سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 115 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

استادجونم و مریم جونم عزیزای من سلام . دیشب دیروقت خوابیدم چون امروز تعطیله و می خواستم تا ظهر بخوابم که اول صبح با صدای نه چندان خوشایند وحرفه ای آرشه ویولون همسایه که تازه ویولون خریده و دوست داره صبح ها ی روز تعطیل تمرین کنه بیدار شدم حالم گرفته شد وتو دلم داشتم می گفتم آخه چرا به فکر بقیه نیست و … بلافاصله دیدم رو عوض کردم و گفتم بابا این بیچاره دست خداست که به وسیله اون باید الآن بیدار شی چون خداجون باهات کار داره پس بدون ناراحتی پاشدم در حالی که شوهر و پسرم هنوز خوابن و هدایت شدم این فایلو ببینم و تازه فهمیدم که کاملاً باید تسلیم باشی تا هدایت ها رو متوجه بشی. من خیلی کم نظر می نویسم اما اینبار باید می نوشتم. چون تمام این قسمت ثانیه به ثانیه برام درس داشت اول از همه اینکه چقدر خوبه که استاد جون راحتی رو اولین اولویتش می ذاره حتی موقع رانندگی اینقدر راحت پاشو میاره بالا تا خسته نشه که من تابحال ندیده بودم .

از همون بچگی وقتی تو کارتونا و فیلما قبرستونای خارجی رو می دیدم حسرت می خوردم که چرا اینقدر قشنگ چمنکاری می شن و پر از درخت و گله و آدم فکر می کنه رفته پیک نیک ولی امان از قبرستون های اینجا که فقط سیمان و بتون و سنگه بدون هیچ طبیعتی . اون پرنده های خوشگل که اگه من اینجا حتی یه دونه ازشون می دیدم از خوشحالی بال در میاوردم چه برسه به گروهی و خونوادگی😍😍

عاشق اون درختای بهشتی هستم و خدایا اون درخت اسبی که چقدر با اقتدار سرپاست. چقدر آرامش هست تو جاده با اون ابرای گوگولی که اون دورها یه تیکه اش سوراخ شده و بارون می باره.

چقدر فراوانی و ابتکار عمل برای ساخت خونه با کانتینر ارزون و راحت که هروقت بخوای بتونی جابجاش کنی و چقدر کاربردیه برای یک مغازه در حالی که اینجا چقدر قیمت کرایه یه مغازه اینقدر بالاست.

وای مگه میشه اینقدر فراوانی ! اینقدر پرتقال !

بابا همه کنارجاده ریخته نه حصاری نه مأموری نه نگهبانی که بیاد تذکر بده اینا ملک شخصیه و نکنه اینجا بمونید😁😁

چه حس خوبی داره تمپا وقتی رسیدین خونه انگار به خونه خودم رسیدم و چقدر تو گوگل ارث خونه شما رو سرچ می کنم و می بینم و لذت می برم. چه بارون قشنگی و من بوشو حس کردم. چقدر مریم جون استقلال مالی داره که اینقدر راحت هرچقدر که لباس نیاز داره می خره و چقدر استادجون از سلیقه ایشون تعریف می کنه . وای من عاشق اینم که هرگز نگران ساعت نباشم و این آزادی که هرلحظه که بخوای بتونی بیای بیرون و سفارش غذا بدی منو دیوونه می کنه . عجب رستوران باحالی استاد جون دوباره گیاهخوار نشین تا بادم ازین غذاها سفارش بدین . وای من هنوز صبحونه نخوردم تازه قبلش هم اون قسمت رو دیدم که کلی تأکید کردین قبل دیدن این فایل حسابی سیر باشین و من حرف استادجونو گوش نکردم😭😭😭 دیگه خدا به داد من برسه پس حمله به سمت یخچال!