سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 216 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست.

درود و سلام فراوان بر استادان جان

درود و روز بخیر بر دوستان الهی ارزشمندم.

خداوند عالم پشت و پناهتون باشه و حسابی ازین سفر بی نظیرتون ترکیب با حال خوش مناظر بی نظیر و نشون دادن توحید در عمل وفور نعمت ها و زیبایی ها و فراوانی و ثروت حسابی لذتش رو ببرید استادان جان.

انصافا از این همت بی نظیر و قشنگتون که هم سفر میکنید هم در کنارش کارتون رو در هماهنگی و نظم هرچه تمام تر انجام میدید حسابی سرخوش میشم و لذت میبرم.

تمام کامنت هارو هم میخونید چه در فایلای سفرنامه که فوج فوج پیام میاد از سمت دوستان الهیمون همینطور بقیه ی فایل ها که روی سایت هستن و هر کس درین دریای ثروت و آگاهی به اندازه ی ظرف وجودیش تنی بر آب میزنه و با خودش و خدای درونش آشتی میکنه و همچنین کامنت های محصولات تحسین برانگیزه.واقعا خداروسپاسگزارم که هم قطار شما عزیزان هستم.

با تمام قلبم ازتون سپاسگزارم استادان جان.

مریم جان استاد عزیزم واقعا ظرافت شما در فیلم برداری و نگاه زیبا بینتون ستودنیه.آخ که وقتی گفتید کرمان دلم رررفت.چه خلوت زیبایی با معبودتون داشتید در کنار اون دریاچه ها.نمیدونم چرا حس کردم شااید دلتنگ شهر زیبا و بی نظیرمون شدید.البته که این برداشت خودم بود شاید که چون خودم دلتنگشم.از خداوند منان میخوام که در بهترین زمان ممکن منو به سمت دیار زیبای کریمان هدایت کنه.

ناخواسته رفتم تو گذشته و مسیری که طی کردم و الان لایق تجربه ی این زندگیه زیبام.این فایل هم انگار همینو خواست بهم یادآوری کنه.میدونید الان چند وقتی هست دوستان و دستان خداوند کامنت هایی برام میگذارند روی کامنت هایی که 3 یا 4 سال پیش روی سایت گذاشتم و وقتی میرم میخونمشون غرق سپاسگزاری میشم.

میدونید استادان جان انگار خدا بهم میگه آره عزیز من نگین زیبای من خودتو تحسین کن برای تماام قدم هایی که برداشتی و مداومتی که به خرج دادی.خودتو تحسین کن بابت تمام ایمانی که تو دلت نگه داشتی و بهم باور کردی و ادامه دادی.انگار خدا بهم میگه تو بنده ی برگزیده ی من هستی و در این جمع الهی قرارت دادم تا دیگه هیچ کمبودی رو حس نکنی و بستری از قبل آماده شده که بیای و ازش استفاده کنی و لذت ببری و مسیر زیبا و خداگونت رو انتخاب کنی و طی کنی.

استاد جان میدونید با تمام وجودم ازتون سپاسگزارم که یک روزی به ندای قلبتون گوش کردید و با ایمانی بی مثال از بندرعباس زیبا درون شرایط قدم گذاشتید تو راه دلتون و رسالتتون رو انجام دادید.

استاد جان مریم بانو جان از شماهم سپاسگزارم که پا رو ترساتون گذاشتید و از کرمان زیبا به هدایت های رب العالمین گوش جان سپردید و در بندرعباس دانشجو شدید و بعد رفتید تهران و شدید همچون هارون برای موسی همچون علی برای محمد و شماهم به ندای قلبتون لبیک گفتید و شدید مریم بانو برای سید حسین عباسمنش.

وقتی از دید کلی به این ها نگاه میکنم حیرت میکنم ازین نظم و هماهنگی که خدای وهابمون چیده.قلبم مملو میشه از عشقش.

وااقعا وقتی به فکر فرو میرم میگم خدایه من چی میتونه جز ایمان به خودت و باورت باعث شه ماها قدم برداریم و بعد که برمیگردیم پشت سرمونو نگاه میکنیم میبینیم خداای من هر چیزییی هر اتفاقی هر قدمی دلیلی داشته و الان چه قشنگ از دیدن همه ی دونه های پازل که در بهترین زمان ممکن در بهترین مکان ممکن کنار هم نشستن سرخوش میشیم.

خدایا زبانم قاصره فقط میتونم بگم شکر عظمتت شکر عشق بی قید و شرطت به ما بنده هات.

استاد جان دیروز صبح که در معبودگاهم با خدا حرفامو مینوشتم گفتم خدای من تو چه کردی با من؟ پیامبرت محمد رو به غار حرا هدایت کردی که بهش الهاماتت رو بگی و من رو در بالکن رویایی یه خونه ی بهشتی در شهر زیبای استانبول و مریم جان شایسته رو لب جوی آب و هر بنده ات رو به طریق خاصی خاصه خود اون فرد بهره مند میکنی از عشقت و آگاهی هات.

من زبونم قاصره ازین حجم عشقی که خدا به یکایکمون داره و اون چیزی که بیشتر منو به حیرت باز میداره این جمع الهی هست که به وجود اومده.

آخه چطور میشه که از طریق یه کسانی که من نمیشناسم هدایت بشم به کامنتهای 3 سال یا 4 سال پیشم و ببینم خداای من چه عشق بازی میکردم با رب العالمین چقدر مشتاق بودم اصل رو بفهمم چقدر زیبا افکار و الهاماتمو به قلم می آوردم و قشنگ یادم میاد علارغم ظاهر زندگیم که شاید جالب نبود اما من به همین اندازه که الان دارم بیییشتر از رویاهام و آرزوهامو زندگی میکنم شاد بودم خوشحال بودم و سپاسگزار. همه چییییز قانون رو فریاد میزنه.همه چیز بهم اهمیت توجه کردن رو نشون میده همه چییز بهم نظم و هماهنگی و همراه شدن انرژی های هم جهت باهم رو بهم نشون میده و هر بار که حس کردم چقدر دیگه بهتر میفهمم متوجه میشم که نه تاازه هیچیییی از این شگفتی و آگاهی ها نمیدونم.

کرمان شهر کوچیکی هست آب و هوای گرم و خشکی داره ولی من از یکایک کوچه هاش غرق لذت میشدم.دست به فرمون داغ ماشینم میزدم کییف میکردم.بوی درخت اقاقیایه همسایه میپیچید تو اطاقم و من آلرژی داشتم و دایم عطسه میزدم اما انگاری تو بهشت بوودم، کرمان گردی میکردم و حیرت میکردم که توی این اقلیم گرم و خشک چه طبیعتهای بی نظیری نهفته و خدا بهم میگفت ااا خووشت اومد عشقه من بیا اینجاروهم ببین بیا اینجاروهم بهت نشوون بدم.خداای من ازین نظم و هماهنگی و ازین عشق بی قید و شرط خداوندگار عالم به ما بنده هاش.

استاد جان فقط این صدا رو میشنوم و این ندا تو قلبم زمزمه میشه نگین تو لاایقی تو برگزیده ی منی من برات بهترین هارو میخوام همینجور که خودت میخواهی حتی بیشتر ازونی که خودت میخوای.ادامه بده زیبای من و کیف کن ازین دنیای زیبایی که برات آفریدم و تمامش رو مسخر تو کردم فقط لذت ببر و ادامه بده.

من یه دختر معمولی از شهر کرمان چطور شد که الان انقدر محبوب درگاهش شدم.چطور اینجور شد چطور اینجام چطور این همه خوشبختم.به خدا زبونم بند میاد و فقط میدونم که لطف و رحمت خودشه.والا حتی شاید باورهام یا حتی قدم هامم اونقد خالص و استوار نبود که ایین همه نعمت رو الان تجربه کنم.چه بسا که قبلا هم غرق نعمت بودم اما نگاهم آلوده بود و روحم گمراه.خدایا شکرت به محضه درخواستم هدایتم کردی.

خدایاا شکرت رب من .خدایا شکرت قدرت مطلق هستی.خدایا شکرت که اینجام که میبینم زندگی میکنم نفس میکشم بو میکشم قدم میزنم و این زیبایی هاتو تجربه میکنم.هیییچ گونه سپاسگزاریه من پاسخگوی این همه نعمت تو نیست.

خدایا منو پذیراتر کن برای نعمت های بیشترت.خدایا منو لایق تر کن برای دیدن زیباهای بیشتر دنیات.خدایا من رو مقرب تر کن به شعور و آگاهی هات خدایا من رو لایق تر کن برای درک عظمتت خدایاااا کمکم کن بیشتر درک کنم بزرگیتو وهابیتو رزاقیتو عشقت به خودم رو و هر لحظه حضورت رو .

فک کنم خالی از لطف نباشه نوشتن درخواست ها و دعاهای سه سال پیشم اینجا.خودم که روحم پر کشید و انگار حتی خداوند نحوه خواستن از خودش روهم قدم به قدم بهم یادم میده.

” الهی ربی ای بزززرگ فرمانرواایه کیهاان قدرتی به من عطا کن که توقعاتتم از ساایرین به صفر برررسه.خدا پروردگار من ، از اکنووون تماامه نگرانی هاامووو و ترس از آیندموو به توو میسپرممم و ایمان داارم که تو همیشه و در هر مکان و زمانی چه من باشم و چه نباشم به گونه ای از حق من دفااع میکنی و مرا بزرگوار میکنی که من نیاازی به کمک کسی ندارم و هر لطف و کمکی که از کسی به من میرسه میدونم که منبعش توویی و این رو با تماامه وجوودم درک مییکنم.خدایااا من رو به مسیرهایی هداایت کن که روابط زیبا و تجربه های لذت بخش و انسان هایه والایی رو بببینم.به مسیرهایی هدایت کن که ثروته لایزالت به سمتم سرازیر بشه.به مسییرهایی که به هییچ کسی واابسته نبااشم.به مسیرهایی که عشقه بی کراانه تورو به بهترین وجه از طریقه بندگانه بی نظیرت تجربه کنممم.خدایااا من رو به مسیرهایی هدایت کن که همییشه غرقه شاادی و حضوور داایمی در پیشگاهه تو باشم.خدایااا همه ی مارووو به مسیرهایی هداایت کن که نعمت در آنهاست.ربه مننن ای کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستاانه توووست از توو میخواااهم که به من قدرت و ثروت و آرامشی عطا کنی که بالاتر اززووون رو هنوز کسی ازت نخواسته و نداشته.خدایا ازت میخوام من رو آنقدر لایق کنی که واسطه ای باشم که از طریقه من محبتت رو به دیگران و ساایر بندگانت نشوون بدی و این عشق بازی من با تو منو سیرااابه نوورت کنه.آمین یاا رب العالمین. ”

در پناه حق باشد استادان جان.