این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-02 04:17:182023-03-18 23:00:43سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 183
326نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
البته که بانو جان این فرهنگ در زنان ایرانی بسیار زیاد بوده و بیشتر هم شده که تعصبات دست و پا گیر در مورد پارتنرشون نداشته باشن مخصوصا در مناسبتها و مراسم این چنینی ولی من فکر میکنم اقایون هنوز کمتر میبینیم که این طور با این قضایا راحت تر کنار بیان دوست دارم بدونم که اگر پوزیشن بر عکس میشد و مریم جان توسط یه رقاص زیبای مرد به رقص دعوت میشد آیا استاد هم اینچنین برخورد میکردند و حتی از زاویه ای مشخص تر فیلم میگرفتن!!!!؟؟
سلام من محمد هستم اولین باره دارم نظرم را در سایت سفر به دور آمریکا میزارم همیشه دنبال کننده سر سخت شما استاد عزیز و مریم عزیز هستم استاد وقتی با رقصنده رقصیدی اولش که کلی خندیدم ولی تحسینتو ن کردم خیلی عالی بودی من یکی فکرشم نمی کردم بری و برقصی عالی بود افرین. و جاهایی که میرید مخصوصا طبیعت کردی شمارا تحصین میکنم خودم خیلی عاشق طبیعت گردی هستم مخصوصا جایی که آب باشه بیشتر طبیعت سمت لرستان را تقریبا دیده ام چونکه من اصالتا لرتبار هستم و خیلی از طبیعتی که شما و مریم عزیز به ما نشان میدهید لذت میبرم و تحصین میکنم از خداوند عمر باعزت برای شما و مریم عزیز طلب میکنم موفق باشید یاحق
داداش گلم ممنونم بابت کامنتی که نوشتی و این فرصت را به ما میدی که از تجربیات و توجه به زیباییها استفاده کنیم.منم واقعا چقدر ذوق کردم و چقدر از ته دلم خندیدم و واقعا استاد جان را تحسین کردم.
آقا من دلم قدم زدن تو خیابان وست وود لسآنجلس رو میخواد، چقدر حال و هوای خوبی داشت، با شما هم قدم بودم و لذت میبردم، اون بام لسآنجلس هم که خیلی زیبا بود مخصوص اون دوربینی که گذاشته بودن تا باهاش شهر رو ببینی،تصاویر زیبای از نقاشی اساطیر و منجمان قدیم که دور تا دور اون سقف مخروطی بود کاملا آدم رو به وجد می آورد.اسناد جان بازم غذاهای خوشمزه بدون ما خوردی،خیلی باحال بود.
استاد عاشق رقصیدنت شدم، خیلی بی ریا و راحت، بدون اینکه حرف یا نگاه مردم اذیتت کنه تو فضای خودت بودی و داشتی لذت میبردی از اون مکانی که هستی ، و این خودش از قوانینی هست که خود شما به ما آموزش میدید،مرتضی هم که به همه زبانهای زنده ایران برنامه اجرا کرد و خیلی لذت بخش بود،
استاد جان خدارو بابت همه نعمت هایش سپاسگزارم و به زودی شما رو از نزدیک ملاقات خواهیم کرد چون این یک قانون است که اگر به زیبایها توجه کنی به سمتش هدایت میشوی. در پناه آلله یکتا، شاد، تندرست، سالم،ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید،
سلام استادجان سلام مریم عزیزم وای استاد این قسمت خیلی باحال بودچقد به ایرانی بودنم افتخار کردم وقتی دیدم یه منطقه ازاین کشور قدرتمند همزبانان وهموطنام دارن زندگی میکنن استاد خداروشکر که به همه جا سرمیزنین واونا رو نشون ما میدین واقعا کیف کردم استاد چه گرمکن باحالی پوشیدین مرسی توفروشگاه هم به یاد ماهستیم فایل آپلود میکنیدشبهایی که میدونم فرداش فایل جدید میزارین نمیدونین باچه ذوقی میخوابم به امید اینکه فردا این دوعشقم رومیبینم که یه جای جدیدی رو نشونم بدن چه رستوران باحالی چه کباب خوشمزه ای دلم خواست نوش جونتون گوارای وجودتون استاد زندگی کردن توتراک آخرتنوعه استاد خیلی دلم خواست ثروت داشته باشم آزادی خرید داشته باشم خداروشکر شماهستین تااین حس زیبارو درک کنم وازخدا بخوام برای من هم اینچنین زندگی رو فراهم کنه مریم جانم این حس شماست که ازهمه چی باحالتره استاد اون وسطا یه دوغ لری هم به چشمم خورد به به چقد خورشت ایرانی یعنی این همه تقاضاست دراین فروشگاه برای غذای ایرانی این برند صدف غوغا کرده خداروشکر چقد فراوانی هست وای خدای من توی خیابون ایرانی حرف میزنن ایرانی آهنگ زیبا مینوازند استاد این قسمت رو اسمشو بزارین سفر به تهران واقعا جالب بود بینظیر بود استاد اون گرمکن باحال کاردستت داد اما خیلی خوب اوضاع رو کنترل کردین بازم خیلی خیلی باحال بود د ازاین شادیا دلم خواست توی کشور خودمون باشه خدایا شکرت خیلی لذت بردم ازاین فایل ازشما خیلی خیلی متشکرم خدا حفظتون کنه برای تمام بچه های سایت عباسمنش
همین اول کاری میخوام برم سراغ اصل مطلب که استاااااااد من عاشقتم آخه چرا اینقدر تو خوبی فرشته
من عاشق اعتماد بنفست هستم تا خانمه دستتو گرفت و بلندت کرد سریع استاپ کردم و گفتم باید این نکات رو بنویسم که پاشنه آشیل من هست
و جالبه که بعدش شما دقیقاً همین حرف ها رو زدین ذتا مهر تاییدی باشه برای من و ذهنم
خانم که ازت درخواست کرد بین اون همه آدم شما رو بلند کرد چون مامور بود از سمت خدا که اعتماد به نفس رو در عمل استادمون بهمون نشون بده که اصلاً حرف و نظر بقیه برامون مهم نباشه اتفاقا باید شما رو بلند میکرد چون به قول خودتون هم لباس مناسبی نداشتین هم رقص خوبی نداشتین و البته این نظر خودتون هست ولی بخدا عاشق این رقصتم عشقم عاشق این لباست هستم که پوشیدی اتفاقا در زمان درست در مکان درست با آدم درست برخورد کردین تا به ماهاهم یاد بدین اعتماد بنفس رو در عمل مهم نبودن حرف و نظر مردم در عمل و این پاشنه آشیل خودم هست که الان یک سدی از من شکسته شد تا بهتر بفهمم این موضوع رو تو بی نظیری استاد و خیلی خوب هست که هون لحظه هم مریم بانو داشت فیلم میگرفت این غیر از این هست که لطف خدا بوده برای من و بچه ها؟؟؟!!!و عاشقتم استاد که کات نکردی این تیکه رو و این یعنی توحید چون نظر بقیه اصلا برات مهم نیست
ذهن من میگه :
بابا زشته بیخیال جلوی این همه جمع با این لباس ها رقص هم بلد نیستم من ناسلامتی استاد هستم اون هم با این خانم با این وضع مردم چی فکر میکنند راجب من بچه ها چی میگن
اما ذهن استاد:
پاشو پسر پاشو یک رقصی بکن یک قری هم بریز پاشو شادی رو هدیه بده به بچه ها پاشو عزت نفس و اعتماد بنفس رو به بچه ها(جواد) یاد بده پاشو به بقیه هم بگو که میشه رقص بلد نباشی ولی با یک خانم رقصید و نمرد پاشو با این لباس ها هم برقص که به بقیه هم نشون بدی که میشه با این لباس های خوشگل هم رقصید و هیچ اتفاقی هم نیفته پاشو پسر پاشو
دل به تو بستم (خدا) فقط تورو میپرستم (با ریتم بخونین استاد)
این فرق بین استاد و شاگرد هست دیگ همین چیز ها رو داره استاد توی تمام محصولات و دانلودی ها فریاد میزنه دیگ تا شاید من بخودم بیام و انجامشون بدم و نترسم از محدودیت های ذهنم استاد این فایل بی نهایت نکات مثبت و زیبایی داره که بخوام بگم بخدا فقط یک صفحه بصورت تیتروار فقط نوشتم که توی کامنت هام بیارم اما اینجا نظرم عوض شد اون ها رو دوستان میگن ولی الان که صحبت از محدودیت ها و ترسها شد برام خواستم داستان هفته پیش جمعه رو بگم که برای خودم رقم زدم به لطف الله مهربانم تا به خودم یادآوری کنم که محدودیت های ذهن خیلی کوچیکه و ریز هستند و نباید من رو از رسیدن به خواسته هام باز دارند
بریم سر اصل مطلب:
جمعه به لطف الله مهربان هدایت شدم به کوهنوردی تک و تنها (از بسکه فایل های سفرنامه رو دیدم هدایت شدم خیلی عالی و زیبا بود)
خودم رو سپردم به خدا و گفتم منو ببر به جاهای زیبا و خلوت که خودم و تو تنها باشیم
خلاصه که رب مهربانم هدایتم کرد به مسیر های خلوت و زیبا در صورتی که همه داشتند از یک مسیر میرفتند و من گفتم اون مسیر بقیه هست و من مسیر اختصاص خداوند داره برام درست میکنه و همینطور هم شد
خلاصه داشتم سوت زنان و شکرکنان میرفتم که یهو با یکی از ترس هام که از بچگی همراهم بود روبرو شدم (خخخخ انکار دارم داستان جنایی تعریف میکنم )و اون هم چیزی نبود جز چند تا سگ شیطون فاصله ای که باهام داشتند نزدیک به 200 متر حداقل بود از صدای پارس کردنشان ایستادم واقعا حرکت نکردم دیگ با اینکه فاصله زیاد بود ولی حرکت نکردم حتی خداشاهده میخواستم برگردم ولی گفتم نه جواد این تو بمیری از این تو بمیری ها نیست یا با این ترست روبرو میشی یا باید بمیری
یاد داستان استاد افتادم که توی جنگل صدای خش خش شنید و رفت توی دل ترس هاش(دوره عزت نفس)
خلاصه با کلی کلنجار که قلبم میگفت برو تو میدونی هیچ برگی بدون اجازه خدا به زمین نمیفته اما ذهنم میگفت نه 5 6 تا سگ هستند اگر بگیرنت چی و هزاران نجوای دیگ
خدا شاهده چنین عزمی در وجودم شکل گرفت که دنبال سگ ها داشتم میگشتم تا ببینم کجا هستن حتی مسیرم رو عوض کردم تا برم توی دلشون که پیداشون کردم و رفتم وسطشون نشستم استااااد چنان آرامشی بهم داد چنان بار سنگینی از دوشم برداشته شد که نگو و نپرس جالبه که طفلکی ها تا رفتم سمتشون از من فرار میکردند و نشستم و عشق بازی با ربم
اما بعدش چی شد
ذهنم خیلی این مورد رو کوچیک جلوه میداد اما گفتم پسر خوب همین ده دقه پیش از فاصله 300 متری میخواستی برگردی حالا میگی این کار کوچیک و بی ارزشه ذهنم یک نگاهی بهم کرد و گفت راست میگی ها اینجوری هم خندید خخخ
خلاصه که هنوز این مورد جزو ترسهام هست و نمیگم که از بین رفته اما بهتر شدم خدا رو شکر این عمل یک ایمانی در من بوجود آورد که گفت تو روی من حساب کن بقیش با من و واقعا هم فقط روی خودش حساب کردم و رفتم و اگر به خودم بود که برمیگشتم خداروشکر میکنم واقعاً
و استاد ازت بی نهایت ممنونم که در عمل بهم یاد دادی عاشقتم استاد
چقدر کامنت پر محتوایی بود.از شما سپاسگزارم بخاطر این حد از فهم ودرک قوانین و عمل به آنها.
و اینکه بر ترس خودت غلبه کردی و رفتی تو دل سگ ها .خیلی تحسین برانگیز است.
بچه که بودیم عمویم یه آیه از قرآن روبه ما یاد داده بود که موقع مواجه شدن با حیوانات غیر اهلی یا هر حیوانی که میترسیم بخونیم. اون حیونبه اذن خدا کارمون نداره.
و من این آیه رو موقع رد شدن پیش سگ ها میخوندم.
صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لا یَرجِعونَ﴿18﴾ بقره
آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا بازنمیگردند.
بهرحال کارم رو راه می انداخت.چون محله ما پر است از سگ های غیر اهلی.
ولی الان به لطف الله و آموزه های استادهیچ برگی بی اذن خداوند بر زمین نمی افتد رو سرلوحه کارهام کرده ام. خدایا سپاس گذارم.
مررررسی دوست عزیز که نوشتن کامنت مرا به دوران خوش کودکی برد، چقدر آماده دریافت آگاهی ها بودم و هر کی هر چی میگفت رو باور میکردم. تا دیگه کامل خودم رو گم کردم، ولی خداوند هیچ وقت دست بنده اش رو رها نمی کنه و اون رو هدایت می کنه. ومن رو از اعماق تاریکی ها نجات داد و روز به روز به روشنایی نزدیک و نزدیک تر میشوم.
منم همچین تجربه ایی از روبرو شدن با ده یا پونزده تا سگ در یک راه میانبر خاکی در صبح زود ،زمانی که آدمی نبود و من تنها بودم و چون برای پیاده روی رفته بودم و کلاه نقاب دار زده بودم ،زمانی متوجه سگها شدم که در فاصله کمتر از دو متر بودم و همه اونها به محض دیدن من از خواب بیدار شدن و اماده حمله شدند اما من همونجا گفتم سایه تو در «حمایت و حفاظت تنها قدرت جهان «رب»هستی نترس و حرکت کن» با هر قدم ترسهام میریخت و من بزرگتر شدم این در حالی بود که صدای خرخر سگها رو میشنیدم و وقتی از اونها دور شدم و برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم دیدم همه اونها دارن به من نگاه میکنن اما حتی یکی از اونها جلو نیومد .
این خاطره شما خیلی حس فوق العاده ایی رو در من بوجود اورد و خیلی هم شما و هم خودم رو تحسین کردم .
باور کنید که خیلیها شهامت همچین کاری رو ندارند اما ما با شهامت انجام دادیم .
اینم یکی از دستاوردام بود که کامنت شما بیادم اورد .
سلام به سایه خانم خداروشکر میکنم که این کامنت من شما رو هم یاد خاطره خودتون انداخت و چقدر تحسینتون میکنم بابت این شهامت
باور کنید یک دلیل محکم حرف های استاد هست و یک دلیل دیگ خوندن همین کامنت های دوستان هست چون میبینم که دوستان میرن تو دل ترسهاشون و اتفاقا اتفاقات خوبی هم براشون میفته این باعث میشه که من هم حرکت کنم و به خدا هم اعتماد کنم و خداروشکر نتیجه عالی ای هم داره اعتماد به خدا
عجب کامنتی نوشتی خیلی ممنونم ازت و ممنونم از همه ی دوستانی که خاطراتشون رو نوشتن خیلی استفاده کردم
حقیقتش من خودم خیلی ترس دارم از حیوانات همین دیروز بود داشتم جایی میرفتم صبح که دیدم یه سگی از اونایی که دمشون عین گرگها هست داره تو یه متری منه وداره میاد طرفم باورتون نمیشه در جا برگشتم گفتم از یه راه دیگه میرم اما به خودم گفتم نه نمیشه باید راهتو ادامه بدی هر چی که میشه منم تند تند رفتم اونور خیابون بعد با خودم گفت ببین اینهمه آدم چرا من باید بترسم؟ پس این عادی نیست و امروز که کامنت شما رو دیدم بیشتر مصمم شدم که دیگه ترسی نداشته باشم الهی شکرت
در جایی اشاره داشتین به روبرو شدنتون با ترسی که سال ها در ذهنتون باهاش درگیر بودین و رها شدن از اون ترس بعد از رو در رو شدن و بعد کوچک شمردن اون در ذهنتون بود
این تجربه رو هفته پیش من هم داشتم…طبق عادت صبح زود پارک جنگلی رفتم و دو ساعتی بود بین درخت ها و سبزه ها در جای خلوتی راه می رفتم که یکباره دیدم سه چهار تا سگ با سرعت در حال نزدیک شدن به من هستن با صدای پارس بسیار بلند…اولش ترسی تو وجودم افتاد که من تنها هستم و هیچ آدمی در چند کیلومتری من نیست…
شروع کردم به دویدن…
قبلش هندسفری تو گوشم بود و فایل از استاد رو گوش می کردم…
تنها کاری که به نظرم درست اومد این بود که خودم رو آروم کنم و ترس رو کنار بزارم…زمانی که آروم شدم و ایستادم دیدم تمام سگ ها کنار من ایستادن و کمی پارس کردن و برگشتن.
احساس شعف و رهایی زیبایی بهم دست داد که ترس ها در ذهن ما بزرگ هستن اگر باهاشون روبرو بشیم از قول شما کوچک بودنشون رو با تمام وجود احساس می کنیم.
استاد اون بستنی اکبرمشتی که دیدین اونجا، شعبه اصلی و واقعیش در طهران، سر خیابون ما بود در بچگی، (آبمنگل) و البته الان هم هست،
استاد یه چیزی بگم که شاید فقط شما باور کنید،
والله قسم عین حقیقت رو میگم
استاد، پریروز صبح همین موقع که کامنت برای قسمت قبلی مینوشتم و اشاره کردم به اون پل زیبا که مثل پل ورسک بود، باورم نمیشد که فرداش خودم از زیر پل ورسک رد بشم و الان شمال و در روستای جوارم، در حال نگاه کردن به کوههای جنگلی روبروم هستم، آفتاب هم داره طلوع میکنه
استاد عزیزم
من این دو روزه واقعاً درک کردم از ته قلبم، که توجه به زیبایی ها و تحسین نکات مثبت، دقیقاً از همون جنس زیبایی رو وارد زندگی آدم میکنه
واقعاً الان هنگم و فقط خدارو شاکرم
استاد،شاید بازم باورتون نشه،اتفاقات عجیبی افتاد برامون بعد از توجه به زیبایی ها ، یعنی دارم نتایجشو میبینم با چشمام،
اول مدارس تعطیل شد که بچه های من بتونن بیان مسافرت
دوم تصمیم به شمال رفتن گرفتیم یه دفعه
سوم از جاده ی هراز رفتیم و خوردیم به ترافیک و دور زدیم اومدیم از جاده ی فیروزکوه بریم
و……….
و یکدفعه من به خودم اومدم و دیدم داریم از زیر پل ورسک رد میشیم
یهو یاد کامنت دیروزم افتادم که برای شما نوشته بودم چقدر این پل زیباس و شبیح پل ورسکه
الله اکبر
بغض کردم و به خانومم گفتم ببین قانون داره جواب میده، بخدا جواب میده، ما کجا، اینجا کجا
الله اکبر
اما،الان با پسرم نشستیم و داریم طلوع خورشید رو میبینیم
خدارا شکر که به سفر دعوت شدی از طرف خدای مهربان واقعا منم خودم این تجربه را داشتم.والان با دیدن این فایلهای ارزشمند به سفر شمال رفتم و جالبه جایی که رفته بودیم از 30تا ویلا بود و همه خالی بود و من و همسرم و دردونه هام بودیم و جالب این بود که تارسیدیم صاحب ویلا گفت تلویزیون را برداشتیم اگه اجازه بدید یه ساعت دیگه میارم براتون و من گفتم ما اصلا احل تلویزیون نگاه کردن نیستیم .
الان هم به سفر شیراز دعوت شدیم .ایشالله همیشه در سفر باشی و تجربه های خوبی را بدست بیاری .
2روز شمال بودیم، حتی تلویزیون رو به برق هم نزدیم،،
الهی شکر بابت این همه نعمت های گوناگون
آقا رسول، والله قسم عین حقیقت رو میگم
ما دیروز در استان مازندران و روستای جوارم ویلا اجاره کرده بودیم و داشتیم سپاسگزاری میکردیم و لذت میبردیم که یکدفعه یکی از دوستان قدیمیم زنگ زد و گفت: من و همسرم و دخترم داریم میریم ویلای خودمون در صومعه سرا(گیلان)
و مارو دعوت کرد که ادامه ی این سفر، بریم ویلای اونا و 3،4روز اونجا باشیم
الله اکبر
حالا در فایل بعدی سفر به دور آمریکا ، توضیحات کامل میدم که چجوری داریم هدایت میشیم به سمت نعمت های بیشتر
الله اکبر ️
این چند خط رو هم نوشتم برای آقا رسول عزیز که دقیقاً متوجه میشه من چی میگم و با هم ، هم مدار هستیم️
خیلی خوشحالم بابت تجربه زیبایی که داشتید،چه جای رویایی ،من که تصور کردم کلی کیف کردم ،حسابی لذت ببرید
مشخصه که هم خیلی پیگیری دیدن این سریال فوق العاده هستید و هم تمرکز و تجسم تون فوق العاده است ،که به این زودی شما هم تجربه مشابه همون طبیعت رو داشتید
همون پل ،همون طبیعت ،و مه
و چقدر رسیدن به همین خاسته های مشابه صحنه های که استاد میزاره ،هر بار برامون مسلم میکنه که راه ما درسته و قانونی جز فرکانس و توجه نیست به شرط کنترل ذهن و توجه به خاسته ها
به شرط اینکه تو دل تضاد هامون هم حالمون خوب باشه و بلافاصله از خودمون بپرسیم این تضاد اومده چی رو بهم بگه ،اینطوری کنترل ذهنمون هم راحت تره، (برای من که اینطور بوده و مدت زمان موندن تو حال بد خیلی خیلی کمتر شده)
و این که تکامل برای رسیدن به خواسته هامون صرفا تکامل از نظر فرکانسیه نه زمان
آرزو میکنم لحظه لحظه زندگی تون با لذت تو ثبت بشه و برسید به تمام خاسته های زیبا تون
سلام ودرود خدمت استادعباسمنش،خانم شایسته وهم خانواده ایهای گرامی.مطلبی بادیدن این فایل ذهن من رادرگیر کرده ممنون میشم جواب دهید..بلتوجه به داده های مذهبی که من دارم وبه هنگام دیدن کنار ساحل ونوع پوشش،کاملا اکنون پذیرفته ام چند نکته را،1.نگاه جنسیتی نداسته باشم2.باوجود آنهمه زیبایی ساحل ودریا وصدای آب و…چرا ان قسمت از غریزه من باید مانع از دیدن این همه نعمت گردد ومن اطمینان دارم باید کنترل ذهن داشته باشم والبته بپذیرم تفاوتهای ظاهری آدمهارا حتی در جنس مخالف….اما در این فایل وورود خود من به این فضا )کاباره) هیچ جوره نمی توانم بپذیرم رقص با خانم رقصنده را…باز ممنون میشم استادان ودوستان ،راهنمایی کنند باشد که آگاهی مادر جهت خیر دنیا وآخرت ورضایت خداوند افزایش یابد.ونکته آخر باتوجه به استناد ما به قرآن،ایا نکته در قرآن که این موضوع راتایید یا رد کند،وجود دارد؟
سلام و صبح بخیر به تمام اعضای خانوادم،پدر معنویم و مریم جان عزیزم
استاد عزیزم
چقدررر لذت بردم
سی دقیقه از امروز من فقط در لذت و شادی گذشت
چقدر ازتون بابت share کردن این زیبایی ها ممنونم
استاد جان ،این فایل نکات مثبت خیلیییی زیادی داشت اما من میخوام از بیشترین نکته ای که به چشمم اومد براتون بگم
چقدر لذت بردم که شما بدون مهم بودن نظر بقیه براتون اونطور که راحت هستین تیپ میزنید
من فهمیدم که من همش دنبال اینم که چطور لباس بپوشم که جامعه تاییدم کنه اما با دیدن شما فهمیدم که ° باید با دیدگاه خودم زندگی کنم نه دیدگاه مردم°
چقدر لذت بردم از رقصتون با اون خانم و چقدر به خودم نهیب زدم که ببین،نشر کردم برات مهم نباشه،کاری که فکر میکنی درسته رو انجام بده
حتی نظر بقیه انقد برای شما مهم نبوده که بخواهید این قسمت کات کنید
و خیلی با عزت نفس روی سایتتون به اشتراک گزاشتید با بقیه
استاد جان شما چقدر الگو خوبی هستین :)
و چقدر لذت بردم از این رابطه که مریم جان اینطوری نبود که تو چرا با اون خانومه رقصیدی،چرا دستشو گرفتی و…
چقدر این رابطه با کیفیته
چقدر این رابطه ایده اله
چقدر میشه از این رابطه لذت برد
بدون دعوا بدون بحث بدون هیچی
دوتا آدم با هم در رابطه عاطفی هستن اما طرف مقابل رو برده خودشون نمی دونن و نه تنها خودشون آزاد رها هستن بلکه طرف مقابلشان هم آزاد و رها می زارن
میشود خوب زندگی کرد
میشود اون زندگی دلخواه رو تجربه کرد
میشود روابط عاطفی با بالاترین استاندارد رو تجربه کرد
و تمام کار هایی که دارم انجام میدم
باور های عزت نفس میسازم،شکرگزاری میکنم،توجه به زیبایی ها و… تمام اینها قدم هایس هستن که آروم آروم منو به این رابطه می رسونن
الهی شکرت بابت این الگو بی نظیر️
البته که بانو جان این فرهنگ در زنان ایرانی بسیار زیاد بوده و بیشتر هم شده که تعصبات دست و پا گیر در مورد پارتنرشون نداشته باشن مخصوصا در مناسبتها و مراسم این چنینی ولی من فکر میکنم اقایون هنوز کمتر میبینیم که این طور با این قضایا راحت تر کنار بیان دوست دارم بدونم که اگر پوزیشن بر عکس میشد و مریم جان توسط یه رقاص زیبای مرد به رقص دعوت میشد آیا استاد هم اینچنین برخورد میکردند و حتی از زاویه ای مشخص تر فیلم میگرفتن!!!!؟؟
سلام من محمد هستم اولین باره دارم نظرم را در سایت سفر به دور آمریکا میزارم همیشه دنبال کننده سر سخت شما استاد عزیز و مریم عزیز هستم استاد وقتی با رقصنده رقصیدی اولش که کلی خندیدم ولی تحسینتو ن کردم خیلی عالی بودی من یکی فکرشم نمی کردم بری و برقصی عالی بود افرین. و جاهایی که میرید مخصوصا طبیعت کردی شمارا تحصین میکنم خودم خیلی عاشق طبیعت گردی هستم مخصوصا جایی که آب باشه بیشتر طبیعت سمت لرستان را تقریبا دیده ام چونکه من اصالتا لرتبار هستم و خیلی از طبیعتی که شما و مریم عزیز به ما نشان میدهید لذت میبرم و تحصین میکنم از خداوند عمر باعزت برای شما و مریم عزیز طلب میکنم موفق باشید یاحق
سلام به محمد عزیز
داداش گلم ممنونم بابت کامنتی که نوشتی و این فرصت را به ما میدی که از تجربیات و توجه به زیباییها استفاده کنیم.منم واقعا چقدر ذوق کردم و چقدر از ته دلم خندیدم و واقعا استاد جان را تحسین کردم.
منتظر شنیدن نتایجت هستم رفیق.
در پناه جان جانان سلامت و ثروتمند و شاد باشی.
بنام خداوند مهربان،
استاد جان درود بر شما و مریم خانم شایسته عزیز.
آقا من دلم قدم زدن تو خیابان وست وود لسآنجلس رو میخواد، چقدر حال و هوای خوبی داشت، با شما هم قدم بودم و لذت میبردم، اون بام لسآنجلس هم که خیلی زیبا بود مخصوص اون دوربینی که گذاشته بودن تا باهاش شهر رو ببینی،تصاویر زیبای از نقاشی اساطیر و منجمان قدیم که دور تا دور اون سقف مخروطی بود کاملا آدم رو به وجد می آورد.اسناد جان بازم غذاهای خوشمزه بدون ما خوردی،خیلی باحال بود.
استاد عاشق رقصیدنت شدم، خیلی بی ریا و راحت، بدون اینکه حرف یا نگاه مردم اذیتت کنه تو فضای خودت بودی و داشتی لذت میبردی از اون مکانی که هستی ، و این خودش از قوانینی هست که خود شما به ما آموزش میدید،مرتضی هم که به همه زبانهای زنده ایران برنامه اجرا کرد و خیلی لذت بخش بود،
استاد جان خدارو بابت همه نعمت هایش سپاسگزارم و به زودی شما رو از نزدیک ملاقات خواهیم کرد چون این یک قانون است که اگر به زیبایها توجه کنی به سمتش هدایت میشوی. در پناه آلله یکتا، شاد، تندرست، سالم،ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید،
سلام بخدا
و سلام به همه بندگان خوبش بروی زمین
الهی شکر و الهی الحمد الله رب العالمین
خداروشکر که یک بار دیگه تونستم روی ماه استادعزیزم رو ببینم و از تجربشون استفاده کنم
واقعا لذت میبرم از این سبک زندگی
دوس داشتم یک شکر گذاری کرده باشم
به امید دیدار شما در لس انجلوس
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم خانم مهربان
من امروز این بخش از سفر رو در زمان سحرخیزی و ساعت 5 صبح دیدم و بسیاااااار بسیاااااار لذت بردم ،دیدن اینهمه زیبایی واقعا من رو به وجد میاره ،
داشتن یک همراه برای پیاده روی برام لذت بخشه
و دیدن بخش های مختلف جهان ،به کمک شما که دوربینتون ،طعم یه سفر لذت بخش رو به آدم میده.
خدایاشکرت
خدا رو هزاران بار شاکرم که شما ها رو دارم و با دیدنتون جهانم رنگ و بوی تازه و جذابی میگیره ،
خدایا شکرت که هدایتم میکنی ،حمایتم میکنی و حفاظتم میکنی،
سلام استادجان سلام مریم عزیزم وای استاد این قسمت خیلی باحال بودچقد به ایرانی بودنم افتخار کردم وقتی دیدم یه منطقه ازاین کشور قدرتمند همزبانان وهموطنام دارن زندگی میکنن استاد خداروشکر که به همه جا سرمیزنین واونا رو نشون ما میدین واقعا کیف کردم استاد چه گرمکن باحالی پوشیدین مرسی توفروشگاه هم به یاد ماهستیم فایل آپلود میکنیدشبهایی که میدونم فرداش فایل جدید میزارین نمیدونین باچه ذوقی میخوابم به امید اینکه فردا این دوعشقم رومیبینم که یه جای جدیدی رو نشونم بدن چه رستوران باحالی چه کباب خوشمزه ای دلم خواست نوش جونتون گوارای وجودتون استاد زندگی کردن توتراک آخرتنوعه استاد خیلی دلم خواست ثروت داشته باشم آزادی خرید داشته باشم خداروشکر شماهستین تااین حس زیبارو درک کنم وازخدا بخوام برای من هم اینچنین زندگی رو فراهم کنه مریم جانم این حس شماست که ازهمه چی باحالتره استاد اون وسطا یه دوغ لری هم به چشمم خورد به به چقد خورشت ایرانی یعنی این همه تقاضاست دراین فروشگاه برای غذای ایرانی این برند صدف غوغا کرده خداروشکر چقد فراوانی هست وای خدای من توی خیابون ایرانی حرف میزنن ایرانی آهنگ زیبا مینوازند استاد این قسمت رو اسمشو بزارین سفر به تهران واقعا جالب بود بینظیر بود استاد اون گرمکن باحال کاردستت داد اما خیلی خوب اوضاع رو کنترل کردین بازم خیلی خیلی باحال بود د ازاین شادیا دلم خواست توی کشور خودمون باشه خدایا شکرت خیلی لذت بردم ازاین فایل ازشما خیلی خیلی متشکرم خدا حفظتون کنه برای تمام بچه های سایت عباسمنش
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان
و دوستان عزیزم
همین اول کاری میخوام برم سراغ اصل مطلب که استاااااااد من عاشقتم آخه چرا اینقدر تو خوبی فرشته
من عاشق اعتماد بنفست هستم تا خانمه دستتو گرفت و بلندت کرد سریع استاپ کردم و گفتم باید این نکات رو بنویسم که پاشنه آشیل من هست
و جالبه که بعدش شما دقیقاً همین حرف ها رو زدین ذتا مهر تاییدی باشه برای من و ذهنم
خانم که ازت درخواست کرد بین اون همه آدم شما رو بلند کرد چون مامور بود از سمت خدا که اعتماد به نفس رو در عمل استادمون بهمون نشون بده که اصلاً حرف و نظر بقیه برامون مهم نباشه اتفاقا باید شما رو بلند میکرد چون به قول خودتون هم لباس مناسبی نداشتین هم رقص خوبی نداشتین و البته این نظر خودتون هست ولی بخدا عاشق این رقصتم عشقم عاشق این لباست هستم که پوشیدی اتفاقا در زمان درست در مکان درست با آدم درست برخورد کردین تا به ماهاهم یاد بدین اعتماد بنفس رو در عمل مهم نبودن حرف و نظر مردم در عمل و این پاشنه آشیل خودم هست که الان یک سدی از من شکسته شد تا بهتر بفهمم این موضوع رو تو بی نظیری استاد و خیلی خوب هست که هون لحظه هم مریم بانو داشت فیلم میگرفت این غیر از این هست که لطف خدا بوده برای من و بچه ها؟؟؟!!!و عاشقتم استاد که کات نکردی این تیکه رو و این یعنی توحید چون نظر بقیه اصلا برات مهم نیست
ذهن من میگه :
بابا زشته بیخیال جلوی این همه جمع با این لباس ها رقص هم بلد نیستم من ناسلامتی استاد هستم اون هم با این خانم با این وضع مردم چی فکر میکنند راجب من بچه ها چی میگن
اما ذهن استاد:
پاشو پسر پاشو یک رقصی بکن یک قری هم بریز پاشو شادی رو هدیه بده به بچه ها پاشو عزت نفس و اعتماد بنفس رو به بچه ها(جواد) یاد بده پاشو به بقیه هم بگو که میشه رقص بلد نباشی ولی با یک خانم رقصید و نمرد پاشو با این لباس ها هم برقص که به بقیه هم نشون بدی که میشه با این لباس های خوشگل هم رقصید و هیچ اتفاقی هم نیفته پاشو پسر پاشو
دل به تو بستم (خدا) فقط تورو میپرستم (با ریتم بخونین استاد)
این فرق بین استاد و شاگرد هست دیگ همین چیز ها رو داره استاد توی تمام محصولات و دانلودی ها فریاد میزنه دیگ تا شاید من بخودم بیام و انجامشون بدم و نترسم از محدودیت های ذهنم استاد این فایل بی نهایت نکات مثبت و زیبایی داره که بخوام بگم بخدا فقط یک صفحه بصورت تیتروار فقط نوشتم که توی کامنت هام بیارم اما اینجا نظرم عوض شد اون ها رو دوستان میگن ولی الان که صحبت از محدودیت ها و ترسها شد برام خواستم داستان هفته پیش جمعه رو بگم که برای خودم رقم زدم به لطف الله مهربانم تا به خودم یادآوری کنم که محدودیت های ذهن خیلی کوچیکه و ریز هستند و نباید من رو از رسیدن به خواسته هام باز دارند
بریم سر اصل مطلب:
جمعه به لطف الله مهربان هدایت شدم به کوهنوردی تک و تنها (از بسکه فایل های سفرنامه رو دیدم هدایت شدم خیلی عالی و زیبا بود)
خودم رو سپردم به خدا و گفتم منو ببر به جاهای زیبا و خلوت که خودم و تو تنها باشیم
خلاصه که رب مهربانم هدایتم کرد به مسیر های خلوت و زیبا در صورتی که همه داشتند از یک مسیر میرفتند و من گفتم اون مسیر بقیه هست و من مسیر اختصاص خداوند داره برام درست میکنه و همینطور هم شد
خلاصه داشتم سوت زنان و شکرکنان میرفتم که یهو با یکی از ترس هام که از بچگی همراهم بود روبرو شدم (خخخخ انکار دارم داستان جنایی تعریف میکنم )و اون هم چیزی نبود جز چند تا سگ شیطون فاصله ای که باهام داشتند نزدیک به 200 متر حداقل بود از صدای پارس کردنشان ایستادم واقعا حرکت نکردم دیگ با اینکه فاصله زیاد بود ولی حرکت نکردم حتی خداشاهده میخواستم برگردم ولی گفتم نه جواد این تو بمیری از این تو بمیری ها نیست یا با این ترست روبرو میشی یا باید بمیری
یاد داستان استاد افتادم که توی جنگل صدای خش خش شنید و رفت توی دل ترس هاش(دوره عزت نفس)
خلاصه با کلی کلنجار که قلبم میگفت برو تو میدونی هیچ برگی بدون اجازه خدا به زمین نمیفته اما ذهنم میگفت نه 5 6 تا سگ هستند اگر بگیرنت چی و هزاران نجوای دیگ
خدا شاهده چنین عزمی در وجودم شکل گرفت که دنبال سگ ها داشتم میگشتم تا ببینم کجا هستن حتی مسیرم رو عوض کردم تا برم توی دلشون که پیداشون کردم و رفتم وسطشون نشستم استااااد چنان آرامشی بهم داد چنان بار سنگینی از دوشم برداشته شد که نگو و نپرس جالبه که طفلکی ها تا رفتم سمتشون از من فرار میکردند و نشستم و عشق بازی با ربم
اما بعدش چی شد
ذهنم خیلی این مورد رو کوچیک جلوه میداد اما گفتم پسر خوب همین ده دقه پیش از فاصله 300 متری میخواستی برگردی حالا میگی این کار کوچیک و بی ارزشه ذهنم یک نگاهی بهم کرد و گفت راست میگی ها اینجوری هم خندید خخخ
خلاصه که هنوز این مورد جزو ترسهام هست و نمیگم که از بین رفته اما بهتر شدم خدا رو شکر این عمل یک ایمانی در من بوجود آورد که گفت تو روی من حساب کن بقیش با من و واقعا هم فقط روی خودش حساب کردم و رفتم و اگر به خودم بود که برمیگشتم خداروشکر میکنم واقعاً
و استاد ازت بی نهایت ممنونم که در عمل بهم یاد دادی عاشقتم استاد
مریم بانو عاشقتم خیلی فوقالعاده و زیبایی بانو
خدا حفظتون کنه شما ها رو برای ما
در پناه الله باشید
سلام به آقا جواد گل
داداشی دمت گرم خیلی باحال و تقریبا به قول خودت جناهی تعریف کردی .
واقعا که گل کاشتی و تونستی به ترست غلبه کنی و نکاتی که در مورد رقصیدن استاد و پوشی که استاد دوست داره فارغ از مهم بودن نظر دیگران عالی بود .
خیلی استفاده کردم.
ممنونم بابت کامنت ارزشمندت.
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشی
.
به نام خدای مهربان
سلام دوست عزیز
چقدر کامنت پر محتوایی بود.از شما سپاسگزارم بخاطر این حد از فهم ودرک قوانین و عمل به آنها.
و اینکه بر ترس خودت غلبه کردی و رفتی تو دل سگ ها .خیلی تحسین برانگیز است.
بچه که بودیم عمویم یه آیه از قرآن روبه ما یاد داده بود که موقع مواجه شدن با حیوانات غیر اهلی یا هر حیوانی که میترسیم بخونیم. اون حیونبه اذن خدا کارمون نداره.
و من این آیه رو موقع رد شدن پیش سگ ها میخوندم.
صُمٌّ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لا یَرجِعونَ﴿18﴾ بقره
آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا بازنمیگردند.
بهرحال کارم رو راه می انداخت.چون محله ما پر است از سگ های غیر اهلی.
ولی الان به لطف الله و آموزه های استادهیچ برگی بی اذن خداوند بر زمین نمی افتد رو سرلوحه کارهام کرده ام. خدایا سپاس گذارم.
مررررسی دوست عزیز که نوشتن کامنت مرا به دوران خوش کودکی برد، چقدر آماده دریافت آگاهی ها بودم و هر کی هر چی میگفت رو باور میکردم. تا دیگه کامل خودم رو گم کردم، ولی خداوند هیچ وقت دست بنده اش رو رها نمی کنه و اون رو هدایت می کنه. ومن رو از اعماق تاریکی ها نجات داد و روز به روز به روشنایی نزدیک و نزدیک تر میشوم.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند باشی
به نام خدای هدایتگرم
سلام به دوست گرامی
منم همچین تجربه ایی از روبرو شدن با ده یا پونزده تا سگ در یک راه میانبر خاکی در صبح زود ،زمانی که آدمی نبود و من تنها بودم و چون برای پیاده روی رفته بودم و کلاه نقاب دار زده بودم ،زمانی متوجه سگها شدم که در فاصله کمتر از دو متر بودم و همه اونها به محض دیدن من از خواب بیدار شدن و اماده حمله شدند اما من همونجا گفتم سایه تو در «حمایت و حفاظت تنها قدرت جهان «رب»هستی نترس و حرکت کن» با هر قدم ترسهام میریخت و من بزرگتر شدم این در حالی بود که صدای خرخر سگها رو میشنیدم و وقتی از اونها دور شدم و برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم دیدم همه اونها دارن به من نگاه میکنن اما حتی یکی از اونها جلو نیومد .
این خاطره شما خیلی حس فوق العاده ایی رو در من بوجود اورد و خیلی هم شما و هم خودم رو تحسین کردم .
باور کنید که خیلیها شهامت همچین کاری رو ندارند اما ما با شهامت انجام دادیم .
اینم یکی از دستاوردام بود که کامنت شما بیادم اورد .
ممنونم بابت حضور شما و کامنتهای پر محتواتون
پیروز موفق ثروتمندو سلامت باشید
سلام به سایه خانم خداروشکر میکنم که این کامنت من شما رو هم یاد خاطره خودتون انداخت و چقدر تحسینتون میکنم بابت این شهامت
باور کنید یک دلیل محکم حرف های استاد هست و یک دلیل دیگ خوندن همین کامنت های دوستان هست چون میبینم که دوستان میرن تو دل ترسهاشون و اتفاقا اتفاقات خوبی هم براشون میفته این باعث میشه که من هم حرکت کنم و به خدا هم اعتماد کنم و خداروشکر نتیجه عالی ای هم داره اعتماد به خدا
بنام رب العالمین
سلام دوست عزیز
عجب کامنتی نوشتی خیلی ممنونم ازت و ممنونم از همه ی دوستانی که خاطراتشون رو نوشتن خیلی استفاده کردم
حقیقتش من خودم خیلی ترس دارم از حیوانات همین دیروز بود داشتم جایی میرفتم صبح که دیدم یه سگی از اونایی که دمشون عین گرگها هست داره تو یه متری منه وداره میاد طرفم باورتون نمیشه در جا برگشتم گفتم از یه راه دیگه میرم اما به خودم گفتم نه نمیشه باید راهتو ادامه بدی هر چی که میشه منم تند تند رفتم اونور خیابون بعد با خودم گفت ببین اینهمه آدم چرا من باید بترسم؟ پس این عادی نیست و امروز که کامنت شما رو دیدم بیشتر مصمم شدم که دیگه ترسی نداشته باشم الهی شکرت
در پناه حق باشید
سلام جواد جان
دوست هم فرکانسی عزیزم
از کامت بسیار زیبایی که نوشتی خیلی لذت بردم وحرف دل منو زدی
واقعا هربار که میخونمش اشک از چشمانم سرازیر میشه و بغض گلومو میگیره
با این متن زیبا که نوشتی کلی باور مخرب از ذهنم حذف شد ولذت بردم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند وموفق باشی
سلام برادر گلم
سعید جان
بسیار خوشحال شدم که باعث
شدی تا دوباره کامنت خودم رو
بخونم تا دوباره بهم یادآوری بشه
که چه کار ارزشمندی برای
خودمکردم
و چقدر دوباره خوندن این کامنت
بهم کمک کرد
خیلی خوشحالم که تونستم یک
نفر رو دلش رو شاد کنم خداروشکر
ممنونم بابت محبتت سعید جان
سلام دوست عزیز
کامنت شما رو خوندم و بسیار لذت بردم
در جایی اشاره داشتین به روبرو شدنتون با ترسی که سال ها در ذهنتون باهاش درگیر بودین و رها شدن از اون ترس بعد از رو در رو شدن و بعد کوچک شمردن اون در ذهنتون بود
این تجربه رو هفته پیش من هم داشتم…طبق عادت صبح زود پارک جنگلی رفتم و دو ساعتی بود بین درخت ها و سبزه ها در جای خلوتی راه می رفتم که یکباره دیدم سه چهار تا سگ با سرعت در حال نزدیک شدن به من هستن با صدای پارس بسیار بلند…اولش ترسی تو وجودم افتاد که من تنها هستم و هیچ آدمی در چند کیلومتری من نیست…
شروع کردم به دویدن…
قبلش هندسفری تو گوشم بود و فایل از استاد رو گوش می کردم…
تنها کاری که به نظرم درست اومد این بود که خودم رو آروم کنم و ترس رو کنار بزارم…زمانی که آروم شدم و ایستادم دیدم تمام سگ ها کنار من ایستادن و کمی پارس کردن و برگشتن.
احساس شعف و رهایی زیبایی بهم دست داد که ترس ها در ذهن ما بزرگ هستن اگر باهاشون روبرو بشیم از قول شما کوچک بودنشون رو با تمام وجود احساس می کنیم.
پایدار باشید در مسیر مستقیم دوست عزیز️️
،،،،هو،،،،
سلام بر استاد عزیزم و برادر بزرگم،،
اینجا،ایران
روستای جوارم، ساعت 7:05صبح
آقا طهران جلس که میگن واقعاً درسته ها،،
چقدر زیبا و جالب بود فروشگاه های ایرانی،
بربری تازه
بستنی اکبر مشتی
آرایشگاه زنونه
فرش فروشی
و……
خیلی خیلی عالی بود
استاد اون بستنی اکبرمشتی که دیدین اونجا، شعبه اصلی و واقعیش در طهران، سر خیابون ما بود در بچگی، (آبمنگل) و البته الان هم هست،
استاد یه چیزی بگم که شاید فقط شما باور کنید،
والله قسم عین حقیقت رو میگم
استاد، پریروز صبح همین موقع که کامنت برای قسمت قبلی مینوشتم و اشاره کردم به اون پل زیبا که مثل پل ورسک بود، باورم نمیشد که فرداش خودم از زیر پل ورسک رد بشم و الان شمال و در روستای جوارم، در حال نگاه کردن به کوههای جنگلی روبروم هستم، آفتاب هم داره طلوع میکنه
استاد عزیزم
من این دو روزه واقعاً درک کردم از ته قلبم، که توجه به زیبایی ها و تحسین نکات مثبت، دقیقاً از همون جنس زیبایی رو وارد زندگی آدم میکنه
واقعاً الان هنگم و فقط خدارو شاکرم
استاد،شاید بازم باورتون نشه،اتفاقات عجیبی افتاد برامون بعد از توجه به زیبایی ها ، یعنی دارم نتایجشو میبینم با چشمام،
اول مدارس تعطیل شد که بچه های من بتونن بیان مسافرت
دوم تصمیم به شمال رفتن گرفتیم یه دفعه
سوم از جاده ی هراز رفتیم و خوردیم به ترافیک و دور زدیم اومدیم از جاده ی فیروزکوه بریم
و……….
و یکدفعه من به خودم اومدم و دیدم داریم از زیر پل ورسک رد میشیم
یهو یاد کامنت دیروزم افتادم که برای شما نوشته بودم چقدر این پل زیباس و شبیح پل ورسکه
الله اکبر
بغض کردم و به خانومم گفتم ببین قانون داره جواب میده، بخدا جواب میده، ما کجا، اینجا کجا
الله اکبر
اما،الان با پسرم نشستیم و داریم طلوع خورشید رو میبینیم
صدای گنجشک ها و قوقولی قوقوی خروسها و …..
الله اکبر
الهی شکرت
یاحق
علی جان سلام
خدارا شکر که به سفر دعوت شدی از طرف خدای مهربان واقعا منم خودم این تجربه را داشتم.والان با دیدن این فایلهای ارزشمند به سفر شمال رفتم و جالبه جایی که رفته بودیم از 30تا ویلا بود و همه خالی بود و من و همسرم و دردونه هام بودیم و جالب این بود که تارسیدیم صاحب ویلا گفت تلویزیون را برداشتیم اگه اجازه بدید یه ساعت دیگه میارم براتون و من گفتم ما اصلا احل تلویزیون نگاه کردن نیستیم .
الان هم به سفر شیراز دعوت شدیم .ایشالله همیشه در سفر باشی و تجربه های خوبی را بدست بیاری .
ممنونم که من را به فضای دل انگیز شمال بردی.
موید باشی.
،،،،هو،،،،
،،،هُوَ خَیرُالناصرین،،،
سلام و درود به آقا رسول عزیزم
خیلی ممنونم از محبتت برادرجان،،
آقا در مورد تلویزیون گفتی،،
ما هم دقیقاً مثل شما،
2روز شمال بودیم، حتی تلویزیون رو به برق هم نزدیم،،
الهی شکر بابت این همه نعمت های گوناگون
آقا رسول، والله قسم عین حقیقت رو میگم
ما دیروز در استان مازندران و روستای جوارم ویلا اجاره کرده بودیم و داشتیم سپاسگزاری میکردیم و لذت میبردیم که یکدفعه یکی از دوستان قدیمیم زنگ زد و گفت: من و همسرم و دخترم داریم میریم ویلای خودمون در صومعه سرا(گیلان)
و مارو دعوت کرد که ادامه ی این سفر، بریم ویلای اونا و 3،4روز اونجا باشیم
الله اکبر
حالا در فایل بعدی سفر به دور آمریکا ، توضیحات کامل میدم که چجوری داریم هدایت میشیم به سمت نعمت های بیشتر
الله اکبر ️
این چند خط رو هم نوشتم برای آقا رسول عزیز که دقیقاً متوجه میشه من چی میگم و با هم ، هم مدار هستیم️
الحمدالله رب العالمین
اگر شکرگذاری کنید،
بر شما می افزایم
قرآن کریم
یاحق
سلام علی آقای عزیز،دوست هم فرکانسی ام
خیلی خوشحالم بابت تجربه زیبایی که داشتید،چه جای رویایی ،من که تصور کردم کلی کیف کردم ،حسابی لذت ببرید
مشخصه که هم خیلی پیگیری دیدن این سریال فوق العاده هستید و هم تمرکز و تجسم تون فوق العاده است ،که به این زودی شما هم تجربه مشابه همون طبیعت رو داشتید
همون پل ،همون طبیعت ،و مه
و چقدر رسیدن به همین خاسته های مشابه صحنه های که استاد میزاره ،هر بار برامون مسلم میکنه که راه ما درسته و قانونی جز فرکانس و توجه نیست به شرط کنترل ذهن و توجه به خاسته ها
به شرط اینکه تو دل تضاد هامون هم حالمون خوب باشه و بلافاصله از خودمون بپرسیم این تضاد اومده چی رو بهم بگه ،اینطوری کنترل ذهنمون هم راحت تره، (برای من که اینطور بوده و مدت زمان موندن تو حال بد خیلی خیلی کمتر شده)
و این که تکامل برای رسیدن به خواسته هامون صرفا تکامل از نظر فرکانسیه نه زمان
آرزو میکنم لحظه لحظه زندگی تون با لذت تو ثبت بشه و برسید به تمام خاسته های زیبا تون
،،،،هو،،،،
سلام خانم محمدی مهربان
سپاسگزارم از توجه و لطفتون
واقعاً در مورد تضاد و در حالِ خوب موندن، به نکات دقیقی اشاره فرمودین و کامنتتون کلی انرژی های خوب به ما منتقل کرد
امیدوارم به زودیِ زود، استاد دلها بیان ایران و در یک سمینار فوقالعاده ، همه مون در مورد زیبایی ها و حال خوبمون صحبت کنیم
بازم ممنونم و سپاسگزار
یاحق
سلام بر علی آقا و گل پسرش و آفتاب خانم
چقد خوشحالم براتون که سریع هدایت شدید به بهشت زیبا
به طلوع خورشید و صدای پرندگان
و قانون به همین سرعت جواب میده
البته دروغ نگم منم اومدم در تصوراتم اونجا و مطمئن هستم قطعا تجربه زیبایی خواهم داشت زیرا وقتی به قانون توجه میکنی لاجرم هدایت میشی
تبریک میگم حس خوبتون و فرکانس قوی شما زندگیتون سرشار از لحظات ناب الهی آمـــــــــین
،،،،هو،،،،
سلام بر خانم جوانِ مهربان
سپاسگزارم از لطفتون
کامنت شما خیلی خیلی بهم انرژی داد
انشاءالله بزودی زود، شما هم به بهترین مناطق ایران زمین و دنیا، هدایت میشین و برامون از زیباییهای اونجا، میگید و کامنت میزارید
بازم ممنونم
در پناه حضرت رب العالمین باشید همیشه
یاحق
سلام به دوست عزیزم
چقدر کامنتتون بین این همه کامنت دل نشین بود ، چقدر قشنگ و دلچسب هدایت شدین به زیبایی ها ،
یکم که روی خودمون کار میکنیم میبینیم که چقدر همه چیز سادست و
مسیر سخت مسیر اشتباهه همون جور که استاد میگن همیشه.
چه لحظه ی قشنگی بوده اون موقعی که شما دقیقا همون پل و که تصور میکردین دیدین و ازش عبور کردین …
خدای ما همینقدر قشنگ و دلنشین کارهارو طبق برنامه ریزی طبیعی برای ما جلو میبره ، فقط کافیه به قانونش عمل کنیم .
در پناه خداوندگار زیبایی ها باشید ، ممنون از این کامنت بی نظیرتون ، آرامش منو بالا برد .
،،،،،هو،،،،
سلام خانم صرام
سپاسگزارم از توجه و لطفتون
واقعاً همینطوره که فرمودید
الله یکتا، یکجوری هدایت میکنه که انسان حیرت میکنه
چقدر خوشحالم و شاکر پروردگارم که با دوستانی مثل شما، همسفر هستم در این مسیر زیبا
و چقدر خوشحالم که خداوند متعال ، مارو با استاد عزیزمون آشنا کرد،
لطفاً کامت من در فایل بعدی سفر به دور آمریکا رو بخونید که از ادامه ی زیبایی ها و هدایت های الله مهربان گفتم
سپاسگزارم از لطفتون
یاحق
سلام استاد عزیز
سلام بر خانم شایسته خوش ذوق
شروع روز من با یک سفرنامه جذاب شروع شد
جالب اینجا است که من هم الان در سفر هستم و در حال حرکت بسوی حزیره زیبای قشم که این سفرنامه را در حال مشاهده هستم
در ابتدای شروع این سفرنامه عالی وجود اینهمه تابلو و مغازه ایرانی برای من حس فراوانی را به ارمغان می آورد
که چقدر خوب است که هر جا پا بگذاری خدای مهربان هست و دستان او هدایت می کند مارا
استاد عزیز دمت گرم که هر جا می روید اولین کار شما ثبت زیبایی ها است
توجه کردن به نکات مثبت است
دیدن این مناظر زیبا و با این موزیک عالی که بسیار خوش ذوق کنار هم تدوین شده است نه تنها حالت رو خوب می کند بلکه دنیا را بهت می بخشد
جز فراوانی
حس خوب
شکر خدای مهربان
زیبایی
مناظر دل انگیز
هیچ چیز دیگری نمی توان در این تصاویر مشاهده کرد
به به از این رستوران
به به از رنگ این استیک بی نظیر
و چه ایده عالی من از کار این رستوران یاد گرفتم
چقدر کار این رستوران برای من جالب توجه بود
بسیار حال کردم از این کارش و حتما از کارشون الهام و ایده خوبی خواهم گرفت
نمی دانم از این همه ذوقی که وجودم است با مشاهده این همه زیبایی و حس خوب چه باید بگویم
فقط می توانم بگویم که این سفرنامه محشر بود و بی نظیر
باز بگویم که این رستوران ایرانی با محصولات ایرانی و غذای ایرانی جز فراوانی است
جز این است که بگویم خدای من بخاطر این همه فراوانی تو را سپاس
یک درس و یک نکته که از سفرنامه یاد گرفتم کار استاد و رقصیدن او بود این یعنی پاشنه آشیل و عدم مهم بودن حرف مردم برای تو
کاری را انجام بدهی که دوست داری و نگران حرف مردم نباشی
مرسی استاد عزیز از تصاویر زیبا که مرتضی عزیز برایمان در این سفرنامه گنجاندی
حس خوب با مرتضی و آهنگ های شاد او
همه چیز عالی و تمام
فوق العاده و محشر بود
ممنون استاد از این سفرنامه بی نظیر
واقعا عالی بود
ممنون
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام ودرود خدمت استادعباسمنش،خانم شایسته وهم خانواده ایهای گرامی.مطلبی بادیدن این فایل ذهن من رادرگیر کرده ممنون میشم جواب دهید..بلتوجه به داده های مذهبی که من دارم وبه هنگام دیدن کنار ساحل ونوع پوشش،کاملا اکنون پذیرفته ام چند نکته را،1.نگاه جنسیتی نداسته باشم2.باوجود آنهمه زیبایی ساحل ودریا وصدای آب و…چرا ان قسمت از غریزه من باید مانع از دیدن این همه نعمت گردد ومن اطمینان دارم باید کنترل ذهن داشته باشم والبته بپذیرم تفاوتهای ظاهری آدمهارا حتی در جنس مخالف….اما در این فایل وورود خود من به این فضا )کاباره) هیچ جوره نمی توانم بپذیرم رقص با خانم رقصنده را…باز ممنون میشم استادان ودوستان ،راهنمایی کنند باشد که آگاهی مادر جهت خیر دنیا وآخرت ورضایت خداوند افزایش یابد.ونکته آخر باتوجه به استناد ما به قرآن،ایا نکته در قرآن که این موضوع راتایید یا رد کند،وجود دارد؟