سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 239 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

به نام بالاترین نام ها

سلام به همگی عزیزای دلم

بازم بی نهایت خداروشکر چشممون افتاد به دوتا استاد عزیزمون چونکه من واقعا همیشه دلم میخواد به مریم خانم عزیز هم بگم استاد چونکه شایسته استاد بودن داره و خیلی محترم و واقعا احساس میکنم از بدو تولد شما مریم بانوی عزیزم خواهر عزیز من هستی چونکه شما خیلی احساس مثبت و خوبی به آدم منتقل میکنی و بعداز اینهمه وقت که چشممون به جمال شما و استاد نیفتاده بود واقعا الان چقدر خوشحال شدیم از دیدن هردوتاتون ،اونم چی دوباره ادامه مسیر قبل سفر به دور آمریکا که واقعا فقط برامون خاطره سازه اما خوبیش اینه که فقط خاطرات بیهوده یا منفی نیست بلکه خاطرات آموزنده ست برامون

امروز با عمو کوچکم که اکثر روزها باهمدیگه میریم توی کویر چندکیلومتر میدوئیم امروز هم جاتون خالی رفتیم چند کیلومتر دوئیدیم و خیلی حال داد و کویر ما هم که یه عالمه سنگهای زیبا میشه توش پیدا کرد من طبق معمول چشمم خورد به یه سنگ زیبا و برداشتمش و‌همون لحظه یاد فیلم جنگجوی درون افتادم که اون مرد سن بالا دن میلمن که میشه پسر ژیمناستیک کار مرد خردمند بهش میگه بیا بریم میخوام به چیز خاص بهت نشون بدم وقتی کلی راه باهم طی میکنن میبرش روی بلندی جنگل یه تیکه سنگ‌ به اندازه ای که توی دست جا بشه بهش میگه بهش نگاه کن اینجا همونجاییست که بهت گفتم بعد پسره سنگ‌برمیداره و خیلی شاکی میشه میگه اینهمه راه منو آوردی که فقط همینو بگی اینجا که چیز خاصی نیست بعد مرد خردمند راه میره میگه پس دیگه خوشبخت نیستی پسر یه سکوت میکنه میگه آهااان فهمیدم خوشبختی یعنی همین سفر کردنه یعنی مسیره،و منم امروز یه لحظه همون سکانس و دیالوگ از فیلم اومد جلوی چشمم گفتم خدایا آخه منم الان چرا باید اینقدر بچسبم به چیزهایی که فعلا ندارم و لذت الان زندگی رو مسیر به این زیبایی زندگیمو از دست بدم که بعد اگر هم بهشون برسم حسرت گذشته رو‌ بخورم که چرا از مسیرم لذت نبردم

و من امروز مجدد برام مرور شد که حتی خدا از طریق همین تیکه سنگ کوچک هم داره با من حرف میزنه ولی اگر من قلبم باز نباشه حتی با واضح تر از اینجور نشانه هام نمیتونم این پیام های الهی رو درک و دریافت کنم

و خداروشکر شاید اوایل ابن قسمت ها رو میدیدم سریع تابع ذهنم قرار میگرفتم که خدایا حالا استاد و مریم خواهر عزیز که البته یه خواهر هم دارم به اسم مریم اما این مریم هم که واقعا از خواهر واقعی من کمتر نیست چونکه مهم همفرکانس بودنه حالا سرگرم شدن با این حیوانات چه لذت و سودی برا من داره اما الان چونکه ذهنم و قلبم بازتره و رهاترم میگم خدایا شکرت نتنها فایل های استاد بلکه خیلی چیزهای خوب دیگه حتی به غیراز استاد هم ببینم لطف کردن من نیست که بهشون توجه کنم‌و تحسین کنم بلکه وظیفه منه که اینکارو کنم چونکه وقتی من به وظایفم خوب عمل نکنم نتایج خوب و نعمت های الهی هم سمت من نمیاد چونکه‌همونطور که من مثل خیلی از شما میگم خدا وظیفشه فلان کار برا من انجام بده پس از طرف خودمم میگم وظیفه منه که اینکارهارو انجام بدم

تا چندروز پیش همش ناخودگاه ذهنم بهم میگفت ببین تو فلان وسیله های ورزشی رو نداری خوب نیست و محدودی اما همش به خودم یادآوری میکردم که ببین این وسیله ها خوبن برات ولی نه دیگه باعث بدبختی و محدودیت تو‌بشه و چندروز پیش ساختمشون و خیلی هم خوب و تر تمیز شدن و هرروز هم دارم باهاشون تمرین میکنم الان دارم نگاه میکنم هیچ اتفاق عجیب و غریب رخ نداد بلکه فقط اینکه من چونکه همون شکرگذاری قبل میکنم این دوتا دستگاه هم برام خوبن وگرنه هیچ چیز خاص در خلقت رخ نداد چونکه اگر من حالم بد بود الان هیچ چیز خاصی برا من نبودن و همچنان همون حال بد بود و واقعا چقدر این احساس خوشبختی واقعی از درون از هرچیز در زندگیمون مهمتر و حیاتی تره که واقعا فقط نیازمند به یه ذهن فعال و دست تو دست خداوند گذاشتن داره و دیگه هیچ

من خیلی طولانی حرف نمیزنم چونکه دلم میخواد همیشه حتی کوتاه اما بدردبخور تایپ کنم که مفید واقع بشه برا دیگران و همچنین برا خودم چونکه من خیلی مواقع از خودمم الگوبرداری میکنم باعث موفقیت و خوشبختی بیشترم میشه

استادان عزیز انشالله دوباره همراه و‌همیار با خداوند یه عالمه فقط خوشبختی و هدایت از این مسیر سبز زندگی در زندگی هامون بسازیم

بهترین ها و زیباترین ها رو برا همتون از خداوند خواهانم برم سراغ کامنتهای زندگیسازتون

یا حق تلاش میکنم همیشه فقط حرکت کنم در مسیر حق.