سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 231

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد صادق عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

یک سفر زیبا که قرار هست داشته باشیم که قراره در گرم ترین نقطه آمریکا اتفاق بیفته و چقدر جالبه که آمریکا کشوری هست که همه فصل ها رو در یک زمان در خودش داره در تابستان خنکی کلورادو رو داره در پاییز و زمستان گرمای میامی رو داره و تحسین میکنم این تنوع آب و هوایی رو و ما همین تنوع رو در ایران هم داریم و خداروشکر بابت این نعمت

نکته مثبتی که دیدم این هست که استاد همیشه موقعی که سفر میخواد شروع بشه انتظار دیدن زیبایی‌های بی شمار رو داره و میگه خدا میدونه که چه زیبایی‌های بی‌نظیری منتظر ما هست و این انتظار زیبایی‌ها رو داشتن باعث میشه که به سمت زیبایی‌های بیشتر و بیشتر هدایت بشویم
نکته مثبت بعدی که دیدم ایده‌های خفنی هست که برای لذت بردن از زیبایی‌ها به صورت خلاقانه. استاد و مریم میزنن این دفعه این ایده خفن که دوچرخه ها رو بردارن و ببرن که دوچرخه سواری کنن در نوار ساحلی و کلی زیبایی رو تجربه کنن
نکته مثبت بعدی خونه ی بسیار زیبا و خوش ترکیب که استایل آبی رنگ داره هست چقدر طراحی قشنگی داره و چقدر با سلیقه رنگ بندی رو انجام دادن و حتی تابلوها هم رنگش آبی هست حتی ماکروفر هم آبی هست حتی رو تختی و همه چیز آبیه دمشون گرم و یک سری اتاق ها هم اومدن رنگ متضاد قرمز رو استفاده کردن که دقیقا به چشم میاد و متفاوت میکنه اون قسمت از خونه رو و خلاقیت به خرج دادن
نکته مثبت بعدی حیاط خونه بسیار قشنگ هست چقدر فضای خوبی داره و چقدر خوبه که آب و هوا الان انقدر گرم و خوب هست الان در میامی و چه میز و صندلی های خوبی تو حیاط خونه گذاشتن و میشه ساعت‌ها نشست و لذت برد از این سرسبزی و خداروشکر که گریل هم که آماده هست برای غذا درست کردن خداروشکر بابت این همه نعمتی که به ما داده
نکته مثبت بعدی گل و گیاه های بسیار زیبایی که با ساده‌ترین وسایل مثل بلوک و تایر که رنگ‌آمیزیش کردن ایجاد شده واقعاً دمشون گرم که انقدر خلاق هستن
نکته مثبت بعدی ماشین شورلت هست الله اکبر چقدر طراحی زیبایی داره و چقدر خوشرنگ هست.. خداروشکر به خاطر این همه فراوانی ثروت و نوش جون افرادی باشه که در مدار تجربه چنین نعمت و ثروت‌هایی هستن و ان‌شاءالله ما و بچه‌های سایت هم تکاملمون رو طی میکنیم و به این مدار میرسیم
نکته مثبت بعدی آزادی هست که توی آمریکا وجود داره، این کشور واقعاً در تمام جنبه‌ها آزاده و این آزادی بی نهایت تحسین برانگیزه. اینکه شما میتونی اسلحه داشته باشی و نمایشگاه اسلحه برگزار میشه و این در حالی هست که در این کشور اتفاقات مثبت همواره می افته و صلح و امنیت عالی برقرار هست و اتفاقات بد خیلی کم هست با اینکه اسلحه آزاد هست نکته مثبت بعدی این کشور هست که میشه هم آزادی باشه و هم صلح و آرامش باشه و تحسین میکنم آزادی ای که توی این کشور هست رو واقعا. آزادی در همه جنبه‌ها از پوشش گرفته که همه به هم دیگه احترام میگذارن و به صورت قانونی هر کسی میتونه پوشش دلخواهش رو داشته باشه و بهش احترام گذاشته میشه تا اینکه میتونی ماشین دلخواهت رو داشته باشی با هر حجم موتور و سی سی تا اسلحه و .. واقعاً تحسین میکنم کشور بی‌نظیر آمریکا رو
نکته مثبت بعدی تحسین میکنم تنوع اسلحه ها رو، رنگ‌های مختلف، میشه ازش درس بیزینسی گرفت که چقدر ذهن خلاق دارن سازنده های این اسلحه ها که فکر کردن به اینکه مردم از چه چیزی خوششون میاد و اومدن اسلحه های رنگی هم درست کردن مثل اسلحه صورتی و بنفش و قرمز!
نکته مثبت بعدی اینه که کسایی که مثل من اهل گیم هستن و بازی‌هایی مثل کانتر سورس کانتر استرایک 2 کانتر گلوبال آفنسیو و کلاً سری های کانتر یا کال آف دیوتی و .. رو بازی کردن احتمالاً از دیدن اسلحه ها لذت میبرن چون دقیقاً همون اسلحه هایی که تو اون بازی‌ها بود اینجا هم هست حتی بازی ای مثل جی تی آ هم اسلحه هاش تو این نمایشگاه هست و واقعاً خیلی هیجان انگیزه برام دیدن این اسلحه ها.. چون یاد بازی ها می افتم
نکته مثبتی که یادگرفتم این دیدگاه استاد هست که نمیتونی طرفدار صلح باشی اما خودت رو برای جنگ آماده کنی، یعنی روی خودت کار کن که به سمت صلح هدایت بشی و نخواه که اسلحه داشته باشی که یک جورایی انتظار ایجاد کنی برای اینکه یک مشکلی میخواد ایجاد بشه و تو اسلحه رو برای اون مشکل احتمالی گرفتی.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 231
    1190MB
    70 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

318 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم‌و خانوم شایسته

    یه فایل سراسر زیبایی و نکته های مثبت

    از پاییز قشنگ پرادایس تا سوله پر از فراوونی و تنوع در هر زمینه ای که باور فراوونی رو تقویت میکنه سبک زندگی و ازادی عمل و زمان و مکان که هر موقع بخوای بریسفر و هر موقع بخوای برگردی

    چقدر زیبا استاد هر چیزی رو به هدایت خدا میسپارین حتی زمان حرکت به سفر روزهایی که باید در سفر باشین و اینکه چه جاهایی رو ببینین

    چقدر خونه زیبایی انتخاب کردین با هدایت االله و چه سلیقه ای داشتن صاحب خونه که با خلاقیت زیبایی و حس خوب خونشونو زیاد کردن

    بعدش او کروت بی نظیر و فوق العاده زیبا چه رنگی چه طراحی داخلی حس سواریشو میشه از فیلم برداشت کرد و چقدر فراوونی هست و یه سری ادما دارن زندگیش میکنن

    تنوع اسحله ها خدای من

    دقیقا چیزهایی که فقط تو فیلما دیدم رو یه بار دیگه دیدم

    همیشه فکر‌میکردم که اینا واقعین؟همه با هم در ازادی کامل با هر سبک و دیدگاهی دارن زندگی میکنن یکی اسحله میخواد یکی شمشیر یکی چاقو یکی هیچکدوم

    بدون دخالت تو کار بقیه هرکس راه خودشو میره چه فرهنگ سازی غنی و قوی که همه باهم برابر زندگی‌میکنن ازادانه

    چه ازادی های فرهنگی دارن

    هر سی سی موتور ماشین که بخوان هر مدل زندگی و پوشش هر چی که فکر میکنن باید داشته باشن دارن بدون دحالت بقیه و اینکه اصلا اهمیت بدن به قضاوت شدن از طریق بقیه

    و چند دقیقه اخر دقیقا چیزی بود که من میخواستم بشنوم

    همون نشونه برای من

    چیزی که در مورد مهاجرت گفتین و حس خوبی که از اونجا میگیرین از ادما

    اینکه با کنترل توجه و تمرکز روی زیبایی ها حتی لازم نمیدونین که اسلحه داشته باشین

    اونقدر با ادما و شرایط عالی احاطه شدین که جایی برای افکار منفی و شرایط بد وجود نداره اوتم به خاطر باورهای خودتون

    چقدر زیبا که بزرگ‌نمیکنین چیزیو که باخواسته شما یکی نیست

    وقتی از شهرستان اومدم تهران یه وقتایی احساسات میچربه به شرایط و گاهی نجوا میاد که تنهایی اینجا کاری نداری تفریحی نداری

    انگار غریبه ای و حتی نجوای برگشت رو هم میاد

    یا ترس از اینکه اینده چی میشه

    ولی امشب با دیدن این فایل فهمیدم که خودم باید شرایط دلخواهمو اینجام فراهم کنم

    شاید تنها شدم که با چیزهای عمیق تر بهتر و درونی اشنا بشم

    باید باورهای مناسب بسازم در مورد مهاجرت توجه کنم به زیبایی ها تا شرایط بهتر رو تجربه کنم

    خدایا شکرت بابت نشونه هایی که بهم میدی

    ممنون استاد بابت این فیال پر از قشنگی و جذابی

    خدا قوت به شما و خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    به نام خدای شادی ها، خدایی ک منبع تمام شادی هاست، بی نهایت طریق برای شاد بودن وجود دارد، اگر چیزی برود، چیز دیگر بهتری می آید.

    شادی در درون توست، تو شادی را انتخاب کن، تو شادی را با خودت انتخاب کن، تو شادی را از حضور خودت خواهان باش، تو شادی قلب را بخواه، خدا منبع شادی هاست، شادی را از کنترل کانون توجه ات بدست بیاور، از تغییر زاویه دیدت بدست بیاور، از حس کردن خدا در قلبت، شادی را با سپاسگزاری بدست بیاور.

    اینها عواملی است ک وابسته ب هیچ چیز و هیچ کسی نیست، وابسته ب درونِ توست، پس فقط وابسته ب خودت و خدایت باش. یکی از دوستان میگفت روزی چندیدن مرتبه چشمامو می بندم و تصور میکنم و ب خدا میگم خدایا من فقط تو را دارم در این دنیا، من تنها هستم و خودم برای حالِ خوبم باید کافی باشم.

    سلام ب همه عزیزان

    به و به و به مسافرت داریم، خدایا شکرت بنده ای اومد و ب ما یاد داد ک میشه هم خدا رو داشت هم خرما رو، میشه فقط تو این دنیا لذت برد، میشه چنین روابطی از جنسِ خودت رو داشته باشی، میشه چنین ب آزادی در تمام زمینه ها برسی، ک هروقت خواستی هرجا بری، هر مکان زیبایی ک خواستی رو بری و ببینی و تجربه کنی و سپاسگزارتر باشی.

    خدا کلیییی جاهای دیدنی هست ک باید ب من نشون بدی، باید منو ببری، من ازت خیلی توقع دارم، این چشمها باید کلیییی زیبایی های جهانت رو ببینه، مگه خودت برا من خلق نکردی؟ خب منم ازت درخواست میکنم و ایمان دارم ک بهش هدایت میشم، چون فکت دارم، همون هایی رو ک تصور میکردم، تجربه کردم.

    تو هفته ی پیش همون قسمت هایی ک استاد و مریم جان حیوانات رو می دیدن، من گوزن دیدم با شاخ های زیباش، من پلیکان دیدم با نوک نارنجی زیباش، من بوقلمون های پرادایس رو دیدم، مرغ و خروس های زیبا، طاووس ها، اردک ها،  و مثل خانم شایسته برای همه شون ذوق میکردم، داکی های چش تیله ای، بوقی ها، خروس های پرغرور، ناظرین صحنه، با همه شون حرف زدم و تایید کردم، برا همه شون ذوق کردم و گفتم ببییین جواب میده، بببیییین میرسی بهشون جوری ک اصن نمی فهمی، ببین ب هرچی توجه کنی از اساسش وارد زندگیت میشه. ببین قانون جهان جواب میده.

    همون پاساژ گردی تو سفرهاتون، همونجاهایی ک کنجکاوی درون تون، شادی درون تون، کودکِ شاد درون تون رو می دیدم و تحسین میکردم، اون قسمت ها من هم با شما ب خرید میرفتم و از کنجکاوی و لمس اشیا لذت میبردم.

    این اعتمادبنفس ب من داده شد ک تجربه کنم، ک خجالت نکشم، و دیروز ب اسباب فروشی ای هدایت شدم و با دوستم تمام عروسک هاش رو ورداشتم و قربونشون رفتم و بغلشون کردم و صدا در آوردیم و کلیییی خندیدیم. دوستم اولش فقط ب من نگاه میکرد و یک جورایی خجالت میکشید ک امتحان کنه ولی وقتی دید نه هیچ کسی ب این دخترِ شاد گیر نمیده، چون فرکانسش خوبه، چون هدفش فقط لذت بردنه، اونم عروسکی رو تو دستش کرد و شروع ب حرف زدن کرد و فیلم کوتاهی گرفتم و کلی خندیدیم.

    واقعا ما فراموش کردیم ک شاد باشیم، فراموش کردیم طریقِ درست زندگی کردن رو، فراموش کردیم برای چه پا در این دنیای کوتاه همچون مهمانی کوچکی گذاشتیم. چرا انقدر سخت می گیریم؟ چرا انقدر ب خواسته هامان می چسبیم؟ کجا دنبال چه می گردیم؟ مگه چقد قراره اینجا باشیم؟ از خدا برای همه مون شادی بیشتر رو خواهانم.

    دوستی از من پرسید معنی اسمت چیه؟ گفتم یعنی کسی ک آنقدر ب او نعمت داده شده ک چهره اش مسرور و خندانه.

    با تمسخر پرسید: خیلی خندانی؟ الان خیلی شادی؟ گفتم خیلیییی، خودم انتخاب کردم ک شاد باشم. بنظرم آدما خودشون باید شادی رو پیدا کنن خودشون شادی رو بوجود بیارن با طرز نگاه شون ب زندگی. نمیدونم فهمید یا نه، ولی من متوجه شدم با 99 درصد انسانهایی ک برخورد میکنم دنیای متفاوتی دارم، خواسته ها و امیال متفاوتی دارم، خداروشکر برا هدایتش، خودش یادم داد، خودش دستم رو گرفت و ب این دنیای فارغ از قیل و قال آورد و گفت بیاموز، بیاموز طریق زیستن را.

    ب کنترل ذهن زیادی نیاز داشتم، ایده هایی بود چون آهنگ گذاشتن، پیش خانواده رفتن، رقصیدن، بیرون رفتن، خوابیدن، ولی هیچ کدام ب قلبم ننشست، گفتم خدایا تو ایمانم رو قوی کن، تو مرا در تقوا هل بده، من میشینم پای سریال و شروع ب نوشتن میکنم، چرا ک بهترین راه ایجاد حالِ خوب تقوا ست، صدق بالحسنی است، این حال خوب واقعی و ماندگار است، ب عوامل بیرونی وابسته نیست، چون عوامل بیرونی میرن و میان، ذهنیت توست ک با تو می ماند و وقتی جهان چنین جسارتی را ببیند او بیشتر کمکت میکند برای حال خوب، او بیشتر شرایط خوب و شاد را وارد زندگی ات میکند، ایده های ناب میدهد، دستانش را می اورد ک فقط ب تو شادی ببخشند و قلبت را لبریز از عشق کنند.

    خدااای من عاشق این خانه با دکوراسیون سفید_ آبی شدم، عاشق هوای مدیترانه ای اش، حیاط زیبایش، میز و صندلی ک در حیاط بود، چمن کاری اش، فضای تمیز و خلوت خانه، چیدمان لوازم ضروری و نه شلوغ کاری، گل کاری های زیبایش ک نشان از رسیدگی و عشق میزبان رو داشت،خیلی انرژی مثبتی میداد. من خیلی دوست دارم غذام رو در فضای بیرونی میل کنم خیلی حسِ خوبی میده آرامش خوبی داره.

    انتظار دیدن زیبایی ها رو داشته باشیم، من خودم از این انتظار اتفاقات مثبت خیلی بهره بردم، حتی وقتی میخوام یک پیاده روی ساده رو داشته باشم از خدا میخوام و میگم خدایا بریم باهم یه پیاده روی با عششق انجام بدیم، بریم کلیییی لذت ببریم، و این باور کمبود رو از بین ببرم و بگم هر روز بیشتر از روز قبل بهم خوش میگذره، هر روز مکالمات بهتر با خودم و خدایم، هر روز هوای مطبوع تر، احساسات ناب تر، ایده های بهتر برای لذت بردن ب سمت من میاد، حتی اگر هر روز ب یک پارک برم ولی باز از خدا میخوام تجربیات و حس های متنوع تری بهم بده.

    جمله ی روی سنگ قبر سگ میزبان اگر عشق می توانست شما را نجات دهد ، برای همیشه زندگی می کردید بهم یاد داد، وابسته این دنیا نباشم، وابسته ی هیچ فردی، روابط زمینی موندگار نیست اصن دست من نیست، عشق اول و آخرت خودت و خدات باشی، فقط وابسته خدایت باش، حال خوب کن خودت و خدات باشه، این دنیا محل گذر عه، اون دنیا پایداره، یادت باشه ممکنه تا چند لحظه دیگه تو اینجا نباشی.

    چقدر جالبه همین دیروز در رابطه با صحبت های آخر فایل تون من یه تجربه داشتم، یکی از دوستانم گفت بیا بهت دفاع شخصی یاد بدم، اینجور بایست، انقدر فاصله داشته باش همیشه با همه ووو، منم برای فان بودنش اجرا میکردم و گوش میدادم، و در آخر گفتم من نیازی ندارم این حرکات رو یاد بگیرم من روی ذهنم کار میکنم تو روی فیزیک ات، گفت بالاخره تو جامعه لازمت میشه منم گفتم تابحال ک نشده، تابحال خدا ازم محافظت کرده، من وقتی آدم نامناسبی بهم برمیخوره فقط بهش بی توجهی میکنم، ب رفتارش اهمیتی نمیدم، اجازه نمیدم رو مخم راه بره، حتی تو ذهنم هم راجع بهش حرف نمیزنم و نمیزارم دست کنه تو مخ من. و این دیدگاه باعث شده اصلا آدمای نامناسب نزدیک من نشن چه برسه بخوان صدمه بزنن.

    گفتم من خیلی با آدما با خودم در صلحم و وقتی هم رفتار نامناسب از کسی ببینم راهمو کج میکنم میرم یه جای دیگه، ولی ایشون میگفتن نه تو حق داری ک مثلا رو این صندلی بشینی، حق توعه یه سریا پررو ان، باید ادب بشن، و من دیگه ادامه ندادم و دقیقا می بینم ایشون ک بوکس کار میکنه همیشه آدماده اس ک یکی تنش ب تنش بخوره و دعوا راه بندازه، البته اولش مصالحت آمیز صحبت میکنه و اون غرور رو نداره ولی خب با این پیش فرض هاش هرچند یک بار الگوی تکرار شدنی داره

    و اینجابودک من فهمیدم صلح درون داشتن چقدررر اهمیت داره، اینکه هر حرفی رو ب خودت نمی گیری، از کنار از هر حرفی هر آدم نامناسبی ب راحتی می گذری چون انقدر روحت بزرگ شده، انقدر برای شخصیت اش ارزش قائلی ک اجازه نمیدی برای چند دقیقه ذهنت درگیر اون فرد بشه چه برسه ب اینکه بخوای کلامی درگیر شی. و اینطور میشه ک هر آدمی بهت برمیخوره فقط احترام میزاره بهت و رفتار متفاوت جهان با خودت رو می بینی.  دقیقا کانون توجه ماست ک تجربیات ما رو رقم میزنه‌.

    واقعا اینکه استاد میگن وقتی شما روی خودت کار میکنی دنیای تو با دنیای خواهرت، مادرت، دوستت فرق میکنه، داری کنارشون زندگی میکنی ولی رفتارهایی کاملا متفاوت، برخوردهای متفاوت، نعمت های بیشتر، لطف و محبت های بیشتر می بینی.اصن دغدغه های بقیه رو نمی فهمی، بحث های الکی، صحبت های الکی، حاشیه و قلبت ارور میده میگه اینجا جای تو نیست، ب قول قرآن در جلسات شبانه آنها سخنان باطل و بیهوده است.

    خدایا شکرت برای هدایت ما ب راه راست، شکرت برای جمع صالحین، جمع خوبان، اینجا چیزی جز سلام و تحیت نمی شنوی، چیزی جز توحید و قدرت رب نمیخونی، خدا کمک مون کنه ثابت قدم در این بمانیم. الهی شکر، استاد گرامی و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم. دوستان خوبم سپاسگزار حضور شما و نتایج شما هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    می نویسم برای ناعمه عزیزم.

    ناعمه میدونی من تو رو از همه از همه ی همه بیشتر تو این دنیا دوست دارم؟

    بزار بقیه بگن خودخواه یا مغرور، آخه بقیع ارزش و شایستگی روحِ وجودشون رو درک نکردن. ناعمه تو لیاقت بهترین هارو داری باشه؟ یادت باشه ک ب کمتر از بهترین ها راضی نباشی، یادت باشه ک همیشه گرون بمونی.

    همیشه رو اصول درست خودت بمون، رو توحید و عزت نفست، رو احساس شایستگی ات بمون، ببین این مکان این فضا این مکالمات ب تو چیزی اضافه میکنه؟

    خدا دلیل حالِ خوب من خودمم، حضور تو توی قلب مه، خدا حال خوب کنِ اصلی منم، تویی، یاد توعه، نور قرآنه، هدایت هاته.

    خدا همه میان و میرن، بنده هات میرن و میان، تویی ک تا ابد پایداری، پابرجایی، تویی ک همیشه هستی.

    رابطه من با توعه ک پایدار و ابدیه.

    چه لیاقتی عطایم کردی ک عشق اول و آخرم شدی، آرامشِ قلبم شدی، صلح درونم شدی، عدم وابستگی ام ب بندگانت شدی.

    خدا درسهای توحید در عمل رو خیلی خوب ب ناعمه یاد میدی ها، عاشقتم باشه!؟

    خدا من عاشق سکوت شدم، عاشق صلح، عاشق آرامش. از سرو صدا از حرف های لغو و باطل فراری شدم، چیزی در قلبم میگه جای تو اینجا نیست.

    خدا این قلب میخواد فقط با افرادی معاشرت و هم صحبتی کنه ک تو رو یادم بندازن.

    راستی دیروز تو باغ کتاب اون آیه رو نشونم دادی، اون آهنگ مورد علاقه ام تو بودی؟ خدا تو اوج خوشی هام خودتو بهم نشون میدی ک یادم بندازی منبع همه خوشیا خودتی.

    خدا تو همه جا حضور داشتی و من ندیدمت، من تو را همه لحظاتم در یاد نداشتم ولی تو هرگز لحظه ای مرا رها نکردی، تو حافظ من، نگهبان من، عشق اول و آخر منی.

    خدا تو باشی و تو باشی و تو باشی، دیدم یه موقعیت هایی رو پیش میاری ک خودتو بهم ثابت کنی، ک یادم بمونه تو روزای سخت کی باهام بوده، همونو سفت می چسبم تو روزای خوب همه هستن.

    خانواده عزیزم همیشه مهرو محبت شون با من بوده، حتی اگر من کم لطفی کردم و سرم تو لاک خودم بوده، همیشه عشق و محبت و احترام هاشون همراهم بوده، تو همه آنها را از بچگی مسخر من کرده بودی ک رزقم دهند، محبتم دهند، عشقم دهند.

    خدا من عاشقِ خودم شدم، حرمت این گوهر نایاب را بیشتر نگه میدارم، لیاقتش را بهتر میفهمم. قدرش را بیشتر میدانم، بیشتر ارجش می نهم.

    بیشتر مواظبم چه کسی رابطه ی صمیمانه تری با من میتواند داشته باشد. آدم ها می آیند، ولی نمی مانند.

    ما از هم می گذریم، یادم دادی ب راحتی گذر کنم، بدون هیچ حسرتی، در صلح، بدون باور ب کمبود.

    هر فردی میاد بهم درسامو یاد میده میره، آدم ها میان ب من خدمت میکنن و زودی میرن. شخصیت من بزرگتر میشه، رها تر میشم، غیر وابسته تر.

    عزت نفسم درونی تر شده، توحیدی تر شدم. قبلا عزت نفسم را بر موفقیت مالی، موفقیت کاری، پول در حسابم، تیپم، چهره ام، ارتباط با افراد موفق میدانستم. ولی حالا لیاقتم را فقط و فقط ب روحِ خودم ب قلبم ب حضور ارزشمندم میدانم.

    فهمیدم بودن با من بها دارد، گفتی ناعمه جانم خودت رو، وقتت رو، ورودی ات رو ارزون نفروش، تو حرمت داری.

    این روح، این قلب، این خدایی ک در قلب تو جای گرفته حرمت داره.

    این روزها گریه هایم بیشتر شده، با یه آهنگ یادِ تو می افتم، و اشکها میان، اهمیتی نداره کی اونجا هست و چه فکری میکنه راجع بهم، خیلی راحت جلوی خواهرم قرآن میخونم و اشک هام رو پاک میکنم و اون هیچی نمیگه، اصلا انگار منو نمی بینه.

    خدا دیدی لحظات نابی ک با تو هستم رو هیچ کس نمیتونه بهم بزنه؟ انگار اون لحظات همه میرن از دورم و فقط منو تو می مونیم.

    بین انسانها هستم و انگار نیستم، مثل آنها زندگی میکنم، میپوشم میخورم، با آنها حرف میزنم و یک هو یادم می افته دنیای درونم چه تفاوتی داره، یادم می افته دنیای من، در عالَم خیالم با خدایم چه دنیای متفاوتیه. مثل آنها هستم ولی نیستم.

    قلبم سیقل داده میشه وقتی قرآن میخونم و می بینم مکالمه ای بین خودم و خودت هست، اشک ها میان و میان و لطف هایی ک در حقم کردی مثل فیلم از جلوی چشمانم می گذرن.

    وقتی برام از قدرتت میگی، وقتی یادم میاد چه کسانی رو معبود خودم قرار دادم و حتی میدهم، وقتی میگی این معبودان حتی نمیتونن خودشون رو یاری بدن، بعد تو انتظار کمک و یاری از اینها داری؟ آیا من پروردگار تو نیستم!؟ الست بربّکم!؟

    خدا بنده هات ک میرن و میان… دولت ها میرن و میان. کی برای من میمونه؟ کی از اول بوده؟

    خدا زورِ تو تو زندگیم دیدم، کمکم کن هیچ وقت یادم نره کی از اول باهام بود، کمکم کن هر نعمتی بهم میرسه از تو بدونم.

    هر خنده ای، هر شادی ای، تفریحی، عشقی، محبتی، هر عزتی هر تعریفی، اعتبارش همه ب تو برمیگرده. همه از فضل توست، ربِ عالمین… مالک هرآن کسی ک در این جهانه، مالک آسمان ها و زمین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 624 روز

    به نام خداوند غفور و رحیم

    سلام به همه عزیزان

    ▪️خدا را شکر یک سفر دیگه را شروع می‌کنیم ، و به شکار زیبایی ها و درس مینشینیم

    چقدر این خونه‌ای که گرفتید نقلی و زیبا دیزاین شده دم صاحبش گرم

    نکته‌ای که خیلی از شما پند آموزه اینه که ذهنمون را تنظیم کنیم برای انتظار کشیدن زیبایی‌ها و در موردش صحبت کنیم

    این خانم آقایی که خونه رو ازشون گرفتیم چقدر زیبا با ابتدایی‌ترین وسایل خونه رو چندین رنگ زیبا زدن و از لاستیک ماشین برای باغچه درخت استفاده کردند و همینطور کلمات زیبایی که نوشته بودند خیلی تحسین برانگیزه و میشه ایده گرفت که نیاز نیست هزینه زیاد کنی با یه تغییر چیدمان میشه به خونه و حس و حالت صفا داد

    نکته بعدی ماشین‌های زیبا و همینطور تر و تمیز توی این پارکینگ پارک شده از جمله این C8 آبی رنگ زیبا که خیلی چشم نوازه درود به صاحبش که ثروتمنده و با خریدنش ویژن میده

    این جلیقه‌های ضد گلوله واقعاً سنگین هستند، من توی مرز سربازی بود و این جلیقه ها خیلی سنگین بودن که نفست بند میومد تو گرما و رو کوه ولی الان مدل های سبک تر اومده خداروشکر

    هرکسی که هر چیزی رو باور داره بخاطر اینه که یا تجربه کرده یا ورودی ذهنی دادن و کسایی که تجربه کردن به خاطر مداری که در اون بودن اون اتفاق رو تجربه کردن ، مثلا من میرم به کشوری و مدار من پایینه یا بهم گفتن این کشور فلانه و به خاطر همین باور من اون ناخوشایندی رو تجربه میکنم و میگم اره درست میگن اونجا فلانه ولی اگه من کنترل ورودی کنم و مدارم بالا باشه اتفاق خوب میوفته و در همون کشور میگم این کشور فوق العادس پس بحث باورهاست و کسایی که تجربه بد یا خوب دارن به خاطر باوری که دارن اونو تجربه میکنن مثل همین بحث اسلحه

    مورد بعدی زیبایی این ازادی امریکا در تمام جنبه ها هست که به نظرم تکاملی جلو اومده قطعا مثلا در ایران اگر یهو اسلحه و‌ چیزی ازاد باشه مردم خیلی به خودشون و بقیه اسیب خواهند زد.

    مورد بعدی توی بحث باورها مثلا اشخاصی که هیشه دارو و وسایل پزشکی همراه دارن به خاطر باوری که دارن بیشتر اون باور رو تجربه میکنن و کسی که قانون رو بدونه و نتبجه گرفته میدونه خودش خالقه و مثل استاد که ماه ها میره سفر و در خونه بازه و حیوانات رها هستن پس این از باوری بنیادی نشات میگیره.

    مورد بعدی و برای یادآوری به خودم که کنترل ورودی ذهن بسیار بسیار مهم تر از هر مهمی هست چون باورها و احساسات رو‌ تشکیل میده. تجربه ها از ورودیها میاد.

    از باورت اسلحه و زره بساز نه اینکه دنبال اسلحه بیرونی باش

    و در آخر:

    as for me and my house we will serve the lord

    ▪️◾◼️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    صدیقه صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    سلام و خدا قوت به همگی

    من دیروز فایل اول پروژه خانه تکانی رو دیدم

    و همون دیشب حال خیلی خوب و آرومی داشتم

    و این به ذهنم آوند و یا بهم الهام شد .که بیام برای تمرین بیشتر و برای اینگه بیشتر خودم رو درگیر کنم در این وادی بیام یه پیج بزنم و چیزایی که تو این پروژه بدست میارم و نکته ها رو با ذکر منبع بذارم تو پیج که همه استفاده کنند حتی به این فکر کردم که آیا این کار همونی نیست که استاد میگن کاری به دیگران نداشته باشین ؟؟

    اینطور به نتیجه رسیدم که نه چون من برا شخص خاصی نمی‌ذارم من فقط دارم یادداشت هامو تو فضای مجازی میذارم انکار یک دفترچه مجازیه یه چیزی شبیه به همین ردپا گذاشتن .

    و واقعا از خدا خواستم که کمکم کنه که به این فایل هدایت شدم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 879 روز

    نمایشگاه اسلحه های امریکا

    تاحالا چنین نمایشگاهی نرفته بودم و فکر میکردم جای جالبی نیست چون همش اسلحه هست و جذابیتی نداره اما شما که رفتید دیدم برای یکبار هم دیدنش بد نیست حالت تفریح داره

    موقعی که شما به اینجا هدایت شدین من اون تیر اندازی یادم افتاد که در سفرتون داشتین و گفتم چقدر حستون خوب بوده که دقیقا این نمایشگاه دعوت شدین

    چقدر جالب بود استتار تفنگ ها و چقدر تنوع

    این تنوع و این رنگ ها و این امکانات عالیه

    تمام مدت داشتم فکر میکردم به فراوانی

    خدایا شکرت چقدر خریدار، خدایا شکرت چقدر امکانات خدایا شکرت مردم چقدر راحت برای خرید اسلحع هم پول میدن اینو بارها مرور میکنم چون یکباور اشتباه دارم که مردم برای جیزای ضروری مثل خوراک راحت پول میدن و این فیلمها کمک میده به خودم نشون بده ببینم برای تفنگ پول میدن اونم نه کم زیاد زیاد

    خدایا شکرت چقدر این نمایشکاه بزرگ و متنوع بود

    خدایا شکرت چقدر مشتری های زیادی داشت

    خدایا شکرت چقدر همه چیز منظم بود

    خدایا شکرت چقدر همه چیز خاص بود

    بعد استاد شما هم که فقط برلی دیدن اومدین خرید کردین هم کلاه هم تابلو

    ببین چقدر فراوانی چقدر فروش

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مریم:96

    إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا

    به راستی کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، خدای رحمان محبّتی برای آنان قرار خواهد داد.

    سلام سلاااام سلاااااامی از جنس نور به اساتید عشق و نور

    سلام به دوستان مدار بهشت

    ∆ دلیل این همه نتایج استاد در همه جهت:

    توجه آگاهانه به نور … انرژی جنس خودشو گسترش میده و تو این مسیر که طبق وعده های خدا، پاداش ها چند برابر… وقتی باور داری و یقین داری که عاقبت امور فقط دست خداست پس نگرانی و ترس معنی نداره و خیلی راحت میری کارهاتو انجام میدی و این فرکانس ایمان قطعاً باید شما رو هدایت کنه به منطقه امن و اتفاقات این چنینی

    ∆ آزادی… آزادی… اصل بسیار مهمی که خدا به ما انسان ها موهبت داده و قوانینش هم در همین راستاست… ما انسانها آزادیم به نور توجه کنیم و از پاداش هاش بهره‌مند بشیم یا آزادیم به تاریکی توجه کنیم و هر روز در تاریکی و جهنم بیشتری غرق بشیم…

    ∆ ادم های آمریکا انگار به طور پیش فرض آماده خدمت کردن به بقیه هستن… اصلاً بحث سوءاستفاده هم نیست…

    ∆ استاد بحث نژاد پرستی تو امریکا رو تجربه نکرده چون این احساس مهاجر بودن رو‌ نداره و فکر می کنه متعلق به اونجاست… و انرژی جنس خودشو گسترش میده… و صد البته که خودش هم روی خودش کار کرده و معتقد به تعصب و منیت ها نیست… و این باور که جهان سرشار از انسان های ارزشمند و مهربون و نازنینی که از هر جهت بهم کمک می کنن

    خدایا شکرت

    رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ

    پروردگارا! ما ایمان آوردیم؛ ما را پاک کن و بر ما رحم کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    سلام به استاد عزیزم!

    سلام به روی گل مریم خیلی شایسته

    سلام به چشمای تویی که داری این کامنت رو میخونی!

    آره خودت!

    بخدا با خودتم تویی که یه لبخند ریزی رو لباته و برای رشد شخصیتت اومدی تو این سایت!

    و سلام به روی ماهه کسی که این کامنت رو تایید میکنه

    در نهایت ارادت خاص خدمت بهترین رفیقم،خدا!

    به قول محسن چاوشی چی بگم از کجا بگم،دردمو با کیا بگم!!!

    این چند روز که اقدام کردم برای طلاق از همسرم،هیچ روزی نبوده که نگران نشم از ترسه درگیری احتمالی با خانواده ی همسرم!

    هیچ روزی نبود که احساسم بد نشه!

    هیچ روزی نبود که زور بزنم برا اینکه بتونم ذهنم رو کنترل کنم!

    از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون بقدری این ترس و نجواها قوی بود که تو این چند روز وقتی تو خونه تنها بودم هر لحظه نجواها میگفتن درو قفل کن ممکنه برادراش بیان برات و من با اینکه نگران میشدم و حالم بد میشد اما حتی 1 بارم در رو قفل نکردم!

    میگفتم خدایا درسته که میترسم!

    درسته که نگرانم !

    اما شده سینه خیز خودمو تو حریمت نگه میدارم !

    من به تو پناه میارم!

    میگفتم فرض کن من در و قفل کنم و کسی نتونه تو خونه بهم آسیب بزنه ولی بیرون از خونه چی!؟

    اونجا کی میخواد ازم محافظت کنه!

    منم سر لجه ذهنمو نجواهای شیطان حتی در واحد رو شبا قفل نمیکردم!با اینکه قبلا روال عادی این بود که در رو قفل کنم !

    تا اینکه با نهایت عجز گفتم خدایا قلبم رو محکم کن و اتفاقی که افتاد چی بود!؟

    این بود که 6 ساعت پیش توی کامنت قبلیم ،تو قسمت قبلی سفر به دور آمریکا این جمله رو نوشتم:

    (خدایا جمال و زیباییت رو در این سفر نشونم بده!

    قدرتت رو بهم نشون بده!

    میخوام تو این سفر با تو عشق کنم و با تو قدم بزنم ‌و با تو لذت ببرم و با تو حرف بزنم!؟)

    من اینو گفتم و خدا گفت کفشاتو بپوش بریم قدم بزنیم!

    بعد از 6 ساعت رانندگی،شروع کردم به قدم زدن،تو مسیر دوباره حرفم رو تکرار کردم گفتم خدایا خودتو نشونم بده،قدرتت رو نشونم بده،ایمانم رو قوی کن!

    ما هم بیخبر از خدا که میخواد چکار کنه شروع کردیم 1 ساعت تو سی سخت پیاده روی،چند جا رسیدن خدا گفت از این گل عکس بکیر،از اون میوه عکس بگیر،از این پیچک عکس بگیر

    منم عکس میگرفتم تا اینکه رسیدن در یه خونه ای خدا گفت از این گلا عکس بگیر،گفتن اینا که قشنگ نیستن زیاد گفت عکس بگیر،رفتم سمته گل دیدم یه زنبور داده میشینه رو گل ها و بلند میشه ،منم که دوست داشتم عکس قشنگ بگیرم،نشستم کنار بوته ی گل که حدودا 2 متر از جاده ای که داشتم پیاده روی میکردم فاصله داشت(این الهام و رفتن سمته بوته ی گل و … حدودا 1 دقیقه طول کشید)

    بعد از 2 دقیقه که نشسته بودم کنار بوته ی گل،دیدم یه صدای وحشتناکی از پشت سرم اومد،دیدم یه موتوری با 2 نفر سرنشین با سرعت خییییلی زیاد خوردن زمین و موتورشون مثله یه تیوپی که روی برف سر بخوره،همونجور داده لیز میخوره و کشیده میشه رو آسفالت!

    اگر من 1 دقیقه قبلش نمی نشستم کنار بوته ی گل،اون موتور با همون سرعت از پشت میزد زیرم و جفت پاهامو خورد می‌کرد و با صورت میکبوندم رو زمین و خدا میدونه چه بلایی سرم میومد!

    10 ثانیه بعد از اینکه اون صحنه رو دیدم و اون دونفر یکیشون از شدت تصادف دراز کشید رو آسفالت و نمیتونست تکون بخوره خدا گفت

    اگه من از تو محافظت نمی‌کردم کی قدرت اینو داشت که تو رو سالم نگه داره!

    قدرته منو دیدی!

    من محافظ توام همه جا!

    حتی اگه از من نخوای!

    حتی اگه تو مواظب خودت نباشی و هواست نباشه!

    کیه که من بخوام ببرمش بالا بتونه بکشش پایین، کیه که من بخوام بکشونمش پایین ،بتونه بکشوندش بالا!

    تو همون حالت دوست داشتم روی زمین سجده کنم شکر خدا رو بجا بیارم و گریه کنم!

    خداوند بالاترین قدرت هاست!

    خداروشکر

    خداروشکر

    خداروشکر!

    راستی خدایا!

    آسمونت خییییلی قشنگه!

    پره از ستاره است!

    یه سکوت نااابی رو دارم گوش می‌کنم،

    گه گاهی هم صدای پاس سگ به گوش میرسه،راستی استاد گردوهای منطقه تون 2 ماهه دیگه کااامل میرسه!

    جا تو من میخورم!

    اگه حضور ذهن داشته باشی،سفر قبلیم رفتن قم،جایی که زندگی کردی،الان اومدم سی سخت و کهگیلویه و بویراحمد، یاسوج،جایی که فامیلای پدریتون اینجا هستن!

    همینجور پیش برم ایشالا سال دیگه تو. پارادایس پیشتم!

    دوستون دارن

    اینو از قلبم میگم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 105 رای:
    • -
      بانوی آرامش گفته:
      مدت عضویت: 1917 روز

      سلام آقا ابراهیم

      چقدربراتون خوشحالم که خودتون رو سپردین به خدا تا براتون بهترین ها رو رقم بزنه

      چقدر جالبه من تا حالا سی،سخت نرفتم ولی پارسال به طوری اتفاقی با خانمی آشنا شدم از سی سخت ایشون محصولات باغشون رو میفروختن منم گردو لازم داشتم پیام دادم بهشون وارتباط شکل گرفت ایشون که زنی بسیار مهربان وباشخصیت هست برام گردو فرستاد اونم چه گردویی عالی

      دقیقا امروز بهشون پیام دادم که حتما امسال هم گردو میخوام وگفتن ه نوز نرسیده ولی حتما براتون میذارم کنار

      ایشون واقعا باادب وبا شخصیت وعالی هستن

      الان کامنت شما رو خوندم دیدم عه منم یک ساله دارم گردوی سی سخت ومصرف میکنم

      امیدوارم که تمام مراحل زندگیتون توی دستای خداوند باشید وبهترین ها براتون رقم بخوره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      پدرام فصیح زاده گفته:
      مدت عضویت: 1205 روز

      سلام ابراهیم عزیزم…

      خوش اومدی به استان چهارفصل ما….

      ان شاء الله خدا به بهترین نحو کارهاتون پیش میبره و میتونی به راحتی از پس نجواهای ذهنت بربیای.

      خدایی که یوسف رو از ته چا میکنه عزیز مصر

      خدایی که آتش رو بر ابراهیم سرو میکنه

      خدایی که موسی رو از دریا به مادرش میرسونه

      خدایی که اسماعیل رو از بی آبی نجات میده و شهری رو از زیر پاش میسازه

      خدایی که هر لحظه میدونه ما چی نیاز داریم

      خدایی که حواسش به همه چیز هست

      خدایی که برگی بدون اذنش زمین نمیفته

      همون خدا مطمئن باش به راحتی کارها رو برات انجام میده

      ان شاء الله گچساران ببینمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فهیمه گفته:
      مدت عضویت: 1214 روز

      سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم خانم

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      من تمام کامنت های شما رو میخونم

      آقا ابراهیم امیدوارم این اقدامی که کردین هر لحظه شو خدا براتون آسان کنه

      منم چند روزه دچار ترس شدم ولی خیلی سعی میکنم ایمانم به خدا رو نگه دارم ، روز جمعه با همسرم و بچه ها تصمیم گرفتیم بریم بندر شرفخانه.. صبح راه افتادیم یکم مونده بود که از شهر خارج بشیم تو اتوبان یک دفعه ای ماشین مون ایستاد فک کردیم بنزین تموم کرده چون خیلی کم داشت ،به همسرم گفتم عیب نداره الان خدا کمک میکنه چند دقیقه بعد یه ماشین نگه داشت یه شیشه دو لیتری بنزین داد بدون اینکه پولی بگیره رفت خیلی از خدا تشکر کردم و اشک چشامو گرفت ، ولی هر چقدر بازم استارت زدیم روشن نشد ، همسرم به یکی از دوستاش که از ماشین سر در میاره زنگ زد گفت اتفاقا نزدیک شمام لوکیشن بفرست بیام ، اومد نگا کرد گفت متاسفانه تسمه پاره کرده باید یدک کش بیاد ببره به یدک کش پیدا کردیم زنگ زدیم مبلغ زیادی خواست ،به اسنپ زنگ زدیم وانت سنگین اون نصف اون مبلغ رو خواست گفتیم بیاد ، یه دقیقه بعدش یه کاپرا نگه داشت گفت چی شده ، ماجرا رو گفتیم ، گفت من میبرم ماشین تونو لغو کنید ، بازم از خدا تشکر کردم..و به همسرم گفتم خدا مارو از یه فاجعه بزرگ نجات داد اگه وسط جاده بودیم و سرعت خیلی بالایی داشتیم چی میشد ، اگه خارج شهر بودیم و وسط کوه ها چی میشد ، خدا جونمونو نجات دادچون میگفتن این منجر به تصادف زنجیره ای شده بود تو جاده چند روز پیش …بردیم تعمیرگاه ،، الان متاسفانه خرجی که میخواد ده میلیونه ، از یه طرفم داده بودیم صاف کار و قرار بود چند روز بعد بدیم رنگ ، از یه طرفمم مانیتور سیستم بچه ها سوخته برا کلاسشون لازم دارن …و اینکه همسرم سه ساله بیکاره فقط با اسنپ کار می‌کنه ، خرجمون به سختی در میاد ، خودمم خیاطی میرم هم دارم یاد میگیرم هم یه مبلغی هم ماهانه میگیرم برا دوخت هام ، الان ماشین مونده تعمیرگاه ، همسرمم بیکار تو خونه ، و پول خیلی کم

      حالا ترس منو و داشته که خدایا چی میشه چیکار کنیم ، یکم حالم بد میشه ولی زود میگم مگه دستان خداوند رو ندیدی که اومدن به دادت رسیدن بازم خدا هست مواظبته یه فکری برات می‌کنه … ولی بازم ته دلم ترس دارم

      از خدا میخوام بهم آرامش بده ، از خدا میخوام ایمانمو قویتر کنه و لطفشو بهم نشون بده وبازم بهم نشون بده که پشتمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3564 روز

      آقا ابراهیم عزیز و گرامی سلام و صد سلام…..

      خدا قوت از این همه کنترل ذهن که انصافا کار سخت و اما با لذتی است …. اصلا یه مدل کنترل ذهن به همراه حال خوب، عشق بازی است با خدا جون ….

      خیلی وقت است که کامنت هاتون رو دنبال میکنم …

      اون موقع که هنوز خیلی جا داشتین که رو خودتون بهتر کار کنین و تو این رابطه بتونین، راه بهتری رو بردارین …. و اخیرا که تماما متوجه تغییر مدارتون شده بودم، مخصوصا در قسمت عقل کل ….

      و وقتی سوالتون رو در عقل کل پرسیدیم و ترستون رو بیان فرمودین، برخلاف یکسری از دوستان که فرموده بودند که از شما بعیده که با این تغییر مدار، اینقدر ترس داشته باشین …. من تو دلم کاملا حق دادم و اما ته دلم کاملا منتظر همیچین کامنت های توحیدی، بودم ازتون …

      و اما چند بار اومدن براتون کامنت بزارم و در حد درک خودم از قانون، کامنتی براتون بزارم که سعادت نصیب این کامنت نوشتن نشد که نشد و اما ….. حالا به شکرانه پروردگار، نصیبم شد و خواستم احسنت بگم …. و تحسین فراوان بکنم این نوع توحیدی عمل کردنتان را …. نه برای درخواست طلاق شما …. چون حتی شاید خدا صلاح بداند و روزی و روزگاری شما دو زوج دوباره یک زندگی عاااالی را شروع کنین ….اما این زیبا است که شما تسلیم خدا هستین در این شرایط و همش خودتون رو به او سپرده این و اینگونه توحیدی دارین جلو می‌روین، واقعا خدا قوت داره ….خیلی خیلی مبارکه رشد عظیمتون که یه جشن باشکوه برای خودتون بگیرین …. و بگم که چقدر یاد گرفتم از مدل کنترل ذهنتون …… ادامه دهید که رشدی عظیم تر جلوی پایتان است و ممنون از ردپاهای که دارین از خودتون میگذارین که برای من درس های بزرگی دارد. مبارک باد این دوران ….

      در پناه خودش باشین همیشه

      شیما بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1528 روز

      سلام به برادر توحیدی آقا ابراهیم..

      ترس نقطه مقابل ایمان هستش…

      ترس مساوی شرک…..

      اومدم برات بنویسم که دلگرمتر از همیشه ادامه بدی و بیشتر از همیشه دل بسپاری بخدا.

      من در سن 29سالگی با داشتن پسر3ساله ودختر 9ساله…بدون اینکه عباس منشی باشم..بدون حتی یه هزاری درسال96 با وجود همه مخالفت های اطرافیان با معجزه خداوند در یک هفته جدا شدم..وفقط ته ایمانی اونم از روی ناچاری و تنهایی

      به خدا پناه آوردم.‌. و فقط چن ماهی با. یارانه ماهی135تومن در یک اتاق 12متری با بچه‌ها م زندگی میکردم…

      کم کم کار پیدا کردم با ماهی400تومن….

      الان چند سالیه با بچه هام مهاجرت کردم

      تو خونه 120متری نشستم..

      یه عشق بینظیر بینظیر وعالی دارم وهرچه از خوبی این عشقم بگه بازم کمه

      عشقم منو با عباس منش آشنا کرد…

      باهم مغازه زدیم و داریم کار میکنیم…

      ودر کنارهم بینهایت شاد ولذت می‌بریم…

      اینا رو گفتم که این روزا میگذره چه نگران باشی چه نباشی؟؟؟بترسی یا نترسی؟؟

      اما مهمترین اصل ایمانت هست که به خدا و خودت ثابت میشه….و خدا جباره

      و برات جبران می‌کنه…

      منتظر خبرای عالی هستم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطی احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2328 روز

      بنام خدای هدایتگرم

      سلام به اقا ابراهیم دوست قشنگ توحیدی

      کامنتتون خیلی منو متاثر کرد

      از کنترل نجوا گفتید

      مسله ی ک من با یه تضاد پس گردنی به مسیر توحید رسیدم

      با صداقت کلامتون چقد روان نوشتید و بعد اون هدایت پیامبر گونه خداوند از شما

      وااای خدای من چقد بی‌نظیری تو

      وقتی بهش اجازه هدایت میدی

      برنامه ریزی شده همپات میشه

      میبرت تو دل ترسها و چالش‌ها و کتار وایمیسته

      مث یه ابر قهرمان بموقع وارد میشه

      فقد تو همچین کعبه یی اینهمه داستان های هدایت پیامبر گونه میشه دید

      تنها جای توحیدی بکر این جهان

      من کنجکاو شدم رفتم داستان هدایتتون رو خوندم

      واقعا تحسین تون میکنم

      امیدوارم از این مسیر توحیدی نهایت لذت ببرید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم..

    میخوام در مورد چند کلمه ای که مریم جان تو دقیقه 58 این فایل صحبت کردند ونظرشون رو گفتند صحبت کنم…

    اونجایی که مریم جان گفت: وظیفه ی من اینه که توجه کنم به زیبای ها به خوبی ها تا وارد مداری بشم که توش امنیته ،شادی و…..

    وخداوند ازم حمایت میکنه…

    من خیلی وقتا خیلی جاها قبل اینکه با شما استاد عزیزم واگاهیهای نابتون اشنا بشم به صورت فطری و قلبی دوست داشتم که همیشه اون آدم خوبه باشم، آدم درسته باشم خیلی جاها هم تونستم وانجامش دادم ولی از اونجایی که منم تحت تاثیر اطرافیان و جامعه و باورهای نادرست ، رشد کردم وتربیت شده بودم یه جاهایی هم میگفتم خب نمیشه که به حق وحقوقم تجاوز بشه من بشینم نگاه کنم، واز اونجایی که باورهای مذهبی هم داشتم و مثلا قرآن هم میخوندم منطق میاوردم که بیا خود خدا هم گفته اگه بهت ظلم شد تو هم اجازه داری همونقدر ظلم کنی، مثلا چشم در برابر چشم و دست در برابر دست…

    ولی خب دیگه درکی از ادامه آیه وآیه بعدی که نداشتم که همون خدایی که بهم این اجازه رو داده و گفته دیه و تلافی و قصاص رو گذاشتم برای بقای نسل، همون خدا هم گفته اگر گذشت کنید و بگذرید براتون بهتره، چون خدا هم بخشنده ومهربونه!!!!!!!!

    خلاصه که هر چقدر بزرگتر شدم و اعتماد به نفس و عزت نفسم بر اثر خود تخریبی بر اثر احساس گناه و خودسرزنشی و احساس عدم لیاقت کمتر شد بیشتر خودم رو خالی میدیدم اونقدر که حتی از پچ پچ کردن دو نفر تو جمع که اگه حتی صنمی هم با من نداشتند ناراحت میشدم و به خودم میگرفتم، کلا یه جاهایی شخصییتم جوری بود که از همه چیز وهمه کس ناراحت میشدم کلا یه تایمی توی زندگیم انقدر احساس قربانی بودن داشتم انقدر ارزوهای برآورده نشده داشتم انقدر دلم به حال خودم میسوخت که همه کس وهمه چیز حتی خدا رو هم بر علیه خودم میدیدم وکلا اکثر حالت تدافعی داشتم…

    منتظر بودم یکی یه حرفی بزنه یه رفتاری بکنه که بگم با من بوده ها، حالا منم تلافی،کنم به روش بیارم، جبران کنم بدیشو فک نکنه خنگم یا نفهمیدم یا کم آوردم….

    کلا یه تایمی خصوصا توی ازدواج دومم این حالت از شخصییتم که دنبال دردسر و شر و ظلم به خود رو ، زیاد داشتم…

    میگفتم باید تلافی کنم باید همیشه حرف تو آستینم داشته باشم جوابش رو بدم، چون اونجوری فکر میکنه درست گفته که من ساکتم پس یعنی من پذیرفتم که مقصرم حالا لال وایسادم چیزی نمی گم، تا جواب نمیدادم که اروم نمیشدم حتی اگه کتک میخوردم!!!!!!!

    واقعا چرا؟؟؟ چی میشه که یه نفر انقدر پر از ترس و کینه و انتقام و وحشت میشه که همیشه این حس رو داره یا باور داره که اون بیرون، بیرون از خودش همه باهاش دشمن هستند همه میخوان ازش سوء استفاده کنند وبهش آسیب بزنند بنابراین باید همیشه اماده دفاع از خودش باشه…

    شده با زبون، شده با دست وپاش، شده با اسلحه و…

    آدمیکه سعی میکنه معنا ومفهوم آدمییت رو پیدا کنه کسیکه دنبال این میگرده که من کی هستم از کجا اومدم خالقم کیه ، هدف از خلقتم چی بوده وکجا قرار برم، بلاخره یه روزی هدایتها والهامات رو دریافت میکنه ودقیقا جهان به سوالاتش پاسخ میده…

    منم سالها این سوالات رو می پرسیدم ولی خب می پرسیدم بعد میرفتم سراغ کار خودم، دیگه وای نمیسادم که جواب رو هم بشنوم، وجواب توی خودم بود، توی افکارم وگفتارم ورفتارم، که شده بودند شخصیتم و اونچه که شخصییتم رو ساخته بود کلی باور اشتباه ومخرب بود!!!

    شکر الله مهربان وقتی با آموزه های شما اشنا شدم وسر سوزن به خودشناسی وخداشناسی وجهان شناسی رسیدم، یه کوچولو که درک کردم وظیفه و رسالت من در این جهان حفظ رابطه ام با خداوند هست واینکه شاد وخوشبخت باشم وبا استفاده از هرآنچه که در اختیارم هست بهترین خودم رو به جهان ارائه بدم، آروم گرفتم…

    آروم که گرفتم فهمیدم هیچکس در این جهان با من کاری نداااااااره، هیچکس نمیخواد منو آزار بده، هیچکس دشمن من نیست، وهیچ چیزی منو تهدید نمی کنه مگر!!!!!

    ((( افکار وگفتار و اعمال خودم)))

    به الله قسم بارها وبارها امتحان کردم شده چند روز نه به کسی زنگ زدم نه جایی رفتم نه حرفی زدم هیچی…

    نشستم تو خونه گفتم مراقبه واستراحت کنم، بعد دیدم هیچکس هیچ احدی با من تماس نگرفته و هیچکس حتی یاد من هم نیفتاده!!!!

    این یعنی چی؟ یعنی من اون تایم تمام تمرکزم روی خودم ودرونم بوده واصلا با بیرون از خودم کات کرده بودم برای همین هم هیچ کس وهیچ چیز دسترسی به من نداشتند تو اون تایم!!!

    ولی بوده یه وقتایی فوضولی من گل کرده خواستم پا فراتر بذارم از محدوده ی خودم، حالا به هر طریقی، حتی مثلا انجام یه کار ساده، مثلا رفتم یه گلی رو بو کنم دیدم چندتا زنبور دارند شهدش رو میخورند وبا علم براینکه میدونستم نباید به اون گل نزدیک بشم ولی شدم وبعدش زنبورها افتادن دنبالم…..

    یا مثلا گوشی تلفن رو برداشتم زنگ زدم احوالپرسی با مادرم بعدش انقدر مکالمه رو کش دادم که رسیده به حرفهای منفی و ناراحت کنند که بعد مکالمه حداقل چند ساعت حالم گرفته شده…

    یا مثلا یه دفعه ترس اومده سراغم که وقت امتحاناته برم گیر بدم به پسرم که دیگه گوشی رو بذاره کنار بشینه درس بخونه، وانقدر جدی بودم که پسرم بعد یکی دوبار تذکر من برگشته درو اتاقش رو رو من بسته گفته ولم کن خودم میدونم وامتحاناتم!!!!!

    حالا اینا مثالهای دم دستی و معمولی هست….

    اگر بخوام از بزرگترین حماقت ها وظلم به خودها بگم اینه که بری بپیوندی به جرگه ی ادمهایی که هر چندوقت یکبار میفتن تو خیابون و مثلا ضد سیاست و ضد دین و ضد …..هستند انوقت که دیگه باید منتظر هر آسیبی باشند…

    خلاصه ی کلام، به قول مریم جان من فقط وظیفه ام اینکه که تمرکزم روی خودم باشه تا انسان بهتری باشم تا در مسیر راستی ودرستی وصداقت باشم، من باید خودم رو دوست داشته باشم برای روحم برای جسمم ارزش بخوام ، باید بپذیرم که خیر وشر دو مسیر جدا از هم هستند که ایمان وشادی وامید منو میبره سمت خیر وخوشی و ترس و ناامیدی و غم منو میبره سمت شری که دچارش میشم….

    باید هربار به خودم بگم من دارم روی خودم کار میکنم من دارم سعی میکنم آدم بهتری باشم پس لاجرم جهان هدایتم میکنه به سمت بهترینها، پس چرا باید بترسم و همیشه نگران باشم؟؟؟

    واای خیلی حسش خوبه، اینکه یاد بگیری کجاها داری به خودت ظلم میکنی و کجاها داری به خودت عشق میدی….

    اینارو که بتونی تشخیص بدی و بیاری تو عمل، دیگه کمتر ترس وتردید رو تجربه میکنی…

    دنیا وآدمها میشن سراسر خیر وخوشی…

    البته خیلی خیلی خیلی کنترل ذهن( تقوا داشتن) می تونه سخت باشه اگر حواست به خودت وبه درونت نباشه…

    استاد جانم ومریم عزیزم خیردنیا وآخرت نسیبتون باشه هر لحظه وهمیشه، که اینهمه فایل آموزنده توی این سایت با ما به اشتراک گذاشتید که سراسر درس زندگی وخوشبختی داره برامون،سپاسگزارتون هستم ودوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      فاطی احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2328 روز

      سلام به مینای عزیز

      دوست قشنگ هم خونه

      بخاطر این شفافیت و وضوح در خودشناسی ت بهت تبریک میگم و سپاسگزارم با ما در میون گزاشتی

      همیجور ک کامنتت رو میخوندم ،چقد قسمتهای از خودمو مرور کردم

      خداروشکر کردم در این مسیرم و با دوره لیاقت جواب خیلی از رفتارهامو فهمیدم از کجاس

      و بیشتر سپاسگزار شدم

      بقول استاد جهاد اکبری لازمه برای تغییر شخصیت

      و اجرای توحید در عمل یه تعهد محکم ک هر روز بخودت یادآوری کنی

      فقط با توکل به خداوند توانا میتونیم از نعمت هدایت واضحش بهره مند بشیم

      وقتی میدونیم در مسیر درست هستیم دیگه اثر عوامل بیرونی کمتر میشن چون خودتو به اصل جهان وصل میکنی به همون میزان رهنمود

      منم الان همین شرایط ک شما گفتید رو تجربه میکنم

      با تمرکزم رو خودم تلفنم گاهی حتی ی پیام نمیرسه

      در کل کم بود اما الان میزان اثربخشی کانون توجهمو با کم شدن ادما و مسائل شون میتونم بسنجم خودمو

      بسیار سپاسگزارم ازت

      خداروشکر برای بندهای توحیدی ش در این کعبه

      سپاسگزار خداوند مهربانم

      سپاسگزارم برا استاد و خانم شایسته

      عاشقتم خدای من

      عاشق خودمم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: