سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 146 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

بنام خدای فراوانی ها

سلام به همه دوستان عزیزم

همین نگاه کردن به اون فضا پیما و فکر کردن به اینکه یک انسان هایی می تونن از کره زمین برن روی کره ماه !!! این خیلی از نجواها و محدودیت های ذهن انسان رو از بین میبره

برای انسان همه چیز امکان پذیره

یا رسیدن به اندام دلخواه براحتی برای استاد …. درسته که استاد سالیان سال آرزوش این بود که اندام و انرژی خوبی داشته باشه ‌راه های مختلفی هم رفت و نشد و موفقیت امیز نبود درست مثل اون فضا پیامدهایی که می خواستن برن ماه ولی موفقیت امیز نبود تا نهایتا به راه حلی رسیدن که تونستن

خب من چند روز کلافه بودم از مهاجرتم

چون جایی که زندگی می کنم نه آدم هاش و نه محیط دیگه با روحیه ام سازگار نیست و هر لحظه زشتی های بیشتری میبینم در صورتی که ذهن من هر لحظه زیبابین تر شده

این ها پیغام خداوند بوده که باید برم

ولی هر چید فکر میکردم که خدایا شرایط من اینه و خونه گرفتن برای کسی تو شرایط من در ظاهر و باطن امکان پذیر نیست

ازون طرف هم اصلا درونم نمی تونست بپذیره که باید بمونه

یک جنگ تو درونم انفاق افتادن بود از یه طرف شرایط اینجا فشار مضاعفی میاره که باید بری

و از یه طرف جلوم احساس میکنم بن بست هست و راهی نیست

کلافه شده بودم هر چند به یکی از فایل های کشف قوانین دیروز هدایت شدم همون فایلی که استاد در مورد این میگفت نباید به چگونگی فکر کرد و ….

این قسمت هم یه تایید دیگه بود

آدم ها راه حل رفتن به ماه رو پیدا کردن

من نمی تونم راه حل رفتن از به جا به یه جای دیگه روی همین کره زمین با فاصله 20 کیلومتر رو پیدا کنم و انقد ربطش میدم به عوامل بیرونی

واقعا نمیشه به عامل های بیرونی قدرت داد

ولی من فقط می دونم الان باید برم

و به عنوان یک انسان خودم رو از عوامل و شرایط بیرونی بزرگ‌تر و قوی تر میدونم

انگار ته وجودم هنوز زنده هست این باور ؛ که تو یک انسانی و می تونی به عوامل بیرونی شکل بدی و تغییرش بدی ……. چیزی تغییرش دست تو هست پس نمی تونه تعیین کننده و تصمیم گیرنده شرایطت باشه

از یه طرف هم ذهنم میگه خب این درست با این منطق حلش کردی ، ولی که خدا کمکت نکنه و موافق نباشه با رفتنت چی !!

یعنی یه عامل بازدارنده دیگه

اینکه خدا یه من اراده داده پس تعیین کنننده نیست اگر خدا برام تصمیم میگرفت پس هرگز به انسان اراده نمیداد که بین خیر و شر انتخاب کنه ، پس این جهان پر از تنوع نبود که انسان انتخاب کنه

پس با این منطق اگر ذهنم باز بگه خدا … یعنی می خواد از خودش سلب مسئولیت کنه میترسه و می خواد تصمیم رو بندازه گردن خدا و بس

و یه مطلب دیگه من وقتی استاد و یا افراد دیگه رو میبینم که انقد با کاهش وزن و انرژی و …. این چیزها درگیر هستن و واسشون یه مسئله خاص و بزرگی هست تعجب میکنم

چون از بچگی به خاطر سبک سالم تغدیه و اینکه خودم هم نسبت به بدنم باورهای قوی داشتم و عاشق تحرک و ورزش هم بودم عاشق بیرون رفتن بودم همیشه اندام متناسب ، ورن خوب هیکل خوب انرژی خوب ، تندرستی بالا داشتم و یه جورایی که اصلا تو ذهنم یک لحظه له چاقی ، بیماری ، کمبود انرژی و … فکر نمیکنم ناخودآگاه به این فکر میکنم چطور اندام بهتر ورزش بهتر غذای بهتر و …. بکنم

خواستم این رو بگم که تو این زمینه چون از قبل کاملا تمرکزم روی خواسته ام بوده چالش خاصی توش ندارم و وقتی میبینم این همه آدم توش چالش دارن تو این زمینه خیلی احساس قدرت میکنم

حالا برعکس تو زمینه ثروت

من خیلی چالش دارم و وقتی میبینم یک سری افراد همون افرادی که تو انرژی ورزش و اندام چالش دارن تو زمینه ثروت خیلی خوب هستن ناخودآگاه وضع درونی ام برعکس میشه اینبار احساس ضعف میکنم

پس می تونم نتیجه بگیرم از مسئله سلامتی که انقد برام راحت و لذت بخشه و ثروت انقد واسم سخت و طاقت فرساست پس مشکل از درون منه می تونم همونطور که تو اون زمینه انقد قوی هستم تو زمینه ثروت خودمو قوی کنم

به شرطی که مثل ورزش کردن تمرکزم روی خواسته ام باشه با باورهای درست و اقدام کنم

انقد که دور و برم آدم های ضعیف از نظر درآمدی هست اصلا مغزم ارور میده و این اهمیت ورودی هاست ….

پس به لطف خدا می تونم ثروت و رسیدن به خواسته هام که الان برام غولی شده رو مثل استاد که یکبار واسه همیشه زد شکوندش حلش کنم به امید خدا

ولی با تکامل می تونم تو ثروت قدرتمند بشم ….. خدایا خودت هدایتم کن به سر راست ترین مسیر ممکن