گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    364MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 52 | اتصال به الهامات الهی
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

204 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیررضا فضلی گفته:
    مدت عضویت: 892 روز

    درود و صد درود خدمت استاد عباسمنش عزیزم و همچنین جناب عرشیانفر

    امیدوارم بینطیرر باشید

    این فایل در قسمت نشانه امروز من باز شد

    خیلی جالب بود (این قسمت سایت “نشانه امروز من” برای من خیلی وقتا تکراری میاره و هرزگاهی بروز میشه و فایل بعدی..) اما این بار قضیه جالب شد

    من ازونجایی که خیلی آدم عمیقی هستم و به کلام انسان ها مخصوصا کسایی که قبولشون دارم دقت میکنم..

    جمله ای از استاد که همیشه به دنبال این باشید که نقد بخرید و دوری کنید از وام و قرض و اقساط و اینا..

    این جمله برای من مقاومت داشت و کمی داره چون پیش خودم میگم اگر بخوام نقد بگیرم چقدر طول می‌کشه که پولام جمع بشه حقوقم چقدر طول می‌کشه به اون سطح برسه و…( تو همین نجواهایی که گفتم شما خیلی راحت میتونید باور های محدود کننده از جنس شرک ورزیدن ، قدرت دادن به هرچیزی جز منبع اصلی و.. رو ببینید) با کار کردن روی دوره هم جهت با جریان خداوند من خیلی راحت دارم این موارد رو شناسایی و اصلاح میکنم و با خودم بستم که دیگه هیچ وقت شرک نورزم و یکی از باور های توحیدی قوی رو بصورت جهادی در خودم ایجاد کنم و اون هم همین کافی بودن خداست

    خلاصه من دیشب در حال گوش دادن و خوندن کامنت ها بودم که یهو انگار کار کردن روی خودم جواب داد و دقیقا مقاومتم سر نقدی خریدن برداشته شد

    انگار ی حسی بهم گفت این همون کاریه که تو باید انجام بدی تا اون جهش مالی که میخوای تجربه کنی رو بدست بیاری

    (من می‌خوام ی لبتاب گیمری بخرم برای کارم که قدرت پردازش بالایی داشته باشه قیمتش 70 تومن هست ، از دم قسط هم میتونم بخرمش! ولی می‌خوام قیدشو بزنم و نقد برم سراغش)

    سر مهمترین باوری که برام پذیرشش سخت بود می‌خوام قمار کنم و حس میکنم این مهمترین قمار زندگیمه که خدا از قبل کار رو برای من درآورده و فقط کافیه من شروع به بازی کنم..

    امروز 12 فروردین 1404 هستش و امسال سالیه که اعتماد به خدا و الهاماتش برام باید مهمترین اولویت رو داشته باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 780 روز

    به نام خدا وسلام به خدا 152 مین گام شکرگذاری برای داشتن اولادسالمم که خدابی منت به ماعطاکرد.

    الهی سپاسگذارم که الان هدیه های دیگری ازاولادمابه ماهدیه کرده است .

    خداراشکربابت نی نی جون سالم وقدرتمندوثروتمندم.

    اینقدرکل خانواده خوشحالیم فقط خدااحساس مارومیدونه.

    سلام به استادادان عزیزم ومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.

    خداروشکرکه هرمدل وازهرطرفندی مثلا میخواستیم ازبچه دارشدن جلوگیری کنیم خدا ازراههایی که مانمیدانیم این جیگرگوشه هاروبه ماهدیه کرد.

    همون دهه 60تا70که مدام میگفتن بچه 2تاکافیه.

    ازبیمه کردن،شیرخشک دادن،کوپن دادنشون ازهرجاکه دلشون خواست به ظاهربد!!!!ماروجریمه کردن.به جرم بچه دارشدن ازدوتابیشتر.

    الان گاهی که میبینم توی تلویزیون خانواده هاروآوردن بابچه هاشون وموردتشویق قرارمیگیرن واقعاکه!!!!!!!!!!

    توی رنجشش وبخشش نوشتم بخشیدمشون!!!!!!!!!!!

    ولی الان که کامنت مینویسم به بچه هام نگاه میکنم اشکهام بی اختیارمیریزن که چرا!!!؟؟؟چرا!!؟؟؟؟؟چراباما واولاد مااینگونه رفتارشد!؟

    بی احترامی!!!!!

    درسته هیچ کس به زندگی مانه سود داره، نه زیان داره!!!!!!

    ولی ماهم بچه بودیم سنمون کم بودروی روحیه ی مااثرگذاشت تاجبران بشه!!!!!وقت میبره.

    یک شبه نیومد¡!!که یک شبه بره!!!!!!!!!!!

    حالابرای یک تارموی بچه دولت داره منت میکشه!!!!!

    اونقدرمنت بکشین که!!!!!!!!!

    خدایاتوی مسیرتوآمدم توی سایت بهشتی صبرم بده.

    گریه هام نوشتنم را کُند ترکرده ولی باافتخارمینویسم که بنده ی تمکین وتسلیم یک انرژی مافوق انرژی‌ها هستم.

    وآبرومندانه تابه الان به سفرزمینی بارهبریت الهی باخانواده ی عزیزم حمایت،هدایت شده ایم.

    بقیه اش هم بااعتمادواعتقادبه خدابالذت ادامه می‌دهیم. الخیروفی ماوقع.

    آخه ماکه قانون بلدنبودیم!الان یعنی ازاعماق وجودم دردرون خودم فریادهای بی‌صدا میکشم وازهویدای دل میگم خدایا تابی نهایتی که توهستی به خاطرهمین نعمتی که به صورت هدیه بخشیدی سپاسگذارم.دمت گرم، وگرنه اگه بچه کم داشتم ازنشیمنگاهم تابی نهایت میسوختم ومیساختم.

    اتفاق به ظاهربد،!پسردومی ام سال90ازیک ساختمان ازطبقه ی همکف ازچاله آسانسوربه 5طبقه زیرزمین درحال ساخت وساز ساختمان بودند سقوط کرد!!!!!!!!!

    شب اول رفتم بیمارستان آمدم نمازشکربه جاآوردم!!!!!!

    گریه هامیکردم جوانِ رخشم روتخت بیمارستان به پشت افتاده نمیتونه به چپ وراست تکون بخوره و…………

    ولی میگفتم: الهی شکرت که بچم سالمه من که قانون هم بلدنبودم!!¡

    ولی میدونستم که باید درهرحال شکرخداروبجابیارم.

    وازاینکه استادعزیزم میگن پدر2شهیدراتحسین کردم.

    من این فایل روقبلا شنیدم دخترحاج داداشم 35ساله جون مرگ شد!!!روحش تاابدهاشاد.

    دوتادخترگذاشت یکی کلاس اول ابتدایی یکی 6ماهه بودتوی مراسم عزا. این کودک6ماهه مدام گوشی روبه خاله هاش نشون میدادآهنگ بذارین دست بزنین من برقصم!!!!!!وای استادهمه میسوختن ازدیدن این بچه‌ها!!!!!!حالامن که درحال تمرین بودم بایدخودموکنترل میکردم!!!!!!!

    ولی همون اولش یکم گریه کردم.

    گفتم: خدایامنوببخش ولی انسانم و سریع احساسم روخوب میکردم.

    خداصبربه خانم حاج داداشم بده وسعی میکردم آرامش بهش بدم!!!

    وهی میگفت؛ شمانمیدونین درون من چی میگذره!!!!!؟؟؟؟آتش وجودش راگرفته بوددیوانه وارگریه می‌کرد.

    که هنوزبعداز3سال اصلا آرامش نداره!!!!!!!!!!!!!!!

    منم بهش حق میدادم سعی میکردم نگم صبرکن!¡!!!!!!!!

    خدایاروح تمام اموات شادوصبربرای همه ی. بازماندگان عنایت بفرما.

    استاد شمادرست میفرمایین که انسان بامرگ تموم نمیشه اتفاقا جاه ومکانش تریلیاردهاباربهتره ولی حس دلتنگی ودلسوزی روچگونه آدم میتونه پرکنه وبااعتمادهم میگیم خدابزرگه،الان طرف درآغوش خداست.

    اگه گریه بدبودبرای هراتفاقِ به ظاهربدپس چراخدااین احساس رادروجودانسان گذاشت!!!!؟؟؟؟ولی شمامیگین ازاون احساس سریع خودت رو به احساس عالی انتقال بدین الهی که همیشه ازچشمهای خدا دنیای درون ودنیای برونم راتجربه کنم آمین.

    خودتون میدونین که قدیمیهاچه اعتقاداتی داشتن خب ازدیدحالائیهامزخرف!!!!!!!!!!!

    ولی هنوزهم همون اعتقادات ادامه داره به خصوص توی خانه ی خواهرقبل ازخودم.

    یک برادرنوجوان قبل از خودم داشتم فکرکنم سال 71بودفوت کرد.وای خدای من خودم 2تابچه داشتم ولی جوان بودم هنوزمرگ راکه درک نمیکردم فقط ترس ازمرگ روداشتم که هنوزهمان ترس دروجودم هست ودارم روخودم کارمیکنم به امیدی که بتوانم خودم رابامرگ به صلح برسانم انشاالله .

    بلاخره این برادرم آخرین عضوخانواده بودجوان مرگ شد!!!!!مادرم ازغصه ی جونش دلش داغ داشت!!!!!!!!!!!

    وقدیمارسم بودتاسرِِ سال طرف به مراسمهای جشن وشادی وعروسی نمیرفتن به خصوص خانواده.

    ولی خداعمربرادروزن برادرم رابرکت بده فکرکنم هنوز40مین روزوفات برادرنوجوانم نشده بودکه این خانم وآقابابچه هاش رفتندعروسی!!!!!!!!!!!!!!!

    وای وای وای ازدل مادررحمت شده ام.

    الان که داداشم وخانم بچه هاش رفتندعروسی مادرم آتش گرفته فریادمیزد!!!!!

    میگفت خدایامن نوجوانم زیرخروارهاخاک خوابیده حالاپسرم وعروسم میرن عروسی!!!!!!!!

    اونم عروسی چه کسی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

    عروسی یک دوستی که اگه نمیرفتتندمهم هم نبود!!!!!!

    ومیگفت به حرمت مادرم نمیتونم بیام!!!!.

    مادرم تاوقتی زنده بودیادآوری می‌کرد.وشب درگذشت مادرم توی بیمارستان همزمان باشب حنابندان همین دخترش که جوانمرگ شدبرگزارشد(جشن حنابندان)وفرداش رفتیم مادرم راغسل وکفن کردیم شب سردخانه بود!!!!!!

    چون حاج داداشم برای دخترش جشن شب عروسی گرفت خیلی هم باافتخارکه همه ی مردم حرف میزدن!

    به ماکه گذشت ولی دانه هایی راکه خودش کاشته بوددروکردچه جورکه هرلحظه درون کشت وکارش می‌سوزد خدایا براشون صبر آرزومیکنم.

    یک شیرین کاری دیگه ازدوتابرادرهای بزرگترازخودم.

    من که ازدواج کردم بچه دارشدم خواهرم توی عقدازهمسرش جداشده بود.اذیت میشدپدرومادررحمت شده ام میگفتن لیلابچه روبیارهمینجا تاخواهرت وخودمون سرگرم بچه باشیم!!!

    منم عزیزدلم شاگردشوفربودمدام روی ماشینهای مشهدبه تهران یامشهدبه شمال یابالعکس کارمیکرد

    یک روزجمعه هردوبرادرومن خانه ی پدرم توروستابودیم .کلا من ازدواج کردم روستازندگی میکردم وپدرومادرم هم روستابودن کل هفته من باهاشون بودم وتعطیلیهاخواهرهای بزرگتروبرادرهای بزرگترم میومدن روستا.

    این جمعه فکرکنم خواهرهایانیومده بودن یااگه بودن زودتر ازبرادرهام راه افتادن به مشهد.

    به قول مادرم خیلی زرنگ بودکلایک کارآگاه به تمام معنابود!!!!!!داداش بزرگم داداش کوچیکه که احمق به تمام معناس روبردتوی ده بعدخودش به خانه برنگشت ازترس!!!!!ولی کوچیکه روپرکرده بودوادامه ی ماجرا!!!!!

    داداش بزرگه به داداش دومی گفت بریم بیرون مدت زیادی نکشیدکه داداش کوچیکه برگشت خونه باتوپ خیلی پُر وعصبانی!!!!!

    اول ازهمه به من گیردادکه مگه توخونه زندگی نداری!!!!؟؟؟؟؟

    مدام خانه اینایی!!!!!!!!!! یعنی پدرومادرم.

    خواهرم که ازمن بزرگتربودومجردطلاق گرفته بود.سریع آمد وسط چون من پسردومم رو حامله بودم تا. داداش کوچکم دستشوبردبالا میخواست منوبزنه خواهرم دستاشوبازکردجلوشوگرفت که من کتک نخورم!!!!!!!!!!

    یک سیلی محکم به خواهرم زد!!!!پدرم سنش بالای 100سال بودقدبلندتا آمدجلوبین منو خواهروبرادرم،بردارم پدرپیرم راهل دادحتماناخودآگاه بود فقط ازروی عصبانیت زیادبود پدرپیرم کنترل خودش روازدست دادوافتادروی سطل قندوبه زمین خورد که سطل قندزیر. کمرپدرم. شکست!!!!!!!

    وای خدای من استادیک چیزی میگم وشمایک چیزی می‌شنوید اون لحظه الان جلوی چشمم به تصویرکشیده شدوبازاشکهایم امانم نمی‌دهد به خاطرپدرم وزجه های مادرم الهی دشمن هم این روزهارونبینه!!!!!!

    بلاخره بعدازاین همه کتک کاری ازهم جداشدن!!!!

    وپدرم ازاعماق وجودش 2تاپسراشونفرین کرد

    داداش بزرگه فکرکنم به خانه برنگشت خانمش بچه هاشوبرداشت وازخانه رفت وکوچیکه هم پشت سرزن داداش زن وبچه اش رو جمع کردن ورفتن ولی برای آخرین بارنبودکه این بلاهاروبه سرپدرومادرم آوردن چندمرتبه ی دیگه هم ازاین مدل اتفاقات رخ داد والان هم محصولاتشان رابرمیدارن.خداقوتشان بدهد!!!.

    اون زمان برادرهام به خصوص بزرگه به پدرومادرم قلمبه میگفت: که چقدرنوه هاتودوست داری مدام روپاهات میگیری¡!!!!ازبس که حسودبودن!!!!!

    چون من پسرداشتم اونهادخترداربودن همه چیزگذشت به پدرومادرم وماگذشت !!!!!!

    ولی جالب اینجاست الان که دخترش جوان مرگ شده!!!

    خودشو خانمشو و4تاازدخترهاشو به زمین وآسمان دوخته که یک تیکه ازملکهاشوبه اسم نوهای یتیم ماندش کنه ازترس بعضی ازدامادهاش ودختروداماددومی جرات انجام این کارونداره واختیارخودشونداره که مالشوبه نوه هاش ببخشه!!!!تاچندماه پیش که همین دغدغه روداشتن.حالانمیدونم به آرزوش رسید یانه!امیدوارم موفق بشه!!!!

    برای همه ی خواهربرادرهای خونی وسایتی ام دعای خیردارم عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2077 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استاد با محبت و زیبا بانو شایسته عزیز و گرامی و همه دوستان خوب و نازنین

    صبح با ارامش و قشنگتون بخیر و شادی باشه

    خدایا شکرت بابت این لایو زیباو اموزنده استاد عزیز با استاد عرشیانفر

    چه قدر زیبا، چه قدر نکات ظریف و اموزنده، چه درس های عملی که تا اخر عمر باید ازشون استفاده کرد

    خدایا شکرت بابت قوانین محکم و ثابتی که تو این جهان زیبات وضع کردی

    و با این قوانین زیبات قدرت خلق زندگیمون رو به خودمون دادی

    شکرت که زیباترینی و زیباترین ها رو برامون میخواهی

    و هر لحظه خودت رو توی احساس خوب ، احساس امید ، احساس شادی و خوشحالی نشون میدی

    شکرت که بهترینی و بهترین‌ها رو برامون میخواهی

    و دائم ما رو به سمت بهترین ها و زیبا ترین‌ها هدایت میکنی

    خدایا شکرت که تنها نیروی خیر مطلق کل جهان هستی

    و با نشونه‌های واضحت ما رو به سمت خوشبختی، زیبایی پیشرفت و کمال هدایت میکنی

    شکرت که هر لحظه حواست بهمون هست و مراقبمون هستی و ما رو تو مسیر صحیح و درست و زیبای خودت نگه میداری

    شکرت که اینقدر زیبایی

    رحمت بینهایتی

    و همه خیر و خوبی‌ها و نعمت های زیبای فراوانت رو برامون میخواهی

    استاد جان من عاشقتونم

    خداوند بهتون طول عمر با عزت بدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سمیرا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    سلام به استادگرامی

    چه لایو پر محتوایی بود

    ازاینکه استاد این نتایج متفاوت وگرفته بخاطر اینه که قرآن و‌ قورت داده از کلمات قرآن نگذشته و خیلی موشکافانه قرآن و خونده

    وقتی بااین دید به قرآن نگاه کنی خداهم هدایتت میکنه و همچنین ایمانتم بیشتر میشه و وقتی ایمان بیشتر و قوی تر بشه عملگراییت خیلی بیشتر میشه

    و مااونوقت میگیم کی میشه ماهم مثل استاد هم ثروت و ارامش و روابط خوب و همه چیو باهم داشته باشیم

    ما شاید 1ساعت در طول روز ذهنمونو مهار میکنیم و انتظار اینو داریم خدا از درو دیوار برامون برکت بفرسته اتفاق های خوب و برامون رقم بزنه

    اینو باید هرروز به خودمون بگیم فقط و فقط خودمون و انرژی خودمونه که داره زندگیمونو رقم میزنه اینو بایدهردقیقه بگم به خودم تا بشه ملکه ی ذهنم

    استاد میگه ذهن حتی1ثانیه هم بیکارنمیشینه

    پس مایی که اول راهیم چقدر تعهد قوی و تمرین و انرژی زیادی نیاز داریم

    که این ذهن نتونه منحرف کنه مارو

    همه چیز تواین دنیا پایش احساس خوبه

    پس باید تلاشمو بکنم که هرروز بهتر از روز قبل رو احساسم کار کنم

    شاد و ثروتمند و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    لیلی چشمی گفته:
    مدت عضویت: 987 روز

    بنام خداونی که تمام قدرت از ان خداست

    همه چیز توحیده

    من واقعا چقدر به خدا اعتماد دارم همیشه ارزومه که اعتمادم به خدا به اندازه ی اعتمادی باشه که به پدرم دارم

    وبا اموزه های شما تونستم خیلی بهتر از قبلم باشم مخصوصا در زمان عمل

    وهرروز تلاشم اینه توحیدی تر باشم وبیشتر شبیه خدا باشم وخداگونه تر عمل کنم

    تا بلکه بتونم به اون مقام‌جانشینی که خدا بهم داده عملا دست پیدا کنم

    کاش حرف وعمل به اندازه ی هم اسان بود وفاصله ی بسیاره برای من اینکه حرف بزنم که به خدا اعتماد دارم

    تا اینکه در عمل اعتماد کنم‌

    البته که مسیر توحید وشهود هم کاملا تکاملیه

    یادمه زمانی که خیلی حس میکردم توحیدی عمل میکنم

    خدا یکی از دایی های که بسیار ارتباطمون باهم فرا عالی بود

    رو از ما گرفت اولا که واقعا شوکه شدم و چندروزی حالم گرفته بود

    ولی یاد حرف شما افتادم که خدا داده والانم گرفته من باید شکرگذاری کنم بابت فرصتی که با هم داشتیم سخت بود ولی باگذر زمان شد

    از خدا میخوام این مسیر رو برام اسونتر کنه تا هرروز انگیزه ام به این مسیر زیبا بیشتر ونتایجم قشنگ تر شه وپیروزی هامون رو با رفیق قدرتمندم جشن بگیرم

    خدا هست …خدا بامنه …هدایتگر منه به اون مسیری که من میخوام واون مسیر رو من انتخاب میکنم

    خدایا هدایتم کن به مسیر درست به ره راست راه کسانی که به انها نعمت فراوان دادی نه بالعکس

    ضمن اینکه استاد عزیزم وخانم شایسته جانم واستاد عزیزم اقای عرشیانفر که قسمتی از تکاملم به این مسیر با مطالب ارزشمند شما بوود عاشقتونم واز همگی تون کمال تشکر وقدر دانی دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز 152: سلااااام ، وقتی که میایم رو خودمون کار میکنیم واقعن باید عمل کنیم ، خداوند همه افراد رو هدایت می‌کنه چه اونا که بخوان برن جهنم و چه اونایی که بخوان برن بهشت ، خب ما وقتی تو مدار خوبی ها هستیم و تسلیم خداوند هستیم میتونیم الهام هارو دریافت کنیم ، من خودم یکی از دوستانم که خیلی دوسش داشتم از دنیا رفت دو سال پیش من تا یکسالو خورده ای بعضی وقتا تا چند وقت پیش هم وقتی یادش نیفتادن نمیتونستم خودمو کنترل کنم الآنم نمیتونم بگم که من آدمیم که تو هر شرایط خودمو کنترل کنم ولی خیلی بهتر شدم ببینید من اینو میگفتم خدایااشکرت به خاطر این همه خاطره خوب که با اون فرد داشتم و این همه که ازش یاد گرفتم الان داره کنار خداوند لذت میبرم من چرا بیان ناراحت باشم باید این رو بدونم که هر گونه احساس بد و ماندن در احساس بد یعنی اتفاقات بد اونی برده که تحت هر شرایطی بتونه از قلبش کمک بگیره و از خداوند هدایت بطلبه و آرام آرام اتفاقات و شرایط خوب و زیبا شکل می‌گیرد، وقتی ما آرام هستیم خداوند با ما صحبت میکند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2188 روز

    سلام به استاد عزیزم و رفیقای هم فرکانسی

    سریعتر میرم سر اصل مطلب :

    اتفاقا چند وقت پیش داشتم به این موضوع فکر میکردم هدایت خداوند و برداشتم این بود که ما وقتی به تضادی بر میخوریم حالا در هر زمینه ای میتونه باشه به سرعت شروع میکنیم به درخواست به فرض مثال به تضاد سلامتی یه مریضی سختی واسه ی ما به وجود میاد ما ذهنمون با توجه به باورایی که داره و افکارش شروع میکنه به درخواست دادن بصورت نا آگاهانه حالا اینجا مسیر دو تا میشه یه مسیر میره به اینکه یه دارویی یا دکتری پیدا کنم که وارد تر باشه و سریعتر حال من خوب بشه که شما هدایت میشی به مسیری که دارو های بهتر و دکتر های بهتر هستن و مسیر دیگش اینه که شما درخواست میکنی که با باور های بهتر و کنترل ذهن بیشتر تمرکز خودت رو از روی بیماری برداری و بزاری روی سلامتی و به این شیوه خوب بشی و در اینجا باز خداوند میاد و مارو هدایت میکنه به زیبایی های بیشتر که ما ببینیم و تایید کنیم و فرکانسمون رو ببریم بالاتر

    پس این ما هستیم که تصمیم میگیریم در کدام مسیر حرکت کنیم جفت این مسیر ها به نظر خوب میاد

    بخوام یه مثال مالی بزنم وقتی که ما دچار یه تضاد مالی میشیم یکی میاد به این فکر ‌کنه که هر چه سریعتر یه کاری پیدا کنه و پول در بیاره یکی به این فکر میکنه که باور های بهتری راجب کاری که بهش علاقه داره بسازه و از اون طریق این تضاد رو برطرف کنه خداوند به هر دو مسیر تورو هدایت میکنه و در کنارت هست مهم اینه که تو دوست داری کدوم مسیرو بری

    ما با برخورد به هر تضادی داریم درخواستی میکنیم و خداوند جواب میده و هدایت میکنه این ما هستیم که با کار کردن بر روی باورها و دیدن اون تضاد با عینک باور های متفاوت به قبل درخواستی متفاوت میکنیم و جهان مارو هدایت میکنه به هر سمتی که ما بخوایم

    این برداشت من از این موضوع بود اینکه خداوند به جای ما تصمیم نمیگیره و این ما هستیم که درخواست میکنیم

    و باز هم از خدا و استاد سپاس گذارم که با این آگاهی ها مارو در مسیر راه راست راه صراط المستقیم قرار میدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 1435 روز

    سلام استاد. وقت تون بخیر.

    استاد متاسفانه کیفیت مطالب تون نسبت به گذشته خییلی اومده پایین.

    انسجام صحبت ها اصلا با گذشته و مثلا چند سال پیش شما قابل مقایسه نیست.

    حتی عشق و انگیزه ای که آدم از صحبت های قدیم شما احساس می کرد الان اصلا وجود نداره.

    ضمن اینکه آدم احساس می کنه هیچ برنامه ی خاصی در ارایه مطالب ندارید و تمرکزی مثل گذشته روی آموزش ندارید.

    امیدوارم این بار هم نظر من رو حذف نکنید. چون این طور که کاملا مشخص هست من در نهایت ادب دیدگاهم رو گفتم فقط مثل ۹۹ درصد دوستانی که نظر می ذارن تعریف و تمجید های شاعرانه نیست و دوست داشتم چیزی رو به شما بگم که احساس می کردم حتما برای شما مفید خواهد بود.

    اگه نظرم تایید نشه واقعا ممکنه احتمال بدم شما دوست دارید فقط ازتون تعریف کنن! چون نظر من هیچ ایرادی نداره فقط همونطور که گفتم صرفا تعریف نیست مثل اکثر بچه ها.

    ضمنا به نظرم خیلی خوب بود فضای سایت و نظر ها و عقل کل بیشتر به جای اینکه یه حالتی داشته باشه که آدم حس کنه افراد اومدن مسابقه بذارن که چه کسی حرف قشنگ تر میزنه، یه فضایی بود آدم میدید درش افرادی حضور دارن که تمرکز دارن در مورد اقدامات و ایمان هایی که در عمل به خرج دادن حرف میزنن. آدم واقعا از خیلی نظراتی که گذاشته میشه احساس می کنه همه اش فقط حرفه و در عمل خیلی خبری از این حرفای قشنگ نیست که اگر بود بیشتر در مورد اون اقدامات صحبت می شد نه حرفای انتزاعی و بدون شاهدی از عمل کردن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Morteza69 گفته:
      مدت عضویت: 1524 روز

      اره والا انگار همه اومدن انشا بنویسن و نمره خوب بگیرن بتظرم خیلی نظرات اقرار امیز قشنگه و حرفای عاشقانع و رومانتیک میزنن و هی قربون صدقه اقای عباسمنش میرن خوب بابا چهار تا نتیجع بگید چهار داستان تحول زندگیتونو شب شعر که نیس .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    علی خسروی گفته:
    مدت عضویت: 2228 روز

    سلام استاد عزیزم خداروشکر این فایل پر از آگاهی ها بود و باعث پیشرفت و لذت بردن من شد استاد چقدر خوبه شما با مخاطبین خودتون راحتین و هیچ پنهان کاری ندارین و به قول خودتون ماسک نمی زنید چقدر عالیه حرفایی که از ته دل میزنین و دلیل نتایج افراد اینه که این حرفا از دل گفته میشه. خداروشکر که هر شب که حساب بانکیم و مرور میکنم کیفیت زندگیم لذت هایی که می بریم محبوبیتم بین مردم و افرادی که اصلا منو نمیشناسن ایده هایی که به ذهنم میرسه مسیر هایی که هدایت میشم عاشقتم استاد نازنینم چقدر دلم میخواد یه دل سیر بغلتون کنم الآن داره اشکم در میاد کلا آدم احساسی نیستم اصلا ها اشک شوقه اشک لذت بردنه اشک اینه که تمام پکیج زندگیم هر روز در حال بهتر شدنه اشک اینه که قراره صبحانه رو نروژ بخورم ناهار و سوئد و شام و ایسلند و وقتی فکر میکنم اشکم در میاد امروز برام استاد فوق العاده بود من شمال تهران کلی پیاده کردم و از ثروت و دیدن افراد ثروتمند خیابان های بزرگ و تمیز پارک های تمیز ساختمان های با نما زیبا ماشین های مدل بالا آب و هوای خنک و تمیز بسیار لذت بردم. بزودی آمریکا میبینمتون استادم شایدم تهران شما اومدین که عالی میشه🌹🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
    مدت عضویت: 1957 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    بچه ها من از دیشب نخوابیدم و کلا تو یه حال هوای عجیبیم (xD)

    ولی خب طبق تصمیمی که گرفتم تنبلی نمیکنم و کامنت میزارم هر فایلی رو که دیدم

    استاد عرشیانفر عزیز من حس کردم میخواست بگه که تو (عباس منش) یه آدمه خاصی هستی که در این حد شهود داری

    و این ویژگی توعه

    ولی خب استاد قشنگ توضیح دادن که آدمه خاصی نیستن و به همه الهام میشه

    به همه شهود داده شده

    فقط خودشون باید فعالش کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: