گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    209MB
    13 دقیقه
  • فایل صوتی گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا
    12MB
    13 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

302 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید محسن مصطفوی گفته:
    مدت عضویت: 1094 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    سپاسگزارم از شما

    و استاد عرشیانفر بابت اگاهی هایی که در این فایل بی نظیر به من و دوستان دادید

    سپاسگزارم بابت مثال های خوبی که از داستان ابراهیم زدید که چطور ابراهیم با طی تکامل در مسیر قرار گرفت

    و اقعا کن تو زندگیم تجربه کردم هر وقت سر هر مسئله ای توانستم بگم و بپذیرم که الخیر فی ما وقع و اگر ما بت وانیم در ان لحظه اتفاق فکر خدا رو بخوانیم که این اتفاق به عنوان یک سکوی پرتاب اومده منو ببره بالا و باعث رسیدن‌به یک خواسته من میشه اروم میشویم سیستم جهان به این گونه عمل میکنه که یک اتفاق مثلا یک خبر یا اعتراض همسایمون به یک مسئله باعث میشه که من یک موردی رو تو زندگیم بهبود بدم و مثل یک شوک منو مجبور به انجام اون کار میکنه تمام اتفاقات برای رشد خودمون و بزرگ و بالغ شدن خودمونه پس باید بابتش شکر گزار خداوند باشیم

    وقتی بپذیریم که این اتفاق به نفع خودمونه اون وقت احساسمون خوب میشه و بعد معجزه پشت معجزه میاد

    فقط شاگرد زرن‌گ های کا ئنات این در س ها رو بر میدارند ادمهای نا اگاه میرند تو احساس خشم و قضاوت و نا شکری و نا امیدی وغم و از در دیوار بد و بدتر براشون میاد پس کسب اگاهی از قران و سایت الهی عباس منش مسیر موفقیت رو به من نشون داد

    و قانون رو متوجه شدم و نمی گم صد در صد ولی سعی خودم میکنم که تو کله خودم فرو کنم که احساس خوب = اتفاق خوب

    الهی شکرت بابت این فایل زیبا شما بچه های سایت و استا د و استا عرشیانفر رو به دستان پر مهر خدای عشق و مهربونی می سپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    محمد عسکری دهنو گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ی عزیز و تمام دوستان عزیز وقت همه ی شما بخیر و شادی باشه

    همه ی هرانچه که الان در زندگیم دارم رو یک روز میخواستم ولی چقدر به صورت طبیعی وارد زندگیم شد این ارامش و عشقی که دارم این عشقی که به رب خودم دارم این حکمتی که خداوند به من عطا کرد اینکه دارم تو استانبول زندگی میکنم اینکه دوست داشتم به صورت قانونی در یک کشور دیگه زندگی کنم و الان دارم بصورت قانونی در این کشور زیبای ترکیه زندگی میکنم اینکه خداوند همواره ادم های خوب رو وارد زندگیم میکنه ادم های خوب به عنوان دستان خداوند وارد زندگیم میشن و در زمان مناسب در مکان مناسب کارهای من رو انجام میدن و چقدر با من خوب برخورد میکنند چقدر خوش برخورد و خوش صحبت و خوش قلب هستند همه جا ادم ها در هرجا که منو میبینند به من عشق میورزن با من شوخی میکنند

    اجابت شدن خریدن لپ تاپ برای کار کردن روی دوره هام اجابت شدن محیط ارام برای کار کردن روی خودم چون قبلش توی پانسیون با ادم های نامناسب زندگی میکردم که تو یه اتاق چهار نفر بودیم و الان توی یک خونه کلا دو نفریم و این ارامش کجاو اون موقع کجا چقدر اونموقع شخصیت ناسپاس و مشرکی داشتم و چقدر اتفاقات نامناسب رو تجربه میکردم و الان هیچ خبری از اون تجربیات نامناسب نیست حتی یک درصد اون اتفاقات هم برام رخ نمیده

    خواسته ی دیگه ی من این بود درگذشته که

    میخواستم با خارجی ها صحبت کنم و باهاشون دوست بشم و از بودن باهاشون لذت ببرم و این ها برای من اجابت شد و همیشه ناخوداگاه اونموقع میگفتم من لایقشم که با خارجی ها صحبت کنم چون سطح فرهنگم بسیار بالاست حالا میفهمم چرا اینقدر راحت به اون خواسته رسیدم ولی به خیلی از خواسته های دیگه اینقدر راحت نرسیدم چون برای اون خواسته احساس لیاقت میکردم ولی برای دیگر خواسته هام نه اینکه میخواستم در خانه تنها باشم و این هم اجابت شد الان یک همخونه ای دارم که شیفت مخالف من کار می‌کنه و ما اصلا همو عملا نمیبینیم خیلی

    و این همخونه خیلی با من هماهنگ شده هرچقدر من بیشتر تغییر کردم ایشون هم تغییر کرد من همیشه میگفتم من از این خونه برم و یه خونه کرایه کنم و تنهای تنها باشم اما شرایطش رو‌نداشتم و خداوند دوستم رو هدایت کرد‌که بره شیفت مخالف من کار کنه و من الان عملا تو خونه تنهام و بودن مکان هایی که من توشون حضور داشتم به عنوان مثال خونه یا محل کار که با تغییر من تغییر نکردند و خداوند به من گفت که دیگه اینجا بیشتر از این توان هماهنگ شدن باتو رو نداره و وقتشه محیط رو ترک کنی چون الطیبات و لطیبین قانونش درحال اجراست و من هدایت شدم بجاهای بهتر و هماهنگ تر با شرایط خودم اینکه چرخ زندگیم خیلی روون تر شده هدایت ها و الهامات خداوند رو دارم میفهمم چیزی که قبلا نمیفهمیدش خیلی وقت ها یک احساس خیال راحتی بهم دست میده که بابا خدا کارامو پیش میبره من فقط باید لذت ببرم و شکر گزاری کنم و روی رابطه ی خودم با خدا بیشتر کار کنم و تمرکزم و روی خوبی ها قرار بدم و از خداوند هدایت بطلبم برای هر کاری و با زندگی حال کنم در همه حال مراقب احساس خوبم و کنترل ورودی هام باشم و مهم ترین رابطه ام رو رابطه با رب قرار بدم و اونوقته که رب من بصورت فیزیکی هم وارد زندگیم میشه برای من میشه یک رابطه ی عاشقانه برای من میشه غذای خیلی خوب توی سفره ام میشه ارامش در زندگی ام میشه دوست خوب میشه برام همکار خوب میشه برام یک خونه ی خوب میشه برام وجه مثبت ادم ها رو همه جا برام برانگیخته میکنه یادمه وقتی تو اون اتاق چهار نفره که برای اولین بار با استاد اشنا شدم و با فایل حزن در قران و ظلم به خود در قران و چشم زحم در قران و فقط روی خدا حساب باز کن اشنا شدم از بعد جسمانیم جدا شدم و پر کشیدم چنان احساس ارامشی رو تجربه میکردم که هیچوقت تو زندگیم اینقدر ارامش نداشتم چنان عشق و لذتی رو تجربه میکردم که هیچوقت تجربه نکرده بودم گاهی اوقات اونقدر ارامشم زیاد میشد احساس فوقولاده عالی بهم دست میداد و هیجانی میشدم وقتی به دنیای مادی نگاه میکردم تصویر میلرزید شاید باورتون نشه اما اونقدر ارامش صدرصد رو تجربه میکردم و اشک شوق میریختم و در حداکثر هماهنگی قرار میگیرفتم که دیگه احساس سبکی بیش از اندازه میکردم احساس پر کشیدن و وقتی به جهان اطرافم نگاه میکردم تصویرش برام میلرزید انگار که میخواد جهان مادی از هم گسسته بشه و واقعیت اشکار بشه و واقعا تصویری که میدیدم میلرزید البته که خداوند بهم کمک میکرد اونموقع تا من توی مسیر درست قرار بگیرم و روی باورهام کار کنم و الان اون احساس ارامش پر کشیدن رو الان هم دارم اما چون دیگه مدت طولانیه که این احساس رو دارم برام مثل گذشته بیگ شات نمیشه و اگه حواسم نباشه که تمرکزم رو روی بهتر کردن خودم قرار بدم افت میکنم خلاصه وقتی من تو اون خونه بودم و به این فایل ها گوش میدادم یک احساس خاصی در من بوجود میومد بوی ارامش و تنهایی رو احساس میکردم و الان میفهمم اون احساسی که در اون هیاهو داشتم همون احساسیه که الان تنها در اتاقم هستم رو دارم انگار یکجور پیش بینی از اینده بود اون احساس

    اونموقع فقط احساسش میکردم و الان دارم تجربش میکنم و الان که برای خواسته های جدیدم هم دارم روی خودم کار میکنم همون اتفاق دوباره داره برام تکرار میشه بوی خواسته های جدیدم و داشتنش رو دارم تو زندگیم احساس میکنم و یه مقداری ازاون خواسته های جدیدحتی وارد زندگیم شده از دوستان خوب خارجی و فوقولاده ای که باهاشون اشنا شدم که کاملا متفاوت از ادم های قبلی هستند بصورت کاملا قابل احساس بسیار با شخصیت با ادب با احترام و حتی چندین زبان بلدن من به هر آنچه که در زندگیم تا قبل از اشنایی با استاد میخواستم رسیدم و اون مواردی که در اول کامنتم نوشتم به درامد عالی کار عالی که اونموقع تو ذهنم بود رسیدم ولی الان در امدی که میخوام و کاری که الان میخوام یه چیز خیلی بزرگتریه

    و بعد از خودم پرسیدم چرا من به این خواسته های دیگم نرسیدم و بعد یادم اومد که این خواسته ها جدید هستند و چون من به خواسته های قبلی رسیدم این خواسته های جدید در من شکل گرفتند و همونطور که من به خواسته های قبلیم رسیدم به این خواسته های جدید هم میرسم ولی اینبار چون قانون رو بهتر یاد گرفتم روند رسیدن به خواسته ها و طی کردن تکامل سریعتر رخ خواهد داد و من اونموقع اصلا به این خواسته هایی که الان دارم فکر هم نمیکردم پس وقتی توجهی نداشته باشم به چیزی که میخواهم جهان چگونه میتواند من را وارد مدار ان خواسته بکند و به خودم گفتم اینایی که الان دارم هم بخاطر اینه که بهشون توجه زیاد میکردم ولی چون قانون رو بلد نبودم قبلا به سختی بهش میرسیدم و یا اصلا نمیرسیدم و عصبی میشدم چون کلی ترمز داشتم ولی بعد که قانون رو یاد گرفتم همه چیز براحتی اب خوردن برام انجام شد و به هرچی که میخواستم رسیدم و بعد خواسته های جدید در من شکل گرفت. و به این خواسته های جدید هم خواهم رسید و من از رسیدن به خواسته های قبلی و شکرگزاری کردن براشون و لذت بردن از زندگی و رهایی و نچسبیدن به خواسته هام و حفظ احساس خوبم با تمرکز به نکات مثبت و تغییر ذهنم و دیدگاهم و توجه به داشته هام از این انرژی استفاده میکنم و از تثبیت قانون و قوی تر کردن باورهام با این حقیقت ها استفاده میکنم برای رسیدن به خواسته های بیشتر و الان باز هم میگم من به تمام انچه که میخواستم رسیدم به همشون به تک تکشون

    خداوندا تنها قدرت مطلق جهان هستی تو هستی یا رب برگی بدون اذن تو بر زمین نمی افتد همه چیز تحت مالکیت و سیطره ی قدرت توست یا رب العالمین تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه کسانی که بر آنها خشم گرفته ای و نه گمراهان من هیچ چیز نمیدانم من تسلیم تو هستم یا رب هرانچه که دارم بخاطر توست یارب من از خود هیچ نمیدانم دانای مطلق تو هستی یارب من را هدیت کن یا رب تو را بی نهایت سپاسگزارم یارب عاشقتم عشق من

    استاد عزیزم از شما بی نهایت سپاسگزارم فقط میخوام اونقدر نتایجم بزرگ بشه تا با نتایجم به دیدار شما بیام انشالله

    خدانوند نگهدار همه ی شما عزیزان باشه خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      سلام دوست عزیز

      احساس میکنم از فامیلتون که همشهری هستیم ،

      من از اصفهان قشنگ پیامتونو خوندم ، چقدر حس رشد و‌پیشرفت و داخلش حس کردم چقدر حس خوب بهم داد ، خداروشکررررر که به این درجه از آگاهی و‌پیشرفت در زندگی رسیدین ،

      چه حس خوبی بود دوباره خوندن و یاد آوری این آگاهی ها از زبان یه دوست عزیز دیگه ، همه ی دوستان داخل این سایت دستان خداوند هستید که قراره کلی آدم و با همدیگه رشد بدیم ،

      خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنتتون و منتظرم که بازهم نتایج خوب زندگیتون و بخونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    درود فراوان به استاد عباس منش

    این گفتگو از دیروز تا الان داره زندگیم رو زیر و رو می‌کنه 😂😍

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این نشانه.

    که این روز ها بهترین نسخه ای بود که میتونستم در مدارش قرار بگیرم.

    یه وقتایی انگار نیازه برگردم به فایلهای قدیمی دوباره و دوباره گوششون بگیرم تا اون مفاهیمی که قبلاً نتونستم برداشت کنم الان برداشت کنم.

    من این گفتگو با آقای عرشیانفر رو قبلا بارها گوش داده بودم. ولی الان انگار دارم یه چیز جدید می‌شنوم . آقا این نکات طلایی کجا بود که من تازه دارم می‌شنوم . مطمئنم قبلا بارها گوشش دادم ولی چرا تازه است 😂😂

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و آگاهی های ناب اون.

    یکی از درخواست های من اینه که روزی خودم این چنین گفتگویی با استاد عباس منش داشته باشم و بتونم به عنوان یه شاگرد که با موفقیت زندگیش رو متحول کرده مثال عینی باشم برای استاد عباس منش که به بقیه معرفی بشم و استاد تایید کنه این اون کسیه که آموزه ها رو به خوبی اجرا کرده اینم نتایجش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1364 روز

      حمید عزیز ، بینهایت ازت سپاسگزارم برای کامنتی که گذاشتی

      کامنت های تو ،من رو مثل کارآگاه گجت با یک چراغ قوه فایل به فایل میچرخونه و باااورت نمیشه چقدر فایل های که از کامنت های شما هدایت میشم ، right away همون چیزی که فکر من رو درموردش درگیر کرده ,و به قول استاد بعد دیدن هر فایل ی ذره آگاه تر ، ی ذره آرومتر میشم !

      واقعا من هر روز حس میکنم با دیروزم فرق میکنم 😂 میگم دیروز انقدر آروم نبودم،دیروز انقدر امیدوار نبودم ،دیروز انقدر قشنگ نبود همه چی 😂

      دیووونه شدم یعنی ؟

      فردا که میشه ،انگار سعیده ی دیروز خیلی پرت بود الان خیلی خوبه

      تجربه این احساس اگر تجربه بهشت نیست پس چیه ؟ هر روز قشنگتر از دیروز …

      خداروشکر صدهزار مرتبه شکر

      من عاشق واژه ی لاجرمِ استاد هستم ،

      تو جواب دوستمون در فایل جلسه ٣درامد ٣برابری ازش استفاده کردم امروز ،خیلی بهم حال داد

      تو فایل هدایتی امروزم تو قدم نهم

      استاد ی عبارت تاکیدی رو میگن که کائنات و قوانین هستی در کارند تا ثروت و نعمت را وارد زندگی من کنند بعد توضیح میده ،اقاجان ،کاری نداشته باش چه جوری

      تو روی خودت کار کن ،وارد مدار بالاتر بشی ،خواسته هات لاجرم اونجا هست 😂😂🤩🤩

      حالا این سومین لاجرم امروزم هست که تو این فایل شنیدم که خدا گفت

      اگر بتونی این روز ها که ی اتفاقاتی داره تو زندگیت میفته که ممکنه ذهنت رو بهم بریزه ،اگر بتونی ذهنت رو کنترل کنی و احساست رو خوب نگه داری ،لاجرم این اتفاق برای تو خوب خواهد بود 😻

      اصلا ببین این واژه لاجرم مزه و بوی بهشت میده وقتی از زبان استاد جاری میشه !

      شبیه کلمه فیها خالدون تو قرآن ،به جان آدم میشینه

      شبیه اون نوشابه شیشه ای تگری با کلوچه که دم مغازه وایمیستادیم میخوردیم بعدش می‌گفتیم آخییییییش….

      صحبت کوتاه کنم و سرت رو بدرد نیارم

      هم خواستم ازت تشکر کنم

      هم یادآوری کنم ،پسر یاااادت نره

      لاجرم خواسته ها محقق میشوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1349 روز

        دروووووود فراوان و رحمت الله مهربان به سعیده خانم خواهر بزرگوارم.

        فکرشو بکن من تمام کامنتها رو چک کردم و اینو ندیده بودم، ماجرای زمان و مکان مناسب چقدر دقیق کار می‌کنه. باورت میشه امروز سر کار یه چرت زدم، بعدش توی خواب داشتم نق میزدم ، بعدش گفتم حمید چرا این کارو با خودت میکنی، تو که میدونی داری بیشترش می‌کنی ، رها کن بره. یعنی من تو خواب هم عباسمنشی عمل میکنم.

        سعیده جان مثال کارگاه گجت چقدر خندیدم. و نکاتی که میگی واقعاً همینطوره واقعاً تغییرات روزانه است ،یه وقتایی ساعتی. یه فایل میبینی میگی اخیش حالم خوب شد. و منی که هنوز حواسم نیست ایموجی باز میکنم که بذارم بعدش یادم میاد غیرفعاله.

        واقعاً این لاجرم عجب کلمه ای هست، شگفت انگیز. اصلا چیکار داری بعدش چی میشه، تو فقط کار خودت رو بکن سیستم همیشه درست جواب میده.

        ببین تو پالایشگاهی که کار میکنم، برای هر اتفاقی از قبل تجهیزات اندیشیده شده، مثل شرایط شغل خودتون. یعنی نشت گاز سمی یا نشت گاز قابل اشتعال یا آتش سوزی برای هر کدوم سنسور های آشکار ساز وجود داره. هر وقت بخوان تعمیرات کنن این تجهیزات رو باید غیر فعال کرد، چون اگه فعال باشه و مثلا سنسور آتشسوزی فعال بشه اون واحد شات دان میده، پونزده دقیقه بعدش واحد بالا دستش و بعدی و بعدی تا کل پالایشگاه شات دان بشه. یبار یادشون رفته بود بخاطر کار جوشکاری سیستم رو غیر فعال کنن. مجوز کار صادر میشه و جوشکار کارش رو شروع می‌کنه، به محض برخورد الکترود جوشکاری سیستم اعلام حریق کرد.

        این قصه رو گفتم که اول به خودم بگم و برای شما هم یه تصویر سازی بشه. سیستم ساخته دست بشر اینجوریه که با یک شعله کوچیک جوشکاری از لابلای صدتا لوله می‌تونه آتیش رو پیدا کنه و آژیر بزنه…

        قوانین دقیق رب العالمین که خیلی دقیقتر از ساخته های دست بشر لاجرم کارشو درست انجام میده. همون مشیت ها که استاد همیشه میگه. اونها همیشه و همیشه و همیشه دقیق کار می‌کنه. سیستم خدا همیشه کارش درسته. ممنونم بابت تلگراف دقیق و به موقع ، در زمان و مکان مناسب. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی و میلیاردر. زودی میلیاردر شو.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    هر چند مدت زمان این فایل کم بود ولی خیلی برای من مفید و آموزنده بود

    این را من در این فایل یاد گرفتم که من عقل خودم نیستم و یاد بگیرم که من از شهود و از قلب خودم پیروی کنم

    این برای من این پیشنهاد را دارد که من هم می توانم از آن به عنوان هدایت خداوند در طول مسیر زندگی خودم استفاده کنم

    زمانی من هدایت خداوند را می توانم دریافت کنم که حالم خوب باشد

    آرامش داشته باشم

    احساس خوب داشته باشم

    در این موقع خدای من با من در حال صحبت کردن است ولی زمانی که من حالم بد است آن زمان شیطان وارد ذهن می شود و شروع می شود به من دستور دادن

    این را باید یاد بگیرم و همیشه در زندگی خودم آنرا بکار ببندم

    این را یاد بگیرم دیگر برای من تمتم است

    هر زمان که حال من است شیطان وارد ذهن من شده است

    هر زمان که حالم خوب است و آرامش دارم آن زمان خدای مهربان با من در حال صحبت کردن است و الهامات و ایده های خداوند به من وارد می شود

    فقط و فقط

    باید بدانم که احساس خوب بهترین اتفاق ها در این زندگی را برای من رخ می دهد

    احساس خوب

    حال خوب داشتن

    آرام بودن

    سرحال بودن

    در هر شرایطی مخصوصا شرایط بد احساس خودم را خوب نگه دارم

    این بزرگترین درس امروز برای من بود

    سپاس از استاد عزیزپ

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای مهربانی ها

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای حال خوبی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها ،

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    بزرگترین سپاسگزاری من این سالهای اخیر ،وجود این آگاهی ها و هدایت شدنم به سمتشون هست ، اگر روزانه هزاران بار هم سپاس گزاری کنم کمه چون همه ی زندگیم وابسته به این درس هاست

    چقدر خوشحال و خوشبختم که شما استاد من هستید ، چقدر عالی تحلیل میکنید و چقدر حرف هاتون به جان میشینه ، دقیقا جوری قوانین رو آموزش میدید که به درد زندگی الآنم میخوره ،این لحظه میتونم ازشون در بالابردن کیفیت زندگیم استفاده کنم

    اگر بدونم احساس بد سمِّ ،اونوقت از هرروشی استفاده میکنم تا ازش دور بمونم ، واگر یقین پیدا کنم که اگر دراحساس خوب بمونم و بتونم در هر شرایطی ذهنمو کنترل کنم اونوقت لاجرررررم لاجرم ماریا میتونی درکش کنی ؟ لاجرم اتفاق خوب برام میوفته،این قانونه

    میتونی به این قانون اعتماد کنی ماریا ، میتونی حرف های استاد رو وحی منزل بدونی و با اعتماد صد انجامشون بدی

    اگر نتیجه میخوای پس انجامش بده، پس فرمان بُردار باش، پس وحی منزل بدون

    تمام ماجرا همینه ماریا ، دراحساس خوب بمونی و بتونی تحت هر شرایطی ذهنتو کنترل کنی ،تو موجودی فرکانسی هستی پس این اصل رو بیشتر و بیشتر درک کن ،تا در دنیا و آخرت سعادتمند باشی ،تو قرآن همه ی حزن ها با لا اومده ،پس غمگین نباش که جهل حساب میشه ، تا وقتی آرامی هدایت ها رو میتونی دریافت کنی

    خدایا کمکم کن تا دراین مسیر ثابت قدم باشم تا هرروز بیشتر و بهتر قوانینو درک کنم و لذت زندگی به شیوه ی قوانین زیستن رو هرروز بیشتر تجربه کنم.

    هزاران بار ازتون سپاسگزارم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین استاد عباس منش عزیزم

    سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سیده زهرا حسینی ۶۲ گفته:
    مدت عضویت: 1894 روز

    به نام خدا

    با سلام حضور استاد بزرگ و عزیز و والا فکر و والا عمل

    در وهله اول از اینکه شاگرد استادی مثل شما هستم افتخار میکنم

    دوم آموزشهایی که در محتوای فایل هست:

    قدرتی که شهود دارد در منطق نیست

    شهود چه زمانی به دست می آید؟ زمانی که حال خوب باشد حال خوب هم با تمرکز بر نکات مثبت در هر اتفاقی پیش میآید . در بدترین اتفاقات هم نکات مثبت هست . اگر حضرت زینب توانست احساسش را خوب نگه دارد به خاطر تمرکزش بر نکات مثبتی بود که در این واقعه بود. در نتیجه گفت جز زیبایی ندیدم . اگر تسلیم الله باشم او که آگاه و عالم و مسلط بر هر چیز و کس است و هر اتفاقی که از جانب اوست خیر است، من با این ایمان جز زیبایی نخواهم دید من آرام و بی نگرانی و ترس قدم خواهم برداشت و منتظر صحنه بعد خواهم بود نویسنده ی این داستان همیشه پایان خوش رقم میزند و لا غیر .

    در مسیر تکامل گویا این هم یک مرحله هست که بعد از شنیدن این مطالب به آن میرسیم و آن زیبا صحبت کردن هست بعد از گذر از این مرحله به عمل کردن میرسیم شاید من هم در اون مرحله هستم ولی از خدا توفیق گذر از این مرحله رو دارم و سعی ام این هست کمتر صحبت کنم. ایمان و عمل صالح . ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است . وقتی استاد با کسی لایو میذارن خیلی برای من هشدار دهنده هست که تفاوت زیبا حرف زدن و عمل کردن تفاوت از ایران تا آمریکا هست اگه همین شرایط امروزت رو میخوای باز به زیبا حرف زدن ادامه بده ولی اگه میخوای به جاهای خوب برسی عمل کن . برای عمل هم حال خوب لازم هست کنترل ذهن لازم هست . به کنترل ذهن که رسیدی حالت را توانستی خوب نگه داری آنوقت شهود و هدایت را خواهی شنید که قدم بعدی را میگوید و گرنه صحبتهای زیبا در جا زدن و حتی فرو رفتنی بیش نیست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    الهه سوادکوهی گفته:
    مدت عضویت: 2859 روز

    به نام خدای رزاق و هدایتگرم ب سوی تمامی نعمتها

    سلام استاد ارزشمندم استاد بی نظیر و نابم

    خدارو هزاران بار شاکرم ک در مدار دیدن و شنیدن این آگاهی های ناب قرار گرفتم

    استاد جانم ازتون بی نهایت سپاسگزارم برای اینکه به حرف قلبتون گوش کردید و این لایو فوق العاده رو با آقای عرشیانفر برگزار کردید و برای ما ضبطش کردید

    این چندروز ک دارم با آگاهی های این لایو زندگی میکنم اصلا دیوانه شدم ازین حجم از درک قوانینی شما

    چقدر خوب شد ک لایو رو یکجا نذاشتبن و قسمت بندی کردین تا لااقل ذهن من بتونه این حجم از درک و آگاهی رو هضم کنه و به کار ببنده

    داشتم فکر میکردم آگاهی های این لایو شالوده تمام فایلها و دوره های شماست..بخدا..همش در همین قانون احساس خوب=اتفاقات خوب خلاصه میشه ک نتیجه این احساس خوب میشه دریافت شهود و هدایتهای خدا

    احساس خوب هممممممه چیزه

    وظیفه من هم در این دنیا یک چیزه:

    اینکه احساسمو خوب نگه دارم تحت هر شرایطی حالا چ شرایط عادی و چه شرایط به ظاهر سخت

    اینکه بتونم از راهکارهایی ک تا الان استادم بهم یاد داده استفاده کنم تا احساسمو به صورت دائمی خوب نگه دارم یا حداقل زمانهای بیشتری از روز احساسم خوب باشه

    درسته ما همیشه نمیتونیم تو اون احساسه بالای بالا باشیم ولی حتی اگر ۸۰% روز در احساس خوب باشم و ۲۰% در احساس منفی بازم کفه اون احساس خوب سنگینی میکنه و اتفاقات خوبم انقدر بیشتر میشه ک اتفاقات منفی روزمو پوشش میده تا به جایی برسم ک مثل استادم بگم اینقدر اتفاقات خوب اخیرم زیاده ک اصلا یادم نمیاد به اتفاقات به ظاهر بدی هم ک ممکنه رخ داده باشه

    احساس بد سمه، کشنده ست

    باید رنج داشتن احساس بد رو انقد برای خودم بولد کنم مثل همون مثال استاد ک انگار ک دارم دستمو تو آتیش یا پریز برق میکنم انقدر درد اوره و آثار و عوارض بدی داره، ک جرات نکنم در احساس بد بمونم

    هرچقدر بیشتر در احساس بد بمونم اون احساس منفی خودشو رشد میده نجواها بیشتر و بیشتر میشن و اتفاقات بد بزرگتری برام رخ میده

    باید یادم باشه ک وقتی احساسم بده شیطان بر من سوار شده و این حتی فکرشم رنج آوره برام.. اینقدر احساس ضعف و زبونی

    اما وقتی احساسم خوبه دستم تو دست خداوند قادر و یکتاست و خودش هادی و حامی منه راهنمای منه و اون میگه و من انجامش میدم و بهشت زمینیمو میسازم

    چی ازین بهتر؟؟؟

    در راستای داشتن احساس خوب به این نتیجه رسیدم ک باید خیلی جاها بیخیال باشم. خودمو دخالت ندم و احساس خوبم برام مهمترین موضوع حیاتی زندگیم باشه

    باید تمرینش کنم

    خیلی جاها از احساس مسئولیت گذشته و به دخالت بیجا رسیده ک باعث شده بخوام اوضاع رو کنترل کنم و احساس خدایی کردن کنم و در نتیجه چون دستم از تغییر بقیه کوتاهه در نهایت احساس خودم بد بشه..

    عجب باگی پیدا کردم

    خدایا شکرت ک هدایتم کردی

    امیدوارم بهش عمل کنم

    ..

    خیلی جاها باید گذشت کنم اگر میخوام احساس خوبم حفظ بشه

    البته گذشت با احساس خوب و برای خودم نه اینکه تو دلم حرص بخورم و یا منت سر کسی بذارم

    اصلا خیلی جاها باید ببخشم بازم برای خودم و احساس خوب خودم نه برای طرف مقابل

    چقدر این احساس خوب داشتن احساس خود ارزشی منو بالا میبره

    یعنی من انقدر ارزشمندم ک باید در احساس خوب باشم و هیچکس نمیتونه این سرمایه مهم زندگیم یعنی احساس خوبمو ازم بگیره مگر اینکه خودم اجازه بدم افساز ذهنم از دستم در بره و شیطان بر من سوار باشه

    کلید همه موفقیتها احساس خوبه

    یکی از راه هایی ک میتونم در شرایط ب ظاهر بد احساس خوبمو حفظ کنم باور الخیر فی ما وقع هستش

    به شخصه صبح ک بیدار میشم تمرین شکرگزاری و ستاره قطبیم رو انجام میدم و از خدا میخوام امروز بهترین احساس و اتفاقات رو برام رقم بزنه

    در واقع از اول صبح فرکانسمو روی حال خوب تنظیم میکنم

    حالا در طول روز اگر هر اتفاقی بیفته ک به هر دلیلی از دید من و ذهن من ناخوشایند بیاد، نباید ناراحت بشم چون میدونم ک من امروزمو به خودش سپردم و حتماااا این اتفاق یه خیری توش هست ک من الان ازش بی اطلاعم

    پس با این زاویه دید در احساس خوب میمونم و اینجوری میشه ک ورق ب نفع من برمیگرده و هدایتهای خدا رو دریافت میکنم

    اون اتفاق ب نفع من و ب نفع رشد من خواهد شد

    حالا شاید ۱ روز بعد بفهمم خیرش چی بوده شاید ۱ ماه بعد یا یکسال بعد!

    خدا برای من خیر مطلق میخواد ..چ باور خوبی.. واقعا همینطوره.. خدا برای من خیر میخواد چون درخواست من همیشه ازش خیر و نعمته

    اگه میخوام برای هرکاری ب مسیر آسان هدایت بشم و خدا میدر برنامه زندگیم باشه باید در احساس خوب بمونم تا هدایتهاشو واضحتر دریافت کنم و عمل کنم و از زندگیم یه بهشت واقعی بسازم

    ..

    وای استادم انقدر احساسم خوبه ک نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم

    احساس میکنم این فایلها رو باید هزاران بار گوش بدم و عمل کنم و برای همیشه آویزه گوشم کنم

    چقدر به شاگردی شما میبالم ک هر سوالی ازتون پرسیده میشه اینقدر با طمانینه و اینقدر به جا و عالی پاسخهای طلایی میدین و میگم اصلا پاسخی بهتر ازینم میشد؟؟

    ..

    عااااشقانه دوستتون دارم بهترین استاد زندگیم

    میبوسم روی ماهتون رو

    ..

    با عشق

    الهه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    سلام

    عجب نشانه ای برای من اومد به چه فایلی هدایت شدم خدای من

    مدتیه که همش هدایت میشم به کلمه هدایت

    خدا مدام به اون سمت چراغ سبز نشون میده و منو هل میده به اون سمت

    چقدر قشنگ داره تکاملم طی میشه

    چقدر خوبه که این مدت اینقدر رها شدم که خداوند قدم به قدم هدایتم میکنه و من میتونم درکش کنم این هدایتو

    و چقدر لذت بخشه این احساس که میتونی درک کنی این خداونده که جاری شده در تک تک لحظاتت

    حالا چطور هدایتو دریافت کنیم؟

    1.باید باور کنی که خداوند هدایتت میکنه باید باور داشته باشی که ما هر لحظه در حال هدایت شدن هستیم

    باید باور کنی که انا علینا للهدی

    باید باور کنی که خیر و شر رو بهت الهام میکنه

    2.در دومین قدم باید خودتو لایق شنیدن صدای خداوند بدونی باید خودتو لایق دریافت الهامات خداوند بدونی باید باور داشته باشی به اینکه من ارزشمند هستم و لایق هدایت شدنم

    3.و سومین مورد داشتن احساسه خوبه

    فقط زمانی میتونی الهاماتو دریافت کنی که حالت خوب باشه در غیر اینصورت فقط نجواهای شیطانو میشنوی

    و چقدر این نکته مهم بود چقدر عمیق بود من اولین بار بود این موضوعو شنیدم که دریافت هدایت رو به احساس خوب ربط دادین هرچی جلوتر میره بیشتر اصل حرفهای شمارو میفهمم که همه چیز یعنی احساس خوب همه چیز یعنی ماندن در این فرکانس که معجزه میکنه معجزه هایی که کاملا بدیهیه

    کاملا بدیهی یعنی واقعاااا بدیهی ….اونقدر از اتفاقات عادی و معمولی زندگیت به اون چیزی که میخوای میرسی که اصلا شاید باورت نشه یه روزی آرزوت بوده و اصلا یادت میره چنین چیزی رو میخواستی

    استاد به قول خودتون تو فایل توحید عملی 4(وقتی در مسیر درست قرار میگیری و باورهاتو درست میکنی از همون شرایطی که هست بهت گفته میشه و هدایت میشی به مسیر هایی که تورو به خواسته هات میرسونه)

    من این حرفو با پوست و استخونم و با تک تک سلول های وجودم درک میکنم چون هر آنچه که تاحالا بهش رسیدم چه کوچیک چه بزرگ همشوووون جوری وارد زندگی من شدن که من یهو به خودم میام میگم یعنی به دست آوردنش اینقدر راحت بوووود پس تاحالا چرا به دستش نیاورده بودم و وقتی بررسی میکنم میبینم نکته کلیدی در رهاییه هروقت نسبت به هر چیزی رها بودم گفتم اوکی الخیر فی ما وقع بالاخره که یه روزی به دستش میارم پس چرا الان الکی زور بزنم و اجازه دادم خداوند دست به کار بشه همه چیز خیلی لذت بخش و آرام وارد زندگیم میشه

    خداروشکر میکنم که هرچی جلوتر میرم بیشتر درک میکنم و بیشتر و بیشتر به خداوند نزدیک میشم

    استاد یه چیزی بگم که من چند بار این فایلو گوش دادم و هربار وسطش تمرکزمو از دست میدادم و دلیلش این بود که هربار محو حرف زدن و پاسخ دادن شما میشدم و غرق در تحسین شما و همش خداروشکر میکردم که خدایا شکرت من باچنین استادی آشناشدم که خودش اینهمه نتیجه تو دستشه و اینهمه درک بالایی از قانون داره اینهمه عشق داره به کارش و بی دریغ تمام دانسته هاشو در اختیار ما قرار میده

    استاد وقتی که وسط صحبت اون عزیز شروع به صحبت کردین من واقعا انگار آرامش به وجودم تزریق شد انگار قلب من پر میکشید که فقط صدای شمارو بشنوم و هر بار شنیدن صداتون انگار حکم یه لالایی آخر شبی واسه یه بچه کوچولوییه که تمام روز درحال شیطونی بوده و آروم و قرار نداشته صدای شما و حرفهاتون چنین آرامشی بهم میده چون تماما حقیقت و رو راستیه که از حرفهاتون میچکه و به طرزی غیر قابل تصور حرفهاتون قابل درکه یعنی برای یه بچه هم که ویسهای شمارو پخش کنیم متوجه میشه که شما از چی حرف میزنین

    استاد عزیرم عاشقتمممم واقعا بینهایت براتون احترام قائلم و عشقی که نسبت به شما دارم از عشقی که به پدرم دارم کمتر نیست چون شما منو عاشق پدرم کردین شما منو عاشق زندگی کردین دختری که در آستانه خودکشی بود بهش زندگی دوباره بخشیدین با حرفهاتون ممنونم که خدای واقعی رو به ما نشون دادین

    هزاران بار از خدا سپاسگزارم که منو به سمت شما هدایت کرد که این چنین حقیقت رو در دستانم قرار میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    زهرا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1991 روز

    بسم‌الله الرحمن الرحیم

    سلام

    چند روز پیش بهمراه غزل دخترم و چند نفر دیگه ب ی مسافرت رفتیم

    من اوایل امسال از خدا خواستم

    که امسالم پر از مسافرت کنه

    و بحمدالله تا الان دو تا مسافرت بی نظیر نصیبم کرده و در تدارک مسافرت سوم هستم

    از اونجا که مداوم در حال یاد گیری و گره زدن آموزشهای جدید با تجربه هاییکه ، در مسیر تاریکی ب سمت نور بدست آوردم ،هستم

    میبینم چقدر راحتتر میتونم کنترل افکارم بدست بگیرم که این همون هو من عندالاهیه که حضرت مریم ب زکریا می‌گفت

    و چقدر مسیر زیباتر شده

    استاد هر چیزی که طبق قوانین درخواست میدم اجابت میشه

    دیروز ب غزل میگفتم:« غزل چقدر مدارمون بالا رفته ,چقدر ادمهای اطرافمان تغییر کردن ،چقدر حالمون عالیتر شده»

    خیلی وقت بود که با آدمهای منفی دمخور نشده بودم امروز داشتم جلو درمون تمیز میکردم یهو خانم همسایه مون دیدم بعد از سلام احوالپرسی گفت دخترم بهم گفت بیا باهم بریم پیاده روی ولی با ترس رفتم همش فکر میکردم از پشت یکی دنباله:)

    گفتم چرا ؟÷|

    گفت ی چیزایی میشنومااا

    گفتم خب نشنو

    و بعدش یادم اومد که من خودم برای اینکه ب ترسهام غلبه کنم ساعت 12 شب ب قبرستون رفتم و ساعت پنج صبح تک و تنها زدم ب خیابون

    و در طول مسیر همش با معبودم راز و نیاز میکردم

    و میدونستم که اون بصیره و کاملا به فالله خیرالحافظین اعتقادکامل داشتم

    دیدم چقدر آرامشم بیشتر شده

    استاد من پنجاه و چهار سالمه و بحمدالله هیچ مشکل جسمی ندارم ی کوچولو مشکل پوستی دارم که اونم از فضل خدا کاملا کنترل شده و می‌دونم که بزودی حل میشه

    ی داستان تعریف کنم

    چند وقت پیش داشتم ی کار هنری درست میکردم که ب پر نیاز داشت ته دلم گفتم اگر پر طاووس میشد خیلی قشنگتر میشد

    بعدش گفتم کاش میرفتم باغ وحش و ی طاووس می‌دیدم

    این گذشت

    تا اینکه طی مسافرتی که دو هفته قبل ب خونه مادرم داشتم برادرم منو ب خونه شون دعوت کرد

    برادرم دو تا خونه دارن یکی تو شهریار و ی دونه ام تو اطراف شهریار تو این خونشون ی عالم مرغ و خروس و بوقلمون و سگ و … دارن و ازونجا که من عاشق حیواناتم خیلی دوست داشتم همون جا بمونیم

    ولی ازونجا که فرموندزندگی ب خدا سپردم رفتیم خونه شوند تو شهریار

    وقتی رسیدیم شب شده بود صبح روز بعد خانم برادرم گفت همسایه مون طاووس آورده بیا و ببین

    منم مشتاقانه رفتم از بالا به طاووسی که داشت تو حیاط همسایه می‌چرخید نگاه کردم

    باهاش صحبت کردم و گفتم سلام طاووس خوشگله

    من خیلی دوست دارم

    چقدر خوب شد که هستی و من با تو میتونم حرف بزنم

    بعد میومدم داخل خونه

    و طاووس با صدای بلند منو صدا میکرد

    یعنی سه بار این اتفاق افتاد

    انگار یه رابطه عاشقانه دو طرفه بود

    دفعه چهارم بهش گفتم

    طاووسی به من ی دونه پر میدی من خیلی خوشحال میشم که ی پر از پرهای قشنگ تو داشته باشم

    بعد یکساعت پسر همسایه ی دونه پر آورد که گفت طاووس دیر ب دیر پر میندازه و امروز ی دونه انداخت و مادرم صداتون شنیده بود بخاطر همین گفت این‌پر بیارم برای شما

    یعنی فقط با چشمان حلقه شده مونده بودم

    و بسرعت یادم اومد که خیلی وقته که این اتفاقات برام میفته

    استاد هفته قبل هم ب یه باغ وحش حیوانات دریایی و پرندگان هدایت شدم تازه ب رایگان و با کلی احترام و عزت

    خیلی وقته که وقتی چیزی درخواست میدم اجابت میشه

    هر چیزی که بهش نچسبم و اونو بخاطر خدا رها کنم

    خیلی وقته که رابطه م با خدای درونم عاشقانه تر شدم

    خیلی وقته که جز زیبایی چیزی نمی‌بینم

    خیلی وقته که از زشتی‌ها اعراض کردم

    خیلی وقته که ادمهای منفی اطرافم حذف کردم و خودم ارتقا دادم

    استاد مدارم آروم آروم رفت بالا

    بخاطر اینکه الان 6 ساله که با تمرکز زیاد روی دارم کار میکنم

    زندگیم شده قانون

    عمرم داره با قوانین میگذره

    جز صدای استادم هیچ صدایی همواره تو خونه م طنین انداز نیست

    خب دارم زحمت میکشم کاری که خیلیا تو وسط راه خسته شدن

    و همین منو از دیگران متمایز می‌کنه

    من ارزشمندند

    من جانشین فرمانروای این جهانم

    من لایق هم نشینی با پادشاه هستی هستم و یک جانشین باید همواره شاد بودن رو تجربه کنه

    من لایقم و همواره این باور لیاقت در خودم پرورش میدم

    درخت باور خود ارزشمندیم تبدیل به یک درخت جوان و شاداب شده

    هر روز بهش میرسم و علفهای هرزش میکَنم

    هر روز دارم برای رشدش تلاش میکنم و این تلاش خیلی شیرین و دلانگیزه

    من مفتخرم که در این مسیر هستم

    من مفتخرم که خداوند تنها مالک این جهان در قاب من جا داره و قلبم بعنوان خونه خودش ب خودش دادم و گفتم خدایا این قلب من که تنها جای توست

    خودت تمیزش کن از هر گونه شرک

    هر گلی زدی ب سر خودت زدی

    من سر قفلی و ته قفلی این خونه رو فقط ب تو میدم و تمام

    حالا خودت می دونی که چیکارش کنی

    و من می‌دونم که قلبم ب می سپردم

    می‌شناسمش! خوب خونه داری می‌کنه تو این مدت دیگه شناختمش

    خیلی لذت بردم از این وقتی که تو سایت گذروندم شنیدم نوشتم آرامش گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      سلام زهرا جان چقدر کامنتتون قشنگ و عالی بود ،پر از حس خوب ،

      وقتی داشتم میخوندم دلم خواست بازم ادامه داشت مثل رمانای قشنگ و دنباله دار میتونست بازم باشه ،

      خیلی خوب بود مخصوصا داستان های کاملا مشهود و واقعی که واسمون تعریف کردین ،

      طاووس قشنگ ،

      اون بچه ای که فرستاده ی خدا بوده ، دستان خدا روی زمین که میگن یعنی همین ،

      ما چقدر قشنگ میتونیم نماینده ی زیبای خداوند روی زمین باشیم ،

      الله اکبر به این قشنگی ها ،

      به این قانون ها ،

      ممنون ازتون که نظر قشنگی نوشتین و حال من و خوب کردین ،

      در پناه الله مهربان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1891 روز

    سلام بر استاد نورانی من و دوستان بهشتی

    قربون اون کلامتون برم

    تقریبا نزدیک یک هفته هست ک نتونستم وارد سایت بشم و فایل گوش کنم و اصلا دلم نمیخواست اینقدر طول بکشه حالا گذشت کاری ندارم بهش نمیگم حالم عین معتاد وابسته به مواد بد بود و تو در و دیوار بودم اما نیاز دارم ب اینکه نزارم مسیرم عوض بشه نشه ک کار کردن رو خودمو از دست بدم مغرور نشم ک بلدم بلدم خودمو با این گول نزنم ک بالاخره ک چی همیشه که نباید وابسته ب اینجا یا ب استاد باشم این ترمز یواشکی رفته اون گوشه موشه ها قایم شده فک کرده نمیشناسمش اگه لباسشو عوض کنه

    وااای ک چقدر ارزشمند و طلایی بود صحبتاتون تو دو فایل قبلی کامنت گذاشتم اما نشد ک ارسال بشه حالا دلیلش یا اینترنت بود یا هرچی نرسید اما میگم چیزایی ک یادمه و قرار بود بگم

    اول راجع ب همین ک گفتین احساسمون و خوب کنیم یه مثال بزنم دو هفته پیش بود ک یهو تصمیم گرفتم از کارم بیام بیرون هم بخاطر اینور اونور کردن حقوق هم ساعت کاری اضافه و هم کلن انرژی منفی ک وارد فضا شده بود و میخوام براتون بگم ک چ کار سختی بود چرا؟ چون نجواها ولم نکردن اطرافیانم هی اتیششو بیشتر میکردن الان نزدیک عیده حالا تحمل کن دو ماه دیگه بعد بیا بیرون اونجا دیگه همه رو میشناسی جا افتادی (ذهنمم اینا رو میگفت با اب تاب بیشتر) خلاصه یه عالمه نجوا و منم سعی میکردم برای همش دلیل منطقی بیارم مثلا ب ذهنم میگفتم الان با عید چ فرقی داره اگه اون موقع هم نخوان پول بدن دستم ب کجا بنده؟ یا بخاطر چندرغاز بیشتر عیدی هرچیزی رو تحمل کنم این شرکه پس خلاصه یهو یه انرژی عجیبی گرفتم و در کمال ناباوری کارفرماها و عوامل کاریم دو روز نرفتم و گفتم دیگه نمیخوام بیام چون کارمون اداری نیست فرمولاسیون استعفا و اینا نداره و سفته و هیچ ضمانتی هم از من نگرفتن ک اینم خودش معجزه خدا بود در صورتی ک من حسابدار تمام وقتشون بودم و کل سیستمشون دست من بود (تو محیط کار)

    اون دو روز ک نرفتم داشتم زندگی در بهشت و همین دو تا فایل قبلی رو گوش میدادم و ذهنمو هی پرت میکردم عجیب سخت بود گفتنی نیست چون ورودی مالی دیگه ای نداشتم و اجاره و قسط هایی ک از قبل اشنایی با شما گرفته بودم رو دستم بود اما همش اینو تکرار میکردم ک خدا برای من کافیه باید عمل کنم باید ایمانمو نشون بدم نمیدونم چی میشه یا اینا ب خودشون میان و حرف میزنم درست میشه همه چیز از قبلش خیلی بهتر یا من ب جاهای بهتر هدایت میشم هر اتفاقی بیفته به نفع منه این بهم انرژی میداد یه نیرویی که نمیدونم چجوری باید بهتون بگمش خیلی حسم و خوب میکرد البته بماند ک نجواها هنوزم داشتن دست و پا میزدن خلاصه جنگی داشتیم تا اینکه روز سوم باهام تماس گرفتن ک بیا صحبت کنیم من رفتم گفتم میرم حرفامو میزنم (قبلا اینجور ادمی نبودم هنوزم خیلی تغییر نکردم اما با گوش دادن ب دوره عزت نفس و کار کردن خیلی بهتر شدم ) یاد حرفهای استاد تو دوره عزت نفس میفتادم ک اقا حرفت و بزن اصلا شاید همه چیز اونطوری نیست ک تو فکرش و میکنی و دقیقا اوضاع زمین تا اسمون فرق کرد تو صحبتهام با کارفرمام انگار خدا از زبون اون داشت باهام حرف میزد میخواست امتحان ازم بگیره ب یه موضوعاتی اشاره میکرد و ازش حرف میزد ک من واقعا به فکر میرفتم و فکر میکرد حق با اونه یه جاهایی ک انکار باهام داشتیم درس زندگی مرور میکردیم اصلا کل داستان تغییر کرد ن که بگه ترو خدا نرو ما حقوقت و صد برابر میکنیم نه اصلا من با حرف زدن خودم هم خودمو ب خودم ثابت کردم هم ایشون فهمید اصلا داستان از چ قراره و دقیقا از اون روز تا الان هم از کارم راضی ترن هم خودم راضی ترم هم با فرکانسمون محیط کاریمون و عالی تر کردیم و کارها ب طرز عالی داره پیش میره خدا رو شکر من باید درسمو میگرفتم ک گرفتم امیدوارم فراموش نکنم ک دوباره این دروس و پاس کنم

    کل داستانم قانون احساس خوب اتفاقات خوب بود خیلی ریز نشدم همه چیز و بگم چون از حوصله جمع خارج میشد

    یه چیز دیگه که تو کامنت برتر هم بهش اشاره شد و بهم یاداوری شد این بود ک شما شخصیت های بزرگ و ازشون ب عنوان انسان موفقی ک ب قانون عمل کرده یاد کردید و نیومدین مثل جامعه ما اینقدر بزرگشون کنید ک بقول دوستمون ما بگیم وااو بابا اونا پیامبرن یا اونا ادم خارق العاده ان ما همین ک بتونیم یکم خوب باشیم هنر کردیم و شما تو فایل قبلی گفتین ابراهیم تکاملی رسید ب خلیل الله شدن معجزه دید و توکل کرد با کنترل ذهن واای انقلابی در من بپا شد با این حرفتون ک نگو اگه ب ما هم تو مدرسه یا از زمان بزرگ شدن میومدن میگفتن فلان شخصیت و فلان شخصیت اینکارو کرده درست اما ب قانون خدا عمل کرده تو این موقعیت خودش و کنترل کرده ذهنشو کنترل کرده بیایم ما هم مثل اونا عمل کنیم بیایم ابراهیم وار زندگی کنیم الان اینقدر برده ذهن نبودیم البته ک خدا رو شکر خدا بهمون کمک کرد و یه جا درخواست دادیم ک الان تو این مسیر شنیدن همچین اگاهی ها هستیم و حتما در زمان درست در جای درستی قرار داریم هرکدوم ما ک تو این سایتیم با هر سنی

    در اخر هم

    تموم حس های خوب زندگیم تمام شناخت توحید و اصل زندگی کردنمو مدیون شمام استاد عزیزم دوستتون دارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: