این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-10 07:40:182024-04-23 07:52:16گفتگو با دوستان 33 | معجزه “تمرکز بر بهبود خودت”
196نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من با توکل برالله این عادت رو از سر خودم بیرون کردم و امروز برای درک قوانین همسرم بهم التماس می کرد که به من هم بگو و چون قبلا این کار رو کرده بودم و نتیجه هم گرفته بود اما بعد از اون موردی که حلش کرده بود اعتبارش رو به خودش می داد و تکرار میکرد که من همه رو میدونم و از این نوع و جنس حرف ها ..من هم امروز هیچی بهش نگفتم و اونقدر اصرار کرد که گفتم خودت باید بخونی و باز هم هیچی نگفتم
خدایا شکرت
در مورد برانگیختگی و اون وجه مثبت آدمها من می بینم بعضی از مردم اونقدر پشت سر همدیگه بد همدیگرو می گن و بعد توقع دارن که آدمها باهاشون خوب باشند و میگن چرا این فرد با ما این کار رو کرد ؟؟ آخه شما بیا وجه خوب رو بگو معجزات رو می بینی من خدا را شکر این مورد را هم خیلی درک کردم مثلا امروز رفتم بانک و کارمند خیلی باهام خوب برخورد کرد حتی یه نفر جلو من بود و فیش واریزی خودشون را به من دادن و به کارمند گفتن یکی دیگه به من بده فیش رو به این خانم دادم
استاد چون متعهد شدم برروی مباحث عزت نفس تعمق بیشتری داشته باشم و همینطور برروی باور سرعت و راحتی به همین دلیل برای اینکه بیشتر این مسائل دروجودم نهادینه بشه وباعث تغییر بیشتر شخصیتم بشه، تلاش میکنم هرفایلی که گوش میدم را درونش بدنبال ردپایی ازین دوموضوع بگردم.
استاد درمورد تمرکز داشتن برروی خودمان و اینکه نخواهیم کسی را تغییر دهیم درحین گوش دادن صحبتهای دوست عزیزمون علیرضا یخاطره اومد تو ذهنم که خواستم مطرح کنم.
استاد یبار بمدت یکساعت من داشتم با شخصی صحبت میکردم و واقعا هدفم هم تغییر اون شخص نبود همینطور باهم همکلام شدیم اون نظرات خودشو میگفت منم نظرات خودمو طبق قانون و چیزیکه درک کرده بودم میگفتم. و وقتی من حرف میزدم اون شخص مقابل آنچنان جوابهای چرت و منفی ای در جواب کلام من بهم میگفت که حالم بد شد. به معنای واقعی ازون حرفها و از خود شخص چندشم شد. و یکمرتبه بهم ریخته شدم فقط بلند شدم و گفتم حیف وقتو انرژی و طرف را بحال خودش رها کردم و برگشتم خونه و دیگه به هیچ عنوان باهاش رودررو و هم کلام نشدم.
حالا پیامد این قضیه چی بود برای من؟! : اینکه تا چندین روز حالم بد بود و هرچی تلاش میکردم خودمو برگردونم تو مسیر درست نمیشد. مدام اون حرفهای چرتش تو ذهنم چرخ میزد. واای یحال بدی ای کشیدم که نگو. و از اونموقع یه ترسی اومده تو وجودم که اصلا نخوام حتی در روال معمول هم حرفی بزنم برای کسی چه برسه به نیت تغییر دادنش. چون باید کلی زمان و انرژی بعدش بزارم که خودمو برگردونم به مسیر.
غافل بودم از اینکه باید اونقدر برای کلام خودم، دانسته هایم، رشدم، دیدگاهم و… ارزش قائل بشم که اصلا باهرکسی همکلام نشم.
و باشنیدن صحبتهای دوستمون آقا علیرضا دیدم وقتی مسیر درست را پیش گرفته به راحتی و آسانی همسرشون باهاشون همراه شدن، برکت زندگیشون بیشتر شده، راحتی و آرامششون بیشتر شده پس نتیجه میگیریم که طبق اصول عمل کردن و درمسیر درست قرار گرفتن مصادف میشه با راحتی، آسونی، آرامش، برکت، عشق و احترام و عزت بیشتر.
و باز هم باشنیدن صحبتهای دوست عزیزم زهرا خانم این نکته طلایی برام تکرار شد که درمسیر درست قرارگرفتن باعث شده براحتی و درزمان خیلی کوتاه صاحب خونه خودشون بشن، ماشین بخرن و سرمایه گذاریهاشون رشد داشته باشن.
یعنی تلاشی نکردن که بخوان با تقلا و سختی خونه بخرن یا کسبوکارشون رشد بدن. فقط درمسیر درست حرکت کردن و همه آنچه که خواهانش بودن بسرعت و راحتی وارد زندگیشون شده.
جمله شما که بارها عنوان کردین که اساس این جهان برپایه ثروت، فراوانی و راحتیه.
خدایی که فرمانروای کل هستی و قدرت فقط او داره و تماااااام
سلام بر بنده بینظیر و فوق العاده خداوند استاد عزیزم آقای عباس منش
سلام بر بهترین زن دنیا خانم شایسته محترم
سلام بر اعضای محترم سایت که ستارهای مثبت و بهشتی روی زمین هستند
وای خدای من کجا دارم کامنت مینویسم درست جایی دارم کامنت مینویسم که افراد زیادی مثل من بودن و الان تو همین دنیا دارن بهشت رو تجربه میکنن
درست جایی دارم کامنت مینویسم که بهشته
دارم تو سایتی کامنت مینویسم که این از لطف و عنایت پروردگار نسبت به منه و خیلییییی لیاقت میخواد اینجا باشی و این شهامت و شجاعت رو داشته باشی که کامنت هم بنویسی اونم تو جمع دوستانی که خدا لحظه به لحظه داره از وجودشون روی زمین لذت میبره
خدایا باورم نمیشه من میتونم کامنت بنویسم اونم توی سایت بهترین استاد جهان و این کامنتم هم خود خود استاد عباس منش داره میخونه
چه لذتی بالاتر از این
چه سعادتی بالاتر از این
چه ثروتی بالاتر از این
اینکه سالم باشی و بشینی و صدای قناری به گوشت بزنه و صدای استاد توی گوش چپ باشه و بنویس آقا بنویس خوتو کندوکاو کن تغیر کن وگرنه شرایطت بدتر میشه ها
استاد جان میخوام یه داستانی رو براتون از خودم تعریف کنم امیدوارم خداوند کمک کنه تا بتونم این تجربه رو با شما و دوستان عزیزم به اشتراک بزارم
استاد جان چند سال پیش تو سال 98بود که با شما آشنا شدم
یه روز عموم اومد مغازه کبابیم من اونروزا کبابی داشتم اون سالها درگیر دادگاه و اینا بودم در مورد همسر دومم که اونم میخواست ازم طلاق بگیره
عموم همیشه دلسوز من بود و اتفاقا اون روز هم اومده بود مغازه من و نشست روی صندلی و من داشتم با دستگاه کباب گیر کار میکردم صحبت کردیم با هم من دیدم هندزفوری توی گوشش هست از اون با سیما.کنجکاو شدم ازش پرسیدم همو چی گوش میدی اونم گفت دارم فایل گوش میدم گفت بیا تو هم گوش کن ببین چی میگه خیلی عالیه گفتم کیه مگه گفت عباس منش گفتم برام بفرست ببینم کیه چون برام خیلی عجیب بود عموی من تو اون سن داشته باشه فایلی چیزی گوش بده گفتم بفرست ببینم کیه
استاد جان یکی از جلسهای 10قانون آفرینش رو برام فرستاد من استاد گوش دادم دیدم عجب چقدر این حرفا به دل میشینه و آرامش بخشه خلاصه دیگه عموم رو رها نکردم و تمام جلسه رو ازش گرفتم و فقط گوش میدادم که بماند به صورت حرام بود و حالا براتون تعریف میکنم میخوام در این کامنت بنویسم که وقتی که این حرفا رو به دیگران میزنی و میخوای اونا روتغیر بدی چطور میشه
استاد جان من این فایلا رو گوش میکردم و گذشت تا اینکه من شده بودم برا خودم استاد روانشناس به تمام معنا که میخواست دیگران رو به زور تغیر بده
من فقط زوم کرده بودم رو بابام و زن بابام
تا اینجا رو داشته باشین……
خلاصه گذشت تا اینکه من هر شب در مغازه رو میبستم و میرفتم خونه بابام برا شام و اینا و شروع میکردم حرفای استاد رو پس میزدم به بابام و زن بابام و قانون رو در حد درکم شرح میدادم
یه خورده بابام فروش میداد
یه خورده بابام میگفت تو دیوونه شدی
یه خورده بابام میگفت تو که اینا رو میدونی پس خودت چرا اینجوری هستی حالا من چطور بودم میگم براتون صبر کنید
خلاصه هر روز و شب کار من این بود که این حرفا رو به بابام و زن بابام بزنم دیگه به هیچ کس نمیگفتما فقط به بابام و زن بابام چون من میخواستم پدرم رو تغیر بدم و قانون رو بهش یاد بدم و بهش بگم بابا تو داری اشتباه میری و اونم از روی پوست داشتن بود که میخواستم بابام اینا رو بدونه و بیشتر عمر کنه و دیگه مثل مادرم که از دنیا رفته بود اون رو از دست ندم
حالا من کی بودم من آدمی بودم که وقتی با زن بابام بحثم میشد کار به جایی میرسید که میرفتم تو حیاط و شیسهای خونه رو میاوردم پایین یا لیوان اگر کنارم بود میزدم تو شیشه
حالا این آدم این فایلا رو گوش داده و ادعا گرفتتش که من روانشناسم و میخوام درس بدم خخخ
استاد جان خواسته باشم کامنت بنویسم در مورد گذشتم که من کی بودم و الان وقتی که گذاشتم هندزفری توی گوشم و در حد درک و توانم عمل کردم کی شدم خیلی باید نوشت که آن شائللله مینویسم براتون از نتایجم ولی تو این کامنت نمیگنجه و اینم باید بگم من یه جوریم که نمیدونم چطور باید از نتایجم بنویسم
استاد جان الان خوانواده من همشون میدونی چی میگن
همشون میگن مصطفی بردیمش دکتر مغزواعصاب شک به مغزش زدن این بچه خوب شد رفت دیگه مشکلی نداره مخصوصا بابام بیشتر اینو میگه
دیگه اونا نمیدونم که مصطفی اگه بجای سایت استاد عباس منش و فایلهای استاد مثل شما تلویزیون و اینیستا و اینا دنبال میکرد دوست من او هنوز اون آدم قالب بود و قرص اعصاب کسی رو تغیر نمیده آقا جان نمییییده
استاد الان به مدت یک سال و خورده ای هست که با شمام
الان پدرم و زن بابام اینیستا دارن و لحظه به لحظه سرشون گرمه با این داستانا
استاد من تجربه کردم و از شما شنیدم که حرفاتون رو به کسی نزنم و نخواسته باشم کسی رو تغیر بدم و بپذیرم که هر کسی سر جای خودشه آقا نیستن تو این فضا تو چی میخوای بهشون بگی بچسب به خودت دیگران رو ول کن آقا تو خودت تغیر کن اونوقت ببین چی میشه
زن بابام چند روز پیش میگفت مصطفی اون روزا مریض بوده حالا خیلی بچه آرومی شده نه دستش راضی هستم کاری من نکرده
این همون زن بابایی هس که من چند سال پیش کتکش زدم
استاد میدونی عیب من چیه من دوست ندارم بجز کار خودم که حیوانات هست که براتون کامنت نوشتم من عاشق حیوانات هستم و کبوتر دارم و از اون میخوام به ثروت برسم
استاد عیب من که پدرم میگه اینو میگه مصطفی اگه سر کار میرفت دیگه هیچ مشکلی ندارن این بشر
آخه من استاد دوست ندارم برم سر کار باید کی رو ببینم اصلا فعلا که حالم بهم میزنه
حالا درآمدی هم به اونصورت ندارما ولی سر کار هم نمیرم میگم من میخوام تمرکزم روی کبوترام باشه
استاد جان چند سال پیش یه سهم 20تایی از کارخانه کاشی دایی داماد خواهرمون خریدم و بعد عید شاید فروختم چند اون بنده خدا با وام و اینا کارخونشو کشیده بالا و به قول پسر خواهرم که ده سالشه میدونی چی گفت گفت اینجور که نمیشه آدم باید کم کم پیشرفت کنی این اگر ورشکسته نشه خوبه
حالا هم یه دستگاه اضافه کرده به قیمت 50ملیارد که اونم خدا میدونه چقدر وام و قسط پشته حالا این کارخونه هنوز شش ماه هم نیس راه انداخته
خلاصه استاد هنوز دو دلم بفروشم یا نفروشم
بعد عید قراره یه جلسه بزارن برا سهام دارها میخواد بگه هر کی میخواد سهم بفروشم خودم ازش میخرم و هر کی هم میخواد داشته باشه فعلا تا پنج سال آینده سود بهش تعلق نمیگیره اگر بیشتر نشه معلوم نی حالا
استاد من میخوام سهممو بفروشم بکنم سکه و اونم دو دلم نمیدونم والا تا ببینم خدا کدوم را رو هدایتم میکنه بفروشم یا نفروشم
این فایل هم برام زدم تو قسمت نشانها برام اومد بالا و یادآوری خیلی چیزا برام کرد خداوند
و خدا رو شکر خداوند امروز بهم کمک کرد تا بتونم کامنت هم براش بنویسم که رد پای خودم هم باشه
و سپاسگذارم چشمهای زیبای شما دوستانم هستم که وقت ارزشمندتون رو برای خواندن کامنتم گذاشتید آره ابن بود تجربه من از تغیر دادن دیگران که هنوزم بود من کوتاهش کردم
148مین گام روی مدار روزشمارزندگی من مسئول تغییرخودم هستم.
به نام خدا وسلام به خدا
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای خوبم.
خداراسپاسگذارم که به کل خانواده ام ونی ،نیِ، جون جونیم سلامتی عطاکرده است.
استاداولی که واردمسیردرست میشی خوب خیلی دوست داری بقیه هم ازاین نعمت استفاده کنن.
چون دلسوزخانواده ودوره اطرافیم!!!!!
به قول معروف دایه ی مهربانترازمادرشدیم.
توقرآن خودِ خدامیگه ماشمارایک نواخت نیافریدیم چون جهان به مخلوق مدل به مدل نیازداره.
خداروشکرتوخونه ی ما، منوعزیزدلم، با4تاپسرهامون که یکی شون ازدواج کرده ولی عروس گلم درجریانه که ماخانوادگی استادداریم به خصوص خودم که معتادسایت هستم وتوهیچ شبکه ی فضایی میگین!مجازی میگین نیستم!
واصلا توی خونه برای هم نه زحمتی داریم!یااینکه بگیم توروخدابیاحرفهای استادروگوش کن!!!!!!!!!!!!!
قبلا شایدازجای حرف وحدیث ناخودآگاه توخونه میآورد!ولی دیدمن یاتوجه نمیکنم. یامیگم ولش کن دخترگلم حالاخوشبختانه چیزی برای گفتن نداریم!!!!!!!وازبچه وسونوگرافی وچیزهای مربوط به بچه میشه میزنیم.
وبه عزیزدلم میگم هرحرفی بین همکارهامیشه شماجداباش وحرف کسی روخونه نیارین ها!!!!!!!!!!!!
عزیزدلم میگه خانم منوپسرمون اگه توی یک محل کارکنیم باهم هستیم جدازراننده ها.
اگه جداسرِ کار باشیم تنهاتوماشین هستیم چای بخورم غذابخورم تنهاییم.
الهی شکرت تاهمین مدارخودمون روتونستیم کنترل کنیم بقیه شَم خدابزرگه موفق میشیم چون قدم اول روبرداشتیم وآنقدرماتوخونه خودمون باخداوخودمون تنهاهستیم یعنی حال میکنیم.
نه کسی میادنه جایی میریم رفت وآمداز100به 10رسیده الهی شکرت .
حدوداً4سال بودعزیزدلم بعدازبازنشستگی باکامیون پسرداییم کارمیکردوباهمشهریهاگاهی گداری سلام علیک داشت.
وچون ماروخودمون کارمیکردیم دیگه روی عزیزدلم تاثیرگذاشته بودوتمرین هم نداره ولی شکرخدابین عزیزدلم وپسرداییم جدایی ازلحاظ کاری افتادوگفتیم بیاخانه تولیاقتت بیشترازاینهاس الان باپسردایم خیلی هم خوب واحترام رو داریم. وهمدیگرودوست داریم.
حدود9الی10ماه عزیزدلم توخونه بودحقوق بازنشستگی مستقیم توکارت صاحب خونه واریزمیشدمیگفتم:خوب بروسرکارتوی گوشیها که درخواست راننده میدن میگفت من نمیرم!!!!من که کارمیکردم شماگفتین ماشینوبذاربیا!!!!
وای خدای من!!به خداگفتم استادگفته:پلهای پشت سروخراب کنین!!!!!!!! ماهم خراب کردیم!!!!!!!!!!!!!!! حالااین نشسته میگه خدابایدبه خودم کامیون بده خدایااین حرف روهم من بهش یاددادم یک کارش بکن!!!!!!!!!!
شکرخداکار، رو خودش ازطرف دوستش پیداکرد.
الان باپسرم میره شبهامیادخونه میگه آخ دستم! منم براش یک کم ماساژمیدم اصلا دلسوزی هم نمیکنم. ومیگم عزیزم چکارکنم برات کاری ازدستم برمیادبگو!!!!!؟؟؟؟؟؟چون من حیفم که برای دیگران دل بسوزونم یعنی سعی میکنم خودم روکنترل کنم.
وفقط فایل گوش میدم وکارهای خونه روباعشق انجام میدم میگم بایدبره کارکنه ومنم توخونه هم کارخونه انجام میدم هم روخودم کارمیکنم.
استادسعی میکنم خودم روبرای خودم نگهدارم.
من قرآن روبامعنی میخونم البته ازوقت آشنایی بااستاد.وقبلنامعنی شومیخوندم همش عذاب بودسعی میکردم نخونم ولی الان میخونم.
والان که ماه مبارکه اصلا مثل بقیه روزی1جزوبخونم نه !همون روزی یک حزب بامعنی.
امروزقرآن روبامعنی میخوندم متوجه شدم خوب اعمال نیک وبدماهم تواین دنیا، و هم توی آخرت نتیجه اش رومیبینیم خوب این حرف روازقبلا شنیده بودم!!!!!!
که بنده ی خدااستادحلقومش پاره شدازبس که توفایلهاگفت: اول بایدباورکنین که خالق زندگیتون خودتون هستین این که شدهمون حرفهایی که شنیده بودم .به قول خدابیامرزمادرم میگفت:
هرچی کنی به خودکنی//////////گرهمه نیک وبدکنی//////////
عاشقتونم استاد الهی که خودت وکل مجموعه عاقبت بخیرباشیم.ای که ماروخوانده ای راه نشانمون بده که آسان باشدوعمل کنیم.آمین.
چقدر این دیدن این فایلها منو داره به تفکر وا میداره خدا میدونه
خیلی این گفتو گو های ذهنیم بیشتر شده و به نصبت پاسخ های قلبم رو کامل میفهمم یعنی الارم ها رو بهم میده و برام ی مقدار قابل درک شده
تا اینکه من میام دوباره شروع میکنم و گوش میدم و میبینم همون الهامات دیروز توی صحبت های دوستان عزیزم هست
خوب طبیعیه بعد ی مدت کار نکردن روی خودم و احساس رسیدن و تنبلی کردن نتایج افت خودشو کرد و سیلیها رو خوردم و به عینه دیدم چه برزخی برام درست شد بدون این که متوجه بشم یعنی همونقدر که ارام ارام تغییرات به سمت جلو خودشو نمایان کرد همینقدر هم تغییرات به سمت عقب خودشو نمایان کرد
اما مساله تجارب و سیلی های بود که باید خورد و به خودش اومد
خوب خوشبختانه من همونقدر که روی خودم کار کرده بودم بهم الارم داده میشد نشونه بهم داده میشد که داری از مسیر دور میشی و کم کم داشتم روی کسانی دیگه حساب باز میکرد و برخی مباحثی که باعث ی مقدار نامیدی شده بود و باز هم کلام حق و باز هم توحید اینجا خودشو نمایان کرد
و من برگشتم که مصمم تر با شور و شوقتر با انگیزه تر و شادتر ادامه بدم و در لحطه باشم تا نتایجم کم کم در لحظه تغییر کنه
چیزی که دوست عزیزم علیرضا گفت رو دیروز توی گفت و گو هام داشتم ببین پسر امسال پقدر خوش بودی پقدر شاد بودی چقدر با وجود موانع خوب پریدی که خودت هم نمیتونستی باور کنی این تغییرات رو و شد اونجا که همه به دنبال راه در رو بودن که از ی پندمیک فرار کنن تا جایی که تونستی خدمت کردی به خلق و گفتی بی اذن اون برگی از درخت نمی افته اونجا که همه به دنبال غلبه بر شرایط بون پیگیر اخبار دلار و عرض بودن تو پیگیر کنترل ذهن بودی و نتیجش رشد از هر لحاظ بود
اونجا که همه به دنبال منفعت خودشون بودن نتونستی از کلام حق بگذری و انفاق رو سرلوحه قرار دادی و با وجود اینکه ظاهر قضیه این بود که داری چیزی از دست میدی نتیجش همون کلام حق بود که نه هفتصد برابرش بهت برمیگرده
اونجا که همه از کسادی مینالیدن تو برای کوچکترین چیز شاکر بودی و همیشه امیدوار و روز بروز نه تنها از سرمایت کم نشده بلکه داشت اضافه میشد و شد اصلا من با وجود این که کاسب هستم چیزی میفروشم و محصولی عرضه میکنم انگار هیچی از مغازم کم نشده و این یعنی برکت و درک کردم مفهوم برکت رو انگار چندین فرشته نازنین کنار من هستن و دارن کارهای من رو به نحو احسن انجام میدن
ی جای توی همین سال گذشته ی نفر برگشت بهم گفت دلیل اینکه مثلا تو درامد داری اینه که کرایه خونه نمیدی و از این حرفا ی لحظه خودم رو باهاش مقایسه کردم دیدم دلیلش این نیست من کرایه بها نمیدم اما به جاش دو تا بچه دارم و هزینه های من تقریبا از اون بابا ی مقدار بیشتره و بلافاصله گفتم باور کن اگه اجاره هم میدادم شرایطم الان خیلی بهتر از الان بود چون میدونستم هیچ عاملی تاثیری نداره و فقط ذهن منه
چقدر نتایج زهرای عزیز رو تحسین میکنم چقدر خوب تونسته بر شرایط غلبه کنه چقدر خوب تونستی حرف دیگران با وجود اون شرایط برات مهم نباشه چقدر خوب شده که توحید رو رعایت کردی و توکلت به خدا بوده و اون برات همه کار کرده توحید و رو از اعمال تو یاد گرفتم نه کلامت تا بتونم مثل تو فقط چیزی که بهم الهام میشه رو انجام میدم فارق از نگاه و حرف مردم
زهرا و علیرضای نازنینم امیدوارم همیشه در این مسیر زیبا شاهد موفقیتاتون باشم امیدوارم از نگاه توحیدیتون که در این بخش گفتین درس بگیرم و عمل کنم و نتایجی که میگیرم از تغییر خودم باشه
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و سرکارخانم شایسته و دوستان عزیزم در خانواده بزرگ عباسمنش
من متوجه جلسه کلاب هاوس نشدم ولی بعدا” که قسمت۳۲ و ۳۳ گفتگو با دوستان را گوش کردم چه قدر روی من تاثیر گذاشت و باعث شد مصمم تر و با اراده تر در این راه حرکت کنم وقتی موفقیت دوستان و پشتکارشون را می شنوم یا در کامنت هامی خونم خیلی بهم انگیزه میده و مطمئن می شم راهی که در اون قدم گذاشتم درست است . منم نتایج ریز و درشت زیادی گرفتم که توی کامنت های سایت و محصولات نوشتم ولی قدرت اراده و پشتکار این دوستان خیلی بهم کمک می کند مخصوصا” وقتی از تجربیاتشون از کارکردن روی خودشان و عمل کردن به قانون و موفقیت هایی که کسب کردند صحبت می کنند وقتی راهکار ارائه می دهند خیلی افق پیش روی ما را روشن تر می کنه . ضمن تشکر از استاد عزیزم به خاطر همه چیز و راه اندازی این کلاب درخواست می کنم تا آن حدی که امکان داره این جلسات کلاب هاوس را که دوستان از روش کار کردن روی خودشان و به کارگیری آموزش ها و نتیجه گرفتن صحبت می کنند را ادامه بدهید ، وقتی دوستان با هیجان از خودشان و نتایجشان می گویند خیلی به من کمک می کنه چون باهاشون احساس نزدیکی می کنم و فرکانسشون روی من تاثیر می زاره و انگیزه ام بیشتر از پیش می شود . اصلا” با صحبت کردن و شنیدن تن صدا و هیجانی که در صدا شون هست تاثیر زیادی روی مخاطب می گذارند. مثل دیدن و شنیدن فایل نتایج دوستان در قدم دوازدهم که خیلی به من کمک کرد و انگیزه داد تا حدی که خودم هم دست به کار شدم و چک آپ فرکانسی ام را تهیه کردم و فرستادم . درخواست دیگرم از شما این است که دسترسی به توضیحاتی که برای فایلهای دانلودی و جلسات محصولات و بقیه فایل های سایت وجود داشت را دوباره برای ما امکان پذیر کنید ، البته نظرات برگزیده دوستان هم عالی است ولی توضیحات خودتان و سرکار خانم شایسته راجع به محتوای فایل ها و هدف از اونها هم خیلی عالی است و به ما کمک زیادی می کند . و درخواست بعدی ام این است که اگه امکان پذیر است دوباره کامنت های خوب را لایک کنید . در آخر از استاد عزیز و سرکار خانم شایسته و دوستان عزیزی که تجربیات خودشان را با ما به اشتراک گذاشتند سپاسگزاری می کنم و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برایتان می کنم . ان شاالله به زودی آن قدر اعتماد به نفس پیدا کنم تا بتوانم به راحتی در کلاب هاوس برای شما از نتایجم بگم . خدا نگهدار.
واقعا وقتی دوستان از تجربه خودشان می گویند از اتفاقات خوبی که برایشان رخ داده از این می گویند که ما وقتی روی باورهایمان کار کردیم و چه نتایج فوقالعادهای وارد زندگی ما شده انگار که خود آدم همون نتایج را گرفته و شور و ذوق در آدم ایجاد میشه و ایمان در انسان ایجاد میشه که می شود .
هرچقدر دوستان با جزئیات بیشتر تغییرات خودشونو توضیح بدن ما باقی دوستان که شاید نتایج بزرگ مالی نگرفتند اونا هم امیدوار میشند آنها هم ایمان پیدا میکنند که می شود چون که برای دیگران شده
سپاس خدایی را که هر لحظه در حال هدایته، سپاس برای قوانین ثابتش که برای همه جواب میده، اگر در مسیر درست باشی بهترین ها در دنیا و آخرت بهت داده میشه،خدا رو سپاس برای این خانواده ب بزرگ
سپاس برای این همه انرژی و احساسات پاک و قدرتمند
خدا رو سپاس برای بودنش و حضورش و هدایتش
خدا رو سپاس برای اینکه ما رو خالق زندگی خودمون قرار داد
خدا رو سپاس که انقدر با نتایج بقیه به ایمانمون به مسیر درست می افزاید
خدا رو سپاس برای قرانی که پر از مثال هاست تا ما باور کنیم
و این فایل و بقیه فایل هایی که دوستان میان و از نتایج خودشون میگن مثال هایی از جانب خدا برای من که ایمان رو بیشتر و اعتماد به مسیر رو قوی تر میکنه
تو خود پای در راه بنه
الباقی رو بسپار به صاحب راه، به رب جهانیان
بسپار به کسی که خیالت از همه طرفه راحت باشه
مهمه با چه نیت یا فرکانسی در مسیر هستی
به خودم میگم من چه قدر تسلیمم؟
چهقدر با خودم و جهان اطرافم صادقم؟
چه قدر تعهد دارم؟
چه قدر عمل صالح انجام میدم؟
چه قدر میتونم خودم رو در برابر نجواهای ذهنم حفظ کنم؟؟
همه اینهارو می نویسم تا بفهمم چه قدر تو اینمدت وقت گذاشتم و عمل کردم
امیدوارم و تلاش میکنم که با منبع یکی بشم، دیگه منی وجود نداشته باشه، اصل توحید هست،
من تا چه اندازه تو این مسیر قدم برداشتم؟؟؟
کسی که فقط رو خدا حساب باز کنه ، همیشه و در همه حالت راست میگه، همیشه حالش خوبه
ان الذین قالو ربنا الله ثم الستقامو لا خوف علیهم و لاهم یحزنون
پایداری در مسیر چیزیه که باید انجام بدم
ای رب من سپاس برای هدایتت که تو بهترین هدایتگرانی
سپاسگزارم از استاد عزیزم، مریم بانوی شایسته و همه خانواده ی عزیزم، لذت بردم از اینهمه انرژی و احساسات پاک
انشاءالله بازهم معجزه های زندگیتان را در سایت بخونم.
خدایا شکرت و ممنون دوست عزیز
وقتی خوندن کامنت تون به آنجایی رسید که دکتر گفت کلیه هاتون دوباره به کار افتادن منم آنقدر حالم دگرگون شد و اشک شوق ریختم نتونستم بقیه کامنت رو بخونم بلند شدم و دور خدا می چرخریدم الله اکبر خدایا تو چقدر بزرگی….
فقط کافیه ما پا روی ترسامون بذاریم شرک درونمون رو پاک کنیم خودمون رو از بندهای نامرئی شرک و ترس که باعث میشه وابستگی و ذلت رو به دوش بکشیم رها کنیم….
فقط کافیه ما این بندها رو پیدا کنیم و قطع کنیم و بنشینیم و ببینیم خدا چه کارها که واسمون نمی کنه….
این حرفها رو برای تلنگر به خودم میگم
دختر چی می خوای؟
عزت میخواهی؟ ثروت می خواهی؟ عشق می خواهی؟
چه می خواهی؟
پاره کن این بندهایی که تو رو به اسارت و حقارت کشونده؟
پاره کن بند امید بستن به غیر خدا رو
رها کن بیرون از خودت رو رها کن روی نیاز به غیر خدا رو…..
رها کن آدما و هر چیزی غیر خدا رو تا از ذلت و احساس حقارت و فقر و بیماری و همه زشتی ها رها شوی…
بابا بیا بنشین پیش خدا کیف کن زندگی،عشق، ،ثروت و سلامتی بهترین شادی های و لذت های زندگی رو تجربه کن…
خدای عزیزم من دختر سر به هوای و بازیگوش تو هستم ولی تو عاشق منی لطفا خودت تقلب برسون اون بندهای نامرئی که به دست پام بسته شده رو نشونم بده … لطفا خودت بیا کمک چاقو بده دستم .. جرات بده به قلبم تا اون بندها رو پاره کنم خودمو آزاد کنم قبل از مردن بپرم بغل تو، همه عشق و قشنگی های تورو توی زندگی تجربه کنم….
خدایا دوست دارم
خدایا عاشقتم
ممنونم صدیقه جان دوست عزیزم با کامنت لذت یه چشمک کوچولوی خدا رو به ما هم چشوندی❤🙏
سلام و درود خدمت استاد عباس منش و مریم خانم شایسته و همه دوستان
استاد خیلی متشکرم از شما که کامنت دوستان رو میخونید و روی سایت میزارید ، شنیدن این فایل و خوندن دیدگاه دوستان باعث شد یکباره یه چراغی تو فکرم روشن بشه که وقتی رفتم و نوشتم فهمیدم که این ویژگی تمرکز روی دیگران در من از کجا ناشی میشه ،
این موضوع از من بسیار انرژی میگرفت ولی یه احساس خوب کاذب به من میداد چرا؟چون از اعتماد به نفس پایین من ناشی میشه چون خودم رو عزیز نمیدونستم و عزت خودم رو در دادن راهنمایی و وعظ به دیگران میدونستم که این انسان ها بدونن که من چقدر دلسوزم براشون و چقدر کلمات و جملات خوب بلدم !فهمیدم که این کار نه از سر احساس انسان دوستانه منه بلکه یک باور شرک آمیز در من هست که عزت خودم رو ناشیانه و به طور کاذب به این روش از دیگران و تایید دیگران بگیرم . و موضوع خوبی که بعد از آشنایی با سایت و آموزه های شما برام ایجاد شده چون با انرژی و قدرتی که جهان رو در بر گرفته و اسمش رو خدا گذاشتم بهتر ارتباط برقرار میکنم این هست که وقتی میفهمم باوری در من از شرک ناشی میشه خط قرمز میشه برام و خیلی با قدرت بیشتری اون باور رو رها میکنم .
سپاسگزارم از شما ان شالله که همیشه سلامت و سعادتمند باشید
به نام خدا
سلام
من با توکل برالله این عادت رو از سر خودم بیرون کردم و امروز برای درک قوانین همسرم بهم التماس می کرد که به من هم بگو و چون قبلا این کار رو کرده بودم و نتیجه هم گرفته بود اما بعد از اون موردی که حلش کرده بود اعتبارش رو به خودش می داد و تکرار میکرد که من همه رو میدونم و از این نوع و جنس حرف ها ..من هم امروز هیچی بهش نگفتم و اونقدر اصرار کرد که گفتم خودت باید بخونی و باز هم هیچی نگفتم
خدایا شکرت
در مورد برانگیختگی و اون وجه مثبت آدمها من می بینم بعضی از مردم اونقدر پشت سر همدیگه بد همدیگرو می گن و بعد توقع دارن که آدمها باهاشون خوب باشند و میگن چرا این فرد با ما این کار رو کرد ؟؟ آخه شما بیا وجه خوب رو بگو معجزات رو می بینی من خدا را شکر این مورد را هم خیلی درک کردم مثلا امروز رفتم بانک و کارمند خیلی باهام خوب برخورد کرد حتی یه نفر جلو من بود و فیش واریزی خودشون را به من دادن و به کارمند گفتن یکی دیگه به من بده فیش رو به این خانم دادم
خدایا شکرت
سلام استاد عزیزم.
استاد چون متعهد شدم برروی مباحث عزت نفس تعمق بیشتری داشته باشم و همینطور برروی باور سرعت و راحتی به همین دلیل برای اینکه بیشتر این مسائل دروجودم نهادینه بشه وباعث تغییر بیشتر شخصیتم بشه، تلاش میکنم هرفایلی که گوش میدم را درونش بدنبال ردپایی ازین دوموضوع بگردم.
استاد درمورد تمرکز داشتن برروی خودمان و اینکه نخواهیم کسی را تغییر دهیم درحین گوش دادن صحبتهای دوست عزیزمون علیرضا یخاطره اومد تو ذهنم که خواستم مطرح کنم.
استاد یبار بمدت یکساعت من داشتم با شخصی صحبت میکردم و واقعا هدفم هم تغییر اون شخص نبود همینطور باهم همکلام شدیم اون نظرات خودشو میگفت منم نظرات خودمو طبق قانون و چیزیکه درک کرده بودم میگفتم. و وقتی من حرف میزدم اون شخص مقابل آنچنان جوابهای چرت و منفی ای در جواب کلام من بهم میگفت که حالم بد شد. به معنای واقعی ازون حرفها و از خود شخص چندشم شد. و یکمرتبه بهم ریخته شدم فقط بلند شدم و گفتم حیف وقتو انرژی و طرف را بحال خودش رها کردم و برگشتم خونه و دیگه به هیچ عنوان باهاش رودررو و هم کلام نشدم.
حالا پیامد این قضیه چی بود برای من؟! : اینکه تا چندین روز حالم بد بود و هرچی تلاش میکردم خودمو برگردونم تو مسیر درست نمیشد. مدام اون حرفهای چرتش تو ذهنم چرخ میزد. واای یحال بدی ای کشیدم که نگو. و از اونموقع یه ترسی اومده تو وجودم که اصلا نخوام حتی در روال معمول هم حرفی بزنم برای کسی چه برسه به نیت تغییر دادنش. چون باید کلی زمان و انرژی بعدش بزارم که خودمو برگردونم به مسیر.
غافل بودم از اینکه باید اونقدر برای کلام خودم، دانسته هایم، رشدم، دیدگاهم و… ارزش قائل بشم که اصلا باهرکسی همکلام نشم.
و باشنیدن صحبتهای دوستمون آقا علیرضا دیدم وقتی مسیر درست را پیش گرفته به راحتی و آسانی همسرشون باهاشون همراه شدن، برکت زندگیشون بیشتر شده، راحتی و آرامششون بیشتر شده پس نتیجه میگیریم که طبق اصول عمل کردن و درمسیر درست قرار گرفتن مصادف میشه با راحتی، آسونی، آرامش، برکت، عشق و احترام و عزت بیشتر.
و باز هم باشنیدن صحبتهای دوست عزیزم زهرا خانم این نکته طلایی برام تکرار شد که درمسیر درست قرارگرفتن باعث شده براحتی و درزمان خیلی کوتاه صاحب خونه خودشون بشن، ماشین بخرن و سرمایه گذاریهاشون رشد داشته باشن.
یعنی تلاشی نکردن که بخوان با تقلا و سختی خونه بخرن یا کسبوکارشون رشد بدن. فقط درمسیر درست حرکت کردن و همه آنچه که خواهانش بودن بسرعت و راحتی وارد زندگیشون شده.
جمله شما که بارها عنوان کردین که اساس این جهان برپایه ثروت، فراوانی و راحتیه.
ممنونم ازشما استاد عزیزم.
درپناه خداوند باشین
به نام خدایی که از رگ گردن بهم نزدیک تره
خدایی که اگر روش حساب کنم زندگیم بهشت میشه
خدایی که فرمانروای کل هستی و قدرت فقط او داره و تماااااام
سلام بر بنده بینظیر و فوق العاده خداوند استاد عزیزم آقای عباس منش
سلام بر بهترین زن دنیا خانم شایسته محترم
سلام بر اعضای محترم سایت که ستارهای مثبت و بهشتی روی زمین هستند
وای خدای من کجا دارم کامنت مینویسم درست جایی دارم کامنت مینویسم که افراد زیادی مثل من بودن و الان تو همین دنیا دارن بهشت رو تجربه میکنن
درست جایی دارم کامنت مینویسم که بهشته
دارم تو سایتی کامنت مینویسم که این از لطف و عنایت پروردگار نسبت به منه و خیلییییی لیاقت میخواد اینجا باشی و این شهامت و شجاعت رو داشته باشی که کامنت هم بنویسی اونم تو جمع دوستانی که خدا لحظه به لحظه داره از وجودشون روی زمین لذت میبره
خدایا باورم نمیشه من میتونم کامنت بنویسم اونم توی سایت بهترین استاد جهان و این کامنتم هم خود خود استاد عباس منش داره میخونه
چه لذتی بالاتر از این
چه سعادتی بالاتر از این
چه ثروتی بالاتر از این
اینکه سالم باشی و بشینی و صدای قناری به گوشت بزنه و صدای استاد توی گوش چپ باشه و بنویس آقا بنویس خوتو کندوکاو کن تغیر کن وگرنه شرایطت بدتر میشه ها
استاد جان میخوام یه داستانی رو براتون از خودم تعریف کنم امیدوارم خداوند کمک کنه تا بتونم این تجربه رو با شما و دوستان عزیزم به اشتراک بزارم
استاد جان چند سال پیش تو سال 98بود که با شما آشنا شدم
یه روز عموم اومد مغازه کبابیم من اونروزا کبابی داشتم اون سالها درگیر دادگاه و اینا بودم در مورد همسر دومم که اونم میخواست ازم طلاق بگیره
عموم همیشه دلسوز من بود و اتفاقا اون روز هم اومده بود مغازه من و نشست روی صندلی و من داشتم با دستگاه کباب گیر کار میکردم صحبت کردیم با هم من دیدم هندزفوری توی گوشش هست از اون با سیما.کنجکاو شدم ازش پرسیدم همو چی گوش میدی اونم گفت دارم فایل گوش میدم گفت بیا تو هم گوش کن ببین چی میگه خیلی عالیه گفتم کیه مگه گفت عباس منش گفتم برام بفرست ببینم کیه چون برام خیلی عجیب بود عموی من تو اون سن داشته باشه فایلی چیزی گوش بده گفتم بفرست ببینم کیه
استاد جان یکی از جلسهای 10قانون آفرینش رو برام فرستاد من استاد گوش دادم دیدم عجب چقدر این حرفا به دل میشینه و آرامش بخشه خلاصه دیگه عموم رو رها نکردم و تمام جلسه رو ازش گرفتم و فقط گوش میدادم که بماند به صورت حرام بود و حالا براتون تعریف میکنم میخوام در این کامنت بنویسم که وقتی که این حرفا رو به دیگران میزنی و میخوای اونا روتغیر بدی چطور میشه
استاد جان من این فایلا رو گوش میکردم و گذشت تا اینکه من شده بودم برا خودم استاد روانشناس به تمام معنا که میخواست دیگران رو به زور تغیر بده
من فقط زوم کرده بودم رو بابام و زن بابام
تا اینجا رو داشته باشین……
خلاصه گذشت تا اینکه من هر شب در مغازه رو میبستم و میرفتم خونه بابام برا شام و اینا و شروع میکردم حرفای استاد رو پس میزدم به بابام و زن بابام و قانون رو در حد درکم شرح میدادم
یه خورده بابام فروش میداد
یه خورده بابام میگفت تو دیوونه شدی
یه خورده بابام میگفت تو که اینا رو میدونی پس خودت چرا اینجوری هستی حالا من چطور بودم میگم براتون صبر کنید
خلاصه هر روز و شب کار من این بود که این حرفا رو به بابام و زن بابام بزنم دیگه به هیچ کس نمیگفتما فقط به بابام و زن بابام چون من میخواستم پدرم رو تغیر بدم و قانون رو بهش یاد بدم و بهش بگم بابا تو داری اشتباه میری و اونم از روی پوست داشتن بود که میخواستم بابام اینا رو بدونه و بیشتر عمر کنه و دیگه مثل مادرم که از دنیا رفته بود اون رو از دست ندم
حالا من کی بودم من آدمی بودم که وقتی با زن بابام بحثم میشد کار به جایی میرسید که میرفتم تو حیاط و شیسهای خونه رو میاوردم پایین یا لیوان اگر کنارم بود میزدم تو شیشه
حالا این آدم این فایلا رو گوش داده و ادعا گرفتتش که من روانشناسم و میخوام درس بدم خخخ
استاد جان خواسته باشم کامنت بنویسم در مورد گذشتم که من کی بودم و الان وقتی که گذاشتم هندزفری توی گوشم و در حد درک و توانم عمل کردم کی شدم خیلی باید نوشت که آن شائللله مینویسم براتون از نتایجم ولی تو این کامنت نمیگنجه و اینم باید بگم من یه جوریم که نمیدونم چطور باید از نتایجم بنویسم
استاد جان الان خوانواده من همشون میدونی چی میگن
همشون میگن مصطفی بردیمش دکتر مغزواعصاب شک به مغزش زدن این بچه خوب شد رفت دیگه مشکلی نداره مخصوصا بابام بیشتر اینو میگه
دیگه اونا نمیدونم که مصطفی اگه بجای سایت استاد عباس منش و فایلهای استاد مثل شما تلویزیون و اینیستا و اینا دنبال میکرد دوست من او هنوز اون آدم قالب بود و قرص اعصاب کسی رو تغیر نمیده آقا جان نمییییده
استاد الان به مدت یک سال و خورده ای هست که با شمام
الان پدرم و زن بابام اینیستا دارن و لحظه به لحظه سرشون گرمه با این داستانا
استاد من تجربه کردم و از شما شنیدم که حرفاتون رو به کسی نزنم و نخواسته باشم کسی رو تغیر بدم و بپذیرم که هر کسی سر جای خودشه آقا نیستن تو این فضا تو چی میخوای بهشون بگی بچسب به خودت دیگران رو ول کن آقا تو خودت تغیر کن اونوقت ببین چی میشه
بابام میگفت فلانی احوالتو میپرسید مصطفی بهش گفتم مصطفی حالا خیلی خوب شده حالش خیلی خوبه
این همون بابایی هس که فقط میخواست من نباشم
زن بابام چند روز پیش میگفت مصطفی اون روزا مریض بوده حالا خیلی بچه آرومی شده نه دستش راضی هستم کاری من نکرده
این همون زن بابایی هس که من چند سال پیش کتکش زدم
استاد میدونی عیب من چیه من دوست ندارم بجز کار خودم که حیوانات هست که براتون کامنت نوشتم من عاشق حیوانات هستم و کبوتر دارم و از اون میخوام به ثروت برسم
استاد عیب من که پدرم میگه اینو میگه مصطفی اگه سر کار میرفت دیگه هیچ مشکلی ندارن این بشر
آخه من استاد دوست ندارم برم سر کار باید کی رو ببینم اصلا فعلا که حالم بهم میزنه
حالا درآمدی هم به اونصورت ندارما ولی سر کار هم نمیرم میگم من میخوام تمرکزم روی کبوترام باشه
استاد جان چند سال پیش یه سهم 20تایی از کارخانه کاشی دایی داماد خواهرمون خریدم و بعد عید شاید فروختم چند اون بنده خدا با وام و اینا کارخونشو کشیده بالا و به قول پسر خواهرم که ده سالشه میدونی چی گفت گفت اینجور که نمیشه آدم باید کم کم پیشرفت کنی این اگر ورشکسته نشه خوبه
حالا هم یه دستگاه اضافه کرده به قیمت 50ملیارد که اونم خدا میدونه چقدر وام و قسط پشته حالا این کارخونه هنوز شش ماه هم نیس راه انداخته
خلاصه استاد هنوز دو دلم بفروشم یا نفروشم
بعد عید قراره یه جلسه بزارن برا سهام دارها میخواد بگه هر کی میخواد سهم بفروشم خودم ازش میخرم و هر کی هم میخواد داشته باشه فعلا تا پنج سال آینده سود بهش تعلق نمیگیره اگر بیشتر نشه معلوم نی حالا
استاد من میخوام سهممو بفروشم بکنم سکه و اونم دو دلم نمیدونم والا تا ببینم خدا کدوم را رو هدایتم میکنه بفروشم یا نفروشم
این فایل هم برام زدم تو قسمت نشانها برام اومد بالا و یادآوری خیلی چیزا برام کرد خداوند
و خدا رو شکر خداوند امروز بهم کمک کرد تا بتونم کامنت هم براش بنویسم که رد پای خودم هم باشه
و سپاسگذارم چشمهای زیبای شما دوستانم هستم که وقت ارزشمندتون رو برای خواندن کامنتم گذاشتید آره ابن بود تجربه من از تغیر دادن دیگران که هنوزم بود من کوتاهش کردم
استاد عزیزم عاشقتم دوست دارم خیلی زیاد
148مین گام روی مدار روزشمارزندگی من مسئول تغییرخودم هستم.
به نام خدا وسلام به خدا
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای خوبم.
خداراسپاسگذارم که به کل خانواده ام ونی ،نیِ، جون جونیم سلامتی عطاکرده است.
استاداولی که واردمسیردرست میشی خوب خیلی دوست داری بقیه هم ازاین نعمت استفاده کنن.
چون دلسوزخانواده ودوره اطرافیم!!!!!
به قول معروف دایه ی مهربانترازمادرشدیم.
توقرآن خودِ خدامیگه ماشمارایک نواخت نیافریدیم چون جهان به مخلوق مدل به مدل نیازداره.
خداروشکرتوخونه ی ما، منوعزیزدلم، با4تاپسرهامون که یکی شون ازدواج کرده ولی عروس گلم درجریانه که ماخانوادگی استادداریم به خصوص خودم که معتادسایت هستم وتوهیچ شبکه ی فضایی میگین!مجازی میگین نیستم!
واصلا توی خونه برای هم نه زحمتی داریم!یااینکه بگیم توروخدابیاحرفهای استادروگوش کن!!!!!!!!!!!!!
قبلا شایدازجای حرف وحدیث ناخودآگاه توخونه میآورد!ولی دیدمن یاتوجه نمیکنم. یامیگم ولش کن دخترگلم حالاخوشبختانه چیزی برای گفتن نداریم!!!!!!!وازبچه وسونوگرافی وچیزهای مربوط به بچه میشه میزنیم.
وبه عزیزدلم میگم هرحرفی بین همکارهامیشه شماجداباش وحرف کسی روخونه نیارین ها!!!!!!!!!!!!
عزیزدلم میگه خانم منوپسرمون اگه توی یک محل کارکنیم باهم هستیم جدازراننده ها.
اگه جداسرِ کار باشیم تنهاتوماشین هستیم چای بخورم غذابخورم تنهاییم.
الهی شکرت تاهمین مدارخودمون روتونستیم کنترل کنیم بقیه شَم خدابزرگه موفق میشیم چون قدم اول روبرداشتیم وآنقدرماتوخونه خودمون باخداوخودمون تنهاهستیم یعنی حال میکنیم.
نه کسی میادنه جایی میریم رفت وآمداز100به 10رسیده الهی شکرت .
حدوداً4سال بودعزیزدلم بعدازبازنشستگی باکامیون پسرداییم کارمیکردوباهمشهریهاگاهی گداری سلام علیک داشت.
وچون ماروخودمون کارمیکردیم دیگه روی عزیزدلم تاثیرگذاشته بودوتمرین هم نداره ولی شکرخدابین عزیزدلم وپسرداییم جدایی ازلحاظ کاری افتادوگفتیم بیاخانه تولیاقتت بیشترازاینهاس الان باپسردایم خیلی هم خوب واحترام رو داریم. وهمدیگرودوست داریم.
حدود9الی10ماه عزیزدلم توخونه بودحقوق بازنشستگی مستقیم توکارت صاحب خونه واریزمیشدمیگفتم:خوب بروسرکارتوی گوشیها که درخواست راننده میدن میگفت من نمیرم!!!!من که کارمیکردم شماگفتین ماشینوبذاربیا!!!!
وای خدای من!!به خداگفتم استادگفته:پلهای پشت سروخراب کنین!!!!!!!! ماهم خراب کردیم!!!!!!!!!!!!!!! حالااین نشسته میگه خدابایدبه خودم کامیون بده خدایااین حرف روهم من بهش یاددادم یک کارش بکن!!!!!!!!!!
شکرخداکار، رو خودش ازطرف دوستش پیداکرد.
الان باپسرم میره شبهامیادخونه میگه آخ دستم! منم براش یک کم ماساژمیدم اصلا دلسوزی هم نمیکنم. ومیگم عزیزم چکارکنم برات کاری ازدستم برمیادبگو!!!!!؟؟؟؟؟؟چون من حیفم که برای دیگران دل بسوزونم یعنی سعی میکنم خودم روکنترل کنم.
وفقط فایل گوش میدم وکارهای خونه روباعشق انجام میدم میگم بایدبره کارکنه ومنم توخونه هم کارخونه انجام میدم هم روخودم کارمیکنم.
استادسعی میکنم خودم روبرای خودم نگهدارم.
من قرآن روبامعنی میخونم البته ازوقت آشنایی بااستاد.وقبلنامعنی شومیخوندم همش عذاب بودسعی میکردم نخونم ولی الان میخونم.
والان که ماه مبارکه اصلا مثل بقیه روزی1جزوبخونم نه !همون روزی یک حزب بامعنی.
امروزقرآن روبامعنی میخوندم متوجه شدم خوب اعمال نیک وبدماهم تواین دنیا، و هم توی آخرت نتیجه اش رومیبینیم خوب این حرف روازقبلا شنیده بودم!!!!!!
که بنده ی خدااستادحلقومش پاره شدازبس که توفایلهاگفت: اول بایدباورکنین که خالق زندگیتون خودتون هستین این که شدهمون حرفهایی که شنیده بودم .به قول خدابیامرزمادرم میگفت:
هرچی کنی به خودکنی//////////گرهمه نیک وبدکنی//////////
عاشقتونم استاد الهی که خودت وکل مجموعه عاقبت بخیرباشیم.ای که ماروخوانده ای راه نشانمون بده که آسان باشدوعمل کنیم.آمین.
به نام الله یکتا
سلام به همه عزیزان
چقدر این دیدن این فایلها منو داره به تفکر وا میداره خدا میدونه
خیلی این گفتو گو های ذهنیم بیشتر شده و به نصبت پاسخ های قلبم رو کامل میفهمم یعنی الارم ها رو بهم میده و برام ی مقدار قابل درک شده
تا اینکه من میام دوباره شروع میکنم و گوش میدم و میبینم همون الهامات دیروز توی صحبت های دوستان عزیزم هست
خوب طبیعیه بعد ی مدت کار نکردن روی خودم و احساس رسیدن و تنبلی کردن نتایج افت خودشو کرد و سیلیها رو خوردم و به عینه دیدم چه برزخی برام درست شد بدون این که متوجه بشم یعنی همونقدر که ارام ارام تغییرات به سمت جلو خودشو نمایان کرد همینقدر هم تغییرات به سمت عقب خودشو نمایان کرد
اما مساله تجارب و سیلی های بود که باید خورد و به خودش اومد
خوب خوشبختانه من همونقدر که روی خودم کار کرده بودم بهم الارم داده میشد نشونه بهم داده میشد که داری از مسیر دور میشی و کم کم داشتم روی کسانی دیگه حساب باز میکرد و برخی مباحثی که باعث ی مقدار نامیدی شده بود و باز هم کلام حق و باز هم توحید اینجا خودشو نمایان کرد
و من برگشتم که مصمم تر با شور و شوقتر با انگیزه تر و شادتر ادامه بدم و در لحطه باشم تا نتایجم کم کم در لحظه تغییر کنه
چیزی که دوست عزیزم علیرضا گفت رو دیروز توی گفت و گو هام داشتم ببین پسر امسال پقدر خوش بودی پقدر شاد بودی چقدر با وجود موانع خوب پریدی که خودت هم نمیتونستی باور کنی این تغییرات رو و شد اونجا که همه به دنبال راه در رو بودن که از ی پندمیک فرار کنن تا جایی که تونستی خدمت کردی به خلق و گفتی بی اذن اون برگی از درخت نمی افته اونجا که همه به دنبال غلبه بر شرایط بون پیگیر اخبار دلار و عرض بودن تو پیگیر کنترل ذهن بودی و نتیجش رشد از هر لحاظ بود
اونجا که همه به دنبال منفعت خودشون بودن نتونستی از کلام حق بگذری و انفاق رو سرلوحه قرار دادی و با وجود اینکه ظاهر قضیه این بود که داری چیزی از دست میدی نتیجش همون کلام حق بود که نه هفتصد برابرش بهت برمیگرده
اونجا که همه از کسادی مینالیدن تو برای کوچکترین چیز شاکر بودی و همیشه امیدوار و روز بروز نه تنها از سرمایت کم نشده بلکه داشت اضافه میشد و شد اصلا من با وجود این که کاسب هستم چیزی میفروشم و محصولی عرضه میکنم انگار هیچی از مغازم کم نشده و این یعنی برکت و درک کردم مفهوم برکت رو انگار چندین فرشته نازنین کنار من هستن و دارن کارهای من رو به نحو احسن انجام میدن
ی جای توی همین سال گذشته ی نفر برگشت بهم گفت دلیل اینکه مثلا تو درامد داری اینه که کرایه خونه نمیدی و از این حرفا ی لحظه خودم رو باهاش مقایسه کردم دیدم دلیلش این نیست من کرایه بها نمیدم اما به جاش دو تا بچه دارم و هزینه های من تقریبا از اون بابا ی مقدار بیشتره و بلافاصله گفتم باور کن اگه اجاره هم میدادم شرایطم الان خیلی بهتر از الان بود چون میدونستم هیچ عاملی تاثیری نداره و فقط ذهن منه
چقدر نتایج زهرای عزیز رو تحسین میکنم چقدر خوب تونسته بر شرایط غلبه کنه چقدر خوب تونستی حرف دیگران با وجود اون شرایط برات مهم نباشه چقدر خوب شده که توحید رو رعایت کردی و توکلت به خدا بوده و اون برات همه کار کرده توحید و رو از اعمال تو یاد گرفتم نه کلامت تا بتونم مثل تو فقط چیزی که بهم الهام میشه رو انجام میدم فارق از نگاه و حرف مردم
زهرا و علیرضای نازنینم امیدوارم همیشه در این مسیر زیبا شاهد موفقیتاتون باشم امیدوارم از نگاه توحیدیتون که در این بخش گفتین درس بگیرم و عمل کنم و نتایجی که میگیرم از تغییر خودم باشه
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و سرکارخانم شایسته و دوستان عزیزم در خانواده بزرگ عباسمنش
من متوجه جلسه کلاب هاوس نشدم ولی بعدا” که قسمت۳۲ و ۳۳ گفتگو با دوستان را گوش کردم چه قدر روی من تاثیر گذاشت و باعث شد مصمم تر و با اراده تر در این راه حرکت کنم وقتی موفقیت دوستان و پشتکارشون را می شنوم یا در کامنت هامی خونم خیلی بهم انگیزه میده و مطمئن می شم راهی که در اون قدم گذاشتم درست است . منم نتایج ریز و درشت زیادی گرفتم که توی کامنت های سایت و محصولات نوشتم ولی قدرت اراده و پشتکار این دوستان خیلی بهم کمک می کند مخصوصا” وقتی از تجربیاتشون از کارکردن روی خودشان و عمل کردن به قانون و موفقیت هایی که کسب کردند صحبت می کنند وقتی راهکار ارائه می دهند خیلی افق پیش روی ما را روشن تر می کنه . ضمن تشکر از استاد عزیزم به خاطر همه چیز و راه اندازی این کلاب درخواست می کنم تا آن حدی که امکان داره این جلسات کلاب هاوس را که دوستان از روش کار کردن روی خودشان و به کارگیری آموزش ها و نتیجه گرفتن صحبت می کنند را ادامه بدهید ، وقتی دوستان با هیجان از خودشان و نتایجشان می گویند خیلی به من کمک می کنه چون باهاشون احساس نزدیکی می کنم و فرکانسشون روی من تاثیر می زاره و انگیزه ام بیشتر از پیش می شود . اصلا” با صحبت کردن و شنیدن تن صدا و هیجانی که در صدا شون هست تاثیر زیادی روی مخاطب می گذارند. مثل دیدن و شنیدن فایل نتایج دوستان در قدم دوازدهم که خیلی به من کمک کرد و انگیزه داد تا حدی که خودم هم دست به کار شدم و چک آپ فرکانسی ام را تهیه کردم و فرستادم . درخواست دیگرم از شما این است که دسترسی به توضیحاتی که برای فایلهای دانلودی و جلسات محصولات و بقیه فایل های سایت وجود داشت را دوباره برای ما امکان پذیر کنید ، البته نظرات برگزیده دوستان هم عالی است ولی توضیحات خودتان و سرکار خانم شایسته راجع به محتوای فایل ها و هدف از اونها هم خیلی عالی است و به ما کمک زیادی می کند . و درخواست بعدی ام این است که اگه امکان پذیر است دوباره کامنت های خوب را لایک کنید . در آخر از استاد عزیز و سرکار خانم شایسته و دوستان عزیزی که تجربیات خودشان را با ما به اشتراک گذاشتند سپاسگزاری می کنم و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برایتان می کنم . ان شاالله به زودی آن قدر اعتماد به نفس پیدا کنم تا بتوانم به راحتی در کلاب هاوس برای شما از نتایجم بگم . خدا نگهدار.
به نام خداوند بخشنده مهربان
واقعا وقتی دوستان از تجربه خودشان می گویند از اتفاقات خوبی که برایشان رخ داده از این می گویند که ما وقتی روی باورهایمان کار کردیم و چه نتایج فوقالعادهای وارد زندگی ما شده انگار که خود آدم همون نتایج را گرفته و شور و ذوق در آدم ایجاد میشه و ایمان در انسان ایجاد میشه که می شود .
هرچقدر دوستان با جزئیات بیشتر تغییرات خودشونو توضیح بدن ما باقی دوستان که شاید نتایج بزرگ مالی نگرفتند اونا هم امیدوار میشند آنها هم ایمان پیدا میکنند که می شود چون که برای دیگران شده
به نام الله یکتا
سپاس خدایی را که هر لحظه در حال هدایته، سپاس برای قوانین ثابتش که برای همه جواب میده، اگر در مسیر درست باشی بهترین ها در دنیا و آخرت بهت داده میشه،خدا رو سپاس برای این خانواده ب بزرگ
سپاس برای این همه انرژی و احساسات پاک و قدرتمند
خدا رو سپاس برای بودنش و حضورش و هدایتش
خدا رو سپاس برای اینکه ما رو خالق زندگی خودمون قرار داد
خدا رو سپاس که انقدر با نتایج بقیه به ایمانمون به مسیر درست می افزاید
خدا رو سپاس برای قرانی که پر از مثال هاست تا ما باور کنیم
و این فایل و بقیه فایل هایی که دوستان میان و از نتایج خودشون میگن مثال هایی از جانب خدا برای من که ایمان رو بیشتر و اعتماد به مسیر رو قوی تر میکنه
تو خود پای در راه بنه
الباقی رو بسپار به صاحب راه، به رب جهانیان
بسپار به کسی که خیالت از همه طرفه راحت باشه
مهمه با چه نیت یا فرکانسی در مسیر هستی
به خودم میگم من چه قدر تسلیمم؟
چهقدر با خودم و جهان اطرافم صادقم؟
چه قدر تعهد دارم؟
چه قدر عمل صالح انجام میدم؟
چه قدر میتونم خودم رو در برابر نجواهای ذهنم حفظ کنم؟؟
همه اینهارو می نویسم تا بفهمم چه قدر تو اینمدت وقت گذاشتم و عمل کردم
امیدوارم و تلاش میکنم که با منبع یکی بشم، دیگه منی وجود نداشته باشه، اصل توحید هست،
من تا چه اندازه تو این مسیر قدم برداشتم؟؟؟
کسی که فقط رو خدا حساب باز کنه ، همیشه و در همه حالت راست میگه، همیشه حالش خوبه
ان الذین قالو ربنا الله ثم الستقامو لا خوف علیهم و لاهم یحزنون
پایداری در مسیر چیزیه که باید انجام بدم
ای رب من سپاس برای هدایتت که تو بهترین هدایتگرانی
سپاسگزارم از استاد عزیزم، مریم بانوی شایسته و همه خانواده ی عزیزم، لذت بردم از اینهمه انرژی و احساسات پاک
سلام خدمت استاد جان
و مریم عزیز و مهربان
و درود بر این سایت الهی
و درود بردوست جان صدیقه عزیز
سپاسگزارم برای کامنت خبر سلامتی تون
خدایا شکرت
انشاءالله بازهم معجزه های زندگیتان را در سایت بخونم.
خدایا شکرت و ممنون دوست عزیز
وقتی خوندن کامنت تون به آنجایی رسید که دکتر گفت کلیه هاتون دوباره به کار افتادن منم آنقدر حالم دگرگون شد و اشک شوق ریختم نتونستم بقیه کامنت رو بخونم بلند شدم و دور خدا می چرخریدم الله اکبر خدایا تو چقدر بزرگی….
فقط کافیه ما پا روی ترسامون بذاریم شرک درونمون رو پاک کنیم خودمون رو از بندهای نامرئی شرک و ترس که باعث میشه وابستگی و ذلت رو به دوش بکشیم رها کنیم….
فقط کافیه ما این بندها رو پیدا کنیم و قطع کنیم و بنشینیم و ببینیم خدا چه کارها که واسمون نمی کنه….
این حرفها رو برای تلنگر به خودم میگم
دختر چی می خوای؟
عزت میخواهی؟ ثروت می خواهی؟ عشق می خواهی؟
چه می خواهی؟
پاره کن این بندهایی که تو رو به اسارت و حقارت کشونده؟
پاره کن بند امید بستن به غیر خدا رو
رها کن بیرون از خودت رو رها کن روی نیاز به غیر خدا رو…..
رها کن آدما و هر چیزی غیر خدا رو تا از ذلت و احساس حقارت و فقر و بیماری و همه زشتی ها رها شوی…
بابا بیا بنشین پیش خدا کیف کن زندگی،عشق، ،ثروت و سلامتی بهترین شادی های و لذت های زندگی رو تجربه کن…
خدای عزیزم من دختر سر به هوای و بازیگوش تو هستم ولی تو عاشق منی لطفا خودت تقلب برسون اون بندهای نامرئی که به دست پام بسته شده رو نشونم بده … لطفا خودت بیا کمک چاقو بده دستم .. جرات بده به قلبم تا اون بندها رو پاره کنم خودمو آزاد کنم قبل از مردن بپرم بغل تو، همه عشق و قشنگی های تورو توی زندگی تجربه کنم….
خدایا دوست دارم
خدایا عاشقتم
ممنونم صدیقه جان دوست عزیزم با کامنت لذت یه چشمک کوچولوی خدا رو به ما هم چشوندی❤🙏
خدایا شکرت
سلام و درود خدمت استاد عباس منش و مریم خانم شایسته و همه دوستان
استاد خیلی متشکرم از شما که کامنت دوستان رو میخونید و روی سایت میزارید ، شنیدن این فایل و خوندن دیدگاه دوستان باعث شد یکباره یه چراغی تو فکرم روشن بشه که وقتی رفتم و نوشتم فهمیدم که این ویژگی تمرکز روی دیگران در من از کجا ناشی میشه ،
این موضوع از من بسیار انرژی میگرفت ولی یه احساس خوب کاذب به من میداد چرا؟چون از اعتماد به نفس پایین من ناشی میشه چون خودم رو عزیز نمیدونستم و عزت خودم رو در دادن راهنمایی و وعظ به دیگران میدونستم که این انسان ها بدونن که من چقدر دلسوزم براشون و چقدر کلمات و جملات خوب بلدم !فهمیدم که این کار نه از سر احساس انسان دوستانه منه بلکه یک باور شرک آمیز در من هست که عزت خودم رو ناشیانه و به طور کاذب به این روش از دیگران و تایید دیگران بگیرم . و موضوع خوبی که بعد از آشنایی با سایت و آموزه های شما برام ایجاد شده چون با انرژی و قدرتی که جهان رو در بر گرفته و اسمش رو خدا گذاشتم بهتر ارتباط برقرار میکنم این هست که وقتی میفهمم باوری در من از شرک ناشی میشه خط قرمز میشه برام و خیلی با قدرت بیشتری اون باور رو رها میکنم .
سپاسگزارم از شما ان شالله که همیشه سلامت و سعادتمند باشید