گفتگو با دوستان 51 | شرایط دریافت هدایت خدا - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

302 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نوید گفته:
    مدت عضویت: 3216 روز

    بنام الله رحمان

    سلام استاد

    سلام دوستان

    خدا رو شکر می‌کنم که در این فضای ذهنی هستم که این آگاهی رو دریافت می‌کنم

    واقعا وقتی به دوره‌ها و فایل‌های شما فکر می‌کنم، می‌بینم تمام‌شون منو به مدار احساس خوب هدایت می‌کنن. مداری که نزدیک‌ترین فاصله رو به خداوند دارم و خداوند و نعمت‌هاش در دسترس من‌ه و من به راحتی دریافتش می‌کنم.

    وقتی ی نگاه به زندگیم میکنم، چه اون زمان که با این مباحث غریبه بودم، چه از زمانی که وارد این سایت شدم، هر جا که احساسم خوب بوده، هر ایده‌ای که به ذهنم اومده خیر مطلق بوده و زمان‌هایی که احساسم خوب نبوده تمام تصمیمات و اقدام عمل‌هایی که انجام دادم با شکست روبرو شده.

    یعنی در هر فرکانسی که بودم تصمیمات و اقداماتمم همجنس همون فرکانس بوده.

    و این کلام استاد رو درک کردم که می‌گن:

    زمانی که در احساس بد هستین، شما دسترسی به خداوند ندارید و هر آنچه به ذهن‌تون بیاد از شیطان است

    واقعا هم همین بوده

    حسادت، غبطه، حسرت، ترس، نگرانی، رقابت با دیگران، قضاوت، مقایسه کردن خودم با اطرافیان و هزاران احساس منفی منو از مدار درست خارج کرده.

    ماندن در احساس خوب خیلی حیاطی‌ه

    فقط توجه کردن به زیبایی‌ها و داشته‌ها نیست

    باید پرهیز کنم از هر احساس ناپاکی که روحم رو آزار می‌ده

    ی روزایی از صبح تا شب به فراوانی و زیبایی توجه میکنم ولی اتفاقی نمی‌افته و امروز با این فایل متوجه ی چیزی شدم،

    اینکه درسته به زیبایی و ثروت توجه کردم و سعی کردم حالم خوب باشه، ولی حسادت کردم، غبطه خوردم، نگرانی داشتم، ترس داشتم، خودم و مقایسه کردم، دیگران رو قضاوت کردم. و اینها باعث شده از مدار درست خارج بشم.

    ما از زمان تولد در مدار درست و نزدیک به خداوند هستیم.

    در نزدیک‌ترین مدار هستیم که دکتر و پدر و مادر با تمام انرژی و با تمام امکانات برای به دنیا اومدن ما تلاش میکنن.

    سیسمونی میگیرن برامون

    تخت و لباس و هر آنچه که لازم داریم رو برامون مهیا می‌کنن

    قبل از اینکه ما به دنیا بیایم انگار برامون فرش قرمز پهن کردن

    ولی بعد از مدتی و بزرگ شدن، دیدگاهی که از دنیای بیرون کسب می‌کنیم باعث میشه آرام آرام از مدار درست خارج بشیم.

    خانم شایسه ممنونم که با یادآوری این فایل‌ها ما رو در مسیر درست هدایت می‌کنید.

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    ‎به نام سیستمی قانونمند که جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و زیبایی و آدم‌های خوب را به بی‌نهایت مقدار خلق کرده است.

    و

    ‎به نام انرژی قدرتمندی که من را از بدو تولد موجودی ‎بسیار عزتمند ‌و ارزشمند خلق کرده و لیاقت تجربه همه نعمت‌هایش را به من داده است.

    سلام به تمام خوبی‌ها، زیبایی‌ها و آدم‌های خوب

    *

    ‎إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

    ‎و البته بر ماست که (خلق را) هدایت کنیم.

    سوره لیل (92)

    ‎کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا

    ‎و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد.

    سوره اسراء (17)

    حالا من می‌خوام به بهشت هدایت بشم یا جهنم؟

    هدایت خدا رو می‌خوام؟ اکی باشه:

    – زمانی من می‌تونم هدایت‌های خداوند رو دریافت کنم که بتونم احساسم رو خوب نگه دارم.

    چون وقتایی که در خشم و یا غم هستم، این شیطانه که داره با من صحبت می‌کنه.

    (نبوده ما به پیامبران وحی کنیم و همزمان نجواهای شیطان هم نباشد؛ و ما کلام خدا رو بالا بردیم.)

    – اگر بتوانم در شرایط نامناسب و سخت، جز زیبایی چیزی نبینم (مَا رَاَیتُ إِلاَّ جَمِیلا)، آنگاه هدایت میاد تو زندگیم.

    چون که شهود و هدایت نمی‌تونه در احساس بد بیاد.

    حتی اگر حضرت یوسف هم احساسش بد بود نمی‌تونست هدایت خداوند رو دریافت کنه.

    – شرایط دریافت پیام خداوند زمانی اتفاق میفته که قلبم باز باشه.

    – اگر با نگاه به باور “خیر در همان چیزی است که رخ داده است” (الخیر فی ما وقع ) خودم را آرام کنم، آنگاه خداوند به من می‌گوید که حالا این قدم را بردار، بعد قدم بعدی، آنگاه دوباره اتفاقات برای من رخ می‌دهند، و من دوباره باید حالم رو خوب نگه دارم… این یعنی هدایت داره میگه ی کاری رو انجام بدم.

    – هدایت به من ی کار عملی میگه که انجام بدم.

    – در احساس بد، دسترسی به آگاهی‌های بالا وجود ندارد.

    من موقعی به آگاهی‌های بالا دسترسی دارم که آگاهانه خودم رو از احساس بد بیارم بیرون، آنگاه یکسری هدایت‌ها میاد و میگه این کار رو بکن یا اون کار رو بکن.

    – در واقع «احساس خوب= اتفاقات خوب»

    – بنابراین من باید در شرایط سخت، احساسم رو خوب نگه دارم و نزارم شیطان بر من مسلط بشه.

    چجوری؟

    با توجه به باور “الخیر فی ما وقع”

    – وقتی یک اتفاق ناجالب برام میفته و این جمله در ذهنم باشه، آن اتفاق ناجالب رنگش در ذهن من عوض می‌شه، از بار منفیش کم شده و به بار مثبتش اضافه می‌شه؛

    فقط کافیه یک ذره حال خودم رو خوب نگه دارم، یک ذره یک ذره تا برسم به حالت آرامش.

    – یادم می‌مونه که خداوند همیشه برای من “خیر مطلق” می‌خواد.

    – شاید ظاهر یک اتفاق، ناجالب و بد باشه ولی قطعا توش خیره، اگر من بتونم احساسم رو خوب نگه دارم.

    – اگر بدونیم احساس بد آتیشه، می‌تونیم دستمون رو از آتیش دور نگه داریم، ولی مسئله اینه نمی‌دونیم که اینقدر بد و خطرناکه احساس بد. اگر بدونیم این همه خطرناکه حتما یک راهی براش پیدا می‌کنیم؛

    حالا با تغییر نگاهمون، با به یاد آوردن اتفاقات ناجالبی که بعدا خیر شده برامون یا با توجه به باور “هر آنچه مرا نکشد، قوی‌ترم خواهد ساخت”.

    – اگر بتونم احساسم را در هر شرایطی خصوصا در شرایط بد، خوب نگه دارم، لاجرم اتفاقات خوب زیادی برام رخ می‌ده.

    یعنی اونقدر اتفاقات خوب برام میفته که حتی می‌تونم بگم اتفاق بدی برام نیفتاده.

    – قانون اینه که: «احساس خوب برابر است با اتفاقات خوب»

    با دونستن این قانون، می‌تونم ذهنم رو کنترل کنم

    و اگر این کار رو بکنم، هم در این دنیا و هم در اون دنیا، در بهشت زندگی خواهم کرد.

    *

    خدایا برای چیزهای خوب و مفیدی که امروز یاد گرفتم، خیلی ممنونم.

    خدایا من آمادگی دریافت برکات، نعمات، سلامتی، ثروت، خوشبختی، آرامش، آگاهی‌ها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همه اینها،

    ‎و برای اینکه هر روز هدایتم می‌کنی تا به اون شخصیت آرمانی که برای خودم می‌خوام تبدیل بشم،

    ‎و اون زندگی ایده‌آل و رویایی رو که می‌خوام داشته باشم، تجربه کنم،

    و به گسترش این جهان زیبا کمک کنم و اثر خوبی از خودم به جا بزارم،

    و در پایان کار، هم خودم از خودم راضی باشم و هم تو از من راضی باشی،

    هزاران هزار بار شکرت 🩵

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حامد نظافت گفته:
    مدت عضویت: 3262 روز

    سلام استاد ،امیدوارم همیشه در صحت وسلامتی باشین ،وقتی داشتم دوباره این قسمت رو گوش میکردم یادم اومد چند سال پیش ،تو شرایط سخت مالی من یک موتور سیکلت خشک خریدم و کلی ذوق داشتم وکارمم بازاریابی واسه شرکت بود و کلا کارم انگیزه شد که موتور خشک بخرم ،یک روز یادمه با موتور از جایی می اومدم که رفتم نونوایی پشت خونمون و موتور رو دستش قفل کردم و رفتم نون گرفتم و موقع برگشت طبق عادت که پشت خونمونه و من همیشه پیاده می اومدم ،پیاده برگشتم خونه ،بعد یکی دوساعت داداشم اومد وگفت موتورت کو ،واینجاست که متوجه حرف شما میشم که احساسم بد شد و کلا یادم نمی اومد که آخرین بار موتور رو چه کردم و فکر میکردم تو خونه بوده و به نوعی احتمالا دزدیده شده ،رفتیم بیرون با ماشین داداشم دنبالش بگردیم شاید پیدا بشه ،یک مقدار گشتیم داشتیم نا امید می شدیم ومن به یاد حرف شما افتادم و سوختن ازمایشگاه ادیسون و حس خوبش دراون زمان ،گفتم منم باید حسم خوب کنم و گفتم یک مدت پیاده میرم ،دوباره میسازم ،که یکهو مسیر تغییر دادیم و رفتیم از پشت خونه بیایم که یکهو موتور رو دیدیم و تازه یادم اومد که چه کردم ،در حالیکه حافظه نسبتا خوبی هم دارم اما کلا با حس بد یادم نمی اومد ،واقعا وقتی باور میکنی هر اتفاقی خیره و رها میکنی برای لحظاتی اون مشکل رو خیلی وقتها راهکار خوب بهت داده میشه وگاهی هم خودش برطرف میشه و بهترش جایگزین میشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    عاطفه معین گفته:
    مدت عضویت: 891 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد جانم ،مریم عزیزم و همه دوستان خوب سایت.

    چقدر گفتن حال خوب اتفاقات خوب حال منو خوب می‌کنه ،بقول استاد قلبم رو باز تر میکنه،

    و چقدر بیاد میارم حال خوب اتفاقات خوب رو …

    دیروز صاحب مغازه همسرم باهاش تماس گرفت و زمانی رو تعیین کرد که همسرم بره برای قرداد جدید و اضافه کردن اجاره ،و توی همین ماه صاحب خونه هم قطعا تماس میگیره برای اضافه کردن و تمدید جدید …

    منو همسرم اصلا نگران نبودیم و نیستیم چون می دونیم که روزی دست خداست و ما داریم قدم بر میداریم و همه چیز رو دست خدا سپردیم .

    بخدا گفتیم که صاحب خونه و صاحب مغازه ما تویی و هر کاری که لازم باشه رو برامون انجام میدی ، برامون قرار داد می نویسی مبلغ تعیین میکنی و همه چیز عالی پیش میره.

    حالمون خوبه احساسمون عالیه و قطعا قرار اتفاقات عالی تری برامون رخ بده .

    یادمه چندین سال پیش وقتی همسرم هنوز کسب و کار خودش رو راه ننداخته بود و شاگرد بود شرایطی برامون پیش اومد که همسرم مجبور شد از جایی که کار می‌کنه بره یه جای دیگه ..

    و دو بار شغلش رو تغییر بده اونم توی مدت زمان دو ماه … شرایط سختی بود و چند هفته از این دوماه همسرم بیکار بود،

    ولی حس درونی من خوب بود ..همش با همسرم در مورد خدا حرف میزدم و بهش می گفتم خدا هوای مارو داره فقط باید ادامه بدیم ، و خود خدا می دونه توی اون شرایطی که 90 درصد خانم ها خودشون رو می بازند من حال دلم خوب بود ، عصر ها کیک می پختم غذای خوشمزه درست میکردم ،به زندگی و بچم می‌رسیدم و هر وقت همسرم با روزنامه کار به خونه می اومد با روی باز و قلب باز باهاش برخورد میکردم، اون موقع نه تو سایت

    عضو بودم و نه قانون ها رو بلد ،ولی هر روز با خداحرف میزدم و می نوشتم و می نوشتم و از خدا کمک میخواستم و البته آرام بودم .

    همسرم یه شغلی پیدا کرد در حد شاگردی ولی سر یک هفته صاحب کار قبلی کاری کرد که بیرونش کردند،یادم نمیره اونشب چقدر به همسرم امید دادم که این اتفاق به ظاهر بد قرار برامون راه جدیدی رو باز کنه ،دقیقا فردای همون روز همسرم شغلی پیدا کرد که صاحب کار با احترام به همسرم کار داد ،حتی شب ها می آورد در خونه می رسوندش ،دقیق دو هفته بعد به همسرم گفت من چند تا ماشین دارم یکی شون رو بنامت میزنم خرد خرد پولش رو بده و ما صاحب ماشین هم شدیم و اسمن همسرم شاگرد بود،علاوه بر صاحب کار خانوادش هم کلی بهمون احترام میذاشتن همسرم رو امین خودشون می دونستند و هر از گاهی توی مهمانی هاشون دعوتمون می کردند و کلی عزت و احترام می شدیم .

    الان همسرم چندین ساله کسب و کار خودش رو راه انداخته و هر روزمون پر از موفقیت پیشرفت و نعمت هستش ،

    من امروز این رد پا رو از خودم بجای میذارم ،امروز صبح یه اتفاق به ظاهر بد برای من رخ داده احساسم رو کمی بد کرده و من الان حالم عالیه احساسم عالیه و خودم رو آروم کردم و می‌دونم که خبرهای خوشی در راه و قرار اتفاقات عالی رخ بده .

    چون می دونم خدا همه کارها رو برام انجام میده .

    خدایا من نمی‌دونم ،من نمیتونم ،ولی تو هم می دونی و هم می تونی و من مثل همیشه خودم و کارم رو به دستان مهربان خودت میسپارم

    سپاسگزارتم جانا

    زندگی زیر چتر خداوند همیشه زیباست

    دوستون دارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    رزا شمسعلی زاده گفته:
    مدت عضویت: 324 روز

    سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیز و مریم عزیزم (بانوی موسیقی و گل)

    من به این صفحه و به این فایل هدایت شدم و اونم درست در شرایطی که جواب یکی از مهمترین ازمونهای زندگیم اومده بود و من در کمال ناباوری قبول نشدم ،با اینکه خیلی تلاش کرده بودم و حتی اطرافیانمم باورشون نمیشد ……

    ولی من با گوش دادن به این فایل واقعا تسلیم شدم و از ته ته قلبم گفتم خدایاا من به هر خیری که از طرف تو برسه سخت محتاجم …..

    وبعد از دو هفته خود خوری و نشخوار ذهنی واقعا آروم شدم و بازم به این شعر حضرت مولانا رسیدم

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    الان دارم آرامش و تو قلبم حس میکنم

    خداااایاااااا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    سلام استاد عزیزم

    این قسمت نشانه ی من اگر مهجزه نیست پس چیه؟

    من دو روزه تقریبا به تصادی خوردم با اینکه همواره احساسم عالی بود و سپاسگذار بودم و رو باورام به شدت کار میکنم و احساسم بد شد حس بی ارزشی حس مقایسه اومد سراغم و خیلی تلاش میکردم که ذهنمو کنترل کنم اما نمیشد و انگار از دستم خارج بود همینطور که اشکم میومد به خدا گفتم من تسلیمم خودت هدایتم کن حالمو خوب کن یاد نشانه ی من افتادم که دیشب بازش کردم و گوش ندادم سریع اومدم سراغش دیدم خدای عزیزم این انرژی بی نهایتی که کیهانو مدیریت میکنه چه دقیق داره با من صحبت میکنه از زبون استادم

    من نشونه های نزدیک شدن به خواستم رو میدیدم و انقد حالم خوب بود یعنی نود درصد رسیده بودم و از نشانه رد شده بود البته قبل این اتفاق همش میگفتم انقد که من حالم خوبه سپاسگذارم و احساس ارزشمندی بی قید و شرط در خودم ساختم که بعید نیست خدا از خواسته ام بزرگتر بهم بده اگر این قانونیع که من میشناسم و وقتی نشونه های کنسل شدن خواستم رو دیدم اصلا یادم رفت قانونو و حالم بد شد و رفتم تو احساس بد ولی با گوش دادن این فایل یادم اومد من باید تسلیم باشم هر اتفاقی که بیفته به نفع منه شاید چیزی از نظر شما خوب نباشه اما براتون خیره به قول خود خداوند

    من تسلیمم به هر خیری از جانب تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 2015 روز

    سلام استاد عزیزم دقیقا شدید حرفتون قبول دارم

    قانون این جهان هستی اینه

    احساس خوب =اتفاقهای خوب

    احساس بد=اتفاقهای بد

    هر وقت حالم خوب بوده کمتر ناراحت بودم کمتر استرس داشتم اتفاق دلخواهم به راحتی برام پیش امده هر وقت استرس داشتم حالم بد بود نتونستم ذهنمو کنترل کنم اتفاق بد برام پیش می امد

    نکته برداری من از حرفهای استاد

    🍀هر اتفاقی که میافته حتما خیره اتفاق جدید خوبی میخواد رخ بده

    🍀ما تو درجات مختلف فرکانسی هستیم حالت احساس بد ما دسترسی به آگاهی بالا نداریم ما موقعه ای دسترسی آگاهی بالا داریم که بتونیم از احساس بد خودمون کنترل کنیم

    تا وقتی احساس بد داشته باشیم دسترسی به مدار بالا تر نداریم .

    امیدوارم تو هر لحظه بتونم به قانون عمل کنم تو هر شرایطی هر اتفاق خیر ببینم احساس خوب داشته باشم

    سپاسگزارم ازتون استاد

    سپاسگزار خدای مهربونم هستم تو هر شرایط از زندگیم هوامو داره و هر اتفاقی که برام می افته باعث میشه بزرگتر بشم ظرفم بزرگتر بشه وآگاهیم بیشتر بشه الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2926 روز

    به نام الله توبه پذیر و بی انتها

    سلام به خانواده عزیزم

    سپاس خدایی را که هدایت ها و قوانینش بی نهایت زیبا و ارزشمنده،وقتی که فکر میکنی به بن بست خوردی و دیگه همه چی تمومه اگه کنترل ذهن کنی دقیقا اونجاست که به خودشکوفایی میرسی

    بشخصه خودم چندین بار چنین چیزی رو تجربه کردم فکر میکردم که دیگه کارم تمومه و به آخر خط رسیدم اما با کنترل ذهن کردن و با احساس عمیق از خدا خواستم که خدایا من هیچی نمیدونم خودت هدایتم کن و راهی بهم نشون بده

    وقتی استاد شما مادرید بودی و عده ای خواستن بهت زدحال بزنن و سایت رفت رو هوا و شما بخاطر این موضوع فقط چندساعت بیشتر حالت گرفته نبود و خیلی زود ذهنت رو کنترل کردی و گفتی بریم سوار تلکابین و لذت ببریم تا اینکه تمرکزمون از رو نکات منفی برداشته بشه و به چیزهای خوب فکر کنیم

    خب همه ما باید همیشه در زندگیمون در همچین شرایطی بتونیم خودمونو با یه کاری حرکتی چیزی سرگرم کنیم تا باعث بشه تمرکزمون از رو نکات ناجالب برداشته بشه

    خودمن امروز یه خورده حالم مناسب نبود بدلیل یسری مسائل اما گفتم خب بذار چندتا تکنیک ورزشی انجام بدم که هم برا رشته ام خوبه هم برا سلامتیم هم اینکه باعث میشه تمرکزم از رو ناخواسته برداشته بشه،

    واقعا این تکنیک هم خیلی خوبه وقتی ذهنت تحت فشار یه موضوعه یه انتراک بذاری و بری یه تفریح کنی و دوباره برگردی و مشغول به کار بشی و اجازه بدی که خداوند با رهاتر شدن تو از طریق شهود باهات حرف بزنه البته هر لحظه داره باهامون حرف میزنه اما ممکنه بعضی وقتها ما اینقدر چشم و گوش قلبمون بسته باشه که نتونیم ببینیم و بشنویم و بفهمیم کلام خداوند رو،،

    پس برای هدایت شدن و شنیدن کلام خداوند ما باید بتونیم ذهنمون رو آزاد کنیم و کمی خودمون رو در شرایط حتی سخت آسوده خاطر کنیم تا بتونیم الهامات رو دریافت کنیم

    من از زمانی که دارم رو عضله تصمیم گیری کار میکنم هرچقدر که بیشتر میگذره باعث میشه من برا کارهای بعدی زودتر و راحت تر بتونم تصمیم بگیرم که اون کارو انجام بدم یا ندم

    و چقدر خوبه که ما رو این موضوع تصمیم گیری ها کار کنیم خیلی ما رو قویتر میکنه و مهارت زندگیمون رو بالا میبره در کارهای مختلف زندگی،،

    مثلا وقتی حرف از حضرت زینب شد یا ابراهیم یاد خودم افتادم چندوقت پیش بخاطر یه چیزی که میبایستی پا بذارم در دلش که یه خورده ترس داشت اما گفتم اشکال نداره من باید واردش بشم و پا بذارم رو ترس خودم و گفتم اگر ابراهیم تونسته اونقدر به ترس هاش غلبه کنه و اون حد از شجاعت رو در خودش ایجاد کرده پس منم میتونم اما در حال حاضر من نمیتونم به اون حد باشم و عمل کنم اما میتونم به اندازه یک دهم یا یک صدم درصد اون جور کارها عمل کنم و رفتم وارد اون ترس خودم شدم که چندروز طول میکشید اون پروسه ای که میبایستی انجام بدم و به نتیجه برسم و انجامش دادم از اون روز هرزمان یاد خودم میفتم خیلی احساس خوب و شجاعت بیشتری در خودم میکنم و باعث میشه یه منطق دیگه ی ذهنی برا خودم داشته باشم و به خودم بگم ایول دیدی من تونستم پس چرا بعدی هارو هم میتونم انجام بدم

    و حالا فکر کنیم که حضرت زینب واقعا چقدر شخصیت تحسین برانگیزی داره که با اون جور اتفاقات بظاهر و بسیار وحشتناک که حتی یک هزارمش هم میتونه کسی که رو خودش کار نکرده باشه رو میتونه کاملا از هم متلاشی و نابود کنه

    اما به نفر مانند زینب اینقدر رو خودش کار کرده و ذهنش زیباست که از همچین اتفاقی فقط زیبایی و عشق رو میبینه

    چقدر ما باید از چنین الگوهایی استفاده کنیم نه اینکه انتظار داشته باشیم از همون اول مانند اون الگوها بهترین و قدرتمندترین باشیم «نععع»

    اما ما میتونیم به اندازه یه هزارم اون نمونه عمل کنیم و با ادامه دادن کم کم رشد و پیشرفت کنیم

    استاد وقتی با آقای عرشیانفر حرف میزنی در این چندتا فایل لحن حرف زدنت معلوم میشه منظورت اینه که ما نباید اونقدر الگوها و عملکرد شخصیت های بزرگ رو اونقدر پیچیده کنیم برا خودمون بلکه ما باید فقط با استفاده از سادگی قوانین خداوند بلکه فقط با درک کردن و تمرین،تکرار،و عملکردن بتونیم رشد کنیم و نتایج دلخواه و کم کم بزرگتری رو کسب کنیم،،

    چقدر خوبه ما اگه هرزمان یه فردی رو میبینیم که در هرزمینه و هر زمان و مکانی که هست و ما داریم میبینمش فکر نکنیم که اون آدم داره یه کار خیلی عجیب غریب انجام‌ میده

    بلکه «هیچ کار و اتفاق و مهارتی در هرکاری و هرکسی خارج از قوانین خداوند نیست»

    پس چقدر خوبه که هرکدوم از ما هم از این قوانین و جهان بی انتهای خداوند به نفع خودمون استفاده کنیم و زندگیمونو بسازیم،،

    به همون خدای بی نهایت میسپارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1486 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم و استاد شایسته عزیز و ابراهیم و خانم فرهادی عزیز

    سلام همراهان ارزشمندم

    سلام استاد عرشیانفر

    استاد عزیزم این روزها که با تضاد مالی کاری مواجه هستم بیشتر از خدا طلب هدایت میکنم و خداوند هم همیشه هادی است.

    سخته زمانی که با تضاد مواجه هستیم بخواهیم کنترل ذهن کنیم و احساس خوب داشته باشیم

    اما به لطف آگاهی هایی که کسب کردیم و هدایت‌های که میشیم ذهنمون رو تحت کنترل در میاریم.

    امروز صبح هم طلب هدایت کردم و خداوند هم با کامنت سارا خانم و این فایل جوابم رو کامل داد.

    کامنت سارا رو مطالعه کنید

    https://elmeservat.com/fa/conversation-with-friends-49/?u=825589#comments

    چقدر ارزشمند بود و بوی هدایت‌های خدا میداد.

    سپاسگزار سارا هستم

    برای هدایت شدن باید احساس خوب داشته باشیم و برای ایجاد احساس خوب باید باورهای خوب داشته باشیم.اینکه خداوند تنها نیروی حاکم بر عالمه،اینکه خداوند هادیه، اینکه خداوند در زمان و مکان مناسب کارها رو انجام میده ،اینکه الخیر فی ما وقع،اینکه او شنواست،داناست،میبینه،میدونه و….

    خلاصه به قول سارا باید با یاد آوری گذشته و یادآوری الطاف خدا و یادآوری نعمت‌ها چنان کنی که احساس کنی فقط ذکر خدا آرامش بخش دلهاست.

    وقتی که اوضاع به ظاهر نامناسبه باید کنترل ذهن کرد و اون موقع نشون میده که من ادا در آوردم یا نه درسهای استاد رو یاد گرفتم.اون موقع مشخص میشه من فقط قرآن رو خوندم یا نه درک کردم

    اون وقت مشخص میشه شخصیتم تغییر کرده یا م همون آدم قبلیم هستم با روکش ادا

    پس بنگریم جایزه بهشت دنیا و آخرت رو میگیرم یا نه همه چی رو به فنا میدم

    راه درست ،راه راست

    ایاک نعبد و ایاک نستعین است و بس

    خدایا به هر خیری از تو بهم برسه تسلیمم،خدایا خودت هدایتم کن

    خدایا در این سال‌ها که با استاد بودم دائم در حال رشد بودم و از تو میخواهم تو این پیچ هم هدایتم کنی تا بگذرم و وارد بهشت شوم

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    سلام به خدای خوبم

    سلام به استاد مهربان م، و چقققققدر براحتی درس هاشو بهم یاد میده چون خیییییلی دوست داره منم مثل خودش باشم چون خیییییلی به منبع وصل ه،و می‌دونه که خداوند خیییییلی دوست داره بندهاشو و دوست داره موفقیت هاشونو…..

    خدایا متشکرم متشکرم متشکرم

    هر چی که دارم در زندگی لحظه به لحظه ام ،،،، همش مال اونه همش خودشه،من این روزا خیییییلی اتفاقات می بینم که دارن میان و منو بسازن اگه یه جاهایی خوب می فهمم و خوب حس می‌کنم و اونوقت رو خودم کار می کنم باااااااید حواسم باشه دچار تکبر نشم چون همش اونه همش اونه همش اونه……

    استاد منم این روزا خیییییلی اتفاقات به ظاهر بد هی یکی از دیگری میاد اگه اون لحظه حالم بده. می کنند ولی همینکه به خودم میام و خودمو جمع جور می کنم میگم آره اینا اومدن چون پشتش خبرهای بسیار خوبیست دقیقا همین میشه خبرهایی میشه که کن تو درخواست هام گفتم، امسال تصمیم گرفتم مهاجرت کنم به سمت شهر ، خیلی دارم سعی خودمو میکنم که رو خودم کار کنم و به خواسته هایی که دوست شون دارم برسم، بعضی وقتا ذهن م خیلی درگیرم می کنه که مگه میشه مگه امکان داره آخه چطوری؟؟؟؟؟؟،،،،،

    اما اتفاقاتی مأمور میشن و وارد زندگی م میشن که وقتی درکشون می کنم می بینم آره اینا آمدن که منو به خواسته‌هام برسونن، خیلی خوشحال میشم و بی خیال غصه ، شروع می کنم به خوب کردن حالم وسعی می کنم نبینم این اتفاقات به ظاهر بد رو ، خیلی از اطرافیان م، هی آیه ی یأس و ناامیدی می خونن،اما من که خبر از قانون و فرکانس دارم خیییییلی خوشحال م و می خندم و شادی می کنم و منتظر میمونم که خداوند کارش رو به آرامی انجام بده .

    استاد متشکرم که چقققققدر عالی داری منو شیر فهم می کنی.

    خدایا متشکرم که این بنده ت رو برام عالی فرستادی خدایا متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: