اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام بر خانواده ی عزیز عباسمنش حدود بک سالی میشه که با استاد عزیزم آشنا شدم ،اوایل تمام هم و غمم برای ازدیاد ثروت بود ولی الان نه ،یه چیزی درونم هست که فقط خدا خدا میکنه ،همش به خدا میگم خدایا بهم ایمان بده ،ایمان واقعی .وقتی تجربیات استاد رو در کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو میخوندم یه حالی عجیبی داشتم ،منم میخوام که ایمانم واقعی باشه ،توکلم واقعی باشه .خیلی از چیزهایی که قبلا برام ارزش بودن ،الان نیستن.خلاصه یه حال خوبی دارم ،یه آرامش خوب ،بعضی وقتها به خودم میگم این منم که اینطور آرامش تمام وجودم رو گرفته .خدار رو شاکرم از اینکه با استاد و دیدگاهش آشنا شدم .در دفتر شکرگزاریم هر روز از خدا بابت وجود استاد سپاسگزارم ،بخاطر خود آگاهی و بخاطر راهی که واردش شدم البته میدونم راه طولانی در پیش رو دارم به یاری خدای مهربون و با استفاده از وجود استاد مسیر رو با ایمان و صلابت طی میکنم .الهی به امید خودت ?استاد عزیزم هزار بار ازتون ممنونم و از خدای منان سلامتی و شادی برای خودتون و خانواده ی عزیزتون میخواهم .پاینده باشید .?
با سلام چند روزیست که بهم الهام می شه و از صمیم قلب دوست دارم که بنویسم دیشب فایل توحیدی قسمت 5 را گوش دادم البته چند بار بود که گوش داده بودم اما به قسمت چگونه به خواسته هایمان برسیم که رسید انگار که تازه این تیکه از صحبتها را گوش می دم و خیلی بهتر برام جا افتاد که وقتی به خواسته هایمان از طریق تضادهایمان می رسیم باید احساس خوب داشته باشیم و این احساس خوب را با باورهای مناسب باید بسازیم و این جمله از دیشب تا حالا ذهنم را درگیر کرده و دارم در خودم فرو می رم و از این بابت چقدر در وجودم احساس خوشحالی و رضایت می کنم. دیروز به همسرم تلفن زدم و بهش گفتم که من خیلی احساس خوبی در مورد کارت دارم و مطمین هستم که در کارت موفق می شی چرا که شب قبلش با من در مورد تکاملی که در سالهای پیش طی نکرده بود و نتایجش بدهکاری و نرسیدن به اون ثروت مورد توجهش بود صحبت می کرد و الانه راه تکاملیش را متوجه شده و در این مدتی که به فایلهای شما گوش می ده براش خیلی راههای خوبی باز شده که روش کاریش را تغییر بده به صورتی که باعث بشه در مسیر تکاملش قدم برداره و نتایج قبلی کارش را پوشش بده .
چیزی دیگه ای که می خوام بگم در مورد کار خودم هست که چند ماهی هست وارد یک شغل شخصی جدید شدم و در این مدته هر اتفاقی را دارم با آموزه هام تطابق می دم و واقعا درست می گید که حتی درک فایلها هم نیاز به تکامل داره و من هر روز به درک بهتری در مورد فایلها و حتی خودم می رسم مثلا یکسری از پاشنه های آشیل خودم را پیدا کرده ام که هنوز من برای فروشم به مسایل بیرونی ربطش می دم مثلا می گم چون نمی تونم که گارانتی راجع به محصولم بدم و یا آشنایی با بازار محصولم ندارم باید به دست فروشنده های باسابقه تر بسپارمش و یا باید سریع این محصول را بفروشم تا اطرافیانم روی من حساب کنند و یا زود به پولم برسم و از پولش شروع به کار اصلی که می خوام بکنم یعنی صادرات و واردات بپردازم، از دیروز تا حالا بیشترین وقتم را صرف گوش دادن به فایلها می کنم و به دنبال یک جمع بندی درست و حسابی تری از این آموزه های هستم.
در پایان از خداوند سپاسگزام که مرا به سمت شما هدایت کرد تا با این قوانین واقعا” ناب آشنا بشم و عاشق این شوق و ذوقی هستم که در وجودم هست و خیلی دوستتون دارم
خدایا من خوشحال و سپاسگزارم به خاطر وجود استاد قدرتمند و عزیز که نمونه ای بی نظیر از موفق ترین انسانهای روی زمین است .
خدایا من خوشحال و سپاسگزارم به خاطر وجود خانمی بزرگوار حامی قدرتمند و ارزشمند خانم شایسته عزیز که از ته دل باید عرض کنم که خانم شایسته واقعا شما بی نظیرید .
استاد توی این روزها بعضی شرایط برام پیش اومده که اگر همون آدم سابق بودم فکر نمی کردم که دوام بیارم ولی الان در بین ناخواسته ها خیلی راحت می تونم دیدگاهم را عوض و خیلی زود به مسیر اصلی برگردم که اون هم به واسطه آموزشهای ارزشمند شماست .
باید عرض کنم که شما آدم خیلی بزرگی هستی باورهای خیلی خیلی قدرتمندی داری موقعی که از خودتون صحبت می کنی امکانش خیلی زیاده که آدم از خودش ناامید بشه درسته ما خالق زندگی خودمون هستیم باور دارم ولی چیزی که شما خلقش کردی واقعا بی نظیره
ما از موقعی که تونستیم روی پاهامون بایستیم داریم کار می کنیم ولی الان هنوز هم که هنوزه روی نقطه صفر هم نیستیم بلکه منفی هستیم با این شرایطی که گذشته و ناخودآگاه ذهن به عقب برمی گرده واقعا آدم را ناامید میکنه و به خودم میگم خدایا یعنی امکان داره که تموم بشه و به اون چیزی که مد نظره آدم بهش برسه .
البته من خیلی هم نتایج عالی گرفتم از نظر سلامتی ، آرامش ، توحید و یکتا پرستی ، امید و آرامش ولی به نظرم موضوعی که خیلی تکان دهنده است و میتونه بقیه چیزها را هم بریزه مسئله مالیه که از خداوند خواستارم که همه دوستان به چیزی که مدنظرشونه برسن .
سر کار بودم دو تا همکار داشتم که یکیشون پول اجاره خونه اش را نداشت و همش گلایه می کرد بکی هم شب و روز دنبال ماشین بود و همیشه ازش بحث می کردن من هم یه روز که می خواستم قرآن بخوانم قرآنم را برداشتم و برایشان دعا کردم و از ته دل گفتم خدایا کرایه خونه محمد و قضیه ماشین امید را خودت حل کن خدایا به خاطر اینکه درخواستم را قبول می کنی سپاسگزارم یک دفعه ای قلبم خیلی تنگ شد و انگار می خواست از سینه ام بیرون بیاید خیلی سریعتر می زد یه صدایی خیلی واضح بهم گفت که برای اونا درخواست کردی پس خودت چی ؟ چرا خواسته خودت را نمی گی ؟ گفتم من می خواهم به آزادی مالی برسم و همیشه به اندازه کافی پول داشته باشم قلبم آرام گرفت و به خوبی آرام شدنش را حس کردم و گفتم خدایا شکرت شکرت
ولی کی و چطوریش را که خدا می دونه امیداورم که زود باشه !
با اینکه این روزها خیلی دارم روی خودم کار میکنم روی افکار و احساساتم کار میکنم که همیشه مثبت اندیش باشمو زیباییها و خوبیها را ببینم. هر روز و هر ثانیه و هر لحظه بابت هر چیزی که میبینم و میشنومو لمس میکنم از خدا سپاسگزاری میکنم ولی یه استرس پنهانی دارم که نمیدونم از چیه منشأش از کجاست
ممنون و اظهار سپاس از محبت های جناب استاد و خانم شایسته و نیز ای را هم یاد آوری کنم ک جناب استاد و خانم شایسته خیلی انسانهای سخی و مهربانی هستن که ایقدر از آگاهی را بدون کدام هزینه ای به دسترس مان قرار دادن
در سفرنامه روز چهارده هم ایکه ما خالق شرایط خویش هستیم هیچ شک و شبهی وجود ندارد همان قسمیکه باور کردیم در فایل چهارم عزت نفس ک ما به دیگران ظلم کرده نمی توانیم و سر نوشت دیگران توسط ما رقم نخواهد خورد بناء خیلی آسان و ساده است که این را باور کنیم که خداوند خواسته ما خالق شرایط خویش باشیم اما در صورتیکه ما باور داشته باشیم اگر باور نداشته باشیم پس این قانون در زندگی مان عملی نخواهد شد
حرف های استاد بوی خدا میدهد برام تحول اعظیم را درمن در حال اتفاق افتادن است
تو فایلی استاد در مورد سناریو زندگی گفتند و من به تازگی شروع به نوشتن کردم و شبها چک میکنم اتفاقات را و چقدر عالی است واقعا بعضی اتفاقات شبیه معجزه میشه و من خیلی خوشحال هستم
در روابط
کار جواب داد و عالی بود
خوشحالم که با نوشتن سناریو دارم سفر نامه را نیز جلو میروم
خودکار به دستم دادی سخنانت را از طریق قلبم گفتی و من نوشتم و چشمانم را به گفته هایت نوازش کردی
و …
و خود را در آغوشت یافتم
گذر کرد از آن روز …
تا ۱۲ اسفند۹۷ آگاهی های بسیاری در وجودم کاشتی
و شد ۱۲ اسفند و تو مرا به آغوش گرم خانواده صمیمی عباس منش هدایت کردی
هرروز در گوشم خواندی نگین این تو هستی خالق زندگی ات ٬ بساز آن زندگی اتفاقات شرایط انسانها ارتباطات و رفتار هایی که میخواستی
رویایی که از ۱۳ ۱۴ سالگی به سر داشتی اما تو را به رگبار بلند پروازی و توهم و خیالی و نادانی بستند اما اکنون که ۱۹ سال داری خداوند تو را به آغوش خانواده ای آورد که به فراتر از رویاهایت جامه ی عمل بپوشانی
ربّ یگانه ی من «انک انت علیم»
حمدو سپاس وستایش و پرستش مخصوص توست ربّ من
به اندازه ی بزرگیت دوستت دارم
چهارده روزگیم (چهاردهمین روز این سفر پر برکت)مبارک
سلام بر خانواده ی عزیز عباسمنش حدود بک سالی میشه که با استاد عزیزم آشنا شدم ،اوایل تمام هم و غمم برای ازدیاد ثروت بود ولی الان نه ،یه چیزی درونم هست که فقط خدا خدا میکنه ،همش به خدا میگم خدایا بهم ایمان بده ،ایمان واقعی .وقتی تجربیات استاد رو در کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو میخوندم یه حالی عجیبی داشتم ،منم میخوام که ایمانم واقعی باشه ،توکلم واقعی باشه .خیلی از چیزهایی که قبلا برام ارزش بودن ،الان نیستن.خلاصه یه حال خوبی دارم ،یه آرامش خوب ،بعضی وقتها به خودم میگم این منم که اینطور آرامش تمام وجودم رو گرفته .خدار رو شاکرم از اینکه با استاد و دیدگاهش آشنا شدم .در دفتر شکرگزاریم هر روز از خدا بابت وجود استاد سپاسگزارم ،بخاطر خود آگاهی و بخاطر راهی که واردش شدم البته میدونم راه طولانی در پیش رو دارم به یاری خدای مهربون و با استفاده از وجود استاد مسیر رو با ایمان و صلابت طی میکنم .الهی به امید خودت ?استاد عزیزم هزار بار ازتون ممنونم و از خدای منان سلامتی و شادی برای خودتون و خانواده ی عزیزتون میخواهم .پاینده باشید .?
با سلام چند روزیست که بهم الهام می شه و از صمیم قلب دوست دارم که بنویسم دیشب فایل توحیدی قسمت 5 را گوش دادم البته چند بار بود که گوش داده بودم اما به قسمت چگونه به خواسته هایمان برسیم که رسید انگار که تازه این تیکه از صحبتها را گوش می دم و خیلی بهتر برام جا افتاد که وقتی به خواسته هایمان از طریق تضادهایمان می رسیم باید احساس خوب داشته باشیم و این احساس خوب را با باورهای مناسب باید بسازیم و این جمله از دیشب تا حالا ذهنم را درگیر کرده و دارم در خودم فرو می رم و از این بابت چقدر در وجودم احساس خوشحالی و رضایت می کنم. دیروز به همسرم تلفن زدم و بهش گفتم که من خیلی احساس خوبی در مورد کارت دارم و مطمین هستم که در کارت موفق می شی چرا که شب قبلش با من در مورد تکاملی که در سالهای پیش طی نکرده بود و نتایجش بدهکاری و نرسیدن به اون ثروت مورد توجهش بود صحبت می کرد و الانه راه تکاملیش را متوجه شده و در این مدتی که به فایلهای شما گوش می ده براش خیلی راههای خوبی باز شده که روش کاریش را تغییر بده به صورتی که باعث بشه در مسیر تکاملش قدم برداره و نتایج قبلی کارش را پوشش بده .
چیزی دیگه ای که می خوام بگم در مورد کار خودم هست که چند ماهی هست وارد یک شغل شخصی جدید شدم و در این مدته هر اتفاقی را دارم با آموزه هام تطابق می دم و واقعا درست می گید که حتی درک فایلها هم نیاز به تکامل داره و من هر روز به درک بهتری در مورد فایلها و حتی خودم می رسم مثلا یکسری از پاشنه های آشیل خودم را پیدا کرده ام که هنوز من برای فروشم به مسایل بیرونی ربطش می دم مثلا می گم چون نمی تونم که گارانتی راجع به محصولم بدم و یا آشنایی با بازار محصولم ندارم باید به دست فروشنده های باسابقه تر بسپارمش و یا باید سریع این محصول را بفروشم تا اطرافیانم روی من حساب کنند و یا زود به پولم برسم و از پولش شروع به کار اصلی که می خوام بکنم یعنی صادرات و واردات بپردازم، از دیروز تا حالا بیشترین وقتم را صرف گوش دادن به فایلها می کنم و به دنبال یک جمع بندی درست و حسابی تری از این آموزه های هستم.
در پایان از خداوند سپاسگزام که مرا به سمت شما هدایت کرد تا با این قوانین واقعا” ناب آشنا بشم و عاشق این شوق و ذوقی هستم که در وجودم هست و خیلی دوستتون دارم
استاد گرامی کلمات شما معجزهای گرانبهاست
سلام.
استاد چ نکته ایی رو گفتی .برای خلق شرایط.
۱قانون رو یاد بگیریم و عمل کنیم
۲ ایمان ب خدا داشته باشیم
دیگه هیچ غیر ممکنی وجود نداره
با نام و یاد خدا
سلام به دوستان قدرتمندم
خدایا من خوشحال و سپاسگزارم به خاطر وجود استاد قدرتمند و عزیز که نمونه ای بی نظیر از موفق ترین انسانهای روی زمین است .
خدایا من خوشحال و سپاسگزارم به خاطر وجود خانمی بزرگوار حامی قدرتمند و ارزشمند خانم شایسته عزیز که از ته دل باید عرض کنم که خانم شایسته واقعا شما بی نظیرید .
استاد توی این روزها بعضی شرایط برام پیش اومده که اگر همون آدم سابق بودم فکر نمی کردم که دوام بیارم ولی الان در بین ناخواسته ها خیلی راحت می تونم دیدگاهم را عوض و خیلی زود به مسیر اصلی برگردم که اون هم به واسطه آموزشهای ارزشمند شماست .
باید عرض کنم که شما آدم خیلی بزرگی هستی باورهای خیلی خیلی قدرتمندی داری موقعی که از خودتون صحبت می کنی امکانش خیلی زیاده که آدم از خودش ناامید بشه درسته ما خالق زندگی خودمون هستیم باور دارم ولی چیزی که شما خلقش کردی واقعا بی نظیره
ما از موقعی که تونستیم روی پاهامون بایستیم داریم کار می کنیم ولی الان هنوز هم که هنوزه روی نقطه صفر هم نیستیم بلکه منفی هستیم با این شرایطی که گذشته و ناخودآگاه ذهن به عقب برمی گرده واقعا آدم را ناامید میکنه و به خودم میگم خدایا یعنی امکان داره که تموم بشه و به اون چیزی که مد نظره آدم بهش برسه .
البته من خیلی هم نتایج عالی گرفتم از نظر سلامتی ، آرامش ، توحید و یکتا پرستی ، امید و آرامش ولی به نظرم موضوعی که خیلی تکان دهنده است و میتونه بقیه چیزها را هم بریزه مسئله مالیه که از خداوند خواستارم که همه دوستان به چیزی که مدنظرشونه برسن .
سر کار بودم دو تا همکار داشتم که یکیشون پول اجاره خونه اش را نداشت و همش گلایه می کرد بکی هم شب و روز دنبال ماشین بود و همیشه ازش بحث می کردن من هم یه روز که می خواستم قرآن بخوانم قرآنم را برداشتم و برایشان دعا کردم و از ته دل گفتم خدایا کرایه خونه محمد و قضیه ماشین امید را خودت حل کن خدایا به خاطر اینکه درخواستم را قبول می کنی سپاسگزارم یک دفعه ای قلبم خیلی تنگ شد و انگار می خواست از سینه ام بیرون بیاید خیلی سریعتر می زد یه صدایی خیلی واضح بهم گفت که برای اونا درخواست کردی پس خودت چی ؟ چرا خواسته خودت را نمی گی ؟ گفتم من می خواهم به آزادی مالی برسم و همیشه به اندازه کافی پول داشته باشم قلبم آرام گرفت و به خوبی آرام شدنش را حس کردم و گفتم خدایا شکرت شکرت
ولی کی و چطوریش را که خدا می دونه امیداورم که زود باشه !
سلام وقتتون بخیر??
روز چهاردهم سفرنامه:
این فایل برام ی نشونه بود.من ی ایده ای داشتم ک میخواسم عملی کنم با اینکه رفتم عملی کنم اما میخواسم کارمو خیلی محدود شروع کنم همین امشب
این جمله استاد ک گفتن نشین بگو “بذار ببینیم شرایط چیه اگه خوب بود ادامه میدم نبود….”
منم دقیقا ب همین دلیل میخواسم محدود شروع کنم.
سلام
با اینکه این روزها خیلی دارم روی خودم کار میکنم روی افکار و احساساتم کار میکنم که همیشه مثبت اندیش باشمو زیباییها و خوبیها را ببینم. هر روز و هر ثانیه و هر لحظه بابت هر چیزی که میبینم و میشنومو لمس میکنم از خدا سپاسگزاری میکنم ولی یه استرس پنهانی دارم که نمیدونم از چیه منشأش از کجاست
امیدوارم خدا همه را هدایت کنه به سمت خودش
سلام و احترام
ممنون و اظهار سپاس از محبت های جناب استاد و خانم شایسته و نیز ای را هم یاد آوری کنم ک جناب استاد و خانم شایسته خیلی انسانهای سخی و مهربانی هستن که ایقدر از آگاهی را بدون کدام هزینه ای به دسترس مان قرار دادن
در سفرنامه روز چهارده هم ایکه ما خالق شرایط خویش هستیم هیچ شک و شبهی وجود ندارد همان قسمیکه باور کردیم در فایل چهارم عزت نفس ک ما به دیگران ظلم کرده نمی توانیم و سر نوشت دیگران توسط ما رقم نخواهد خورد بناء خیلی آسان و ساده است که این را باور کنیم که خداوند خواسته ما خالق شرایط خویش باشیم اما در صورتیکه ما باور داشته باشیم اگر باور نداشته باشیم پس این قانون در زندگی مان عملی نخواهد شد
حرف های استاد بوی خدا میدهد برام تحول اعظیم را درمن در حال اتفاق افتادن است
خدایا شکرت ک خواستی هر کس خالق شرایط خودش باشه
سلام دوستان
این که خالق شرایط خود باشیم رو درک کردم
و هر چند دیر دارم بهش عمل میکنم
تو فایلی استاد در مورد سناریو زندگی گفتند و من به تازگی شروع به نوشتن کردم و شبها چک میکنم اتفاقات را و چقدر عالی است واقعا بعضی اتفاقات شبیه معجزه میشه و من خیلی خوشحال هستم
در روابط
کار جواب داد و عالی بود
خوشحالم که با نوشتن سناریو دارم سفر نامه را نیز جلو میروم
دست خدا بالاترین دستهاست
چشم گشودم…
صدایت را از عمیق ترین جای وجودم شنیدم
نه خیلی دور … ۲۶ آذر ۹۷ بود
پرده از قلب و جانم افکندی ای جانانم
من آن لحظه که بودم یا چه بودم نمیدانم
فقط میدانم آنچنان از دوری تو حالم سیاه بود که در سیاه گوشه ی خانه نشستم اشک ریختم
و نمیدانستم این اشکها از قلبم جاریست و دارد میشوید آن سیاه کور گره های قلبم را …
اولین بار نیمی کمتر از خودم را بخشیدم و پر شدم از احساس خوب
ربّ یکتای من آن لحظه باد شدی نوازش کردی صورتم را
باران شدی چکه چکه صدا شدی دلبرانه نوازش کردی گوشم را
خودکار به دستم دادی سخنانت را از طریق قلبم گفتی و من نوشتم و چشمانم را به گفته هایت نوازش کردی
و …
و خود را در آغوشت یافتم
گذر کرد از آن روز …
تا ۱۲ اسفند۹۷ آگاهی های بسیاری در وجودم کاشتی
و شد ۱۲ اسفند و تو مرا به آغوش گرم خانواده صمیمی عباس منش هدایت کردی
هرروز در گوشم خواندی نگین این تو هستی خالق زندگی ات ٬ بساز آن زندگی اتفاقات شرایط انسانها ارتباطات و رفتار هایی که میخواستی
رویایی که از ۱۳ ۱۴ سالگی به سر داشتی اما تو را به رگبار بلند پروازی و توهم و خیالی و نادانی بستند اما اکنون که ۱۹ سال داری خداوند تو را به آغوش خانواده ای آورد که به فراتر از رویاهایت جامه ی عمل بپوشانی
ربّ یگانه ی من «انک انت علیم»
حمدو سپاس وستایش و پرستش مخصوص توست ربّ من
به اندازه ی بزرگیت دوستت دارم
چهارده روزگیم (چهاردهمین روز این سفر پر برکت)مبارک