اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
تفاوت نجوا و الهام در این گفتگو رو من اینجا با یک مثال واضح بیان می کنم فرکانس بیان سید کاملا خالص و بدون نویز بود و حس آرامش و خلوص به آدم میداد ولی فرکانس دیگر به هر علتی که ممکنه اشکال فنی بوده باشه، فرکانس گوینده همراه با نویز بود و این برای من با وجود حرف های خیلی خوب و قشنگ یک حس نا خوشایندی رو ایجاد می کرد….نمیدونم کسانی که تو دریافت و حس فرکانس ها قوی باشند خوب درک می کنند…
خیلی از ماها حاضریم یک موج رادیو رو سالها با نویز گوش کنیم و اقدام برای تعویض و یا درست کردن موج نکنیم فقط به صرف اینکه عادت کردیم یا به دلایل دیگه….انگار یه نفر باید بیاد اون پیچ تنظیم رادیو رو بگردونه برامون یا کلا خاموش کنه و یک رادیو سالم و تنظیم شده روی فرکانس درست دستمون بده….
بعضی وقتا سالها منتظر اون معجزه هستیم که یکی از بیرون بیاد برامون همه چیو درست کنه…غافل از اینکه باید خودمون و از درون خودمون این تغییر و حس خوب رو ایجاد کنیم.
درونی که ریشه اش در قلبمان هست نه در ذهنی که مجموعه ای از خاطرات و باورهای مختلف ناشی از محیط و فرهنگ و جامعه و قوانین قراردادی ….
چگونه بفهمیم چیزی که به ما گفته میشه الهام هست یا نجوا؟؟ برمیگرده به احساسات مون که اگه احساس خوبی داشته باشیم اون بعنوان الهامات تعبیر میشه و احساسمون حتی بهتر و بهتر میشه و اگه احساسات مون بد وبدتر هم بشه و در عصبانیت باقی بمونیم از اون بعنوان نجوا نام برده میشه،
وقتی آرامش داری یا تسلیم هستی خداوند داره باهات حرف میزنه،این روزها در حال خواندن قرآن با معنی هستم و چقدر جالب از اول شهریور دارم سوره قصص رو میخونم همانطور که استاد گفت درمورد حضرت موسی و مادرش که موسی رو داخل آب انداخت و به پشتوانه مردی که با مخالفان موسی درگیر بود،میزنه اون یکی دیگه رو میکشه حتی میزد میکشت و ضربه شو هم خورد خسته شد و تسلیم شد و خداوند با اون شرایطی که موسی داشت،اونو به پیامبری برگزید،پس منو شمارو هم هدایت و راهنمایی میکنه،وقتی ترس داریم و عصبانی هستیم فرمان از شیطان صادر شده و ما به آن گوش دادیم و عمل کردیم،باید بخواهیم مسلط باشیم به شرایط،آرامش کسب کنیم،تسلیم برابر خداوند متعال باشیم،و هدایت خداوند با الهامات پروردگار پدیدار میشه،
وقتی آرام میشی،و آرامش داری، قلبت باهات صحبت میکنه و احساس عالی بدست میاری میاری،خداوند الهامات غیبی را به ما گوشزد میکند و وحی میکند،احساس خوب نتایجی از نویز رزونانسی قلب هست نه مغز!تمام احساسات خوبتان از قلب نشآت میگیرد،خداوند به زنبور وحی میکنه ما که اشرف مخلوقات هستیم،و باید به خداوند اجازه دهیم تا مارا هدایت کند از طریق الهامات،
تمام موقعیتهای خوب را در آرامش و در احساس خوب،و بدون دست و پا زدن بدست میاوریم،پیامبر 40تا چله نشینی داشته و در سکوت و آرامش، وحی بر قلب پیامبر وارد شد،باید قلب آماده و قوی داشته باشی همانند نلسون ماندلا حدود27سال در سختترین زندانهای آفریقا زندانی بود و بعد اینکه آزاد میشه تمام زندانیهارو آزاد کرد خب با قلبش تصمیم گرفت،اما اگه با مغزش تصمیم گیری میکرد هیچ کاری با زندانی ها نداشت حتی سنگ جلوی پاشون میزاشت،قلب منشأ تمام خوبیها و آرامشهاست بشرط اینکه خواهان الهامات پروردگار باشی.
چگونه مطمئن بشیم که خدا مارو راهنمایی میکنه یا با ما صحبت میکنه،وقتی ما بچه بودیم و خود من از 4تا 11سالگی دوران ابتدایی بسیار زیاد با خودم حرف میزدم با خدای درونم،و به من میگفت چیکار کنم رفته رفته که بزرگتر شدم اون خدای درونم کمرنگ تر شد اما هرچقدر روی خودت کار کنی و باقلبت در آرامش باشی و متوکل باشی میتونی خدارو پیدا کنی و ناظر اعمال و رفتارت بدانی و منتظر الهامات غیبی پروردگار باشی و رفته رفته خدارو در وجودت بعنوان انرژی درونی ت احساس کنی،و بهش اجازه بدیم که هدایتمون کنه.همانند حدیث امام علی علیه السلام که میفرماید: ایمان انسان کامل نمیشود مگر به چیزی که در دست خداست و نمی بینید تا چیزی که در دست خودت میباشد و می بیند،اعتماد داشته باشی،ما به خدا اعتماد داریم.
خدایا شکرت بابت آموزه های امروز سایت عالی استاد عباس منش و بانو،و ممنون از استاد عرشیانفر.
دوستان کمتر از یکماهه که با استاد عزیزمون آشنا شدم، نتیجه کاری واستون بگم که کاملا بیکار بودم و خودم رو یه جورایی قانع میکردم که مثلا ثروت به سمت من میاد ولی حسم لحظه ب لحظه بدتر میشد و روزها پشت هم این حس تکرار میشد، جوری که تا ظهر میخابیدم که فقط زمان بگذره تا اینکه به سمت کار هدایت شدم وکارهای دفتری و پشت میزی رو دوست دارم،یکی از آشناهام که داخل اسکله فعالیت میکنه بهش گفتم واسه منهم ببین کار هست،من هم میام تا اینکه بهم گفت صحبت کردم و کار فنی واست هست، خلاصه قبول کردم و رفتم واسه مصاحبه فنی، 3 نفر ازم مصاحبه گرفتن و نفرآخر که نفر چهارم بود بهم گفت که واسه کار اداری و دفتری بهترمیتونی کار کنی تا فنی، و دقیقه نود نامه من رو نوشتن که واسه کار دفتری مشغول بشم ،نتیجه مالی از بیکاری الآن دیگه خدا رو شکر اسنپ کارمیکنم و امرار معاش روزانه دارم تا روزی که از شرکت بهم زنگ بزنن و بصورت جدی اونجا مشغول بشم.
اما اینروزها خیلی سردرگم هستم، علتش هم این هست که به محض شروع کردن یه فکری میاد سراغم که میگه دیگه دیر شده، تو دیگه نمیتونی به اون زندگی ایده آلت برسی، خیلی خودم رو با دیگران مقایسه میکنم،خیلی خودم رودست کم میگیرم،عزت نفسم ضعیف شده
تفاوت بین صحبت کردن خداوند و شیطان ، اگر آرامش داری ، حرف از طرف خداوند است ، اما اگر احساس غم و غصه، خشم و نامیدی داری بفهم که از طرف شیطان است .
مدتهاست که برای من اتفاقی بد نمیافتد، واگر هم یک اتفاقی به ظاهر ناجور میفتد من میگم ، قرار است برای من چیز یاد دهد ، چون بارها چنین شده که یک اتفاقی بد افتاده و بعدا وقتی فکر کردیم به خودم گفتم خدایا شکرت که این اتفاق افتاد و گرنه من اصلا متوجه این موضوع نمیشدم.
وقتیکه احساس خوب داری یعنی اتفاقاتی خوب میفتد و همان اتفاقی به ظاهر ناجور به رشدت کمک میکند، چند سال پیش خوب بوده اما این یکسال خیلی عالی پیش میره .
خداره شکر
بخشش کار عقل نیست ، بلکه کار قلب است و همچنان توجه نکردن به اتفاقات ناخواسته است. و باید فقط احساس خوب داشته باشیم تا قلبمان صحبت کنند ، اما اول ما باید انتخاب کنیم .
بارها شده که از الهامات خداوند کار گرفتم و چقدر اوضاع عالی شده ، اما بارها هم شده که خوب فهمیدم که باید اینکار را بکنم اما انجامش ندادیم، و بعد تاوانش را هم دادیم . و این الگو بارها و بارها تکرار شده.
پس باید یاد بگیرم که ببخشیم، نه بخاطر دیگران به دلیل اینکه خودمان آرام بگیریم .
153مین گام حضورم درمحضرخداراتوی تمرین دوره ی روزشمارزندگی تجربه میکنم.الهی شکرت بااین همه نعمت بی انتها.
حمدوسپاس مخصوص خداست که بادستورمن درخواستم را اجابت کرد.
ومرابه اقیانوس آگاهی وعلم خودشناسی وخداشناسی قرارداد.
الهی سپاسگذارم که توی دانشگاه خصوصی بابهترین استادهاومعلم وهمکلاسیهای مجرب همراهم کردی خوش بحال من شده.
سلام به هردواستادعشق ، که هم درس مادی و هم درس معنوی راباهم به من آموختن وهیچ تداخلی نداشت قدم به قدم پذیرفتم والان4سالِ تمام بااستادعزیزم سیدعرشیانفردارم زندگانی میکنم.
و2سالِ تمام هم بااستادعزیزم سیدعرشیانفروهم استاد عزیزم سیدعباسمنش ومریم جون زندگانی میکنم.
من اول از آغاز هرسخن سپاسگذاری بابت عقل سالم دربدن سالم خودم وخانواده ونی نی آینده ام رابجابیاورم قربه الاالله الهی شکرت.
خدایاسپاسگذارم که به من تشخیص الهامات خداوندی راازنجواهای شیطان به سادگی آب خوردن بامعنی ودرک وفهم وعمل درمصیرعشق وعاشقی به تک تک کوآرکهای بدنم باخونم آغشته کنی ومرارهبریت کنی.من برای این تجربه صادقانه آمادگی خودم رادربهشت ازلی اعلام کرده ام. وباسبک بالی وسبک حالی قصدسفربه بهشت کره ی خاکی راکرده ام.ودراین محل آزادباوفورامکانات هم این بهشت رامیسازم وهم زندگی دربهشت ابدی ام راطراحی ودرحال ساخت و ساز هستم دمم گرم بااین همه خلاقیت.
سوال اول:حالاخدایابه من جواب بده هراشتباه وخطایی انجام دادم معذرت میخوام. حالابعدازمعذرت خواهی وتوبه پذیری من برای دریافت وشناخت الهامات به ساده ترین روش روآموزش همراه باعمل به من بیاموزالهی دورت بگردم توهم پدرومادروهم پسران رشیدمنی .
پس لیلابااین همه داشته وثروت میتونه توبهشت دنیوی باافتخاروقدرت جهان روگسترش بده.
سوال دوم:الهی خودت درقرآن، کتاب راهنمای زندگی من گفتی.
همین دیروزخوندم که به همه چیزیک اندازه معین ازانرژی خودت داده ای.حالا قدرت تسلیم شدن دربرابرخودت راکه بزرگترین وثروت سازترین نعمت است رابه قلبم تزریق کن.
یعنی از4سال قبل ازفرش به عرش رسیدم ولی حق خواستن بیشتر باسپاسگذاری رادارم بایدبراخودم واولادم آسان کنی به خداماتواین دنیاکه هم تضاد داره هم بُعدداره هیچکاری بلدنیستیم!!!!!!
چون خداخودش شاهده که هیچ لجبازی نه باخودم،نه باخدا،نه بااطرافیان،نه باطبیعت رو دارم.
خدایااگه در این مورد مقاومت هرچی هست ازنگرانیهای منه!!!!!
ازذهن منه ازخطاهاواشتباهات وبه زمین خوردنهای منه !!!!!!!بگو به من چه قدمی روبردارم تاآسان شوم برای آسانی ها!!!!؟؟؟?
خدایاتوکه احساس نداری والان بانوشتن کامنت بی اختیاراشکهام جاری شده ازبی کسی خودم توغارتنهایی موندم چه قدمی بلدم بردارم که رهاباشم !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ودرلحظه زندگی کنم برای همیشه نه یک ساعت خوب ویک ساعت ناخوب!¡!!!!!
سوال4:دوست دارم: نه ازترس خداباشه !!!!!!!!!
نه ازترس ازدست دادن چیزی باشه ¡!!!!!!!!!
ونه برای به دست آوردن چیزی¡!!!!!!
مدام احساسم روخوب نگه دارم .
خدایاخودم روبرای خودم میخوام.
ازوجودم لذت ببرم .
ازحضورم لذت ببرم .
مگه چقدرفرصت نفس کشیدن دارم؟؟؟؟؟!!!!!
اونم همش به استرس به دست آوردن خواسته هام!!!
یا از ازدست ندادن داشته هام!!!!
یا ترس ازخدادیگه بسه. !!!!!!!
هرآنچه نعمت دردستان توهست من وخانواده ام تسلیمیم!!!!!! ای بی نیاز، باتجربیاتم میخوام توروخیلی بیشترازنعماتی که درجه یک به من داده ای احساست کنم چون ازچاه تاریک به سوی نوردعوت شدم.
ذهنم میگه خب کی وچگونه میخوای خوشبختی ازاین بیشتر روتجربه کنی!!!!؟؟؟؟؟
سوال 5:خب دوست دارم قلبم حرف اول رابزندچون خوبی منومیخواد.
ومنی که عمریه باذهن جلورفتم وکاسه وکوزه هادرآخرشکسته شد.
الان فقط به مراقبتهای ویژه ی الهی نیازدارم یاربّ. توقول دادی الوعده وفابلدنیستم حتی ازت درخواست کنم یا. ربّ یاریم ده.
سوال6:من نمیدانم!!!! من کی آماده ام برای حل مسائل!!!؟؟؟
چگونه راه حل رابشنوم وبشناسم!!!؟؟؟؟
من کی آماده ام فقط ازخداکمک میخواهم خودش علم وآگاهی خداشناسی وخودشناسی رابه من عطاکندماکه هیچی……….
سوال7:کلاًخودِ من. منبع ایراد هستم.
منم قبول دارم100٪مشکل از بندگی من است!!!!سراپاآماده ام برای تغییرات فقط بایدچشمهاروشست وجوری دیگه ای به خودم وتغییرات وپیش رفتم نگاه کنم.وباخودم روراست باشم هرچی که پیش میرم هی توقعم بیشترمیشه الان متوجه شدم.!!!!
که بزرگترین پاشنه آشیلهام یکی سریع ناامیدمیشم خطر !!¡!خطر !!!!!!بزرگی است.
عجولی من سم کشنده است.
توقع های زیادوبعضا بیجاازخودم دارم ومعجون فلج کننده ازذهنم تزریق به جسمم میشود!!!!!!
که محصولش میشه استرس ونگرانی وضف جسمی که بایدبرای بهبودش عکس این عمل را انجام دهم.
سوال8:خب نمیدونم کجاهدایت خداست!!!؟؟؟؟
بی چون وچراقبول کنم .
بعضی وقتهاباخودم میگم نکنه این حماقت من بودتوی تشخیص هدایت خداوحماقت خودم به خدانمیدانم چکارکنم!!!؟؟؟
چون همون5سال پیش برای دارو ودرمان به کسی معرفی کردم جلوی همونم آبروی ماروبردازبس که تماس گرفته. واین بنده ی خدا حتی اسم منوبه نام حاج داداشم توگوشی سیوکرده وگفته فلان ساعت تاروزبعدبه من تماس نگیریداگرکارواجب داشتین پیام بدین چون توخونه جلو خانمم معذب هستم حتی پسرهای منم تماس نمیگیرن بااین حاج آقا!!!!!!!مگردرساعات اداری!!!!
بعداین خانم روکه معرفی کردیم دینگ، دینگ، دینگ با این حاج آقا تماس میگیره که ماخوردوخوراک نداریم مااینجوری مااونجوری!!!!!!
حاج آقا گفت: به این خانم بگودیگه بامن تماس نگیره مگه ازمن طلبکاره!!!!!!
بالاخره الان هم نه موقعیت کمک کردن دارم وبه عزیزدلم گفتم .جواب دادولش کن فامیل عزیزدلم هست. باخودم میگم خدابراش درست میکنه غصه نخور.غصه نمیخورم ولی خب منم انسانم ذهنم هی ازهردوراه اذیتم میکنه کمک کنم یکجوراذیت هستم کمک نکنم بازمیگه توهم نمیتونستی پول 2کیلومیوه کمک کنی والاموندم که این کدومش هدایت خداست کدومش حماقت لیلاس!!!؟؟؟؟
امیدوارم به سادگی تشخیص هدایت روفهم ودرک وعمل صادقانه داشته باشم آمین.
عاشق هردواستادم هستم من سحری هابرنامه های تلویزیون روبعدازاذان مشهدفقط دعای سحرتهران روگوش میکنم اونم نزدیک تلویزیون مینشینم که بقیه خوابیدن راحت باشن.
وکل زمان خوردن چایی وغدافایلهای دوره ی بامدادطلایی استادناجی ام سیدعرشیانفرروباجان ودل گوش میکنم.چون همش از خودشناسی و خدا شناسی صحبت میکنن ومیشه عزت نفس عالی.
الهی استادان گرامی ازاینی که هستین تریلیاردهابرابرپیشرفت مادی ومعنوی داشته باشین آمین.
عاشق همه ی شماهستم، به خدانمیدانم چگونه خداروشکرکنم ؟؟؟؟؟!!!!!!!بابت حضورش ،حضورم ،حضورگرمتان¡!!!!!?؟؟توهمین هم مشکل دارم باخودم که شکرگذاری ام درسته؟؟؟؟!!!!یاحق.
سلام وعرض ادب واحترام ،بنده هم تجربیات مشابه زیاد داشتم که درهای معجزه یکی پس از دیگری برایم باز شده و کارهایم به شکل مناسب ومطلوبی انجام شده ،مثلا سال 90 یک 206 صفر از کارخانه خریدم در حالی که فقط یک سوم پول آن ماشین را داشتم و هرکاری میکردم ماشین دست دوم بخرم راهها بسته میشد ومن را هل میدادن سمت ماشین صفر ،اگر مایل بودید داستان شیرینی دارد که مفصل است و میتوانم بازگو کنم ،اما امروز در مورد اتفاقات اخیرم برایتان داستانی میگویم که درهای معجزه متعددی برایم پشت سرهم باز شد وگاهی اتفاقات افسانه ای برایم میافتاد که برای تعریف کردنشان مردد بودم آیا کسی باور میکند؟ اگد خلاصه بخوام بگم من دوسال پیش به این ساختمان فعلی اسباب کشی کردم تنها زندگی میکنم وکسی را جز خدا ندارم که گویا همه چیز دارم وبا همسایه طبقه پایین درگیری پیدا کردم دو زن و دو مرد بودند که معلوم نبود چه نسبتی باهم دارند ،ماشینم را با چاقو خط انداختند ،پنچر کردند ،در نبودم وارد واحدم شدن ، انباریم را تصرف کردند ،پشت در واحدم باچاقو تهدیدم کردند ،کتکم زدند …..هرروز کارم شده بود زنگ زدن به 110 وکم کم آنها هم خسته شدند و دیگر نمیآمدند، از طرفی برای شکایت شاهد نداشتم و وکلای دادگستری در اتاق مشاوره گفتند بدون شاهد دعوی رد میشه و از طرفی اینها حرفه ای هستند و کاری جز عصبانی تر کردنشان نمیتوانی انجام دهی صبر کن وقتشان تمام شود و بروند ،اما من میدانستم که آنها نمیروند و باوجود این که شاهد نداشتم شکایت کردم و چون حسابهایم مسدود بود نمیتوانستم بجز وکلای رایگان مشاوره وکیل بگیرم ،وکلا بمن گفتند حالا که شکایت کردی مواظب باش از جلوی واحدشان رد میشی نکشن داخل و سر به نیستت کنند ،اتفاقا آنها لامپ های طبقه اول را باز کردند ودر شب کاملا پارکینگ و راه بله ها ظلمات میشد،منم سعی کردم از غروب به بعد در راه پله ها و پارکینگ رفتوآمد نکنم ،بشکل معجزه وار از فیلم هایی که موقع درگیری گرفته بود م 4 تصویر چاقو در آوردم و زمانی که فیلم ها را بردم دادسرا بشکل یک داستان افسانه نه ای محکوم شدند اما قاضی پرونده بسیار با آنها ملایمت داشت و بسیار بمن توهین و تحقیر نمود طوری که طرفهای من و وکیلشان تمام طول جلسه بمن میخندیدند و رای سبکی هم برایشان نوشت ،به شکل معجزه وار وارد دفتر وکیلی شدم که طرفهای من را بخوبی میشناخت وبه هزینه بسیار بسیار کم تجدید نظر و اعتراض به رای برایم نوشت که همه وکلا میگفتند تجدید نظر هم 99 درصد رای ها را تغییر نمیدهد، ولی رای من تغییر کرد دو نفرشان زندان گرفتند ،بدون شاهد بدون وکیل ،بدون هزینه ،واز این خانه فرار کردند .خدایا شکرت که منو هدایت کردی ،شکرللله،شکرللله،شکرللله،من دراین سایت خداپرستان واقعی را پیدا کردم واز دست اندر کاران سایت سپاسگزارم و خیلی خوشحالم .
همیشه شما از ما خواستین که هر چیزی که حستون رو بد میکنه ازش دوری کنیم اما من یه مشکل دارم من ترس های زیادی دارم و زمانی که میخوام از ترس هام عبور کنم طبیعتا حسم بد میشه و میترسم و نمیدونم کجاها این حس بد ناشی از ترس هامه و کجا ها ناشی از نادرستی مسیره؟
من هنوز یاد نگرفتم به الهاماتم اعتماد کنم و انجام بدم شاید هنوز باید بفهمم چی الهامه چی نجوا و کار ذهن اما با دیدن این فایل میخوام روش کار کنم
چیزی که مطمئن هستم اینه که بهم الهام میشه.
بعضی وقت ها بهش توجه کردم و ازش نتیجه گرفتم
ولی ذهن من خیلی منطقی شده و میخواد همه چیز را در قالب دو دوتا چهارتا درک کنه اما قصد دارم تمرین کنم من چند روزه تصمیم گرفتم مجدد روی خودم کار کنم از همون روز اول نشانه ها داره خودشا نشون میده
سلام دوستان عزیز..من این فایل رو باردوم گوش میدم واین نکته رو الان دریافت کردم که هرموقع خداا داره باهات صحبت نمیکنه همزمان شیطان هم داره با نجواها ی ذهنی باهات حرف میزنه واینها همزمان هستند و من الان درک کردم ولی نمیدونستم چرا وقتی سر دوراهی تصمیم ها هستم همیشه نمیدونم کدوم راه درست تره ، کدومو انتخاب کنم … والان فهمیدم هرلحظه شیطان داره از 4 جهت بمن حمله میکند و من اینو تازه فهمیدم که او قسم خورده ویک لحطه منو تنها ورها نمیکنه چون رسالت شیطان همینه !!خب من باید الان انقد شاخکم بدم بالا که صدای وحی دو که من رو آروم میکنه امید میده و وآرامش میده واحساس خوب لمن میده من اونو گوش کنم نه ندایی که منو ناامید و تنها و واحساس افسردگی و وحس بد میده اصلا گوش نکنم ومدام بهش بگم تو وظیفه ات که ترسسس وحشت ایجاد کنه در من هست ، وبهش بگم خفه شو برو گمشو ((چون اسلحه شیطان ترسِ))
بعد خودتو آروم کنی فقط یکذره آرومتر بشی واینقدر یذره یذره فکر خوب کنی امید داسته باشی کمکت میکنه بگی خدایا من اصلااا نمیدونم تسلیم هستم ..آنوقت خدا بهت بیشتر کمک میکنه وهدایت میکنه با وحی والها وایده بهت یده ایدهعملی بهت میده میگه اینکارو بکن بهت حواب نیده و درسو بگیر تا رشد کنی واگر خوب درسو تکرار کنی وکنترل ذهن کنی میوها رومیبینی وزندگی ات وقتی توی مسیر الهی بیفتی ، کم کم چرخ زندگیت روان تر میشه روغنکاری میشه و زندگی آروم اروم خوبب میشه و بجایی میرسی که هیچ ربطی به گذشته ات نداری … با درودهای فراوان
با سلام و سپاس
تفاوت نجوا و الهام در این گفتگو رو من اینجا با یک مثال واضح بیان می کنم فرکانس بیان سید کاملا خالص و بدون نویز بود و حس آرامش و خلوص به آدم میداد ولی فرکانس دیگر به هر علتی که ممکنه اشکال فنی بوده باشه، فرکانس گوینده همراه با نویز بود و این برای من با وجود حرف های خیلی خوب و قشنگ یک حس نا خوشایندی رو ایجاد می کرد….نمیدونم کسانی که تو دریافت و حس فرکانس ها قوی باشند خوب درک می کنند…
خیلی از ماها حاضریم یک موج رادیو رو سالها با نویز گوش کنیم و اقدام برای تعویض و یا درست کردن موج نکنیم فقط به صرف اینکه عادت کردیم یا به دلایل دیگه….انگار یه نفر باید بیاد اون پیچ تنظیم رادیو رو بگردونه برامون یا کلا خاموش کنه و یک رادیو سالم و تنظیم شده روی فرکانس درست دستمون بده….
بعضی وقتا سالها منتظر اون معجزه هستیم که یکی از بیرون بیاد برامون همه چیو درست کنه…غافل از اینکه باید خودمون و از درون خودمون این تغییر و حس خوب رو ایجاد کنیم.
درونی که ریشه اش در قلبمان هست نه در ذهنی که مجموعه ای از خاطرات و باورهای مختلف ناشی از محیط و فرهنگ و جامعه و قوانین قراردادی ….
153مین تحول روز من
موضوع فایل:تشخیص الهام از نجوا
چگونه بفهمیم چیزی که به ما گفته میشه الهام هست یا نجوا؟؟ برمیگرده به احساسات مون که اگه احساس خوبی داشته باشیم اون بعنوان الهامات تعبیر میشه و احساسمون حتی بهتر و بهتر میشه و اگه احساسات مون بد وبدتر هم بشه و در عصبانیت باقی بمونیم از اون بعنوان نجوا نام برده میشه،
وقتی آرامش داری یا تسلیم هستی خداوند داره باهات حرف میزنه،این روزها در حال خواندن قرآن با معنی هستم و چقدر جالب از اول شهریور دارم سوره قصص رو میخونم همانطور که استاد گفت درمورد حضرت موسی و مادرش که موسی رو داخل آب انداخت و به پشتوانه مردی که با مخالفان موسی درگیر بود،میزنه اون یکی دیگه رو میکشه حتی میزد میکشت و ضربه شو هم خورد خسته شد و تسلیم شد و خداوند با اون شرایطی که موسی داشت،اونو به پیامبری برگزید،پس منو شمارو هم هدایت و راهنمایی میکنه،وقتی ترس داریم و عصبانی هستیم فرمان از شیطان صادر شده و ما به آن گوش دادیم و عمل کردیم،باید بخواهیم مسلط باشیم به شرایط،آرامش کسب کنیم،تسلیم برابر خداوند متعال باشیم،و هدایت خداوند با الهامات پروردگار پدیدار میشه،
وقتی آرام میشی،و آرامش داری، قلبت باهات صحبت میکنه و احساس عالی بدست میاری میاری،خداوند الهامات غیبی را به ما گوشزد میکند و وحی میکند،احساس خوب نتایجی از نویز رزونانسی قلب هست نه مغز!تمام احساسات خوبتان از قلب نشآت میگیرد،خداوند به زنبور وحی میکنه ما که اشرف مخلوقات هستیم،و باید به خداوند اجازه دهیم تا مارا هدایت کند از طریق الهامات،
تمام موقعیتهای خوب را در آرامش و در احساس خوب،و بدون دست و پا زدن بدست میاوریم،پیامبر 40تا چله نشینی داشته و در سکوت و آرامش، وحی بر قلب پیامبر وارد شد،باید قلب آماده و قوی داشته باشی همانند نلسون ماندلا حدود27سال در سختترین زندانهای آفریقا زندانی بود و بعد اینکه آزاد میشه تمام زندانیهارو آزاد کرد خب با قلبش تصمیم گرفت،اما اگه با مغزش تصمیم گیری میکرد هیچ کاری با زندانی ها نداشت حتی سنگ جلوی پاشون میزاشت،قلب منشأ تمام خوبیها و آرامشهاست بشرط اینکه خواهان الهامات پروردگار باشی.
چگونه مطمئن بشیم که خدا مارو راهنمایی میکنه یا با ما صحبت میکنه،وقتی ما بچه بودیم و خود من از 4تا 11سالگی دوران ابتدایی بسیار زیاد با خودم حرف میزدم با خدای درونم،و به من میگفت چیکار کنم رفته رفته که بزرگتر شدم اون خدای درونم کمرنگ تر شد اما هرچقدر روی خودت کار کنی و باقلبت در آرامش باشی و متوکل باشی میتونی خدارو پیدا کنی و ناظر اعمال و رفتارت بدانی و منتظر الهامات غیبی پروردگار باشی و رفته رفته خدارو در وجودت بعنوان انرژی درونی ت احساس کنی،و بهش اجازه بدیم که هدایتمون کنه.همانند حدیث امام علی علیه السلام که میفرماید: ایمان انسان کامل نمیشود مگر به چیزی که در دست خداست و نمی بینید تا چیزی که در دست خودت میباشد و می بیند،اعتماد داشته باشی،ما به خدا اعتماد داریم.
خدایا شکرت بابت آموزه های امروز سایت عالی استاد عباس منش و بانو،و ممنون از استاد عرشیانفر.
سلام
دوستان کمتر از یکماهه که با استاد عزیزمون آشنا شدم، نتیجه کاری واستون بگم که کاملا بیکار بودم و خودم رو یه جورایی قانع میکردم که مثلا ثروت به سمت من میاد ولی حسم لحظه ب لحظه بدتر میشد و روزها پشت هم این حس تکرار میشد، جوری که تا ظهر میخابیدم که فقط زمان بگذره تا اینکه به سمت کار هدایت شدم وکارهای دفتری و پشت میزی رو دوست دارم،یکی از آشناهام که داخل اسکله فعالیت میکنه بهش گفتم واسه منهم ببین کار هست،من هم میام تا اینکه بهم گفت صحبت کردم و کار فنی واست هست، خلاصه قبول کردم و رفتم واسه مصاحبه فنی، 3 نفر ازم مصاحبه گرفتن و نفرآخر که نفر چهارم بود بهم گفت که واسه کار اداری و دفتری بهترمیتونی کار کنی تا فنی، و دقیقه نود نامه من رو نوشتن که واسه کار دفتری مشغول بشم ،نتیجه مالی از بیکاری الآن دیگه خدا رو شکر اسنپ کارمیکنم و امرار معاش روزانه دارم تا روزی که از شرکت بهم زنگ بزنن و بصورت جدی اونجا مشغول بشم.
اما اینروزها خیلی سردرگم هستم، علتش هم این هست که به محض شروع کردن یه فکری میاد سراغم که میگه دیگه دیر شده، تو دیگه نمیتونی به اون زندگی ایده آلت برسی، خیلی خودم رو با دیگران مقایسه میکنم،خیلی خودم رودست کم میگیرم،عزت نفسم ضعیف شده
بهم راهکار و انگیزه بدید
بنام خدایی مهربان
سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم
گفتگو با دوستان قسمت 53
تفاوت بین صحبت کردن خداوند و شیطان ، اگر آرامش داری ، حرف از طرف خداوند است ، اما اگر احساس غم و غصه، خشم و نامیدی داری بفهم که از طرف شیطان است .
مدتهاست که برای من اتفاقی بد نمیافتد، واگر هم یک اتفاقی به ظاهر ناجور میفتد من میگم ، قرار است برای من چیز یاد دهد ، چون بارها چنین شده که یک اتفاقی بد افتاده و بعدا وقتی فکر کردیم به خودم گفتم خدایا شکرت که این اتفاق افتاد و گرنه من اصلا متوجه این موضوع نمیشدم.
وقتیکه احساس خوب داری یعنی اتفاقاتی خوب میفتد و همان اتفاقی به ظاهر ناجور به رشدت کمک میکند، چند سال پیش خوب بوده اما این یکسال خیلی عالی پیش میره .
خداره شکر
بخشش کار عقل نیست ، بلکه کار قلب است و همچنان توجه نکردن به اتفاقات ناخواسته است. و باید فقط احساس خوب داشته باشیم تا قلبمان صحبت کنند ، اما اول ما باید انتخاب کنیم .
بارها شده که از الهامات خداوند کار گرفتم و چقدر اوضاع عالی شده ، اما بارها هم شده که خوب فهمیدم که باید اینکار را بکنم اما انجامش ندادیم، و بعد تاوانش را هم دادیم . و این الگو بارها و بارها تکرار شده.
پس باید یاد بگیرم که ببخشیم، نه بخاطر دیگران به دلیل اینکه خودمان آرام بگیریم .
خدایاشکرت
به نام خدا وسلام به خدا.
153مین گام حضورم درمحضرخداراتوی تمرین دوره ی روزشمارزندگی تجربه میکنم.الهی شکرت بااین همه نعمت بی انتها.
حمدوسپاس مخصوص خداست که بادستورمن درخواستم را اجابت کرد.
ومرابه اقیانوس آگاهی وعلم خودشناسی وخداشناسی قرارداد.
الهی سپاسگذارم که توی دانشگاه خصوصی بابهترین استادهاومعلم وهمکلاسیهای مجرب همراهم کردی خوش بحال من شده.
سلام به هردواستادعشق ، که هم درس مادی و هم درس معنوی راباهم به من آموختن وهیچ تداخلی نداشت قدم به قدم پذیرفتم والان4سالِ تمام بااستادعزیزم سیدعرشیانفردارم زندگانی میکنم.
و2سالِ تمام هم بااستادعزیزم سیدعرشیانفروهم استاد عزیزم سیدعباسمنش ومریم جون زندگانی میکنم.
من اول از آغاز هرسخن سپاسگذاری بابت عقل سالم دربدن سالم خودم وخانواده ونی نی آینده ام رابجابیاورم قربه الاالله الهی شکرت.
خدایاسپاسگذارم که به من تشخیص الهامات خداوندی راازنجواهای شیطان به سادگی آب خوردن بامعنی ودرک وفهم وعمل درمصیرعشق وعاشقی به تک تک کوآرکهای بدنم باخونم آغشته کنی ومرارهبریت کنی.من برای این تجربه صادقانه آمادگی خودم رادربهشت ازلی اعلام کرده ام. وباسبک بالی وسبک حالی قصدسفربه بهشت کره ی خاکی راکرده ام.ودراین محل آزادباوفورامکانات هم این بهشت رامیسازم وهم زندگی دربهشت ابدی ام راطراحی ودرحال ساخت و ساز هستم دمم گرم بااین همه خلاقیت.
سوال اول:حالاخدایابه من جواب بده هراشتباه وخطایی انجام دادم معذرت میخوام. حالابعدازمعذرت خواهی وتوبه پذیری من برای دریافت وشناخت الهامات به ساده ترین روش روآموزش همراه باعمل به من بیاموزالهی دورت بگردم توهم پدرومادروهم پسران رشیدمنی .
پس لیلابااین همه داشته وثروت میتونه توبهشت دنیوی باافتخاروقدرت جهان روگسترش بده.
سوال دوم:الهی خودت درقرآن، کتاب راهنمای زندگی من گفتی.
همین دیروزخوندم که به همه چیزیک اندازه معین ازانرژی خودت داده ای.حالا قدرت تسلیم شدن دربرابرخودت راکه بزرگترین وثروت سازترین نعمت است رابه قلبم تزریق کن.
یعنی از4سال قبل ازفرش به عرش رسیدم ولی حق خواستن بیشتر باسپاسگذاری رادارم بایدبراخودم واولادم آسان کنی به خداماتواین دنیاکه هم تضاد داره هم بُعدداره هیچکاری بلدنیستیم!!!!!!
اینجاکی میخوادبه دادمون برسه!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
منه بیسوادکه توهیچ فضای مجازی نیستم.
حتی استادمن اصلا نمیدونم چطوربابرنامه های زنده ی شما رودنبال کنم ومنم حاضرشم ولذت حضوررابچشم!!؟؟
همش میگین من به کسی جواب پیام نمیدم من باکسی تماس ندارم عیب نداره شما هم باهمونهایی که بلدن تماس بگیرن صحبت کن.!¡!!!!!!!¡
حتما همونطورکه خداباشماصحبت کردبامنم صحبت ورابطه اش رو با زبان ساده تربا من برقرارمیکنه .اعتمادکردم به خدا
شماهاگفتین اعتمادکن منم اندازه خودم دارم کارمیکنم.
سوال3:هنوزنمیدانم چقدرمقاومت میکنم!!!!؟؟؟؟
چون خداخودش شاهده که هیچ لجبازی نه باخودم،نه باخدا،نه بااطرافیان،نه باطبیعت رو دارم.
خدایااگه در این مورد مقاومت هرچی هست ازنگرانیهای منه!!!!!
ازذهن منه ازخطاهاواشتباهات وبه زمین خوردنهای منه !!!!!!!بگو به من چه قدمی روبردارم تاآسان شوم برای آسانی ها!!!!؟؟؟?
خدایاتوکه احساس نداری والان بانوشتن کامنت بی اختیاراشکهام جاری شده ازبی کسی خودم توغارتنهایی موندم چه قدمی بلدم بردارم که رهاباشم !!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ودرلحظه زندگی کنم برای همیشه نه یک ساعت خوب ویک ساعت ناخوب!¡!!!!!
سوال4:دوست دارم: نه ازترس خداباشه !!!!!!!!!
نه ازترس ازدست دادن چیزی باشه ¡!!!!!!!!!
ونه برای به دست آوردن چیزی¡!!!!!!
مدام احساسم روخوب نگه دارم .
خدایاخودم روبرای خودم میخوام.
ازوجودم لذت ببرم .
ازحضورم لذت ببرم .
مگه چقدرفرصت نفس کشیدن دارم؟؟؟؟؟!!!!!
اونم همش به استرس به دست آوردن خواسته هام!!!
یا از ازدست ندادن داشته هام!!!!
یا ترس ازخدادیگه بسه. !!!!!!!
هرآنچه نعمت دردستان توهست من وخانواده ام تسلیمیم!!!!!! ای بی نیاز، باتجربیاتم میخوام توروخیلی بیشترازنعماتی که درجه یک به من داده ای احساست کنم چون ازچاه تاریک به سوی نوردعوت شدم.
ذهنم میگه خب کی وچگونه میخوای خوشبختی ازاین بیشتر روتجربه کنی!!!!؟؟؟؟؟
سوال 5:خب دوست دارم قلبم حرف اول رابزندچون خوبی منومیخواد.
ومنی که عمریه باذهن جلورفتم وکاسه وکوزه هادرآخرشکسته شد.
الان فقط به مراقبتهای ویژه ی الهی نیازدارم یاربّ. توقول دادی الوعده وفابلدنیستم حتی ازت درخواست کنم یا. ربّ یاریم ده.
سوال6:من نمیدانم!!!! من کی آماده ام برای حل مسائل!!!؟؟؟
چگونه راه حل رابشنوم وبشناسم!!!؟؟؟؟
من کی آماده ام فقط ازخداکمک میخواهم خودش علم وآگاهی خداشناسی وخودشناسی رابه من عطاکندماکه هیچی……….
سوال7:کلاًخودِ من. منبع ایراد هستم.
منم قبول دارم100٪مشکل از بندگی من است!!!!سراپاآماده ام برای تغییرات فقط بایدچشمهاروشست وجوری دیگه ای به خودم وتغییرات وپیش رفتم نگاه کنم.وباخودم روراست باشم هرچی که پیش میرم هی توقعم بیشترمیشه الان متوجه شدم.!!!!
که بزرگترین پاشنه آشیلهام یکی سریع ناامیدمیشم خطر !!¡!خطر !!!!!!بزرگی است.
عجولی من سم کشنده است.
توقع های زیادوبعضا بیجاازخودم دارم ومعجون فلج کننده ازذهنم تزریق به جسمم میشود!!!!!!
که محصولش میشه استرس ونگرانی وضف جسمی که بایدبرای بهبودش عکس این عمل را انجام دهم.
سوال8:خب نمیدونم کجاهدایت خداست!!!؟؟؟؟
بی چون وچراقبول کنم .
بعضی وقتهاباخودم میگم نکنه این حماقت من بودتوی تشخیص هدایت خداوحماقت خودم به خدانمیدانم چکارکنم!!!؟؟؟
مثلایک نفر4الی5سال پیش ازماکمک خواست منم کمکش کردم ازفردای اون روزیکسره آمون ماروبرده بودمانون نداریم،گوشت نداریم،کرایه خونم مونده یامیگفت :ازکسی کمک خواستم!!!!!!طرف میخواسته ازمنودخترم سوءاستفاده کنه!!¡!!!!
وبه صورت مظلوم نمایی مدام برامنوپسرم پیام میداد!!!!!!!
منم یک روزتماس گرفتم وصداموبردم بالابعدگفت ببخشین دخترم این پیامهارومیداده!!!!!!
گفتم دیگه پیام ندین!!!!بعدازچندوقت معذرت خواهی دوباره درخواست کمک کردجواب ندادم!!!!!بازسرمزارروستامون دیدمش یک کم نقدی دادم.
ویک خانم نقدی داشت گفت اگه کسی رومیشناسی این پول روبهش برسون واین پول روبرای همین نیازمندفرستادم.
الان 3هفته پیش پیام داد. جواب ندادم!!! نصف شب تک زنگ زدجواب دادم .سریع قطع کردپیام دادشارژندارم!!!!
بعدازیک هفته تماس گرفت: گفت پام شکسته کمکم کنین وال وبل گفتم موقعیت ندارم وکسی روهم من نمیشناسم.
چون همون5سال پیش برای دارو ودرمان به کسی معرفی کردم جلوی همونم آبروی ماروبردازبس که تماس گرفته. واین بنده ی خدا حتی اسم منوبه نام حاج داداشم توگوشی سیوکرده وگفته فلان ساعت تاروزبعدبه من تماس نگیریداگرکارواجب داشتین پیام بدین چون توخونه جلو خانمم معذب هستم حتی پسرهای منم تماس نمیگیرن بااین حاج آقا!!!!!!!مگردرساعات اداری!!!!
بعداین خانم روکه معرفی کردیم دینگ، دینگ، دینگ با این حاج آقا تماس میگیره که ماخوردوخوراک نداریم مااینجوری مااونجوری!!!!!!
حاج آقا گفت: به این خانم بگودیگه بامن تماس نگیره مگه ازمن طلبکاره!!!!!!
بالاخره الان هم نه موقعیت کمک کردن دارم وبه عزیزدلم گفتم .جواب دادولش کن فامیل عزیزدلم هست. باخودم میگم خدابراش درست میکنه غصه نخور.غصه نمیخورم ولی خب منم انسانم ذهنم هی ازهردوراه اذیتم میکنه کمک کنم یکجوراذیت هستم کمک نکنم بازمیگه توهم نمیتونستی پول 2کیلومیوه کمک کنی والاموندم که این کدومش هدایت خداست کدومش حماقت لیلاس!!!؟؟؟؟
امیدوارم به سادگی تشخیص هدایت روفهم ودرک وعمل صادقانه داشته باشم آمین.
عاشق هردواستادم هستم من سحری هابرنامه های تلویزیون روبعدازاذان مشهدفقط دعای سحرتهران روگوش میکنم اونم نزدیک تلویزیون مینشینم که بقیه خوابیدن راحت باشن.
وکل زمان خوردن چایی وغدافایلهای دوره ی بامدادطلایی استادناجی ام سیدعرشیانفرروباجان ودل گوش میکنم.چون همش از خودشناسی و خدا شناسی صحبت میکنن ومیشه عزت نفس عالی.
الهی استادان گرامی ازاینی که هستین تریلیاردهابرابرپیشرفت مادی ومعنوی داشته باشین آمین.
عاشق همه ی شماهستم، به خدانمیدانم چگونه خداروشکرکنم ؟؟؟؟؟!!!!!!!بابت حضورش ،حضورم ،حضورگرمتان¡!!!!!?؟؟توهمین هم مشکل دارم باخودم که شکرگذاری ام درسته؟؟؟؟!!!!یاحق.
سلام توی قانون جذب هم امکان انحراف هست
من دقیقا متوجه شدم وقتی میگن جهل مثل حرکت مورچه سیاه روی سنگ سیاه در شب هست یعنی چی
کسانی که از قانون جذب نتیجه نمی گیرند شاید دارن از قوانین استفاده میکنند ولی این قانون ناب و اصلی نبوده برداشت اشتباه و انحرافی بوده
ممنون از استاد عباسمنش
سلام وعرض ادب واحترام ،بنده هم تجربیات مشابه زیاد داشتم که درهای معجزه یکی پس از دیگری برایم باز شده و کارهایم به شکل مناسب ومطلوبی انجام شده ،مثلا سال 90 یک 206 صفر از کارخانه خریدم در حالی که فقط یک سوم پول آن ماشین را داشتم و هرکاری میکردم ماشین دست دوم بخرم راهها بسته میشد ومن را هل میدادن سمت ماشین صفر ،اگر مایل بودید داستان شیرینی دارد که مفصل است و میتوانم بازگو کنم ،اما امروز در مورد اتفاقات اخیرم برایتان داستانی میگویم که درهای معجزه متعددی برایم پشت سرهم باز شد وگاهی اتفاقات افسانه ای برایم میافتاد که برای تعریف کردنشان مردد بودم آیا کسی باور میکند؟ اگد خلاصه بخوام بگم من دوسال پیش به این ساختمان فعلی اسباب کشی کردم تنها زندگی میکنم وکسی را جز خدا ندارم که گویا همه چیز دارم وبا همسایه طبقه پایین درگیری پیدا کردم دو زن و دو مرد بودند که معلوم نبود چه نسبتی باهم دارند ،ماشینم را با چاقو خط انداختند ،پنچر کردند ،در نبودم وارد واحدم شدن ، انباریم را تصرف کردند ،پشت در واحدم باچاقو تهدیدم کردند ،کتکم زدند …..هرروز کارم شده بود زنگ زدن به 110 وکم کم آنها هم خسته شدند و دیگر نمیآمدند، از طرفی برای شکایت شاهد نداشتم و وکلای دادگستری در اتاق مشاوره گفتند بدون شاهد دعوی رد میشه و از طرفی اینها حرفه ای هستند و کاری جز عصبانی تر کردنشان نمیتوانی انجام دهی صبر کن وقتشان تمام شود و بروند ،اما من میدانستم که آنها نمیروند و باوجود این که شاهد نداشتم شکایت کردم و چون حسابهایم مسدود بود نمیتوانستم بجز وکلای رایگان مشاوره وکیل بگیرم ،وکلا بمن گفتند حالا که شکایت کردی مواظب باش از جلوی واحدشان رد میشی نکشن داخل و سر به نیستت کنند ،اتفاقا آنها لامپ های طبقه اول را باز کردند ودر شب کاملا پارکینگ و راه بله ها ظلمات میشد،منم سعی کردم از غروب به بعد در راه پله ها و پارکینگ رفتوآمد نکنم ،بشکل معجزه وار از فیلم هایی که موقع درگیری گرفته بود م 4 تصویر چاقو در آوردم و زمانی که فیلم ها را بردم دادسرا بشکل یک داستان افسانه نه ای محکوم شدند اما قاضی پرونده بسیار با آنها ملایمت داشت و بسیار بمن توهین و تحقیر نمود طوری که طرفهای من و وکیلشان تمام طول جلسه بمن میخندیدند و رای سبکی هم برایشان نوشت ،به شکل معجزه وار وارد دفتر وکیلی شدم که طرفهای من را بخوبی میشناخت وبه هزینه بسیار بسیار کم تجدید نظر و اعتراض به رای برایم نوشت که همه وکلا میگفتند تجدید نظر هم 99 درصد رای ها را تغییر نمیدهد، ولی رای من تغییر کرد دو نفرشان زندان گرفتند ،بدون شاهد بدون وکیل ،بدون هزینه ،واز این خانه فرار کردند .خدایا شکرت که منو هدایت کردی ،شکرللله،شکرللله،شکرللله،من دراین سایت خداپرستان واقعی را پیدا کردم واز دست اندر کاران سایت سپاسگزارم و خیلی خوشحالم .
سلام استاد
خوب هستید
من یک سوال داشتم.
همیشه شما از ما خواستین که هر چیزی که حستون رو بد میکنه ازش دوری کنیم اما من یه مشکل دارم من ترس های زیادی دارم و زمانی که میخوام از ترس هام عبور کنم طبیعتا حسم بد میشه و میترسم و نمیدونم کجاها این حس بد ناشی از ترس هامه و کجا ها ناشی از نادرستی مسیره؟
من هنوز یاد نگرفتم به الهاماتم اعتماد کنم و انجام بدم شاید هنوز باید بفهمم چی الهامه چی نجوا و کار ذهن اما با دیدن این فایل میخوام روش کار کنم
چیزی که مطمئن هستم اینه که بهم الهام میشه.
بعضی وقت ها بهش توجه کردم و ازش نتیجه گرفتم
ولی ذهن من خیلی منطقی شده و میخواد همه چیز را در قالب دو دوتا چهارتا درک کنه اما قصد دارم تمرین کنم من چند روزه تصمیم گرفتم مجدد روی خودم کار کنم از همون روز اول نشانه ها داره خودشا نشون میده
سلام دوستان عزیز..من این فایل رو باردوم گوش میدم واین نکته رو الان دریافت کردم که هرموقع خداا داره باهات صحبت نمیکنه همزمان شیطان هم داره با نجواها ی ذهنی باهات حرف میزنه واینها همزمان هستند و من الان درک کردم ولی نمیدونستم چرا وقتی سر دوراهی تصمیم ها هستم همیشه نمیدونم کدوم راه درست تره ، کدومو انتخاب کنم … والان فهمیدم هرلحظه شیطان داره از 4 جهت بمن حمله میکند و من اینو تازه فهمیدم که او قسم خورده ویک لحطه منو تنها ورها نمیکنه چون رسالت شیطان همینه !!خب من باید الان انقد شاخکم بدم بالا که صدای وحی دو که من رو آروم میکنه امید میده و وآرامش میده واحساس خوب لمن میده من اونو گوش کنم نه ندایی که منو ناامید و تنها و واحساس افسردگی و وحس بد میده اصلا گوش نکنم ومدام بهش بگم تو وظیفه ات که ترسسس وحشت ایجاد کنه در من هست ، وبهش بگم خفه شو برو گمشو ((چون اسلحه شیطان ترسِ))
بعد خودتو آروم کنی فقط یکذره آرومتر بشی واینقدر یذره یذره فکر خوب کنی امید داسته باشی کمکت میکنه بگی خدایا من اصلااا نمیدونم تسلیم هستم ..آنوقت خدا بهت بیشتر کمک میکنه وهدایت میکنه با وحی والها وایده بهت یده ایدهعملی بهت میده میگه اینکارو بکن بهت حواب نیده و درسو بگیر تا رشد کنی واگر خوب درسو تکرار کنی وکنترل ذهن کنی میوها رومیبینی وزندگی ات وقتی توی مسیر الهی بیفتی ، کم کم چرخ زندگیت روان تر میشه روغنکاری میشه و زندگی آروم اروم خوبب میشه و بجایی میرسی که هیچ ربطی به گذشته ات نداری … با درودهای فراوان