموردش صحبت کردن

    منم چیزهای ارتشی جنگی دوس دارم

    مثل کاپشن خلبان های جنگی

    مثل شلوار و تیشرت و کلاه هاشون.

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 203 روز

    سلام استاد عزیز و بانو شایسته ی نازنین

    امروز سیزدهمین قسمت از سفر به دور امریکا رو هم دیدم الان چند روزه که استارت زدم برای دیدن سفر به دور امریکا و هر قسمتی که آدم نگاه میکنه متوجه علائقش میشه… من یادمه دانشجو که بودم چون دانشجوی شهرستان بودم همیشه یه اسلحه ی سرد کوچیک و خوشگل نمیدونم چرا فک میکردم باید توی مسیری رفت و امدم باید همرام باشه….و اینکه خب کلا علاقه ی زیادی به اینجور چیزا هم دارم با اینکه شاید خب به نظر خیلیا بگن اخه خانوما چه ربطی دارن به اینجور وسایل خشن…. اما خب علاقه و سلیقه است دیگه … منم این مدلیه شخصیتم…به هر حال ممنون برای این فایل زیبا … برم قسمت بعدی رو هم بببینم چون حداقل باید روزی دوقسمت سفر به دور امریکارم ببینم دیگه اضافه هم شد که چه بهتر…

    تلاش کردن برای زندگی در زمان حال

    بدون حسرت خوردن

    برای گذشته و ترس از آینده

    لازمه داشتن زندگی شاد است…. پس شاد باشید و نه به گذشته فکر کنید نه به آینده ای که هنوز نیومده و خدارو باور داشته باشید تا اتفاقات قشنگ و رویایی برامون بیفته…. در پناه خداوند شاد و ثروتمند …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    پریوش علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 524 روز

    احساس خوب برابر اتفاقات خوب

    با شکرگذاری احساس خوب میشه

    شکر گزاری همون توجه به نکات مثبت زندگی و موجودی نعمت های فعلی هست

    شکرگزاری باعث افزایش نعمت ها تو زندگی میشه این قانونه چون به زیبایی ها ‌‌و داشته هات توجه میکنی اتفاقات از جنس اون نوع توجه بیشتر میشه تو زندگیت …

    خدایا هزاران بار تو‌را سپاس

    چقدر خیابون زیبا و سرسبز هست خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    نسیم گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    سلام به اساتید و خانواده بزرگ و پرمهرم .

    من همیشه قبل خواب سفر به دور آمریکا رو میبینم که با حال و احساس خوب بخوابم اما امروز یه حسی بهم گفت اول صبح ببینم که پر انرژی شروع کنم و باز هم شگفت زده شدم از هماهنگی انرژیها و فرکانسها .

    وقتی مریم جون تصویر اون تخم مرغ هوس انگیز رو گذاشتن منم یه تخم مرغ روی گاز داشتم و حس خوب هماهنگی کردم و برنامه ای واسه پختنش نداشتم اما با دیدن تصاویر هوس کردم منم تخم مرغم رو عسلی درست کنم .

    و یکی دیگه از هماهنگیها تصاویر آخر فایل از جاده زیبا بود و اینکه دیشب یکی از دوستان پیشنهاد سفر داد و من گفتم الان حسش نیست اما الان با دیدن این تصاویر زیبا دلم پرکشید واسه جاده و تو فکر این بودم چند روز سفر برای استراحت و گرفتن انرژی جدید هم بد نیست واقعا، نمیدونم شاید حالا به دوستم اوکی سفر رو بدم تجربه بدی نباید باشه.

    درباره وسایل جنگی هم نمیدونم چرا علاقه خاصی به این وسایل دارم با اینکه من خانم هستم و به هیچ کاریم نمیاد دوست دارم بعضی از این وسایل رو داشته باشم اصلا اصالت و کیفیت از قیافه همه اون وسایل میباره شاید به این خاطر هست که زمان نوجوانی فیلم جنگی زیاد میدیدم مخصوصا فیلمهای راکی که عشق میکردم و بارها وبارها نگاهشون میکردم .

    خلاصه که مریم جون روز و شبهامون ساخته میشه با زیبائیهایی که شما به تصویر میکشی و ما لذت میبریم از همراهیتون .

    بازم خدا رو هزاران بار شکر و سپاس بابت این سایت بی نظیر و توفیقی که خدا نصیبم کرد تا با شما همراه باشم . عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    حسین شاطری گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    《به نام خداوند بخشنده مهربان》

    خدایا من هیچی از خودم ندارم، خدایا من هرچی دارم از آنِ توست، خدایا هر خیری که از جانب تو بمن برسه باز من فقیر تو هستم، خدایا من درمقابل تو هیچی نیستم، خدایا من نمیدونم تو بگو چیکار کنم

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    سلام به دوستان همسفرم امیدوارم حالتون عالی باشه

    سلام به استاد مهربان و بانوی عزیزم

    خداروشکر میکنم که یبار دیگه میتونم همسفرتون باشم تو این سفر و از دیدن این تصاویر زیبا لذت ببرم و ازتون سپاسگزارم که این تصاویر زیبا رو برامون ضبط میکنید سپاسگزارم

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    خوب این کار چندین روز ما که داریم خودمون رو به احساس خوب میرسونیم و برامون اتفاق خوب بیفته، واقعا کار خیلی سختیه هم کنترل ذهنم هم در احساس خوب ماندن، این قسمت رو خیلی دوستداشتم چون از اول ویدئو بهت حال خوب انتقال میده تا آخرش که با اون آهنگ عالی تکمیلش کرد…

    دقیقا ما برای کنترل ذهنمون داریم بدنبال نکات مثبت، زیباییها و توانایی ها توی خودمون و اطرافمون هستیم اولش خیلی سخته ولی ادامه دار بشه برامون آسان میشه، خدایا مارا آسان کن برای آسانی ها، امیدوارم بتونم این مقاومتها رو بشکونم و آزاد و رها بشم..

    هیچ محدودیتی رو نپذیر:

    آره خیلی خوب میشه که 100٪ باور کنم که محدودیتی وجود نداره…. این همون موضوعی هستش که من گه گاهی باهاش درگیرم مثل امروز که احساس کردم واقعا دیگه کارم جلو نمیره هرچقدر تمرین هرچقدر پیدا کردن ایراداتم و باورهای محدود کننده ولی نتونستم کاری کنم و احساس میکنم پذیرفتم که محدودیت داره کارم انگار این محدودیت رو پذیرفتم که مشتری تا پای ملک میاد پسند میکنه ولی نمیاد بخره و میره یجای دیگه میخره، انگار این محدودیتها رو پذیرفتم که نمیتونم تو این موقعیت برم دنبال شغل مورد علاقه ام و ازش ثروت بسازم… خلاصه باید خیلی تمرین کنم که بتونم این محدودیتها را قفلشون رو بشکنم وازشون بگذرم و خودمو از اونا آزاد و رها کنم… الان چندماه درآمد ندارم و الان و امروز دارم بهشون میرسم که این باگ کجاس و چرا کارم جلو نمیره شاید پذیرفتم که شغلم بهم درآمد نمیده شاید هم علاقه ام نیست و من خودم خبر ندارم…. ولی الان چند روز که با عشق دلم داریم روی جلسه اول دوره لیاقت کار میکنیم و باگهامونو میکشیم بیرون..

    دوستانی که هم میتونند برام کامنت بذارن و راهنمایی کنند سپاسگزارم ازتون

    خب بریم سروقت این قسمت:

    خیلی خوبه شروع این قسمت با خوردن یه تخم مرغ آبدار خفن شروع شد خیلی حال کردم من عاشق تخم مرغ آبدارم ینی شُل درست بشه خیلی خفنه…. خدایاشکرت

    ببین چقدر این تخم مرغ رو بانو شایسته با عشق درست کرده و از معجون عشقش توی این غذا ریخته که من اون لذت خوردن رو حس کردم و درک میکنم که استاد و مایکی چرا دارن دولوپی میخورند :))))) کارتون درسته بانو

    خدایا شکرت که چقدر آزادی ، اعتماد و امنیت توی این کشور زیاده که میان کنار خیابان یا اتوبان این وسایل جنگی رو میفروشند و چقدر خریداران کنترل ذهن دارند و آگاه هستن که این وسایل خطرناک فقط جنبه تزئینی دارند و نباید ازشون استفاده کرد، دمشونگرم بخاطر این فرهنگ زیبا خداروشکر

    آفرین مایکی که چقدر قشنگ و واضح توضیح داد که این چاقو تانک کُش چه قابلیتهایی داره خدایا شکرت

    و در آخر خداروشکر میکنم که توانستم کامنت این قسمت رو بذارم و به تعهدم پایبند باشم

    استاد و بانو عاشقتونم دوستون دارم از راه دور میبوسمتون بغلتون میکنم بوس ماچ بغل به امیددیدار تو پرادایس خودمون فلوریدا

    خدایا هرگز مارا به حال خودمون رها مکن

    خدایا شکرت که به ما تن سالم دادی

    خدایا شکرت که به ما خانه و مغازه ای بسیار زیبا و خوش نقشه دادی

    خدایا شکرت که موبایل، لپ‌تاپ و هندزفری دادی به ما

    خدایا شکرت که خانواده هامو سالم و تندرست هستند

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    Yalda va Hossein گفته:
    مدت عضویت: 2386 روز

    به نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیکه.

