این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2021/11/abasmanesh-15.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-11-21 05:07:352024-04-27 08:09:30گفتگو با دوستان 47 | خساست در خرج کانون توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و باحالم و خانم شایسته مهربان و دوستان هدایتی سایت و دوست عزیزمون آقا لقمان عزیز توی این فایل
من استاد عزیز و نازنینم همیشه سعی میکنم وقتی که دارم به فایلهای شما گوش میدم در سایت، سعی کنم اتفاقات و شرایط زندگی و تجربیات قبلی رو بیارم بالا تو ذهنم چه خوب باشند چه بد، از خوبها به من انرژی مثبت میدهند و باعث افزایش عزت نفس من میشن و از بدها به این نتیجه میرسم که یادش بگیرم و سعی کنم فرکانس و باورهامو درست کنم و تبع اون رفتارهام درست و صحیح تر از قبل میشه.
پیرو صحبت های شما استاد گلم و دوست عزیزم آقا لقمان من میخوام یکی از تجربیات خودم رو در زمینه زیبایی بگم، من یه زمان بود صورتم جوش میزد به تیپ لباسم نمیرسیدم خیلی به تمیزی اهمیت نمیدادم و بر این باور بودم مهم نیست تمیز و آراسته و زیبا باشیم مهم اینه که هر طوری هستی بپذیری خودتو و بر این باور بودم که اگه برای خودم قدمی بر ندارم ینی خیلی انسان درستکار تری هستم و حرف مردم برام مهم نیست، دقیقاااااااا برعکس بود از زمانی که تصمیم گرفتم به خودم برسم فهمیدم زیبایی از بهشت اومده و بوی خوب و آراستگی به آدمی انرژی مثبت میده و جالبیش این بود اینطوری دیگه موضوعات زیبایی که قبلا برای من به اصطلاح میگفتم مهم نیست ولی مهم بود کاملا برطرف شد و این routine و discipline باعث شد من اصلا دیگه تمرکز از روی فکر مردم و فکر خودم در مورد بدنم بر دارم و به موضوعات هدایتی تر و مهم تر توی زندگی خودم برسم.
استاد وقتی تمرکزم روی چیزهای مهمتری در زندگیم مثل کار موردعلاقم میذارم انگار دارم بیشتر حال میکنم انگار رفتم به یه مسافرت توی جنگل های سرسبز و بارونی انگار توی این دنیا نیستم انگار صحبتهای پوچ بقیه و تفکرات اشتباه گذشته برام بی ارزش میشن همه میگن مثلا اینقدر کار نکن ولی من به خودم میگم وقتی من کارم رو به نحو احسن انجام میدم همون حسی رو دارم که وقتی دارم از مسافرت لذت میبرم و وقتی برای خودم ارزش قائلم به تغذیم میرسم غذای خوب و سالم میخورم ورزش میکنم حالم خوب و مثبته اینا همشون دقیقا به من حسی رو میده که انگار دارم استراحت میکنم و رها و آزادم و این اتفاقات سبب سختی و ناراحتی برای من نمیشن و جالبیش اینه که وقتی توی این اتفاقات و حس هستم اصلا نظرات منفی و خارج از ذهن بقیه برای من حتی به اندازه ارزنی هم ارزش نداره خیلی سپاسگزار پروردگارم هستم بخاطر این رویدادها و این اتفاقات.
متشکرم استاد نازنین و گلم و حرفه ای من
متشکرم از دوستان سایت با کامنتای فوق العاده که هرکدومشون برای خودش مقالات علمی هست.
اون موقع که گفتی به خودم میگفتم پاکیزگی مهم نیست باید خودتو قبول داشته باشی …چقدر یاد وقتایی افتادم که مثلا لباسم چروک بود یا از پوشیدنش زیاد حس خوبی نداشتمو اینو به خودم میگفتم …
در صورتی که همون یه تغییر چقدر عزت نفسم بالا میرفت…
ما باید تصمیم بگیریم ک انرژیمون رو کجا بزاریم، روی ورزش کردن و رفتن ب باشگاه و تغذیه مناسبمون، یا عوضش این هزینه رو خرج دوا و درمون و بستری شدن تو بیمارستون کنیم تو خلق کننده هستی
عزیز تو باید تصمیم بگیری ک وقتتو صرف دیدن فیلم ها و سریال هایی کنی ک جز کمبود و نشون بدن ک کسی ک ثروت داره کلاه برداره و اصلن تو زندگیش ارامشی نداره یا صرف کار کردن روی خودت ک هم با خودت ب صلح برسی، هم رابطت با خالقت بهتر بشه ک ب یه ارامش درونی میرسی ک راه میری و فقط اشک شوق میریزی
عزیز با خودتم تو تصمیم ک وقتتو بزاری و اکسپلور اینستا و شادی و خوشحالی و ثروت اونا رو ببینی یا در عوض روی خودت کار میکنی ک خودنم ب اونا برسی
ممنونم به خاطر کامنت زیبایت …. وقتی داشتی سوال میرپرسیدی ی لحظه به خودم اومدمو گفتم واقعا دوست دارم چی باشم چیکار کنم وقتم انرزیم رو کجا صرف کنم ممنونم که با کامنتت باعث شدی کمی بیشتر درباره چیزایی که می خوام تفکر کنم
بعد از اینکه لاعر شدم که البته اضافه وزن دارم ولی اندامم بد فرم لاغر شد
اون اندام ایده ال که تو ذهنم بود نشد
تو دوره عزت نفس شرکت کردم و متوجه شدم باید خودمو همینجوری دوست داشته باشم خیلی انرزی میزاشتم تو این زمینه ولی خب جواب نمیداد
درسته اوایل دوست داشتم اندامی باشه که به چشم مردم بیاد ولی از یه جایی به بعد دوست داشتم به این هدف برسم که باورام قوی بشه که من میتونم
ولی یه حس گناه داشتم مدام تو سرم نجوا میپیچید که تو خودتو همینجوری دوست نداری میخای با این کارا خودتو گول بزنی
همش از کج فهمی میاد
دیشب میخواستم یه دوره ورزشی بخرم که دوره مربوط به فرم دادن اندام بود ولی آنقدر نجوا داشتم که تو اگه ایمان داری به خدا باید خودتو همینطوری دوست داشته باشی
سردرگم شده بودم اومدم تو سایت و زدم رو نشانه
خدا آخه چقدرررر دقیق هدایت میکنه
این موصوع درصد زیادی از اعتماد به نفس ام رو میگرفت
ولی حداقل قدم اولی که بهم الهام شد رو انجام دادم
استاد منم باید اعتراف کنم تو این مسیر بعصی وقتا دچار کج فهمی میشم ولی خدا رو شکر میکنم زود هدایت میشم به مسیر درست
مثلا در مورد دکتر رفتن
من فکر میکردم اگه برم دکتر یعنی بی ایمانم
در صورتی که باورای سلامتی من خیلی مشکل داره من یهو نمیتونم تغییرشون بدم
من خودمو با شما مقایسه میکنم و فکر میکردم باید مثل شما پیش برم
اگه اونجوری نمیشد سرزنش شروع میشد
یعنی هر چقدر تو خود عمیق میشم میبینم چقدر این خود سرزنشی تو من عمیق و ریشه ای
نمیدونم الآنم درست درک کردم یا نه ولی به اندازه ی ظرف چیزی رو که فهمیدم سعی میکنم بهش عمل کنم
اینکه من کاری رو برای رضایت مردم و جلب نطرشون انجام بدم خیلی فرق داره با اینکه میخام اون موصوع رو حل کنم تا تمرکزم رو بزارم جای بهتر
سلام امروز خیلی هدایتی به این قسمت اومدم چون که چند روزی بود حال احساس خوشی رو طی نمیکردم و هر چی وارد سایت میشدم یا اینکه میخواستم وصل بشم به شکر گزاری اتصال لازم رو پیدا نمیکردم و میدونستم که حالم باید تغییر کنه ولی حالا میله نشت انرژی رو توی درونم احساس میکنم یعنی من یا خودآگاه یا ناخودآگاه با توجه به آگاهی که دارم به مسایل ربط میشم که نتایجش کمبود و حس منفی هست .مطالب مثل غیبت .مثل مقایسه مثل خشم مثل کنترل مثل قضاوت.همه اینها شاهراهایی میشن که انرژی و حال خوب رو بدون اطلاع و خیلی ملموسانه بدون خبر از ما بگیرند
و به دیدگاه من باید
پیشگیری کرد یعنی به قسمتی از تمرین و خودشناسی برسیم
که به هیچ کدوم از این موارد نزدیک نشیم .
چون وارد شدن به این حیطه به نظر من کاری ناشیانه و دیوانه وار است
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی
هرچقدر که انسانهای قدرتمند تری بشیم به همون اندازه نظر دیگران برامون مهم نیست ،ما توانایی راضی نگه داشتن دیگرانو نداریم،
ونیازی هم نیست که کسی مارو تایید کنه،نیازِ که ما در مسیر درست حرکت کنیم
موضوع دیگری هم وجود داره و اونم اینکه اگر جایی داری انرژی میذاری وکلی ذهنت مشغوله تا نظر دیگران برات مهم نباشه اونجا جاییکه که باید دست از مقاومت برداری و یه سرو سامانی به اون موضوع بدی ،تا جلو نشتی انرژی تو بگیری
مثلا اگه داری تلاش میکنی تا ذهنتو کنترل کنی و بیماری همه گیرو نگیری ،اما در مقابل گفتگو های دیگران کمی کم میاری و نگران میشی بهتره که با زدن واکسن از خودت مراقبت کنی
تا ذهنت رها بشه و بتونی باانرژی بیشتری به مسیرت ادامه بدی
ماباید خسیس باشیم در خرج کردن انرژیمون ،پس جلو نشتی های انرژی رو بگیر وانجامش بده
چون تو به آرامش ذهنت نیاز داری ،پس اجازه بده این مسیر مهم نبودن نظر دیگران هم با تکامل طی بشه و براش زور نزن….
سپاسگزارم از استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدن تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دوستتون دارم عشقم برای همه بچههای سرزمین عباسمنش ❤️❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
ممنونم به خاطر کامنت زیبایت مخصوصا اون قسمنت که گفتی
موضوع دیگری هم وجود داره و اونم اینکه اگر جایی داری انرژی میذاری وکلی ذهنت مشغوله تا نظر دیگران برات مهم نباشه اونجا جاییکه که باید دست از مقاومت برداری و یه سرو سامانی به اون موضوع بدی ،تا جلو نشتی انرژی تو بگیری
عالی بود
به خودم گفتم کجا داری چیکار میکنی ….انرزیتو برای چی داری هدر میدی ….
حتی در این مورد که یکم خوب فکر کردم تصمیم گرفتم یه کرم رنگی برای صورتم سفارش بدم … تا اینقدر نخوام دم به دقیقه انرژی بزارم برم سر اینه و کلی بگم وای چقدر جوشام زیاد شده ….
سلام به استاد زیبا بین وخانواده خوب عباس منشی فایل 47 گفتگو با دوستان نشانه امروز من بود واقعا شوکه شدم چقدر دقیق خدا نشانه هارو نشون میده به ما من امروز وقتی فکر کردم می بینم خیلی نظر مردم برام مهم نبوده ولی این روز های اخیر انگار یکم حساس شده بودم به نظرات دیگران ولی متوجه شدم که اصل زندگی لذت بردن از زندگی هست واینکه راه وروشی خاص خودم رو داشته باشم وسعی کنم یک مسیر درست رو ادامه بدم وهر چیزی رو که قلبم تائید میکنه انجام بدم وروی خودم کار کنم که نظر وحرف دیگران برام مهم نباشه ورفتار وگفتار من جوری باشه که اگر دیگران این رفتار رو انجام بدن می پسندم یا نه واینکه هر کسی سلیقه وعلایق خودش رو داره وخیلی مسایل شخصی هست ومن نباید دنبال راضی کردن بقیه باشم روزتون سرشار از شادی وسلامتی باشه
این فایل نشانه ی امروز منم بود و من با تعجب به خودم و این خدای فوق العاده نگاه میکنم و میگم تو از کجا این سایت از کجا میفهمه که الان بین این چند هزار صفحه چی رو بیاره تو چجوری اینکارو میکنی …
و میگم خدایا تو فوق العاده ای …چی بگم چطور بگم …
چقدر خوبه که دارمت
مرسی که هستی …
ممنونم فاطمه جان که با کامنتت بهم این حس عشقو لذت داشتن خدارو یادآوری کردی عاشقتم …
سپاس خداوندی را که به ما قدرت داد تا باورهای غلط رو از زندگیمون حذف کنیم
متاسفانه در مورد حرف مردم و جامعه یک موضوع کاملا شفاف وجود داره و اون اینه که همونطور که استاد بارها اشاره میکنن اکثریت اونها ( که متاسفانه بالای ۹۰ درصد از جامعه رو شامل میشن) چیزی در مورد قانون نمیدونن و هرچه که در تفکر اونها وجود داره یک موضوع شکل گرفته بر اساس باور های غلطیه که باهاش بزرگ شدن یا فکر میکنن درسته و در واقع توجه به حرف اونها یعنی شما اجازه بدین که ورودیهای نامناسب رو دریافت کرده و زندگی خودتون رو به چالش و عجالتا به گند بکشید.
اینکه مردم چی دوست دارن یا چه فکری میکنن یا چجور رفتار میکنن اصلا مهم نیست و تاثیری بر زندگی ما نخواهند داشت مگر اینکه ما اونها رو بشنویم ، باور کنیم و بهشون اجازه بدیم ما رو هدایت کنن .
چقدر ما و تمام اطرافیان ما بهای گزاف این باور غلط رو دادیم
چه کارهایی که دوست داشتیم انجام بدیم ولی به خاطر مردم انجام ندادیم ، چه باورهای درستی داشتیم ولی به خاطر حرف مردم انجامشون ندادیم و ازشون دور شدیم ، چه موهبتهایی رو میتونستیم از خداوند دریافت کنیم ولی به خاطر دنبال کردن حرف مردم اونها رو از دست دادیم
و حیف از این زندگی که ما به خاطر دیگران به گندش میکشیم و اونو هدر میدیم
درک قوانین جهان به ما خیلی کمک میکنه که این باورها رو از ذهنمون پاک کنیم
و باید همونطور که دوست داریم و راحتیم زندگی کنیم
واقعا یه سری چیزا اهمیت ندارن که بهشون فکر کنیم
الان یه موضوع ظاهری رو دارم این روزها باهاش دست و پنجه نرم میکنم اینه که من دیگه داره یواش یواش موهام میریزه و مساله اینه که من با این موضوع خیلی حال میکنم 🤣
البته این یک موضوع بسیار سادست که دارم مطرحش میکنم و بیشتر اشاره ای دارم به دندونای آقا لقمان واستاد عزیز
و دخالت مردم خیلی عمیقتر از این چیزیه که دارم میگم
ولی میگم خدایا بریزه از شرش خلاص بشم از ته بزنم بره اما هرکی من رو میبینه میگه چرا نمیری بکاری چرا زشت شدی چرا اینطور و اونطور
بابا ولمون کنید بذارید اونطور که راحتیم زندگی کنیم تازه مو که مثل دندون نیست که با سلامتی رابطه داشته باشه
داشته باشی خوشگلی نداشته باشی خوشگلتری 🤣
یه فایلی داره استاد میگه من عاشق واژه راحت و راحتی ام . من دوست دارم راحت باشم حالا هرکی میخواد هرجوری فکر کنه
به نظر من این دانایی عظیمیه که ما اونطور که راحتیم زندگی کنیم نه اونطور که دیگران میگن و دوست دارن
ما باید به درونمون رجوع کنیم و کاری که بهش باور داریم رو انجام بدیم
و در نهایت به قول استاد باوری که عمل نیاورد حرف مفت است
منم با این موضوعی که استاد گفتند کاملا موافقم که راجع به زیبایی ظاهری اگر که میبینیم تحت فشار هستیم اصلا خودمون و مجبور نکنیم که بخوایم حفظ ظاهر بکنیم و بگیم که ما همین جوری که هستیم خودمون و دوست داریم ، مثلا خیلی وقتا من به دوستام میگم که راجع به جراحی بینی و زیبایی اگر میبینی که با این کار حالنت خوب میشه و میتونی شادتر زندگی کنی حتما انجامش بده این کارو ولی مثلا یکی از دوستام هست که دائما در حال عمل جراحی کردنه ، تا به امروز انواع جراحی ها رو انجام داده ولی هیچوقت هم از زندگیش لذت نمیبره خرموقع میبینیش میگه پوله که آدم و خوشبخت میکنه اگه پول داشتم فلان کارو میکردم اگه پول داشتم فلان جا میرفتم ،
ولی حیف که نمیدونه اینا همش از دوست نداشتن خودشه و احساس عدم لیاقتش .
ممنون استاد جان که با صحبتاتون باعث میشین ما به خالق ارزشمند خودمون بیشتر فکرکنیم و شکرگذارش باشیم و ارزش آفرینی کنیم .
به نام خدای زیباترین زیبایی ها که هرچه دارم از اوست
سلام آجی بهاره
ممنونم به خاطر این کامنت قشنگت و مثل خوبی که زدی …
با جمله ی اولت که گفتی
.
.
راجع به زیبایی ظاهری اگر که میبینیم تحت فشار هستیم اصلا خودمون و مجبور نکنیم که بخوایم حفظ ظاهر بکنیم و بگیم که ما همین جوری که هستیم خودمون و دوست داریم …
.
.
اصلا انگار به دریچه ای برام باز شد ….
و با مثالت دیگه کامل شد …ممنونم که یاد آوری کردی مهم لذت بردن از این مهمانیه …
بشینم گریه کنم واقعا …به حال خودم که اینقدر کانون توجهم رو روی چیزای نادرست زندگیم گذاشتم …
از تقریبا 13یا 14 سالگی دندونای من پوسیده شد …
و حتی دندونای جلوم هم لکه های سیاهی زد …
من سعی میکردم برام مهم نباشه …
براشون اسم گذاشتم سعی کردم پنهانشون کنم سعی کردم دوسشون داشته باشم …سعی کردم جوری بخندم که پیدا نشن …
ولی فایده ای نداشت که نداشت و آخرش حس میکردم همه میبینند…خیلی با خودم کلنجار میرفتم آخه توی ذهنم این بود که چون دندونای پایینم رو درست کردم این باعث شد که دندونای بالام خراب بشه پس اگه اونارو درست کنم پیشرفت میکنه و مثل پایینی ها که بعد چند سال رنگشون برگشت ولی خب کاری به اونا که درست کردم نداشت …
حالا فهمیدم چقدر انرژیم رو بی خودی صرف این چیزا کردم و میکنم …
یا پوست صورتم …جوش های پوستم …
البته که الان خیلی بهتر شده ولی بازم پوستم پره از جوش …
ولی بازم من دوست ندارم کرم رنگی بزنم می خوام خودم باشم …
ولی الان فهمیدم اینم ادا شده …
آرایش نمیکنم چون می خوام همه با تمام ایراداتم منو بپذیرند ولی بازم کلی انرژی که الان خوبم یا نه یا کلی فکر که الان صورتم پره جوشه بد دیده میشم …البته من خودمم حوصله ی این همه کرمو اینا رو ندارم و توی فکر اساسی و خرید دوره ی قانون سلامتی ام که به استقلال مالی برسم و بخرم…
والا الان با این حرفا یکم هم گیج شدم …دوست ندارم وابسته به لوازم آرایشی بشم از طرفی حوصله ی این همه کرمم ندارم و تازه از طرفی هم پوستم و مدل قیافم یکم اذیتم میکنه از طرفی می خوام زور بزنم که اعتماد به نفس داشته باشم ..
از طرفی دوست ندارم متعصبانه نگاه کنم از طرفی متعصبانه روی حرفای خودمم …
ولی خداروشکر که فهمیدم چقدر اقداماتی انجام میدم که کلی توجه و انرژی ازم میگیره ….
ممنونم …
درسته یکم گیج شدم ولی تصمیم گرفتم چندین باره دیگه فایلو گوش بدم تا بهتر درک کنم و تازه دوست دارم همه ی کامنت ها رو بخونم …
انجامش میدم …
مرسی
برای تک تک حرف ها و کلماتتون ممنونم …
عاشقتونم …
در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید …
و اگر یک ایرادی داره منو اذیت میکنه باید برطرفش کنم اوکی ؟؟
ولی اگر یک مثلا خالی روی صورتم دارم و خودم عاشقشم و حس خوبی بهش دارم ،ولی ملت میگن برو عمل کن و زشت شدی و اینا اگر مطابق میل بقیه حرکت کنیم ، این میشه مهم بودن حرف بقیه و از اونجایی که هیچ قیافه و هیچ ارایشی همه ی سلیقه هارو در بر نمیگیره ،میریم خال و عمل میکنیم درمیاریم فردا یکی میگه که برا چشماتم لنز بزار خوشگل تر شی ، این از این
و اینکه گفتی کرم رنگی و ارایش نمیخوام درگیرش بشم
خب این خیلی خوبه
اما بحث کرم نیست ،حل مسائل ریشه اییه و کافیه از خداوند هدایت بخوای ، عزیزه دل رسیدن به خواسته رو ما نباید موکول به خرید یک دوره کنیم
خداوندبی نهایت دست داره برای اینکه از هزاران طریق و به قول قران از جایی که به عقل ما به ذهن ما نمیرسه مارو به خواستمون برسونه ولی وقتی ما رسیدن به خواسته خودمونو که مثلا رفع جوش های صورته موکول میکنیم به یک زمان خاص و یه دوره خاص در واقع چون جهان داره به باورهای ما پاسخ میده ،داریم دست های خداوند رو میبندیم و فقط میگیم از این طریق و دقیقا به این شکل اجابت میشیم
شما فقط سپاس گزار صورت بدون جوش و صاف و زیبای خودت باش و ببین چطوری هدایت میشی به داشتنش ،تاکید میکنم از راه های ساده و بدیهی و اسون
خودم دوسال پیش پوست بدنم به شدت کهیر زده بود ،به شدت ها ، ولی خب به خاطر کج فهمی میگفتم نه من روی خودم کار میکنم و اینا خوب میشه ،بعدش دیدم نه داره بدتر میشه ، بعدش از اونجایی که همیشه قبل هرکاری میام ذهنیتمو درست میکنم ،تسلیم شدم و گفتم خدایا تو هدایت کن و خدا بهم الهام کرد که درسته روی خودت کار کنی اینا خوب میشه ولی خب این وسط اقدام عملی انجام میدی؟؟؟ و هدایت کرد به یک دکتر خوب و کهیرهایی که به شدت تمام شکم و پهلو و دستامو و حتی پیشروی کرده بود تا گردنم و موهام کلا با 120هزار تومن رفت پی کارش و فقط مقاومت من باعث شده بود این بیماری انقد پیشروی کنه
و باز یه مثال دیگه
یه شامپویی برام دکتر پوست تجویز کرد که شامپوی ضدشوره برا مو بود و گف هفته ای دوبار بمال به بدنت و بعد ابکشی کن
و خداروشکر با چنتا قرص دیگه خوب شد این ها
بعدش من به یه تضادی برخوردم که نمیدونم بختطر تعریق زیاد بود یا هرچی که به شدت پوست سرم خارش داشت ، وحشتناک هاااااا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی البته میخونی ههه
طوری که من میرسیدم باشگاه دو دیقه اول که شروع میکردم ،این خارش شروع میشد ، همین خارش و اینکه به شدت فراوان شوره میزد موهام باعث ریزششونم میشد و یه بار میگفتن سرکه بریز تو شامپو و استفاده میکردم و مقطعی جواب میداد ،یا چنتا روش دیگه و اخرش باز تسلیم شدم گفتم خدایا منو خودت هدایت کن و دقیقا قبلا هم هدایت کرده بود به شامپویی که اون دکتره برای پوستم تجویز کرده بود (همون شامپوی ضد شوره ) اما خب بازم مقاومت من باعث شد کلی برم ازمون و خطا کنم ،و باورت نمیشه اون شامپو معجزه کرد ، یعنی میخوام بگم راه حل مسائل خیلی سادس اگر که ما ساده نگا کنیم بهشون و بزرگشون نکنیم ، و به قول استاد ادم چه زود یادش میره اون شرایط بدی که داشت رو و خداوند بهش لطف کرد ،درسته سعی میکنم یادم نره و هی میگم خدایا شکرت خارش سرم کل زندگیمو مختل کرده بود و الان دیگه نیست
ملیکا جان فقط سپاس گزاری کن و تسلیم هدایت باش و ساده نگا کن مثل این دوتا مسئله ای که من برا خودم گنده کرده بودم و انقد با این طرز تفکر گذاشتم پیش برن ،برخورد نکن
تجسم کن خواستتت رو و بدون که خداوند به اسونترین شکل پاسخ میده بهت
یادت باشه ما فقط باید سمت خودمونو انجام بدیم
باز یه مثال میزنم از این
توی دفتر سپاس گزاریم چند مدتی بود مینوشتم که خدایا شکرت بابت موهای پرپشت و لختی که دارم و اصن فقط حس خوبی داشتم و نگرانش نبودم و به این شکل سمت خودم رو انجام میدادم و بعد هدایت شدم و ارایشگرم گف که یه شامپویی هست که قیمتش 450تومنه و هزار میله و روغن آرگان و پروتیین مو داره و میخوای سفارش بدم برات بیارن و حسم گفت خودشه و همونجا کارت کشیدم و سه روز بعد زنگ زد که بیا ببرش ،و فک کنم سه هفتس دارم استفاده میکنم موهام که بخاطر اون مشکلات کم پشت شده بود ،فک کن سه چهار ماه موهام هرروز داشت میریخت ،
بعد اون شامپو ضد شوره معجزه کرد و درمان شد و بعد این شامپو دقیقا اجابت خواسته ی من برای پرپشت بودن و لخت بودن موهام بود که ارایشگرم بخاطر اینکه موهام موخوره داشت (چون قبلا دوسه باری شعله زده بود و سوخته بودن ) بهم پیشنهاد داد ،
به نام خدای زیبا ترین زیبایی ها که خود، زیبا تر از هرچیز و هرجاست…
و من را به زیبایی خودش خلق کرد …
و هرچه دارم از اوست …
سلام داداش رضا …
چقدر لذت بخش بود وقتی سایت رو سرچ کردم و اومدم داخلش و دیدم نقطه ی آبی بالای اسمم روشن شده …
با تعجب بهش نگاه کردم و چندتا پلک زدم که ببینم واقعا دارم درست میبینم !
آخه خیلی وقته کامنتی نزاشتم …
منی که انتظارش رو نداشتم تا 2 یا 3 ثانیه توی شوک بودم …
بعد با خوشحالی
پریدم …
و زدم روی اسمم …
هنوز باورم نمیشد
گفتم بزار ببینم شاید اخطاری چیزیه …
ولی نه …نقطه روی پاسخ به کامنت من بود …
انگار دنیا رو بهم داده بودند …
من که همینجوری اومده بودم یه سر به سایت بزنم …
الان دل تو دلم نبود
..
دوست داشتم از خوشحالی فریاد بزنم…
سریع نشستم پشت میزم …
یعنی کی برام کامنت گذاشته …
رفتم توی صفحه ی پاسخ ها …
راسش هنوز هم باورم نمیشد …
یکم بالا پایین کردم گفتم حتما کامنت قبلیه …
ولی نه کامنت جدید اومده …
روش کلیک کردم …
.
.
.
ابتدای کامنت نوشته بودی …
حسم گفت برات بنویسم…
.
.
آخ من که دل تو دلم نبود …
رفتم بقیشو بخونم ولی …
یکم که جلو رفتم دیدم باید یه موضوعی رو یاد بگیرم …
پس اول رفتم کامنت خودمو خوندم …
تقریبا …
چهار ماه پیش این کامنت رو نوشته بودم …
و هنوز هم اون مشکلات رو دارم …
سریع تمومش کردم تا کامنت تو رو بخونم …
حالا …
دیگه فهمیدم راجب چی صحبت میکنید…
یک دور کامل کامنتتون رو خوندم
…
اما سیر نشدم
..
اینقدر قشنگ مثال زدین
..
که اصلا من از این رو به اون رو شدم ..
.
.
.
همون موقع این جمله ی استاد اومد توی ذهنم
که گفتن
من هدایت رو مجبور نمیکنم …
…..
.
..
دقیقا کاری که من برعکسش رو میکردم …
نه
من سلامتی رو باید از این استاد بدست بیارم …
رشدم رو باید از خرید دوره های این استاد بدست بیارم …
هی خدا بهم میگفتااااا
من گوش نمیکردم …
بعدم به خدا میگفتم خدایا چرا یه پولی جور نمیکنی که من دوره 12 قدم رو شروع کنم که زندگیم عوض بشه ….
وای
وای …
ببین …برای همین هی درجا میزدم …
البته تا این سوالو میپرسیدم
خدا جوابمو میدادا …
میگفت فعلا کاریت نباشه روی دوره ی خانه تکانی ذهن تمرکز کن …
اولاش هم گوش دادمااا ولی بعد رها کردم …
جوری که نه !
یا دوره ی 12 قدم یا هیچی …
عجب
..
بابا دختر …
تو از کجا میدونی چی خوبه …
برای چی خدا رو مجبور میکنی به میل تو باشه …
اگه هدایت رو سپردی به خدا که خب به اون گوش کن …
اگرم که خودت میدونی چی خوبه خب پس چرا دیگه میپرسی و هدایت می خوای ؟!
…
خندم میگیره …
واقعا در این حددد …
تازههههه
من آدمیم که روی زبونم این بود که
من خدا رو مجبور نمیکنم …
یا نمیگم که من از این راه باید این چیز رو بدست بیارم …
.
.
یه مشت حرف مفت …
چرا ؟
چون این ایمان و حرفی نیست که به عمل آید …
آخ چقدر با این جمله ی ( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است )حال میکنم …
برادر عزیزم
رضا جان …
ممنونم به خاطر کامنتت …
وقتی داشتم میخوندم…
دیدم وا ویلاااا چقدر این کارو کردم …
هر پولی که برای یه چیز دیگه خرج میشد میگفتم اگه این پولو پس انداز میکردم الان میتونستم دوره ی 12 قدم رو بخرم …
یا یادمه با مادرم رفتیم دکتر پوست و 1ونیم ملیون پول دادیم برای یکسری کرم گیاهی و من با حس خیلی بد …
از همون روز اول
میگفتم ببین …اگه مامان این پولو به من میدادااااا
من میرفتم دورهی 12 قدم رو میخریدم …
جالب اینکه دکتره با اطمینان گفت که پوستت خوب میشه …ولی من گوش ندادم و فقط یکی از اون کرم ها رو امتحان کردم …و خیلی خوب بود ولی با کوچک ترین تاثیر به ظن خودم بد …ترکش کردم …
و حتی اینقدر بهشون حس بد داشتم که یکی دوتاشو هم گم کردم …
خلاصه …
الان یه کرم ضد آفتاب رنگی استفاده میکنم …
از روزی که متوجه شدم دیگه خیلی دارم روی پوستم تمرکز بد میزارم و هر زمان که می خوام پیش یه فرد ارزشمند یا دانشگاهو اینا برم …خیلی از انرژیم صرف این میشه که وای الان قیافم چطوره …گفتم خب بابا اگه با یه کرم یکم محو میشن و خیالمون راحت میکنند که زیاد هم بد نیست و اینقدر اتلاف انرژی ندارن …خب این کارو میکنم …از طرفی برای پوستم هم خوبه …
تازه اینطوری خودم رو هم بیشتر دوست دارمو دیگه خجالت نمیکشم
..
ولی راست میگین …
از امشب از خدای عزیزم برای برطرف کردن این مشکل هدایت می خوام ..
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و باحالم و خانم شایسته مهربان و دوستان هدایتی سایت و دوست عزیزمون آقا لقمان عزیز توی این فایل
من استاد عزیز و نازنینم همیشه سعی میکنم وقتی که دارم به فایلهای شما گوش میدم در سایت، سعی کنم اتفاقات و شرایط زندگی و تجربیات قبلی رو بیارم بالا تو ذهنم چه خوب باشند چه بد، از خوبها به من انرژی مثبت میدهند و باعث افزایش عزت نفس من میشن و از بدها به این نتیجه میرسم که یادش بگیرم و سعی کنم فرکانس و باورهامو درست کنم و تبع اون رفتارهام درست و صحیح تر از قبل میشه.
پیرو صحبت های شما استاد گلم و دوست عزیزم آقا لقمان من میخوام یکی از تجربیات خودم رو در زمینه زیبایی بگم، من یه زمان بود صورتم جوش میزد به تیپ لباسم نمیرسیدم خیلی به تمیزی اهمیت نمیدادم و بر این باور بودم مهم نیست تمیز و آراسته و زیبا باشیم مهم اینه که هر طوری هستی بپذیری خودتو و بر این باور بودم که اگه برای خودم قدمی بر ندارم ینی خیلی انسان درستکار تری هستم و حرف مردم برام مهم نیست، دقیقاااااااا برعکس بود از زمانی که تصمیم گرفتم به خودم برسم فهمیدم زیبایی از بهشت اومده و بوی خوب و آراستگی به آدمی انرژی مثبت میده و جالبیش این بود اینطوری دیگه موضوعات زیبایی که قبلا برای من به اصطلاح میگفتم مهم نیست ولی مهم بود کاملا برطرف شد و این routine و discipline باعث شد من اصلا دیگه تمرکز از روی فکر مردم و فکر خودم در مورد بدنم بر دارم و به موضوعات هدایتی تر و مهم تر توی زندگی خودم برسم.
استاد وقتی تمرکزم روی چیزهای مهمتری در زندگیم مثل کار موردعلاقم میذارم انگار دارم بیشتر حال میکنم انگار رفتم به یه مسافرت توی جنگل های سرسبز و بارونی انگار توی این دنیا نیستم انگار صحبتهای پوچ بقیه و تفکرات اشتباه گذشته برام بی ارزش میشن همه میگن مثلا اینقدر کار نکن ولی من به خودم میگم وقتی من کارم رو به نحو احسن انجام میدم همون حسی رو دارم که وقتی دارم از مسافرت لذت میبرم و وقتی برای خودم ارزش قائلم به تغذیم میرسم غذای خوب و سالم میخورم ورزش میکنم حالم خوب و مثبته اینا همشون دقیقا به من حسی رو میده که انگار دارم استراحت میکنم و رها و آزادم و این اتفاقات سبب سختی و ناراحتی برای من نمیشن و جالبیش اینه که وقتی توی این اتفاقات و حس هستم اصلا نظرات منفی و خارج از ذهن بقیه برای من حتی به اندازه ارزنی هم ارزش نداره خیلی سپاسگزار پروردگارم هستم بخاطر این رویدادها و این اتفاقات.
متشکرم استاد نازنین و گلم و حرفه ای من
متشکرم از دوستان سایت با کامنتای فوق العاده که هرکدومشون برای خودش مقالات علمی هست.
سپاس گزار پروردگار
به نام خدای عشق که هرچه دارم از اوست
سلام برادر خوبم امیر رضا
چقدر حس خوبی گرفتم که کامنتت رو خوندم …
اون موقع که گفتی به خودم میگفتم پاکیزگی مهم نیست باید خودتو قبول داشته باشی …چقدر یاد وقتایی افتادم که مثلا لباسم چروک بود یا از پوشیدنش زیاد حس خوبی نداشتمو اینو به خودم میگفتم …
در صورتی که همون یه تغییر چقدر عزت نفسم بالا میرفت…
ممنونم به خاطر کامنت قشنگت …
عاشقتم …
منتظر نتایج خوبت هستم
ما باید تصمیم بگیریم ک انرژیمون رو کجا بزاریم، روی ورزش کردن و رفتن ب باشگاه و تغذیه مناسبمون، یا عوضش این هزینه رو خرج دوا و درمون و بستری شدن تو بیمارستون کنیم تو خلق کننده هستی
عزیز تو باید تصمیم بگیری ک وقتتو صرف دیدن فیلم ها و سریال هایی کنی ک جز کمبود و نشون بدن ک کسی ک ثروت داره کلاه برداره و اصلن تو زندگیش ارامشی نداره یا صرف کار کردن روی خودت ک هم با خودت ب صلح برسی، هم رابطت با خالقت بهتر بشه ک ب یه ارامش درونی میرسی ک راه میری و فقط اشک شوق میریزی
عزیز با خودتم تو تصمیم ک وقتتو بزاری و اکسپلور اینستا و شادی و خوشحالی و ثروت اونا رو ببینی یا در عوض روی خودت کار میکنی ک خودنم ب اونا برسی
این تویی ک زندگیت رو خلق میکنی
پس حواست ب نشتی های انرژیت باشه
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلام برادر رسول
ممنونم به خاطر کامنت زیبایت …. وقتی داشتی سوال میرپرسیدی ی لحظه به خودم اومدمو گفتم واقعا دوست دارم چی باشم چیکار کنم وقتم انرزیم رو کجا صرف کنم ممنونم که با کامنتت باعث شدی کمی بیشتر درباره چیزایی که می خوام تفکر کنم
منتظر نتایج خوبت هستم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و دوستانم
این فایل نشانه ی امروزم بود
بعد از اینکه لاعر شدم که البته اضافه وزن دارم ولی اندامم بد فرم لاغر شد
اون اندام ایده ال که تو ذهنم بود نشد
تو دوره عزت نفس شرکت کردم و متوجه شدم باید خودمو همینجوری دوست داشته باشم خیلی انرزی میزاشتم تو این زمینه ولی خب جواب نمیداد
درسته اوایل دوست داشتم اندامی باشه که به چشم مردم بیاد ولی از یه جایی به بعد دوست داشتم به این هدف برسم که باورام قوی بشه که من میتونم
ولی یه حس گناه داشتم مدام تو سرم نجوا میپیچید که تو خودتو همینجوری دوست نداری میخای با این کارا خودتو گول بزنی
همش از کج فهمی میاد
دیشب میخواستم یه دوره ورزشی بخرم که دوره مربوط به فرم دادن اندام بود ولی آنقدر نجوا داشتم که تو اگه ایمان داری به خدا باید خودتو همینطوری دوست داشته باشی
سردرگم شده بودم اومدم تو سایت و زدم رو نشانه
خدا آخه چقدرررر دقیق هدایت میکنه
این موصوع درصد زیادی از اعتماد به نفس ام رو میگرفت
ولی حداقل قدم اولی که بهم الهام شد رو انجام دادم
استاد منم باید اعتراف کنم تو این مسیر بعصی وقتا دچار کج فهمی میشم ولی خدا رو شکر میکنم زود هدایت میشم به مسیر درست
مثلا در مورد دکتر رفتن
من فکر میکردم اگه برم دکتر یعنی بی ایمانم
در صورتی که باورای سلامتی من خیلی مشکل داره من یهو نمیتونم تغییرشون بدم
من خودمو با شما مقایسه میکنم و فکر میکردم باید مثل شما پیش برم
اگه اونجوری نمیشد سرزنش شروع میشد
یعنی هر چقدر تو خود عمیق میشم میبینم چقدر این خود سرزنشی تو من عمیق و ریشه ای
نمیدونم الآنم درست درک کردم یا نه ولی به اندازه ی ظرف چیزی رو که فهمیدم سعی میکنم بهش عمل کنم
اینکه من کاری رو برای رضایت مردم و جلب نطرشون انجام بدم خیلی فرق داره با اینکه میخام اون موصوع رو حل کنم تا تمرکزم رو بزارم جای بهتر
وجود ما زیبایی رو دوست داره
پس طبیعی به طرف زیبایی کشیده میشیم
سلام امروز خیلی هدایتی به این قسمت اومدم چون که چند روزی بود حال احساس خوشی رو طی نمیکردم و هر چی وارد سایت میشدم یا اینکه میخواستم وصل بشم به شکر گزاری اتصال لازم رو پیدا نمیکردم و میدونستم که حالم باید تغییر کنه ولی حالا میله نشت انرژی رو توی درونم احساس میکنم یعنی من یا خودآگاه یا ناخودآگاه با توجه به آگاهی که دارم به مسایل ربط میشم که نتایجش کمبود و حس منفی هست .مطالب مثل غیبت .مثل مقایسه مثل خشم مثل کنترل مثل قضاوت.همه اینها شاهراهایی میشن که انرژی و حال خوب رو بدون اطلاع و خیلی ملموسانه بدون خبر از ما بگیرند
و به دیدگاه من باید
پیشگیری کرد یعنی به قسمتی از تمرین و خودشناسی برسیم
که به هیچ کدوم از این موارد نزدیک نشیم .
چون وارد شدن به این حیطه به نظر من کاری ناشیانه و دیوانه وار است
به نام دهنده ی بی منت
به نام عشق
به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی
هرچقدر که انسانهای قدرتمند تری بشیم به همون اندازه نظر دیگران برامون مهم نیست ،ما توانایی راضی نگه داشتن دیگرانو نداریم،
ونیازی هم نیست که کسی مارو تایید کنه،نیازِ که ما در مسیر درست حرکت کنیم
موضوع دیگری هم وجود داره و اونم اینکه اگر جایی داری انرژی میذاری وکلی ذهنت مشغوله تا نظر دیگران برات مهم نباشه اونجا جاییکه که باید دست از مقاومت برداری و یه سرو سامانی به اون موضوع بدی ،تا جلو نشتی انرژی تو بگیری
مثلا اگه داری تلاش میکنی تا ذهنتو کنترل کنی و بیماری همه گیرو نگیری ،اما در مقابل گفتگو های دیگران کمی کم میاری و نگران میشی بهتره که با زدن واکسن از خودت مراقبت کنی
تا ذهنت رها بشه و بتونی باانرژی بیشتری به مسیرت ادامه بدی
ماباید خسیس باشیم در خرج کردن انرژیمون ،پس جلو نشتی های انرژی رو بگیر وانجامش بده
چون تو به آرامش ذهنت نیاز داری ،پس اجازه بده این مسیر مهم نبودن نظر دیگران هم با تکامل طی بشه و براش زور نزن….
سپاسگزارم از استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدن تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دوستتون دارم عشقم برای همه بچههای سرزمین عباسمنش ❤️❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
به نام خدای زیباترین حرف ها که هرچه دارم از اوست
سلام به ماریای عزیزم
ممنونم به خاطر کامنت زیبایت مخصوصا اون قسمنت که گفتی
موضوع دیگری هم وجود داره و اونم اینکه اگر جایی داری انرژی میذاری وکلی ذهنت مشغوله تا نظر دیگران برات مهم نباشه اونجا جاییکه که باید دست از مقاومت برداری و یه سرو سامانی به اون موضوع بدی ،تا جلو نشتی انرژی تو بگیری
عالی بود
به خودم گفتم کجا داری چیکار میکنی ….انرزیتو برای چی داری هدر میدی ….
حتی در این مورد که یکم خوب فکر کردم تصمیم گرفتم یه کرم رنگی برای صورتم سفارش بدم … تا اینقدر نخوام دم به دقیقه انرژی بزارم برم سر اینه و کلی بگم وای چقدر جوشام زیاد شده ….
ممنونم به خاطر کامنت زیبایت
منتظر نتایج فوق االعاده ات هستم
سلام به دوست عزیزم ملیکای دوست داشتنی
راستش برای خودمم کامنتم جالب بود چون بیادم آورد که قبلاً کجا بودم .
من دوره ی احساس لیاقت و خودارزشمندی استاد رو تهیه کردم و بسیار برام مفید هست هنوز وسطای دوره هستم
بهت پیشنهاد میکنم تا اگر دوست داشتی تهیه کنی چون با انجام تمریناتش ورژن جدیدی از ملیکارو به دنیا عرضه میکنی
شاد و سلامت و سعادتمند باشی دوست ارزشمندم
سلام به استاد زیبا بین وخانواده خوب عباس منشی فایل 47 گفتگو با دوستان نشانه امروز من بود واقعا شوکه شدم چقدر دقیق خدا نشانه هارو نشون میده به ما من امروز وقتی فکر کردم می بینم خیلی نظر مردم برام مهم نبوده ولی این روز های اخیر انگار یکم حساس شده بودم به نظرات دیگران ولی متوجه شدم که اصل زندگی لذت بردن از زندگی هست واینکه راه وروشی خاص خودم رو داشته باشم وسعی کنم یک مسیر درست رو ادامه بدم وهر چیزی رو که قلبم تائید میکنه انجام بدم وروی خودم کار کنم که نظر وحرف دیگران برام مهم نباشه ورفتار وگفتار من جوری باشه که اگر دیگران این رفتار رو انجام بدن می پسندم یا نه واینکه هر کسی سلیقه وعلایق خودش رو داره وخیلی مسایل شخصی هست ومن نباید دنبال راضی کردن بقیه باشم روزتون سرشار از شادی وسلامتی باشه
به نام خدای نشانه های واضح که هرچه دارم از اوست
سلام خواهر خوبم فاطمه ی عزیزم
دقیقا
دقیقا
این فایل نشانه ی امروز منم بود و من با تعجب به خودم و این خدای فوق العاده نگاه میکنم و میگم تو از کجا این سایت از کجا میفهمه که الان بین این چند هزار صفحه چی رو بیاره تو چجوری اینکارو میکنی …
و میگم خدایا تو فوق العاده ای …چی بگم چطور بگم …
چقدر خوبه که دارمت
مرسی که هستی …
ممنونم فاطمه جان که با کامنتت بهم این حس عشقو لذت داشتن خدارو یادآوری کردی عاشقتم …
منتظر نتایج خوبت هستم …
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلان استاد عزیزم
سلام خانواده ی دوست داشتنی من …
ای جان دلم …
واقعا چه خدای هدایتگری داریم ….
عاشقتونم …
من با پاسخ کامنت یکی از دوستان به این صفحه هدایت شدم …
و چه زیبا هر روز خداوند بهم میگه
نمایشگر اینکه چقدر داریم روی خودمون کار کنیم …چقدر نظر بقیه برامون مهمه ؟
ما مسیر رو شکل زندگیمون رو مشخص میکنیم ….و کار خودمون رو میکنیم ….
واقعا واقعاااا
توی ایران چقدر دنبال راضی کردن بودیم …
مخصوصا درباره ی من …
….
عزیزم تمرکز …
عزیزم متمرکز بودن …
عزیزم گوش بده به هدایت و حرف من …
حذف کن تمام چرت و پرت های دور و برت رو تا توی اون حوضه هدایت های منو بگیری …
عاشقتونم …
یه معیار سنج برای رفتار ها که آقا این رفتاری که دارم انجام میدم اگر یه نفر دیگه هم انجام بده من اذیت میشم یا نه ؟
…….
خودمون خودمون رو زیبا ببینیم….
…….
یه تعادل باید باشه
عاشقتونم …مرسی برای این فایل …
ممنونم …
در پناه لله یکتا باشید
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد عزیز
سپاس خداوندی را که به ما قدرت داد تا باورهای غلط رو از زندگیمون حذف کنیم
متاسفانه در مورد حرف مردم و جامعه یک موضوع کاملا شفاف وجود داره و اون اینه که همونطور که استاد بارها اشاره میکنن اکثریت اونها ( که متاسفانه بالای ۹۰ درصد از جامعه رو شامل میشن) چیزی در مورد قانون نمیدونن و هرچه که در تفکر اونها وجود داره یک موضوع شکل گرفته بر اساس باور های غلطیه که باهاش بزرگ شدن یا فکر میکنن درسته و در واقع توجه به حرف اونها یعنی شما اجازه بدین که ورودیهای نامناسب رو دریافت کرده و زندگی خودتون رو به چالش و عجالتا به گند بکشید.
اینکه مردم چی دوست دارن یا چه فکری میکنن یا چجور رفتار میکنن اصلا مهم نیست و تاثیری بر زندگی ما نخواهند داشت مگر اینکه ما اونها رو بشنویم ، باور کنیم و بهشون اجازه بدیم ما رو هدایت کنن .
چقدر ما و تمام اطرافیان ما بهای گزاف این باور غلط رو دادیم
چه کارهایی که دوست داشتیم انجام بدیم ولی به خاطر مردم انجام ندادیم ، چه باورهای درستی داشتیم ولی به خاطر حرف مردم انجامشون ندادیم و ازشون دور شدیم ، چه موهبتهایی رو میتونستیم از خداوند دریافت کنیم ولی به خاطر دنبال کردن حرف مردم اونها رو از دست دادیم
و حیف از این زندگی که ما به خاطر دیگران به گندش میکشیم و اونو هدر میدیم
درک قوانین جهان به ما خیلی کمک میکنه که این باورها رو از ذهنمون پاک کنیم
و باید همونطور که دوست داریم و راحتیم زندگی کنیم
واقعا یه سری چیزا اهمیت ندارن که بهشون فکر کنیم
الان یه موضوع ظاهری رو دارم این روزها باهاش دست و پنجه نرم میکنم اینه که من دیگه داره یواش یواش موهام میریزه و مساله اینه که من با این موضوع خیلی حال میکنم 🤣
البته این یک موضوع بسیار سادست که دارم مطرحش میکنم و بیشتر اشاره ای دارم به دندونای آقا لقمان واستاد عزیز
و دخالت مردم خیلی عمیقتر از این چیزیه که دارم میگم
ولی میگم خدایا بریزه از شرش خلاص بشم از ته بزنم بره اما هرکی من رو میبینه میگه چرا نمیری بکاری چرا زشت شدی چرا اینطور و اونطور
بابا ولمون کنید بذارید اونطور که راحتیم زندگی کنیم تازه مو که مثل دندون نیست که با سلامتی رابطه داشته باشه
داشته باشی خوشگلی نداشته باشی خوشگلتری 🤣
یه فایلی داره استاد میگه من عاشق واژه راحت و راحتی ام . من دوست دارم راحت باشم حالا هرکی میخواد هرجوری فکر کنه
به نظر من این دانایی عظیمیه که ما اونطور که راحتیم زندگی کنیم نه اونطور که دیگران میگن و دوست دارن
ما باید به درونمون رجوع کنیم و کاری که بهش باور داریم رو انجام بدیم
و در نهایت به قول استاد باوری که عمل نیاورد حرف مفت است
حرف دیگرانو بریزیم دور و بریم با خودمون حال کنیم
به قول مولانا
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عزیز وهمه ی دوستان بزرگوار
منم با این موضوعی که استاد گفتند کاملا موافقم که راجع به زیبایی ظاهری اگر که میبینیم تحت فشار هستیم اصلا خودمون و مجبور نکنیم که بخوایم حفظ ظاهر بکنیم و بگیم که ما همین جوری که هستیم خودمون و دوست داریم ، مثلا خیلی وقتا من به دوستام میگم که راجع به جراحی بینی و زیبایی اگر میبینی که با این کار حالنت خوب میشه و میتونی شادتر زندگی کنی حتما انجامش بده این کارو ولی مثلا یکی از دوستام هست که دائما در حال عمل جراحی کردنه ، تا به امروز انواع جراحی ها رو انجام داده ولی هیچوقت هم از زندگیش لذت نمیبره خرموقع میبینیش میگه پوله که آدم و خوشبخت میکنه اگه پول داشتم فلان کارو میکردم اگه پول داشتم فلان جا میرفتم ،
ولی حیف که نمیدونه اینا همش از دوست نداشتن خودشه و احساس عدم لیاقتش .
ممنون استاد جان که با صحبتاتون باعث میشین ما به خالق ارزشمند خودمون بیشتر فکرکنیم و شکرگذارش باشیم و ارزش آفرینی کنیم .
به نام خدای زیباترین زیبایی ها که هرچه دارم از اوست
سلام آجی بهاره
ممنونم به خاطر این کامنت قشنگت و مثل خوبی که زدی …
با جمله ی اولت که گفتی
.
.
راجع به زیبایی ظاهری اگر که میبینیم تحت فشار هستیم اصلا خودمون و مجبور نکنیم که بخوایم حفظ ظاهر بکنیم و بگیم که ما همین جوری که هستیم خودمون و دوست داریم …
.
.
اصلا انگار به دریچه ای برام باز شد ….
و با مثالت دیگه کامل شد …ممنونم که یاد آوری کردی مهم لذت بردن از این مهمانیه …
عاشقتم
منتظر نتایج فوق العاده ات هستم
به نام خدایی که هرچه دارم از اوست
سلام به خانواده ی دوست داشتنی ام
سلام به استاد عزیزم …
و در دنیای من پدر فافا
امیدوارم حالتون عالی باشه …
بشینم گریه کنم واقعا …به حال خودم که اینقدر کانون توجهم رو روی چیزای نادرست زندگیم گذاشتم …
از تقریبا 13یا 14 سالگی دندونای من پوسیده شد …
و حتی دندونای جلوم هم لکه های سیاهی زد …
من سعی میکردم برام مهم نباشه …
براشون اسم گذاشتم سعی کردم پنهانشون کنم سعی کردم دوسشون داشته باشم …سعی کردم جوری بخندم که پیدا نشن …
ولی فایده ای نداشت که نداشت و آخرش حس میکردم همه میبینند…خیلی با خودم کلنجار میرفتم آخه توی ذهنم این بود که چون دندونای پایینم رو درست کردم این باعث شد که دندونای بالام خراب بشه پس اگه اونارو درست کنم پیشرفت میکنه و مثل پایینی ها که بعد چند سال رنگشون برگشت ولی خب کاری به اونا که درست کردم نداشت …
حالا فهمیدم چقدر انرژیم رو بی خودی صرف این چیزا کردم و میکنم …
یا پوست صورتم …جوش های پوستم …
البته که الان خیلی بهتر شده ولی بازم پوستم پره از جوش …
ولی بازم من دوست ندارم کرم رنگی بزنم می خوام خودم باشم …
ولی الان فهمیدم اینم ادا شده …
آرایش نمیکنم چون می خوام همه با تمام ایراداتم منو بپذیرند ولی بازم کلی انرژی که الان خوبم یا نه یا کلی فکر که الان صورتم پره جوشه بد دیده میشم …البته من خودمم حوصله ی این همه کرمو اینا رو ندارم و توی فکر اساسی و خرید دوره ی قانون سلامتی ام که به استقلال مالی برسم و بخرم…
والا الان با این حرفا یکم هم گیج شدم …دوست ندارم وابسته به لوازم آرایشی بشم از طرفی حوصله ی این همه کرمم ندارم و تازه از طرفی هم پوستم و مدل قیافم یکم اذیتم میکنه از طرفی می خوام زور بزنم که اعتماد به نفس داشته باشم ..
از طرفی دوست ندارم متعصبانه نگاه کنم از طرفی متعصبانه روی حرفای خودمم …
ولی خداروشکر که فهمیدم چقدر اقداماتی انجام میدم که کلی توجه و انرژی ازم میگیره ….
ممنونم …
درسته یکم گیج شدم ولی تصمیم گرفتم چندین باره دیگه فایلو گوش بدم تا بهتر درک کنم و تازه دوست دارم همه ی کامنت ها رو بخونم …
انجامش میدم …
مرسی
برای تک تک حرف ها و کلماتتون ممنونم …
عاشقتونم …
در پناه الله یکتا شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید …
سلام ملیکای عزیز
امیدوارم حال دلت عالی باشه
حسم گف برات بنویسم
دوست عزیز من اینکه ادم به خودش برسه از عزت نفسشه
و اگر یک ایرادی داره منو اذیت میکنه باید برطرفش کنم اوکی ؟؟
ولی اگر یک مثلا خالی روی صورتم دارم و خودم عاشقشم و حس خوبی بهش دارم ،ولی ملت میگن برو عمل کن و زشت شدی و اینا اگر مطابق میل بقیه حرکت کنیم ، این میشه مهم بودن حرف بقیه و از اونجایی که هیچ قیافه و هیچ ارایشی همه ی سلیقه هارو در بر نمیگیره ،میریم خال و عمل میکنیم درمیاریم فردا یکی میگه که برا چشماتم لنز بزار خوشگل تر شی ، این از این
و اینکه گفتی کرم رنگی و ارایش نمیخوام درگیرش بشم
خب این خیلی خوبه
اما بحث کرم نیست ،حل مسائل ریشه اییه و کافیه از خداوند هدایت بخوای ، عزیزه دل رسیدن به خواسته رو ما نباید موکول به خرید یک دوره کنیم
خداوندبی نهایت دست داره برای اینکه از هزاران طریق و به قول قران از جایی که به عقل ما به ذهن ما نمیرسه مارو به خواستمون برسونه ولی وقتی ما رسیدن به خواسته خودمونو که مثلا رفع جوش های صورته موکول میکنیم به یک زمان خاص و یه دوره خاص در واقع چون جهان داره به باورهای ما پاسخ میده ،داریم دست های خداوند رو میبندیم و فقط میگیم از این طریق و دقیقا به این شکل اجابت میشیم
شما فقط سپاس گزار صورت بدون جوش و صاف و زیبای خودت باش و ببین چطوری هدایت میشی به داشتنش ،تاکید میکنم از راه های ساده و بدیهی و اسون
خودم دوسال پیش پوست بدنم به شدت کهیر زده بود ،به شدت ها ، ولی خب به خاطر کج فهمی میگفتم نه من روی خودم کار میکنم و اینا خوب میشه ،بعدش دیدم نه داره بدتر میشه ، بعدش از اونجایی که همیشه قبل هرکاری میام ذهنیتمو درست میکنم ،تسلیم شدم و گفتم خدایا تو هدایت کن و خدا بهم الهام کرد که درسته روی خودت کار کنی اینا خوب میشه ولی خب این وسط اقدام عملی انجام میدی؟؟؟ و هدایت کرد به یک دکتر خوب و کهیرهایی که به شدت تمام شکم و پهلو و دستامو و حتی پیشروی کرده بود تا گردنم و موهام کلا با 120هزار تومن رفت پی کارش و فقط مقاومت من باعث شده بود این بیماری انقد پیشروی کنه
و باز یه مثال دیگه
یه شامپویی برام دکتر پوست تجویز کرد که شامپوی ضدشوره برا مو بود و گف هفته ای دوبار بمال به بدنت و بعد ابکشی کن
و خداروشکر با چنتا قرص دیگه خوب شد این ها
بعدش من به یه تضادی برخوردم که نمیدونم بختطر تعریق زیاد بود یا هرچی که به شدت پوست سرم خارش داشت ، وحشتناک هاااااا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی البته میخونی ههه
طوری که من میرسیدم باشگاه دو دیقه اول که شروع میکردم ،این خارش شروع میشد ، همین خارش و اینکه به شدت فراوان شوره میزد موهام باعث ریزششونم میشد و یه بار میگفتن سرکه بریز تو شامپو و استفاده میکردم و مقطعی جواب میداد ،یا چنتا روش دیگه و اخرش باز تسلیم شدم گفتم خدایا منو خودت هدایت کن و دقیقا قبلا هم هدایت کرده بود به شامپویی که اون دکتره برای پوستم تجویز کرده بود (همون شامپوی ضد شوره ) اما خب بازم مقاومت من باعث شد کلی برم ازمون و خطا کنم ،و باورت نمیشه اون شامپو معجزه کرد ، یعنی میخوام بگم راه حل مسائل خیلی سادس اگر که ما ساده نگا کنیم بهشون و بزرگشون نکنیم ، و به قول استاد ادم چه زود یادش میره اون شرایط بدی که داشت رو و خداوند بهش لطف کرد ،درسته سعی میکنم یادم نره و هی میگم خدایا شکرت خارش سرم کل زندگیمو مختل کرده بود و الان دیگه نیست
ملیکا جان فقط سپاس گزاری کن و تسلیم هدایت باش و ساده نگا کن مثل این دوتا مسئله ای که من برا خودم گنده کرده بودم و انقد با این طرز تفکر گذاشتم پیش برن ،برخورد نکن
تجسم کن خواستتت رو و بدون که خداوند به اسونترین شکل پاسخ میده بهت
یادت باشه ما فقط باید سمت خودمونو انجام بدیم
باز یه مثال میزنم از این
توی دفتر سپاس گزاریم چند مدتی بود مینوشتم که خدایا شکرت بابت موهای پرپشت و لختی که دارم و اصن فقط حس خوبی داشتم و نگرانش نبودم و به این شکل سمت خودم رو انجام میدادم و بعد هدایت شدم و ارایشگرم گف که یه شامپویی هست که قیمتش 450تومنه و هزار میله و روغن آرگان و پروتیین مو داره و میخوای سفارش بدم برات بیارن و حسم گفت خودشه و همونجا کارت کشیدم و سه روز بعد زنگ زد که بیا ببرش ،و فک کنم سه هفتس دارم استفاده میکنم موهام که بخاطر اون مشکلات کم پشت شده بود ،فک کن سه چهار ماه موهام هرروز داشت میریخت ،
بعد اون شامپو ضد شوره معجزه کرد و درمان شد و بعد این شامپو دقیقا اجابت خواسته ی من برای پرپشت بودن و لخت بودن موهام بود که ارایشگرم بخاطر اینکه موهام موخوره داشت (چون قبلا دوسه باری شعله زده بود و سوخته بودن ) بهم پیشنهاد داد ،
امیدوارم بتونه کمک کنه بهت این تجربیات .
درپناه الله یکتا باشی .
به نام خدای زیبا ترین زیبایی ها که خود، زیبا تر از هرچیز و هرجاست…
و من را به زیبایی خودش خلق کرد …
و هرچه دارم از اوست …
سلام داداش رضا …
چقدر لذت بخش بود وقتی سایت رو سرچ کردم و اومدم داخلش و دیدم نقطه ی آبی بالای اسمم روشن شده …
با تعجب بهش نگاه کردم و چندتا پلک زدم که ببینم واقعا دارم درست میبینم !
آخه خیلی وقته کامنتی نزاشتم …
منی که انتظارش رو نداشتم تا 2 یا 3 ثانیه توی شوک بودم …
بعد با خوشحالی
پریدم …
و زدم روی اسمم …
هنوز باورم نمیشد
گفتم بزار ببینم شاید اخطاری چیزیه …
ولی نه …نقطه روی پاسخ به کامنت من بود …
انگار دنیا رو بهم داده بودند …
من که همینجوری اومده بودم یه سر به سایت بزنم …
الان دل تو دلم نبود
..
دوست داشتم از خوشحالی فریاد بزنم…
سریع نشستم پشت میزم …
یعنی کی برام کامنت گذاشته …
رفتم توی صفحه ی پاسخ ها …
راسش هنوز هم باورم نمیشد …
یکم بالا پایین کردم گفتم حتما کامنت قبلیه …
ولی نه کامنت جدید اومده …
روش کلیک کردم …
.
.
.
ابتدای کامنت نوشته بودی …
حسم گفت برات بنویسم…
.
.
آخ من که دل تو دلم نبود …
رفتم بقیشو بخونم ولی …
یکم که جلو رفتم دیدم باید یه موضوعی رو یاد بگیرم …
پس اول رفتم کامنت خودمو خوندم …
تقریبا …
چهار ماه پیش این کامنت رو نوشته بودم …
و هنوز هم اون مشکلات رو دارم …
سریع تمومش کردم تا کامنت تو رو بخونم …
حالا …
دیگه فهمیدم راجب چی صحبت میکنید…
یک دور کامل کامنتتون رو خوندم
…
اما سیر نشدم
..
اینقدر قشنگ مثال زدین
..
که اصلا من از این رو به اون رو شدم ..
.
.
.
همون موقع این جمله ی استاد اومد توی ذهنم
که گفتن
من هدایت رو مجبور نمیکنم …
…..
.
..
دقیقا کاری که من برعکسش رو میکردم …
نه
من سلامتی رو باید از این استاد بدست بیارم …
رشدم رو باید از خرید دوره های این استاد بدست بیارم …
هی خدا بهم میگفتااااا
من گوش نمیکردم …
بعدم به خدا میگفتم خدایا چرا یه پولی جور نمیکنی که من دوره 12 قدم رو شروع کنم که زندگیم عوض بشه ….
وای
وای …
ببین …برای همین هی درجا میزدم …
البته تا این سوالو میپرسیدم
خدا جوابمو میدادا …
میگفت فعلا کاریت نباشه روی دوره ی خانه تکانی ذهن تمرکز کن …
اولاش هم گوش دادمااا ولی بعد رها کردم …
جوری که نه !
یا دوره ی 12 قدم یا هیچی …
عجب
..
بابا دختر …
تو از کجا میدونی چی خوبه …
برای چی خدا رو مجبور میکنی به میل تو باشه …
اگه هدایت رو سپردی به خدا که خب به اون گوش کن …
اگرم که خودت میدونی چی خوبه خب پس چرا دیگه میپرسی و هدایت می خوای ؟!
…
خندم میگیره …
واقعا در این حددد …
تازههههه
من آدمیم که روی زبونم این بود که
من خدا رو مجبور نمیکنم …
یا نمیگم که من از این راه باید این چیز رو بدست بیارم …
.
.
یه مشت حرف مفت …
چرا ؟
چون این ایمان و حرفی نیست که به عمل آید …
آخ چقدر با این جمله ی ( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است )حال میکنم …
برادر عزیزم
رضا جان …
ممنونم به خاطر کامنتت …
وقتی داشتم میخوندم…
دیدم وا ویلاااا چقدر این کارو کردم …
هر پولی که برای یه چیز دیگه خرج میشد میگفتم اگه این پولو پس انداز میکردم الان میتونستم دوره ی 12 قدم رو بخرم …
یا یادمه با مادرم رفتیم دکتر پوست و 1ونیم ملیون پول دادیم برای یکسری کرم گیاهی و من با حس خیلی بد …
از همون روز اول
میگفتم ببین …اگه مامان این پولو به من میدادااااا
من میرفتم دورهی 12 قدم رو میخریدم …
جالب اینکه دکتره با اطمینان گفت که پوستت خوب میشه …ولی من گوش ندادم و فقط یکی از اون کرم ها رو امتحان کردم …و خیلی خوب بود ولی با کوچک ترین تاثیر به ظن خودم بد …ترکش کردم …
و حتی اینقدر بهشون حس بد داشتم که یکی دوتاشو هم گم کردم …
خلاصه …
الان یه کرم ضد آفتاب رنگی استفاده میکنم …
از روزی که متوجه شدم دیگه خیلی دارم روی پوستم تمرکز بد میزارم و هر زمان که می خوام پیش یه فرد ارزشمند یا دانشگاهو اینا برم …خیلی از انرژیم صرف این میشه که وای الان قیافم چطوره …گفتم خب بابا اگه با یه کرم یکم محو میشن و خیالمون راحت میکنند که زیاد هم بد نیست و اینقدر اتلاف انرژی ندارن …خب این کارو میکنم …از طرفی برای پوستم هم خوبه …
تازه اینطوری خودم رو هم بیشتر دوست دارمو دیگه خجالت نمیکشم
..
ولی راست میگین …
از امشب از خدای عزیزم برای برطرف کردن این مشکل هدایت می خوام ..
.و سعی میکنم دیگه هدایت رو مجبور نکنم …
ازتون واقعا ممنونم …
از اعماق وجودم ازتون ممنونم
و دوستتون دارم
در پناه لله یکتا باشید