خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

419 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2440 روز

    استاد واقعا تحسینتون میکنم

    چقدر زیبا نکات مثبت رو از دل تضاد های زندگیتون بیرون کشیدید و راه درست رو تشخیص دادید

    این که شما همه چیو دست خدا سپردید کاملا مشخص بوده از اعمالتون

    وقتی اون اتفاق به ظاهر بد افتاده و کار رو به شما پیشنهاد کردن با حقوق ده برابر

    توکل بر خدا

    ینی همین که

    دست خدا سپردی

    خدا نتیجرو برات رقم زده

    اگر شما انسان با ایمانی نبودی و متوکل نبودی میتونستی این شرایط رو نبینی

    مثل تمام کسانی که خدا به چشماشون مهر زده

    و چشماشون بسته شده

    و دلشون سنگ شده

    و الهامات و دریافت نمیکنن

    میتونستی تو اون شرایط بگی نه دیگه من عمرا با اینا کار نمیکنم تموم شد

    حتی اگه 100 میلیون هم بهم بدن

    و به نوعی با خودت و جهان لج کنی و

    اخر سر هم خودتو قربانی بدونی

    چون قطعا عمل نکردن به الهامات الهی ادمو به راه کجو ماوجی میکشونه

    ولی شما به ندای درونت گوش دادی

    و هدایت رو پذیرفتی

    مثل همیشه تحسینتون میکنم

    و سعی میکنم از حرفاتون نهایت استفادرو ببرم با

    گوش دادن و فکر کردن بهش

    با توجه به اینکه تو هر شرایطی چه میکنید و چرا

    با توجه به اینکه منطق حرفاتون چیه

    با توجه به رفتاراتون و درروردن قانون و راه درست از توش

    و خب من نزدیک به 6 ماهه که به صورت مداوم مینویسم و الان شروع کردم به نکته برداری از فایل ها

    چقد متفاوته این نکته برداری و توجه ادم رو بیشتر معطوف مساله میکنه

    من تمام سعی م رو دارم میکنم که هر روز بهتر باشم و خدارو شکر که تونستم این چند وقت هر روز و هر روز عملگرا تر شم

    ولی بازم از خدا میخوام بیشتر کمکم کنه و بهتر و بهتر شم

    و خدارو شکر خیلی راضیم ازین زندگی که تو این 6 ماهه با اگاهی داشتم

    حسو حالم خیلی عالیه

    از خودم راضیم به خاطر قدمای کوچیک کوچیک

    بخاطر همه چیزای بیهوده ای که خط زدم و هر روز سعی میکنم توش بهتر شم

    بخاطر این توکلی که با تمرکز دارم توی خودم ایجاد میکنم

    همه ی اینا حالمو خیلی خیلی خوب کرده و از خودم راضیم

    و این بهتریت حس دنیاست

    خدایا شکر

    شکرت

    شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    معید ماندگار گفته:
    مدت عضویت: 922 روز

    «منی که هنوز نتونستم تو ایران موفق بشم ، توی آمریکا هم نمیتونم موفق بشم.»

    درود میفرستم بر بهترین استادم

    اگر بخوام تجربه خودم رو در مورد حل کردن مسئله بگم

    جدید ترین و یکی از مهم ترین هاش همین دیشب بود

    که وقتی داشتم فایلای شما رو گوش میدادم رسیدم به این حرفتون که همیشه در حال پول ساختن باشید و پول بسازید و این نگرشو نداشته باشید که فقط روی باورهاتون کار کنید و بیزنس نکنید و انتظار داشته باشید یه کیسه پول از اون بالا بیوفته پایین یا با این نگرش که فرضا من انقدر کار میکنم روی باورهام تا کسانی که ازشون پول میخوام ، بهم پس بدند و بعدش بیام بیزنس خودمو بزنم

    که کاملا اشتباهه و من دوره خیلی خیلی کوتاهی رو با این نگرش گذروندم تا اینکه این حرفو از خودتون با راهکارش ازتون شنیدم

    سپس من فکر کردم که منی که دانشجو ام ، از دانشگاه خیلی عقبم باید درس هم بخونم ، چکاری باید بکنم که ورودی داشته باشم

    به خودم میگفتم بابا تو که وقت برای نوت برداری فایلا میذاری ، درس هم داری میخونی ، طبق عادت هم روزی دو ساعت میری قدم میزنی روی خودت کار میکنی ، یکسری خورده کاری ها هم که باید انجام بدی ، خب اونوقت وقتی نمیمونه که بخوای کار کنی

    و این شده بود مسئله جدید و مهم من که همین دیروز اتفاق افتاده بود. که من نمیدونستم چجوری ورودی مالی داشته باشم و هم وقت کم میاوردم

    و داشتم کم کم اون روز خسته میشدم از اینکه به این مسئله برخورده بودم و امتحانای میان ترمم هم نزدیک بود و حجم درسا ریخته بود رو هم و احساس بد داشت به سراغم میومد و اینجور موقع ها خیلی خدا رو یاد میکنم و ازش طلب هدایت میکنم و کردم

    طبق عادتم همیشه روزی دو ساعت قدم میزنم و با خودم حرف میزنم تا روی خودم کار کنم ولی دیشب به خودم گفتم نرم بیرون و بشینم درس بخونم و قبول هم کردم ( با اینکه مهم ترین کاری که باید اون موقع میکردم همون بیرون رفتن بود تا روی خودم کار کنم تا ایده ها برای حل مسئله بیاد سمتم و احساسمو خوب کنم )

    خلاصه که گفتم برم نماز بخونم و بعدش برم پای درس

    ولی تا نماز رو شروع کردم اونم با چهره خسته ، خدا هدایتم کرد و گفت ، معید حالت رو خوب کن تا هدایتمو دریافت کنی .

