گفتگو با دوستان 38 | آرامش ذهنی و ایده های کارا - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

با سلام متشکرم از همکاریتون ایا قبول داریداگر استاد عباس منش در ان زمان که در مسیر تکاملی خود بوده اند اگر با چک خانه ویلایی را نمی خریدند به راحتی نمیتونستند کلاسها را با طیب خاطر برگزار کنند و قطعا مشکلاتی براشون به وجود میامد که روند رشدشون را شاید عقب میانداخت و احتمالا با خرید خانه ویلایی در مسیری جدید قرار گرفته اند یا در مثال وحید خیاط در جلسه ۳۸ م گفتگوی با دوستان ایشون که درامدش در حال حاضر بالاست و توانایی بازپرداخت تسهیلات را دارد و تسهیلات موجب سلب ارامش از او نمیشود تسهیلات در دو مثال فوق با توجه به نرخ تورم در ایران و شدت هرساله ان نقش اهرم جهت ثروتمند شدن دو نفر داشته است و چه بسا انها را هدایت به مسیری خا ص نموده است.

ضمن اینکه اقای وحید خیاط از اول با انعقاد قرارداد با پارچه فروشان و دادن چک وعده دار و کار کردن و پاس کردن انها مسیر تکاملی خود را طی کرده و قدم به قدم با همین روش پیش خرید به وسیله چک موفق به رشد مالی و کاری شده .

و در ان زمان که دو نفر در مسیر تکامل بوده اند احتمالا با توجه به تکاملشون و قدرت بازپرداختشون که اسباب سلب ارامششون نشده تسهیلات اخذ نموده اند .

و اما مثالی از خودم بزنم من حدود ۱۰ سال هست شاغل هستم حدود ۳سال پیش با کلی تلاش حدود مبلغ پنج میلیون تومان پس انداز کرده بودم که یه مبلغی هم از فروش خانه پدری و مبلغی مازاد هم تسهیلاتی بود که قبلا در بانک مهر اقتصاد اخذ کرده بودم که نزد یه تاجر بودند که اشنا و فامیل بود قرار شد شراکتی کار کنیم البته ایشون خودش کار میکرد و هیچ وقت به من راه نداد که باهاشون مشارکت کنم .

خلاصه یک روز من جهت خرید خانه برای پدرم به صورت اتفاقی به مشاور املاکی رفتم و در حین صحبت با مشاور املاکی یه نفر امد تو که گفت خانه ای دارم در وسط شهر به متراژ ۴۰ متر مربع به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان میفرشم یادداشت کن کسی خواست بفروش منم حس کنجکاویم تحریک شد و گفتم ضرر ندارد میرم و میبینمش رفتم و چون موقعیت خوبی داشت و هم تجاری میخورد و هم میتونستی طرح مصری یه خونه خوبی از ان درست کنی خیلی دوست داشتم معامله اش کنم منتهی پول نداشتم و پولی که نزد تاجر بود بیشتر ان مال پدر بود و چون متراژ ان کم بود به درد پدر نمیخورد و مطمین بودم با خرید ان مخالفت میکنه و خلاصه ذهنم در گیر بود حتی مالک به من پیشنهاد داد که مبلغی بهش بدم و بقیه یک ماهه چک بدم و خونه را بخرم .منم فقط ۵ میلیون داشتم انهم مال خانمم بود و هر روز در فکر معامله بودم یک روز واسه پرداخت اقساط رفتم بانک مهر اقتصاد قبل از رفتن خانمم که موافق معامله بود گفت از کارمند بانک اقای میرانی که مسول تسهیلات است بخواه ببین به تو وام میدهد تا خونه را بخریم منم ان زمان با وام چندان میانه خوبی نداشتم و اخذ وام و جدی نگرفتم منتهی از میرانی درخواست الکیم و کردم و او گفت از روی پروانه وکالت خودت و خانمت هرچی نیاز داری بهتون میدم منم که از بازپرداخت ماهیانه ان که در حدود ۶و نیم میلیون تومان بود میترسیدم و خانمم مرتبا اصرار میکرد وام بگیر و خونه را بخر و واقعیتش منم از اینکه قادر باشم ماهیانه این مبلغو پرداخت کنم احساس عجز میکردم و به سراغ همان تاجر رفتم و باهش این موضوع و در میان گذاشتم و از او قول گرفتم در تجارتش با من بیشتر وقت بگذارد و محکم وارد کارم کند تا بتونم وام را بگیرم و خانه را بخرم و اقساط را پرداخت کنم او مطابق همیشه گفت وام و بگیر ماهیانه ۶و نیم میلیون که مبلغی نیست که از ان بترسی و واقعیتش مدار او بالا بود و به من امیدواری داد هرچند نه تنها کمکم نکرد بلکه بعدا هیچ سودی به من نداد اما من جرعت پیدا کردم و ان ملک را خریدم و یواش یواش ان را تخریب کردم و یه ملک نوقلی قشنک با یک مغازه در ان احداث کردم و به قیمت بالایی فروختم و با پول پدر زمینی خریداری کردم و الان ان را تا مرحله اجر کاری در ۴ طبقه پیش بردم و علیرغم مخالفت های خانواده جهت اخذ وام و خرید خانه ۴۰ متری من وام گرفتم و ملک ۴۰ متری را خریدم و الان نه تنها برای خودم بلکه برای پدر و دو برادر دیگرم در حال ساخت خانه هستم هرچند اگر ملک را نمیفروختم الان سرمایه خودم به تنهایی بالغ بر ۵ میلیارد تومان بود و هدفم از این صحبت ها اینه که هرچند من با اخذ تسهیلات از نظر روانی اذیت شدم اما خدا میداند در مسیرهایی هدایت شدم که الان مجال گفتن انها نیستش اخذ تسهیلات هم نقش اهرم مالی برای من داشت و هم عاملی بود که چون فشار مالی به من میامد به چند بازاریاب در یک شرکت و اشنایی با انها اشنا شدم که باعث شدند با استاد عباس منش اشنا بشم و الان در خدمت ایشون و خانواده صمیمیشون هستم هرچند در جلسه ششم یا هفتم متوجه شدم اصل و اساس تبلیغات ان بازاریاب ها بدون اینکه خودشان بدانند برای یک شرکت هرمی است و مقدار پولی که من در ان شرکت گذاشته ام خطر از بین رفتنش زیاد است اما این اگاهی و این اشنایی من با استاد عباس منش حکایت از هدایت پروردگار دارد که من را در مسیر ثروت و اگاهی قرار داده است.و اخذ وام سبب فشار مالی و روانی به من شده اما این عامل و این تسهیلات هم نقش اهرم داشته و هم باعث هدایتم در مسیر یادگیری اصول و قواعد حاکم بر جهان و اشنایی بااستاد گرانقدر عباس منش شده و انشالله این مسیر را ادامه خواهم داد و هدایت خواهم شد و یقین دارم به ازادی کامل مالی و فکری خواهم رسید.و از شما دوست عزیز و سایرین خواستارم با مطالعه داستان فوق ایرادات باورهای من را الخص در بحث اخذ تسهیلات با توضیح به من اعلام کنید .