این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-23 22:54:422023-08-26 01:39:35سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 200
668نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاس خدایی رو که پروردگار جهانیان هست که تنها او را میپرستم و تنها از او یاری میجویم
بنام خالق یکتا
سلام و درود فراوان یه یاران غار حرا
سلام و درود فراوان به استادان بهشتی غار حرا
سلام و درود خداوند بر خودم که ازش کمک میخاهم بتونم بنویسم هرآنچه را که میخاهم
وای استاد به خدا اینجا بهشت بود خود بهشت واقعی ابرهای که انگار به کوه چسبیده بود
پر از درخت پر از نعمت و فراوانی پر از سنگهای زیبا که به قول مریم جان یکیشون شبیه قلب بود ینی تو همه چیز فراوانیه خدایا صدهزار مرتبه شکرت
من عاشق همچین جاهای بکریم مخصوصا اینکه ابشار داشته باشه و بری اب تنی
استاد عزیز اول چقد اون خانوم تحسین کردم با وجود سنش این همه شیب بالا اومده بود و حتی انقد مستقل بود از نفر جلویش کمک نمیگرفت و خودش بدون کمک کسی ار سربالایی بالا میرفت
و چقدر استاد شمارو تحسین کردم که به اون خانوم کمک کردید دستشو گرفتید که از اون قسمت رد بشه واقعا عاشقتم خیلی دوست دارم
چقد مریم عزیز قائم به ذاتید شما خیلی دوست دارم واقعا یه الگوی واقعی هستید برای ما بدون نیاز کسی خودتون اون همه شیبو و سربالایی پیاده روی کردی واقعا خدا قوتتون عزبزم
عاشقتممن که انقد مستقلی عزیزدلم
منقبل توضیحات استاد واقعا تحسین کردم
اون دختر شجاع رو واقعا انگار خودم اونجا بودم و کلی لذت بردم از شجاعتش از اینکه خیلی راحت بالای صخره میرفت چقد من ذوق کردم براش همون لحظه گفتم افرین بر تو دختر شجاع چقد اون دوستش رو به پریدن تو اب تشویق میکرد
اینجا گفتم ببین آزاده این دختره و چقدر شجاعه وبرعکس اون پسره چقدر ترسوعه اما باز خیلی پسره رو تحسین کردم با وجود ترسش میپرید تو اب و این اخرشم که باهم پریدن و کلی من یکی تحسینشون کردم
حتی چقد از اینکه استاد فیلم میگرفت لذت میبردند واقعا و سپاسگزاری میکردند چقدر عزت نفسشون بالاست این مردم
افرین بهشون واقعا برعکس ماها که یکی فیلم میگیره سریع خودمونو جمع و جور میکنیم یا میگیم فیلم نگیر
یاد خودم افتادم چند هفته پیش رفته بودیم دربند شهرمون دقیقا مثل همین ابشار دربندم داره بی نهایت زیباست اگ دوستان خواستن سرچ کنند میتونند تو گوکل بزنند دربند صحنه
دقیقا اونم همین قدر صخره ایه و امسال چون بارندگی زیاد بود اصلا کف رودخانه ام مشخص نبود ابشم خیلی سرده اما خیلی شلوغه و همه برای شنا میرن قسمت ابشار
اول بگم قسمت ابشاره کلی پسر بودو خانومها نمیرفتند داخل اب که من شجاعت به خرج دادم اول رفتم بعد بقیه خانومها دیدند من رفتم اونام الگو گرفتن حتی داخل اب اومدن و حتی سرمو زیر اب میکردم با من این کارو انجام دادند تا اینجای ماجرا من خوب پیش رفتمحتی از ارتفاع یه متری یک متر پریدم و خیلی سنگ داشت اصلا نمیشد بپری واقعا اما منم از آقایون یاد گرفتم که بپرم و بر ترسم غلبه کردم یه ذره خیلی کوچک
اگ واقعا سنگ نداشت شاید ارتفاع بالاتر میرفتم ابم تا زیر گردن میومداما بقیه ماجرا
وقتی اقا پسرها میرفتن بالای صخره و میپریدن از پایین داخل اب همه هو میکشیدن و طرف رو تشویق میگردند بپره البته که سریع میپریدن
یه پسر بچه ای بود فک کنم 8یا9 سالش بود این رفت بالای صخره و شاید ساعتها منتطر موند بالای صخره که بپره تو اب و هی نشسته نمیپرید فکرشو کنید ما بالای 1 ساعت داخل اب بودیم اون پسربچه همون بالا ایستاده بود ما از اب خارج شدیم و برگشتیم وسط راه داداشم اومد گفت دوباره بریم تو اب و ما دوباره رفتیم پیش ابشاره اون اقا پسر بودش اما این دفه شجاعت به خرج داد و پرید و من چقد لذت بردم یه پسر 8یا9 ساله با وجود ترسش پرید و چقدرم خوب شنا میکرد
هرچند من خودم شنا بلد نیستم و مینرسم اما تصمیم مهم گرفتم و تو هدفهامه که حتما اموزششو برم ولی با وجود ترسم به داداشم گفتم منو بگیر رو دستت از پشت که بتونم وایسم رو اب و شنا کنم به پشت البته ینی یه ذره برای ترسم قدم برداشتم البته که اینم تکامله باید طی کنم هرچند داداشم گاهی دستشو ول میکرد اما من سعی میکردم بمونم برای چند ثانیه رو اب
امید الله هدف دارم براش تا ترسم بریزه چون خیلی دوست دارم شنا یاد بگیرم
و بگو که بارالها مرا (همیشه به هر جا روم به مکّه یا مدینه یا عالم قبر و محشر) به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود حجت روشنی که دائم یار و مددکار باشد عطا فرما
من برای اون هدفم که گفتم قراره سفر کاری برم در اطراف شهرم واقعا پا رو ترسم گذاشتم اما باوجود این یکم باز ترس دارم اما هی میگم خدا با منه خدا همراه منه
و دیشب یه لحظه ترس اومد همین موقعه ها بود که بهش فکر میکردم ترس میومد اما اومدم با خدا صحبت کردم و کلی گریه کردم ناخوادگاه نشستم عشق بازی با خدا گفتم خدایا من میترسم دقیقا خدا باهام صحبت میکرد
آزاده از چی میترسی
مگه همه چیز دست من نیست
مگه من قدرت برتر نیستم
مگه من تمام آسمانها و زمین مسخر تو انسان نکردم
مگه من کنارت نیستم .مگه نمیدونی که دست تو دست منه تو چرا میترسی
من همیشه همراهتم همیشه کنارتم نترس و رو من حساب باز کن
و خیلی قانون تکرار کن تکرار کن تکرار کن
به خود خدا قسم دقیقا همینا رو میگفت من اشک میریختم
یه دفه یاد یه خانومی افتادم که قبلا مربیم بود تو کارم و گفتم ببین آزاده اون تونسته انجام داده این نجواها رو کنار بزار و اونو الگو قرار بده وقتی یه نفر تونسته توام میتونی بسپار به خود خدا خودش بلده چکار کنه
هی میگفتم و تکرار مبکردم
یا رب العلمین من در پناه توام
تو محافظ منی
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ « و در هر حال، خداوند بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است» [یوسف]
خدایاشکرت برای این لحظه که باتو هستم تمام توجهم به توعه
خدایاشکرت برای این ساعت و لحظه شب که دارم کامنت مینویسم
خدایا شکرت برای همه یاران توحیدی من در این غار حرا
خدایاشکرت برای کامنت همه دوستان کلی درس و اگاهی ازشون یاد میگیرم
باور کن وقتی در مورد پارتنر فرضیت صحبت کردی ناخوادکاه لبخند رو لبم اومد فک کردم واقعیه انقد احساسش قشنگ و واقعی بود مطمینا در مسیرش به زودی قرار میگیری
افرین به شما و شجاعت که لذت بردی از پریدن تو اب و شنا کردن
و بازم افرین به دوستت هرچند که ترس داشته اما بالاخره اونم پریده تو اب
من خودم از شنا میترسم ولی همیشه میرم اب تنی که لذتشو حس کنم از بچگی این ترس همراه من بوده و اتشالله که بتونن برش غلبه کنم
فردا قراره که برم استخر که حداقل اول تمرین نفس گیری و روی اب موندن انجام بدم کم کم هدایت میشم به قدمهای بعد
خدایا سپاسگزارم بخاطر همه چی
بازم ازتون سپاسگزارم اقا نوید دوست دارم عزیزم
انشالله دوباره سفر عالی با پارتنر واقعیت بری و لذت ببرین در کنار هم
اول از همه بهت تبریک بگم عزیزم واسه اینکه با همسرت هم مداری و با هم رو دورهای استاد کار میکنید و دوره ثروت خرید و این یک نشونه عالی در روابططه عزیزم
دوم اینکه چقد نکات مهمی گفتی یه قسمتی از کامنتت این بود خانومها که به درامد میرسند باز توقع دارند اون همسرشون خرج کنه.
حالا من اصلا اینو نپذیرفتم خداراشکر و مقاومت شدیدی دارم نسبت بهش میدونی چرا چون میگم وقتی دو نفر کار میکنند زن و شوهر
اول اینکه وظیفه اصلی مرد که هزیته زندکی رو بده این که تو احادیث از پیامبر هست
البته خانوم میتونه اگ خودش درامدی داره با عشق هروقت خرید رفت یا باهم بیرون رفتند حتی خانوم خرج کنه و میتونه نیازهای خودشو برطرف کنه بدون نیاز به شخص خاصی به نام همسر گفتم البته با عشق ن از روی اینکه من درامد دارم کاری به تو ندارم برای خودم فقط خرید میکنم
عزیزم مگه مردی که کار میکنه مگه نمیاد برای خونه خرج میکنه حتی گاهی کلی هدیه و کادو میخره و کلی پول تو حساب باتکی همسرش میریزه و اینو از رو عشقش انجام میده بدون توقع اینکه تو درامد داری
من یه همسایه داریم خیاطه البته الان توشهر دیگه زندگی میکنه دو تا دختر داره.
باور کن خرج و هزینه خودش و دوتا دخترشو خودش میده با عشق هرجی دلشون میخاد میخرن لذت میبرن از زندگیه و توقعی هم ندیدم از همسرش داشته باشه
در عوضش همسرش شغلش کشاورزیه درامدش برای مثلا خرید ملک و ماشین و اینا میزاره
من یه روز دوستمو دیدم اومده بود خونه مادرش کع همسایمونه ازش پرسیدم خودش اینارو گفت که من هزینه خودمو و دخترامو میدم برای خودمون لذت میبریم کاری به همسرم ندازم اصلا اونم هرجی در میاره ملک و ماشین اینا میخره و زندکی قشنگی داریم حتی در هفته امکان داره اصلا چند روز همسرم خونه نباشه سرکاراینا باشه ما کاری بهش نداریم و زندگیمونو میکنیم
باور کن اصلا این دوستم اهل غیبت و قضاوت چیزی ام نیست سرش تو کار خودشه چقد دخترهای مودب و خانومی هم داره یا چقدر خودش آرامش داره
اما دختر عمه خودم معلمه یا یه همسایه ای خواهرم داره خیاطه باور میکنی با وجود اینکه درامد دارن توقع دارند تمام مخارج زندکی و حتی خودشونو همسرش بده
یه روز این همسایه خواهرم میخاست از من برای عید هفت سین رزینی بخره بعد قیمتشو بهش گفتم گفت وای همسرم 1 تومن حالا نمیده برای هفت سبن گفتممگه همسرت میخا بده مگه خودت درامد نداری دیدم گفت مگه مریضم از پول خودم خرج کنم مگه وظیفه اش نیست همون لحظه مغزم سوت کشید گفتم بابا اینا کین دیگه چه فکری میکنن همسر رو چی میبینن مگه
یا دخترعموهای خودم یا زنداداشام وقتی من رو خودم سرمایه گزاری میکنم مثلا چیزی میخرم یا کاری میکنن سریع همش میگن ول کن بزار بری خونه شوهرت انجام بدی چرا خودت هزینه کنیمیگم چه ربطی داره من حالا چرا باید متتظر بمونم همسر بیاد و منو به ارزوم برسونه میگن نه باید باشه اگ تو بی توقع باشی میگن بی عرضه اس و اصلا تره برات خرج نمیکنن تو رو بی ارزش میدونن اما اگ توقعت بالا باشه اون تو رو بیشتر دوست داره و برات خرج میکنه پس تامیتونی از شوهرت بخاهینی چیزای میشنوم مغز ادم سوت میکشه
منطورم از این الگوها این بود که خانوم اگ درامدی هم داره میتونه برای خودش خرج کنه و حتی برای خونه با عشق خرج کنه و منتطر تباشه حتما همسر براش خرج کنه و اگ خودشو باارزش بدونه مطمین باش همسرشم تا دلت بخاد براش خرج میکنه بدوم توقع و از رو دوست داشتنش هرکاری میکنه فقط همسرشو خوشحال کنه
مگه مثلا منی که درامد دارم ینی همسرم دیگه نباید به من پول بده بگه تو درامد داری من خرج نمیکنم یا برعکسش
خدااز بی نهایت طریق روزی میده از طریق بی نهایت دستانش و مطمین باش کسی که عزت نفسش بالاست و برای خودش ارزش قائله همسرش براش بهترینها رو اماده میکنه بدون توقع اینکه تو درامد داری
یه جوری همکاری بینشون در هر کاری بوجود میاد(ینی همون پول منو تو نداره من داشته باشم به تو میدم با عشق توام داشته باشی به من میدی با عشق)البته نمیدونم تا چه حد این درسته اما من کلا ادمیم دوست دارم مستقل باشم تا منتطر نباشم همسرم بهم بده ولی اگ همسزمم بهم پول بده کلی سپاسگزاری میکنم ازش همون
چیزی که من در استاد و مریم جون دیدم تو فایلهای مختلف
کامنتم طولانی شد امیدوارم هم به خودم هم به شما کمکی کرده باشم و باعث بشیم الگو پیدا کنیم برای باورهامون که اگ برای یکی شده برای مام میشه
باور کن انگار یه رمان داشتم میخوندم انقد زیبا ولطیف و پر معنا و با احساس قلبی بود واقعا
یه لحظه گفتم ازاده تو که کامنت مینویسی به چه عنوان مثل سماته از روی قلبه یا همینجوریه؟
جوابی که به خودم دادم این بود من چون تازه خودم شروع کردم به کامنت نوشتن البته قبلا خیلی تحت تاثیر قرار میگرفتم جواب کامنت بچه ها رو میدادم گاهی
اما الان بخاطر تعهدم و اینکه یاد بگیرم چطوری کامنت بنویسم هرچه به قلبم بیاد مینویسم چون هنوز دارم تکاملم طی میکنم و گفتم آزاده همه بچه هام قبلا مثل تو کامنت نوشتن تو هرچی که خدا بهت میگه به اندازه درکت بنویس بقیش با خدا مهم نتیجه ای که میگیری
چیزی که منو وادار کرد برات کامنت بزارم یه جمله تو صحبتهات بود خیلی حسمو برانگیخت
شخصیتی زیبابین نصیحت نمیکنه ایراد نمیگیره با خودش در صلح است و قلبش به روی آدمها باز شده .
این جمله ات خیلی قشنگ بود واقعا خیلی تحسین برانگیر بود
من قبل از قانون جذب ناخوداگاه اگه خیلی از چیزی خوشم میومد به طرف مقابلم میگفتم اما خیلی هم ایراد و نصیحت اینام میکردم
اما الان خداراشکر سعی میکنم از ایرادهام کم کنم از نصیحتهام کم کنم هرچند هنوز توش لنگ میزنم اما سعی میکنم اگاهانه تمرکز کنم و اینکه زیبایی ها رو تحسین کنم
از کامنتها شروع کن به همه از ته قلبت نه فقط زبونی عشق بورز
از ادمهای تو خیابون چه مسر چه دختر شروع کن عشق دادن بهشون اگ میتونی مستقیم بهشون بگو اگنه تو دلت بگو مخصوصا در مورد اقایون
من الان که اگاهانه دارم این کار میکنم تو باشگاه که میرم خیلی توحه میکنم رو حتی یه لباس خوشگلی که پوشیدن و همون لحظه بهشون میگم
یا هفته پیش یه دختره تازه اومده باشگاه اولش گفت استاد من زیاد بلد نیستم منم برگشتم گفتم ببین منم بلد نیستم 1ماه و نیم اومدم تازه دارم راه میفتم اصلا نترس هرجلسه بهتر میشی و همون لحظه بهش گفتم خیلی مهربون و خوش برخوردو ارومی و یه حسی درونته ادمو جذب خودش میکنه بخدا همون لحظه گفت اتفافا همه اینها تو خودته من اومدم به خودت بگم که همه این خصوصیات داری
حتی یه گل زیبا رو میببنی ذوق کن کم کم انجام بده و برو جلو جز شخصیتت میشه
ولی خب خیلی باید رو ترک عادتهامون توجه کنیم و باید اگاهانه باشه اولشم منم همین طورم ولی دارم حتی به یه موچه ام عشق میدم که یاد بگیرم
منتطر کامنت بودم خخخ عادت کردم به کامنتهای پر محتوات داشتم دنبال کامنت میگشتم که یهو دیدم در جواب اقای مقدم کامتت گذاشتی سریع زدم رو اون قسمت ابی رنگ که کامنتو بخونم
اول از همه بابت اطلاعات تحسینت میکنم داداش
خیلی خوب اون مصاحبه اقای ایلان ماسکو برای ما به اشتراک گذاشتی…چقد دیدگاه قشنگی داره اقای ایلان ماسک واقعا هم دیدگاهش مثل استاد و درسهای استاد بود
بعد که گفتی شبیه شاه نشین بدره است
خیلی تعریف بدره رو شنیدم که جاهای قشنگی داره
خیلی دوست دارم از نزدیک اونجاها رو ببینم به قول شما منم همیشه جایی که اب باشه و درخت لذت بیشتری میبرم و همیشه ام تو ابم
وقتی نزدیک رودخانه میرسم
جوریه که وقتی میریم تفریح برادرزاده و خواهرزاده ها همه میان میگن تروخدا عمه یا خاله میریم تو اب من پایه ام تو همه چیز اخه از همشونم شجاعترم و کودک درونم خیلی فعاله و همش منتظرند من برم همه مثل بچه اردک بیفتن پشت سرم من
ینی تا وقتی مه بچم ناو آو لیوم کن اقره اویشن کی چیدن
انقد به اون قسمتی که گفتی فکر کردم فقط لرها و کوردها این نوع شیرجه زدن میرن و از بالای صخره بالا میرند و شیرجه میزنن انقد خندیدم که نگو بعد اونایی ایم که این پایین اونی که رفته بالای صخره به قول خومان بادی کنوخدا بیشتر بادی و جوگیر مون تا وخاطر لذتهعاشقشونم
واقعا هم فک کنم 90 درصد کوردها و لرها این فکر کنن که فقط ما این کارو انجام میدیم چون کمتر دیدیم افراد استانهای دیگه و شجاعت کوردها و لرها ببشتره تو همه چیز
یه داستانی تعریف کنم کوردها دیدی وقتی به اب میرسند یا دریا سنگریزه برمبدارند پرت میکنن توی اب
ما فک میکردیم که فقط کوردها این کار میکنن اقای غلامیاری یه کلیپ درست کرده بود تو خارج بود فک کنم و این کار و انجام داده بود چقد میخندیدیم
تا یه روز یه کلیپ دیدیم از چن تا بلاگر تهرانی و خواننده گفتیم بابا این چیز خنده داری نیست همه این کارو میکنن ولی فکر ما محدود بود و همه رو با دیدخودمون میدیدیم
یه چشت و کوردی بویشم
پسرخاله ام وت خیلی سال پیش چیمنه شمال شلوار جافی پوشایمن چیمنه نام دریا وت وی مردم گشت (کلیان و قول ایوعه) بوینه تماشا چی ایمه یانه کین و بربره هاتنه که ورد شلوار کوردی شنا کن
وت بگر سوار تیوپ بیمن اقره حال دا البته وت ایمه ارا مسخره بازی ای کاره کردیمن وت بی فرهنگ بازی در اوردیمن وت گشت خنسیان
ولی فک کنم کوردهایی که خیلی تعصبی هستند واقعا این کارو انجام میدهند با شلوار کوردی میرن شنا چون خیلی شنیدم اینم بیشتر یارو دوستم میگفت
حالا یا برای مسخره بازی یا واقعا باورهای غلط مذهبی دارند اینکارو انجام میدهند
اقای روحی عزیز من بجه همین منطقه صحنه ام و انقدزیباست انقد زیباست که فقط که فقط لذت میبری
دربند الان درست شده خداراشکر ینی شاید 20 ساله که درستش کردند وگرنه مثل همین جایی که استاد رفتند کوهستانی بود ووشیب داشت مسیر رفتن به ابشارش ولی به نظرم شیب و صب العلبور بودن جایی استاد رفتن بیشتره
الان خداراشکر دربند خیلی خیلی رفتن به پیش سرابش اسونه پل داره پله داره کلی بهش رسیدگی کردند واقعا در نوع خودش زیباست و خیلی شلوغه جوری که ماخاستیم بریم خواهرم ساعت 8 صبح رفته بود جا بکیره جا نبود خخخخ در این حد شلوغه
پارکنیگش اصلا جای ماشین نبود کلی باید پیاده روی میکردی که به ماشین برسی
کلا یه بهشته اینجا پاییزش برگهای زرد و قرمزش روی زمین یه شکل داره.شکوفه های درختهاش یه شکل تابستون و زمستان برفیش یه شکل انقد خوشگله
بعد اب خونه ها و باغها و زمینهای این منطقه هم از آب دربنده خداراشکر
انشالله لبت همیشه پر خنده و دلت شاد باشه و پرانرژی باشی و حتما یه سفر بیای این طرفها در خدمت هستیم
سپاس خدایی رو که پروردگار جهانیان هست که تنها او را میپرستم و تنها از او یاری میجویم
بنام خالق یکتا
سلام و درود فراوان یه یاران غار حرا
سلام و درود فراوان به استادان بهشتی غار حرا
سلام و درود خداوند بر خودم که ازش کمک میخاهم بتونم بنویسم هرآنچه را که میخاهم
وای استاد به خدا اینجا بهشت بود خود بهشت واقعی ابرهای که انگار به کوه چسبیده بود
پر از درخت پر از نعمت و فراوانی پر از سنگهای زیبا که به قول مریم جان یکیشون شبیه قلب بود ینی تو همه چیز فراوانیه خدایا صدهزار مرتبه شکرت
من عاشق همچین جاهای بکریم مخصوصا اینکه ابشار داشته باشه و بری اب تنی
استاد عزیز اول چقد اون خانوم تحسین کردم با وجود سنش این همه شیب بالا اومده بود و حتی انقد مستقل بود از نفر جلویش کمک نمیگرفت و خودش بدون کمک کسی ار سربالایی بالا میرفت
و چقدر استاد شمارو تحسین کردم که به اون خانوم کمک کردید دستشو گرفتید که از اون قسمت رد بشه واقعا عاشقتم خیلی دوست دارم
چقد مریم عزیز قائم به ذاتید شما خیلی دوست دارم واقعا یه الگوی واقعی هستید برای ما بدون نیاز کسی خودتون اون همه شیبو و سربالایی پیاده روی کردی واقعا خدا قوتتون عزبزم
عاشقتممن که انقد مستقلی عزیزدلم
منقبل توضیحات استاد واقعا تحسین کردم
اون دختر شجاع رو واقعا انگار خودم اونجا بودم و کلی لذت بردم از شجاعتش از اینکه خیلی راحت بالای صخره میرفت چقد من ذوق کردم براش همون لحظه گفتم افرین بر تو دختر شجاع چقد اون دوستش رو به پریدن تو اب تشویق میکرد
اینجا گفتم ببین آزاده این دختره و چقدر شجاعه وبرعکس اون پسره چقدر ترسوعه اما باز خیلی پسره رو تحسین کردم با وجود ترسش میپرید تو اب و این اخرشم که باهم پریدن و کلی من یکی تحسینشون کردم
حتی چقد از اینکه استاد فیلم میگرفت لذت میبردند واقعا و سپاسگزاری میکردند چقدر عزت نفسشون بالاست این مردم
افرین بهشون واقعا برعکس ماها که یکی فیلم میگیره سریع خودمونو جمع و جور میکنیم یا میگیم فیلم نگیر
یاد خودم افتادم چند هفته پیش رفته بودیم دربند شهرمون دقیقا مثل همین ابشار دربندم داره بی نهایت زیباست اگ دوستان خواستن سرچ کنند میتونند تو گوکل بزنند دربند صحنه
دقیقا اونم همین قدر صخره ایه و امسال چون بارندگی زیاد بود اصلا کف رودخانه ام مشخص نبود ابشم خیلی سرده اما خیلی شلوغه و همه برای شنا میرن قسمت ابشار
اول بگم قسمت ابشاره کلی پسر بودو خانومها نمیرفتند داخل اب که من شجاعت به خرج دادم اول رفتم بعد بقیه خانومها دیدند من رفتم اونام الگو گرفتن حتی داخل اب اومدن و حتی سرمو زیر اب میکردم با من این کارو انجام دادند تا اینجای ماجرا من خوب پیش رفتمحتی از ارتفاع یه متری یک متر پریدم و خیلی سنگ داشت اصلا نمیشد بپری واقعا اما منم از آقایون یاد گرفتم که بپرم و بر ترسم غلبه کردم یه ذره خیلی کوچک
اگ واقعا سنگ نداشت شاید ارتفاع بالاتر میرفتم ابم تا زیر گردن میومداما بقیه ماجرا
وقتی اقا پسرها میرفتن بالای صخره و میپریدن از پایین داخل اب همه هو میکشیدن و طرف رو تشویق میگردند بپره البته که سریع میپریدن
یه پسر بچه ای بود فک کنم 8یا9 سالش بود این رفت بالای صخره و شاید ساعتها منتطر موند بالای صخره که بپره تو اب و هی نشسته نمیپرید فکرشو کنید ما بالای 1 ساعت داخل اب بودیم اون پسربچه همون بالا ایستاده بود ما از اب خارج شدیم و برگشتیم وسط راه داداشم اومد گفت دوباره بریم تو اب و ما دوباره رفتیم پیش ابشاره اون اقا پسر بودش اما این دفه شجاعت به خرج داد و پرید و من چقد لذت بردم یه پسر 8یا9 ساله با وجود ترسش پرید و چقدرم خوب شنا میکرد
هرچند من خودم شنا بلد نیستم و مینرسم اما تصمیم مهم گرفتم و تو هدفهامه که حتما اموزششو برم ولی با وجود ترسم به داداشم گفتم منو بگیر رو دستت از پشت که بتونم وایسم رو اب و شنا کنم به پشت البته ینی یه ذره برای ترسم قدم برداشتم البته که اینم تکامله باید طی کنم هرچند داداشم گاهی دستشو ول میکرد اما من سعی میکردم بمونم برای چند ثانیه رو اب
امید الله هدف دارم براش تا ترسم بریزه چون خیلی دوست دارم شنا یاد بگیرم
وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا
و بگو که بارالها مرا (همیشه به هر جا روم به مکّه یا مدینه یا عالم قبر و محشر) به قدم صدق داخل و به قدم صدق خارج گردان و به من از جانب خود حجت روشنی که دائم یار و مددکار باشد عطا فرما
سپاسگزارم استاد عزیزکه همیشه قانو برامون یاداوری میکنی.
من برای اون هدفم که گفتم قراره سفر کاری برم در اطراف شهرم واقعا پا رو ترسم گذاشتم اما باوجود این یکم باز ترس دارم اما هی میگم خدا با منه خدا همراه منه
و دیشب یه لحظه ترس اومد همین موقعه ها بود که بهش فکر میکردم ترس میومد اما اومدم با خدا صحبت کردم و کلی گریه کردم ناخوادگاه نشستم عشق بازی با خدا گفتم خدایا من میترسم دقیقا خدا باهام صحبت میکرد
آزاده از چی میترسی
مگه همه چیز دست من نیست
مگه من قدرت برتر نیستم
مگه من تمام آسمانها و زمین مسخر تو انسان نکردم
مگه من کنارت نیستم .مگه نمیدونی که دست تو دست منه تو چرا میترسی
من همیشه همراهتم همیشه کنارتم نترس و رو من حساب باز کن
و خیلی قانون تکرار کن تکرار کن تکرار کن
به خود خدا قسم دقیقا همینا رو میگفت من اشک میریختم
یه دفه یاد یه خانومی افتادم که قبلا مربیم بود تو کارم و گفتم ببین آزاده اون تونسته انجام داده این نجواها رو کنار بزار و اونو الگو قرار بده وقتی یه نفر تونسته توام میتونی بسپار به خود خدا خودش بلده چکار کنه
هی میگفتم و تکرار مبکردم
یا رب العلمین من در پناه توام
تو محافظ منی
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ « و در هر حال، خداوند بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است» [یوسف]
خدایاشکرت برای این لحظه که باتو هستم تمام توجهم به توعه
خدایاشکرت برای این ساعت و لحظه شب که دارم کامنت مینویسم
خدایا شکرت برای همه یاران توحیدی من در این غار حرا
خدایاشکرت برای کامنت همه دوستان کلی درس و اگاهی ازشون یاد میگیرم
خدایاشکرت برای استاد عزیزم و یار باوفایش
در پناه الله یکتا باشید
سلام به علیرضای عزیز یار غار حرای من
تحسینت میکنم اقا علیرضا انقد قشنگ جزییات فایل گفتی از اول واقعا سپاسگرارم احساس کردم فایل از اول دارم میبینم
بعد تحسینت مبکنم چقد قشنگ برامون درمورد نکات مهم فایل و غلبه بررترس نوشتی و
و چقد عالی در مورد باورهای موفقیت صحبت کردید
واقعا دمتون گرم خیلی عالی بود
با اجازه از کامنت کپی کردم کلی درس مهم توش بود
سپاسگزارم ازت عزیزم
دوست دارم اقای یکتای مقدم
سلام به نوید عزیز
سپاسگزارم ازت بخاطر کامنت پزمحتوایی که نوشتی
قلم بسیار شیوا و رسایی داری نوید جان
انقد قشنگ خاطره رو تعریف کردی لذت بردم
باور کن وقتی در مورد پارتنر فرضیت صحبت کردی ناخوادکاه لبخند رو لبم اومد فک کردم واقعیه انقد احساسش قشنگ و واقعی بود مطمینا در مسیرش به زودی قرار میگیری
افرین به شما و شجاعت که لذت بردی از پریدن تو اب و شنا کردن
و بازم افرین به دوستت هرچند که ترس داشته اما بالاخره اونم پریده تو اب
من خودم از شنا میترسم ولی همیشه میرم اب تنی که لذتشو حس کنم از بچگی این ترس همراه من بوده و اتشالله که بتونن برش غلبه کنم
فردا قراره که برم استخر که حداقل اول تمرین نفس گیری و روی اب موندن انجام بدم کم کم هدایت میشم به قدمهای بعد
خدایا سپاسگزارم بخاطر همه چی
بازم ازتون سپاسگزارم اقا نوید دوست دارم عزیزم
انشالله دوباره سفر عالی با پارتنر واقعیت بری و لذت ببرین در کنار هم
سلام به رضوان عزیز
به شاگرد مکتب الهی
عاشقتم رضوان جان چقد خلاقی
یه لحظه عکس پروفایلتو دیدم فکر کردم واقعیه انقد قشنگ عکس و کنار عکس مریم جان گذاشتی حتی دستاتم جوری گذاشتی نزدیک دست مریم جان
واقعا دستمریزاد دختر
بخاطر کامنت پرمحتواتم سپاسگزازم ازت عزیزم
عاشقتم خیلی دوست دارم
انشالله به زودی زود بری دیدار مریم جان و اونجا کلی عکس خوشگل کنار هم بگیرید
سلام به سارای عزیزو دوست داشتنی
اول از همه بهت تبریک بگم عزیزم واسه اینکه با همسرت هم مداری و با هم رو دورهای استاد کار میکنید و دوره ثروت خرید و این یک نشونه عالی در روابططه عزیزم
دوم اینکه چقد نکات مهمی گفتی یه قسمتی از کامنتت این بود خانومها که به درامد میرسند باز توقع دارند اون همسرشون خرج کنه.
حالا من اصلا اینو نپذیرفتم خداراشکر و مقاومت شدیدی دارم نسبت بهش میدونی چرا چون میگم وقتی دو نفر کار میکنند زن و شوهر
اول اینکه وظیفه اصلی مرد که هزیته زندکی رو بده این که تو احادیث از پیامبر هست
البته خانوم میتونه اگ خودش درامدی داره با عشق هروقت خرید رفت یا باهم بیرون رفتند حتی خانوم خرج کنه و میتونه نیازهای خودشو برطرف کنه بدون نیاز به شخص خاصی به نام همسر گفتم البته با عشق ن از روی اینکه من درامد دارم کاری به تو ندارم برای خودم فقط خرید میکنم
عزیزم مگه مردی که کار میکنه مگه نمیاد برای خونه خرج میکنه حتی گاهی کلی هدیه و کادو میخره و کلی پول تو حساب باتکی همسرش میریزه و اینو از رو عشقش انجام میده بدون توقع اینکه تو درامد داری
من یه همسایه داریم خیاطه البته الان توشهر دیگه زندگی میکنه دو تا دختر داره.
باور کن خرج و هزینه خودش و دوتا دخترشو خودش میده با عشق هرجی دلشون میخاد میخرن لذت میبرن از زندگیه و توقعی هم ندیدم از همسرش داشته باشه
در عوضش همسرش شغلش کشاورزیه درامدش برای مثلا خرید ملک و ماشین و اینا میزاره
من یه روز دوستمو دیدم اومده بود خونه مادرش کع همسایمونه ازش پرسیدم خودش اینارو گفت که من هزینه خودمو و دخترامو میدم برای خودمون لذت میبریم کاری به همسرم ندازم اصلا اونم هرجی در میاره ملک و ماشین اینا میخره و زندکی قشنگی داریم حتی در هفته امکان داره اصلا چند روز همسرم خونه نباشه سرکاراینا باشه ما کاری بهش نداریم و زندگیمونو میکنیم
باور کن اصلا این دوستم اهل غیبت و قضاوت چیزی ام نیست سرش تو کار خودشه چقد دخترهای مودب و خانومی هم داره یا چقدر خودش آرامش داره
اما دختر عمه خودم معلمه یا یه همسایه ای خواهرم داره خیاطه باور میکنی با وجود اینکه درامد دارن توقع دارند تمام مخارج زندکی و حتی خودشونو همسرش بده
یه روز این همسایه خواهرم میخاست از من برای عید هفت سین رزینی بخره بعد قیمتشو بهش گفتم گفت وای همسرم 1 تومن حالا نمیده برای هفت سبن گفتممگه همسرت میخا بده مگه خودت درامد نداری دیدم گفت مگه مریضم از پول خودم خرج کنم مگه وظیفه اش نیست همون لحظه مغزم سوت کشید گفتم بابا اینا کین دیگه چه فکری میکنن همسر رو چی میبینن مگه
یا دخترعموهای خودم یا زنداداشام وقتی من رو خودم سرمایه گزاری میکنم مثلا چیزی میخرم یا کاری میکنن سریع همش میگن ول کن بزار بری خونه شوهرت انجام بدی چرا خودت هزینه کنیمیگم چه ربطی داره من حالا چرا باید متتظر بمونم همسر بیاد و منو به ارزوم برسونه میگن نه باید باشه اگ تو بی توقع باشی میگن بی عرضه اس و اصلا تره برات خرج نمیکنن تو رو بی ارزش میدونن اما اگ توقعت بالا باشه اون تو رو بیشتر دوست داره و برات خرج میکنه پس تامیتونی از شوهرت بخاهینی چیزای میشنوم مغز ادم سوت میکشه
منطورم از این الگوها این بود که خانوم اگ درامدی هم داره میتونه برای خودش خرج کنه و حتی برای خونه با عشق خرج کنه و منتطر تباشه حتما همسر براش خرج کنه و اگ خودشو باارزش بدونه مطمین باش همسرشم تا دلت بخاد براش خرج میکنه بدوم توقع و از رو دوست داشتنش هرکاری میکنه فقط همسرشو خوشحال کنه
مگه مثلا منی که درامد دارم ینی همسرم دیگه نباید به من پول بده بگه تو درامد داری من خرج نمیکنم یا برعکسش
خدااز بی نهایت طریق روزی میده از طریق بی نهایت دستانش و مطمین باش کسی که عزت نفسش بالاست و برای خودش ارزش قائله همسرش براش بهترینها رو اماده میکنه بدون توقع اینکه تو درامد داری
یه جوری همکاری بینشون در هر کاری بوجود میاد(ینی همون پول منو تو نداره من داشته باشم به تو میدم با عشق توام داشته باشی به من میدی با عشق)البته نمیدونم تا چه حد این درسته اما من کلا ادمیم دوست دارم مستقل باشم تا منتطر نباشم همسرم بهم بده ولی اگ همسزمم بهم پول بده کلی سپاسگزاری میکنم ازش همون
چیزی که من در استاد و مریم جون دیدم تو فایلهای مختلف
کامنتم طولانی شد امیدوارم هم به خودم هم به شما کمکی کرده باشم و باعث بشیم الگو پیدا کنیم برای باورهامون که اگ برای یکی شده برای مام میشه
دوست دارم سارای عزبز
سلام به سمانه عزیزو توحیدیم
خانومی من عاشقتم
عاشق خودتو احساس قشنگ پر از مهر خداگونه ات عزیزم
انقدکامنت پرمحتوا و پر معنا بود
انقد با احساس نوشتی نتونستم برات کامنت نزارم
باور کن انگار یه رمان داشتم میخوندم انقد زیبا ولطیف و پر معنا و با احساس قلبی بود واقعا
یه لحظه گفتم ازاده تو که کامنت مینویسی به چه عنوان مثل سماته از روی قلبه یا همینجوریه؟
جوابی که به خودم دادم این بود من چون تازه خودم شروع کردم به کامنت نوشتن البته قبلا خیلی تحت تاثیر قرار میگرفتم جواب کامنت بچه ها رو میدادم گاهی
اما الان بخاطر تعهدم و اینکه یاد بگیرم چطوری کامنت بنویسم هرچه به قلبم بیاد مینویسم چون هنوز دارم تکاملم طی میکنم و گفتم آزاده همه بچه هام قبلا مثل تو کامنت نوشتن تو هرچی که خدا بهت میگه به اندازه درکت بنویس بقیش با خدا مهم نتیجه ای که میگیری
اما تورو تحسین میکنم انقد قشنگ و رسا نوشتی
خیلی دوست دارم عاشقتم
سلام به اقا رضای عزیزو دوست داشتنی
مثل همیشه کامنت پر معنا بود خیلی قشنگ و اضح در مورد حضرت محمد و اینکه خداوند تو قران میگه پیروان آیین ابراهیم باش و اونو الگو قرار بده صحبت کردی.
عزیزم جه زیبا در مورد حضرت علی گفتی که هنوز او را نشناختیم بخاطر سوءبرداشتهامون
از اینکه باید فکر کنیم از کجا امده ام
اصلا امده انم بحر چی بود
خیلی سوال قشنگی بود ادمو به فکر میبره
خداشکرت امشب لایق شنیدن این صحبتهای زیبای رضای عزبزشدم
خدایاشکرت برای دوستان بهشتی ام
باور کن اقا رضا اولش گفتم برات کامنت بزارم یه لحظه نجوا اومد خب چی بنویسم اصلا
گفتم خدایا خودت بگو چی بنویسم همونو مینویسم این کامنتم هرچی که بود خدا گفت بنویس به اندازه درکم
بازم ازت ممنونم دوست عزیز
دوست دارم در پناه الله یکتا تنها فرمانروای حهان هستی باشی
سلام به نفیس عزیز
چیزی که منو وادار کرد برات کامنت بزارم یه جمله تو صحبتهات بود خیلی حسمو برانگیخت
شخصیتی زیبابین نصیحت نمیکنه ایراد نمیگیره با خودش در صلح است و قلبش به روی آدمها باز شده .
این جمله ات خیلی قشنگ بود واقعا خیلی تحسین برانگیر بود
من قبل از قانون جذب ناخوداگاه اگه خیلی از چیزی خوشم میومد به طرف مقابلم میگفتم اما خیلی هم ایراد و نصیحت اینام میکردم
اما الان خداراشکر سعی میکنم از ایرادهام کم کنم از نصیحتهام کم کنم هرچند هنوز توش لنگ میزنم اما سعی میکنم اگاهانه تمرکز کنم و اینکه زیبایی ها رو تحسین کنم
از کامنتها شروع کن به همه از ته قلبت نه فقط زبونی عشق بورز
از ادمهای تو خیابون چه مسر چه دختر شروع کن عشق دادن بهشون اگ میتونی مستقیم بهشون بگو اگنه تو دلت بگو مخصوصا در مورد اقایون
من الان که اگاهانه دارم این کار میکنم تو باشگاه که میرم خیلی توحه میکنم رو حتی یه لباس خوشگلی که پوشیدن و همون لحظه بهشون میگم
یا هفته پیش یه دختره تازه اومده باشگاه اولش گفت استاد من زیاد بلد نیستم منم برگشتم گفتم ببین منم بلد نیستم 1ماه و نیم اومدم تازه دارم راه میفتم اصلا نترس هرجلسه بهتر میشی و همون لحظه بهش گفتم خیلی مهربون و خوش برخوردو ارومی و یه حسی درونته ادمو جذب خودش میکنه بخدا همون لحظه گفت اتفافا همه اینها تو خودته من اومدم به خودت بگم که همه این خصوصیات داری
حتی یه گل زیبا رو میببنی ذوق کن کم کم انجام بده و برو جلو جز شخصیتت میشه
ولی خب خیلی باید رو ترک عادتهامون توجه کنیم و باید اگاهانه باشه اولشم منم همین طورم ولی دارم حتی به یه موچه ام عشق میدم که یاد بگیرم
انشالله که در این راه ثابت قدم بشیم
مرسی که نوشتی باعث شدی بنویسم عزبزم
خیلی دوست دارم
سلام به برای عزیزم
منتطر کامنت بودم خخخ عادت کردم به کامنتهای پر محتوات داشتم دنبال کامنت میگشتم که یهو دیدم در جواب اقای مقدم کامتت گذاشتی سریع زدم رو اون قسمت ابی رنگ که کامنتو بخونم
اول از همه بابت اطلاعات تحسینت میکنم داداش
خیلی خوب اون مصاحبه اقای ایلان ماسکو برای ما به اشتراک گذاشتی…چقد دیدگاه قشنگی داره اقای ایلان ماسک واقعا هم دیدگاهش مثل استاد و درسهای استاد بود
بعد که گفتی شبیه شاه نشین بدره است
خیلی تعریف بدره رو شنیدم که جاهای قشنگی داره
خیلی دوست دارم از نزدیک اونجاها رو ببینم به قول شما منم همیشه جایی که اب باشه و درخت لذت بیشتری میبرم و همیشه ام تو ابم
وقتی نزدیک رودخانه میرسم
جوریه که وقتی میریم تفریح برادرزاده و خواهرزاده ها همه میان میگن تروخدا عمه یا خاله میریم تو اب من پایه ام تو همه چیز اخه از همشونم شجاعترم و کودک درونم خیلی فعاله و همش منتظرند من برم همه مثل بچه اردک بیفتن پشت سرم من
ینی تا وقتی مه بچم ناو آو لیوم کن اقره اویشن کی چیدن
انقد به اون قسمتی که گفتی فکر کردم فقط لرها و کوردها این نوع شیرجه زدن میرن و از بالای صخره بالا میرند و شیرجه میزنن انقد خندیدم که نگو بعد اونایی ایم که این پایین اونی که رفته بالای صخره به قول خومان بادی کنوخدا بیشتر بادی و جوگیر مون تا وخاطر لذتهعاشقشونم
واقعا هم فک کنم 90 درصد کوردها و لرها این فکر کنن که فقط ما این کارو انجام میدیم چون کمتر دیدیم افراد استانهای دیگه و شجاعت کوردها و لرها ببشتره تو همه چیز
یه داستانی تعریف کنم کوردها دیدی وقتی به اب میرسند یا دریا سنگریزه برمبدارند پرت میکنن توی اب
ما فک میکردیم که فقط کوردها این کار میکنن اقای غلامیاری یه کلیپ درست کرده بود تو خارج بود فک کنم و این کار و انجام داده بود چقد میخندیدیم
تا یه روز یه کلیپ دیدیم از چن تا بلاگر تهرانی و خواننده گفتیم بابا این چیز خنده داری نیست همه این کارو میکنن ولی فکر ما محدود بود و همه رو با دیدخودمون میدیدیم
یه چشت و کوردی بویشم
پسرخاله ام وت خیلی سال پیش چیمنه شمال شلوار جافی پوشایمن چیمنه نام دریا وت وی مردم گشت (کلیان و قول ایوعه) بوینه تماشا چی ایمه یانه کین و بربره هاتنه که ورد شلوار کوردی شنا کن
وت بگر سوار تیوپ بیمن اقره حال دا البته وت ایمه ارا مسخره بازی ای کاره کردیمن وت بی فرهنگ بازی در اوردیمن وت گشت خنسیان
ولی فک کنم کوردهایی که خیلی تعصبی هستند واقعا این کارو انجام میدهند با شلوار کوردی میرن شنا چون خیلی شنیدم اینم بیشتر یارو دوستم میگفت
حالا یا برای مسخره بازی یا واقعا باورهای غلط مذهبی دارند اینکارو انجام میدهند
خلاصه سپاسگزارم بخاطر نکات مهمی که تو کامنت گفتی
سلام به خانوم عزیزت و شینای ناز برسان
سلام خدمت محمدرضای عزیز
سپاسگزارم که برام نوشتی
خداراشکر که کامنت من باعث شدخنده رو لبت بیاد
اقای روحی عزیز من بجه همین منطقه صحنه ام و انقدزیباست انقد زیباست که فقط که فقط لذت میبری
دربند الان درست شده خداراشکر ینی شاید 20 ساله که درستش کردند وگرنه مثل همین جایی که استاد رفتند کوهستانی بود ووشیب داشت مسیر رفتن به ابشارش ولی به نظرم شیب و صب العلبور بودن جایی استاد رفتن بیشتره
الان خداراشکر دربند خیلی خیلی رفتن به پیش سرابش اسونه پل داره پله داره کلی بهش رسیدگی کردند واقعا در نوع خودش زیباست و خیلی شلوغه جوری که ماخاستیم بریم خواهرم ساعت 8 صبح رفته بود جا بکیره جا نبود خخخخ در این حد شلوغه
پارکنیگش اصلا جای ماشین نبود کلی باید پیاده روی میکردی که به ماشین برسی
کلا یه بهشته اینجا پاییزش برگهای زرد و قرمزش روی زمین یه شکل داره.شکوفه های درختهاش یه شکل تابستون و زمستان برفیش یه شکل انقد خوشگله
بعد اب خونه ها و باغها و زمینهای این منطقه هم از آب دربنده خداراشکر
انشالله لبت همیشه پر خنده و دلت شاد باشه و پرانرژی باشی و حتما یه سفر بیای این طرفها در خدمت هستیم
بازم سپاسگزارم اقای روحی عزیزکه برام نوشتی