    سلام مریم بانو عزیزم و استاد و مایکی دوست داشتنی

    و سلام دوباره به دوستان صمیمی عباسمنش

    چقدر خوبه این سلسله از فایل ها که متعهد میشی به دیدنش و تمرکزت رو میزاری روی زیبایی ها فقط فقط

    و چشمت رو عادت میدی به زیبایی ها و نکات مثبت ،واقعا با این 12 قسمت از سفر دارم‌میبینم که چقدر ذهنم مثبت نگرتر شده و خیلی راحت میتونه از نکات منفی اعراض کنه ، و این مهمترین اصل تو قانون که سعی کنی حالت خوب نگه داری ،احساست رو خوب نگه داری چون میدونی قانون بدون تغییرجهان که خداوند وضع کرده میگه :

    احساسات خوب=اتفاقات خوب

    احساسات ناخوب=اتفاقات ناخوب

    در کل این سفر باعث میشه که ما زاویه دیدمون رو نسبت به جهان اطرافمان تغییر بدیم و این چون در رفتار استاد مشهود راحت تر ذهنم ما قبول میکنه ،آنقدر استاد این زاویه دید رو در خوشون تمرین کردن ،یا تمرکز بر نکات زیبایی رو در خودشون تقویت کردن مراقب حرف زدنشون هستن که ناخودآگاه شده جز رفتارشان، مثلا اونجایی که راجع به اون‌چاقویی که خریده بود و استفاده اش توضیح داد و سریع در انتخاب کلمات دقت و ظرافت به خرج داد که من در مسیر و مدار درست هستم و از این‌چاقو در مسیر درست استفاده میکنم و چقدر خلاقانه از جملاتی اینچنین استفاده کرد

    که چاقو رو برای خورد کردن خیار و گوجه و …. استفاده میکنیم ، یا شوخ طبعیشون برای کشتن پشه این‌نشون‌میده استاد همه جا حواسش به همه چی هست حتی تو استفاده از جملات،برا من خیلی تامل برانگیز بود و بسیار تاثیرگذار.

    اینجا بود فهمیدم که عمل به قوانین باید بشه جز رفتارم ،بره به خورد شخصیتم ،و اینجور بتونم ذهنم‌رو کنترل کنم و اجازه ندم ذهنم افسار زبان و بگیره دستش

    واقعا همه چی کنترل ذهن،همه چی تمرکز بر زیبایی هاست و من هم میتونم مثل استاد باشم و البته با تکامل

    و چقدر در این سفر داریم یاد میگیریم ،چقدر می فهمم که وقتی روی خودم کار کنم ،وقتی چشمم رو عادت بدم به دیدن فقط زیبایی اونجاست که متمایز میشم از عموم جامعه و نتایجم هم با عموم مردم فرق خواهد کرد.

    و این که چقدر این کشور زیباست، چقدر پهناوره،چقدر پر از ثروته،چقدر پر از نعمت و فراوانی واقعا خداروشکر،فایلی نیست که چششمون دار و درخت و سرسبزی و زیبایی و پاکی هوا و آسمون زیبا رو نبینه،تمیزی هوا،جاده ها و همه و همه واقعا تحسین برانگیزه و آدم دوس داره ناخودآگاه تو همچین کشوری زندگی کنه

    استاد عزیزم ازت سپاسگذارم بابت همه چی و مریم جان از شما هم سپاسگذارم که زحمت میکشید و این ویدئو ها رو ضبط میکنین ،واقعا ازتون سپاسگذارم،لذت میبرم شماها رو میبینم و خداروشاکرم که در این‌مسیر هستم و از خدا میخوام که ثابت قدم باشم .

    مریم جان و استاد عزیزم دوستون دارم

    به امید دیدارمون در آمریکا

    خدایاااااا عاااشقتم هوااااااارتااااااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: