سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 141 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

سریال سفر به دور آمریکا قسمت 141

به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

الان دومین باره که میخوام این فایل رو ببینم بار اول فقط دیدم و حس کامنت نوشتن نبود اما الان که دم غروبه حس عجیبی دارم که من رو وادار به نوشتن کرده حسی که نتیجه ی گوش دادن به ی فایل توحیدیه همون چیزی که به قول شما استاد اصل و اساس همه چیزه

همون چیزی که اگر درست بشه همه چیز درست میشه روابط سلامتی ثروت همونطوری که برای استاد و مریم جان شده و برای هر کسی میشه که باور کنه و عمل کنه درست مثل اون دو نفری که توی قاب دوربین استاد قرار گرفتن و و توی اون لحظه هم مدار و هم فرکانس استاد و عزیز دلش شدن و این هم مداری ثبت شده تا نشون بده که فرکانس ربطی به ملیت و جنس و مذهب و کشور و منطقه ی جغرافیایی نداره و جهان قانون کبوتر با کبوتر باز با باز رو به درستی رعایت میکنه حتی توی قاب دوربین

و این داره به من نوعی میگه که مهم نیست الان توی چه شرایطی هستی و با چه تضادهایی روبرو هستی اگر به میزان کافی روی باورهات کار کنی جهان دنیای تو رو تغییر میده و تو رو به جایی هدایت میکنه که هم مدار و هم فرکانس با باورهای جدیده حالا این جا میتونه توی هر جایی از دنیا باشه چون تو پاره ای از ی دنیای لایتناهی هستی تو قسمتی از انرژی هستی که همه ی دنیا متعلق به اونه و اگر تو وصل بشی به اون از طریق فرکانس های خوبت اون وقت همه جای جهان هم مال تو میشه اون وقت بودن توی جزیره هاوایی برات بدیهی میشه و وقتی به این نقطه برسی حتما بهش مرسی

استاد عزیزم دیدن شما و مریم جان توی قاب این دوربین پیام دیگه ای هم برای من داره و اون اینه که اگر اصل هدایت رو باور کنم و وصل بشم به اون و نگران نباشم و رها باشم جهان کسی رو به سمت من هدایت خواهد کرد که از بودن باهاش لذت بیشتری میبرم .نیازی نیست من کاری بکنم فقط باید ببینم این الگو رو تایید کنم و تحسین کنم و بقیش رو بسپارم به جریان هدایت .این موضوع این روزها برای من پر رنگ تر شده چون بعد از برداشتن محدودیت ها به خاطر بیماری پیش اومده در جهان بساط عروسی ها دوباره برپا شده و هر روز ی یا چند تا دعوتنامه عروسی میاد دم خونه .اگر قبلنا بود یعنی زمانی که من شما رو نمیشناختم با دیدن اون کارت ها حسابی بهم میریختم که ببین فلانی هم عروسی کرد و تو هنوز مجردی و از این حرفا اما از وقتی که با شما هستم یادگرفتم که تحسین کنم و به خودم یادآری کنم که اگر برای اونها شده برای من هم میشه اگر واقعا باور داشته باشم این موضوع رو و ترمزها رو از ذهنم بردارم

و این تفکرات که با دیدن اون عکس توی ذهن من به جریان درومدن با این موسیقی آرام و این صحنه های هوایی عجین میشه و در هم تنیده میشه و اتصالات ذهنی برقرار میشه و یکی یکی خواسته های من در سال 1401 مرور میشه که اولیش رو گفتم و اما دومیش که مهاجرت به ی جای سرسبز و خوش و آب و هوا و ثروتمنده هم با دیدن این صحنه های زیبا قدرت میگیره که آره هست و میشه .دنیا پر از جاهای سرسبز وخوش آب و هواو ثروتمنده و این هم سندش اونم هم در جاهایی که من قبلا اصلا تصورش رو نمیکردم و حتی از وجودشون اطلاعی هم نداشتم اما الان دارم میبینم که هست .پس اگر هست و ی سری افراد الان اونجا هستن و دارن ازش لذت میبرن پس برای من هم میتواند بشود چون من هم یک انسانم مثل همه ی اونها با همون سیتسم مغزی عصبی فقط تفاوت در باورهاست باید باور فراوانی رو هر لحظه و هر روز با خودم تکرار کنم که هست . باید بریزم دور باورهای کمبودی رو که بعضی وقتها وقتی میرم بیرون میشنوم .باید تمرکزم رو بزارم اینجا جایی که داره جلوه های فراوانی رو بهم نشون میده

برای منی که عاشق تمیزی و سرسبزی ونظم هستم چه سندهایی معتبرتر و موثق تر از این صحنه هایی که دارم میبینم .این همون سیرو فی الارضیه که خداوند توی کتاب مکتوبش ازش صحبت کرده اما نه برای دیدن قریه های مخروبه و ویرانی هایی که نتیجه تکذیب کافرانه نتیجه ای که بما قدمت ایدیهمه بلکه برای دیدن زیبایی هایی که نتیجه کنترل ذهن و تایید و تحسینه و باز هم نتیجه ی بما قدمت ایدهمه .پس همه چیز به من و خودم بر میگرده:

بودن یا نبودن در چنین مکان های زیبایی

زندگی کردن یا نکردن در همچین خانه های ویلایی و قشنگ

تجربه کردن یا نکردن همچین آب و هوایی

داشتن یا نداشتن همچین ماشین های زیبایی

خداوند هیچ وقت برای من تصمیم نمیگیره و انتخاب نمیکنه این من هستم که این کار رو انجام میدم و نتیجش هم به خودم برمیگرده .

یک عمر نا آگاهانه به خودم ظلم کردم و خدا رو شاکر هستم که چند سالیه که دارم با وجود شما استاد عزیزم آگاهانه سعی میکنم به خودم لطف کنم و تصمیم های زیبایی برای خودم بگیرم

چقدر دیدن اون اقیانوس پهناور و وسیع با ان رنگ آبی زیباش در کنار این برج ها و ساختمانهای برافراشته با اون رنگ سفید قشنگشون دو قطبی بودن جهان مادی رو برام مرور میکنه که جهان با وجود این تضادها و تنوع هاست که زیبا میشه و اگر این تنوع ها نبود جذابیتی هم وجود نداشت

حتی تنوع خود این ساختمونها هم از لحاظ اندازه و حجم هم به بودن اونها کنار هم معنا میده

مرسی مریم جان برای این سورپرایز قشنگ واقعا فکر کردم میخواین توی هتل رو نشون بدین هرچند این هتل سیار هم بسیار زیباست و فراوانی ایده ها برای خلق ثروت رو نشون میده و اون حرف استاد رو توی ذهنم مرور میکنه که ثروت ایجاد کردن مثل آب خوردنه بر خلاف اون چیزی که ی عمر توی ذهن ما کردن که پول درآوردن سخته

خدا رو شکر که من هم در مدار دوره سلامتی بودم و دارم از برکاتش استفاده میکنم

مرسی مریم جان که تمام جزییات رو بهمون نشون دادین که خواسته هامون دقیق تر توی ذهنمون شکل بگیرن

استاد اون لحظاتی که داشتین به سمت اقیانوس میرفتین احساس نزدیکی زیادی با اون صحنه ها داشتم انگار دقیقا من هم اونجا بودم و کنار شما داشتم راه میرفتم

چقدر آزادی و رهایی این مردم در هر قالب و پوشش و جنسیتی رو دوست دارم . اونجا توی این سرزمین انسان رو به دیده ی انسان نگاه میکنن بهش نه ب عنوان ی جنسیت خاص بدون هیچ محدودیتی .اونوقت توی کشور ما چه دیدگاهی داریم و چه برچسب هایی میزنیم به همین انسانی که در اصل جوهرش یکی هستش

نگاه زیبابین شما استاد قابل تحسینه .اون بچه خرچنگه هم چقدر ناز بود .

چه صحنه ی زیبایی بود تلفیق باران و رنگین کمان و آفتاب .با دیدن این صحنه یادم اومد که چند روز پیش اینجا هم ی باران و تگرگ بی سابقه اومد و دقیقا همزمان هم باران می اومد و هم آفتاب بیرون بود و در عرض چند دقیقا اونقدر آب بارون توی حیاط جمع شد که تگرگ ها روی آب شناور شده بودن .بارون اون هم این موقع سال اونم اینجا و اونم با تگرگ ی چیز بی سابقه و بی نظیر بود

چقدر حال میده کار و تفریح و زندگی همه با هم .هم خدا و هم خرما باوری که شما توی خودتون ایجاد کردین و الان خیلی ساله که دارین زندگیش میکنین

چقدر زلال بودن و شفافیت اون هوای صبحگاهی رو میشه از همین جا هم حس کرد

چقدر این کلمه خرید حس خوبی به آدم میده همین شنیدنش هم قشنگه .من هم قصد دارم آخر همین ماه برم خرید لباس چون مدتیه که لباس نخریدم .چقدر منم دوست دارم به این آزادی مالی شما برسم که هر لحظه اراده کنم و هر جایی که باشم برم خرید

تحسین میکنم شما مریم جان رو که هر بار دارین میرین تو دل ترسهاتون .البته رفتن توی ی همچین ارتفاعی جرات میخواد و کار بزرگیه اما جهان به شجاعان پاسخ میده همیشه نه ترسوها

الله اکبر چقدر این صحنه های آخر درون دیوانه کننده ان :

تلاقی آب و خشکی

کوه های سرسبز مخملی

کف های سفید روی آب

رنگ سبز آبی اقیانوس

دیوانه شدم و مست از دیدن این زیبایی ها واقعا جل الخالق این همه زیبایی .اشکم داره درمیاد .

مگه میشه این زیباییها رو دید و تحسین نکرد خالق این زیباییها رو و تفکر نکرد

سپاسگزارم استاد و مریم جان که ما رو به تفکر وادار میکنین با نشون دادن این شاهکارهای خلقت خداوند