    و نکته اصلی اینجاست که من قبلنا وقتی از استاد فهمیدم که احساسمون خوب باشه هدایت خدا را دریافت میکنیم همونجا با خدا طی کردم که «ربنا هروقت حال من بد شد، احساس من بد شد ، به من یادآوری بکن که معید حالتو خوب کن تا هدایتمو دریافت کنی»

    چون اکثر اوقات یادآوری آگاهی، مهم تر از یادگیری آگاهی هاست

    اینکه این همه آموزش ببینیم و چیزی یاد بگیریم چه فایده داره وقتی که ممکنه چند روز بعد یادمون بره

    و همین یادآوری ها برای من شد کلید

    برای من شد نعمت

    و من همون اول نماز که داشتم میخوندم این به من الهام شد و در حین نماز خوندن حالمو خوب کردم و ایمانم به خدایم بیشتر شد و همین برایم احساس خوب ایجاد کرد

    بعد از نماز با سپاس گزاری فراوان ، قلبم گفت معید برو بیرون و رو خودت کار کن که همینکارو کردم

    و قشنگیش همینجاست که احساسمو خوب نگه میداشتم ، باور کردم که من تو این شرایط میتونم ورودی داشته باشم و در کنارش به درسام هم آسیب نزنم

    و بعد نیم ساعت تقریبا پیاده روی و کار کردن ، راه حل مسئله به طور کامل به ذهنم رسید

    کلا من داره عادتم میشه که هر موقع به تضاد و مسئله برمیخورم سریع میرم بیرون. رو خودم کار میکنم . احساسمو خوب میکنم .هدایت خدا رو طلب میکنم. در مورد خواسته هام صبحت میکنم یهو از ناکجاآباد جواب مسئله ، جواب تضاد میاد.

    و استاد چقدر ما انسانها عجیبیم که وقتی به مسئله برمیخوریم ، اون راهکار درسته به ذهنمون نمیرسه اما وقتی حلش میکنیم میگیم ، این راهکار که دم دستم بود که . چطور من ندیدمش . چطور اصن بهش فکر نکردم و وقتی مسئله حل میشه میگیم چقدر راحت حل شد همینطور که میگیم معما حل شود آسان شود

    دقیقا همینو دیشب تجربه کردم

    و استاد چیزی که ممکنه برا آدما بد باشه اینه که وقتی به مسئله هایی که در گذشته حل کردیم نگاه میکنیم ، میگیم بابا من کاری نکردم اون مسائل خیلی خیلی ساده بودند ، اینی که الان هست سخته. اما اگه در گذشته چکاپ فرکانسی انجام میدادیم و الان گوش میکردیم میفهمیدیم که بابا مسائل الان رو که من راحت میتونم حل کنم. اون قبلیا که سخت تر از این بوده. اما چون احساس قبل از مسائل گذشته مون که حلشون کردیم رو یادمون رفته ، برای همین این اتفاقا ممکنه بیوفته و تو دام بیوفتیم

    و خلاصه راهکار مسئله این بود که قبلا من نسبت به تخصصی که توی دیجیتال مارکتینگ داشتم و دارم ،

    همکارانم و مشتری هام به من محصولاتشون رو بهم میدادند (4 ماه پیش) تا براشون بفروشم. نسبت به درستکاری که از من میدیدند و اعتمادی که داشتند و میدونستند تو این حوزه تخصص دارم.

    و اینا گفتن که اینارو برامون بفروش و

    و من نتونستم بفروشم اونم بخاطر باورهای نامناسبم

    و ولشون کردم و چسبیدم به محصول خودم (NFT) و اون موقع میگفتم کیفیت محصولات اینا، خوب نیس برای همین فروش نمیره ( که محصولاتشون همش NFT بود) نگو مشکل از من بوده

    خلاصه دیشب راهکاری که به ذهنم رسید یک جمله ای از استاد بود که قبلا ایشون تعریف میکردن از قبل موفقیتشان که دعوت شدن به کشور ترکیه فک کنم که اونجا یک نفر از کار استاد خوششون اومده برای همین دعوتش کردند آمریکا که استاد قبول نکرد و به خودش گفت:

    «منی که هنوز نتونستم تو ایران موفق بشم ، توی آمریکا هم نمیتونم موفق بشم»

    و من این جمله به ذهن خودم رسید و تحلیلش کردم و بلند به خودم گفتم (توی همون خلوتی خیابونا) :

    «منی که نتونستم هنوز محصولات همکارامو بفروشم ، محصولات خودم رو هم نمیتونم بفروشم.»

    و این چنان احساس عالی به من داد که دیگه مسئله حل شد

    گفتم برم وقتمو بزارم روی فروش محصولات همکارام و با قیمت مناسب سود خودمو از روش وردارم و ورودی مالی ایجاد کنم.

    بعدش نجوا ها در حد نیم ثانیه میومدند و میگفتند که تو اون موقع نتونستی حالا رو چه حسابی میگی میتونی

    اونوقت گفتم بهش که باور های الان من با اون موقع اصلا قابل مقایسه نیست.

    و من به تازگی از جاهای کوچیک نتیجه باورهامو دیدم و حتی پول هم ساختم بدون اینکه کاری بکنم

    اما اون زمانی که محصولات همکارامو گرفتم هیچ نتیجه ای نگرفته بودم چون خشت های اولم رو کج گذاشته بودم و مسیر رو گم کرده بودم اما الان دیگه نه

    الان مطمئنم خشت اول درسته و من بعد از اینکه خشت اول رو درست بزارم ، نتیجه ها مالی و غیرمالی رو تجربه کردم پس تو مسیر درستم. پس باورهام داره کار میکنه. پس الان هم که دوباره میخوام NFT هارو بفروشم ، قطعا فروش میره

    و اینطوری دهن نجواهای شیطان رو بستم

    و هی این جمله استاد که آیه قرآنه تو ذهنم تکرار میشد و بهم انگیزه و ایمان میداد که :

    «هیچ برگی بدون اذن خداوند به زمین نمیوفته.»

    و من تجربه اینو داشتم که محصولی فروختم ولی هیچ ویو یا بازدیدی نخورده بود اما یک نفر باهام تماس میگیره و بدون هیچ چک و چونه ای ازم میخره

    پس نگران نبودم که کجا تبلیغ میکنم محصولمو.

    میدونستم که خدا ایمان و عمل بندگانشو ضابع نمیکنه پس من کارمو انجام میدادم فقط

    و در آخر با یک ذره برنامه ریزی فهمیدم بابا منکه خیلی وقت دارم . میتونم به همه کارهام برسم.

    و بدینگونه بود که مسئله ام حل شد و چقدر اعتماد به نفس و رشد و ایمان و نعمت نصیبم شد

    من آدم پر حرفی نیستم نه تو مجازی نه تو واقعیش. اما نمیدونم چرا اینجا ناخودآگاه کامنتام انقدر طولانی میشه (:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد مفاخري گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    حَمْدُْ سِپْٱسْ اورا،

    سلام خدای خوبم،

    سلام استاد عزیزم،

    سلام دوستان عزیزم،

    در ابتدا سپاس فراوان دارم از استاد عزیزم، به زعم من آقای عباسمنش لایق کلمه‌ی استاد هستن،هرآنچه که یک الگوی مناسب برای الگو قراردادن باید داشته رو استاد عباسمنش دارند،بی نهایت ممنونم ازت استاد،

    مطلبی که باعث شد بعد از چند ماه بیام و با شوروشوق این کامنت رو بذارم صحبت‌های استاد توی این فایل بود، مشابه این صحبت‌هارو استاد توی دوره عزت نفس بخصوص در جلسه 6، و همچنین در دوره‌های مختلف و همچنین فایلهای دانلودی که به صورت رایگان روی سایت آپلود شده، از این جهت هم از استاد عزیزم ممنونم که هرآنچه رو که قانون رو بیان میکنه رو بدون هیچ چشم داشتی میان جلوی دوربین و با عشق توضیح میدن،

    .

    مطلبی که استاد بیان کردن به عقیده من ریشه تموم موفقیتها و ناکامی های زندگی روزانه‌ای هستش که بدون شک همه آدمها هر روز باهاش مواجه میشن،

    مسئولیت‌پذیری و باور داشتن به این اصل مهم که خودمون خالق شرایط و اتفاقات زندگی خودمون هستیم بدون هیچ غید و شرطی،درصد کمی از انسانها مسئولیت تموم اتفاقات زندگی خودشون رو در همه جنبه‌ها قبول میکنن و این درصد کم و انگشت شمار انسان‌ها هستند که تجربه های والایی رو به دست میارن در حل مسائل و اتفاقات،

    کسی که باور داره خودش خالق شرایط خودش هست تصمیم میگیره که تغییر کنه و اگر ایمان داشته باشه قدم برمی‌داره،

    کسی که عوامل بیرونی رو مقصر شرایط فعلی خودش میدونه هیچ وقت حتی تصمیم نمیگیره که بخواد شرایط رو عوض کنه،چه برسه به قدم برداشتن،

    .

    من یه مثال میزنم از خودم که از زمانی که مسئولیت زندگی خودم و شرایط رو پذیرفتم چجوری اتفاقات زندگی من تغییر کرد،نکته مهمتر اینکه بعد از تغییر نگرش و قدم برداشتن و رسیدن به اون هدف و شرایطی که دلخواه خودم بود چقدر اعتماد به نفس من بیشتر و بیشتر شد و باعث شد بتونم این باور رو در خودم ایجاد کنم که منم کسی که انتخاب میکنه چه اتفاقی برام بیفته،

    در ابتدای سال چند تا هدف کوچیک و بزرگ رو توی برنامه ریزی خودم گذاشتم و تصمیم گرفتم بدون هیچ بهونه ایی عمل کنم به کارهایی که باید انجام بشه،

    اولین برنامه‌ای که برای من مهم بود ورزش هوازی و کوهنوردی بود،

    تصمیم گرفتم برای اینکه بتونم استقامت جسمی خودم رو بالا ببرم و توان بدنی بالای داشته باشم،هر روز برم کوه و هر روز صبح ورزش کنم،

    این هدف رو نوشتم، در حالی که بیدار شدن من در ابتدای صبح (ساعت 6)جزو کارهایی بود که ذهنم همیشه بهونه می‌آورد برای انجام دادنش، و همیشه هم این برنامه به دلایل مختلف کنسل میشد،

    از زمانی که خودم رو مجبور کردم به اجرای قدمهای کوچیک و با خودم بستم که تحت هر شرایطی باید هر روز یک قدم برای این هدف بردارم این تجربه رو کاملا و با تمام وجودم حس کردم که هیچ بهانه‌ای نمیتونه من رو از رسیدن به هدفم دور کنه،

    من هستم که تصمیم میگیرم شب‌ها به جای اینکه تا نزدیک صبح توی فضای مجازی باشم و بعدش با کلی ورودی منفی و مخرب بخوابم و روز هم با احساس و حال بد بیدار بشم،اگر این شیوه نامناسب رو من انتخاب کردم، پس منم که میتونم جور دیگه ایی تصمیم بگیرم و عمل کنم، من همون ادم قبلی هستم با این تفاوت که تصمیم های من تغییر کرده، در نتیجه تغییر تصمیم‌های ساده اتفاقاتی که تجربه میکردم تغییر کرد،

    به محض اینکه تنظیم ساعت خواب و سحرخیز بودن رو تونستم توی برنامه‌ هام بذارم و عمل کردم به قدم های کوچکی که انجام دادنشان باعث افزایش اعتماد به نفس درونی در افکار من شد،احساس قدرت بیشتر و بیشتری در من ایجاد شد تا حرکت کنم به سمت اهداف دیگه و این باور رو داشته باشم که من خالق شرایط خودم هستم و حالا که من خالق هستم تصمیم میگیرم چه اتفاقی رو خلق کنم،

    .

    این نکته رو هم بگم که ته اولین قدم برنداریم و عمل نکنیم به اولین قدم، قدمهای بعدی اصلا گفته نمیشه و اصلا قدم بعدی مشخص نیست،

    در جهت دستیابی به اهداف لازمه که هدف رو به صورت کاملا واضح و روشن بنویسیم و بارها و بارها بخونیم تا بیشتر و بیشتر برامون جا بیفته که چی میخوایم و باید چه قدم‌هایی برداریم،

    نکته بعدی که مهم هستش باور داشته باشیم که ما توانای رسیدن به اون هدف رو داریم،

    و مهم تر از همه اینکه خودمون رو لایق اون هدف بدونیم و باور داشته باشیم که خداوند مارو هدایت میکنه در مسیر،

    وقتی ایمان داشته باشی و با باور به اینکه من به هدفم میرسم، شروع میکنیم به قدم برداشتن،

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است، اوه ایمان داریم باید بریم جلو و از خدا بخوایم که هدایتمون کنه،

    .

    .

    این چند خط چکیده‌ای بود از صحبت های استاد که با تمام وجود درک کردم و به صورت عملی تونستم اجرا کنم و به لطف خدا فیدبک های فوق‌العاده‌ای گرفتم بعد از هر قدم که برداشتم،

    دوستان عزیزم که این فایل رو گوش گوش کردند و کامنت بنده رو مطالعه کردن، این کامنت رو با عشق نوشتم و اتفاقاتی که برای من رخ داد و قدم هایی که برداشته بودم رو با عشق تقدیم نگاه مهربونتون کردم.

    دوستان عزیز برای درک بهتر این صحبت‌ها و فهم کامل میتونید چند تا فایل دیگه هم که آگاهی‌های مرتبط با این فایل رو دارن گوش کنید،

    1 فایل (قربانی کردن برای هدف)

    2فایل (نتیجه دوستان از آموزه‌های استاد عباس منش قسمت 16)

    3فایل (جلسه 6 دروه عزت نفس)

    4 فایل (باید شخصی‌تان تغییر کند نه اینکه ادا دربیاریم)

    5 فایل (جهادی اکبر برای تغییر شخصیت ‌)

    این فایل هایی که گفتم رو به صورت ترکیبی توی یک فولدر بذارید و گوش کنید، چون آگاهی های مشابهی دارند و مکمل خوبی هستند برای درک بهتر قوانین،

    .

    .

    بازهم سپاس فراوان دارم از استاد عزیزم بابت خلوص نیت و عشقی که موقع صحبت دارن،

    ممنون از دوستانی که با عشق تا انتهای کامنت رو مطالعه کردند،

    .

    از خدا میخوام در هر لحظه از زندگیتون هدایت بشید در مسیر رشد و پیشرفت،

    خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی انسان ها باشد.

    زندگیتون درگیر نگاه پر مهر خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان

    امروز قبل از اینکه این فایل را ببینم، زیر آسمون وایسادم و دستامو بردم بالا و گفتم خدایا امشب تا بهم نگی چجوری باید مسئله ام را حل کنم ولت نمیکنم. چند بار تکرار کردم. خدایا سپاسگزارم به خاطر این به هم ریختگی و نابسمانی. خدایا سپاسگزارم به خاطر این بلاتکلیفی. خدایا سپاسگزارم به خاطر این کلاف درهم. چند بار تکرار کردم و چندین و چند بار سوره حمد را خوندم. گفتم خدایا میدونم پشت این به هم ریختگی، رشد هست و به همین دلیل سپاسگزارتم. اومدم نشستم و به دلم افتاد بیام سراغ سایت و همین که این فایل را دیدم بازش کردم. من دوره حل مسئله خریده بودم ولی یکی دو جلسه را گوش داده بودم و خوب کار نکرده بودم. انگار که تمام این جملات مال من بود و من سپاسگزار خدا هستم که همین امشب بهم گفت چجوری مسئله ام را حل کنم. یادداشت های من از این جلسه:

    من خالق زندگی خودم هستم و هر اتفاقی که وارد زندگی من میشه، من آگاهانه یا ناآگاهانه اون را وارد زندگیم کردم. اگه شرایط مالیم خوب نیست اگه روابطم خوب نیست یا هر چیز دیگه ای، مشکل از منه شاید روی نکات منفی تمرکز کردم یا دارم مدام راجع به نکات منفی صحبت میکنم. من دارم با افکارم، باورهام و عادت هام زندگیم را شکل میدم ولی من اگه خودمو انداختم توی چاه، این توانایی هم دارم که خودمو از چاه بکشم بیرون.

    توی دنیای مادی هیچوقت شرایطی پیش نمیاد که مسئله ای نباشه ولی من باید از مسائلم بزرگتر بشم و نزارم مسائل من را له کنه.

    من کنترل کامل زندگیم را دارم

    من با حل هر مسئله بزرگتر و ثروتمندتر میشم

    من از مسائل زندگیم فرار نمیکنم بلکه با اغوش باز میپذیرمش و حلش میکنم و با هر بار حل کردن یه مسئله، اعتماد به نفسم را بیشتر میکنم

    من زندگیم را خلق میکنم

    من مشکل را پیدا میکنم و ریشه ای حلش میکنم و البته که اینها یک شبه حل نمیشه و اجازه میدم تکاملم را طی کنم

    من قربانی شرایط نمیشم و مسئولیت تصمیمات زندگیم را می پذیرم

    من قوی هستم

    من کنترل کامل زندگیم را دارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ابوالحسن جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1355 روز

      سلام به دوست عزیزم

      چقد عالی که با اون حالت از خدا خواستی و خدا خودش قشنگ راهنماییت کرد به سایت استاد و حرفای استاد شد چراغ راهت تا بتونی به کمکش مسعلترو حل کنی

      بهت تبریک میگم برای نوشته های زیباو باور سازی قشنگت منم مثل تو باید ازین باور سازی های زیبا و قدرتمند بنویسم و هروز باخودم تکرار کنم و بقول خودت قرار نیس یک شبه همه چیز خوبو عالی بشه

      باید تا اخر عمرمون در حال کارکردن روی خودمون باشیم

      برای ادامه مراحل برات ارزوی موفقیت و پیروزی دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام

    چقدر می‌تونه این فایل مفید باشه و چقدر درس داره توی این فایل که خالق شرایط باشیم و به نظرم همه اینها برمیگرده به کنترل ورودی ها که با این کار آدم احساس ارزشمندی احساس توانایی عجیبی بهش دست میده و انجام میده کارو

    یادمه ی شرکتی بهم زنگ زد که کارهای ردیاب خودرو رو انجام میداد و ی دونه ردیاب برام فرستاد

    همیشه دست خدارو باز میزاشتم ی ایده ای که برام میومد و میاد اجازه میدم خداوند هدایت کنه تقلا نمیکنم عجله نمیکنم به همین خاطر همون ایده سودآور و خیلی راحت توی بیزینسم به فروش می‌ره

    خوب ردیاب اومد و بعد ی مدت ی نفر اومد که می‌خوایم ردیاب نصب کنیم و ردیاب هم داریم

    حالا من اصلا نمی‌دونستم سیم‌کشی ردیاب چجوریه گفت نصب میکنید گفتم بله یعنی ی شهامتی توی دلم بود انگار کلا کارم همین بود

    ی نگاه به نقشه ردیاب کردم و دیدم خیلی راحته رفتم تو دل کار اون چیزی که درک کرده بودم از نقشه رو انجام دادم دیدم جواب نمیده یعنی جواب داد یه مرحله رو اشتباه رفته بودم که زنگ زد خود اون مشتری به پشتیبانی و بهم گفت همه مراحل تقریبا درسته فقط جای این سیم رو عوض کن

    انجام دادم و جواب داد

    حالا چیزهایی که جامعه میگن چیزهایی که شرایط میگه باید حتما بری دوره ببینی حتما بری شاگردی کنی و اینقدر اعتماد به نفسم رفت بالا که توی دل همون کار کارهای دیگه دراومد یعنی ی ایده اومد که تو میتونی همون مرحله رله قطع کن رو انجام بدی و پول بگیری از مشتری

    خیلی این فایل مهمه خیلی خیلی

    این الگو رو در دلم در نگاهم در باوران زنده کرد به جای تمرکز بر بدی ها تمرکز کن روی خوبی ها به جای تمرکز به شرایط جامعه ذهنیت مثبتی داشته باش و روی باورهای ثروت افرینت کار کن شرایط عوض میشه

    همین ماه گذشته پدرم و برادر بزرگم که باورهای مناسبی دارن تونستن توی یک ماه ی معامله هفده میلیاردی انجام بدن همین طبقه بالای خودم

    و گفتم خدایا شکرت وقتی اینا با همین شرایط تونستن من هم میتونم اگه روی باور هام کار کنم اگه روی احساس ارزشمندی کارکنم میتونم در آینده توی کسب کارم به جای برسم هفده میلیارد چیه پنجاه میلیارد معامله کنم اینا تونستن من هم میتونم

    خوب به لطف الله مهربان و آموزشهای استاد عزیز شرایط بینظیر برای خودم حلق کردم از فروش بالایی که دارم از شور و شوق زیادی که دارم از آرامشی که دارم از سلامتی خودم و خانوادم از تفریح هایی که رفتم از طبیعت هایی که دیدن کردم و این تازه اول راهه دارم شروع میکنم تازه داره برام قانون جواب میده درکم بالاتر می‌ره احساس ارزشمندیم بیشتر میشه به این رسیدم توی هیچ مرحله ای از کسب و کار نباید روی کسی و حتی روی کسب و کار حساب کرد تنها خداونده که میشه روش حساب کرد اونه که از بینهایت طریق میرسونه ثروت رو روابط رو آگاهی رو ایده رو باورهای قدرتمند رو هرروز ثروت بیشتر هزینه کمتر هرروز آرامش بیشتر درعین حال ثروت بیشتر

    هرروز روابط زیباتر در عین حال وابستگی کمتر

    هر روز امید بیشتر در عین حال نگرانی کمتر

    هرروز باور قدرتمند تر و شکستن سیمان های ذهنی و مخرب

    از بندرعباس به فلوریدا

    از خرم آباد به کجا

    یعنی من هنوز تصمیم نگرفتن که می‌خوام کجای دنیا و توی چه خونه ای زندگی کنم

    ولی آرام آرام انجام میشه داره ی اتفاقاتی میوفته پلن خداوند داره به اجرا درمیاد و خدارو صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    نیما گفته:
    مدت عضویت: 3122 روز

    سلام و خدا قوت به استاد مهربون و اعضای متعهد ، خیلی خیلی ممنونم از این آگاهی های کاربردی و مفید

    استاد عزیز ، من یه دوره ی دو ساله به همه محصولات شما بصورت غیر مجاز گوش دادم ، ولی نتیجه ای نگرفتم ، به قول خودتون خشت اول رو کج گذاشتم ، ولی الان با اکانت همسرم «مریم نعمتی» دوره کشف قوانین رو خریدیم و متعهد شدیم که دنیامون رو بهتر کنیم ،

    اومدم از اتفاقات این چند ساله بنویسم همون سالها بود این جملات با قدرت بیشتری مرور میشد ««که داری راه کج رو میری و دو ساله نتیجه خاصی هم نگرفتی ، این بخاطر مسیر اشتباهیه که رفتی .اگه صد سال دیگه هم اینجوری پیش بری همینه نتیجه »» همه محصولات رو پاک کردم و فایلهای رایگان شما و میکس هایی که از شما آماده شده بود رو گوش میدادم ، ترک تحصیل کرده بودم و از شهر خودم به مدت دوماه مهاجرت «فرار» کرده بودم ولی سرجای قبلی یعنی همدان با شرایط کاری بهتر از قبل ،، خدمت هم نرفته بودم یهویی تو پارک تصمیم گرفتم برم خدمت و رفتم کاراشو انجام دادم و رفتم آموزشی نوژه همدان ، با این نگاه که من میرم مسافرت عشق و حال کنم ، نه با تعریفی که از بیرون شنیده بودم ، تو آموزشی بودیم که من با چیزایی که از استاد شنیده بودم زندگی میکردم مثلاً یکی از بچه ها سوتی داد و فرمانده با عصبانیت اومد گفت همه تونو نگه میدارم و مرخصی نمیفرستم ، من با نگاه توحیدی با خدای خودم رابطه داشتم و حرفای آدما رو حساب نمی‌کردم ترس و غمی هم نداشتم ، خلاصه همه چی به کام من پیش میرفت ، شب قبل از تقسیم یک ساعت قبل از بیداری بچه ها ،در حال که هم سرد بود و هم برف میبارید با دفترم اومدم حیاط و نوشتم جایی که می‌خوام برم چه شرایطی داشته باشم ، البته هرشب برنامه شکرگذاری و خواسته هامو تو دفترم داشتم ، اون شب حال عجیبی داشتم و با خدای خودم حرف میزدم، بعدش تقسیم شدیم و من همراه عده از همشهری ها رفتم پادگان شکاری بوشهر ، اغلب بچه ها ناراحت بودن از اینکه از شهرشون دور میشن و فکر خانواده و اینا ….

    حالا منو بگو دارم تو اتوبوس می‌رقصم و حالم خوبه ، همشهری ها میگفتن بشین آبروی همدانی هارو بردی :)) من نمی‌فهمیدم چی میگن بیشتر قر میدادم و از اون لحظه لذت می‌بردم کاری با آینده ش نداشتم ، رسیدیم بوشهر ((معجزه شد)) من به عنوان فوق دیپلم از بقیه جدا شدم («در حالی که انصراف از تحصیل ») بودم و قانون اونجا میگفت من سرباز عادی هستم ولی قانون جهان چیز دیگه ای می‌گفت ، استاد عزیز اونایی که تو راه غصه خوردن و منو مسخره کردن رفتن برای نگهبانی از دیوار های پایگاه و نظافت و بیداری خشن صبحگاهی ،،، و من که میرقصیدم اومدم سالن تحصیل کرده ها و همه چی فوق العاده بود ، هرچقدر بنویسم حس و حال منو اونجا نمیشه فهمید ، خیلی خوشحال بودم از اینکه قانون جواب داده و منو جدا کرده ، بعد از یک ماه کار کردن بیشتر روی خودم و تکرار باورهای درست خودم دوباره معجزه شد ، من جذب عقیدتی شدم و تو فضای کاری خودم یعنی کار با کامپیوتر و …. اونجا مثل کارمند ها مشغول بودم و خیلی راضی بودم ، حدود یک ماه سرباز امامزاده بودم و چون پندمیک بود هیشکی نمیومد اونجا ، من بودم یه فضای بزرگ و راحت برای کار کردن روی خودم ، همونجا بود که با مریم نعمتی که تبریز بود با تلگرام آشنا شدم و صحبت میکردیم ، خلاصه بگم همه چی عالی بود من تو مرخصی ها با وجود اینکه پول زیادی نبود ولی توسط یکی از دوستان که اردبیل خونه گرفته بود ده روز مسافرت رفتم و با اون دوستم تا نیمه شب در مورد قوانین حرف می‌زدیم و بعد از اردبیل رفتم تبریز که با مریم صحبت کردیم و برام کلی غذا و سوغاتی و … آورده بود (فکرشو بکن شخصی که فقط چهار ماهه منو میشناسه) این همه به من لطف داشت ، خدارو صدهزار مرتبه شکر

    دوباره چند ماه بعد اول دی ماه ،، من وقت مرخصی خدمت بود دوباره با همون دوست ، که از بچه های سایت هم بود و هم فرکانسی بودیم دعوت شدم برم جزیره قشم و شب یلدا یکی از بومی های بوشهر منو دعوت کرد خونشون و اونجا هم در مورد قوانین و اتفاقاتی که تجربه کردم کلی صحبت کردیم دریا رفتیم ، بعدش راهی قشم شدم با همون ساک مشکی مخصوص خدمت :)) ،، استاد تو قشم هم خوش گذروندم ،، مدیتیشن کردیم و خلاصه هیشکی مثل من خدمت نکرده بود :)) و … برگشتم همدان و بعدش بوشهر و ….

    حالا از اینجا به بعد من عوض شدم و خلاصه خوشی زد زیر دلم ، تو ذهنم اعتراض میکردم به آدما و استرس ها برگشت و حواس من از قانون پرت شد ، و شرایط هم برام سخت شد ،، دوباره برگشتم نقطه اول یعنی سرباز صفر و نگهبانی و حدود 8 ماه بقیه خدمت رو پاسدار بودم و خودم می‌فهمیدم که از ذهن خودم خوردم و به خودم ظلم کردم ، اونجا بازم هر موقع از قانون استفاده میکردم شرایط خوب میشد مثلاً خیلی موقع ها پاسبخش منو تهدید می‌کرد به بازداشت ولی من ساکت روی خودم کار میکردم و فرداش نمی‌دونم یادش می‌رفت خلاصه من آزاد می‌چرخیدم و راحت بودم ، استاد عزیز هنوز خیلی از روزها رو ننوشتم ولی هرروز از قانون تا جایی که یادم مونده بود استفاده میکردم و نتیجه هاشم میدیدم ، خدمت رو با دوماه کسری بسیج و دوماه کسری آب و هوا تموم کردم و اومدم همدان ، مشغول بودم و با پیگیری مادرم رفتیم تبریز و ساعت 6 صبح رسیدم خونه پدرخانمم و ازدواج ما تو 5 روز انجام شد بعدشم خونه زندگیمون به لطف خدای مهربون و البته آرامش ما ردیف شد ، خدارو خیلی خیلی شکر ، از پدرم همیشه ممنونم برای خونه ای که موقت به ما داده و پدر خانمم که کلی هزینه کرد که وسایل خونه رو بخریم … الان که دارم می‌نویسم نزدیک یک ساله که با مریم زندگی میکنم و میخواستم بگم تا جایی که ذهنمو کنترل کردم و از هرجایی که بودم لذت بردم شرایط هم برام خوب پیش رفته و همه چی عالی بوده ، و هر موقع که حواسمو پرت کردم به آدما اتفاقات بد شده برام

    ،، اینم بگم که شرایط کاری خودمو تو خونه ساختم و الآنم تمام تلاشم اینکه که بهتر از قوانین جهان به نفع خودم استفاده کنم و از این دوره فوق العاده بیشتر بتونم یاد بگیرم و قوی تر استفاده کنم

    ممنون از وقتی که برای خوندن قصه من گذاشتین و امیدوارم موفق تر از همیشه باشین و هرچی دلتون میخواد همون رو خلق کنید برای خودتون ،، خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زهرا السادات سپیدکار گفته:
    مدت عضویت: 1714 روز

    باسلام خدمت استاد عباس منش ومریم عزیزم وهمه دوستانم،قبل از هر کلامی سپاسگزارم از استاد ومریم نازنینم که این دوره ارزشمند وبی نظیر رو بروزرسانی کردید.استاد روزی که دوره رو گذاشتید روی سایت من با تمام وجودم خواستمش والان دارمش وخدارا شکر میکنم ک هدایتم کرد به این دوره ناب وارزشمند.

    جلسه اول هستم یعنی دارم با تمام پوست واستخوانم باورهای ناب این دوره را درک میکنم .

    واما در مورد این فایلی که گذاشتید باید بگم که من هم در واقع چندسال پیش خودم وقربانی یه زندگی پوچ وبی ارزش میدونستم وفکر میکردم که به قول معروف باید بسوزم وبسازم،البته اون موقع نه درکی از قانون نداشتم ونه هیچی از زندگی بهتر میدونستم.تا اینکه یه روز تصمیم گرفتم که پایان بدم به این زندگی پراز درد ومشکل ومساله،من از اون آدمی که نتونست خودش وتغییر بده جدا شدم والان خدارو شکر صاحب زندگی هستم که اصلا اون موقع حتی فکرشم نمی‌تونستم بکنم البته اون آدم هنوز توهمون شرایط بد هست و خیلی خیلی داغون تر شده و نتونسته خودش رو تغییر بده

    استاد عزیزم من دوره کشف قوانین زندگی،دوره سلامتی و همین دوره رو از سایت خریداری کردم وواقعا تا اونجایی که روی خودم کار کردم تونسته شرایطم وتغییر بدم،هرچقدر روی باورهای کار کردم شرایط بهتری وبرای خودم خلق کردم

    سپاسگزارم از شما استاد عزیزم که دستی از دستان خدا هستید‌وهدایتگر من شدید تا بتونم زندگی خودم اون شکلی که می‌خوام خلق کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2414 روز

    بنام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام براستادجانم وخانوم شایسته عزیز

    وهمفرکانسی های عزیزم

    بادیدین این ویدیو این شعر زیبا رو نوشتم

    تویاقربانی یاخالق شرایطی…تویا راکت یا جاری درحال حرکتی…میتوانی درمسیرت صدای گوش نواز باسنگهاخلق کنی…میتوانی ازسنگهای مسیرت سدبسازی با روزگار جنگ کنی

    استادجان خیلی خیلی اشعار مفهومی نوشتم

    که تنها دلیلش دوره روانشناسی ثروت2هست

    وخداروشکر با تهیه این دوره بی نظیریقینا خیلی قویتر میشم وبه خیلی از هدفهای بزرگم میرسم

    یه مثال بزنم ازخودم ودیدگاه خودم

    من رزمی کار هستم

    و بسیار بدن جنگده وقوی دارم

    هفته دوبار باهمکارهام میرفتم فوتبال یعنی فیکس1ساعت ونیم میدویدم

    یکبار یهویی زانوهام پیج خورد به شکلی که پاهام بازوبسته نمیشد وباگذشت7ماه هنوزهم یکسری علائم خاص داره

    اول از همه در اون شرایط به خودم گفتم آرمین اگه ثروتمند بودی الان در بهترین شرایط استراحت میکردی با بهترین لوازم

    بعدش گفتم که حالا این شرایط که نیست

    چه دیدگاهی باید داشته باشم

    گفتم که این مسئله واسم پیش اومده تا من بیشتر قدمهای عملی بردارم تا اون ثروت رو بتونم رقم بزنم واین دیدگاه باعث شد

    کلی تغییرات بنیادی در من ایجاد شدوکلی اطلاعات از آناتومی بدن رو یاد بگیرم

    هنوز باگذشت 7ماه پاهام خوب نشده ومن این احساس رو دارم که بدنم خودش رو ترمیم میکنه

    چون پارگی رباط دارم

    فعلا در مقابل عمل مقاومت کردم احتمال زیاد تا چندماه دیگه باکمک دوره حل مسائل زندگی بتونم دوره قانون سلامتی رو تهیه کنم وبا استفاده کردن این دوره بی نظیر معجزه مورد نظرم رقم بخوره

    ویقینا خدا هدایت خواهد کرد به مسیرها بسیار ساده برای رفع این مسئله زانوها

    ودیدگاه دوم این بود که من 20جلسه فیزوتراپی رفتم وکل این بیست جلسه رو درمسیرم وقتی یه ماشین مثل میدیم کلی تحسین میکردم

    او شخصی رو که فیزوتراپ من بود رو کلی تحسین میکردم

    تا درلحظه های که درد دارم ذهنم رو هدایت کنم به سمت احساس خوب

    چون باهرمنطقی برای نتایج خوب باید احساس خوب رو حفظ کرد

    خیلی خیلی ممنونم از شما استادعزیزم

    که باعث شدین یک ذهن فولادین در ما شکل بگیره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا زعفرانلویی گفته:
    مدت عضویت: 1179 روز

    سلام

    مسئله بزرگی که برای من توی سن 21 سالگی به وجود اومده بود نداشتن شغل و استقلال مالی بود

    و چون دانشگاه نرفته بودم،حس میکردم که دارم وقتم رو به بطالت میگزرونم و از هم سنو سال هام خیلی عقب افتادم هرچند این مسئله به باور کمبود در من برمیگشت

    ولی بعد از اینکه دوره عزت نفس رو خریداری کردیم و من شروع کردم به کارکردن این دوره،احساسم رو خوب کردم و به نکات مثبت شرایطم دقت کردم و مهم تر از همه شروع ب تجسم کردن خودم در شرایط عالی کردم، با شغل عالی و رضایت خودم از شغلم و دستمزد مناسب برای خودم (جوری که ذهنم میپذیرفت)

    بعد از این تمرین ها و ازاد کردن ذهنم و لذت بردن از شرایطم یک فراخوان مشاهده کردم برای شغل بهورزی که این شغل در زمان دانشجوییش هم حقوق داره و شروع به خوندن کردم و ازمونش رو گذروندم و از جمع زیادی از شرکت کننده ها من قبول شدم و مطمئنم بعد از شروع شدن کلاس ها قراره بهترین اتفاقات‌رو تجربه کنم و همه چیز ب نفع من خواهد بود و کمکم خواهد کرد برای انجام کار ها و تجربه های جالب تر زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مصطفی شاه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1216 روز

    بسم الله ارحمن الرحیم

    بنام الله یکتا

    بامید خداوند رزاق و وهاب

    خداوند همه چیز میشود همه کس را ، به شرط پاکی دل

    سلام به دوستان جان و یاران مهربان

    قربانی شرایط باشیم ، یا خالق شرایط

    بجائی اینکه قربانی شرایط باشیم ، باید کسی باشیم که شرایط رو خلق کنیم و به اندازه ای که مسائل رو حل میکنیم میتونیم ثروت بسازیم و خلق کنیم و وقتی که مسائل رو حل میکنیم اعتماد بنفس ما بالا میره و رشد میکنیم و بزرگ و بزرگتر میشیم .

    ما باید کسی باشیم که میتونیه مسائلش رو حل کنه . با قدرت و ایمان و باور

    مسائل باید ریشه ای حل بشن

    من باید تغییر کنم و بتوانیم هر مسئله ای که پیش میاد رو حل کنم

    من قربانی شرایط نیستم ، من میتونم شرایط رو بنفع خودم تغییر بدم

    البته که مسائل یک شبه حل نمیشن ، اما حل مسائل ما رو بزرگتر و قویتر میکنه و اعتماد بنفس ما رو بالاتر میبره

    هر مسئله ای که پیش بیاد من باید حلش کنم و شرایط رو بنفع خودم تغییر بدم .

    مسائل و مشکلات اومدن تا منو بزرگتر کنند و بمن درس و آگاهی بده ، من نباید از مسائل فرارکنم ، باید از اونا درس و آگاهی بگیرم و حلشون کنم .

    البته که همیشه مسائل وجود دارند ، اما وقتی من مسئله ای رو حل کنم ، اعتماد بنفسم بالاتر میره و دیگه از مسائل جدید نمیترسم و با اعتماد بنفس بالا مسائل جدید و حل میکنم و اونارو تبدیل به فرصت میکنم برای خودم .

    من باید تغیرکنم و مسائل رو بهبود بدم تا بزرگ و بزرگتر بشم .

    ما توانائی حل مسائل رو داریم و باید در این شرایط ثروت خلق کنیم و ثروتمند بشیم و ثروت بسازیم.

    من از مسائل نمیترسم و به راحتی اونا رو حل میکنم و با آغوش باز مسائل رو میپذیرم و حلشون میکنم .

    به اندازه ای که مسائل رو حل میکنم میتونم ثروت بسازم و ثروت خلق کنم

    مسائل اومدن تا به من کمک کنند . تا بمن درس و اگاهی بدند . مسائل هستند تا باعث رشد و پیشرفت من بشند .

    ومن اینو بارها و بارها تجربه کردم و هر بار که مسائل رو حل کردم ، رشد کردم و بزرگتر شدم و اعتماد بنفسم بالاتر رفته

    خدایا شکرت که بمن قدرت حل مسائل رو دادی تا بتونم مسائلم رو براحتی و آسانی و بسادگی حل کنم و از حل اونا موقعیت و پول و ثروت خلق کنم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت . خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم .

    الهی صد هزار مرتبه شکرت که من قدرت حل مسائل رو دارم و توهستی و هوای منو خیلی داری و منو هدایت میکنی

    خدایا عاشقتم که عاشقمی

    آرزوی بهترینها براتون دارم در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: